کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
 
 

تشکیل یک موسسه جدید به جای موسسه میزان

نمایندگان مردم خراسان شمالی در مجلس از ورود سرمایه گذاران جدید برای موسسه میزان خبر دادند

به گزارش من بانک هادی قوامی نماینده مردم اسفراین و موسی الرضا ثروتی نماینده مردم شهرستان های بجنورد،مانه و سملقان،گرمه و جاجرم،راز و جرگلان از تشکیل موسسه و ورود سرمایه گذاران جدید برای این موسسه خبر داده اند.
هادی قوامی،نماینده مردم اسفراین در گفتگو با خبرگزاری ایرنا،با اشاره به اینکه موافقت اصولی برای موسسه مالی و اعتباری جدید صادر شده،گفته است:به محض تشکیل این موسسه تمامی دارایی ها و بدهی های موسسه میزان به ان انتقال می یابد.
وی با اشاره به اینکه سرمایه گذاران موسسه مالی و اعتباری جدید با تضمین اوردن حدود ۳۰ میلیارد ریال سرمایه خواستار تشکیل این موسسه شده اند،افزود:این مصوبه شورای پول و اعتبار سریعترین راهکار برای پرداخت بدیهی و تعهدات موسسه منحله میزان است که می تواند نگرانی ها مردم را در سریعترین زمان ممکن پاسخ دهد.

اما در بخش دیگر موسی الرضا ثروتی،نماینده مردم پنج شهرستان استان نیز در گفتگو با اترک نیوز،گفته است:به دنبال موافقت بانک مرکزی با واگذاری امتیاز موسسه منحله میزان به موسسه جدید دو سرمایه گذار بخش خصوصی،شهرداری مشهد و بانک صادرات اعلام آمادگی کردند.
وی ادامه داده است:در صورت واگذاری امتیاز این موسسه به سهامدار جدید بخشی از کارمندان نیز حفظ خواهند شد اما در صورتی که قرار شود اموال میزان به فروش برسد تنها مطالبات مردم پرداخت می شود.

استاندار خراسان شمالی از بازسازی ۸۰ مدرسه خشتی و گلی در استان تا پایان سال ۹۶ خبر داده و گفته است:لزوم نوسازی این مدارس شهرستان های هشت گانه استان وجود دارد.
پرویزی با بیان اینکه در حال حاضر دولت و وزارت آموزش و پرورش توان مالی ندارد، تصریح کرد: در پنج سال گذشته اعتبارات چندانی به حوزه تعمیر و نگهداری مدارس تعلق نگرفت اما در سال ۹۳ از محل منابع دهیاری ها توانستیم برای تعمیر و نگهداری مدارس به این حوزه کمک کنیم.
وی در ادامه توضیح داد:امسال نیز کمک های بیشتری به این حوزه خواهیم داشت و این درحالیست که ۳ برابر اعتباری که آموزش و پرورش برای تعمیر مدارس اختصاص داده بود ما از ظرفیت دهیاری ها کمک کردیم.
مدیرکل دفتر مدیریت بحران استانداری خراسان‌شمالی از خسارت ۱۳۰۰ میلیارد ریالی سیل به بخش‌هایی از استان خبر داد.

حسین عظیمی در گفت‌وگو با ایسنا با اشاره به اینکه طی شش ماهه سال جاری سیل و سیلاب ۱۳۳۰ میلیارد ریال به بخش‌های مختلف استان خسارت زده است،گفت: از مجموع خسارت‌ها ۱۰۲۰ میلیارد ریال مربوط به بخش کشاورزی و ۲۲۰ میلیارد ریال نیز در ارتباط با امور زیربنایی است.

عظیمی افزود: در نیمه اول سال جاری به راه و ابنیه، پل‌ها، تاسیسات، معابر روستایی، مزارع کشاورزی، زراعی، باغی و جاده‌های بین مزارع و احشام در استان خسارت بسیاری وارد آمد.

وی خاطرنشان کرد: سیل‌های سال جاری سبب مرگ چهار تن و تخریب بیش از ۱۰۰ منزل مسکونی در استان نیز شد.

تابناک


 



 


ادامه مطلب



[ جمعه 3 مهر 1394  ] [ 9:56 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

شعر بی نقطه شاعر خمینی شهری در وصف امام زمان (عج)

پایگاه خبری قلمکده به مناسبت فرارسیدن ۱۵ شعبان سالروز ولادت حضرت حجت (عج) برای نخستین بار اقدام به انتشار شعری از مصطفی ابراهیمی (امید) شاعر خمینی شهری در وصف امام زمان(عج) می کند. علاوه بر محتوای غنی و دلنشین، بدون نقطه بودن از ویژگیهای این شعر است.

 

دل دمادم دم دمد، مدعوّ او؛ دلدار کو

مصلح عالم، امام و محرم اسرار کو

محور احکام عدل و صالح اهل کره

داور کل امور و سرور و سالار کو

عالم کل علوم و اصل صادر را صدور

راحم و رحم و عطا و واسط دادار کو

دوحه طاها، امام عصر ما عسکر ولد

عهده دار عهد و رسم دوده اطهار کو

حامد و محمود و احمد آمر امرِ اله

راهرو در راه سر الله کو کرار کو

 

گر سر آرد وعده موعود او را کردگار

عدل و داد او صلا: عمار کو عمار کو

هر که اهدا آورد سر، کرده احساس سماع

دم دمد دائم، مکرر دار کو دلدار کو

حاصل درگ سه همراه ده رو در عدد

راه را هموار دارد رهرو و احرار کو

 


ادامه مطلب



[ جمعه 3 مهر 1394  ] [ 9:55 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

 

شعر بدون نقطه در فراق مهدی موعود (عج)



گلی گم کرده ام ای حیّ دادار..‌.
که دارد عطر رویِ آل اطهار...
هوای وصل او دارم همه عمر...
دمِ گورم، الهی همرهم دار...
رهِ وصلِ گلِ روی مرادم...
که راه‌ مرگ ما را کرده هموار...
در آورده دمارِ عمر ما را...
که‌وصلِ روی او را ، دارم اصرار...
سرآمد ...عمرم اَز آواره‌‌گی ها
ولی دارم هوای کوی دلدار...
ألا ای مصلحِ اولادِ آدم....
رسی کی دادِ دلهای هوادار؟
گرامی گوهری گم کرده دارم...
که او هم در دلم دارد سر و کار...
دوصد سال ار دهد عمرم ،همه درد...
رود در سر مرا همواره مسمار...
هوای کوی او دارم مکرر...
مگر در راه او گردم در آوار...
رها کردی مرا ، آواره گردم...
که گردد کم ، همی آمار و طومار...
که عمری سائل کوی مرادم‌...‌‌
مرادم، کی دهی سردار احرار؟
گره دارد امور اهل عالم...
که سرها می رود محروم بر دار...
رسد کی دادرسِ ، دادِ دلِ ما
عدو همواره می گردد طمع کار...
الهی عالماً در راهِ اسلام
همه آماده اما کو علمدار.!!! الهی عجل لولیک الفرج

 



 


ادامه مطلب



[ جمعه 3 مهر 1394  ] [ 9:53 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
شعري بدون نقطه در مدح مولا علي علیه السلام
شعري بدون نقطه در مدح مولا علي

(علیه السلام )




هادم اوهام ملـحد عـالـی اعـلا علی

مصرع آمـــــال مـــارد والــی والا علی



حاکـم ملک دل و سرور و سالار ملوک
وادی عدل و ورع درکه ممــدوح سلوک


مــورد مــهر الـــه و ولــد عــم رســول
عالی حد کمال عالم وعـامل در اصـول


مسلم صدرو وصی و ولـی و اول امـام

عـالم علم رسول و سـر و سـر دل عام



اصل حلم و سر اسرا حردعوی دار راد
عاصـم احکام اسلام امـر صلح و سداد


هود و لوط و صالح و موسی طاع طور
در حــدود عمر وی دوّّّاره میگردد مرور


در وداع اعلام وحی آمـد که گردد او ولی

هر که را مولا محمد ســـرور و مولا علی



اسـوه احـرار دهــر و داعـی دارالسـلام
مسهـل الاوطـار عـالم مرحم درد عـوام


در دو عالم هول و هائل را سلاسی آورد
رحـم و اکـرام الـهی در معـاصــــی آورد


راس وی مصدوم و در صوم و صلا ماه حرام

در مراد آمد مـــرادی کارگر ســــم حســام


ملحدی دل مدلهم در وهم کاواک وصال
عامل سحاره ای در کار صمصام وکلال


مهر او را اهـــل دل محلول اوراد و لحام
مــــدح وی در ســـطور آورده طرار کلام

 


ادامه مطلب



[ جمعه 3 مهر 1394  ] [ 9:52 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

- 32خطبه بدون الف و خطبۀ بدون نقطه حضرت علی(ع) - متن و ترجمه کامل

«دو شاهکار پایدار و اعجاز ماندگار علوی»

«خطبه بدون الف» و «خطبه بدون نقطه»

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام

 

«بسمِ اللهِ الرّحمنِ الرّحیمِ»

«خطبه بی الف» حضرت امیرالمؤمنین علیّ ابن ابیطالب(علیه السّلام) [نسخه کامل]:

این خطبۀ شریفه، که از معجزات آن حضرت در فنّ بلاغت و فصاحت و ادب عربیّت است، و مشتمِل بر مبانی معنوی بس بلند و معانی دلنواز بس ارزشمند است، در برخی از کتب قدماء، از آنجمله در کتاب گرانسنگ “جُنَّةُ الأمانِ ‏الواقِیَةُ وَ جَنَّةُ الإیمانِ ‏الباقِیَةُ” (یعنی: سپر محافظ و امان، و بهشت جاودان ایمان) (صفحات 742- 744) روایت شده است. این کتاب، معروف به “مصباح کفعمی” و مؤلف آن: شیخ تقىّ الدین ابراهیم بن علىّ کَفعَمى (رِضوانُ اللهِ عَلَیه) است (840 - 905 هجرى قمری) و در باب ادعیه و زیارات میباشد. کفعمی کتاب مصباح را بعد از کتاب معروف دیگرش “البلد الأمین” نوشته و در حقیقت، مصباح، منتخب و خلاصه اى از بلدالامین است.

علامه مجلسی (اَعلَی اللهُ مَقامَه) نیز در بِحارالانوار، این خطبه را روایت نموده؛ ولی اختلافاتی با آنچه کفعمی و دیگران روایت کرده اند، دارد؛ و حقیر (سید احمد سجادی) به ناچار، در مواضع اختلاف، آنچه را که با قواعد عربیّت و موازین فصاحت و بلاغت، سازگارتر بوده، ترجیح دادم، و اصل و مبنا را بر بحارالانوار علامه مجلسی(ره) نهادم، و مواضع ترجیح نقل کفعمی(ره) یا دیگران را در [قلاب] آوردم. پس مجلسی چنین گوید:

 

وَ نُقِلَ أَنَّ جَمَاعَةً حَضَرُوا لَدَیْهِ وَ تَذَاکَرُوا فَضْلَ الْخَطِّ وَ مَا فِیهِ. فَقَالُوا:

“لَیْسَ فِی الْکَلَامِ أَکْثَرُ مِنَ الْأَلِفِ وَ یَتَعَذَّرُ النُّطْقُ بِدُونِهَا!”

فَقَالَ لَهُمْ فِی الْحَالِ هَذِهِ الْخُطْبَةَ مِنْ غَیْرِ سَابقِ فِکْرَةٍ وَ لَا تَقَدّمِ رَوِیَّةٍ وَ سَرَدَهَا وَ لَیْسَ فِیهَا أَلِفٌ:

 

یعنی: نقل شده که گروهى در محضر امیرالمؤمنین(ع) حاضر شدند؛ سخن از برترى خط بمیان آمد و از آنچه که در خط است. پس گفتند:

“در کلمات، حرفى از الف‏ بیشتر نیست و بدون‏ الف‏ نمیشود سخن گفت!”

سپس حضرت همان ساعت این خطبه‏ (بدون الف) را بدون‏ فکر و سابقه‏ اى ایراد فرمود و در متن عربی این خطبه‏ الف وجود ندارد:

 

«حَمِدْتُ مَنْ عَظُمَتْ مِنَّتُهُ وَ سَبَغَتْ نِعْمَتُهُ وَ تَمَّتْ کَلِمَتُهُ وَ نـَفـَذ َتْ مَشِیَّتُهُ وَ بَلَغَتْ حُجَّتُهُ وَ عَدَلـَتْ قَضِیَّتُهُ وَ سَبَقَتْ غَضَبَهُ رَحْمَتُهُ.

حَمِدْتُهُ حَمْدَ مُقِرٍّ بِرُبُوبِیَّتِهِ مُتَخَضِّعٍ لِعُبُودِیَّتِهِ مُتَنَصِّلٍ مِنْ خَطِیئَتِهِ مُعْتَرِفٍ بِتَوْحِیدِهِ مُسْتَعِیذٍ مِنْ وَعِیدِهِ مُؤَمِّلٍ مِنْ رَبِّهِ مَغْفِرَةً تُنْجِیهِ یَوْمَ یَشْغَلُ کُلّ ٌ عَنْ فَصِیلَتِهِ وَ بَنِیهِ.

وَ نَسْتَعِینُهُ وَ نَسْتَرْشِدُهُ وَ نُؤْمِنُ بِهِ وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیْهِ.

وَ شَهـِدْتُ لَهُ شُهُودَ عَبْدٍ مُخْلِصٍ مُوقِنٍ وَ فَرَّدْتُهُ تَفْرِیدَ مُؤْمِنٍ مُتَیَقـِّنٍ وَ وَحَّدْتُهُ تَوْحِیدَ عَبْدٍ مُذعِنٍ.

لَیْسَ لَهُ شَرِیکٌ فِی مُلْکِهِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیّ ٌ فِی صُنْعِهِ.

جَلَّ عَنْ مُشِیرٍ وَ وَزِیرٍ [وَ تَنَزَّهَ عَن مِثل ٍ] وَ عَوْنٍ وَ مُعِینٍ وَ نَظِیرٍ.

عَلِمَ فَسَتَرَ وَ بَطَنَ فَخَبَرَ وَ مَلَکَ فَقَهَرَ وَ عُصِیَ فَغَفَرَ وَ عُبِدَ فَشَکَرَ وَ حَکَمَ فَعَدَلَ وَ تَکَرَّمَ وَ تَفَضَّلَ لَنْ یَزُولَ وَ لَمْ یَزَلْ،‏ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ قَبْلَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ بَعْدَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ.

رَبّ ٌ مُتَفَرِّدٌ بِعِزَّتِهِ مُتَمَکِّنٌ بقوَّتِهِ مُتَقَدِّسٌ بعُلُوِّهِ مُتَکَبِّرٌ بسُمُوِّهِ، لَیْسَ یُدْرِکُهُ بَصَرٌ وَ لَمْ یُحِطْ بِهِ نَظَرٌ، قَوِیٌّ مَنِیعٌ بَصِیرٌ سَمِیعٌ‏ [عَلِىّ ٌ حَکیمٌ] رَؤوفٌ رَحِیمٌ [عزیزٌ علیمٌ]، عَجَزَ عَنْ وَصْفِهِ مَنْ وَصَفَهُ وَ ضَلَّ عَنْ نَعْتِهِ مَنْ عَرَّفـَهُ.

قَرُبَ فَبَعُدَ وَ بَعُدَ فَقَرُبَ یُجِیبُ دَعْوَةَ مَنْ یَدْعُوهُ وَ یَرْزُقُهُ وَ یَحْبُوهُ ذُو لُطْفٍ خَفِیٍّ وَ بَطْشٍ قَوِیٍّ وَ رَحْمَةٍ مُوسَِعَةٍ وَ عُقُوبَةٍ مُوجِعَةٍ.

رَحْمَتُهُ جَنَّةٌ عَرِیضَةٌ مُونِقَةٌ وَ عُقُوبَتُهُ جَحِیمٌ مَمْدُودَةٌ مُوبِقَةٌ.

وَ شَهـِدْتُ ببَعْثِ مُحَمَّدٍ عَبْدِهِ وَ رَسُولِهِ وَ نَبِیِّهِ وَ صَفِیِّهِ وَ حَبِیبِهِ وَ خَلِیلِهِ، بَعَثـَهُ فِی خَیْرِ عَصْرٍ وَ حِینَ فـَترَةٍ وَ کُفْرٍ، رَحْمَة ً لِعَبِیدِهِ وَ مِنَّة ً لِمَزِیدِهِ.

خُتِمَ بِهِ نُبُوَّتـُهُ وَ وَضَحَتْ بِهِ حُجَّتُهُ فَوَعَظَ وَ نَصَحَ وَ بَلَّغَ وَ کَدَحَ.

رَؤوفٌ‏ بِکُلِّ مُؤْمِنٍ، رَحِیمٌ سَخِیٌّ رَضِیٌّ وَلِیٌّ زَکِیٌّ. عَلَیْهِ رَحْمَةٌ وَ تَسْلِیمٌ وَ بَرَکَةٌ وَ تَعْظِیمٌ وَ تَکْرِیمٌ مِنْ رَبٍّ غَفُورٍ رَحِیمٍ قَرِیبٍ مُجِیبٍ حَلِیمٍ.

وَصَّیْتُکُمْ مَعْشَرَ مَنْ حَضَرَ، بوَصِیَّةِ رَبِّکُمْ، وَ ذَکَّرْتُکُمْ بسُنَّة ِ نَبِیِّکُمْ.

فَعَلَیْکُمْ برَهْبَةٍ تُسَکِّنُ قُلُوبَکُمْ وَ خَشْیَةٍ تُذرِی دُمُوعَکُمْ وَ تَقِیَّةٍ تُنْجِیکُمْ قَبْلَ یَوْمٍ یُذهِلُکُمْ وَ یَبْتَلِیکُمْ، یَوْمَ یَفُوزُ فِیهِ مَنْ ثـَقـُلَ وَزْنُ حَسَنَتِهِ وَ خَفَّ وَزْنُ سَیِّئَتِهِ.

وَ [لْتَکُن مَسألَتُکُم] مَسْأَلَةَ ذ ُلٍّ وَ خُضُوعٍ، وَ تَمَلّـُقٍ [و شُکرٍ] وَ خُشُوعٍ، وَ تَوْبَةٍ وَ نُزُوعٍ، [و نـَدَمٍ و رُجوعٍ].

وَ لْیَغْتَنِمْ کُلّ ٌمِنْکُمْ صِحَّتَهُ قَبْلَ سُقْمِهِ، وَ شَیْبَتَهُ قَبْلَ هَرَمِهِ، وَ سَعَتَهُ قَبْلَ فَقرِهِ،‏ وَ فَرْغَتَهُ قَبْلَ شُغُلِهِ، وَ حَضَرَهُ قَبْلَ سَفَرِهِ، وَ حَیَاتَهُ قَبْلَ مَوْتِهِ، قَبْلَ یَهِنَ وَ یَهْرَمَ، وَ یَمْرَضَ وَ یَسْقَمَ، وَ یُمِلَّهُ طَبِیبُهُ وَ یُعْرِضَ عَنْهُ حَبِیبُهُ، وَ یَنْقَطِعَ عُمُرُهُ وَ یَتَغَیَّرَ عَقْلُهُ، ثُمَّ قِیلَ: “هُوَ مَوْعُوکٌ وَ جِسْمُهُ مَنْهُوکٌ!”، ثُمَّ جَدَّ فِی نَزْعٍ شَدِیدٍ، وَحَضَرَهُ کُلُّ قَرِیبٍ وَ بَعِیدٍ، فَشَخَصَ بِبَصَرِهِ وَ طَمَحَ بِنَظَرِهِ، وَ رَشَحَ جَبِینُهُ وَ سَکَنَ حَنینُهُ، وَ جَدَبَتْ نَفْسُهُ، وَ بَکَتْ عِرْسُهُ وَ حَضَرَ رَمْسُهُ، وَ یَتِمَ مِنْهُ وَلَدُهُ وَ تَفَرَّقَ عَنْهُ عَدَدُهُ، وَ فُصِمَ جَمْعُهُ وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ سَمْعُهُ، وَ جُرِّدَ وَ غُسِّلَ وَ عُرِیَ، وَ نُشِّفَ وَ سُجِّیَ، وَ بُسِطَ لَهُ وَ هُیِّئَ، وَ نُشِرَ عَلَیْهِ کَفَنُهُ‏ وَ شُدَّ مِنْهُ ذَقَنُهُ، [وَ قُمِّصَ و عُمِّمَ، وَ لـُفَّ و وُدِّعَ وَ سُلـِّمَ]؛

وَ حُمِلَ فَوْقَ سَرِیرٍ، وَ صُلِّیَ عَلَیْهِ بِتَکْبِیرٍ، بِغَیْرِ سُجُودٍ وَ تَعْفِیرٍ، وَ نُقِلَ مِنْ دُورٍ مُزَخْرَفَةٍ وَ قُصُورٍ مُشَیَّدَةٍ وَ فُرُشٍ مُنَجَّدَةٍ وَ حُجَرٍ مُنَضَّدَةٍ، فَجُعِلَ فِی ضَرِیحٍ مَلْحُودٍ، ضَیِّقٍ مَرْصُودٍ، بِلَبِنٍ مَنْضُودٍ، مُسَقَّفٍ بِجُلْمُودٍ!

وَ هِیلَ عَلَیْهِ [حَفَرُهُ] وَ حُثِیَ [عَلَیهِ] مَدَرُهُ وَ تَحَقَّقَ حَذَرُهُ وَ نُسِیَ خَبَرُهُ، وَ رَجَعَ عَنْهُ وَلِیُّهُ وَ نَدِیمُهُ، وَ نَسِیبُهُ وَ حَمِیمُهُ، وَ تَبَدَّلَ بِهِ قَرِینُهُ وَ حَبِیبُهُ، فَهُوَ حَشْوُ قَبْرٍ وَ رَهِینُ [قَفرٍ]! یَدِبُّ فِی جِسْمِهِ دُودُ قَبْرِهِ وَ یَسِیلُ صَدِیدُهُ مِنْ‏ مَنْخَِرِهِ، وَ تَسْحَقُ تُرْبَتُهُ لَحْمَهُ، وَ یُنْشَفُ دَمُهُ وَ یُرَمُّ عَظْمُهُ، حَتَّى یَوْمِ حَشْرِهِ، [فَیُنْشَرُ] مِنْ قَبْرِهِ، وَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ، وَ یُدْعَىٰ لِحَشْرٍ وَ نُشُورٍ، فَثَمَّ بُعْثِرَتْ قُبُورٌ، وَ حُصِّلَتْ سَرِیرَةٌ فِی صُدُورٍ؛

وَ جِی‏ءَ بِکُلِّ نَبِیٍّ وَ صِدِّیقٍ، وَ شَهِیدٍ وَ مِنْطِیقٍ، وَ [تَوَلـَّیٰ] لِفَصْلِ حُکْمِهِ [رَبٌّ] قَدِیرٌ، بِعَبْدِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ؛ فَکَمْ [مِن] زَفرَةٍ تُضنیهِ وَ حَسْرَةٍ تُنضیهِ‏، فِی مَوْقِفٍ مَهِیلٍ [عَظیمٍ]، وَ مَشْهَدٍ جَلِیلٍ [جَسیمٍ]، بَیْنَ یَدَیْ مَلِکٍ [کَریمٍ]، بِکُلِّ صَغِیرَةٍ وَ کَبِیرَةٍ عَلِیمٍ؛

فَحِینَئِذٍ یُلْجِمُهُ عَرَقُهُ وَ [یَحفِزُهُ] قَلَقُهُ، فَعَبْرَتُهُ غَیْرُ مَرْحُومَةٍ وَ صَرْخَتُهُ غَیْرُ مَسْمُوعَةٍ [وَ حُجَّتـُهُ غَیرُ مَقبُولَةٍ]، وَ بَرَزَتْ صَحِیفَتُهُ وَ تَبَیَّنَتْ جَرِیرَتُهُ، [وَ نَطَقَ کُلُّ عُضوٍ مِنهُ] بِسُوءِ عَمَلِهِ‏، وَ شَهِدَتْ عَیْنُهُ بِنَظَرِهِ، وَ یَدُهُ بِبَطْشِهِ، وَ رِجْلُهُ بِخَطْوِهِ، وَ جِلْدُهُ بِلَمْسِهِ وَ فَرْجُهُ بِمَسِّهِ؛

وَ یُهَدِّدُهُ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ، وَ کُشِفَ [عَنهُ] حَیْثُ یَصِیرُ، فَسُلْسِلَ جِیدُهُ وَ غُلَّتْ یَدُهُ، فَسِیقَ یُسْحَبُ وَحْدَهُ، فَوَرَدَ جَهَنَّمَ [بِکَربٍ] شَدِیدٍ، وَ ظَلَّ یُعَذَّبُ فِی جَحِیمٍ، وَ یُسْقَى شَرْبَةً مِنْ حَمِیمٍ، تَشْوِی وَجْهَهُ وَ تَسْلَخُ جِلْدَهُ‏، [یَضرِبُهُ زَبینـَتـُهُ بِمِقمَعٍ مِن حَدیدٍ، یَعُودُ جِلدُهُ بَعدَ نَضجِهِ بِجِلدٍ جَدیدٍ]، یَسْتَغِیثُ فَیُعْرِضُ عَنْهُ خَزَنَةُ جَهَنَّمَ، وَ یَسْتَصْرِخُ فَیَلْبَثُ حُقْبَهُ بِنَدَمٍ؛

نَعُوذُ بِرَبٍّ قَدِیرٍ مِنْ شَرِّ کُلِّ مَصِیرٍ، وَ نَسْأَلُهُ عَفْوَ مَنْ رَضِیَ عَنْهُ، وَ مَغْفِرَةَ مَنْ قَبِلَ مِنْهُ؛ فَهُوَ وَلِیُّ مَسْأَلَتِی وَ مُنْجِحُ طَلِبَتِی؛

فَمَنْ زُحْزِحَ عَنْ تَعْذِیبِ رَبِّهِ جُعِلَ فِی جَنَّتِهِ بِقُرْبِهِ، وَ خُلِّدَ فِی قُصُورٍ وَ نِعَمِهِ، وَ [مُکِّنَ مِن] حُورٍ عِینٍ وَ حَفَدَةٍ [وَ طِیفَ عَلَیهِ بِکُؤُوسٍ، وَ سَکَنَ حَظیرَةً مُشَیَّدَةً وَ مَکُنَ فِردَوسَ]، وَ تَقَلَّبَ فِی نَعِیمٍ وَ سُقِیَ مِنْ تَسْنِیمٍ‏، [وَ شَرِبَ مِن عَینِ سَلسَبیلٍ مَمزوجَةٍ بِزَنجَبیلٍ]، مَخْتُومَةٍ بِمِسْکٍ وَ [عَبیرٍ، مُستَدیمٌ لِلحُبُورِ، مُستشعِرٌ لِلسُّرورِ، یَشرَبُ مِن خُمُورٍ، فی رَوضٍ مُشرِقٍ مُغدِقٍ، لَیسَ یَصدَعُ مَن شَرِبَهُ]، یُشْرَبُ مِنْ خَمْرٍ مَعْذُوبٍ شُرْبُهُ، لَیْسَ یُنْزَفُ لُبُّهُ‏؛

هَذِهِ مَنْزِلَةُ مَنْ خَشِیَ رَبَّهُ وَ حَذَّرَ نَفْسَهُ، وَ تِلْکَ عُقُوبَةُ مَنْ عَصَى مُنْشِئَهُ وَ سَوَّلَتْ لَهُ نَفْسُهُ مَعْصِیَةَ مُبْدِئِهِ؛ لَهُوَ ذَلِکَ قَوْلٌ فَصْلٌ وَ حُکْمٌ عَدْلٌ، خَیْرُ قَصَصٍ قُصَّ وَ وُعِظَ بِهِ وَ نُصَّ، تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ، نَزَلَ بِهِ رُوحُ قُدُسٍ مُبینٍ، عَلىٰ نَبِىٍّ مُهتَدٍ مَکینٍ، صَلَّت عَلَیهِ رُسُلٌ سَفَرَةٌ مُکَرَّمُونَ بَرَرَةٌ ؛

عُذتُ بِرَبٍّ رَحیمٍ مِن شَرِّ کُلِّ رَجیمٍ، فَلْیَتَضَرَّعْ مُتَضَرِّعُکُم و لْیَبتَهـِلْ مُبتَهـِلُکُمْ، فَنَستَغفِرُ رَبَّ کُلِّ مَربُوبٍ، لی وَ لَکُمْ ».

 

ترجمۀ خطبۀ بدون الف:

«سپاسگزارم کسى را که منّتش بزرگ است، نعمتش بارش تمام دارد، کلامش کامل است، امرش نافذ، دلیلش رسا، حکمش عدل، رحمتش پیشى گرفته بر خشمش.

ستایش میکنم ستایش کسیکه اقرار به پروردگاریش دارد، براى پرستش او کُرنِش میکند، رها شونده از گناهش، پذیرندۀ توحید و یکتائیش، پناه برنده از عذابش، آرزو دارنده از پروردگارش آمرزشى را که نجات ‏دهد او را روزیکه سرگرم ‏شود هر کس حتی از فرزند شیرخوار و فرزندانش.

طلب یارى می کنیم از او و هدایت می خواهیم از او، به او ایمان داریم و توکل بر او می کنیم.

گواهى برایش میدهم مانند گواهى بنده مخلصى که یقین دارد، او را تنها (و بدون شریک) میدانم مانند تنها دانستن بندۀ مؤمن صاحب یقین، او را یکتا میدانم مانند یکتا دانستن بندۀ اقرار کننده.

براى او در مُلکش شریکى نیست، در کارهایش سَروَرى براى او نباشد.

بزرگتر از اینست که کمک کار و مشاور داشته باشد [و مُنزَّه است از آنکه مثل] و یاور و همکار و مانندی داشته باشد.

میداند، ولی راز بپوشاند، نهان است و خبر (از نهانی ها) مى ‏دهد، مالک است و مسلط، نافرمانیش میشود و باز درمیگذرد، پرستش میشود و قدردانى میکند، فرمان میدهد پس دادگرانه حکم میکند، کَرامَت و نیکی میکند، فناپذیر نیست، همیشگى است، چیزى همتایش نیست، او پیش از همه چیزست، بعد از همه چیزست.

پروردگاریست که تنها عزیزست، متمکّن و توانا به نیروی خودست، بزرگواری و علوّ او سبب تقدّس اوست، برتری و سُمُوّ او سبب بزرگواری و کبریای اوست، چشمی او را ادراک نکند، نگاهی بر او احاطه نکند، نیرومند و شکست ناپذیر، بینا و شنوا، [برتر و دانا]، مهربان و با رحم، [بزرگوار و آگاهست]، ناتوان از ستایش اوست هر ستایش‏ کننده ای، گمراه شود از تعریفش کسیکه بخواهد او را معرفى کند.

نزدیکست پس در عین حال دور از هرگونه ادراکست، و دور از دسترس ادراکست و در عین حال نزدیکست، پاسخ دهد دعای کسی را که او را بخواند و روزى دهد او را و بر او بخشندگی کند، صاحب لطفی است نهان از ادراک، حمله ‏و انتقامی سخت، رحمتى گسترده، کیفرى دردآور.

رحمتش بهشتی است گسترده و زیبا و پسندیده، و عقوبتش جهنمی است گسترده و هلاک کننده.

گواهى میدهم به برانگیختن محمّد (صلّی الله علیه و آله) بنده و فرستادۀ او و پیامبر برگزیدۀ او و دوست و خلیل او، او را برانگیخت در بهترین زمانها، هنگام فاصلۀ (فـَترَت) فقدان پیامبران و (فراگیری) کفر، از روی رحمت از براى بندگانش و منت نهادن براى زیاد کردن نعمتش.

به او نبوّتش پایان یافت، و به او دلیلش آشکار گشت، پس پند داد و نصیحت کرد و رساند و کوشش کرد.

(پیامبریکه) به هر مؤمنى مهربان بود، رحیم، و بخشنده، و پسندیده، و دوست، و پاکیزه بود. بر او است رحمت و سلام و برکت و بزرگى و کرامت از طرف پروردگار آمرزندۀ مهربان و نزدیک و پاسخ دهنده و بردبار.

وصیّت وسفارش میکنم شما را اى گروهی که حاضرید، بوصیّت وسفارش پروردگارتان، و یادآورى میکنم شما را به سنت و روش پیامبرتان.

پس بر شما باد بر ترسى که دلهایتان را آرامش دهد و بیمى که اشکتان را جارى کند و پرهیزگاری و تقوایی که نجاتتان دهد پیش از روزی که آنروز شما را پریشان و گرفتار سازد؛ روزی که رستگار شود در آن، کسیکه سنگین است وزن کردار نیکش و سبک است وزن گناهش.

و بر شما باد به درخواست کُرنِش و فروتنى، و تملّق (دوستی ورزیدن با خدا، توأم با پذیرش ذلّت در برابر او) [و سپاسگزاری] و خشوع (نرمی و تواضع در برابر خدا)، و توبه و جدایی و دوری از گناهان، [و پشیمانی و بازگشت بسوی خدا].

و باید غنیمت شمُرَد هریک از شما سلامتیش را پیش از بیماریش، جوانیش را پیش از پیریش، گشایشش را پیش از تهیدستیش، وقت فراغتش را پیش از گرفتاریش، حاضر بودنش را پیش از مسافرتش، زندگیش را پیش از مرگش، پیش از آنکه سست و پیر شود، مریض و دردمند گردد، کَسِل و خسته شود از او پزشک و طبیبش، دوستش از او دورى کند، عمرش بپایان برسد، خردش تغییر کند، بعد گفته ‏شود که: “او بیمارست و بدنش شدیداً نحیف شده!”، سپس در بستر احتضار و جان دادنى سخت و دشوار بیفتد، دور و نزدیک پیش او حاضر ‏شوند، پس دیده اش را با خیرگی به بالا فکنده، نگاهش را مات دوخته، چهره اش عرق کرده، ناله های دردآلودش آرام شده، و جانش در حال از دست رفتن است، همسرش میگرید، دفنش نزدیک میشود، و با مردن او فرزندانش یتیم گردند، و جمعیت اطرافیان او گسسته شوند، و بینایی و شنوایی از چشم و گوشش برود، و برهنه گردد و غسل داده شود و از هر جامه و پیرایه ای عاری گردد، و او را خشک کنند و رویش را بپوشانند، کفنش را برایش گسترده و مهیا گردانند، و تای دیگر کفن را بر روی بدنش اندازند و با آن چانه اش را ببندند (تا دهانش باز نماند)، پیراهن و عِمامه ای نیز برایش قرار داده، او را در لِفافی پیچیده اند، و نزدیکانش با او وداع نموده، بدرودش گفته اند؛

(اکنون) بر فراز تابوت حمل شود، و بر او نماز یا تکبیر بدون سجود (نماز مَیّت) بخوانند، و او را از کاخهاى زرنگار (یا شاید خانه های پر زرق و برق مدرن امروزی!!) و قصرهاى مجلّل و برافراشته (و شاید آسمانخراش ها و آپارتمان های بلند و شیک امروزی!!) و فرشهاى پر نقش و نگار، و (خانه های دارای) اطاقهای بسیار در هر گوشه وکنار، انتقال دهند به درون گوری که برایش کنده اند، که تنگست و از اطراف نیز تنگاتنگ با خشتهایی محکم بر هم چیده شده، احاطه گشته و سقفش را نیز با تخته سنگی (مانند سنگ قبرهای دارای تزیینات امروزی!!) پوشانده اند!

و بر او ریخته شده [خاک قبرش]، و پاشیده شده بر او کلوخش، و مسلّم گشته ترس و هراسش، و فراموش شده خبرش. پس‏ دوست و همدم و خویشاوند و رفیق وی از (نزد قبر) او برگردند و همنشینان و دوستانش کسانی دیگر را بجای او برگزینند. و اکنون وی درون قبر است و گرفتار [مکانی تنها و خلوت]! کرمهاى قبر در بدنش می لولند و خون و چرک بدنش از دماغش روان شود و بدنش را خاک قبر کهنه کند، و خونش بخشکد و استخوانش بپوسد، تا روز قیامت و حشرش، [پس او را از قبر بیرون آورند]، و در صور (اسرافیل) دمیده شود، و مردگان خوانده شوند براى برخاستن (از قبر) و برانگیخته شدن (بسوی حساب)، پس در این هنگام گورها زیر و رو شوند، و آشکار گردد آنچه در سینه ها است (نیّت هرکس و اسراری که خود و خدا میداند، فاش شود)؛

هر پیامبر و هر راستگو، و هر شهید و بلیغ سخنور آورده شوند (بعنوان شهود و ناظران بر محاکمه بندگان) و عهده دار قضاوت شود [پروردگار] توانائى که به بنده اش آگاه و بیناست؛ پس بسا ناله ها که اورا رنجور و زمینگیر کند، و حسرتی که فرسوده و نحیفش سازد، در جایگاهی هولناک [و با شکوه] و محلّ تجمّعی بزرگ [و شکوهمند]، در برابر پادشاهى [بزرگوار] که به کوچک و بزرگ (از کردار بندگانش) کاملاً داناست؛

پس در این هنگام، عرقش تا دهانش برسد و اضطرابش او را به تکاپو و ناآرامی وادارد؛ اشکش سبب ترحّم بر وی نشود، فریادش را کسى ‏نشنود، [حجّت و برهانش پذیرفته نگردد]، نامه اعمالش آشکار شود، جرائمش روشن گردد، [و هر عضو بدنش بسخن آید] بر کردار بدش، پس گواهى دهد چشمش به نگاهش، دستش به ظلم و زدنش، پایش به رفتنش (بسوی حرام)، پوستش به تماسّش (به لمس حرام)، شرمگاهش به عمل یا تماسّ (حرامش)؛

او را نکیر و مُنکَر (دو فرشته عذاب) تهدید ‏کنند، پرده اش [از او] برداشته ‏شود هرسو که بچرخد، گردنش به زنجیر و دستش به غُل بسته ‏گردد، و (بر روی زمین، بسوی جایگاه عذاب) کشان کشان و تنها برده شود، با [ناراحتى] سخت وارد جهنم ‏گردد، و پیوسته در جهنم عذاب شود، از آبهاى داغ به او بنوشانند که گوشت صورتش را کباب کند و پوستش را بکـَند، [فرشتۀ عذاب، او را با گرزی آهنین میزند؛ پیوسته پوستش پس از پخته شدن و سوختن، دوباره از نو تنیده میشود]، پناه میخواهد ولی مأموران جهنم از او رو برگردانند، فریاد سر میدهد و توأم با پشیمانى، دورانی طولانی در جهنم درنگ میکند (و اگر کافِر باشد، در آتش دوزخ جاودان و مُخلَّد میماند)؛

پناه میبرم به پروردگار قدیر از بدى هر سرنوشتى، و از او خواهش عفو و بخشش داریم بسان (عفو و بخشش) کسانی که او از آنها راضی گردیده، و مغفرت و آمرزش میطلبیم بمثل (مغفرت و آمرزش) کسانی که (ایمان و طاعت) ایشان را پذیرفته است؛ و تنها اوست رسیدگی کننده به پُرسش من و روا کنندۀ خواهش من؛

پس کسى که کنار شد از عذاب پروردگارش، به قرب او در بهشتش قرار گرفته، و در کاخها و نعمتهای او جاودان مُتنعِّم است، و برخوردار از حُورُالعین (حوریان زیبا، سفیدرو، دارای چشمان درشت، سیاه و جذّاب) و فرزندانشان (به سان غلامان و خادمان بهشتی زیبا چهره) شده، [و جام های (پر از خوردنی لذیذ و نوشیدنی گوارا) پیرامونش بگردانند، و در بارگاهی باشکوه ساکن گردد و در بهشت فردوس(بوستان سرسبز خرّم) جا و مکان گیرد]، در نعمتهای سرشار بسر بَرَد و از آب چشمۀ تسنیم (که از بالای غرفه ها جاری است) سیراب شود، [و از چشمه “سلسبیل” (که آبی زلال و گوارا است)، آمیخته به زنجبیل (خوشبو و معطّر)] و (از کوزه‏هاى) مُهر شده بمُشک و عَبیر (عِطرآگین) بنوشد، [که پیوسته نشاط آفرین و سرور انگیز است؛ او از نوشیدنیهایی (لذیذ) در باغی روشن، با درختانی پربار مینوشد، که هرکس از آن بنوشد، هرگز دچار سردرد (و سرگیجۀ ناشی از مستی) نشود]، از نوشیدنی گوارا او را چشانند که هرگز عقل و هوش وی را (به سبب مستی) نبَرَد؛

اینست درجۀ کسى که از پروردگارش بترسد و نفسش را بر حذر دارد، و آنست کیفر کسى که نافرمانى کند پدید آورندۀ خود را و نفسش براى او نافرمانى آفریننده اش را زینت دهد؛ و این سخن، تمیز دهنده (بین حقّ و باطل یا هدایت و ضَلالت) و حکمی عادلانه، و بهترین داستانیست که برای دیگران خوانده شده و بهترین موعظه و پندى که داده شده و بدان تصریح گشته، (فرمایش) قرآن است از طرف خداوند حکیم حمید، که روحی روشنگر و قدسی (روح القُدُس/ جبرئیل، از جانب خداوند) آن را بر پیامبری هدایت یافته و عالیمقام (حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله) نازل کرده، که رسولان گرامی نیکوکار و فرستادۀ خدا، بر این پیامبر درود و صلوات فرستاده اند؛

و (در پایان) پناه میبرم به پروردگاری مهربان از شرّ هر رانده شده ای (مثل شیطان)، پس باید که زاری و تضرّع و ناله و استغاثه به درگاه خدا کند هرکدام از شما که چنین میکند، و ما طلب آمرزش و بخشش میکنیم از پروردگار هر مخلوق پرورده، هم برای خودم و هم برای شما».

 

* منابع تحقیق و تطبیق (خطبۀ بدون الف):

بحار الأنوار، علامه محمد باقر مجلسی(ره)، طبع ایران: ج77، ص342-345، و طبع بیروت: ج‏74، ص340-343، حدیث شمارۀ 28؛ کتاب الرَّوضة در مبانى اخلاق (ترجمه جلد 77 بحار الأنوار)، سید عبد الحسین رضایی، ص346-350.

 

«خطبه بی نقطه» حضرت امیرالمؤمنین علیّ ابن ابیطالب(علیه السّلام) [نسخه کامل]:

*تذکّر: نقطه‏ هایى که روى‏ “هاء” گِرد (ة‏) میآید، چون در حال “وقف‏” خوانده نمیشود، لذا حرف نقطه ‏دار محسوب نمیگردد.

این خطبه (که مانند خطبه بدون الف، معجزه ادبی آن حضرت است) از مراتب علمى و فکرى مولاى متقیان حکایت دارد، که بدون درنگ و تأمّل، پس از صحبت اصحاب به ایراد آن پرداخته، و در مورد توحید و نُبُوّت و صفات الهى، و سنت و سیره رسول خدا (صلَّى الله علیه وآله) میباشد، و مردم را به تبعیّت از آنحضرت، و خوداندیشی و خودسازى دعوت میفرماید:

 

«الْحَمْدُ للَّهِ أَهْلِ الْحَمْدِ وَ مَأْوَاهُ، وَ لَهُ أَوْکَدُ الْحَمْدِ وَ أَحْلَاهُ، وَ أسعَدُ الْحَمْدِ وَ أَسْرَاهُ، وَ أَطْهَرُ الْحَمْدِ وَ أَسْمَاهُ، وَ أَکْرَمُ الْحَمْدِ وَ أَوْلَاهُ. الْوَاحِدِ الأَحَدِ الصَّمَدِ، لَا وَالِدَ لَهُ وَ لَا وَلَدَ. سَلَّطَ الْمُلُوکَ وَ أَعْدَاهَا، وَ أَهْلَکَ الْعُدَاةَ وَ أَدْحَاهَا. وَ أَوْصَلَ الْمَکَارِمَ وَ أَسْرَاهَا. وَ سَمَکَ السَّمَاءَ وَ عَلَّاهَا، وَ سَطَحَ الْمِهَادَ وَ طَحَاهَا، وَ وَطَّدَهَا وَ دَحَاهَا، وَ مَدَّهَا وَ سَوَّاهَا، وَ مَهَّدَهَا وَ وَطَّاهَا، وَ أَعْطَاکُمْ مَاءَهَا وَ مَرْعَاهَا، وَ أَحْکَمَ عَدَّ الأُمَمِ وَ أَحْصَاهَا، وَ عَدَّلَ الأَعْلَامَ وَ أَرْسَاهَا. الإلَهُ الأَوَّلُ لَا مُعَادِلَ لَهُ، وَ لَا رَادَّ لِحُکْمِهِ. لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ السَّلامُ، الْمُصَوِّرُ الْعَلّامُ، الْحَاکِمُ الْوَدُودُ، الْمُطَهِّرُ الطَّاهِرُ، الْمَحْمُودُ أَمْرُهُ، الْمَعْمُورُ حَرَمُهُ، الْمَأْمُولُ کَرَمُهُ.

عَلَّمَکُمْ کَلَامَهُ، وَ أَرَاکُمْ أَعْلَامَهُ، وَ حَصَّلَ لَکُمْ أَحْکَامَهُ، وَ حَلَّلَ حَلَالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرَامَهُ.

وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً الرِّسَالَة َ، رَسُولَهُ الْمُکَرَّمَ، الْمُسَوَّدَ الْمُسَدَّدَ، الطّـُهْرَ الْمُطَهَّرَ. أَسْعَدَ اللَّهُ الأُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤْدَدِهِ، وَ سَدَادِ أَمْرِهِ، وَ کَمَالِ مُرَادِهِ. أَطْهَرُ وُلْدِ آدَمَ مَوْلُوداً، وَ أَسْطَعُهُمْ سُعُوداً، وَ أَطْوَلُهُمْ عَمُوداً، وَ أَرْوَاهُمْ عُوداً، وَ أَصَحُّهُمْ عُهُوداً، وَ أَکْرَمُهُمْ مُرْداً وَ کُهُولاً.

صَلاةُ اللَّهِ لَهُ وَ لِآلِهِ الأَطْهَارِ، مُسَلَّمَةً وَ مُکَرَّرَةً مَعْدُودَةً، وَ لِآلِ وُدِّهِمُ الْکِرَامِ مُحَصَّلَةً مْرَدَّدَةً، مَا دَامَ لِلسَّمَاءِ أَمْرٌ مَرْسُومٌ، وَ حَدُّ مَعْلُومٌ.

أَرْسَلَهُ رَحْمَةً لَکُمْ، وَ طَهَارَةً لأَعْمَالِکُمْ، وَ هُدُوءَ دَارِکُمْ، وَ دُحُورَ عَارِکُمْ، وَ صَلَاحَ أَحْوَالِکُمْ، وَ طَاعَةً للَّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصْمَةً لَکُمْ وَ رَحْمَةً.

إِسْمَعُوا لَهُ، وَ رَاعُوا أَمْرَهُ، وَ حَلِّلُوا مَا حَلَّلَ، وَ حَرِّمُوا مَا حَرَّمَ.

وَ اعْمَدُوا - رَحِمَکُمُ اللَّهُ - لِدَوَامِ الْعَمَلِ، وَ ادْحَرُوا الْحِرْصَ وَ اعْدِمُوا الْکَسَلَ. وَ ادْرُوا السَّلَامَةَ، وَ حِرَاسَةَ الْمُلْکِ وَ رَوْعَهَا، وَ هَلَعَ الصّدُورِ وَ حُلُولَ کَلِّهَا وَ هَمِّهَا.

هَلَکَ - وَ اللَّهِ - أَهْلُ الإِصْرَارِ، وَ مَا وَلَدَ وَالِدٌ لِلإِسْرَارِ. کَمْ مُؤَمِّلٍ أَمَّلَ مَا أَهْلَکَهُ! وَ کَمْ مَالٍ وَ سِلَاحٍ أُعِدَّ صَارَ لِلأَعْدَاءِ عَدّ ُهُ وَ عَمَدُهُ!

اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ وَ دَوَامُهُ، وَ الْمُلْکُ وَ کَمَالُهُ. لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ، وَسِعَ کُلَّ حِلْمٍ حِلْمُهُ، وَ سَدَّدَ کُلَّ حُکْمٍ حُکْمُهُ، وَ حَدَرَ کُلَّ عِلْمٍ عِلْمُهُ.

عَصَمَکُمْ وَ لَوَّاکُمْ، وَ دَوَامَ السَّلَامَةِ أَوْلَاکُمْ، وَ لِلطَّاعَةِ سَدَّدَکُمْ، وَ لِلإِسْلَامِ هَدَاکُمْ، وَ رَحِمَکُمْ وَ سَمِعَ دُعَاءَکُمْ، وَ طَهَّرَ أَعْمَالَکُمْ، وَ أَصْلَحَ أَحْوَالَکُمْ.

وَ أَسْأَلُهُ لَکُمْ دَوَامَ السَّلَامَةِ، وَ کَمَالَ السَّعَادَةِ، وَ الآلَاءَ الدَّارَّةِ، وَ الأَحْوَالَ السَّارَّةِ؛

وَ الْحَمْدُ للَّهِ وَحْدَهُ ».

 

ترجمۀ خطبۀ بدون نقطه:

«ستایش مخصوص خدایی است که سزاوار ستایش و جایگاه لایق آن است. از برای اوست رساترین ستایش و شیرین ترین آن، و سعادتمندانه ترین ستایش و سخاوت بارترین (و شریف ترین) آن، و پاک ترین ستایش و بلند ترین آن، و ممتازترین ستایش و سزاوارترین آن. یگانه و یکتای بی نیاز(ی که همه نیازمندان و گرفتاران آهنگ او نمایند). نه پدری دارد و نه فرزندی. شاهان را (به حکمت و آزمون خود، بر مردم) مسلّط ساخت وبه تاختن واداشت. و ستمکاران (و متجاوزان) را هلاکت نمود و کنارشان افکند. و سجایای بلند را (به خلایق) رسانید و شرافت بخشید. و آسمان را بالا برد و بلند گردانید، بستر زمین را گشود و گسترش داد، و محکم نمود و گسترده ساخت، و آن را امتداد داد و هموار کرد و(برای زندگی) آماده ومهیّا فرمود، و آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت و تعداد اقوام را (برای زندگی در آن) به درستی (و حکمت) مقرّر فرمود و بر شمار (یکایک) آنان احاطه یافت، و نشانه های بلند (هدایت) مقرّر فرمود و آنها را بر افراشته و استوار ساخت. معبود نخستین که نه او را هم طرازی است و نه حکمش را مانعی. خدایی نیست جز او، که پادشاه است و سلام (مایه سلامت)، و صورتگر دانا، فرمانروای مهربان، و پاک و بی آلایش است. فرمانش ستوده است و حریمش آباد (به توجّه پرستندگان و نیازمندان) است و سخایش مورد امید.

کلامش (قرآن) را به شما آموخت و نشانه هایش را به شما نمایاند. و احکامش را برایتان دست یافتنی نمود. آنچه روا بود، حلال کرد؛ و آنچه ناروا بود، حرام نمود.

بار رسالت را بر دوش حضرت محمّد(صلّی الله علیه و آله) افکند، (همان) رسول گرامی که بدو سروری و درستی (در گفتار و کردار و رفتار) ارزانی شده، پاک و پیراسته است. خداوند این امّت را به خاطر برتریِ مقام و بلندیِ شرف و استواری دین او و کامل بودنِ آرمانش سعادت بخشید. او بی آلایش ترین فردِ از آدمیان درهنگامه ولادت، و فروزنده ترین ستاره خوشبختی و سعادت است. او بلند پایه ترین آنان (در نیاکان) است، و زیباترین آنها در (نسل و) شاخسار، و درست پیمان ترین، و کریم ترین آنان در نوجوانی و بزرگسالی است.

درود خداوند ازآن او و خاندان پاکش باد، درودی خالص و پی درپی و مکرّر (برای خود آنان) و برای خاندان بزرگوار و دوست داشتنی آنان، درودی ماندگار و پیوسته (برای همیشه)، تا وقتی که برای آسمان حکمی مرقوم است و نقش و میزانی مقرّر.

او را فرستاد تا برایتان رحمتی باشد و مایه پاکیزگی اعمالتان و آرامش سرای (زندگی) شما و برطرف شدن نقاط ننگ (وشرم آور کارها)تان، و تا مایه صلاح حالتان، و اطاعت شما از خدا و رسولانش، و موجب حفظ شما و رحمتی (بس بزرگ و فراگیر) باشد.

از او فرمان برید؛ و بر دستورش مواظبت ورزید؛ آنچه را حلال دانست، حلال بدانید؛ و آنچه را حرام داشت حرام بشمارید.

خدایتان رحمت کند! آهنگ کوششی پیوسته نمایید و آزمندی را از خود برانید و تنبلی را وا نهید. رسم سلامت و حفظ حاکمیّت و بالندگی آن را، و آنچه را که موجب دغدغه سینه ها (و تشویش دلها) و روی آوردن درماندگی و پریشانی به آنهاست، بشناسید.

بخدا قسم، هلاک گشتند انسانهایی که اهل حرص و اصرار (بر خواسته های دنیوی و غریزی خود) هستند، و هیچ پدری فرزندی نیاورد که بتواند آنرا پنهان سازد (یعنی: همانگونه، هیچکس نمی تواند نتایج و عواقب کارهای خود را پنهان سازد). چه بسیار آرزومندی که در آرزوی چیزی بسر میبرد که مایه هلاک و نابودی اوست! و چه بسیار مال و سلاحی که (به خیال شخص، برای خودش) آماده گشته، ولی شمارش (آن مال موروثی) و نیروی (ضربت) عمودها(ی آن سلاح بازمانده) نصیب دشمن انسان (پس از مرگ او) میشود!

بارخدایا، سپاس همیشگی ترا، و پادشاهی کامل ازآن تو. تو آن خدایی که بجز او خدایی نیست، بردباری او وسیع تر از هر بردباری دیگری است (و گویی همه را در بر گرفته)، وحکم وفرمان اوست که هر حکم وفرمان دیگر را استحکام و راستی بخشیده، و دانش اوست که هر دانش دیگر را پایین (و زیرمجموعه) خود قرار داده است.

خدا شما را از خطاکاری حفظ کند و از گناهان روگردان سازد، و سلامتی همیشگی بشما ارزانی دارد، و شما را در راه طاعتش استوار و راستین گرداند، و بسوی اطاعت از دستورات اسلام هدایت فرماید، و مورد رحمت خویش قرار دهد، و دعایتان را بشنود (و اجابت فرماید)، و اعمالتان را پاکیزه سازد، و احوالتان را نیکو گرداند.

و (باز) از او میخواهم که سلامتی (دین و دنیای) شما را جاوید بدارد، و سعادتمندی شما را به کمال برساند، و نعمتهای خویش را بر شما پی در پی نثار کند، و حالات شما را (در زندگانی) مایه شادمانی قرار دهد. و ستایش، تنها سزاوار خداوند است».

 

* منابع تحقیق و تطبیق (خطبۀ بدون نقطه):

نهج السّعادة (در تکمیل و استدراک نهج البلاغه)، محمد باقر محمودی، چاپ 1418ق: ج1/ص109-111، به نقل از کتاب “مجموعة ادبیّة”، محمد بن عبد القاهر بن المَوصِلیّ الشَّهرزُوری؛ نیز: کتاب “دو شاهکار علوی”، محمد احسانی فر لنگرودی؛ و کتاب “تمامُ نهجِ البلاغة”، سید صادق موسوی، چاپ 1418ق: ص335و336. تحقیق، تطبیق متن و تصحیح ترجمه، از سید احمد سجادی، 21 رمضان 1434ق/ مرداد1392.

 

 


ادامه مطلب



[ جمعه 3 مهر 1394  ] [ 9:50 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
کد خبر: ۷۹۷۵۰
 
۲۰:۴۴
 

شعر بدون نقطه علامه حسن زاده آملی

 

بولتن نيوز: علامه حسن زاده آملي شعري بدون نقطه در وصف پيامبر اعظم (ص) سروده‌اند كه بدين ترتيب است:

محمود مسلم ملائک

امار مطاع در ممالک

هم سالک و هم سلوک و مسلوک

او مالک و ماسواه مملوک

هر حکم که داد هر دل آگاه

سر لوحه حکم اسم الله

اسمی که در او دوای هر درد

اسمی که روای مرئه و مرد

اسمی که مراد آدم آمد

اسمی که سرود عالم آمد

سوداگر اگر در او دل آسود

سودا همه سود دارد و سود

مر همدم کردگار عالم

کی هول و هراس دارد و همّ

دل در حرم مطهر او

گل گردد و هم معطّر او

هر دل که ولای وصل دارد

همواره هوای وصل دارد

موسی که هوای طور دارد

کی دل سر وصل حور دارد

ای وای مر آدم هوس را

دل داده کام سگ مگس را

در وصل صمد رسد رصدگر

در اسم احد رود سراسر

درگاه سحر مراد سالک

دادار دهد علی مسالک

لوح دل آملی اوّاه

دارد صور ملائک الله

 


bultannews@yahoo.com

 



ادامه مطلب



[ جمعه 3 مهر 1394  ] [ 9:48 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
  • شادترین و غمگین ترین استان های ایران کدامند؟

شادترین و غمگین ترین استان های ایران کدامند؟

سلامانه : طبق این پژوهش ملی، استان های زنجان، گلستان، بوشهر، هرمزگان و کردستان شادترین و استان های یزد،کرمانشاه و خراسان رضوی، غمگین ترین استان های ایران هستند.


به گزارش عصر ایران، یک تحقیق کشوری برای ارزیابی میزان شادی مردم ایران که به سرپرستی دکتر علی منتظری انجام شده، شادترین و غمگین ترین استان های ایران را معرفی کرده است. روسای واحدهای استانی جهاد دانشگاهی و معاونان فرهنگی جهاد دانشگاهی با همکاری افکارسنجی دانشجویان ایران این مطالعه را انجام داده اند. 

در این مطالعه 27 هزار و 813 نفر از افراد دارای سن 18 تا 65 سال در سطح کشور ایران از نظر "میزان شادکامی" مورد مطالعه قرار گرفته اند.

اکثر افراد مورد مطالعه در گروه سنی 18-25 سال بودند. میانگین سنی افراد مورد مطالعه میانگین تحصیلات خود را 11 سال گزارش کردند. بیشتر افراد شادکامی خود را "نه زیاد/ نه کم" (39.3 درصد) و "کم/ بسیار کم" (35.4 درصد) ارزیابی کردند و میزان شادکامی در سطح "بسیار زیاد" تنها 3.0 درصد گزارش شد.

به گزارش عصر ایران، نتایج تحلیل این مطالعه که هفته نامه معتبر سلامت در شماره اخیر خود آن را منتشر کرده است نشان می دهد 5 متغیر "رضایت از زندگی، میزان ورزش هفتگی، میزان خوش بینی به زندگی، شادکامی همسر و نداشتن سابقه بیماری عصبی" در مجموع 54 درصد شادکامی آنها را به طور معناداری تبیین می کند.

بر اساس یافته های این تحقیق، استان های زنجان و یزد به ترتیب بالاترین (3.69) و پایین ترین (3.12) میانگین امتیاز شادکامی را داشته اند. استان های زنجان، گلستان، بوشهر، هرمزگان و کردستان از میزان شادکامی بالاتری از خط میانگین برخوردار بودند. طبق این گزارش، استان های یزد،کرمانشاه و خراسان رضوی، غمگین ترین استان های ایران هستند.

 نتایج حاصل از سنجش اثر عوامل مختلف بر میزان عدم شادکامی افراد مورد مطالعه نشان داده است که:

- با افزایش هر یک سال به سن افراد، یک درصد از شادکامی آنان کاسته می شود. این یافته برخلاف نتایج مطالعه ای است که اکثر افراد مسن بسیار یا نسبتا شاد هستند و با بالا رفتن سن شادکامی آنها افزایش می یابد.

- افراد مطلقه،بیوه و متاهل سطح شادکامی کمتری نسبت به افراد مجرد داشتند. به بیان دیگر، افراد "مطلقه یا بیوه" و افراد "متاهل" به ترتیب به احتمال 1.70 و 1.11 برابر، سطح کمتری از شادکامی نسبت به افراد مجرد داشتند.

- سطح تحصیلات نیز ارتباط معناداری با میزان شادکامی فرد داشته و افراد در سطوح تحصیلی پایین تر وضعیت شادکامی نامناسب تری داشتند.

- افراد خانه دار، شاغل و بیکار نسبت به دانش آموزان و دانشجویان سطح شادکامی کمتری را گزارش کرده اند و به ترتیب 1.39 ، 1.32 و 1.40 برابر این احتمال وجود داشته که سطح شادکامی پایین تری داشته باشند.

- افراد در سطوح پایین تر اقتصادی در مقایسه با افراد در سطوح اقتصادی "خوب یا بسیار خوب" به صورت معناداری وضعیت شادکامی خود را کمتر ارزیابی کرده بودند.

- افراد با سطوح پایین تر سلامت در مقایسه با افراد سالم تر، به صورت معناداری شادکامی خود را کمتر ارزیابی کرده بودند. ابتلا به بیماری مزمن تاثیر چندانی بر میزان شادکامی نداشت.

- ساکنان شهرهای درجه 1 و درجه 2 نسبت به ساکنان شهر درجه 3 دارای وضعیت شادکامی نامناسب تری بودند.


ادامه مطلب



[ جمعه 3 مهر 1394  ] [ 9:28 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

تشکیل یک موسسه جدید به جای موسسه میزان

نمایندگان مردم خراسان شمالی در مجلس از ورود سرمایه گذاران جدید برای موسسه میزان خبر دادند

به گزارش من بانک هادی قوامی نماینده مردم اسفراین و موسی الرضا ثروتی نماینده مردم شهرستان های بجنورد،مانه و سملقان،گرمه و جاجرم،راز و جرگلان از تشکیل موسسه و ورود سرمایه گذاران جدید برای این موسسه خبر داده اند.
هادی قوامی،نماینده مردم اسفراین در گفتگو با خبرگزاری ایرنا،با اشاره به اینکه موافقت اصولی برای موسسه مالی و اعتباری جدید صادر شده،گفته است:به محض تشکیل این موسسه تمامی دارایی ها و بدهی های موسسه میزان به ان انتقال می یابد.
وی با اشاره به اینکه سرمایه گذاران موسسه مالی و اعتباری جدید با تضمین اوردن حدود ۳۰ میلیارد ریال سرمایه خواستار تشکیل این موسسه شده اند،افزود:این مصوبه شورای پول و اعتبار سریعترین راهکار برای پرداخت بدیهی و تعهدات موسسه منحله میزان است که می تواند نگرانی ها مردم را در سریعترین زمان ممکن پاسخ دهد.

اما در بخش دیگر موسی الرضا ثروتی،نماینده مردم پنج شهرستان استان نیز در گفتگو با اترک نیوز،گفته است:به دنبال موافقت بانک مرکزی با واگذاری امتیاز موسسه منحله میزان به موسسه جدید دو سرمایه گذار بخش خصوصی،شهرداری مشهد و بانک صادرات اعلام آمادگی کردند.
وی ادامه داده است:در صورت واگذاری امتیاز این موسسه به سهامدار جدید بخشی از کارمندان نیز حفظ خواهند شد اما در صورتی که قرار شود اموال میزان به فروش برسد تنها مطالبات مردم پرداخت می شود.

استاندار خراسان شمالی از بازسازی ۸۰ مدرسه خشتی و گلی در استان تا پایان سال ۹۶ خبر داده و گفته است:لزوم نوسازی این مدارس شهرستان های هشت گانه استان وجود دارد.
پرویزی با بیان اینکه در حال حاضر دولت و وزارت آموزش و پرورش  توان مالی ندارد، تصریح کرد: در پنج سال گذشته اعتبارات چندانی به حوزه تعمیر و نگهداری مدارس تعلق نگرفت اما در سال ۹۳ از محل منابع دهیاری ها توانستیم برای تعمیر و نگهداری مدارس به این حوزه کمک کنیم.
وی در ادامه توضیح داد:امسال نیز کمک های بیشتری به این حوزه خواهیم داشت و این درحالیست که ۳ برابر اعتباری که آموزش و پرورش برای تعمیر مدارس اختصاص داده بود ما از ظرفیت دهیاری ها کمک کردیم.
مدیرکل دفتر مدیریت بحران استانداری خراسان‌شمالی از خسارت ۱۳۰۰ میلیارد ریالی سیل به بخش‌هایی از استان خبر داد.

حسین عظیمی در گفت‌وگو با ایسنا با اشاره به اینکه طی شش ماهه سال جاری سیل و سیلاب ۱۳۳۰ میلیارد ریال به بخش‌های مختلف استان خسارت زده است،گفت:  از مجموع خسارت‌ها ۱۰۲۰ میلیارد ریال مربوط به بخش کشاورزی و ۲۲۰ میلیارد ریال نیز در ارتباط با امور زیربنایی است.

عظیمی افزود: در نیمه اول سال جاری به راه و ابنیه، پل‌ها، تاسیسات، معابر روستایی، مزارع کشاورزی، زراعی، باغی و جاده‌های بین مزارع و احشام در استان خسارت بسیاری وارد آمد.

وی خاطرنشان کرد: سیل‌های سال جاری سبب مرگ چهار تن و تخریب بیش از ۱۰۰ منزل مسکونی در استان نیز شد.

تابناک


ادامه مطلب



[ جمعه 3 مهر 1394  ] [ 9:26 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
شعری برای شهادت «جهاد مغنیه»
 

شعری برای شهادت «جهاد مغنیه» فارس
تاريخ : یک شنبه 29 شهریور 1394
کد خبر: ۳۸۱۸۴۹
۱۳:۵۱
«تبت یدا» نوشت به سرخی خون «جهاد»

شعری برای شهادت «جهاد مغنیه»

 

حسین مودب از شاعران جوان کشورمان پس از به شهادت رسیدن «جهاد مغنیه» فرزند «حاج عماد مغنیه» شعری سروده است.
به گزارش مشرق،
 
 
 
حسین مودب از شاعران جوان کشورمان پس از به شهادت رسیدن «جهاد مغنیه» فرزند «حاج عماد مغنیه» شعری سروده است. این شعر که برای انتشار در اختیار خبرگزاری فارس قرار گرفته، به شرح زیر است:
پروا نکرد لحظه ای از التهاب‌ها
ره گم نکرد در گذر از پیچ و تاب‌ها

فهمیده وار دل به هیاهوی نیل زد
دلخوش نشد به وعده‌ی آبِ سراب‌ها

وقتی شنید نغمه‌ی «احلی من العسل»
راضی نشد به مستی دیگر شراب‌ها

راه «جهاد»، خط پدر، راه عشق بود
راه حسین (ع) و راه تمام ثواب‌ها

جانم فدای نام شریف پیمبرم
عشق نبی ست پایه‌ی این انقلاب‌ها

«تبت یدا» نوشت به سرخی خون «جهاد»
دشمن بترس از تب این سان خطاب‌ها
منبع: فارس

 


ادامه مطلب



[ جمعه 3 مهر 1394  ] [ 9:02 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
ركن حجرالاسود، از كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي

ركن حجر الاسود http://www.pro.uploadpa.com/?file=1430937240166900_i%20007.JPG
هر چند تمامي اركان كعبه داراي معنويات خاص خود هستند لكن يكي از مهمترين اركان ركن حجرالاسود است ،جائي كه طواف از آنجا آغاز مي شودوبه آنجا ختم مي گردد واز اما م صادق (ع) نقل شده است كه پيامبر (ص) فرمودند: طواف كنيد خانه را واستلام كنيد ركن رابعلت اينكه او دست راست خدا در روي زمين است ، كه بوسيله آن بامردم مصافحه مي كند .
ودر روايت ديگر ي از امام صادق (ع) آمده است، كه فرمودند : (حجر الاسود) ملكي از ملائك بزرگ خداوند بود ، هنگامي كه پروردگار از ملائكه پيمان گرفت، اول كسي كه اقرار كرد وايمان آورد اين ملك بود ، پس از آن خداوند اورا امين خود، بر جميع خلايق قرارداده وميثاق بندگان رابه او سپرد ، واز بندگان خواست كه (به عنوان بندگي ) سا لي يكبار نزد او (حجرالاسود) ، اقرار خود را به ميثاق وعهد ي كه از آنها گرفته شده است ، تجديد نمايند ، بعد خداوند وي را همراه آدم در بهشت قرار داد تا سالي يك مرتبه ميثاق بين خداو آدم را ياد آوري نموده وآدم پيش او تجديد عهد وميثاق نمايد.
حجر الاسود، سنگي است بيضي شكل و سياه رنگ مايل به سرخي با نقطه هاي قرمز قطران30سانتيمتر ودر قابي نقره اي در ركن شرقي كعبه به ارتفاع 1.50متر از سطح مسجد نصب گرديده است گويند:تركيبات شيميائي اين سنگ نزديك به ياقوت است و روايت شده است كه،حجر الاسود در ابتدا بزرگ ترازاين بوده است كه اكنون مشاهده مي گردد، و در سالهاي اخير شكسته و چند قطعه شده است (هفده قطعه) ، ودر سال 1290هجري قمري هر 17قطعه سنگ شكسته را به يكديگر پيوست داده و قسمت بيروني آنرا باروپوشي از نقره خالص پوشانده اند و از آن صفحه دايره شكلي (باندازه اي كه بتوان با سر و صورت آنرا لمس كرد وبوسيد ) آماده ساخته و كار گذاشته اند.
وحجرالاسود امانتي از كوه ابوقبيس است،زيرا آن كوه به حضرت ابراهيم (ع) ندا داد ، پيش من امانتي داري، وآن وديعه حجر الاسود بود ، ابراهيم آن را گرفت ودر جاي خودش نصب كرد.
دوديدگاه درمورد حجر الاسود
از امام صادق (ع) روايت شده است كه فرمودند : عمربن خطاب از كنار حجر الاسود گذشت وگفت : به خدا سوگند ، اي سنگ ما مي دانيم كه : تو سنگي هستي كه نه ضرري مي رساني ونه نفعي ، مگر اينكه چون ديده ايم ، پيامبر (ص)تورا دوست دارد ما نيز تورا دوست داريم ، بعد امير المؤ منين( ع)به او فرمودند : چگونه ؟ اي پسر خطاب ، به خدا سوگند ، در روز قيامت خداوند اورا بر مي انگيزد در حالي كه براي او زبان ودولب وجود دارد ، پس شهادت مي دهد براي كسي كه به سوي او آمده واو دست راست خدا در روي زمين است كه به وسيله او باخلق خودش بيعت مي كند . سپس عمرگفت: خداوند مارا در شهري كه علي بن ابي طالب درآن وجود ندارد باقي نگذارد .
استلام حجر
استلام به معناي دست كشيدن است، دست زدن ودست كشيدن به حجر الاسود امر مستحبي است (براي مردان ) كه خداوند به آن دستور داده است وعلت استحباب آن را امام صادق (ع) چنين بيان فرموده اند
راوي مي گويد از امام صادق (ع)سؤال كردم؟چرا دستور به استلام حجر داده شده است ، امام فرمودند :خداوند هنگامي كه از بني آدم پيمان گرفت . حجر الاسود را از بهشت فرا خواند وبه او امر كرد كه اين پيمان را فروبرد (آنرا بگيرد ودر درون حفظ نمايد ) وحجر اطاعت كرد ، (استلام حجر الاسود پيمان باخداوند است) واو شهادت مي دهد براي هر كسي كه به اين پيمان به حق وفا كند .
استلام حجر نبايد موجب اذيت مردم گردد
ِ فردي خدمت امام صادق( ع)رسيد در حاليكه امام (ع )مشغول طواف بودند ،در مورد استلام حجر الاسود سؤال كرد ، امام (ع) فرمودند: پيامبر (ص)آنرا استلام مي كردند .سؤال شد ؟ نديدم شما استلام كنيد ؟ امام فرمودند: نمي پسندم كه فرد ضعيفي اذيت شود يا اينكه من اورا اذيت كنم . مجدد راوي سؤال كرد ؟ آيا گمان مي كنيد كه با اين وصف پيامبر(ص) استلام مي كرد فرمودند بله ، لكن پيامبر(ص) هرزمان مي خواستند حجر را استلام كنند .مردم ايشان را مي شناختند (راه را براي ايشان باز مي كردند وپيامبر (ص) حجر را استلام مي كردند وموجب اذيت وآزار كسي نمي شد ) ولكن مردم حق مرا نمي شناسند .
وامام صادق( ع) درجاي ديگري : به سيف تمار فرمودند:اگر خالي يافتي حجر الاسود را استلام كن والا از دور سلام بده .
استلام حجر الاسود براي زنان
برمبناي مصالحي كه از طرف خداوندمقرر شده است برخي از اعمال عبادي براي مردان مستحب است ولي براي زنان مستحب ، نيست ،در اين رابطه روايات متعددي از ائمه معصومين (ع ) داريم كه در كتب احاديث ازجمله خصال شيخ صدوق ره موجود است ،در راستاي اين موضوع ازامام باقر (ع)روايت شده است كه چند چيز براي زنان نيست : بلند تلبيه گفتن(لبيك) ،هروله بين صفا ومروه ،واستلام حجر الاسود. بنابر اين دست كشيدن وبوسيدن حجر الاسود براي خانم ها اگردر شرايط عادي باشد وموجب اذيت وآزار ديگران نشود واختلاط زن ومرد هم پيش نيايد، فاقد ثواب واجر معنوي است ،ومي توانند بجاي آن مبادرت به نماز يا طواف مستحبي نمايند.
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي/تابستان


ادامه مطلب



[ جمعه 3 مهر 1394  ] [ 8:58 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

علت تلبیه (لبیک گفتن) : از کتاب حرمین شرفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

 

علت تلبیه(لبیک گفتن)

 


یکی از شعار های بسیار زیبای مراسم حج وعمره وفریاد های برخاسته از عمق وجود حاضرین در این همایش بزرگ الهی تلبیه است، یعنی لبیک گفتن و پاسخ مثبت دادن در جواب کسی که آنها را فراخوانی کرده است وهر لبیک معادل دو مرتبه بلی گفتن است وشاید علت تکرار پاسخ ، این باشد که انسان سال های زیادی را چشم به راه این دعوت بوده،و مدتها ئی را به انتظار چنین روزی سپری کرده است ،او بی صبرانه مشتاق ملاقات باپرودگار است ،همینکه صدای دعوت معبودش گوش دلش را نوازش می دهد ،همه شؤنات مادی را فراموش کرده،از خود بی خود شده، سر از پا نشناخته وبدون هیچ گونه تأملی ،می گوید : بلی،بلی، آمدم ،همانند مادر وپدری که فرزندی ، غایب، دارند ،ده سال ،بیست سال ،سی سال، ازوی بی خبرند ،آنی وکمتر ازآنی از یاد ونام اوغافل نیستند ، تجسم چهره او مونس ایام غربت پدروهمراه تنهائی شبها ی مادر است ، ذکر او زمزمه دعای نیمه شب آنان،هربادی که می وزد ودرب منزل به می خورد ،یا هرزنگی که به صدا درمی آید یاهر نامه ای که توسط پست چی می رسد ،دل آنهارا می لرزاند باخودمی گویند شاید فرزندمان باشد، یعقوب وار اشک می ریزندودرفراق یوسف شان صبر جمیل را پیشه خود قرار داده و از رحمت خداوند مأیوس نیستند ،حالا ، در این لحظات حساس که ، پدر ومادری دل شکسته وامید وار ، چشم به راه ، درمنزل باهم نشسته وتمامی فکر،وذکر آنها یاد ونام عزیزشان ، می باشد،یک مرتبه زنگ درب به صدا در آید ،مادر می پرسد ، کیه ،صدائی آشنا به گوشش می رسد ،منم ،مادر منم فرزندتان فلانی ،این پدر ومادر منتظرو مشتاق دیدار، چه حالی پیدا می کنند، به یقین ، چندین مرتبه پاسخ می دهند بلی ،بلی، بلی،بلی، آمدیم ، سراز پا نشناخته،هرچه در دست دارند بر زمین انداخته ،باسروپای برهنه، باسرعتی هرچه تمام خودرا جلو درب می رسانند،تامحبوب خود را ملاقات کرده وی را در آغوش محبت کشند وقدری آرامش یابند، بنابراین عاشقان ودلباختگان ملاقات با پرودگار سراسیمه به دیار حق شتافته همه مظاهر مادی را پشت سر گذاشته وبه ندای ابراهیم اوباشعار خاص لبیک اللهم لبیک پاسخ مثبت می دهند. در این رابطه روایات متعدی وجود دارد،که به برخی از آن ها اشاره می شود ،راوی می گوید ،ازامام صادق( ع)در مورد علت تلبیه سؤال کردم ، فرمودندع) : هنگامی که خدا وند به ابراهیم ع) وحی کرد ، که در بین مردم اعلام کن برای ، حضور در مراسم حج ، پس ابراهیم ندا کرد واز تمامی اماکن صدای لبیک به ندای او بلند شد .
ودرروایت دیگری نیز راوی می گوید، ازامام اباالحسن (ع) در مورد تلبیه وعلت آن سؤال کردم فرمودند:مردم هنگامی که محرم می شوند ، خداوند آنهارا مورد خطاب قرار داده ومی فرماید :ای بندگان من هر آینه من آتش جهنم بر شما حرام کردم همان طور که شما برای من محرم شده اید (وچیز هائی را بر خود حرام کرده اید) ، ومردم پاسخ می دهند : لبیک اللهم لبیک ، واین جواب مردم به ندای خداوند است .
دراین راستا، روایت دیگری نیز که مشابه راوایات فوق است می گوید: از امام صادق ع) سؤال کردم ، علت وجوب تلبیه چیست ؟ فرمودند: به علت اینکه خداوند به ابراهیم ع) دستور داد ، انجام فریضه حج را به مردم اعلان کن (وآنهارا به حج دعوت نما) پس از آن ابراهیم ع) روی بلندی قرار گرفت ومردم را با صدای بلند دعوت کرد وفریاد خودش را به گوش همگان رساند ، واز همه جا به ندای او پاسخ دادند ( وپاسخ مردم لبیک اللهم لبیک بود.)


تلبیه برخی از انبیاء
هرچند تمامی پیامبران الهی و ا ئمه (ع) وحتی سایر اشخاص وافراد عادی در گفتن لبیک باهم اشتراک دارند لکن هریک از آنها بر مبنای موقعیت وبرداشت ودریافت خودش از مسائل ممکن است از تعابیر مختلف وگونا گونی استفاده نماید ،بنا بر این ، از امام صادق( ع) روایت شده است که فرمودند : موسی( ع) در حالی که بر شتر قرمز رنگی سوار بود که مهار آن از لیف خرما بود ودو عبای کوفی روی آن قرار داشت از صفایح روحاء گذشت ومی گفت : لبیک یاکریم لبیک . ویونس بن متی از صفایح عبور کرد ومی گفت : لبیک کشاف الکرب العظام لبیک . وعیسی بن مریم از صفایح روحاء عبور کرد ومی گفت : لبیک عبدک وابن امتک لبیک. وحضرت محمد (ص) از صفایح روحاء عبور کرد و می گفت : لبیک ذاالمعارج لبیک.
صفایح روحا ، مکانی میان مکه ومدینه که ، سی وشش، ویا چهل میل به مدینه است وگفته شده ،چون تبع پادشاه یمن ، از قتال اهل مدینه باز گشت آنجا استراحت کرد وآن مکان را روحاء نامید واز پیامبر اسلام( ص) نقل شده است که فرمودند : این جا وادیی از وادی های بهشت است ، وموضع روحاء را صفاح می نامند.

منبع : کتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

 


ادامه مطلب



[ جمعه 3 مهر 1394  ] [ 8:56 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

دولت در تنظیم برنامه‌های اقتصادی، رفاه و عدالت مردم را در نظر بگیرد

 
94/01/07 - 13:42
o6647_IMG_20150202_2230323.jpg
شماره:13940107000263
 
 
رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح خراسان رضوی:
دولت در تنظیم برنامه‌های اقتصادی، رفاه و عدالت مردم را در نظر بگیرد

رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح خراسان‌رضوی گفت: دولت در تنظیم برنامه‌های اقتصادی، رفاه و رعایت عدالت مردم را در نظر بگیرد.

خبرگزاری فارس: دولت در تنظیم برنامه‌های اقتصادی، رفاه و عدالت مردم را در نظر بگیرد
 

به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، حجت‌الاسلام علی اسماعیلی ظهر امروز در سخنرانی پیش از خطبه‌های نماز جمعه مشهد که در حرم مطهر رضوی برگزار شد، اظهار کرد: مقام معظم رهبری در سخنرانی نوروزی در مورد حلول سال نو مطالب بسیار زیبا و ارزشمندی را بیان کردند.
رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح خراسان رضوی افزود: امام صادق (ع) به یکی از اصحابه خود فرمودند «روز نوروز و سال جدید روزی است که خداوند قائم اهل‌بیت را از ما، برای مردم ظاهر می‌کند» و به عبارتی دیگر روز ظهور امام زمان (عج) را ایشان در روز نوروز برابر این روایت معرفی نموده‌اند.
وی ادامه داد: ایام نوروز امسال با شهادت حضرت زهرا (س) آمیخته شده بود، در مرحله اول ممکن است برای انسان این مسئله سنگین طلقی شود که وجود والای ایشان از چه مولفه‌هایی برخوردار است اما در روایت و فرمایش پیامبر آمده است که می‌فرمایند «فاطمه پاره تن من است و هر کس او را آزار دهد من را آزار داده است».
رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح خراسان رضوی عنوان کرد: در قرآن آمده است با وجود فاطمه (س) خیر کثیری برای پیامبر(ص) و امت اسلام به ارمغان آمده زیرا اگر ایشان نبودند بحث نبوت در ائمه ادامه پیدا نمی‌کرد.

اسماعیلی تصریح کرد: مقام معظم رهبری امسال را سال دولت و ملت؛ همدلی و همزبانی نامگذاری کردند با این دید حقی که مردم بر گردن دولت دارند حق نصیحت و خیرخواهی است، لذا برنامه‌های دلسوزانه برای ارتقای آسایش مردم و مسائل گوناگون و آنچه را که برای مردم مفید است را بر گردن دولت قرار دارد.
رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح خراسان تاکید کرد: حق دوم این است که دولت در تنظیم برنامه‌های اقتصادی، رفاه و رعایت عدالت مردم را در نظر گیرد و آنچه را به عنوان خزانه دولت جمع‌آوری کرد در راه صحیح با دقت تمام در راستای عزت مردم هزینه کند.
وی یاد آور شد: حق سوم برنامه آموزش است چرا که وظیفه دولت است که جهل و بی‌سوادی را در جامعه ریشه‌کن کند، لذا اساتید ارزشی در محافل دانشگاه‌ها باید مقدم بر سایرین باشند، همچنین حق چهارم مردم بر گردن دولت این است که دولت در امر پرورش توجه کامل و مبارزه با مفاسد اخلاقی داشته باشد چرا که دولت اسلامی نمی‌تواند هرج و مرجی که در جامعه دیده می‌شود را بپذیرد.
رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح خراسان رضوی گفت: کسانی که ناهنجاری‌های اجتماعی را دامن می‌زنند، باید دولت با آنها مقابله کند لذا فرهنگ اسلامی بر مبنای رشد اخلاقی جامعه باید پیش برود و وظیفه دولت است که برنامه‌ریزی صحیحی داشته باشد که مردم و جامعه را مدیریت کند.

 

انتهای پیام/3138/ع30/پو3002

 



ادامه مطلب



[ جمعه 3 مهر 1394  ] [ 8:54 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
چه میکنه این صلوات...!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

* اَللهُمَ صَلِّ عَلی مُحَمّد وَ آلِ مُحَمّد وَ عَجِِّل فَرَجَهُم *

صلوات : بهترین هدیه از طرف خداوند برای انسان است.
صلوات : تحفه‌ای از بهشت است.
صلوات : روح را جلا می‌دهد.
صلوات : عطری است که دهان انسان را خوشبو می‌کند.
صلوات : نوری در بهشت است.
صلوات : نور پل صراط است.
صلوات : شفیع انسان است.
صلوات : ذکر الهی است.
صلوات : موجب کمال نماز می‌شود.
صلوات : موجب کمال دعا و استجابت آن می‌شود.
صلوات : موجب تقرب انسان است.
صلوات : رمز دیدن پیامبر در خواب است.
صلوات : سپری در مقابل آتش جهنم است.
صلوات : انیس انسان در عالم برزخ و قیامت است.
صلوات : جواز عبور انسان به بهشت است.
صلوات : انسان را در سه عالم بیمه می‌کند.
صلوات : از جانب خداوند رحمت است و از سوی فرشتگان پاک کردن گناهان و از طرف مردم دعا است.
صلوات : برترین عمل در روز قیامت است.
صلوات : سنگین‌ترین چیزی است که در قیامت بر میزان عرضه می‌شود.
صلوات : محبوب‌ترین عمل است.
صلوات : آتش جهنم را خاموش میکند.
صلوات : زینت نماز است.
صلوات : گناهان را از بین می برد.
صلوات : فقر و نفاق را از بین می‌برد.
صلوات : بهترین داروی معنوی است.

 


ادامه مطلب



[ جمعه 3 مهر 1394  ] [ 8:52 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 67 :: 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4062670 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب