کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
کد خبر: 355986
نظرات: 0
تاریخ مخابره : ۰۸/۰۳/۱۳۹۳ - ۱۲:۴۶
نام این جاده «پیروزی» است
خاطره ای از سرلشکر شهید علی صیاد شیرازی
شهید صیاد شیرازی نام این جاده «پیروزی» است
به این مطلب امتیاز دهید
0% 0%

به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، بعد از عملیات من برای شناسایی به شمال کرخه آمدم. منطقه بد

قلقی بود. زمین رمل بود و دشمنان از استحکامات و سازماندهی قویی داشت؛ بر خلاف ما که به دلیل شرایط حاکم در آن زمان نه مهمات داشتیم و نه سازماندهی، به فکر راهی اصولی بودیم برای شکستن خط عراق.‌‌ همان وقت بچه‌های جهاد دورم را گرفتند و گفتند: «دوست داری از منطقه‌ای که غیرقابل تصور است جاده‌ای بزنیم تا بالای سر عراقی‌ها؟

 

این حرفشان برایم خیلی رؤیایی بود. رمل و شن روان به قدری بود که آدم تا زانو توی آن فرو می‌رفت. علاوه بر آن دشمن اشراف کامل بر منطقه داشت و اجازه تکان خوردن نمی‌داد. اما با همه این احوال بچه‌های جهاد آنقدر نشاط و اطمینان داشتند که دلم نیامد مأیوسشان کنم. گفتم: «حالا بروید شروع کنید ببینیم چه می‌شود.»

 

آن‌ها با خوشحالی رفتند. اما من روی حرفشان حسابی باز نکردم. منطقه مورد نظر ارتفاعی بود بسیار صعب العبور، رفته رفته آن موضوع از خاطرم فراموش شد.

 

 

دو هفته بعد چند نفر آمدند و گفتند: «جاده آماده بازدید است!» با تعجب گفتم: «کدام جاده؟ منظورتان چیست؟» گفتند: «همان جاده‌ای که دو هفته پیش قولش را داده بودیم.» با کمال ناباوری گفتم: «شما جاده را درست کردید؟» گفتند: «بله!» گفتم: «برویم ببینیم.» راه افتادیم. آن‌ها جاده را احداث کرده بودند. گویی خواب می‌دیدم. مگر می‌شد باور کرد زیر آتش دشمن، آن هم در ارتفاعات رملی، ۹ کیلومتر جاده... .

 

چنان شور و شعفی به من دست داد که گفتم به شکرانه این توفیق الهی باید همین جا نماز جماعت بخوانیم. از قضا اذان ظهر بود. در بین جهادگران چشمم به یک روحانی خورد که لباس خاکی به تن داشت و عمامه‌ای بر سر، گفتم: همه چیز مهیاست.‌‌ همان جا ایستادیم به نماز، بعد با خوشحالی به اتاق جنگ رفتم تا به همه فرماندهان مژده بدهم ما از طریق اینجاده می‌توانستیم وارد خط دشمن شده از پهلو به آن‌ها شبیخون بزنیم. بعضی‌ها توان درک این توفیقات ماورایی را نداشتند.

 

از جمله یک مسئول عملیاتی داشتیم که استاد دانشکده فرماندهی ستاد بود. یعنی پخته‌ترین و عالم‌ ترین چهره نظامی در اتاق جنگ. ایشان درست شب عملیات آمد پیش من و گفت: «یک برآورد عملیاتی دارم و با ۱۲ دلیل ثابت می‌کنم که صلاح نیست امشب عملیات شود. مهمات کم است. نیرو کم است و...» نامه‌اش را گرفتم و در حاشیه‌اش نوشتم: «باسمه تعالی، ۱- از اینکه تا آخرین لحظه ما را مشاورت کردی متشکرم. ۲- شما ۱۲ دلیل آورده‌ای که نمی‌شود، من هم دلایل زیادی دارم که می‌شود. تنها ذکر یکی از آن‌ها کافی است. جاده ۹ کیلومتری جهاد جوابگوی همه مشکلات است و سریع به نیرو‌ها ابلاغ کنید تا آماده شوند.»

 

 

او هم وقتی تصمیم جدی مرا دید. سریع رفت سروقت عملیات. اسم جاده را گذاشتیم «جاده پیروزی رزمندگان اسلام». آن شب دو گردان از آن جاده گذشتند. یکی گردان تانک از ارتش به فرماندهی سرتیپ صفوی که بعد‌ها جانشین لشکر شد و دیگری گردان پیاده پاسدار و بسیجی با فرماندهی سردار سلحشور اسلام حسین خرازی که بعد‌ها فرمانده لشکر امام حسین (ع) شد. این دو سردار بعد‌ها به شهادت رسیدند. آن شب آن‌ها از پهلو زدند به دشمن و در خواب آن‌ها را غافلگیر کردند.

 

قبل از عملیات ما پیش بینی کرده بودیم که حداقل ۱۱ هزار گلوله توپ نیاز داریم. تمام زاغه‌ها را گشتیم و بیش از ۱۳۰۰ تا گیر نیاوردیم. اما با آن راهبرد جهاد آن قدر بی‌نیاز شدیم که تنها ۶ عدد گلوله توپ شلیک شد! علاوه بر آن تعداد زیادی زاغه پر از مهمات به غنیمت گرفتیم.

 

آن شب رزمندگان اسلام توپخانه و قرارگاه عراقی‌ها را گرفتند و ۱۸ کیلومتر به طرف تنگه چزابه پیشروی کردند. آن عملیات خوب و موفق که اولین عملیات قرارگاه کربلا بود، با رمز طریق القدس به فتح بستان، تنگه چزابه و هورالعظیم انجامید و زمینه‌ای یرای اجرای عملیات بزرگ فتح المبین شد.

 

ساجد

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 4:48 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 363000
نظرات: 0
تاریخ مخابره : ۲۹/۰۳/۱۳۹۳ - ۰۹:۱۳
سخنرانی تاریخی حاج احمد متوسلیان در سوریه:
اسرائیل را به سقوط مى ‏‌کشانیم
حاج احمد متوسلیان در آخرین سخنرانی خود می‌ گوید: هر شهرى که توسط اسرائیلى‌‏ها محاصره شده آزاد خواهیم کرد و اسرائیل را به سقوط مى ‏‌کشانیم.
حاج احمد متوسلیان اسرائیل را به سقوط مى ‏‌کشانیم
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

 به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، در گذر یک ماه از تهاجم ارتش رژیم صیهونیستی به لبنان،

بیروت جنگ‌زده بر گرداگرد خود محاصره اشغالگران را تجربه می‌کرد. "الیاس سرکیس" رئیس جمهور لبنان در پیامی به همه دولت‌ها و مجامع جهانی درخواست امداد نظامی، غذایی، دارویی و سایر اقلام حیاتی کرد و هیچ‌کس جز امام خمینی(ره) به این فریاد امدادخواهی لبیک نگفت.

 

جمعی از بلندپایه پایه‌ترین مسئولین سیاسی- نظامی جمهوری اسلامی ایران برای بررسی اوضاع و شرایط مظلومین منطقه در حالی وارد کشور سوریه شدند که پایتخت آن بطور مستقیم زیر بارش گلوله‌های توپخانه صهیونیست‌ها قرار داشت و وضعیت فوق‌العاده، تمام شهر را در برگرفته بود.

 

اعضای این هیأت عبارت بودند از: دکتر "علی اکبر ولایتی " وزیر خارجه، سرهنگ "سلیمی" وزیر دفاع، "محسن رضایی" فرمانده سپاه پاسداران، "محسن رفیق دوست" مسئول تدارکات سپاه پاسداران، سرهنگ "علی صیاد شیرازی " فرمانده نیروی زمینی ارتش و "احمد متوسلیان" فرمانده تیپ 27 حضرت رسول(ص)؛ هیأتی که بر حسب دستور امام(ره) و ابلاغیه "شورای عالی دفاع" جمهوری اسلامی ایران به ریاست رئیس جمهور وقت آیت‌ الله خامنه‌ ای به سوریه اعزام شده بود.

 

تأمل در آخرین سخنرانی حاج احمد متوسلیان، فرمانده سپاه اسلام در سوریه

رزمندگان سپاه اسلام، صبح روز 28 خردادماه سال 1361 در میدان صبحگاه پادگان زبدانی سوریه منتظر نشسته بودند تا از زبان فرمانده خود کسب تکلیف کنند. متوسلیان پشت میکروفن قرار گرفت و آخرین سخنرانی رسمی خود را برای قوای محمد رسول الله(ص) ایراد کرد.

 

کمتر از 20روز بعد در 14 تیرماه حاج احمد متوسلیان به همراه سه تن دیگر به نام‌های سید محسن موسوی، تقی رستگارمقدم و کاظم اخوان توسط فالانژهای لبنانی در حوالی بیروت ربوده شدند و هم اکنون 32 سال است که از آن‌ها خبری نیست.

 

در تقارن ایام حضور قوای محمد رسول الله(ص) به فرماندهی متوسلیان در سوریه به دلیل تهدیدات رژیم صهیونیستی، حمله به جنوب لبنان و لبیک امام به امدادخواهی مسلمانان منطقه و تحولاتی که امروز توسط همان عناصر صهیونیستی و تکفیری در سوریه و میان مسلمانان منطقه جریان دارد، بازخوانی سخنرانی فرمانده جاوید الاثر سال‌های دفاع مقدس قابل تأمل است. دیروز سالگرد این سخنرانی تاریخی حاج احمد در میان رزمندگان اسلام بود. متن این سخنرانی در ادامه می‌آید:

 

سکوت سران مرتجع منطقه در مقابل تجاوز اسرائیل

بسم‏ الله الرحمن الرحیم

بعد از انجام عملیات فتح‌‏المبین در ایران، روند مسایل سیاسى جهان، تغییرات عمده‌‏اى پیدا کرد و کامل کننده این تغییرات، عملیات پیروزمندانه الى بیت‌‏المقدس بود. در پى این دو عملیات بود که ابر قدرت آمریکا و امپریالیزم بین‌‏المللى به این نتیجه رسیدند که عراق نه تنها قادر نیست در مقابل انقلاب اسلامى ایران بایستد و آن را به زانو در بیاورد، بلکه موجودیت خود او نیز در منطقه به خطر افتاده و هر آن بیم آن می‌رود که با سقوط جریان صدامى در منطقه امپریالیزم و منافع آن متحمل ضربات سنگینى بشوند.

 

به همین دلایل، امپریالیزم به فکر افتاد که باید این جریان بعثى را به نحوى از نابودى نجات دهد. بنابراین تصمیم گرفتند تا هماهنگى خاصى در بین ایادى خودشان در منطقه ایجاد نمایند. شما عزیزان، خودتان شاهد این هماهنگى هستید و سکوت سران مرتجع منطقه در مقابل تجاوز اسرائیل، دلیل این مدعاست.

 

هر نقطه از جهان که گوینده "لااله الا الله" هست، همان جا نیز مرز اسلامى ماست

ژنرال الکساندر هیگ - وزیر خارجه آمریکا - گفته است: ما باید سه مسأله جنگ ایران و عراق، بی‌ثباتى کشورهاى خلیج فارس و بحران در جنوب لبنان را هر چه سریع‏تر حل کنیم! البته ما نیز بر این اعتقاد هستیم؛ ولى بر طبق آن خط مشی که اسلام به ما ارائه مى‏‌دهد.

 

آمریکا آرام نمى‏‌نشیند و هر روز توطئه‏‌اى جدیدتر و خدعه‌‏آمیزتر از قبل را بر ملت‏‌هاى مسلمان تحمیل می‌نماید؛ غافل از آنکه تا در اقصى نقاط جهان گوینده "لااله الا الله" هست، همان جا نیز مرز اسلامى ماست. ما این هنرنمایى‏‌هاى فرسوده و نقاشى‌‏هاى از بین رفته در طول تاریخ بر روى صفحات لجن مالى شده‌‏اى را که به نام مرزهاى جغرافیایى در بین ممالک اسلامى علم کرده‌‏اند، هرگز قبول نداریم.

 

آقاى هیگ - وزیر خارجه آمریکا - یک هفته قبل از حمله اسراییل به جنوب لبنان در روز سى‏‌ام می 1982 مى‏‌گوید: ما تا هفته آینده، این سه مسأله را حل خواهیم کرد. اسحاق شامیر - وزیر خارجه اسراییل - نیز براى آنکه اعتراضى به وزیر خارجه آمریکا کرده باشد، بر آشفته مى‏‌گوید: شما آمریکایى‏‌ها، چرا طرح‏‌ها و برنامه‏‌هاى نظامى محرمانه ما را افشا مى‏‌کنید؟! مجموعه این بیانات، نشان‏‌دهنده توطئه‌‏اى است که از قبل طرح‏‌ریزى شده است و ابرقدرت آمریکا و فرزند نامشروع و خلفش اسرائیل، هر دو از این تجاوز جنایتکارانه به لبنان، با خبر و همدست یکدیگر بوده‌‏اند.

 

آن‌ها از این تجاوز، چنین تحلیلى نیز داشته‌‏اند که اولین نتیجه این حمله، ایجاد فشارهایى بر ایران است؛ به این معنا که پیام این فشارها به ایران، این خواهد بود که جنگ با عراق را حل و فصل نمایید تا ایران و عراق دوش به دوش همدیگر علیه اسرائیل بجنگند.

 

آمریکا و اسرائیل در نهایت ناباورى مشاهده مى‏‌کنند که ایران، با آنکه در حال جنگ با عراق است، در جبهه دیگرى نیز وارد عمل مى‏‌شود

از سوى دیگر، اگر ایران فریب این توطئه خدعه‌‏آمیز را نخورد و ما به جنگ ادامه دادیم، اذناب مرتجع و دست نشانده آمریکا در کشورهاى منطقه، ما را به ‏عنوان کشورى ضداسلام محکوم کنند؛ با این تحلیل مکارانه که دشمن صهیونیستى به ممالک اسلامى لبنان و سوریه تجاوز کرده و عراق مایل است علیه اسرائیل بجنگد؛ ولى ایران نمی‌خواهد.

 

طبیعتا همین مسأله، ما را وامى‌‏داشت که به آتش بسى ننگین تن بدهیم. کما اینکه به احتمال 80 درصد قصد داشتند در عراق کودتایى انجام بدهند، صدام را برکنار نمایند و آتش بس یکجانبه‌‏اى را در جنگ اعلام کنند و طى مقطعى پانزده روزه از سرزمین‏‌هاى اشغالى ایران خارج شده، آنگاه بحث شناسایى آغازگر جنگ و شناختن مجرم که از اهم خواسته‏‌هاى ایران بوده و هست را به حکمیت دو ارگان گرگ صفت محول کنند؛ یکى، شوراى امنیت سازمان ملل متحد و آن دیگرى، دیوان عالى عدالت بین‌‏المللى یا همان "دادگاه لاهه".

 

ما هم خوب مى‏‌دانیم که سگ زرد برادر شغال است و هر دو با هم یکى هستند. آمریکا و اسراییل در نهایت ناباورى مشاهده مى‏‌کنند که ایران، با آنکه در حال جنگ با عراق است، در جبهه دیگرى نیز وارد عمل مى‏‌شود و نیرویى تقویت شده و قدرتمند به لبنان اعزام مى‌‏نماید و با این اعزام نیرو، دشمنان انقلاب اسلامى در منطقه با حالتى بهت‌‏زده، همه نقشه‏‌هاى خود را نقش بر آب و تمامى معیارها و محاسباتشان را برعکس و وارونه شده مى‏‌بینند.

 

وقتى که در شب بیست و یک خرداد ماه، ما وارد فرودگاه بین‏‌المللى دمشق شدیم، افرادى که براى استقبال آمده بودند، فکر مى‏‌کردند که ما براى بازدیدى تشریفاتى و حضور در ضیافتى دو ساعته به سوریه آمده‌‏ایم.

 

با افراد و کشورها تا آن زمانى که علیه کفر یعنى اسراییل بجنگند، ما نیز همراه و همکار خواهیم بود

برادرها! تمامى مردم لبنان، شما را مرجع و ملجأ خود مى‏‌دانند و معتقدند که فقط شما مى‏‌توانید آن‌ها را نجات دهید. الان در لبنان مردم مدام مى‏‌پرسند: کى مى‏‌آیید؟ کى عمل مى‏‌کنید؟! هر لبنانى را که مى‏‌بینیم، اولین حرفش این است که آیا شما پاسداران انقلاب اسلامى ایران هستید؟ وقتى پاسخ مثبت مى‌‏دهیم، بلافاصله مى‏‌پرسند: پس کى به اینجا مى‌‏آیید؟! عزیزان، ان‏شاءالله با به کار بردن تمام تاکتیک‏‌هایى که تاکنون آموخته‌‏ایم و به کار بردن تمامى امکاناتى که در اختیار داریم، با ایمان به الله و اعتقاد به خدا، تن به این آتش‌‏بس‏‌ها نخواهیم داد.

 

با افراد و کشورها تا آن زمانى که علیه کفر "یعنى اسراییل" بجنگند، ما نیز همراه و همکار خواهیم بود و اکنون برادران سوری‌مان در این جهت هستند و ما هم در کنارشان هستیم و با این برادران همکارى مى‏‌کنیم و مى‏‌جنگیم و اعتقاد داریم که انقلاب اسلامى را باید به جهان صادر کنیم.

 

با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد/اسرائیل را به سقوط می‌کشانیم

ان‏شاءالله خداوند به همه شما برادرها توفیق بدهد و به همه ما نیز این توفیق را بدهد که بتوانیم قوانین انفرادى و اجتماعى اسلام را هم درون خودمان و هم در اجتماع‏مان پیاده کنیم... این حرکت جدید ما نیز در منطقه نه صرفا به عنوان یک حضور سمبلیک و صورى است، بلکه حضور ما در این منطقه، عمل نیز در پى دارد.

 

با اسراییل وارد جنگ خواهیم شد و عملیات‏مان را علیه آن‌ها شروع خواهیم کرد. هرکس با ماست؛ بسم‌‏الله! هرکس با ما نیست، خداحافظ! ما با ایمانمان مى‌‏جنگیم؛ جندالله با ایمانش مى‏‌جنگد. بگذار بوق‏‌هاى تبلیغاتى رسانه‏‌هاى صهیونیستى و سران اسرائیل به ما بگویند شما براى خودکشى آمده‌‏اید. ما ثابت مى‏‌کنیم که خون ما باعث خواهد شد که سرزمین‏‌هاى مقدس اسلامى از دست امپریالیزم آمریکا و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستى آزاد بشود.

 

سخت‏ ترین مقابله‏‌ها و مبارزه‌‏ها توسط شیعیان محروم صورت گرفته

این‌ها - اسرائیلى‏‌ها - وقتى باورشان شد که نیروهاى ما به عزم جنگ با آن‌ها دارند به سوریه مى‌‏آیند، فورا اعلام آتش بس کردند. آتش بس؟! الان تمام فشارها دارد وارد مى‏‌شود که کشورهاى دیگر هم تن به آتش بس بدهند؛ آن هم در شرایطى که ارتش اسرائیل با تجاوز به لبنان، در منطقه‌‏اى به طول هشتاد کیلومتر و به عرض چهل کیلومتر پیش مى‏‌آید و سرزمین مقدس اسلامى را اشغال مى‏‌کند.

 

تا به امروز مؤمنین سخت‌‏ترین مقاومت‏‌ها را در مقابل اسرائیل از خودشان نشان داده‌‏اند و هنوز ارتش صهیونیستى نتوانسته وارد شهر "صور" شود. چرا؟ چون در صور شیعیان سکونت دارند و آن‌ها معتقدند که نیروهاى ایرانى، امروز یا فردا از راه مى‌‏رسند و به همین دلیل است که این چنین در مقابل ارتش سفاک اسرائیل مقاومت کرده‌‏اند. تا این لحظه نگذاشته‌‏اند که آن‌ها وارد صور بشوند. با آن که برادران و خواهران ما در محاصره دشمن قرار گرفته‌‏اند، ولى بحمدالله هنوز دشمن نتوانسته است به مناطق شیعه‌‏نشین وارد بشود.

 

روزى اسرائیل چنان بترسد که مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بیرون بیاید

سخت‏ترین مقابله‏‌ها و مبارزه‌‏ها توسط همین شیعیان محروم صورت گرفته؛ آن هم در موقعیتى که سایر جریانات، حتى آن کسانى که معتقدات ناسیونالیستى و ملى‏‌گرایى داشتند، در مقابل دشمن پا به فرار گذاشتند.

 

این مسلمانان واقعى هستند که اکنون دارند در مقابل تجاوز صهیونیست‏‌ها ایستادگى مى‏‌کنند و ما نیز به یارى خدا هر شهرى را که توسط اسرائیلى‌‏ها محاصره شده، با در محاصره انداختن نیروهاى دشمن آزاد خواهیم کرد و اسرائیل را به سقوط مى‏‌کشانیم.

 

روزى را نزدیک خواهیم کرد که اسرائیل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بیرون بیاید. باشد که ما شبانگاهان بر سرشان بریزیم؛ همچون عقابان تیزپروازى که شب و روز برایشان معنا ندارد و باشد آنجایى به هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از صهیونیست‏‌ها به جهانیان ثابت کنیم که ما به اتکا به سلاح ایمان‏مان مى‏‌جنگیم؛ نه به اتکاى هواپیما، نه با موشک‏‌هاى سام، نه با تانک، نه با توپ، نه با آتش جنگ‏‌افزارهاى مادى‏‌مان، ان‏شاءالله.

 

سایت شهدای ایران

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 4:46 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 369673
نظرات: 1
تاریخ مخابره : ۱۶/۰۴/۱۳۹۳ - ۱۴:۳۸
فرمانده‌ ای که هرجا وارد می‌ شد، ضد انقلاب شکست می‌ خورد+ فیلم
با صلابت و فوق‌ العاده مقرراتی بود و البته سر جای خودش هم بسیار عاطفی. هرجا وارد می‌ شد ضد انقلاب شکست می‌ خورد. حالا او بعد از شهید بروجردی قهرمان عملیات‌ های مناطق غرب شده بود.
حاج احمد متوسلیان  فرمانده‌ ای که هرجا وارد می‌ شد، ضد انقلاب شکست می‌ خورد+ فیلم
به این مطلب امتیاز دهید
0% 0%

 

به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، صورتی استخوانی داشت با بینی‌ای که معلوم بود بارها از ضربات بکس شکسته  است، با صلابت و فوق‌العاده مقرراتی بود و البته سر جای خودش هم بسیار عاطفی. این احمد بود، احمد متوسلیان، متولد 1332، دیپلمش را از یک هنرستان صنعتی گرفت و همان وقت‌ها بود که به صف مبارزان علیه رژیم شاه پیوست. بعد از سربازی در یک شرکت صنعتی در خرم‌آباد مشغول کار شد اما کار اصلی‌اش مبارزه در تهران و لرستان شده بود تا اینکه در شهریور 1357 ساواک دستگیرش کرد.

 

بعد از پیروزی انقلاب به کمیته رفت و کمی بعد از آن از اعضای اصلی و مؤسس سپاه تهران شد. هنوز یک ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که ضدانقلاب‌ها سه استان غرب کشور را ناآرام کردند. به همین جهت احمد با جمعی از دوستانش عازم کردستان شد. او ابتدا وارد بانه شد و انتقام سختی از ضدانقلاب آنجا گرفت.

 

بلافاصله فرمانده سپاه پاوه شد و سراغ آزاد کردن روستاهای اطراف آنجا رفت. بعد از آن در خرداد 59 با صیاد شیرازی عازم مریوان شد. کمی بعد که مریوان آزاد شد به فرماندهی سپاه آنجا منصوبش کردند. احمد هرجا وارد می‌شد ضدانقلاب شکست می‌خورد. حالا او بعد از شهید بروجردی قهرمان عملیات‌های مناطق غرب شده بود. همین وقت‌ها بود که جنگ هم آغاز شد.

 

 

در همان زمان با همت که فرمانده سپاه پاوه بود در عملیاتی موفق، جاده مرزی پاوه مریوان را آزاد کردند و بر ارتفاعات شهر خرمال عراق مسلط شدند. شایستگی‌های نیروهای احمد و همت این فکر را به ذهن فرماندهان جنگ انداخت که از ترکیب نیروهای این دو تیپی مستقل تشکیل شود.

 

متوسلیان مأمور این کار شد اما پیش از آن با همت به سفر حج رفت. عملیات فتح المبین به‌ زودی آغاز می‌شد. باید احمد و همت تیپ 27 محمد رسول‌الله را هرچه زودتر تشکیل می‌دادند. بالاخره با 120 نفر از نیروهایش راهی جنوب و پادگان دوکوهه شد. احمد ظرف 53 روز سازمان رزمش را تشکیل داد، تجهیزاتش را کامل کرد، نیروهایش را سازماندهی نمود، آن‌ها را آموزش داد و در عین حال شناسایی مناطق عملیاتی را هم با جدیت دنبال کرد.

 

 

فروردین 61 بالاخره عملیات فتح المبین آغاز شد. تیپ 27 مسئول یکی از مهم‌ترین محورهای عملیات بود. احمد و نیروهایش آن‌قدر در عملیات‌ موفق بودند که خیلی زود زبانزد فرماندهان جنگ و رزمندگان شدند. حالا همه باید برای آزادسازی خرمشهر برنامه ریزی می‌کردند، به همین دلیل عملیات‌های شناسایی آغاز شد.

 

محوری که باید آزاد می‌کردند نزدیک‌ترین جا به خرمشهر بود. احمد بهترین نیروهایش را در این میدان از دست داد و خودش هم مجروح شد اما میدان را خالی نکرد و در نهایت عملیات پیروز شد. هنوز چند روزی از عملیات خرمشهر نگذشته بود که صهیونیست‌ها به جنوب لبنان حمله کردند. باید کسی از جمع فرماندهان انتخاب می‌شد تا توان جنگ در چند جبهه را داشته باشد و این ویژگی تنها در احمد جمع شده بود. حالا احمد به آرزویش رسیده بود، جنگ با دشمنان اصلی اسلام.

 

دستورات لازم را به او دادند و در روز 21 خرداد سال 61 قوای محمد رسول الله سوار بر هواپیما عازم سوریه شدند. بلافاصله از آنجا به بقاع لبنان رفتند و جبهه‌ای در برابر صهیونیست‌ها باز کردند. آن‌ها از همان ابتدا کار آموزش نیروهای محلی را آغاز نمودند، رزمندگانی که بعدها هسته‌های اولیه حزب‌الله لبنان شدند. اما هنوز 20 روز از استقرار آن‌ها در لبنان نگذشته بود که امام پیام دادند راه قدس از کربلا می‌گذرد و نیروهای سپاه محمد باید به جبهه‌های ایران بازگردند.

 

تصمیم بر آن می‌شود که یک قرارگاه آموزشی پشتیبانی برای نیروهای لبنانی تشکیل شود و باقی نیروها برگردند. حاج احمد در حال بازگرداندن نیروهایش بود که در 14 تیرماه خبر می‌رسد سربازان صهیونیست، سفارت ایران در بیروت را محاصره کرده‌اند. احمد باید کاری می‌کرد؛ آنجا نباید به دست نیروهای اسرائیلی می‌افتاد.

 

اسناد باید خارج می‌شد تا به دست کسی نیفتد. احمد با چند نفر تصمیم گرفت این کار  را خودش انجام دهد. مسیر طبیعی بیرون به‌دلیل پیشروی صهیونیست‌ها بسته شده بود. احمد باید بیروت را دور می‌زد و  از شمال وارد می‌شد، جایی که به دست فلانژها به‌رهبری سمیر جعجع بود. احمد از این ماجرا خبر نداشت و با ماشین سفارت به راه افتاد. در 20 کیلومتری بیروت در یک ایستگاه بازرسی فالانژها متوقف شد. کمی بعد احمد و دیگر سرنشینان اتومبیل به نقطه‌ای نامعلوم منتقل شدند و هنوز هم هیچ خبر موثقی از سرنوشت این چهار نفر در دست نیست.

 

 

دانلود

 

تسنیم

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 4:45 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 370405
نظرات: 0
تاریخ مخابره : ۱۸/۰۴/۱۳۹۳ - ۱۰:۱۶
خاطره سردار از شهید صیاد شیرازی
سردار احمدی فرمانده سپاه امام رضا (ع)، در همایشی از خاطرات شهید صیاد شیرازی در ارتباط با لزوم توجه به نماز اول وقت مطالبی را بیان کرد.
شهید صیاد شیرازی خاطره سردار از شهید صیاد شیرازی
به این مطلب امتیاز دهید
0% 0%

  به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، سردار غلامرضا احمدی شامگاه دوشنبه در همایش مشترک ائمه

  جماعات، هیئت‌های امنا و فرماندهان حوزه و پایگاه‌های بسیج حمزه سیدالشهداء مشهد ضمن گرامیداشت یاد و خاطره 23 هزار شهید خراسان‌رضوی اظهار کرد: در یکی از آخرین هفته‌های عمر با برکت شهید صیاد شیرازی، افتخار میزبانی ایشان را در بندرترکمن استان گلستان، آن هنگام که هنوز این استان و مازندران یک استان محسوب می‌شدند، داشتم که آن شهید در طلیعه فرمایشاتش مرا به توجه به نماز اول وقت توصیه می‌کرد.

 

وی افزود: حد فاصل آغاز عملیات فتح‌المبین، عراقی‌ها در ضلع جنوبی منطقه عملیات، خدشه‌ای ایجاد کردند که منجر به بر هم خوردن آرایش سازمان رزم آماده عملیات شد و در این هنگام در پاسخ به اینکه فردا شب عملیات انجام شود یا خیر؟ صیاد شیرازی که خود دانشمندی نظامی و متخصص در طراحی و عمل بود، خود را نیازمند رهنمود مرجع تقلید، امام خمینی (ره) دانست و برای کسب رهنمودهای امام راحل در ارتباط با عملیات رهسپار تهران شدیم.

 

احمدی ادامه داد: در محضر امام (ره) که قرار گرفتیم و گزارش عملیات و آنچه گذشته بود را خدمت ایشان ارائه دادیم، پس از گذشت یک دقیقه از ارائه گزارش امام (ره) از جای خویش برخواستند و در پاسخ به اینکه امام چرا برخواستند؟ امام فرمودند: مگر نمی‌بینید وقت نماز است و پس از انجام فریضه الهی نماز، امام راحل بدون صرف ناهار در مقابل ما قرار گرفتند و فرمودند: من آماده‌ام تا هر وقت که بخواهید در این باره صحبت کنیم و سپس مباحث مربوطه در زمینه عملیات خدمت ایشان عرض شد.

 

فرمانده سپاه امام رضا (ع) گفت: در راه برگشت، در سه راهی بندرگز بودیم که شهید صیاد شیرازی خطاب به راننده گفت: به سوی مسجد جامع شهر برای اقامه نماز بروید و من به محضر این شهید بزرگوار عرض کردم اگر اجازه بدهید به شما قول می‌دهم برای رکعت اول نماز جماعت شما را به مسجد جامع بهشهر برسانم که در پاسخ به من گفتند: بهتر است به مسجد جامع همین شهر برویم و رهسپار شهر گز شدیم و در طول راه که چند دقیقه کوتاه بیشتر به طول نینجامید آن شهید عالی‌قدر به من گفت: در ادای این فریضه الهی نباید پروردگارمان را منتظر نگاه داریم.

 

وی افزود: شهید صیاد شیرازی به من یادآور شد که اگر از دفتر حضرت آقا (رهبر معظم انقلاب) زنگ زده و بگویند که آقا با تو کار دارند و وقتی را نیز برای ملاقات منظور کرده‌اند آقا را به هر دلیلی معطل می‌گذاری؟ نه! در پاسخ به انتظار ایشان کم‌ توجهی نمی‌کنی بنابراین به نماز اول وقت نیز اهمیت دهید.

 

احمدی خطاب به بسیجیان تأکید کرد: به نماز اول وقت کم‌ توجهی نکنید و از شما تقاضا دارم پیام جامع مقام معظم رهبری که به مناسبت کنگره نماز در خراسان‌ جنوبی ابلاغ کردند را مطالعه کنید.

 

فارس


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 4:44 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 370405
نظرات: 0
تاریخ مخابره : ۱۸/۰۴/۱۳۹۳ - ۱۰:۱۶
خاطره سردار از شهید صیاد شیرازی
سردار احمدی فرمانده سپاه امام رضا (ع)، در همایشی از خاطرات شهید صیاد شیرازی در ارتباط با لزوم توجه به نماز اول وقت مطالبی را بیان کرد.
شهید صیاد شیرازی خاطره سردار از شهید صیاد شیرازی
به این مطلب امتیاز دهید
0% 0%

 

  به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، سردار غلامرضا احمدی شامگاه دوشنبه در همایش مشترک ائمه

جماعات، هیئت‌های امنا و فرماندهان حوزه و پایگاه‌های بسیج حمزه سیدالشهداء مشهد ضمن گرامیداشت یاد و خاطره 23 هزار شهید خراسان‌رضوی اظهار کرد: در یکی از آخرین هفته‌های عمر با برکت شهید صیاد شیرازی، افتخار میزبانی ایشان را در بندرترکمن استان گلستان، آن هنگام که هنوز این استان و مازندران یک استان محسوب می‌شدند، داشتم که آن شهید در طلیعه فرمایشاتش مرا به توجه به نماز اول وقت توصیه می‌کرد.

 

وی افزود: حد فاصل آغاز عملیات فتح‌المبین، عراقی‌ها در ضلع جنوبی منطقه عملیات، خدشه‌ای ایجاد کردند که منجر به بر هم خوردن آرایش سازمان رزم آماده عملیات شد و در این هنگام در پاسخ به اینکه فردا شب عملیات انجام شود یا خیر؟ صیاد شیرازی که خود دانشمندی نظامی و متخصص در طراحی و عمل بود، خود را نیازمند رهنمود مرجع تقلید، امام خمینی (ره) دانست و برای کسب رهنمودهای امام راحل در ارتباط با عملیات رهسپار تهران شدیم.

 

احمدی ادامه داد: در محضر امام (ره) که قرار گرفتیم و گزارش عملیات و آنچه گذشته بود را خدمت ایشان ارائه دادیم، پس از گذشت یک دقیقه از ارائه گزارش امام (ره) از جای خویش برخواستند و در پاسخ به اینکه امام چرا برخواستند؟ امام فرمودند: مگر نمی‌بینید وقت نماز است و پس از انجام فریضه الهی نماز، امام راحل بدون صرف ناهار در مقابل ما قرار گرفتند و فرمودند: من آماده‌ام تا هر وقت که بخواهید در این باره صحبت کنیم و سپس مباحث مربوطه در زمینه عملیات خدمت ایشان عرض شد.

 

فرمانده سپاه امام رضا (ع) گفت: در راه برگشت، در سه راهی بندرگز بودیم که شهید صیاد شیرازی خطاب به راننده گفت: به سوی مسجد جامع شهر برای اقامه نماز بروید و من به محضر این شهید بزرگوار عرض کردم اگر اجازه بدهید به شما قول می‌دهم برای رکعت اول نماز جماعت شما را به مسجد جامع بهشهر برسانم که در پاسخ به من گفتند: بهتر است به مسجد جامع همین شهر برویم و رهسپار شهر گز شدیم و در طول راه که چند دقیقه کوتاه بیشتر به طول نینجامید آن شهید عالی‌قدر به من گفت: در ادای این فریضه الهی نباید پروردگارمان را منتظر نگاه داریم.

 

وی افزود: شهید صیاد شیرازی به من یادآور شد که اگر از دفتر حضرت آقا (رهبر معظم انقلاب) زنگ زده و بگویند که آقا با تو کار دارند و وقتی را نیز برای ملاقات منظور کرده‌اند آقا را به هر دلیلی معطل می‌گذاری؟ نه! در پاسخ به انتظار ایشان کم‌ توجهی نمی‌کنی بنابراین به نماز اول وقت نیز اهمیت دهید.

 

احمدی خطاب به بسیجیان تأکید کرد: به نماز اول وقت کم‌ توجهی نکنید و از شما تقاضا دارم پیام جامع مقام معظم رهبری که به مناسبت کنگره نماز در خراسان‌ جنوبی ابلاغ کردند را مطالعه کنید.

 

فارس

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 4:42 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 376739
نظرات: 0
تاریخ مخابره : ۰۵/۰۵/۱۳۹۳ - ۱۲:۵۶
حکایت عبرت آموز عملیات «مرصاد»+عکس
آخرین عملیات جنگ تحمیلی، نبردی بزرگ در جبهه‌ غرب میان ایران و سازمان موسوم به مجاهدین خلق بود که در روز سوم مردادماه 1367 آغاز و پس از سه روز پایان یافت.
ماشین منافقین حکایت عبرت آموز عملیات «مرصاد»+عکس
به این مطلب امتیاز دهید
0% 0%

 

به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، صدام که در تعدادی از عملیات‌های خود در خرداد و تیرماه

1367 به پیروزی دست یافته بود، سرمست از این موفقیت‌هایش تصمیم گرفت تا پیش از تشدید فشارها و اجبار برای پذیرش آتش‌ بس،حمله جدیدی را به خاک ایران طرح‌ریزی و اجرا کند که برای این کار، نیروهای منافقین موسوم به ارتش مجاهدین را به کار گرفت.

 

بدین ترتیب نیروهای دشمن در سحرگاه سومین روز از مردادماه 67 از مرز خسروی به طرف سرپل ذهاب حرکت کردند. همزمان با این تحرکات، جلسه‌ای با حضور آیت‌ الله هاشمی رفسنجانی و امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی نماینده امام خمینی (ره) در شورای عالی دفاع در شهر کرمانشاه تشکیل و در آن مقرر شد که «تنگه چهارزبر» در 34 کیلومتری کرمانشاه به عنوان خط اصلی پدافند انتخاب و تقویت شود.

 

بر اساس این استراتژی، تنگه چهارزبر که پس از این عملیات، به «تنگه مرصاد» معروف شد به کمین برنامه‌ریزی شده‌ای برای نیروهای دشمن تبدیل گشت. این اولین اقدام ایران برای انجام عملیات گسترده‌ای در غرب کشور بود، عملیاتی که نیروهای موسوم به مجاهدین خلق برای انجام آن نام «فروغ جاویدان» را برگزیده بودند و از سوی ارتش جمهوری اسلامی ایران عملیات «مرصاد» نام گرفت. مرصاد، واژه‌ای عربی به معنای «کمین» است.

 

پس از اتخاذ تصمیمات و ایجاد سنگرها و کمین‌های لازم در تنگه چهارزبر،نیروهای مورد نیاز عملیات مرصاد عمدتا از لشکر 81 زرهی کرمانشاه، تیپ مستقل 45 تکاور نیروی زمینی ارتش، یگان‌های توپخانه، نیروی هوایی و هوانیروز ارتش تأمین و سپس لشکر 32 انصارالحسین و 27 محمد رسول‌الله (ص) نیز از سوی سپاه به آنها ملحق شدند. فرماندهی این عملیات گسترده را سپهبد شهید علی صیاد شیرازی برعهده داشت.

 

پس از ورود بالگردهای هوانیروز به منطقه عملیات، به دستور صیاد شیرازی یک تیم آتش هلی‌کوپتر «کبری» از «پایگاه امام حسین(ع)» و یک تیم آتش از پایگاه کرمانشاه به پرواز درآمدند و در مسیر اسلام‌آباد به نیروهای حاضر در منطقه ملحق شدند تا به ارتفاعات تنگه چهارزبر نزدیک شوند و در یک سوی آن پرواز کنند.

 

خلبانان مستقر، در حرکت بر فراز سمت چپ تنگه چهارزبر و حوالی منطقه ماهی‌دشت به طول 10 کیلومتر متوجه وجود ترافیک سنگینی در جاده شدند و مراتب را به ستاد فرماندهی عملیات اعلام کردند. با اعلام این خبر از سوی خلبانان، امیر صیاد شیرازی دستور شلیک صادر کرد، ولی خلبانان با این استدلال که ستون خودرویی متراکم حاضر در جاده مردم عادی هستند در اجرای دستور فرمانده مردد ماندند.

 

بر اساس آن چه در گزارشات مستند آمده است، امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی بلافاصله با لحنی محکم‌تر از اعلام فرمان اخیر خود، خطاب به خلبانان گفت که «من به عنوان نماینده امام (ره) به شما دستور می‌دهم که آتش کرده و همه خودروها را منهدم کنید، آنها منافقین هستند!»

 

پس از تکرار و تاکید فرمان فرماندهی عملیات،خلبانان جاده را هدف قرار دادند و بخش قابل توجهی از ستون خودرویی حاضر در جاده را منهدم کردند و پس از آن چهار تیم دیگر آتش از هوانیروز وارد عمل شدند و در سحرگاه روز پنجم مردادماه نیز دو فروند هواپیمای جنگنده «فانتوم اف- 4» نیروی هوایی ارتش، ستون متوقف شده دشمن را به شدت بمباران کردند ولی حملات به همین جا ختم نشد و دقایقی بعد بالگردهای کبری از سوی هوانیروز، انبوهی از نفرات و تجهیزات دشمن را هدف گرفتند.

 

اجازه پیشروی به نیروهای مهاجم تا تنگه چهارزبر و انتخاب این تنگه به عنوان منطقه اصلی عملیات انهدام دشمن، استراتژی اتخاذ شده از سوی جمهوری اسلامی ایران بود تا با استفاده از اصل غافلگیری، دشمن را به تنگه‌ای که پر از شیار و ارتفاعات بود بکشانند و در کمین نیروهای ایرانی گرفتار سازند.

 

 

بدین ترتیب عملیات مرصاد عملا طی سه مرحله انجام شد که هدف از آن در مرحله اول سد کردن هجوم نیروهای موسوم به «ارتش آزادی‌بخش»، در مرحله دوم حرکت نیروی زمینی ارتش با پشتیبانی نیروی هوایی و هوانیروز ارتش و همکاری سپاه، به سمت دشمن و در مرحله سوم انهدام دشمن و تحمیل برتری به صدام بود تا عملیات مرصاد با پیروزی نیروهای خودی به پایان برسد.

 

دشمن پس از آن که مورد هدف آتش سنگین ایران قرار گرفت،راهی جز فرار از جهنم تنگه مرصاد را در پیش خود ندید و شروع به عقب‌نشینی کرد ولی حملات ایران تمامی نداشت و این بار سد راه بازگشت، فشار حمله از طرفین و حمله گازانبری ارتش و سپاه ایران در انتظار مهاجمین بود تا آنها را کاملا شکست خورده و به طور کلی متلاشی کند.

 

بالاخره پس از سه روز جنگ و درگیری شدید در غرب کشور،آن دسته از نیروهای متلاشی شده دشمن که زنده مانده بودند، عقب‌نشینی و کشور را ترک کردند تا تعداد کشته‌های آن‌ها از مرز 2500 نفر فراتر نرود.

 

 

هر چند در عملیات مرصاد تعدادی از نیروهای ارتش و سپاه پاسداران کشورمان شهید شدند، ولی در سمت دیگر درگیری، 2500 نفر که نام تعدادی از فرماندهان و افراد سرشناس سازمان موسوم به مجاهدین خلق در میان آنها دیده می‌شد به هلاکت رسیدند تا بدین ترتیب جمهوری اسلامی ایران آخرین عملیات هشت سال دفاع مقدس خود را یکی از افتخارآمیزترین و موفق‌ترین عملیات‌های خود قلمداد کند.

 

در عملیات مرصاد همچنین، چند صد دستگاه خودرو، نفربر و تانک دشمن منهدم و تعداد زیادی به غنیمت گرفته شد و تعدادی از منافقین به دست نیروهای جمهوری اسلامی ایران اسیر شدند.

 

عملیات مرصاد، هفتادمین عملیات آفندی و به طور کلی یکصد و چهارمین عملیات ارتش جمهوری اسلامی ایران و آخرین درگیری بین ایران و عراق در هشت سال جنگ تحمیلی بود.

 

تا شهدا با شهدا

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 4:41 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 376744
نظرات: 0
تاریخ مخابره : ۰۵/۰۵/۱۳۹۳ - ۱۴:۴۱
مرصاد کمینگاه خاص خدا برای منافقین بود
حسین یکتا راوی دفاع مقدس گفت: انجام عملیات مرصاد یا از روی خوش‌ خیالی منافقین بوده و یا کس دیگری طراحی می‌ کرده، اگر شد جایی را بگیریم خوب است و اگر هم نشد، منافقین از دست می‌روند.
حاج حسین یکتا مرصاد کمینگاه خاص خدا برای منافقین بود
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

 

       به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز        ، حاج حسین یکتا مسئول قرارگاه خاتم الاوصیاء، جانباز و راوی دفاع مقدس و از فعالان فرهنگی انقلاب اسلامی است. خیلی‌ها حاج حسین یکتا را از روایت‌های متفاوتش از صحنه‌های نبرد در هشت سال دفاع مقدس می‌شناسند، هرچند او این روزها با مسئولیتی که در قرارگاه خاتم الاوصیاء دارد و تلاشی که در راستای پیشرفت جبهه فرهنگی انقلاب می‌کند، کمتر فرصتی برای روایت از رزم هشت‌ساله ایران دارد، اما حاج حسین یکتا همچنان در روایت و یادآوری عهد رزمندگان اسلام با خدای خود و نبردهای باشکوهشان یکتاست. بازخوانی گفتگوی تفصیلی او در مورد عملیات مرصاد در سالروز این پیروزی غیورمندانه در ادامه می‌آید:

 

* برخی معتقدند در زمانی که موضوع حمله منافقین و بعد عملیات مرصاد پیش آمد اگر کسی مثل صیاد شیرازی نبود موفقیت مرصاد حاصل نمی‌شد و این صیاد بود که پیروزی مرصاد را به سرانجام رساند، چون برخی مسئولین ما درگیر فضای سیاسی بعد از قطعنامه شده بودند و متوجه خطر مرزها نبودند، نظر شما راجع به این موضوع چیست؟

 

علت ترور شهید صیاد ضربه‌ای بود که منافقین از او در عملیات مرصاد خورده بودند

من در آن زمان یک بسیجی جزء در لشگر 17 علیّ‌بن ابی‌طالب(ع) بودم و در عملیات مرصاد هم نبودم. وقتی عملیات شروع شد ما در منطقه جنوب آماده‌باش بودیم و در عملیات حضور نداشتیم. و اطلاعاتی هم از این عملیات ندارم. ولی می‌دانم که علت ترور شهید صیاد ضربه‌ای بود که منافقین از صیاد و از نوع عملیاتی که ایشان آنجا به‌پا کرد، خورده بودند، علی الخصوص هدایت بچه‌های هوانیروز؛ خود ایشان توی هلی‌کوپتر نشسته و به منطقه آمده مدیریت می‌کرد و علاوه بر یگان‌های پیاده ارتش و سپاه که با منافقین درگیر بودند.

 

یگان‌های پروازی هوانیروز که زیر نظر فرمانده نیروی زمینی ارتش هستند، در آن عملیات ضربه کاری به منافقین زدند و من فکر می‌کنم اگر مزد جهاد، شهادت است، شهید صیاد مزد آن جهادهایی را که در مبارزه با نفس خود کرده بود و در مبارزاتی که در میدان عملیات و خارج از آن با دشمنان داشته است، گرفت. اگر صیاد ترور شد نتیجه عقده‌ها و کینه‌های منافقین و ضربه‌هایی کاری بود که از صیاد خورده بودند. اثر وضعی حضور صیاد در مرصاد خیلی مهم بود. ضربه کاری که از صیاد خوردند بسیار اثرگذار بود. نتیجه این عقده، کینه‌ای شد که او را در وقت قحطی شهادت به شهادت رساندند.

 

قطعنامه را قبول کردیم و در عملیات‌هایی مثل مجنون و فکه و مرصاد دشمن جلو آمد

اگر از من بپرسند عملیات مرصاد چه بود می‌گویم  قطعنامه پذیرفته شد، درِ بهشت بسته شد، خدا برای خصوصی‌ها به دست اشقی الاشقیا یک بار دیگر در بهشت را باز کرد. چون امام می‌گوید: منافقین از کفار بدترند، پس جزو دسته اشقی الاشقیا هستند. خدا خیلی‌ از خوب‌ها را در همین عملیات مرصاد برد.

 

مرصاد، مهمانی خصوصی خدا بود برای شهدا و کمین‌گاه خاص خدا بود برای منافقین. عملیات مرصاد آخرین لحظات الحاق خیلی از کسانی بود که از قافله شهدا جا مانده بودند. خدا به ما نشان داد که وقتی جلوی دشمنان کوتاه آمدیم یا تجمیع و وحدت نکردیم یا قوا را به‌طور کامل به میدان نیاوردیم، موفق نبوده‌ایم، که امام هم در همین مورد گفت، بگذاریم و بگذریم و بعدها بررسی می‌کنیم که جنگ برای برخی در رأس امور نبوده است. در فتنه‌‌های 88 هم دیدیم که چه‌کسانی و چطور حضور داشتند و چه کردند. این‌طور بود که قطعنامه را قبول کردیم و در عملیات‌هایی مثل مجنون و فکه و مرصاد و... دشمن تا کجاها جلو آمد. و همین موضوع به ما نشان داد که هرجا کوتاه آمدیم آن‌ها کوتاه نیامدند و هرجا ایستاده‌ایم، کوتاه آمده‌‌اند.

 

مرصاد خیلی درس‌ها داشت/ درس آنکه اگر قطعنامه را پذیرفتی فکر نکن دشمن به تو رحم می‌کند

مرصاد خیلی درس‌ها داشت. درس اینکه اگر قطعنامه را پذیرفتی فکر نکن دشمن به تو رحم می‌کند. درس اینکه اگر درِ جهاد و شهادت را می‌بندند آخر کار یک در را باز می‌کنند. در ناامیدی بسی امید است. تا گفتیم جنگ تمام شد و دیگر شهادتی در کار نیست امیدی به این بزرگی باز شد. کار خدا چندوجهی است. با یک تیر چند هدف را می‌زند. در مرصاد هم چنین بود. در مرصاد خدا، هم در کمین منافقین بود و هم کمین خوب‌ها. آنجا کمین‌گاه هر دو گروه بود. خوب‌ها را با خود برد و منافقین را هم کشت.

 

*منافقین فکر می‌کردند در کرمانشاه مقبولیت دارند و اگر بتوانند وارد آنجا شوند، از حمایت مردم برخوردارند. و بعد از شکستی که در مرصاد متحمل شدند رسانه‌های غربی هم اعلام کردند که اگر منافقین خود را در دامان صدام نمی‌انداختند و به اعمال زور متوسل نشده بودند، موفق‌تر عمل می‌کردند. آیا واقعا فضا این‌طور بود و در آن برهه منافقین در قومیت‌ها مقبولیت چنینی داشتند؟

مرصاد سکه‌ای بود که دورو داشت. یک روی آن اینکه خدا منافقین را کور و کر کرده بود. منافقین را احمق کرده و این‌ها را دچار یک غفلت و خبط اساسی کرده بود. چون آن‌ها از سال اول انقلاب، تمردها، بعد ترورها و بعد بمب‌گذاری‌ها را انجام داده و ظلم زیادی به مردم کرده بودند. خون خیلی از مردم مظلوم غیرنظامی که در هیچ درگیری خانه تیمی هم نبودند، ریختند و آن‌ها را کشتند. پدر را جلوی چشم فرزندش در خیابان کشتند و پاسدارها را اسیر و شکنجه کردند و ظلم‌های دیگر. و چون از جنس داخلی بودند با دشمن پشت خاکریز هم فرق داشتند. یعنی هم کشتند و هم خون به دل کردند.

 

خیلی از بچه‌های خوبمان را هم در دانشگاه گول زده با خود بردند. خیلی از آن‌ها هم می‌خواهند برگردند اما رویشان نمی‌شود که بازگردند. چون دیگر هویت و ماهیتی ندارند. خانواده‌شان هم آن‌ها را نمی‌پذیرد. به همین خاطر گاهی می‌گویم خیلی از رده‌های پایین منافقین و نیروهای جزءشان گول خوردند و رفتند. آن‌هایی که گول خوردند هم آدم کشتند.

 

مرصاد انتقام الهی از منافقین بود

حالا مقایسه کنید، برخی سی سال است در این نظام، حرام خورده‌اند. کسانی که امام حسین(ع) درموردشان می‌گفت با این‌ها این‌قدر حرف نزنید. فایده‌ای ندارد. این‌ها حرام خورده‌‌اند. باید خیلی حواسمان جمع باشد. آن نفاق جدیدی که در حال شکل گرفتن است از حرام خوردن‌هاست. این‌ها از دزدی در نظام رشد کرده‌اند. حالا آینده مملکت با این حرام خوارها را خدا به خیر کند. کسانی را که حضرت آقا در بحث عوام و خواص می‌فرمایند مراقبشان باشید.

 

به همین خاطر در مرصاد خدا منافقین را گول زد. می‌خواست انتقام از آن‌ها بگیرد. آن طرف قصه منافقین تحلیلشان این است که خیلی کار فروریخته. ایران قطعنامه را قبول کرده. نیرو نیست و اگر برویم جلو می‌‌توانیم موفق شویم. من نمی‌دانم که آیا سران منافقین هم باور کرده بودند که اگر برویم تهران برایمان فرش قرمز پهن می‌کنند یا نه؟ مردم در همان مسیر هم درگیر شدند هرچند به شهری هم نرسیدند. در سر پل ذهاب که آدمی نبود. خسروی هم که نابود بود. تنها جایی که مانده بود کرند بود و اسلام آباد؛ منافقان شهری فتح نکردند.

 

مرصاد یک عملیات نظامی یا اقبال اجتماعی نبود/صدام در مرصاد ترغیب کننده برای هلاکت منافقین بود

ما یک خط مقدم با چند رزمنده‌ داشتیم. بدون خط دو و سه و چها رو پنج؛ بدون موانع مین چهل کیلومتری جلوی شهر بصره با آن عمق؛ گفتیم بیاییم و با چهارتا سرباز توی خط بزنیم و باز کنیم و با تویوتای دو کابینه دو باک بنزین از توی مسیرها عبور کنیم. بدون اینکه الحاق جناحین بدهیم و چپ و راست خودمان را پوشش دهیم. بدون اینکه عقبه لجستیکی و تدارکاتی خودمان را وصل کنیم و از بین جاده‌هایی رد شویم که می‌توانند از دو طرف ما را قیچی کنند. همان طور که بچه‌ها از سمت ایلام و پلدختر آمدند و منافقین را قیچی کردند و در آن تنگه مرصاد ماندند.

 

چنین عملیاتی اصلا یک عملیات نظامی است؟ انجام این عملیات یا از روی خوش خیالی منافقین بوده و یا کس دیگری داشته طراحی می‌کرده که بزنید و بروید. اگر شد جایی را بگیریم که خوب است و اگر هم نشد، منافقین از دست می‌روند دیگر؛ ایران که قطعنامه را قبول کرده. اگر هم نشد جایی را بگیریم و جلو برویم این منافقین هستند که تلفات می‌دهند. یعنی صدام ترغیب کننده و تشویق کننده برای هلاکت منافقین بوده است.

 

این عملیات نه نظامی بود، نه یک حرکت اجتماعی بود که بگوییم اقبال اجتماعی داشته است. نه حرکتی بود که با حداقل صغری و کبری امکان پیروزی را برای طرف مقابل داشته باشد. مشخص بود که به طور قطعی و حتمی منافقان نابودند و این تعداد تلفات را دادند. ولی در نهایت باز من احساس می‌کنم که این یک انتقام خدا بود که عقل و تدبیر این‌‌ها را از کار انداخت و ذهنشان را به این سمت برد که بروید در تهران منتظر شما هستند. هماهنگی هم بین عوامل داخلی‌شان کرده بودند. اینطور هم نبود که در شهرهای ما استقبال اجتماعی برای حضور منافقین بوده باشد.

 

شاید چهار نفر به جنگ و اتفاقات آن اعتراض داشتند اما منافقین را واقعا مردم دوست نداشتند. و استقبال اجتماعی از طرف مردم نبوده است. ما همیشه در مردم چیزی را که به عنوان استقبال می‌دیدیم. استقبال از رزمندگان و بسیجیان بوده است. و خاطرخواهی این شهدا؛ الان هم این شهدا در دل مردم جای دارند. طرف با هر طرز فکر سیاسی و با هر نگاه و فکری می‌گوید شهیدان را از این مسائل جدا کنید. جدیدا از بس به حکمت‌ها و مدیریت آقا هم اعتقاد پیدا کردند که بعضی‌ از آن‌ها که ناله هم می‌کردند، الان آقا را به حکمت، سواد، مدیریت، تخصص و ولایت و تقوا دارند یاد می‌کنند.

 

* برخی معتقد بودند که اعلام پذیرش قطعنامه خودش موضع ضعف ایران را نشان می‌داد. آیا بازتاب عملیات مرصاد توانست در دنیا به اثبات حقانیت و قدرت ایران در جنگ هشت ساله کمک کند؟

 

قطعنامه، دفاع خدا از خمینی بود/ ما قطعنامه را با ناز پذیرفتیم نه با زور

اولا امام اصلا اعتقاد به ضعف و قدرت نداشت. اعتقاد به امر تکلیف داشت. می‌فرمود ما چه بکشیم و چه کشته شویم پیروزیم و بعد گفت من برای خدا این قطعنامه را پذیرفتم و جام زهر را نوشیدم و من برای خدا آبرویم را دادم. من می‌گویم پیروزی ما در جنگ این است که امروز صدام بالای دار است و قذافی ته چاه؛ و زندان برای مبارک باز شده است. و امروز نام و یاد خمینی در همه دنیا می‌درخشد و این‌ها همه به این علت است که امام آبرویش را داد. گفت آبرویم را می‌دهم و کار دشمن را متوقف می‌کنم.

 

پیروزی ما در دنیا این بود که ما قطعنامه را قبول کردیم. و این بدین معنی نیست که شکست خورده‌ایم. چون ما به دنبال احقاق امر حق و اجرای امر تکلیف بودیم. خدا گفته ان الله یدافع عن الذین آمنوا خدا از آن‌هایی که در راه حق کار می‌کنند دفاع می‌کند. قطعنامه دفاع خدا از خمینی بود. یک روز، زمانی که ما پشت دیوارهای بصره بودیم دشمن دست‌هایش را بالا کرد و قطعنامه 598 را به عجز و خواری نوشت. ما هم ناز کردیم و گفتیم هر موقع دلمان بخواهد می‌پذیریم. ما قطعنامه را با ناز پذیرفتیم نه با زور؛ به همین دلیل وقتی پس از پذیرش قطعنامه دشمن دوباره حمله کرد ریختیم جبهه و فراری‌اش دادیم.

 

ما برای خدا قطعنامه را اجرا کردیم و برای خدا پذیرفتیم که حسب این نیازها، کارشناسی‌ها و وضعیتی که داریم قبول می‌کنیم که دیگر پیشروی نکنیم و اوضاع را متوقف کنیم. خدا هم چنین پیشروی را در سال‌های بعد از جنگ به ما داد. به همین دلیل قطعنامه موضع ضعف ما نبود. موضع قدرت ما بود. قطعنامه دقیقا با منافع ما نوشته شده بود ولی ما ناز می‌کردیم و می‌گفتیم که بیشتر و دقیقتر می‌خواهیم. تعیین متجاوز می‌خواهیم. خسارت می‌خواهیم. آتش بس نمی‌خواهیم. قطعنامه در موضع قوت ما نوشته شد.

 

راه قدس از کربلا می‌گذرد یعنی اینکه ما امروز در غزه و لبنان تعیین تکلیف می‌کنیم

اگر بخواهیم با نگاه جنگ‌های دنیا به جنگ خودمان نگاه کنیم می‌گوییم که زمینی که به دست نیامد، این بچه‌ها هم کشته شدند. اما جنگ ما صورت جهاد فی سبیل الله داشت. راه قدس از کربلا می‌گذرد یعنی چه؟ یعنی ما امروز در غزه و لبنان تعیین تکلیف می‌کنیم. ما امروز کاری با دنیا کرده‌ایم که همه دنیا جمع شده تا سوریه را بزند و نتوانسته که این کار را بکند. و هر روز عقب‌تر می‌نشیند. ما امروز در ونزوئلا، اندونزی، تایلند و مالزی هستیم. ما امروز صدا و ندا و گفتمانمان در همه دنیاست.

 

حزب الله لبنان را از جنگ 33 روزه شناختند. از بچه استشهادی‌ها شناختند. خودسازی در حزب الله لبنان هم در جنگ 33 روزه شکل گرفت. حالا حساب کنید جنگ هشت ساله ما چه کارهایی در دنیا کرد؟ آن هم جهادی با جنس رهبریت و ولایتی مثل امام و حضور حضرت آقا در خط مقدم جبهه و بچه بسیجی‌های عاشق که یکی از آن‌ها عبدالحسین برونسی بود. یکی همت و یکی خرازی و باکری؛ شهدایی که امروز وقتی یک گمنامش می‌آید دل نسل سومی‌های انقلاب را می‌ریزد. پس می‌بینیم هرچه شهید گمنام مانده است، ضرر نکرده‌ایم. امروز این‌ها برای انقلاب عین نفع هستند.

 

طلبکاری همیشگی ما از عراق هم از بندهای قطعنامه بود

اگر به دنبال عبودیت و بندگی هستیم و اگر انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است اگر انقلابی به سمت بندگی خداست، این نگاه خدایی باید در آن جریان داشته باشد. همه قرارهای خدا با خمینی محقق شد. و قطعنامه یکی از این قرارها بود. وقتی قرار بود خمینی از این دنیا برود،خدا خیلی زیبا بساط جنگ و جبهه را هم جمع کرد. طلبکاری همیشگی ما از عراق هم از بندهای قطعنامه بود. خدا با خمینی بود همانطور که امروز همان خدا با همه ملائک غیبی با حضرت آقا هستند. ما انقلاب را باید همیشه از دو زاویه ببینیم زاویه‌ای که اهل دنیا را تفهیم بکنیم و زاویه برکتی که به ما حرکت بدهد.

گفتگو از: نجمه السادات مولایی

 

تسنیم

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 4:39 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 388647
نظرات: 25
تاریخ مخابره : ۱۲/۰۶/۱۳۹۳ - ۱۶:۵۲
چهره پلید مسئول ترور شهید صیاد شیرازی + تصویر
وی درسال ۱۳۶۵ با فلاکت و بدبختی به جهنم اشرف رسید. این خبیث منافق، در جریان عملیات های آفتاب، چلچراغ و مرصاد علیه ایران اسلامی جنگید و مزدوری رژیم بعث عراق را نمود.
مناتفق چهره پلید مسئول ترور شهید صیاد شیرازی + تصویر
به این مطلب امتیاز دهید
71.4% 28.6%

 

               به گزارش سرویس سیاسی جام نیـوز      ، وب سایت "رجویسم" متعلق به اعضای جدا شده ا زگروهک تروریستی منافقین در گزارشی تصویر به هلاکت رسیده مسئول عملیات ترور شهید صیاد شیرازی را منتشر کرد.

 

در این گزارش آمده است:

 


"زهره قائمی از ۱۲ سالگی آلوده نفاق شد.  هنگام درگیری میلیشیای منافقین با پاسداران اسلام و انقلاب دستگیر و به ۵ سال زندان محکوم شد.

 


سال ۱۳۶۵ با فلاکت و بدبختی به جهنم اشرف رسید. این خبیث منافق، در جریان عملیات های آفتاب، چلچراغ و مرصاد علیه ایران اسلامی جنگید و مزدوری رژیم بعث عراق را نمود.

 


خوش رقصی های  او باعث شد که در شهریور سال ۱۳۹۰ زهره اخیانی مسئول اول گروهک تروریستی منافقین او را به عنوان همردیف مسئول اول معرفی کند.

 


در توصیف پلیدی و پلشتی او همین بس که در دو سال آخر حضور منافقین در پادگان اشرف مسئول قرارگاه شیطان بود. وی سر انجام جزای مزدوری خود با هلاکت و وصل به دوزخ در جریان درگیری فرزندان انتفاضه شعبانیه با نیروهای منافقین در شهریور سال ۱۳۹۲ گرفت. وی مسئول عملیات ترور امیر سرافراز ارتش اسلام شهید سپهبد علی صیاد شیرازی بوده است."

 

 

 

 

 

310

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 4:37 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 391385
نظرات: 1
تاریخ مخابره : ۲۲/۰۶/۱۳۹۳ - ۰۷:۰۰
عکس یادگاری عقاب و شیر
عکسی که می‌ بینید، این دو سردار بزرگ ارتش جمهوری اسلامی را نشان می‌ دهد.
شهید بابایی و شهید صیاد شیرازی عکس یادگاری عقاب و شیر
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

 

به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، سرلشگر "عباس بابایی" عقاب تیز پرواز نیروی هوایی و

سرلشگر "علی صیاد شیرازی" شیرِ میدان‌های نیروی زمینی.

 

مردانی که بی غرض و هیاهو، فارغ از وابستگی‌های سازمانی خود، خالصانه‌ترین خدمات را در سخت‌ترین روزهای انقلاب اسلامی، به دین و آرمان خویش نمودند و با دریافت بهترین مزد خوبان که همانا شهادت است، سر بر آستان معبود خویش ساییدند.

 

عکسی که می‌بینید، این دو سردار بزرگ ارتش جمهوری اسلامی را نشان می‌دهد.

 

شادی روح پاکشان صلوات

 

 

جهان نیوز


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 4:35 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 395053
نظرات: 1
تاریخ مخابره : ۳۱/۰۶/۱۳۹۳ - ۰۷:۲۰
صیاد شیرازی چه دعایی در قنوت می خواند؟
شهید صیاد شیرازی توی قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست.
شهید صیاد شیرازی صیاد شیرازی چه دعایی در قنوت می خواند؟
به این مطلب امتیاز دهید
0% 0%

 

به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز:


دوستش می گفت:


ما که توی نماز قنوت می گیریم، از خدا می خواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند و یا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد.


اما صیاد توی قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست.


بارها می شنیدم که می گفت:


... اللهم الحفظ قائدنا الخامنه ای ...


بلند هم می گفت، از ته دل ...

 

جهان نیوز


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 4:34 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 396525
نظرات: 1
تاریخ مخابره : ۰۳/۰۷/۱۳۹۳ - ۱۹:۵۰
گریه‌ های شبانه‌ یک فرمانده
سال ۱۳۶۴ جناب "صیاد" به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش، همراه رئیس جمهور وقت عازم لبنان شدند. من هم در خدمت ایشان بودم.
شهید صیاد شیرازی گریه‌ های شبانه‌ یک فرمانده
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%



به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، به مناسبت هفته دفاع مقدس، بنا داریم برخی نکته های شنیدنی

از زندگی سرداران شهید دفاع مقدس را بازخوانی کنیم. نکته هایی که شاید منتشر نشده نباشند اما کمتر به آن ها توجه شده است و نه تنها نمونه هایی هستند از روحیات متفاوت فرماندهان دفاع مقدس، با فرماندهان دیگر در جنگ های دیگر دنیا و نیروهای مسلح ممالک دیگر، بلکه با تصورات رایج از آنان در میان عموم مردم خودمان هم چندان قرابتی ندارند.

 

برای شروع هم روی یک فرمانده ارتشی دست می گذاریم. شهید امیر سرلشکر "علی صیاد شیرازی". او در طول سال های دفاع مقدس، فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی را بر عهده داشت و پس از آن نیز تا زمان شهادتش به دست گروهک تروریستی منافقین خلق، وظایف خطیری را در ارتش و ستاد کل نیروهای مسلح بر عهده گرفت.


و اما نکته کلیدی مورد نظر در این مطلب:


سرلشگر "علی صیاد شیرازی" یک افسر ارتشی بود که 9 سال از 32 سال خدمت نظامی خود را در سالهای حاکمیت طاغوت سپری کرد. نیروهای ارتش، حتی امروز هم در افکار عمومی مردم ایران، تنها نسبت به مرزداری و صیانت از تمامیت ارضی کشور منعهد شناخته می شوند. نام ارتش، معمولا با ملی گرایی و وطن پرستی، فارق از اعتقادات مذهبی و آرمانی گره خورده است و در مقابل، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حوزه های جدیدی در چارچوب وظایفِ مسلحانه نظامِ سیاسی برخاسته از انقلاب تعریف شد که  از مرزهای جغرافیایی فراتر می رفت.

 

این حوزه ها که به پاسداری از اصول اعتقادی برخاسته از انقلاب اسلامی بازمیگردد، عموما با نام سپاه و بسیج گره خورده اند و در حقیقت، محدودیت های سنتی مرزی و ملی برای این تشکل های نظامی که در بستر اعتقادات بنیادی اسلامی و شیعی شکل گرفته اند، متصور نیست. خوانندگان این مطلب قطعا اذعان می کنند که تا به حال خاطره ای درباره فعالیت های نیروهای ارتش در خارج از کشور نشنیده یا نخوانده اند یا حداقل کمتر با نمونه هایی از این دست برخورد نموده اند. اما حقیقت آن است که این تصور عمومی، درباره ارتش صحت ندارد.

 

ارتش پس از انقلاب اسلامی، افسران و فرماندهانی را به خود دید که از همتایان پاسدارِ خود در حوزه تعلقات به نهضت جهانی اسلام، چیزی کم نداشتند و امروزه عمده فرماندهان ارتش، صادقانه خود را نسبت به فعالیت در حوزه نهضت جهانی اسلام متعهد می دانند و صد البته این روحیه، توسط سردارانی چون "علی صیاد شیرازی" در "ارتش جمهوری اسلامی" ایجاد شده است. ممکن است برخی، این فرضیه را تایید نکنند اما خواندن خاطره زیر که راوی آن، امیر "آراسته" است، شاید برای آنان هم روشنگر باشد:

 

سال ۱۳۶۴، جناب "صیاد" به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش، در معيت ريیس جمهور وقت، عازم لبنان شدند. من هم در خدمت ایشان بودم. رفتيم سوريه، الجزاير و ليبي. مذاكرات انجام شدند. بعد از آخرين جلسه، جناب "صیاد" از رئیس جمهور پرسيدند: "آقا! من در مذاكرات فردا و پس فردا مسئوليت و كار خاصي دارم؟ " ايشان فرمودند"خير ". ايشان بلافاصله برنامه‌ريزي كرد كه به ملاقات ژنرال "مصطفی طلاس" برود. این ژنرال، وزير دفاع وقت سوريه و از علاقمند به حضرت امام بود.

 

ژنرال "طلاس" ما را به منزلش برد و يك تخته قاليچه ابريشمي بافت اصفهان را نشانمان داد که می گفت بافت اصفهان است و تصویری از امام روی آن بافته شده بود. ایشان اشعاری از حافظ و مولوي را به فارسي حفظ كرده بود و براي ما خواند. البته فارسي اش روان نبود! كتابي هم در باره امام خميني نوشته بود به نام "قبض نور من الامام " يعني شعله‌اي از نور امام.

 

"صياد شيرازي" به ژنرال طلاس گفت كه مي‌خواهد به جنوب لبنان برود. آقای "طلاس" گفت: "نه! انجا امن نيست. اسرائيل مرتب به آنجا حمله مي‌كند و ديوار صوتي را مي‌شكند. الان هم مي‌داند شما در سوريه هستيد و من حاضر نيستم شما را كه ميهمان آقاي حافظ اسد هستيد، ببرم آنجا و خداي ناخواسته آسيبي ببينيد ". از شهيد صياد اصرار و از ايشان امتناع. بعد گفت: "شما دو سه روزي آمده‌ايد به سوريه و دمشق، اينجا تفريح كنيد و حالا كه در جنگ نيستيد، بگذاريد دو سه روزي در آسايش باشيد. برويد زيارت ". "صياد" گفت: "زیارت رفتيم ". "طلاس" گفت: "برويد بگرديد، سوغاتي تهيه كنيد. من هم سفارش مي‌كنم شما را به جاهاي ديدني ببرند ".


جناب "صياد" گفت: "همرزمان من، فرزندان سرباز من و بچه‌هاي بسيج و همرزمانم در سپاه پاسداران و ساير نيروهاي مسلح همه در جنگ هستند و من بنا به اوامر امام و رئيس جمهورم به اين سفر آمده‌ام و الان هم كار سياسي من تمام شده است. به قول شما بايد بگرديم و برويم تفريح يا اينكه برگرديم كشورمان.كشور من هم در حال جنگ است .

 

اگر همين حالا خداوند عمر مرا به پايان ببرد و جان مرا بگيرد و از اين دنيا ببرد، بايد بگويم در حال انجام دادن چه كاري بودم؟ زماني كه دوستان و فرزندان من مي‌جنگند، بگويم من در حال تفريح در دمشق بودم؟ پاسخي براي خدا ندارم. حالا كه نمي‌توانم در آنجا بجنگم، دوست دارم اينجا بين رزمندگان شما حضور پيدا كنم تا اگر لحظه‌اي ديگر در اين دنيا نبودم، در لحظه مرگ پاسخي براي حضرت حق داشته باشم ". ژنرال طلاس گفت: "نمي‌گذارم شما به جنوب لبنان برويد، ولي با توجه به اصرار شما مي‌گويم برويد به بعلبك. يك اردوگاه آموزشي در آنجا هست. سپاه پاسداران شما در آنجا حضور دارند و در حال آموزش رزمندگان مسلمان هستند. برويد از آنجا بازديد كنيد ".


يك تيپ ورزيده به عنوان تأمين مسير و يك گروهان هم براي حفاظت ما انتخاب شدند. يك سرلشكر سوري هم بنا بود همراه ما باشد و راهنماي  مسیر باشد.  وقتي مي‌خواستيم حركت كنيم، "صياد شيرازي" سرلشكر سوري را خواست و گفت: "طوري برنامه‌ريزي كنيد كه وقت نماز به منزل يك شهيد يا مسجد برسيم و نماز اول وقت بخوانیم ".

 

خلاصه راه افتادم و با هدایت سرلشكر سوري، براي نماز صبح رسيديم به منزل پيرمردي از شيعيان اطراف بعلبك. پنج نفر از اعضای خانواده این پیرمرد شهيد شده بودند.ایشان استقبال گرمی از ما كردند و بعد از نماز سفره صبحانه ای از  نان، كره و پنير محلي مهیا نمودند. هنگام صرف صبحانه، من دیدم توجه اين پيرمرد یکسره به "صياد شیرازی" است.

 

من كنار "صياد" نشسته بودم و با نگا های پیرمرد، خوردن صبحانه برای من هم مشكل شده بود. چشم از او برنمي‌دشت. بعد از صبحانه "صياد" به پیرمرد گفت: "چه شده پدر؟ سئوالي داريد؟ كاري داريد؟ مشکلی هست؟ " ایشان گفت: "نه! " صیاد گفت: "آخر خيلي حواستان به من است ". پیرمرد لبنانی گفت: " فكر مي‌كنم دارم خواب مي‌بينم، چون به شما كه نگاه مي‌كنم، امام را مي‌بينم. پيش خودم مي‌گويم اين امام نيست، اين سرهنگ صياد شيرازي است؛ باز پلك مي‌زنم و به شما نگاه مي‌كنم، دوباره تصوير امام را مي‌بينم. من به جاي صياد شيرازي، امام را دارم مي‌بينم ". حرفی برای گفتن نداشتیم.


وقت خداحافظی، پیرمرد دستش را کشید روي پوتين "صياد شيرازي" و با خاک آن صورتش را مسح کرد و بعد كف دست خودش را بوسيد. جناب صياد" به شدت منقلب شد و با لحنی لرزان گفت: "چرا اين كار را با من مي‌كنيد؟ " و دست پيرمرد را گرفت و با اصرار آن را بوسيد. بعد هم ادامه داد:"شما خودت پدر پنج شهيد هستي. چرا اين كار را با من كردي؟" پیرمرد گفت" من نه مي‌توانم و نه لايق هستم كه بيايم دست و پاي امام را ببوسم. مي‌خواهم وقتي رفتيد ايران به امام گوييد كه گرچه لايق نبودم و نتوانستم بيايم دستبوس شما، ولي پاي سربازتان را بوسيدم "


جناب "صياد" هم بار ديگر دست ايشان را بوسيد و حركت كرديم. با خودروي لندرور، سفر سختی بود خصوصا این که جناب "صیاد" هنوز جراحت‌هايش كاملا بهبود نيافته بود و حسابی اذيت مي‌ شد.


در محل استقرارمان، من و جناب"صياد" در يك سوئيت اسکان داشتيم. پاسي از شب گذشته، وضو گرفتيم و دو ركعت نماز خوانديم و من اجازه گرفتم و سر گذاشتم برای خواب اما ايشان ایستاد به نماز خواندن. بعد از یک ساعتی که بيدار شدم، ديدم هنوز مشغول نماز است. ساعت حدود يك بعد از نيمه شب بود. دوباره يك چرتي زدم و بيدار شدم. ديدم عبادتش ادامه دارد.

 

مطمئن بودم نماز شب نمی خواند چون جناب "صیاد" همیشه يك ساعت قبل از اذان صبح بیدار می شد برای نماز شب و هنوز تا آن ساعت خیلی مانده بود. حدس زدم که موضوعی هست و کنجکاو شدم. بلند شدم و تا خواستم بپرسم :"چرا استراحت نكردي؟ " به سجده رفت. متوجه شدم به شدت هم گريه مي‌كند. گريه‌اش که تمام شد، سريع رفتم روبه رويش، پشت به قبله نشستم و گفتم: "جناب سرهنگ! شما هنوز نماز شبت را شروع نکردی.

 

بايد براي من بگويي چرا اين قدر سجده طولاني داشتي و اين قدر گريه مي‌كردي؟ " ایشان با حجب خاص خودش گفت: "آقا برو بگير استراحت كن يا برو نماز بخوان. دست از سر ما بردار" اما من به دلم افتاده بود که باید حکمت این حالِ جناب "صیاد" را متوجه بشوم. آن قدر اصرار كردم تا دوباره اشك بر صورتش روان شد و با همان وضع گفت: "آقای آراسته! ديدي آن پدرِ شهید لبنانی با من چه كرد؟ من تاحالا فكر مي‌كردم كه فقط در مملكت خودم، مديون مردم خودم و انقلاب اسلامي هستم.

 

امروز فهميدم كه من نه تنها مديون مردم خودم هستم، بلكه هرجايي در اين دنيا مظلوم و شيعه و مسلماني هست، مديونش هستم. هرجا كسي عليه ظلم مي‌جنگد، من به آن مظلوم مديونم و باید در آن جا حضور داشته باشم. هر مظلومي كه دارد مي‌جنگد، من به او مديونم. گريه من استغفار به درگاه حضرت حق بود. گريه‌ام از اين است كه من در كشور خودم طوري كه مقبول ذات خداوند باشد، قادر به انجام تكاليفم نيستم.

 

چگونه مي‌توانم در جاهاي ديگر انجام وظيفه كنم. من كه توان و امکانش را ندارم، هرجايي كه جنگي هست حضور پيدا كنم و هرجايي كه مظلومي هست، دينم را به او ادا كنم، چاره‌اي غير از استغفار به درگاه خدا ندارم. كار من امشب استغفار بود كه خدايا مرا ببخش. من از انجام وظيفه‌ام در جمهوري اسلامي عاجزم، چگونه مي‌توانم در جاهاي ديگر دينم را ادا كنم؟ "


اين گفت و گويي بود كه بين من و شهيد صياد كه فقط خداگواه آن است، ردوبدل شد.


شادی روح آن امیر سرفراز، صلوات

 

جهان نیوز


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 4:33 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 397269
نظرات: 0
تاریخ مخابره : ۰۵/۰۷/۱۳۹۳ - ۲۰:۲۵
سفره هفت شهید +عکس
عکسی که مشاهده می کنید، از آلبوم یک رزمنده قدیمی کشف شده است. این عکس فاقد هر گونه دید هنری و ظرافت در کادربندی است.
شهید سفره هفت شهید +عکس
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

  به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز،  عکسی که می بینید از آلبوم یک رزمنده قدیمی کشف شده است. این عکس فاقد هر گونه دید هنری و ظرافت در کادربندی است. چهره اغلب حاظران در تصویر ناپیدا است و عکاس، تنها به نیتِ ثبت یک یادگاری برای آلبوم شخصی اش، با دوربینی خانگی، اقدام به عکسبرداری کرده است. اما گذشت زمان و شهادت هفت تن از حاضران در این عکس، آن را به سندی خاطره انگیز بدل کرده است.

 

به روایت صاحب عکس، اشخاص حاضر بر گرد این سفره به ترتیب شماره گذاری عبارتند از:

 

1- شهید علی صیاد شیرازی، فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش


2- شهید محمد ابراهیم همت، فرمانده وقت سپاه پاوه


3- شهید ناصر کاظمی، فرماندار وقت پاوه


4- جاوید نشان تقی رستگار مقدم، از اعضای سپاه پاسداران مریوان


5- شهید رضا سلطانی قمی، از اعضای سپاه پاسداران مریوان


6- شهید رضا چراقی، از فرماندهان محور سپاه مریوان


7-جاوید نشان حاج احمد متوسلیان، فرمانده وقت سپاه پاسداران مریوان


محل عکسبرداری، مقر سپاه مریوان است و زمان آن سال 1360 است.

 

 

تا شهدا

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 4:07 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 397269
نظرات: 0
تاریخ مخابره : ۰۵/۰۷/۱۳۹۳ - ۲۰:۲۵
سفره هفت شهید +عکس
عکسی که مشاهده می کنید، از آلبوم یک رزمنده قدیمی کشف شده است. این عکس فاقد هر گونه دید هنری و ظرافت در کادربندی است.
شهید سفره هفت شهید +عکس
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

  به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز،  عکسی که می بینید از آلبوم یک رزمنده قدیمی کشف شده است. این عکس فاقد هر گونه دید هنری و ظرافت در کادربندی است. چهره اغلب حاظران در تصویر ناپیدا است و عکاس، تنها به نیتِ ثبت یک یادگاری برای آلبوم شخصی اش، با دوربینی خانگی، اقدام به عکسبرداری کرده است. اما گذشت زمان و شهادت هفت تن از حاضران در این عکس، آن را به سندی خاطره انگیز بدل کرده است.

 

به روایت صاحب عکس، اشخاص حاضر بر گرد این سفره به ترتیب شماره گذاری عبارتند از:

 

1- شهید علی صیاد شیرازی، فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش


2- شهید محمد ابراهیم همت، فرمانده وقت سپاه پاوه


3- شهید ناصر کاظمی، فرماندار وقت پاوه


4- جاوید نشان تقی رستگار مقدم، از اعضای سپاه پاسداران مریوان


5- شهید رضا سلطانی قمی، از اعضای سپاه پاسداران مریوان


6- شهید رضا چراقی، از فرماندهان محور سپاه مریوان


7-جاوید نشان حاج احمد متوسلیان، فرمانده وقت سپاه پاسداران مریوان


محل عکسبرداری، مقر سپاه مریوان است و زمان آن سال 1360 است.

 

 

تا شهدا

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 4:07 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 397269
نظرات: 0
تاریخ مخابره : ۰۵/۰۷/۱۳۹۳ - ۲۰:۲۵
سفره هفت شهید +عکس
عکسی که مشاهده می کنید، از آلبوم یک رزمنده قدیمی کشف شده است. این عکس فاقد هر گونه دید هنری و ظرافت در کادربندی است.
شهید سفره هفت شهید +عکس
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

  به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز،  عکسی که می بینید از آلبوم یک رزمنده قدیمی کشف شده است. این عکس فاقد هر گونه دید هنری و ظرافت در کادربندی است. چهره اغلب حاظران در تصویر ناپیدا است و عکاس، تنها به نیتِ ثبت یک یادگاری برای آلبوم شخصی اش، با دوربینی خانگی، اقدام به عکسبرداری کرده است. اما گذشت زمان و شهادت هفت تن از حاضران در این عکس، آن را به سندی خاطره انگیز بدل کرده است.

 

به روایت صاحب عکس، اشخاص حاضر بر گرد این سفره به ترتیب شماره گذاری عبارتند از:

 

1- شهید علی صیاد شیرازی، فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش


2- شهید محمد ابراهیم همت، فرمانده وقت سپاه پاوه


3- شهید ناصر کاظمی، فرماندار وقت پاوه


4- جاوید نشان تقی رستگار مقدم، از اعضای سپاه پاسداران مریوان


5- شهید رضا سلطانی قمی، از اعضای سپاه پاسداران مریوان


6- شهید رضا چراقی، از فرماندهان محور سپاه مریوان


7-جاوید نشان حاج احمد متوسلیان، فرمانده وقت سپاه پاسداران مریوان


محل عکسبرداری، مقر سپاه مریوان است و زمان آن سال 1360 است.

 

 

تا شهدا

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 4:07 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 398010
نظرات: 0
تاریخ مخابره : ۰۸/۰۷/۱۳۹۳ - ۰۷:۱۰
شهید صیّاد شیرازی در حال اذان گفتن +عکس
شهید سپهبد علی صیاد شیرازی روز شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ در حالی که به قصد عزیمت به محل کار خود از منزل، خارج شده بود مورد سوء قصد یکی از اعضای گروهک تروریستی منافقین قرار گرفت و به شدت مجروح شد.
شهید صیاد شیرازی شهید صیّاد شیرازی در حال اذان گفتن +عکس
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

 

          به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز        ، شهید سپهبد علی صیاد شیرازی روز شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ در حالی که به قصد عزیمت به محل کار خود از منزل، خارج شده بود مورد سوء قصد یکی از اعضای گروهک تروریستی منافقین قرار گرفت و به شدت مجروح شد.

 

اهالی محل که از این حادثه مطلع شده بودند بلافاصله او را به بیمارستان انتقال دادند اما متأسفانه بر اثر شدت جراحات وارده، تلاش پزشکان برای نجات او بی نتیجه ماند و امیر سرافراز ارتش اسلام پس از عمری مجاهدت در راه خدا به فیض عظیم شهادت نایل آمد.

 

بخشی از پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت شهادت امیر سپهبد صیاد شیرازی:


«... امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزکار، سپهبد علی صیاد شیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید.

 

این نه اولین و نه آخرین باری است که دلی نورانی و سرشار از عشق و ایمان و وفاداری به آرمان‌های بلند الهی، هدف تیر خشم و عناد و عصبیت از سوی زمره جنایتکار و فاسدی که ادامه حیات خود را در خدمتگزاری به دشمنان اسلام دانسته است، قرار می‌گیرد و دست خائن خودفروخته‌ای، نهال ثمربخش انسان والایی را قطع می‌کند. او مانند دیگر مردان حق از روزی که قدم در راه انقلاب نهادند، همواره سر و جان خود را برای نثار در راه خدا روی دست داشتند.

 

سرزمین‌های داغ خوزستان و گردنه‌های برافراشته کردستان، سال‌ها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهه های دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خودگذشتگی او حفظ کرده است.

 

خطر مرگ کوچک‌تر از آن است که بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند و عشق به منال دنیوی حقیرتر از آن است که در دل نورانی شایستگان جایی بیابد، کوردلان منافق بدانند که با این جنایت‌ها روز به روز نفرت ملت ایران از آنان بیشتر خواهد شد و خون مردان پاکدامن و پارسا هم چون صیاد شیرازی و شهید لاجوردی، بدنامی و سیاهرویی آنان را در تاریخ و در دل این ملت همیشگی خواهد کرد...»

 

در تصویر زیر، شهید صیاد شیرازی را در حال اذان گفتن در قطار مشاهده می کنید.

 

 

دفاع مقدس

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 4:05 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 90 :: 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4064253 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب