کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان

میلادنورمبارک...

 


آن شير دلاور که زبهر طمع نفس
در خوان جهان پنجه نيالود، علي بود
شاهي که وصي بود و ولي بود، علي بود
سلطان سخا و کرم و جود، علي بود


 


تمام لذت عمرم همين است
که مولايم اميرالمومنين است
ميلاد امام علی(ع) مبارک باد

 

ولادت باسعادت مظهر علم و عزت

 

 

 

و عدالت و سخاوت و شجاعت،

 

 

 

 

 

اسد الله الغالب، علی بن ابیطالب(ع)،

 

 

 

مبارک باد.

 

 

احمداسماعیلی کریزی

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  ] [ 7:15 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
با اسفاده از این پیامک ها می توانید به دوستان و آشنایان خود شهادت حضرت زینب (س) را تسلیت بگویید.
مکتب صبر را در این عالم
غیر تو نیست مقتدا زینب
زآنکه آموختی هزاران درس
در برِ دُختِ مصطفی، زینب
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد.
 
 
از کربلا تا شام غم احرام بسته
در حج خونینش سر از محمل شکسته
در سینه زینب که مجنون حسین است
دل نیست قلبش مشتی از خون حسین است
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
 
 
زینب خدای عشق و جان عالمین است
ذکر طپشهای دل زینب حسین است
چون طینت او از ازل شد نینوایی
روحش حسینی است و قلبش کربلایی
 
 
در بلاغت چون علی در فصاحت چون حسن
د ر شهامت چون حسین و در حیا چون مادر است
از کمال علم و تقوی شد عقیله نام او
همچو زهرا از همه زنهای عالم برتر است
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
 
 
ز آتش محنت و غم سوزد و ریزد به نشیب
وه اگر یاد کند رنج و ملال زینب
یک زن و این همه اندوه و غم و درد و الم
آب گردد جگر سنگ به حال زینب
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
 
 
چون قافله ی عشق رسیدند ز راه
برتربت شاه دین بصد ناله و آه
زینب بسر قبر برادر می گفت
لاحول ولا قوه الا باالله
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
 
 
آن که همدست حسین گشته و بر خلق رساند
صورت و معنی قرآن خدا زینب بود
آن که بر اهل جهان موی به مو کرد اعلان
اصل منظور شه کرب و بلا زینب بود
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
 
 
دل در گرو ولای زینب
جان باد همی فدای زینب
از عشق حسینی‏اش چه گویم
شرمنده کند وفای زینب
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 
 
زينب كه نماينده بود زهرا را
بگرفته بدست رشته ي دلها را
از صبر خدائي است كه با آن همه غم
شيرازه كند كتاب عاشورا را
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
 
 
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو عرش خدا را قائمه
یک محمد یک علی یک فاطمه
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 
 
تمام زمین و زمان بر کربلا می‌گریند و تمام کربلا بر زینب(سلام الله علیها)
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 
 
عشق با زینب(س) تبانی کرده است
رنگ گل را ارغوانی کرده است
هست عشق دلبریت، عشق او
صبر زانو می زند در پیش او 
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 
 
ای به مقام و عزت و جاهت سلام ما
ای به صبوری بعد امامان امام ما
اسوه ما، در صبر و ثبات و قیام ما
خط تو باشد ایده و مشی و مرام ما
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 
 
نه تنها زینب از دین یاوری کرد
به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیمان
نوازشها به مهر مادری کرد
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 
 
لطفا پيامك هاي زيباي ديگر و يا اشعاري كه در خصوص شهادت حضرت زینب (س) سراغ داريد را در بخش نظرات با ديگر خوانندگان دريچه به اشتراك بگذاريد
 

ادامه مطلب



[ پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  ] [ 12:13 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

زندگینامه حضرت زینب(س)

 

ولادت
ثمره ازدواج مبارک علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام پنج فرزند به نام های حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن است.
بنابر آن‌چه که از امام صادق علیه السلام رسیده است «محسن» که آخرین فرزند زهرا بود، بر اثر تجاوز و هجوم دشمنان اسلام به خانه آن حضرت، در شکم مادر جان داد و به دنبال این حادثه دردناک و صدماتی که بر جسم فاطمه علیها السلام وارد آمد، آن حضرت بیماری شدید پیدا کرد و به شهادت رسید.
زینب، سومین فرزند مهد ولایت است که به احتمال قوی در سال ششم هجرت در مدینه چشم به جهان گشود.

.....................................................................................................................................
 پدر زینت
زینب، یعنی زینت پدر و این نامی است که خداوند برای دختری انتخاب کرد ، که با انجام رسالت خویش زینت بخش تاریخ شد و موجب افتخار و سرافرازی خاندان وحی و ولایت گشت. و این است که نام زینب در تاریخ کربلا که تاریخ جاودانگی اسلام و تشیع است، به خاطر فداکاری‌هایش، زیبا،‌درخشان و جاودانی است.
مراسم نام‌گذاری این درّ ولایت را در تاریخ این گونه می‌خوانیم:

.....................................................................................................................................
نامی آسمانی
هنگام ولایت زینب کبری، چون رسول خدا در سفر بود، فاطمه از همسرش علی درخواست کرد که نامی برای فرزندشان انتخاب کند. علی علیه السلام در جواب فرمود: من بر پدرت سبقت نمی‌گیرم، صبر می‌کنیم تا پیامبر از سفر برگردد. چون پیامبر بازگشت و خبر ولادت نوزاد زهرا را از زبان علی علیه السلام شنید فرمود: فرزندان فاطمه فرزندان منند ولی خداوند در باره آنان تصمیم می‌گیرد.
بعد از آن جبرئیل نازل شد و پیام آورد که خداوند سلام می‌رساند و می‌فرماید: نام این دختر را زینب بگذارید که این نام را در لوح محفوظ نوشته‌ام. آن گاه رسول خدا زینب را گرفت و بوسید و فرمود: توصیه می‌کنم که همه این دختر را احترام کنند، که او مانند خدیجه کبری است.
یعنی همان گونه که فداکاری های خدیجه در پیشبرد اهداف پیامبر و اسلام بسیار ثمربخش بود، ایثار، صبر و استقامت زینب در راه خدا نیز در بقا و جاودانگی اسلام از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

.....................................................................................................................................
با پیامبر خدا
بنابر اینکه ولادت زینب علیها السلام در سال ششم هجری باشد و تاریخ وفات پیامبر اکرم در سال یازدهم؛ زینب بیش از پنج سال با پیامبر نبوده است و این مدت زمان، کافی است که او از اصحاب پیامبر اسلام به شمار آید. بر این مبنا کسانی که شرح حال اصحاب پیامبر اسلام را نوشته اند، نام زینب را زینت‌بخش کتاب خود ساخته‌اند.
.....................................................................................................................................
در دامان عطوفت
این پنج سال فرصتی بود که زینب علیها السلام از تابش نور وجود پیامبر بهره گیرد و پیامبر رحمت، او را در دامان مهر و عطوفت خود نوازش کند و از جرعه‌های معرفت سیراب سازد و حدیث صبر و استقامت در دفتر وجودش بنگارد. چرا که پیامبر بر مصیبت ها و ناگواری های مسیر زندگی زینب به خوبی واقب بود و می دانست که تاب تحمل این زنج‌ها و حوادث ناگوار را تنها روحی بلند و قلبی چون کوه و دلی سرشار از عشق به خدا خواهد داشت. گویا مصیبت و سختی، با سرنوشت زینب عجین گشته و خداوند صبر و پایداری را در او جلوه‌گر ساخته است تا اسوه و الگویی برای همه پویندگان راه خدا باشد.

.....................................................................................................................................
رویایی دردناک
زینب مسیر پرحادثه و دردناکی را که در پیش دارد، در همان زمان کودکی در آینه رویا می نگرد و برای جدش پیامبر اکرم بازگو می‌کند و پیامبر خدا حوادثی را که در انتظار اوست تعبیر می‌کند تا او که دست پرورده علی و بزرگ شده دامان زهراست، خود را برای رویارویی با این حوادث مهیا سازد. این رویا را در تاریخ چنین می‌خوانیم: ارتحال پیامبر خدا نزدیک بود، زینب نزد پیامبر آمد و با زبان کودکانه به پیامبر چنین گفت: «ای رسول خدا! دیشب در خواب دیدم که باد سختی وزید که بر اثر آن دنیا در ظلمت فرو رفت و من از شدت آن باد به این سو و آن سو می‌افتادم؛ تا این‌که به درخت بزرگی پناه بردم، ولی باد آن را ریشه کن کرد و من به زمین افتادم. دوباره به شاخه دیگری از آن درخت پناه بردم که آن هم دوام نیاورد. برای سومین مرتبه به شاخه دیگری روی آوردم، آن شاخه نیز از شدت باد در هم شکست. در آن هنگام به دو شاخه به هم پیوسته دیگر پناه بردم که ناگاه آن دو شاخه نیز شکست و من از خواب بیدار شدم».
پیامبر با شنیدن خواب زینب، بسیار گریست و فرمود:
«درختی که اولین بار به آن پناه بردی جدّ توست که به زودی از دنیا می‌رود. و دو شاخه بعد مادر و پدر تو هستند که آن‌ها هم از دنیا می‌روند و آن دو شاخه به هم پیوسته دو برادرت حسن و حسین هستند که در مصیبت آنان دنیا تاریک می‌گردد».

.....................................................................................................................................
اولین واقعه
چندی نگذشت که گوشه ای از خواب زینب به وقوع پیوست و سایه پرمهر و عطوفت پیامبر اکرم از سر زینب کبری و مسلمین رخت بربست و او اولین پناهش را از دست داد و این نخستین مصیبتی بود که در کودکی روح لطیف او را آزرده ساخت. و این تازه آغاز راه بود و او همچنان در انتظار حوادث تلخ و دردناکی است که در پیش رو دارد.
ولی این راست قامت همیشه تاریخ بشریت هرگز سر ذلت در برابر مصیبت ها و سختی‌های زندگی و تاریخ خم نخواهد کرد او با استواری زیبنده‌ای رسالت خویش را که حفظ جاودانگی اسلام است در میان طوفان حوادث به انجام خواهد رساند.


.....................................................................................................................................
با مادرش فاطمه
فاطمه بعد از پدر گرامی خویش چند ماهی بیش در این دنیا نماند. بنابراین زینب از محبتهای مادری چون صدیقه کبری بیش از چند ماهی بهره نجست.
این دوران کوتاه چند ساله، پر است از فراز و نشیبها و خاطره‌های تلخ و شیرینی که زینب را برای ادامه حرکت و مجاهدت در راه خدا و استقبال از مشکلات و مصائب زندگی آماده می ساخت. زینب مادرش فاطمه را بعد از رحلت رسول خدا خندان و متبسم نمی دید. فاطمه در غم از دست دادن پدری چون رسول خدا و حمایتهای او چندان گریست که نام او را در شمار گریه کنندگان معروف تاریخ چون آدم،‌ یعقوب، یوسف و امام سجاد آورده‌اند.
زینب در تمامی این دوران با مادر در کنار او بود و صحنه‌های مصیبت‌بار رحلت پیامبر خدا و اندوه بیکران مادر و ظلم و جنایت دشمنان* در حق اهلبیت پیامبر را نظاره می‌کرد و همه این ناملایمات بر قلب کوچکش فرود می‌آمد و او برای خدا صبر می‌کرد و پایداری در راه خدا را پیشه خود می‌ساخت،‌ تا زمینه‌ای باشد برای تحمل مصیبتها و رنجهای بزرگتری که در انتظار او بود.

.....................................................................................................................................
دفاع از حق
زینب در مجلس سخنرانی مادرش فاطمه در مسجد رسول خدا در دفاع از حقوق اهلبیت و فدک حاضر بود و خطبه و سخنان مادرش را در آن مجلس به یاد داشت؛ به طوری که خود یکی از راویان آن خطبه به شمار می‌آید.
او از مادرش آموخت که چگونه باید در مقابل دشمنان ایستادگی کرد و آنان را رسوا ساخت. او آماده می‌شد که با سخنان خود در بازار کوفه و کاخ ابن زیاد و یزید، ظلم و جنایت آنان را برملا سازد و از اسلام و ولایت دفاع کند.

.....................................................................................................................................
آخرین دیدار
سرانجام زمان آخرین دیدار و وداع با مادر فرا می‌رسد و تکفین مادر پایان می‌یابد. به دعوت پدر، فرزندان زهرا با مادر خویش وداع می‌کنند و لحظاتی مادر را در آغوش می‌گیرند، چنان که فرشتگان از این صحنه دلخراش می گریند... بیایید گوشه ای از این ماجرای غم‌افزا را از زبان امیرالمومنین بشنویم:
«زمانی که خواستم کفن زهرا را گره بزنم، به ام‌کلثوم، زینب،‌ حسن و حسینم گفتم: بیایید از مادرتان توشه‌ای برگیرید که این آغاز جدایی است و دیدار بعدی در بهشت خواهد بود.
حسن و حسین به طرف مادر آمدند؛ در حالی که چنین می‌گفتند: اندوه و حسرتی که از فقدان جدّمان پیامبر و مادرمان فاطمه داریم هرگز خاموش نمی‌شود. ای مادر حسن! ای مادر حسین!‌ هنگامی که جدّمان محمد مصطفی را دیدی سلام ما را به او برسان و بگو بعد از تو ما در دنیا یتیم شدیم.
علی فرمود:
به خدا سوگند مشاهده کردم که زهرا با ناله و اندوه با دو دست فرزندانش را گرفت و مدتی به سینه چسباند که ناگاه هاتفی از آسمان ندا داد که ای ابوالحسن آنان را از آغوش مادر برگیر که به خدا سوگند این دو فرزند، ملائکه آسمان را به گریه انداختند؛...».
و بدین سان زینب مادری مهربان، ‌مونسی عطوف و پناهی آرام‌بخش را در سنین کودکی از دست می‌دهد که غم هجران او بر قلب کوچکش سنگینی می‌کند. ولی او که مسئله آموز مکتب پیامبر و فاطمه و علی است لحظه‌ای و ذره ای در راه هدف خود تردید نمی‌کند و با استواری گام برمی‌دارد و رسالتش را به انجام می‌رساند.

.....................................................................................................................................
بعد از مادر
دیگر شمع وجود مادر روشنی بخش خانه علی نیست. لزوم نگهداری از فرزندان فاطمه ایجاب می‌کرد که شخصی عهده دار این مهم شود. فاطمه این امر مهم را در آخرین روزهای زندگیش پیش بینی کرده بود و مادری مهربان برای فرزندانش و همسری برای علی در نظر گرفته و ازدواج با او را به علی توصیه نموده بود. این افتخار نصیب بانوی بزرگواری به نام «امامه» شد که به فرموده فاطمه برای فرزندانش همانند خود او بود.
زینب بعد از مادر در سایه تربیتهای پرمهر پدری چون علی و در کنار برادرانی چون حسن و حسین رشد می‌یابد و از همان دوران کودکی مشکلات فراوان و فشارهای روحی بی‌شماری را تجربه کرده و در برابر آن‌ها مقاومت می‌کند و بدین گونه دوران کودکی را پشت سر می‌گذارد.
هر چند زینب کوچکتر از حسن و حسین است،‌ ولی از آن‌جا که دختر فاطمه و دست پرورده اوست و عطر مهر مادری چون فاطمه از او تراوش می‌کند،‌ علاقه و پیوند روحی و عاطفی‌ای که میان او دو برادرش وجود دارد، وصف ناشدنی است. و این ارتباط روحی تا پایان عمر استمرار می‌یابد و زینب لحظه‌ای نمی‌تواند دوری و اندوه این جگرگوشگان فاطمه را تاب بیاورد و چنانکه خواهیم دید تا آخرین لحظات،‌ چون مادری مهربان به آنان عشق می ورزد و هر و محبت نثارشان می‌کند و چیزی نمی‌تواند مانع این پیوند و بستگی گردد.

.....................................................................................................................................
زندگی مشترک
اینک زینب به سالهای تشکیل زندگی مشترک نزدیک شده است. او می‌داند که ازدواج برای هر زنی حق طبیعی و شرعی است و روی گردانی از این سنت، خارج شدن از آئین پیامبر اسلام است.
ولی زینب با ازدواج که عمل به سنت پیامبر خداست،‌ رسالت بزرگی را که بر دوش دارد فراموش نمی‌کند. او می‌داند که باید در تمام صحنه ها و لحظه ها در کنار برادرش باشد. او می‌داند که به ثمر نشستن قیام حسین و شهادت عزیزانش، نیازمند آزادگی در اسارت، صبر و پایداری،‌ و پیام رسای او به گوش تاریخ بشریت است.
از این رو زینب در قرارداد ازدواجش شرط همراهی با برادرش حسین را قید می‌کند تا از وظیفه مهم خود باز نماند. از شخصیتی متعهد به اسلام و دوستدار اهلبیت، چون عبدالله بن جعفر که به خواستگاری دختر علی آمده است، انتظاری جز پذیرش این شرط نیست. به هر صورت مراسم خواستگاری پایان می‌یابد و عبدالله بن جعفر به افتخار همسری زینب کبری نائل می‌گردد.

.....................................................................................................................................
همسر زینب
عبدالله از فرزندان جعفر است و جعفر، فرزند ابوطالب و برادر علی و از جانبازان جبهه موته و شهیدان بزرگ اسلام است. شخصیت جعفر بن ابی‌طالب را که معروف به جعفر طیار است، می‌توان از اظهار علافه و سخنان پیامبر اکرم درباره او دریافت. هنگام فتح خیبر،‌ زمانی که جعفر از حبشه مراجعت کرد پیابمر او را آغوش گرفت و میان دیدگانش را بوسید و فرمود: نمی‌دانم به خاطر کدام یک خوشحال‌تر باشم، به خاطر ورود جعفر یا فتح خیبر؟ و رسول خدا او را در جوار مسجد منزل دادند.
زمانی که جعفر در جبهه موته جنگید و دو دستش قطع شد و حاضر نشد پرچم را بر زمین بیفکند،‌ پیامبر خدا فرمودند: خداوند به جای دو دست دو بال به جعفر عنایت کرد که در بهشت با آن‌ها پرواز کند و از همین روست که او به جعفر طیار معروف شد.
عبدالله در حبشه متولد شد و این ولادت زمانی رخ داد،‌ که جعفر به همراه همسرش و عده‌ای دیگر از مسلمانان بر اثر فشار دشمنان اسلام و به پیشنهاد پیامبر اکرم(ص)‌ به حبشه هجرت کرده بود. عبدالله بعد از شهادت پدرش جعفر مورد محبت و علاقه پیامبر اکرم بود.
در تاریخ آمده است: هنگامی که جعفر پدر عبدالله به شهادت رسید،‌ پیامبر فرمود: فرزندان جعفر را نزد من بیاورید. حضرت آنان را در آغوش عطوفت خود گرفت،‌ بوسید و چشمهایش پر از اشک شد. و این گونه از عبدالله که کودکی بیش نبود تفقد و دلجویی فرمود.
بعد از پیامبر اکرم تاریخ شاهد رشادتها و فداکاریهای عبدالله در کنار امیرالمومنین(ع) بوده و او در جنگ صفین از شجاعان صحنه نبرد به شمار رفته است و جود و سخاوت او نیز در آن زمان زبانزد بوده است.

.....................................................................................................................................
در محیط خانه
بدون شک در دورانهای مهم تربیت انسان و شکل‌گیری شخصیت او دوران کودکی است. تاثیر پذیری انسان از محیط و اطرافیان خود در این دوره، به مراتب بیشتر و عمیقتر از دوره‌های دیگر زندگی است. اعمال، رفتار،‌ برخوردها و به طور کلی شیوه معاشرت پدر و مادر در خانه و کیفیت ارتباط آنان با یکدیگر و دیگر افراد، در روح و خلق و خوی فرزند اثری مستقیم خواهد گذاشت،‌ روح حساس و لطیف فرزند را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد.
اصولاً پدر و مادر می‌توانند، زشتی و زیبایی رفتار وسلوک خود را در آینه شفاف و زلال کودک خود بنگرند و حرکات،‌ روحیات و خصلت های کودکشان را نمونه‌ای از روحیات و صفات خود بدانند.
به خاطر این روح الگو خواهی و تربیت پذیری ،‌پیرامون تربیت کودکان و پرورش فکری، اعتقادی و اخلاقی آنان در روایات توصیه های فراوانی شده است. تاثیر این تربیتها، به قدری است که علی(ع) قلب کودک و مرکز دریافت های او را همانند زمین خالی و بدون کشتی می‌داند که هر بذری را پذیراست.
بنابراین می‌توان شخصیت و آینده کودک را مرهون تربیتها و پرورشهای عملی پدر و مادر دانست که فرزند به صورت الگو از آنان کسب کرده است.
اما زینب، در خانه ای تربیت و رشد یافت،‌ که عالی ترین نمونه زندگی خانوادگی است و در طول تاریخ بشر خانواده‌ای به این بزرگی و عظمت نیامده است و نخواهد آمد. شخصیت زینب در خانه ای شکل گرفت که نور ایمان در آن می درخشید و سرشار از صفا و صمیمیت و آکنده از معنویت و عشق به خدا بود. خانه ای که پدری چون علی دارد و مادری چون فاطمه، پدر و مادر معصومی که تمایلات نفسانی و هوی و هوس در آنان راه نداشت و انگیزه حرکتها و فعالیتهایشان فقط انجام وظیفه الهی بود. آنان جز به رضای خدا به چیزی دیگر نمی اندیشیدند و جز برای پیشرفت اسلام و نجات بشریت گام برنمی‌داشتند.
زینب در این محیط و تحت تربیت چنین پدر و مادری رشد می‌یابد و در چنین مدرسه ای معارف الهی و آداب اسلامی را فرا می‌گیرد و به تربیت دینی و فضائل اخلاقی دست می‌یابد و به کمال می‌رسد.
و بدین گونه مهم‌ترین و اساسی‌ترین کلاس آموزش خانه‌داری، شوهرداری،‌ تربیت فرزند،‌ اداره زندگی و به طور کلی آداب معاشرت زینب، دورانی بود که در کنار مادرش حضور داشت و از رفتار و شیوه زندگی او الگو می‌گرفت تا زمانی او نیز همچون مادرش ـ که زیباترین و خدایی‌ترین زندگی را گذراند ـ در خانه شوهر انجام وظیفه کند.
او شاهد بود که چگونه مادرش برای ایجاد کانونی آرام‌بخش و انباشته از صفا و صمیمیت و روح و معنویت تلاش می‌کرد. او این سخن پدرش را شنیده بود که می‌فرمود: وقتی به خانه می آمدم و به زهرا نگاه می‌کردم،‌تمام غم و غصه هایم برطرف می‌شد و او هیچ گاه مرا خشمگین نکرد.
زینب نمونه باشکوه صمیمیت،‌ همدلی و همراهی را در کانون پرمهر پدر و مادر خویش مشاهده کرده بود، و لذت آن را از یاد نمی برد. او شاهد تلاشهای مادرش در خانه بود و دستهای تاول زده مادر و زحمتهای خانه‌داری را دیده بودو اجر و پاداش کار در خانه را باور داشت.
او تعاون و همکاری در خانه را از پدر و مادرش آموخته بود و می‌دید که پدر هیزم و آب خانه را تهیه می‌کرد و مادر آسیا می‌کرد، خمیر می ساخت و نان می پخت.
زینب، مهر و محبت مادر را نسبت به فرزندان از یاد نمی برد و عطوفت های مادر از شیرین ترین خاطره‌های او بود. او سخنرانی مادرش در مسجد ـ در رفاع از کیان اسلام و ولایت ـ را فراموش نمی‌کرد و از آن درس دینداری و حراست از دستاوردهای جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم را فرا می‌گرفت و حمایت از دین خدا را برای خود فرض و لازم می دانست.
و بالاخره شخصت والایی چون زینب کبری که در کانون ولایت رشد یافته و در سایه این تربیتها بزرگ شده است،‌ دریایی است از معرفت و فضیلتهای انسانی و تجربه های اخلاقی و تربیتی که از پدر و مادرش فرا گرفته است. او اکنون به خانه شوهر می‌رود و کانون زندگی را تشکیل می‌دهد و به عنوان مربی بزرگ و نمونه‌ای در سنگر مقدس خانه‌ انجام وظیفه می‌کند و برای اسلام فرزندان برومندی را تربیت می‌کند که نتایج درخشان آن را در آینده تاریخ زندگانی زینب ملاحظه خواهیم کرد.

.....................................................................................................................................
در مکتب پدر
بانوی بزرگ اسلام زینب کبری حدود سی و پنج سال داشت که پدرش علی به شهادت رسید. او بدون تردید از دوران حیات پدر بزرگوارش آگاهی‌ها و بهره‌های فکری و معنوی فراوانی گرفته است و خاطرات زیادی از دوران پدر دارد. خاطرات تلخ و شیرینی که هر کدام در شکل‌گیری شخصیت زینب و سازندگی او تاثیر عمیقی داشته است.
.....................................................................................................................................
صبر و بردباری
او روزها و سالهای مظلومیت پدر را خوب به یاد داشت و شاهد بود که بعد از رحلت پیابمر اسلام، ‌ولایت پدرش را که بزرگترین شخصیت جهان اسلام بعد از پیامبر بود، نادیده گرفتند و بر جایگاهی که پیامبر بعد از خود برای علی(ع) تعین کرده بود و کراراً آن را گوشزد می‌کرد و مسلمانان را به آن توصیه می‌فرمود عاصبانه تکیه زدند و حق او را ضایع ساختند. بر کرسی هوسها نشستند و خود را جانشین و خلیفه پیامبر خواندند. و امیرالمومنین که جز به حفظ اسلام و مصالح مسلمین نمی اندیشید همچنان صبر پیشه کردو رضایت خدا را بر هر چیز مقدم داشت و بیست و پنج سال سکوت اختیار کرد.
زینب در این دوران،‌ حوادث را به دقت پیگیری می‌کرد و بر بینش و آگاهیهای خود می افزود. هواپرستی و دنیا طلبی بسیاری را می‌دید،‌ دوست و دشمن را به خوبی از یکدیگر تمیز می‌داد و شاهد کینه‌توزی‌های ابوسفیان‌ها و معاویه ها بود. دشمنان نقابداری که در ظاهر،‌ لباس اسلام بر تن کرده بودند و سنگ اسلام به سینه می‌زدند و در باطن و حقیقت برای نابودی آن نقشه می کشیدند و حقایق را وارونه جلوه می دادند.
زینب،‌ همه این دشمنی‌ها را می‌دید و عظمت صبر پدر را درمی‌یافت. هم او که فرمود:
«صبرت و فی العین قدیً و فی الحلق شجاً» شکیبایی ورزیدم همچون کسی که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان راه گلویش را گرفته است.
زینب از صبر او الهام می‌گرفت و درس فداکاری می آموخت. می آموخت که چگونه باید تمام مشکلات و رنجهای راه خدا را تحمل کرد، محرومیتها را پذیرا شد و مصالح فردی را فدای مصلحت اسلام کرد.

.....................................................................................................................................

عدالت گستری
دوران بیست و پنج سال مظلومیت و سکوت سپری می‌شود؛ مردم به خانه امیرالمومنین هجوم می‌آورند و علی(ع) که اندیشه ای جز حق در او راه ندارد برای رهایی بخشیدن مردم از ظلمها،‌ بی‌عدالتی‌ها و انحرافاتی که بعد از پیامبر اکرم دامنگیر آنان شده بود، زمام حکومت را در دست می‌گیرد.
پنج سال حکومت علی(ع) برای زینب بسیار آموزنده و الهام بخش بود. عدالت گستری در آن دوران چنان اوج داشت که بسیاری از کسان که به هوس متاع دنیا، ریاست، پست و مقام و ثروت اندوزی به سوی علی روی آورده بودند از دشمنان سرسخت و ستیزه جوی او شدند. آنان ظطاقت شنیدن سخنی چون: «به خدا قسم آن‌چه از عطایای عثمان، و آن‌چه بیهوده از بیت المال مسلمین به این و آن بخشیده،‌ بیابم به صاحبش برمی‌گردانم؛ گرچه زنانی را به آن کابین بسته یا کنیزانی را با آن خریده باشند.» را نداشتند.
آنان دیدند که حضرت در برابر درخواست برادرش عقیل که به خاطر فقر چیزی از گندمهای بیت‌المال می‌طلبید،‌ آهنی گداخته به بدن او نزدیک کرد و در مقابل ناله برادرش عقیل،‌ فرمود: «زنان در سوگ تو بگریند! از آهن تفتیده ای که انسانی آن را به صورت بازیچه، سرخ کرده ناله می‌کنی!‌ اما مرا به سوی آتشی می کشانی که خداوند جبار با شعله خشم و غضبش برافروخته است!‌ تو از این می نالی و من از آتش سوزان نالان نشوم؟».
قضاوت حضرت درباره دخترش ـ که گردنبندی را از بیت‌المال به امانت گرفته بود ـ که «اگر این امانت را از بیت المال به صورت عاریه ضمانتی نگرفته بودی نخستین زن هاشمی بودی که دستت را به خاطر دزدی قطع می‌کردم» ریشه های طمع را در آنان می سوزاند.

....................................................................................................................................
ظلم ستیزی
دوران حکومت علی (ع) سراسر مبارزه و جنگ با دشمنان عوام فریبی بود که ناآگاهان جامعه و دنیاطلبان را آلت دست قرار می دادند تا بهتر و بیش‌تر بتوانند به هوس ها و دنیاطلبی های خود دست یابند. علی و اسلام،‌ دشمنان خطرناک و مکار و حیله‌گری چون معاویه را در برابر خود داشت؛ که از همه چیز حتی مقدسات مردم برای پیشبرد اهداف شوم خود استفاده می‌کردند. دشمنان نادان و کج فهمی چون خوارج که در پناه پوسته‌ای از دیانت با علی دشمنی می‌کردند و جمل سوارانی که عایشه همسر پیامبر را سپر خود ساخته بودند و ... و علی که برای عدالت‌گستری و ظلم ستیزی حکومت را در دست گرفته بود، جز مبارزه‌ای سخت، طولانی و طاقت‌فرسا راهی در پیش خود نمی یافت.
زینب حوادث دردناک بعد از پیامبر را مشاهده می‌کرد، از آن عبرت می‌گرفت و درس می آموخت و بر بینش اجتماعی، سیاسی و تاریخی خود می افزود و افزون بر این از شجاعت، زهد، عبادت و فضیلت‌های بیشمار پدرش الهام می‌گرفت. او که در مکتب چنین پدری درس آموخته بود، تمام آموخته‌های خود را در صحنه‌های بزرگی چون کربلا، کوفه، شام و... به نمایش گذارد، و با تدبیر و درایت، شجاعت و شهامت، صبر و استقامت و زهد و عبادت خود را ثابت کرد که دختر پدری است که تمامی عمر خود را در راه خدا و رضای او سپری کرده، با قدرت صبر پیشه ساخته، با شهامت عدالت گسترده، با شجاعت دشمن‌ستیزی کرده و بالاخره همه چیز را فدای محبوب خویش ساخته است.

.....................................................................................................................................
در سوگ پدر
سحرگاه نوزدهم رمضان سال 40 هجری صدایی آسمان و فضای شهر کوفه را پر کرد که خبر از شهادت امام عدالت و راستی، در محراب عبادت می‌داد. مردم و شیعیان کوفه سراسیمه خود را به امام خویش می رسانند تا از حال او جویا شوند. زینب علیها السلام، همچون دیگر فرزندان آن حضرت از اولین افرادی بود که خود را به بالین پدر رساند و فرق شکافته‌اش را نظاره کرد.
زینب بانویی است حدود سی و پنج ساله و سرشار از عواطف و احساسات. او تعلق خاطری بس عمیق با پدری دارد که سی سال در سایه محبت های او آرام گرفته است. او چگونه خود را به پدر رسانده است؟ چه سخنی به هنگام دیدن چهره خونین و سر شکافته پدر داشته است؟ پاسخ این پرسش‌ها به خوبی روشن نیست. ولی ندبه های جانسوز زینب و بیان درد جانگدازش بر بالین پدر که صدای مردم بیرون از اتاق را به ناله بلند کرد، بیانگر عمق مصیبتی است که بر جان زینب وارد شده است. حادثه‌ای که دل سنگ را آب می‌کند و دوستان حضرت را بیتاب، معلوم است با روح لطیف و دل پر مهر و عطوفت دختری چون زینب چه خواهد کرد.
شهادت امیرالمومنین و جدایی زینب از پدر بسیار سخت و گران است. او بعد از وفات جدش رسول خدا و شهادت مادرش فاطمه زهرا (س) دل به پدر بسته بود. سایه پر مهر پدر، آرام بخش روح و جان داغدیده او بود. اما اکنون باید از این کانون محبت دل برگیرد و درد فراق پدر را بر دردهای دلش بیفزاید. و او که تربیت شده مکتب این چنین پدری است و جز به رضای خدا نمی اندیشد، جز صبر بر نمی‌گزیند.
دوران امامت امام حسن مجتبی علیه السلام
بهترین راه برای ترسیم تابلویی روشن از اوضاع مردم در زمان امام مجتبی (ع)، بررسی تحلیل‌هایی است که علی (ع) در باره مردم کوفه دارد؛ زیرا زعامت همان مردم بعد از علی به عهده امام مجتبی واگذار شده است. مردمی که از نظر عقل و شعور ـ به تعبیر علی (ع) ـ همانند کودکان هستند و از نظر بی تعهدی و بی‌وفایی آنچنانند که علی (ع) آروز می‌کند: «ای کاش آن‌ها را ندیده بودم!» و یا خواهان این است که ده نفر از لشکریان خود را بدهد و یک نفر از شامیان را بگیرد.
امام مجتبی با چنین مردمی و با چنان روحیه‌هایی سر و کار داشت و طبیعی است که کار کردن با این مردم و مبارزه با دشمن به وسیله این جمعیت، بی فایده است و بدانجا می انجامد که سجاده از زیر پای امام می‌کشند، به ایشان اهانت می‌کنند و حضرت را مجروح می‌سازند.
زینب در روزگار برادرش امام مجتبی همانند روزگار مظلومیت پدرش، شاهد بی وفایی مردم و توطئه‌های حساب شده دشمنان و تبلیغات گسترده و دقیق معاویه و در نهایت تنها ماندن و مظلومیت برادرش امام مجتبی است. او جامعه و زمان خود را به خوبی می‌شناسد و می‌داند که ایستادگی در برابر ظلم و قیام علیه ظالم علاوه بر رهبری انسانی کامل و عبدی صالح به عنوان امام معصوم نیازمند امتی با وفا و گوش به فرمان است.
او به خوبی دریافت که مدعیان پیروی از اهلبیت در هنگام سختی و امتحان به سرعت رو به کاستی می‌گذارند و همه ارزش‌های دینی و معنوی را به دنیای فانی می فروشند و امام معصومی چون امام مجتبی را فدای آمال و آرزوهای شیطانی خود می‌کنند. زینب دوست و دشمن واقعی را می‌شناسد و جز تسلیم و انقیاد و آمادگی برای اجرای منویات امامش از خود هیچ اراده و خواستی ندارد. زینب در این مدت خود را در رنج‌هایی که امام مجتبی از مردم نابکار آن زمان می‌کشید، سهیم و شریک می‌دانست و شاهد خون جگر خوردن برادرش امام مجتبی (ع) بود. او شهادت مظلومانه برادر و اهانت به جنازه آن عزیز را به چشم خود دید و چه اشک‌های غم که از دیدگانش جاری گشت و چه داغ‌ها که بر دل سوخته اش نهاده شد. عظمت و بزرگی این مصیبت‌ها، دردها، رنج‌ها و غم‌ها را زینب در شب عاشورا بر زبان جاری ساخت. آن هنگام که از اشعاری که سیدالشهدا خواند، دریافت که مصیبت شهادت امام حسین و یارانش فرود آمده است؛ بانگ برداشت که «وای از این مصیبت؛ کاش مرگ زندگیم را نابود ساخته بود! امروز همانند روزی است که مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن از دنیا رفتند...».
باری شعار زینب در تمام این مصائب، همان شعار سیدالشهداست که در اوج مصیبت‌های سهمگین کربلا زیر لب زمزمه کرد: «... صبرا علی قضائک، لااله سواک یا غیاث المستغیثین». «خداوندا! در برابر قضا و قدر تو شکیبایم. جز تو معبودی نیست ای فریادرس دادخواهان».


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  ] [ 12:11 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

_ اشاره

_ گفتار مجری

_ چراغ راه

_ زلال قلم

_ کوتاه و گویا

_ شعر

_ نظر شما چیه ؟

_ کتابستان

اشاره

در آمد

حضرت زینب (س) در 15 رجب سال 63 هجری قمری از دنیا رفت. بانوی قهرمانی که پس از شهادت امام حسین، ارائه نهضت عاشورا را به دوش کشید و پرچمدار این قیام بود در ضمن سفری که به همراه همسر گرامی شان عبدالله بن جعفر به شام بودند به لقاءالله پیوستند و بدن مطهر ان بانوی بزرگوار در همان جا دفن گردید. زینب (س) که از همه سو نسبش به معصومین می رسد، مستعلی است که راه پیش روی آنان که می خواهند در راه عقیده شان انقلاب کنند، روشن ساخت. او که روح ظلم ستیزی را از مادرش فاطمه زهرا و پدرش حیدر کرار به ارث می برد، در راه افشای ظلم و احقاق حق، با کلام غرّای خویش از هیچ فداکاری و جانفشانی دریغ نمیورزید.

در تداوم نهضتی که حضرت زهرا در حمایت از امام معصوم زمان خویش و انقلاب علیه باطل در پیش گرفت، حضرت زینب (س) نیز در واقعه کربلا، دوشتادوش امام معصوم حضور داشت و پس از شهادت او نیز پیام قیامش را دبه گوش تمام جهانیان ابلاغ کرد.

حضرت زینب (س) هنگامی که به سال های تشکیل زندگی نزدیک شد، از این امر پسندیده الهی سرباز نزد؛ امّا در ازدواج با پسر عموی خویش شرطی بسیار نیکو قرار داد: اینکه هرگز و در هیچ لحظهای از برادرش اباعبد الله جدا نشود.

نقش آن حضرت در قیام عاشورا، صرفاً نباید از دیدگاه احساسی و روابط نَسَبی تحلیل کرد؛ بلکه در آن واقعه، حضرت زینب خود را فردی می بیند که باید از جان امام خویش محافظت کند و در رکاب او باشد در آن حادثه و مصیبت مهیب که تمام بار غم و اندوه، بر دوش حضرت زینب (س) بود و او باید آغوش تسکین خود را به روی تک تک بازندگان عاشورا می گشود، ودر مقام الگو و مقتدای تمام حاضرین صحنه عاشورا قرارداشت به همین لحاظ، هرگز لحظهای زیر بار غم و ماتم قامت خم نکرد و آزادگی و غرور و حیا و عفت خویش را از یاد نبرد. او بهترینم نمونه برای زنان آزاده و خدا جوی روزگار است.

برای حضرت زینب القاب فراوانی ذکر کرده اند؛ از جمله ان می توان: «عقیله بنی هاشم »، «ام المصائب »، « عارفه»، «عامله »،«زاهده »،«باکیه»، و «صدیقه صغری » را نام برد.

در بیان مقام علمی آن حضرت همین بس که ایشان در زمان اقامت پدر بزرگوارش در کوفه، برای زنان، مجلس تفسیر قرآن بر پا می کرد و در زمان بیماری امام سجاد(ع) مردم برای پاسخ سوالات شرعی خود، مرجعی جز حضرت زینب نداشتند.[164]

پیام عاشورا که توسط حضرت زینب به تمام زنان روزگار ابلاغ می شود، شناخت رسالت سیاسی و پشتیبانی از مبارزه شهیدان،تلاش اجتماعی همراه با عفاف و پاکدامنی و شهید پروری و تربیت نسلی شهادت طلب است.

گفتار مجری

بانوی مهربان و صبوری که در تمام سال ها ی عمرش، در کوچه پس کوچه های اندوه و معصیت دویده بود، پس از عاشورا، پس از رفتن آخرین دلخوشی و آخرین آمیدش حسین(ع) دیگر تاب تحمل دنیا را نداشت. در مدینه قحط سالی فرا رسید و حضرت زینب به همراه همسرش به شام کوچ کردند. روزی از روز ها یماه رجب، حضرت در کوشه حیاط خانه رو به آسمان نشست و برای آخرین بار نام برادرش حسین را عاشقانه زمزمه می کرد و ان گاه رحلت فرمود.

در هر کجایتاریخ که پرسه بزنیم، نام عاشورا را از زبان هر که بشنویم وآن را از هر منظری نظاره کنیم، پا به پای حسین که امام آن واقعه و رهبر آن حماسه بود، نام و حضور زنی را می بینیم که در تمام لحظه ها ی حادثه حاضر است و حتی به قدر چشم برهم زدنی،غفلت و غیبت نمیکند. عاشورا به نام حسین زنده است و به یاری و یاوری زینب.

زینب، ستون خیمه عاشورا است؛ خیمهای که بر فراز شانه های حسین ایستاده است.

شگفت نیست اگر کسی که در خانه وحی و امامت بزرگ شده، اینچنین بلند آوازه و سر افراز بر بلندی تاریخ بایستد. شگفت نیست که زینب، فریاد افشاگرانه جاوید هستی است؛ کسی که درمحفل خاندان آل عبا، چشم به دنیا گشوده و بر زانوان پیغمبر، کودکی اش را سپری کرده؛ کسی که در سایه نفس های امیر مومنان و بانوی جهان نفس کشیده بی شک زینب خواهد شد؛ زینبی که استوره بی شباهت صبر و پایداری و استقامت است.

زینب (س) شبیه ترین مردمان روزگار به اطمه و علی بود؛ و گرنه، آن گونه که در راه روشنگری مکتب امام خویش استقامت نمیورید و برای احقاق حق و افشای باطل آن گونه بلیغ سخن نمیراند. صبر فاطمی و مضاحت غلوی در وجود عاشورا را چون نهال کوچکی بارورکرد و از او درختی ساخت که تا همیشه هستی بر همه جای جهان سایه افکنده بود. به راستی این همه اعجاز از چه کسی جز نواده پیغمبر ساخته بود ؟

چراغ راه

محمدغالب شانعی در جلسه اسلام شماره 27 سال اول می فرماید: « از برزگ ترین زنان اهل بیت از حیث حسب و نسب و از بهترین بانوان پاکدامن که صاحب روح عظیم و اهل تقوی وآینه سر تا پا نمای مقام رسالت و ولایت، سیده زینب دختر عل یبن ابیطالب است که او را به بهترین سبک که نمونه مکارم اخلاق بود پرورش وتربیت دادند واز پستان علم و دانش خاندان نبوت آشامید و از سر چشمه غیبی نوشید تا در نشانه های مضاحت و بلاغت از آیات بزرگ الهی گشت و در حلم و کرم وبصیرت در امور سیاسی مشهور خاندان بنی هاشم و عرب گشت وجا ل وجلال و سیرت وصورت و اخلاق و فضیلت های عالی در او جمع بود چنانچه شبها به عبادت و روزها در روزه بود و معروف به اهل التقی.»

ابن حجر و ابن اشیر در اسدالغابه در مورد حضرت نوشته اند: در حالت ایشان در مجلس یزید این گونه که چنان صحبت می فرمود که دلالت بر قوت قلبش داشت.(یعنی هیچ ترس و واهمهای از دستگاه حکومت اموی نداشت و به راحتی انتقاد می کرد.)

زلال قلم

نام صبور تو

« نه مهر فسون نه ماه جادو کرد

نفرین به سفر که هر چه کرد اوکرد »

از آنروزی که کوله بار سفر به دوش گرفت و به گام های مهربان ولی مظلوم برادرش اقتدا می کرد، از آن روزی که پا جای پای او گذاشت و در پی حج و سرزمین وحی، سر از صحرای خونخوار طف در آورد، از همان روز محنت های بی پایان او آغاز شد... آه ! اما شاید نه... قدری پیشتر بود که پیش چشمان صبورش، پاره های جگر صبر که از مار خانگی زخم خورده بود، چون گدازه های آتشفشان از گلو فرو ریخت. آیا زینب از ان روز به استقبال مصائب رفت ؟ یا نه... از آن هنگام که تمام بیعت های شکستنی حسن مجتبی را رها کردند و اطراف کیسه ها یزر و سفره های رنگین ظلم جمع شدند ؟

یا از انهنگام که وصی پیغمبر خدا در خانه نشست و سکوت کرد تا مثله شدن قرآن و اسلام را با خار در چشم نظاره کند و سرانجام با طاقت از کف رفته، در محراب غرق به خون رمضان، به آغوش رستگاری بشتابد ؟ و یا نه...

آه زینب ! نام صبور تو مگر از کجا آمده ؟ اهل کجاست که هر لحظه و هر جا شنیدنش لرزه بر اندام ستم می افکند و رعشه به زانوان عشق و شکیب ؟ چگونه است که نام صبورتو را شرمنده و خجل، به کنج عزلت می راند و عفت و حیا را ردس می دهد و آغوش به روی تمام داغداران و بی کسان عالم می گشاید ؟ نامت، سلاله صبری است که نسب از خون هتی شهید و اسیران عاشق دارد. نامت قصیده بلندی است که تمام تداوم تاریخ آزادگی را ضمانت میکند و اهنگ کوبنده اش در تمام سکوت های رذیلانه ازل تا ابد روزگار، طنین می افکند.

صبر به نام تو تکیه می کند. ایمان و ستم سوزی، از پس نام تو سر بر می آورد. مهر و عطوفت شکست نا پذیر هر صبح با اذن تو سر از خواب بر می کند و در رگ های هستی جاری می شود.

آه، نامت پیامبر یک تنه استقامت است... نامی که تنها با چهار حرف عاشقانه و دل انگیز، طولانی ترین خطبه ها و خطابه های ایستادگی را تلاوت می کند.

آه زینب ! الفبای رشادت ف بیش از چهار حرف ندارد؛همان چهار حرف آزاده و مشهور که یکدیگر را در آغوش گرفته اند تا تو را به گوش عالم برسانند.

آه ستاره ها ی روشن، از سر راه کنار بروید ! ابرهای شبانه آسمان را خلوت کنید ! فرشتگان مقرب، در را به روی مهمان بزرگی که در راه است بگشایید ! امشب پرستوی خستهای به آغوش خدا می آید تا تمام سالهای رنج وسوگ عمرش را در آغوش پروردگار بیاساید و خستگی در کند.

او خسته است؛ روی برتافته از تمام اهالی زمین با گیسوان سپید رنجیده و گونه های تاول از اشک می آید. چادر سوگ سیاهش را از او بگیرید و لباس سپید عافیت بر تنش کنید. به او پایان تمام محنت هارا مژده دهید و به آغوش محبوب یگانه اش بسپارید. دیگر برایش بس است سوگواری این همه سال.

زینب؛ لحظهای بایست 1 دنیای پس از بی تو، طاقت وشکیب را از کدام آغوش گشوده وام بگیرد؟ دستی بر سر آشفته روزگار بکش تا اندکی از صبر خود را در جانش به ودیعت بگذاری.

برای بعد از این زمین دعا کن؛ برای روزگاران پر فتنهای که در راهند و مردمان را تک و تنها به باد معصیت می گیرند، برای خستگی های زمانه دعا کن زینب !

آه اگر ذرهای از صبر تو را داشتیم....!

زلال قلم

(اگر نبودی عمه...)

آخر تو که هستی که هر کس دردی داردتورا صدا میزند ؟ مگر تو چه قدر توان در زانوانت ذخیره داری که هر که از راه مانده است ودیگر قوتی در زانوانش نمانده از تو استمداد می جوید ؟مگر خانه قلبت برای داغ، چقدر جا دارد که هر لحظه خبری تفدیده ترش کند ؟ آخر با این لبان تشنه و درون گرسنه، چقدر باید تا انتهای این بیابان را برای نوگلی آزرده بدوی؟!

آسمان حیران سینه آسمانی تو شده اند. اهل ملکوتی، انگشت به دهان لحظه لحظه، رفتار خدا گونه تورا می پایند.

آخر مگر تو که هستی که همه این زنان و کودکان غمدیده و رنجور،فقط نام تو را به زبان می آورند حتی ولّی خدا؟! حکم پیامبری را در سینه ات، عفت و پاکدامنی زهرایی را در قلبت، زبان گویا و پر صلابت حیدری را در دهانت، سیاست و پایداری و شجاعت حسنین را در چشمت نگاه داشتهای و بی پروا وبی وقفه به مبارزه ادامه می دهی.

سرباز بی چون وچرای خورشید، پرستار بی وقفه کاروان نور، پدر و مادر و برادر و خواهر و همه کس این یتیمان، عمه جان زینب، کجایی ؟ باز کودکی از کاروان جا مانده است، باز بانویی از شدت گرما و عطش، زیر آوار آفتاب غش کرده است. باز یتیمی خواب آشفتهای دیده و بهانه پدر می گیرد. باز بانوی بارداری از شدت غم و سختی، امانت خود بی موقع را بر زمین نهاده است. عمه جان کجایی که حال برادر زاده ات دوباره دگر گون است. دوباره کودکی، خواستهای داشته و دارند جوابش را با تازیانه می دهد، عمه بیا و مثل همیشه تن نهیفت را سپر بلا کن. عمه بیاو برای سومین روز، سهم اندک غذایت را بین بچه ها تقسیم کن. عمه بیا تا نگاه استوارت، شدت غم را از چهره ها بزداید، گرما بدهد به دلها. عمه بیاتا از آبشار وجودت همه را سیراب کنی در این عطشناک بیابان. اگر نبودی تو عمه چه بر سر ما می آمد. اگر نبودی چه کسی می تواند دنباله این کهکشان را تا عمق ظلمت این خاک تیره، بکشاند. اگر نبودی تو عمه چه بر سر دنیا می امد ؟!

اگر نبودی تو، اگر نبودی ؟!

کوتاه و گویا

اشک های زینب که عمری در سوگ عشق و حق ریخته بود، امشب به لبخند سبز می رسند.

اه زینب، تمام خستگی هایت را از امشب در آغوش خدا از یاد ببر !

کاروان زینب که سال های سال در مسیر اندوه در رفتن بود، امشب به سر منزل آرام رسید.

به دنیا آمده بود تا صبر و شکیبایی را از حضور خویش شرمسار کند.

آه از نماز شب نشسته و قامت نا گهان خمیده ! آه از موی سپید یک شبه !...آه از دل زینب !

چقدر خدا دلتنگ زینب بود ! اینک که به سوی او می شتابد، خدا سخت در آغوشش خواهد گرفت.

زینب، فرزند امام عارفان بود، پس چگونه عقیله بنی هاشم نباشد ؟

آه،ای ام المصائب، تمام داغ ها و سوگ ها، در حضور مصیبت های تو رنگ می بازد و از یاد می روند.

تمام شیر زنان روزگار، هر چه فریاد اعتراض را از حنجره تو وام می گیرند.

تمام زمین وزمان بر کربلا می گریند و تمام کربلا بر زینب.

سلام بر نماز شبی که حسین(ع) از توالتماس دعا دارد !

سلام بر مادری که برتمام شهیدان کربلا مویه کرد جز بر فرزندان خویش!

آنجا که نام صبر بر زبان می آید، انگشت ها، شکیبایی زینب را نشانه می روند.

زینب، دنیای پس از حسین را تاب نیاورد؛ اینک اورا به آسمان ها ببریدای فرشتگان محرم !

شعر

سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود

کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود

چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ

پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود

چشمه فریادمظلومیت لب تشنگان

در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود

زخمه زخمی ترین فریاد در چنگ سکوت

از طراز نغمه وا می ماند اگرزینب نبود

در طلوع داغ اصغر استخوان اشک سرخ

در گلوی چشمها می ماند اگر زینب نبود

ذوالجناح دادخواهی بی سوارو بی لگام

در بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود

در عبور بستر تاریخ، سیل انقلاب

پشت کوه فتنه جا می ماند اگر زینب نبود

«قادر طهماسبی »

آن روز که آن فتنه به بار آمده بود

خورشید ولا بر سر دار آمده بود

با پای برهنه دشت ها را زینب

دنبال حسین سایه وار آمده بود

«حسین اسرافیلی»

بشکسته دل شکسته می خواند نماز

در سلسله دت بسته می خواند نماز

تا قامتدین خم نشود روح نماز

با قامت خم نشسته می خواند نماز

«محمد علی مردانی »

کیست زینب؟ جان محزون حسین

خواهر هم عهد وهم خون حسین

خلقتی از اصل عشق و اصل نور

طینتی ممزوج از عقل و شعور

باغ دین آباد ز آب چشم او

کاخ کفر آوار سیل خشم او

نور ریزد از جبین نام او

مهر تابد از طنین نام او

عاجزند الفاظ از توصیف او

باز ماند معنی از تعریف او

«ساعد اصفهانی »

پلک صبوری می گشایی

وچشم حماسه ها

روشن می شود

کدام سر انگشت پنهانی

زخمه به تار صوتی تو میزند ؟

که آهنگ خشم صبورت

عیش مغروران را

منغص می کند

می دانیم تو نایب آن حنجره مشبکی

که به تاراج زوبین رفت

و دولت مهمانسرای داغ های رشید است

ای زن !

قرآن بخوان

تا مردانگی بماند

قرآن بخوان

به نیابنت کل آن سی جزء

که با سر انگشت نیزه

ورق خورد

و تجوید تازه را

به تاریخ بیاموز

و ما را

به روایت پانزدهم

معرفی کن قرآن بخوان

تا طبل هلهله

از های و هو بیفتد

خیز ران

عاجز تر ان است

که عصای دست

شکست های بزک شده باشد

شاعران بیچاره

شاعران در مانده

شاعران مضطر

با ام تو چه کردند ؟

تاریخ زن آبرو گیرد

وقتی پلک صبوری می گشایی

و نام حماسه ایت

بر پیشانی دو جبهه نورانی می درخشد:

زینب !

«سید حسن حسینی»

بعد از غروب و فاصله او ماندو شب، سیاه

بر دوش داشت فلسفه خون بی گناه

او از تبار خطبه و حلقوم حیدری

میراث دار زخم فدک های کوثری

ماند و مسیر قافله را برد با خودش

هرچند لحظه لحظه تا خورد با خودش

فریاد کرد و خون خدا را ادامه داد

پرواز را به روزن فردا ادامه داد

هی سخره های قافله پرتاب می شدند

تنها به قصد قربت زهرا ادامه داد

هر چند گرگ ها به دلش پرسه می زدند

هی زخم و نیش و قهقهه را _ هر سه _ می زدند

بانوی استخوان به گلو دست بر نداشت

تکرار خارهای بیابان اثر نداشت

کفتار های شبزده دیدند خم نشد

از ارتفاع و حرمت خورشید کم نشد

موی سپید یک شبه و کوه استوار

یک کاروان پرنده: اسیران داغ دار

هرچند خیمه خیمه دلش سوخت،دود شد

اما مدام سبز و جوان وانمود شد

......

شاید در آن حماسه اگر زینب نبود

دیگر برای گفته شدن مطلبی نبود

شاید تمام واقعه بر باد رفته بود

پرواز و خون و صاعقه را مکتبی نبود

او خطبه خوان صاعقه بود و بدون او

حتی مجال گریه زیر لبی نبود

شاید بدون زینب انسان می شدیم

حتی زمین و گردش روز و شبی نبود

.......

با تو ببخش !در خور شأن شما نشد

زانو به گِل فرو رفت تاب و تبی نبود...

«سودابه مهیجی »

نظر شما چیه ؟

چرا زینب بعد از آنهمه حوادث تلخ فرمود:ما رأیت الا جمیلا؟

در ابتدا باید گفت گاهی زیبایی در چیزی است که به آن نگاه شود و گاهی هم زیبایی در نگاه و دید انسان است. انکس که به چشم نظام احسن به همه هستی می نگرد و همه عالم را از او می داند خیلی چیز ها را که دیگران نمیبینند هم می بیند و هم زیبا می بیند. نگاه کردن با چنین دیدی هم باعث آرامش روح و جان هم موجب صلابت و پایداری می شود. با چنین دیدی نا گواری ها هم زیباست.

کربلا نشان داد که انسان تا کجا می تواند اوج گیرد و در معبود خویش فانی شود. عاشورا نشان داد در واج مظلومیت هم می توان پیروز بود این همان پیروزی خون بر شمشیر است. حضرت زینب چون اینها را می دانست این بود که گفت مارأیت الا جمیلا....

کتابستان

1. ستاره درخشان شام، علی ربانی خلخالی، انتشارات مکتب الحسین.

2. خصائص زینبیه،سید نور الدین جزائری،انتشارات مسجد مقدس جمکران.

3. زینب کبری عقیله بنی هاشم،حسن الهی، مؤسسه فرهنگی آفرینه.

4. زینب فروع تابان کوثر،محمد محمدی اشتهاردی،نشر برهان.

5. زینب عقیله بنی هاشم، سید هاشم رسولی محلاتی، انتشارات مشعر.

6. پیام زینب، عبد الرحمن انصاری، انتشارات زمینه سازان ظهور.

7. پیام آور کربلا حضرت زینب، مرتضی فهیم کرمانی،انتشارات دار السلام.

8. حضرت زینب پیام رسان شهیدان کربلا، محمد محمدی اشتهاردی،نشر مطهر.

9. شیر زن کربلا، ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی، نشر مشعر.

10. عقیله بنی هاشم، آیت الله حسین مظاهری، نشضر پیام آزادی.

11. زینب قهرمان، احمد صادق اردستانی، نشر مطهر.

12. مادر مصیبت ها ( سوگنامه حضرت زینب )، علیرضا رجایی تهرانی، انتشارات نبوغ.

13. پیام آور عاشورا، سید عطا اله مهاجرانی، نشر اطلاعات.

14. زینب الکبری، شیخ نقدی، ناشر منشورات الرضی.

15. زیبا ترین شکیب، اکبر اسدی و مهدی رضایی، مرکز تحقیقاتی اسلامی جانبازان.

16. افتاب در حجاب، سید مهدی شجاعی، انتشارات کانون پرورش فکری.

17. بانوی آب و آینه، کمال السید، ترجمه حسین سیدی.

18. سیری کوتاه در زندگی زینب کبری، محمود حکیمی.

19. سیمای حضرت زینب در آینه تاریخ، نشر حوزه علمیه خواهران.

20. جز زیبایی ندیدیم، غلامرضا امامی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

21. حضرت زینب و حضرت سکینه، شیخ جعفر نقدی، نشر شرکت سهامی طبع کتاب.

22. زینب، بانوی قهرمان کربلا، دکتر عائشه بنت الشاطی، ترجمه آیت اله سید رضا صدر، موسسه بوستان کتاب.

23. حضرت زینب، محمد رضا هادی زاده کاشانی، نشر قصه پرداز.

24. حضرت زینب مصائب و کرامات، عباس عزیزی، انتشارات سلسله.

25. زنان عاشورایی، زهرا یزدان پناه قره تپه، نشر هلال.

1. سیدجلال الدین افتخار زاده،پدر دوستت دارم، چاپخانه بانک بازرگانی،(طبع قدیم )ص 184به نقل از لطائف الطوائف

2. سید اسماعیل گوهری، ارزش پدر و مادر، انتشارات کعبه، چاپ چهارم، 1369،ص158.

3. سید اسماعیل گوهری، ارزش پدر و مادر، ص140.141؛حمید رضا کفاش،110درس زندگی از سیره عملی حضرت علی(ع)ص12

2)بر اساس گفتاری از کتاب اعتکاف،سنتی محمدی(ص)،رحیم نو بهار، انتشارات موسسه عمران مساجد.

3) خصائص زینبیه، جزایری


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  ] [ 12:05 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

شهادت حضرت زینب(س)

 
 
 

تسلیت

ــ شهادت جانسوز صدف دریای ایثار و عصمت، پرورش یافته دامان ولایت، محبوب مصطفی(ص) و نور دیده مرتضی(ع)، سکاندار کربلا و عطر خوش زهرا(س) و الگوی عفاف و پاکی را به راهیان عشق و شیفتگان راه سرخ شهادت تعزیت می گوییم.

ــ سالروز شهادت زینب کبری(س)، دخت علی مرتضی، پیام آور کربلا، الگوی شکیبایی و تقوا، عابده آل علی(ع) و عقیله بنی هاشم را به تمام پویندگان راه ولایت و عاشقان خط سرخ شهادت تسلیت می گوییم.

ــ شهادت صدیقه صغری، محبوب آل عبا، زینت علی مرتضی(ع)، غمخوار حسن مجتبی(ع)، رهرو راه سیدالشهدا و خواهر گرامی قمر بنی هاشم، علمدار کربلا، را به عاشقان راه حق و حقیقت و دوستداران آل محمد(ص) تسلیت می گوییم.

اشک های پیامبر(ص)

این زلال ترین عطوفت جاری خداست که اینک در دانه دانه اشک پیامبر(ص) روان گشته است و بر قنداقه زینب نورسیده می چکد؛ زینبی که نه از مخلوط عقل و عشق که گویی از عشق محض آفریده شده تا یکسره ساغر خونین عشق را به دست گیرد و عصاره همه رنجهای خلقت را بچشد. اینک پیامبر(ص) قنداقه این غنچه تازه شکفته در بوستان اهل بیت را در آغوش گرفته و می گرید. نگاه مهربان پیامبر(ص)، روح آسمان شدن در جسم کوچک او جاری می کند. پیامبر(ص) کودک را در آغوش گرفته، به سینه می چسباند؛ صورت بر صورت او می نهد و اشک می ریزد. گویی می بیند آن بیابان خشک و رنج هایی را که این دریای صبر تحمل می کند.

زینت پدر

نوزاد نورسیده علی(ع) از سوی خدا و به اشاره جد بزرگوارش، پیامبر(ص)، زینب نام گرفت. علی(ع)، شگفت ترین و شیرین ترین نشانه خلقت خدا و فخر دو عالم، اینک به او فخر می کند. زینب در لحظه لحظه زندگی پردردش و در صبوری ها و خروشیدن ها می نمایاند که لایق چنین نامی است و سزاوار چنان مقامی. او نه زینت پدر که زینت خلقت است.

تجسم صبر

صبر اگر می خواست مجسم شود، بهتر از تو نمی یافت. چه می گویم؟ صبر کودکی است که در کنج زندگی پررنج تو به شاگردی نشست. ای کعبه همه سختی ها و ای مادر همه رنج ها، صبر قطره کوچکی از باران مکارم اخلاق بود که بر دریای تو بارید. این کاسه گلی ماست که به اندک رنجی لبریز می شود. کاسه صبر تو از وحی است، از خداست. چگونه پر شود که بی انتهاست. زینبا، خلقت همیشه در تحیّر صبوری تو خواهد ماند.

رضای پروردگار

زینب باید برادرش را وداع گوید. دل از برادرش، مولا و مقتدایش و تنها بهانه زندگی اش، برکند و اندکی بعد، دست زیر پیکر پاک برادر برد، خونش را به آسمان بپاشد و بگوید: «خدایا این قربانی را از ما، خاندان وحی، بپذیر». با این کار بندگی کردن و راضی بودن به رضای پروردگار را معنا کند. و امروز، روز رحلتش، برادرش حسین است که بهشتِ آغوش می گشاید و آمدن خواهر را انتظار می کشد.

نماز شب نشسته

پوسته سیاه شب، جسم بی روح و خشک زمین را سخت در برگرفته است. اما در خرابه ای، روزنه ای تا انتهای آسمان نور می افشاند. در خرابه ای کنار سیاه ترین قصر. شب چقدر به شام بلا نزدیک است و این خرابه کوچک چقدر بزرگ و نورانی شده است. قامت خمیده زینب(س) اینک به نماز شب نشسته است، گرچه گرسنگی و تشنگی و خستگی توان ایستادن از او گرفته است. زینب(س) قامت شکیبایی و بندگی و پرهیزکاری را راست کرده است و تسبیح پروردگار می گوید. این نماز شب یادآور نماز شب نشسته فاطمه است که اینک در آینه دختر به تصویر آمده است. عجبا که شباهت این دختر به مادر تا کجاست. سلام و درود بیکران خدا بر فاطمه(س) و دختر داغدیده اش.

عصاره خوبی ه

خدا تو را از چه لبریز کرده است ای دردانه علی، که هرچه نگاه هست تا انتهای خلقت بر آینه وجود تو خیره خواهد ماند؟ تو چنان از صبر لبریزی که سختی هایی چنین، چون قطره ای آرام در دریای وجودت فرو می نشیند و تو را به تلاطم نمی افکند. تو آن قدر با عبادت عجین شده ای که فرشتگانِ سال ها به عبادت ایستاده، پیش نماز شبت قامت خم می کنند. آن قدر از خروش و شجاعت بهره برده ای که خطبه هایت در مجلس دشمن، دل سنگ را به لرزه می اندازد. رحمت بی پایان الهی بر تو ای عصاره همه خوبی های عالم.

مایه حیات اسلام

ای مادر همه رنج ها و مصیبت ها، قطره قطره اشک های تو ترجمه عشق و وفاداری به ولایت است؛ معنای رضای خداست؛ نمود حرمت آل الله است و مایه بقای عاشورا. اشک های تو از کودکی تا عاشورا که محور دردها بودی و کاروانسالار غم و اندوه، همواره زلال آبیاری درخت اسلام بود.

پس از عاشور

چند سالی از داغ عاشورا می گذرد؛ داغی که هر صبح تازه تر می شود و هر شب جان دوباره می گیرد؛ داغی که نه سوزشش التیام می یابد و نه خاطره اش به فراموشی می رود. و زینب(س) که در هر لحظه این چند سال، عمری رنج و اندوه را دوره کرده است، امروز مشتاقانه به سوی بهشت بال می گشاید. چشم به دیدار اهل بیت روشن می کند و این دنیای فانی را در حسرت نگاه مهربانش به ماتم می نشاند. خدایش دریای مهر بر او جاری کند.

استاد عفاف

زینب(س) خلاصه صبر، زبان گویای عاشورا، ترجمان دین داری و وفاداری به ولایت، آمد تا در کنار صبوری ها، فداکاری ها، خطبه خواندن ها و حماسه آفرینی ها، معلم وقار و متانت و استاد عفاف و حیا باشد؛ آمد تا سرمشق همه زنانی باشد که دل از نور ایمان روشن دارند و قلب از زنگارها پاک. آمد تا سرمشق همه زنان و مردان آزاده ای باشد که روح پاکدامنی در جسم جامعه می دمند و به دین داری جان زنده می بخشند. رحلت جانسوز ام المصائب، عقیله بنی هاشم، زینب کبری(س) بر همه پیروان آن حضرت تسلیت باد.

آموزگار جوانمردی

امروز فرصتی است تا چشمهایمان بگرید و در زلال خویش، روح خسته از هواهای نفسانی را از نشاط ایمان سرشار کند. امروز فرصتی است تا دل هامان به یاد اسوه عشق و صبر و معرفت تکانی بخورد. امروز فرصتی است تا در کلاس اخلاص زینبی بنشینیم و بردباری بیاموزیم و از خورشیدی نور بگیریم که از پس پرده عفاف، جوانمردی به عالم آموخت. امروز فرصتی است تا به انگیزه رحلت زینب کبری(س) دل هامان را از زلال معرفت سیراب کنیم و چشمهامان را عفت بیاموزیم.

ننگ ابدی

نام اسلام با نام عاشورا حیات می گیرد و نام عاشورا با نام زینب کبری(س). این، زینب(س) بود که مظلومیت اسلام و ولایت را فریاد زد و خون سرخ حسینی را در شریان جامعه جاری کرد. او بود که ندای پیروزی دین را در مجلس ستمکارترین مردان آن روز بلند کرد و فریاد زد: «ای یزید، اینک هر ترفندی داری بکار گیر، هر نیرویی می توانی برانگیز، هر کوششی می خواهی بکن، لیکن به خدا سوگند که هرگز نخواهی توانست خاندان وحی را نابودسازی و قرآن را براندازی و محو کنی. و این ننگ هیچ گاه از تاریخ زندگی تو پاک نخواهد شد». این فریاد پیروزی چنان آتشین بود که غرور یزید را درهم شکست و به او جرأت اعتراض نداد.

با زلال اشک

به یاد رحلت بانوی گرانقدر عالم اسلام، عقیله بنی هاشم، زینب کبری، اشک هامان جاری است و گاه این گریه دل را نیز تکان می دهد. امّا این تکان تا کجاست و زلال این اشک ها تا کجا قلب هامان را می شوید؟ آن قدر هست که آینه دل را شفاف کند؟ من و تو ای خواهر مسلمان، آیا آنقدر به یاد زینب(س) هستیم تا یاد نماز شبش، سحرگاه بیدارمان کند؟ یا به یاد قرآن آموختنش قرآن به دست گیریم و به تفسیرش بنگریم؟

وصال یگانه

اخلاص را، ایمان به خدا را از کودکی در قلب تو حک کردند؛ آنگونه که در شمارش هم زبان به یکتایی او گشودی و از غیر سرباز زدی و سپس از کودکی تا کهولت از عزیزترین ها دل کندی و بهترین ها را وداع گفتی و در آخر تو ماندی و آن یگانه ای که مخلصانه یگانه اش می خواندی. تو و آن یکتای مهربانی که از جام صبوری اش تو را نوشاند. و امروز ای زینب، همان یکتای سراسر مهر، تو را به وصال خود فرا می خواند. گوارا باد بر تو این وصال شیرین با معبود یگانه و این وداع ابدی با دنیای پر درد و رنج.

پاسخ سرزنش

در مجلس ابن زیاد غوغایی است. مردم گرد آمده اند. سرهای شهدا را وارد مجلس کرده اند و نیز کاروان غریبان را با غل و زنجیر! ابن زیاد سرمست از غرور رو به زینب کبری(س) کرد و با سرزنش گفت: «کار خدا با برادرت حسین را چگونه دیدی؟» و زینب در بند اسارت، مصیبت دیده و داغ فراق چشیده پاسخ داد: «جز زیبائی ندیدم؛ آنان گروهی بودند که خدا برایشان شهادت را نوشته بود پس به قتلگاه خود شتافتند. اما تو دادگاهی در پیش داری و باید به کارهایت پاسخ دهی. و آن روز ای پسر زیاد، چه پاسخی توانی داشت؟»

نکوهش ستمکاران

کاروان عشق، غریبانه به شام بلا رسیده است. چند روزی است که مصیبت شهادت برادران، فرزندان و دیگر عزیزان، دل سوخته زینب(س) را مدام آتش می زند. ساعتی نیارمیده است؛ یا به تیمار بیمارش سرگرم بوده یا کودکان را به سامان آورده است یا برای دفاع دین با زبان جنگیده است. اینک در مجلس یزید چقدر خسته است و چقدر دل سوخته؛ اما خستگی و دل سوختگی موجی نیست که دریای صبر زینبی را متلاطم کند و یا زبان برّان او را در دفاع از دین به لکنت اندازد؛ سپس در برابر یزید ستمکار و میگسار زبان به خطبه می گشاید: «ای یزید، اگر اکنون این حوادث تلخ مرا مجبور ساخته تا با چون تویی هم سخن شوم، بدان که من قدرت تو را بس ناچیز می شمرم و تو را پست تر از آن می دانم که نکوهشت کنم یا زبان به سرزنشت باز کنم. به زودی خواهی دید که زیان کرده ای. اینک بنگر که آیا این تصمیم تو جز سفاهت چه بود و حال آنکه روزگار قدرت تو همین چند روز بیش نیست». شهامت زینب کبری و خروش کلامش مجلس یزید را دگرگون ساخت و کار را بدانجا رسانید که یزید به عذرخواهی برخاست و زبان به ندامت گشود و این نبود مگر همان رسالت عاشورایی که زینب(س) بر عهده داشت.

ایمان قلبی

ایمان استواری که زینب(س) به معبود یگانه دارد و اطمینانی که او بر سخن حق و برتری ولایت احساس می کند، از او شیرزن شجاعی می سازد که با جرأت تمام در برابر یزید فریاد برمی آورد: «ای یزید، آیا خیال کرده ای اینکه روزگار را بر ما تنگ کرده ای و جهان را تیره ساخته ای و ما را چون اسیران در شهر گرداندی به آن معنی است که ما را نزد خدا منزلتی نیست و تو نزد خدا کرامتی داری؟ سرجای خود بنشین و بازهم بنشین که هرگز چنین نیست. به خدا سوگند، تو فقط پوست خود را کندی و کالبد خود را دریدی و خود را خوار ساختی و این ننگ هرگز از زندگی تو پاک نخواهد شد».

زینت(س) حماسه آفرین

افتخار جامعه زنان همین بس که شیرزنی حماسه آفرین چون زینب کبری(س) از میان آنان به پاخاسته است. زینبی که تاریخ هرگز نام او و حماسه های او را از یاد نخواهد برد. حماسه ای که زینب آفرید و مبارزه ای که او در برابر ظلم و ستم زمانه انجام داد، تاریخ کمتر به خود دیده است. خدا او را برای عاشورا آفریده بود و او حماسه عاشورایی اش را برای بقای اسلام آفرید. رحمت بی پایان خدا بر او که افتخار عالمیان است.

با کاروان عشق

امشب آخرین شب ماندن است. فردا باید سفر عشق آغاز شود و زینب(س) در برابر شوهرش، عبدالله بن جعفر طیّار، به تقاضای رخصت نشسته است تا پابه پای برادر عازم شود. و عبدالله که می داند گفتن «نه» بهانه مفارقت جان از بدن زینب(س) است، «نه» نمی گوید. زینب(س) پا در کاروان عشق می نهد و عبدالله شاید برای بقای فرزندان بنی هاشم یا به دلیلی دیگر می ماند، در حالی که نگران مولایش حسین(ع) است. او، دل با کاروان همراه دارد و برای اثبات این عشق دو فرزندش، محمد و عون، را با کاروان رهسپار می کند. رحمت ابدی حق بر آنان که مهر حسین(ع) را در سینه داشتند.

وفاداری به مول

ابن عباس، صحابی وفادار حضرت که اینک اصرارش در منصرف ساختن امام(ع) بی نتیجه مانده است، از امام می خواهد که در سفر شهادت، زنان و دختران را با خود همراه نکند. پاسخی که ابن عباس در برابر این خواهش می شنود نه از امام که از عقیله بنی هاشم، خواهر امام است که می فرماید: «ابن عباس، آیا می خواهی که بزرگ ما، سرور ما و مولای ما تنها برود و ما را بگذارد؟ نه، به خدا قسم که ما با او زنده ایم و با او می میریم؛ چرا که روزگار جز او را برایمان باقی نگذاشته است». و این گونه بانوی قهرمان کربلا، وفاداری به ولایت و عقیده را به تصویر می کشد. رحمت و درود خدا بر او و بر برادر بزرگوارش باد.

کلام آتشین

پافشاری بر عقیده و ارزش ها در زینب کبری(س) تا آنجاست که در میان غل و زنجیر اسارت، پس از آنکه با شترهای بی محمل در شهر گردانیده شد و استهزا و سرزنش فراوان شنید، در مجلس ابن زیاد، وقتی ابن زیاد گفت: «سپاس خدای را که شما را مفتضح نمود و دروغتان را آشکار کرد»، فرمود: «سپاس خدا را که ما را بزرگ داشت به پیامبرش محمد(ص) و ما را طاهر گردانید از هر بدی و آلودگی. پس همانا که فاسقین رسوا می شوند و فجّار دروغ می گویند و ما نه فاسقیم و نه فاجر». ضرباتی که زینب(س) با کلامش بر دهان ظلم می کوبد نشانه های پیروزی خون بر شمشیر است.

مادر دو شهید

زینب کبری(س) مادر دو شهید از شهدای کربلا به نام های محمد بن عبدالله و عون بن عبدالله است. او با دست خود لباس جنگ بر تن دو فرزندش پوشانید و هر دو را در رکاب مولایش حسین(ع) به شهادتگاه فرستاد. او پس از شهادت فرزندان به سوگ آنان ننشست؛ چرا که این دو قربانی را برای آن مرد بزرگ بسیار کوچک می دید و نگران آن بود که با اشک او در دل مولایش شرم یا اندوهی راه یابد و او که سراپا عشق حسین(ع) بود، اینک آرام به خیمه پناه برده تا با برادر روبرو نشود. شگفتا از این عشق! و شگفتا از دریای معرفتی که در وجود او جاری است!

زینب گونه ها

امروز مادران شهیدان در سوگ مادری به ماتم نشسته اند که دو فرزندش را در راه دفاع از دین و ولایت رهسپار شهادت کرد. شهادت عقیله بنی هاشم، زینب کبری را به همه مادران شهیدان تسلیت می گوییم. به همه آنان که به آینه وجود او چشم دوختند و خالصانه او را سرمشق خود قراردادند و با دست خود غنچه های بوستان زندگیشان را به دین و ولایت تقدیم کردند. همه آنان که در دریای معرفت زینبی غرق شدند و به مروارید عشق بر ولایت دست یافتند. همه آنان که خود را به پرده حیای زینبی آراستند و زینب گونه، فریاد دفاع از دین سر دادند و همه آنان که اینک زینب گونه مظلومیت خون شهدا و پیروزی همیشگی دین را فریاد می کنند. مژده باد آنان را بر چنین سرمشقی که انتخاب کردند. بشارت باد آنان را بر چنین راهی که برگزیدند.

دریای مصیبت ه

تاریخ شیعه، تاریخ مظلومیت و مصیبت است. روزی در عزای رسول خدا(ص)، روزی در ماتم شهادت خیرالنسا(س)، روزی در اندوه غربت و شهادت، علی(ع) روزی در عزای شهادت غریبانه حسن(ع) و روزی دیگر در ماتم عاشورا و حسین(ع). اما تو ای زینب، ای جگرگوشه رسول خدا(ص)، ای دردانه علی(ع)، ای میوه دل زهرا(س)، رحلت تو تکرار همه مصیبت هاست؛ مرور همه رنج ها و ماتم هاست؛ تجلّی لحظه لحظه عمر پر از اندوه توست. نام تو تجلی نام اهل بیت است و یاد غربت تو، یادواره مظلومیتهای بی پایان اهل بیت. گویی تو آیینه تمام نمای مصیبت های خاندان عصمت و طهارتی. درود و سلام بی پایان خدا بر تو و بر اهل بیت رسول خدا(ص).

بهترین ها

عالم از آغاز آفرینش در انتظار شما بود. دنیا همیشه دل به گوهر وجود شما خوش خواهد داشت و گرد محور عشق شما خواهد چرخید که شما اهل بیت بهترین اید و تو ای زینب، بهترین خواهری. چنان که پیامبر فرمود: «حسین بهترین پدر، مادر، برادر و خواهر را دارد». و تو ای زینب، در گام به گام زندگی ات نشان دادی که به راستی بهترین خواهری. سلام و درود خدا بر تو و بر برادرت حسین(ع) و بر خاندان وحی(ع).

حماسه کربلا

حماسه کربلا و قیام امام حسین(ع) دو مرحله مهم دارد: مرحله نخست آن اعتراض امام حسین(ع) به ستمکاری و کج روی ها بود که سرانجام منجر به شهادت آن حضرت شد؛ مرحله دوم کشاندن این حماسه از سرزمین کربلا به دیگر نقاط جهان و تعمیم آن به تمامی زمان ها و سرزمین ها بود. این مرحله را حضرت زینب، شیرزن کربلا، رشیدانه انجام داد. آن حضرت با زبان علی گونه خود و افشای توطئه های یزید، انقلاب عاشورا را عالم گیر کرد.

آیت الهی

علامه سیدعبدالحسین شرف الدین(ره) فرموده اند: «بزرگوارتر، کریم تر و نجیب تر از زینب(س) دیده نشده است. او نشانه ای از نشانه های الهی بود. زینب(س) در تیزفهمی، صفای نفس، لطافت حس، قوت قلب، شجاعت و شهامت، استواری و استقامت بی نظیر بود».

در آغوش نبوت

علامه شیخ جعفر نقدی درباره حضرت زینب(س) فرموده اند: «پرورش زینب، این گوهر گران بها، در آغوش نبوت بود. زینب(س) در خانه رسالت بالید. شیر وحی از مادرش زهرای بتول(س) نوشید و به دست پسر عم رسول خدا(ص)، علی مرتضی(ع)، کرامت فرا گرفت. زینب پرورش آسمانی یافت و تربیتی روحانی. تن پوش فاخر شکوه پوشید و ردای پاکدامنی بر تن کرد».

پرستنده آل علی

عبادت از بالاترین درجات بندگی است و پیشوایان معصوم(ع) مرتبه والایی در پرستش دارند. از حضرت رسول تا حضرت مهدی(عج)، همه با خدای بزرگ انس و الفتی ویژه داشته اند و بهترین لحظاتشان هنگامی بوده است که در خلوت با خدای خود به راز و نیاز می پرداختند. زینب(س) نیز بخشی از شب را به عبادت می پرداخت و در دوران حیات خود هیچ گاه شب زنده داری را ترک نکرد. آن چنان عبادت می کرد که او را عابده آل علی (پرستنده آل علی) نام دادند. امام سجاد(ع) فرموده اند: «در شب یازدهم عاشورا هم نماز شب زینب کبری(س) ترک نشد و نشسته نماز خواند».

تندیس پاکدامنی

علامه مامقانی(ره) درباره حضرت زینب(س) فرموده اند: «زینبی می گویم، زینبی می شنوی! اما چه می دانی که زینب کیست؟ او دارای صفات پسندیده بوده است؛ چندان که احدی از زنان، جز مادرش، دارای چنین صفاتی نبوده و نیستند. چنان که در موردش گفته می شود زینب، صدیقه صغری(س) است. زینب(س) در حجاب و عفاف، یگانه زنی است که احدی از مردان او را در زمان پدر و برادرانش تا زمان واقعه عاشورا ندیده بود».

سخن علامه سید محسن امین درباره حضرت زینب(س)

علامه سیدمحسن امین درباره حضرت زینب(س) می فرمایند: زینب کبری(س) از زنان با فضیلت است و فضایلش مشهورتر از آن است که بیان شود. خرد، استواری و بلاغتش نیازمند گفتن نیست؛ چرا که همه اینها از خطبه ای که در کوفه و شام ایراد فرموده بود به خوبی معلوم است. آن گونه که گویا از زبان پدرش علی(ع) سخن می گوید. البته از زینب(س) عجیب نیست؛ زیرا او از شاخه های درخت نبوت و از خاندان هاشمی بود. جدش رسول خدا(ص) پدرش علی مرتضی(ع) و مادرش زهرای بتول(س) و برادرانش حسن(ع) و حسین(ع) است.

شجاعت

از ویژگی های برجسته زینب(س) شجاعت است؛ شجاعتی علی گونه که در عاشورا نیاز بود. اگر ذره ای ترس و وحشت از حکومت طاغوتی و ستمگر یزید داشت، نمی توانست پیروز شود. شجاعت زینب(س) باعث شد تا پرده از جنایات یزید ستمگر بردارد. شیرزن خاندان آل علی چنان با صلابت ندا سر داد که کاخ سلطنت امویان ستمگر از جای کنده شد.

تبعید بعد از اسارت

روح متلاطم زینب(س) از توفان ها عبور کرده بود و از دریای آتش گذشته بود. اندیشه و زبان او آگاهی بخش بود و مردم جرعه نوش چشمه دانش او بودند. نهضت بیداری در مدینه آغاز شد. نهضتی که ریشه اش خون پاک حسین(ع) و یارانش و پاسدارنده و تبیین کننده اش زینب(س) بود. شعله های بیداری افروخته شده بود و آتش نهضت مدینه شعله ور بود. حاکم مدینه برای یزید نامه ای نوشت و آنچه پیش آمده بود توضیح داد. یزید دستور تبعید زینب را داد.

القاب و نام های حضرت

حضرت زینب(س) به واسطه کمالات و شایستگی های بسیاری که داشتند، القاب و نام های گوناگونی همچون صدّیقه، موثّقه، عارفه، فاضله، کامله و عابده خاندان علی(ع) دارند. او را عالمه غیر معلّمه ـ دانشوری که استاد ندیده است ـ و عقیله بنی هاشم هم می گفتند.

چگونگی تربیت و پرورش حضرت زینب(س)

حضرت زینب کبری(س) در بین خاندان رسالت و در خانه شریف امام علی(ع) به دنیا آمد و در دامان پر مهرحضرت زهرا(س) بزرگ شد. پرورش قُدسی آن حضرت در خانه ای بود که ایمان و پرهیزکاری و شجاعت وعفاف در آن موج می زد. در واقع پنج تن آل عبا مربیان آن حضرت بودند و پرورش او را به عهده داشتند. از این رو، از چنین بانویی چندان شگفت نیست که مصیبت های کربلا و پس از آن را آن گونه تحمل کرده دلاورانه دربرابر ستمگران بایستد و شکوه و شوکتشان را به سُخره گیرد و با افشای جنایت های ستمگران اموی، آنها را رسوای زمین وزمان سازد.

سخنوری و شجاعت حضرت زینب

عمر ابونصر، دانشمند لبنانی، در کتاب فاطمه دخت پیامبر می نویسد: «کاملاً روشن است که زینب(س) دخترفاطمه زهرا(س)، در میان خاندان پیامبر، از شجاع ترین و سخنورترین افراد بود و فصاحت و بلاغت بسیاری در کلامش داشت. شهرت حضرت زینب(س)، به خصوص، پس از ماجرای کربلا و وقایع بعد از آن است که در آن، زینب اوج دلاوری، نترسی، استواری و بلاغت خود را نشان داد».

زینب بانوی نمونه

حسن قاسم پژوهشگر عرب در کتاب حضرت زینب می نویسد: «بانوی پاک و بزرگوار، زینب دختر امام علی بن ابیطالب(ع) و خواهر حسنین(ع)، از خانواده ریشه داری بود و گوهر ارجمند، روح کامل و جان پاکی داشت.گویی در قالب و ساختاری آفریده شده بود که به فضایل و نیکی ها عطرآگین شده بود. هر کس در آثاروجودی و زندگی آن بزرگوار تحقیق کند، در برابر خود زنی را می بیند که نُماد حق، فضیلت، شجاعت،جوانمردی، فصاحت، قدرت روحی و پاکی و پرهیزگاری است».

نیابت خاص حضرت زینب(س)

شیخ صدوق(ره) می فرماید: «حضرت زینب(س)، از برادر بزرگوارش سیدالشهدا(ع) نیابت خاص داشت و پس از شهادت سالار شهیدان(ع)، تا هنگامی که امام سجاد(ع) در بیماری بود، مردم در مسائل حلال وحرام به آن بانو رجوع می کردند».

حضرت زینب(ع) از راویان حدیث بود

شیخ طبرسی می گوید: «حضرت زینب(س) روایات بسیاری از مادر گرامی اش نقل کرده است. هم چنین گفته اند:ایشان از پدر و مادر و برادران بزرگوارش و نیز از ام سلمه و ام هانی و برخی از زنان حدیث نقل کرده است واز جمله راویانی که از او حدیث شنیده و نقل کرده اند می توان به ابن عباس، امام سجاد(ع)، همسرش عبداللّه بن جعفر و فاطمه صغری دخت گرامی امام حسین(ع) اشاره کرد».

عبادت حضرت زینب(ع)

حضرت زینب(ع) در عبادت و پرستش مانند مادرش فاطمه زهرا(س) بود. از امام سجاد(ع) روایت شده است که فرمودند: «عمه ام زینب، در مسیر کوفه به شام نیز نمازهای واجب و نافله خود را به طور کامل به جا می آورد ودر برخی از منزل ها نماز خود را نشسته به جا می آورد. علت این کار را از او پرسیدیم، فرمود: به دلیل شدت ضعف و گرسنگی است که نشسته نماز می خوانم؛ زیرا حضرت زینب(س) سهم غذای خود را که یک قرص نان بود، بین کودکان تقسیم می کرد». نیز روایت شده است که حضرت سید الشهدا(ع) در وداع آخر، به خواهر گرامی اش فرمودند: «خواهر، مرا در نماز شب فراموش نکن».

منزلت والای حضرت زینب(س)

روایت شده است که هرگاه حضرت زینب(س) به دیدار برادر گرامی اش امام حسین(ع) می رفت، آن حضرت به احترام خواهرش، از جا برمی خاست و او را در جای خود می نشاند. این نشان دهنده منزلت والای حضرت زینب(س) است.

خطبه حضرت زینب کبری در شام و در برابر طاغوت زمان حماسه بلندی است که آسمان فرساترین همت های مردانه را در برابر شکوه خود به کرنش وا می دارد و یادآور شجاعت علیّ مرتضی و فصاحت و بلاغت حضرت فاطمه زهراست. در زیر بخش هایی از آن را مرور می کنیم:

عاقبت زشتکاران

سپاس پروردگار عالمیان را و درود بر پیامبرش و خاندان او. راست گفت خداوند که فرمود: آنها که زشتکاری کنند و به بدکاری رو آورند، عاقبتشان بدانجا رسد که آیات خدا را دروغ شمرند و آن را به سخره گیرند. ای یزید، آیا گمان کردی که چون عرصه را بر ما تنگ کردی و آسمان را پیش چشممان تاریک، و چون مانند اسیران در شهرها گرداندیمان، ما نزد خدا بی مقدار شدیم و تو کرامتمند و گمان بردی که این پیش آمدها از مقام ارجمند توست؟ و از این رو برخود می بالی و ناز می کنی و شادی که دنیا به میل توست و روزگار بر وفق مراد تو و سلطنت تنها از آن تو؟ آرام تر یزید! آرام تر! از یاد بردی سخن خدا را که فرمود: آنان که به راه کفر رفتند، گمان نکنند این دو روزه مهلتی که به آنها دادیم مقدمه سعادت آنهاست؛ نه، بلکه این مهلت برای آن است که بر گناهان خود بیفزایند و آنان را عذابی خوار کننده در پیش است.

نتیجه کفر

ای پسر آزاد شده به دست پیامبر! آیا این از سر عدل است که زنان تو در پرده باشند و زنان آل محمد بی پرده همراه دشمنان در شهر گردانده شوند؟ اهل منازل به تماشایشان بایستاند و از دور و نزدیک، پست و شریف بر آنها بنگرند و حال آنکه یاوری از مردان آنها با آنها باقی نمانده است و نه از حامیان آنها کسی زنده است؟ اینها از سر سرکشی و عصیان توست با خدا و دشمنی تو با رسول خدا و پشت کردن تو به آنچه از سوی خداست. و بر این عمل تو تعجبی نیست و جز این امید نمی رود از تو که اینها نتیجه کفر است. دست در خون فرزندان پیامبر بردی و خورشید آل عبدالمطلب را خاموش کردی. دیری نپاید که آرزو کنی کاش دست و پایم فلج و زبانم لال می شد و کاش مادرم مرا متولد نکرده بود، آن روز که پا در وادی خشم خدا نهادم و به دشمنی پیامبرش برخاستم.

پناه آل محمد(ص)

ای یزید، اگر امروز ما را به قهر و چیرگی، غنیمتی انگاشتی، دیری نپاید که غرامت از تو باز ستانده شود و تهی دست باشی، مگر به آنچه از پیش فرستاده ای. خداوند به بندگانش ستمکار نیست. ما به خدا شکوه بریم و به سوی او پناه گیریم. و اما تو چنان که توانی جهد کن و حیله بیفکن؛ اما قسم به آنکه ما را به وحی و کتاب و نبوت شرافت داد، نخواهی توانست دوران ما را به سرآوری و از هدف بازمان داری و ناممان را محو کنی و این ننگ از دامان تو پاک نخواهد شد. حال بنگر که آیا جز به پلیدی اندیشیده ای؟ که روزگارت دو روزی است و جمعیت تو پراکنده جمعیتی، آن روز که منادی فریاد کند لعنت خدا بر ستمکاران است.

سپاس خدا

سپاس خدایی را که ابتدای کار ما را سعادت و مغفرت و پایان آنرا شهادت و رحمت قرار داد. الهی، نعمتت را بر شهیدان ما لبریز کن، بر اجر و مزدشان بیفزا و ما را جانشینانی نیکو بدار. به درستی که خدا بخشنده و مهربان است

 

حوزه


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  ] [ 12:03 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

حضرت زينب(س) چگونه و در كجا چشم از جهان فرو بست؟

 
 
 
 

حضرت زينب(س) چگونه و در كجا چشم از جهان فرو بست؟

 

در مورد محل دفن حضرت زينب(س) سه قول هست:
1. حضرت زينب(س) به مدينه آمد و پس از ورود به مدينه پيوسته عزادار و گريان بود تا اين كه پس از يك سال و نيم در همان مدينه از دنيا رفت و در همان جا دفن شد. اكنون از قبر آن بانوي محترمه، اثري در دست نيست. اين قول را علامه سيد محسن امين اختيار كرده و از اقوال ديگر معتبرتر مي داند.
2. حضرت زينب(س) پس از ورود به مدينه، در مجالس و محافل سخن مي گفت و مظالم و جنايات يزيديان را بازگو مي كرد. فرماندار مدينه ماجرا را به يزيد نوشت و او دستور داد زينب را مخير سازند تا هر شهري كه مي خواهد (غير از مكه و مدينه) برود. حضرت زينب به شام رفت و در آن جا اقامت كرد و پس از چندي در همان جا از دنيا رفت. البته برخي احتمال داده اند قبري كه در شام است، قبر زينب صغري (ام كلثوم) است، نه قبر زينب كبري.
3. زينب (س) به علت افشاگري عليه دستگاه بني اميه، مجبور شد كه مدينه را ترك كند. از اين رو مصر را انتخاب كرد و در آن جا رحل اقامت افكند و همان جا از دنيا رفت. سيده زينب در شهر قاهره هم اكنون زيارتگاه مجلل و با شكوهي است و...))، (ر.ك : زندگاني حضرت فاطمه(س) و دختر آن حضرت، سيد هاشم رسولي محلاتي).
بنابراين نمى‏توان به صورت يقينى گفت كه قبر حضرت زينب(س) در شام است و اگر مسلّم باشد كه آنان در شام دفن شده‏اند در اين صورت مى‏توان پرسيد كه آيا آنان دوباره به شام برگشته‏اند؟ در اين مورد برخى از مورّخان نوشته‏اند كه حضرت زينب كبرى(س) در اثر قحطى در مدينه و يا واقعه‏ى «حرّه» به همراه شوهرش عبداللّه‏ به شام آمد و در آن‏جا وفات يافت و واقعه «حرّه» اين است كه در سال 62 هجرى قمرى مردم مدينه يزيد را از حكومت خلع و حاكم اموى مدينه را عزل كردند. اين خبر به يزيد رسيد. يزيد، مسلم بن عقبه را با 12 هزار نفر به سوى مدينه فرستاد. نيروهاى مسلم بن عقبه در شرق مدينه در مكانى به نام حرّه مستقر شدند و از آن جا به شهر حمله و شهر را قتل و غارت كردند(تاريخ و اماكن سياحتى و زيارتى سوريه، ص 63 و منتخب‏التواريخ، ص 66).
آن چه بايد در اين گونه موارد مورد توجه واقع شود اين است كه دشمن همواره تلاش مى‏كرد تا اقليت شيعه را كه پيرو امامان معصوم بودند، از بين ببرد و براى همين در كربلا همه را كشتند و در واقعه «حرّه» بسيارى از علويان را كشتند و به اين كشتار در طول تاريخ ادامه دادند. با وجود اين گونه دشمنان چطور مى‏توان در باب ولادت، وفات، محل دفن و تاريخ زندگى اين شخصيّت‏ها سخن قاطعانه گفت؟!
نکته ديگري که توجه به آن خوب است اين است که آنچه مهم است انجام زيارت و ارتباط معنوي با اولياي خدا است لذا ما در، هر سه مورد حضرت زينت سلام الله عليها را زيارت مي کنيم و هيچ گونه مشکلي ندارد و در، هر صورت اين بارگاهها مرکز عبادت و توسل به حضرات معصومين و زينب کبري است و دشمن شکن هم هست.

منبع: پرسمان دانشجويي

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  ] [ 12:01 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

کد خبر: ۸۵۱۲۷۳۶

 

 

دوم اردیبهشت ماه سالروز تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 1358 است؛ هرچند که به گفته برخی از فرماندهان قدیمی تر آن، این تاریخ عملا به بهمن 57 برمی گردد.

سپاه یک حرکت طبیعی و خودجوش مردمی بود که همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی تشکیل شد. در روزهای پیش از انقلاب اسلامی، نیروی امنیتی و پلیس رژیم شاه عملا در محله‌ها حکومتی نداشت و ارتش و نیروهای انتظامی هم به پادگان‌ها و مقرهای خودشان رفته بودند و بدین ترتیب اداره خیابان‌ها و کوچه‌ها در دست مردم بود؛ بنابراین به محض این‌که انقلاب اسلامی پیروز شد، مردم مساجد را به پایگاه‌های خود تبدیل کردند که در آن‌جا، هم کمیته‌ها و هم سپاه به وجود آمد.

البته در روزهای اول، گروه‌ها و افراد انقلابی در تهران چند سپاه تشکیل دادند؛ یک سپاه خود را وابسته به شورای انقلاب، یک سپاه خود را به دولت و سپاه دیگری هم خود را به شهید محمد منتظری وابسته می‌دانست. در نهایت قرار شد این مجموعه با یکدیگر ادغام و یکپارچه شوند و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به صورت یک تشکیلات واحد به وجود آید.

بر همین اساس، در تاریخ دوم اردیبهشت سال 58 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به صورت رسمی تشکیل شد. البته در ذیل نشان سپاه، تاریخ 1357 حک شده است؛ چراکه تشکیل سپاه عملا با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال 57 مصادف است ولی بعدها شورای انقلاب و امام خمینی(ره) به آن رسمیت بخشیدند و تلاش کردند سپاه به صورت یک سازمان منسجم تشکیل شود.

پس از آن، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در قانون اساسی نیز رسمیت یافت و در اصل 150 آن، سپاه به صورت قانونی رسمیت پیدا کرد و برای دفاع از انقلاب اسلامی باقی ماند.

در روزهای اول انقلاب، کمیته‌ها و سپاه توانستند خلاء امنیتی و انتظامی موجود در ابتدای انقلاب را پر کنند و زمانی که جنگ تحمیلی آغاز شد نیز، سپاه توانست به دفاع از کشور کمک شایانی کند. با آغاز جنگ، سپاه حضور در جبهه‌های جنگ را آغاز کرد و به سرعت ساز و کار خود را متناسب با نیاز جنگ، از ساختار امنیتی، انتظامی و اطلاعاتی به یک ساختار نظامی تبدیل کرد.

از سال دوم جنگ که عملا میدان برای سپاه باز و موانعی که در ساختار حکومتی وجود داشت برطرف شد، سپاه توانست هم در بعد کسب اطلاعات صحیح از دشمن اقدام کند و هم ضمن طرح‌ریزی عملیات، یگان‌های خود را سازماندهی و انجام عملیات را آغاز کرد و توانست عملیات های موفقی را در طول هشت سال جنگ تحمیلی بویژه از سال دوم به بعد انجام دهد.

پس از پایان جنگ،‌ سپاه شروع به گسترش ساختار و فعالیت های خود کرد و با تاسیس قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء (ص) نیز وارد فعالیت های اقتصادی شد. این فعالیت ها تا جایی پیش رفت که امروز به گفته سردار جعفری فرمانده کل سپاه، " این مجموعه امروز در اکثر یا همه پروژه‌هایی که به ویژه در رابطه با نیروگاه‌های هسته‌یی، تولید گاز، احداث نیروگاه‌های مختلف، حفر چاه و انتقال گاز، آب و نفت انجام می‌شود به دولت کمک می‌کند. هدف اصلی سپاه کمک به امر سازندگی دولت است و امروز دولت نیز به این نقش موثر سپاه اذعان دارد."

همین مساله موجب شد تا بعضا انتقاداتی از این سازمان مطرح شود ولی سردار جعفری از این فعالیت ها دفاع کرد و گفت: « فعالیت‌های اقتصادی سپاه به فعالیت‌های نظامی آن ضربه نمی‌زند چراکه ساختاری که این کار را انجام می‌دهد از ساختارهای نظامی سپاه جداست و دو سلسله مراتب فرماندهی دارد و هیچ مانعی برای فعالیت‌های دفاعی و امنیتی سپاه ایجاد نمی‌کند. »

با قوت گرفتن برخی تهدیدات و ادعاهای غرب در مورد ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز شاهد بروز تغییراتی در ساختار و سازمان خود بود و در مهمترین گام، نیروهای مقاومت بسیج در سراسر کشور مستقیما زیر نظر نیروی زمینی سپاه قرار گرفتند و هر کدام از آنها به سپاه های استانی تبدیل شدند.

در تاریخ دوم اردیبهشت سال 58 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به صورت رسمی تشکیل شد. البته در ذیل نشان سپاه، تاریخ 1357 حک شده است؛ چراکه تشکیل سپاه عملا با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال 57 مصادف است

بدین ترتیب، 31 سپاه استانی تشکیل شد که به گفته فرماندهان ارشد سپاه ، این امر بر چابکی و چالاکی نیروهای زیرمجموعه می افزاید و موجب می شود تا امکان انجام واکنش سریع در برابر تهدیدات احتمالی داخلی و خارجی بیشتر فراهم شود.

حضور سپاه در عرصه جنگ های سایبری و اینترنتی با تشکیل ارتش سایبری و گسترش تلاش ها در جهت طراحی و ساخت موشک های دوربرد نیز، از جمله فعالیت های عمده سپاه طی سال های اخیر محسوب می شود.

قانون اساسی درباره سپاه می گوید: « سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در نخستین روزهای پیروزی این انقلاب تشکیل شد، برای ادامه نقش خود در نگهبانی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن پا برجا می‌ماند. حدود وظایف و قلمرو مسئولیت این سپاه در رابطه با وظایف و قلمرو مسئولیت نیروهای مسلح دیگر با تأکید بر همکاری و هماهنگی برادرانه میان آنها به وسیله قانون تعیین می‌شود. »

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  ] [ 11:59 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۱۵۹۴۵
مردمي ترين سپاه؛

سالروز تشکيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مبارک باد  

دوم ارديبهشت هر سال يادآور تدبيرحکيمانه امام خميني (ره) در تاسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است که ايستادگي در برابر ابرقدرت هاي شرق و غرب را سرلوحه کار خود قرار داد تا عزت و افتخار حسيني را بيش از پيش نصيب ملت غيور ايران کند.
گروه خبری و تحلیلی "بوشهرنیوز":

دوم ارديبهشت هر سال يادآور تدبيرحکيمانه امام خميني (ره) در تاسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است که ايستادگي در برابر ابرقدرت هاي شرق و غرب را سرلوحه کار خود قرار داد تا عزت و افتخار حسيني را بيش از پيش نصيب ملت غيور ايران کند.

يکي از نهادهايي که پس پيروزي انقلاب اسلامي به فرمان امام خميني (ره) تشکيل شد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود که در ارديبهشت ماه سال 1358 شوراي انقلاب با تأسيس شوراي فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، گامي اساسي در راه سازمان دهي اين نهاد برداشت.

در آن زمان، دستگاه دفاعي و امنيتي بازمانده از دوره پهلوي، به پاک سازي و بازسازي نياز داشت که بر اساس همين نياز، کميته هاي انقلاب اسلامي با حضور و شرکت فعال مردم در مساجد به صورت خودجوش تشکيل شد تا از فعاليت ناجوانمردانه ضدانقلابيان در داخل کشور جلوگيري کند و توطئه هاي دشمنان را خنثي نمايد.

در حقيقت هدف از تشکيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، نگهباني از انقلاب و دستاوردهاي آن و کوشش در راه تحقق آرمان هاي الهي و گسترش حاکميت قانون
بود که البته تقويت توان دفاعي جمهوري اسلامي از راه همکاري با ديگر نيروهاي مسلح و آموزش نظامي، از ديگر اهداف تشکيل اين نهاد شمرده مي شود.

وظايف سپاه پاسداران انقلاب اسلامي

وظايف اين نهاد انقلابي در نخستين اطلاعيه شوراي فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در شانزدهم ارديبهشت سال 1358 اين گونه اعلام گرديد:

کمک به اجراي امور انتظامي، امنيتي و کنترل تعقيب و دستگيري عناصر ضد انقلاب؛

مبارزه مسلحانه عليه جريان هاي مسلحانه ضد انقلاب؛

دفاع در برابر حملات و اشغال گري هاي عوامل يا قواي بيگانه در داخل کشور؛

همکاري و هماهنگي موثر با نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران؛

کمک در اجراي دستورات انقلاب اسلامي و دادگستري دولت جمهوري اسلامي؛

حمايت از نهضت هاي رهايي بخش و حق طلبانه مستضعفين جهاني تحت نظارت مقام معظم رهبري؛

کمک به پيشبرد طرح هاي عمراني.

فعاليت هاي سپاه

سپاه هم زمان با توطئه هاي گروهک هاي ضد انقلاب و اعلام جنگ مسلحانه بر ضد نظام مقدس جمهوري اسلامي، به مقابله با اين توطئه ها پرداخت و با کشف و انهدام خانه هاي تيمي، توطئه شوم دشمن را نقش بر آب کرد.

يکي از شگردهاي آنان، استفاده از گروه هاي مزدور داخلي بود؛ آنان با حوادثي همچون ماجراي گنبد، غائله خوزستان و اغتشاش کردستان، مي خواستند نظام مقدس جمهوري اسلامي را از درون متلاشي کنند.

سپاه پاسداران بر اساس رسالتي که بر دوش داشت، يکي از نخستين نهادهايي بود که به سرکوب گروه هاي وابسته پرداخت.

سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در ابتدا جزو نيروهاي شهري محسوب مي شد، امّا با توجّه به شرايط خاص جامعه و پراکندگي قواي انتظامي، مأموريت حفظ نظم و امنيت عمومي را عهده دار شد و با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران، اين نهاد مقدّس با بسيج نيروهاي مردمي به دفع حملات دشمنان پرداخت و براي حفظ و استمرار نظام مقدّس جمهوري اسلامي به صحنه هاي مبارزه عليه استکبار جهاني پا گذاشت.

جايگاه سپاه در جنگ تحميلي

حمله ناجوانمردانه ارتش عراق به سرکردگي آمريکا و تحميل جنگ از سوي رژيم بعث به جمهوري اسلامي، صحنه جديدي از امتحان الهي را پيش روي سپاهيان پاسدار گشود و مسئوليت سنگين دفاع از مرزهاي ايران اسلامي را بر دوش آنان نهاد.

برادران دلاور سپاهي با توکل به خداوند و با سرهاي پرشور و دل هاي پرسوز به مقابله با دشمن متجاوز شتافته و در برابر متجاوزان به دفاع پرداختند.

جايگاه بلند و ارزشمند سپاه پاسداران و رشادت هاي بي شمار رزم آوران آن نهاد در طول هشت سال دفاع مقدّس، در قالب وصف نمي گنجد و تنها بايد همان جمله معروف امام راحل را يادآور شد که «اگر سپاه نبود کشور هم نبود».

حضور سپاه در عرصه سازندگي

پس از پذيرش قطع نامه 598، سپاه پاسداران افزون بر وظيفه اصلي خود که حفظ کيان اسلامي کشور بود، بر اساس فرمان مقام معظم رهبري، وارد ميدان سازندگي کشور شد.

هدف سپاه از ورود به اين عرصه، استفاده بهينه از منابع و امکانات اقتصادي و عمرانيِ موجود در سپاه، مشارکت در اجراي برنامه هاي توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي کشور، کسب تجربه و دانش فني به منظور افزايش توان دفاعي سپاه، تداوم ارتباط سپاه و مردم و ايجاد بستر مناسب براي مشارکت نيروهاي متخصص بسيجي در توسعه کشور بود.

اينک سپاه پاسداران در راه آباداني و عظمت کشور اسلامي ايران، تمام تلاش خويش را به کار گرفته است تا در اين ميدان مقدّس نيز حضوري فعّال و سازنده داشته باشد.

اين نهاد مقدس در فعاليت هايي از قبيل سدسازي، راه سازي، کشاورزي، دامداري، طرح هاي آب رساني و گازرساني و احداث واحدهاي مسکوني نقشي فعال و پرثمر ايفا کرد.

پس از فراغت از جنگ، قرارگاه سازندگي خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، در راه مأموريت دفاع از دستاوردهاي انقلاب اسلامي و توسعه همه جانبه کشور، وارد عرصه سازندگي شد.

اين مرکز با اجراي طرح هاي بزرگ ملي و محلي در زمينه هاي گوناگون، مانند سد سازي، جاده سازي، زه کشي و احداث کانال، ساخت تصفيه خانه، احداث خطوط انتقال آب و گاز و نفت، ساخت سازه هاي شناور، بندر، اسکله و موج شکن، ساخت پالايشگاه، احداث تونل، سازه هاي زيرزميني، مخازن نفت و آب، حمل و نقل، معدن، کشاورزي، خدمات مشاوره اي و غيره، کمک به دولت جمهوري اسلامي و خدمت به مردم را هدف خود قرار داد.

پاسداري از دستاوردهاي انقلاب اسلامي

اگرچه سپاه براي مقابله با انواع تهديدهاي موجود، هويتي نظامي يافت اما نظامي گري، در واقع يکي از جنبه هاي وجودي اين نهاد مقدس را تشکيل مي داد.

پاسداري از دستاوردهاي انقلاب اسلامي در همه شئون کشور، اصلي ترين مأموريتي بود که از روزهاي نخست از سوي حضرت امام خميني (ره) و ديگر مسئولان کشور بر عهده سپاه گذاشته شد.

در دهه اخير که دشمنان بيداري اسلامي، دايره تهديدهاي خود را در حوزه فرهنگ، متمرکز و سطح عمليات رواني خويش را گسترده کرده است، انديشه اي مقدس در سطح فرماندهان عالي سپاه شکل گرفت که به فعاليت هاي فرهنگي معتقد است.

اين ديدگاه که از حساسيت اوضاع فرهنگ جهاني و تهديدهاي بر ضد جهان اسلام سرچشمه مي گيرد، مي کوشد فعاليت هاي فرهنگي سپاه را به عنوان يکي از مأموريت هاي اصلي اين نهاد در کنار مأموريت هاي ديگر ببيند.

نگاهي به عملکرد سپاه در سنگر دفاع از انقلاب، خنثي سازي توطئه ها و خاموش کردن شعله فتنه هاي کور گروهک هاي داخلي و گذري بر عملکرد سپاه در سنگر سازندگي و طراحي و ساخت سلاح ها و تجهيزات فوق مدرن نظامي، همه گوياي موفقيت هاي روزافزون اين نهاد افتخارآفرين است.

سپاه پاسداران در آينه کلام امام خميني (ره)

حضرت امام خميني (ره) در بخشي از سخنان خود در حمايت از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مي فرمايند «من از سپاه راضي هستم و به هيچ وجه نظرم از شما برنمي گردد، اگر سپاه نبود، کشور هم نبود؛ من سپاه پاسداران را بسيار عزيز و گرامي مي دارم، چشم من به شماست، شما هيچ سابقه اي جز سابقه اسلامي نداريد».

ايشان همچنين درباره نقش سپاه در پشتيباني از جمهوري اسلامي فرموده اند «سپاه پاسداران که رُکني بزرگ در پيروزي انقلاب اسلامي است، با اقتدا به مولاي خود سيد مظلومان ـ عليه الصلوة والسلام ـ نجات بخش ملت ايران و اسلام عزيز از شب هاي تاريک و ظلماني ستمشاهي بود و در پاسداري از انقلاب و هدف هاي آن، عاملي مؤثر و رُکني رکين بوده و هست».

در سايه سار کلام رهبري

رهبر معظم انقلاب اسلامي، حضرت آيت اللّه خامنه اي نيز درباره جايگاه سپاه در نظام جمهوري اسلامي ايران مي فرمايند «سپاه در تاريخ شناخته شده خود ما، يک پديده کم نظير و شايد بي نظير است؛ يعني سپاه، موجودي است که ولادت و رشد و نماي آن در صحنه انقلاب، آن هم در عرصه دشوارترين آزمون هاي انقلاب بود».

سلام بر پاسداران غيور

به راستي پاسدار، هرگز صراط مستقيم خويش را فراموش نمي کند و در هياهوي زندگي هيچگاه مسير رو به کمال را گم نخواهد کرد زيرا او به خوبي مي داند که پاسداري به ايمان و عمل، ولايت، اطاعت، تعهّد و تقواست؛ پس هرگز وظيفه پاسداري خويش را فراموش نمي کند.

سلام بر پيشواي پاسداران، الهام بخش عزّت و افتخار، حضرت حسين ابن علي (ع) که با فدا کردن جان، عشق و ايثار را معنا کرد و سلام بر فرزندان حضرت روح الله، حماسه سازان عاشورايي هشت سال دفاع مقدس و سلام بر پاسداران شهيد که با همت بلند خود ايران زمين را از چنگال دشمنان حفظ نموده و در اين راه جان خود را فدا کردند.


پایگاه خبری و تحلیلی "بوشهرنیوز" روز پاسدار را به حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای و تمامی پرسنل خدوم و جان بر کف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تبریک عرض می نماید.

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  ] [ 11:58 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۴۵۴۶۳
 

 

چه نيازى به تأسيس سپاه پاسداران بود؟  

 

دوم ارديبهشت مصادف است با سالروز تأسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به فرمان امام راحل. از همان روزها همواره سوالات و شبهاتي درباره سپاه مطرح مي كردند كه اكنون سي وسه سال از آن روزگار مي گذرد و هنوز هم درباره اين نهاد پر بركت و مقدس سوال و شبهه مطرح مي كنند. در همان روزهاي اول پيروزي انقلاب نهادهاي متعدد نظامي و امنيتي وجود داشت مانند كميته هاي انقلاب اسلامي و دادگاه هاي انقلاب، اما هيچكدام به اندازه سپاه تحت فشار سوالات و شبهات نبود مثلاً همان زمان مي پرسيدند كه با وجود كميته هاي انقلاب اسلامي، شهرباني، ژاندارمري، ارتش و حتي گروه هاي مسلح وفادار به انقلاب و غير فعال ديگر چه نيازي به تأسيس نهاد جديدي به نام سپاه پاسداران مي باشد.

 

اين سوال در طول سال هاي جنگ و پس از جنگ هم جريان داشت، البته به شكل هاي ديگري از قبيل اينكه «ادغام شوند در ارتش»، «سازمان هاي موازي حذف شوندبه خصوص هنگامي كه رهبر معظم انقلاب در سال هاي پس از جنگ سردار شمخاني را به فرماندهي مشترك نيروي دريايي ارتش و سپاه منصوب نمودند، عده اي آن را مقدمه ادغام تلقي نمودند، از اينگونه موارد بسيار مطرح مي شد. طرح اين سوالات و بررسي شبهات و پاسخگويي به آنها در حد ظرفيت اين مطلب نمي باشد، اما اينكه پس از پيروزي انقلاب چه نيازي به تأسيس اين نهاد بود را هنگامي مي توانيم پاسخ دهيم كه بدانيم روزهاي اول پيروزي انقلاب كه سپاه متولد گرديد، جامعه انقلابي در چه وضعيتي بود و چه ضرورت هايي ايجاب مي كرد كه انقلابيون نسبت به تأسيس آن اهتمام جدي كنند. فقط مي توان با مراجعه به اظهارات موسسين اين نهاد اوضاع آن دوران را به دست آورد و دغدغه هاي آنهايي كه سال ها در مبارزه با رژيم پهلوي و گروهك ضد انقلاب بودند فهميد؛ آنهايي كه از موسسين سپاه پاسداران بودند. به جرأت مي توان گفت كه هيچ كس به اندازه آنها جريان انقلاب و ضد انقلاب را درك نكرده بود، چون آنها در زندان هاي مخوف رژيم پهلوي اعمال و رفتار و مواضع و عملكرد گروهك ها را از نزديك مشاهده كرده بودند. همين هايي كه به علت حمايت از رهبري امام راحل مرتجع خوانده مي شدند و هيچ اسمي و نامي از آنها در عرصه تبليغاتي نبود. همين ها كه خالصاً و مخلصاً براي احياي ارزش هاي انقلاب از 15 خرداد 42 تاكنون بر مواضع ديني و اسلامي خود اصرار مي ورزند سپاه را براي حفظ دستاوردهاي انقلاب و رهبري امام تأسيس كردند و در اين رابطه كه چه نيازي به تأسيس سپاه پاسداران در اوائل انقلاب بود؟ پاسخ داده اند كه برخي از اظهارات آنها ذيلاً ارائه مي گردد.

 

سردار حاج عبدالله محمودزاده در اين رابطه در مصاحبه اي اظهار نموده است: «پس از پيروزي انقلاب اسلامي و آن شور و حال خاصي كه در آن روزها به وجود آمد، شرايطي چون از هم گسيختگي و عدم وجود يك نظم و انسجام عميق ايجاد شده بود كه در اثر آن گروه هاي ضد انقلابي و ضد اسلامي مانند گروه هاي چپي و ماركسيستي از همه جاي دنيا مثل آمريكا، اروپا و كشورهاي مختلف همچون هند و نقاط ديگر در ايران جمع شدند و فعاليت هاي سياسي، فرهنگي خود را شروع كردند و از اين مهم تر به جمع آوري اسلحه و تجهيز خود پرداختند. در اين هنگام نيروهاي انقلابي كه از متن خود مردم بودند احساس خطر كردند و به فكر زمينه سازي براي دفاع از انقلاب افتادند كه اولين نمونه آن تشكيل كميته هاي انقلاب اسلامي بود. نمونه بعدي تشكيل سپاه بود. من يادم هست كه چند روز بعد از پيروزي انقلاب با شهيد مطهري و شهيد بهشتي صحبت كردم و گفتم عده اي از دوستان دور هم جمع شده اند و به فكر تشكيل نيرويي براي دفاع و حفاظت از انقلاب افتادند. شهيد بهشتي فرمودند: شما هم بهتر است به همين جمع بپيونديد. سپس ما فهميديم كه دوستان ديگري در جاهاي ديگر همين طور خودجوش به فكر تشكيل نيرويي براي حفاظت از انقلاب افتاده اند...
اوضاع نابسامان آن روزها و بي سر و ساماني پادگان هاي ارتش و افتادن تعدادي زيادي اسلحه به دست گروه ها و افراد غيرمسئول باعث نگراني شده بود، به خصوص بعضي از افراد گروهك هاي مسلح ضد انقلاب پادگان ها را تحت اشغال و كنترل خود در آورده بودند كه بي نظمي و آشوب را دامن مي زد و هر كس بنا به ميل و سليقه يا احتمالاً به وابستگي گروهي و فكر جناحش عمل مي كرد و اقدامات خودسرانه و غارت بيت المال دل هر انقلابي و مبارزي را به درد آورده بود

 

دكتر جواد منصوري كه از سال 1344 تا 57 حدود 7 بار دستگير و زنداني شده بود كه در مجموع بيش از دو سال از عمر جواني خود را در زندان ها به سر برده بود و از ماهيت گروهك ها و اوضاع انقلاب به خوبي آشنا بود و هست در پاسخ به اين كه چه نيازي به تأسيس سپاه بود در مصاحبه اي اظهار داشت: «بعد از سقوط رژيم شاه طبعاً اولين سوال مطرح اين بود كه چگونه كشور - بالخصوص- توسط نيروهاي انقلابي اداره شود؟ بنابراين به فكر افتادند قبل از هر كاري يك مجموعه نيروهاي مسلح تشكيل گردد. البته كميته هاي انقلاب اسلامي به صورت خودجوش از 23 بهمن پنجاه و هفت تشكيل شدند و مقدمات آن هم از قبل فراهم شده بود و مورد تأييد و حمايت حضرت امام(ره) بودند. كميته ها نقش بزرگي در حفظ و حراست از وضعيت و امنيت كشور در همان روزهاي اول ايفا كردند، اما به تنهايي كافي نبودند و قطعاً براي مقاصد بلند مدت و اساسي، تشكيلات منسجم، سازمان يافته و اصولي لازم بود. براي اين منظور از ابتدا يك تشكيلاتي درست شد و دولت موقت در نظر داشت اين تشكيلات را در اختيار بگيرد و نامش را نيز «گارد ملي» گذاشت. ولي ما تعدادي از عناصري كه در جريان انقلاب بوديم از جمله شهيد محمد منتظري اين را قبول نكرديم چون وابسته به دولت بود و در كل آن را قبول نداشتيم. بنابراين اولين تشكيلات سپاه پاسداران را در روز سوم اسفند 1357 تشكيل داديم و با موافقت شوراي انقلاب و حضرت امام (ره) اساسنامه و شوراي فرماندهي تأييد شد. به اين ترتيب سپاه كار خود را آغاز كرد. البته در آن مقطع كار بسيار بديع و طبعاً براي بسياري ناشناخته بود و براي ضد انقلاب نيز حادثه بسيار مهمي بود. به همين دليل، از روز اول به مقابله به آن پرداختند، دولت موقت با سپاه همكاري نمي كرد و ما از لحاظ پشتيباني و مالي و حمايت هاي سياسي به شدت در مضيقه بوديم و اگر حمايت هاي حضرت امام و شوراي انقلاب نبود عملاً ما نمي توانستيم كاري انجام دهيم
سردار حاج محسن رفيق دوست درباره اوضاع بودجه و حمايت هاي مالي سپاه در خاطراتش اظهار داشته است: «در شش ماه اول سپاه پاسداران كه تشكيل شد هيچ نهادي از ما پشتيباني مالي نمي كرد و منابع مالي ما بيشتر از سوي نيروهاي انقلابي مردمي تأمين مي شد مثلاً فردي بود به نام حاج آقا جابر انصاري كه در خيابان شريعتي لوستر فروشي داشت و هر وقت در تنگنا قرار مي گرفتيم، از او پول مي گرفتيم. البته چون كساني كه عضو سپاه بودند حقوقي دريافت نمي كردند تا حدودي خرج مان هم كمتر بود و اعضاي اوليه سپاه شب و روز در محل سپاه مي خوابيدند و هيچ حقوق و مزايايي هم نداشتند

 


حاج محمد ابراهيم محمدزاده از سابقه دارهاي مبارز و انقلابي و از موسسين سپاه پاسداران درباره چرايي تأسيس سپاه در مصاحبه اي مي گويد: « سپاه چيزي جز سازماندهي مردم براي تداوم انقلاب و پاسداري از دستاوردهاي آن نبود، ولي متأسفانه از همان ابتدا توسط دولت موقت با اين ديدگاه مخالفت مي شد. يعني دولت موقت معتقد بود كه ما ارتش داريم، شهرباني و ژاندارمري هم داريم، بنابراين كميته ها و سپاه به طور موقت تا زماني كه اين نيروها بتوانند تجديد سازماني پيدا كنند بايد وجود داشته باشند و بعد از آن از صحنه پاسداري از انقلاب در عمل كنار بمانند. بنابراين نقطه آغاز انقلاب بين موسسين سپاه و دولت موقت از همين جا ريشه گرفته بود. دولت موقت مي گفت كه شما مي خواهيد حكومتي در حكومت به وجود بياوريد و قدرت را از دست دولت بگيريد، اما نظر ما اين بود كه مگر نه اين است كه همه ما اين انقلاب را مديون ولايت فقيه و رهبري مي دانيم. آنجا كه ولايت فقيه اين حركت ها را صحيح بداند، انجام مي دهيم و آنجا كه صحيح نداند مسلماً انجام نخواهيم داد. اين قدرتي در درون دولت نيست، بلكه آماده داشتن مردم در مقابله با هر گونه انحراف[است].»
عليمحمد بشارتي از عناصر سابقه دار در مبارزه كه مدتي در زندان تحت شكنجه هاي سخت بود پس از پيروزي انقلاب به موسسين سپاه پيوست. وي با اشاره به چگونگي و شرايط تأسيس سپاه پاسداران گفت: «هر جا كه ناآرامي به وجود مي آمد، سپاه پاسداران در آنجا حضور پيدا مي كرد و آرامش را برقرار مي نمود. نمونه اين گونه اقدامات را مي توان به وضوح در بحران ها، ناآرامي هاي ايجاد شده در پاوه، مريوان، سنندج، سقز، بانه، مهاباد، بوكان، تركمن صحرا و خوزستان مشاهده كرد، اما شايد اوج افتخار سپاه در جنگ تحميلي باشد كه توانست در جريان آن قابليت هاي خود را آشكار كند و حرف آخر را بزند. وقتي امام خميني اين عملكردها را از سپاه مي ديدند خيلي ابراز رضايت و امتنان مي كردند. مثلاً در ملاقاتي كه با ايشان داشتيم، فرمودند: «اگر سپاه نبود، كشور هم نبود.» اين جمله خيلي مهم و نشان از اعتقاد عميق حضرت امام خميني به سپاه پاسداران و ضرورت توسعه و تقويت آن بود. اين ملاقات در تاريخ 29 مرداد 1358 صورت پذيرفت كه من به اتفاق فرمانده وقت سپاه خدمت امام خميني رسيديم و گزارشي از حوادث كردستان، نحوه عمليات و فعاليت هاي سپاه به اضافه مجموعه مشكلات روياروي سپاه از جمله كمبود بودجه اين نهاد را خدمت ايشان ارائه داديم، امام خميني ضمن ابراز رضايت و تشكر از مجموعه فعاليت ها، پيام مهمي خطاب به پاسداران دادند و طي آن گفتند: من از سپاه راضي هستم و به هيچ وجه نظرم از شما برنمي گردد. اگر سپاه نبود كشور هم نبود، من سپاه پاسداران را بسيار عزيز و گرامي مي دارم. چشم من به شماست، شما هيچ سابقه اي جز سابقه اسلامي نداريد. سلام مرا به همه برسانيد و من از همه شما تشكر مي كنم و به همه دعا مي كنم، اوضاع هم ان شاء الله به تدريج درست مي شود و نارضايتي ها رفع مي گردد. خطر مملكت را تهديد نمي كند [فقط] زحمت ما را فراوان مي كنند و آن را سركوب مي كنيم، بايد بيشتر كار كرد، بايد بيدار بود. اوضاع مملكت خوب مي شود و اين طور نمي ماند. به دولت هم دستور مي دهم سريعاً به كارهاي شما رسيدگي كند و بودجه شما را هر چه سريع تر بپردازند. خداوند همه شما را تأييد كند.» پس از اين ديدار و تأكيد امام راحل، دولت موقت بودجه اي براي سپاه اختصاص داد كه محسن رفيق دوست در خاطراتش به اين موضوع اشاره دارد كه مي گويد: «تا اينكه20 ميليون به سپاه اختصاص يافت كه آن را دولت موقت در وجه آقاي هاشمي رفسنجاني - زماني كه نماينده امام و مأمور رسيدگي به سپاه بودند- در حدود شهريور ماه 1358 صادر كرد. اين قضيه به مطبوعات كشيده شد و حتي در روزنامه هاي چپي نوشتند كه تقسيم غنايم شروع شد و آقاي هاشمي بيست ميليون تومان گرفت. در حالي آن را براي سپاه پاسداران گرفته بود. اين مشكلات و كمبود اعتبار تا زمان نخست وزيري شهيد رجايي ادامه داشت و تا آن زمان هر وقت ما پول نياز داشتيم با هزار زحمت با سفارش و توصيه هاي به خصوص مهندس بازرگان مي گرفتيم ولي وقتي رجايي نخست وزير شد تا حدودي مشكلات مالي از ميان رفت

 

رهبر معظم انقلاب طي سخناني مبسوط پيرامون سپاه پاسداران و نقش آن در شرايط حساس روزهاي پس از پيروزي و دفاع مقدس و با اشاره به اينكه عده اي وجود سپاه را پس از پايان جنگ ضروري نمي دانستند، فرمودند: «بنده آن روز گفتم، امروز هم مي گويم و هميشه خواهم گفت كه انقلاب اسلامي و نظام ارزشي اسلام، اگر بخواهد برپا بماند بايد سپاه و بسيج بماند (تكبير حضار) و اين شعار نيست، اين فلسفه دارد. پايه منطقي و فلسفي دارد و او همان چيزي است كه الان گفتم چون دنيا، دنياي معترضي است، دنياي مادي اي است، دنيايي است كه در آن استكبار وجود دارد و استكبار طاقت نمي آورد كه پرچم توحيد را، پرچم لااله الاالله را در اهتزاز ببيند، بايد اين را محكم نگه داشت و اين بدون جهاد نمي شود... بنده آينده سپاه را يك آينده بسيار مباركي مي بينم. اين سازمان متولد شده با انقلاب كه از بركات شخص امام است. اگر امام اين مسئله را دنبال نمي كردند، سپاه شايد به وجود نمي آمد و يا به اين گسترش و صحه قدرت نمي رسيد. اين وضعيت سپاه از بركات شخص امام است و وضعيت بسيج، اين سازماني كه جزء بركات سپاه و بركات انقلاب و بركات شخص امام بزرگوار است، ان شاء الله بايد روز به روز بركاتش در اين كشور بيشتر گسترش پيدا كند و مايه گسترش معنويت باشد و روحيه انقلاب را و درك انقلابي را، شناخت، خط صحيح را شناخت، حق و باطل را بايد به ديگران تعليم بدهد. يكي از چيزهايي كه سپاه توانسته است در اين چندين سال از اول انقلاب تا حالا، تقريباً در همه موارد يا بيشتر موارد، آن را نشان بدهد عبارت بوده است از تشخيص حق و باطل، فتنه ها را به صورت فتنه شناخته است و با آنها در افتاده است. جبهه حق را به صورت حق شناخته است و هميشه از آن دفاع كرده است. اين درك سياسي لازم دارد كه بحمدالله تا امروز بوده است و بايد اين درك سياسي را هرچه مي توانيد در خودتان تقويت كنيد».

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  ] [ 11:56 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 75 :: 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4072500 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب