ای در سَرِ من حال و هوای حرمت
ای غربت و اشکْ آشنایِ حرمت
در همهمهٔ دورِ ضریحت دیدم
فریاد و نگاهِ بیصدایِ حرمت
این زمزمه وقفِ پنجره فولاد است
ای کاش نظر کند خدای حرمت
یک گوشهٔ دنجِ صحنِ سقاخانه
سوگند به توست کربلای حرمت
دستم بِخدا رسید با دستِ شما
در خلوتِ مثلِ کبریایِ حرمت
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا