خانه فاطمه( س) :

هنگامی که از باب جبرئیل وارد مسجد النبی (ص) می شوی ، هم چون بنده ای،سرت را پائین بگیر ، نعلینت را دور بیانداز ، برای ورود از ملک وحی اجازه بگیر ، ادب را رعایت نما ، آهسته قدم بردار ، در این وادی مقدس ،پا به احتیاط گذار ، بدان کجا وارد می شوی ،بهشت زیر پای تواست، آستانه نور را چند گامی پشت سر ، نه ، سپس باقلبی خاضع، دلی عا شق ، مملو از حب اهل بیت (ع)،دور از چشم اجانب، در زیر لب به پیغمبرت ومرادت وآل او صلوات فرست ، وبه آرامی نگاهت را به سمت چپ معطوف دار در منتهی الیه ضریح منور،خانه ای رامی بینی، به نام خانه فاطمه( س) درب کوچکی دارد وقفل نقره ای رنگی که شعرعربی زیبائی بادست توانمند هنرمندی روی قفل حکاکی شده است وترجمه آن این است : او، دوست آن چنانی است که شفاعتش امید برده می شود ،در هر هول وهراس و وحشتی که انسان در آن غوطه ور شده باشد. وحقا این خانه مایه امید همه انسان ها است ،مگر می شود کسی درب ،این خانه برود ،چیزی بخواهد ونا امید برگردد،زیرا عادت شان احسان است وسجیه آنها کرم ، خانه ای که پیامبر( ص) زمانی که مأموریت پیدا کرد همه درب های ورودی خانه های مردم را به مسجد را ببندد، همان طور که قبلا بیان شد ، درب این خانه، را به امر خداوند باز می گذارد ،گویا خانه علی وفاطمه را خانه خود می داند وفاصله ای بین آنها قائل نیست زیرا او اهل آن از هرگونه آلودگی و پلیدی پاک ومنزه قرار داد است وهمه شرائط توقف و بیتوته در مسجد از طرف خداوند در وجود آنها متبلور است ،خانه ای که ، شاهد شادی ولادت ،حسن ،حسین ، زینب ، وام کلثوم است ،خانه ای که آیه تطهیر در مورد اهل آن نازل شده است ،خانه ای که ایثار از آنجا نشأ ت گرفته است خانه ای که اهل آن گرسنه ماندند و یتیم واسیر ومسکین را برخود مقدم داشتند ،ونزول آیه ایثار مربوط به آنجا است،خانه ای که پیامبر (ص) مأموریت دار د هر روز، به ویژه هنگام صبح به اهل آن سلام داده ، وآیه تطهیر را در وصف آنها قرائت نماید ، خانه ای که رسول گرامی اسلام (ص)،برای شرکت در جنگ ها آخرین لحظه به سراغ آنها می رفت وخداحافظی می کرد وپس از باز گشت از سفر اولین خانه ای بود که برآنها وارد می شد ، یعنی ابتدا به خانه دختر خود آمده وسپس به منزل خود می رفتند. تالحظات فراغ ودوری کوتاه گردد، این خانه ، پشت خانه عايشه بود،و روزنه اي از دیوار آن به خانه پيامبر باز شده بود كه رسول خدا همواره از آن احوال دخترشان را جويا مي شدند درب خانه فاطمه در انتهاي ديواره غربي حجره ، مقصوره كنوني پيامبر (ص)يعني به موازات ستونهاي و فود و حرس قرار داشته است. [1] خانه کوچکی که سی وشش مترمربع بیشتر مساحت ندارد ،لکن به بزرگی همه کره زمین وآسمانها است ،خانه ای که شهادت حسینش سرهای قدسیان را تا ابد برزانوی غم نشانده است ،خانه کوچکی که صدای رسای زینبش هنوز کاخ ستمگران را می لرزاند، اما، اما ، خانه ای که حرمتش راشکستند ،دربش را به آتش کشیدند ،خانه ای که شعله های درب نیم سوخته اش مستقیم قلبت را می سوزاند ودود ناشی از آن اشکت را فرو می بارد ،خانه ای که چنان باقهر وغلبه به درب آن لگد زدند ، که صدای شکستن آن عرش خدارا درهم شکست،خانه ای که تراژدی میخ های درش قلب هر انسان آزاده ای را تاابد مجروح می کند ،خانه ای که صدای حزینی از پشت شعله های دود وآتش شنیده شد، ای پدرم ای رسول خدا آیا باید اینطور، رفتار شود با حبیبه تو ودخترت، آه ای فضه مرا دریاب، آنچه را دردرون داشتم کشتند ، (فرزندداخل رحمم، محسن را کشند)[2] ****
،خانه ای که هنوز ناله های مظلومانه زهرا(س) را که از خدا طلب مرگ می کند باجان ودل می شنوی،صدای ضعیف ولرزانی که از همه امت قطع امید کرده، می فرماید: خدایا در مرگ من تعجیل کن ، عمر به پایان رسیده است ای مولای من.[3]
(هنگامی که این خطوط را می نوشتم ماه محرم بود، آستانه شهادت امام سجاد( ع) ، درمنزل تنها بودم ،چند بار طا قت از دستم رفت ،دست از نوشتن کشیدم باصدای بلند گریه کردم، هربار عینکم را بر می داشتم ،اشک ها را پاک نمود ه، کمی به خودم تسلی می دادم ،ودوباره شروع به نوشتن می کردم ) ،شنیدن ناله هائی که غربت علی( ع) وفاطمه (س) را پس از چهارده قرن هنوز حکایت می کند ،ناله هائی که قبر زهرا (س) را به درون دلها فروبرده وآثاری در ظاهر از آن نمی یابی ،ناله هائی که برای دشمن اینقد ر خطرناک است که اگر پس از هزار وچهار صد سال باآن هم صدا شوی، فریاد بر آوری وگریه کنی ، همانند او پهلو وبازویت را می شکنند، سینه ات را آماج میخ های در می سازند،ازتشییع جنازه ات ممانعت نموده وقبرت را نیز مخفی خواهند کرد.همان کسی که پدر نیز در آخرین واپسین حیات نگران اواست واولین کسی است که، با دخترش هم ناله می شود،بنا به نقل تاریخ هنگامی که وفات پیامبر( ص) نزدیک شد ، او گریه کرد، بعد فرمود: گریه می کنم برای ذریه خودم وآنچه اشرار امتم با آنها می کنند ، گویا فاطمه دخترم را می بینم که بعد ازمن به او ظلم می شود واو صدا می زند یا ابتاه وهیچ یک از امت من به او کمک نمی کند .[4] فاطمه ای که زندگی مادی ومعنوی او برای همه زنان آزاده جهان الگواست،او دختر یتیمی بود که سایه پرمهرمادر را در مکه قبل از هجرت از دست داد بود، وآنقدر به پدر یاری رساند ومحبت کرد که علاوه بر پر کردن جای مادر در خانواده به عنوان مادر پدر لقب یافت ، وپس از ازدواج نیز مازاد بر صرف وقت برای تربیت اولاد وانجام امور داخل خانه تقاضای یاری وکمک به شوهر در امور بیرونی را نیز داشت ، ودرنهایت با حکمیت وارشاد پدر تقسیم کاری بین آنها صورت گرفت ، ودر این رابطه ،امام باقر (ع) نسبت به زندگی روز مره وعادی حضرت فاطمه (س)می فرماید:
همانا فاطمه( س) تضمین کرد برای علی( ع) کار در خانه ، وخمیر ، و نان، وجارو کردن منزل را وعلی (ع) نیز تضمین نمود برای فاطمه (س) آنچه را که پشت درب (بیرون منزل) آوردن هیزم وآوردن غذا را، [5]
[2] - فاطمه : يا ابتا يارسول الله اهكذا يفعل بحبیبتک و ابنتك ؟آه يا فضه فخذيني فقد قتل ما في احشائي من حمل / ستارگان درخشان /ص 70
تاریخ اماکن مکه ومدینه(71): ازکتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی
barrudkariz.shblog.ir

ادامه مطلب