.........

هيـچ اميــدي نباشـد بر من و احـوال مـن

مســتحق هيـــچ پروازي نباشــد بال من

كارهــاي من وصالــت را به تاخير افكنـــد

بوي هجـران مي دهد پرونده اعمــال من

من دگـر آن نوكـر خوب و قديمـي نيستم

اين لباس نوكـري گـريد بر اين احـوال من

بارهـا دستم گـرفتي و نمك گـيرت شدم

بارهـا شد ، جـاي من تو آمدي دنبال من

بارهـا خوردم زمين از جـا بلندم كـرده اي

شكـر يـك نعمـت نكـرد آخــر زبان لال من

يـاد آن حـال و هـواي خلـــوت با تو بخــير

با دعـاي خويش ده تغيير سـو ء حـال من

تـا دم آخــر مـنم شــرمـنده احســـان تو

من گنه كردم تو كـردي گريه بر احوال من
 


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 23 مهر 1388  ساعت 9:38 PM | نظرات (0)