|
||||
ادامه مطلب
چشمه سلطان ولی کریز
| ||||||||
|
ادامه مطلب - زندگی نامه امام هادی علیه السلام
کلمات کلیدی ماشینی : امام هادی علیهالسلام، امام، امام علی، زیارت، سامرا، زمان امام هادی علیهالسلام شیعی، امام هادی علیهالسلام شیعی،
22
امام علی بن محمد الهادی علیه السلام در نیمة ذی الحجه سال 212ق نزدیک شهر مدینه در روستای صریا، چشم به دنیا گشود و در ماه رجب سال 254ق در سرّ من رأی (سامرا) توسط معتز عباسی به شهادت رسید. ایشان پس از پدر بزرگوارش 33 سال امامت شیعیان را بر عهده داشتند.[1] نام مادر آن حضرت سمانه مغربیه بود[2]؛ البته مدنب، حدیث و غزال هم گفته اند.[3] لقب های آن حضرت را نقی، هادی، امین، طیب، ناصح، مرتضی و... ذکر کرده اند. کنیه اش ابوالحسن است و به ایشان ابوالحسن ثالث می گویند.[4] امام هادی علیه السلام از آغاز امامت در مدینه حضور داشتند و در مدت اقامت در این شهر نقش بسیار مهمی در رهبری شیعیان ایفا کردند؛ به طوری که حکومت عباسی از موقعیت ممتاز امام احساس خطر کرده و حضور ایشان در مدینه را به صلاح ندانست، متوکل برای کنترل بیشتر امام علیه السلام تصمیم گرفت ایشان علیه السلام را از مدینه به سامرا منتقل کند. در سال 233 ق بنابه گزارش هایی که جاسوسان از فعالیت های امام علیه السلام داده بودند، متوکل به یحیی بن هرثمه مأموریت داد تا این انتقال را انجام دهد. با ورود یحیی بن هرثمه به مدینه، مردم که سخت مشتاق و شیفتة امام خود بودند، اعتراض خود را علنی کردند؛ به طوری که یحیی بن هرثمه اعلام کرد که کاری به امام علیه السلام ندارد و هیچ خطری امام علیه السلام را تهدید نمی کند. پس از مدتی به بهانه این که در منزل امام بر علیه حاکم عباسی سلاح جمع آوری می شود به خانه امام علیه السلام حمله بردند، ولی چیزی جز قرآن و ادعیه نیافتند. جالب اینکه خود یحیی بن هرثمه پس از بازگشت می گوید: «چیزی جز بزرگواری، ورع، زهد و شجاعت در او نیافتم».[5] متوکل در ساعات اولیه ورود امام به سامرا به شکلی اهانت آمیز با امام برخورد کرد و نه تنها به استقبال حضرت نیامد، بلکه دستور داد ایشان را در محلی که مخصوص گداها بود و به «خان الصعالیک» شهرت داشت، وارد کنند. بعد از استقرار امام هادی علیه السلام در سامرا تمامی رفت و آمدها و ارتباطات امام تحت کنترل بود و به محض شنیدن اینکه امام علیه السلام از اموال و سلاح شیعیان نگهداری می کند، نظامیان شبانه به خانة امام علیه السلام هجوم می بردند؛ ولی چیزی به دست نمی آوردند. در طول مدت حضور امام علیه السلام در سامرا هر روز بر عظمت و محبوبیت آن حضرت افزوده می گشت و همه ناخواسته در برابر امام علیه السلام متواضع و خاشع بودند و سخت محترمش می داشتند.[6] البته نفوذ امام منحصر به شیعیان نبود و شامل درباریان عباسی هم می شد. حتی اهل کتاب هم به امام علیه السلام احترام می گذاشتند. متوکل وقتی در اقدامات خود علیه امام علیه السلام ناکام ماند، به نزدیکان خود اعلام کرد که در کار امام هادی علیه السلام درمانده شده است؛ از این رو به محدودیت و فشار اکتفا نکرد و تصمیم به کشتن امام علیه السلام گرفت و حتی اقداماتی هم انجام داد؛ اما پیش از آنکه موفق شود، خود به هلاکت رسید.[7] برخی از اقدامات امام هادی علیه السلام1. ایجاد آمادگی فکری شیعیان جهت ورود به عصر غیبتفراهم کردن زمینة ورود شیعه به عصر غیبت، از اقدامات اساسی امامان شیعه علیه السلام بود، که همواره شیعیان را متوجه این امر می کردند. در این راستا امام هادی علیه السلام هم اقداماتی انجام داده اند: الف) بیان روایات فراوان در مورد فرا رسیدن و نزدیک بودن عصر غیبت؛ ب) بشارت به ولادت حضرت حجت ومخفی بودن ولادت و هشدار این که مبادا مخفی بودن باعث تردید شما شیعیان گردد؛ ج) کم کردن تماس مستقیم شیعیان با حضرت؛ به طوری که در سامرا مسائل شیعیان از طریق نامه یا نمایندگان حضرت پاسخ داده می شد؛ تا از قبل برای شرایط و تکالیف عصر غیبت و ارتباط غیر مستقیم با امام آمادگی داشته باشند؛[8] د) تأیید برخی از کتب فقهی و اصول روایی شیعه و) ارجاع سؤالات شیعیان به وکلا و توجیه وکلا نسبت به پرسش های شیعیان؛ با توجه به انحرافات و شبهات آن روز. 2. مبارزه با انحرافاتغالیان کسانی بودند که بر مبنایی نادرست، امامان معصوم علیه السلام را تا مقام خدایی (نعوذبالله) بالا می بردند. امام هادی علیه السلام ـ همانند امامان قبلی ـ موضع خویش را در قبال آنان روشن می ساخت و آنان را از گروه شیعه نمی دانست و حتی در نامه های مختلف، غالیان را افرادی مشرک و کافر معرفی می فرمود و بیزاری خویش را از آنان به صورت آشکار اعلام می نمود.[9] گروه دیگری از منحرفان، صوفیان بودند که معمولاً با کناره گیری از دنیا، به شکل ریاکارانه در مقابل امام هادی علیه السلام می ایستادند. امام هادی علیه السلام شیعیان را از نزدیک شدن و هم نشینی با آنان و ورود به جلسه هایشان به شدت برحذر می داشت و آنان را هم نشینان شیطان و نابود کنندة پایه های دین و پیروان این گروه را نادانان می دانست و کسانی را که به آنها گرایش پیدا می کردند، احمق معرفی می فرمود.[10] 3. تربیت نیرو و افراد شایستهیکی از اقدامات و فعالیت های ائمه علیه السلام پرورش شاگردان و افراد شایسته بوده است. امام هادی علیه السلام نیز با توجه به پراکندگی شیعیان در مناطق مختلف و وجود شبهات و انحرافات، نیروهایی را که استعدادهای لازم را داشتند شناسایی کرده و آنان را جهت پیش برد اهداف اسلامی تربیت می فرمودند. این افراد افزون بر راویانی هستند که سخنان و روایات امام هادی علیه السلام را نقل می نمودند. برخی از این افراد همان کسانی هستند که وکالت آن حضرت را عهده دار بودند. برجسته ترین این افراد عبارتند از: 1. عبدالعظیم حسنی (ره)، که مرقد وی در شهر ری می باشد و از یاران امام عسکری علیه السلام بوده است. 2. حسن بن راشد، مشهور به ابوعلی و وکیل امام هادی علیه السلام بوده است. 3. عثمان بن سعید عمری، که از یازده سالگی در محضر امام هادی علیه السلام بود و بعدها یکی از نایبان خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شده است. 4. تقویت سازمان وکالتبا توجه به لزوم ارتباط بین رهبری و پیروان و پراکندگی شیعیان در اقصی نقاط بلاد اسلامی و با وجود خفقان عباسی و لزوم حفظ شیعیان و از همه مهمتر با توجه به اینکه امام علیه السلام در حصر و تحت نظارت و کنترل بوده اند، خیلی از شیعیان در بلا تکلیفی به سر می بردند. به همین علت سازمان وکالت که به صورت مخفی شکل گرفته بود و از زمان امام صادق علیه السلام فعالیت خود را آغاز نمود، در دوران امام هادی علیه السلام نیاز به تمهیدات بیشتری داشت. در زمان امام هادی علیه السلام شیعیان ایران، عراق، یمن ومصر ارتباط مستمر و خوبی با حضرت داشتند. وکلای امام علیه السلام علاوه بر جمع آوری خمس و ارسال آن به امام علیه السلام ، در مسائل کلامی و فقهی نیز نقش سازنده ای داشته اند و در جا انداختن امامت امام بعدی و ورود شیعه به عصر غیبت، تلاش خستگی ناپذیری از خود به نمایش گذاشتند. (البته گاهی افرادی از این وکلا دستخوش انحراف از خط امام علیه السلام شده و مورد تکذیب آن حضرت هم واقع می شدند. در این شرایط کسان دیگری جایگزین آنها می شدند.[11]) این شبکه ارتباطی چنان اهمیت داشت که متوکل را به فکر کنترل و نابودی آن انداخت و با تشکیل نیروهایی ویژه به دستگیری، شکنجه، حبس و شهادت برخی از وکلای امام علیه السلام در نقاط مختلف اقدام کرد؛ اما موفق نشد این شبکه گسترده را از میان بردارد. 5. تبیین مقام شامخ امامت از طریق زیارت غدیریه و زیارت جامعهدر زمان امام هادی علیه السلام اصل امامت باید معرفی می گردید؛ چون ائمه علیهم السلام و فضائل و جایگاه ایشان رو به فراموشی می رفت. امام هادی علیه السلام پدران و اجداد گرامی خود را با بیان زیارات معرفی می کردند. مجموعه این زیارات و ادعیه به عنوان یک دائرة المعارف شیعه به حساب می آید و در بردارنده دلایل بسیار استوار در حقانیت ائمه اطهار و اهل بیت علیهم السلام می باشد. الف) زیارت جامعه کبیرهاین زیارت از مشهورترین ، برترین و شناخته شده ترین زیارات ائمه علیهم السلام است. شیعیان نسبت به خواندن آن بخصوص روزهای جمعه توجه خاصی دارند. شیخ طوسی (ره) در التهذیب و شیخ صدوق (ره) در الفقیه آن نقل کرده اند. علامه مجلسی (ره) در مورد صحت سند آن ـ که به درجه قطع رسیده ـ می گوید: «این زیارت دارای بهترین سند، عمیق ترین مفهوم، فصیح ترین الفاظ، بلیغ ترین معناو عالی ترین شأن است.[12] امام هادی علیه السلام در این زیارت شاخصه ها و پایه های اصلی شیعه را بیان فرمودند. ب) زیارت غدیریهاین زیارت به زیارت امیرالمؤمنین در عید غدیر خم معروف است. در سالی که معتصم امام علیه السلام را از مدینه به سامرا فراخواند، ایشان به زیارت امام علی علیه السلام در نجف اشرف رفته و این زیارت را قرائت کردند که در ضمن آن یکصد و پنجاه منقبت از مناقب امام علی علیه السلام بیان فرموده و از برخی مشکلات سیاسی و اجتماعی که ایشان را آزرده کرده بود، سخن گفتند. این زیارت از زیباترین، اصیل ترین، بدیع ترین و پربارترین زیارت هاست. در زمانی این زیارت توسط امام هادی علیه السلام قرائت شد که امامت به فراموشی سپرده شده بود. امام هادی علیه السلام در ضمن زیارت با ترسیم مظلومیت امام علی علیه السلام و هشدار به مردم، آنان را از خواب غفلت بیدار می کند. -------------------------------------------------------------------------------- *. کارشناس تاریخ و مهدویت [1] . شیخ مفید، ارشاد، ص327. [2] . همان، ص307. [3] . حسینی، محمدرضا، تاریخ اهل البیت علیه السلام ، ص123. [4] . مناقب آل ابی طالب علیه السلام ، ج4، ص401، به کوشش محمدحسین دانش آشتیانی و سید هاشم رسولی محلاتی. [5] . ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص359. [6] . اربلی، کشف الغمة، ج2، ص398؛ تحقیق سید هاشم رسولی. [7] . ابن طاووس، جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع، ص27 (به نقل از تاریخ تشیع، ج1، ص292). [8] . محمد جواد طبسی،حیاة الامام العسکری علیه السلام ، صص325-316 (با اندکی تصرف و تلخیص). [9] . اختیار معرفة الرجال، ص519، (به نقل از تاریخ تشیع، ج1، ص 294). [10] . خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات، صص 135 ـ 134، (به نقل از تاریخ تشیع، ج1، ص 294). [11] . رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص513. [12] . مزارالبحار، به نقل از باقر شریف قرشی، زندگانی امام علی الهادی علیه السلام ، ص168.
ادامه مطلب احادیث امام هادی علیه السلام (188 حدیث)امام هادى عليه السلام :هر كس از خدا فرمان ببرد ، از او فرمان برند . امام هادى عليه السلام :عاقّ [والدين] ، نادارى در پى دارد و به خوارى مى كشاند . امام هادى عليه السلام :خشم بر كسى كه اختيارش به دست تو نيست ، نشانه ناتوانى و بر آن كه اختيارش به دست تو است ، مايه سرزنش است . امام هادى عليه السلام : هر كه بذر خوبى بكارد ، شادمانى بدرود و هر كه تخم بدى بيفشاند ، پشيمانى مى درود . امام هادى عليه السلام :آن كه از خودش راضى شود ، ناراضيان از او فراوان شوند .
امام هادى عليه السلام :شيعيان فقط چهار عيد دارند : فطر ، قربان ، غدير و جمعه .
امام هادى عليه السلام به حمّاد رازى فرمودند : هرگاه در قلمرو خود در كار دين به مشكلى دچار شدى ، آن را با عبد العظيم حسنى در ميان بگذار . امام هادى عليه السلام :اى ابوالقاسم ! خوش آمدى ، تو حقيقتاً دوستدار ما هستى .
امام هادى عليه السلام به مردى از اهالى رى كه به زيارت امام حسين عليه السلام رفته بود فرمودند : اگر قبر عبد العظيم را در شهر خود زيارت كنى ، چنان است كه گويى امام حسين عليه السلام را زيارت كرده اى.
حضرت عبد العظيم عليه السلام از امام هادى عليه السلام چنين روايت مى كند :خداوند متعالي ، ابراهيم عليه السلام را دوست خود برگرفت ؛ زيرا او بر محمّد و اهل بيت او بسيار درود مى فرستاد .
ادامه مطلب زندگينامه امام هادي (ع)
در اين مدت حضرت علی النقی (ع ) برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربيت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت . نه تنها تعليم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را امام دهم (ع ) در مدينه عهده دار بود ، و لحظه ای از آگاهانيدن مردم و آشنا کردن آنها به حقايق مذهبی نمي آسود ، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خليفه ستمگر وقت - يعنی متوکل عباسی - آنی آسايش نداشت .
به همين جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدينه بنا بر دشمنی ديرينه و بدخواهی درونی ، به متوکل خليفه زمان خود نامه ای خصومت آميز نوشت ، و به آن امام بزرگوار تهمتها زد ، و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنه انگيزی و حتی ستمکاری وانمود کرد و در حقيقت آنچه در شأن خودش و خليفه زمانش بود به آن امام معصوم (ع ) منسوب نمود ، و اين همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولايت و علم و فضيلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدينه مي کشانيد و اين کوته نظران دون همت که طالب رياست ظاهری و حکومت مادی دنيای فريبنده بودند ، نمي توانستند فروغ معنويت امام را ببينند .
و نيز " مورخان و محدثان نوشته اند که امام جماعت حرمين ( = مکه و مدينه ) از سوی دستگاه خلافت ، به متوکل عباسی نوشت : اگر تو را به مکه و مدينه حاجتی است ، علی بن محمد ( هادی ) را از اين ديار بيرون بر ، که بيشتر اين ناحيه را مظيع و منقاد خود گردانيده است " . اين نامه و نامه حاکم مدينه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع ) در سنگر مبارزه عليه دستگاه جبار عباسی است .
از زمان حضرت امام محمد باقر (ع ) و امام جعفر صادق (ع ) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربيت شدند که هر يک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند ، و بدين سان پايه های دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شيعه ، از دوره حضرت رضا (ع ) به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند ، و اگر اين فرصت مغتنم در زمان امام جعفر صادق (ع ) پيش نيامده بود ، معلوم نبود سرنوشت اين معارف مذهبی به کجا مي رسيد ؟ به خصوص که از دوره زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (ع ) به بعد ديگر چنين فرصتهای وسيعی برای تعليم و نشر برای امامان بزرگوار ما - که در برابر دستگاه عباسی دچار محدوديت بودند و تحت نظر حاکمان ستمکار - چنان که بايد و شايد پيش نيامد .
با اين همه ، دوستداران اين مکتب و ياوران و هواخواهان ائمه طاهرين - در اين سالها به هر وسيله ممکن ، برای رفع اشکالات و حل مسائل دينی خود ، و گرفتن دستور عمل و اقدام - برای فشرده تر کردن صف مبارزه و پيشرفت مقصود و در هم شکستن قدرت ظاهری خلافت به حضور امامان والاقدر مي رسيدند و از سرچشمه دانش و بينش آنها ، بهره مند مي شدند و اين دستگاه ستمگر حاکم و کارگزارانش بودند که از موضع فرهنگی و انقلابی امام پيوسته هراس داشتند و نامه حاکم مدينه و مانند آن ، نشان دهنده اين هراس هميشگی آنها بود . دستگاه حاکم ، کم کم متوجه شده بود که حرمين ( مکه و مدينه ) ممکن است به فرمانبری از امام (ع ) درآيند و سر از اطاعت خليفه وقت درآورند .
بدين جهت پيک در پيک و نامه در پی نامه نوشتند ، تا متوکل عباسی دستور داد امام هادی (ع ) را از مدينه به سامرا - که مرکز حکومت وقت بود - انتقال دهند . متوکل امر کرد حاجب مخصوص وی حضرت هادی (ع ) را در نزد خود زندانی کند و سپس آن حضرت را در محله عسکر سالها نگاه دارد تا همواره زندگی امام ، تحت نظر دستگاه خلافت باشد . برخی از بزرگان مدت اين زندانی و تحت نظر بودن را - بيست سال - نوشته اند .
پس از آنکه حضرت هادی (ع ) به امر متوکل و به همراه يحيی بن هرثمه که مأمور بردن حضرت از مدينه بود ، به سامرا وارد شد ، والی بغداد اسحاق بن ابراهيم طاهری از آمدن امام (ع ) به بغداد با خبر شد ، و به يحيی بن هرثمه گفت : ای مرد ، اين امام هادی فرزند پيغمبر خدا (ص ) مي باشد و مي دانی متوکل نسبت به او توجهی ندارد اگر او را کشت ، پيغمبر (ص ) در روز قيامت از تو بازخواست مي کند . يحيی گفت : به خدا سوگند متوکل نظر بدی نسبت به او ندارد . نيز در سامرا ، متوکل کارگزاری ترک داشت به نام وصيف ترکی . ا
و نيز به يحيی سفارش کرد در حق امام مدارا و مرحمت کند . همين وصيف خبر ورود حضرت هادی را به متوکل داد . از شنيدن ورود امام (ع ) متوکل به خود لرزيد و هراسی ناشناخته بر دلش چنگ زد . از اين مطالب که از قول يحيی بن هرثمه مأمور جلب امام هادی (ع ) نقل شده است درجه عظمت و نفوذ معنوی امام در متوکل و مردان درباری به خوبی آشکار مي گردد ، و نيز اين مطالب دليل است بر هراسی که دستگاه ستمگر بغداد و سامرا از موقعيت امام و موضع خاص او در بين هواخواهان و شيعيان آن حضرت داشته است .
باری ، پس از ورود به خانه ای که قبلا در نظر گرفته شده بود ، متوکل از يحيی پرسيد : علی بن محمد چگونه در مدينه مي زيست ؟ يحيی گفت : جز حسن سيرت و سلامت نفس و طريقه ورع و پرهيزگاری و بي اعتنايی به دنيا و مراقبت بر مسجد و نماز و روزه از او چيزی نديدم ، و چون خانه اش را - چنانکه دستور داده بودی - بازرسی کردم ، جز قرآن مجيد و کتابهای علمی چيزی نيافتم . متوکل از شنيدن اين خبر خوشحال شد ، و احساس آرامش کرد . با آنکه متوکل از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سيدالشهداء (ع ) آب بستند و زيارت کنندگان آن مرقد مطهر را از زيارت مانع شدند ، و دشمنی يزيد و يزيديان را نسبت به خاندان رسول اکرم (ص ) تازه گردانيدند ، با اين همه در برابر شکوه و هيبت حضرت هادی (ع ) هميشه بيمناک و خاشع بود .
مورخان نوشته اند : مادر متوکل نسبت به مقام امام علی النقی (ع ) اعتقادی به سزا داشت . روزی متوکل مريض شد و جراحتی پيدا کرد که اطباء از علاجش درماندند . مادر متوکل نذر کرد اگر خليفه شفا يابد مال فراوانی خدمت حضرت هادی (ع ) هديه فرستد . در اين ميان به فتح بن خاقان که از نزديکان متوکل بود گفت : يک نفر را بفرست که از علی بن محمد درمان بخواهد شايد بهبودی يابد . وی کسی را خدمت آن حضرت فرستاد امام هادی فرمود : فلان دارو را بر جراحت او بگذاريد به اذن خدا بهبودی حاصل مي شود .
چنين کردند ، آن جراحت بهبودی يافت . مادر متوکل هزار دينار در يک کيسه چرمی سر به مهر خدمت امام هادی (ع ) فرستاد . اتفاقا چند روزی از اين ماجرا نگذشته بود که يکی از بدخواهان به متوکل خبر داد دينار فراوانی در منزل علی بن محمد النقی ديده شده است . متوکل سعيد حاجب را به خانه آن حضرت فرستاد . آن مرد از بالای بام با نردبان به خانه امام رفت . وقتی امام متوجه شد ، فرمود همان جا باش چراغ بياورند تا آسيبی به تو نرسد . چراغی افروختند . آن مرد گويد : ديدم حضرت هادی به نماز شب مشغول است و بر روی سجاده نشسته . امام فرمود : خانه در اختيار توست .
آن مرد خانه را تفتيش کرد . چيزی جز آن کيسه ای که مادر متوکل به خانه امام فرستاده بود و کيسه ديگری سر به مهر در خانه وی نيافت ، که مهر مادر خليفه بر آن بود . امام فرمود : زير حصير شمشيری است آن را با اين دو کيسه بردار و به نزد متوکل بر . اين کار ، متوکل و بدخواهان را سخت شرمنده کرد . امام که به دنيا و مال دنيا اعتنايی نداشت پيوسته با لباس پشمينه و کلاه پشمی روی حصيری که زير آن شن بود مانند جد بزرگوارش علی (ع ) زندگی مي کرد و آنچه داشت در راه خدا انفاق مي فرمود .
با اين همه ، متوکل هميشه از اينکه مبادا حضرت هادی (ع ) بر وی خروج کند و خلافت و رياست ظاهری بر وی به سر آيد بيمناک بود . بدخواهان و سخن چينان نيز در اين امر نقشی داشتند . روزی به متوکل خبر دادند که : " حضرت علی بن محمد در خانه خود اسلحه و اموال بسيار جمع کرده و کاغذهای زياد است که شيعيان او ، از اهل قم ، برای او فرستاده اند " . متوکل از اين خبر وحشت کرد و به سعيد حاجب که از نزديکان او بود دستور داد تا بي خبر وارد خانه امام شود و به تفتيش بپردازد .
اين قبيل مراقبتها پيوسته - در مدت 20سال که حضرت هادی (ع ) در سامره بودند - وجود داشت . و نيز نوشته اند : " متوکل عباسی سپاه خود را که نود هزار تن بودند از اتراک و در سامرا اقامت داشتند امر کرد که هر کدام توبره اسب خود را از گل سرخ پر کنند ، و در ميان بيابان وسيعی ، در موضعی روی هم بريزند . ايشان چنين کردند . و آن همه به منزله کوهی بزرگ شد . اسم آن را تل " مخالي " نهادند آنگاه خليفه بر آن تل بالا رفت و حضرت امام علی النقی ( عليه السلام ) را نيز به آنجا طلبيد و گفت : شما را اينجا خواستم تا مشاهده کنيد سپاهيان من را . و از پيش امر کرده بود که لشکريان با آرايشهای نظامی و اسلحه تمام و کمال حاضر شوند ، و غرض او آن بود که شوکت و اقتدار خود را بنماياند ، تا مبادا آن حضرت يا يکی از اهل بيت او اراده خروج بر او نمايند " .
در اين مدت 20سال زندگی امام هادی (ع ) در سامرا ، به صورتهای مختلف کارگزاران حکومت عباسی ، مستقيم و غير مستقيم ، چشم مراقبت بر حوادث زندگی امام و رفت و آمدهايی که در اقامتگاه امام (ع ) مي شد ، داشتند از جمله : " حضور جماعتی از بنی عباس ، به هنگام فوت فرزند امام دهم ، حضرت سيد محمد - که حرم مطهر وی در نزديکی سامرا ( بلد ) معروف و مزار است - ياد شده است . اين نکته نيز مي رساند که افرادی از بستگان و مأموران خلافت ، همواره به منزل امام سر مي زده اند . "
اصحاب و ياران امام دهم (ع )
متوکل که از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود روزی ابن سکيت را به حضور خود خواست و از وی پرسيد : آيا فرزندان من شرف و فضيلت بيشتر دارند يا حسن و حسين فرزندان علی (ع ) ؟ ابن سکيت که از شيعيان و دوستداران باوفای خاندان علوی بود ، بدون ترس و ملاحظه جواب داد : فرزندان تو نسبت به امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) که دو نوگل باغ بهشت و دو سيد جنت ابدی الهي اند قابل قياس و نسبت نيستند . فرزندان تو کجا و آن دو نور چشم ديده مصطفی کجا ؟ آنها را با قنبر غلام حضرت (ع ) هم نمي توان سنجيد . متوکل از اين پاسخ گستاخانه سخت برآشفت .
در همان دم دستور داد زبان ابن سکيت را از پشت سر درآوردند و بدين صورت آن شيعی خالص و يار راستين امام دهم (ع ) را شهيد کرد . ديگر از ياران حضرت هادی (ع ) حضرت عبدالعظيم حسنی است . بنا بر آنچه محدث قمی در منتهی الآمال آورده است : " نسب شريفش به چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام منتهی مي شود ... " از اکابر محدثين و اعاظم علماء و زاهدان و عابدان روزگار خود بوده است و از اصحاب و ياران حضرت جواد (ع ) و حضرت امام هادی (ع ) بود . صاحب بن عباد رساله ای مختصر در شرح حال آن جناب نوشته .
نوشته اند : " حضرت عبدالعظيم از خليفه زمان خويش هراسيد و در شهرها به عنوان قاصد و پيک گردش مي کرد تا به ری آمد و در خانه مردی از شيعيان مخفی شد ... " . " حضرت عبدالعظيم ، اعتقاد راسخی به اصل امامت داشت . چنين استنباط مي شود که ترس اين عالم محدث زاهد از قدرت زمان ، به خاطر زاهد بودن و حديث گفتن وی نبوده است ، بلکه به علت فرهنگ سياسی او بوده است . او نيز مانند ديگر داعيان بزرگ و مجاهد حق و عدالت ، برای نشر فرهنگ سياسی صحيح و تصحيح اصول رهبری در اجتماع اسلامی مي کوشيده است ، و چه بسا از ناحيه امام ، به نوعی برای اين کار مأموريت داشته است .
زيرا که نمي شود کسی با اين قدر و منزلت و ديانت و تقوا ، کسی که حتی عقايد خود را بر امام عرضه مي کند تا از درست بودن آن عقايد ، اطمينان حاصل کند - به طوری که حديث آن معروف است - اعمال او ، به ويژه اعمال اجتماعی و موضعی او ، بر خلاف نظر و رضای امام باشد . حال چه به اين رضايت تصريح شده باشد ، يا خود حضرت عبدالعظيم با فرهنگ دينی و فقه سياسی بدان رسيده باشد " .
صورت و سيرت حضرت امام هادی (ع )
خلفايی که در زمان امام (ع ) بودند : معتصم ، واثق ، متوکل ، منتصر ، مستعين ، معتز ، همه به جهت شيفتگی نسبت به قدرت ظاهری و دنيای فريبنده با خاندان علوی و امام همام حضرت هادی دشمنی ديرينه داشتند و کم و بيش دشمنی خود را ظاهر مي کردند ولی همه ، به خصال پسنديده و مراتب زهد و دانش امام اقرار داشتند ، و اين فضيلتها و قدرتهای علمی و تسلط وی را بر مسائل فقهی و اسلامی به تجربه ، آزموده و مانند نياکان بزرگوارش (ع ) در مجالس مناظره و احتجاج ، وسعت دانش وی را ديده بودند . شبها اوقات امام (ع ) پيوسته به نماز و طاعت و تلاوت قرآن و راز و نياز با معبود مي گذشت . لباس وی جبه ای بود خشن که بر تن مي پوشيد و زير پای خود حصيری پهن مي کرد . هر غمگينی که بر وی نظر مي کرد شاد مي شد . همه او را دوست داشتند . هميشه بر لبانش تبسم بود ، با اين حال هيبتش در دلهای مردم بسيار بود .
شهادت امام هادی (ع )
زن و فرزندان امام هادی (ع )
ادامه مطلب
بهار مناجات و بندگی از راه می رسد این الرجبیون...
ماه رجب بسار پرخاطره وبیاد ماندنی است، ایام ولادت امامان معصوم ۰علیهم السلام) وبعثت پیامبر (ص) ازیک سو ومرگ چند نفر از دشمنان معروف اهل بیت ازسوی دیگر خبرهای خوشی است که این ماه را قرین سرور ساخته است .
*رجب ماه بزرگ خداوند * حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) فرمود: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمىرسد و جنگیدن با كافران در این ماه حرام است، رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است كسى كه یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودى خدای بزرگ میگردد و غضب الهى از او دور می گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته گردد. *ماه استغفار امت * از امام صادق(علیه السلام) روایت است كه حضرت رسول اکرم( صلى الله علیه و آله) فرمود: ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را "أصب" مى گویند زیرا كه رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته مى شود پس بسیار بگوئید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ». *سلام بر رجب سلام بر هلال رجب که آمدنش مژده پایان اندوه است و بدر آنْ یادآور تولد ماه تمام، سلام بر بهار مناجات و بندگی. سلام بر نجوای شبانه اهالی رجب. سلام بر شب های رجب که پذیرای زاهدان است و سلام بر روزهایش که میزبان عاشقان وصال الهی است و سلام بر لحظه لحظه رجب که شاهد ذکرِ ذاکران است. *اعمال ماه رجب * در تمام ایام ماه رجب دعای ذیل را که روایت شده امام زین العابدین(علیه السلام) آن را قرائت میفرمود، خوانده شود: « مَنْ یَمْلِكُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ وَ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْكَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ اللَّهُمَّ وَ مَوَاعِیدُكَ الصَّادِقَةُ وَ أَیَادِیكَ الْفَاضِلَةُ وَ رَحْمَتُكَ الْوَاسِعَةُ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْضِىَ حَوَائِجِى لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ » * دعایی را كه از امام صادق(علیه السلام) روایت شده، خوانده شود: «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَكَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِكَ وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ وَ خَیْرُكَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ وَ فَضْلُكَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ وَ نَیْلُكَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ وَ رِزْقُكَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاكَ وَ حِلْمُكَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاكَ عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ وَ سَبِیلُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ اللَّهُمَّ فَاهْدِنِى هُدَى الْمُهْتَدِینَ وَ ارْزُقْنِى اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِینَ وَلا تَجْعَلْنِى مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ وَ اغْفِرْ لِى یَوْمَ الدِّینِ .» * از امام صادق (علیه السلام) روایت شده كه در ماه رجب این خوانده شود: «اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِینَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْكَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَكَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِىُّ الْعَظِیمُ وَ أَنَا عَبْدُكَ الْبَائِسُ الْفَقِیرُ أَنْتَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِیلُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنُنْ بِغِنَاكَ عَلَى فَقْرِى وَ بِحِلْمِكَ عَلَى جَهْلِى وَ بِقُوَّتِكَ عَلَى ضَعْفِى یَا قَوِىُّ یَا عَزِیزُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ اكْفِنِى مَا أَهَمَّنِى مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.» *استغفار بافضیلت * از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت شده كه: هر كس در ماه رجب صد مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیكَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» و آن را به صدقه ختم فرماید حق تعالى براى او به رحمت و مغفرت و كسى كه چهار صد مرتبه بگوید بنویسد براى او اجر صد شهید عطا فرماید. *ثواب هزار بار تهلیل * از نبی مکرم اسلام روایت است: كسى كه در ماه رجب هزار مرتبه "لا إِلَهَ إِلا اللهُ" بگوید خداوند عز و جل براى او صد هزار حسنه عطا کند و براى او صد شهر در بهشت بنا فرماید . * كسى كه در ماه رجب در صبح هفتاد مرتبه و در شب نیز هفتاد مرتبه بگوید: "أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ" و پس از اتمام ذکر، دستها را بلند كند و بگوید: "اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِى وَ تُبْ عَلَىَّ" اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضى باشد و به بركت ماه رجب، آتش او را مس نكند . * در کل این ماه هزار مرتبه ذکر: أَسْتَغْفِرُ اللهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ " گفته شود؛ تا خداوند رحمان او را بیامرزد . *فضیلت سوره مبارکه توحید * سید بن طاووس در اقبال از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) فضیلت بسیاری براى خواندن سوره قل هو الله أحد نقل کرده است که ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه یا صد مرتبه در این ماه تلاوت شود. و نیز روایت كرده كه هر كس در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره قل هو الله أحد را بخواند براى او در قیامت نورى شود كه او را به بهشت بكشاند. * سید بن طاووس از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت كرده كه: هر كس در روز جمعه ماه رجب، مابین نماز ظهر و عصر، چهار ركعت نماز بگزارد و در هر ركعت حمد یك مرتبه و آیة الكرسى هفت مرتبه و قل هو الله أحد پنج مرتبه بخواند، و سپس ده مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ» حق تعالى براى او از روزى كه این نماز را گزارده تا روزى كه بمیرد هر روز هزار حسنه به او عطا فرماید، و او را به هر آیهای كه خوانده شهرى در بهشت از یاقوت سرخ و به هر حرفى قصرى در بهشت از دُرّ سفید دهد و تزویج فرماید او را حورالعین و از او راضى شود . * سه روز از این ماه را كه پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه گرفته شود. زیرا كه روایت شده هر كس در یكى از ماههاى حرام، این سه روز را روزه بدارد حق تعالى براى او ثواب نهصد سال عبادت بنویسد. *نمازه ساده در شب های ماه رجب * از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده است كه: هر كس در یك شب از شبهاى ماه رجب ده ركعت نماز به این نحو که در هر ركعت حمد و قل یا ایها الكافرون یك مرتبه و توحید سه مرتبه بخواند، خداوند گناهان او را میآمرزد. *سایر اعمال مشترک ماه رجب روزه داشتن. از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است هر کس یک روز از این ماه را روزه بدارد، از ناراحتی قیامت ایمن خواهد بود. و در روایت دیگری چنین آمده است: «روزه یک روز از ماه رجب برای رضای خداوند، در بردارنده رضوان الهی، خاموش کننده خشم خدا و مسدود کننده دری از درهای آتش است. و هر چه تعداد روزهها بیشتر شود، عظمت و پاداش آن نیز افزونتر میگردد.» زیارت حضرت رضا(ع) بجا آوردن حج عُمره. روایت شده انجام یک عمره مفرده در رجب برابر است با ثواب انجام حج تمتع در موسم حج. خصوص این ماه در هر روز *گفتن این ذکرها در این ماه توصیه شده: الف) هزار بار «لا اِلهَ اِلاَّاللَّه» ب) صد بار «اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذی لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَاَتُوبُ اِلَیْهِ» ج) هزار بار «اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ ذَاالْجَلالِ وَالْأِکْرامِ مِنْ جَمیعِ الذُّنُوبِ وَالآثامِ» *نمازگزاردن در هر شب از ماه رجب، دو رکعت نماز به ترتیب زیر خوانده شود: الف) در هر رکعت، سه مرتبه سوره کافرون و یک بار سوره اخلاص. ب) پس از نماز، این دعا خوانده شود: لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ یُحْیی وَیُمیتُ وَهُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلی کُلِّشَیْءٍ قَدیرٌ وَاِلَیْهِ الْمَصیرُ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ وَ آلِهِ. نیست معبودی جز خدای یگانه. شریک ندارد.از آنِ اوست مُلْک. سپاس از آنِ اوست، زنده کند و بمیراند، و او زنده ای است که نمیرد. به دست اوست خیر، و او بر هر چیز تواناست، و به سوی اوست بازگشت و نیست برایش جنبش و توانی، جز از خدای والا و بزرگ. بار خدایا! رحمت فرست بر محمّد، پیغمبر امّی و خاندانش. و سپس خواسته های خود را از خداوند، طلب کنیم. *عمل «لیلة الرغائب» اوّلین شب جمعه این ماه، «لیلة الرغائب» نام دارد که دارای فضیلت بسیاری است. دستور انجامش چنین است: شخص، روز پنجشنبه را روزه بگیرد و بین نماز مغرب و عشا، دوازده رکعت نماز به صورت شش نماز دو رکعتی، به ترتیب زیر بخواند. الف) در هر رکعت بعد از حمد، سه مرتبه سوره قدر و دوازده مرتبه سوره اخلاص را بخواند. ب) بعد از نمازها بگوید: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ وَ عَلی آلِهِ. خدایا! رحمت فرست بر محمّد پیغمبر امّی و بر خاندانش. ج) آن گاه بر سجده رود و هفتاد مرتبه بگوید: سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ! منزّه و مقدّس است پروردگار فرشتگان و روح! سپس از سجده برخیزد و بگوید: رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ العَلِیُّ الْعَظیمُ! پروردگار! بیامرز و رحم کن و بگذر از آنچه میدانی؛ زیرا تو والا وبزرگی. د) بار دیگر به سجده رود و هفتاد مرتبه بگوید: سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ! منزّه و مقدّس است پروردگار فرشتگان و روح! در خاتمه، حاجات و نیازمندیهای خودش را از خداوند، طلب نماید. *دعاهای وارده در هر روز از ماه رجب الف – امام صادق (ع) به شخصی تعلیم داد که در هر صبح و شام و بعد از هر نماز، این دعا را بخواند: یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَآمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ یا مَنْ یُعْطِی الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ یا مَنْ یُعْطی مَنْ سَئَلَهُ یا مَنْ یُعْطی مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً اَعْطِنی بِمَسْئَلَتی اِیَّاکَ جَمیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَجَمیعَ خَیْرِ الْأخِرَةِ وَاصْرِفْ عَنّی بِمَسْئَلَتی اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَشَرِّ الْأخِرَةِ فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ ما اَعْطَیْتَ وَزِدْنی مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ یا ذَاالْجَلالِ وَالْأِکْرامِ یا ذَاالنَّعْمآءِ وَالْجُودِ یا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتی عَلَی النَّارِ! ب – امام سجاد(ع) در هر روز ماه رجب این دعا را می خواندند: یا مَنْ یَمْلِکُ حَوآئِجَ السَّآئِلینَ ویَعْلَمُ ضَمیرَ الصَّامِتینَ لِکُلِّ مَسْئَلَةٍ مِنْکَ سَمْعٌ حاضِرٌ وَجَوابٌ عَتیدٌ اَللّهُمَّ وَمَواعیدُکَ الصَّادِقَةُ واَیادیکَ الفاضِلَةُ ورَحْمَتُکَ الواسِعَةُ فَاَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ واَنْ تَقْضِیَ حَوائِجی لِلدُّنْیا وَالْأخِرَةِ اِنَّکَ عَلی کُلِّشَیْءٍ قَدیرٌ. ج – امام صادق(ع) در هر روز ماه رجب این دعا را میخواند: خابَ الوافِدُونَ عَلی غَیْرِکَ وَخَسِرَ المُتَعَرِّضُونَ اِلاَّ لَکَ وَضاعَ المُلِمُّونَ اِلاَّ بِکَ وَاَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ اِلاَّ مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَکَ بابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبینَ وَخَیْرُکَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبینَ وَفَضْلُکَ مُباحٌ لِلسَّآئِلینَ وَنَیْلُکَ مُتاحٌ لِلأمِلینَ وَرِزْقُکَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصاکَ وَحِلْمُکَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ ناواکَ عادَتُکَ الْإِحْسانُ اِلَی الْمُسیئینَ وَسَبیلُکَ الإِبْقآءُ عَلَی الْمُعْتَدینَ اَللّهُمَّ فَاهْدِنی هُدَی الْمُهْتَدینَ وَارْزُقْنیِ اجْتِهادَ الْمُجْتَهِدینَوَلاتَجْعَلْنی مِنَالْغافِلینَ الْمُبْعَدینَ واغْفِرْلی یَوْمَالدّینِ. د – امام صادق(ع) در هر روز این ماه این دعا را میخواندند. اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ صَبْرَ الشَّاکِرینَ لَکَ وَعَمَلَ الْخائِفینَ مِنْکَ وَیَقینَالْعابِدینَ لَکَ اَللّهُمَّ اَنْتَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ وَاَنَا عَبْدُکَ الْبآئِسُ الْفَقیرُاَنْتَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ وَاَنَا الْعَبْدُ الذَّلیلُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِوَاْمْنُنْ بِغِناکَ عَلی فَقْری وَبِحِلْمِکَ عَلی جَهْلی وَبِقُوَّتِکَ عَلیضَعْفی یا قَوِیُّ یا عَزیزُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الْأَوصیآءِالْمَرْضیِّینَ وَاکْفِنی ما اَهَمَّنی مِنْ اَمْرِ الدُّنْیا وَالآخِرَةِ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ. ه – دعای زیر که خواندن آن، از ناحیه مقدسه سفارش شده: اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلیٍّ الثانی وَابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَاَتَقَرَّبُ بِهِما اِلَیْکَ خَیْرَ الْقُرَبِ یا مَنْ اِلَیْهِ الْمَعْرُوفُطُلِبَ وَفیما لَدَیْهِ رُغِبَ اَسئَلُکَ سُؤالَ مُقْتَرِفٍ مُذْنِبٍ قَدْ اَوْبَقَتْهُذُنُوبُهُ وَاَوْثَقَتْهُ عُیُوبُهُ فَطالَ عَلَی الْخَطایا دُؤُبُهُ وَمِنَ الرَّزایاخُطُوبُهُ یَسْئَلُکَ التَّوْبَةَ وَحُسْنَ الْأَوْبَةِ وَالنُّزُوعَ عَنِ الْحَوْبَةِ وَمِنَالنَّارِ فَکاکَ رَقَبَتِهِ وَالْعَفْوَ عَمَّا فی رِبْقَتِهِ فَاَنْتَ مَوْلایَ اَعْظَمُ اَمَلِهِوَثِقَتُِهُِ اَللّهُمَّ واَسئَلُکَ بِمَسآئِلِکَ الشَّریفَةِ وَ وَسآئِلِکَ الْمُنیفَةِ اَنْتَتَغَمَّدَنی فی هذَا الشَّهْرِ بِرَحْمَةٍ مِنْکَ واسِعَةٍ وَنِعْمَةٍ وازِعَةٍ وَنَفْسٍ بِما رَزَقْتَها قانِعَةٍ اِلی نُزُولِ الحافِرَةِ وَمَحَلِّ الْأخِرَةِ وَما هِیَ اِلَیْهِ صآئِرَةٌ. *اعمال شب اول * وقتی هلال ماه دیده شد فرد بگوید: اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَیْنَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ وَ السَّلامَةِ وَ الْإِسْلامِ رَبِّى وَ رَبُّكَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ. * از حضرت رسول صلى الله علیه و آله منقول است كه چون هلال رجب را مى دید مى گفت: اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِى رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ وَ أَعِنَّا عَلَى الصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ وَ حِفْظِ اللِّسَانِ وَ غَضِّ الْبَصَرِ وَلا تَجْعَلْ حَظَّنَا مِنْهُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ. * غسل حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) فرمودهاند: هر كس ماه رجب را درك كند و اول و وسط و آخر آن ماه را غسل نماید، از گناهان خود پاک میشود مانند روزى كه از مادر متولد شده است. * زیارت امام حسین علیه السلام . * بعد از نماز مغرب بیست ركعت، یعنی 10 تا دو رکعتی نماز گزارده شود. تا خود، اهل، مال و اولادش محفوظ بماند و از عذاب قبر در پناه باشد. * بعد از نماز عشاء دو ركعت نماز گزارده شود بدین نحو: در ركعت اول حمد و ألم نشرح یك مرتبه و توحید سه مرتبه و در ركعت دوم حمد و ألم نشرح و توحید و معوذتین خوانده شود و پس از سلام، سى مرتبه لا إِلَهَ إِلا اللهُ بگوید و سى مرتبه صلوات بفرستد تا حق تعالى گناهان او را بیامرزد مانند روزى كه از مادر متولد شده است. * اعمال روز اول رجب * روزه * روایت شده كه حضرت نوح (علیه السلام) در این روز بر كشتى سوار شد و به كسانى كه همراه او بودند امر فرمود: روزه بگیرند که هر كس این روز را روزه بگیرد، آتش جهنم یك سال از او دور شود . * غسل * زیارت امام حسین علیه السلام. * از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده است که: هر كس امام حسین (علیه السلام) را در روز اول رجب زیارت کند، خداوند او را بیامرزد. البته قابل ذکر است که زیارت از راه دور هم مورد قبول است ان شاء الله. آری؛ ماه رجب ماه خودسازی و عبودیت و معرفت است. ماهی که با ندای «این الرجبیون» شناخته و با اعمال زیبای عبادی و نجواهای معطر معرفتی اش تزئینی ملکوتی می گیرد. باشد که ما نیز جرعه نوش این خوان پرکرامت و این شهد مصفای عبودیت و معرفت باشیم در رستاخیز جان و جهان که «رجب»اش می خوانند! منبع:حوزه ادامه مطلب
روز اول رجب روز شريفى است و در آن چند عمل سفارش شده است
عقیق:روز اول رجب روز شريفى است و در آن چند عمل سفارش شده است:
اوّل: روزه گرفتن
روايت شده: حضرت نوح عليه السّلام در اين روز سوار كشتى شد، و به كسانى كه با او بودند امر فرمود روزه بدارند.
و هركه در اين روز روزه بدارد، آتش دوزخ به فاصله يك سال راه از او دور میشود.
دوّم: غسل كردن
سوّم: زيارت امام حسين عليه السّلام
شيخ از بشير دهّان از امام صادق عليه السّلام روايت كرده: هركه روز اوّل رجب حسين بن على عليهما السّلام را زيارت كند بى تردید خداى عالم او را بيامرزد.
چهارم: شروع كند به نماز سلمان رضي الله عنه
بدين طريق كه ده ركعت نماز گزارد و بعد از هر دو ركعت سلام دهد و در هر ركعت يك مرتبه حمد و سه مرتبه سوره توحيد و سه مرتبه سوره قل يأيها الكافرون بخواند و بعد از هر سلام دستها را بلند كند و بگويد لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ پس بگويد اللَّهُمَّ لا مَانِعَ لِمَا أَعْطَيْتَ وَ لا مُعْطِيَ لِمَا مَنَعْتَ وَ لا يَنْفَعُ ذَا الْجَدِّ مِنْكَ الْجَدُّ پس دستها را بر روى خود كشد و در روز نيمه ماه نيز اين نماز را به همين كيفيت بخواند لكن عوض اين دعا بعد از عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ بگويد إِلَها وَاحِدا أَحَدا فَرْدا صَمَدا لَمْ يَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لا وَلَدا و در روز آخر ماه نيز چنين كند لكن بعد از عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ بگويد وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ پس دستها را بر روى خود بكشد و حاجت خود را بطلبد و از فوايد اين نماز نبايد غفلت نمود كه آن بسيار است و بدانكه از براى حضرت سلمان نيز نماز ديگرى است در روز اول اين ماه ده ركعت در هر ركعت حمد يك مرتبه و توحيد سه مرتبه با فضيلت بسيار كه مجملش آمرزش گناهان و محفوظ بودن از فتنه قبر و عذاب روز قيامت از خواننده آن است.
منبع:فردا ادامه مطلب
روز اول رجب روز شريفى است و در آن چند عمل سفارش شده است
عقیق:روز اول رجب روز شريفى است و در آن چند عمل سفارش شده است:
اوّل: روزه گرفتن
روايت شده: حضرت نوح عليه السّلام در اين روز سوار كشتى شد، و به كسانى كه با او بودند امر فرمود روزه بدارند.
و هركه در اين روز روزه بدارد، آتش دوزخ به فاصله يك سال راه از او دور میشود.
دوّم: غسل كردن
سوّم: زيارت امام حسين عليه السّلام
شيخ از بشير دهّان از امام صادق عليه السّلام روايت كرده: هركه روز اوّل رجب حسين بن على عليهما السّلام را زيارت كند بى تردید خداى عالم او را بيامرزد.
چهارم: شروع كند به نماز سلمان رضي الله عنه
بدين طريق كه ده ركعت نماز گزارد و بعد از هر دو ركعت سلام دهد و در هر ركعت يك مرتبه حمد و سه مرتبه سوره توحيد و سه مرتبه سوره قل يأيها الكافرون بخواند و بعد از هر سلام دستها را بلند كند و بگويد لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ پس بگويد اللَّهُمَّ لا مَانِعَ لِمَا أَعْطَيْتَ وَ لا مُعْطِيَ لِمَا مَنَعْتَ وَ لا يَنْفَعُ ذَا الْجَدِّ مِنْكَ الْجَدُّ پس دستها را بر روى خود كشد و در روز نيمه ماه نيز اين نماز را به همين كيفيت بخواند لكن عوض اين دعا بعد از عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ بگويد إِلَها وَاحِدا أَحَدا فَرْدا صَمَدا لَمْ يَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لا وَلَدا و در روز آخر ماه نيز چنين كند لكن بعد از عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ بگويد وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ پس دستها را بر روى خود بكشد و حاجت خود را بطلبد و از فوايد اين نماز نبايد غفلت نمود كه آن بسيار است و بدانكه از براى حضرت سلمان نيز نماز ديگرى است در روز اول اين ماه ده ركعت در هر ركعت حمد يك مرتبه و توحيد سه مرتبه با فضيلت بسيار كه مجملش آمرزش گناهان و محفوظ بودن از فتنه قبر و عذاب روز قيامت از خواننده آن است.
منبع:فردا ادامه مطلب
امام باقر(ع) فرمود: هرگاه امام سجاد(ع) قصد حج یا عمره یا آزاد کردن بردهای یا خرید و فروشی را مینمود...
عقیق: عبدالرحمن بن سیابه گفت: در یک سالی با مقداری پارچه برای فروش، به مکه رفتیم، و کارم کساد شد. دیگران به من گفتند: کالاها را به سوی مصر بریم و آن را به کوفه یا یمن برنگردانیم. و نظرات گوناگونی در این مورد دادند و بعد از برگشتن از عرفات در مکه به محضر امام کاظم(ع) شرفیاب شدم و نظرات مختلف دوستان را به اطلاع ایشان رساندم و گفتم: جانم به فدای شما! نظر شما چیست تا که آن را به من بفرمایید.
ایشان به من فرمود: بین مصر و یمن یکی را انتخاب کن سپس امورت را به خداوند عز و جل بسپار و هر شهری که قرعه به نام آن درآمد به آن جا برو. گفتم: جانم به فدای شما! چگونه قرعه بزنم؟
ایشان فرمودند: بر یک ورقی بنویس:
«به نام خداوند بخشنده مهربان، بارالها! تو آن خدایی هستی که خداوندی غیر تو نیست و عالم و دانا بر عیب و آشکار هستی. تو دانا هستی و نم از تو میپرسم، کدام برای من بهتر است تا با توکل نمودن بر تو به آن عمل کنم. سپس به خواست خداوند مصر را در آن ورق بنویس و برگه دیگری بردار و همین دعا را بنویس سپس یمن را در آن بنویس، سپس در کاغذ دیگری بنویس که به هیچ شهری نروم، سپس این ورقهها را جمع کن و با یکدیگر مخلوط نما و آنها را به یکی از دوستانت بده تا یکی از آنها را بردارد و هرچه که بیرون آمد پس به خداوند عز و جل توکل نما و به آن عمل کن. انشاءالله».
همچنین امام باقر(ع) فرمود: هرگاه امام سجاد(ع) قصد حج یا عمره یا آزاد کردن بردهای یا خرید و فروشی را مینمود، وضو میگرفت و دو رکعت نماز استخاره میخواند و در نماز سوره رحمن و حشر را میخواند و بعد از نماز دویست مرتبه از خداوند عز و جل خیر مسألت مینمود سپس سوره توحید، ناس و فلق را میخواند و میفرمود:
«بارالها! قصد انجام دادن کاری را دارم که تو به آن عالم هستی و اگر میدانی که آن خیری برای دین و دنیا و آخرتم است برایم مقدر گردان و اگر میدانی که آن شری برای دین و دنیا و آخرتم است پس مرا از آن منصرف گردان. پروردگارا! راه هدایت را به من عطا فرما چه آن را بپسندم و چه نپسندم، به یاری «بسم الله الرحمن الرحیم» و خداوند عز و جل هرچه بخواهد همان است و حول و قوتی جز با یاری خداوند عز و جل نیست و او مرا کفایت مینماید و چه سرپرست و وکیل خوبی میباشد». سپس تصمیم میگرفت و آن را انجام میداد.
منبع:باشگاه خبرنگاران
ادامه مطلب
به مناسبت سوم رجب سالروز شهادت دهمین خورشید امامت
ویژگیهای امام معصوم، علم و عصمت و برخورداری از فضایل اخلاقی و قدرت تکوینی و برتری از همه افراد زمان خویش در همه خصلتهاست و اینها همه در وجود امام هادی علیهالسلام جمع بود.
![]() شرایط سخت دوره امامت امام هادی(ع) ویژگیهای امام معصوم، علم و عصمت و برخورداری از فضایل اخلاقی و قدرت تکوینی و برتری از همه افراد زمان خویش در همه خصلتهاست و اینها همه در وجود امام هادی علیهالسلام جمع بود. مسئولیت امام(ع) به عنوان حجت و خلیفه الهی بر زمین، محدودبه تبیینگری مسایل و تفسیر الهی از قرآن برای انسانها نیست؛ بلکه دایره مسئولیت آنان همه بشریت است. آنان همانند خورشیدی هستند که ماسوی الله را به عنوان خلیفه الهی ربوبیت میکنند؛ حال اگر برخیها خواسته و ناخواسته در برابر بهرهگیری ظاهری از نور هستیبخش آنان، حایل و دیواری کشیدهاند، به معنای عدم انجام مسئولیت نیست؛ بلکه آنان درباره همین افراد یعنی حتی دشمنان خویش از شیاطین جنی و انسی نیز نقش ربوبیت خویش را انجام میدهند و آنان را به کمال بایسته و شایستهشان میرسانند. از نظر قرآن کمترین نقش ائمه اتمام حجت نسبت به دشمنان است تا کسی مدعی نشود که حق را ندیده و نمیشناخت و حجت بر او تمام نشده بود. خداوند میفرماید: و ما أهلکنا من قریه الا لها منذرون؛ و هیچ آبادی و شهری را هلاک نکردیم، مگر آنکه برای آن هشدار دهندگانی بود. (شعراء، آیه208) امام علیالنقی(ع) یکی از انذارکنندگان الهی بود که وجودش انذاری برای شیاطین جنی و انسی از عباسیان و دیگران بود. ایشان همه خصوصیات امامت را داشت و به مسئولیت خویش در حد استطاعت عمل میکرد و میکوشید تا به اصلاح امور امت در حد توان بپردازد؛ چنان که همه پیامبران اینگونه عمل میکردند. این درحالی است که تقیه بر پیامبران(ع) جایز نیست درحالی که برای امامان تقیه جایز و بلکه در شرایطی واجب است؛ با این همه آنان به مسئولیت اصلاحگرانه خویش در امت اسلام میپرداختند و به تعبیر حضرت شعیب درحد استطاعت عمل میکردند (هود/88) امام هادی(ع) در شهر سامرا در بازداشت زندگی میکرد. سامرا یک شهر نظامی و پایتخت بعضی از خلفای عباسی بود و انتقال امام به آن شهر، برای آن بود که آن حضرت و رفت و آمدها و روابطش را تحت کنترل داشته باشند. امام هادی(ع) را نیز عسکری میگویند؛ زیرا همانند فرزندش امام حسن عسکری(ع) در عسکر سامرا یعنی پادگان نظامی در بازداشت زندگی میکرد؛ از همینرو، در کتب روایی از آن دو امام(ع) به عنوان عسکریین(ع) یاد میشود. البته برای جدا کردن آن دو بزرگوار و تشخیص آن دو از هم، در روایات به کنیه آنان اشاره میشود. مثلاً درباره امام علینقی هادی، کنیه و لقب: اباالحسن العسکری (وسائل الشیعه، ج4، ص750) و برای امام حسن عسکری(ع) کنیه و لقب: ابا محمدالعسکری (خرائج و جرائح، ج1، ص443) به کار میرفته است.
آن حضرت(ع) با آنکه در شرایط بازداشت سخت خانگی بود، با این همه در حد توان به مسئولیت خویش در برابر شیعیان عمل میکرد. این درحالی بود که همواره تهدید به قتل میشد. دو شعاری که برای نگین انگشتری ایشان نقل شده خود گواه روشنی از شرایط سخت زندگی ایشان در پادگان نظامی و بازداشت خانگی بود. کفعمی گوید: نقش خاتمه [الهادی علیهالسلام]: حفظ العهود من اخلاق المعبود و قیل: الله ربی هو عصمتی من خلقه؛ کفعمی گوید: نقش نگین انگشتری حضرت امام هادی(ع) چنین بود: «پایبندی به پیمان از اخلاق الهی است.» و نیز گفته شده چنین بود: «الله پروردگار من است و او نگهدار من از خلقش است.» (بحارالانوار، ج50، ص117 ح9) در شعار نخست، به این نکته توجه داده میشود که وی عهد و پیمانی را با خدا بسته است و بدان وفادار است. خود را در مقام بنده خد ا نه بنده خلق میداند و پیش از آنکه به تعهدات خویش در قبال خلق و دولتمردان عمل کند، خود را متعهد میداند که به عهد خود با خدا وفا کند و در هر شرایط به مسئولیت عبودیت خویش یعنی تعلیم و تزکیه دیگران و مانند آنها بپردازد که مسئولیت امامت است. اگر خلیفه غاصب وقت از او تعهد گرفته تا در مسایل اجتماعی و سیاسی دخالت نکند، وی به حکم عهد با خدا، مسئولیت دارد که به مسائل مردم رسیدگی کند. وی اخلاق بندگی را حفظ عهود میداند، ولی هرگز حاضر نمیشود عهد با خدا را برای رضایت مخلوقی بشکند. شعار دوم انتخابی ایشان خود گواه روشنی از تهدیدهای دائمی میکند که از سوی حکومت و خلافت غاصب وقت انجام میگرفت و هر دم ممکن بود ایشان را به قتل برسانند. حضرت با تأکید بر عصمت و پناهجویی به عاصم حقیقی یعنی خداوند، سلامت خویش را در گرو مشیت و اراده الهی دانسته و بر آن تأکید میورزد. آن حضرت با انتخاب این دو شعار و مهر کردن در زیر اوراق و نوشتهها، با این شعار به شیعیان خویش اصولی از مهمترین اصول زندگی را بیان میکرد. به اینکه شیعیان دریابند همواره تعهدات خویش را نسبت به خداوند انجام داده و اخلاق بندگی را فدای اخلاق اجتماعی و تعهداتی نکنند که به زور سر نیزه و شمشیر از ایشان گرفته میشود. دیگر آنکه تنها تکیهگاه خویش را خداوند قرار دهند و محفوظ بودن از بدی دشمنان را در اعتماد و توکل بر خدا بجویند. به هرحال، امام علینقی(ع) چنان برخوردار از صفات و ویژگیهای امامت بود و در آن شرایط سخت مسئولیت خویش را انجام میداد که همه بالاتفاق، امامت ایشان را پذیرفته و بدان اقرار کردهاند. شیخ مفید در اینباره مینویسد: امام بعد از ابوجعفر(امام جواد) فرزندش ابوالحسن علیبن محمد (امام هادی) بود، به خاطر اینکه خصوصیات امامت در او جمع بود و در فضل، کامل بود و جز او، جایگاه پدرش را کسی وارث نبود. (ارشاد، مفید، ص327) ویژگیهای امام هادی(ع) در روایات به برخی از ویژگیها و خصوصیات فردی امام هادی(ع) اشاره شده است. این خصوصیات شامل دو دسته فضایل اکتسابی و غیراکتسابی میشود. کسانی که میخواهند ایشان را سرمشق قرار دهند باید از ویژگیهای اکتسابی ایشان بیاموزند و خود را همسان و همانند ایشان درحد توان کنند. کسانی که امام را دیدهاند از فضل و نجابت حضرت سخن گفتهاند. عبیدالله بن یحییالخاقان میگوید: لو رأیت اباه رأیت رجلا جزلا نبیلا فاضلا؛ اگر پدر امام عسکری(ع) (یعنی امام هادی) را میدیدی او را شخص بسیار کریم و بخشنده، با نجابت و صاحب فضل مییافتی. (الارشاد، للمفید، ص339) این روایت بیان میکند که امام هادی(ع) با آنکه در شرایط حبس خانگی بود و وجوهات و درآمد وی زیرنظر مستقیم دولتمردان و نظامیان عباسی قرار داشت، با این همه همان اندک چیزی که به دست ایشان میرسید در راه خدا به نیازمندان و سائلان میداد. از دیگر خصوصیاتی که برای آن حضرت(ع) بیان میشود اینکه حضرت در علم دین، فقیه و از نظر علم به دین، متعبد بود. در حقیقت جمع علم و عمل داشته و به چیزی که میدانسته عمل میکرده است. ابن العماد الحنبلی میگوید: ابوالحسن علیبن الجواد... کان فقیها، اماما، متعبدا؛ ابوالحسن علیبن الجواد(ع) فقیه، پیشوا و متعبد (پایبند به دستورهای الهی) بود، (شذرات الذهب، ج 2، 128) تاکید بر عناصری چون فقیه بودن از آن روست که در آن دوران، نقش فقه و فقیه در جامعه بسیار برجسته بوده و مردم همه افکار و اندیشه و تکالیف خویش را از فقیه میگرفتند. فقیهان اهل سنت در دستگاه حکومت عباسی با نفوذی که داشتند، زمام امور را به شکلی در اختیار داشتند. تاکید بر عناصری از جمله فقه، امامت و تعبد برای آن است که برای مخاطب روشن شود که امام در فقه و علم دین سرآمد بود و به نقش پیشوایی خویش نیز عمل میکرده و با همه فشارها و سختیها هرگز از تعبد الهی دور نبود، این در حالی است که حاکمان عباسی یعنی مدعیان خلافت، از علم فقه بهرهای نبرده و ناتوان از امامت مردم بوده و به جای بندگی و تعبد به شرابخواری و کارهای زشت و نابهنجار که خلاف تعبد و عبودیت است رو آورده بودند. در شرایطی که عسکریین میزیستند همانند عصر امام سجاد(ع) تنها راه بیان حقایق و هشدار به شیعیان، دعاها و نیایش بود. آن امامان در دعای خویش بر آن بودند تا راهنمای شیعیان باشند. البته بعد شخصی قضیه در جای خود محفوظ است ولی بعد اجتماعی و تزکیهای و تعلیمی را نمیتوان نادیده گرفت. شرایط سختی که امام زندگی میکند، برای دشمنان هم معلوم بود. آنان با آنکه میدانستند شیعیان برای امام خویش وجوهات میفرستند و مالی عظیم در اختیار امام(ع) است، اما آن حضرت(ع) هرگز از ساده زیستی و زهد نسبت به دنیا بیرون نرفته است. در هجومهای ناگهانی که به منزل آن امام(ع) از سوی دولت غاصب انجام میگرفت، حقیقت زهدورزی آن حضرت(ع) برای دشمنان آشکار میشد. جالب این است که دشمنان به جایی حمله میکردند که در عسکر و پادگان نظامی بوده است و کمترین رفت و آمدها از نظر جاسوسان مخفی نبود. با این همه حتی آنان به خودشان نیز اعتماد نداشتند و گمان میکردند بخشی از همین نظامیان ممکن است از شیعیان بوده و در اشکال مختلف به امام(ع) امکانات و حتی ابزار و آلات نظامی برسانند. این العماد الحنبلی میگوید: به متوکل گفته شد که در خانه حضرت امام هادی(ع) اسلحه و وسایل دیگر هست و او قصد قیام و خروج دارد. دستور داد کسانی به خانه او حمله بردند و حضرت را در اتاقی دربسته یافتند در حالی که لباس پشمی بر تن داشت و نماز میخواند و هیچگونه فرشی در زمین نبود. (شذرات الذهب، ج 2، ص 128) در حقیقت محبوبیت امامان و توجه قلبی و عمیق مردم به آنان، سبب حسادت حاکمان ظالم میشد، گزارشهای مغرضانه و حسودانه مخالفان هم بر آن میافزود. از این رو به بهانههای مختلف، مأموران را به تفتیش خانه آنان میفرستادند و اغلب هم ناکام میشدند، چون سلاح و نامه و نشانههای قیام در آن نمییافتند. اما این حملات خود ابعادی از شخصیت امام(ع) را به مردم و شیعیان و حتی دشمنان آشکار میکرد که از جمله آنها زهدورزی و عبادت ایشان است. ویژگیهای شخصیتی حضرت هادی(ع) با همه محدودیتهایی که اعمال میشد، از راههای گوناگون به مردم و شیعیان منتقل میشد و مردم از ایشان درس زندگی میگرفتند. به عنوان نمونه، مردم از صداقت، سکوت و کلام به جای امام هادی(ع) مطلع شده و از آن سرمشق میگرفتند. ابن شهر آشوب درباره خصوصیات اخلاقی امام هادی(ع) میگوید: امام هادی کاملترین مردم از نظر خوشرویی و صادقترین آنان از جهت گفتار و با نمکترین آنها از نزدیک و کاملترین آنها از دور بود، وقتی ساکت میشد شکوه وقار بر او سایه میافکند و زمانی که سخن میگفت، عظمت و جلوهاش آشکار میباشد. (مناقب بن شهر آشوب 4: 401) باید توجه داشت که اموری چون چهره گشاده، گفتار راست و شیرین، زیبایی و ملاحت، کمال و وقار از عوامل محبوبیت پیشوایان معصوم(ع) بود و همین، شکوه معنوی آنان را در دلها جای میداد و مایه عظمت اجتماعی آنان میشد. اهتمام به مسایل اجتماعی و سیاسی آن حضرت(ع) با آنکه در شرایط سختی بود ولی به مسایل اجتماعی و سیاسی جامعهاش توجه خاصی داشت. با همه محدودیتها و اعمال بازداشت خانگی و محاصره و تجسس و هجوم وقت و بیوقت به خانهاش، آن حضرت(ع) به اشکال گوناگون فضای سیاسی جامعه را تبیین می کرد و با راههای مختلف مردم را نسبت به ظلمی که در حق اهل بیت(ع) روا میشود، آگاه میساخت. به عنوان نمونه ایشان در سلام خویش به حضرت علی(ع) به مسایل سیاسی و سیاستهای دولتهای باطل و طاغوتی گذشته و حال اشاره میکند: چنانکه در کنار قبر امیرالمؤمنین(ع) چنین میگفت: سلام بر تو باد ای ولیخدا! شهادت میدهم که تو نخستین مظلوم و اولین کسی هستی که حقش غصب شد. برای خدا صبر کردی تا آنکه یقین (وفات) تو را فرا رسید. (کامل الزیارات ص 94: ح 94) در حقیقت بیان مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) در قالب زیارتنامه و از زبان امامان شیعه، برای آگاهی مردم و نسلهای آینده از ستمی است که از سوی مخالفان، بر خاندان عصمت و طهارت رفته است. اینگونه زیارتها، مثل خواندن اعلامیه افشاگرانه کنار مزار یک شهید است و گویای شدت جو خفقانی است که بر زمان ائمه(ع) حاکم بود و آنان ناچار با زبان دعا و زیارت به ظلمهای رفته بر اهل بیت اشاره میکردند.
منبع:کیهان
ادامه مطلب کد خبر: ۷۳۰۳۶
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۲۰:۳۳
سرودههای تقدیمی به صیاد دلها
شاعران بسیاری طی سالهای بعد از شهادت شهید صیاد شیرازی سرودههای فراوانی را به مقام والای این شهید بزرگوار تقدیم کردهاند.
![]() در سال 67 که مجاهدین خلق (منافقین) با حمایت نیروهای عراقی مرزهای غرب ایران را مورد هجوم قرار گرفته داده بودند، صیاد شیرازی آنها را در عملیاتی تحت عنوان مرصاد شکست داد و ضربهای سخت به آنان وارد کرد. تمام رزمندگانی که در این عملیات حضور داشتند، حضور موثر صیاد را عاملی اصلی در پیروزی ایران در عملیات مرصاد میدانند. دلیل اصلی ترور این فرمانده در سال 78 توسط منافقین نیز توسط خود آنها حضور فعال شهید صیاد در عملیات مرصاد که نتیجه آن کشته شدن بسیاری از منافقین بود برشمردند. سرانجام امیر سرفراز ارتش اسلام پس از جانفشانی هایی که در صحنه های نبرد حق علیه باطل از خود ابراز نمود در 21 فروردین 1378 به وسیله منافقین کوردل (عوامل مسلح سازمان مجاهدین خلق ایران) در پوشش رفتگر، مقابل درب منزل مسکونیاش واقع در تهران و در برابر دیدگان فرزندش به درجه رفیع شهادت نائل شد. زندگی شهید صیاد شیرازی را همانند بسیاری از مردم ایران میتوان به دو بخش پیش و پس از انقلاب دستهبندی کرد. شاعران بسیاری طی سالهایی که پس از شهادت ایشان گذشته است، اشعار و سرودههای بسیاری را در وصف این شهید بزرگوار سروده و به مقام والایش تقدیم کردهاند. تعدادی از این اشعار در ادامه میآید: «حمید سبزواری»
در سفر عاشقی، هر که سبکبارتر
«عبدالجبار کاکایی»
گل رایحه پیرهن چاک تو دارد
«پرویز بیگی حبیبآبادی»
امیر سرافراز ایران زمین
«عباس مشفقی کاشانی»
چو خورشید خاور ز نیلی حصار
منبع:تسنیم
ادامه مطلب
عقیق به منظور بهره مندی ذاکرین اهل بیت (ع) منتشر می کند
به مناسبت فرا رسید سالروز شهادت امام علی النقی (ع) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور بهره مندی ذاکرین اهل بیت منتشر می کند.
سرویس شعر آیینی عقیق: به مناسبت فرا رسید سالروز شهادت امام علی النقی (ع) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور بهره مندی ذاکرین اهل بیت منتشر می کند: ![]() مهدی رحیمی : سیرتش نه در حقیقت صورت دنیایی اش
ماه را شرمندهء خود می کند زیبایی اش
می چکد نهج البلاغه از لب پایینی اش
می چکد آیات قرآن از لب بالایی اش
لحظه لحظه خیر او حتماً به مردم می رسد
آن کسی که«جامعه»بوده دم لالایی اش
«جامعه»«عجِّل فرج» به به چه تلفیقی شده ست
نسبت فرزندی اش با نسبت بابایی اش
سیزده دیگر برای هیچ کاری نحس نیست
یازده در ذکر بالا می رود کارایی اش
نوکر اربابم و یک بخش از آقایی ام
ریشه دارد بی برو برگرد در آقایی اش
طعم توحید و امامت را به هم آمیخته
نیمه ی مکّی او با نیم سامرّایی اش
هرقَدَر که خسته باشی بعد از آن دیوارها
روبراهت می کند یک استکان از چایی اش
ازحرم برگشته می داند که وقت بازگشت
چایی دوم دوچندان می شود گیرایی اش
چونکه تنها می روی هرگز به سامرّا نرو
چون خجالت می کشد تنهایی از تنهایی اش
میلاد عرفان پور:
گفت:« سُرّ من رَای»، ترجمان «سامرا»ست من ولی دلم گرفت...این حرم چه آشناست
چون نجف، شکوهمند چون مدینه، رازدار داستان آن ولی داستان کربلاست...
ماهِ تا ابد تمام! السلام یا امام! ذکر ما علی الدّوام ، گریه های بی صداست
آنچه بر زبان ماست ، نام مهربان توست آنچه بر زبان توست ، اسم اعظم خداست
از زمان کودکی، در پی ات دویده ایم از همه شنیده ایم، گرد راه تو شفاست
باغ هایی از بهشت ، گوشه ی عبای توست این عبای مصطفی، این عبای مرتضی ست
مجلس شراب را چشم تو به هم زده ست چشم تو هنوز هم ، مستی مدام ماست
ما شهید می شویم، روسفید می شویم روزگار، بی وفا ... عاشق تو باوفاست
ای هدایت نجیب! آسمانی غریب! مضطریم و منتظر ، یادگار تو کجاست؟
محمد بختیاری :
تا که به روی نام تو گردید وا لبم با ذکر خیر تو شده از هم جدا لبم
لب وا کنم اگر، همه را مست می کنم از بس که از شراب لب تو لبالبم
نام تو زمزمه شد و زمزم درست شد با گریه اینچنین شده است آشنا لبم
خون شد دل حروف و لب بسته وا نشد نام تو شد کلید که گردید وا لبم
جان میدهد به مرده فقط "ها" ی اسم تو "هادی" نگفته از دم عیسی لبالبم
جانم به لب رسید و به یک بوسه راضیم پس در خیال ناله کنم ، بینوا لبم
در خواب دیده ام که به پابوس می رسم در خواب دیده ام که ز سر تا به پا لبم
یاسین قاسمی: وقتی خدا وجود تو را چون خدا کشید ما را برای دور تو بودن گدا کشید
تا اینکه این زمین به نظر جلوه گر شود از جنس نور با قلمش سامرا کشید
هرچه که دور توست یقینا گران بهاست حتی غبار صحن تو را از طلا کشید
این جامعه ز جامعه ی تو کبیر شد باید که خط به دورِ به غیر از شما کشید
رحمت کند خدا پدرم را که از قدیم دست مرا گرفت و به سمت شما کشید
شش گوشه دار ها همه مثل هم اند پس باید برای تو کفن از بوریا کشید
خوردی زمین فدای تو یا ایهاالعزیز تا یک حرام زاده عبای تو را کشید
این غربت تو مضحکه ی این و آن شده حرفی نزن که دشمن تو بد دهان شده
حرفی نزن که با تو مدارا نمی شود این پاره ی جگر که مداوا نمی شود
"گریه نکن بهانه بدست کسی نده" یک مرد بین این همه پیدا نمی شود
رنگ تنت عوض شده و آب رفته ای یک نصف روز...آن قد و بالا...نمی شود!
اینگونه روی خاک دگر دست و پا نزن راه گلوی تو به خدا وا نمی شود
پاشو ببین حسن چقدر گریه می کند از روی قبر خاکی تو پا نمی شود
امّا خدا رو شکر که در این میانه ها دیگر سر عبای تو دعوا نمی شود
گرچه تمام عمر تو دور از وطن شدی اما خدا رو شکر که آقا کفن شدی
باران نیزه نیزه به جان شما نبود بر سینه ات که داغ جوان شما نبود
راحت نفس زدی دم آخر قبول کن سر نیزه ای میان دهان شما نبود
تیر سه شعبه ای که نیامد به سینه ات مانند حرمله که زمان شما نبود
بزم شراب رفتی و امّا خدا رو شکر همراهتان که دخترکان شما نبود
بزم شراب برده فروشی عزیز شد در این میانه حرف خرید کنیز شد
محمد بختیاری : هر چند روزی ام بجز این ابر غم نشد شکر خدا که سایه ی این ابر، کم نشد
جان میدهم به گوشه ی چشمی که ابرویش جز ذوالفقار با احدی هم قسم نشد
گفتم که غم به یاد تو بیرون کنم ولی غم با مرور خاطره، شد بیش و کم نشد
این قبله خانه ای که نه، بتخانه بود و بس جز با ولایت تو حرم محترم نشد
باید بریزد از عرق شرم بر زمین این آسمان که در غم تو زیر و بم نشد
بغض خیال راه گلوی مرا گرفت می رفت تا که مرگ کند فارغم، نشد
داود رحیمی :
گفتن از شأن تو چه دشوار است "اهل بیت نبوتی" آقا "مهبط الوحی" و "معدن الرحمه" تو تمام کرامتی آقا ** عادت و خلق و خویتان احسان "أمرُکُم رشد" و حرفتان نور است من چه گویم که" شأنکم حقٌ " ذهن من از مقامتان دور است ** خط به خط جامعه کبیره تویی چه نیازی به وصف من داری؟ سلب تو نور و نسل تو نور است فوق نوری فراتری، آری ** تو ز قوم و قبیله ی آبی و مبرّا زِ عیب و ایرادی نامت آیینه را زِ رو برده یا علی النقی و یا هادی ** آمدی تیرگی فراری شد قمرانه به شهر می تابی و سیاهی تو را نمی فهمد خارج از فهم کرم شب تابی ** دشمنت هرچه گفت باکی نیست تو نقی، پاک، مثل بارانی چشم "شاهین" و جغد و کرکس کور تا همیشه همای یزدانی ** "متوکل" امام این قوم است همشان مثل "معتز" و "واثِق" با دهان قصد نورتان دارند! نورکم حق و کلُّهم زاهِق ...
عباس شاهزیدی :
در دل نگذار این همه داغ علنی را
پنهان نکن از ما، غم دور از وطنی را
این داغ مرا کشت ، چه باید بنویسم
خورشیدِ شب مکه و ماه مدنی را
از بغض لبالب شدم از هتک حریمت
صبرتو به هم ریخته دنیای دنی را
ای ماه دهم ، پیش تو آورده ام امشب
در هاله ای از بهت دلی سوختنی را
آن ها که جگر سوخته ی سامره هستند
باید بشناسند گدایان غنی را
آنقدر دل سوخته ی پشت حصارت
خون کرد دل عبدالعظیم حسنی را
آنقدر که آتش شدو ری سوخت برایت
آنقدر که خون کرد عقیق یمنی را
دشمن به خیال غلط خویش کشیده است
دور و بر خورشید ، شبی اهرمنی را
اما خبرش نیست خدا داده به دستت
مانند علی بازوی لشکر شکنی را
ای عطر دلارای نماز شبت از دور !
تا سامره آورده اویس قرنی را
واکن لب نورانی خود را و بیاموز
با جامعه در جامعه شیرین سخنی را*
بگذار سهیم غم پنهان تو باشیم
نگذار به دل این همه داغ علنی را
کاظم رستمی :
با سرانگشتم نوشتم آه... باران گریه كرد
كنج چشم شیشه جاری شد خرامان گریه كرد
تیرگیها را كه باران از نگاه گریه شست
شاعری مهمان دریا شد پریشان گریه كرد
تا که پرسیدم چرا نام تو کمتر خوانده اند
چشم ماهی های دریا در بیابان گریه کرد
در هجوم کشف های ناگهانی گر گرفت
شعله زد چشم غزل چون دید قرآن گریه کرد
نیمه شب، دریا، اسارت! مجلس شومِ شراب...
خاطراتم از حرم تا شام ویران گریه كرد
سیر اسرار ازل در روضههای شفع و وتر
سطرهای جامعه در سوگ انسان گریه كرد
آه ای دریای نور ای مهربان ای لطف محض
در جوابم یک حرم، در خاك، ویران گریه کرد
تا نوشتم نام مولایم علی هادی است
از مدینه پاسخ آمد جان، خراسان گریه كرد
هادی ای مظلوم ای سرّ خدای فاطمه
غربتِ نامِ تو را اندوهِ باران گریه کرد
وحید محمدی : السلام علیک یا مولا
عالمی را غریبی ات کشته
ای غریب غروب سامرا
عالمی را غریبی ات کشته
گرچه بی آبرویم آقا جان
هر چه باشم ولی گدای توام
دیدن مرقدت چه حالی داشت
از همان روز در هوای توام
آشنای غریب دلتنگی
ای امام عزیز دل خسته
دست های گره گشای تو را
غل و زنجیر ظالمان بسته
از دعای قنوت نیمه شبت
همگان استفاده می بردند
نیمه شب بود و کوچه ها تاریک
که تو را هم پیاده می بردند
قصّه ی کوچه های باریکی
می شود پیش چشمتان تکرار
آهِ مظلوم و اشکِ غربت تو
سامرا شد مدینه باز این بار
چقَدَر خون دل که از دست
بی وفا مردم زمان خوردی
پسر مرتضی و بزم شراب
عجب ارثی از عمّه ات بردی
لااقل خوبی اش در این بوده
حرفی از خیزران نبود آقا
حرفی از یک سر بریده نبود
خواهری نیمه جان نبود آقا ...
مهدی نظری : خورشید در کرامت بی انتهای توست
جنس ستاره وصله ی رو عبای توست
یا ایهاالنقی غم عشقت برای من
یا ایهاالنقی سر و جانم برای توست
قلبم که بین سینه به عشق تو می تپد
از عاشقان کنیه ی ابن الرضای توست
غصه نخور برای کبوتر نداشتن
جبرییل خود کبوتر صحن و سرای توست
مثل پیمبری ولی از جنس مرتضا
سرداب خانه ی تو همانا حرای توست
چشمان ما به درک حریمت نمی رسد
بر بام عرش سایه ی گلدسته های توست
آقا به رتبه ات فقها غبطه می خورند
نه نه پیمبران خدا غبطه می خورند
قبل تو سامرا سر بامش علم نداشت
دستی شبیه دست تو جود و کرم نداشت
موسی کجا و معجزه ی دست تو کجا؟
حتی مسیح نیز شبیه تو دم نداشت
تفسیر آیه های خدا درس جامعه ست
قرآن بدون ذکر تو نون و قلم نداشت
تقصیر ماست اینکه تو در اوج غربتی
تنها تر از تو عمر زمین از عدم نداشت
آقای من فدای سرت گنبد خراب
تو مادرت کسی ست که عمری حرم نداشت
تو بی کسی قبول ، ولی مثل او که نه..
سیلی نخورده ای تو و رویت ورم نداشت
از غربت تو ارض و سما گریه میکنند
هرشب فرشته های خدا گریه می کنند
شرمنده گی ست دیده ز خون تر نداشتن
روز شهادت تو علم بر نداشتن..
اوج سعادت است برای کسی چو من
پای رکاب مقدمتان سر نداشتن...
سخت که امام دهم باشی و علی
اما کسی شبیه به قنبر نداشتن
سخت بین شهر پر از ظلم و بی کسی
هی بار غم کشیدن و لشگر نداشتن
سهم تو شد زمان هجوم هزار غم
دردی شبیه غصه ی مادر نداشتن
آن لحظه ای که زخم به قلبت هجوم برد
سهم تو بود مالک اشتر نداشتن
در کربلا حسین به عباس تکیه کرد
تو بودی و غریبی و یاور نداشتن
تنها میان لشگر اعدا چه میکنی؟؟
در کاروان سرای گداها چه میکنی؟؟
آقا اگرچه سینه ات از غم کباب بود
اما همیشه مشک شما پر ز آب بود
بردند اهل سامره فیض از دعای تو
اما همیشه خوبی تو بی جواب بود
حیف از دعای جامعه ات که غریب ماند
هر خط آن برابر با صد کتاب بود
آن لحظه ای که پای برهنه دواندنت
آقا گمان کنم که به دستت طناب بود
پای برهنه بردن تو جای خود ولی...
...سنگین ترین غمت می و بزم شراب بود
بزم شراب رفتن تو طشت زر نداشت
با این وجود حال تو خیلی خراب بود
در مجلسی که راس امام و شراب بود
در اوج غصه لحظه ی مرگ رباب بود
دنیای غم به خانه ی قلب رباب ریخت
آنجا یزید بر سر آقا شراب ریخت
محسن حنیفی:
همراه با زیارت زیبای جامعه
در هر فراز نام تو را ذکر میکنم
"یا إهدنا الصراط"ِ نماز مقربین
در هر نماز نام تو را ذکر میکنم
حتی مسیحیان به دمت معتقد شدند
وقتی مسیح نذر تو کرد و شفا گرفت
دیشب مریض خانه ی ما با وساطتت
شد رو به راه ، تذکره ی کربلا گرفت
پیچیده سوز ناله ی تو بین قرن ها
آهت اثر نمود و جهان پر شراره شد
با پاره پاره ی جگرت این غزل گریست
با خون دل نوشته شد و چارپاره شد
بالا سر تو ضامن آهو کشید آه
بر جمع سوگوار تو آهو اضافه شد
از روی درد ناله زدی: وای مادرم
کم شد ز سینه درد و به پهلو اضافه شد
روز دوشنبه زهر و مغیره یکی شده *
با تازیانه بر جگرت حمله ور شدند
روز دوشنبه داغ دلت باز تازه شد
یادآور مصیبت دیوار و در شدند
گر چه به روی سینه ی تو زهر پا گذاشت
دور و بر تو خولی و شمر و سنان نبود
گر چه به تو تعارف جام شراب شد
دیگر خبر ز طشت و لب و خیزران نبود
از قتلگاه کرببلا سر در آورد
هر کس که کرد مرثیه خوانیِ قتل تو
یک تا دوازده... همه را شمر کشته است
آن ضربه ی دهم شده بانی قتل تو
رضا اسماعیلی :
می خواهم امشب بگویم، شعری برای نگاهت
یك سوره رحمت بخوانم، از مصحف روی ماهت
می خواهم امشب بگردم، دور كرامات چشمت
احرام عرفان ببندم، با زائران نگاهت
می خواهم امشب خدا را، در عرش چشمت ببینم
ای كهكشان هدایت ! در پرتو مهر و ماهت
پشت دلم را شکسته ، تشریف داغ غیورت
چشم یتیمم نشسته ، در كوچه ی غم به راهت
ای عصمت سبز و روشن ! تزویر شب پرپرت كرد
آیینهها را سرودی، این است تنها گناهت
لرزید اركان هستی ، وقت نزول غم تو
ترسم بگیرد جهان را ، یك روز طوفان آهت
ای هادی نسل آدم ، ای وارث اسم اعظم !
منظور هستی تو هستی ، آیات قرآن گواهت
«هل من...» بگو تا به عشقت ، لبیك غیرت بگویم
مولای من ! كو حسینت ؟ كو كربلا و سپاهت ؟
من عاشقی بی پناهم ، شبگرد گم كرده راهم
مِهر دَهُم، هادی عشق ! كو آفتاب پناهت ؟
با لهجه ی شرقی غم، امشب تو را گریه كردم
مولای من ! این « غزل ـ غم » تقدیم داغ نگاهت
سید هاشم وفایی:
کسی کـه بندۀ خاص خدای یکتا بود
وجـود اطهر او در هجوم غـم ها بـود
هماره ذکر خداوند بـر لبش گل کـرد
همیشه گلشن محـراب از او مصفا بـود
ز دشمنان که بر او عرصه تنگ میکردند
ولی اعظم حق را چـه بیم و پروا بـود
قدم به برکه شیران اگرچه او بگذاشت
وحوش را سر بوسه به خاک آن پا بـود
اگرچو جّد غریبش علی به خانه نشست
بـه یاد غُربت درد آشنای بابا بـود
اگرچه ریخت شبانه به خانه اش دشمن
نداشت بیم ز خصم و به یاد زهرا بـود
ز زهر دشمن ظالم، ز پا فتاد کسی
که پاره های دل او پُر از خدایا بـود
دریغ ودردکه گلچین زکینه پرپرکرد
گلی که زینت گلزار سبز طاها بود
امام عسکری از ماتمش سیه پوشید
غبار غم ز سرا پای او هویدا بود
شبی که شمع وجودش خموش شد ،دیدند
فضای سامره تاریک و غرق غوغا بـود
زخاک سامره اش نور بر فلک تابد
که او تجّلی آئینه های تقوا بـود
ز ماتمش نه همین سینۀ «وفائی» سوخت
که داغ او به دل لاله های صحرا بود
مهدی نظری :
اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند
برتو هرکس گریه کرده وقف جنت می کنند
ایهاالهادی گدایان در تو تا ابد
برهزاران حاتم طائی کرامت می کنند
اشکهایی را که در این روضه هایت ریخته
قطره قطره وصل بر دریای رحمت می کنند
سینه زنهای تو با سینه زدن در روضه ات
مثل موسی در میان طور عبادت می کنند
مردم ایران به یاد صحن نورانی تو
حضرت عبد العظیمت را زیارت می کنند
عده ای با پرچم یاهادی ات روز جزا
ازتمامی گنهکاران شفاعت می کنند
نام تو دارد جهانی را هدایت می کند
علتش این است بر نامت اهانت می کنند
کاش می شد ما فدایی نگاهت می شدیم
کاشکی در سامرای تو سپاهت می شدیم
ای کلام تو کلام ناب قرآن یا نقی
زنده شد از برکت نام تو انسان یا نقی
حرمت نام تو ای مظلوم شهر سامرا
واجب عینی شده بر هر مسلمان یا نقی
مردم ایران زمین با احترام و ومؤمن اند
کاش جای سامرا بودی در ایران یا نقی
با دعای جامعه ما را رساندی تا خدا
ای کلید اصلی ابواب ایمان یا نقی
مهبط وحیی تو آقا معدن الرحمه تویی
ای مصابیح الدجی ای باب احسان یا نقی
ای که اعلام التقی هستی و هم کهف الوری
هرکسی شد نوکرت شد از بزرگان یا نقی
منتهی الحلمی ستون علمی ارکان البلاد
ای امام مهربانِ بهتر از جان یا نقی
با گدایی از تو دارم پادشاهی می کنم
مرغ دل را سوی ایوان تو راهی می کنم
آمدم کنج حریمت با دو تا چشم تری
آمدم پیش تو آقاجان برای قنبری
آمدم مثل غلامی بر سر بازار تو
جان زهرا حضرت هادی مرا هم می خری؟
ای غریب سامرا ای آشنای عالمین
تو امام،عسگری هستی و خود بی عسگری
هرزمانی آمدم دیدم حریمت خاکی است
با ضریح تخته ای ات اشک در می آوری
ای فدای نام تو جان تمام شیعه ها
ایهاالهادی النقی تو یک علی دیگری
درخرابه جاگرفتی پیش یک دسته گدا
پادشاهانه نشستی در کنار نوکری
نیمه ی شب ریختند آقا سر سجاده ات
قدری انگاری در این روضه شبیه حیدری
بردنت از خانه ات اما دری دیگر نسوخت
درمیان شعله دست و پای یک مادر نسوخت
گرچه بر روی لبت نامی به جز مادر نبود
روی دوشت کنده زنجیر زجر آور نبود
آمدی بزم شراب و حرمتت آنجا شکست
در عوض آقا در این مجلس که تشت زر نبود
دور تو پر بود از نامردهای سامرا
در عوض دور و برت بالای نیزه سر نبود
دور تو کف می زدند وعده ای باده به دست
سخت بود اما کنارت خواهری مضطر نبود
گرچه تنها بودی آقاجان در این مجلس ولی
دور تو خولی و شمر و لشگری دیگر نبود
جای صدها شکر باقی مانده در بزم شراب
خیزران بالا نمی آمد لبی هم تر نبود
خوب شد حرف از کنیزی هم نشد در آن میان
خوب شد چشم پلیدی خیره بر دختر نبود
وای از شام بلا و مجلس شوم یزید
بعد از آن دنیا دگر بر خود چنین بزمی ندید
غلامرضا سازگار:
ای هدایت راه خود را یافته در کوی تو
وی چراغ عقل روشن از فروغ روی تو
هادیان خلق را خطّ طریقت سوی تو
جنّت اهل ولا هم خُلق تو هم خوی تو
ای محمّد را وصی ای ربّ اعلا را ولی
هادی امّت دهم مولای ما چارم علی
پیکر توحید را روح مطهّر کیست؟ تو
شمع جمع محفل آل پیمبر کیست؟ تو
راهیان نور را هادی و رهبر کیست؟ تو
دُرّ نه دریا و دریای دو گوهر کیست؟ تو
آفتاب سامره چشم و چراغ مرتضی
جدّ پاک مهدی و نجل جواد ابن الرّضا
نام نیکویت علی خُلقت علی خُویت علی
صدق و اخلاصت علی آیینه ی رویت علی
وجه نیکو، چشم و ابرو، دست و بازویت علی
ای ثنا خوانت محمّد ای ثناگویت علی
سوّمین ابن الرّضا باب امام عسکری
کرده در چشم هدایت طلعتت روشنگری
شهریاران جهان خاک سرِ کوی تواند
خوب رویان دو عالم عاشق روی تواند
اختران آسمانی قطره ی جوی تواند
عرشیان و فرشیان با هم ثناگوی تواند
آیه های وحی در خال و خط رخسار توست
حرف حرف «جامعه» از لعل گوهر بار توست
جامعه موجی ست از دریای عرفان شما
جامعه نوری ست از لب های خندان شما
جامعه بحری ست از انوار قرآن شما
جامعه برقی ست از خورشید تابان شما
جامعه ما را سوی عترت هدایت می کند
روح را مست می ناب ولایت می کند
تو علیِّ چارم و ابن الرّضای دوّمی
تو چراغ انجمن هایی و ماه انجمی
تو جمال حیِّ سبحانی به چشم مردمی
تو جواد ابن رضا نجل امام هشتمی
نجل وجه الله را در خط و خالت یافتم
چارده خورشید در ماه جمالت یافتم
دادها ماندند و چون دود از میان بیداد رفت
هر چه در عالم جز آثار شما از یاد رفت
شوکت عبّاسیان با نامشان بر باد رفت
هر چه در عالم جز آثار شما از یاد رفت
ایّها الهادی النّقی راه هدایت راه توست
آنچه باقی مانده قول نَحنُ وجه الله توست
گر چه قلب پاکت از زخم زبان آزرده اند
گر چه روز و شب بلاها بر سرت آورده اند
گر چه در حقّ تو ای مولا ستم کرده اند
گر چه با اجبار در بزم شرابت برده اند
شعر نابت خصم را در اضطراب انداخته
نقش دشمن را در آن محفل به آب انداخته
شعر نابی را که خواندی سر بسر هشدار بود
بر سر آن بی خبر فریاد آتش بار بود
هر کلامت یک نهیب از داور قهّار بود
شعر نه، بر جان آن جانی، شرارِ نار بود
آن ستمگر را رگفتار تو حالی داد دست
کرد اظهار ندامت جام را در هم شکست
ایّها الهادی النّقی یابن النُّجوم الزّهره
اختر برج شرف یابن البدورِ الباهره
جدِّ پاک مهدی و نجل بتول طاهره
پر زند مرغ دلم هر شب به سوی سامره
هر که بودم هر که هستم هست و بودم خاک توست
سینه ی من سامره، قلبم حریم پاک توست
ای تمام آفرینش یکدم از عمر کمت
زنده جان پیکر توحید از فیض دمت
شمع جمع عالمی، پروانه جان عالمت
آبروی صورت خورشید خاک مقدست
ای ولیِّ حقّ! تو سرمست ولایت کن مرا
هادی عالم به سوی خود هدایت کن مرا
کیستم من خاک زوّار امام هادیم
هر که هستم عبد دربار امام هادیم
بوته ی خاریس به گلزار امام هادیم
سائلی بر گرد دیوار امام هادیم
روز اوّل ساکن این بوستانم کرده اند
از کرامت «میثم» این خاندانم کرده اند
منبع : شعر شاعر ، حسینیه ، وبلاگ شاعران
ادامه مطلب
مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت میفرمود: مرحوم سیدبن طاووس ــ رحمه الله ــ در تعبدیات و ادعیه از ذخایر بوده است.
![]() در کتاب اقبال الاعمال ضمن اعمال ربیع الاول یا ربیع الثانی صریحاً میگوید که برخی از دعاها را خود انشا نموده است و دعاهای زیادی نیز با عدم تصریح به انشای خود ذکر نموده که که واقعاً با دعاهای مأثوره از حضرت معصومین ــ علیهم السلام ــ سنخیت دارد و از لحاظ علوّ مضامین از کلام غیرمعصومین برتر است.
پی نوشت:
کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت ــ ص56 منبع:تسنیم
ادامه مطلب
خاطرات دفاع مقدس (15) ازکتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی
شوخی شهید کیا در بازدید از خرمشهر
پس از آزادسازی خرمشهرهمه مایل بودند جهت بازدید، آنجا رفته و ضمن دیدن جنایات صدام، امدادهای غیبی خداوند و توانمندی دلاور مردان جبهه اسلام، در آزادسازی این بخش حساس از میهن اسلامی را از نزدیک مشاهده کنند. لکن جهت ر عایت مسایل امنیتی و حفظ بقایای اموال مردم که از غارت صدامیان در امان مانده بود، برای ورود به خرمشهر محدودیتهایی در نظر گرفته بودند. مثلاً لازم بود افراد بازدیدکننده، دعوت نامهای از سپاه خرمشهر داشته باشند. شهیدکیا با جمعی از بچههای دادستانی سپاه، من جمله آقای رضالو که دادیار بود و طلبه، البته با لباس شخصی رفت وآمد میکرد، تصمیم میگیرند از خرمشهر بازدیدکنند. آقای کیا نامهای از سپاه خرمشهر میگیرد و قید میکنند آقای سلیمان کیا در معیت همراهان. لذا یک جمع چند نفره در معیت آقای کیا دادیار جا نشین دادستانی مستقر در قرار گاه خاتم که همگی مشتاقانه برای بازدید از خرمشهر لحظه شماری میکنند، صبح زود از اهواز عازم خرمشهر میشوند. رانندگی ماشین را نوعاً آقای کیا خودش به عهده میگرفت و میگفت: چون ماشین مال بیت المال است و برخی افراد درست رعایت نمیکنند، ترجیح میدهم، خودم رانندگی کنم. لحظات انتظار به پایان میرسد. ماشین جلو دژبانی ورودی خرمشهر توقف میکند. مأمور برگ عبور میخواهد. شهید کیا ضمن ارایة مجوز اشاره میکند، به آقای رضالو و به مأمور میگوید: ایشان با ما نیستند. لکن اگر با مسئولیت خودتان میپذیرید که ایشان وارد خرمشهر شود، حاضریم او را با خودمان ببریم. مأمورین آقای رضالو را از ماشین پیاده میکنند و هر چه میگوید: ما با هم هستیم، مأمورین نمیپذیرند. شهید کیا با بقیة همراهان جهت بازدید وارد خرمشهر میشوند و آقای رضالو با ناراحتی تمام، نا امیدانه، این مسافت را با ماشینهای عبوری به اهواز برمی گردد. شوخی متقابل با شهید کیا در ایست بازرسی پل اندیمشکآقای رضالو تصمیم میگیرد، این شوخی سنگین را جبران کند. یا به عبارتی انتقام بگیرد. پس از چند روز دیگر که همین جمع قرار است از سایت چهار و پنج بازدید کنند. محل عبور پل فلزی اندیمشک بود. قبل از ایست و بازرسی پل اندیمشک که نسبتاً دژبان با توجه به حساسیت منطقه، سخت هم میگرفت. (چند کیلومتر مانده به ایست و بازرسی) آقای رضالو با لطایفالحیلی و به بهانة اینکه شما خسته هستید و من میخواهم رانندگی کنم و با اصرار زیاد، پشت فرمان قرار میگیرد. همین که جلو ایست و بازرسی میرسند و مأمور از آنها برگ تردد میخواهد، آقای رضالو درحالی که به کیا اشاره میکند. میگوید: ما چند نفر با هم هستیم. لکن این آقا با ما نیست دژبان هم طبق روش جاری میگوید: شما باید پیاده شوید. شهیدکیا هم بدون هیچ گونه حرف یا مقاومت یا دفاعی در حالی که مشغول پیاده شدن هست میگوید: پس اجازه بدهید وسایلم را هم بردارم و چند نارنجک و یکی دو تا مین گوجهای و مقداری فشنگ را از عقب ماشین برمیدارد (لازم به یادآوری است که بعضاً فشنگ یا سایر مهمات بدست آمده از متهمین که از منطقة عملیاتی آورده بودند را جهت تحویل به انبار در عقب ماشین لنکروز نگهداری میکردند) وقتی چشم مأمورین به این همه مهمات جنگی میافتد، به همه سرنشینان خودرو مشکوک و همه را جهت برسی بیشتر از ماشین پیاده میکنند. حالا آقای رضالو میخواهد بگوید همه با هم هستیم و شوخی کردم. نمیشود میخواهد چیزی نگوید همه توقیف شدهاند. لذا پس از مقداری معطلی شانس میآورند و فرمانده دژبان جنوب آقای ناصر ناری جهت سرکشی از دژبانیها از آنجا عبور میکند و چون همه این آقایان را میشناخته و با هم ارتباط کاری داشتهاند و میبیند جلو دژبانی معطل هستند. سریع از ماشین پیاده شده با آنها احوالپرسی میکند و می گوید چرا اینجا پیاده شدهاید میگویند. به دستور مأمورین متوقف شدهایم. ضمن معذرت خواهی به مأمورین دستور میدهد سریعاً اجازه عبور داده شود. این هم نوعی شوخی عملیاتی بود. یادآن صفا و صمیمتها بخیر. منبع : کتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی
ادامه مطلب
|
|