هيـچ اميــدي نباشـد بر من و احـوال مـن
مســتحق هيـــچ پروازي نباشــد بال من
كارهــاي من وصالــت را به تاخير افكنـــد
بوي هجـران مي دهد پرونده اعمــال من
من دگـر آن نوكـر خوب و قديمـي نيستم
اين لباس نوكـري گـريد بر اين احـوال من
بارهـا دستم گـرفتي و نمك گـيرت شدم
بارهـا شد ، جـاي من تو آمدي دنبال من
بارهـا خوردم زمين از جـا بلندم كـرده اي
شكـر يـك نعمـت نكـرد آخــر زبان لال من
يـاد آن حـال و هـواي خلـــوت با تو بخــير
با دعـاي خويش ده تغيير سـو ء حـال من
تـا دم آخــر مـنم شــرمـنده احســـان تو
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 23 مهر 1388 ساعت 9:38 PM | نظرات (0)