کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
کد خبر: 468159
نظرات: 1
تاریخ مخابره : ۲۷/۰۱/۱۳۹۴ - ۱۲:۱۹
صیاد دل ها؛
عکس/ صیاد شیرازی در لباس ‎سربازی
در عکس زیر شهید صیاد شیرازی در دوران‎ سربازی را نشان می دهد.
صیاد شیرازی عکس/ صیاد شیرازی در لباس ‎سربازی
به این مطلب امتیاز دهید
0% 0%

              به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز،    در تصویر زیر شهید صیاد شیرازی در دوران‎ سربازی را نشان می دهد.

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 3:29 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 472776
نظرات: 0
تاریخ مخابره : ۰۷/۰۲/۱۳۹۴ - ۱۲:۳۸
خاطره ای از مهندس چمران؛
عکس یادگاری "برادران چمران" در اتاق جنگ
محل ثبت این عکس اتاق جنگ ستاد جنگ‌های نامنظم بود. دکتر مصطفی چمران از ناحیه پا تیر خورده و مجروح شده بود، به همین دلیل حدود 2 ماه در اتاقی که در طبقه بالا بود استراحت می‌کرد.
شهید چمران عکس یادگاری "برادران چمران" در اتاق جنگ
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، مهندس مهدی چمران برادر کوچکتر شهید مصطفی چمران

فرمانده ستاد جنگ های نامنظم و و کسی بود که مردم لبنان و شهر پاوه به خوبی رشادت ها و مهربانی های او را به یاد دارند.


مهندس چمران برادر دکتر امروز ریاست شورای شهر تهران را عهده دار است و با دیدن تصویری که مشاهده خواهید کرد دقایقی از خاطره ثبت این عکس گفت.

 

شهید دکتر مصطفی چمران در کنار برادرش مهندس مهدی چمران

 

*عکس یادگاری در اتاق جنگ

مکان ثبت این عکس اتاق جنگ ستاد جنگ‌های نامنظم بود. دکتر از ناحیه پا تیر خورده و مجروح شده بود، به همین دلیل حدود دو ماه در اتاقی که در طبقه بالا بود استراحت می‌کرد. اما این تخت در اتاق پایین بود و بعد که ایشان کمی میتوانست راه برود برای استراحت به این اتاق می آمد و روی این تخت می نشست.


نقشه ای که پشت سر ما قرار دارد لوحی بود که نقشه عملیات ها را رویش ترسیم می کردیم. ابتکاری که دکتر به خرج داده بود این بود که مواضع دشمن را با سوزن های ته گرد که سرشان قرمز بود مشخص می کرد و مواضع خودی را با سوزن های ته گرد سبز معلوم می کرد.


من سمتم برادر دکتر بود (خنده) هر جا شهید چمران نبود نامه ها را می دادند امضا می کردم. بعد از شهادت ایشان هم می گفتند به عنوان فرمانده ستاد جنگ های نا منظم امضا کن که من هیچ وقت این کار را نکردم و همیشه می نوشتم جانشین ستاد.

 

*چندین مرتبه خاطراتم را بیان کردم که نیمه کاره مانده است

در مورد ثبت خاطراتم چه از روزهای بودنم کنار دکتر و چه جنگ هم چند بار اقدام کردم که البته نیمه کاره مانده است. مفصل ترینش با مرکز اسناد بود که اتفاقا با شهید صیاد شیرازی با هم رفتیم. اما متاسفانه نه او تمام کرد و نه من. باغ موزه و بنیاد روایت فتح هم فیلمبرداری کردند اما نمی دانم چه شد؟


یکبار هم برای ابراهیم حاتمی کیا از دکتر چند ساعتی گفتم و یک مرتبه دیگر نیز برای جلیل سامان تعریف کردم که می خواست گویا در این مورد سریالی بسازد.

 

 

فارس

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 3:27 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 473394
نظرات: 1
تاریخ مخابره : ۰۹/۰۲/۱۳۹۴ - ۰۸:۳۰
همسر مهربان من 24؛
هدیه‌ای که اشک‌هایم را جاری کرد!
زمان جنگ وقتی فرمانده نیروی زمینی بود چند ماه خونه نیومده بود. یه روز دیدم در می زنند، رفتم پشت در، دو نفر بودند. یکیشون گفت: «منزل جناب سرهنگ شیرازی همین جاست؟» دلم هری ریخت...
شهید صیاد شیرازی هدیه‌ای که اشک‌هایم را جاری کرد!
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

سرویس مقاومت جام نیـوز؛

زمان جنگ وقتی فرمانده نیروی زمینی بود چند ماه خونه نیومده بود. یه روز دیدم در می زنند، رفتم پشت در، دو نفر بودند. یکیشون گفت: «منزل جناب سرهنگ شیرازی همین جاست؟» دلم هری ریخت.

 

گفتم حتما براش اتفاقی افتاده. گفت: «جناب سرهنگ براتون پیغام فرستاده» و برام آوردند. باز کردم دیدم یه نامه توش گذاشته با یه انگشتر عقیق.

 

نوشته بود: «برای تشکر از زحمت های تو. همیشه دعات می کنم». از خوشحالی اشک توی چشمام جمع شد.

 

 

شهید علی صیاد شیرازی

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 3:26 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
کد خبر: 479974
 
 
شهید صیاد شیرازی،
عکس/ فرماندهی که عاقبت بخیر شد
شهید سپهبد علی صیاد شیرازی که جانشینی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح بود به محض سوار شدن، توسط یک تروریست که لباس رفتگری بر تن داشت با گلوله به شهادت رسید و زندگی زیبا و جاودانش از همان لحظه آغاز شد.
شهید صیاد شیرازی عکس/ فرماندهی که عاقبت بخیر شد
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

       به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز،  روز 21 فروردین 1378 برای آقای سپهبد جور دیگری آغاز شد. فرمانده نمی دانست که پس از سالها مجاهدت و حضور در میدان آتش و خون بالاخره روزی که منتظرش بود رسیده آن هم در یک روز معمولی و در قلب پایتخت و جلوی خانه اش. شهید سپهبد علی صیاد شیرازی که جانشینی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح بود به محض سوار شدن توسط یک تروریست که لباس رفتگری بر تن داشت با گلوله به شهادت رسید و زندگی زیبا و جاودانش از همان لحظه آغاز شد.

 

 

 

 

فارس


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 3:23 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 495456
نظرات: 1
تاریخ مخابره : ۳۱/۰۳/۱۳۹۴ - ۲۰:۱۶
روایتی از آغاز عملیات «رمضان»؛
در این عملیات پای «آب» در میان بود
عملیات رمضان از این حیث نیز منحصر به فرد است که حضرت امام برای اولین بار اجازه دادند نیروهای اسلام از خاک کشور بیرون روند و در واقع عملیات برون مرزی انجام دهند.
عملیات رمضان در این عملیات پای «آب» در میان بود
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%
       به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، سال 61 در سالهای جنگ به نوعی می تواند منحصر به فرد باشد. عملیات الی بیت المقدس در خرداد همان سال که منجر به آزادی خرمشهر شد کام تمام ملت و امام خمینی(ره) را شاد کرد.
 
تابستان همان سال یعنی حدود دو ماه بعد و اواخر تیر ماه، عملیات بزرگ دیگری به نام «رمضان» آغاز شد که این بار ایران علی رغم رشادت همه رزمندگانش شکست خورد و نتوانست به اهدافش که در پنج مرحله بود برسد.
 
عملیات رمضان از این حیث نیز منحصر به فرد است که حضرت امام برای اولین بار اجازه دادند نیروهای اسلام از خاک کشور بیرون روند و در واقع عملیات برون مرزی انجام دهند.
 
در مورد این حمله مطالب فراوانی از زبان رزمندگان و فرماندهان عالی رتبه جنگ مطرح شده است که در نظر داریم طی یک ویژه نامه ای بیشتر به بررسی این عملیات بپردازد.
 
آنچه در ادامه خواهید خواند نحوه آغاز زود هنگام عملیات رمضان است و دلایل این اقدام، برگرفته از کتاب «ضربت متقابل» که این گونه روایت می‌کند:
 
*آخرین تحولات مواضع دشمن در ابهام باقی ماند
بعدازظهر روز دوشنبه 21 تیرماه 1361 در محل قرارگاه مرکزی کربلا آخرین جلسه هماهنگی طرح عملیات و مانور با شرکت محسن رضایی میرقائد، سرهنگ علی صیاد شیرازی و دیگر فرماندهان قرارگاه‌های عمل‌کننده تشکیل شد. در این جلسه که به طور جداگانه با فرماندهان هر یک از قرارگاه‌های عملیاتی برگزار شد فرماندهان قرارگاه‌های عملیاتی قدس، فتح و فجر درباره آخرین وضعیت نیروهای تحت امر خود مانور یگان‌ها و راهکارهای عملیاتی را توضیح دادند. تغییرات سریع در وضعیت زمین منطقه به دست دشمن -که هر روزه و با شتاب صورت می‌گیرد- هم‌چنین کمبود نیرو، تانک و برخی اقلام مهمات از جمله مشکلاتی بود که فرماندهان قرارگاه‌های عملیاتی، کم و بیش به آن اشاره کردند.
 
در این جلسه قرار بود آخرین تحولات در مواضع پدافندی سپاه سوم دشمن از روی عکس‌های هوایی -که یکی از هواپیماهای خودی گرفته- بررسی شود، اما در بین جلسه خبر آوردند که متأسفانه عکس هوایی خراب شده است! با این اتفاق آخرین تحولات مواضع دشمن در ابهام باقی ماند.
 
در این جلسه سرهنگ صیّاد شیرازی ضمن بیان این مطلب که این جلسه آخرین نشست است توصیه‌های لازم را جهت اجرای عملیات طبق برنامه‌های تنظیم شده گوشزد کرد. محسن رضایی میرقائد نیز گفت:‌
 
«... یک هفته پیش فکر نمی‌کردیم که امروز آخرین جلسه ما باشد، اما تحولاتی که دشمن در طول 48 ساعت گذشته در مواضع پدافندی منطقه به وجود آورده است، ما را به این نتیجه می‌رساند که به امید خدا و با توجهات حضرت ولی عصر(عج) فردا شب «عملیات رمضان»‌ را شروع کنیم و همه فرماندهان باید در این فرصت کم باقی‌مانده همه کارها را انجام بدهند و تا فردا بعدازظهر همه امکانات باید آماده باشد و امشب میادین مین باید پاکسازی گردد و گذرگاه‌ها باز شود. آنچه که ما را وادار می‌کند تا زمان عملیات را جلوتر بیندازیم، «استفاده دشمن از تاکتیک آب» است. دشمن با استفاده از تلمبه‌های بسیار قوی و آب «کانال پرورش ماهی» و «شط‌ العرب» و مسطح بودن زمین آب را در این منطقه رها کرده و آب هم به شمال منطقه (به سمت شمال پاسگاه بوبیان) و هم به سمت جنوب منطقه (به سمت شلمچه) درحال حرکت است. ما هرچه دیرتر بجنبیم وضع ناراحت‌کننده‌تر می‌شود و باید با مشکلات بیشتری این عملیات را به پیش ببریم. عراق با این کار نیروهای پشت آب‌گرفتگی را آزاد کرده و در جای دیگر علیه ما به کار می‌گیرد. این شرایط حکم می‌کند که باید با سرعت، عمل کنیم. ما باید همیشه آخرین وضعیت دشمن را تجزیه و تحلیل کنیم و متناسب با آخرین وضعیت دشمن مانور تعیین کنیم.»
 
*ما نباید تجاوز کنیم
محسن رضایی با استناد به گفته‌های عباس شاملو، فرمانده تیپ 18 جوادالائمه(ع) در جلسه پیرامون موضع‌گیری و اقدامات ناهماهنگ برخی عناصر یگان ارتشی ادغامی با این تیپ و دامن زدن به جو ابهام درباره ضرورت استمرار دفاع در خاک دشمن افزود: «... سرنوشت جنگ دارای نقطه عطفی است، یعنی ما تا الان در زمین خودمان می‌جنگیدیم، الان مجبوریم که برویم در زمین دشمن بجنگیم. همین الان هم [در تعدادی سنگرها] شب‌ نامه پخش کردند که «ما نباید تجاوز کنیم». ما الان آبادان و خرمشهرمان در زیر آتش خمپاره و توپ است، ما هنوز امر دفاع را تمام نکردیم، امر دفاع هنوز برای ما واجب است و تا زمانی که خودمان را به یک جایی محکم بچسبانیم که بتوانیم با یک نیروی کمی دفاع کنیم، صلح امکان‌پذیر نیست.»
 
در این جلسه فرمانده کل سپاه پاسداران در پاسخ به گله‌مندی برخی از فرماندهان یگان‌های سپاه مبنی بر عدم آمادگی نیروهای ارتش و وجود برخی ناهماهنگی‌ها، گفت:
 
«... شما باید نیروها را توجیه کنید که اگر انعطاف‌پذیری نداشته باشیم، خودمان ضررش را می‌بینیم. در رابطه با ارتش ما 2 رسالت داریم: یکی اینکه در جنگ با ارتش پیش برویم، یک رسالت هم این است که در جنگ با ارتش ساخته بشویم. هم ما آنها را بسازیم و هم آنها ما را بسازند. شما باید در ایجاد رابطه پیش‌دستی کنید. همین امشب حزب‌اللهی بروید و خواهش کنید که سریع‌تر بیایند.»
 
متعاقب این جلسه قرارگاه مرکزی کربلا روز آغاز عملیات را اعلام کرد. هم‌چنین آخرین جلسه هماهنگی قرارگاه مزبور با یگان‌های عمل‌کننده برگزار شد. طبق ابلاغ قرارگاه مرکزی کربلا، روز سه‌شنبه 1361/4/22 به عنوان روز آغاز عملیات تعیین شده است، اما ساعت حرکت نیروها از خاکریز خودی برای بعضی از یگان‌ها [مشخصاً واحدهای تحت امر قرارگاه عملیاتی فجر در منطقه شمالی] مهم است. چون با عنایت به یکسان نبودن فاصله خطوط خودی با دشمن در 3 قرارگاه و با احتساب یک زمان برای شکستن خط دشمن، [آغاز] حرکت یگان‌ها [از نقطه رهایی] در یک زمان میسر نیست. لذا قرار شده که یگان‌ها با فاصله‌های زمانی متفاوت حرکت خود را آغاز کنند. با توجه به اینکه در این فصل [تابستان] طول ساعات روز بیش‌تر ای طول ساعات شب است، باید نیروها در اوایل تاریکی شب به خط بزنند که تا ساعت روشنی هوا (حدود ساعت 5 صبح) فرصت انجام دادن کارها را داشته باشند، به همین دلیل مقرر شده است که [نیروهای] بعضی از یگان‌ها [که زودتر حرکت خود را شروع خواهند کرد] در بین راه [و حین حرکت] نماز بخوانند.
 
همه یگان‌ها موظف شده‌اند که ساعت 21 و 30 دقیقه شب به خط دشمن بزنند و یک تا 2 ساعت پیش از تاریکی هوا حرکت کنند تا در زمان مقرر به خاکریز دشمن برسند. بدین ترتیب قرارگاه عملیاتی فتح که نسبت به سایر قرارگاه‌ها به خطوط دشمن نزدیک‌تر است باید دیرتر از آنها حرکت کند.
 
در 22 تیرماه 1361، نام منتخب، ساعت و زمان اجرای تک از سوی قرارگاه مرکزی کربلا طی امریه‌ای به قرارگاه‌های عملیاتی چهارگانه‌ای تابعه ابلاغ شد. متن امریه به شرح ذیل می‌باشد:
 
 
بسمه تعالی
 
از: قرارگاه مرکزی کربلا/ شماره: 3001/13/4/125
 
به: گیرندگان رجوع شود/ تاریخ: 1361/4/22
 
عملیات «کربلا-4» به نام «عملیات رمضان» در ساعت 21 و 30 دقیقه روز 61/4/22 با رمز «بسم‌الله القاصم الجبارین، یا صاحب‌الزمان(عج) ادرکنی» آغاز می‌شود.
 
فرمانده قرارگاه مرکزی کربلا
 
سرهنگ علی صیّاد شیرازی
 
برادر محسن رضایی
 
گیرندگان:
 
قرارگاه عملیاتی قدس (رکن 3 [عملیات])
 
قرارگاه عملیاتی فجر (رکن 3 [عملیات])
 
قرارگاه عملیاتی فتح (رکن 3 [عملیات])
 
قرارگاه عملیاتی نصر (رکن 3 [عملیات])
 
و با این ابلاغیه همه رزمندگان آماده نبردی بزرگ به نام «رمضان» شدند.
 
 
فارس
 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 3:22 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 496360
نظرات: 1
تاریخ مخابره : ۰۲/۰۴/۱۳۹۴ - ۱۵:۴۵
روایتی از عملیات رمضان؛
روایت شهید صیادشیرازی از تماس "قاسم سلیمانی"
همه چیز برای انجام یک عملیات بزرگ و مهم آن هم خارج از مرزهای ایران راهم شده بود تا تاریخ ۲۲ تیر ۶۱ به عنوان آغاز عملیاتی موفقیت آمیز در تقویم ثبت شود اما بر خلاف همه چیز حمله رمضان شکست خورد و ما شهدای زیادی در این درگیری دادیم.
شهید صیاد شیرازی روایت شهید صیادشیرازی از تماس "قاسم سلیمانی"
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

       به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز،   همه چیز برای انجام یک عملیات بزرگ و مهم آن هم خارج از مرزهای ایران راهم شده بود تا تاریخ ۲۲ تیر ۶۱ به عنوان آغاز عملیاتی موفقیت آمیز در تقویم ثبت شود اما بر خلاف همه چیز حمله رمضان شکست خورد و ما شهدای زیادی در این درگیری دادیم.


بسیاری از تحلیل گران و کارشناسان این حوزه دلایلی را برای این عدم موفقیت مطرح کردند اما آنچه خواهید خواند عوامل شکست در عملیات رمضان است آن هم از زبان شهید سپهبد علی صیاد شیرازی که در آن ایام فرماندهی نیروی زمینی ارتش را بر عهده داشت.


... در عملیات رمضان، اولین باری بود که دشمن در مقابله با ما، از شیوه «دفاع متحرک» استفاده می‌کرد. دفاع متحرک؛ مفهومش این است: دشمن نیرویی را که به عنوان «نیروی احتیاط قوی‌» در دست دارد، در جایی نگه می‌دارد که از آنجا، به سرعت عملیات تأخیری انجام دهد. مثلاً پیشروی می کند یا متوقف شود و در جاهایی هم که ضعیف هستیم، به سرعت ضربه بزند و از این طریق دفع حمله کند. در حالی که دفاع می‌کند، ولی دفاعش ثابت نیست. در یک خاکریز نمی‌ایستد.

 

یک یگان متحرک، در هر جایی که می‌تواند، عمل می‌کند. البته «دفاع متحرک» یک تاکتیک مشکل هم هست. معمولاً به کمک نیروهای زرهی اجرای این تاکتیک امکان‌پذیر است. با نیروی پیاده نمی‌شود آن را انجام داد. آنها [سرفرماندهی ارتش عراق] امکاناتش را هم داشتند. تیپ 10 زرهی مستقل عراق، با تریلی تانک‌بر، تعدادی از تانک‌ها را از یک نقطه به نقطه دیگر، در عرض دو یا سه ساعت می‌رساند و بلافاصله ضربه می‌زد و دوباره برمی‌گشت به قرارگاه. این؛ دفاع متحرک است.


با استفاده از همین روش، دشمن توانست نیروهای قرارگاه فتح را به محض رسیدن به جناح راست منطقه عملیاتی، مورد هجوم نیروهای دفاع متحرک خود قرار دهد. این اولین باری بود که دشمن از تاکتیک دفاع متحرک استفاده می‌‌کرد. یعنی با یک تیپ به نام تیپ 10 زرهی که مشهور هم بود، با تانک‌های پیشرفته تی - 72 از جناح راست آمد و شروع کرد به ضربه زدن. به طوری که یک تیپ از لشکر 92 زرهی خوزستان که فرمانده آن سرتیپ شهید سید علی صفوی بود، کاملاً منهدم شد؛ همچنین تیپ 8 نجف اشرف. اینها از جناح راست - محدوده خالی مانده قرارگاه فجر - توسط تیپ 10 زرهی عراق ضربه خوردند و این دو واحد ما منهدم شدند. البته بقیه واحدها توانستند عقب‌نشینی کنند. یعنی در مرحله اول عملیات رمضان که تا عمق 15 کیلومتری خاک دشمن رفته بودیم، عقب‌نشینی کردیم.


حوالی ساعت 13 چهارشنبه 23 تیرماه 1361 یگان‌های تابعه قرارگاه عملیاتی فجر در حوالی خط خیز خندق، در عمق 3 کیلومتری داخل خاک عراق، در مواضع پدافندیی که احداث کرده بودند، استقرار یافتند.


در جناح راست قرارگاه عملیاتی فجر، یعنی منطقه مسئولیت قرارگاه عملیاتی قدس، وضعیت به مراتب وخیم‌تر بود. در ساعت 11:50 واحدهای لشکر 5 مکانیزه دشمن ضمن رخنه از شکاف موجود در منطقه الحاق دو قرارگاه قدس و فجر که بایستی توسط قدس - شش (تیپ 41 ثارالله (ع) و گروه رزمی 185 مکانیزه لشکر 16) و فجر - یک (تیپ 33 المهدی (عج)‌و تیپ 1 لشکر 77) پوشش داده می‌شد، پاتک سنگین خود را آغاز کردند.


در ساعت 14:40 قاسم سلیمانی؛ فرمانده تیپ 41 ثارالله (ع) در تماس با قرارگاه عملیاتی قدس اعلام کرد: «فشار دشمن شدید شده... خسارات سنگینی به تیپ وارد شده است».


فرمانده قرارگاه قدس (احمد غلام‌پور) در تماس با قاسم سلیمانی دستور داد: «تیپ شما به هر نحو ممکن باید از مواضع موجود دفاع کند. با احداث خاکریزهای بیشتر، منطقه پدافندی خودتان را تقویت کنید!»


در پاسخ سلیمانی گفت: «خاکریز به مقدار کافی هست، ولی نیرویی برای اشغال آنها در دسترس ما نیست».


در ساعت 15:10، بخشی از مواضع قدس- شش سقوط کرد و رزمندگان تیپ 41 ثارالله (ع) با جنگ تن به تن، به دفاع از مواضع خود پرداختند. در ساعات باقی‌مانده از روز چهارشنبه 23 تیرماه، نبرد بین رزمندگان ایرانی و لشکرهای زرهی و مکانیزه سپاه سوم ارتش عراق همچنان ادامه داشت. دشمن می‌کوشید مواضع از دست رفته خود را از ایرانیان باز پس گیرد و متقابلاً نیروهای ایرانی نیز تلاش می‌کردند مواضع آزاد شده در جریان عملیات را به هر قیمت حفظ کنند. هم از این روی، با گذشت هر لحظه، بر شدت جنگ افزوده می‌شد.


به علت عدم الحاق بین جناح چپ قدس شش با جناح راست فجر - یک، لشکر 5 مکانیزه دشمن به فرماندهی سرتیپ زرهی ستاد ماهر عبدالرشید تکریتی، عمده فشار خود را به همین نقطه متمرکز ساخت و سرانجام در ساعت 15:30 مواضع سمت چپ تیپ 41 ثارالله (ع) سقوط کرد و نیروهای دشمن به داخل مواضع این تیپ نفوذ کردند. هر چند میزان تلفات وارده بر تیپ 41 ثارالله (ع) بسیار زیاد بود، لیکن باقیمانده نیروهای این تیپ با دلاوری و رشادتی حیرت‌انگیز، به نبرد نابرابر خود با دشمن ادامه دادند.


در فرجام، مقارن ساعت 18، تنها حدود 500 متر از مواضع آزاد شده طی شب گذشته، در دست رزمندگان قدس - شش (تیپ 41 ثارالله (ع) و گروه رزمی 185 مکانیزه لشکر 16) باقی مانده بود.


تلاش یگان‌های قرارگاه عملیات قدس در روز اول عملیات رمضان به نتیجه مطلوبی نرسید و این یگان‌ها موفق به اجرای مأموریت محوله و تأمین جناح شمالی منطقه‌ عملیاتی رمضان نشدند.

 

 

فارس

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 3:20 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 496707
نظرات: 1
تاریخ مخابره : ۰۳/۰۴/۱۳۹۴ - ۱۲:۱۱
جرعه 12؛
ماجرای توسل شهید صیاد شیرازی به امام زمان(عج)
ناآشنایی با محل و کم بودن مهمات باعث شد تا بخشی از نیروها عقب نشینی کنند. هلی کوپتر آمد و بچه ها را برد، سروان علی صیاد شیرازی و نیروهایش جاماندند...
شهید صیاد شیرازی ماجرای توسل شهید صیاد شیرازی به امام زمان(عج)
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

سرویس مقاومت جام نیـوز؛

هنوز هلی کوپتر برای برگشت بلند نشده بود که درگیری سنگینی آغاز شد. 20 دقیقه طول کشید تا نیروها آرایش بگیرند و عملیات پاکسازی منطقه را آغاز کنند.

 

ناآشنایی با محل و کم بودن مهمات باعث شد تا بخشی از نیروها عقب نشینی کنند. هلی کوپتر آمد و بچه ها را برد، سروان علی صیاد شیرازی و نیروهایش جاماندند.

 

علی که متوجه نگاه های نگران و ناامید همراهان شد، شروع کرد دوره های نظامی مختلفی را که دیده بود برای آنان شرح دادن تا بدین وسیله اعتمادشان را جلب کند و تابع دستوراتش باشند.

 

علی به امام زمان(عج) متوسل شد و دعای فرج خواند. خودش می گفت: «همین که دعا را خواندم، بلافاصله طرح عملیات به ذهنم خطور کرد و تمام تاکتیک هایی را که به صورت تئوری خوانده و هیچ وقت عملا استفاده نکرده بودم به ذهنم رسید؛ آن هم تاکتیک عبور از منطقه خطر و شرایطی که احساس می کردیم در محاصره ایم.»

 

 

شهید علی صیاد شیرازی

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 3:19 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 508305
نظرات: 0
تاریخ مخابره : ۲۲/۰۴/۱۳۹۴ - ۱۱:۳۳
نوجوان 16؛
غذایی که «صیاد شیرازی» به جای آبگوشت خورد!
علی آبگوشت نمی خورد. یک بار که از مدرسه آمد، من توی حیاط بودم. دیگ آبگوشت را گذاشته بودم روی چراغ و داشتم لباس می شستم...
شهید صیاد شیرازی غذایی که «صیاد شیرازی» به جای آبگوشت خورد!
به این مطلب امتیاز دهید
90% 10%

سرویس مقاومت جام نیـوز؛

هر چه قدر به بچه ها می گفت "کم توقع باشید"، خودش چند برابر رعایت می کرد.

 

مادرش می گوید: علی آبگوشت نمی خورد. یک بار که از مدرسه آمد، من توی حیاط بودم. دیگ آبگوشت را گذاشته بودم روی چراغ و داشتم لباس می شستم.

 

آمد و گفت: «عزیز گشنمه ناهار چی داریم؟» گفتم: «آبگوشت علی جان؛ ببخشید کار داشتم وقت نکردم چیز دیگه ای درست کنم.»

 

بچه ام هیچی نگفت. می دونستم آبگوشت دوست نداره. سرش را پایین انداخت و رفت توی آشپزخانه.

 

دنبالش رفتم. دیدم کتری را پر کرد و گذاشت روی چراغ و چایی دم کرد. بعدشم چایی رو شیرین کرد، با نون خورد و رفت خوابید!

 

 

شهید علی صیاد شیرازی


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 3:16 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 520510
نظرات: 2
تاریخ مخابره : ۰۴/۰۵/۱۳۹۴ - ۱۲:۴۹
تقویم مقاومت؛
علت اصلی سقوط منافقین در عملیات مرصاد چه بود؟ +عکس
6 روز پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت توسط ایران، نیروهای عراقی توافقات این قطعنامه را زیر پا گذاشته، مجدداً در جنوب و حوالی خرمشهر حمله کردند تا راه نفوذ برای ارتش مجاهدین خلق باز شود.
شهید صیاد شیرازی علت اصلی سقوط منافقین در عملیات مرصاد چه بود؟ +عکس
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، عملیات مرصاد یا عملیات فروغ جاویدان نام نبردی است که 

توسط سازمان مجاهدین خلق طرح‌ریزی شد و میان ارتش جمهوری اسلامی ایران و سازمان مجاهدین خلق در اواخر جنگ ایران و عراق، در سال 1367 درگرفت. پس از چند روز درگیری درنهایت نیروهای سپاه و ارتش ایران بر سازمان مجاهدین خلق پیروز شد. تعداد زیادی از نیروهای مهاجم در این نبرد کشته شدند.


شرح قضیه مرصاد به این صورت است که:

در تیرماه 67 صدام حسین طی یک نطق تلویزیونی اعلام کرد: «بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهدین خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همین‌طور پیوستن مردم ایران به صفوف آن‌ها را خواهید دید.» به‌ این‌ ترتیب شش روز پس از قبول قطعنامه 598 شورای امنیت توسط ایران، نیروهای عراقی توافقات این قطعنامه را زیر پا گذاشته، مجدداً در جنوب و حوالی خرمشهر حمله کردند تا راه نفوذ برای ارتش مجاهدین خلق باز شود و حتی توانستند تا آستانه تصرف آن پیش روند. به‌ این‌ ترتیب نیروهای دفاعی ایران در جبهه‌های جنوبی مستقر شدند. در این زمان سازمان مجاهدین عملیاتی با نام فروغ جاویدان را از مرزهای غرب ایران آغاز کرد.


مسعود رجوی در شب آغاز عملیات گفت: «بر اساس تقسیمات انجام‌شده، 48 ساعته به تهران خواهیم رسید... کاری که ما می‌خواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت می‌تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند... از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور می‌دهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد... علاوه بر آن، ضدهوایی و موشک سام 7 هم که داریم... هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستون‌ها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید، چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشین‌ها به‌صورت ستون حرکت می‌کنند.»

 

 

 

 

تصورات گروهک منافقین مبنی جدایی ملت و دولت ایران

گروهک منافقین در پی حملات عراق به خاک میهن اسلامی و عقب‏ نشینی‏‌های موقت رزمندگان اسلام، با تصور این‏که پذیرش قطعنامه 598 ناشی از جدایی ملت و دولت است، به خیال واهی، فرصت را غنیمت شمرده و سعی در رسیدن به اهداف پلید خود کرد. منافقین با جمع‌‏آوری دیگر ضد انقلابیون سرخورده، از کشورهای مختلف اروپایی، نیرویی به استعداد تقریبی 15 هزار نفر فراهم کرده و با بهره‌‏گیری از جنگ‌‏افزارهای اهدایی صدام و دیگر اربابان خود، حمله خود را از غرب کشور به خاک جمهوری اسلامی ایران آغاز کردند.

 

طبق برنامه‌ریزی‌های انجام‌شده، در این روز، یگان‌های ارتش آزادی‌بخش از قرارگاه خود در عمق خاک عراق حرکت کرده و ساعت16 با عبور از مرز خسروی عملیات خود را آغاز کرد؛ از آنجا که بیشتر نیروهای ایرانی در جبهه‌های جنوب حضور داشتند، عناصر سازمان با کمترین درگیری ممکن، وارد کرند شدند و همزمان با این حرکت سازمان، عراق نیز با اجرای آتش سنگین توپخانه، از عملیات پشتیبانی می‌کرد و همین امر باعث شهادت عده‌ای از روستائیان منطقه شده بود، در ادامه عملیات فروغ جاویدان، شهر اسلام‌آباد نیز به تصرف نیروهای سازمان درآمد.

 

هرچند در آغاز عملیات نیروهای سازمان توانستند در عرض24 ساعت خود را به 34 کیلومتری کرمانشاه برسانند، اما برخلاف تصور مسئولان سازمان، مردم هیچ‌گونه همراهی با آنان نکردند، حتی پس از اطلاع از تجاوز مجاهدین خلق، درصدد مقابله برآمده و به جبهه‌های جنگ اعزام شدند.


مجاهدین خلق خوشحال از پیشروی بودند و به خیال خود قصد حرکت به سمت تهران و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی را کردند، ولی در روز 6 مرداد نیروهای سپاه پاسداران با اجرای عملیات مرصاد سد راه آن‌ها شدند؛ پس از مقاومت نیروهای اندک سپاه و بسیج(در حد یک گردان) در دشت حسن‌آباد و زمین‌گیر شدن نیروهای دشمن در پشت ارتفاعات چهار زبر، به‌تدریج فرماندهی و نیروهای خودی برای آزادسازی مناطق تصرف‌شده و انهدام نیروهای منافقین، در منطقه متمرکز شدند.

 

روز پنجشنبه، 6/5/1367 عملیات مرصاد با رمز یا علی بن ابیطالب(ع) آغاز شد. در این عملیات، 3 گردان از تیپ نبی اکرم(ص)، تیپ مسلم و 1 گردان از ایلام از پشت به اسلام‌آباد حمله کردند. منافقان تصور می‌کردند همانند روزهای قبل، نیروهای عراقی همچنان در این مناطق حضور دارند؛ حال‌آنکه عراقی‌ها عقب‌نشینی کرده و منطقه در دست نیروهای ایرانی بود. به همین دلیل، نیروهای خودی توانستند به‌راحتی از این محور وارد اسلام‌آباد شوند.

 

 

 

 

دشمن هر آنچه داشت پس از 48 ساعت بر زمین نهاده و متواری شد

پیش‌ از این، نیروهای یکی از گردان‌ها که اهالی اسلام‌آباد بوده و به تمام راه‌های شهر آشنایی داشتند، بانفوذ به داخل شهر، با دشمن درگیر شدند و سازمان‌دهی منافقین را در داخل شهر بر هم زدند. منافقان برای ترمیم ضربات وارده، 2 تیپ از نیروهای خود را از محور حسن‌آباد فراخواندند تا با پیشروی نیروهای خودی مقابله کنند. همچنین، در این عملیات نیروهای لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) از سه‌راهی غرب اسلام‌آباد و از پشت پمپ‌بنزین، دشمن را دور زده و تلفات زیادی بر آن‌ها وارد ساختند.

 

در اثر پیشروی نیروهای خودی، در ساعت 2 بعدازظهر، اسلام‌آباد از اختیار نیروهای منافقین خارج شد. در این حال، خلبانان نیروی هوایی با 123 سورتی پرواز، مواضع منافقین را در هم کوبیدند. خلبانان هوانیروز نیز با اجرای آتش پرحجم بر روی دشمن، زمینه فروپاشی مواضع منافقین را فراهم ساختند.


بلافاصله پس از آزادسازی شهر اسلام‌آباد، یگان‌های سپاه پیشروی را به سمت کرند آغاز کردند. قبل از رسیدن نیروهای خودی به این شهر، در ساعت 3 نیمه‌شب، 3 فروند هلی‌کوپتر ترابری در کرند به زمین نشستند و تعدادی از کادر منافقین و رهبری سازمان را از شهر خارج کردند. این واقعه، نشانه آشکاری از آغاز شکست منافقین بود؛ چنان‌که پس از مدتی با پیشروی نیروهای خودی به سمت کرند و انهدام تانک‌های زره‌پوش برزیلی منافقین، دشمن هر آنچه داشت پس از 48 ساعت بر زمین نهاده و متواری شد. و در این نبرد، شکست سنگینی را از رزمندگان جمهوری اسلامی ایران متحمل شدند.


در مورد خساراتی که در این نبرد سنگین بر منافقین وارد شد شواهد به این صورت است که: بدین ترتیب، منافقان شکست‌خورده، در این تجاوز نابخردانه، متحمل تلفات و خسارات عظیمی شدند که بیش از 120 دستگاه تانک، 400 دستگاه نفربر، 90 قبضه خمپاره‌‏انداز80 میلی‏متری، 150 قبضه خمپاره‏‌انداز 60 میلی‏متری و 30 قبضه توپ 106 میلی‏متری منهدم شد. علاوه بر آن ده‌‏ها دستگاه تانک، نفربر، خودرو و نیز صدها قبضه سلاح سبک و نیز مقادیری تجهیزات پیشرفته الکترونیکی و مخابراتی به غنیمت نیروهای اسلامی درآمد. در این عملیات، 4800 نفر از منافقان نیز کشته و زخمی شدند.

 

صیاد شیرازی: خبیث‌ترین دشمنان ما در مرصاد به درک واصل شدند


وصف عملیات مرصاد از زبان شهید علی صیاد شیرازی:

صبح روز پنج مرداد، عملیات با رمز یا علی(ع) آغاز شد. در تنگه چهارزبر، چنان جهنمی برای یاران صدام برپا شد که زمانی برای پشیمانی نمانده بود. جاده به‌زودی انباشته از ادوات سوخته شد. عملیات که تمام شد، در جاده کرمانشاه ـ اسلام‌آباد غرب، هزاران کشته از آنان به‌جامانده بود. اجساد پسران و دخترانی که با ملت خود بسیار ناجوانمردانه رفتار کرده بودند؛ کسانی که روز تنهایی میهن، به یاری اردوی خصم شتافته بودند. به‌ هرحال خداوند متعال در آخرین روز جنگ با عملیات مرصاد به آن آیه شریفه عمل کرد. خداوند در آن آیه شریفه می‌فرماید: «با این‌ها بجنگید. من این‌ها را به دست شما عذاب می‌کنم و دل‌های مؤمن را شفا می‌دهم و به شما پیروزی می‌دهم» (توبه: 14) و نقطه آخر جنگ با پیروزی تمام شد و خبیث‌ترین دشمنان ما در اینجا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.

 

 

 


سرانجام در این عملیات، بیش از 2500 تن از منافقین به هلاکت رسیدند و بیش از چهارصد دستگاه خودرو ، نفربر و تانک آنان منهدم شد. پس از پنج روز درگیری، آخرین گلوله‌های شلیک‌شده در هشت سال دفاع مقدس، بر سینه دشمن پرکینه نشست و افتخار ارزشمند دیگری را برای نیروهای مسلح و مردم این سرزمین رقم زد تا دشمنان قسم‌خورده بدانند دفاع از کیان انقلاب اسلامی و مرزهای مقدس جمهوری اسلامی، در هر زمان و مکانی مقدور است و بیگانه و مزدور، هیچ جای پایی در ایران ندارد و نخواهد داشت.


در مورد دلایل اصلی تجاوز منافقین به خاک جمهوری اسلامی ایران، دلایلی که سازمان مطرح کرده به شکل زیر است:


الف) اعلام دولت موقت جمهوری دموکراتیک - مثلاً اسلامی در کرمانشاه پس از فتح این شهر.

ب) شکستن طلسم اختناق در ایران( به‌زعم خودشان)

ج) امضاء پیمان صلح میان عراق و ایران:


پس از سرنگون کردن نظام جمهوری اسلامی ایران، منافقین به لحاظ این‌که در طول دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عراق گریخته و از طرف صدام بعثی مورد التفات و توجه قرار گرفته بودند، خود را تااندازه‌ای مرهون الطاف بی‌دریغ رژیم عراق و شخص صدام حسین می‌دانستند و بر آن بودند تا پس از سرنگون کردن نظام ایران، با انعقاد قرارداد صلح زودهنگام با رژیم بعث، مراتب خوش‌خدمتی و قدرشناسی خویش را نسبت به آنان نشان دهند.

 

دلیل اصلی سقوط منافقین در مرصاد چه بود؟


د) تصرف تهران و ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی ایران


آنچه مهم است عملیات فروغ جاویدان صرف‌نظر از اهداف و علت‌ها چنان سرنوشتی یافت که امروزه از آن به‌عنوان «دروغ جاویدان» یاد می‌شود.


در مورد علت اصلی و پایه‌ای شکست منافقان در عملیات مرصاد می‌توان گفت که دلایل زیر باعث شکست منافقان در عملیات مرصاد شدند:


- عدم‌حمایت توده‌های مردمی از مجاهدین خلق

- ضعف‌ها و خطاهای عملیات فروغ جاویدان از لحاظ نظامی

- ایستادگی سرسختانه نیروهای حکومتی و مردمی جمهوری اسلامی ایران در مقابل عملیات فروغ جاویدان


اما دلیل اصلی که زمینه سقوط منافقین را فراهم کرد عدم‌حمایت توده‌های مردمی از منافقان بود:

نقطه اتکای تئوریک گروهک منافقین، حمایت‌های مردمی بود، اما غافل از اینکه مردم، تصور مطلوبی از ایشان نداشتند و کمترین اعتماد ممکن به آن‌ها در لایه‌های فکری و تجربی ملت ایران وجود نداشت. حضور گسترده مردم در مناطق عملیاتی در روزهای پایانی جنگ، به‌ویژه در منطقه غرب کشور و در برابر منافقین نشان داد که مردم همواره در کنار نظام و مسئولان ایستاده‌اند و به‌محض احساس خطر، حاضر به بذل جان و مال خویش هستند.


پاسخ مثبت مردم به مسئولان برای حضور در جبهه‌های جنگ پس از حمله ارتش عراق و گروهک منافقین، نشان داد که تحلیل منافقین مبنی بر عمیق بودن شکاف میان مردم و مسئولان غلط بوده و مسئولان کشور ـ به‌ویژه امام راحل ـ دارای نفوذ گسترده و عمیق در میان مردم هستند. توجه به این مسأله مهم است که منافقان در مقاطع گوناگون تاریخ، همواره اسیر تحلیل و درک غلط رهبران خود بوده‌اند و همین غفلت آنان را می‌توان علت شکست منافقین در عملیات مرصاد دانست.


در مورد آثار و پیامدهای عملیات مرصاد باید به این صورت مطرح کرد که شکست منافقین در این عملیات باعث:

- سرافکندگی کاخ سفید و رسوایی منافقین

-از دست دادن نیروهای انسانی

- افزایش سیل انتقادات بر مسئولان سازمان در بین مردم ایران

- از دست رفتن بیش‌ازپیش حیثیت سازمان در بین مردم ایران

- بن‌بست در سازمان و شکست استراتژی‌های آن‌ها

- ضربه به جایگاه سازمان در عرصه نظام بین المللی

- تبلور وحدت عناصر سازمان رزم خودی در قالب عملیات مشترک

- چرخش اوضاع سرنوشت جنگ به سود جمهوری اسلامی

- افزایش وحدت ملی و مشروعیت نظام جمهوری اسلامی

- تثبیت نظام جمهوری اسلامی در عرصه بین المللی

-و مواردی از این قبیل


به‌ صورت کلی می‌توان گزارشی کوتاه از عملیات مرصاد را به این نحو بیان کرد:

نام‌ عملیات: مرصاد

زمان‌ اجرا: 5/5 /1367

تلفات‌ دشمن‌:4800 (کشته، زخمی‌ و اسیر )

رمز عملیات: یا صاحب‌الزمان (ع)

مکان‌ اجرا: خطوط جبهه میانی جنگ

ارگان‌های‌ عمل‌کننده: نیروهای ارتش جمهوری اسلامی و رزمندگان‌ سپاه‌ پاسداران‌ - در دو مرحله

اهداف‌ عملیات: در هم کوبیدن تجاوز نیروهای منافق ضدانقلاب و بازپس‌گیری مناطق اشغال‌شده

 

 

تسنیم


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 3:14 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 520718
نظرات: 1
تاریخ مخابره : ۰۴/۰۵/۱۳۹۴ - ۱۵:۲۱
به روایت یکی از پیشمرگان کرد؛
پیش بینی حاج احمد متوسلیان درباره "آیت الله خامنه‌ای"
سال 1360"حاج احمد متوسلیان" فرمانده سپاه مریوان بود و آقای خامنه‌ای نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی شده بود، خرداد همان سال بنده به اتفاق چند تن از دوستان جهت انتقال مهمات و تجهیزات به سپاه مریوان مراجعه کردیم...
حاج احمد متوسلیان در کنار رهبر انقلاب پیش بینی حاج احمد متوسلیان درباره "آیت الله خامنه‌ای"
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

                 به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز   به نقل از ساجد، "بهمن رشیدیان" یکی از پیشمرگان کُرد اهل لرستان است که حدود 90 ماه در جبهه‌های غرب کشور حضور داشته است. وی درباره چگونگی و علت حضورش در کردستان می گوید زمانی که کردستان اشغال شده بود ساکن کرمانشاه بودیم، مادرم 6 دبه پلاستیکی جهت ذخیره آب برای هدیه به برادران سپاهی به من داد تا تحویل بدهم، وقتی برای تحویل دبه‌ها به سپاه رفتم از آنجایی که در خانه اسلحه برنو، ام یک و سیمونوف و تجربه استفاده و تیراندازی با آن‌ها را داشتم بدون هیچ آموزش اولیه‌ای راهی کردستان شدم و دیگر به خانه برنگشتم.


زمانی که به مریوان رسیدیم شهر در تصرف کومله و دمکرات بود و پادگان در دست نیروهای سپاه، خرداد 1359 زمانی که شهید صیاد شیرازی توسط بنی صدر عزل شده بود، ارتش به ما مهمات نمی‌داد. سروان صفایی، سروان کمالی و شهید صیاد شیرازی با درجه سروانی اخراج شده بودند و در بین نیروهای سپاه و مردم از شهر دفاع می‌کردند.


سال 1360 قبل از رئیس جمهوری آیت الله خامنه ای مسئولیت حفاظت و امنیت شهر مریوان را داشتیم که انتخابات شده بود کومله و دمکرات می‌خواست صندوق رأی را بدزدد، ساعت‌ها برای حفاظت از صندوق رأی با گروهک‌ها دردگیری شدید داشتیم تا اینکه نیروهای کمکی رسیدند و نتوانستند صندوق رأی را بدزدند.


قبل از انقلاب کردستان به شدت محروم مانده بودند و مردم هیچ درآمدی نداشتند، امریکا و سازمان‌های جاسوسی تعدادی را سازماندهی کرده بودند و به آن‌ها گفته بودند ما خوراک، پوشاک و تجهیزات شما را تامین می‌کنیم تا با دولت مستقر مبارزه کنید.


سال 1360"حاج احمد متوسلیان" فرمانده سپاه مریوان بود و آقای خامنه‌ای نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی شده بود، خرداد همان سال بنده به اتفاق چند تن از دوستان جهت انتقال مهمات و تجهیزات به سپاه مریوان مراجعه کردیم که آقای خامنه‌ای نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی را دیدیم که جهت بازدید از شهر مریوان آمده بود و در سپاه حضور داشت. آقای خامنه‌ای به ما گفت: حاج احمد متوسلیان کجاست؟ گفتیم عراق هلی برد کرده است و حاج احمد جلوتر به خط رفته است.


آقای خامنه ای گفت "باید حاج احمد را ببینم". بعد که با هم سوار ماشین  شدیم و به ارتفاعات دزلی پاسگاه شهدا رفتیم حاج احمد را دیدیم که گفت آقای رشیدیان چه کسی را همراه خودت آورده‌ای؟ گفتم: آقای خامنه‌ای نماینده مردم تهران. چند مرتبه تکرار کرد که "آقای رشیدیان نگو سید علی خامنه‌ای، بگو رهبر آینده انقلاب اسلامی ایران سید علی خامنه‌ای". بعد گفت سریع او را از این منطقه دور کن، ما هم به اصرار حاج احمد، آقای خامنه‌ای را از آن منطقه دور کردیم و در سپاه دزلی مستقر کردیم.


بعد که به ارتفاعات دالانی برگشتیم، دیدیم عراق آن نقطه‌ی که آقای خامنه‌ای آنجا بود را بمباران کرده بود و به ارتفاع 6، 7 متر گود شده بود.


واقعاً شهدا اخلاص و انگیزه بالایی داشتند اما متأسفانه امروز مسئولین ما در خدمت به رزمندگان بی تفاوت هستند.

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 3:09 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 565435
نظرات: 1
تاریخ مخابره : ۱۸/۰۶/۱۳۹۴ - ۰۸:۰۰
واژه های سرخ 14؛
فوقش دلخور مى شن!
گاهى قوم و خویش هاى شهرستانی مان گله مى کردند که «جناب صیاد، هم وسیله دارن، هم راننده. اون موقع ما باید با تاکسى از ترمینال و فرودگاه بیاییم خونه تون. این درسته؟...»
شهید صیاد شیرازی  فوقش دلخور مى شن!
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

سرویس مقاومت جام نیـوز؛

گاهى قوم و خویش هاى شهرستانی مان گله مى کردند که «جناب صیاد، هم وسیله دارن، هم راننده. اون موقع ما باید با تاکسى از ترمینال و فرودگاه بیاییم خونه تون. این درسته؟...»

 

 

شهید علی صیاد شیرازی

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 3:06 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 579708
نظرات: 0
تاریخ مخابره : ۱۰/۰۷/۱۳۹۴ - ۲۱:۱۰
فرمانده دلاور ارتش؛
ماجرای توسل «شهید صیاد» به امام زمان(عج) در دره مخوف
هلی‌کوپتر ما را در یک دره خطرناک پیاده کرد. شروع به جست‌و‌جو کردیم و هلی‌کوپتر بالای سرمان می‌چرخید. به طرف آلونکی رفتیم که محل زندگی یک پیرزن و پیرمرد بود...
شهید صیاد شیرازی ماجرای توسل «شهید صیاد» به امام زمان(عج) در دره مخوف
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، «شب خاطره» عنوان برنامه‌ و سنتی چندساله در حوزه هنری

است که در آن، رزمندگان و شاهدان جنگ به دور هم جمع شده و به بیان خاطرات خود می‌پردازند. انتشارات سوره مهر اقدام به انتشار این سلسله جلسات در دو جلد کرده که در آن نام هنرمندان، شاعران و نویسندگان را هم می‌توان در کنار نام فرماندهان جنگ و سربازان آن دوران دید. نگاه به جنگ از دید و روایت یک نویسنده و یا کارگردان شاید برای آنان که جنگ را درک نکرده و تنها خاطرات شب‌های موشک‌باران را از دیگران شینده‌اند، جذابیت دیگری داشته باشد.

خاطره ذیل روایتی‌ست از شهید صیاد شیرازی درباره وقتی که غائله بزرگ کردستان توسط گروهک‌های ‌ضد انقلاب در غرب کشور به اوج رسید، فرمانی از سوی امام رحمةالله علیه صادر شد که: «باید در مدت بیست و چهار ساعت این غائله ختم شود.» مردم به صحنه آمدند و ضد انقلاب پا به فرار گذاشت.


وقتی این فرمان صادر شد، من در پادگانی در اصفهان بودم، یک مرتبه دیدم اوضاع به هم ریخت و مردم جلوی پادگان تجمع کردند و گفتند: «ما را به کردستان بفرستید.»


اولین فرمان فرمانده کل قوا، آن هم در چهره یک روحانی معظم و ولی‌فقیه تا آن موقع بی‌سابقه بود. قبل از انقلاب، دوستان شک داشتند که آیا یک روحانی می‌تواند فرماندهی کند؟! آن موقع نمی‌‌شد این را ثابت کرد. ما هم جز همان علاقه و اعتقاد قلبی خودمان، چیز دیگری نداشتیم. پیش از این هنوز بدنه ارتش متزلزل بود و در مدیریت و سازماندهی مشکل داشتیم. این فرمان که صادر شد در پادگان‌ها برو، بیا و جنب‌ و‌ جوش عجیب و بی‌سابقه‌ای‌‌ حاکم شد و هجوم یک‌باره مردم ما را غافلگیر کرد. مردم از ما می‌خواستند که فرمان امام هر چه زودتر اجرا شود و از ما گزارش کار و اطلاعات می‌خواستند.


فرمان و آماده‌باش امام جدی بود، باید هر چه زودتر حرکت می‌کردیم. ولی دره پاوه از نظر رزمی، گنجایش یک گردان را هم برای عملیات نداشت، چه برسد به یک لشکر و تیپ.


با مردم قراری در محل چهارباغ گذاشتیم و اولین سخنرانی من در آنجا بود. گزارشی به مردم دادیم و آن‌ها را به آرامش و صبر دعوت کردیم.


حرکت برق‌آسای ‌شهید دکتر مصطفی چمران و رزمندگان همراه او از محورهای «نوسود» گرفته تا مرز مریوان و بانه و سردشت، ضد انقلاب را به طور موقت خفه کرد. ولی آنها بیکار ننشسته و مرتب به روستاها حمله می‌کردند و در راه‌ها کمین می‌گذاشتند. این را هم بگویم که اولین اکیپ پنجاه و دو نفره پاسداران اصفهانی که به کردستان رفته بودند، حین بازگشت، در جاده دهکده «دارساوین» از منطقه بانه و سردشت، کمین خوردند و به شهادت رسیدند. در اصفهان غوغایی شده بود. همه می‌خواستند برای انتقام‌گیری بروند. در نهایت قرار شد ابتدا ما برویم اوضاع را بررسی کنیم تا بعد نیرو اعزام شود.


من و سردار صفوی مأمور شدیم به کردستان برویم. قرار شد اول برویم پیش چمران. به تهران آمدم و سراغش را گرفتم. گفتند: «در حسینیه بنی‌فاطمه است.» به آنجا که رفتم، مشغول گفتن خاطرات مبارزاتش بود. آن شب هم واقعاً یک «شب خاطره» بود. مردم مشتاقانه گوش می‌کردند و چنان جذاب و شیرین سخن می‌گفت که تا یک و سی دقیقه شب طول کشید و کسی احساس خستگی نکرد. چون با زبان دل حرف می‌زد، به دل می‌نشست. پس از پایان جلسه، افتخار آشنایی با او را پیدا کردم. در همان برخورد اول محبتش به دلم نشست. وقتی خودم را معرفی کردم و گفتم می‌خواهم به کردستان بروم، گفت: «اتفاقاً ما هم داریم به آنجا می‌رویم. ان‌شاء‌الله همه با هم، فردا با یک هواپیما می‌رویم کرمانشاه.»


روز بعد به کرمانشاه رفتیم و از آنجا با یک هلی‌کوپتر شنوک به سنندج، بانه و سردشت. خبر شهادت پنجاه و دو نفر درست بود. فوراً دست به کار تحقیق و بررسی و شناسایی منطقه شدیم. چمران مشغول تماس، برنامه‌ریزی و تدبیر بود و من محو کار او. یک‌دفعه برگشت و گفت: «به من خبر دادند که محل مهمات ضد انقلاب کجاست. چند نفر داوطلب می‌خواهم که با این هلی‌کوپتر بروند کاووش کنند.» ما که دل‌مان برای این‌جور کارها لک زده بود، تا گفت: «داوطلب»، سریع لبیک گفتیم. هفت یا هشت نفر بودیم که به هر کدام یک تفنگ ژ ـ سه دادند و چهل فشنگ.


هلی‌کوپتر ما را در یک دره خطرناک پیاده کرد. شروع به جست‌و‌جو کردیم و هلی‌کوپتر بالای سرمان می‌چرخید. به طرف آلونکی رفتیم که محل زندگی یک پیرزن و پیرمرد بود. تا آمدیم بپرسیم که اینجا چه خبر است؟ گلولـه‌ای زوزه‌کشان از کنار گوشم رد شد و لحظه‌ای بعد گلولـه دوم آمد.


زود پراکنده شدیم. به بچه‌ها گفتم: «توی تله افتادیم، باید به سرعت به طرف بلندی برویم و پناه بگیریم.» در جهت تیر به سمت یال حرکت کردیم. هلی‌کوپتر که از آن بالا شاهد به دام‌ افتادن ما بود دور زد و رفت. یک ربع بعد چند فروند هلی‌کوپتر آمدند. مقداری عقب‌تر پرواز می‌کردند. رزمندگان پیاده شدند و جلودارشان شهید چمران بود که لباس پلنگی به تن و یک اسلحه یوزی به دست داشت. در همین هنگام رگبار گلوله ضد انقلاب به روی آنها بارید و درگیر شدند. ما از آن فاصله هیچ کاری از دست‌مان بر نمی‌آمد، انگار یک نمایش را تماشا می‌‌کردیم. هوا کم‌کم تاریک می‌شد، چیزی نگذشت که هلی‌کوپتر آمد و آنها را برد و ما ماندیم و آن دره مخوف و وحشتناک.


نه بی‌سیم داشتیم و نه مهمات کافی برای نبرد؛ با همراهانی که همدیگر را نمی‌شناختیم: دو ارتشی، دو سپاهی و یک پیشمرگ مسلمان کُرد. من به آنها گفتم: «بکشید بالا تا به ما تسلط نداشته باشند.» کمی گذشت، دیدم این‌طوری نمی‌شود، باید یک نفرمان فرماندهی را به عهده بگیرد. من پیشقدم شدم و کمی برای‌شان صحبت کردم و گفتم: «برادرها توجه کنید، من سروان صیاد هستم و دوره‌های رنجری و چتربازی دیده‌ام، بنابراین، از این پس فرمانده شما هستم! اگر می‌خواهید نجات پیدا کنید هر چه می‌گویم مو به مو گوش کنید. ما جایی را بلد نیستیم، باید بروید دور تپه سنگر بگیرید و آماده درگیری باشید.»


این را که گفتم، از حرف خودم خنده‌ام گرفت. مگر می‌شود با چهل فشنگ تا صبح مقاومت کرد؟! باور کنید یک توسل خاصی به امام زمان (عج) پیدا کردم. همین که دعای فرج را زیر لب زمزمه کردم بلافاصله در ذهنم طرح یک عملیات رژه رفت و اینکه: «یک لحظه درنگ در اینجا اشتباه محض است، باید به همان ترتیبی که درس سازماندهی در شب عملیات نامنظم را خواندی اینها را سازماندهی کنی و ده دقیقه آموزش بدهی و بعد با کمک و جهت‌یابی ستاره‌ها، به سمت سردشت حرکت کنی. ضمناً آن پیشمرگ هم راهنمای خوبی برای شناخت راه کوهستانی منطقه است.»


همین را ابلاغ و سازماندهی کردم و با سه شماره دستور حرکت دادم. برای محکم‌کاری به پیشمرگ کُرد (که کمی به او مشکوک شده بودم) گفتم: «خوب حواست جمع باشد، اگر احساس کنم قصد توطئه داری و بخواهی ما را به سمت تله هدایت کنی با یک تیر خلاصت می‌کنم.»


سختی کار، گذشتن از آن دره جنگلی و رهایی از محاصره بود که باید بدون سر و صدا انجام می‌شد تا ضد انقلاب گرای موقعیت ما را نگیرد. حدود نیم ساعت طول کشید تا از دره کشیدیم بالا و در مسیر قرار گرفتیم. مسیر ناهموار و پاها تاول زده بود.


حدود چهار ساعت بعد به رودخانه‌ای نزدیک سردشت رسیدیم. در کنار پل «کلته» ایستادیم و گفتم: «چند قدم جلوتر پاسگاه ژاندارمری خودمان است. شما همین‌جا درازکش و بی‌صدا بخوابید تا من و پیشمرگ به پاسگاه خبر بدهیم.» پیشمرگ گفت: «من نمی‌آیم!» گفتم: «چرا ؟» گفت: «به خاطر اینکه این‌ها بدون ایست می‌زنند.» گفتم: «بسیار خوب، تو هم بمان، من خودم تنها می‌روم.» و بعد مثل یک عابر به سمت پاسگاه حرکت کردم. هنوز به بیست متری پل نرسیده بودم که به سویم شلیک شد! خودم را پرت کردم روی زمین. پیشمرگ راست می‌گفت، بدون ایست شلیک کردند. فریاد زدم که: «خودی هستم نزنید.» گفت: «کی هستی؟» گفتم: «سروان صیاد!» مرا نمی‌شناخت. گفت: «هر کی هستی تفنگت را زمین بگذار و دست‌هایت را بالا بگیر و بیا جلو.» آهسته جلو رفتم و با یک استوار مشغول صحبت شدم که یک‌دفعه از بالای برج پاسگاه آتش شدیدی به سوی دامنه‌ای که بچه‌ها بودند باز شد. داد زدم که: «نزنید، نزنید، آنها بچه‌های ما هستند.» الحمدلله آنها هم جان سالم به‌دربردند.


آن شب حال عرفانی عجیبی داشتم. چون ما رفتنی بودیم، ولی خدا نجات‌مان داد. آن شب نماز مغرب و عشا را حدود ساعت یازده خواندیم. یک نماز شکر واقعی بود. پس از نمازم گفتم به چمران بی‌سیم بزنید و بگویید نگران ما نباشد، ما زنده‌ایم. ساعت هشت و سی دقیقه صبح چمران با هلی‌کوپتر آمد و با خوشحالی از ما تشکر و قدردانی کرد. بعد از من خواست تا قصه نجات از مهلکه را بگویم و من هم گفتم.

 

 

تسنیم


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 3:04 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 648312
نظرات: 0
تاریخ مخابره : ۰۳/۰۱/۱۳۹۵ - ۲۰:۰۹
شبکه های اجتماعی؛
شهید صیاد شیرازی و آهنگران در کنار هم +عکس
شهید صیاد شیرازی و آهنگران شهید صیاد شیرازی و آهنگران در کنار هم +عکس
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

 

 سرویس مقاومت جام نیـوز:

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 3:02 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 652560
نظرات: 0
تاریخ مخابره : ۱۷/۰۱/۱۳۹۵ - ۲۲:۴۳
شهید «علی فوزی طاها»؛
تشییع باشکوه فرمانده حزب الله لبنان +تصاویر
پیکر شهید «علی فوزی طاها» یکی از فرماندهان حزب الله لبنان که در سوریه به شهادت رسید، با حضور گسترده مردم لبنان، تشییع و به خاک سپرده شد.
تشییع پیکر فرمانده حزب الله تشییع باشکوه فرمانده حزب الله لبنان +تصاویر
به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%

به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، پیکر یکی دیگر از فرماندهان حزب الله لبنان که در جنگ علیه

تروریست و افراط گرایی در سوریه به شهادت رسید، به لبنان بازگردانده و تشییع شد.

 

«علی فوزی طاها» یکی از فرمانده حزب الله بود که برای مبارزه با گروه تروریستی داعش به سوریه رفته بود و در نبرد با این گروه تکفیری تروریست، به فیض شهادت نائل آمد.

 

روز گذشته پیکر مطهر این شهید، بر روی دوش انبوهی از جمعیت، تشییع و پس از اقامه نماز بر آن، به خاک سپرده شد.

 

حضور گسترده مردم لبنان در تشییع پیکر این شهید مقاومت، پایداری و ایستادگی آنان را به آرمان های مقاومت نشان داد.

 

حزب الله لبنان از آغاز جنگ در سوریه، نقش پررنگ ایفاء کرده است و با حضور فیزیکی و نیز مستشاری خود، در پیشرفت و غلبه بر تروریست در این کشور، تاثیر بسزایی داشته است.

 

 

 

 

 

ابنا

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 3:01 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 652031
نظرات: 0
تاریخ مخابره : ۱۷/۰۱/۱۳۹۵ - ۰۷:۲۱
شبکه های اجتماعی؛
عکس/ «حاج قاسم» در قاب جوانی
صفحه اینستاگرام منتسب به طرفداران سردار سلیمانی تصویری از دوران جوانی حاج قاسم منتشر کرد.
سردار سلیمانی عکس/ «حاج قاسم» در قاب جوانی
به این مطلب امتیاز دهید
75% 25%

 

به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، صفحه اینستاگرام منتسب به طرفداران سردار سلیمانی تصویری از دوران جوانی حاج قاسم منتشر کرد.

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 2:59 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 90 :: 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4070442 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب