کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان

 

تصاويركمترديده شده /احمد اسماعيلي كريزي

 

http://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_025.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_093.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_147.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_081.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_075.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_068.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_073.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_088.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_024.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_133.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_130.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_148.jpg

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


پوشه "تصاویر"
نام کد امکانات
مشاهده پوشه 0_148.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_025.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_093.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_147.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_081.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_075.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_068.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_073.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_088.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_024.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_133.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_130.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
 

 

 

http://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_024.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_024.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_130.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_133.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_073.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_088.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_068.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_081.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_075.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_093.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_147.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_148.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_025.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_147.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_081.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_130.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_075.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_068.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_073.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_024.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_133.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_130.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_088.jpg

تصاويركمترديده شده /احمد اسماعيلي كريزي

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 19 فروردین 1395  ] [ 3:09 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

تصاويركمترديده شده /احمد اسماعيلي كريزي

 

 

 

 

 

 

http://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_133.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_130.jpg

 

 

   


پوشه "تصاویر"
نام کد امکانات
مشاهده پوشه 0_148.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_025.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_093.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_147.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_081.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_075.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_068.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_073.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_088.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_024.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_133.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_130.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

http://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_130.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_148.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_025.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_093.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_147.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_081.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_075.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_133.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_068.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_088.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_073.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_130.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_133.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_024.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/0_088.jpg

 

 

 

 

تصاويركمترديده شده /احمد اسماعيلي كريزي

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 19 فروردین 1395  ] [ 2:58 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

تصاويركمترديده شده /احمد اسماعيلي كريزي

 

http://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/1_037.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/1_031.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/2_033.jpg

 

 

 

 

 

 



پوشه "تصاویر"
نام کد امکانات
مشاهده پوشه 2_033.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_019.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_037.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_020.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_031.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_035.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_032.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_041.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_021.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_099.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_057.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_014.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_097.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_069.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_070.png ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_095.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_027.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_071.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_003.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_148.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_025.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_093.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_147.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_081.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_075.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_068.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_073.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_088.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_024.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_133.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 0_130.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

http://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/1_031.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/1_035.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/1_041.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/1_032.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/1_021.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/1_041.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/1_099.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/1_032.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/1_021.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/1_037.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/1_041.jpghttp://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/1_032.jpg

 

 

 

 

تصاويركمترديده شده /احمد اسماعيلي كريزي


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 19 فروردین 1395  ] [ 2:41 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

آیت‌الله بهجت:

 

قدر شیعه بودن خود را بدانید
 
مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت
 
 
 
ماجرای شفای فرزند زن ارمنی را نقل می کنند.
قدر شیعه بودن خود را بدانید
 

به گزارش پایگاه اینترنتی بسیج، مرحوم حضرت آیت الله

 

العظمی بهجت می فرمود: زن ارمنیّه که در هواپیما در کنار

 

همسر مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی – رحمه

 

الله-  نشسته بود، جریان زیارت امام رضا –علیه‌السلام- و

 

گرفتن حاجات از توسّل به آن حضرت را نقل کرده بود و نیز

 

بعد از نقل قصه‌ روضه خوانی (روضه پنج تن) در مدرسه

 

مروی به پیشنهاد آن زن ارمنیه و شفای جوانش را برای

 

علامه طباطبایی – رحمه الله – ایشان فرموده بودند:

 

«خاک بر سر شیعه!»(1)

 

 

1-که قدر شیعه بودن خود را نمی‌داند، و یا از اهل بیت-

 

علیهم السلام- قدردانی نمی‌کند.

 


کتاب در محضر حضرت آیت ا.... العظمی بهجت – ص 55

 

بسیج*


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 19 فروردین 1395  ] [ 6:50 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

حجت الاسلام والمسلمین نکونام مطرح کرد:

 

آسیب هایی که گره زدن مشکلات به مذاکرات متوجه کشور کرد
امام جمعه شهرکرد خواستار عبرت گیری دولتمردان از مسائلی شد که در نتیجه گره زدن مشکلات به مذاکره و رفع تحریم ها متوجه کشور گشت و از مسؤولان خواست با پرهیز از شعار و سخنرانی برای عملیاتی کردن اقتصاد مقاومتی تلاش و برنامه ریزی کنند.
آسیب هایی که گره زدن مشکلات به مذاکرات متوجه کشور کرد

به گزارش پایگاه اینترنتی بسیج، حجت الاسلام والمسلمین محمد علی نکونام نماینده ولی فقیه در استان چهارمحال و بختیاری در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری رسا، با اشاره به نامگذاری سال 95 به «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» از سوی رهبر معظم انقلاب گفت: یکی از ضرورت های نظام مقدس جمهوری اسلامی که دغدغه حضرت امام(ره) ومقام معظم رهبری بوده اقتدار درونی و استحکام پایه های نظام اسلامی است.


وی افزود: نظام باید به گونه ای ادامه مسیر دهد که دشمن به هیچ وجه نتواند نسبت به او طمع داشته باشد و نتواند به آن آسیبی برساند، لازمه این مسأله قطعا اقتدار همه جانبه در زمینه های علمی، اقتصادی، سیاسی و دفاعی است؛ در همه این عرصه ها کشور باید مقتدر باشد تا بتواند در برابر استکبار جهانی بایستد.


امام جمعه شهرکرد با بیان این که فلسفه اصلی انقلاب و شکل گیری نظام اسلامی مقابله با ظلم، ستم و استکبار بوده است، اظهار داشت: اگر قرار است استقلال شکل گیرد و مقابله با استکبار تحقق پیدا کند قطعا لازمه اش اقتدار است.


وی ادامه داد: بر همین اساس مقام معظم رهبری تأکید داشتند که از نظر علمی بکوشید سلطه بر خود و جهان پیدا کنید تا بتوانید رشد داشته و ارتقا پیدا کنید تا به وسیله علم سلطه زیبای دینی برقرار شود، این سلطه ممدوح بوده و سلطه ارزش ها است که باید به وسیله علم حاصل شود؛ در عرصه های دیگر همانند اقتصاد نیز رهبر معظم انقلاب تأکیداتی داشته اند.


حجت الاسلام والمسلمین نکونام با بیان این که اقتصاد عرصه ای جولان دادن دشمن شده است، ابراز داشت: دشمن مدام بر طبل تحریم کوبیده و تلاش کرده که با تحریم ضربه و آسیبی اقتصادی به کشور وارد کرده و به وسیله آن دولتمردان و مردم را تسلیم کند.


وی عنوان کرد: راهکار مقابله با تحریم قطعا اقتصاد درونی و استحکام آن است، اقتصاد مقاومتی بر همین اساس بیان شده است؛ اقتصاد مقاومتی یک مجموعه کاملا حساب شده بوده و مورد تأیید همه عالمان و اهل فن است؛ همه اذعان کرده اند که اقتصاد مقاومتی مجموعه ای مفید، جامع، ارزشمند و اقتدار بخش برای کشور است.


امام جمعه شهرکرد خاطرنشان کرد: متأسفانه عده ای با اشکال مختلف با مسأله اقتصاد مقاومتی کنار نیامدند، حال یا نمی دانند که ناآگاهی به شمار می رود؛ چرا باید افراد نا آگاه باشند که چنین مسأله مهمی را درک نکنند، اگر این مقابله آگاهانه صورت می گیرد خیانت است.

وی اضافه کرد: رهبر معظم انقلاب بارها بر مسأله اقتصاد مقاومتی تأکید کردند اما برخی کوتاه آمدند تا جایی که ایشان امسال را به اقتصاد مقاومتی اقدام و عمل نامگذاری کردند که معنا دارد، همین که مقام معظم رهبری امسال را به این عنوان نامگذاری کردند تذکری برای مسؤولان است که باید به خود بیایند و متوجه شوند و از آسیبی که به کشور وارد کردند و همه چیز را به مذاکرات گره زدند دست بردارند؛ از این رو حرکت لازم در عرصه اقتصاد مقاومتی انجام نشد بنابراین امسال باید عملا در این عرصه ورود پیدا کنند.


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 19 فروردین 1395  ] [ 6:49 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 82009 یکشنبه، 15 فروردین 1395 - 21:35
 
 
تنها زمانی که شهید در پاوه گریه کرد
 
شهیدخبر(شهیدنیوز): شهید چمران در مورد حماسه پاوه می‌گوید: در این چند روز مصیبت، می‌توانم به جرأت بگویم که حتی یک قطره اشک نریختم و با این که در درون خود گریه می‌کردم؛ در ظاهر، قدرت خود را به شدت حفظ می‌کردم تا لحظه‌ای که در فرمانداری ...
  

باشگاه ایثار شهادت شهید خبر/تلنگر: در اواخر مرداد 1358 و در جریان پاکسازی منطقه کردستان از ضد انقلاب و به دنبال محاصره شهر پاوه، شهید چمران که در آن زمان معاون نخست‌وزیر دولت موقت بود به همراه نیروهای پاسدار معروف به «دستمال سرخها» به فرماندهی شهید علی اصغر وصالی توانستند پس از چند روز درگیری در حالیکه روزه‌دار بودند منطقه را از ضد انقلاب پس بگیرند. در این گزارش به بازخوانی روایت شهید چمران از این واقعه می‌پردازیم.


خداوندا! چه منظره ای داشت این خانه پاسداران؛ چه دردناک؛ چه مصیبت‌زده و چقدر شلوغ و پلوغ؛ گویی صحرای محشر است، کردهای مؤمن پاوه از زن و مرد در استغاثه، به این خانه پناه می آوردند؛ اما جز یأس و ناامیدی، ثمره ای نمی گرفتند. در همین وقت، دختر پرستاری را که پهلویش هدف گلوله دشمن قرار گرفته بود و خون، لباس سفید او را گلگون کرده بود، از در بیرون می بردند؛ آن قدر از بدنش خون رفته بود که صورتش مثل لباسش سفید و بی رنگ شده بود.


پاسداران جوان، به شدت متأثر بودند. 16 ساعت پیش، این پرستار، مجروح شده بود و از پهلویش خون می رفت؛ نه پزشکی بود و نه دارویی که جلوی خون را بگیرد. پاسداران، گریه می کردند؛ ولی نمی توانستند کاری انجام دهند؛ بالاخره تصمیم گرفتند که جسد نیمه جان او را از خانه پاسداران بیرون ببرند تا بیش از این، باعث تضعیف روحیه ها نشود؛ لذا او را به ساختمان بهداری منتقل کردند که خالی بود و در بالای تپه، در مدخل غربی شهر قرار داشت و این فرشته بی گناه، ساعاتی بعد، در میان شیوه و ضجه زن ها و بچه ها، جان به جان آفرین تسلیم کرد.



***



از 60 پاسدار غیر محلی، فقط 16 نفر باقی مانده بودند و آن هم 6 یا 7 نفر مجروح که قادر به جنگ نبودند و بقیه نیز خسته و کوفته و دل شکسته و گرسنه که به مدت یک هفته، تحت محاصره در سخت ترین شرایط، با مرگ دست و پنجه نرم می کردند و اکثر دوستان خود را از دست داده بودند و هیچ امیدی به زندگی نداشتند. آب بر آنها قطع شده بود؛ زیرا تلمبه موتور آب را که خارج از شهر قرار داشت، آتش زده بودند. نان و آذوقه نداشتند؛ مهمات آنها به پایان رسیده بود؛ همه مرتفعات شهر به دست دشمن سقوط کرده بود؛ بیمارستان معروف پاوه، به دست آنها افتاده بود و همه 25 پاسدارش، به شهادت رسیده بودند. در مقابل آنها، نیرویی بین 2000 تا 8000 نفر از همه گروه های چپی و راستی، با اسلحه سبک و سنگین، همه منطقه را زیر سیطره خود گرفته بودند.



***



از تیمسار فلاحی خواسته بودم که هر ساعت، یک هلی کوپتر بفرستند تا کشته ها و مجروح ها را تخلیه کنیم و همچنین غذا و آب و آذوقه و نیروهای کمکی نیز وارد نماییم. هلی کوپتر، ساعت 4 بعد از ظهر در محلی معین شده، بر زمین نشست. همه چیز آماده شد و آخرین پیام ها را به خلبان دادم و نوشته کوچکی نیز برای تیمسار فلاحی نوشتم و به دست خلبان دادم و هلی کوپتر صعود کرد؛ اما از روی اضطراب، زیر رگبار گلوله ها که خلبان می خواست هر چه زودتر اوج بگیرد، کنترل خود را از دست داد و پروانه هلی کوپتر به تپه جنوبی تصادم کرد و شکست و هلی کوپتر که چند متری بیشتر بالا نرفته بود، به زمین نشست و دوباره بلند شد و دوباره در منطقه دیگری به زمین خورد و مثل فنر از نقطه ای بلند می شد و در نقطه ای چند متر آن طرف تر، به زمین اصابت می کرد و از آن جا که نیمی از پروانه اش شکسته بود، نیم دیگر پروانه، تعادل خود را از دست داده بود و پایین تر از حد معمول، پایین می آمد و در هر چرخش خود، هنگامی که به زمین نزدیک می شد، کسی را ضربه می زد و بی جان بر زمین می انداخت.


هلی کوپتر هر لحظه پایین می آمد؛ کسی را بر زمین می انداخت و خود خیزان خیزان به کنار عمارت بهداری رسید و درست در کنار انبار مهمات و مواد انفجاری که تازه تخلیه کرده بودیم، در زاویه عمارت و تپه، محصور شد. موتور هلی کوپتر، همچنان می گشت و پره های شکسته شده پروانه، همچنان با دیوار عمارت و تپه جنوبی اصابت می کرد و ضربات سنگینی به هلی کوپتر وارد می نمود. کابین هلی کوپتر، متلاشی شده بود و جسد نیمه جان دو خلبان آن، به بیرون آویزان شده بود؛ در حالی که پای آنها همچنان در داخل کمربند صندلی گیر کرده بود و با گردش موتور و لرزش هلی کوپتر، اجساد آنها نیز تلوتلو می خورد.


مجروحین داخل هلی کوپتر نیز همه به شهادت رسیدند و اجساد آنها به هر طرف پراکنده شده بود. از همه غم انگیزتر، جسد همان دختر پرستاری بود که گلوله، پهلویش را شکافته بود؛ پایش در داخل هلی کوپتر و بدنش با روپوش سفید، خونین، از هلی کوپتر آویزان شده و گیسوان بلندش با دست های آویزانش، بر روی خاک کشیده می شد.


همه دیوانه شده بودند. عده ای دیوانه وار، شیون می کردند و سر خود را به دیوار می کوبیدند. عده ای چشمان خود را گرفته بودند و ضجه می زدند؛ عده ای دیوانه وار، به دور خود می گشتند و کنترل خود را از دست داده بودند و گلوله دشمن نیز همچنان بر ما می بارید؛ ولی کسی دیگر به مرگ توجهی نداشت و راستی که مرگ در آن لحظات، چقدر شیرین و گوارا و نجات دهنده بود. من نیز برای لحظه ای، آن قدر منقلب شدم که دنیا در نظرم تیره و تار شد و آن قدر شدت درد، عمیق و کشنده بود که سرتاپای وجودم به لرزش افتاد... ولی یک باره در مقابل مسئولیت بزرگی که بر عهده داشتم، از کنترل پاسداران و هدایت دوستان و جلوگیری از خطرات احتمالی آینده، به خود آمدم و تصمیم گرفتم که دریچه احساسات خود را ببندم؛ سنگ شوم و دیگر چیزی حس نکنم و در مقابل، به خدا توکل کنم و با آغوش باز، به استقبال سرنوشت بروم.


فوراً وارد عمل شدم؛ خود، صندوق های بزرگ مهمات را می گرفتم و جوان دیگری را می گفتم که سر دیگر صندوق را بگیرد و آن را کشان کشان از محل هلی کوپتر دور می کردیم. عده ای را فرستادم که پتو بیاورند و روی اجساد متلاشی شده بیندازند. چند نفری را که شیون می کردند و سر خود را به دیوار می زدند، چند ضربه سیلی زدم و هر یک را به کاری گماشتم.


***



یکی از مصیبت های بزرگ، سقوط بیمارستان پاوه بود که 25 نفر پاسدار آن را وحشیانه کشتند؛ در حالی که اکثر آنها مجروح بودند و نمی توانستند از بستر بیماری خارج شوند. همه آنها را به خارج بیمارستان، پشت دیوار بیمارستان بردند و به گلوله بستند و بعد بعضی را سربریدند و بعضی اعمال شنیع دیگری انجام دادند که روی چنگیز را در تاریخ سفید کردند.



***



در این شب مخوف، فقط تعداد کمی پاسدار مجروح و دل شکسته، در میان محاصره هزاران مسلح ضد انقلاب، در میان گردابی از بلا و مصیبت، غوطه می خوردند و فقط راه پرافتخار شهادت باقی مانده بود. چه شبی بود؛ این شب قدر؛ این شب مقاومت؛ این شب تعیین کننده سرنوشت!


من هیچ امیدی به صبح نداشتم؛ دل به شهادت بسته بودم؛ با زمین و آسمان، وداع کرده بودم و فقط تصمیم داشتم که در آخرین معرکه زندگی، آن چنان ضرب شستی به دشمن نشان دهم که هر وقت اصحاب کفر و نفاق، آن را به یاد بیاورند، بر خود بلرزند.



***


از همه شهر پاوه، فقط دو نقطه در دست ما بود؛ یکی پاسگاه ژاندارمری در غرب پاوه، زیر نظر شعبانی (شهربانی) و دیگری محل پاسداران در وسط شهر که خود من در آن جا بودم. به محض آن که خورشید غروب کرد و ظلمت شب بر همه جا سایه افکند، دشمنان از همه طرف پاسگاه را محاصره کرده و تا پشت دیوارهای پاسگاه پیش آمدند و از پنجره های پاسگاه، با ژاندارم ها صحبت کردند و به آنها گفتند که ما با شما ژاندارم ها کاری نداریم؛ اسلحه خود را تحویل بدهید و به سلامت بروید؛ ما فقط می خواهیم سر پاسدارها را ببریم.


حدود چهار صبح، آن چنان قتل و غارت همه شهر را فرا گرفته بود که گویی نیروهای وسیع دشمن، در باتلاقی فرو رفته است و هیچ نیرویی قادر نیست که مهاجمین را از قتل و غارت خانه ها باز دارد و به سمت معرکه اصلی نبرد، یعنی خانه پاسداران معطوف کند؛ لذا چند ماشین با بلندگو آوردند و بلندگوها در وسط شهر به حرکت در آمدند و ندا دادند: هر کس وفاداری خود را به حزب دمکرات اعلام کند، در امن و امان است؛ ما فقط آمده ایم که پاسداران و دکتر چمران را سر ببریم!



***



صبح 27/5/58 بر بالای دیوار خانه پاسداران بودم و به شهر می نگریستم و گلوله از هر دو طرف، همچنان می بارید؛ یک باره فریاد الله اکبر پاسداران به هوا بلند شد؛ پرسیدم مگر چه شده است؟ گفتند: امام خمینی اعلامیه ای صادر کرده است؛ اعلامیه ای تاریخی که اساس بزرگ ترین تحولات انقلابی کشور ما به شمار می رود. امام خمینی، فرماندهی قوا را به دست می گیرد و فرمان می دهد که ارتش باید در عرض 24 ساعت، خود را به پاوه برساند و ضد انقلاب را قلع و قمع کند.



***



من اصلاً خبر نداشتم که اخبار هولناک پاوه، به کسی برسد و امام خمینی و ملت، از جریان پاوه با خبرند. فکر می کردم که در محاصره ضد انقلاب در آن شب وحشتناک، به شهادت می رسیم و تا مدت ها کسی با خبر نمی شود؛ اما بی‌سیم‌چی شجاع ژاندارمری، در حالی که اتاقش زیر رگبار گلوله ها فرو می ریخت، خود به زیر میز رفته و درازکش و میکروفن به دست، همه جریانات را به کرمانشاه مخابره می کرد.



***



در پاوه، پیرمردی 60 ساله به سراغم آمد؛ با ریش سفید و درخواست کرد که او را به صف اول معرکه بفرستم تا به شهادت برسد. از او پرسیدم که چه تعلیماتی دیده است که چنین آرزویی دارد؟ با التماس و تضرع می گفت: افتخار شهادت را از من سلب نکنید. جوان دیگری هم به سراغم آمد که تک و تنها، فاصله کرمانشاه - پاوه را طی کرده بود و به هیچ گروه و کمیته ای وابستگی نداشت؛ می گفت که یکه و تنهاست؛ در دنیا، هیچ چیز ندارد؛ حتی اسلحه هم ندارد و تنها چیزی که دارد، یک جان است. یکی را می دیدید که با یک کامیون هندوانه آمده است. کسی را دیدم که از خوزستان آمده بود و یک وانت شیرینی و شکلات آورده بود و پخش می کرد.



***



تا آن لحظه که فرمان تاریخی امام صادر شد، ما حالت تدافعی داشتیم؛ اما بعد از فرمان منقلب کننده امام، دیگر جای سکوت و تماشا نبود؛ وقت حرکت و قاطعیت و شجاعت بود. آن جا بود که یک گروه پنج نفری از پاسداران را به فرماندهی اصغر وصالی و چند نفر از اکراد، با یک آرپی جی مأمور کردم که به بالای بزرگ ترین کوه های مسلط بر پاوه بروند و این پایگاه را از دست دشمن خلاص کنند. به خدا سوگند! این جوانان آن چنان عاشق و شیفته شهادت پیش می رفتند که برای خود من غیر قابل تصور بود. از روی لبه کوه، تمام قد، با قد برافراشته می دویدند.


دشمن می توانست بایستد و همه آنها را بر خاک بریزد؛ زیرا سنگری محکم، قلعه ای محکم بر بالای کوه داشت؛ ولی فرمان امام، آن چنان تحولی به وجود آورده بود، آن چنان ایمانی در دل جوانان ما ایجاد کرده بود و آن چنان خوف و وحشتی در دل دشمن انداخته بود که دشمن می گریخت و دستان ما به سهولت به سوی آنان حمله می کردند؛ بالاخره این قله بلند را به سادگی و به سهولت به زیر سلطه خویش در آوردند.


سه گروه، هر گروه پنج نفر از دوستان خود را تجهیز کردیم و آنها از سه طرف به سمت فرودگاه حمله کردند. به آنها گفته بودم که بعد از تصرف فرودگاه، تا تپه اول پیش بروند و در بالای تپه مستقر شوند. آنها تپه اول را تسخیر کردند و به تعقیب دشمن پرداختند؛ تپه دوم را نیز به تصرف در آوردند و به تپه سوم رسیدند؛ تپه سوم را نیز تسخیر کردند. همان بیمارستان مخوف را بدون هیچ تلفات و خسارتی، به تصرف خویش در آوردند و دشمن از هر طرف فرار کرد و شهر را تخلیه نمود.



***



راستی که شب پیش که شب شهادت، شب ناامیدی، شب شکست و سقوط بود، با فرمان امام، آن چنان تغییر کرد که شب بعد به شب آرامش، شب امید و شب پیروزی مبدل شد. چه کسی می توانست چنین معجزه ای به وجود آورد که از یک شب هولناک و یک نقطه تاریک، چنین تحول و تحرکی خلق کند که مبدأ جنبش و حرکت و پیشروی به سوی انقلاب راستین اسلامی باشد.


در این چند روز مصیبت، می توانم به جرأت بگویم که حتی یک قطره اشک نریختم و در برابر سخت ترین فاجعه های منقلب کننده، با این که در درون خود گریه می کردم؛ ولی در ظاهر، قدرت خود را به شدت حفظ می نمودم تا لحظه ای که در فرمانداری، به عکس امام برخوردم؛ یک باره سیل اشک ریختن کرد و همه عقده ها و فشارها و ناراحتی ها آرامش یافت و خوب احساس می کردم که فقط یک قدرت روحی بزرگ، در یک ابرمرد تاریخ، قادر است چنین معجزه ای کند.

   

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 19 فروردین 1395  ] [ 6:48 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 82875 چهارشنبه، 18 فروردین 1395 - 20:00
 
 
شهیدی که در لحظه شهادت با خون خود نوشت؛ السلام علیک یا ابا عبد الله
 
شهیدخبر(شهیدنیوز): شهید بزرگوار علی محمد فلاح نژاد در مورخ 1342/2/27 در روستای خور از توابع هشتگرد کرج در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد، تحصیلات خود را تا اخذ مدرک دیپلم ادامه داد و پس از آن مشغول کار شد.
  

بخشی از یادداشت های روزانه این شهید بزرگوار به شرح ذیل است:

و تو ای پدر و مادرم، ای که خدا از شما راضی و خشنود باشد؛ می دانید و می دانم که ذره ای نتوانستم از زحمات بیش از اندازه شما را اجابت کنم و ناتوان از آن هستم که از زحمات شما قدر دانی کنم و امید است خداوند به من سعادت و شهادت در راهش را عطاء فرماید.

 شهادت کمال انسانیت است، پروردگارا مرا به کمال انسانیت برسان..

خدایا مرا قرار ده بالاتر از آنچه درباره ام گمان می کنند و ببخش گناهانی که آنها نمی دانند..
فعلی را انجام ندهید مگر اینکه قبل از آن در عین انجام آن و بعد از آن بیاد خدا باشید و برای خدا باشید.

پدر و مادرم شما باید بعد از شهادت من سخن تان این باشد؛ ما در راه اسلام، این هدف مقدس از شهادت نور چشم مان هراس نداریم.

پروردگارا عشق خود و عشق کسی که عاشق توست و عشق عملی که مرا به عشق تو می رساند، نصیبم کن.

انسان در موقع وجود نعمت غالبا غفلت دارد و قدر آن را نمی شناسد، بعدا که از دستش رفت متوجه می شود، که دیگر گذشته است و زندگی دنیا کاملا چنین است.

برادر شهید در خاطراتش چنین بیان می کند : در آخرین بار رفتن به جبهه ، شهید غسل شهادت نمودند و به جبهه اعزام شدند،3 روز بعد در حین وضو گرفتن، خمپاره به قلبش اصابت می کند در همان حال به سنگر می آید و با خون قلبش با دست روی روزنامه می نویسد:
 السلام علیک یا ابا عبد الله... و به شهادت می رسد.

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 19 فروردین 1395  ] [ 6:46 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 82842 چهارشنبه، 18 فروردین 1395 - 17:40
 
 
"آقامرتضی"مردی که پدرش هم اورا نشناخت
 
"آقامرتضی"مردی که پدرش هم اورا نشناختشهیدخبر(شهیدنیوز): یادم‌ هست‌ از همان‌ زمانی‌ که‌ به‌ دانشکده‌ می‌رفت‌ در مورد این‌ موضوعات‌ حساس‌ بود. یک‌ روز زمستان‌ وقتی‌ از دانشکده‌ به‌ خانه‌ آمده‌ بود دیدم‌ پالتویش‌ همراهش‌ نیست‌. پرسیدم‌ پالتویت‌ کجاست‌؟ گفت‌: دادم‌ به‌ کسی‌. از این‌ کارها زیاد می‌کرد.
  

من‌ فردی‌ بودم‌ که‌ همیشه‌ کارم‌ در معادن‌ بود و ایشان‌ همیشه‌ دنبال‌ من‌ بودند، سال‌ 1326 که‌ ایشان‌ به‌ دنیا آمدند در شهر ری‌ من‌ منزل‌ پدرم‌ بودم‌، جایی‌ نداشتم‌، کاری‌ هم‌ نداشتم‌ و در آن‌ دوره‌ نظام‌ وظیفه‌ام‌ را می‌گذراندم‌.

سابقاً در چنین‌ خانه‌هایی‌ همه اهل‌ فامیل‌ جمع‌ می‌شدند. منتقل‌ شدم‌ به‌ سازمان‌ برنامه‌ و به آنجا رفتم‌ به‌ شرکت‌ سهامی‌ کل‌ معادن‌، در این‌ شرکت‌ کم‌کم‌ کارهای‌ معادن‌، که‌ باعث‌ می‌شد من‌ به‌ شهرستان‌ها بروم‌ شروع‌ شد و من‌ در آن‌ سالها با مرتضی‌ در معادن‌ بودم‌.

ایشان‌ از سال‌ 1333 که‌‌ به‌ معادن‌ خمین‌ رفتم‌، معادن‌ سرب‌ و روی‌ خمین‌ کلاس‌ اول‌ دبستان‌ در آن‌ جا مرتضی‌ را نام‌نویسی‌ کردیم‌، در خمین‌ شاگرد اول‌ بود و شاگرد خوبی‌ هم‌ بود؛ حتی‌ یک‌ روزی‌ آمد و دیدیم‌ گریه‌ می‌کند پرسیدیم‌ چرا گریه‌ می‌کنی‌؟ گفت‌ برای‌ اینکه‌ به‌ من‌ 20 داده‌اند و به‌ یکی‌ دیگر هم‌ 20‌ داده‌اند، رفته‌ بود و به‌ معلم‌ گفته‌ بود و او هم‌ جواب‌ داده‌ بود که‌ من‌ به‌ تو 25 که‌ نمی‌توانم‌ بدهم‌.

البته‌ مرتضی‌ قبل‌ از اینکه‌ به‌ مدرسه‌ برود در منزل‌ خواندن‌ و نوشتن‌ را یاد گرفته‌ بود حتی‌ وقتی‌ کلاس‌ اول‌ بود روزنامه‌ می‌خواند. ما تا دو سال‌ خمین‌ بودیم‌ ولی‌ سال‌ 35 به‌ یک‌ معدن‌ دیگری‌ رفتیم‌ معدن‌ مسی‌ بود که‌ نزدیک‌ شهرستان‌ میانه‌ بود، کوه‌ بود و مدرسه‌ای‌ نبود که‌ من‌ مرتضی‌ را در آن‌ نام‌نویسی‌ کنم‌ من‌ رفتم‌ و از آموزش‌ و پرورش‌ زنجان‌ اجازه‌ گرفتم‌ تا بتونم‌ این‌ را و آن‌ فرزند دو�'مم‌ که‌ در حال‌ حاضر در آمریکا استاد دانشگاه‌ است‌ این‌ها را بگذارم‌ درس‌ بخوانند.

یک‌ مدرسه‌ دایر کردم‌ که‌ خودم‌ در آن‌ تدریس‌ می‌کردم‌ و رئیس‌ حسابداری‌ آنجا درس‌ می‌داد. این‌ مدرسه‌ چهار کلاسه‌ بود که‌ در آخر 6 کلاسه‌ شد، وقتی‌ مرتضی‌ به‌ کلاس‌ چهارم‌ رفت‌ از وجود خود او هم‌ برای‌ تدریس‌ کلاس‌ او�'لی‌ها استفاده می شد. بعد به‌ کرمان‌ رفتیم‌ و در یک‌ دبیرستان‌ در کرمان‌ شروع‌ کردند به‌ تحصیل‌ کردن.‌ دبیرستان‌ را در کرمان‌ بودند تا سال‌ دهم‌ دبیرستان‌ که‌ به‌ مدرسه‌های‌ مل�'ی‌ تهران‌ آمدند.

مرتضی‌ رشته‌اش‌ ریاضی‌ بود، یک‌ روز کارت‌ کنکوری‌ دستش‌ بود. به‌ او گفتم‌ مگر نمی‌خواهی‌ در کنکور شرکت‌ کنی‌! گفت‌ کارتم‌ را پاره‌ کردم‌، گفتم‌ اِ چرا؟ گفت‌: رشته‌ ریاضی‌ را دوست‌ ندارم‌. بعد رفت‌ در هنرهای‌ زیبا در کلاس‌ طراحی‌ نشست‌ و بعد کنکور طراحی‌ داد و در آنجا شاگرد اول‌ شد. تا سال‌ 1355 تقریباً.

در کودکی‌ یادم‌ هست‌ وقتی‌ مهمانهای‌ خارجی‌ برای‌ من‌ می‌آمدند می‌رفت‌ و با آنها شروع‌ می‌کرد به‌ صحبت‌ کردن‌ و به‌هیچ‌ وجه‌ گوشه‌گیر نبود.خدمت‌ نظام‌ وظیفه‌اش‌ را در نیروی‌ هوایی‌ انجام‌ داد.

به‌ نقاشی‌ خیلی‌ علاقه‌ داشت‌ در همان‌ سالهایی‌ که‌ در کرمان‌ بودیم‌ معلم‌ نقاشی‌ داشت‌؛ به‌ نویسندگی‌ هم‌ خیلی‌ علاقه‌ داشت‌ و خیلی‌ چیزها می‌نوشت‌. حتی‌ یک‌ کتابی‌ قبل‌ از انقلاب‌ نوشته‌ بود که‌ اسم‌ عجیبی‌ داشت‌ یادم‌ نیست‌ یک‌ چیزی‌ شبیه‌ "نه‌ از خود.... " موضوع‌اش‌ یک‌ چیزی‌ بود در مورد ناراحتی‌ مردم‌ و فقر و تنگدستی‌ و... بود. البته‌ بعضی‌ از نسخه‌های‌ این‌ کتاب‌ هم‌ بود که‌ تکثیر شده‌ بود اما الان‌ در دسترس‌ نیست‌.

یادم‌ هست‌ از همان‌ زمانی‌ که‌ به‌ دانشکده‌ می‌رفت‌ در مورد این‌ موضوعات‌ حساس‌ بود. یک‌ روز زمستان‌ وقتی‌ از دانشکده‌ به‌ خانه‌ آمده‌ بود دیدم‌ پالتویش‌ همراهش‌ نیست‌. پرسیدم‌ پالتویت‌ کجاست‌؟ گفت‌: دادم‌ به‌ کسی‌. از این‌ کارها زیاد می‌کرد.

بعد از انقلاب‌ مرتضی‌ را خیلی‌ کم‌ می‌دیدم.‌ پس‌ از مدتی‌ هم‌ که‌ همخانه‌ شدیم‌ با این‌ حال‌ باز بیشتر در مسافرت‌ و سفر جبهه‌ بود، مواردی‌ هم‌ که‌ در منزل‌ بود خیلی‌ کم‌ در مورد کارش‌ صحبت‌ می‌کرد، مسائل‌ جبهه‌ را برای‌ ما تعریف‌ می‌کرد. فقط‌ یکی‌ دو بار در مورد دوستان‌ و همکاران‌ رفقایش‌ که‌ در کنارش‌ در جبهه‌ به‌ شهادت‌ رسیده‌ بودند تعریف‌ کرد. یا مثلاً می‌گفت‌ دوربینمان را در اهواز جایی‌ گذاشته‌ بودیم‌ به‌ امانت‌ ، وقتی‌ برگشتیم‌ دیدیم‌ فیلم‌ روی‌ آن‌ پاک‌ شده‌ است‌ و همین‌.

در مورد مشکلات‌ کارش‌ هیچ‌وقت‌ حرف‌ نمی‌زد یعنی‌ اصلاً مشکل‌ احساس‌ نمی‌کرد.مشکل‌ها را ، همه‌ را خرد می‌کرد. اما همیشه‌ نگران‌ وضع‌ مملکت‌ بود اما در عین‌ حال‌ خوشحال‌ هم‌ بود به‌ خاطر این‌ که‌ انقلاب‌ شده‌ و....

سال‌های‌ آخر خیلی‌ کم‌ خواب‌ بود و سه‌ چهار ساعت‌ بیشتر نمی‌خوابید و همه‌اش‌ در حال‌ نوشتن‌ بود. ما خیلی‌ کم‌ او را می‌دیدیم.‌ در این‌ سالهای‌ آخر وقتی‌ متوجه‌ آمدنش‌ می‌شدم‌ که‌ جمعه‌ها می‌آمد و صدایم‌ می‌کرد که‌: "بابا نماز جمعه‌ نمی‌روی‌؟ " من‌ هم‌ می‌گفتم‌ چرا نمی‌روم‌. من‌ مرتضی را تا آن‌ زمان‌ که‌ زنده‌ بود نمی‌شناختم‌.

آوینی

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 19 فروردین 1395  ] [ 6:44 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۵۵۳۶۸۴
تاریخ انتشار: ۱۸ فروردين ۱۳۹۵ - ۲۳:۵۶
ا
 
حجت الاسلام رئیسی:

سیاست آستان قدس حفظ باغات و عدم تغییر کاربری‌ها است/

احداث ۸ زائرسرای جدید در اطراف حرم رضوی  

 

تولیت آستان قدس رضوی گفت: در نظر داریم که ۸ زائرسرا در مکان‌های نزدیک به حرم مطهر و ۴ زائرسرا در مسیرهای منتهی به مشهد مقدس ایجاد کنیم که زائران بتوانند از آن ها استفاده کنند.

سیاست آستان قدس حفظ باغات و عدم تغییر کاربری‌ها است/ احداث ۸ زائرسرای جدید در اطراف حرم رضوی

به گزارش مشرق به
 
 نقل از پایگاه اطلاع رسانی آستان قدس رضوی، حجت الاسلام ابراهیم رئیسی در دیدار با شهردار، رئیس و اعضای شورای شهر و معاونان و مشاوران شهرداری مشهد از همکاری و هماهنگی نهادهای مسئول در امر زیارت به عنوان یک ضرورت یاد و اظهار داشت: حداقل انتظار این است که در مجموعه شهر و مدیریت شهری مشهد مقدس، مسئله زائرمحوری مورد توجه ویژه و در دستور کار قرار گیرد.

وی افزود: مشکلاتی همچون پارکینگ، تردد، اسکان و ... در حال حاضر وجود دارد که باید با تجمیع ظرفیت‌ها نسبت به رفع آنها در محدوده حرم مطهر و حریم حرم گام برداریم و بتوانیم زمینه زیارتی آسان و همراه با آرامش و معرفت را برای زائران فراهم آوریم.

عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه حضور زائران در مشهد مقدس محدود به تعطیلات و مناسبت‌ها نیست، تصریح کرد: امروز ارادتمندان حضرت رضا(ع) از هر فرصتی برای تشرف به مضجع منور ایشان استفاده می‌کنند و ما نیز متناسب با این امر باید یک برنامه ریزی منسجم و جامع برای خدمت رسانی در ایام مختلف سال داشته باشیم.

رئیسی با اشاره به هفت بند مورد تأکید مقام معظم رهبری در حکم انتصاب تولیت آستان قدس رضوی، اظهار کرد: رهبر معظم انقلاب در این حکم مسائل اساسی و بسیار مهمی را مطرح کردند که همه ما باید خودمان را مخاطب آن ها بدانیم و در راستای تحققشان گام برداریم.

وی با یادآوری تأکیدات رهبر انقلاب اسلامی بر حمایت از محرومان و مستضعفان، گفت: ما در شهر مشهد مقدس برای زائرانی که از نظر اقتصادی متوسط به بالا محسوب می‎شوند، محل اسکان و پارک ماشین داریم، اما جایگاه زائران متوسط به پایین در این شهر کجاست؟ گروه‌های زیارتی و کاروان‌هایی که به زیارت مشرف می‌شوند چه وضعیتی دارند؟ اینها مسائلی است که مجموعه دست اندرکاران باید برای آنها چاره اندیشی کنند.

رئیسی از کمپ‌ها به عنوان محل اسکان در وضعیت اضطرار یاد و عنوان کرد: در شهری که همه روزه زائران از راه‌های مختلف هوایی و زمینی به آن وارد می‌شوند، نباید بنای کار ما بر اسکان در کمپ باشد.

وی افزود: ما باید بررسی کنیم که متناسب با تعداد زائران مکان اسکان وجود دارد یا خیر. اگر موجود هست که باید سامانه‌هایی را برای اطلاع یابی نیازمندان ایجاد کنیم. اما اگر تعداد تخت‌ها کم هستند، یا قیمت‌ها برای عموم زائران مناسب نیست، باید تمهیدی اندیشیده شود.

تولیت آستان قدس رضوی از احداث زائرسراهای ارزان قیمت و دارای دسترسی مناسب به عنوان راه حل رفع این مشکل نام برد و گفت: ما در نظر داریم که 8 زائرسرا در مکان‌های نزدیک به حرم مطهر و 4 زائرسرا در مسیرهای منتهی به مشهد مقدس ایجاد کنیم که زائران بتوانند از آن ها استفاده کنند.

رئیسی با تأکید بر اینکه ما مخالف ایجاد واحدهای تجاری نیستیم، گفت: اما باید توجه داشته باشیم که مسئله اول در مشهد مقدس، مقوله زیارت است. زائران در شهرهای خودشان هم می‌توانند به اموری همچون خرید بپردازد، اما آنچه باید اینجا محور برنامه‌ها و اولویت کارها باشد، زیارت مضجع منور حضرت رضا(ع) است و مابقی مسائل در مرتبه‌های بعد تعریف می‌شوند.

وی همچنین به موضوع معماری ایرانی و اسلامی اشاره و عنوان کرد: امروز در محدوده حرم مطهر فضایی نورانی، معطر و دارای معماری اسلامی و اصیل ایجاد شده است. اما وقتی از این محدوده خارج می‌شویم، اسامی عجیب و نوعی دیگری از معماری و نگاه را مشاهده می‌کنیم که هیچ تناسبی با فضای قدسی حرم مطهر ندارد.

تولیت آستان قدس رضوی با بیان اینکه در ساخت و سازهای آستان قدس رضوی و تمام امور عمرانی شهری باید رعایت اصول معماری اصیل اسلامی مورد توجه قرار گیرد، افزود: مجموعه مدیریت شهری نیز باید در این زمینه اقدامات عینی و اجرایی را در دستور کار قرار دهد.

رئیسی همچنین به مقوله صیانت از باغات و فضای سبز اشاره و تأکید کرد: باغات به مثابه شُش‌های شهر هستند و نباید اجازه دهیم که یک اصله درخت هم بدون دلیل قطع شود.

وی با تأکید بر اینکه سیاست ما حفظ باغات و عدم تغییر کاربری و قطع درخت‌ها است، گفت: مسئله ما فقط ساختمان سازی و ایجاد واحد تجاری نیست. به طور قطع منافع اقتصادی برای آستان قدس رضوی مهم است، اما این فرع بر مسئله مهم تری است.

تولیت آستان قدس رضوی افزود: ما بر حفظ باغات آستان قدس رضوی در سراسر کشور تأکید داریم و اگر هم در جایی به دلیل خشکی یا هر مسأله دیگری درختی قطع شد، حتما باید جایگزینی برای آن در نظر گرفته شود.

وی به باغ ملک آباد نیز اشاره و عنوان کرد: ملک آباد تنها محلی برای آستان قدس رضوی نیست، بلکه فضایی است که در تلطیف هوای شهر مشهد بسیار تأثیر دارد و نسبت به حفظ آن باید تلاش کرد.

رئیسی از باغات آستان قدس رضوی به عنوان «حقوقی که مردم از آن بهره مند هستند» یاد و تأکید کرد: با قطع درختان، این حق دچار مخاطره می شود و اگر محاسبه هزینه فایده نسبت به این کار داشته باشیم، در می یابیم که فایده فعالیت هایی مانند ایجاد مجتمع های تجاری در این مناطق، در برابر آنچه از دست می دهیم، بسیار کمتر است.

تولیت آستان قدس رضوی در ادامه با اشاره به مشکلاتی که اعضای شورای شهر در زمینه خدمت رسانی به زائران مطرح کرده بودند، به ارائه توضیحاتی پرداخت و گفت: ما باید برای رفع تعدادی از این مسائل اقدامات عاجلی را انجام دهیم. برخی از امور نیازمند برنامه‌ریزی بلند مدت هستند، اما کارهایی را هم می‌توانیم به سرعت انجام دهیم که باید نسبت به آن ها اهتمام داشته باشیم.

رئیسی درباره موضوع ایجاد سایه بان در صحن‌های حرم مطهر که توسط اعضای شورای شهر مطرح شده بود، گفت: در این زمینه نظرات مختلفی مطرح می‌شود که ما بعد از بررسی کارشناسی نسبت به آنها تصمیم گیری خواهیم کرد.

وی همچنین در زمینه مشکلات برخی مستأجران زمین‌های آستان قدس رضوی، تصریح کرد: استیفای حقوق موقوفه جزو وظایف شرعی تولیت آستان قدس رضوی است. اما ما می‌توانیم با مدیریت مناسب امور را به گونه‌ای پیش ببریم که ضمن حفظ حقوق موقوفه مشکلی برای محرومان و مستضعفان ساکن در اراضی موقوفه به وجود نیاید.

رئیسی درباره ایجاد فضای استراحت موقت برای زائران نیز گفت: این موضوع نیز مسئله است که باید نسبت به آن کار کارشناسی صورت بگیرد و راه حلی اندیشیده شود.

تولیت آستان قدس رضوی بر بهره‌گیری از نظرات گوناگون در راستای خدمت رسانی به زائران تأکید و عنوان کرد: ما در قالب کارگروه‌های تخصصی اقتصادی، فرهنگی، اراضی و موقوفات و امداد مستضعفان با حضور همکاران آستان قدس رضوی، خدام و  عموم فرهیختگان و صاحب نظران درصدد بررسی امور مختلف هستیم و می توانیم امور مشترک بین آستان قدس و شهرداری را نیز در قالب کارگروه‌های مشترک پیگیری کنیم.

ادامه مطلب



[ پنج شنبه 19 فروردین 1395  ] [ 6:41 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 90 :: 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4081148 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب