پای ضریحت رو به ایوان طلایی
از بیکسیها درد و دل دارد صفایی
با یک نگاهی جذب خود کردی تو ما را
از ما نگیر این عشقِ زیبایِ رضایی
آقا به جان مادرت دریاب ما را
تو نور چشم مادری!مولای مایی
دیشب کنار پنجره فولاد مردی
میزد ز بار دردهایش دست و پایی
اصلا برای عقده خالی کردنِ دل
جز صحن سلطان من ندیدم هیچ جایی
در لحظههای آخر عمرم رضاجان
ای کاش بر بالینِ تنهایم بیایی
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا