همه گویند مجنونم همه گویند دیوانهام
دلیل عاقلانه بودنش را من نمیدانم
همیشه رود میفهمد که جریان چیست در پایان
شبیه برکهها در حسرت دریا نمیمانم
صراط المستقیم من! رئوف من! رحیم من!
تو را اینگونه میبینم تو را اینگونه میدانم
تو با چشمان خود پشت سر من آب میریزی
تو با دستان خود رد میکنی از زیر قرآنم
تمام راه،زحمتهای من بر روی دوش توست
مرا شرمندهتر از این نکن حالا که مهمانم
اگرچه چند باری آمدم مشهد به پابوست
خدا میداند از هرچه نرفتنها پشیمانم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا