کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان



چهل حديث نوراني از امام محمد باقر (ع)

تولد امام محمد باقر اشعار تولد امام محمد اس ام اس تولد



1- چه بسا شخص حريص بر امري از امور دنيا ، که بدان دست يافته و باعث نافرجامي و بدبختي او گرديده است ، و چه بسا کسي که براي امري از امور آخرت کراهت داشته و بدان رسيده ، ولي به وسيله آن سعادتمند گرديده است .بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (166)

2- تو را به پنج چيز سفارش مي کنم : اگر مورد ستم واقع شدي ستم مکن ، اگر به تو خيانت کردند خيانت مکن ، اگر تکذيبت کردند خشمگين مشو ، اگر مدحت کنند شاد مشو ، و اگر نکوهشت کنند ، بيتابي مکن .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (167)

3- سخن نيک را از هر کسي ، هر چند به آن عمل نکند ، فرا گيريد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (170)

4- چيزي با چيزي نياميخته است که بهتر از حلم با علم باشد .

 بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص(172)

5- نهايت کمال ، فهم در دين و صبر بر مصيبت ، و اندازه گيري در خرج زندگاني است .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص(172)

6- سه چيز از خصلتهاي نيک دنيا و آخرت است : از کسي که به تو ستم کرده است گذشت کني ، به کسي که از تو بريده است بپيوندي ، و هنگامي که با تو به نداني رفتار شود ، بردباري کني .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)

7- خداوند دوست ندارد که مردم در خواهش از يکديگر اصرار ورزند ، ولي اصرار در خواهش از خودش را دوست دارد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)

8- دانشمندي که از علمش سود برند ، از هفتاد هزار عابد بهتر است .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)

9- هيچ بنده اي عالم نيست ، مگر اينکه نسبت به بالا دست خود ، حسادت نورزد ، و زيردست خود را خوار نشمارد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)

10- هر که خوش نيت باشد ، روزي اش افزايش مي يابد .

 بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (175)

11- هر کس با خانواده اش خوشرفتار باشد ، بر عمرش افزوده مي گردد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (175)

12- از سستي و بي قراري بپرهيز ، که اين دو ، کليد هر بدي مي باشند ، کسي که سستي کند ، حقي را ادا نکند ، و کسي که بي قرار شود ، بر حق صبر نکند .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (175)

13- پيوند با خويشان ، عملها را پاکيزه مي نمايد ، اموال را افزايش مي دهد ، بلا را دور مي کند ، حسا آخرت را آسان مي نمايد ، و مرگ را به تاخير مي اندازد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 71، ص (111)

14- بهترين چيزي را که دوست داريد درباره شما بگويند ، درباره مردم بگوييد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 65، ص (152)

15- خداوند بنده مؤمنش را با بلا مورد لطف قرار مي دهد ، چنانکه سفر کرده اي براي خانواده خود هديه مي فرستد ، و او را از دنيا پرهيز مي دهد ، چنانکه طبيب مريض را پرهيز مي دهد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (180)

16- بر شما باد به پرهيزکاري و کوشش و راستگويي ، و پرداخت امانت به کسي که شما را بر آن امين دانسته است ، چه آن شخص ، نيک باشد يا بد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (179)

17- غيبت آن است که درباره برادرت چيزي را بگويي که خداوند بر او پوشيده و مستور داشته است . و بهتان آن است که عيبي را که در برادرت نيست ، به او ببندي .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (178)

18- خداوند ، دشنام گوي بي آبرو را دشمن دارد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (176)

19- تواضع ، راضي بودن به نشستن در جايي است که کمتر از شانش باشد ، و اينکه به هر کس رسيدي سلام کني ، و جدال را هر چند حق با تو باشد ، ترک کني .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (176)

20- برترين عبادت ، پاکي شکم و پاکدامني است .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (176)

21- خداوند در روز قيامت در حساب بندگانش ، به اندازه عقلي که در دنيا به آنها داده است ، دقت و باريک بيني مي کند .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 7 ، ص (267)

22- آن که از شما به ديگري علم بياموزد ، پاداش او ( نزد خداي تعالي ) به مقدار پاداش دانشجوست ، و از او هم بيشتر مي باشد .

کافي ، ج 1 ، ص (35)

23- هر که علم و دانش را جويد براي آنکه به علما فخر فروشي کند ، يا با نابخردان بستيزد ، و يا مردم را متوجه خود نمايد ، بايد آتش را جاي نشستن خود گيرد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، 2 ، ص (38)

24- خداوند عزوجل کسي را که در ميان جمع ، بدون ناسزاگويي شوخي کند ، دوست دارد .

کافي ، ج 2 ، ص (663)

25- سه خصلت است که دارنده اش نمي ميرد تا عاقبت شوم آن را ببيند : ستمکاري ، ازخويشان بريدن ، و قسم دروغ که نبرد با خداست .

کافي ، ج 75، ص (174)

26- به خدا سوگند هيچ بنده اي در دعا ، پافشاري و اصرار به درگاه خداي عزوجل نکند ، جز اينکه حاجتش را بر آورد .

کافي ، ج 2 ، ص (475)

27- خداوند عزوجل از ميان بندگان مؤمنش آن بنده اي را دوست دارد که بسيار دعا کند ، پس بر شما باد دعا در هنگام سحر تا طلوع آفتاب ، زيرا آن ، ساعتي است که درهاي آسمان در آن هنگام باز گردد و روزيها در آن تقسيم گردد و حاجتهاي بزرگ بر آورده شود .

کافي ، ج 2 ، ص (478)

28- دعاي انسان پشت سر برادر ديني اش ، نزديکترين و سريعترين دعا به اجابت است .

کافي ، ج 2 ، ص (507)

29- هر چشمي روز قيامت گريان است ، جز سه چشم : چشمي که در راه خدا شب را بيدار باشد ، چشمي که از ترس خدا گريان شود ، و چشمي که از محرمات الهي و گناهان بسته شود .

کافي ، ج 2 ، ص (80)

30- شخص حريص به دنيا مانند کرم ابريشم است که هر چه بيشتر ابريشم به دور خود مي تند ، راه بيرون شدنش را دورتر و مشکل تر مي کند ، تا اينکه از غم و اندوه بميرد .

کافي ، ج 2 ، ص (316)

31- چه بسيار خوب است نيکي ها پس از بدي ها ، و چه بسيار بد است بدي ها پس از نيکي ها .

کافي ، ج 2 ، ص (458)

32- چون مؤمن با مؤمني دست دهد ، پاک و بي گناه از يکديگر جدا مي شوند .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 73، ص (20)

33- از دشمني بپرهيزيد ، زيرا فکر را مشغول کرده و مايه نفاق مي گردد .

 بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 2 ، ص (301)

34- هيچ قطره اي نزد خداوند ، محبوبتر از قطره اشکي که در تاريکي شب از ترس خدا و براي او ريخته شود ، نيست .

کافي ، ج 2 ، ص (482)

35- هر که بر خدا توکل کند ، مغلوب نمي شود ، و هر که از گناه به خدا پناه برد ، شکست نمي خورد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 68، ص (151)

36- افزايش نعمت از جانب خداوند قطع نمي شود ، مگر اينکه شکر از جانب بندگان قطع گردد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 68، ص (54)

37- خداوند دنيا را به دوست و دشمن خود مي دهد ، اما دينش را فقط به دوست خود مي بخشد .

 بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 2 ، ص (215)

38- مؤمن برادر مؤمن است ، او را دشنام نمي دهد ، از او دريغ نمي کند ، و به او گمان بد نمي برد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (176)

39- هيچ کس از گناهان سالم نمي ماند ، مگر اينکه زبانش را نگه دارد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (178)

40- سه چيز پشت انسان را مي شکند : مردي که عمل خويش را زياد شمارد ، گناهانش را فراموش کند ، و به راي خويش ، خوشنود باشد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 69، ص (314)




ایران مطلب*


ادامه مطلب



[ شنبه 21 فروردین 1395  ] [ 6:03 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

اشعار زیبا برای تولد امام محمد باقر (ع)+ زندگینامه امام محمد باقر  

 

در ابن مجموعه قصد داریم در مورد زندگینامه امام محمد باقر (ع) رو اشعاری رو در مورد ولادت امام محمد باقر (ع) برای شما در ادامه به نمایش بگذاریم که در ادامه مشاهده می کنید
 

در ابن مجموعه قصد داریم در مورد زندگینامه امام محمد باقر (ع) رو اشعاری رو در مورد ولادت امام محمد باقر (ع) برای شما در ادامه به نمایش بگذاریم که در ادامه مشاهده می کنید
 


اشعار زیبا برای تولد امام محمد باقر

زندگی نامه امام محمد باقر (ع)
چهل حدیث از امام محمد باقر (ع)

 
اس ام اس ولادت امام محمد باقر
تولد امام محمد باقر اشعار تولد امام محمد اس ام اس تولد

سرود میلاد امام باقر علیه السلام

 
 
گشته ذکر عالمین یا باقر آل عبا
 
آمده فرزند زهرا باقر آل عبا
 
این خجسته جشنِ میلاد،تهنیت باد تهنیت باد
 
ای عزیز مصطفی یا باقر آل عبا...
 
جلوه شد ماهِ رخ دلبند زین العابدین
 
مثل گل زیبا بُوَد فرزند زین العابدین
 
این خجسته جشنِ میلاد،تهنیت باد تهنیت باد
 
ای عزیز مصطفی یا باقر آل عبا...
 
این پسر که عالمی محوِ تماشایش بُوَد
 
همچو قرآنی به روی دستِ بابایش بُوَد
 
این خجسته جشنِ میلاد،تهنیت باد تهنیت باد
 
ای عزیز مصطفی یا باقر آل عبا...
 
بر خلایق تا ابد محبوب و مولا آمده
 
مخزن علمِ خداوندی به دنیا آمده
 
این خجسته جشنِ میلاد....
 
دُرّ رحمت از یم حقّ الیقین باید گرفت
 
عیدی از دستِ امامُ العارفین باید گرفت
 
این خجسته جشنِ میلاد....
 
یک شبِ میلادت ای قدر و مقامِ تو رفیع
 
وعده ی ما مرقدت در صحن و ایوانِ بقیع
 
ای ولای تو مرا دلگرمی و بود و نبود
 
آرزوی ما بُوَد نابودی ِ آلِ سعود
 
ای فروغِ عرش اعلا،یبن الزهرا یبن الزهرا...
 
ای عزیز مصطفی یا باقرِ آل عبا...

 سرود یا زمزمه ی مسجدی – میلاد امام باقر علیه السلام

خورشید ایمان سر زده،امامِ باقر آمده

فصلِ ماتم سرآمده، امامِ باقر آمده

یا باقرِ آلِ عبا...

از دامنِ فضل و شرف،نور خدا شده عیان

حضرت زهرا می دهد،عیدی به کلّ عاشقان

یا باقرِ آلِ عبا...

این مهلقا این مهجبین،از همه ی خوبان سر است

ماهِ رجب متبرّک،به نور این گل پسر است

یا باقرِ آلِ عبا...

باید گرفت از این پسر،رزق تقوی نور ایمان

باشد به دست لطف او،برات اعتکافیان

یا باقرِ آلِ عبا...

بده به ما ای عشق تو،بر عاشقان بود و نبود

یک براتِ مدینه با،نابودی ِ آل سعود

یا باقرِ آلِ عبا...

حرمت را می سازیم در،مدینه با لطف خدا

از مدینه دسته جمعی رَویم به سوی کربلا

جانم حسین جانم حسین ای جان جانانم حسین...

 سرود ساده جشن ولادت حضرت امام باقر (ع)

سیدی یا حضرت باقر مدد...

مُهر عشقت به جبین عاشقان/ای امام پنجمین عاشقان

به لبم کوثر زمزمه تویی/یوسف علی و فاطمه تویی

خاک درگه تو حلم و منزلت/طفل مکتب تو علم و معرفت

آسمان ذرّه ای از عنایتت/کهکشان پرتوی از کرامتت

مثل اجداد خودت،مکرّمی/جلوه ی قدسی اسم اعظمی

قمر سپهر شرع و دین تویی/پسر سیّد ِ ساجدین تویی

نور مهر آسمان پیش تو هیچ/دانش کلّ جهان پیش تو هیچ

بده بر ما ز عطای ذولجلال/علم و تقوی و شرافت و کمال

کن دعا که با صفا شویم همه/عامل دین خدا شویم همه

بنده ی خدا شدن حاجت ماست/زینت شما شدن حاجت ماست

حرف من ذکر دل و جان همه است/هدفم جلب رضای فاطمه است


 


 


مختصری از زندگینامه امام محمد باقر (ع)

تولد امام محمد باقر اشعار تولد امام محمد اس ام اس تولد
 


حضرت امام محمد باقر علیه السلام

نام مبارک امام پنجم محمد بود . لقب آن حضرت باقر يا باقرالعلوم است ، بدين جهت که : دريای دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت . القاب ديگری مانند شاکر و صابر و هادی نيز برای آن حضرت ذکر کرده اند که هريک باز گوينده صفتی از صفات آن امام بزرگوار بوده است . کنيه امام " ابوجعفر " بود . مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی علیه السلام است . بنابراين نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن علیه السلام و از سوی پدر به امام حسين علیه السلام مي رسيد . پدرش حضرت سيدالساجدين ، امام زين العابدين ، علی بن الحسين علیه السلام است . تولد حضرت باقر علیه السلام در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57هجری در مدينه اتفاق افتاد . در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سيد الشهداء کودکی بود که به چهارمين بهار زندگيش نزديک مي شد . دوران امامت امام محمد باقر علیه السلام از سال 95هجری که سال درگذشت امام زين العابدين علیه السلام است آغاز شد و تا سال 114ه . يعنی مدت 19سال و چند ماه ادامه داشته است .

در دوره امامت امام محمد باقر علیه السلام و فرزندش امام جعفر صادق علیه السلام مسائلی مانند انقراض امويان و بر سر کار آمدن عباسيان و پيدا شدن مشاجرات سياسی و ظهور سرداران و مدعيانی مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانی و ديگران مطرح است ، ترجمه کتابهای فلسفی و مجادلات کلامی در اين دوره پيش مي آيد ، و عده ای از مشايخ صوفيه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پيدا مي شوند . قاضيها و متکلمانی به دلخواه مقامات رسمی و صاحب قدرتان پديد مي آيند و فقه و قضاء و عقايد و کلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسير مي نمايد ، و تعليمات قرآنی - به ويژه مسأله امامت و ولايت را ، که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا ، افکار بسياری از حق طلبان را به حقانيت آل علی علیه السلام متوجه کرده بود ، و پرده از چهره زشت ستمکاران اموی و دين به دنيا فروشان برگرفته بود ، به انحراف مي کشاندند و احاديث نبوی را در بوته فراموشی قرار مي دادند .

برخی نيز احاديثی به نفع دستگاه حاکم جعل کرده و يا مشغول جعل بودند و يا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون مي نمودند . اينها عواملی بود بسيار خطرناک که بايد حافظان و نگهبانان دين در برابر آنها بايستند . بدين جهت امام محمد باقر علیه السلام و پس از وی امام جعفر صادق علیه السلام از موقعيت مساعد روزگار سياسی ، برای نشر تعليمات اصيل اسلامی و معارف حقه بهره جستند ، و دانشگاه تشيع و علوم اسلامی را پايه ريزی نمودند . زيرا اين امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقيقی تعليمات پيامبر ( ص ) و ناموس و قانون عدالت بودند ، و مي بايست به تربيت شاگردانی عالم و عامل و يارانی شايسته و فداکار دست يازند ، و فقه آل محمد ( ص ) را جمع و تدوين و تدريس کنند . به همين جهت محضر امام باقر علیه السلام مرکز علماء و دانشمندان و راويان حديث و خطيبان و شاعران بنام بود . در مکتب تربيتی امام باقر علیه السلام علم و فضيلت به مردم آموخته مي شد .

ابوجعفر امام محمد باقر علیه السلام متولی صدقات حضرت رسول ( ص ) و اميرالمؤمنين علیه السلام و پدر و جد خود بود و اين صدقات را بر بنی هاشم و مساکين و نيازمندان تقسيم مي کرد ، و اداره آنها را از جهت مالی به عهده داشت . امام باقر علیه السلام دارای خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامی بود . سيرت و صورتش ستوده بود . پيوسته لباس تميز و نو مي پوشيد . در کمال وقار و شکوه حرکت مي فرمود . از آن حضرت مي پرسيدند : جدت لباس کهنه و کم ارزش مي پوشيد ، تو چرا لباس فاخر بر تن مي کنی ؟ پاسخ مي داد : مقتضای تقوای جدم و فرمانداری آن روز ، که محرومان و فقرا و تهيدستان زياد بودند ، چنان بود . من اگر آن لباس بپوشم در اين انقلاب افکار ، نمي توانم تعظيم شعائر دين کنم . امام پنجم علیه السلام بسيار گشاده رو و با مؤمنان و دوستان خوش برخورد بود . با همه اصحاب مصافحه مي کرد و ديگران را نيز بدين کار تشويق مي فرمود .

 در ضمن سخنانش مي فرمود : مصافحه کردن کدورتهای درونی را از بين مي برد و گناهان دو طرف - همچون برگ درختان در فصل خزان - مي ريزد . امام باقر علیه السلام در صدقات و بخشش و آداب اسلامی مانند دستگيری از نيازمندان و تشييع جنازه مؤمنين و عيادت از بيماران و رعايت ادب و آداب و سنن دينی ، کمال مواظبت را داشت . مي خواست سنتهای جدش رسول الله ( ص ) را عملا در بين مردم زنده کند و مکارم اخلاقی را به مردم تعليم نمايد .

در روزهای گرم برای رسيدگی به مزارع و نخلستانها بيرون مي رفت ، و با کارگران و کشاورزان بيل مي زد و زمين را برای کشت آماده مي ساخت . آنچه از محصول کشاورزی - که با عرق جبين و کد يمين - به دست مي آورد در راه خدا انفاق مي فرمود . بامداد که برای ادای نماز به مسجد جدش رسول الله ( ص ) مي رفت ، پس از گزاردن فريضه ، مردم گرداگردش جمع مي شدند و از انوار دانش و فضيلت او بهره مند مي گشتند . مدت بيست سال معاويه در شام و کارگزارانش در مرزهای ديگر اسلامی در واژگون جلوه دادن حقايق اسلامی - با زور و زر و تزوير و اجير کردن عالمان خود فروخته - کوشش بسيار کردند . ناچار حضرت سجاد علیه السلام و فرزند ارجمندش امام محمد باقر علیه السلام پس از واقعه جانگداز کربلا و ستمهای بي سابقه آل ابوسفيان ، که مردم به حقانيت اهل بيت عصمت علیه السلام توجه کردند ، در اصلاح عقايد مردم به ويژه در مسأله امامت و رهبری ، که تنها شايسته امام معصوم است ، سعی بليغ کردند و معارف حقه اسلامی را - در جهات مختلف - به مردم تعليم دادند تا کار نشر فقه و احکام اسلام به جايی رسيد که فرزند گرامی آن امام ، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام دانشگاهی با چهار هزار شاگرد پايه گذاری نمود ، و احاديث و تعليمات اسلامی را در اکناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد .

 امام سجاد علیه السلام با زبان دعا و مناجات و يادآوری از مظالم اموی و امر به معروف و نهی از منکر و امام باقر علیه السلام با تشکيل حلقه های درس ، زمينه اين امر مهم را فراهم نمود و مسائل لازم دينی را برای مردم روشن فرمود . رسول اکرم اسلام ( ص ) در پرتو چشم واقع بين و با روشن بينی وحی الهی وظايفی را که فرزندان و اهل بيت گرامي اش در آينده انجام خواهند داد و نقشی را که در شناخت و شناساندن معارف حقه به عهده خواهند داشت ، ضمن احاديثی که از آن حضرت روايت شده ، تعيين فرموده است .

 چنان که در اين حديث آمده است : روزی جابر بن عبدالله انصاری که در آخر عمر دو چشم جهان بينش تاريک شده بود به محضر حضرت سجاد علیه السلام شرفياب شد . صدای کودکی را شنيد ، پرسيد کيستی ؟ گفت من محمد بن علی بن الحسينم ، جابر گفت : نزديک بيا ، سپس دست او را گرفت و بوسيد و عرض کرد : روزی خدمت جدت رسول خدا ( ص ) بودم . فرمود : شايد زنده بمانی و محمد بن علی بن الحسين که يکی از اولاد من است ملاقات کنی . سلام من را به او برسان و بگو : خدا به تو نور حکمت دهد . علم و دين را نشر بده . امام پنجم هم به امر جدش قيام کرد و در تمام مدت عمر به نشر علم و معارف دينی و تعليم حقايق قرآنی و احاديث نبوی ( ص ) پرداخت . اين جابر بن عبدالله انصاری همان کسی است که در نخستين سال بعد از شهادت حضرت امام حسين علیه السلام به همراهی عطيه که مانند جابر از بزرگان و عالمان با تقوا و از مفسران بود ، در اربعين حسينی به کربلا آمد و غسل کرد ، و در حالی که عطيه دستش را گرفته بود در کنار قبر مطهر حضرت سيدالشهداء آمد و زيارت آن سرور شهيدان را انجام داد . باری ، امام باقر عليه السلام منبع انوار حکمت و معدن احکام الهی بود .

 نام نامی آن حضرت با دهها و صدها حديث و روايت و کلمات قصار و اندرزهايی همراه است ، که به ويژه در 19سال امامت برای ارشاد مستعدان و دانش اندوزان و شاگردان شايسته خود بيان فرموده است . بنا به رواياتی که نقل شده است ، در هيچ مکتب و محضری دانشمندان خاضعتر و خاشعتر از محضر محمد بن علی علیه السلام نبوده اند . در زمان اميرالمؤمنين علی علیه السلام گوئيا ، مقام علم و ارزش دانش هنوز - چنان که بايد - بر مردم روشن نبود ، گويا مسلمانان هنوز قدم از تنگنای حيات مادی بيرون ننهاده و از زلال دانش علوی جامی ننوشيده بودند ، و در کنار دريای بيکران وجود علی علیه السلام تشنه لب بودند و جز عده ای معدود قدر چونان گوهری را نمي دانستند . بي جهت نبود که مولای متقيان بارها مي فرمود : سلونی قبل از تفقدونی پيش از آنکه من را از دست بدهيد از من بپرسيد .

 و بارها مي گفت : من به راههای آسمان از راههای زمين آشناترم . ولی کو آن گوهرشناسی که قدر گوهر وجود علی را بداند ؟ اما به تدريج ، به ويژه در زمان امام محمد باقر علیه السلام مردم کم کم لذت علوم اهل بيت و معارف اسلامی را درک مي کردند ، و مانند تشنه لبی که سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و يا قدر آن را ندانسته باشد ، زلال گوارای دانش امام باقر علیه السلام را دريافتند و تسليم مقام علمی امام علیه السلام شدند ، و به قول يکی از مورخان : " مسلمانان در اين هنگام از ميدان جنگ و لشکر کشی متوجه فتح دروازه های علم و فرهنگ شدند " . امام باقر علیه السلام نيز چون زمينه قيام بالسيف ( قيام مسلحانه ) در آن زمان - به علت خفقان فراوان و کمبود حماسه آفرينان - فراهم نبود ، از اين رو ، نشر معارف اسلام و فعاليت علمی را و هم مبارزه عقيدتی و معنوی با سازمان حکومت اموی را ، از اين طريق مناسب تر مي ديد ، و چون حقوق اسلام هنوز يک دوره کامل و مفصل تدريس نشده بود ، به فعاليتهای ثمر بخش علمی در اين زمينه پرداخت . اما بدين خاطر که نفس شخصيت امام و سير تعليمات او - در ابعاد و مرزهای مختلف - بر ضرر حکومت بود ، مورد اذيت و ايذاء دستگاه قرار مي گرفت .

در عين حال امام هيچگاه از اهميت تکليفی شورش ( عليه دستگاه ) غافل نبود ، و از راه ديگری نيز آن را دامن مي زد : و آن راه ، تجليل و تأييد برادر شورشي اش زيد بن علی بن الحسين بود . رواياتی در دست است که وضع امام محمد باقر علیه السلام که خود - در روزگارش - مرزبان بزرگ فکری و فرهنگی بوده و نقش مهمی در نشر اخلاق و فلسفه اصيل اسلامی و جهان بينی خاص قرآن ، و تنظيم مبانی فقهی و تربيت شاگردانی " مانند امام شافعی " و تدوين مکتب داشته ، موضع انقلابی برادرش " زيد " را نيز تأييد مي کرده است چنانکه نقل شده امام محمد باقر علیه السلام مي فرمود : خداوندا پشت من را به زيد محکم کن . و نيز نقل شده است که روزی زيد بر امام باقر علیه السلام وارد شد ، چون امام علیه السلام زيد بن علی را ديد ، اين آيه را تلاوت کرد : " يا ايها الذين آمنوا کونوا قوامين بالقسط شهداء لله " . يعنی : " ای مؤمنان ، بر پای دارندگان عدالت باشيد و گواهان ، خدای را " . آنگاه فرمود : انت و الله يا زيد من اهل ذلک ، ای زيد ، به خدا سوگند تو نمونه عمل به اين آيه ای .

مي دانيم که زيد برادر امام محمد باقر علیه السلام که تحت تأثير تعليمات ائمه علیه السلام برای اقامه عدل و دين قيام کرد . سرانجام عليه هشام به عبدالملک اموی ، در سال ( 120يا 122) زمان امامت امام جعفر صادق علیه السلام خروج کرد و دستگاه جبار ، ناجوانمردانه او را به قتل رساند . بدن مقدس زيد را سالها بر دار کردند و سپس سوزانيدند . و چنانکه تاريخ مي نويسد : گرچه نهضت زيد نيز به نتيجه ای نينجاميد و قيامهای ديگری نيز که در اين دوره به وجود آمد ، از جهت ظاهری به نتايجی نرسيد ، ولی اين قيامها و اقدامها در تاريخ تشيع موجب تحرک و بيداری و بروز فرهنگ شهادت عليه دستگاه جور به شمار آمده و خون پاک شيعه را در جوشش و غليان نگهداشته و خط شهادت را تا زمان ما در تاريخ شيعه ادامه داده است . امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام گرچه به ظاهر به اين قيامها دست نيازيدند ، که زمينه را مساعد نمي ديدند ، ولی در هر فرصت و موقعيت به تصحيح نظر جامعه درباره حکومت و تعليم و نشر اصول اسلام و روشن کردن افکار ، که نوعی ديگر از مبارزه است ، دست زدند .

 چه در اين دوره ، حکومت اموی رو به زوال بود و فتنه عباسيان دامنگير آنان شده بود ، از اين رو بهترين فرصت برای نشر افکار زنده و تربيت شاگردان و آزادگان و ترسيم خط درست حکومت ، پيش آمده بود و در حقيقت مبارزه سياسی به شکل پايه ريزی و تدوين اصول مکتب - که امری بسيار ضروری بود - پيش آمد . اما چنان که اشاره شد ، دستگاه خلافت آنجا که پای مصالح حکومتی پيش مي آمد و احساس مي کردند امام علیه السلام نقاب از چهره ظالمانه دستگاه برمي گيرد و خط صحيح را در شناخت " امام معصوم علیه السلام " و امامت که دنباله خط " رسالت " و بالاخره " حکومت الله " است تعليم مي دهد ، تکان مي خوردند و دست به ايذاء و آزار و شکنجه امام علیه السلام مي زدند و گاه به زجر و حبس و تبعيد ... برای شناخت اين امر ، به بيان اين واقعه که در تاريخ ياد شده است مي پردازيم : " در يکی از سالها که هشام بن عبدالملک ، خليفه اموی ، به حج مي آيد ، جعفر بن محمد ، امام صادق ، در خدمت پدر خود ، امام محمد باقر ، نيز به حج مي رفتند .

 روزی در مکه ، حضرت صادق ، در مجمع عمومی سخنرانی مي کند و در آن سخنرانی تأکيد بر سر مسأله پيشوايی و امامت و اينکه پيشوايان بر حق و خليفه های خدا در زمين ايشانند نه ديگران ، و اينکه سعادت اجتماعی و رستگاری در پيروی از ايشان است و بيعت با ايشان و ... نه ديگران . اين سخنان که در بحبوحه قدرت هشام گفته مي شود ، آن هم در مکه در موسم حج ، طنينی بزرگ مي يابد و به گوش هشام مي رسد. هشام در مکه جرأت نمي کند و به مصلحت خود نمي بيند که متعرض آنان شود . اما چون به دمشق مي رسد ، مأمور به مدينه مي فرستد و از فرماندار مدينه مي خواهد که امام باقر علیه السلام و فرزندش را به دمشق روانه کرد ، و چنين مي شود .

 حضرت صادق علیه السلام مي فرمايد : چون وارد دمشق شديم ، روز چهارم ما را به مجلس خود طلبيد . هنگامی که به مجلس او درآمديم ، هشام بر تخت پادشاهی خويش نشسته و لشکر و سپاهيان خود را در سلاح کامل غرق ساخته بود ، و در دو صف در برابر خود نگاه داشته بود . نيز دستور داده بود تا آماج خانه ای ( جاهايی که در آن نشانه برای تيراندازی مي گذارند ) در برابر او نصب کرده بودند ، و بزرگان اطرافيان او مشغول مسابقه تيراندازی بودند . هنگامی که وارد حياط قصر او شديم ، پدرم در پيش مي رفت و من از عقب او مي رفتم ، چون نزديک رسيديم ، به پدرم گفته : " شما هم همراه اينان تير بيندازيد " پدرم گفت : " من پير شده ام . اکنون اين کار از من ساخته نيست اگر من را معاف داری بهتر است " .

 هشام قسم ياد کرد : " به حق خداوندی که ما را به دين خود و پيغمبر خود گرامی داشت ، تو را معاف نمي دارم " . آنگاه به يکی از بزرگان بنی اميه امر کرد که تير و کمان خود را به او ( يعنی امام باقر - ع - ) بده تا او نيز در مسابقه شرکت کند . پدرم کمان را از آن مرد بگرفت و يک تير نير بگرفت و در زه گذاشت و به قوت بکشيد و بر ميان نشانه زد . سپس تير ديگر بگرفت و بر فاق تير اول زد ... تا آنکه نه تير پياپی افکند . هشام از ديدن اين چگونگی خشمگين گشت و گفت : " نيک تير انداختی ای ابوجعفر ، تو ماهرترين عرب و عجمی در تيراندازی . چرا مي گفتی من بر اين کار قادر نيستم ؟ ... بگو : اين تيراندازی را چه کسی به تو ياد داده است " . پدرم فرمود : " مي دانی که در ميان اهل مدينه ، اين فن شايع است . من در جوانی چندی تمرين اين کار کرده ام " .

 سپس امام صادق علیه السلام اشاره مي فرمايد که : هشام از مجموع ماجرا غضبناک گشت و عازم قتل پدرم شد . در همان محفل هشام بر سر مقام رهبری و خلافت اسلامی با امام باقر علیه السلام سخن مي گويد . امام باقر درباره رهبری رهبران بر حق و چگونگی اداره اجتماع اسلامی و اينکه رهبر يک اجتماع اسلامی بايد چگونه باشد ، سخن مي گويد .

 اينها همه هشام را - که فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام - بيش از پيش ناراحت مي کند . بعضی نوشته اند که : امام باقر را در دمشق به زندان افکند . و چون به او خبر مي دهند که زندانيان دمشق مريد و معتقد به امام علیه السلام شده اند ، امام را رها مي کند و به شتاب روانه مدينه مي نمايد . و پيکی سريع ، پيش از حرکت امام از دمشق ، مي فرستد تا در آباديها و شهرهای سر راه همه جا عليه آنان ( امام باقر و امام صادق - ع - ) تبليغ کنند تا بدين گونه ، مردم با آنان تماس نگيرند و تحت تأثير گفتار و رفتارشان واقع نشوند . با اين وصف امام علیه السلام در اين سفر ، از تماس با مردم - حتی مسيحيان - و روشن کردن آنان غفلت نمي ورزد . جالب توجه و قابل دقت و يادگيری است که امام محمد باقر علیه السلام وصيت مي کند به فرزندش امام جعفر صادق علیه السلام که مقداری از مال او را وقف کند ، تا پس از مرگش ، تا ده سال در ايام حج و در منی محل اجتماع حاجيها برای سنگ انداختن به شيطان ( رمی جمرات ) و قربانی کردن برای او محفل عزا اقامه کنند . توجه به موضوع و تعيين مکان ، اهميت بسيار دارد . به گفته صاحب الغدير زنده ياد علامه امينی - اين وصيت برای آن است که اجتماع بزرگ اسلامی ، در آن مکان مقدس با پيشوای حق و رهبر دين آشنا شود و راه ارشاد در پيش گيرد ، و از ديگران ببرد و به اين پيشوايان بپيوندد ، و اين نهايت حرص بر هدايت مردم است و نجات دادن آنها از چنگال ستم و گمراهی .

شهادت امام باقر علیه السلام

حضرت امام محمد باقر علیه السلام 19سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زين العابدين علیه السلام زندگی کرد و در تمام اين مدت به انجام دادن وظايف خطير امامت ، نشر و تبليغ فرهنگ اسلامی ، تعليم شاگردان ، رهبری اصحاب و مردم ، اجرا کردن سنتهای جد بزرگوارش در ميان خلق ، متوجه کردن دستگاه غاصب حکومت به خط صحيح رهبری و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعی و امام معصوم ، که تنها خليفه راستين خدا و رسول ( ص ) در زمين است ، پرداخت و لحظه ای از اين وظيفه غفلت نفرمود . سرانجام در هفتم ذيحجه سال 114هجری در سن 57سالگی در مدينه به وسيله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست . پيکر مقدسش را در قبرستان بقيع - کنار پدر بزرگوارش - به خاک سپردند .

زنان و فرزندان

فرزندان آن حضرت را هفت نفر نوشته اند : ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق علیه السلام و عبدالله که مادرشان ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر بود . ابراهيم و عبيدالله که از ام حکيم بودند و هر دو در زمان حيات پدر بزرگوارشان وفات کردند . علی و زينب و ام سلمه که از ام ولد بودند





چهل حديث نوراني از امام محمد باقر (ع)

تولد امام محمد باقر اشعار تولد امام محمد اس ام اس تولد



1- چه بسا شخص حريص بر امري از امور دنيا ، که بدان دست يافته و باعث نافرجامي و بدبختي او گرديده است ، و چه بسا کسي که براي امري از امور آخرت کراهت داشته و بدان رسيده ، ولي به وسيله آن سعادتمند گرديده است .بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (166)

2- تو را به پنج چيز سفارش مي کنم : اگر مورد ستم واقع شدي ستم مکن ، اگر به تو خيانت کردند خيانت مکن ، اگر تکذيبت کردند خشمگين مشو ، اگر مدحت کنند شاد مشو ، و اگر نکوهشت کنند ، بيتابي مکن .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (167)

3- سخن نيک را از هر کسي ، هر چند به آن عمل نکند ، فرا گيريد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (170)

4- چيزي با چيزي نياميخته است که بهتر از حلم با علم باشد .

 بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص(172)

5- نهايت کمال ، فهم در دين و صبر بر مصيبت ، و اندازه گيري در خرج زندگاني است .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص(172)

6- سه چيز از خصلتهاي نيک دنيا و آخرت است : از کسي که به تو ستم کرده است گذشت کني ، به کسي که از تو بريده است بپيوندي ، و هنگامي که با تو به نداني رفتار شود ، بردباري کني .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)

7- خداوند دوست ندارد که مردم در خواهش از يکديگر اصرار ورزند ، ولي اصرار در خواهش از خودش را دوست دارد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)

8- دانشمندي که از علمش سود برند ، از هفتاد هزار عابد بهتر است .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)

9- هيچ بنده اي عالم نيست ، مگر اينکه نسبت به بالا دست خود ، حسادت نورزد ، و زيردست خود را خوار نشمارد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)

10- هر که خوش نيت باشد ، روزي اش افزايش مي يابد .

 بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (175)

11- هر کس با خانواده اش خوشرفتار باشد ، بر عمرش افزوده مي گردد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (175)

12- از سستي و بي قراري بپرهيز ، که اين دو ، کليد هر بدي مي باشند ، کسي که سستي کند ، حقي را ادا نکند ، و کسي که بي قرار شود ، بر حق صبر نکند .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (175)

13- پيوند با خويشان ، عملها را پاکيزه مي نمايد ، اموال را افزايش مي دهد ، بلا را دور مي کند ، حسا آخرت را آسان مي نمايد ، و مرگ را به تاخير مي اندازد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 71، ص (111)

14- بهترين چيزي را که دوست داريد درباره شما بگويند ، درباره مردم بگوييد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 65، ص (152)

15- خداوند بنده مؤمنش را با بلا مورد لطف قرار مي دهد ، چنانکه سفر کرده اي براي خانواده خود هديه مي فرستد ، و او را از دنيا پرهيز مي دهد ، چنانکه طبيب مريض را پرهيز مي دهد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (180)

16- بر شما باد به پرهيزکاري و کوشش و راستگويي ، و پرداخت امانت به کسي که شما را بر آن امين دانسته است ، چه آن شخص ، نيک باشد يا بد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (179)

17- غيبت آن است که درباره برادرت چيزي را بگويي که خداوند بر او پوشيده و مستور داشته است . و بهتان آن است که عيبي را که در برادرت نيست ، به او ببندي .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (178)

18- خداوند ، دشنام گوي بي آبرو را دشمن دارد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (176)

19- تواضع ، راضي بودن به نشستن در جايي است که کمتر از شانش باشد ، و اينکه به هر کس رسيدي سلام کني ، و جدال را هر چند حق با تو باشد ، ترک کني .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (176)

20- برترين عبادت ، پاکي شکم و پاکدامني است .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (176)

21- خداوند در روز قيامت در حساب بندگانش ، به اندازه عقلي که در دنيا به آنها داده است ، دقت و باريک بيني مي کند .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 7 ، ص (267)

22- آن که از شما به ديگري علم بياموزد ، پاداش او ( نزد خداي تعالي ) به مقدار پاداش دانشجوست ، و از او هم بيشتر مي باشد .

کافي ، ج 1 ، ص (35)

23- هر که علم و دانش را جويد براي آنکه به علما فخر فروشي کند ، يا با نابخردان بستيزد ، و يا مردم را متوجه خود نمايد ، بايد آتش را جاي نشستن خود گيرد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، 2 ، ص (38)

24- خداوند عزوجل کسي را که در ميان جمع ، بدون ناسزاگويي شوخي کند ، دوست دارد .

کافي ، ج 2 ، ص (663)

25- سه خصلت است که دارنده اش نمي ميرد تا عاقبت شوم آن را ببيند : ستمکاري ، ازخويشان بريدن ، و قسم دروغ که نبرد با خداست .

کافي ، ج 75، ص (174)

26- به خدا سوگند هيچ بنده اي در دعا ، پافشاري و اصرار به درگاه خداي عزوجل نکند ، جز اينکه حاجتش را بر آورد .

کافي ، ج 2 ، ص (475)

27- خداوند عزوجل از ميان بندگان مؤمنش آن بنده اي را دوست دارد که بسيار دعا کند ، پس بر شما باد دعا در هنگام سحر تا طلوع آفتاب ، زيرا آن ، ساعتي است که درهاي آسمان در آن هنگام باز گردد و روزيها در آن تقسيم گردد و حاجتهاي بزرگ بر آورده شود .

کافي ، ج 2 ، ص (478)

28- دعاي انسان پشت سر برادر ديني اش ، نزديکترين و سريعترين دعا به اجابت است .

کافي ، ج 2 ، ص (507)

29- هر چشمي روز قيامت گريان است ، جز سه چشم : چشمي که در راه خدا شب را بيدار باشد ، چشمي که از ترس خدا گريان شود ، و چشمي که از محرمات الهي و گناهان بسته شود .

کافي ، ج 2 ، ص (80)

30- شخص حريص به دنيا مانند کرم ابريشم است که هر چه بيشتر ابريشم به دور خود مي تند ، راه بيرون شدنش را دورتر و مشکل تر مي کند ، تا اينکه از غم و اندوه بميرد .

کافي ، ج 2 ، ص (316)

31- چه بسيار خوب است نيکي ها پس از بدي ها ، و چه بسيار بد است بدي ها پس از نيکي ها .

کافي ، ج 2 ، ص (458)

32- چون مؤمن با مؤمني دست دهد ، پاک و بي گناه از يکديگر جدا مي شوند .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 73، ص (20)

33- از دشمني بپرهيزيد ، زيرا فکر را مشغول کرده و مايه نفاق مي گردد .

 بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 2 ، ص (301)

34- هيچ قطره اي نزد خداوند ، محبوبتر از قطره اشکي که در تاريکي شب از ترس خدا و براي او ريخته شود ، نيست .

کافي ، ج 2 ، ص (482)

35- هر که بر خدا توکل کند ، مغلوب نمي شود ، و هر که از گناه به خدا پناه برد ، شکست نمي خورد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 68، ص (151)

36- افزايش نعمت از جانب خداوند قطع نمي شود ، مگر اينکه شکر از جانب بندگان قطع گردد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 68، ص (54)

37- خداوند دنيا را به دوست و دشمن خود مي دهد ، اما دينش را فقط به دوست خود مي بخشد .

 بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 2 ، ص (215)

38- مؤمن برادر مؤمن است ، او را دشنام نمي دهد ، از او دريغ نمي کند ، و به او گمان بد نمي برد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (176)

39- هيچ کس از گناهان سالم نمي ماند ، مگر اينکه زبانش را نگه دارد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (178)

40- سه چيز پشت انسان را مي شکند : مردي که عمل خويش را زياد شمارد ، گناهانش را فراموش کند ، و به راي خويش ، خوشنود باشد .

بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 69، ص (314)





س ام اس ولادت امام محمد باقر جدید

میلاد امام محمدباقر (علیه السلام)

شکافنده علوم و گشاینده دروازه های دانش

برشیعیان و ارادتمندان حضرتش خجسته باد
 


شیعیان!

به پا خیزید که جشن مولود پنجم

آسمان را ستاره باران کرده و زمین را نورافشان

امروز، قاصدک ها پیام آور تبریک عید هستند

میلاد پنجمین مولود زمین و آسمان مبارک باد

 

اس ام اس ولادت امام محمد باقر جدید

 

ساغر زده ام ز جام باقر

بشکفته لبم به نام باقر

چشم همه روشن از جمالش

آمد به جهان امام باقر

میلاد شکافنده ی دانش نبوی و وارث علم علوی خجسته باد

 

اس ام اس ولادت امام محمد باقر جدید

 

سالروز ولادت آن غواص بی بدیل دانش ها را

که دامن دامن معرفت به تشنگان دانایی و آگاهی می بخشید

تبریک می گوییم

 

اى باقر العلوم که هنگام مکرمت

باشد هزار حاتم طایى گداى تو

پنجم ولى و حجت خلاق عالمى

لوح دل است مهر به مهر و ولاى تو

میلاد امام محمد باقر علیه السلام مبارک باد

 

اس ام اس ولادت امام محمد باقر جدید

 

امروز جاده های بی حاشیه آسمان

مردی را به زمین بدرقه می کند

که در کوچه های جوانی

فانوسی از بی کرانه دانش ها به دست می گیرد

مقدمش گلباران

 


سر مى‏ پرورانم من هواى حضرت باقر

بدل باشد مرا شوق لقاى حضرت باقر

ز عشقش جان من بر لب رسیده کس نمى‏ داند

که نبود چاره ساز من سواى حضرت باقر

 

اس ام اس ولادت امام محمد باقر جدید

 

دارم به دل ولای تو یا باقر العلوم

بر سر بود هوای تو یا باقر العلوم

عهد ولادت تو و جشن و سرور ماست

جانم شود فدای تو یا باقر العلوم

میلاد شکافنده ی دانش نبوی و وارث علم علوی، خجسته باد

 

 اس ام اس ولادت امام محمد باقر جدید

 

ای امام دانایی های بشر، من جوانی از بی کرانه آبی ها

امروز در انتظار شمیمی از بوی خوش آشنایی ات هستم

تا اندیشه مرا با طلوع صبح صادقی نورانی کنی

میلادت گلباران

 

 اس ام اس ولادت امام محمد باقر جدید

 

اى مهر دل فروز، در آسمان علم

وى یار مه جبین، یا باقرالعلوم

اى حجت خدا، ما را شفیع شو

در روز واپسین، یا باقرالعلوم

 

اس ام اس ولادت امام محمد باقر جدید

 

اى مهر دل فروز، در آسمان علم

وى یار مه جبین، یا باقرالعلوم

اى حجت خدا، ما را شفیع شو

در روز واپسین، یا باقرالعلوم

میلاد امام محمد باقر علیه السلام خجسته باد

 

اس ام اس ولادت امام محمد باقر جدید

 

میلاد باقرالعلوم ( ع ) شکافنده اقیانوس بی کرانه دانش

بر همه جوانان و پویندگان راهشان خجسته باد

 

 اس ام اس ولادت امام محمد باقر جدید

 

بر اهل ولا عید مویّد شده امشب

در جلوه رخ داور سرمد شده امشب

لبخند عیان برلب احمد شده امشب

میلاد همایون محمد شده امشب


 

نزاید مادر گیتى ز بهر خدمت مردم

به جود و بخشش و لطف و سخاى حضرت باقر

به ذرات جهان یکسر بود او هادى و رهبر

که جان عالمى گردد فداى حضرت باقر

 

اس ام اس ولادت امام محمد باقر جدید

 

بهشت رحمت صفاى جنت

بهار طوبى جمال یزدان

امام باقر که فیض وافر

دهد کلامش به علم و عرفان

ولادت با سعادت امام محمد باقر علیه السلام مبارک باد


 

منادى میزند بین زمین آسمان فریاد

صفر این ماه عظمى را رسیده مژده میلاد

که شادان گشته از میلاد باقر حضرت سجاد

بر پدر آنچنان بر فرزندى چنین

مرحبا مرحبا، آفرین آفرین

 

اس ام اس ولادت امام محمد باقر جدید

 

امشب گل سرخ باغ دین می آید

فرزند امیرالمومنین می آید

تبریک که ماه برج حکمت باقر

در خانه زین العابدین می آید

یلاد امام محمدباقر (علیه السلام)

شکافنده علوم و گشاینده دروازه های دانش

برشیعیان و ارادتمندان حضرتش خجسته باد

 

اس ام اس ولادت امام محمد باقر جدید

 

ولادت شکافنده ی علم نبوی و مظهر حلم علوی، امام محمد باقر(ع) مبارک باد.

 

دل جرعه بنوش از قدح و جام محمد
دیگر شده مرهم همه آلام محمد
بشکفته گل پنجم گلخانه‌ی معشوق
او کیست ؟ لقب باقر و همنام محمّد

 

 اس ام اس ولادت امام محمد باقر جدید

 

میلاد که باشد این چنین پر آه است
گویا که ز داغِ کربلا آگاه است
او کیست شکافنده‌ی علم عالم
همنام محمد بن عبدالله است

 

 

از روشنی طلعت رخشنده باقر شد نور علوم نبوی بر همه ظاهر ، در اول ماه رجب از مشرق اعجاز گردید ، عیان ماه تمام از رخ باقر.

 

اس ام اس ولادت امام محمد باقر جدید

 

با آمدنش بهار شد شیدایی
در سینه‌ی انتظار شد غوغایی
از گلشن زین العابدین می‌آید
بر اهلِ جهان کودکی عاشورایی

 

دلم پر می زند امشب برای حضرت باقر که گویم شرحی از وصف و ثنای باقر ، ندیده ی دیده ی گیتی به علم و دانش و تقوا کسی را برتر و اعلم به جای حضرت باقر. ولات امام باقر مبارک باد.

 

اس ام اس ولادت امام محمد باقر جدید

 

شکر است که یاورِ رقیه آمد
فرزند برادرِ رقیه آمد
او همسفر کرب و بلا تا شام است
فرمانده‌ی لشکرِ رقیه آمد

 

امام باقر (ع) :
خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود می دهد ، اما دینش را فقط به دوست خود می بخشد.
ولادت پنجمین گل باغ نبوی، مبارک باد.

 

 اس ام اس ولادت امام محمد باقر جدید

 

قلبِ خود را کرده‌ام نیمی و اشکم جاری است
نیمِ آن شاد است و نیمی غرق آه و زاری است
یک طرف از کربلا دارای زخم کاری است
قسمتی از شوق این گل محوِ در دلداری است
این چنین حال و هوایی در وجودم نادر است

ایران مطلب*


ادامه مطلب



[ شنبه 21 فروردین 1395  ] [ 5:51 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

تصاویر آقا عزیز ژنرال عزیز سپاه اسلام

 

شهداء شرمنده ایم ...

 
 

نفر اول از راست ، پاسدار انقلاب اسلامی  محمد علی (عزیز) جعفری-جبهه سوسنگرد-1359
پاسدار انقلاب اسلامی ، محمدعلی (عزیز) جعفری (با پوشش زرد و پشت به دوربین) - جبهه سوسنگرد
محمد علی (عزیز) جعفری (نفر سمت چپ)
از راست : حسین حاج قربان - محمد علی (عزیز) جعفری - شهید محمدابراهیم همت - رسول توکلی - علی شمخانی -شهید علی اکبر حاجی پور امیر - شهید ابراهیم علی معصومی - اردوگاه قلاجه 1362
محمد علی(عزیز) جعفری و امین شریعتی _قرارگاه نجف
ردیف اول ، نفر ایستاده با لباس سفید: حسن کوسه چی
ردیف دوم از راست: ناشناخته - احمد غلام پور
ردیف سوم، نشسته از چپ : محمدعلی(عزیز) جعفری - شهید مهدی باکری - غلامعلی رشید - اصغر کاظمی
عزیز جعفری و همرزمان در دیدار با رییس جمهور وقت - شهیدان حاج کاظم رستگار و مهدی باکری نیز در تصویر دیده می شوند
از راست :  صالحی - ناشناخته - محمد علی (عزیز) جعفری - مرتضی قربانی - شهید مهدی باکری - شهید حاج محمدابراهیم همت (سمینار فرماندهان سپاه -1362)
محمد علی(عزیز) جعفری (استاده ، نفر پنجم از راست) - شهیدان احمد کاظمی و حسن شفیع زاده نیز در تصویر دیده می شوند
محمد علی (عزیز) جعفری - فرمانده قرارگاه نجف

ایستاده از راست : ناشناخته - کاشانی - جعفری - قربانی - شهید نورعلی شوشتری
نشسته از راست: شهیدان مهدی باکری ، محمد ابراهیم همت ، مهدی زین الدین
محمد علی(عزیز) جعفری ( فرمانده قرارگاه نجف) و شهید حاج محمدابراهیم همت (فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله (صلوات الله علیه)
محمد علی(عزیز) جعفری (نفر اول از راست)- شهید حاج محمد ابراهیم همت نیز در تصویر دیده می شود
محمد علی(عزیز) جعفری در محضر شهید آیت الله فضل الله محلاتی ، نماینده امام در سپاه
محمدعلی(عزیز) جعفری در جمع همرزمان(با چپیه سفید)
محمد علی(عزیز) جعفری (ایستاده ، نفر اول از چپ)- شهید مهدی باکری نیز در تصویر دیده می شود
محمد علی (عزیز) جعفری ، فرمانده قرارگاه نجف
محمد علی(عزیز) جعفری ، فرمانده قرارگاه نجف
از راست : محمدعلی(عزیز) جعفری - علی رضا عندلیب - احمد غلام پور
سردار محمد علی(عزیز) نجفی و سردار مرتضی قربانی
سردار محدعلی(عزیز) جعفری ، فرمانده قرارگاه نجف
سردار محمدعلی(عزیز) جعفری در جمع همرزمان -شهید محمد اثری نژاد در تصویر دیده می شود
سردار محمدعلی(عزیز)جعفری ، فرمانده قرارگاه نجف
از راست : امین شریعتی-عزیز جعفری-ناشناخته - ناشناخته - قاسم سلیمانی - شهید محمد اثری نژاد
سردار محمدعلی (عزیز) جعفری ، فرمانده قرارگاه نجف
از راست: اکبر دانشیار -محمدعلی (عزیز) جعفری - شهید مهدی زین الدین - غلامعلی رشید -شهید
مهدی اثری نژاد- مرتضی قربانی - ناشناخته
محمدعلی(عزیز) جعفری (نفر اول از چپ از بالا) شهیدان محمدابراهیم همت ، مهدی باکری ،
 کاظم رستگار ، رضا چراغی و حسن درویش نیز در تصویر دیده می شوند - چند روزی پیش از عملیات والفجر مقدماتی
محمد علی (عزیز) جعفری در کنار شهید مهدی باکری
سردار محمد علی (عزیز) جعفری (نفر دوم از چپ) در جمع همرزمان
از راست : شهید رضا آزادی - محمد علی (عزیز) جعفری - علی فدوی - شهید حسین خرازی
محمد علی(عزیز) جعفری (نفر چهارم از راست ) - شهید رضا آزادی نیز در تصویر دیده می شود(نفر سوم از راست)
سردار محمدعلی(عزیز) جعفری ، فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه در جمع فرماندهان لشکر 27
 محمد رسول الله(صلوات الله علیه) - شهید سعید مهتدی در تصویر دیده می شود
از راست : رحیم صفوی - علی شمخانی - محمدعلی جعفری - مقام معظم رهبری - شهید سعید مهتدی

اعطای درجه ی سرلشکری به سردار محمدعلی(عزیز) جعفری توسط فرمانده معظم کل قوا
سرلشکر محمد علی(عزیز) جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی(ایستاده با چپیه سیاه)
سردار محمد علی(عزیز) جعفری در راه پیمایی روز قدس 1389
سردار سرلشکر محمدعلی(عزیز) جعفری فرمانده کل سپاه در مراسم رژه یگان های سپاه در برابر فرمانده معظم کل قوا
سردار محمد علی(عزیز) جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سردار محمدعلی(عزیز) جعفری در محل برگزاری نماز جمعه تهران
سردار سرلشکر محمدعلی(عزیز) جعفری در کنار فرماندهی معظم کل قوا
سردار سرلشکر محمدعلی(عزیز) جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
آقا عزیز جعفری ، فرمانده بسیجیِ سپاه
در پناه صاحب الزمان (عج) باشید سردار

 


ادامه مطلب



[ شنبه 21 فروردین 1395  ] [ 5:50 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 157457
در حرم مطهر رضوی

  آیین تجلیل از خانواده شهدای مدافع حرم برگزار شد 

      خبرگزاری میزان-     آیین بزرگداشت و تجلیل از خانواده شهدای مدافع حرم و خانواده پاسداران، تیپ 21 امام رضا(ع) نیشابور در رواق دارالهدایه حرم مطهر رضوی برگزار شد.
 
آیین تجلیل از خانواده شهدای مدافع حرم برگزار شدبه گزارش 
گروه سیاسی خبرگزاری میزان،
 
 
به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی آستان قدس رضوی،‌ آیین بزرگداشت و تجلیل از خانواده شهدای مدافع حرم و خانواده پاسداران، تیپ 21 امام رضا(ع) نیشابور در رواق دارالهدایه حرم مطهر رضوی برگزار شد.
 
در ابتدای این مراسم که با حضور بیش از 600 نفر از خانواده‌های تیپ 21 امام رضا(ع) نیشابور برگزار شد، حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید علی حسینی یزدی درباره آداب زیارت به ایراد سخنرانی پرداخت و با اشاره به اینکه امام رضا(ع) از زائران خویش میزبانی و تکریم به عمل می‌آورد، گفت: زائران حضرت رضا(ع) با ورود به این حرم مقدس مهمان امام رضا(ع) به شمار می‌روند و باید از این مهمانی لذت معنوی والایی را کسب کنند.
 
وی ادامه داد: براى زائرانى که از سر شوق و عشق به بارگاه ملکوتى و قدسى امام رضا(ع) مشرف شده‏اند، فواید گوناگونى وجود دارد؛ این حرم دل‏انگیز که سرشار از معنویت است چنان تأثیری بر جان زائر مى‏گذارد که به مقدار ظرفیتش می‌تواند از آن چشمه جوشان معنویت بنوشد و اندوه نشسته بر جان خود را از بین ببرد.
 
در ادامه این برنامه نماهنگی با محتوای رشادت‌های مدافعان حرم پخش شد و رضا عرفانیان از مداحان و ذاکران حرم مطهر رضوی به ذکر توسل پرداخت.
 
این گزارش حاکی است، در این برنامه باشکوه با حضور حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید جلال حسینی، معاون تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی از اعضای خانواده چهار شهید مدافع حرم تجلیل به عمل آمد و لوح تقدیری به‌ رسم یادبود اهدا شد.
 
در حاشیه این بزرگداشت، حسین قدمگاهی؛ معاون فرهنگی تیپ 21 امام رضا(ع) گفت: امسال برای ششمین سال متوالی خدای متعال توفیق داده است که برنامه‌های فرهنگی تیپ 21 امام رضا(ع) نیشابور در حرم مطهر رضوی آغاز شود.
 
وی ادامه داد: روز چهارشنبه ویژه‌ برنامه‌ای در همین مکان مقدس برای پاسداران تیپ 21 امام رضا(ع) نیشابور برگزار شد و امروز نیز این برنامه ویژه 600 نفر از اعضای خانواده پاسداران تشکیل شد.
 
معاون فرهنگی تیپ 21 امام رضا(ع) ضمن تقدیر و تشکر از همکاری و اجرای برنامه‌های متنوع توسط آستان قدس رضوی، اظهار کرد: در ویژه‌برنامه امسال افزون بر زیارت و برگزاری برنامه‌های مذهبی،‌ از خانواده‌های شهدای مدافع حرم سردار شهید محسن قاجاریان؛ فرمانده تیپ 21 امام رضا(ع) نیشابور، پاسدار شهید علی زاده اکبر، پاسدار شهید محمدحسین عزیزآبادی و پاسدار شهید محمدعلی رضایی تجلیل به عمل آمد.
 
انتهای پیام/

 


ادامه مطلب



[ شنبه 21 فروردین 1395  ] [ 5:31 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۵۵۴۱۶۲
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۷
سامی یوسف؛اجرای زیبای ترانه"ساری گلین"+فیلم
 
گروه فیلم و صوت مشرق-    اجرای زنده سنتی ترانه ساری گلین ، ساری گلین یک آهنگ سنتی معروف آذری است که در سراسر جهان بسیار محبوب است.
 
 
 
00:00 03:57

spaceplay / pause

qunload | stop

ffullscreen

shift + slower / faster

volume

mmute

seek

 . seek to previous

126 seek to 10%, 20% … 60%

دانلود
 
برای دیدن اخبار صوتی و تصویری مشرق روی تلفن همراه خود اینجا کلیلک کنید

 


ادامه مطلب



[ شنبه 21 فروردین 1395  ] [ 5:27 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
[ شنبه 21 فروردین 1395  ] [ 5:26 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
روایتی تازه از شهید مرتضی آوینی+عکس
 
 
فیلمبرداری مستند سینمایی انحصار ورثه پایان یافت/ روایتی تازه از شهید مرتضی آوینی+عکس
فیلمبرداری مستند سینمایی «انحصار ورثه» به کارگردانی محمدعلی شعبانی که روایتی تازه از زندگی،اندیشه‌ها و فعالیت‌های شهید اهل قلم سید مرتضی آوینی است،پایان یافت.

به گزارش سراج24، فیلمبرداری مستند سینمایی «انحصار ورثه» به کارگردانی محمدعلی شعبانی که روایتی تازه از زندگی،اندیشه‌ها و فعالیت های شهید اهل قلم "سید مرتضی آوینی " است، پایان یافت و این روزها مراحل تدوین خود را سپری می کند.

محمدعلی شعبانی که توانسته بود در سی و سومین جشنواره فیلم فجر ، سیمرغ بلورین بهترین پژوهش را برای مستند  "سمفونی استیضاح " کسب کند، در "انحصار ورثه" علاوه بر رونمایی از عکس های دیده نشده ، نامه های خوانده نشده و وجه تسمیه فیلم میراث به جا مانده از شهید آوینی ، در لایه های دوم و سوم این مستند سینمایی ٩٠ دقیقه ای نیز به نسخه های جعلی از آوینی ، روایت های نادرست از این شخصیت و لایه ها و زاوایای پرداخته نشده در زندگی این شهید می پردازد.

در خلاصه این مستند سینمایی آمده است:«آیا آوینی همراه نوشته های پیش از انقلابش دانشش را هم سوزاند؟؛یافته ها و تجربیاتش را چطور؟».

در این مستند کیومرث پور احمد،بهروز افخمی،مسعود فراستی،امید روحانی،مرتضی شعبانی و چهره‌هایی دیگر جلوی دوربین رفته‌اند.

از عوامل تولید "انحصار ورثه" عبارتند از:تهیه کننده و کارگردان:محمد علی شعبانی ، فیلمبردار:میثم ریاحی،صدا:مهدی سرمدی، مدیر تولید:مجید نیکیخت،محقق:محمدعلی شعبانی و شیما عالی، نورپرداز:سیدرضی حسینی،مشاور رسانه ای:وحید محمدحسینی.

 

منبع:فارس

 


ادامه مطلب



[ جمعه 20 فروردین 1395  ] [ 5:24 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
خاطرات ناگفته از شهيد سيد مرتضي آويني
 

 

به گزارش شمال نیوز به نقل از مشرق، سيد مسعود شجاعي طباطبايي كاريكاتوريست و هنرمند متعهد جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي كه سابقه همكاري با سيد شهيدان اهل قلم سيد مرتضي آويني را دارد، در نوشته‌اي به‌مناسبت فرا رسيدن سالروز شهادت ايشان، خاطراتي از او را منتشر كرد كه متن كامل آن به این شرح است:

 


به‌عنوان عکاس به گروه روایت فتح معرفی شده بودم. با شور و شوق خاصی صبح اول وقت به صدا وسیما رفتم. اولین برخوردم با سید شهیدان اهل قلم آقا مرتضی آوینی در شرايطي انجام شد که او را در حال وضو گرفتن درصدا وسیما دیدم. خیلی زود فهمیدم هر وقت برای مونتاژ برنامه "روایت فتح" می رود، از قبل وضو می گیرد. برای او راش های فیلم از مناطق جنگی، متبرک بود. برای همین نگاه شهید "آوینی" همواره نسبت به اتفاقات جنگ تحمیلی و رزمندگان نگاهی معنوی و خاص بود. صدا و نوع مونتاژ او در حین ضبط برنامه "روایت فتح" حال و هوای خاصی به این برنامه می داد.

حضور شهید " مرتضی آوینی" دربرنامه روایت فتح و در جبهه های جنگ همواره اتفاق خوشایندی تلقی می شد. اشاره ها و توصیفات وی در برنامه روایت فتح نشان‌گر این ادعاست. در خاطرات آن سال ها که در مجله سوره افتخار همکاری با این شهید بزرگوار را هم داشتم، اتفاقی افتاد که برایم بسیارخاطره انگیز شد.

من مجموعه ای جدید از کاریکاتورهایم را به آقا مرتضی نشان دادم. در این مجموعه، کاری وجود داشت که یک ماهی را در تُنگ به تصویر می کشید. "شهید آوینی" این تصویر را دید و نسبت به آن ابراز خرسندی کرد. او ماهی را استعاره از انسان خاکی به دور از اقیانوس معرفت دانست و عنوان کرد كه این تُنگ مانع ورود ماهی به اقیانوس معرفت شده است. در حالی که انسان می تواند با اندکی تلاش خود را به این اقیانوس برساند. به این ترتیب این کاریکاتور مورد توجه ایشان واقع شد و با آن که به لحاظ گرافیکی در چند خط ساده طراحی شده بود، درمجله سوره منتشر شد. تصور من از کشیدن آن طرح این بود که پرنده عشقم، بدنم را همچون قفسی می پندارد که در باغ نهاده اند، همچون یک ماهی زیبا در تنگ کوچک آب در دل اقیانوس... اما شهید آقا سید مرتضی آوینی وقتی برای بار اول طرح را دید، پیشانیم را بوسید و گفت: «می بینی سید جان چقدر تنهاییم، کمی تلاش کنیم با یک جست می توانیم خود را به اقیانوس عشق برسانیم. عشق را می بینیم، فاصله‌مان با آن تنها یک جداره نازک شیشه ای است اما...»

شهید "آوینی" نگاهی جامع به اتفاقات و پدیده های اطرافش داشت. امروز که دوباره به کتاب "آینه جادو"ی وی رجوع می کنم، می فهمم که وی چقدر نسبت به زمان خود جلوتر بوده است. به عنوان مثال، بحث دهکده جهانی مک لوهان، بحث داغ و جالب و مطرح انسان امروز است که او به درستی ماهیت آن را فهمید و در کتاب‌ها و سخنرانی‌هایش به آن اشاره کرد. نگاه وی نسبت به مسائل همیشه نگاهی دینی بود. به هر شکل، او از کسانی بود که همواره به امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری ارادت عجیبی داشت و خود را دانش آموخته و عاشق ولایت می دانست.

نگاهی که به مسائل فرهنگی، هنری، اجتماعی داشت با این دید همراه بود. یعنی نگاهی اندیش‌مندانه توأم با خلوص، تقوی و فروتنی. ویژگی های هنری و تکنیکی آثار مستند شهید آوینی هم خیلی صادقانه و برگرفته از نگاه دینی او دارد. به قول معروف آن چه از دل برمی آمد، بر دل هم می نشیند. او صداقت را در این فیلم ها تزریق کرده بود. در فیلم هایش همواره حس ساده بودن و معنوی بودن نهفته است. آثار او در عین سهل بودن ممتنع نیز هست. مستند آثار ایشان اتفاق خجسته ای در ثبت وقایع سینمای مستند به شمار می آید. به طوری که می توان این آثار را برگ زرینی درکارنامه سینمای مستند ایران به شمار آورد.

شهید سید مرتضي آوینی همچون گلي سرخ ميان بچه هاي روايت مي درخشيد، همه از تلألو وجود او جان مي گرفتند، اميد، حرف اول چشمان بغض آلودش بود، با وجود تمام غصه هاي سال‌هاي جنگ و شهادت دوستان بر روي دو پايش ايستاده بود. اما هنوز در سر سودايي داشت، ‌دلش نمي خواست مردم اسطوره هاي ايمان را به فراموشي بسپارند. «روايت فتح» دوباره به راه افتاد. اما همه گله داشتند كه آن روح و نواي قبلي در فيلم ها نيست. كار «روايت» پس از جنگ سخت تر شده بود،‌ حاجي گاه ناراحت می شد و به بچه ها گفت: «شما را به خدا در مورد من هر فكري مي خواهيد بكنيد، اما در مورد اين يكي ديگر قضاوت نكنيد، روايت فتح اصلاً از من نيست، از يك جاي ديگر است. مشكل ما اين است كه مقدار فيلم هايي كه در دسترس داريم، محدود است و براي اجراي امر آقا مجبوريم براي زنده نگه‌داشتن و استمرار روايت فتح،‌ آن را كمي طولاني تر كنيم،‌ چون در حال حاضر دست‌مان به فيلم‌هاي جنگ در آرشيو صدا و سيما نمي رسد! (با اینکه اواخر سال 1370 مؤسسه‌ی فرهنگی روایت فتح به فرمان مقام معظم رهبری تأسیس شد تا به کار فیلم‌سازی مستند و سینمایی درباره‌ی دفاع مقدس بپردازد ولی متاسفانه شهید اهل قلم تا لحظه شهادت بسیار مظلوم بود، اینکه عملا امکان دسترسی به آرشیو صدا وسیما را نداشت، خود شاهدی بر این مدعاست.)

شهید آوینی به خودآگاهی به لحظه و حتی مکان شهادتش هم رسیده بود: «شب، سايه سياه خودش را گستراند و ما سوار خودروها شديم. در راه، سعيد از حماسه‌هاي بازي دراز و كاني‌مانگا گفت و سيد گريست، به مقر كه رسيديم، برنامه روايت فتح، خلاف هميشه قبل از ساعت 11 پخش شده بود. طبق قراري كه با نماينده ارتش گذاشته بوديم، بايد صبح زود كارمان را شروع مي‌كرديم. مرتضي آن شب تا صبح نخوابيد، مدام قرآن مي‌خواند و مي‌گريست. نماز صبح را خوانديم، و به راه افتاديم. من راديو قرآن را روشن كردم، و سيد آرام دل به كلام وحي سپرد. با اصرار از گروه خواست تا به قتلگاه بروند. گويي آنجا منتظر حادثه‌اي بود. با شوخي گفتم "سيد! قتلگاه هم شبيه همين تپه‌ها و گودال‌هاست ديگه! همين‌جا مصاحبه را بگير"، اما مرتضي صبورانه گفت "مي‌گرديم، تا قتلگاه را پيدا كنيم" و بالاخره قتلگاه را يافت و به آسمان پر كشيد.» (منبع: کتاب همسفر خورشید)، در 20 فروردین 1372 پای سید مرتضی آوینی روی یک مین خنثی نشده رفت. در اثر انفجار، یک پای او قطع شد و بر اثر شدت خون‌ریزی در راه برگشت، به شهادت رسید. مهندس سعید یزدان‌پرست نیز در این حادثه شهید شد.

دل‌نوشته های شهید آوینی:

1- جاذبه خاک، تن را به پایین می کشد و جاذبه آسمان، روح را به بالا و انسان در حیرت میان این دو جاذبه، راه خود را به سوی حق باز می شناسد.

2- نَفَس های انسان، گام هایی است که به سوی مرگ بر می دارد. حضرت علی عليه السلام سخنانی از این دست که مالامال از "مرگ آگاهی" باشد، بسیار دارند. مرگ آگاهی، کیفیت حضور اولیای خدا را در دنیا بیان می دارد. تا آنجا که هر که مقرب تر است، مرگ آگاه تر است. و بر این قیاس باید چنین گفت که حضور علی علیه السلام در عالم، عین مر گ آگاهی است. مر گ آگاهی یعنی آن که انسان همواره نسبت به این معنا که مرگی محتوم را در پیش رو دارد، آگاه باشد و با این آگاهی، زیست کند و هرگز از آن غفلت نیابد.

3- عقل معاش می گوید که شب هنگام خفتن است، اما عشق می گوید که بیدار باش. در راه خدا بیدار باش تا روح تو چون شعاعی از نور به شمس وجود حق اتصال یابد. عقل معاش می گوید که شب هنگام خفتن است اما عقل معاد می گوید که همه‌ی چشم ها در ظلمات محشر، در آن هنگامه‌ی فزع اکبر، از هول قیامت گریانند، مگر چشمی که در راه خدا بیدار مانده و از خوف او گریسته باشد. عقل معاش می گوید که شب هنگام خفتن است، اما عشق می گوید چگونه می توان خفت، وقتی که جهان ظلمتکده ی کفرآبادی است که در آن، احکام حق مورد غفلت است...

پی نوشت:

1- آقا سید، می پندارم عشق تنها با قطره های اشک معنا می دهد، چقدر دل‌تنگم، چقدر خسته، هر روز فاصله ام با عشق بیشتر و بیشتر می شود و خانه تن تنها راه فرسودگی را می پیماید به امید روزی که از این سرگردانی نجات پیدا کند. چه زیبا کلام معرفت را یافتی و چه زیبا به دنیای زیبای عشق شتافتی...

2- اختتامیه نخستین دوره انتخاب کتاب سال مقاومت (جایزه ادبی شهید آوینی) با حضور «علی‌اکبر ولایتی» مشاور مقام معظم رهبری،‌ "سردار محمدرضا نقدی" رییس سازمان بسیج مستضعفین،‌ "بهمن دری" معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار می‌شود. این برنامه ساعت 17 روز دوشنبه 21 فروردین ماه 1391 در سالن اجتماعات پژوهشکده فرهنگ، هنر و معماری در خیابان برادران مظفر جنوبی آغاز می‌شود.

در نخستین دوره انتخاب کتاب سال مقاومت (جایزه ادبی شهید آوینی) آثار این حوزه در شش گروه "ادبیات مستند"،‌ "ادبیات داستانی"، "نقد، پژوهش و ادبیات تحقیقی"، "شعر"،‌ "جنگ نرم" و "هنر" مورد بررسی داوران قرار گرفته اند که در هر گروه اثر شاخص معرفی و قدردانی خواهند شد


ادامه مطلب



[ جمعه 20 فروردین 1395  ] [ 5:23 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
توضیح شورای فرهنگ عمومی درباره تغییر سالروز شهادت آوینی در تقویم: روز تشییع آوینی را روز هنر انقلاب اسلامی نامیدیم


دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور گفت: به دلیل اینکه نامگذاری یک روز به دو مناسبت امکان نداشت، روز تشییع و تدفین شهید مرتضی آوینی به عنوان روز «هنر انقلاب اسلامی» در تقویم درج شد.

 

منصور واعظی، دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس درباره تغییر روز شهادت شهید آوینی در تقویم توضیحاتی داد و گفت: در سال ۱۳۸۵ درخواستی از سازمان بسیج هنرمندان داشتیم که در آن آمده بود روز ۲۰ فروردین به عنوان روز بسیج هنرمندان در تقویم نامگذاری شود.

 

وی افزود: این مساله در کمیسیون شورای نامگذاری فرهنگ عمومی مطرح شد که با این طرح به دو دلیل مخالفت شد؛ نخست آنکه روزی را به عنوان بسیج هنرمندان داشته باشیم، همان‌گونه که بسیج کارمندان و کارگران را داریم، اما باز هم با مخالفت شدید مواجه شد، البته اعضا با کلیت قضیه که روزی به عنوان هنر انقلاب اسلامی در تقویم داشته باشیم موافقت کردند.

 

به گفته دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور، از این‌رو هم بسیج هنرمندان برای فعالیت‌های ترویجی و هم معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با نامگذاری روزی به نام هنر انقلاب اسلامی موافقت کردند و قرار بر این شد یک روز با این نام داشته باشیم؛ با روز ۲۰ فروردین مخالفت شد چرا که در سال ۸۵ این روز به عنوان روز «فناوری هسته‌ای» درج شده بود، در واقع ۲۰ فروردین در سال ۸۵ چرخه سوخته هسته‌ای در کشور تکمیل شد، به این دلیل، هیات دولت در سفر استانی در شهر مشهد درخواست کرد تا این روز در تقویم به نام روز ملی «فناوری هسته‌ای» قید شود. این موضوع توسط دولت مصوب و از مراجع خواسته شد تا این روز به عنوان روز ملی نامگذاری شود.

 

واعظی در ادامه بیان کرد: این مهم در سال ۸۵ پس از تصویب شورای فرهنگ عمومی به تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید و از سال ۸۶ در تقویم کشور روز ۲۰ فروردین به عنوان روز ملی «فناوری هسته‌ای» نامگذاری شد.

 

این مقام مسوول بیان کرد: کمیسیون نامگذاری شورای فرهنگ عمومی نپذیرفت که نامگذاری جدیدی برای این روز صورت گیرد. این موضوع از سوی معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین بسیج هنرمندان مورد توجه قرار گرفت؛ سازمان بسیج هنرمندان پیشنهاد کرد با توجه به اینکه ۲۱ فروردین سالروز تشییع و تدفین شهید اهل قلم آوینی است و به این دلیل که در یک روز امکان دو نامگذاری وجود ندارد، از این‌رو ۲۱ فروردین به عنوان روز «هنر انقلاب اسلامی» نامگذاری شد که البته این روز مصادف با سالروز تشییع هنرمند بسیجی شهید مرتضی آوینی است.

 

واعظی بیان کرد: از سال ۱۳۹۰ هم تصمیم بر آن شد این روز در تقویم‌ها تحت عنوان روز «هنر انقلاب اسلامی» قید شود، اساسا این موضوع درخواستی بود که از سوی سازمان بسیج هنرمندان و دوستان شهید آوینی مطرح شده بود که به تصویب رسید.

 

وی ضمن اشاره به گلایه خانواده شهید آوینی درباره این تغییر روز اظهار داشت: هفته گذشته خبری در رسانه‌ها مبنی بر اینکه روز شهادت شهید آوینی به ۲۱ فروردین تغییر یافته منتشر شد، ما از روز شهادت آوینی اطلاع داریم، اما به این دلیل که نامگذاری یک روز به دو نام امکان نداشت، روز تشییع و تدفین این هنرمند بسیجی به عنوان روز «هنر انقلاب اسلامی» در تقویم درج شد. واعظی در پایان افزود: تاکنون از سوی خانواده شهید آوینی پیشنهادی در ارتباط با نامگذاری روزی به نام شهید آوینی به دست شورای فرهنگ عمومی نرسیده است.

 


ادامه مطلب



[ جمعه 20 فروردین 1395  ] [ 5:19 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۷۲۹۵۲
تاریخ انتشار: ۱۸ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۴:۴۹
 
در گلزار شهدا برگزار می‌شود

فردا/بزرگداشت شهیدان صیاد و مرتضی آوینی  

مراسم بزرگداشت شهیدان سپهبد علی صیاد شیرازی، سید مرتضی آوینی، رضا چراغی و سعید یزدان پرست نوزدهم فروردین ماه در گلزار شهدای تهران برگزار می‌شود.

عقیق: مراسم بزرگداشت شهیدان سپهبد علی صیاد شیرازی، سید مرتضی آوینی، رضا چراغی و سعید یزدان پرست؛ پنجشنبه در گلزار شهدای بهشت زهرا برگزار می‌شود.

این مراسم عصر روز پنجشنبه نوزدهم فروردین ماه با حضور خانواده معظم شهدا، جانبازان و ایثارگران در جوار مزار این شهیدان در قطعه 29 گلزار شهدای تهران برقرار است.

این مراسم بزرگداشت ساعت 17:30 با سخنرانی امیر سرتیپ غلامحسن دربندی و سردار حاج سعید قاسمی همراه خواهد بود و پس از اتمام مراسم مزار مطهر این شهیدان با حضور خانواده شهدا عطرافشانی و گلباران خواهد شد.

 

منبع:تسنیم


ادامه مطلب



[ جمعه 20 فروردین 1395  ] [ 5:18 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

شهيد اهل قلم

 

 

21 فروردين سالروز شهادت سيد مرتضي آويني

سينه ستبر تاريخ مالامال از خاطرات حيات و ممات مردان مردي است که روحشان فراتر از زمان و عرصه فراخ زمين تنگ تر از قلب سرشار از عشقشان بوده است . عشق به يگانه هستي بخش که اشتياق لقائش آرام از جسم و جان آن ها گرفته و سر سودايي شان را همواره بر آستان داشته اند .

 

چند نکته از زبان حال شهيد :

عظيم ترين نعمت خدا را «نعمت عظيم ولايت » مي دانم و استحکام در پيوند با ولايت را ضمانت بخش هدايت و عاقبت بخيري مي پندارم فلذا نه تنها در قلب و زبان بلکه در عمل کوشيده ام ارادتم را به ولايت به ثبوت برسانم و از خداوند متعال مسئلت دارم که مرا در اين مهم ياري فرمايد .

- در تجربه بيست سال خدمت به انقلاب رمز موفقيت فردي و جمعي را در ادامه راه شهدا .

- رسيدن به صلاحيت «والذين جاهدوا» مي دانم و به لطف خدا تجربه سنگيني را کسب نموده ام .

-معتقدم هرچه بر شدت و غلظت فضاي معنوي کار افزوده گردد زمينه نزول معرفتها، بصيرتها و نصرتهاي الهي براي مجموعه فراهم تر مي گردد .

- بسيج را کانون توسعه فرهنگ اصيل اسلام ناب محمدي (ص) مي دانم .

 

زندگينامه شهيد سيد مرتضي آويني

شهيد سيد مرتضي آويني در شهريور سال 1326 در شهر ري متولد شد تحصيلات ابتدايي و متوسطه‌ي خود را در شهرهاي زنجان، کرمان و تهران به پايان رساند و سپس به عنوان دانش‌جوي معماري وارد دانشکده‌ي هنرهاي زيباي دانشگاه تهران شد او از کودکي با هنر انس داشت؛ شعر مي‌سرود داستان و مقاله مي‌نوشت و نقاشي مي‌کرد تحصيلات دانشگاهي‌اش را نيز در رشته‌اي به انجام رساند که به طبع هنري او سازگار بود ولي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي معماري را کنار گذاشت و به اقتضاي ضرورت‌هاي انقلاب به فيلم‌سازي پرداخت.

 

از زبان خود شهيد

بنده داراي فوق ليسانس معماري از دانشکده‌ي هنرهاي زيبا هستم اما کاري را که اکنون انجام مي‌دهم نبايد به تحصيلاتم مربوط دانست حقير هرچه آموخته‌ام از خارج دانشگاه است بنده با يقين کامل مي‌گويم که تخصص حقيقي در سايه‌ي تعهد اسلامي به دست مي‌آيد و لاغير قبل از انقلاب بنده فيلم نمي‌ساخته‌ام اگرچه با سينما آشنايي داشته‌ام. اشتغال اساسي حقير قبل از انقلاب در ادبيات بوده است... با شروع انقلاب تمام نوشته‌هاي خويش را - اعم از تراوشات فلسفي، داستان‌هاي کوتاه، اشعار و... - در چند گوني ريختم و سوزاندم و تصميم گرفتم که ديگر چيزي که "حديث نفس" باشد ننويسم و ديگر از "خودم" سخني به ميان نياورم... سعي کردم که "خودم" را از ميان بردارم تا هرچه هست خدا باشد، و خدا را شکر بر اين تصميم وفادار مانده‌ام. البته آن چه که انسان مي‌نويسد هميشه تراوشات دروني خود اوست همه‌ي هنرها اين چنين هستند کسي هم که فيلم مي‌سازد اثر تراوشات دروني خود اوست اما اگر انسان خود را در خدا فاني کند، آن‌گاه اين خداست که در آثار او جلوه‌گر مي‌شود حقير اين چنين ادعايي ندارم ولي سعيم بر اين بوده است.

شهيد آويني فيلم‌سازي را در اوايل پيروزي انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره‌ي غائله‌ي گنبد (مجموعه‌ي شش روز در ترکمن صحرا)،( سيل خوزستان و ظلم خوانين (، (مجموعه‌ي مستند خان گزيده‌ها) آغاز کرد.

با شروع کار جهاد سازندگي در سال 58 به روستاها رفتيم که براي خدا بيل بزنيم بعدها ضرورت‌هاي موجود رفته‌رفته ما را به فيلم‌سازي کشاند... ما از ابتدا در گروه جهاد کار مان اين بود که نسبت به همه‌ي وقايعي که براي انقلاب اسلام و نظام پيش مي‌آيد عکس‌العمل نشان بدهيم مثلاً سيل خوزستان که واقع شد، همان گروهي که بعدها مجموعه‌ي حقيقت را ساختيم به خوزستان رفتيم و يک گزارش مفصل تهيه کرديم آن گزارش در واقع جزو اولين کارهايمان در گروه جهاد بود بعد، غائله ي خسرو و ناصر قشقايي پيش آمد و مابه فيروزآباد، آباده و مناطق درگيري رفتيم... وقتي فيروز‌آباد در محاصره بود، ما با مشکلات زيادي از خط محاصره گذشتيم و خودمان را به فيروزآباد رسانديم. در واقع اولين صحنه‌هاي جنگ را ما در آن‌جا، در جنگ با خوانين گرفتيم.

گروه جهاد اولين گروهي بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت دو تن از اعضاي گروه در همان روزهاي اول جنگ در قصر شيرين اسير شدند و نفر سوم، در حالي که تير به شانه‌اش خورده بود، از حلقه‌ي محاصره گريخت. گروه بار ديگر تشکل يافت و در روزهاي محاصره‌ي خرمشهر براي تهيه‌ي فيلم وارد اين شهر شد:

"وقتي به خرمشهر رسيديم هنوز خونين‌شهر نشده بود شهر هنوز سرپا بود، اگرچه احساس نمي‌شد که اين حالت زياد پر دوام باشد، و زياد هم دوام نياورد ما به تهران بازگشتيم و شبانه‌روز پاي ميز کار کرديم تا اولين فيلم مستند جنگي درباره‌ي خرمشهر از تلويزيون پخش شد؛ فتح خون."

مجموعه‌ي يازده قسمتي "حقيقت" کار بعدي گروه محسوب مي‌شد که يکي از هدف‌هاي آن ترسيم علل سقوط خرمشهر بود.

"يک هفته‌اي نگذشته بود که خرمشهر سقوط کرد و ما در جست‌و‌جوي "حقيقت" ماجرا به آبادان رفتيم که سخت در محاصره بود توليد مجموعه‌ي حقيقت اين گونه آغاز شد."

کار گروه جهاد در جبهه‌ها ادامه يافت و با شروع عمليات والفجر هشت، شکل کاملاً منسجم و به هم پيوسته‌اي پيدا کرد آغاز تهيه‌ي مجموعه‌ي زيبا و ماندگار روايت فتح که بعد از اين عمليات تا پايان جنگ به طور منظم از تلويزيون پخش شد به همان ايام باز مي‌گردد. شهيد آويني درباره‌ي انگيزه‌ي گروه جهاد در ساختن اين مجموعه که نزديک به هفتاد برنامه است چنين مي‌گويد:

"انگيزش دروني هنرمنداني که در واحد تلويزيوني جهاد سازندگي جمع آمده بودند آن‌ها را به جبهه‌هاي دفاع مقدس مي‌کشاند .

سيد شهيدان اهل قلم سيد مرتضي آويني، سازنده مجموعه مستند روايت فتح، در هنر انقلاب جايگاه خاصي دارد. اين شهيد عزيز در زمان حيات خود مجموعه‌اي از مقالات را تدوين کرد که پس از شهادتش در قالب بيش از 12 عنوان کتاب منتشر شد. از جمله اين آثار مي‌توان به «توسعه ومباني تمدن غرب»، «حلزون‌هاي خانه به دوش»، «سه جلدي»، «آئينه جادو»، «آغازي بريک پايان»، «رستاخيز جان»، «فتح خون»، «فردايي ديگر»، «گنجينه آسماني» و «نسيم حيات» اشاره کرد.

خون شهيدان انقلاب در عرصه‌هاي مختلف توانسته است بيداري امت اسلامي را در دنياي زر و زور محقق سازد. امروز خون آويني بر توليدات پرهزينه وبرنامه‌ريزي‌هاي سرسام‌آور رسانه‌هاي شيطاني نظير هاليوود غلبه کند. امروز صداي شهيدان هسته‌اي ما از حنجره جوانان عدالت‌خواه ليبي و بحرين و ساير کشورها شنيده مي‌شود و اين همان خون جريان‌ساز شهيدان است که سند زنده بودن آن‌هاست.

 

سخنان رهبر معظم انقلاب در ديدار با خانواده ي شهيد سيد مرتضي آويني در تاريخ 2/2/1372

خداوند ان شاالله اين شهيد را با پيغمبر محشور کند. من حقيقتا نمي دانم چطور مي شود انسان احساساتش را در يک چنين مواقعي بيان و تعبير کند؟ چون در دل انسان يک جور احساس نيست. در حادثه ي شهادتي مثل شهادت اين شهيد عزيز چندين احساس با هم هست. يکي احساس غم و تاسف است از نداشتن کسي مثل سيد مرتضي آويني. اما چندين احساس ديگرهم با اين همراه است که تفکيک آنها از همديگر و باز شناسي هريک و بيان کردن آنها کار بسيار مشکلي است.

به هر حال اميدواريم که خداوند متعال خودش به بازماندگانش به شما پدرشان، مادرشان، خانمشان، فرزندانشان. همه ي کسانشان به شما که بيشترين غم . سنگين ترين غصه را داريد تسلي ببخشد. چون جز با تسلي الهي دلي که چنين گوهري را از خودش جدا مي بيند واقعا آرامش پيدا نمي کند. فقط خداي متعال بايد تسلي بدهد و مي دهد.

من با خانواده هاي شهدا زياد نشست و برخاست کرده ام و مي کنم. و از شرايط روحي آنان آگاهم. گاهي فقدان يک عزيز مصيبتي است که اگر مرگ او شهادت نبود تا ابد قابل تسلي نبود. اما خداي متعال در شهادت سري قرار داده که هم زخم است و هم مرهم و يک حالت تسلي و روشنايي به بازماندگان مي دهد.

من خانواده ي شهيدي را ديدم که فقط همان يک پسر را داشتند و خداي متعال آن پسر را از آنان گرفته بود.(البته از اين قبيل زياد ديده ام. اين يک نمونه اش).

وقتي انسان عکس آن جوان را هنگامي که با پدرش خداحافظي مي کردکه به جبهه برود مي ديد با خودش فکر مي کرد که « اگر اين جوان کشته شود پدر و مادرش تا ابد خون خواهند گريست.

يعني منظره اين را نشان مي داد. بستگي آن پدر و مادر به آن جوان از اين منظره کاملاً مشخص بود (من آن عکس را دارم. آن را بعداً براي من آوردند. من هم آن عکس را قاب شده نگه داشته ام. اين عکس حال مخصوصي دارد.)

اما خداي متعال به آن پدر و مادر آرامش و تسلايي بخشيده بود که خود پدرش به من گفت: «من فکر مي کردم اگر اين بچه کشته شود من خواهم مرد.» (يعني همان احساسي را که من از مشاهده ي آن عکس داشتم ايشان با اظهاراتش تاييد مي کرد).

مي گفت: «ولي خداي متعال دل ما را آرام کرد.

در اين مورد هم همين است. يعني وقتي شما مي دانيد که فرزندتان در پيشگاه خداي متعال در درجات عالي دارد پرواز مي کند يعني آن چيزي که همه ي عرفا و اهل سلوک و آن سرگشته هاي وادي هاي عشق و شور معنوي وعرفاني يک عمر به دنبالش گشته اند و دويده اند او با اين فداکاري و اين شهادت به دست آورده و رضوان و قرب الهي را درک کرده است خوشحال مي شويد که فرزندتان به اينجا رسيده است.

اميدواريم که خداوند متعال درجات او را عالي کند. من با فرزند شما نشست و برخاست زيادي نداشتم. شايد سه جلسه که در آن سه جلسه هم ايشان هيچ صحبتي نکرده بود. من با ايشان خيلي کم هم صحبت شدم. منتها آن گفتارهاي تلويزيوني را از سالها پيش مي شنيدم و به آن ها علاقه داشتم. هر چند نمي دانستم که ايشان آنها را اجرا مي کند. لکن در ايشان همواره نوري مشاهده مي کردم. ايشان دو- سه مرتبه آمد اينجا و روبه روي من نشست. من يک نور و يک صفا و يک حالت روحاني در ايشان حس مي کردم و همين جور هم بود. همين ها هم موجب مي شود که انسان بتواند به اين درجه ي رفيع شهادت برسد.

خداوند ان شاء الله دلهاي داغديده و غمگين شما را خودش تسلي بدهد. اگر ما به حوزه ي آن شهادت و شهيد و خانواده ي شهيد نزديک مي شويم براي خاطر خودمان است. بنده خودم احساس احتياج مي کنم. براي ما افتخار است که هر چه مي توانيم به اين حوزه ي شهادت و اين شهيد خودمان را نزديک بکنيم.

چند روز پيش توفيق زيارت مقبره ي اين شهيد را پيدا کرديم. پنج شنبه ي گذشته رفتيم آنجا و قبر مطهر ايشان و آن همرزم و همراهشان –شهيد يزدان پرست- را زيارت کرديم. ان شاءالله که خداوند درجاتشان را عالي کند و روز به روز برکات آن وجود با برکت را بيشتر کند. کارهايي که ايشان داشتند ان شاءالله نبايد زمين بماند.

 

گل سرخ

مرتضي چون گلي سرخ ميان بچه هاي روايت مي درخشيد، همه از تلألو وجود او جان مي گرفتند، اميد حرف اول چشمان بغض آلودش بود، با وجود تمام غصه هاي سالهاي جنگ و شهادت دوستان بر روي دو پايش ايستاده بود.

اما هنوز در سر سودايي داشت، ‌دلش نمي خواست مردم اسطوره هاي ايمان را به فراموشي بسپارند.

«روايت فتح» دوباره به راه افتاد. اما همه گله داشتند که آن روح و نواي قبلي در فيلمها نيست.

کار «روايت» پس از جنگ سخت تر شده بود،‌ حاجي با عصبانيت به بچه ها گفت:« شما را به خدا در مورد من هر فکري مي خواهيد بکنيد. اما در مورد اين يکي ديگر قضاوت نکنيد، روايت فتح اصلا از من نيست، از يک جاي ديگر است.

مشکل ما اين است که مقدار فيلم هايي که در دسترس داريم، محدود است و براي اجراي امر آقامجبوريم براي زنده نگهداشتن و استمرار روايت فتح،‌ آن را کمي طولاني تر کنيم،‌ چون در حال حاضر دستمان به فيلمهاي جنگ در آرشيو صدا و سيما نمي رسد.

 

معناي زندگي

مرتضي دل‌بسته بود، ناله‌هاي شبانه‌اش دردي جانکاه در دل داشت، که با هق‌هق گريه مي‌آميخت.

سيد بارها و بارها بر ايمان از شهادت گفت: از رفتن به سوي نور، پرواز کردن، بي‌دل شدن، سجده‌گاه خويش را با خون، سرخ نمودن، و راهي بي‌پايان تا اوج هستي انسان گشودن.

به ياد دارم که در مورد زندگي و مرگ گفت: زندگي کردن با مردن معني مي‌يابد، کليد ماجرا در مردن است، نه زندگي کردن. چگونه مردن برايش مهم بود؛ و خداوند آرزويش را به سر منزل مقصود رساند.

مرتضي ماه‌ها بود كه آسماني شده بود اما عقل زميني، قدرت درك عشق او را نداشت، عاشقان زمين را تنگناي محبس درد مي‌دانند و زماني كه پيك وصال فرا مي‌رسد از شادي و شعف در پوست خود نمي‌گنجند و ذكر قلب و روحشان اين است كه: مرده اوئيم و بدو زنده‌ايم.

 

تأليفات شهيد آويني

شهيد آويني همواره به دنبال انجام وظيفه بود. هيچ گاه به انجام کاري بسنده نمي کرد؛ روزي با نياز به حضور در جبهه جنگ، اسلحه در دست مي گرفت و در سنگر رزم حاضر مي شد و روزي در سنگر جهاد سازندگي، به رسيدگي بر مشکلات روستاييان محروم و زحمت کش مي پرداخت. روز ديگر، تصوير کشيدن رشادت هاي رزمندگان اسلام را وظيفه مي دانست و روزي هم نگارش مقاله ها و نکته هاي روشن گرانه را ضرور مي ديدند. بر اين اساس، اگر چه لحظه لحظه هاي زندگي او صرف خدمت به فرهنگ و انديشه اسلامي شد. آن چه از اين نوشته ها، به صورت مجموعه مقاله و يا کتاب و سر مقاله در نشريه ها و ... چاپ شده، چند اثر ارزش مند است که برخي از آن ها عبارتند از: آينه جادو، در سه مجلد؛ آغازي بر يک پايان؛ فردايي ديگر؛ تحقيقي مکتبي در باب توسعه و مباني تمدن غرب؛ فتح خون؛ گنجينه آسماني.

 

توان علمي و سلوک معنوي

يکي از علّت هاي مهم موفقيت شهيد آويني در عرصه هاي مختلف، برخورداري از توان مندي هاي بسيار علمي است. يکي از هم کاران او در اين باره مي گويد: قلم قوي مرتضي، اوّلاً نشأت مي گرفت از تسلط کاملش به مسائل اسلامي. من مي دانستم تفسير را واقعا خوب مي داند، زبان عربي بلد بود، حديث خيلي خوانده و روي نهج البلاغه کار کرده بود، با آن هوش و ذکاوتي که به تعبير خودش هميشه شاگرد اوّل کلاس ها بود. همه چيزها را توي حافظه خودش نگه داشته بود. از اين طرف، در ادبيات و شعر واقعا دست داشت و مسلط بود. سال ها بود، قلم مي زد. سال ها با اشعار آشنا بود، از همه مهم تر تسلط بيش از اندازه اش به عرفان و فلسفه بود. با مکاتب فلسفي آشنا بود و از قبل انقلاب درس فلسفه خوانده بود و بسيار مسلط بود. از آن طرف اهل سير و سلوک بود، واقعا توي اين سال ها سعي داشت، آن چه غير رضاي خداست، انجام ندهد.

 

کار براي خدا

شهيد آويني از جمله مردان الهي بود که در انجام کارهاي خود جز خشنودي حقّ به چيزي نمي انديشيد؛ يکي از دوستان او مي گويد:... [آقا مرتضي] مي گفت، زماني که انقلاب شد، سعي کردم تمام افعالم براي خدا باشد ... بارها مثلاً به خاطر صداي گرم و قشنگش به او پيشنهاد مي شد، فلان جا بخواند، يا متن بنويسد، مي گفت نمي پذيرم، اما يک بار مي ديديد که براي بعضي چيزها پا پيش مي گذاشت؛ مثلاً فرض کنيد رقص عَلَم، اصلاً مرتضي اهل اين نبود که براي کسي بنويسد و بخواند، اما در رقص عَلَم هم نوشت و هم خواند. مي گفت به خاطر اين که اين برنامه متعلق به امام حسين عليه السلام است. به من مي گفت، اصلاً تعلقي غير اين موضوعات ندارم ... اصلاً هم فکر اين را نمي کرد که مثلاً در قبال اين امري که انجام داده در اصل چيزي بخواهد ... توي تمام اين سال ها ... اصلاً يادم نمي آيد به فکرش خطور کرده باشد که نظام بايد به من ماشين بدهد... يا خانه بدهد... لذا در زمان شهادتش چيزي از خود باقي نگذاشت... در حالي که يک فوق ليسانس قبل از انقلاب بود و حداقل الان بايد يک خانه مي داشت، آن هم با اين زحمات شبانه روزي اش، کسي که 24 ساعته 3 شيفت کار مي کرد.

 

به دنبال وظيفه

شهيد آويني از مردان با اخلاصي بود که در طول عمر با برکت خود، هميشه در صدد انجام تکليف بود و در مراحل مختلف دوران پس از انقلاب اسلامي، با توجه به ضرورت ها و نيازها که پيش مي آمد، به انجام وظيفه مي پرداخت. يکي از دوستان او در اين باره مي گويد: [آقا مرتضي[ کسي بود که احساس مي کرد، تکليفي بر دوش اوست، چون تکليف داشت کار مي کرد. من مطمئن هستم اگر انقلاب نمي شد تا 20 سال ديگر فيلم مستند نمي ساخت. او معمار بود، ولي چون گفته بودند که تو هم اسلحه خودت را بردار و بيا پشت خاک ريز، آمده بود و من فکر مي کنم به غير از مجاهدت چيز ديگري نبود. به همين دليل، جنگ که تمام شد تقريبا تمام کارها را کنار گذاشت، به مسئله ديگري روي آورد که همان احياي فرهنگ اسلامي بود.

 

سادگي و بي توجهي به ماديات

آويني تا پايان عمر بسيجي ماند. زندگي ساده و بي پيرايه به دور از زرق و برق، بي تکلف بودن، صفا و صميميّت، وفا و صداقت از مهم ترين ويژگي هاي وي بود. همواره به دوستان خود مي گفت: «کارتان را انجام بدهيد مسائل مالي خودش درست مي شود، روزي را خدا مي فرستد». چيزي که برايش اصلاً مهمّ نبود، ماديات و دنيا و مسئله هاي خودش بود. مهم نبود که چه مي خورد و کجا مي خوابد. گاهي يک کارتن بر زمين مي انداخت و روي آن مي خوابيد که سريع تر بلند شود و به کارهايش برسد...

ايشان غالبا يک لباس خاکي، شلوار خاکي بسيجي و يک اُورکتي که بچه هاي جبهه هميشه تنشان بود، به تن مي کردند. بيشتر وقت ها با همين تيپ بود، تابستان و زمستان ... ايشان غذاي درست و حسابي نمي خورد، يک نان و پنير و کشمش و... گاهي وقت ها ما هم به ايشان مي پيوستيم و يک مدّت نان و پنير و کشمش مي خورديم، البتّه ما دوام نياورديم و برگشتيم به همان روال خودمان اما ايشان ادامه مي دادند...

 

خستگي ناپذير در کار

چون شهيد آويني براي خدا کار مي کرد، هيچ وقت احساس خستگي نمي کرد و محدوده زماني خاصّي براي انجام وظيفه نمي شناختند. يکي از هم رزمان وي مي گويد: «يادم هست که شبانه روز کار مي کرد. از عجيب ترين چيزهايي که در اين دوره آشناييمان از مرتضي ديديم، خستگي ناپذيري اش بود. يادم هست که مثلاً توي اتاق جهاد، فيلم ها را براي مونتاژ کردن مي ديد؛ چون مونتاژ و صداگذاري و کارگرداني؛ يعني همه چيزها با خودش بود. فيلم ها را که مي ديد ما مي رفتيم خانه. وقتي بر مي گشتيم مي ديديم دوباره پشت ميز نشسته، به او مي گفتيم: آقا مرتضي چه کار داري مي کني؟ مي گفت: ديشب بيدار بودم تا اين کار را تمام کنم. گاهي اوقات اتفاق مي افتاد که سه شبانه روز مداوم بيدار بود. در تمام اين سال ها من يادم هست که بسيار اندک مي خوابيد. بارها مثلاً بعد از 24 ساعت، 48 ساعت بيداري موقعي که مي خواست بخوابد تازه اصرار داشت روز بخوابد. شب ها غالبا نمي خوابيد. تازه آن وقت که مي خواست بخوابد اصرار داشت که مثلاً ظرف دو ساعت بعد بيدارش کنيم...

 

ارادت و عشق به ولايت

شهيد آويني همواره گوش به فرمان ولايت بود و به دوستان خود بارها گفته بود: «صداي من به جايي نمي رسد امّا اگر مي شد برسد مي گفتم، بايد در اين مملکت براي نفوذ گسترده تر رأي ولايت تلاش کرد. نبايد راضي شد و گذاشت که اوامر آقا در پيچ و خم توجيهات و تفسيرهاي غلط معطل بماند». نمود واقعي عشق آويني به ولايت، در نوع کارها و انجام وظيفه هايي که به او سپرده مي شد، به خوبي ديده مي شود. در نامه اي که به مقام معظم رهبري نوشته اند، ارادت به ولايت موج مي زند: او ولايت فقيه را ادامه ولايت اهل بيت عليه السلام مي دانست.

 

عشق به نماز

از ويژگي هاي شهيد آويني کوشيدن درباره نماز بود. همه کساني که با آويني بودند، مي گويند: مهم ترين مسئله زندگي شان مسئله نماز بود و مقيّد بودند اوّل وقت بخوانند، خيلي هم نمازشان حال داشت. به يکي از دوستانش که به او گفته بود، نمي دانم چرا هميشه سر نماز حواسم پرت است...، گفتند: «مواظب باش کسي که سر نماز حواسش هميشه پرت است، در زندگي هميشه حواسش پرت خواهد بود؛ يعني زندگي اش هيچ حالت منظمي ندارد...» توصيه مي کرد: «سعي کن نمازت برايت مهم ترين چيز باشد و سعي کن نمازت را با توجّه بخواني». همسر شهيد آويني در اين باره مي گويد: «خيلي اهميّت به نماز اوّل وقت مي دادند... نماز شبشان تقريبا در هيچ شرايطي ترک نمي شد. ايشان روح عبادات را دريافت مي کردند، حقيقت اين عبادات در اعمالشان متجلّي مي شد. ممکن بود نمازشان از نظر زماني زياد طول نکشد، ولي دريافتي که از عبادت مي کردند، خيلي زياد بود. چون عبادت کاري نبود که از سر عادت انجام بدهند، با تمام روح و قلب پيش خداوند حاضر مي شدند.

 

عشق به شهيدان

از مهم ترين اموري که شهيد آويني عاشقانه به آن ها ارادت داشت، شهدا بودند. بر اين اساس، هميشه در برخورد با خانواده شهدا و آثار بر جاي مانده از شهيدان و در گوش دادن به خاطره هاي آنان فروتني وصف ناشدني از خود نشان مي داد. گريه هاي دل سوزانه او در موقع حاضر شدن بر سر مزار شهيدان، زبان زد همه دوستانش است. نقل مي کنند، وقتي براي او تعريف کردند، در فکّه کانالي هست که قتل گاه گروهي از رزمندگان اسلام از لشکر بيست و هفت است... آقا مرتضي گفته بود: «محض تبرّک، يک مشت از خاک آن بچه ها را برايم بياوريد». و دست آخر هم دلش طاقت نياورده بود و باز خودش راه افتاد و به آن جا رفته بود... در همان جا نيز به آرزوي ديرينه خود، شهادت، نايل شد.

 

در آرزوي شهادت

از آرزوهاي هميشگي آويني شهادت بود. وقتي يکي از دوستانش شهيد مي شد، ناراحتي و نگراني اش از اين بود که چرا او شهيد نشده است. او مي گفت: «نمي دانم چرا من نرفتم. درست مي ديدم، در آخرين لحظه تير مي آمد به بغل دستي من مي خورد و به من نمي خورد». مرتضي دل باخته شهادت بود و شايد همگان ديدند، عاشوراي سال 67 بود که همراه با بچه هاي جنگ به دليل بسته شدن راه شهادت سخت مي گريست. در زمان جنگ ايشان خيلي شوق جبهه داشت و حتي مي توانيم بگوييم، پَر پَر مي زد تا در جبهه حاضر بشود. هر از گاهي فرصت برايش پيش مي آمد، از اين فرصت ها استفاده مي کرد و خودش را به جبهه مي رساند. عجيب اين که هر دفعه هم که ايشان جبهه مي آمدند، به دليل آن سير عبادي که داشتند، تنها چيزي که دنبالش بودند، مسئله شهادت بود. ايشان تنها دست مزدي که از خداوند مي خواست، اين بود که فوز عظيم شهادت را نصيبشان کند.

 

شهيد آويني در کلام و نگاه رهبري

مقام معظم رهبري به دليل احترام خاصّي که براي بسيجيان مخلص و هنرمندان متعهد و مسلمان انقلابي قائل هستند، همواره در گرامي داشت آنان پيش قدم بوده و هستند. ايشان با وجود مسؤوليت هاي سنگيني که دارند، در روز تشييع پيکر شهيد فرزانه سيدمرتضي آويني، حضور پيدا کردند. پس از پايان مراسم چون به دليل ازدحام مردم نتوانستند، از نزديک خانواده آن شهيد بزرگوار را ببينند، به مسؤول آن روز حوزه هنري فرمودند: «از طرف بنده به خانواده شهيد تسليت بگوييد، گر چه من خودم هم در اين مصيبت داغدار هستم». ايشان، چندي پس از آن، در روي قرآني که آن را به خانواده شهيد آويني، هديه کردند، اين عبارت را به دست خط مبارک خود نوشته بودند: «به ياد شهيد عزيز، سيد شهيدان اهل قلم، آقاي سيدمرتضي آويني که يادش غالبا با من است.

 

آويني مايه فخر مدينه هنر

استاد فلسفه دانشگاه تهران، دکتر رضا داوري، درباره شهيد آويني مي گويد: آويني در شمار کساني بود که هر چه به ايشان نزديک تر مي شدي، آنان را از آن چه مي پنداشتي بهتر و بزرگ تر مي يافتي. کساني هم هستند که ظاهر آراسته و موجّه دارند و همه خوبي ها را به خود مي بندند و حتي از نام نيک نيکان بهره برداري مي کنند و اگر لازم شود، در ستايش فضيلت داد سخن مي دهند، اما اگر پرده بر افتد بوي باطن شان شهري را متعفن مي کند. من که گاهي بخصوص در سال هاي اخير فتنه و آزمايش، در تنهايي خود احساس غربت مي کردم و مي شنيدم که بعضي از دنيا داران ظاهر ساز و فرصت طلب رياکار چه ها مي کردند و مي گفتند، به ياد دوستي و دوستاني مثل آويني مي افتادم و خود را تسلّي مي دادم... يکي از خوش بختي هاي من اين بوده است، که دوستاني هر چند اندک مثل آويني داشته ام و دارم و با او در غربت و مظلوميّت زيسته ام. آخر آويني خيلي غريب بود و اگر امروز بعد از شهادتش مايه فخر مدينه هنر و مجاهده شده است، از آن جاست که مرگ و بخصوص شهادت، جوهر آدمي را آشکار مي سازد.

 

انسان، مرگ، شهيد

انسان در همه حال خود را پنهان مي دارد. مگر آن گاه که خودش را در خطر ببيند. در هنگام اضطرار و در معرکه جنگ، آن گاه که مرگ را نزديک مي يابد، اگر بخواهد هم چنان خودش را پنهان نمايد، بايد که جان شيرين را بهاي حفظ نقاب ظاهر کند و از جان بگذرد، اما از چهره ريايي خويش در نگذرد که نمي تواند. پس چون پاي مرگ در ميان آمد ملاحظات و مصالح را هر چه هست وا مي گذارد و آن ذات پنهان خويش را رها مي کند که ظهور يابد... آنان که صفت ترس را از ذات خويش بر نکنده اند، اگر چه در چشم خلق به شجاعت و جسارت مشهور باشند، چون پاي مرگ در ميان آيد، هم چون مارمولکي که از وحشت رعد و برق در سوراخ مي خزد، از معرکه جنگ مي گريزند. در اين هنگامه است که تعلّقات هر چه هست ظهور و بروز مي يابند... تعلّقات هر چه بيشتر باشند، شهوت زيستن بيشتر است؛ خواست حفظ حيات، حتي به بهاي بندگي نامردمان... پس کمال انقطاع در آمادگي براي مرگ است، نه از سر يأس و دل زدگي که از سر آزادگي... و چنين است که شهيدي از ميان انسان ها انتخاب مي شود. شهيد منتظر مرگ نمي ماند، اين اوست که مرگ را بر مي گزيند، پيش از آن که مرگ ناخواسته به سراغ او بيايد، به اختيار خويش مي ميرد.

وسيد مرتضي آويني از کساني بود که خود شهادت را در نمازهاي شبش خواسته بود و در اين راه قدم نهاد وبه آرزوي ديرينه خود رسيد.

خداي سبحان بر درجاتش بيفزايد.

 

منابع :

1 - کتاب همسفر خورشيد

2 - غم فراق

3 – سايت شهيد آويني

4 – سايت هاي مختلف

 


ادامه مطلب



[ جمعه 20 فروردین 1395  ] [ 5:17 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

 

چرا آويني سيد شهيدان اهل قلم شد؟

ویژه نامه,شهادت,آوینی,شهید آوینی,اوینی,سید مرتضی آوینی,ویژه نامه شهید آوینی,صدای آوینی,دستخط آوینی,زندگینامه آوینی

باز هم يك بازي وبلاگي ديگر. اين بار داوود مراديان از من دعوت كرده است كه درباره سيد مرتضي آويني بنويسم. البته خودش هم توضيح داده كه اين روزها نوشتن از آويني مد شده! راست مي‌گويد. اين روزها مي‌بينيم كه بيشتر آدم‌ها يا پسرخاله آويني بوده‌اند يا رفيق و همسنگر او! امروز حتي دشمنانش هم درباره او مي‌نويسند. آش آنقدر شور شده و نوشتن از آويني آنقدر مد شده كه ابراهيم نبوي هم درباره آويني مطلب مي‌نويسد و پيش بيني مي‌كند اگر آويني زنده بود، امروز با ولايت مخالفت مي‌كرد و به زندان مي‌افتاد!

بعضي‌ها هميشه عادت دارند با اما و اگر زندگي كنند. درست مثل بعضي گزارشگران فوتبال كه هر وقت تيم‌شان عقب مي‌افتد مي‌گويند: «اگر بتونيم در محوطه جريمه تيم حريف، يه پنالتي بگيريم و اگه اون پنالتي رو به گل تبديل كنيم، نتيجه مساوي ميشه، اونوقت مي‌تونيم به زدن گلهاي بيشتر اميدوار باشيم و حتي بازي رو ببريم!»

يادم هست همين ابراهيم نبوي چند سال پيش كه ويژه‌نامه نوشتن براي آويني مد شده بود، مطلبي نوشته بود و از ميان همه‌ي ويژگي‌هاي فكري، هنري، اخلاقي و رفتاري آويني فقط از اين نكته خوشش آمده بود كه او يك روزي در يك جايي از نام «ايران» تعريف كرده بود! و نبوي از اين همه حس وطن پرستي آويني كيف كرده بود و از آويني خوشش آمده بود و درباره‌اش مطلب نوشته بود! (دليل اينكه اين جماعت هرگز نمي‌توانند بسيجي و تفكر بسيجي را درك كنند، همين است. اگر بخواهند لطفي كنند و از بسيجي‌ها تعريف كنند، آنها را نوادگان آرش كمانگير مي‌نامند!)

خوب وقتي كسي آويني را تنها در همين حد بشناسد و ديگر نداند كه او چه اعتقادات و چه تفكراتي درباره انقلاب اسلامي، امام، ولايت، فرهنگ، هنر، دين، حكومت، غرب، توسعه، ليبرالسيم، سكولاريسم، دموكراسي و … داشت، طبيعي است كه به چنين توهمات و تخيلاتي برسد.

اما به نظر من نيازي نيست كه بنشينيم و خيالبافي كنيم كه اگر فلاني امروز زنده بود، بهمان مي‌شد، مهم آنست كه ببينيم آويني در همان روزگاري كه زندگي مي‌كرد، كجا بود؟ چه عقيده‌اي داشت؟ از چه چيزي دفاع مي‌كرد؟ و با چه منطقي؟ چرا كه نفس دفاع كردن هم چندان مهم نيست، مهم‌تر از آن چگونه دفاع كردن است. وگرنه خيلي‌ها مثل آويني فكر مي‌كردند، اما تاثير آويني را نداشتند و امروز به جاهاي ديگر رسيده‌اند. مساله ديگر اينكه ببينيم آيا زمان آويني همه آدم‌ها طرفدار ولايت بودند؟ و آيا در آن روزگار هيچ خطري متوجه انقلاب اسلامي و ولايت فقيه نبود؟ هيچ انحرافي و هيچ مرزبندي وجود نداشت؟ اگر داشت، آويني كجا بود؟

 

بزرگترين شاخصه آويني اين بود كه يك متفكر بود، اگر اهل انديشه و اهل تفكر نبود و اگر انديشه‌اش موثر نبود، كه ديگر لازم نبود امروز دشمنانش هم درباره‌اش بنويسند! ديگر لازم نبود ابراهيم نبوي هم درباره‌اش بنويسد و خيالبافي كند. اينجاست كه بايد از خودمان بپرسيم چرا چنين اتفاقي مي‌افتد؟ چرا آويني اينقدر مهم است كه عده‌اي مي‌خواهند او را از ما بگيرند و ما را از او جدا كنند؟ پاسخ اين سوال، در آثار آويني نهفته است. البته نه در فيلم‌هاي مستندش، بلكه در آثار قلمي او. آويني نوشته‌هايي دارد كه حتي همين امروز هم مي‌تواند چراغ راه ما باشد و دقيقا به همين علت است كه رهبر معظم انقلاب او را سيد شهيدان اهل قلم ناميده است.

تا حالا از خودتان پرسيده‌ايد كه چرا بعد از شهادت آويني، رهبر انقلاب به او لقب سيد شهيدان اهل قلم را داده؟ با وجود آنكه معمولا همه ما آويني را با برنامه‌هاي تلويزيوني‌اش و مخصوصا با روايت فتحش مي‌شناسيم. اما چرا سيد شهيدان اهل قلم شد؟

من فكر مي‌كنم اين مساله يك بار معنايي براي ما دارد و مي‌خواهد نكته‌اي را به ما گوشزد كند. سيد مرتضي آويني پيش از آن كه يك فيلمساز و مستندساز باشد، يك متفكر انقلابي بود. صاحب انديشه بود. البته ما معمولا كاري به فكر و انديشه نداريم و دلمان فقط براي همان عكس‌هاي آويني تنگ مي‌شود. اگر چفيه‌اي هم بر دوشش داشته باشد كه چه بهتر! اما تاكيد رهبر معظم انقلاب بر صاحب قلم بودن آويني، يعني اينكه: اي جوان حزب‌اللهي و بسيجي، در جنگ بين اسلام ناب محمدي و اسلام ناب آمريكايي، صاحب فكر و انديشه بودن مهم است و يك الگوي خوب در اين مبارزه، سيد مرتضي آويني است.

آويني مقالات متعددي در موضوعات مختلف دارد. از سياست گرفته تا سينما، از هيچكاك تا حاتمي كيا، از هنر تا فرهنگ، از شعر و رمان و قصه تا مونتاژ و تدوين، از توسعه تا ليبراليسم، از خاتمي تا سروش!

بله نكته اينجاست كه آويني در همان دوره خودش، خط ولايت را پيدا كرده بود و با قلمش در برابر هرگونه انحرافي در مسير انقلاب اسلامي مي‌ايستاد. با همين قلم از توطئه‌ها و انحرافات فرهنگي سازمان‌يافته‌ي دولتي سخن مي‌گفت، از موسسات و مسئولاني كه با پول جمهوري اسلامي عليه انقلاب اسلامي فعاليت مي‌كنند و از خواب‌هايي كه براي ولايت ديده‌اند! پس لازم نيست اسير توهم شويم و فريب دلقك‌هايي چون ابراهيم نبوي را بخوريم، مهم آنست كه ببينيم آيا آويني در زمان خودش، با ولايت بود يا عليه ولايت؟ و اگر با ولايت بود، تا كجا؟

نكته‌ي ديگر درباره شهيد آويني اين است كه بخش زيادي از نوشته‌ها و سرمقاله‌هايش درباره روشنفكران ضدانقلاب، حتي همين امروز هم مي‌تواند مورد استفاده ما قرار بگيرد. چرا كه اولا حرف و اعتقاد جماعت روشنفكر از صد سال پيش تا به امروز اصلا دچار تغيير نشده، ثانيا آويني از شرايطي انتقاد مي‌كرد كه در نهايت به دولت اصلاحات منجر شد! آويني اگر آن روز درباره سروش و خاتمي و كيهان فرهنگي و محافل فكري سكولاريسم و ليبراليسم در ايران مي‌نوشت، شرايط امروز جامعه را هم مي‌ديد!

آويني در مقاله‌اي با عنوان «وقتی روشنفکران وارث انقلاب می شوند» با اشاره به مصاحبه‌اي درباره سلمان رشدي در «كيهان فرهنگي» كه آن روزها تحت حكومت دوستان آقاي خاتمي و سروش و شمس الواعظين بود، مي‌نويسد: «آنچه که زمینه‌ای آماده برای نشر مطالبی از این قبیل فراهم می‌کند لیبرالیسم حاکم بر فضای فرهنگی و هنری کشور است.»

وي در مقاله‌اي با عنوان «تجدد يا تحجر؟» در واكنش به سخنان سيد محمد خاتمي وزير وقت ارشاد مي‌نويسد:«اشتباه دیگر دوستان ما که ریشه در مرعوبیت آنها در برابر غرب دارد آن است که آنها افق حرکت انقلاب و شرایط آماده جهانی را در این عصر احیای معنویت و اضمحلال غرب نمی بینند و بالتَبع هرگز برای وصول به این غایت تلاش نمی‌کنند. دگراندیشان و روشنفکران سکولار باید آزاد باشند، اما رشد و بالندگی نسل انقلاب نیز مواظبت می‌خواهد! دولت جمهوری اسلامی حقیقتاً به شعار آزادی مطبوعات، نویسندگان و هنرمندان پایبندی اعتقادی دارد، اما دوستان خویش را از یاد برده است و اکنون مجموع سیاست های نظام اسلامی کار را به آنجا کشانده که نسل انقلاب در هنر و ادبیات احساس عدم امنیت و بیهودگی می‌کند!»

وي در بخش ديگري از اين مقاله مي‌نويسد:«از داهیانه ترین سخنانی که وزیر ارشاد در این گفت و گو به زبان آورده‌اند این است که: ما معتقدیم که باید با تبادل اندیشه در افراد مدافع نظام مصونیت به وجود بیاوریم. لازمه این کار این است که جامعه با آرای مخالفین مواجه شود ولی این مواجهه باید کنترل شده باشد. اما واقعاً همین استراتژی است که به منصّه عمل در آمده است؟ آیا واقعاً دوستان ما در وزارت ارشاد، آتمسفر فرهنگی جامعه را کنترل دارند؟ آیا لازمه این مصونیت اجتماعی آن نیست که در کنار مواجهه جامعه با آرای مخالفین، تلاش های دوستانه مؤید انقلاب و دینداری نیز تقویت شود؟ آیا لازمه مصونیت یافتن مدافعان انقلاب در مواجهه با آرای مخالفین آن است که ما آتمسفر فرهنگی جامعه را آن گونه که نسل های جدید فرصت هدایت را از دست بدهند؟ ما نیز با تحجر مخالفیم، اما در عین حال می دانیم که تنها مرتجعین و متحجرین نیستند که به نظام فرهنگی و هنری کشور اعتراض دارند. اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می خواهد که حصارهای جهل و خرافه و تحجر را بشکند و جامعه را از تفریط باز دارد، باید با تجددِ افراطی نیز مبارزه کند تا مردم را از چاله ای به چاه نیفکند… و البته باز هم صد هزار بار شکر که عرف عام از این کشاکش فارغ است و راه خویش را فطرتاً در نسبت با شریعت می یابد.»

اتفاقا با توجه به همين تفكرات و نوشته‌هاي آويني، اگر قرار باشد ما هم مثل ابراهيم نبوي به اما و اگر متوسل شويم، نتيجه مي‌گيريم كه اگر او زنده بود در برابر انحرافات فكري و فرهنگي دولت اصلاحات مي‌ايستاد و در نهايت نشرياتش توقيف مي‌شد و خودش هم بايكوت!

ضمنا آويني عضو حزب و جناحي نبود كه روزي مجبور شود به خاطر منافع جناحيش، در انتخابات با دشمنان و رقبايش ائتلاف كند! عشق آويني ولايت بود و به چپ و راست تعلق خاطر نداشت. چطور قبول كنيم چنين شخصي وقتي در برابر انحراف كساني مي‌ايستد كه هنوز داخل نظام قرار دارند و مسئوليت دولتي دارند و خودشان را انقلابي مي‌دانند و وقتي در برابر نفوذ فكري و فرهنگي روشنفكران سكولار مي‌ايستد، اگر امروز زنده بود با آنها ائتلاف مي‌كرد؟ امروز كه همه نقاب از چهره برداشته‌اند و به صراحت با ولايت درافتاده‌اند. آيا با خاتمي و سروش و مهاجراني و كانون نويسندگان و ابراهيم نبوي و سايت جرس و … اتاق فكر تشكيل مي‌داد؟!

شهيد آويني روزهايي خطر انحرافات سروش را به ما گوشزد مي‌كرد كه دكتر سروش هنوز قيافه يك متفكر را داشت و مانند امروز نقاب از چهره‌اش برنداشته بود، اما شهيد آويني در همان زمان هم اصل ماجرا را به روشني دريافته بود. وي در مقاله‌اي با عنوان « بنیان سفسطه بر باد است» مي‌نويسد:

«شاید تا چندی پیش که این مباحث بیشتر صبغه‌ای فرهنگی داشت تا سیاسی، جواب این پرسش چندان روشن نبود، اما امروز که به توسط قرائن سیاسی و نتایجی که مطلوب مدعیان است _ و از آن به طور مستقیم و غیر مستقیم در جراید سخن رانده اند _ حدود این مدعیات تشخص بیشتری یافته است، می‌توان گفت که ثمره این مباحث در تقابل این دو نظر ، یعنی اعتقاد به ولایت فقیه و عدم اعتقاد به آن خلاصه می شود.

اگر به حدود مدعیات این آقایان نظر کنیم برایمان تردیدی نمی‌ماند که نوک پیکان هجوم اینان متوجه «ولایت فقیه» است، نه ولایت مطلق فقیه. آنان از اصل، ولایت فقیه را یک نظام توتالیتر و استبدادی می‌دانند و افزودن لفظ « مطلق » به همین منظور انجام می‌گیرد که از آن خودکامگی فقیه استنباط شود و تلخی این مفهوم کاهش یابد و اگرنه، همه می‌دانند که ولایت در مقام عمل، خواه ناخواه مطلق است و نه تنها ولایت، که هر حاکمیتی چنین است. … اگر مدعیان به جمهوریت نظام نیز در برابر اسلامیت آن اصالت می‌دهند، پر روشن است که این مجادله هم به قصد مخالفت با ولایت فقها علم شده، و باز به همین نیت است که به یکباره تفکرات آیت الله نایینی درباره حکومت اسلامی از قبر بیرون کشیده می شود و در برابر نظرات امام محلی برای اظهار می یابد»

شهيد آويني در مقاله‌اي ديگر به نام «پروسترويكاي اسلامي وجود ندارد» باز هم به مخالفت‌ها با ولايت فقيه و انحرافات آقاي سروش اشاره مي‌كند و مي‌نويسد «همه مخالفان، با همین «ولایت» است که در افتاده‌اند. نمی‌خواهم بگویم با «ولایت فقیه»؛ ولایت اعم از ولایت فقیه است. فلذا، هر نوع معارضه ای با ولایت ناگزیر به مقابله با ولایت فقیه که صورت سیاسی ولایت است می‌انجامد. نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت نیز، دانسته یا ندانسته، نحوی از انحای مقابله با ولایت است، منتها در مقدمات منطقی استدلال با آن در افتاده است، نه در نتایج … هر چه مخالفت هست، در داخل و یا خارج از کشور، با همین ولایت است، در حوزه های مختلف سیاست، فرهنگ، اجتماع، هنر و غیر هم. «در دل» نویس هفته نامه «آینه» نیز با همین ولایت در افتاده است، منتها با مظاهر اجتماعی آن، آن هم از زبان خود اهل ولایت، یعنی بسیجی ها و اعضای انجمن های اسلامی!»

شهيد آويني در «گرداب شیطان» نيز خطر نفوذ گرايش‌هاي ليبراليستي و سكولار را به موسسات فرهنگي دولتي گوشزد مي‌كند: «آنچه که مسلم است این است که ساختمان نظام جمهوری اسلامی بر اصولی شکل گرفته است که ضعف های فردی و جزئی را در موجودیت کلی خود مستحیل و این امکان را از بین میبرد که خدای ناکرده در ذات اسلامی نظام تغییری حادث شود و دشمنان داخلی و خارجی از این لحاظ امید در باد بسته اند؛ اما از سوی دیگر، هرگز از این حقیقت عافل شد که آنچه دشمن را طمع کار میکند این است که مع الاسف نشانه های بسیاری از گرایش های لیبرالیستی و غرب گرایانه درغالب موسسات وابسته به دولت و علی الخصوص در مراکز فرهنگی هنری آن به چشم میخورد که چهره مشوهی از نظام جمهوری اسلامی در دیدگان نامحرم می نشاند. نگاهی جامع به کتاب فروشی ها، گالری های خصوصی و غیر خصوصی، موزه ها، تئاتر ها و سینما ها، رادیو و تلوزیون، فعالیت های فرهنگی و هنری پارک ها، هتل ها و دیگر موسسات تحت پوشش بنیادهای دولتی و نیمه دولتی….، با صرف نظر از استثنائاتی معدود، دوستان انقلاب را سخت به اضطراب و حیرت می اندازد و دشمنان را به طمع.»

نتيجه آنكه با مرور دوباره نوشته‌هاي آويني مي‌بينيم كه عمق نگراني‌هاي وي، همين دولتي شدن سكولاريسم و ليبراليسم و غربگرايي در كشور بود و آويني زماني اينها را فرياد مي‌زد كه نشانه‌هاي چنين انحرافي در كشور و در دولت سازندگي ديده مي‌شد و هنوز چند سالي به دولت اصلاحات مانده بود!

پي نوشت اول: در اين كه عده اي از حزب اللهي ها قبل از شهادت آويني مخالفش بودند، شكي نيست، اما اين روزها عده اي سعي دارند كه اين مساله را آنقدر بزرگ كنند كه واقعيت فراموش شود. واقعيت آن است كه آويني در نوشته هايش به اين گروه از مخالفانش هيچ اشاره اي نمي‌كند، اما تا دلتان بخواهد عليه روشنفكران غربزده و ضدانقلاب و كانون ها و موسسات فكري و فرهنگي وابسته به آنها و نيز مسئولان سكولار جمهوري اسلامي حمله مي‌كند. امروز بعضي‌ها عمدا مي‌خواهند دسته اول را علم كنند و در نهايت به نتايجي چون سايت جرس و ابراهيم نبوي برسند!

پي نوشت دوم: آويني  زماني از ولايت محكم و قاطع دفاع مي كرد كه بعضي ها تازه شروع كرده بودند به زدن ريشه ولايت. مسئولاني هم در اين مملكت با پول جمهوري اسلامي شروع كرده بودند به زدن ريشه انقلاب اسلامي!

لینک مرتبط: شهریار زرشناس: براي مرتضي اشك تمساح مي‏ريزند : زمانی که ما با هم در مجله سوره بودیم، خیلی ها چشم دیدن سید مرتضی را نداشتند. اما بعد از گذشت هفده سال بدخواهان آوینی یا در آن سوی آبها هستند و علیه انقلاب فعالیت می کنند و یا در داخل به فکر فتنه گری علیه انقلاب اسلامی هستند و به حمد خدا تمام آنها رسوا شدند. همانهایي كه امروز دركنار جريان فتنه سبز قرار دارند.

منبع:آهستان

 
 

 


ادامه مطلب



[ جمعه 20 فروردین 1395  ] [ 5:15 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
کد خبر: ۱۷۷۷۵۶
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۱
 
بیستمین سالگرد شهادت روای روایت فتح

تاریخ شهادت شهید آوینی در سال 92 تغییر کرد!  

در حالی که بیستم فروردین 1372 یادآور عروج شهید اهل قلم حاج سید مرتضی آوینی است، مسئولان شورای فرهنگ عمومی کشور در اقدامی تامل آمیز سالروز شهادت وی را 21 فروردین ماه ثبت کرده است.

  شفاف:در حالی که بیستم فروردین 1372 یادآور عروج شهید اهل قلم حاج سید مرتضی آوینی نویسنده توانا، راوی روایت فتح، سردبیر مجله  ادبی و هنری سوره و مسؤول واحد تلویزیونی حوزه هنری است، مسئولان شورای فرهنگ عمومی کشور در اقدامی تامل آمیز سالروز شهادت وی را 21 فروردین ماه ثبت کرده است.

کامران (سیدمرتضی آوینی) در شهریور ۱۳۲۶ در شهر ری به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند. او از کودکی با هنر انس داشت. شعر می‌سرود، داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد.

در سال 44 به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکده‌ هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورت‌های انقلاب به فیلمسازی پرداخت. آوینی فیلمسازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره‌ غائله‌ گنبد (مجموعه‌ شش روز در ترکمن صحرا)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مجموعه‌ مستند‌خان گزیده‌ها) آغاز کرد و فعالیت‌های مطبوعاتی خود را در اواخر سال ۱۳۶۲، همزمان با مشارکت در جبهه‌ها و تهیه‌ فیلم‌های مستند درباره جنگ، با نگارش مقالاتی در ماهنامه اعتصام ارگان انجمن اسلامی آغاز کرد.

آوینی در زمان جنگ در گروه جهاد فعالیت‌های بسیاری داشت. او در این دوره به سینما، هنر، فرهنگ واحد جهانی و مواجهه آن با مسایل مختلف فکر می‌کرد. مجموعه تحقیقات و مباحثات و نوشته‌های آوینی در ماهنامه هنری سوره منتشر ‌و بعدها در کتاب آینه جادو که جلد اول از مجموعه مقالات و نقدهای سینمایی اوست جمع‌آوری شد.

 اواخر سال ۱۳۷۰ موسسه فرهنگی روایت فتح تاسیس شد تا به کار فیلمسازی مستند و سینمایی درباره دفاع مقدس بپردازد و تهیه‌‌مجموعه‌روایت فتح را که بعد از پذیرش قطعنامه رها شده بود، ادامه دهد. آوینی و بقیه گروه، سفر به مناطق جنگی را از سرگرفتند و طی مدتی کمتر از یک سال، کار تهیه ‌شش برنامه از مجموعه ده قسمتی «شهری در آسمان» را به پایان رساندند و مقدمات تهیه مجموعه‌های دیگری درباره‌ آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه را تدارک دیدند. اگرچه مقارن با همین زمان، فعالیت‌های مطبوعاتی او نیز ادامه داشت. شهری در آسمان که به واقعه محاصره، سقوط و بازپس‌گیری خرمشهر می‌پرداخت، در ماه‌های آخر سال ۱۳۷۱ از تلویزیون پخش شد، اما برنامه وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعه‌های دیگر با شهادتش در فکه ناتمام ماند.

 شهید آوینی بیستم فروردین ۱۳۷۲ که همراه یک گروه فیلمبردار جهت ساخت مجموعه ی جدیدی از روایت فتح به یکی از مناطق عملیاتی هشت سال دفاع مقدس عزیمت کرده بود، در حین بررسی منطقه و تحقیق پیرامون هشت سال دفاع مقدس به همراه مهندس محمد سعید یزدان پرست با مین برخورد کرد و به شهادت رسید .

 



درحالی که گویا قبل از آن به ایشان هشدار جدی داده شده بود که اینجا رمل است و مین‌یابی نشده و او آگاهی داشته است از این خطرات و به همین دلیل هم قرار می‌شود پا در جای پای همدیگر بگذارند تا میزان خطر را کاهش دهند اما ظاهرا در طول مسیر او یکی از قدم‌هایش را چند سانتی‌متر آن‌طرف‌تر می‌گذارد و مین منفجر می‌شود.

شهید آوینی دو روز قبل از عزیمت به منطقه  فکه، در پاسخ به این سؤال که به کدام منطقه می روی گفته بود :می دانی به کجا می روم، به فکه، همان جایی که رزمندگان ما با چشم خود تحویل نفوس شهدا توسط فرشتگان را مشاهده می کردند .

 



پس از شهادت این بزرگوار، مقام معظم رهبری از ایشان به عنوان «سید شهیدان اهل قلم» تجلیل کردند، از آثار شهید آوینی مجموعه مقالات سینمایی با نام آیینه جادو، کتاب آغازی بر یک پایان، کتاب فتح خون و کتاب مجموعه ی مقالات فرهنگ و هنر، مقاله شرح نور در تفسیر غزلیات امام خمینی (ره) را می توان نام برد .

جالب است بدانید سالروز شهادت مرتضی آوینی که 20 فروردین ماه 1372 در فکه به شهادت رسید دست کم در تقویم امسال، به 21 فروردین تغییر کرده است.

در حالی که خانواده شهید آوینی به تغییر تاریخ شهادت وی از 20 فروردین به 21 فروردین در تقویم رسمی کشور اعتراض می‌کنند، شورای فرهنگ عمومی این مسئله را مسبوق به سابقه و اقدامی هماهنگ‌شده با خانواده این شهید می‌داند.

این مسئله واکنش اعضای خانواده شهید آوینی را به دنبال داشته است. همسر و فرزندان شهید آوینی در اطلاعیه‌ای نسبت به این مسئله اعتراض کرده‌اند. در این اطلاعیه آمده است لازم می‌دانیم به‌ اطلاع مردم محترم ایران برسانیم طبق تصمیم شخص یا نهادی که هویتش برای ما نامعلوم است، در تقویم‌های رسمی منتشر شده سال جدید، سالروز شهادت سیدمرتضی آوینی از روز 20 فروردین به روز 21 فروردین منتقل شده است. بدیهی است واقعه شهادت ایشان در روز 20 فروردین سال 1372 رخ داده و بعید می‌دانیم گذر زمان باعث شود سالروز شهادت کسی جا‌ به‌ جا شود، مگر اینکه جابجایی واقعیت‌های تقویمی هم مثل دیگر جا‌بجایی‌ها در مورد شخصیت ایشان مجاز دانسته شده باشد.

در همین ارتباط، رضا یعقوبی معاون اداره‌کل دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی کشور گفته؛ در اینکه شهید آوینی 20 فروردین به شهادت رسیده‌اند، بحثی نیست اما همان زمان و با ورود مناسبت «روز ملی فناوری هسته‌ای» به تقویم، برای جلوگیری از تداخل برنامه‌های مربوط به هر دو مناسبت، این تاریخ یک روز به جلو (21 فروردین) آمد.

سال روز شهادت هنرمند متعهد انقلاب اسلامی و دل سوخته جبهه های حق علیه باطل و بیانگر حقایق و رشادت ها و شجاعت های رزمندگان اسلام، بنا به پیشنهاد شاعران، نویسندگان و هنرمندان حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی به مقام معظم رهبری، «روز هنر انقلاب اسلامی» نامگذاری شد .


ادامه مطلب



[ جمعه 20 فروردین 1395  ] [ 5:14 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 90 :: 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4080235 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب