کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
زندگينامه امام حسن مجتبی (علیه السلام)


 






 

مقدمه
 

تولد و كودكى.
 

امام حسن (علیه السلام) فرزند امير مؤمنان على بن ابيطالب و مادرش مهتر زنان فاطمه زهرا دختر پيامبر خدا (صلی الله علیه واله) است.امام حسن (علیه السلام) در شب نيمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدينه تولد يافت .وى نخستين پسرى بود كه خداوند متعال به خانواده على و فاطمه عنايت كرد.رسول اكرم (صلی الله علیه واله) بلا فاصله پس از ولادتش , او را گرفت و در گوش چپش اقامه گفت .سپس براى او بار گوسفندى قربانى كرد, سرش را تراشيد و هموزن موى سرش -كه يك درم و چيزى افزون بود - نقره به مستمندان داد.پيامبر (صلی الله علیه واله) دستور داد تاسرش را عطر آگين كنند و از آن هنگام آيين عقيقه و صدقه دادن به هموزن موى سرنوزاد سنت شد.اين نوزاد را حسن نام داد و اين نام در جاهليت سابقه نداشت .كنيه او را ابومحمد نهاد و اين تنها كنيه اوست .لقب هاى او سبط, سيد, زكى , مجتبى است كه از همه معروفتر مجتبى ميباشد.پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله) به حسن و برادرش حسين علاقه خاصى داشت و بارها ميفرمودكه حسن و حسين فرزندان منند و به پاس همين سخن على به ساير فرزندان خودميفرمود : شما فرزندان من هستيد و حسن و حسين فرزندان پيغمبر خدايند .امام حسن هفت سال و خردهاى زمان جد بزرگوارش را درك نمود و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و پس از رحلت پيامبر (صلی الله علیه واله) كه با رحلت حضرت فاطمه دوماه يا سه ماه بيشتر فاصله نداشت , تحت تربيت پدر بزرگوار خود قرار گرفت .امام حسن (علیه السلام) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصيت آن حضرت , به امامت رسيد و مقام خلافت ظاهرى را نيز اشغال كرد, و نزديك به شش ماه به اداره امور مسلمين پرداخت . در اين مدت , معاويه كه دشمن سرسخت على (علیه السلام) و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت ( در آغاز به بهانه خونخواهى عثمان و درآخر آشكارا به طلب خلافت ) جنگيده بود, به عراق كه مقرخلافت امام حسن (علیه السلام) بودلشكر كشيد و جنگ آغاز كرد.ما دراين باره كمى بعد تر سخن خواهيم گفت .امام حسن (علیه السلام) از جهت منظر و اخلاق و پيكر و بزرگوارى به رسول اكرم (صلی الله علیه واله) بسيار مانند بود.وصف كنندگان آن حضرت او را چنين توصيف كرده اند:.داراى رخسارى سفيد آميخته به اندكى سرخى , چشمانى سياه , گونهاى موار,محاسنى انبوه , گيسوانى مجعد و پر, گردنى سيمگون , اندامى متناسب , شانهيى عريض ,استخوانى درشت , ميانى باريك , قدى ميانه , نه چندان بلند و نه چندان كوتاه .سيمايى نمكين و چهرهاى در شمار زيباترين و جذاب ترين چهرهها .ابن سعد گفته است كه حسن و حسين به ريگ سياه , خضاب ميكردند .

كمالات انسانى.
 

امام حسن (علیه السلام) در كمالات انسانى يادگار پدر و نمونه كامل جد بزرگوار خودبود.تا پيغمبر (صلی الله علیه واله) زنده بود, او و برادرش حسين در كنار آن حضرت جاى داشتند,گاهى آنان را بر دوش خود سوار ميكرد و ميبوسيد و ميبوييد.از پيغمبر اكرم (صلی الله علیه واله) روايت كردهاند كه درباره امام حسن و امام حسين (علیه السلام)ميفرمود: اين دو فرزند من , امام هستند خواه برخيزند و خواه بنشينند ( كنايه از اين كه در هر حال امام و پيشوايند ).امام حسن (علیه السلام) بيست و پنج بار حج كرد, پياده , درحالى كه اسبها نجيب را با او يدك ميكشيدند.هرگاه از مرگ ياد ميكرد ميگريست و هر گاه از قبر ياد ميكردميگريست , هر گاه به ياد ايستادن به پاى حساب ميافتاد آن چنان نعره ميزد كه بيهوش ميشد و چون به ياد بهشت و دوزخ ميافتاد, همچون مار گزيده به خود ميپيچيد.از خدا طلب بهشت ميكرد و به او از آتش جهنم پناه ميبرد.چون وضو ميساخت و به نماز ميايستاد, بدنش به لرزه ميافتاد و رنگش زرد ميشد.سه نوبت دارائيش رابا خدا تقسيم كرد و دو نوبت از تمام مال خود براى خدا گذشت .گفته اندك : امام حسن (علیه السلام) در زمان خودش عابد ترين و بى اعتنا ترين مردم به زيور دنيا بود.در سرشت و طينت امام حسن (علیه السلام) برترين نشانههاى انسانيت وجود داشت .هركه او را ميديد به ديدهاش بزرگ ميآمد و هر كه با او آميزش داشت بدو محبت ميورزيد و هر دوست يا دشمنى كه سخن يا خطبه او را ميشنيد, به آسانى درنگ ميكردتا او سخن خود را تمام كند و خطبهاش را به پايان برد.محمد بن اسحاق گفت : پس از رسول خدا (صلی الله علیه واله) هيچكس از حيث آبرو و بلندى قدر به حسن بن على نرسيد.بر درخانه فرش ميگستردند و چون از خانه بيرون ميآمد و آنجا مينشست راه بسته ميشد وبه احترام او كسى از برابرش عبور نميكرد و او چون ميفهميد, برميخاست و به خانه ميرفت و آن گاه مردم رفت و آمد ميكردند.در راه مكه از مركبش فرود آمد وپياده به راه رفتن ادامه داد.در كاروان همه از او پيروى كردند حتى سعد بن ابى وقاص پياده شد و در كنار آن حضر ت راه افتاد.ابن عباس كه از امام حسن و امام حسين (علیه السلام) مسن تر بود, ركاب اسبشان راميگرفت و بدين كار افتخار ميكرد و ميگفت : اينها پسران رسول خدايند. با اين شأ ن و منزلت , تواضعش چنان بود كه : روزى بر عده اى مستمند ميگذشت , آنها پارههاى نان را بر زمين نهاده و خود روى زمين نشسته بودند و ميخوردند, چون حسن بن على را ديدند گفتند: اى پسر رسول خدا بيا با ما هم غذا شو. امام حسن (علیه السلام) فورا از مركب فرود آمد و گفت : خدا متكبرين را دوست نمى دارد.و باآنان به غذا خوردن مشغول شد.آنگاه آنها را به ميهمانى خود دعوت كرد, هم غذا به آنان داد و هم پوشاك .در جود و بخشش امام حسن (علیه السلام) داستانها گفته اند.از جمله مدائنى روايت كرده كه : حسن و حسين و عبدالله بن جعفر به راه حج ميرفتند. توشه و تنخواه آنان گم شد. گرسنه و تشنه به خيمه اى رسيدند كه پير زنى در آن زندگى ميكرد. از او آب طلبيدند. گفت اين گوسفند را بدوشيد و شير آن را با آب بياميزيد و بياشاميد.چنين كردند. سپس از او غذا خواستند. گفت همين گوسفند را داريم بكشيد و بخوريد. يكى از آنان گوسفند را ذبح كرد و از گوشت آن مقدارى بريان كرد و همه خوردند و سپس همانجا به خواب رفتند. هنگام رفتن به پير زن گفتند: ما از قريشيم به حج ميرويم . چون باز گشتيم نزد ما بيا با تو به نيكى رفتار خواهيم كرد. و رفتند. شوهر زن كه آمد و از جريان خبر يافت , گفت : واى بر تو گوسفند مرا براى مردمى ناشناس ميكشى آنگاه ميگويى از قريش بودند؟ روزگارى گذشت و كار بر پير زن سخت شد , از آن محل كوچ كرد و به مدينه عبورش افتاد.حسن بن على (علیه السلام) او را ديدو شناخت .پيش رفت و گفت : مرا ميشناسى ؟ گفت نه .گفت : من همانم كه در فلان روز مهمان تو شدم . و دستور داد تا هزار گوسفند و هزار دينار زر به او دادند. آن گاه او را نزد برادرش حسين بن على فرستاد.آن حضرت نيز همان اندازه به او بخشش فرمود.او را نزد عبد الله بن جعفر فرستاد او نيز عطايى همانند آنان به او داد. حلم و گذشت امام حسن (علیه السلام) چنان بود كه به گفته مروان , با كوهها برابرى ميكرد.

همسران و فرزندان امام حسن (علیه السلام)
 

دشمنان و تاريخ نويسان خود فروخته و مغرض در مورد تعداد همسران امام حسن (علیه السلام) داستانها پرداخته و حتى دوستان ساده دل سخنانى بهم بافته اند. اما آنچه تاريخ هاى صحيح نگاشته اند همسران امام (علیه السلام) عبارتند از: ام الحق دختر طلحه بن عبيد الله - حفصه دختر عبد الرحمن بن ابى بكر- هند دختر سهيل بن عمد و جعده دختر اشعث بن قيس .بياد نداريم كه تعداد همسران حضرت در طول زندگيش از هشت يا ده به اختلاف دو روايت تجاوز كرده باشند.با اين توجه كه ام ولد هايش هم داخل در همين عددند.ام ولد كنيزى است كه از صاحب خود داراى فرزند ميشود و همين امر موجب آزادى او پس از مرگ صاحبش ميباشد .فرزند آن حضرت از دختر و پسر 15 نفر بودهاند بنامهاى : زيد, حسن , عمرو,قاسم , عبد الله , عبد الرحمن , حسن اثرم , طلحه , ام الحسن , ام الحسين , فاطمه , ام سلمه , رقيه , ام عبد الله , و فاطمه .و نسل او فقط از دو پسرش حسن و زيد باقى ماند و از غير اين دو انتساب با آن حضرت درست نيست .
قسمت اول :
پيشواى دوم جهان تشيع كه نخستين ميوه پيوند فرخنده على (علیه السلام) با دختر گرامى پيامبر اسلام (صلی الله علیه واله) بود، در نيمه ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدينه ديده به جهان گشود.(1) حسن بن على ع از دوران جد بزرگوارش چند سال بيشتر درك نكرد زيرا او تقريبا هفت سال بيش نداشت كه پيامبر اسلام بدرود زندگى گفت.پس از درگذشت پيامبر (صلی الله علیه واله) تقريبا سى سال در كنار پدرش امير مومنان (علیه السلام) قرار داشت و پس از شهادت على (علیه السلام) (در سال 40 هجرى) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت و در سال 50 هجرى با توطئه معاويه بر اثر مسموميت در سن 48 سالگى به درجه شهادت رسيد و در قبرستان «بقيع» در مدينه مدفون .گشت

فرياد رس محرومان :
 

در آيين اسلام، ثروتمندان، مسئوليت سنگينى در برابر مستمندان و تهيدستان اجتماع به عهده دارند و به حكم پيوندهاى عميق معنوى و رشته‏هاى برادرى دينى كه در ميان مسلمانان بر قرار است، بايد همواره در تامين نيازمنديهاى محرومان اجتماع كوشا باشند. پيامبر اسلام (صلی الله علیه واله) و پيشوايان دينى ما، نه تنها سفارشهاى مؤكدى در اين زمينه نموده‏اند، بلكه هر كدام در عصر خود ، نمونه برجسته‏اى از انساندوستى و ضعيف نوازى به شمار مى‏رفتند.پيشواى دوم، نه تنها از نظر علم ، تقوى ، زهد و عبادت ، مقامى برگزيده و ممتاز داشت، بلكه از لحاظ بذل و بخشش و دستگيرى از بيچارگان و درماندگان نيز در عصر خود زبانزد خاص و عام بود. وجود گرامى آن حضرت آرام بخش دلهاى دردمند، پناهگاه مستمندان و تهيدستان، و نقطه اميد درماندگان بود. هيچ فقيرى از در خانه آن حضرت دست خالى برنمى گشت. هيچ آزرده دلى شرح پريشانى خود را نزد آن بزرگوار بازگو نمى‏كرد، جز آنكه مرهمى بر دل آزرده او نهاده مى‏شد. گاه پيش از آنكه مستمندى اظهار احتياج كند و عرق شرم بريزد، احتياج او را برطرف مى‏ساخت و اجازه نمى‏داد رنج و مذلت سؤال را بر خود هموار سازد!«سيوطى» در تاريخ خود مى‏نويسد: «حسن بن على» داراى امتيازات اخلاقى و فضائل انسانى فراوان بود، او شخصيتى بزرگوار، بردبار، باوقار، متين، سخى و بخشنده، و مورد ستايش مردم بود.(2)

نكته آموزنده :
 

امام مجتبى (علیه السلام) گاهى مبالغ توجهى پول را، يكجا به مستمندان مى‏بخشيد، به طورى كه مايه شگفت واقع مى‏شد. نكته يك چنين بخشش چشمگير اين است كه حضرت مجتبى (علیه السلام) با اين كار براى هميشه شخص فقير را بى نياز مى‏ساخت و او مى‏توانست با اين مبلغ، تمام احتياجات خود را برطرف نموده و زندگى آبرومندانه‏اى تشكيل بدهد و احياناً سرمايه‏اى براى خود تهيه نمايد. امام روا نمى‏ديد مبلغ ناچيزى كه خرج يك روز فقير را بسختى تامين مى‏كند، به وى داده شود و در نتيجه او ناگزير گردد براى تامين روزى بخور و نميرى، هر روز دست احتياج به سوى اين و آن دراز كند.
خاندان علم و فضيلت : روزى عثمان در كنار مسجد نشسته بود. مرد فقيرى از او كمك مالى خواست. عثمان پنج درهم به وى داد. مرد فقير گفت: مرا نزد كسى راهنمايى كن كه كمك بيشترى به من بكند. عثمان به طرف حضرت مجتبى و حسين بن على (علیه السلام) و عبدالله جعفر، كه در گوشه‏اى از مسجد نشسته بودند، اشاره كرد و گفت: نزد اين چند نفر جوان كه در آنجا نشسته‏اند برو و از آنها كمك بخواه.وى پيش آنها رفت و اظهار مطلب كرد. حضرت مجتبى (علیه السلام) فرمود: از ديگران كمك مالى خواستن، تنها در سه مورد رواست: ديه‏اى (خونبها) به گردن انسان باشد و از پرداخت آن بكلى عاجز گردد، يا بدهى كمر شكن داشته باشد و از عهد پرداخت آن برنيايد، و يا فقير و درمانده گردد و دستش به جايى نرسد. آيا كدام يك از اينها براى تو پيش آمده است؟ (3)گفت: اتفاقا گرفتارى من يكى از همين سه چيز است. حضرت مجتبى (علیه السلام) پنجاه دينار به وى داد. به پيروى از آن حضرت، حسين بن على چهل و نه دينار و عبدالله بن جعفر چهل و هشت دينار به وى دادند.فقير موقع بازگشت ، از كنار عثمان گذشت. عثمان گفت: چه كردى؟ جواب داد: از تو پول خواستم تو هم دادى، ولى هيچ نپرسيدى پول را براى چه منظورى مى‏خواهم؟ اما وقتى پيش آن سه نفر رفتم يكى از آنها (حسن بن على) در مورد مصرف پول از من سوال كرد و من جواب دادم و آنگاه هر كدام اين مقدار به من عطا كردند.عثمان گفت: اين خاندان، كانون علم و حكمت و سرچشمه نيكى و فضيلتند ، نظير آنها را كى توان يافت؟(4)

بخشش بى نظير:
 

حسن بن على (علیه السلام) تمامى توان خويش را در راه انجام امور نيك و خداپسندانه ، به كار مى‏گرفت و اموال فراوانى در راه خدا مى‏بخشيد. مورخان و دانشمندان در شرح زندگانى پرافتخار آن حضرت، بخشش بى سابقه و انفاق بسيار بزرگ و بى نظير ثبت كرده‏اند كه در تاريخچه زندگانى هيچ كدام از بزرگان به چشم نمى‏خورد و نشانه ديگرى از عظمت نفس و بى اعتنايى آن حضرت به مظاهر فريبنده دنيا است. نوشته‏اند: « حضرت مجتبى (علیه السلام) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارايى خود را در راه خدا خرج كرد و سه بار ثروت خود را به دو نيم تقسيم كرده و نصف آن را براى خود نگهداشت و نصف ديگر را در راه خدا بخشيد.»(5)

كمك غير مستقيم :
 

همت بلند و طبع عالى حضرت مجتبى اجازه نمى‏داد كسى از در خانه او نااميد برگردد و گاه كه كمك مستقيم مقدور حضرت نبود، به طور غير مستقيم در رفع نيازمنديهاى افراد كوشش مى‏فرمود و با تدابير خاصى گره از مشكلات گرفتاران مى‏گشود. چنانكه روزى مرد فقيرى به آن بزرگوار مراجعه كرد و درخواست كمك نمود. اتفاقا در آن هنگام امام مجتبى پولى در دست نداشت و از طرف ديگر از اينكه فرد تهيدستى از در خانه‏اش نااميد برگردد، شرمسار بود، لذا فرمود: - آيا حاضرى تو را به كارى راهنمايى كنم كه به مقصودت برسى؟- چه كارى؟ - امروز دختر خليفه از دنيا رفته و خليفه عزادار شده است، ولى هنوز كسى به او تسليت نگفته است، نزد خليفه مى‏روى و با سخنانى كه به تو ياد مى‏دهم، به وى تسليت مى‏گويى، از اين راه به هدف خود مى‏رسى.- چگونه تسليت بگويم؟- وقتى نزد خليفه رسيدى بگو: «الحمدلله الذى سترها بجلوسك على قبرها و لا هتكها بجلوسها على قبرك.»(حاصل مضمون آنكه: حمد خدا را كه اگر دخترت پيش از تو از دنيا رفت و در زير خاك پنهان شد، زير سايه پدر بود، ولى اگر خليفه پيش از او از دنيا مى‏رفت، دخترت پس از مرگ تو دربدر مى‏شد و ممكن بود مورد هتك حرمت واقع شود.)مرد فقير به اين ترتيب عمل كرد.اين جمله‏هاى عاطفى در دوان خليفه اثر عميقى بر جاى نهاد و از حزن و اندوه وى كاست و دستور داد جايزه‏اى به وى بدهند.آنگاه پرسيد: اين سخن از آن تو بود؟گفت: نه، حسن بن على (علیه السلام) آن را به من آموخته است.خليفه گفت: راست مى‏گويى، او منبع سخنان فصيح و شيرين است.(6)

بررسى علل صلح (آتش بس) امام حسن (علیه السلام) :
 

مهمترين و حساسترين بخش زندگانى امام مجتبى، كه مورد بحث و گفتگوى فراوان واقع شده و موجب خرده‏گيرى دوستان كوته بين و دشمنان مغرض يا بى اطلاع گرديده است، ماجراى صلح آن حضرت با معاويه و كناره‏گيرى اجبارى ايشان از صحنه خلافت و حكومت اسلامى است.گروهى، با مطالعه زندگانى حضرت مجتبى و حوادث آن روز، اين سوالها را مطرح مى‏سازند كه چرا امام حسن (علیه السلام) با معاويه صلح كرد؟ مگر پس از شهادت امير مؤمنان (علیه السلام) شيعيان و پيران على با فرزندش حسن مجتبى (علیه السلام)بيعت نكرده بودند؟آيا بهتر نبود كه آنچه را بعدا امام حسين (علیه السلام) انجام داد، امام حسن (علیه السلام) پيشتر انجام مى‏داد و در برابر معاويه قيام مى‏كرد، و آنگاه يا پيروز مى‏شد و يا با شهادت خود حكومت معاويه را متزلزل مى‏ساخت؟ پيش از آنكه به پاسخ اين سوالها بپردازيم، لازم است مقدمتاً سه نكته را ياد آورى كنيم:
1- مبارزات حسن بن على (علیه السلام) پيش از دوران امامت
امام حسن (علیه السلام)، به شهادت تاريخ، فردى سخت شجاع و با شهامت بود و هرگز ترس و بيم در وجود او راه نداشت. او در راه پيشرفت اسلام از هيچ گونه جانبازى دريغ نمى‏ورزيد و همواره آماده مجاهدت در راه خدا بود.

در جنگ جمل‏:
 

امام مجتبى (علیه السلام) در جنگ جمل، در ركاب پدر خود امير مومنان (علیه السلام) در خط مقدم جبهه مى‏جنگيد و از ياران دلاور و شجاع على سبقت مى‏گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختى مى‏كرد.(7)پيش از شروع جنگ نيز، به دستور پدر، همراه عمار ياسر و تنى چند از ياران اميرمومنان (علیه السلام) وارد كوفه شد و مردم كوفه را جهت شركت در اين جهاد دعوت كرد.(8)او وقتى وارد كوفه شد كه هنوز «ابوموسى اشعرى» يكى از مهره‏هاى حكومت عثمان بر سر كار بود و با حكومت عادلانه امير مومنان (علیه السلام) مخالفت نموده و از جنبش مسلمانان در جهت پشتيبانى از مبارزه آن حضرت با پيمان شكنان جلوگيرى مى‏كرد، با اين كار حسن بن على (علیه السلام) توانست بر رغم كار شكنيهاى ابوموسى و همدستانش متجاوز از 9 هزار نفر را از شهر كوفه به ميدان جنگ گسيل دارد.(9)

در جنگ صفين :
 

نيز در جنگ صفين، در بسيج عمومى نيروها و گسيل داشتن ارتش امير مومنان (علیه السلام) براى جنگ با سپاه معاويه، نقش مهمى به عهده داشت و با سخنان پرشور و مهيج خويش، مردم كوفه را به جهاد در ركاب امير مومنان (علیه السلام) و سركوبى خائنان و دشمنان اسلام دعوت نمود.(10) آمادگى او براى جانبازى در راه حق به قدرى بود كه امير مومنان در جنگ صفين از ياران خود خواست كه او و برادرش حسين بن على (علیه السلام) را از دامه جنگ با دشمن باز دارند تا نسل پيامبر (صلی الله علیه واله) با كشته شدن اين دو شخصيت از بين نرود.(11)
2- مناظرات كوبنده امام مجتبى (علیه السلام) با بنى اميه
امام حسن مجتبى ع هرگز در بيان حق و دفاع از حريم اسلام نرمش نشان نمى‏داد. او علناً از اعمال ضد اسلامى معاويه انتقاد مى‏كرد و سوابق زشت و ننگين معاويه و دودمان بنى اميه را بى پروا فاش مى‏ساخت.مناظرات و احتجاجهاى مهيج و كوبنده حضرت مجتبى (علیه السلام) با معاويه و مزدوران و طرفداران او نظير: عمرو عاص، عتبه بن ابى سفيان، وليد بن عقبه، مغيره بن شعبه، و مروان حكم، شاهد اين معنا است.(12) حضرت مجتبى (علیه السلام) حتى پس از انعقاد پيمان صلح كه قدرت معاويه افزايش يافت و موقعيتش بيش از پيش تثبيت شد، بعد از ورود معاويه، به كوفه، برفراز منبر نشست و انگيزه‏هاى صلح خود و امتيازات خاندان على را بيان نمود و آنگاه در حضور هر دو گروه با اشاره به نقاط ضعف معاويه با شدت و صراحت از روش او انتقاد كرد.(13)پس از شهادت اميرمومنان و صلح امام حسن (علیه السلام) خوارج تمام قواى خود را بر ضد معاويه بسيج كردند. در كوفه به معاويه خبر رسيد كه «حوثره اسدى»، يكى از سران خوارج، بر ضد او قيام كرده و سپاهى دور خود گرد آورده است.معاويه، براى تثبيت موقعيت خود و براى آنكه وانمود كند كه امام مجتبى (علیه السلام) مطيع و پيرو اوست، به آن حضرت كه راه مدينه را در پيش گرفته بود، پيام فرستاد كه شورش حوثره را سركوب سازد و سپس به سفر خود ادامه دهد!امام (علیه السلام) به پيام او پاسخ داد كه: من براى حفظ جان مسلمانان دست از سر تو برداشتم (از جنگ با تو خوددارى كردم) و اين معنا موجب نمى‏شود كه از جانب تو با ديگران بجنگم. اگر قرار به جنگ باشد، پيش از هر كس بايد با تو بجنگم، چه، مبارزه با تو از جنگ با خوارج لازمتر است. (14) در اين جملات روح سلحشورى و حماسه موح مى‏زند، بويژه اين تعبير كه با كمال عظمت، معاويه را تحقير نموده مى‏فرمايد: دست از سر تو برداشتم (فانى تركتك لصلاح الامة).
3- قانون صلح در اسلام
بايد توجه داشت كه در آيين اسلام قانون واحدى بنام جنگ و جهاد وجود ندارد، بلكه همانطور كه اسلام در شرائط خاصى دستور مى‏دهد مسلمانان با دشمن بجنگند، همچنين دستور داده است كه اگر نبرد براى پيشبرد هدف موثر نباشد، از در صلح وارد شوند. ما در تاريخ حيات پيامبر اسلام (صلی الله علیه واله) اين هر دو صحنه را مشاهده مى‏كنيم: پيامبر اسلام كه در بدر، احد، احزاب، و حنين دست به نبرد زد، در شرائط ديگرى كه پيروزى را غير ممكن مى‏ديد، ناگزير با دشمنان اسلام قرار داد صلح بست و موقتاً از دست زدن به جنگ و اقدام حاد خوددارى نمود تا در پرتو آن پيشرفت اسلام تضمين گردد. پيمان پيامبر (صلی الله علیه واله) با «بنى ضمره» و «بنى اشجع» و نيز با اهل مكه (در حديبيه) از جمله اين موارد به شمار مى‏رود(15)بنابراين، همانگونه كه پيامبر اسلام (صلی الله علیه واله) بر اساس مصالح عاليترى كه احيانا آن روز براى عده‏اى قابل درك نبود، موقتاً با دشمن كنار آمد، حضرت مجتبى (علیه السلام) نيز، كه از جانب رهبر و پيشواى دينى بود و به تمام جهات و جوانب قضيه بهتر از هر كس ديگر آگاهى داشت، با درو انديشى خاصى صلاح جامعه اسلامى را در عدم ادامه جنگ تشخيص داد. از اينرو اين موضوع نبايد موجب خرده‏گيرى گردد، بلكه بايد روش آن حضرت عيناً مثل پيامبر (صلی الله علیه واله) تلقى شود.اينك براى آنكه انگيزه‏ها و آثار صلح آن حضرت بهتر روشن شود، لازم است تاريخ را ورق بزنيم و اين مسئله را با استناد به مدرك اصيل تاريخى بررسى كنيم: اجمالا بايد گفت: حضرت مجتبى (علیه السلام) در واقع صلح نكرد، بلكه صلح بر او تحميل شد. يعنى، اوضاع و شرائط نامساعد و عوامل مختلف دست به دست هم داده وضعى به وجود آورد كه صلح به عنوان يك مسئله ضرورى بر امام تحميل گرديد و حضرت جز پذيرفتن صلح چاره‏اى نديد، به گونه‏اى كه هر كس ديگر به جاى حضرت بود و در شرائط او قرار مى‏گرفت، چاره‏اى جز قبول صلح نمى‏داشت؛ زيرا هم اوضاع و شرائط خارجى كشور اسلامى، و هم وضع داخلى عراق و اردوى حضرت، هيچ كدام مقتضى ادامه جنگ نبود. ذيلاً اين موضوعات را جداگانه مورد بررسى قرار مى‏دهيم:

از نظر سياست خارجى :
 

از نظر سياست خارجى آن روز، جنگ داخلى مسلمانان به سود جهان اسلام نبود؛ زيرا امپراتورى روم شرقى كه ضربتهاى سختى از اسلام خورده بود، همواره مترصد فرصت مناسبى بود تا ضربت موثر و تلافى جويانه‏اى بر پيكر اسلام وارد كند و خود را از نفوذ اسلام آسوده سازد.وقتى كه گزارش صف آرايى سپاه امام حسن و معاويه در برابر يكديگر، به سران روم شرقى رسيد، زمامداران روم فكر كردند كه بهترين فرصت ممكن براى تحقق بخشيدن به هدفهاى خود را به دست آورده‏اند، لذا با سپاهى عظيم عازم حمله به كشور اسلامى شدند تا انتقام خود را از مسلمانان بگيرند. آيا در چنين شرائطى، شخصى مثل امام حسن (علیه السلام) كه رسالت حفظ اساس اسلامى را به عهده داشت، جز اين راهى داشت كه با قبول صلح، اين خطر بزرگ را از جهان اسلام دفع كند، ولو آنكه به قيمت فشار روحى و سرزنشهاى دوستان كوته بين تمام شود؟«يعقوبى»، مورخ معروف، مى‏نويسد: هنگام بازگشت معاويه به شام (پس از صلح با امام حسن) به وى گزارش رسيد كه امپراتور روم با سپاه منظم و بزرگى به منظور حمله به كشور اسلامى از روم حركت كرده است. معاويه چون قدرت مقابله با چنين قواى بزرگى را نداشت، با آنها پيمان صلح بست و متعهد شد صد هزار دينار به دولت روم شرقى بپردازد.(16)اين سند تاريخى نشان مى‏دهد كه هنگام كشمكش دو طرف در جامعه اسلامى، دشمن مشترك مسلمانان با استفاده از اين فرصت، آماده حمله بود و كشور اسلامى در معرض يك خطر جدى قرار داشت و اگر جنگ ميان نيروهاى امام حسن و معاويه در مى‏گرفت، كسى كه پيروز مى‏شد، امپراتورى روم شرقى بود نه حسن بن على (علیه السلام) و نه معاويه!! ولى اين خطر با تدبير و دورانديشى و گذشت امام بر طرف شد.امام باقر (علیه السلام) به شخصى كه بر صلح امام حسن ع خرده مى‏گرفت، فرمود: اگر امام حسن اين كار را نمى‏كرد خطر بزرگى به دنبال داشت. (17)

از نظر سياست داخلى :
 

شك نيست كه هر زمامدار و فرماندهى اگر بخواهد در ميدان جنگ بر دشمن پيروز گردد، بايد از جبهه داخلى نيرومند و متشكل و هماهنگى برخوردار باشد و بدون داشتن چنين نيرويى، شركت در جنگ مسلحانه نتيجه‏اى جز شكست ذلت بار نخواهد داشت.در بررسى علل صلح امام مجتبى (علیه السلام) از نظر سياست داخلى، مهمترين موضوعى كه به چشم مى‏خورد، فقدان جبهه نيرومند و متشكل داخلى است، زيرا مردم عراق و مخصوصا مردم كوفه، در عصر حضرت مجتبى (علیه السلام) نه آمادگى روحى براى نبرد داشتند و نه تشكيل و هماهنگى و اتحاد.

خستگى از جنگ :
 

جنگ جمل و صفين و نهروان ، و همچنين جنگهاى توام با تلفاتى كه بعد از جريان حكميت، ميان واحدهاى ارتش معاويه و نيروهاى امير مومنان (علیه السلام) در عراق و حجاز و يمن درگرفت، در ميان بسيارى از ياران على يك نوع خستگى از جنگ و علاقه به صلح و متاركه جنگ ايجاد كرد ، زيرا طى پنج سال خلافت اميرالمومنين عليه السلام- ياران آن حضرت هيچ وقت اسلحه به زمين ننهادند مگر به قصد آنكه فردا در جنگ ديگرى مشاركت كنند. از طرف ديگر، جنگ آنها با بيگانگان نبود، بلكه در واقع با اقوام و برادران و آشنايان ديروزى آنان بود كه اينك در جبهه معاويه مستقر شده بودند.(18) مردم عراق در واقع با اين دست و آن دست كردن، و كندى درگسيل داشتن نيروها براى جنگ با گروههاى مختلف شام كه به حجاز و يمن و حدود عراق شبيخون مى‏زدند، عافيت‏طلبى و خستگى ازجنگ را نشان مى‏دادند، و اينكه عراقيان دعوت مجدد اميرمومنان- عليه السلام- را به جنگ صفين بكندى اجابت ‏نمودند، نشانه همين خستگى بود.(19)دكتر«طه حسين» پس از نقل ماجراى حكميت و پيچيده‏تر شدن اوضاع در پايان حنگ صفين، مى‏نويسد: پس(على) تصميم گرقت رهسپار شام گردد، اما منافقان اصحابش پيشنهاد كردند كه به كوفه بازكردد تا پس از جنگ، كارهاى خود را روبراه كنند و با جمعيت و آمادگى بيشترى به سوى دشمن روى آورند. على- عليه السلام- آنان را به كوفه باز آورد، ليكن ديگر از كوفه بيرون نرفت؛ چه؛ يارانش به خانه‏هاى خود رفتيد و به كارهاى خود سرگرم شدند و به قدرى‏در كار جنگ سستى و بى رغبتى نشان دادند كه على- عليه السلام- را از خود ناميد ساختند على(علیه السلام) پيوسته‏آنها را به جهاد مى‏خواند و در دعوت خويش اصرار مى‏ورزيد، ليكن نه مى‏شنيدند و نه مى‏پذيرند، تا آنجا كه‏روزى در خطبه خود گفت: با نافرمانى خود، رأى مرا تباه ساختيد و كار به جايى رسيد كه قريش گفتند: پسر ابى طالب مردى است دلير، ليكن با جنگ آشنايى ندارد. پدرشان خوب، چه كسى علم جنگ را بهتر از من مى‏داند؟!.(20)پس از شهادت اميرمنان(علیه السلام) كه حسن بن على به خلافت رسيد، اين پديده بشدت آشكار شد و مخصوصا هنگامى كه امام حسن مردم را به جنگ اهل شام دعوت نمود مردم خيلى بكندى آماده شدند. هنگامى كه خبر حركت سپاه معاويه به سوى كوفه به امام مجتبى(علیه السلام) رسيد ، دستور داد مردم در مسجد جمع شوند. آنگاه خطبه‏اى آغاز كرد و پس از اشاره به بسيج نيروهاى معاويه، مردم را به جهاد در راه خدا و ايستادگى در مبارزه با پيروان باطل دعوت نمود و لزوم صبر و فداكارى و تحمل دشواريها را گوشزد كرد امام(علیه السلام) با اطلاعى كه از روحيه مردم داشت، نگران بود كه دعوت او را احابت نكنند. اتفاقاً همين طور شد و پس از پايان خطبه جنگى مهيج حضرت، همه سكوت كردند و احدى سخنان آن حضرت را تاييد نكرد! اين صحنه به قدرى اسف‏انگيز و تكان دهنده بود كه يكى از ياران دلير و شحاع امير مومنان(علیه السلام) كه در مجلس حضور داشت، مردم را به خاطر اين سستى و افسردگى بشدت توبيخ كرد و آنها را قهرمامان دروغين و مردمى ترسو و فاقد شجاعت خواند و از آنها دعوت كرد كه در ركاب امام براى جنگ اهل شام آماده گردند.(21)اين سند تاريخى نشان مى‏دهد كه مردم عراق تا چه حد به سستى و بى حالى گراييده بودند و آتش شور و سلحشورى و مجاهدت، در آنها خاموش شده بود و حاضر نبودند در جنگ شركت كنند. سرانجام پس از فعاليتها و سخنرانيهاى عدهاى از ياران بزرگ حضرت مجتبى به منظور بسيج نيروها و تحريك مردم براى جنگ، امام(علیه السلام) با عده كمى كوفه را ترك گفت و محلى در نزديكى كوفه بنام«نخيله» را اردوگاه قرار داد و پس از ده روز اقامت در «نخيله» به انتظار رسيدن قواى تازه، جمعا«چهار هزار نفر» در اردوگاه حضرت گردد آمدند! به همين جهت امام ناگزير شد دوباره به كوفه برگردد و اقدامات تازه و جدي ترى جهت گردآورى سپاه به عمل بياورد.(22)

جامعه‏اى با عناصر متضاد:
 

علاوه بر اين، جامعه عراق آن روز يك جامعه متشكل و فشرده و متحد نبود، بلكه از قشرها و گروههاى مختلف و متضادى تشكيل يافته بود كه بعضاً هيچ گونه هماهنگى و تناسبى با يكديگر نداشتند. پيروان و طرفداران حزب خطرناك اموى ، گروه خوارح كه جنگ با هر دو اردوگاه را واجب مى‏شمردند ، مسلمانان غير عرب كه از نقاط ديگر در عراق گرد آمده بودند و تعدادشان به بيست هزار نفر مى‏رسيد و بالاخره گروهى كه عقيده ثابتى نداشتند و در ترجيح يكى از طرفين بر ديگرى در ترديد بودند، عناصر تشكيل دهنده جامعه آن روز عراق و كوفه به شمار مى‏رفتند. پيروان و شيعيان خاص امير مؤمنان(علیه السلام) نيز يكى ديگر از اين عناصر محسوب مى‏شدند.(23)

سپاهى ناهماهنگ‏:
 

اين چند دستگى و اختلاف عقيده و تشتت و پراكندگى، طبعاً در صفوف سپاه امام مجتبى(علیه السلام) نيز منعكس شده و آن را به صورت ارتشى ناهماهنگ باتركيب ناجور در آورده بود ، ازينرو در مقابله با دشمن خارجى به هيچ وجه نمى‏شد به چنين سپاهى اعتماد كرد. استاد شيعه ، مرحوم شيخ مفيد، و ديگر مورخان در مورد اين پديده خطرناك در سپاه امام حسن(علیه السلام) مى‏نويسند: « عراقيان خيلى بكندى و بى علاقگى براى جنگ آماده شدند و سپاهى كه امام حسن(علیه السلام) بسيج نمود ، از گروههاى مختلفى تشكيل مى‏شد كه عبارت بودند از:
1- شيعيان و طرفداران اميرمؤمنان(علیه السلام)
2- خوارج كه از هر وسيله‏اى براى جنگ با معاويه استفاده مى‏كردند(و شركت آنها در صفوف سپاهيان امام به خاطر دشمنى با معاويه بود، نه دوستى با امام حسن)؛
3- افراد سود جو و دنيا پرست كه به طمع منافع مادى در سپاه امام نظر آنان چندان بر معاويه ترجيح نداشت
4- و بالاخره گروهى كه نه به خاطر دين، بلكه از روى تعصب عشيرگى و صرفاً به پيروى از رئيس قبيله خود، براى جنگ حاضر شده بودند. (24)
بدين ترتيب سپاه حضرت مجتبى(علیه السلام) فاقد يكپارچگى و انسجام لازم جهت مقابله با دشمن نيرومندى چون معاويه بود.
سندى گويا:شايد هيچ سندى در ترسيم دور نماى جامعه متشتت و پراكنده آن روز عراق و نشان دادن سستى عراقيان در كار جنگ، گوياتر و رساتر از گفتار خود آن حضرت نباشد. حضرت مجتبى (علیه السلام) در «مدائن» يعنى آخرين نقطه‏اى كه سپاه امام تا آنجا پيشروى كرد ، سخنرانى جامع و مهيجى ايراد نمود و طى آن چنين فرمود: هيچ شك و ترديدى ما را از مقابله با اهل شام باز نمى‏دارد. ما در گذشته به نيروى استقامت و تفاهم داخلى شما، با اهل شام مى‏جنگيديم ، ولى امروز بر اثر كينه‏ها اتحاد و تفاهم از ميان شما رخت بر بسته، استقامت خود را از دست داده و زبان به شكوه گشوده‏ايد. وقتى كه به جنگ صفين روانه مى‏شديد دين خود را بر منافع دنيا مقدم مى‏داشتيد، ولى امروز منافع خود را بر دين خود مقدم مى‏داريد. ما همان گونه هستيم كه در گذشته بوديم، ولى شما نسبت به ما آن گونه كه بوديد وفادار نيستيد.عده‏اى از شما، كسان و بستگان خود را در جنگ صفين، و عده‏اى ديگر كسان خود را در نهروان از دست داده‏اند. گروه اول، بر كشتگان خود اشك مى‏ريزند؛ و گروه دوم، خونبهاى كشتگان خود را مى‏خواهند؛ و بقيه نيز از پيروى ما سرپيچى مى‏كنند! معاويه پيشنهادى به ما كرده است كه دور از انصاف، و بر خلاف هدف بلند و عزت ما است. اينك اگر آماده كشته شدن در راه خدا هستيد، بگوييد تا با او در مبارزه برخيزم و با شمشير پاسخ او را بدهيم و اگر طالب زندگى و عافيت هستيد، اعلام كنيد تا پيشنهاد او را بپذيرم و رضايت شما را تامين كنيم. سخن امام كه به اينجا رسيد، مردم از هر طرف فرياد زدند: «البقية، البقية»: ما زندگى مى‏خواهيم، ما مى‏خواهيم زنده بمانيم! (25)آيا با اتكا به چنين سپاه فاقد روحيه رزمندگى، چگونه ممكن بود امام ع با دشمن نيرومندى مثل معاويه وارد جنگ شود؟ آيا با چنين سپاهى، كه از عناصر متضادى تشكيل شده بود و با كوچكترين غفلت احتمال مى‏رفت خود خطرزا باشد، هرگز اميد پيروزى مى‏رفت؟ اگر فرضا امام حسن (علیه السلام) و معاويه جاى خود را عوض مى‏كردند و معاويه در رأس چنين سپاهى قرار مى‏گرفت، آيا مى‏توانست جز كارى كه امام حسن (علیه السلام) كرد، بكند؟ آرى همين عوامل دست به دست هم داد و جامعه اسلامى را تا دو قدمى خطر قطعى نزديك ساخت و حوادث تلخى به وجود آورد كه شرح آن را ذيلا مى‏خوانيد.
بسيج نيرو از طرف امام حسن (عليه السلام) :
برخى از نويسندگان و مورخان گذشته و معاصر ، حقايق تاريخ را تحريف نموده و ادعا كرده‏اند كه امام حسن مجتبى (علیه السلام) آهنگ جنگ و مخالفت با معاويه نداشت ، بلكه از روز نخست در صدد بود از معاويه اميتازات مادى گرفته و از زندگى راحت و مرفعى برخوردار شود و اگر مخالفتهايى با معاويه مى‏كرد ، براى تامين و تضمين اين امتيازات بود! اسناد تاريخى زنده‏اى در دست است كه نشان مى‏دهد اين تهمتها كاملا بى اساس است و با حقايق تاريخى به هيچ وجه سازگار نمى‏باشد، زيرا اگر پيشواى دوم نمى‏خواست با معاويه بجنگد ، معنا نداشت گردآورى سپاه و بسيج نيرو كند؛ در صورتى كه به اتفاق مورخان، امام مجتبى (علیه السلام) سپاه ترتيب داد و آماده جنگ شد، ليكن از يك سو به خاطر عدم هماهنگى و چند دستگى سپاه امام (علیه السلام) و از سوى ديگر در اثر توطئه‏هاى خائنانه معاويه ، از هم پاشيده شد و مردم از اطراف امام (علیه السلام) پراكنده شدند، امام نيز بناچار از جنگ خوددارى نمود و مجبور به پذيرفتن صلح شد.بنابراين ، كار امام حسن (علیه السلام) با «قيام» و اعلان جنگ و تهيه لشكر آغاز شد و سپس با درك عميق اوضاع و شرائط جامعه اسلامى و رعايت مصالح روز، منجر به صلح مشروط گرديد.(26) ذيلا نظر خوانندگان را به توضيحات بيشرتى در اين زمينه جلب مى‏كنيم:

مردم پيمان شكن‏:
 

همانطور كه قبلا گفته شد، مردم عراق و كوفه يكدل و يك جهت نبودند، بلكه مردمى متلوّن و بيوفا و غير قابل اعتماد بودند كه هر روز زير پرچم گرد مى‏آمدند و همواره تابع وضع موجود و قدرت روز بودند و به اصطلاح نان را به نرخ روز مى‏خوردند. بر اساس همين روحيه بود كه همزمان با بحران آرايش سپاه و بسيج نيروهاى طرفين ، عده‏اى از روساى قبائل و افراد وابسته به خاندانهاى بزرگ كوفه، به امام خيانت كرده و به معاويه نامه‏ها نوشتند و تاييد و حمايت خود را از حكومت وى ابراز نمودند و مخفيانه او را براى حركت به سوى عراق تشويق كردند و تضمين نمودند كه به محض نزديك شدن وى ، امام حسن (علیه السلام) را تسليم كنند . معاويه نيز عين نامه‏ها را براى امام مجتبى (علیه السلام) فرستاد و پيغام داد كه چگونه با اتكا به چنين افرادى حاضر به جنگ با وى شده است؟ (27)

فرمانده خائن :
 

امام حسن (علیه السلام) پس از آنكه كوفه را به قصد جنگ با معاويه ترك گفت «عبيدالله بن عباس» را با دوازده هزار نفر سپاه، به عنوان طلايه لشكر، گسيل داشت و «قيس بن سعد» و «سعيد بن قيس» را كه هر دو از ياران بزرگ آن حضرت بودند، به عنوان مشاور و جانشين وى تعيين نمود تا اگر براى يكى از اين سه نفر حادثه‏اى پيش آمد، بترتيب، ديگرى جايگزين وى گردد.(28)حضرت مجتبى (علیه السلام) خط سير پيشروى سپاه را تعيين فرمود و دستور داد در هر كجا كه به سپاه معاويه رسيدند جلوى پيشروى آنها را بگيرند و جريان را به امام (علیه السلام) گزارش دهند تابى درنگ با سپاه اصلى به آنها ملحق شود.(29)«عبيدالله» فوج تحت فرماندهى خود را حركت داد و در محلى بنام «مسكن» با سپاه معاويه روبرو شد و در آنجا اردو زد. طولى نكشيد به امام (علیه السلام) گزارش رسيد كه عبيدالله با دريافت يك ميليون درهم از معاويه، شبانه همراه هشت هزار نفر به وى پيوسته است. (30)پيدا است خيانت اين فرمانده، در آن شرائط بحرانى، در تضعيف روحيه سپاه و تزلزل موقعيت نظامى امام (علیه السلام) تا چه حد موثر بود، ولى هر چه بود «قيس بن سعد» كه مردى شجاع و با ايمان و نسبت به خاندان اميرمومنان بسيار باوفا بود، طبق دستور امام حسن (علیه السلام) فرماندهى سپاه را به عهده گرفت و طى سخنان مهيجى كوشيد روحيه سربازان را تقويت كند. معاويه خواست او را نيز با پول بفريبد، ولى قيس فريب او را نخورد و همچنان در مقابل دشمنان اسلام ايستادگى كرد.(31)

توطئه‏هاى خائنانه :
 

معاويه تنها به خريدن «عبيدالله» اكتفا نكرد؛ بلكه به منظور ايجاد شكاف و اختلاف و شايعه سازى در ميان ارتش امام مجتبى (علیه السلام)، بوسيله جاسوسان و مزدوران خود، در ميان لشكر امام مجتبى (علیه السلام) شايع مى‏كرد كه قيس بن سعد (فرمانده مقدمه سپاه) با معاويه سازش كرده، و در ميان سپاه قيس نيز شايع مى‏ساخت كه حسن بن على (علیه السلام) با معاويه صلح كرده است! كار به جايى رسيد كه معاويه چند نفر از افراد خوش ظاهر را كه مورد اعتماد مردم بودند، به حضور امام (علیه السلام) فرستاد. اين عده در اردوگاه «مدائن» با حضرت مجتبى (علیه السلام) ملاقات كردند، و پس از خروج از چادر امام، در ميان مردم جار زدند: «خداوند بوسيله فرزند پيامبر فتنه را خواباند و آتش جنگ را خاموش ساخت. حسن بن على (علیه السلام) با معاويه صلح كرد، و خون مردم را حفظ نمود»! مردم كه به سخنان آنها اعتماد داشتند، در صدد تحقيق برنيامدند و سخنان آنها را باور نموده و بر ضد امام شورش كردند و به خيمه آن حضرت حمله ور شده و آنچه در خيمه بود، به يغما بردند و در صدد قتل امام برآمدند و آنگاه از چهار طرف متفرق شدند.(32)

خيانت خوارج :
 

امام مجتبى (علیه السلام) از «مدائن» روانه «ساباط» شد. در بين راه يكى از خوارج كه قبلا كمين كرده بود، ضربت سختى بر آن حضرت وارد كرد. امام بر اثر جراحت، دچار خونريزى و ضعف شديد شد و به وسيله عده‏اى از دوستان و پيران خاص خود، به مدائن منتقل گرديد. در مدائن وضع جسمى حضرت بر اثر جراحت به وخامت گراييد. معاويه با استفاده از اين فرصت بر اوضاع تسلط يافت. پيشواى دوم كه نيروى نظامى لازم را از دست داده و تنها شده مانده بود، ناگزير پيشنهاد صلح را پذيرفت.(33)بنابراين اگر امام مجتبى (علیه السلام) تن به صلح در داد چاره‏اى جز اين نداشت، چنانكه طبرى و عده‏اى ديگر از مورخان مى‏نويسند: حسن بن على (علیه السلام) موقعى حاضر به صلح شد كه يارانش از گرد او پراكنده شده و وى را تنها گذاردند.(34)

گفتار امام پيرامون انگيزه‏هاى صلح :
 

امام مجتبى در پاسخ شخصى كه به صلح آن حضرت اعتراض كرد، انگشت روى اين حقايق تلخ گذاشته و عوامل و موجبات اقدام خود را چنين بيان نمود: من به اين علت حكومت و زمامدارى را به معاويه واگذار كردم كه اعوان و يارانى براى جنگ با وى نداشتم. اگر يارانى داشتم شبانه روز با او مى‏جنگيدم تا كار يكسره شود. من كوفيان را خوب مى‏شناسم و بارها آنها را امتحان كرده‏ام. آنها مردمان فاسدى هستند كه اصلاح نخواهند شد، نه وفا دارند، نه به تعهدات و پيمانهاى خود پايبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه مى‏كنند، ولى عملاً با دشمنان ما همراهند.(35)پیشواى دوم كه از سستى و عدم همكارى ياران خود بشدت ناراحت و متاثر بود، روزى خطبه‏اى ايراد فرمود و طى آن چنين گفت:در شگفتم از مردمى كه نه دين دارند و نه شرم و حيا. واى بر شما! معاويه به هيچ يك از وعده‏هايى كه در برابر كشتن من به شما داده، وفا نخواهد كرد. اگر من با معاويه بيعت كنم، وظايف شخصى خود را بهتر از امروز مى‏توانم انجام بدهم، ولى اگر كار به دست معاويه بيفتد، نخواهد گذاشت آيين جدم پيامبر را در جامعه اجرا كنم.به خدا سوگند (اگر به علت سستى و بيوفايى شما) ناگزير شوم زمامدارى مسلمانان را به معاويه واگذار كنم، يقين بدانيد زير پرچم حكومت بنى اميه هرگز روى خوشى و شادمانى نخواهيد ديد و گرفتار انواع اذيتها و آزارها خواهيد شد.هم اكنون گويى به چشم خود مى‏بينم كه فردا فرزندان شما بر در خانه فرزندان آنها ايستاده و درخواست آب و نان خواهند كرد؛ آب و نانى كه از آن فرزندان شما بوده و خداوند آن را براى آنها قرار داده است، ولى بنى اميه آنها را از در خانه خود رانده و از حق خود محروم خواهند ساخت.آنگاه امام افزود: اگر يارانى داشتم كه در جنگ با دشمنان خدا با من همكارى مى‏كردند، هرگز خلافت را به معاويه واگذار نمى‏كردم، زيرا خلافت بر بنى اميه حرام است....(36)امام مجتبى كه ماهيت پليد حكومت معاويه را بخوبى مى‏شناخت، روزى در مجلسى كه معاويه حاضر بود، سخنانى ايراد كرد و ضمن آن فرمود: «سوگند به خدا، تا زمانى كه زمام امور مسلمانان در دست بنى اميه است، مسلمانان روى رفاه و آسايش نخواهند ديد»(37).و اين، هشدارى بود به عراقيان كه بر اثر سستى و به اميد راحتى و آسايش، تن به جنگ با معاويه ندادند، غافل از اينكه در حكومت معاويه هرگز به اميد و آرزوى خود دست نمى‏يابند.

پيمان صلح، و اهداف امام (علیه السلام) :
 

پيشواى دوم، هنگامى كه بر اثر شرائط نامساعدى كه قبلا تشريح شد، جنگ با معاويه را بر خلاف مصالح عالى جامعه اسلامى و حفظ موجوديت اسلام تشخيص داد و ناگزير صلح و آتش بس را قبول كرد، فوق العاده كوشش نمود تا هدفهاى عالى و مقدس خود را به قدر امكان از رهگذر صلح و به نحو مسالمت‏آميز تامين كند.از طرف ديگر، چون معاويه به خاطر برقرار صلح و قبضه نمودن قدرت، حاضر به دادن همه گونه امتياز بود- به طورى كه ورقه سفيد امضا شده‏اى براى امام فرستاد و نوشت هر چه در آن ورقه بنويسد مورد قبول وى مى‏باشد.(38)-امام از آمادگى او حداكثر بهره بردارى را نموده و موضوعات مهم و حساس را كه در درجه اول اهميت قرار داشت و از آرمانهاى بزرگ آن حضرت بشمارمى رفت، در پيمان صلح گنجانيد و از معاويه تعهد گرفت كه به مفاد قرار داد عمل كند.گر چه متن پيمان صلح در كتب تاريخ، به طور كامل و بترتيب، ذكر نشده است، بلكه هر كدام از مورخان به چند ماده از آن اشاره نموده‏اند، ولى با جمع آورى مواد پراكنده آن از كتب مختلف مى‏توان صورت تقريباً كاملى از آن ترسيم نمود. با يك نظر كوتاه به موضوعاتى كه امام در قرار داد قيد نموده و براى تحقق آنها پافشارى مى‏كرد، مى‏توان به تدبير فوق العاده‏اى كه حضرت در مقام مبارزه سياسى براى گرفتن امتياز از دشمن به كار برده، پى برد.اينك پيش از آن‏كه هر يك از مواد صلحنامه را جداگانه مورد بررسى قرار دهيم، متن پيمان صلح را كه در پنج ماده مى‏توان خلاصه كرد، ذيلاً از نظر خوانندگان محترم مى‏گذرانيم:
متن پيمان :
ماده اول:
حسن بن على (علیه السلام) حكومت و زمامدارى را به معاويه واگذارى مى‏كند، مشروط به آنكه معاويه طبق دستور قرآن مجيد و روش پيامبر (صلی الله علیه واله) رفتار كند.
ماده دوم:
بعد از معاويه، خلافت از آن حسن بن على (علیه السلام) خواهد بود و اگر براى او حادثه‏اى پيش آيد حسين بن على (علیه السلام) زمام امور مسلمانان را در دست مى‏گيرد. نيز معاويه حق ندارد كسى را به جانشينى خود انتخاب كند.
ماده سوم:
بدعت ناسزا گويى و اهانت نسبت به امير مومنان (علیه السلام) و لعن آن حضرت در حال نماز بايد متوقف گردد و از على (علیه السلام) به نيكى ياد شود.
ماده چهارم:
مبلغ پنج ميليون درهم كه در بيت المال كوفه موجود است از موضوع تسليم حكومت به معاويه مستثنا است و بايد زير نظر امام مجتبى (علیه السلام) مصرف شود. نيز معاويه بايد در تعيين مقررى و بذل مال ، بنى هاشم را بر بنى اميه ترجيح بدهد. همچنين بايد معاويه از خراج «دارابگرد» مبلغ يك ميليون درهم در ميان بازماندگان شهداى جنگ جمل و صفين كه در ركاب امير مومنان كشته شدند ، تقسيم كند.(39)
ماده پنجم:
معاويه تعهد مى‏كند كه تمام مردم ، اعم از سكنه شام و عراق و حجاز ، از هر نژادى كه باشند، از تعقيب و آزار وى در امان باشند و از گذشته آنها صرفنظر كند احدى از آنها را به سبب فعاليتهاى گذشته‏شان بر ضد حكومت معاويه تحت تعقيب قرار ندهد، و مخصوصاً اهل عراق را به خاطر كينه‏هاى گذشته آزار نكند.علاوه بر اين معاويه تمام ياران على (علیه السلام) را، در هر كجا كه هستند، امان مى‏دهد كه هيچ يك از آنها را نيازارد و جان و مال و ناموس شيعيان و پيران على در امان باشند، و به هيچ وجه تحت تعقيب قرار نگيرند ، و كوچكترين ناراحتى براى آنها ايجاد نشود ، حق هر كس به وى برسد ، و اموالى كه از بيت المال در دست شيعيان على (علیه السلام) است از آنها پس گرفته نشود. نيز نبايد هيچ گونه خطرى از ناحيه معاويه متوجه حسن بن على (علیه السلام) و برادرش حسين بن على (علیه السلام) و هيچ كدام از افراد خاندان پيامبر (صلی الله علیه واله) بشود و نبايد در هيچ نقطه‏اى موجبات خوف و ترس آنها را فراهم سازد.در پايان پيمان ، معاويه اكيدا تعهد كرد تمام مواد آن را محترم شمرده دقيقا به مورد اجرا بگذارد. او خدا را بر اين مسئله گواه گرفت، و تمام بزرگان و رجال شام نيز گواهى دادند.(40)بدين ترتيب پيشگويى پيامبر اسلام (صلی الله علیه واله) ، در هنگامى كه حسن بن على (علیه السلام) هنوز كودكى بيش نبود، تحقق يافت: پيامبر (صلی الله علیه واله) روزى برفراز منبر ، با مشاهده او فرمود: « اين فرزند من سرور مسلمانان است و خداوند بوسيله او در ميان دو گروه از مسلمانان صلح برقرار خواهد ساخت.(41)

هدفهاى امام (علیه السلام) از صلح با معاويه :
 

بزرگان و زمامداران جهان، هنگامى كه اوضاع و شرائط را بر خلاف هدفها و نظريات خود مى‏يابند، همواره سعى مى‏كنند در موارد دوراهى ، جانبى را بگيرند كه زيان كمترى دربر داشته باشد، و اين يك اصل اساسى در محاسبات سياسى و اجتماعى است. امام مجتبى (علیه السلام) نيز بر اساس همين رويه معقول مى‏كوشيد هدفهاى عالى خود را تا آنجا كه مقدور است، به طور نسبى تامين نمايد. از اينرو هنگامى كه ناگزير شد با معاويه كنار آيد، طبق ماده اول با اين شرط حكومت را به وى واگذار كرد كه در اداره امور جامعه اسلامى تنها بر اساس قوانين قرآن و روش پيامبر (صلی الله علیه واله) رفتار نمايد.بديهى است نظر امام تنها رسيدن به قدرت و تشكيل حكومت اسلامى نبود، بلكه هدف اصلى ، صيانت و نگهدارى قوانين اسلام در اجتماع و رهبرى جامعه بر اساس اين قوانين بود و اگر اين روش به وسيله معاويه اجرا مى‏شد، باز تا حدودى هدف اصلى تامين شده بود.بعلاوه، طبق ماده دوم ، پس از مرگ معاويه ، حسن بن على (علیه السلام) مى‏توانست آزادانه رهبرى جامعه اسلامى را به عهده بگيرد، و با توجه به اينكه معاويه در حدود سى سال از آن حضرت بزرگتر بود(42) و در آن ايام دوران پيرى را مى‏گذرانيد و طبق شرائط عادى اميد زيادى مى‏رفت كه عمر وى چندان طول نكشد، روشن مى‏گردد كه اين شرط، روى محاسبات عادى تا چه حد به نفع اسلام و مسلمانان بود. بقيه مواد پيمان نيز هر كدام حائز اهميت بسيار بود ، زيرا در شرائطى كه امير مومنان (علیه السلام) در مراسم نماز جمعه و در حال نماز با كمال بى پروايى مورد سب و شتم قرار مى‏گرفت و اين كار به صورت يك بدعت ريشه دارى در آمده بود و شيعيان و دوستداران آن حضرت و افراد خاندان پيامبر همه جا مورد تعقيب و در معرض تهديد و شكنجه بودند، ارزش گرفتن چنين تعهدى از معاويه غير قابل انكار بود.

اجتماع در كوفه :
 

پس از انعقاد پيمان صلح، طرفين همراه قواى خود وارد كوفه شدند و در مسجد بزرگ اين شهر گرد آمدند. مردم انتظار داشتند مواد پيمان طى سخنرانيهايى از ناحيه رهبران دو طرف ، در حضور مردم، تاييد شود تا جاى هيچ گونه شك و ترديدى در اجراى آن باقى نماند. اين انتظار بيجا نبود، ايراد سخنرانى جز در برنامه صلح بود، لذا معاويه بر فراز منبر نشست و خطبه‏اى خواند؛ ولى نه تنها در مورد پايبندى به شرائط صلح تاكيدى نكرد ، بلكه با طعنه و همراه با تحقير چنين گفت: «من به خاطر اين با شما نجنگيدم كه نماز و حج به جا آوريد و زكات بپردازيد! چون مى‏دانم كه اينها را نجام مى‏دهيد ، بلكه براى اين با شما جنگيدم كه شما را مطيع خود ساخته و بر شما حكومت كنم». آنگاه گفت: « آگاه باشيد كه هر شرط و پيمانى كه با حسن بن على (علیه السلام) بسته‏ام زير پاهاى من است، و هيچ گونه ارزشى ندارد.»(43) بدين ترتيب ، معاويه تمام تعهدات خود را زير پا گذاشت و پيمان صلح را آشكارا نقض كرد.

جنايات معاويه :
 

معاويه به دنبال اعلام اين سياست، نه تنها تعديلى در روش خود به عمل نياورد بلكه بيش از پيش بر شدت عمل و جنايت خود افزود.او بدعت اهانت به ساحت مقدس امير مومنان (علیه السلام) را بيش از گذشته روج داد ، عرصه زندگى را بر شيعيان و وياران بزرگ و وفادار على (علیه السلام) فوق العاده تنگ ساخت ، شخصيت بزرگى همچون «حجر بن عدى» و عده‏اى ديگر از رجال بزرگ اسلام را به قتل رسانيد ، و كشتار و شكنجه و فشار در مورد پيروان على (علیه السلام) افزايش يافت به طورى كه نوعاً شيعيان يا زندانى و يا متوارى شدند و يا دور از خانه و كاشانه خود در محيط فشار و خفقان به سر مى‏بردند. معاويه نه تنها ماده مربوط به حفظ احترام على (علیه السلام) و پيران آن حضرت را زير پا نهاد ، بلكه در مورد خراج «دارابگرد» نيز طبق پيمان رفتار نكرد.«طبرى» در اين باره مى‏نويسد:« اهل بصره خراج دارابگرد را ندادند و گفتند اين مال، متعلق به بيت المال ما و از آن ماست». (44) «ابن اثير» مى‏نويسد: « اهل بصره از دادن خراج دارابگرد امتناع ورزيدند و اين كار را به دستور معاويه انجام دادند».(45)

بيدارى و آگاهى مردم :
 

مردمى كه به سبب تحمل جنگهاى متعدد از جنگ خسته و بيزار بودند و به پيروى از روساى خود و تحت تاثير تبليغات و وعده‏هاى فريبنده عمال معاويه دل به صلح و سازش بسته بودند ، لازم بود بيدار شوند و متوجه گردندكه به خاطر اظهار ضعف از تحمل عواقب جنگ، و فريفتگى به وعده‏هاى معاويه و پيروى كوركورانه از روساى خود، چه اشتباه بزرگى مرتكب شده‏اند؟! و اين ممكن نبود مگر آنكه به چشم خود آثار و عواقب شوم و خطرناك عمل خود را مى‏ديدند. بعلاوه لازم بود مسلمانان عملاً با چهره اصلى حكومت اموى آشنا شده و به فشارها ، محروميتها ، تعقيبهايى مداوم ، و خفقانهايى كه حكومت اموى به عمل مى‏آورد، پى ببرند. در حقيقت ، آنچه لازم بود امام حسن(علیه السلام) و ياران صميمى او در آن برهه حساس از تاريخ انجام دهند، اين بود كه اين واقعيتها را عريان و بى پرده بر همگان مكشوف سازند و در نتيحه عقول و افكار آنها را براى درك و فهم اين حقايق تلخ، و قيام و مبارزه بر ضد آن، آماده سازند. بنابراين اگر امام مجتبى(علیه السلام) صلح كرد، نه براى اين بود كه شانه از زير بار مسئوليت خالى كند، بلكه براى اين بود كه مبارزه را در سطح ديگرى شروع كند. اتفاقاً حوادثى كه پس از انعقاد پيمان صلح به وقوع پيوست به اين مطلب كمك كرد و عراقيان را سخت تكان داد. «طبرى» مى‏نويسد: « معاويه(پس از آتش بس) در «نخليه» (نزديكى كوفه) اردو زد. در اين هنگام گروهى از خوارج بر ضد معاويه قيام كرده وارد شهر كوفه شدند. معاويه يك ستون نظامى از شاميان را به جنگ آنها فرستاد. خوارج آنها را شكست دادند. معاويه به اهل كوفه دستور داد خوارج را سركوب سازند، و تهديد كرد كه اگر با خوارج نجنگند، در امان نخواهند بود!»(46)بدين ترتيب مردم عراق كه حاضر به جنگ در ركاب اميرمومنان و حسن بن على(علیه السلام) نبودند، از طرف معاويه كه دشمن مشترك آنها و خوارج بود ، مجبور به جنگ با خوارج شدند! و اين نشان داد كه در حكومت معاويه هرگز به صلح و آرامشى كه آرزو مى‏كردند نخواهند رسيد.

سياست تهديد و گرسنگى :
 

علاوه بر اين، معاويه برنامه ضد انسانى دامنه دارى را كه بايد اسم آن را برنامه تهديد و گرسنگى گذاشت، بر ضد عراقيان به مورد اجرا گذاشت و آنها را از هستى ساقط كرد. معاويه از يك طرف مردم عراق را در معرض همه گونه فشار و تهديد قرار داد و از طرف ديگر حقوق و مزاياى آنها را قطع كرد. «ابن ابى الحديد»، دانشمند مشهور جهان تسنن، مى‏نويسد: شيعيان در هر جا كه بودند به قتل رسيدند. بنى اميه دستها و پاهاى اشخاص را به احتمال اينكه از شيعيان هستند، بريدند. هر كس كه معروف به دوستدارى و دلبستگى به خاندان پيامبر(صلی الله علیه واله) بود، زندانى شد، يا مالش به غارت رفت، و يا خانه‏اش را ويران كردند. شدت فشار و تضييقات نسبت به شيعيان به حدى رسيد كه اتهام به دوستى على(علیه السلام) از اتهام به كفر و بيدينى بدتر شمرده مى‏شد! و عواقب سخت‏ترى به دنبال داشت!در اجراى اين سياست خشونت‏آميز ، وضع اهل كوفه از همه بدتر بود زيرا كوفه مركز شيعيان اميرمومنان(علیه السلام) شمرده مى‏شد. معاويه « زياد بن سميه» را حاكم كوفه قرار داد و بعدها فرمانروايى بصره را نيز به وى محول كرد. زياد كه روزى در صف ياران على(علیه السلام) بود و همه آنها را بخوبى مى‏شناخت، پيدا كرده و كشت، تهديد كرد، دستها و پاهاى آنها را قطع كرد، نابينا ساخت، بر شاخه درختان خرما به دار آويخت و از عراق پراكنده نمود، به طورى كه احدى از شخصيتهاى معروف شيعه در عراق باقى نماند.

اوج فشار در كوقه و بصره :
 

چنانكه اشاره شد، مردم عراق و مخصوصاً كوفه بيش از ديگران زير فشار قرار گرفته بودند، به طورى كه وقتى به خانه دوستان و افراد مورد وثوق و اطمينان خود رفت و آمد مى‏كردند و اسرار خود را با آنها در ميان مى‏گذاشتند، چون از خدمتكار صاحبخانه مى‏ترسيدند، مادام كه از آنها سوگندهاى مؤكد نمى‏گرفتند كه آنها را لو ندهند ، گفتگو را آغاز نمى‏كردند! معاويه طى بخشنامه‏اى به عمال و فرمانداران خو در سراسر كشور نوشت كه شهادت هيچ يك از شيعيان و خاندان على(علیه السلام) را نپذيرند! وى طى بخشنامه ديگرى چنين نوشت: « اگر دو نفر شهادت دادند كه شخصى، از دوستدادان على(علیه السلام) و خاندان او است، اسمش را از دفتر بيت المال حذف كنيد و حقوق و مقررى او را قطع نماييد»! زياد كه بتناوب شش ماه در كوفه و شش ماه در بصره حكومت مى‏كرد، «سمرة بن جندب» را به جاى خود در بصره گذاشت تا در غياب وى امور شهر را اداره كند. سمره در اين مدت هشت هزار نفر را به قتل رسانيد. زياد به وى گفت: آيا نمى‏ترسى كه در ميان آنها يك نفر بيگناه را كشته باشى؟ گفت: اگر دو برابر آنها را نيز مى‏كشتم هرگز از چنين چيزى نمى‏ترسيدم!« ابو سوار عدوى» مى‏گويد: سمره در بامداد يك روز چهل و هفت نفر از بستگان مرا كشت كه همه حافظ قرآن بودند.

صلح، زمينه ساز قيام عاشورا:
 

اين حوادث وحشتناك، مردم عراق را سخت تكان داد و آنها را از رخوت و سستى به در آورد و ماهيت اصلى حكومت اموى را تا حدى آشكار نمود. در همان حال كه روساى قبائل، از آثار و منافع پيمان صلح امام حسن(علیه السلام)بهره‏مند مى‏شدند و از بذل و بخششهاى معاويه برخوردار مى‏گشتند، مردم عادى عراق كم كم به ماهيت اصلى حكومت بيدادگر وخودكامه معاويه كه پاى خود به سوى آن رفته و به دست خود آن را تثبيت كرده بودند ، پى مى‏بردند. (47) معاويه « مغيره بن شعبه» را بر كوفه حاكم ساخت و كار بصره را به «عبدالله بن عامر» وا گذاشت و اين شخص كه پس از قتل عثمان آن شهر را ترك گفته بود، به بصره بازگشت. معاويه خود نيز به شام رفت و از دمشق به تدبيركار دولت خويش پرداخت. مردم عراق هر گاه به ياد زندگانى در روزگار على(علیه السلام) مى‏افتادند ، اندوهناك مى‏شدند و از آن سستى كه در حمايت از على(علیه السلام) نشان داده بودند، اظهار پشيمانى مى‏نمودند و نيز از صلحى كه ميان ايشان و مردم شام اتتفاق افتاده بود، سخت پشيمان بودند. آنان چون به يكديگر مى‏رسيدند، همديگر را سرزنش مى‏كردند و از يكديگر مى‏پرسيدند كه چه خواهد شد و چه بايد كرد؟ هنوز چند سالى نگذشته بود كه نمايندگان كوفه ميان آن شهر و مدينه براى ديار حسبن بن على و گفتگو با او و شنيدن سخنان وى به رفت و آمد پرداختند.(48) بنابراين دوران صلح امام حسن(علیه السلام) دوران آمادگى و تمرين تدريجى امت براى جنگ با حكومت فاسد اموى به شمار مى‏رفت تا روز موعود ، روزى كه جامعه اسلامى آمادگى قيام داشته باشد، فرا رسد.

اظهار آمادگى براى آغاز قيام‏:
 

روزى كه امام حسن(علیه السلام) صلح كرد، هنوز اجتماع به آن پايه از درك و بينش نرسيده بود كه هدف امام را تأمين كند. آن روز هنوز جامعه اسلامى اسير زنجيرهاى آمال و آرزوها بود؛ آمال و آرزوهايى كه روح شكست را در آنها تزريق كرده بود. ازينرر و هدفى كه امام حسن(علیه السلام) تعقيب مى‏كرد اين بود كه افكار عمومى را براى قيام بر ضد حكومت اموى آماده كند و به مردم فرصت دهد تا خود بينديشند و به حقايق اوضاع و ماهيت حكومت اموى پى ببرند، بويژه آنكه اشارتهايى كه حضرت مجتبى(علیه السلام) به ستمگريها و جنايات حكومت اموى وزير پا گذاشتن احكام اسلام مى‏نمود، افكار مردم را كاملاً بيدار مى‏كرد.(49)كم كم اين آمادگى قوت گرفت و شخصيتهاى بزرگ عراق متوحه حسين بن على(علیه السلام) شده از او خواستند كه قيام كند. ولى حسين بن على(علیه السلام) آنها را به پيروى از امام مجتبى(علیه السلام) توصيه مى‏كرد و مى‏فرمود: اوضاع فعلى براى قيام مساعد نيست و تا زمانى كه معاويه زنده است، نهضت و قيام به ثمر نمى‏رسد.

بازتاب حوادث در مدينه‏:
 

پس از شهادت حضرت مجتبى(علیه السلام) كه حسين بن على(علیه السلام) امامت را عهده دار بود، خبر جنايتهاى معاويه بلا فاصله در مدينه طنين مى‏افكند و محور بحث در اجتماعاتى مى‏گشت كه حسين بن على(علیه السلام) با شركت بزرگان شيعه در عراق و حجاز و مناطق ديگر اسلامى تشكيل مى‏داد. براى نمونه ، هنگامى كه معاويه «حجر بن عدى» و همراهان او را كشت، عده‏اى از بزرگان كوفه نزد حسين(علیه السلام) آمده جريان را به حضرت خبر دادند و پخش اين خبر موجى از نفرت در همه افراد با ايمان برانگيخت. اين مطلب نشان مى‏دهد كه در آن هنگام جنبش منظمى بر ضد حكومت اموى شكل مى‏گرفت كه مبلغين و عوامل موثر آن ، همان پيروان اندك و صميمى امام حسن(علیه السلام) بودند كه حضرت با تدبير هوشمندانه خويش جان آنان را از گزند قشون معاويه حفظ كرده بود. هدف اين گروه اين بود كه با تذكار جناياتى كه در سراسر دوران حكومت معاويه موج مى‏زد ، روح قيام را در دلهاى مردم برانگيزند تا روز موعود فرا رسد!(50)
چرا امام حسن(علیه السلام) صلح امام حسين(علیه السلام) قيام كرد؟ : بحثهاى پيشين، راز و رمز صلح امام مجتبى(علیه السلام) را روشن ساخت، ولى دراينجا ، جاى يك سوال باقى است و آن اين است كه چرا امام حسن(علیه السلام) صلح كرد ولى امام حسين قيام نمود؟ اگر صلح، كار درستى بود، چرا امام حسين(علیه السلام) با يزيد صلح نكرد؟ و اگر قرار بر جنگ بود، چرا امام حسن نجنگيد؟ پاسخ اين سوال را بايد در اوضاع و شرائط متفاوت زمان اين دو امام بزرگ، و نحوه رفتار و شخصيت معاويه و يزيد جستجو كرد. ذيلاً به گوشه هايى از تفاوت شيوه معاويه و يزيد اشاره مى‏كنيم:

فريبكاريهاى معاويه‏:
 

معاويه در دوران زمامدارى خود ، با نقشه‏ها و سياستهاى عوام فريبانه خود ، همواره سعى مى‏كرد به حكومت خود رنگ شرعى و اسلامى بدهد. او از اين كه افكار عمومى، انحراف وى را از خط سير صحيح سياست اسلامى بفهمد، جلوگيرى مى‏كرد. گر چه معاويه عملاً اسلام را تحريف نموده و حكومت اشرافى اموى را جايگزين خلافت ساده و بى پيرايه اسلامى ساخته، و جامعه اسلامى را به يك جامعه غير اسلامى تبديل كرده بود ، ولى با وجود اينها ظواهر اسلام را نسبتاً حفظ مى‏كرد ، مقررات اسلامى را ظاهراً اجرا مى‏نمود، پرده‏ها را نمى‏دريد و در دربارش پاره‏اى از مقررات اسلامى ضراعات مى‏شد و نمى‏گذاشت رنگ اسلامى ظاهرى جامعه عوض شود. او بخوبى درك مى‏كرد كه چون به نام دين و خلافت اسلامى، بر مردم حكومت مى‏كند، نبايد علناً مرتكب كارهايى بشود كه مردم آن را مبارزه با دين- همان دينى كه وى به نام آن بر آنان فرمانروايى مى‏كرد- تلقى نمايند، بلكه هميشه به اعمال خودرنگ دينى مى‏داد تا با مقامى كه داشت سازگار باشد و آن دسته از كارها را كه توجيه و تفسير آن طبق موازين دينى مقدور نبود، در خفا انجام مى‏داد. بعلاوه معاويه ، در حل و فصل امور و مقابله با مشكلات، سياست فوق العاده ماهرانه‏اى داشت و مشكلات را به شيوه‏هاى مخصوصى حل مى‏كرد كه فرزندش يزيد فاقد مهارت در به كارگيرى آنها بود، و همين دو موضوع ، پيروزى قيام و تأثير مثبت شهادت در زمان حكومت معاويه را مورد ترديد قرار مى‏داد زيرا در اين شرائط افكار عمومى درباره قيام و انقلاب ضد اموى داورى صحيح نمى‏كرد. بنى اميه برانگيخته نمى‏شد، چون هنوز افكار عمومى به ميزان انحراف معاويه از اسلام ، آشنا نبود و به همين جهت ، عناصر نا آگاه ، جنگ حضرت مجتبى(علیه السلام) را با معاويه بيشتر يك اختلاف سياسى و كشمكش بر سر قدرت و حكومت به شمار مى‏آوردند ، تا قيام حق در برابر باطل! شهادت در چنين شرائطى به پيشبرد مقاصد نهضت كمك نمى‏كرد ، بلكه افكار عمومى درباره آن دستخوش اشتباه مى‏گرديد و حقيقت لوث مى‏شد.

جو نا مساعد:
 

چنانكه ديديم ، « فضاى سياسى دوره معاويه فضاى صريحى نبود كه يك مصلح بتواند از يك راه مشخص، امر را فيصله دهد، و جامعه، با هوشيارى ، جهت خويش راپيدا كند، چنين نبود، بلكه جوى بود كه هر مصلحى در آن جو مى‏بايست مراقب عمل رهبران فساد باشد و در هر فرصت- با توجه به امكانات خود و چگونگى اطرافيان خود و شكل مواجهه دشمن- عكس العملى مناسب نشان دهد، تا بدين گونه «حقيقت مغلوب» را بر «غالب» پيروز گرداند. اين ، مشكل عمده روزگار امام حسن بود. در آن روزگار ، آنچه به نام «شهادت» شناخته شده بود تأثيرى كه بايد، نداشت. در واقع شهادت نيز مانند بسيارى از پديده‏ها، زمينه مساعدى مى‏خواهد تا بتواند از صورت يك شهادت و اخلاص فردى در آيد و شكل يك پديده اجتماعى موثر به خود گيرد و خون شهيد در رگ ديگر مردم ، حيات بيافريند.قرائن تاريخى نشان مى‏دهند كه اگر امام با سپاه سست عنصرى كه دور او را گرفته بودند- و يادى از آنان گذشت كه چه كردند- بر مى‏خاست و ميان خود و معاويه شمشير مى‏نهاد، او را به زودى به عنوان يك شهيد قهرمان، نمى‏كشتند، بلكه او را اسير مى‏كردند! معاويه مى‏خواست ننگى را كه او و خاندانش از دست سربازان اسلام ديده بودند، و روزى به دست سربازان سلحشور اسلام اسير شده بودند، از طريق اسير كردن يكى از بزرگان آل محمد(صلی الله علیه واله) جبران كند. پس امام در صورت شكست خوردن، به صورت شهيدى قهرمان- انسان كه درعاشورا پيش آمد- كشته نمى‏شد، بلكه او به دست معاويه گرفتار مى‏شد و سرانجام به گونه‏اى نامعلوم تلف مى‏گشت، و اين، يكى از زيانهاى بزرگ بود كه در آن روز متوجه موضع حق مى‏شد. اگر در جنگ با سپاه معاويه، سپاه امام مجتبى(علیه السلام) مغلوب مى‏شد، معاويه به سرزمينها و شهرهاى اسلام مى‏تاخت و تا مى‏توانست مى‏كشت، و بويژه شهرهاى مكه و مدينه و كوفه و بصره و ديگر آباديهايى كه در قلمرو حكومت على بن ابى طالب و امام حسن قرار داشت. بدين گونه تعداد كشته شدگان - برخلاف واقعه عاشوا- محدود نمى‏ماند و از حساب مى‏گذشت، اين بود آن حفظ خونى كه امام از آن ياد مى‏كرد.» (51)شايد به همين دلايل - و نيز به دليل صحه گذاشتن حسين بن على (علیه السلام) بر صلح امام حسن (علیه السلام) بود كه - حسين بن على (علیه السلام) پس از شهادت برادر بزرگوار خود، در مدت ده سال آخر حكومت معاويه يعنى تقريبا از سال 50 تا 60 هجرى قيام نكرد، بلكه در انتظار فرصت مناسب، روز شمارى مى‏نمود و به آماده ساختن افكار عمومى اكتفا مى‏ورزيد، زيرا اگر در اين زمان قيام مى‏كرد، معلوم نبود بازتاب آن در جامعه اسلامى چگونه خواهد بود و در افكار عمومى چگونه انعكاس خواهد يافت؟

يزيد، چهره منفور جامعه اسلامى :
 

اما اين مطلب در مورد يزيد درست برعكس بود زيرا( چنانكه در زندگانى امام حسين (علیه السلام) گفته‏ايم) يزيد نه تنها پختگى و تدبير و سياست پدر را نداشت، بلكه از رعايت ظواهر اسلام نيز كه مى‏خواست به نام آن بر مردم حكومت كند، فرسنگها دور بود.يزيد جوانى ناپخته، شهوت پرست، خود سر، و فاقد دور انديشى و احتياط بود. او فردى بى خرد، متهور، خوشگذران، عياش، و داراى فكر سطحى بود.يزيد كه پيش از رسيدن به حكومت اسير هوسهاو پايبند تمايلات افراطى بود، بعد از رسيدن به حكومت نيز نتوانست حداقل مثل پدر ظواهر اسلام را حفظ كند، و خود را ولو به صورت ظاهر، فردى ديندار و با ايمان معرفى كند بلكه در اثر خصلت بى پرواى و هوسبازى كه داشت، علنا مقدسات اسلامى را زير پا گذاشت و در راه رضاى شهوات خود از هيچ چيز فرو گذارى نكرد. او علناً شراب مى‏خورد و تظاهر به فساد و گناه مى‏كرد.يزيد از لحاظ سياسى آن قدر ناپخته بود كه ماهيت اصلى حكومت بنى اميه را كه دشمنى آشتى‏ناپذير با اسلام و بازگشت به دوران جاهليت و احياى رژيم اشرافى آن زمان بود، كاملا به مردم نشان داد.اين پرده دريها و بى بند وباريهاى يزيد براى همه ثابت كرده بود كه وى بكلى فاقد شايستگى و لياقت براى احراز مقام خلافت و رهبرى جامعه اسلامى است. بنابراين مزدوران حكومت بنى اميه نمى‏توانستند قيام حسين (علیه السلام) را در افكار عمومى متهم و آلوده سازند، زيرا مردم به چشم خود، رفتار يزيد را، كه كوچكترين تناسبى با موازين دينى و تعاليم مذهبى نداشت، مى‏ديدند، و همين رفتار يزيد در افكار عمومى، مجوز خوبى براى قيام جهت واژگون ساختن چنين حكومتى به شمار مى‏رفت. در چنين شرائطى مردم قيام حسين بن على (علیه السلام) را قيام فرزند پيامبر (صلی الله علیه واله) بر ضد حكومت باطل به منظور حفظ اسلام تلقى مى‏كردند، نه اختلاف سياسى و يا كشمكش بر سر تصاحب مقام و قدرت!

جنبش نيرو مى‏گيرد:
 

علت ديگر قيام حسين بن على (علیه السلام) را بايد در بيدارى افكار عمومى و افزايش نفوذ دعوت شيعيان پس از صلح امام مجتبى جستجو كرد، زيرا جنبشى كه پس از امضاى صلح، بر ضد حكومت اموى آغاز شده بود روز بروز در حال گسترش و توسعه بود و بر دامنه نفوذ آن افزوده مى‏شد.سياست معاويه نيز، دانسته يا نادانسته، موجب گسترش و نيرومندى اين جنبش گرديد، زيرا معاويه كه پس از شهادت امام مجتبى (علیه السلام) ميدان عمل را تا حدودى بلامانع مى‏ديد، بيش از پيش عرصه را بر مردم - خاصه شيعيان و پيروان امير مومنان (علیه السلام) تنگ گرفت و از هيچ گونه ظلم و ستم فروگذار نكرد.تجاوز مكرر معاويه به حقوق مسلمانان، حملات و شبيخونهاى پى در پى نظاميان خشن و ستم پيشه معاويه بر مناطق مختلف اسلامى، كشتن و آزار مردم بيگناه، نقض پيمان صلح و بيعت گرفتن براى وليعهدى يزيد- برخلاف مفاد صريح صلحنامه - و بالاخره مسموم ساختن امام مجتبى (علیه السلام) مسائلى بود كه وجهه عمومى حكومت بنى اميه را بيش از پيش لكه دار ساخت و موقعيت آن را تضعيف كرد. اين حوادث موجب همبستگى و فشردگى هر چه بيشتر صفوف شيعيان و تقويت جبهه ضد اموى شد و بتدريج زمينه نهضت و قيام حسينى را فراهم ساخت.دكتر «طه حسين»، دانشمند و نويسنده معروف مصرى، پس از بيان سختگيريهاى معاويه نسبت به شيعيان پس از صلح، مى‏نويسد: «در ده سال آخر حكومت معاويه، كار شيعيان بالا گرفت و دعوت آنها در شرق كشور اسلامى و جنوب مناطق عربى فوق العاده انتشار يافت، به طورى كه هنگام مرگ معاويه عده بسيارى از مردم، مخصوصاً اهل عراق، لعن معاويه و محبت اهل بيت را جزئى از وظيفه دينى خود مى‏دانستند».(52)بدين ترتيب، جامعه اسلامى به قدر كافى چهره حقيقى حكومت اموى را شناخت، و طعم تلخ شكنجه هاى آن را چشيد، و از انواع ظلمها و تجاوزهاى اين حكومت به حقوق مسلسانان، آگاه شد و ماسكى كه اين حكومت در ابتداى زمامدارى معاويه بر چهره زده بود كنار رفته مردم با قيافه اصلى آن آشنا گشتند. و در نتيجه، با مرگ معاويه و رشد و آگاهى حامعه اسلامى، تمام عواملى كه در زمان وى مانع تحقيق يك قيام پيروزمند بود، بر طرف شد و راه قيام بر ضد حكومت اموى كاملاً هموار گرديد و در اين هنگام بود كه حسين بن على (علیه السلام) ضربت قاطع را بر پيكر حكومت فاسد بنى اميه وارد ساخت و آن قيام بزرگ و بى‏نظير را پى ريزى نمود.

نهضت الهام بخش :
 

قيام حسين بن على (علیه السلام) تحول دامنه دارى در جامعه اسلامى به وجود آورد، اوضاع را دگرگون ساخت و افكار عمومى را بر ضد حكومت بنى اميه شوراند و منشأ پيدايش نهضتها و انقلابهاى پى در پى و بزرگى مانند: قيام توابين، نهضت بزرگ ديگر گرديد، در حالى كه اگر همين انقلاب در زمان حضرت مجتبى و به وسيله آن حضرت عملى مى‏گرديد، فاقد چنين ثمراتى بود. حسين بن على (علیه السلام) در واقع دنباله برنامه برادر ارجمند خود را گرفت، زيرا حضرت مجتبى (علیه السلام) با كمال شهامت، خرده‏گيريهاى كوته فكران و عناصرافراطى را تحمل كرد و بتدريج زمينه انقلاب را فراهم ساخت و افكار عمومى را آماده نمود و آنگاه كه زمينه كاملاً آماده شد، حسين بن على (علیه السلام) ابتكار عمل را در تهاجم به كانون فساد به دست گرفت.

تفاوت ياران :
 

گذشته از تفاوتهايى كه دوره امام حسن (علیه السلام) با زمان امام حسين داشته است- و شرح آن گذشت-بايد تفاوت اساسى ميان ياران اين دو امام را نيز در نظر گرفت. در صفحات گذشته ديديم كه سپاه امام حسن (علیه السلام) با شنيدن يك شايعه، بهم ريختند و جمعى، سرا پرده امام حسن (علیه السلام) را غارت كردند و حتى فرش زير پاى امام را ربودند! ديديم آنان كه ميخواستند در ركاب امام ، با سپاه شام بجنگند و در اين راه جان دهند، خود حادثه ساز شدند و امام را تنها گذاشتند. اكنون آنان را مقايسه كنيد با ياران امام حسين كه شب عاشورا مى‏گفتند: «به خدا سوگند اگر بدانيم كه كشته مى‏شويم، آنگاه ما را زنده مى‏كنند، سپس مى‏كشند و خاكسترمان را بر باد مى‏دهند، و اين كار را هفتاد بار مى‏كنند، از تو جدا نخواهيم شد تا اينكه در راه تو جان بسپاريم. يك كشته شدن كه بيش نيست، و آن شهادت است و كرامت جاويد و سعادت ابدى».آرى با اين گونه مردان، مى‏توان، شورى در تاريخ بشر در انداخت به نام «شهادت» و طنينى در گنبد افلاك در افكند به نام «عاشورا»، نه با كسانى كه با آنان نه غلبه نصيب گردد، نه شهادت، بلكه آدمى را دست بسته تحويل دشمن دهند و آنچه بر جاى ماند، ذلت اسارت باشد و بس!اين بود كه امام حسن فقط سنگر مبارزه را تغيير داد، به عبارت ديگر تغيير جاى داد نه تغيير جهت، مانند كسى كه در وسيله‏اى در حال حركت نماز بخواند و روى به قبله داشته باشد، اين نماز گزار با تغيير مركوب، تغيير وضع و جاى مى‏دهد، نه تغيير جهت(روى به قبله بودن). قبله مردان حق همواره مبارزه با باطل بوده است، چه از ميدان عاشورا، چه از درون كوچه‏ها و محله‏هاى كوفه و مسجد مدينه، چه از زندان بغداد و.امام حسن(علیه السلام) ، معاويه را، بزرگترين مانع نشر حق و عدالت در آن روزگار را هدف گرفته بود،گاه از زاويه تجهيز سپاه و گاه از زاويه تدبير قبول صلح. (53) دو رويه يك رسالت‏:علامه مجاهد ، مرحوم« سيد شرف الدّين عاملى» ، در مقدمه‏اى كه بر كتاب پر ارج « صلح الحسن» تأليف دانشمند و محقق عاليقدر« شيخ راضى آل ياسين» نوشته، چنين مى‏نگارد:«...مهمترين هدف امام حسن آن بود كه پرده از چهره اين طاغيان بر دارد و آنان را آن طور كه بودند، بشناساند، تا از عملى شدن نقشه هايى كه براى از بين برد رسالت جدش پيامبر كشيده بودند، جلوگيرى نمايد، و اين هدف امام ، به طور كامل برآورده شد و ماسك از چهره كثيف امويان برافتاد و ماهيت پليد آنان آشكار گشت(و خدا را بر اين نعمت سپاس).از بركت اين تدبير امام حسن بود كه برادرش سيدالشهدا آن انقلاب بزرگ را كه روشنگر حقيقت و عبرت بخش خردمندان بود ، به وجود آورد.اين دو برادر ، دو رويه يك رسالت بودند كه وظيفه و كار هريك ، در جاى خود ، و در اوضاع و احوال خاص خود از نظر ايفاى رسالت و تحمل مشكلات ، و نيز از نظر فداكارى و از خود گذشتگى ، درست معادل و هموزن ديگرى بود.حسن از بذل جان خود دريغ نداشت، و حسين در راه خدا جانبازتر از حسن نبود. چيزى كه هست ، حسن ، جان خود رادر يك جهاد خاموش و آرام فدا كرد و چون وقت شكستن سكوت رسيد، شهادت كربلا واقع شد ؛ شهادتى كه پيش از آنكه حسينى باشد. حسنى بود! از نظر خردمندان صاحبنظر ، واقعيت فداكارى در روز«ساباط» از روز« عاشورا» ريشه دارتر بود ، زيرا امام حسن آن روز در صحنه فداكارى ، نقش يك قهرمان شكيبا و پايدار را در چهره يك شكست خورده از پاى در آمده ايفا كرد. از اينجاست كه شهادت عاشورا درمرتبه اول حسنى بود و در مرتبه دوم حسينى، زيرا اين حسن بود كه در واقع شالوده نهضت عاشورا را ريخته و آن را به ثمر رساند. گويى امام حسن و امام حسين (علیه السلام) (به منظور روشن كردن ماهيت ضد اسلامى حكومت اموى و بيدار كردن مردم از غفلت) بر سر يك برنامه متفقاً تصميم گرفته بودند كه هر يك نقشى ايفأ كنند ، منتها نقش امام حسن نقش صبر وپايدارى حكيمانه باشد و نقش امام حسين (علیه السلام)، نقش انقلاب و قيام مردانه ، تا از اين دو نقش ، يك تاكتيك كامل در راه هدف واحد، به وجود آيد. از اينجا بود كه پس از واقعه ساباط و كربلا ، مردم بيدار شدند و شروع كردند به فكر كردن در مسائل و حوادث، و پى به ماهيت پليد بنى اميه بردند.(54) با توجه به اين حقايق، مى‏توان گفت كه اگر حسين بن على (علیه السلام) در شرائط تاريخى برادرگرامى خود امام حسن قرار مى‏گرفت، همان كار را مى‏كرد كه امام حسن (علیه السلام) كرد،و و اگر امام حسن (علیه السلام) در زمان حسين بن على، برنامه او را در پيش مى‏گرفت زيرا اين دو امام بزرگ هر كدام با توجه به اوضاع و شرائط خاص زمان خود، رسالت تاريخى خويش را انجام دادند.پيامبر اسلام (صلی الله علیه واله) با پيش بينى اين حوادث و خرده گيريهاى، درباره اين دو فرزند عاليقدر خود فرمود: «حسن و حسين دو پيشواى اسلامند، خواه صلح كنند و خواه نبرد و جهاد.»(55)

صلح يا صلاح...؟:
 

بيعت‏با امام مجتبى(علیه السلام) :
بيعت‏ يكپارچه مردم كوفه و نمايندگان قبيله‏هاى مختلف در مسجد كوفه در روز بيست و يكم ماه رمضان سال چهلم هجرت بعد از شهادت مولى الموحدين(علیه السلام) وحشت ‏بزرگى در دل معاويه و حاكمان شام پديد آورد. آنان احساس كردند توطئه ترور آن بزرگمرد به طرفداران اهل بيت عصمت و طهارت عزمى راسخ‏تر بخشيد و آنان را در استمرار راه خويش مصمم‏تر ساخت.
توطئه‏هاى معاويه : معاويه ، با شنيدن اخبار فوق ، ياران و نزديكان خويش همچون عمروعاص ، قيس بن اشعث ، وليد بن عقبه و عتبة بن ابى‏سفيان و ... را فرا خواند ، نشستى تشكيل داد و درباره چگونگى برخورد با حكومت تازه پاى امام حسن(علیه السلام) و براندازى آن با آنان به مشورت پرداخت او گفت: چنانچه انديشه‏اى اساسى جهت ‏براندازى حكومت علوى نكنيد، براى هميشه با تهديد مواجه خواهيم بود. پس از سخنان معاويه شورا برگزار شد. رهاورد اين نشست تصميم‏هاى زير بود كه بتدريج جامه عمل پوشيد:
1- فرستادن جاسوس جهت اغتشاش و آشوب و ايجاد نا امنى.
2- تطميع و تهديد نيروهاى ارشد نظامى و لشكريان امام مجتبى(علیه السلام) مانند عبيدالله بن عباس و قيس بن سعد.
3- ارسال گشتى‏هاى رزمى در اكيپ‏هاى كوچك و بزرگ جهت ضربه زدن و ايجاد رعب و وحشت در مرزهاى حكومت علوى مانند حمله به بسر بن‏ارطاة و كشتن دو فرزند كوچك عبيد الله بن عباس به نامهاى عبدالرحمان و قثم در شهرهاى يمن يا مكه،
4- شايعه صلح قبل از تحقق آن و تبليغات گسترده در اين زمينه.
5- انتشار شايعه‏هاى بى‏اساس چون كشته شدن قيس بن سعد بن عباده و افراد ديگر،
6- شايعه پناهندگى بعضى از شخصيت‏هاى سياسى، نظامى حكومت امام حسن مجتبى
7- جنگ روانى تمام عيار عليه كارگزاران صالح و متعهد و دلسوز آن حضرت در شهرهاى مختلف.
8- فعال شدن ستون پنجم و نيروهاى وابسته اموى و افراد ناراضى در شهرهاى كوفه، كربلا، بغداد، مكه، مدينه.

انگيزه‏هاى صلح :
 

توطئه‏هاى فوق سبب شد تا حكومت تازه نفس امام مجتبى(علیه السلام) گرفتار مقابله و برخورد با آنان گردد، از برنامه ريزهاى دراز مدت و جابجايى نيروهاى خسته و ناتوان و غير علاقه‏مند منصرف شود و نتواند شالوده محكمى را پى‏ريزى كند. از سوى ديگر، طولانى شدن معركه صفين به مدت هيجده ماه و كشته شدن حدود 70 هزار تن در ليلة الهرير و فقدان نيروهاى ارزشمند و صحابه بزرگ پيامبر(صلی الله علیه واله) مانند عمار ياسر ، هاشم مرقال ، ثابت‏بن قيس ، ذوالشهادتين و ...، كه سابقه‏اى درخشان در تاريخ اسلام داشتند، و از همه مهمتر شهادت اميرمؤمنان در فرو پاشى شيرازه حكومت تاثير بسزا داشت. مورخان گفته‏اند:36 تن از رزمندگان غزوه بدر، كه آخرين ستارگان تابناك ايمان و عقيده از زمان پيامبر(صلی الله علیه واله) بودند، در نبردهاى جمل، نهروان و صفين به شهادت رسيدند كه ضربه‏اى كوبنده بر پيكر لشگريان عراق بود. امام مجتبى(علیه السلام) فرمود: سوگند به خدا، من حكومت و خلافت را تسليم معاويه نكردم، مگر بدان سبب كه يارانى براى نبرد با او نيافتم. چنانچه همراهانى مى‏داشتم، شب و روز با وى(معاويه) جنگ مى‏كردم و (آنقدر) به نبرد عليه او ادامه مى‏دادم تا خداوند بين ما حكم كند. سبط اكبر رسول خدا(صلی الله علیه واله) چنان مى‏ديد كه جنگ شروع شود، به شكست نظاميان عراق مى‏انجامد و معاويه بدين بهانه همه‏دوستان اهل بيت(علیه السلام) را خواهد كشت. از اينرو فرمود: انى خشيت ان يجتث المسلمون عن وجه الارض فاردت ان يكون للدين ناعى من ترسيدم ريشه مسلمانان از روى زمين كنده شود، خواستم ، براى پاسدارى و حفاظت از دين، نگاهبانى باقى بماند. و در جاى ديگر فرمود: فصالحت ‏بقيا على شيعتنا خاصة من القتل ، فرايت دفع هذه الحروب الى يوم ما فان الله كل يوم هو فى شان :حفاظت ‏شيعه از نابودى و كشته شدن، مرا ناگزير به مصالحه ساخت. پس مناسب ديدم جنگ را به روزى ديگر واگذارم. تكليف انسان براساس اوامر الهى هر روز به گونه‏اى است و بايد آن را انجام دهد.

قرارداد صلح و شرطهاى اساسى آن :
 

به نوشته مورخان در سال 41 ه .ق، در يكى از ماههاى ربيع الاول يا ربيع الثانى و يا جمادى الاولى، معاويه به وسيله عبدالله بن عامر و عبدالرحمان بن سمره نامه‏اى به عنوان قرارداد صلح، براى حسن بن على(علیه السلام) فرستاد. اين نامه كاملا سفيد بود و فقط در بالاى آن يك خط نوشته شده بود، ان اشترط فى هذه الصحيفة التى ختمت اسفلها ما شئت فهو لك، اين نامه را در خصوص قرارداد صلح فرستادم. من آن را امضاء كرده‏ام هر شرطى را كه شما مى‏خواهيد و صلاح مى‏دانيد در آن بنويسيد. مورد قبول من است. در پايان نامه، جهت اطمينان بيشتر سوگندهاى بزرگى ياد كرد، به امضاى همه بزرگان دربارش رساند. نامه فوق به دو گونه نقل شده، ما به جهت اختصار به نقل دوم مى‏پردازيم كه بندهاى آن به صورت جداگانه ذكر شده است.

بندهاى قرارداد صلح :
 

ماده اول:
واگذار كردن حكومت‏به معاويه به شرط آن كه بر اساس كتاب خدا و سنت پيامبر(صلی الله علیه واله) و سيره و روش خلفاى شايسته عمل كند.
ماده دوم:
خلافت ‏بعد از معاويه از آن حسن بن على(علیه السلام) است و چنانچه حادثه‏اى براى او پيش آمد و او موفق نشد، حكومت از آن حسين(علیه السلام) است و معاويه حق ندارد، بعد از خود جانشين تعيين كند.
ماده سوم:
دشنام دادن و نفرين به اميرمؤمنان(علیه السلام) در قنوت نماز ترك شود و كسى از آن حضرت جز به نيكى ياد نكند،
ماده چهارم:
همه مردم از هر رنگ و نژادى كه هستند و در هر جا زندگى مى‏كنند، بايد از امنيت كامل برخوردار باشند و آنچه در گذشته انجام داده‏اند، مورد عفو قرار گيرد افراد به بهانه‏هاى واهى مورد تعقيب واقع نشوند و با مردم عراق به خشونت رفتار نگردد.
ماده پنجم:
ياران و شيعيان على(علیه السلام) در هر جا هستند، در امان باشند و به آنها تعرضى نشود و جان و مال و ناموس و فرزند ايشان از امنيت كامل برخوردار باشد. معاويه بايد از تعقيب و سوء قصد به آنها بپرهيزد، حقوق هر صاحب حقى را به خودش برساند و آنچه در دست‏ياران على(علیه السلام) است ‏باز پس گرفته نشود.
ماده ششم:
هرگز عليه امام حسن و برادرش امام حسين(علیه السلام) و هيچ يك از خاندان اهل بيت(علیه السلام) آشكارا و نهان توطئه‏اى نكند(ستمى و آزارى نرساند) و در هيچ نقطه‏اى از روى زمين براى آنان وحشتى ايجاد نكند.
ماده هفتم:
در حضور معاويه اقامه شهادت نشود و معاويه حق ندارد خود را اميرمؤمنان بنامد.
ماده هشتم:
از بيت المال كوفه، مبلغ پنج ميليون درهم مستثناست، آن مبلغ ربطى به قرار داد صلح ندارد. معاويه بايد بدهى‏هاى بيت المال را بپردازد و بر اوست هر سال مبلغ دو ميليون درهم به برادرم حسين بدهد. بنى‏هاشم را در بخشش‏ها و عطاها بر بنى عبد شمس ترجيح دهد و هر سال يك ميليون درهم جهت فرزندان شهداى جنگ‏هاى جمل و صفين و به آنانى كه در ركاب اميرمؤمنان(علیه السلام) به شهادت رسيده‏اند، داده شود، و اين مبلغ بايد از ماليات مربوط به دارابجرد باشد. شروط فوق در نامه‏هاى رسمى امضاء نشده، رد و بدل گرديد. معاويه از شام به مسكن آمد و قرارداد صلح در آنجا به صورت علنى و رسمى در حضور بسيارى از مردم، خوانده شد، بعضى از مورخان گفته‏اند: عقد صلح در «بيت المقدس‏» و يا «ادرح‏» اجرا گرديد. اين دو قول قوت چندانى ندارد، زيرا مسكن محل تجمع نيروهاى نظامى دو طرف بود و فرماندهان عالى رتبه نيز حضور داشتند.

توضيحى پيرامون مواد صلحنامه :
 

بندهاى قرارداد مصالحه. كه از سوى سبط اكبر پيامبر مطرح شده، داراى امتيازات بسيارى است كه در هر زمان، جايگاه والاى سياسى - الهى خود را باز مى‏كند و منشور اصلاح و انقلاب تدريجى را پى‏ريزى مى‏نمايد. امام(علیه السلام)، در اين قرارداد، كوشيد پرده از چهره معاويه بردارد و تبليغات دروغينى كه جهت تثبيت موقعيت اجتماعى او انجام گرفته، خنثى كند.
بند اول:
اعمال و كردار وى را مخالف قرآن و سيره پيامبر(صلی الله علیه واله) و خلفاى صالح دانسته و از وى خواسته است تا بعد از واگذارى حكومت، برنامه‏هاى آينده خويش را بر اساس قرآن و روش پيامبر قرار دهد.
بند دوم:
به موقت‏بودن حكومت معاويه اشاره مى‏كند و اينكه او نمى‏تواند سرنوشت آينده مسلمانان را بر عهده گيرد، بلكه آينده از آن خود يا برادرش حسين(علیه السلام) و يا شورايى از مسلمانان است كه خط و مشى را تعيين مى‏كنند.
بند سوم:
بيانگر كينه معاويه به اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه واله) است او آغازگر سب و نفرين عليه شخصيتى همچون على بن ابى‏طالب(علیه السلام) بود.
بند چهارم:
بر بى‏تقوايى، ستمگرى و نژاد پرستى معاويه اشاره مى‏كند و از او تعهد مى‏گيرد امنيت را برقرار سازد و متعرض مردم، بويژه مردم عراق و علاقه‏مندان به اهل بيت(علیه السلام) نگردد، زيرا بسيارى از آنان حامى و ياور پدرش على(علیه السلام) بودند.
بند پنجم:
خواستار حفاظت و امنيت ويژه‏اى براى ياران على(علیه السلام) است و سپس تصريح مى‏كند: بر معاويه است پاكباختگانى چون حجربن عدى، ميثم تمار، عمرو بن حمق و ... را ارج نهد و حقشان را ادا كند، نه اينكه، به خاطر حق‏گويى، آنان را تعقيب كند و ترس و وحشت را حاكم سازد.
بند ششم:
تاكيدى است‏بر دو بند پيشين و هشدارى است‏بر ترك توطئه آشكار و پنهانى حاكمان شام عليه امام و اهل بيت(علیه السلام)، زيرا آنان مشعل هدايت اين امتند و معلوم بود كه معاويه و بنى اميه براى رسيدن به اهداف شوم خود ‏سراغ آنان را خواهند گرفت.
بند هفتم :
امام مجتبى(علیه السلام) در بند هفتم، بالاترين ضربه روحى را بر پيكر معاويه و بنى‏اميه وارد كرده است، زيرا: اولا: اقامه شهادت بايد نزد افراد عادل، مطمئن و مورد وثوق انجام گيرد و معاويه از اين خصال نيك به دور است. مرحوم مجلسى در اين باره مى‏نويسد: شهادت بايد نزد حاكم عادل و قاضى فصل(تميز دهنده بين حق و باطل) اقامه شود و درباره او اطمينان حاصل شود كه حق را احيا و با باطل مبارزه مى‏كند. امام با آوردن اين قيدها خواسته است، معاويه را فاقد صفات مذكور معرفى كند. ثانيا: اگر معاويه خود را اميرالمؤمنين نداند، مسلم امام(علیه السلام) كه خود يكى از افراد مؤمن است، تحت ولايت و سرپرستى او نخواهد بود، به همين ترتيب، ديگر افراد متدين، متعهد و دلسوز شيعه پس در آن صورت او حقى بر گردن هيچ مؤمنى پيدا نخواهد كرد. اما بند هشتم، كه در برگيرنده مسايل مالى، بيت المال، پرداخت‏سالانه به حسين بن على(علیه السلام) و پرداخت‏بدهى‏هاى حضرت و رسيدگى به بازماندگان شهداى صفين و جمل است، از اساسى‏ترين شروط قرارداد صلح به شمار مى‏آيد.

نقد و بررسى :
 

علامه باقر شريف قرشى شرط هشتم قرارداد صلح را غير واقعى مى‏داند، زيرا طبق استدلال ايشان، بيت المال در اختيار امام مجتبى(علیه السلام) بود و درخواست معنا ندارد و ديگر اينكه اين بند با سيره اميرالمؤمنين(علیه السلام) كه بيت المال را هر شب مى‏روبيد، سازگار نيست. در پاسخ بايد گفت:
اولا:
امام(علیه السلام) با اين حركت، صداقت‏خويش را ثابت كرد و براى هميشه از اتهام اختلاس بيت المال رهايى يافت و هيچ كس نتوانست آن حضرت و برادرش و ديگر دست اندركاران حكومتش را متهم كند.
ثانيا:
مگر مى‏شود مملكتى كه گرفتار جنگ‏هاى پرهزينه‏اى همچون صفين و جمل و... بود و پيوسته به اسب، شتر، لباس و شمشير و سپر و نيزه نياز داشت پشتوانه‏اى در بيت المال نداشته باشد؟ آنهم جنگى كه بيش از هشتاد هزار نيرو و جنگجو در آن شركت جسته است.
ثالثا:
سيره على(علیه السلام) افزون كردن بيت المال است «توفير فيئكم عليكم‏» به طورى كه پشتوانه‏اى قوى براى مسلمانان باشد و فئ غنائم، ماليات و زكوات را شامل مى‏شود.
رابعا:
صدقات و حق فقرا، كه على بن ابى‏طالب(علیه السلام) آن را نگه نمى‏داشت و به فقرا مى‏رساند و سعى مى‏كرد چيزى از آن را نگاه ندارد، جزئى از بيت المال عمومى كشور بود نه همه آن. و اما در مورد درخواست 2000000 درهم در سال براى حسين(علیه السلام)، بايد توجه داشت كه اين مبلغ براى مصرف شخصى خود امام حسين(علیه السلام) نبوده، بلكه جهت فقرا و درماندگان هزينه مى‏شد، زيرا خانواده‏هاى فقير و آبرومندى در كوفه بودند كه غير از امام و برادرش(علیه السلام) كسى آنها را نمى‏شناخت. نكته قابل توجه اينكه چون دين و بدهكارى امام مجتبى(علیه السلام) مربوط به بيت المال بوده از اين رو پرداختنش را به معاويه محول مى‏كند. بنابراين، روشن شد كه شرايط و موراد صلحنامه بسيار دقيق و اساسى بود و باء;ء درايت و پيش بينى امام مجتبى(علیه السلام) انجام گرفته است. قرارداد مصالحه و اعلان آن، چنانچه در پانزدهم ربيع الاول سال 41 ه .ق انجام گرفته باشد، خلافت و حاكميت آن حضرت پنج ماه و 24 روز به طول انجاميده است و اگر در 25 ربيع الآخر واقع شده باشد، حكومت آن حضرت هفت ماه و چهار روز طول كشيده است. و بالاخره اگر 25 جمادى الاولى باشد، هشت ماه و چهار روز شده است.

گزينش موثرترين شيوه مبارزه :
 

چه بسا تحمل شهادت براى حسن آسانتر بود، اما او نيز مانند ساير امامان بايد تنها به فكر نجات اسلام و مسلمين، و برگزيدن موثرترين شيوه و مستى مبارزه، مى‏بود. با كمى تفحص مى‏يابيم كه در دوران حسن هيچ روش ديگرى جز صلح، آن هم به هدف ماندن براى پر پيام‏تر رفتن، و زنده بودن براى بهتر مردن، به كار نمى‏آمد. اگر حسن در آن تنهايى و بى ياورى، مانند برادر قيام مسلحانه مى‏كرد و شهيد مى‏شد، امامت تداوم نمى‏يافت.شايد اگر او هم مانند برادر حتى هفتاد و دو يار صديق و جانباز مى‏داشت، به آن خروش دست مى‏زد، اما وقتى دشمن آن گونه اطراف او را از ياور تهى مى‏كند كه حتى همسرش را براى مسموم كردنش، تحت فرمان مى‏گيرد و امراى سپاهش را براى «كت بسته» تحويل دادن او به معاويه، به معامله وا مى‏دارد، و در نهايت، فرمانده سپاهى را كه براى قيام بايد از او كمك بگيرد، بر عليه‏اش به طغيان مى‏كشاند، چه راهى جز صلح پيش پايش مى‏ماند؟به تنها كسى كه مى‏توانست اعتماد كند، همان حسينى بود كه فرداى پر پيام عاشورا، منتظرش نشسته بود. بى انصافى است اگر اذعان نكنيم كه شهادت كربلا پيش از آنكه حسينى باشد، حسنى است و چهره حسن را در روزى كه در صحنه فداكارى با نقشى از يك قهرمان نستوه و پايدار، و در چهره مظلومانه يك از پا ننشسته مغلوب، صلح را بتحميل، تحمل مى‏كند، با بيدارى ننگريم.بى ترديد، اگر معاهده حسن با معاويه نبود و محك آزمودن در شكستن مفاد آن، به وسيله همين صلح به مردم داده نمى‏شد، قيام حسين نيز به وقوع نمى‏پيوست. اگر شرط حسن با معاويه كه او را از تعيين جانشين محروم مى‏ساخت برقرار نمى‏شد، تا معاويه آن را با انتصاب يزيد بشكند، نه حسين دستاويز مشهودى براى قيام مى‏داشت، و نه پيروانش دليل واضح براى استدلال...(57)

ساباط و عاشورا؛ افشاگر جاهليت پليد امويان :
 

امت آن روز، خود وقتى بر مسير دو حادثه «ساباط» و «عاشورا» نظر افكند، جاهليت زشت و پليد امويان را بوضوح احساس مى‏كرد. ديد كه حسن مسالمت را پذيرفت، ولى باز معاويه به هيچ يك از پنج شرط توافق پايبند نبوده و ميثاقها را شكست. نه در دوران حكومت، بر اساس كتاب خدا و سنت پيامبر خدا، عمل كرد؛ نه پس از خود، زمام امر را به شورا و يا صاحب واقعى آن سپرد ؛ نه دشنام و ناسزا به على را موقوف كرد و تقدس منبر را از اين بدعت ننگين مصون داشت؛ نه خراج تعهد كرده را پرداخت ؛ و نه مسلمانان متعهد و ياران على را از آسيب حملات ناجوانمردانه‏اش بركنار داشت... و سرانجام نيز حسن رامسموم كرد.

بزرگترين تجسم خواستن و نتوانستن!:
 

به بركت قيام حسن، و قيام فريادگونه حسين، نقطه‏هاى پوشيده، عريان شدند و فكرهاى نهان، عيان گشتند. اين بغض اسلام بود كه در حسن نهفت و نهفت...، و در حسين به فرياد شكست، و شالوده امامت بود كه خون جگر حسن نطفه بست، و در خون پيكر حسين به بلوغ رسيد. حسن، بزرگترين تجسم خواستن و نتوانستن بود. سربازى كه در جنگها، يكه تازيش حيرتها مى‏آفريد، و خلفى كه در مكتب رشادت تا شهادت پدر، از ارث و آموزش بهره برده بود، آنجا كه رسالت را در ميدان امامت، تنها در صلح، ممكن ديد، چه بزرگوارانه و پرشكيب، آن را پذيرفت، كه تحمل كرد. اين، زيبايى روش حسن بود نه كيفيتى ديگر، كه سكوت و صلح را تنها بر لبه شمشيرش نشاند، و راههاى ديگر اسلام را در حصار پناه مصون داشت. زبان برنده و خطبه‏هاى كوبنده و كلام توفنده‏اش سكوت شمشير را بكمال جبران كردند، و مستعدترين زمينه را براى قيام خونين برادر فراهم ساختند تا بدانجا كه معاويه از سخن گفتنش مى‏هراسيد و رندان مزدور را بر آن داشت تا رشته كلام را از اين صاحب بر حقش، به سرقت برده و حتّى الامكان به وى اجازه صحبت در مجامع را ندهند.

جهاد در وسيعترين ميدانها:
 

او بزرگترين قدم اصلاحى را برداشت، و در هنگامه‏اى كه فتنه و سلاح، حاكم بود، درهاى مكتب اخلاق، محبت و اصلاح را گشود، و مانند مصلحى كه جز به صلاح نمى‏انديشد، نام را به رضاى خدا فروخت. او صلح را در ابتداى راه برنگزيد، بلكه در انتهاى آن، و پس از شكست در همه جبهه‏هاى جهاد، گردن نهاد جهاد دردناك او در وسيعترين ميدآنهاو گسترده‏ترين ابعاد صورت گرفت. در جبهه مبارزه با دشمن، هم لشكر و هم سنگر را به آزمون گذاشت و هم مقابله با فتنه‏ها و نيرنگها را. در جهاد با اصحاب منافق، ازنيروى اصلاح و ارشاد كمك گرفت و در جهاد با نفس، از مهار خشم و تحمل صلحى تحميلى.

شهادت امام حسن (علیه السلام)
 

در فاصله هاى ميان حوادث گذشته , خلاء آشكارى در تاريخ بچشم ميخورد كه ماخذ موجود تاريخى نتوانسته اند با داستانسرائيهاى خود آن را پر كنند.تا اينجا ميزان پايبندى معاويه را به تعهداتى كه خود وى بگردن گرفته بود , ديديم , همچنين دانستيم كه هيچيك از پنج ماده ى قرار داد از طرف او آنچنانكه متناسب با آن سوگندها و پيمانها و ميثاق ها بود , مراعات نشد : نه در آنهنگام كه حكومت را بدست گرفت بر طبق كتاب خدا و سنت پيامبر و سيره ى خلفاى شايسته عمل كرد , نه پس از خود زمام امر را به ( شورى ) يا به صاحب واقعى آن سپرد , نه دشنام و ناسزا به على را موقوف ساخت و حتى فراز منبرها را نيز بدين بدعت شوم آلوده نمود , نه خراج نامبرده را ادا كرد و نه شيعيان و ياران على را از آسيب حملات ناجوانمردانه ى خود بر كنار داشت بلكه علير غم آن تعهدات و سوگندها , فجايعى نسبت بانان مرتكب شد كه پيش از اودر اسلام سابقه نداشت , مثلا : نخستين سربريده ئى در اسلام كه در شهرها گردانيده شد از ايشان بود و بفرمان معاويه گردانيده شد .نخستين انسانى در اسلام كه زنده بگور شد از ايشان بود و بدستور معاويه چنين جنايتى انجام گرفت .نخستين زنى در اسلام كه بزندان افكنده شد از ايشان بود و معاويه حكم آن را صادر كرد .نخستين شهيدانى كه دست و پا بسته و بيدفاع كشته شدند از ايشان بودند و معاويه قاتل آنان بود .سخن كوتاه , معاويه همه ى مواد قرار داد را نقض كرده و همه ى آن پيمانهاى مؤكد را در هم شكست و شگفتا كه با اينهمه داعيه ى خلافت اسلامى داشت ! آخرين فراز قرار داد , از اينجهت كه متضمن دقيقترين و حساسترين و در نظر مردم سنگين ترين شرط ها بود و زير پا نهادن آن بمنزله ى مخالفت و معارضه ى آشكارا با قرآن و پيغمبر اسلام تلقى مى شد , چندى از آسيب خيانت و عهد شكنى او بر كنار ماند.هشت سال جانب آن شرط را نگاه داشت ولى عاقبت از آن نيز بتنگ آمد و خوى اموى كه براى بر انگيختن وى به اينقبيل كارها , و سوسه ئى پيوسته داشت , بر او غالب آمد امويگرى معاويه , ثابت شد و مادرش هند از نسبت هائى كه مردم بدو ميدادند و شهادت مورخان در آن مورد , تبرئه گشت و ترديدى باقى نماند كه معاويه , فرزند واقعى ابوسفيان اموى است ! و پسر ابوسفيان و هند را از رسولخدا و قرآن چه پروا ؟ !
جنايتى كه جنايتهاى گذشته را بدست فراموشى سپرد صورت وقوع يافت و سر آغاز خوارى عرب - چنانكه ابن عباس گفت - يا طليعه ى خوارى انسانها - چنانكه ابواسحق سبيعى گفت - نمودار گشت .در سراسر قرار داد صلح , فرازى كه امنيت جانى امام حسن را تضمين مى كرد طبيعتا از خيانت دورتر و بموجب اوضاع و احوال جارى , به رعايت سزاوارتر از ديگر مواد بود نقض اين ماده پس از اينكه شمشيرها در غلاف رفته و بساط جنگ بر چيده شده و طرف مقابل به قرار داد گردن نهاده , بزرگترين جنايتى بود كه معاويه در طول زندگى سراسر جنايتش مرتكب مى شد .
نه در مدينه - اقامتگاه حسن عليه السلام - و نه در خاندان پيغمبر و نه در ميان شيعيان و نه در تمامى كسانى كه بوسيله ى خويشاوندى سببى يا نسبى به حسن وابسته بودند , هيچ واقعه ئى كه از آن بتوان استنباط كرد كه كارى بر ضد دنياى معاويه در جريان است , پديد نيامده بود .در اينصورت پس ديگر اين غدارى چرا و بكدام بهانه و عذر ؟ آنهمه عهد و پيمان و سوگند كه غليظ تر و مؤكدتر از آنها را در هيچ لغتنامه ئى نميتوان پيدا كرد چه شد ؟ آيا جائز است كه براى معاويه نيز عذر و بهانه ئى از آنگونه كه فريب خوردگان مسلمان نام , براى پسرش يزيد درست كرده اند , بتراشيم و مانند آنان كه براى دفاع از جنايت قتل حسين و توجيه آن گفتند : ( جوان مغرورى بود , ميمون بازى او را سرگرم ساخت و شرابخوارگى بگناهش كشانيد) ! اگر قرار باشد چنين عذر موجهى ! براى معاويه نيز بسازيم , تدبير و پختگى و هشيارى ئى را كه بدو نسبت داده اند , چگونه حساب كنيم ؟ آيا ايندو با هم سازگارند ؟ ! همين جنايت بزرگ پدر بود كه روح سركش پسر را نيز به دنباله روى از عمل وى بر انگيخت و از آن پدر و پسر , بانيان بزرگترين جنايت تاريخ اسلام را پديد آورد اين جنايت , قتل دو سرور جوانان بهشت و قطع ( تنها واسطه) ئى كه نسل پيغمبر از آن است , بود يعنى در حقيقت , قتل خود پيغمبر باعتبار امتداد تاريخى آن .آرى , و شگفت آنكه اين دو قاتل , دو خليفه ى پيغمبر نيز بودند ! و دريغا از اسلام كه خلفاى پيغمبرش مردمى از اين قماش باشند ! درايت و كاردانى ! معاويه همين اندازه توانست در آدمكشى راه مخصوصى پيش پاى او بگذارد كه پس از وى پسرش يزيد بدان دست نيافت و بدين ترتيب اين يك بنام ( جوانى مغرور) و آن يك بعنوان ( سياستمدارى مجرب و كار آزموده) معرفى شدند ! بيگمان اگر زندگى ابوسفيان تا روزگار اين دو بازمانده اش ادامه مى يافت , مطمئن مى شد كه آندو بخوبى توانسته اند نقشى را كه وى براى خاندان خود آرزو ميكرد , بپايان رسانند .بارى معاويه , مروان بن حكم ( 58 ) را مأمور كرد كه جعده دختر ( اشعث بن قيس كندى) را كه يكى از همسران امام حسن عليه السلام بود بر مسموم نمودن آنحضرت وادار سازد و با او عهد كند كه اگر حسن از دنيا رفت وى را به همسرى يزيد در آورد و صد هزار درهم نيز به او بدهد .( اشعث بن قيس) همان منافق معروفى است كه پس از قبول اسلام , بوضع رسوا و فضاحتبارى مرتد گشته و سپس باز جبر اوضاع و احوال , او را به اسلام كشانيده بود و جعده بحكم انتساب به چنين عنصر پليدى , روحا از هر كسى به قبول اين معامله ى ننگين نزديكتر بود .
امام جعفربن محمد صادق فرمود : ( اشعث در خون اميرالمؤمنين عليه السلام شركت داشت , دخترش , حسن را مسموم كرد و پسرش محمد دست به خون حسين آلود) .و بدين ترتيب , منظور معاويه جامه ى عمل پوشيد با اين عمل , سرنوشت امتى تغيير يافت و بدبختى و تباهى آن را فرا گرفت و خود معاويه و اعقاب او نيز براى هميشه دچار انتقام و خون ريزى و آشوب شدند .و بالاخره با اين عمل , آخرين سطر و آخرين فراز قرار داد صلح نيز بدست معاويه نقض شد .و امام حسن عليه السلام در آخرين لحظات زندگى درباره ى او چنين فرمود : ( جامش لبالب شد و به آرزويش نائل آمد , بخدا به وعده هايش وفا نكرد و در گفته هايش راست نگفت) ( 59 ) .پيك مروان خبر موفقيت دسيسه ى زهر آگين او را داد و گفت : ( شگفتا از حسن , شربت عسلى كه از آب ( رومة) ( 60 ) فراهم شده بود نوشيد و جان سپرد) ( 61 ) .معاويه نتوانست از ابراز شادمانى و سرور خوددارى كند و در آن هنگام در كاخ سبز بود فريادش به تكبير بلند شد , ساكنان كاخ نيز همه صدا به تكبير بلند كردند , اهل مسجد نيز كه صداى تكبير شنيدند همه فرياد زدند : الله اكبر ( فاخته) همسر معاويه كه دختر ( قرظة بن عمرو بن نوفل بن عبد مناف) بود از غرفه ى خود بيرون آمد و گفت : ( خدا شادمانت بدارد اى اميرالمؤمنين ! چه خبرى شنيده اى كه اينچنين شادمانى ؟) گفت : خبر مرگ حسن بن على فاخته صدا زد : ( انا لله و انا اليه راجعون) آنگاه در حاليكه ميگريست گفت : ( سرور مسلمانان و زاده ى دختر پيغمبر صلى الله عليه ( وآله ) و سلم از دنيا رفت) معاويه گفت : چه كار بجا و خوبى كردى , شكى نيست كه او چنان بود كه ميگوئى , سزاوار است كه بر او بگريند .ابن قتيبه بر اين روايت چنين افزوده : ( چون خبر به معاويه رسيد ابراز شادمانى و خوشحالى كرد و بسجده افتاد و همه ى كسانى كه با او بودند بسجده افتادند عبدالله بن عباس كه در آن هنگام در شام بود از جريان با خبر شد و نزد معاويه رفت , چون نشست معاويه گفت : حسن بن على بمرد , اى پسر عباس ! گفت : آرى بمرد و پى در پى تكرار كرد : انا لله و انا اليه راجعون ما از خدائيم و بسوى او باز ميگرديم سپس گفت : شنيده ام كه از وفات او ابراز شادمانى كرده ئى ! بخدا سوگند پيكر او گور تو را پر نميكند و مرگ او بر عمر تو نمى افزايد او وفات يافت در حاليكه از تو بهتر بود و ما اگر اكنون عزادار اوئيم , پيش از اين عزادار كسى بهتر از او بوده ايم , عزادار جدش رسولخدا صلى الله عليه و آله ولى خدا عزاى او را جبران كرد و پس از او به نيكوترين وجه ما را گرامى بداشت .( آنگاه ابن عباس صيحه ئى زد و همه ى اهل مجلس بگريه در آمدند و معاويه نيز گريست راوى گويد : هرگز بدان اندازه چشم گريان نديده ام معاويه پرسيد : حسن چند سال عمر كرد ؟ ابن عباس گفت : وى بزرگتر از آن است كه كسى تاريخ ولادت او را نداند راوى ميگويد : معاويه اندكى سكوت كرد و سپس گفت : پس از او تو بزرگتر قوم خود شدى , ابن عباس گفت : تا وقتى خدا ابا عبدالله حسين را زنده بدارد , نه ( 62 ) .
يعقوبى صحنه ى تأثير عظيمى را كه وفات امام حسن عليه السلام در كوفه بجا گذارد و ماجراى گرد آمدن سران شيعه در خانه ى سليمان بن صرد بزرگ شيعيان و تسليت آنان را به امام حسين عليه السلام در ضمن نامه ئى بليغ و غم انگيز , در تاريخ خود نشان داده است ( ج 2 ص 203 ) .خبر وفات امام حسن به بصره - كه زياد بن سميه حاكم آن بود - رسيد , مردم همه گريستند و ضجه و ناله از همه سو بلند شد ابوبكره - برادر مادرى زياد - كه در بستر بيمارى بود , غوغاى مردم را شنيد و گفت : خداوند او را از شر بسيار رهانيد و مردمان با مرگ او خير بسيارى را از دست دادند , خدا حسن را رحمت كند ( 63 ) .برادرش محمد بن حنفيه در كنار پيكر بيجان او با اين كلمات وى را رثا گفت : خدا رحمتت كند اى ابا محمد ! بخدا اگر زندگيت عزيز و ارجمند بود , مرگت كوبنده و در هم شكننده است خوشا روانى كه پيكر تو را زنده ميداشت و خوشا بدنى كه كفنت آن را در آغوش گرفت و چرا چنين نباشد ؟ كه تو زاده ى هدايت و بازمانده ى اهل تقوى و پنجمين اصحاب كسائى , بدست حقيقت , تربيت يافته و در آغوش اسلام پرورش يافته و از پستان ايمان شير نوشيده ئى , زهى آن زندگى و اين مرگ , درود و رحمت خدا بر تو باد گرچه خاطره ى زندگى تو از خاطر ما زدوده نخواهد شد و در بهره ى نيك تو ترديد نخواهيم داشت ( 64 ) .متونى كه بر مسموم شدن امام حسن بوسيله ى معاويه دلالت ميكند همچون روشنترين حوادث تاريخ , متواتر و ترديد ناپذير است .از جمله كسانى كه اين مطلب را ذكر كرده اند : مؤلف ( الاستيعاب) , مؤلف ( الاصابة) , مؤلف ( الارشاد) , مؤلف ( تذكره الخواص) , مؤلف ( ( دلائل الامامة) ( 65 ) , مؤلف ( مقاتل الطالبين) , شعبى , يعقوبى , ابن سعد در ( الطبقات) , مدائنى , ابن عساكر , واقدى , ابن اثير , مسعودى , ابن ابى الحديد , سيد مرتضى در ( تنزيه الانبياء) , شيخ طوسى در ( امالى) , شريف رضى در ديوان شعر , حاكم در ( مستدرك) را ميتوان نام برد .مؤلف كتاب ( البدء و الختام) مى نويسد : حسن در سال 49 هجرى وفات يافت , جعده دختر اشعث او را مسموم كرد و اين زهر را معاويه براى او فرستاده و او را به همسرى با پسرش يزيد وعده داده بود , ولى سپس به اين وعده وفا نكرد .ابن سعد در ( الطبقات) مى نويسد : معاويه بارها او را مسموم كرد مدائنى مى گويد : حسن چهار بار مسموم شد .حاكم در ( المستدرك) مى نويسد : ( 66 ) حسن بن على بارها مسموم شد , هر دفعه از مرگ مى جست ولى در آخرين دفعه كبد او متلاشى شد و وفات يافت .
يعقوبى مى نويسد : چون لحظه ى مرگش فرا رسيد به برادرش حسين گفت : برادر ! اين سومين و آخرين بارى بود كه مسموم شدم وهيچ بار چون اين آخرين بار نبود ,امروزمن جان خواهم سپرد , هنگامى كه از دنيا رفتم در كنار رسولخدا صلى الله عليه و آله و سلم بخاكم سپار , زيرا هيچكس به مجاورت او از من شايسته تر نيست , مگر آنكه كسى جلوگير تو شود , در آنصورت مگذار قطره ى خونى بر زمين ريخته شود .ابن عبدالبر مى نويسد : حسين بر برادرش حسن وارد شد , آن حضرت به حسين گفت : برادرم ! تاكنون سه بار مسموم شده ام و هيچ بار چون اين بار نبوده است و اينك كبد من تباه شده است حسين پرسيد : چه كسى تو را مسموم كرده برادرم ! ؟ گفت : چرا ميپرسى ؟ ميخواهى با آنان بجنگى ؟ آنان را بخدا واگذار ! طبرى در ( دلائل الامامة) ( 67 ) مى نويسد : سبب وفات وى آن بود كه معاويه هفتاد بار او را مسموم كرد و هيچ بار زهر در او كارگر نشد , اين بود كه قاصدى نزد جعده دختر محمد ( كذا ) بن اشعث بن قيس كندى فرستاد و 20 هزار دينار و ده قطعه زمين از سرزمينها و مزارع كوفه بدو بخشيد و تضمين كرد كه وى را به همسرى پسرش يزيد در آورد جعده حسن را بوسيله ى براده ى طلا آميخته به آرد و شكر مسموم كرد .و خداى عزوجل فرموده است : ( پس آيا اميد ميبريد كه چون بازگشتيد در زمين فساد كنيد و پيوند خويشاوندى تا را بگسليد آنها كسانى مى باشند كه خدايشان لعنت كرده پس گوش آنان را ناشنوا و چشم ايشان را نابينا ساخته است)

پي نوشت ها :
 

1- ابن شهراشوب، مناقب آل ابى طالب، تصحيح و تليعق:
حاج سيد هاشم رسولى محلاتى، قم، موسسه انتشارات علامه، ج 4، ص 28 - شيخ مفيد، الارشاد، قم، منشورات مكتبه بصيرتى، ص 187 - اسد الغابه فى معرفه الصحابه، تهران، المكتبةالاسلامية، ج 2، ص 10، - ابن حجر العسقلانى، الاصابه فى تمييز الصحابه، بيروت، داراحيأ التراث العربى، 1328 ه\'.ق، ج 1، ص 328.
2- كان الحسن رضى الله عنه له مناقب كثيره: سيدا، حليما، ذاسكينة و وقار وحشمة، جوادا، ممدوحا...(تاريخ الخلفا، ط 3، بغداد، مكتبه المثنى، 1383 ه\'.ق، ص 189/)
3- ان المسالة لا تحل الا فى احدى ثلاث: دم مفجع، او دين مقرع، او فقر مدقع ففى ايها تسئل؟
4- مجلسى، بحارالانوار، تهران، المطبعة الاسلامية، 1393 ه\'.ق، ج 43، ص 333.
5- سيوطى، تاريخ الخلفا، ط3، بغداد، مكتبه المثنى، 1383 ه\'.ق، ص 190 - ابن واضح، تاريخ يعقوبى، نجف، منشورات المكتبة الحيدرية، 1384 ه\'.ق، ج 2، ص 215 - سبط ابن جوزى، تذكره الخواص، نجف، منشورات المطبعه الحيدريه، 1383 ه\'.ق، ص 196 - الشيخ محمد الصبان، اسعاف الراغبين (در حاشيه نور الابصار) قاهره، مكتبه المشهد الحسينى، ص 179.
6- شريف الفرشى، باقر، حياة الامام الحسن، ط 2، نجف، مطبعه الاداب، 1384 ه\'.ق، ج 1، ص 302.
7- ابن شهراشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 21.
8- ابن واضح، تاريخ يعقوبى، نجف، منشورات المكتبة الحيدرية، 1384 ه\'.ق، ج 2، ص 170 - ابن قتيبه دينورى، الامامة والسياسة، ط 3، قاهره، مكتبه مصطفى البابى الحلبى، 1382 ه\'.ق، ج 1، ص 67.
9- ابوحنفيه دينورى، الاخبار الطوال، ط 1، قاهره، داراحيأ الكتب العربى، (افست انتشارات آفتاب تهران) ص 144-145 - ابن اثير، الكامل فى التاريخ، بيروت، دارصادر، ج 3، ص 231.
10- نصر بن مزاحم، وقعه صفين، ط 2، قم، منشورات مكتبه بصيرتى، 1382 ه\'.ق، ص 113.
11- ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، قاهره، داراحيأ الكتب العربيه، 1961 م، ج 11، ص 25 (خطبه 200.(
12- طبرسى، احتجاج، نجف، المطبعه المرتضويه، ص 144-150.
13- طبرسى، همان كتاب، ص 156.
14- ابن ابى الحديد، همان كتاب، ج 5، ص 98 - ابن اثير، الكامل فى التاريخ، بيروت، دارصادر، ج 3، ص 409 -على بن عيسى الاربلى، كشف الغمه فى معرفة الائمه، تبريز، مكتبة بنى هاشم، 1381 ه\'.ق، ج‏2، ص 199 - ابوالعباس المبرد، الكامل فى اللغة و الادب، ط1، بيروت، دارالكتب العلميه، 1407 ه\'.ق، ج 2، ص 195.
15- امام حسن مجتبى (علیه السلام) در پاسخ شخصى كه به صلح آن حضرت با معاويه اعتراض داشت، به پيمانهاى صلح پيامبر اسلام استناد نموده، و فرمود: به همان دليل كه پيامبر با آن قبائل پيمان بست، من نيز با معاويه قرار داد آتش بس منعقد ساختم. (مجلسى، بحارالانوار، تهران، المكتبة الاسلامية، 1383 ه\'.ق، ج 44، ص 2).
16- تاريخ بعقوبى، نجف، منشورات المكتبة الحيدرية، 1384 ه\'.ق، ج 2، ص 206.
17- مجلسى، بحارالانوار، تهران، المطبعه الاسلاميه، 1383 ه.ق، ج 44، ص 1.) در تهيه و تنظيم اين بخش، علاوه بر مدرك گذشته، از جزوه «فلسفه صلح امام حسن (علیه السلام) (فاقد نام مؤلف و ناشر) نيز استفاده شده است.
18- در جنگ جمل متجاوز از سى هزار نفر كشته شدند (تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 172) و در جنگ نهروان چهار هزار نفر از خوارج به قتل رسيدند (تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 182)و مجموع تلفات طرفين در جنگ صفين به صد و ده هزار نفر رسيد (مسعودى، مروج الذهب، ط 1، بيروت، دارالاندلس، 1965 م، ج 2، ص 393).
19- مس الدين، محمد مهدى، ارزيابى انقلاب حسين (ثوره الحسين)، ترجمه مهدى پيشوايى، چاپ دوم، قم، انتشارات توحيد، ص 197-200.
20- آيينه اسلام، ترجمه محمد ابراهيم، آيتى بيرجندى، تهران، شركت سهامى انتشار، 1339 ه\'.ش، ص 250-251 .
21- ابوالفرج، الاصفهانى، مقاتل الطالبيين، ط 2، نجف، منشورات المكتبه، الحيدرى:، 1385 ه\'.ق، ص 39 ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، قاهره، داراحيأ الكتب العربيه، 1961 م، ج 16، ص 38 - احمد بن يحيى البلاذرى، انساب الاشراف، ط 1، ص 60، تحقيق: الشيخ محمد باقر المحمودى، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1397 ه.ق، ص 32.
22-آل ياسين، شيخ راضى، صلح الحسن، ط 2، منشورات دارالكتب العراقيه فى الكاظميه، ص 102.
23-آل ياسين، همان كتاب، ص 68-74.
24- شيخ مفيد، الارشاد، قم، منشورات مكتبه، بصيرتى، ص 189 - ابن صباغ مالكى، الفصول المهمه فى معرفة .الائمة، 1303 ه\'.ق، ص 167
25- ابن اثير، اسد الغابه فى معرفة الصحابة، تهران، المكتبه الاسلاميه، ج 2، ص 13 و 14- ابن اثير، الكامل فى التاريخ، بيروت، دارصادر، ج 3، ص 406- مجلسى، بحارالانوار، تهران، مكتبه الاسلاميه، 1393 ه.ق، ج 44، ص 21 - سبط ابن الجوزى، تذكره الخواص، نجف، منشورات المطبعه الحيدريه، 1383 ه.ق، ص 199.
26-به همين جهت است كه چند تن از مورخان قديم اسلامى، كتابهايى به همين نام (قيام الحسن) نوشته‏اند كه از آن جمله دو كتاب زير را مى‏توان نام برد: الف - قيام الحسن، تاليف هشام بن السائب الكلبى كه در سال 205 ه\'.ق در گذشته است. ب- قيام الحسن، تاليف ابراهيم بن محمد الثقفى كه در سال 283 ه\'.ق، در گذشته است (حكيمى، محمد رضا، امام در عينيت جامعه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ص 171).
27-شيخ مفيد، الارشاد، قم، منشورات مكتبة بصيرتى، ص .191 مويد اين معنا پاسخى است كه امام مجتبى (علیه السلام) به يكى از شيعيان داد. امام ضمن پاسخ سؤال او كه چرا دست از جنگ كشيدى؟ فرمود: سوگند به خدا اگر با معاويه جنگ مى‏كردم، مردم مرا به او تسليم مى‏كردند (مجلسى، بحارالانوار، ج 44، ص 20
28- . يعقوبى از سعيد بن قيس نام نمىبرد ولى مورخان ديگر، به ترتيبى كه گفته شد نوشته اند
29-ابوالفرج الاصفهانى، مقاتل الطالبيين، ط 2، نجف، منشورات المكتبة الحيدرية، 1385 ه\'.ق، ص 40.
30-دو پسر عبيدالله را «بسر بن ارطاة» يكى از فرماندهان خونخوار معاويه، كشته بود (ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، قاهره، داراحيأ الكتب العربية، 1961 م، ج 2، ص 14)؛ از اينرو جاداشت كه حداقل، خصومت او با معاويه كه قاتل اصلى فرزندانش بود، او را از اين عمل ننگين بازدارد، اما آن عنصر سست و بى لياقت با پيوستن به معاويه، نيروهاى امام مجتبى (علیه السلام) را درهم ريخت و خيانت بزرگى مرتكب شد.
31- ابوالفرج الاصفهانى، همان كتاب، ص 42- ابن واضح، تاريخ يعقوبى، نجف، منشورات المكتبة الحيدرية، 1384 ه\'.ق، ج 2، ص 204.
32-چنانكه قبلا گفتيم، با توجه به اينكه ارتش امام مجتبى (علیه السلام) از گروههاى مختلفى تشكيل يافته بود كه در ميان آنها عده‏اى از خوارج و عده‏اى از عناصر سود جو و دنيا پرست بودند، جاى تعجب نبود كه در صدد قتل امام برآيند و چادر و لوازم سفر آن حضرت را غارت كنند و در همان حال عده‏اى فرياد بزنند: اين مرد ما را به معاويه فروخت و مسلمانان را ذليل ساخت!! براستى كه سبط اكبر پيامبر (صلی الله علیه واله) تا چه حد مظلوم بوده است؟!
33- ابن واضح، تاريخ يعقوبى، نجف، منشورات المكتبة الحيدرية، 1384 ه\'.ق، ج 2، ص 205، مورخان جريانى را كه منتهى به غارت خيمه امام و حمله به سوى آن حضرت شد، به طور مختلف نوشته‏اند. از آن جمله «طبرى» و «ابن اثير» و «ابن حجر عسقلانى» مى‏نويسند:هنگامى كه حسن بن على در «مدائن» اردو زده بود، ناگهان شخصى (كه از مزدوران معاويه بود) صدا زد: مردم! قيس بن سعد كشته شده است، فرار كنيد! مردم متفرق شدند و...(تاريخ الامم و الملوك، بيروت، دارالقاموس الحديث، ج 6، ص 92 - الكامل فى التاريخ، بيروت، دارصادر، ج 3،ص 404- الاصاب: فى تمييز الصحابة، ط 1، بيروت، داراحيأ التراث العربى، 1328 ه\'.ق، ج 1، ص 330/)
34- محمد بن جرير الطبرى، همان كتاب، ص 92- ابن اثير، اسدالغابه فى معرفة الصحابة، تهران، المكتبه الاسلامية، ج 2، ص .14 عبارت اسد الغابه چنين است: «...فلما افردوه امضى الصلح.»
35- مجلسى، بحارالانوار، تهران، المكتبة الاسلامية، 1393 ه\'.ق، ج 44، ص 147 - طبرسى، احتجاج، نجف ،المطبعة المرتضوية، ص 157.
36- شبر، سيد عبدالله، جلأالعيون، قم، مكتبة بصيرتى، ج 1، ص 345-346.
37- ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، قاهره، داراحيأ الكتب العربية، 1961 م، ج 16، ص 28.
38- ابن اثير، الكامل فى التاريخ، بيروت، دارصادر، ج 3، ص 405 - ابن عبدالبر، الاستيعاب فى معرفة الاصحاب، (در حاشيه الاصابه)، ط 1، بيروت، دار احيأ التراث العربى، 1328 ه.ق، ج‏1، ص 371 - محمد بن جرير الطبرى، همان كتاب، ج 6، ص 93.
39- دارابگر يكى از پنج شهرستان ايالت فارس در قديم بوده است. (لغتنامه دهخدا، لغت داربجرد). شايد علت انتخاب خراج «دارابگرد» اين باشد كه اين شهر طبق اسناد تاريخى، بدون جنگ تسليم ارتش اسلام شد و مردم آن با مسلمانان پيمان صلح بستند. خراج آن طبق قوانين اسلام، اختصاص به پيامبر و خاندان آن حضرت و يتيمان و تهيدستان و درماندگان راه داشت. از اينرو امام مجتبى (علیه السلام) شرط كرد كه خراج اين شهر به بازماندگان شهداى جنگ جمل و صفين پرداخت شود زيرا درآمد آنجا، همچنانكه گفته شد، به خود آن حضرت تعلق داشت. بعلاوه، بازماندگان نيازمند شهيد اين دو جنگ كه بى سرپرست بودند، يكى از موارد مصرف اين خراج به شمار مى‏رفتند (مجلسى، بحارالانوار، تهران، المكتبه الاسلاميه، 1393 ه.ق، ج 44، ص 10).
40- مشروح پيمان صلح را در كتاب «صلح الحسن» تاليف شيخ راضى آل ياسين (ط 2، منشورات دارالكتب العراقية فى الكاظمية) ص 259-261 مطالعه فرماييد.
41- اين پيشگويى با اندكى اختلاف در الفاظ، در كتب و مآخذ ياد شده در زير، از آن حضرت نقل شده است:تذكرة الحواص، ص 194 - اسدالغابة، ج 2، ص 12 - نورالابصار، ص 121- الفصول المهمه، ابن صباغ مالكى، ص 158 - الاصابة، ج 1، ص 330- كشف الغمة، ترجمه فارسى، ج 2، ص 98- تهذيب التهذيب، ج 2، ص 298 - الصواعق المحرقه، ص 82- البدايه و النهايه، ج 8، ص 36- الاستيعاب، (در حاشيه الاصابه) ج 1، ص 369- حليه الاوليأ، ج 2، ص 35- اسعاف الراغبين (در حاشيه نور الابصار)- مسند احمد حنبل، ج 5، ص 38 و 44 - عمدة الطالب، ص 65 - الطبقات الكبرى عبدالوهاب شعرانى، ج 1، ص 26 - انساب الاشراف، ج 3، ص 42.
42-آل ياسين، همان كتاب، ص 278.
43- ابن ابى الحديد، همان كتاب، ج 16، ص 15 - ابوالفرج الاصفهانى، مقاتل الطالبيين، نجف، منشورات المكتبه الحيدرية، 1385 ه\'.ق، ص 45- شيخ مفيد، الارشاد، قم، منشورات مكتبه بصيرتى، ص 191.ابوالفرج مى‏گويد: معاويه به اين خطبه را پيش از ورود به كوفه ايراد كرد.
44-محمد بن جرير الطبرى، تاريخ الامم و الملوك، بيروت، دارالقاموس الحديث، ج 6، ص 95.
45-الكامل فى التاريخ، بيروت، دارصادر، ج 3، ص .405 بلاذرى نيز مى‏نويسد: «معاويه به فرماندار خود در بصره تصميم دستور داد مردم را برضد حسن بن على تحريك كند. او نيز اين ماموريت را انجام داد و در نتيجه تحريكات وى، اهل بصره داد وفرياد به راه انداختند و گفتند: اين مال، متعلق به بيت المال است، چرا آن را به ديگران بدهيم!» (انساب الاشراف، تحقيق: شيخ محمد باقر محمودى بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1397 ه.ق، ص 47/)
46- تاريخ الامم و الملوك،بيروت، دارالقاموس الحديث، ج 6، ص 95.
47- طبرى، محمد بن جرير، تاريخ الامم و الملوك، بيروت، دار القاموس الحديث،ج 6، ص 132.امام مجتبى(علیه السلام) تمام اين حوادث را پيش بينى مى‏كرد. او بخوبى مى‏دانست كه اگر زمام امور مسلمانان به دست بنى اميه بيفتد، سرنوشت تاريكى در انتظار آنان و مخصوصاً شيعيان خواهد بود، ولى مسلمانان تا روزى كه خود با اين حوادث تلخ، رو در رو قرار نگرفته بودند، پى به اهميت قضيه نمى‏بردند. آنان هنگامى كه با اين حوادث وحشتناك مواجه شدند، تازه متوجه شدند كه فرصت را از دست داده‏اند و فهميده و نفهميده مقدمات بدبختى خود را فراهم ساخته‏اند.حضرت مجتبى(علیه السلام) ضمن خطبه‏اى كه مشروح آن در صفحات گذشته نقل شد، به اين آينده تاريك اشاره كرده بود: «اگر(به علت سستى و بيوفايى شما) ناگزير شوم زمامدارى مسلمانان را به معاويه بسپارم، يقين بدانيد زير پرچم حكومت بنى اميه هرگز روى خوشى و شادى نخواهيد ديد و گرفتار انواع شكنجه ها و آزارها خواهيد شد. هم اكنون گويى، به چشم خود مى‏بينم كه فردا فرزندان شما بر در خانه فرزندان آنها ايستاده، آب و نان درخواست خواهند كرد، آب و نانى كه مال فرزندان شما بوده و خداوند براى آنها قرار داده است، ولى بنى اميه آنها را از در خانه خود رانده از حق مسلم خود محروم خواهند ساخت».
48- حسين، طه، على و دو فرزند بزرگوارش، ترجمه احمد آرام، تهران، كتابفروشى و چاپخانه على اكبر علمى، 1332 ه.ش،ص 207.
49- از اين جهت مى‏توان گفت كه پيمان صلح، براى معاويه حكم شمشيرى دو دم را داشت كه هر دولبه‏اش به زيان وى بود! زيرا اگر او به مفاد صلحنامه عمل مى‏كرد، هدف امام تا حدودى تأمين مى‏شد و اگر آن را نقض مى‏كرد، نتيجه آن ايجاد تنفر عمومى از حكومت اموى و جنبش و بيدارى مردم بر ضد اين حكومت بود، و اين، مسئله‏اى بود كه پيشواى دوم آن را از نظر دور نداشت.
50- شمس الدين، محمد مهدى، ارزيابى انقلاب حسين(علیه السلام)، ترجمه مهدى پيشوائى، قم، انتشارات توحيد،1362 ه.ش، 178-179.
51- حكيمى، محمدرضا، امام در عينيت جامعه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، صفحات 121 و 133 و 171.
52- على و فرزندانش، ترجمه محمد على خليلى، چاپ سوم، تهران، انتشارات بنگاه مطبوعاتى گوتنبرگ، ص 298.
53-حكيمى، همان كتاب،ص 129-130.
54- آل ياسين، شيخ راضى، صلح امام حسن پرشكوه‏ترين نرمش قهرمانانه تاريخ، ترجمه سيد على خامنه‏اى،موسسه انتشارات آسيا، 1354 ه\'.ش، مقدمه،ص 20-21.
55- ابن شهر اشوب مى‏نويسد: همه مسلمانان اتفاق دارند كه پيامبر اسلام (صلی الله علیه واله) فرمود: «الحسن و الحسين امامان قاما او قعدا» (مناقب آل ابى طالب، قم، مكتبه الطباطبائى، ج 3، ص 394).
57-البته اين بخش را نبايد مسلم تلقى كرد- مولف(پيشوايي).
58 - مسعودى ( حاشيه ى ابن اثير , ج 5 ص 198 ) و بيهقى ( ج 1 ص 64 ) ماجراى كوشش امام حسن را در واقعه ى جنگ جمل براى تأمين جان مروان كه به اسارت گرفته شده يا در بصره در خانه ى زنى پنهان گشته بود , نقل كرده اند .شريف رضى در ( نهج البلاغه) ( ج 1 ص 121 ) گويد : گفته اند كه در واقعه ى ( جمل) مروان بن حكم اسير شد , حسن و حسين - عليهما السلام - نزد اميرالمؤمنين - عليه السلام - او را شفاعت كردند و آن حضرت ويرا رها كرد حسن و حسين گفتند : با تو بيعت خواهد كرد , اى اميرالمؤمنين ؟ فرمود : مگر پس از قتل عثمان با من بيعت نكرده بود ؟ مرا نيازى به بيعت او نيست , دست او دست يهودى است , اكنون بيعت ميكند و پس از لحظه ئى خيانت ميورزد , بدانيد كه او را حكومتى خواهد بود بدان كوتاهى كه سگى بينى خود را بليسد و او پدر ( چهار گوسفند) است و اين امت از او و فرزندان او روز خونينى بخود خواهد ديد مؤلف : مروان , پاداش كوششى را كه حسن براى تأمين جان او كرده بود بدينصورت داد كه براى قتل او ميان ( معاويه) و ( جعده) واسطه شد و ( از كوزه همان برون تراود كه در اوست) عرب به هر دست خيانتكار و هر انسان فريبگرى مى گويد : دست يهودى ( م )
59- تاريخ مسعودى ( حاشيه ى ابن اثير , ج 6 ص 55 56 )
60- چاهى در نزديكى مدينه ( م )
61- ابن عبدالبر
62 - ابن قتيبة , متوفى بسال 276 ( ص 159 - 160 ) نظير يا نزديك به همين را يعقوبى و طبرى نيز نقل كرده اند
63 - ابن ابى الحديد ( ج 4 ص 4 )
64- يعقوبى ( ج 2 ص 200 ) و مسعودى ( در حاشيه ى ابن اثير , ج 6 ص 57 ) با اندك تفاوتى در برخى از كلمات
65- تأليف طبرى
66 - ج 6 ص 5 چاپ پاريس
67 - ص 61
 

منبع:www.maxumuetchnic.com ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : j133719

ادامه مطلب



[ شنبه 29 خرداد 1395  ] [ 12:36 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

زندگی امام حسن مجتبی، حکایاتی جالب از زندگی امام حسن ع 

در این بخش از سایت آکاایران زندگینامه امام حسن مجتبی (ع) را برای شما آماده کرده ایم ، امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.

به نقل از آکاایران: در مظلومیت امام دوم شیعیان همین کفایت میکند که علیرغم تاثیر گسترده ایشان بر دوام وحیات جاودانه اسلام شیعیان نیز از شناخت ناچیزی نسبت به زوایای زندگی آن امام عزیز برخوردارند.

زندگی امام حسن مجتبی,زندگی امام حسن مجتبی ع,زندگانی امام حسن مجتبی (ع)

 

زندگی امام حسن مجتبی,زندگی امام حسن مجتبی ع,زندگانی امام حسن مجتبی (ع),زندگانی امام حسن مجتبی علیه السلام,زندگی امام حسن مجتبی,زندگینامه امام حسن مجتبی (ع),زندگینامه امام حسن مجتبی (ع),زندگانی امام حسن مجتبی (ع),خلاصه زندگی امام حسن مجتبی,داستان زندگی امام حسن مجتبی

زندگی امام حسن

به امام خود ایمان بیاورید:
مرحوم شیخ مفید به نقل از امام محمّد باقر علیه السلام حکایت نماید:
روزى عدّه اى از مردم حضور امام حسن مجتبى علیه السلام آمده و به حضرت گفتند: یاابن رسول اللّه ! شما نیز همچون پدرت امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام معجزه اى - که بسیار مهمّ باشد - برایمان آشکار ساز.
امام مجتبى علیه السلام فرمود: آیا پس از دیدن معجزه به امامت من مطمئن خواهید شد؟ و آیا ایمان خواهید آورد؟
گفتند: بلى ، اعتقاد و ایمان مى آوریم ؛ و دیگر هیچ شکّ و شبه اى وجود نخواهد داشت .
حضرت فرمود: آیا پدرم را مى شناسید؟ همگى گفتند: بلى .
در این هنگام ، حضرت پرده اى را که آویزان بود کنار زد؛ پس ناگهان تمام افراد مشاهده کردند که امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام نشسته بود.
سپس امام حسن مجتبى علیه السلام خطاب به جمعیّت کرد و فرمود: آیا او را مى شناسید؟
گفتند: بلى ، این مولاى ما امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام است ؛ و ما ایمان آوردیم و شهادت مى دهیم که تو ولىّ و حجّت بر حقّ خداوند هستى ؛ و امام و جانشین پدرت خواهى بود.
و پس از آن اظهار داشتند: ما شاهد و گواه هستیم که جنابعالى ، پدرت امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام را پس از مرگش به ما نشان دادى ، همان طورى که آن حضرت ، رسول اللّه صلى الله علیه و آله را پس از رحلتش در مسجد قُبا به ابوبکر و عمر نمایاند.
امام حسن مجتبى علیه السلام فرمود: واى بر حال شما! مگر این آیه شریفه قرآن را نخوانده ونشنیده اید که خداوند متعال مى فرماید:((وَلا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللّه اءمْواتا بَلْ اءحْیاءُ وَلکِنْ لا تَشْعُرُون )).
آن هائى را که در راه خدا به شهادت رسیدند، مپندارید که مرده اند؛ بلکه آنان زنده و جاوید مى باشند ولى شما درک نمى کنید.
البتّه این حالت مختصّ کشته شدگان فى سبیل اللّه است ، که در همه جا حاضر و ناظر خواهند بود.
سپس در پایان افزود: شماها درباره ما اهل بیت رسالت و نبوّت چه تصوّراتى دارید و چه مى اندیشید؟
گفتند: یاابن رسول اللّه ! ما به تو ایمان آوردیم و مطمئن شدیم که تو امام و خلیفه بر حقّ رسول اللّه صلى الله علیه و آله هستى.
 
روئیدن رطب بر نخل خشکیده
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
حضرت امام حسن مجتبى صلوات اللّه علیه در یکى از سفرهاى خود براى حجّ عمره ، بعضى از افرادى که معتقد به امامت زبیر بودند؛ حضرت را همراهى مى کردند.
پس کاروانیان در مسیر راه خود، در محلّى جهت استراحت فرود آمدند؛ و در آن مکان درخت خرماى خشکیده اى وجود داشت که در اءثر بى آبى و تشنگى خشک شده بود.
حضرت کنار آن درخت خرما رفت و نشست ، در این اثنا یکى از افراد کاروان به آن حضرت نزدیک حضرت شد؛ و کنارش نشست .
بعد از آن که مقدارى استراحت کردند، آن شخص که معتقد به امامت زبیر بود سر خود را بالا کرد و پس از نگاهى به شاخه هاى خشکیده نخل ، گفت : اى کاش این نخل رطب مى داشت ؛ و مقدارى از آن را میل مى کردیم .
امام حسن مجتبى علیه السلام فرمود: آیا اشتها و علاقه به آن دارى ؟
آن شخص زبیرى گفت : آرى ، پس حضرت دست هاى مبارک خود را به سوى آسمان بلند کرد و دعائى را زمزمه نمود.
ناگهان در یک چشم به هم زدن ، نخل خشکیده ؛ سبزو شاداب گردید و در همان حال رطب هاى بسیارى بر آن روئید.
در همین موقع ساربانى که همراه قافله بود و کاروانیان از او شتر کرایه کرده بودند، هنگامى که این کرامت و معجزه را دید، در کمال حیرت و تعجّب گفت : این سحر و جادوى عجیبى است !!
امام علیه السلام فرمود: خیر، چنین نیست ؛ بلکه دعاى فرزند پیغمبر صلى الله علیه و آله است که مستجاب گردید.
و سپس افراد کاروانى که همراه حضرت بودند، همگى از آن خرماهاى تازه خوردند.
و آن درخت تا مدّت ها سبز و خرّم بود و مردمان رهگذر از خرماهاى آن استفاده مى کردند.(1)
 
ادب حسنین علیه السلام
آکاایران: امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام مصداق کامل ادب بودند. نقل می کنند که وقتی امام حسن علیه السلام در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می خواستند پدر بزرگوارشان را صدا بزنند با تعبیر «یا اباالحسین» صدا می کردند و امام حسین علیه السلام آن حضرت را «اباالحسن» می خواندند و هر دو رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را پدر صدا می کردند. اما چون رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم رحلت کردند آن دو بزرگوار علی علیه السلام را پدر خواندند.
 
آموزش وضو
در دوران کودکی روزی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام دیدند که پیرمردی وضو می گیرد، اما وضوی او اشکال دارد. برای آن که او را متوجه اشتباه خود کنند و در عین حال به گونه ای این کار را انجام دهند که پیرمرد ناراحت نشود، هر دو جلو آمدند و به پیرمرد گفتند: «تو بین ما قضاوت کن که کدام یک از ما دو نفر وضویمان کامل است». آن گاه هر دو شروع به وضو گرفتن کردند. وقتی وضوی آن دو تمام شد، پیرمرد متوجه اشتباه خود شد و رو به آن دو کرد و گفت: «وضوی هر دوی شما کامل است و وضوی من درست نبود. اکنون شیوه صحیح وضو گرفتن را از شما بزرگواران آموختم».
 
کریم اهل البیت (ع)
شخصی خدمت امام مجتبی(علیه السلام) رسید و عرض کرد: ای فرزند امیر مؤمنان! تو را به خدایی که به شما نعمت فراوان داده، به فریاد من برس که دشمنی ستمکار دارم که نه حرمت پیران را پاس می دارد و نه به خردی صغیران ترحم می کند.
حضرت که تکیه داده بودند، با شنیدن این سخن، برخاستند و نشستند و فرمودند:
«کیست این دشمن تا داد تو را از او بگیرم؟»
عرض کرد: دشمن من، فقر و پریشان حالی است.
حضرت اندکی سر به زیر افکندند و سپس سر برداشتند و به خدمتکار خود فرمودند:
«آنچه مال نزد تو موجود است، بیاور»
او نیز پنج هزار درهم آورد و به آن مرد داد و امام در پایان فرمود: «تو را به خدا سوگند می دهم که هرگاه بار دیگر این دشمن به تو حمله ور گردید و ستم ورزید، او را نزد من بیاور تا او را از تو دور گردانم».(2)
 
عبادت سید نجیبان
وقتی وضو می گرفت، تمام بدنش از ترس خدا می لرزید و چهره اش زرد می شد. می پرسیدند: ای پسر رسول خدا! چرا؟ می فرمود: «بنده و عبد خدا باید هنگامی که آماده بندگی به درگاه او می شود، از ترس او رنگش تغییر کند و اعضایش بلرزد».(3)
وقتی به آستان مسجد می رسید، می گفت: «خدایا! مهمانت بر در خانه است. ای نیکو کار! بدرفتار به سویت آمده است. ای خدای کریم! به زیبایی هایی که داری، از زشتی هایی که از من می دانی، در گذر».(4)
وقتی به نماز می ایستاد، تمام تنش می لرزید.
امام صادق (علیه السلام) می گفت: «امام مجتبی (علیه السلام) عابدترین مردم زمان خودش بود».(5)
 
تنگدستی برادر
زمانی امام حسین علیه السلام و عبدالله بن جعفر در تنگدستی واقع شده بودند. امام حسن علیه السلام یکی از روزهای ماه را نام برد و فرمود در آن روز از طرف معاویه هدایایی به آنان خواهد رسید. درست در همان روز فرستاده معاویه هدایایی برای آنان آورد.
 
پیش بینی شهادت
روزی امام حسن به افراد خانواده اش فرمود:«من با زهر شهید می شوم.» پرسیدند:«چه کسی تو را مسموم می سازد؟» فرمود:«یکی از زنان یا کنیزانم.» گفتند:«از خود دورش کن، و از خانه ات خارجش ساز.» فرمود:«مگر قضای الهی قابل تغییر است؟ اگر او را از خود دور کنم، باز هم کشته شدن من به دست اوست، زیرا تقدیر الهی چنین رقم خورده است.» چیزی نگذشت که جعده، همسر امام، به دستور معاویه، امام را با سّمی که در شیر ریخته بود، به شهادت رساند.

آتش گرفتن خانه
روزی امام حسن علیه السلام در جایی نشسته بود که کسی وارد شد و گفت:«یابن رسول الله، خانه ات آتش گرفت!» امام فرمود:«نه، خانه من آتش نگرفته است.» پس از مدتی شخص دیگری وارد شد و گفت:«یابن رسول الله، خانه همسایه شما آتش گرفت، و ما یقین کردیم آتش به خانه شما هم سرایت می کند اما این اتفاق نیفتاد و آتش خاموش شد.»

شیعه حقیقی
مردی به امام حسن علیه السلام گفت : من از شیعیان شما هستم .
امام علیه السلام فرمود: ای بنده خدا اگر مطیع امر و نهی ما هستی راست می گوئی و اگر این گونه نیستی با ادعای مقام بلند تشیع که از آن بهره مند نیستی برگناهان خود نیفزا و به نگو من از شیعیان شما هستم . بلکه بگو من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم و تو در نیکی و بسوی نیکی هستی .
 
شفاعت دو کودک
عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، حسن و حسین (علیه السلام) کودک بودند شخصی گناهی کرد و از شرم آن گناه ، مدتی مخفی شد و نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی آمد تا اینکه آن شخص ، حسن و حسین (علیه السلام) را دید، آن دو را بر دوش ‍ خود سوار کرد و با همان حال به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: من گنهکارم ، در پناه خدا، و این دو آقازاده به حضور شما آمده ام تا مرا ببخشید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی که آن منظره را دید، آنچنان خندید که دستش را بر دهانش گذاشت ، سپس به آن مرد گنهکار فرمود: برو جانم تو آزاد هستی آنگاه به حسن و حسین فرمود: آن شخص در مورد عفو گناه خود، شما را شفیع قرار داد، در این هنگام آیه ۶۴ سوره نساء نازل شد: … ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروالله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما: و اگر گنهکاران که بر اثر گناه به خود ستم کردند، به نزد تو (ای پیامبر) می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند و پیامبر هم برای آن ها استغفار می کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.
 
داوری امام حسن (علیه السلام)
عصر خلافت امام علی (علیه السلام) بود، قصابی را که چاقوی خون آلود در دست داشت ، در خرابه ای دیدند و در کنار او جنازه خون آلود شخصی افتاده بود، قرائن نشان می داد که کشنده او همین قصاب است ، او را دستگیر کرده و به حضور امام علی (علیه السلام) آوردند. امام علی (علیه السلام) به قصاب گفت : در مورد کشته شدن آن مرد، چه نظر داری ؟ قصاب گفت : من او را کشته ام .
امام بر اساس ظاهر جریان ، و اقرار قصاب ، دستور داد تا قصاب را ببرند و به عنوان قصاص ، اعدام کنند. در این حال که ماءمورین ، او را به قتلگاه می بردند، قاتل حقیقی با شتاب به دنبال ماءمورین دوید و به آنها گفت : عجله نکنید و این قصاب را به حضور امام علی (علیه السلام) بازگردانید. ماءمورین او را به حضور علی (علیه السلام) باز گرداندند، قاتل حقیقی به حضور علی (علیه السلام) آمد و گفت : ای امیر مؤمنان ! سوگند به خدا، قاتل آن شخص این قصاب نیست ، بلکه او را من کشته ام . امام به قصاب فرمود: چه موجب شد که تو اعتراف نمودی من او را کشته ام ؟ قصاب گفت : من در یک بن بستی قرار گرفتم که غیر از این چاره ای نداشتم ، زیرا افرادی مانند این ماءمورین ، مرا کنار جنازه بخون آغشته با چاقوی خون آلود بدست دیدند، همه چیز بیانگر آن بود که من او را کشته ام ، از کتک خوردن ترسیدم و اقرار نمودم که من کشته ام ، ولی حقیقت این است که من گوسفندی را نزدیک آن خرابه کشتم ، سپس ادرار بر من فشار آورد، در همان حال که چاقوی خون آلود در دستم بود، به آن خرابه برای تخلّی رفتم ، جنازه بخون آغشته آن مقتول را در آنجا دیدم ، در حالی که دهشت زده شده بودم ، برخاستم ، در همین هنگام این گروه به سر رسیدند و مرا به عنوان قاتل دستگیر نمودند. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: این قصاب و این شخص که خود را قاتل معرفی می کند را به حضور امام حسن (علیه السلام) ببرید تا او قضاوت نماید. ماءمورین آنها را نزد امام حسن (علیه السلام) آوردند و جریان را به عرض ‍ رساندند. امام حسن (علیه السلام) فرمود: به امیر مؤمنان علی (علیه السلام) عرض کنید، اگر این مرد قاتل ، آن شخص را کشته است ، در عوض جان قصاب را حفظ نموده است ، و خداوند در قرآن می فرماید: و من احیاها فکانّما احیا الناس جمیعا.
و هر کس انسانی را از مرگ نجات دهد، چنان است که گوئی همه مردم را نجات بخشیده است (مائده ۳۲). آنگاه هم قاتل و هم آن قصاب را آزاد نمود، و دیه مقتول را از بیت المال به ورثه او عطا فرمود. به این ترتیب ، ارفاق و تشویق اسلام شامل حال آن قاتل شد که مردانگی کرد و موجب نجات یک نفر بی گناه گردید، و با این کار جوانمردانه اش ، تا حدود زیادی گناه خود را جبران نمود.
ای بنده خدا اگر مطیع امر و نهی ما هستی راست می گوئی و اگر این گونه نیستی با ادعای مقام بلند تشیع که از آن بهره مند نیستی برگناهان خود نیفزا و به نگو من از شیعیان شما هستم . بلکه بگو من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم و تو در نیکی و بسوی نیکی هستی
 
شجاعت امام حسن (علیه السلام)
جنگ جمل در بصره بین سپاه علی (علیه السلام) و سپاه طلحه و زبیر، در گرفت ، آتش ‍ جنگ شعله ور گردید، امیر مؤمنان علی (علیه السلام) پسرش محمّد حنفیّه را طلبید و نیزه خود را به او داد و فرمود: با این نیزه به دشمن حمله کن ، محمّد حنفیّه به سوی دشمن حرکت کرد، ولی در برابر گردان بنوضبّه قرار گرفت ، و نتوانست کاری انجام دهد، عقب نشینی کرد و به حضور پدر بازگشت ، هماندم امام حسن (علیه السلام) بر جهید و نیزه را از او گرفت و به میدان شتافت و مقداری با دشمن جنگید و باز گشت ، در حالی که نیزه اش خون آلود بود. محمّد حنفیّه وقتی که دلاوری امام حسن (علیه السلام) را دریافت ، صورتش (از شرمندگی) سرخ شد، امام علی (علیه السلام) به محمّد حنفیّه فرمود: لا تانف فانّه ابن النبی و انت ابن علی .
سرافکنده نباش ، زیرا حسن (علیه السلام) پسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است تو پسر علی هستی .
 
گل رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
حافظ ابونعیم اصفهانی از ابوبکر روایت می کند که گفت : پیامبر (صلی الله علیه وآله) در نماز بود، وقتی که به سجده رفت ، امام حسن (علیه السلام) که کودک بود آمد و بر پشت جدش رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نشست ، رسول خدا آنقدر سجده را طول داد تا امام حسن (علیه السلام) پائین آمد، بعد از نماز ابوبکر به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) عرض کرد: ای رسول خدا چطور در نماز این چنین به این کودک مدارا می کنی پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: ان هذا ریحانتی و ان ابنی هذا سید: این کودک گل من است، و این پسرم آقا است .
 
پاسخ به سوال یهودی
امام حسن(علیه السلام) در عین اینکه پارسا و عابد بود و بیست بار پیاده از مدینه به مکه برای انجام مناسک حج رفت ، و سه بار همه اموال خود را صدقه داد، خوشپوش و با وقار و آراسته بود. روزی با لباس خوب و تمیز سوار بر قاطر زیبا از منزل بیرون آمد، و با شکوه و نورانیت خاصی در کوچه های مدینه می گذشت و به بیرون شهر می رفت . یک نفر یهودی نزدیک آمد و عرض کرد: سوالی دارم ، امام فرمود: بپرس . او گفت : جدت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: الدنیا سجن المومن و جنه الکافر: دنیا برای مؤ من ، زندان است و برای کافر بهشت . ولی اینک می بینم تو از مواهب دنیا بهره مندی ولی من در سختی هستم ! امام حسن (علیه السلام) فرمود: این تصور تو غلط است که مؤ من باید از همه چیز محروم باشد، و اگر تو مقام ارجمند مؤ من را در بهشت با جایگاه پست جهنم برای کافر را مقایسه کنی ، و با دنیای مؤ من و کافر بسنجی بخوبی درمیابی که سخن رسول خدا (صلی الله علیه وآله) دست که دنیا برای مؤ من زندان است و برای کافر بهشت می باشد.
 

دعای خیر امام حسن (علیه السلام)
امام حسن (علیه السلام) چندین بار از مدینه پیاده به مکه برای انجام حج رفت در یکی از این سفرها که از مدینه به سوی مکه راه افتاد، پاهایش بر اثر پیاده روی روی ریگهای خشک و سوزان ، ورم کرد. شخصی به آن حضرت عرض کرد: آقا اگر کمی سوار می شدید، پاهایتان بهتر می شد. امام فرمود: خیر وقتی به منزلگاه بعدی رسیدیم ، مرد سیاه چهره روغن فروشی پیدا می شود که فلان روغن را دارد آن را برایم بخر، به پاهایم می مالم خوب می شود. عده ای عرض کردند: پدران و مادرانمان بفدایت در پیش منزلی سراغ نداریم که در آنجا روغن بفروشند. امام به راه خود ادامه داد، چند ساعتی نگذشته بود که همان مرد روغن فروش پیدا شد، امام فرمود: نزد او بروید و روغن را خریداری کنید نزد او رفتند و روغن خواستند، او گفت : برای چه کسی می خواهید؟ گفتند برای امام حسن (علیه السلام). روغن فروش گفت : مرا نزد آن حضرت ببرید وقتی که او را به حضور امام حسن (علیه السلام) بردند به امام عرض کرد: من نمی دانستم روغن را برای شما می خواهند و من حاجتی به تو دارم و آن اینکه دعا کن خداوند فرزند نیکوکار و پرهیزکاری به من بدهد، من وقتی از وطن بیرون آمدم همسرم نزدیک زایمانش بود. امام حسن (علیه السلام) فرمود: خداوند پسر سالمی که پیرو ما است به تو خواهد داد. وقتی روغن فروش به منزلش رفت ، دید خداوند پسر سالمی به او داده است . همان پسر وقتی بزرگ شد به سید حمیری معروف گردیده و از شیعیان راستین و شاعران آزاده بود که در هر فرصتی از امامان اهلبیت (علیهم السلام دفاع و حمایت می نمود، و فضائل علی (علیه السلام) را به قصیده در آورده بود و می خواند و هنگام مرگ علی (علیه السلام) ببالینش آمد. نام او اسماعیل بن محمد بود امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: مادرت تو را سید نامید و این نام زیبنده تو است زیرا تو سید شاعران هستی . روزی اشعاری درباره مصائب امام حسین (علیه السلام) در حضور امام صادق (علیه السلام) خواند، قطرات اشک از دیدگان امام سرازیر شد و صدای گریه از منزل آن حضرت برخاست ، سرانجام امام (علیه السلام) امر به خودداری کرد.

ان هذا ریحانتی و ان ابنی هذا سید
این کودک گل من است، و این پسرم آقا است
 

معیار ارزش
روزی معاویه به امام حسن (علیه السلام) گفت : من از تو بهترم امام فرمود: چرا؟ او گفت : بخاطر اینکه مردم دور من اجتماع کرده اند.
امام فرمود: هیهات ، هیهات (چقدر این سخن تو دور از حقیقت است) ای فرزند جگر خوار! آنان که به دور تو جمع شده اند دو دسته اند:
۱ - از روی زور و اجبار، در دور تواند
۲ – از روی آزادی و اختیار، دسته اول بر اساس فرموده خداوند در قرآن معذورند.
اما دسته دوم ، گنهکارند و از فرمان خدا نافرمانی کرده اند. حاشا که من به تو بگویم : من بهتر از تو هستم زیرا در تو خوبی نیست تا من خوب تر از تو باشم ، ولی بدان که خداوند مرا از صفات پست دور ساخته و تو را از صفات نیک انسانی دور ساخته است .

 طاغوت شکن
پس از شهادت امام علی (علیه السلام) معاویه کم کم بر همه جهان اسلام مسلط شد، روزی با دارو دسته خود به کوفه آمد، طرفدارانش به او گفتند: حسن بن علی(علیه السلام) در نظر مردم کوفه بسیار محترم و محبوب است ، خوب است شما به منبر بروی و در و خطبه خود کاری کنی که آن حضرت از چشم مردم بیفتد. امام حسن (علیه السلام) از جریان آگاه شد، در مسجد پیش دستی کرد و قبل از سخنرانی معاویه برخاست و خطاب به مردم کرد و فرمود: ای مردم آیا اگر شما همه جهان را بگردید کسی را غیر از من و برادرم حسین (علیه السلام) می یابید که جدش رسول خدا (صلی الله علیه وآله) باشد؟ ما برای حفظ خونهای مردم دست از جنگ کشیدیم و حکومت در دست این طاغوت – اشاره به معاویه – قرار گرفت و این جز فتنه ای تا وقتش نمی یابم . معاویه گفت : منظورت چیست ؟
امام حسن (علیه السلام) فرمود: منظورم همان است که خدا خواسته است . معاویه به خشم آمد و بالای منبر رفت و در خطبه خود از علی (علیه السلام) و آل علی (علیه السلام) بدگویی کرد. امام حسن (علیه السلام) از پای منبر برخاست و خطاب به معاویه فرمود: ای فرزند زن جگر خواره آیا امیرمؤ منان(علیه السلام) را سبب می کنی به او ناسزا می گویی با اینکه پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: کسی که به علی (علیه السلام) ناسزا بگوید به خدا ناسزا گفته و خداوند چنین فردی را تا ابد وارد دوزخ می کند. آنگاه امام از روی بی اعتنایی به معاویه پشت کرد و به طرف منزل آمد و دیگر به آنجا برنگشت.
  
ترحم بر حیواناتنجیح گوید: حسن بن علی علیه السلام را دیدم که مشغول خوردن غذا بود و سگی روبروی او قرار گرفته بود، هر لقمه ای که می خورد یک لقمه هم به آن سگ می داد. عرض کردم : یابن رسول اللّه ! این سگ را از خود دور نمی کنی ؟ حضرت فرمود: رهایش کن زیرا من از خداوند حیا می کنم که جانداری به من نگاه کند و من بخورم و به او نخورانم .
رهایش کن زیرا من از خداوند حیا می کنم که جانداری به من نگاه کند و من بخورم و به او نخورانم
 
 خوش برخوردی
امام حسن علیه السلام دوستی شوخ طبع داشت . روزی به خدمت او رسید. امام علیه السلام فرمود: شب را چگونه صبح کردی ؟ او در جواب گفت : یابن رسول اللّه ! شب را بر خلاف رضای خود و خدا و شیطان به صبح آوردم . امام علیه السلام خندید و فرمود چگونه ؟ عرض کرد: خدای عزوجل دوست دارد که او را اطاعت کنم و مرتکب معصیت او نشوم و من چنین نیستم و شیطان دوست دارد معصیت خدا کنم و او را اطاعت نکنم و این چنین هم نیستم و خودم دوست دارم هرگز نمیرم و این گونه نمی باشم . از این داستان استفاده می شود که امام علیه السلام با همه ابهت و بزرگی که داشتند به گونه ای با دیگران برخورد می کردند که آنها براحتی در محضر او بلکه با خود او شوخی می کردند و حضرت گوش می دادند و می خندیدند.
 

سر سفره امام مجتبی (علیه السلام)عربی که صورتش خیلی زشت و قبیح منظر بود سر سفره امام حسن مجتبی آمد و از روی حرص تمام غذا را خورد و تمام کرد. امام حسن علیه السلام که کرامتش برای همه معلوم بوده از غذا خوردن عرب خوشش آمد و شاد شد و در وسط غذا از او پرسید: تو عیال داری یا مجردی ؟ گفت : عیالمندم ، فرمود: چند فرزند داری ؟ گفت : هشت دختر دارم که من به شکل از همه زیباترم ، اما ایشان از من پرخورترند. امام تبسم فرمود: و او را ده هزار درهم انعام دادند و فرمودند: این قسمت تو و زوجه ات و هشت دخترت باشد.

1-دیدار آشنا، ش 96 و 97، رمضان 1429هـ.ق، ص7.
2-سید محمد رضا غیاثی کرمانی، سیره اخلاقی امام حسن مجتبی(علیه السلام)، مؤسسه انتشارات حضور، 1385، چ1، صص24و25؛ به نقل از: بحارالانوار، ج43، ص 350.
3-به نقل از: ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص14.
4-به نقل از: بحارالانوار، ج43، ص339.
5-به نقل از: همان، ص 331.

گردآوری: بخش دین واندیشه آکاایران 


ادامه مطلب



[ شنبه 29 خرداد 1395  ] [ 12:35 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
زندگینامه امام حسن مجتبی(ع)

زندگینامه امام حسن مجتبی (ع)

 

نام: حسن بن علی .

 

کنیه: ابو محمد.

 

نام و کنیه آن حضرت را پیامبر اکرم (ص) تعیین فرمودند.

 

القاب: مجتبى، سیّد، سبط، زکى، تقى، حجت، برّ، امین، زاهد و طیّب.

 

منصب: معصوم چهارم، امام دوم شیعیان و پنجمین خلیفه اسلامى.

 

تاریخ ولادت: نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجرى. برخى نیز تولد آن حضرت را سال دوم هجرى دانسته‏اند. او نخستین فرزند امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه زهرا (س) است.

 

محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى‏کنونى).

 

نسب پدرى: امیرالمؤمنین، امام على بن ابى‏طالب بن عبدالمطلب.

 

مادر: فاطمه زهرا، دختر پیامبر (ص).

 

مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امیرالمؤمنین(ع)، در رمضان سال چهلم تا صفر سال پنجاه هجرى، به مدت 10 سال.

 

از این مدت، هفت ماه و 24 روز را عهده‏دار امر خلافت مسلمین بود و سپس طى صلحى، آن را به معاویة بن ابى سفیان واگذار کرد.

 

تاریخ و سبب شهادت: 28 صفر سال پنجاه هجرى، در سن 47 سالگى، به‏وسیله زهرى که همسرش، جعدة بنت اشعث، به تحریک معاویة بن ابى سفیان، به آن حضرت خورانیده بود، پس از چهل روز مسمومیت و بیمارى، به شهادت نایل آمد.

 

محل دفن: قبرستان بقیع، در مدینه منوّره، در کنار قبر جدّه‏اش، فاطمه بنت اسد.

 

همسران: 1. ام بشیر بنت ابى مسعود. 2. خوله بنت منظور. 3. ام اسحاق بنت طلحه. 4. سلمى بنت امرء القیس. 5. جعده بنت اشعث. 6. ام کلثوم بنت فضل بن عباس. 7. هند بنت عبدالرحمن بن ابى بکر.

 

فرزندان:

 

الف) پسران: 1. زید. 2. حسن مثنى. 3. عمر. 4. قاسم. 5. عبدالله. 6. عبدالرحمن. 7. ابوبکر. 8. حسین اثرم. 9. طلحه.

 

ب) دختران: 1. ام حسن. 2. ام حسین. 3. فاطمه. 4. ام سلمه. 5. ام عبداللّه. 6. رقیه. برخى مورخان تعداد فرزندان امام حسن (ع) را بیش از این مى‏دانند؛ اما همگى اتفاق دارند که نسل آن حضرت، تنها از طریق حسن مثنى و زید ادامه یافته است. از میان فرزندان امام حسن (ع) چهار تن در سرزمین کربلا، در رکاب عمویشان، امام حسین(ع) به شهادت رسیده و یکى از آنان (حسن مثنى) نیز در آن معرکه به شدت زخمى شد و سپس بهبودى یافت.

 

اصحاب و یاران:

1. ابراهیم بن مالک اشتر.

2. عبداللّه بن عباس.

3. ابو ثمامه صیداوى.

4. جابر بن عبدالله انصارى.

5. جاریة بن قدامه.

6. جبلة بن على شیبانى.

7. حبیب بن مظاهر اسدى.

8. حذیفة بن اسید غفارى.

9. رفاعة بن شداد.

10. سعید بن قیس همدانى.

11. قیس بن سعد انصارى.

            12. سعید بن مسعود ثقفى.

13. سلیم بن قیس هلالى.

14. صعصعة بن صوحان عبدى.

15. عامر بن واثله کنانى.

16. عمر بن ابى سلمه.

17. کمیل بن زیاد نخعى.

18. ابو مخنف، لوط بن یحیى.

19. مسیّب بن نجبه فزارى.

20. میثم بن یحیى تمّار.

21. سعد بن مسعود ثقفى.

 

زمامداران معاصر:

 

1. پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) (11-1 ق.).

 

2. ابى بکر بن ابى قحافه (13-11 ق.).

 

3. عمر بن خطاب (23-13 ق.).

 

4. عثمان بن عفان (35-23 ق.).

 

5. امیرالمؤمنین، على بن ابى‏طالب (ع) (40-35 ق.).

 

6. معاویة بن ابى سفیان (60-35 ق.).

 

از میان زمامداران فوق، پیامبر اسلام (ص) و امیرالمؤمنین (ع) علاقه و محبّت ویژه اى به امام حسن (ع) داشتند. سخنان و سیره عملىِ پیامبر اسلام(ص) با امام‏حسن و برادرش، امام حسین(ع) گویاى شدت محبّت آن حضرت به این دو بزرگوار بوده است که مورخان و محدثان اهل سنّت و شیعه، آنها را به طور متواتر نقل کرده‏اند؛ از جمله، پیامبر اکرم (ص) درباره آنان فرمود:

 

«اَلْحَسَنُ و اَلْحُسَیْنُ سِیِّدا شَبابِ اَهْلَ الْجَنَّةِ»(1) و «رَیْحانَتاىَ مِنْ هذِهِ الْاُمَّةِ»(2) و «هذانِ اِبْناىَ وَاِبْنا اِبْنَتىَّ، اَللَّهُمَّ اِنّکَ تَعْلم اِنّى اُحِبّهُهُما فَأحِبَّهُما»(3).

 

و در جاى دیگر فرمود:

 

مَنْ اَحبَّ الْحَسَنَ وَ الحُسَیْنَ أحَبَبتُهُ وَمَنْ اَحْبَبْتُهُ اَحبَّهُ اللّهُ، وَمَنْ اَحَبَّهُ اللَّهُ اَدْخَلَهُ الْجَنّةَ، وَمَنْ اَبْغَضَهُما اَبْغَضْتُهُ وَمَنْ اَبْغَضْتُهُ اَبْغَضَهُ اللَّهُ وَمَن أبْغَضَهُ اللّهُ اَدْخَلَهُ النار.(4)

 

همچنین درباره امام حسن (ع) فرمود: «حَسَنٌ مِنّی وَاَنَا مِنْهُ اَحَبَّ اللّهُ مَنْ اَحَبَّهُ».(5)

 

حضرت على (ع) نیز امام حسن (ع) را در همه امور کمک‏کار و در کنار خود داشت. وصیت‏هاى آن حضرت به امام حسن (ع) معروف و مشهور است و در نهج‏البلاغه به تفصیل نقل شده است. آن حضرت به خاطر فضیلت‏ها و ارزش‏هایى که در وجود امام حسن(ع) سراغ داشت، وى را وصى و جانشین و امام پس از خود معرفى کرد. در این باره ادله و حجت‏هاى بسیارى در دست است؛ از جمله، روایتى است از سلیم بن قیس هلالى که گفت:

 

شَهِدْتُ اَمیرَالمُؤمِنینَ(ع) حینَ اَوْصى‏ اِلى‏ اِبْنِهِ الْحَسَن وَاَشْهَدَ عَلى‏ وَصیّتِهِ الْحُسَیْنَ وَمُحَمّداً وَجَمیعَ وُلْدِهِ ورُؤَساءَ شیعَتِهِ وَاَهْلَ بَیْتِهِ. ثُمَّ دَفَعَ الیْهِ الْکِتابَ وَالسَّلاحَ وَقالَ لَهُ: یا بُنىّ أمَرَنی رَسُولُ اللّه (ص) اَنْ اَوْصى‏ اِلَیْکَ وَاَدْفَعُ اِلَیکَ کُتُبى وَسَلاحی کَما اَوْصى‏ اِلَىَّ وَدَفَعَ اِلىّ کُتُبَهُ وَسَلاحَهُ، وَاَمرنی اَنْ آمُرَکَ اِذا حَضَرَکَ الْمَوْتَ أنْ تَدْفَعَها اِلى‏ اَخیکَ الَحُسَیْنَ....(6)

 

سلیم بن قیس گفت: من شاهد بودم آن زمانى را که امیرالمؤمنین (ع) به فرزندش، امام حسن (ع) وصیت نمود و بر این وصیت، تمام فرزندان خویش، از جمله امام حسین، محمد بن حنفیه و رؤساى شیعه و اهل بیت خویش را گواه گرفت. سپس ودایع امامت، مانند کتاب و سلاح، را به امام حسن (ع) داد و به وى گفت: اى فرزندم! پیامبر گرامى (ص) به من دستور داد تا به تو وصیت کنم، سلاح و کتابم را به تو بدهم، همان طورى که او به من وصیت کرد. آن حضرت به من دستور داد تا تو را امر نمایم به این که هرگاه مرگ تو را فرا گیرد، آنها را به برادرت، حسین (ع) تحویل دهى (و امامت را به وى بسپارى).

 

سه خلیفه اوّل نیز با آن حضرت رفتارهاى مناسبى داشته و با دیده احترام مى‏نگریستند؛ اما معاویه، که پس از شهادت امیرالمؤمنین، على (ع) خود را خلیفه بلامنازع مسلمانان مى‏پنداشت، با مکر و حیله، یاران و بزرگان قوم را از اطراف امام حسن (ع) دور کرده و آن حضرت را در میدان سیاست و حکومت تنها گذاشت.

 

امام حسن (ع) گرچه تلاش زیادى نمود تا در برابر تهاجم سنگین سیاسى و نظامىِ معاویه از خلافت به حق خویش دفاع کند، اما با خیانت بسیارى از سردمداران و کوتاهى سران اقوام و طوایف، آن حضرت با تعداد اندکى از شیعیان، تنها مانده و ناچار به صلح با معاویه شد. معاویه با این که صلح‏نامه را با گواهى برخى از صحابه پیامبر (ص) امضا کرده بود، اما به آن پاى‏بند نبوده و بر خلافش عمل نمود؛ از جمله، براى قتل امام حسن (ع) مکر اندیشید و همسر آن حضرت را به مسموم و شهید نمودن ایشان وادار ساخت.

 

رویدادهاى مهم:

 

1. از دست دادن جدّش، پیامبر اسلام (ص)، در سال یازدهم هجرى.

 

2. فشارهاى روانى مخالفان بر پدر و مادرش، پس از رحلت پیامبر اسلام (ص).

 

3. از دست دادن مادر خود، فاطمه زهرا (س)، در سال یازدهم هجرى.

 

4. حضور در برخى از جنگ‏هاى مسلمانان علیه مشرکان، در عصر خلیفه دوم و خلیفه سوم.

 

5. ایجاد مهمان‏پذیر (مضیف) براى پذیرایى از مهمانان و مستمندان.

 

6. آبرسانى به خلیفه سوم، عثمان بن عفّان (که در محاصره انقلابیون مسلمان قرار داشت).

 

7. همراهى با پدرش، حضرت على (ع)، در تصدىِ خلافت اسلامى، پس از کشته شدن عثمان بن عفّان به دست انقلابیون.

 

8. فرماندهىِ لشکر در جنگ‏هاى جمل، صفین و نهروان، در رکاب حضرت على(ع).

 

9. از دست دادن پدرش، حضرت على (ع)، در 21 رمضان سال 40 هجرى.

 

10. تصدىِ غسل، نماز و دفن پیکر امام على (ع) و پنهان نمودن قبرش از چشم مردم.

 

11. بیعت مردم با امام حسن (ع) در مسجد کوفه، پس از شهادت امیرالمؤمنین، على (ع).

 

12. تصدىِ خلافت اسلامى، در 21 رمضان سال 40 هجرى.

 

13. مکاتبات و ارسال پیام‏ها میان امام حسن (ع) و معاویه.

 

14. اعدام شدن دو جاسوس معاویه، در کوفه و بصره به فرمان امام حسن (ع).

 

15. اعلان جنگ معاویه علیه امام‏حسن(ع) و حرکت لشکریان شام به سوى کوفه.

 

16. اعلان آماده‏باش سپاهیان امام حسن (ع) و تهیه مقدمات جنگ در شهرها.

 

17. خیانت برخى از فرماندهان سپاه امام حسن (ع) و پیوستن به سپاه معاویه.

 

18. زخمى شدن امام حسن مجتبى (ع) در ساباط مدائن به دست جراح بن سنان (یکى از منافقان فرقه خوارج).

 

19. افزایش توان نظامى و روحى سپاه معاویه و کاهش تدریجىِ سپاهیان امام‏حسن(ع).

 

20. پذیرش صلح تحمیلى با معاویه و واگذارى خلافت اسلامى به وى در جمادى الاوّل (یا ربیع الأول) سال 41 هجرى.

 

21. تعهد معاویه بر مفاد صلحنامه امام حسن (ع) و نقض آن، پس از سیطره کامل بر شهرهاى اسلامى.

 

22. بازگشت امام حسن (ع) و خاندان امیرالمؤمنین(ع) از کوفه به مدینه مشرفه.

 

23. دسیسه معاویه در بیعت گرفتن از مردم براى ولایت عهدىِ فرزندش، یزید و واهمه او از امام حسن (ع).

 

24. تحریک و فریب جعده بنت اشعث کندى، همسر امام حسن (ع)، توسط معاویه براى کشتن امام حسن (ع) به طور پنهانى.

 

25. مسمومیت امام حسن (ع) به دست همسرش، جعده بنت اشعث کندى و شهادت آن حضرت پس از چهل روز بیمارى، در 28 صفر سال پنجاه هجرى، در مدینه مشرفه.

 

26. ممانعت عایشه، همسر پیامبر (ص)، مروان و هواداران بنى‏امیّه از دفن پیکر امام حسن (ع) در کنار مرقد مطهر پیامبر اکرم (ص).

 

27. دفن امام حسن(ع) درقبرستان بقیع، در جوار مرقد جده‏اش، فاطمه بنت‏اسد(س)


ادامه مطلب



[ شنبه 29 خرداد 1395  ] [ 12:33 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
خلاصه پرسش
امام حسن مجتبی(ع) که بود؟ و چه فضائل و مناقبی داشت؟
پرسش
امام حسن(ع) در چه سالی متولد شد؟ و در چه سالی صلح نامه بین آن‌حضرت و معاویه امضا شد؟ کدام‌یک از همسرانش با نیرنگ معاویه، آن‌حضرت را مسموم کرد؟ مدت زمان خلافت آن‌حضرت چند سال بود؟ و مشهورترین صفات آن‌حضرت چیست؟
پاسخ اجمالی
امام حسن فرزند علی بن ابی‌طالب(ع) در شب نیمه ماه مبارک رمضان، سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود. در سن 37 سالگی با وی برای خلافت و جانشینی امام علی(ع) بیعت شد. مدت امامت حضرتش شش ماه و سه روز به طول انجامید. پس از آن تحت شرایط و عوامل خاص در سال 41 هـ.ق با معاویه صلح کرد و به مدینه مراجعت نمود و مدت ده سال در مدینه زندگی کرد، سرانجام با دسیسه و نیزنگ معاویه به دست همسرش (جعده دختر اشعث کندی) به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار قبر مادربزرگش فاطمه بنت اسد به خاک سپرده شد.
به اعتراف دوست و دشمن، در فضایل و کمالات اخلاقی انسانی کامل بود: قرابت و نزدیکی آن‌حضرت به رسول الله(ص)، علاقه و محبت پیامبر نسبت به وی، دارا بودن بیشترین شباهت به رسول الله، یکی از مصادیق آیه تطهیر، حضور با پیامبر در جریان مباهله، تواضع و سخاوت فراوان، عبادت زیاد، به اتفاق برادرش (امام حسین) سرور جوانان بهشت بودن، برخی از بارزترین خصائص و ویژگی‌های اخلاقی و کمالات آن‌حضرت است.
پاسخ تفصیلی
امام حسن، فرزند علی بن ابی‌طالب(ع)، سرور جوانان بهشت است.[1]
بنا به روایت مشهور بین شیعه[2] و اهل سنت،[3] امام حسن(ع) در شب نیمه ماه مبارک رمضان، سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود. البته نقل‌های ضعیفی هم وجود دارد که یکی از آنها زمان ولادت آن‌حضرت را ماه شعبان ذکر می‌کند.[4] شاید این تاریخ با تاریخ ولادت امام حسین اشتباه شده باشد.
کنیه‌اش ابو محمد است.[5] برخی گفته‌اند: این کنیه را پیامبر اکرم(ص) به امام حسن(ع) داد.[6] در هفتمین روز ولادتش حضرت فاطمه(س) قنداقه امام حسن را – در پارچه‌ای از حریر بهشتی که جبرئیل برای پیامبر آورده بود – خدمت پدر آورد و پیامبر(ص) نام حسن را بر وی نهاد.[7]
لقب‌های آن‌حضرت عبارتند از: سیّد، زکی، مجتبی و تقی.[8]
هنگام ارتحال ملکوتی پیامبر(ص)، امام حسن(ع) هفت سال و چند ماه، یا هشت سال داشت. زمانی که امامت بعد از علی(ع) به ایشان رسید، 37 ساله بود.[9]
شیخ مفید در کتاب ارشاد می‌گوید: «زمان بیعت (امامت) امام مجتبی روز جمعه 21 رمضان سال چهل هجری بود».[10]
مدت امامت آن‌حضرت شش ماه و سه روز به طول انجامید و در سال 41 هـ.ق بین او و معاویه صلح‌نامه امضا شد.[11] پس از اجرای صلح، امام حسن(ع) به مدینه مراجعت نمود و مدت ده سال آخر عمر شریفش را در آن‌جا ساکن بود.[12]
درباره تاریخ شهادت امام حسن مجتبی(ع) در منابع اسلامی اختلاف نظر دیده می‌شود؛ پنجم ربیع الاول،[13] و 28 صفر سال پنجاه هجری[14] که مشهور همان قول دوم است.
امام حسن(ع) به دست همسرش جعده (دختر اشعث کندی) از طریق سم به شهادت رسید.[15] این حادثه با دسیسه و نیرنگ معاویه و وعده ازدواج با پسرش یزید بن معاویه صورت پذیرفت. سرانجام امام(ع) با نوشیدن زهر به دست همسرش به دیدار حق شتافت و امام حسین(ع) پس از مراسم غسل و کفن، برادرش را در کنار مقبره مادر بزرگشان فاطمه بنت اسد در قبرستان بقیع به خاک سپرد.[16]
فضائل و مناقب امام حسن(ع)
تاریخ نویسان درباره امام حسن مجتبی(ع) فضایل و مناقبی را ذکر کرده‌اند که برخی از آنها چنین است:
1. نام‌گذاری امام حسن از سوی خداوند
جابر بن عبدالله می‌گوید: هنگامی که حضرت زهرا امام حسن(ع) را به دنیا آورد، به امام علی(ع) گفت: «برایش نام انتخاب کن». علی(ع) فرمود: «من در نام‌گذاری این فرزند بر پیامبر خدا پیش نمی‌گیرم». قنداقه امام حسن را خدمت رسول الله(ص) آوردند و گفتند: یا رسول الله! برایش نام انتخاب کن. پیامبر فرمود: «در این نام‌گذاری بر خدای متعال سبقت نمی‌گیرم». پس خدای متعال به جبرئیل وحی فرستاد که محمد(ص) صاحب فرزند شد، به جانب وی برو، تبریک بگو، و به او بگو که علی نسبت به تو مثل هارون نسبت به موسی است، پس نام فرزند هارون را بر وی بگذار. جبرئیل بر پیامبر(ص) فرود آمد، تولد فرزند را از جانب خداوند بر وی تبریک گفت و گفت: خدای متعال فرمود: «نام مولود فاطمه را به اسم پسر هارون نام‌گذاری کن». پیامبر فرمود: «نام پسر هارون چیست؟» جبرئیل گفت: شبر. پیامبر(ص) فرمود: «زبان ما عربی است!» پس جبرئیل در جواب گفت: «او را حسن نام بگذار» و پیامبر نام حسن را برایش برگزید.[17]
2. امام حسن؛ سرور جوانان بهشت
جابر از پیامبر خدا(ص) نقل می‌کند: «هر کس خواست سرور جوانان بهشت را ببیند، پس به چهره حسن بن علی نگاه کند».[18]
3. هیبت و ابهت امام حسن، هیبت رسول خدا
ابن علی رافعی از پدرش، از جده‌اش زینب دختر ابی رافع، نقل می‌کند: حضرت فاطمه با دو پسرش حسن و حسین(ع) خدمت رسول خدا(ص) رسید ... و فرمود: «این دو پسرانت هستند، پس چیزی به ارث و یادگار آن دو را بیاموز»، پیامبر(ص) چنین درباره آنها فرمود: «حسن، هیبت و ابهت مرا دارد. اما حسین دارای جود و بخشش و شجاعت من است». مؤیّد این روایت، روایتی است که محمد بن اسحاق نقل کرده است؛ کسی در شرافت بعد از رسول خدا(ص) به حسن بن علی نرسیده است. وی می‌گوید من در مسیر مکه خود شاهد بودم که امام حسن از مَرکبش پایین آمد و پیاده می‌رفت از همراهانش کسی نماند، مگر این‌که او نیز از مرکبش پیاده شد، حتی سعد بن ابی وقاص هم پیاده شد و در کنار حضرت راه می‌رفت.[19]
4. امام مجتبی؛ شبیه‌ترین مردم به رسول خدا
از انس بن مالک نقل شده است: کسی در شباهت به رسول الله مانند حسن بن علی نبود.[20]
5. شدیدترین ابراز محبت‌های رسول خدا نسبت به امام مجتبی
اسامة بن زید گوید: شبى از شب‌ها به خاطر حاجتى، در خانه رسول خدا(ص) را کوبیدم، آن‌حضرت از خانه بیرون آمد، نیازم را گفتم و پیامبر حاجتم را برآورده ساخت؛ در آن حال حضرتش را دیدم چیزى بر خود پیچیده بود که نام آن‌را نمی‌دانستم! گفتم: یا رسول الله! این لباس چه نام دارد؟ رسول خدا(ص) لباس خود را باز کرد، دیدم حسن و حسین را در بغل داشت، سپس فرمود: «این دو فرزند، فرزند من و فرزند دخترم می‌باشند! خدایا! من آنها را دوست می‌دارم و تو دوست بدار هرکسی که آنها را دوست داشته باشد».[21]
در روایتی دیگر از بَراء بن عازب آمده است؛ من دیدم که حسن بر دوش رسول الله بود، در حالی که می‌فرمود: «خدایا! من او (حسن) را دوست می‌دارم، تو نیز او را دوست بدار».[22]
6. زهد و عبادت امام حسن
امام حسن مجتبی(ع)؛ عابدترین، زاهدترین و با فضیلت‌ترین مردم زمانش بود و زمانی که عازم حج می‌شد، با پای پیاده می‌رفت و گاهی هم پا برهنه. امام حسن زمانی که یاد مرگ می کرد می‌گریست و هنگامی که به یاد قبر و قیامت می‌افتاد، اشک از چشمانش سرازیر می‌شد.[23]
7. بذل و بخشش در راه خدا
امام مجتبی(ع) اهل جود و بخشش بود و در میان مردم به این خصلت معروف بود. روایات فراوان در این‌باره آمده است؛ علامه مجلسی صاحب کتاب «بحار الانوار» از «حلیة الاولیاء» نقل می‌کند: «امام حسن(ع) دو بار تمام زندگی‌اش را در راه خدا بین مستمندان تقسیم کرد».[24]
8. تواضع و محبت نسبت به فقرا
ابن شهر آشوب از کتاب «الفنون» از احمد مؤدّب و کتاب «نزهة الابصار» از ابن مهدی نقل می‌کند: امام حسن(ع) در حال گذر از جایی بود، دید عده‌ای از فقرا بر زمین نشسته‌اند و مقداری نانِ خشکِ خورد شده در سفره آنها است و مشغول خوردن هستند، از حضرت دعوت کردند از آن نان خشک میل کند، حضرت از مرکب پیاده شد در کنارشان نشست و از آن نان میل کرد، به برکت وجود امام نان آن‌قدر زیاد شد که همه از آن خوردند و سیر شدند، پس از غذا امام مجتبی(ع) از آنها دعوت کرد و در منزل خود از آنان پذیرایی نمود.[25]
مشابه این‌گونه روایات و ده‌ها آیه قرآن که درباره فضایل و مناقب اهل بیت و امام مجتبی وارد شده، فراون است[26] و به همین مقدار درباره آن‌حضرت اکتفا می‌کنیم. درباره فضیلت و شخصیت امام حسن(ع) همین مقدار بس که آن‌حضرت از اهل بیت(ع) است، کسانی که خداوند پلیدی را از آنان دور کرده و آنان را پاک و مطهر گردانید،[27] و از کسانی است که رسول خدا(ص) به اتفاق آنان با نصارای نجران مباهله کرد.

[1]. شیخ طوسی، محمد بن حسن‏، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 39، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1365ش.
[2]. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 5، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج ‏1، ص 402، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1417ق؛ آل یاسین‏، شیخ راضى، صلح الحسن(ع)، ص 25، بیروت، اعلمى‏، چاپ اوّل‏، 1412ق.
[3]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج ‏2، ص 60، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق؛ ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج ‏10، ص 226، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق؛ سبط بن جوزی‏، تذکرة الخواص من الأمة فی ذکر خصائص الأئمة، ص 176، قم، منشورات الشریف الرضی‏، چاپ اول، 1418ق.   
[4]. ابن حجر عسقلانی این قول را چنین نقل کرده است: «و قیل فی شعبان منها»؛ الإصابة فی تمییز الصحابة، ج ‏2، ص 60.
[5]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 5.
[6]. امین عاملی‏، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 1، ص 567، بیروت، دار التعارف‏، 1403ق.
[7]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 5. 
[8]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج ‏4، ص 29، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق.
[9]. إعلام الورى بأعلام الهدی، ج ‏1، ص 402.
[10]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 9.
[11]. إعلام الورى بأعلام الهدی، ج ‏1، ص 402.
[12]. همان، ص 403.
[13]. الطبقات الکبرى، ج ‏10، ص 354؛ شبراوى‏، جمال الدین، الإتحاف بحب الأشراف‏، ص 115، قم، دار الکتاب‏، چاپ اوّل‏، 1423ق.
[14]. طبرسی، فضل بن حسن، تاج الموالید، ص 82، بیروت، دار القاری، چاپ اول، 1422ق؛ طبری آملی صغیر، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 159، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق؛ محدث اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج ‏1، ص 486، قم، منشورات الرضی، چاپ اول، 1421ق؛ أعیان الشیعة، ج ‏1، ص 576.
[16]. إعلام الورى بأعلام الهدى، ج ‏1، ص 414.
[17]. همان، ص 411.
[18]. همان.
[19]. همان، ص 412.
[20]. مجلسى، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 43، ص 338، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم‏، 1403ق‏.
[21]. مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج ‏3، ص 382؛ ترمذی، محمد بن عیسى، سنن الترمذی، ج 5، ص 656 – 657، مصر، شرکة مکتبة و مطبعة مصطفى البابی الحلبی، چاپ دوم، 1395ق.                       
[22]. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، ج 4، ص 1883، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، بی‌تا.
[23]. شیخ صدوق، محمد بن على‏، الأمالی، ص 178، تهران، کتابچى‏، چاپ ششم‏، 1376ش‏.
[24]. بحارالأنوار، ج 43، ص 339.  
[25]. مناقب آل أبی‌طالب(ع)‏، ج 4، ص 23. 
[26]. دراین‌باره به این کتاب مراجعه کنید: فیروزآبادى‏، سید مرتضى، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، تهران‏، اسلامیة، چاپ دوم‏، 1392ق‏.
[27]. احزاب، 33؛ و نیز ر.ک: «آیه تطهیر»، سؤال 1504.

ادامه مطلب



[ شنبه 29 خرداد 1395  ] [ 12:31 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
زندگی نامه و شخصیت امام حسن (ع)
 
 
منبع: سایت اسلام کوئیست

 

سوال

 

إمام حسن (ع) در چه سالی متولد شد؟ و در چه سالی صلح نامه بین آن حضرت و معاویه امضا شد؟ کدام یک از همسرانش با نیرنگ معاویه آن حضرت را مسموم کرد؟ مدت زمان خلافت آن حضرت چند سال بود؟ و مشهور ترین صفات آن حضرت چیست؟

 

پاسخ

 

 

پاسخ اجمالی:

امام حسن پسر علی بن ابی طالب (ع) در شب نیمه ماه مبارک رمضان، سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود. در سن 37 سالگی با وی برای خلافت و جانشینی امام علی (ع) بیعت شد. مدت امامت حضرتش شش ماه و سه روز به طول انجامید. پس از آن تحت شرایط و عوامل خاص در سال 41 ه.ق با معاویه صلح کرد و به مدینه مراجعت نمود و مدت ده سال در مدینه زندگی کرد، سرانجام با دسیسه و نیزنگ معاویه به دست همسرش (جعده دختر اشعث کندی) به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار قبر مادربزرگش فاطمه بنت اسد (ره) به خاک سپرده شد.

به اعتراف دوست و دشمن، در فضایل و کمالات اخلاقی انسانی کامل بود: قرابت و نزدیکی آن حضرت به رسول الله (ص)، علاقه و محبت پیامبر نسبت به وی، دارا بودن بیشترین شباهت به رسول الله، یکی از مصادیق آیۀ تطهیر و حدیث کساء بودن، حضور با پیامبر در جریان مباهله، تواضع و سخاوت فراوان، عبادت زیاد، به اتفاق برادرش (امام حسین) سرور جوانان بهشت بودن، برخی از بارزترین خصائص و ویژگی های اخلاقی و کمالات آن حضرت است.

 

پاسخ تفصیلی:

امام حسن، پسر علی بن ابی طالب، پسر عبد المطلب، پسر هاشم، پسر عبد مناف، سرور جوانان بهشت است.[1]

بنابه روایت مشهور بین شیعه و اهل سنت،[2] امام حسن (ع) در شب نیمۀ ماه مبارک رمضان، سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود.[3] البته نقل های ضعیفی هم وجود دارد که یکی از آنها زمان ولادت آن حضرت را ماه شعبان ذکر می کند. شاید این تاریخ با تاریخ ولادت امام حسین اشتباه شده باشد.

کنیه اش ابو محمد است. این کنیه را پیامبر اکرم (ص) به امام حسن داد.[4] در هفتمین روز ولادتش حضرت فاطمه (س) قنداقۀ امام حسن را – در پارچه ای از حریر بهشتی که جبرئل برای پیامبر آورد – خدمت پدر آورد. پیامبر (ص) نام حسن را بر وی نهاد.

لقب های آن حضرت عبارت اند از: سعید، زکی، مجتبی و تقی.[5]

هنگام ارتحال ملکوتی پیامبر (ص) امام حسن (ع) هفت سال و چند ماه، یا هشت سال داشت. زمانی که امامت بعد از علی (ع) به ایشان رسید، حضرتش 37 ساله بود.[6]

شیخ مفید در کتاب ارشاد می گوید: زمان بیعت (امامت) امام مجتبی روز جمعه 21 رمضان سال چهل هجری بود.[7]

مدت امامت آن حضرت شش ماه و سه روز به طول انجامید و در سال 41 ق. بین او و معاویه صلح نامه امضا شد. پس از اجرای صلح، امام (ع) به مدینه مراجعت نمود و مدت ده سال آخر عمر شریفش را در آن جا ساکن بود، که در تاریخ 28 صفر سال پنجاه هجری همزمان با سال روز رحلت پیامبر اسلام (ص) در سن چهل و هفت سالگی[8] به دست همسرش جعده (دختر اشعث کندی) از طریق سم به شهادت رسید.

این حادثه با دسیسه و نیرنگ معاویه و وعدۀ ازدواج با پسرش یزید بن معاویه صورت پذیرفت. سرانجام امام (ع) با نوشیدن زهر به دست همسرش و پس از چهل روز تحمل مریضی[9] به دیدار حق شتافت و امام حسین (ع) پس از مراسم غسل و کفن برادرش را در کنار مقبره مادر بزرگشان فاطمه بنت اسد (ره) در قبرستان بقیع به خاک سپرد.[10]

تاریخ نویسان درباره امام حسن مجتبی (ع) فضایل و مناقبی را ذکر کردند که برخی از آنها چنین است:

1. نام گذاری امام حسن از سوی خداوند

جابر بن عبدالله می گوید: هنگامی که حضرت زهرا امام حسن (ع) را به دنیا آورد، به امام علی (ع) گفت: برایش نام انتخاب کن. علی (ع) فرمود: من در نام گذاری این فرزند بر پیامبر (ص) پیش نمی گیرم. قنداقۀ امام حسن را خدمت رسول الله (ص) آوردند و گفتند، یا رسول الله، برایش نام انتخاب کن. پیامبر فرمود: در این نام گذاری بر خدای متعال سبقت نمی گیرم. پس خدای متعال به جبرئیل وحی فرستاد که محمد (ص) صاحب فرزند شد، به جانب وی برو، تبریک بگو، و به او بگو که علی نسبت به تو مثل هارون است نسبت به موسی، پس نام فرزند هارون را بر وی بگذار. جبرئیل بر پیامبر (ص) فرود آمد، تولد فرزند را از جانب خداوند بر وی تبریک گفت و گفت: خدای متعال فرمود: نام مولود فاطمه را به اسم پسر هارون نام گذاری کن. پیامبر فرمود: نام پسر هارون چیست؟ جبرئیل گفت: شبر.

پیامبر (ص) فرمود: زبان ما عربی است! پس جبرئیل در جواب گفت: او را حسن نام بگذار و پیامبر نام حسن را برایش برگزید.[11]

2. امام حسن (ع) سرور جوانان بهشت

جابر از پیامبر (ص) نقل می کند: هر کس خواست سرور جوانان بهشت را ببیند، پس به چهره حسن بن علی (ع) نگاه کند.[12]

3. هیبت و ابهت امام حسن (ع) هیبت رسول خدا (ص)

ابن علی رافعی از پدرش، از جده اش زینب دختر ابی رافع، نقل می کند: حضرت فاطمه با دو پسرش حسن و حسین (ع) خدمت رسول الله (ص) رسید ... و فرمود: این دو پسرانت هستند، پس چیزی به ارث و یادگار آن دو را بیاموز، پیامبر (ص) چنین دربارۀ آنها فرمود: "حسن هیبت و ابهت مرا دارد، و اما حسین دارای جود و بخشش و شجاعت من است". مؤید این روایت، روایتی است که محمد بن اسحاق نقل کرده است. کسی در شرافت بعد از رسول خدا (ص) به حسن بن علی (ع) نرسیده است. وی می گوید من در مسیر مکه خود شاهد بودم که امام حسن (ع) از مرکبش پایین آمد و پیاده می رفت از همراهانش کسی نماند، مگر این که او نیز از مرکبش پیاده شد، حتی سعد بن ابی وقاص هم پیاده شد و در کنار حضرت راه می رفت.[13]

4. امام مجتبی (ع) شبیه ترین مردم به رسول خدا (ص)

از انس بن مالک نقل شده است که کسی در شباهت به رسول الله (ص) مانند حسن بن علی (ع) نبود.[14]

5. شدیدترین ابراز محبت های رسول خدا (ص) نسبت به امام مجتبی (ع)

در کتاب صحیح مسلم روایتی است که پیامبر (ص) دربارۀ امام حسن می فرماید: "من حسن را دوست می دارم، خدایا تو نیز او را و هر کسی که او را دوست می دارد، دوست بدار".[15]

در روایتی دیگر از براء بن عازب آمده است، من دیدم که حسن بر دوش رسول الله (ص) بود، در حالی که می فرمود: "خدایا من او (حسن) را دوست می دارم، تو نیز او را دوست بدار".[16]

6. زهد و عبادت امام حسن (ع)

در کتاب امالی آمده است: امام مجتبی عابدترین، زاهدترین و با فضیلت ترین مردم زمانش بود و زمانی که عازم حج می شد، با پای پیاده می رفت و گاهی هم پا برهنه، امام حسن (ع) زمانی که یاد مرگ می کرد می گریست و هنگامی که به یاد قبر و قیامت می افتاد، اشک از چشمانش سرازیر می شد.[17]

7. بذل و بخشش در راه خدا

امام مجتبی اهل جود و بخشش بود و در میان مردم به این خصلت معروف بود. روایات فراوان در این باره آمده است. علامه مجلسی صاحب کتاب بحار الانوار از حلیة الاولیاء نقل می کند: امام حسن (ع) دو بار تمام زندگی اش را در راه خدا بین مستمندان تقسیم کرد.[18]

8. تواضع و محبت نسبت به فقرا

ابن شهر آشوب در کتاب الفنون از احمد مؤدب و کتاب نزهة الابصار از ابن مهدی نقل می کند: امام حسن (ع) در حال گذر از جایی بود، دید عده ای از فقرا بر زمین نشسته اند و مقداری نانِ خشکِ خورد شده در سفرۀ آنها است و مشغول خوردن هستند، از حضرت دعوت کردند از آن نان خشک میل کند، حضرت از مرکب پیاده شد در کنارشان نشست و از آن نان میل کرد، به برکت وجود امام نان آن قدر زیاد شد که همه از آن خوردند و سیر شدند، پس از غذا امام مجتبی (ع) از آنها دعوت کرد و در منزل خود از آنان پذیرایی نمود و ... .[19]

مشابه این گونه روایات و ده ها آیۀ قرآن که درباره فضایل و مناقب اهل بیت و امام مجتبی وارد شده، فراون است[20] و به همین مقدار درباره آن حضرت اکتفا می کنیم. درباره فضیلت و شخصیت امام حسن (ع) همین مقدار بس که آن حضرت از اهل بیت (ع) است، کسانی که خداوند پلیدی را از آنان دور کرده و آنان را پاک و مطهر گردانید،[21] و از کسانی است که رسول خدا (ص) به اتفاق آنان با نصارای نجران مباهله کرد.[22]

 

[1] تهذیب ‏الأحکام، ج 6، ص 40.

[2] إعلام‏الوری، ج 1، ص 206؛ صلح الامام الحسن (ع)، ص 25.

[3] جعفر مرتضی العاملی، الحیاة السیاسیة للامام الحسن (ع)، ص 9.

[4] سید محسن، امین، اعیان الشیعة، ج 1، ص 567 .

[5] صلح امام حسن (ع)، ص 25.

[6] إعلام‏الوری، ج 1، ص 206.

[7] اعیان الشیعة، ج 1، ص 207، نقل از ارشاد شیخ مفید.

[8] اعیان الشیعة، ج 1، ص 567 نقل از ارشاد شیخ مفید.

[9] اعیان الشیعة، ج 1، ص 576.

[10] إعلام‏الوری، ج 1، ص 207.

[11] إعلام‏الوری، ج 1، ص 211- 212.

[12] إعلام‏الوری، ج 1، ص 211.

[13] إعلام‏الوری، ج1 ، ص 212.

[14] بحارالأنوار، ج 43، ص 338

[15] بحارالأنوار، ج 37، ص 74.  

[16] همان.

[17] امالی، شیخ صدوق، ص 179.

[18] بحارالأنوار، ج 43، ص 340.  

[19] ابن شهر آشوب، المناقب، ج 4، ص 24. 

[20] نک: فضائل الخمسة من الصحاح الستة، فیروز آبادی.

[21] نک: تفسیر آیۀ تطهیر در تفاسیر المیزان، نمونه و...

[22] نک: تفسیر آیۀ تطهیر ؛ و کتاب های پیرامون مباهله.


ادامه مطلب



[ شنبه 29 خرداد 1395  ] [ 12:29 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

زندگینامه امام حسن مجتبی علیه السلام

بیتوته*
 

امام حسن (ع ) فرزند امیرمؤ منان على بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان فاطمه زهرا دختر پیامبر خدا (ص ) است .

 

امام حسن (ع)

ولادت

 

امام حسن (ع ) در شب نیمه ماه رمضان سال سوّم هجرت در مدینه تولد یافت . وى نخستین پسرى بود كه خداوند متعال به خانواده على و فاطمه عنایت كرد. رسول اكرم (ص ) بلافاصله پس از ولادتش ، او را گرفت و در گوش راستش ‍ اذان و در گوش چپش اقامه گفت . سپس براى او گوسفندى قربانى كرد، سرش را تراشید و هموزن موى سرش - كه یك درم و چیزى افزون بود - نقره به مستمندان داد. پیامبر (ص ) دستور داد تا سرش را عطرآگین كنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موى سر نوزاد سنت شد. این نوزاد را حسن نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت . كنیه او را ابومحمّد نهاد و این تنها كنیه اوست .

 

القاب امام

لقب هاى او: سبط، سید، زكى ، مجتبى است كه از همه معروفتر (مجتبى ) مى باشد.

 

پیامبر اكرم (ص ) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصى داشت و بارها مى فرمود كه حسن و حسین فرزندان منند و به پاس همین سخن على به سایر فرزندان خود مى فرمود: شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند.

 

امام حسن هفت سال و خرده اى زمان جد بزرگوارش را درك نمود و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و پس از رحلت پیامبر (ص ) كه با شهادت حضرت فاطمه دو ماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت ، تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت .

 

امام حسن (ع ) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت ، به امامت رسید و مقام خلافت ظاهرى را نیز اشغال كرد، و نزدیك به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت . در این مدت ، معاویه كه دشمن سرسخت على (ع ) و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت (در آغاز به بهانه خونخواهى عثمان و در آخر آشكارا به طلب خلافت ) جنگیده بود؛ به عراق كه مقر خلافت امام حسن (ع ) بود لشكر كشید و جنگ آغاز كرد. ما در این باره كمى بعدتر سخن خواهیم گفت .

 

امام حسن (ع ) از جهت منظر و اخلاق و پیكر و بزرگوارى به رسول اكرم (ص ) بسیار مانند بود. وصف كنندگان آن حضرت او را چنین توصیف كرده اند:

 

(داراى رخسارى سفید آمیخته به اندكى سرخى ، چشمانى سیاه ، گونه اى هموار، محاسنى انبوه ، گیسوانى مجعد و پر، گردنى سیمگون ، اندامى متناسب ، شانه ایى عریض ، استخوانى درشت ، میانى باریك ، قدى میانه ، نه چندان بلند و نه چندان كوتاه . سیمایى نمكین و چهره اى در شمار زیباترین و جذاب ترین چهره ها).

 

ابن سعد گفته است كه (حسن و حسین به رنگ سیاه ، خضاب مى كردند).

 

كمالات انسانى

امام حسن (ع ) در كمالات انسانى یادگار پدر و نمونه كامل جدّ بزرگوار خود بود. تا پیغمبر (ص ) زنده بود، او و برادرش حسین در كنار آن حضرت جاى داشتند، گاهى آنان را بر دوش خود سوار مى كرد و مى بوسید و مى بویید.

 

از پیغمبر اكرم (ص ) روایت كرده اند كه درباره امام حسن و امام حسین (ع ) مى فرمود: این دو فرزند من ، امام هستند خواه برخیزند و خواه بنشینند (كنایه از این كه در هر حال امام و پیشوایند).

 

امام حسن (ع ) بیست و پنج بار حج كرد، پیاده ، در حالى كه اسبهاى نجیب را با او یدك مى كشیدند. هرگاه از مرگ یاد مى كرد مى گریست و هرگاه از قبر یاد مى كرد مى گریست ، هرگاه به یاد ایستادن به پاى حساب مى افتاد آن چنان نعره مى زد كه بیهوش مى شد و چون به یاد بهشت و دوزخ مى افتاد؛ همچون مار گزیده به خود مى پیچید. از خدا طلب بهشت مى كرد و به او از آتش جهنم پناه مى برد. چون وضو مى ساخت و به نماز مى ایستاد بدنش به لرزه مى افتاد و رنگش زرد مى شد. سه نوبت دارائیش را با خدا تقسیم كرد و دو نوبت از تمام مال خود براى خدا گذشت . گفته اند: (امام حسن (ع ) در زمان خودش عابدترین و بى اعتناترین مردم به زیور دنیا بود).

 

سرشت و طینت امام

در سرشت و طینت امام حسن (ع ) برترین نشانه هاى انسانیت وجود داشت . هر كه او را مى دید به دیده اش بزرگ مى آمد و هر كه با او آمیزش ‍ داشت ، بدو محبت مى ورزید و هر دوست یا دشمنى كه سخن یا خطبه او را مى شنید، به آسانى درنگ مى كرد تا او سخن خود را تمام كند و خطبه اش را به پایان برد. محمّد بن اسحاق گفت :

 

(پس از رسول خدا (ص ) هیچكس ‍ از حیث آبرو و بلندى قدر به حسن بن على نرسید. بر در خانه اش فرش ‍ مى گستردند و چون از خانه بیرون مى آمد و آنجا مى نشست راه بسته مى شد و به احترام او كسى از برابرش عبور نمى كرد و او چون مى فهمید؛ بر مى خاست و به خانه مى رفت و آن گاه مردم رفت و آمد مى كردند). در راه مكه از مركبش فرود آمد و پیاده به راه رفتن ادامه داد. در كاروان همه از او پیروى كردند حتى سعد بن ابى وقاص پیاده شد و در كنار آن حضرت راه افتاد.

 

ابن عباس كه از امام حسن (ع ) مسن تر بود، ركاب اسبشان را مى گرفت و بدین كار افتخار مى كرد و مى گفت : اینها پسران رسول خدایند.

 

با این شاءن و منزلت ، تواضعش چنان بود كه : روزى بر عده اى مستمند مى گذشت ، آنها پاره هاى نان را بر زمین نهاده و خود روى زمین نشسته بودند و مى خوردند، چون حسن بن على را دیدند گفتند: (اى پسر رسول خدا بیا با ما هم غذا شو). امام حسن (ع ) فورا از مركب فرود آمد و گفت : (خدا متكبران را دوست نمى دارد) و با آنان به غذا خوردن مشغول شد. آنگاه آنها را به میهمانى خود دعوت كرد، هم غذا به آنان داد و هم پوشاك .

 

در جود و بخشش امام حسن (ع ) داستانها گفته اند. از جمله مدائنى روایت كرده كه :

حسن و حسین و عبداللّه بن جعفر به راه حج مى رفتند. توشه و تنخواه آنان گم شد. گرسنه و تشنه به خیمه اى رسیدند كه پیرزنى در آن زندگى مى كرد. از او آب طلبیدند. گفت این گوسفند را بدوشید و شیر آن را با آب بیامیزید و بیاشامید. چنین كردند. سپس از او غذا خواستند. گفت همین گوسفند را داریم بكشید و بخورید. یكى از آنان گوسفند را ذبح كرد و از گوشت آن مقدارى بریان كرد و همه خوردند و سپس همانجا به خواب رفتند. هنگام رفتن به پیرزن گفتند: ما از قریشیم به حج مى رویم . چون باز گشتیم نزد ما بیا با تو به نیكى رفتار خواهیم كرد. و رفتند.

 

شوهر زن كه آمد و از جریان خبر یافت ، گفت : واى بر تو گوسفند مرا براى مردمى ناشناس مى كشى آنگاه مى گویى از قریش بودند؟ روزگارى گذشت و كار بر پیرزن سخت شد، از آن محل كوچ كرد و به مدینه عبورش افتاد. حسن بن على (ع ) او را دید و شناخت . پیش رفت و گفت : مرا مى شناسى ؟ گفت نه . گفت : من همانم كه در فلان روز مهمان تو شدم . و دستور داد تا هزار گوسفند و هزار دینار زر به او دادند. آن گاه او را نزد برادرش حسین بن على فرستاد. آن حضرت نیز همان اندازه به او بخشش فرمود. او را نزد عبداللّه بن جعفر فرستاد او نیز عطایى همانند آنان به او داد.

 

حلم و گذشت امام حسن (ع ) چنان بود كه به گفته مروان ، با كوهها برابرى مى كرد.

 

امام حسن (ع)

 بیعت مردم با حسن بن على (ع )

هنگامى كه حادثه دهشتناك ضربت خوردن على (ع ) در مسجد كوفه پیش ‍ آمد و مولى (ع ) بیمار شد به حسن دستور داد كه در نماز بر مردم امامت كند، و در آخرین لحظات زندگى ، او را به این سخنان وصى خود قرار داد:

 

(پسرم ! پس از من ، تو صاحب مقام و صاحب خون منى ). و حسین و محمّد و دیگر فرزندانش و رؤ ساى شیعه و بزرگان خاندانش را بر این وصیت گواه ساخت و كتاب و سلاح خود را به او تحویل داد و سپس ‍ فرمود:

 

(پسرم ! رسول خدا دستور داده است كه تو را وصى خود سازم و كتاب و سلاحم را به تو تحویل دهم . همچنانكه آن حضرت مرا وصى خود ساخته و كتاب و سلاحش را به من داده است و مرا ماءمور كرده كه به تو دستور دهم در آخرین لحظات زندگیت ، آنها را به برادرت حسین بدهى ).

 

امام حسن (ع ) به جمع مسلمانان درآمد و بر فراز منبر پدرش ایستاد. خواست درباره فاجعه بزرگ شهادت پدرش ، على علیه السلام با مردم سخن بگوید. آنگاه پس از حمد و ثناى بر خداوند متعال و رسول مكرم (ص ) چنین گفت :

 

(همانا در این شب آن چنان كسى وفات یافت كه گذشتگان بر او سبقت نگرفته اند و آیندگان بدو نخواهند رسید). و آن گاه درباره شجاعت و جهاد و كوشش هایى كه على (ع ) در راه اسلام انجام داد و پیروزیهیى كه در جنگها نصیب وى شد، سخن گفت و اشاره كرد كه از مال دنیا در دم مرگ فقط هفتصد درهم داشت از سهمیه اش از بیت المال ، كه مى خواست با آن خدمتكارى براى اهل و عیال خود تهیه كند.

 

در این موقع در مسجد جامع كه مالامال از جمعیت بود، عبداللّه بن عباس ‍ بپا خاست و مردم را به بیعت با حسن بن على تشویق كرد. مردم با شوق و رغبت با امام حسن بیعت كردند. و این روز، همان روز شهادت پدرش ، یعنى روز بیست و یكم رمضان سال چهلم از هجرت بود.

 

مردم كوفه و بصره و مدائن و عراق و حجاز و یمن همه با میل با حسن بن على بیعت كردند جز معاویه كه خواست از راهى دیگر برود و با او همان رفتار پیش گیرد كه با پدرش پیش گرفته بود.

 

پس از بیعت مردم ، به ایراد خطبه اى پرداخت و مردم را به اطاعت اهل بیت پیغمبر (ص ) كه یكى از دو یادگار گران وزن و در ردیف قرآن كریم هستند تشویق فرمود، و آنها را از فریب شیطان و شیطان صفتان بر حذر داشت .

 

بارى ، روش زندگى امام حسن (ع ) در دوران اقامتش در كوفه او را قبله نظر و محبوب دلها و مایه امید كسان ساخته بود. حسن بن على (ع ) شرایط رهبرى را در خود جمع داشت زیرا اولا فرزند رسول خدا (ص ) بود و دوستى او یكى از شرایط ایمان بود، دیگر آنكه لازمه بیعت با او این بود كه از او فرمانبردارى كنند.

 

امام (ع ) كارها را نظم داد و والیانى براى شهرها تعیین فرمود و انتظام امور را بدست گرفت . امّا زمانى نگذشت كه مردم چون امام حسن (ع ) را مانند پدرش در اجراى عدالت و احكام و حدود اسلامى قاطع دیدند، عده زیادى از افراد با نفوذ به توطئه هاى پنهانى دست زدند و حتى در نهان به معاویه نامه نوشتند و او را به حركت به سوى كوفه تحریك نمودند، و ضمانت كردند كه هرگاه سپاه او به اردوگاه حسن بن على (ع ) نزدیك شود، حسن را دست بسته تسلیم او كنند یا ناگهان او را بكشند.

 

خوارج نیز بخاطر وحدت نظرى كه در دشمنى با حكومت هاشمى داشتند در این توطئه ها با آنها همكارى كردند.

 

در برابر این عده منافق ، شیعیان على (ع ) و جمعى از مهاجر و انصار بودند كه به كوفه آمده و در آنجا سكونت اختیار كرده بودند. این بزرگمردان مراتب اخلاص و صمیمیت خود را در همه مراحل - چه در آغاز بعد از بیعت و چه در زمانى كه امام (ع ) دستور جهاد داد - ثابت كردند.

 

امام حسن (ع ) وقتى طغیان و عصیان معاویه را در برابر خود دید با نامه هایى او را به اطاعت و عدم توطئه و خونریزى فرا خواند ولى معاویه در جوانب امام (ع ) تنها به این امر استدلال مى كرد كه (من در حكومت از تو با سابقه تر و در این امر آزموده تر و به سال از تو بزرگترم همین و دیگر هیچ !).

 

گاه معاویه در نامه هاى خود با اقرار به شایستگى امام حسن (ع ) مى نوشت : (پس از من خلافت از آن توست زیرا تو از هر كس بدان سزاوارترى ) و در آخرین جوابى كه به فرستادگان امام حسن (ع ) داد این بود كه (برگردید، میان ما و شما بجز شمشیر نیست ).

 

و بدین ترتیب دشمنى و سركشى از طرف معاویه شروع شد و او بود كه با امام زمانش گردنكشى آغاز كرد. معاویه با توطئه هاى زهرآگین و انتخاب موقع مناسب و ایجاد روح اخلالگرى و نفاق ، توفیق یافت . او با خریدارى وجدانهاى پست و پراكندن انواع دروغ و انتشار روحیه یاءس در مردم سست ایمان ، زمینه را به نفع خود فراهم مى كرد و از سوى دیگر، همه سپاهیانش را به بسیج عمومى فرا خواند.

 

امام حسن (ع ) نیز تصمیم خود را براى پاسخ به ستیزه جویى معاویه دنبال كرد و رسما اعلان جهاد داد. اگر در لشكر معاویه به كسانى بودند كه به طمع زر آمده بودند و مزدور دستگاه حكومت شام مى بودند، امّا در لشكر امام حسن (ع ) چهره هاى تابناك شیعیانى دیده مى شد مانند حجر بن عدى ، ابو ایوب انصارى ، و عدى بن حاتم ... كه به تعبیر امام (ع ) (یك تن از آنان افزون از یك لشكر بود). امّا در برابر این بزرگان ، افراد سست عنصرى نیز بودند كه جنگ را با گریز جواب مى دادند، و در نفاق افكنى توانایى داشتند، و فریفته زر و زیور دنیا مى شدند. امام حسن (ع ) از آغاز این ناهماهنگى بیمناك بود.

 

مجموع نیروهاى نظامى عراق را 350 هزار نوشته اند.

 

امام حسن (ع ) در مسجد جامع كوفه سخن گفت و سپاهیان را به عزیمت بسوى (نخیله ) تحریض فرمود. عدى بن حاتم نخستین كسى بود كه پاى در ركاب نهاد و فرمان امام را اطاعت كرد. بسیارى كسان دیگر نیز از او پیروى كردند.

 

امام حسن (ع ) عبیداللّه بن عباس را كه از خویشان امام و از نخستین افرادى بود كه مردم را به بیعت با امام تشویق كرد، با دوازده هزار نفر به (مسكن ) كه شمالى ترین نقطه در عراق هاشمى بود اعزام فرمود. امّا وسوسه هاى معاویه او را تحت تاءثیر قرار داد و مطمئن ترین فرمانده امام را، معاویه در مقابل یك میلیون درم كه نصفش را نقد پرداخت به اردوگاه خود كشاند. در نتیجه ، هشت هزار نفر از دوازده هزار نفر سپاهى نیز به دنبال او به اردوگاه معاویه شتافتند و دین خود را به دنیا فروختند.

 

پس از عبیداللّه بن عباس ، نوبت فرماندهى به قیس بن سعد رسید. لشكریان معاویه و منافقان با شایعه مقتول او، روحیه سپاهیان امام حسن (ع ) را ضعیف نمودند. عده اى از كارگزاران معاویه كه به (مدائن ) آمدند و با امام حسن (ع ) ملاقات كردند، نیز زمزمه پذیرش صلح را بوسیله امام (ع ) در بین مردم شایع كردند. از طرفى یكى از خوارج تروریست نیزه اى بر ران حضرت امام حسن زد، بحدى كه استخوان ران آن حضرت آسیب دید و جراحتى سخت در ران آن حضرت پدید آمد. بهر حال وضعى براى امام (ع ) پیش ‍ آمد كه جز (صلح ) با معاویه ، راه حل دیگرى نماند.

 

بارى ، معاویه وقتى وضع را مساعد یافت ، به حضرت امام حسن (ع ) پیشنهاد صلح كرد. امام حسن (ع ) براى مشورت با سپاهیان خود خطبه اى ایراد فرمود و آنها را به جانبازى و یا صلح - یكى از این دو راه - تحریك و تشویق فرمود. عده زیادى خواهان صلح بودند. عده اى نیز با زخم زبان امام معصوم را آزردند. سرانجام ، پیشنهاد صلح معاویه ، مورد قبول امام حسن واقع شد ولى این فقط بدین منظور بود كه او را در قید و بند شرایط و تعهداتى گرفتار سازد كه معلوم بود كسى چون معاویه دیر زمانى پاى بند آن تعهدات نخواهد ماند، و در آینده نزدیكى آنها را یكى پس از دیگرى زیر پاى خواهد نهاد، و در نتیجه ، ماهیت ناپاك معاویه و عهد شكنى هاى او و عدم پاى بندى او به دین و پیمان ؛ بر همه مردم آشكار خواهد شد. و نیز امام حسن (ع ) با پذیرش صلح از برادر كشى و خونریزى كه هدف اصلى معاویه بود و مى خواست ریشه شیعه و شیعیان آل على (ع ) را بهر قیمتى هست ، قطع كند، جلوگیرى فرمود. بدین صورت چهره تابناك امام حسن (ع ) - همچنان كه جد بزرگوارش رسول اللّه (ص ) پیش بینى فرموده بود - بعنوان (مصلح اكبر) در افق اسلام نمودار شد. معاویه در پیشنهاد صلح هدفى جز مادیات محدود نداشت و مى خواست كه بر حكومت استیلا یابد. امّا امام حسن (ع ) بدین امر راضى نشد مگر بدین جهت كه مكتب خود و اصول فكرى خود را از انقراض محفوظ بدارد و شیعیان خود را از نابودى برهاند.

 

از شرطهایى كه در قرارداد صلح آمده بود؛ اینهاست :

معاویه موظف است در میان مردم به كتاب خدا و سنت رسول خدا (ص ) و سیرت خلفاى شایسته عمل كند و بعد از خود كسى را بعنوان خلیفه تعیین ننماید و مكرى علیه امام حسن (ع ) و اولاد على (ع ) و شیعیان آنها در هیچ جاى كشور اسلامى نیندیشد. و نیز سب و لعن بر على (ع ) را موقوف دارد و ضرر و زیانى به هیچ فرد مسلمانى نرساند. بر این پیمان ، خدا و رسول خدا (ص ) و عده زیادى را شاهد گرفتند. معاویه به كوفه آمد تا قرارداد صلح در حضور امام حسن (ع ) اجرا شود و مسلمانان در جریان امر قرار گیرند. سیل جمعیت بسوى كوفه روان شد.

 

امام حسن(ع)

ابتدا معاویه بر منبر آمد و سخنى چند گفت از جمله آنكه : (هان اى اهل كوفه ، مى پندارید كه به خاطر نماز و روزه و زكات و حج با شما جنگیدم ؟ با اینكه مى دانسته ام شما این همه را بجاى مى آورید. من فقط بدین خاطر با شما به جنگ برخاستم كه بر شما حكمرانى كنم و زمام امر شما را بدست گیرم ، و اینك خدا مرا بدین خواسته نائل آورد، هر چند شما خوش ندارید. اكنون بدانید هر خونى كه در این فتنه بر زمین ریخته شود هدر است و هر عهدى كه با كسى بسته ام زیر دو پاى من است ).

 

و بدین طریق عهدنامه اى را كه خود نوشته و پیشنهاد كرده و پاى آنرا مهر نهاده بود زیر هر دو پاى خود نهاد و چه زود خود را رسوا كرد!

 

سپس حسن بن على (ع ) با شكوه و وقار امامت - چنانكه چشمها را خیره و حاضران را به احترام وادار مى كرد - بر منبر بر آمد و خطبه تاریخى مهمى ایراد كرد.

 

پس از حمد و ثناى خداوند جهان و درود فراوان بر رسول اللّه (ص ) چنین فرمود:

(... به خدا سوگند من امید مى دارم كه خیرخواه ترین خلق براى خلق باشم و سپاس و منت خداى را كه كینه هیچ مسلمانى را به دل نگرفته ام و خواستار ناپسند و ناروا براى هیچ مسلمانى نیستم ...) سپس فرمود: (معاویه چنین پنداشته كه من او را شایسته خلافت دیده ام و خود را شایسته ندیده ام . او دروغ مى گوید. ما در كتاب خداى عزوجل و به قضاوت پیامبرش از همه كس به حكومت اولیتریم و از لحظه اى كه رسول خدا وفات یافت همواره مورد ظلم و ستم قرار گرفته ایم ). آنگاه به جریان غدیر خم و غصب خلافت پدرش على (ع ) و انحراف خلافت از مسیر حقیقى اش ‍ اشاره كرد و فرمود: (این انحراف سبب شد كه بردگان آزاد شده و فرزندانشان - یعنى معاویه و یارانش - نیز در خلافت طمع كردند).

 

و چون معاویه در سخنان خود به على (ع ) ناسزا گفت ، حضرت امام حسن (ع ) پس از معرفى خود و برترى نسب و حسب خود بر معاویه نفرین فرستاد و عده زیادى از مسلمانان در حضور معاویه آمین گفتند. و ما نیز آمین مى گوییم .

 

امام حسن (ع ) پس از چند روزى آماده حركت به مدینه شد.

 

معاویه به این ترتیب خلافت اسلامى را در زیر تسلط خود آورد و وارد عراق شد، و در سخنرانى عمومى رسمى ، شرایط صلح را زیر پا نهاد و از هر راه ممكن استفاده كرد، و سخت ترین فشار و شكنجه را بر اهل بیت و شیعیان ایشان روا داشت .

 

امام حسن (ع ) در تمام مدت امامت خود كه ده سال طول كشید، در نهایت شدت و اختناق زندگى كرد و هیچگونه امنیتى نداشت ، حتى در خانه ، نیز در آرامش نبود. سرانجام در سال پنجاهم هجرى به تحریك معاویه بدست همسر خود (جعده ) مسموم و شهید و در بقیع مدفون شد.

 

همسران و فرزندان امام حسن (ع )

دشمنان و تاریخ نویسان خود فروخته و مغرض در مورد تعداد همسران امام حسن (ع ) داستانها پرداخته و حتى دوستان ساده دل سخنانى بهم بافته اند. امّا آنچه تاریخ ‌هاى صحیح نگاشته اند همسران امام (ع ) عبارتند از:

 

(ام الحق ) دختر طلحة بن عبیداللّه - (حفصه ) دختر عبدالرحمن بن ابى بكر - (هند) دختر سهیل بن عمر و (جعده ) دختر اشعث بن قیس .

 

بیاد نداریم كه تعداد همسران حضرت در طول زندگیش از هشت یا ده به اختلاف دو روایت تجاوز كرده باشند. با این توجه كه (ام ولد)هایش هم داخل در همین عددند.

 

(ام ولد) كنیزى است كه از صاحب خود داراى فرزند مى شود و همین امر موجب آزادى او پس از مرگ صاحبش مى باشد.

 

فرزندان آن حضرت از دختر و پسر 15 نفر بوده اند بنامهاى : زید، حسن ، عمرو، قاسم ، عبداللّه ، عبدالرحمن ، حسن اثرم ، طلحه ، ام الحسن ، ام الحسین ، فاطمه ، ام سلمه ، رقیه ، ام عبداللّه و فاطمه .

 

نسل او فقط از دو پسرش حسن و زید باقى ماند و از غیر این دو انتساب به آن حضرت درست نیست .


ادامه مطلب



[ شنبه 29 خرداد 1395  ] [ 12:27 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
متن سرودی زیبا در میلاد امام حسن مجتبی (ع)

  سرود

 

امشب که چشامون داره شوق زیارت ماه

ماهی که دلا رو می بره با یه گوشه نگاه

قنداقـه ی آفتـاب مـدینـه ، تو آغـوش امیـر المؤمنیـه

پیغمبر از لبای نازنینش، وقت افطار داره بوسه می‌چینه

گلبارونه آسمونا ، جبرئیل از عرش اعلی

می‌گه تبریک به پیمبر ، آخه بابا شده حیدر

می‌شم کبوتری تا حریم اهل بیت

بـرای زیـارت ِکریـم اهـل بیت

******

هر کی اومده توی مدینه نمک گیرشه

صد تا حاتم طائی گرفتار و فقیرشه

هر شب کارش نوازش یتیمه، آقایی‌که مهربون و کریمه

تنها یار و یاور دلخسته ها ، تو غصه ی مردم شهر سهیمه

گدای دست کریمش ، پر می‌گیرم تا حریمش

تا که دستامو بگیره ، اونی که نعم الأمیره

با یه دل رمیده سر می‌ذارم به پاش

تا بشه نصیب مـن کرامـت نگاش

******

دائم تو نگاهش هیبت و حلم نبویه

مردی که تو میدون شیوه ی رزمش علویه

آقایی‌که شیر و دلیر و یله، وقتی شمشیر می‌کشه بی‌بدله

صفین می‌‌لرزه از خـروش نگاش، پهلوونی‌که فـاتح جمله

واسه زینب واسه ارباب ، توی موج غمه ساحل

امام شور و حماسه ، تکیه گاه ابوفاضل

بانی حمـاسه و قیـام کـربلا

بیرقش روی دوش سیدالشهدا

 

 شاعر : یوسف رحیمی


ادامه مطلب



[ شنبه 29 خرداد 1395  ] [ 12:26 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
رای به خبر :
 
 

 

 تو میخونه با چشمام عکس تو رو (سرود) - کریمی

 با خوب و بدا گدا میسازه کریمه (سرود) - کریمی

  خبری نیست اگر معجزه ای بر پاشد (مدح و سرود) - کریمی

 ماه خدا دل من تنگه توهه (سرود زیبا) - کریمی

 شبه قدر منه شبه می زدنه (سرود) - کریمی

 دلدادگیم از قدیمه آقام اما حسن (سرود) - کریمی

 دل دل دل به هوای تو شده (سرود) - حدادیان

  روزه دار چشمای حسنم (سرود) - بنی فاطمه

 ترانه ی عالم والا مولانا حسن (سرود) - کریمی

 سفره دار شهر الهل حسن (سرود) - طاهری

  پره مرواریده شوق تو صدفهای دریا (سرود) - کریمی

 تو امام جوونای بهشتی (سرود زیبا) - کریمی

 ای گل یاسمن یابن الزهرا حسن (سرود) - واعظی

  ای کریم اهل البیت ای شیره (مدح و مناجات) - کریمی

 دست دست نکن ای سر پای دار (سرود زیبا) - کریمی

 یا علی یا عظیم یا غفور (سرود زیبا) - کریمی

 مولا دریا زهرا دریا دریا دریا (سرود زیبا) - کریمی

 غم ندارم تا کریم آل احمد (سرود زیبا) کریمی

 ای دل زمان عرض تشکر به کبریا (مدح) - ارضی

 صفای ماه خدا حسن کریم (سرود) - طاهری

 بیا نگار آشنا شب غمم سحر نما (سرود) - کریمی و حدادیان

 سبزه تموم آسمون به چشم عاشق (سرود) - بنی فاطمه

  نیمه ماه خدا اول پیمانه توست (سرود) - حدادیان و کریمی

 پیچیده تو دل نسیمش شمیم (سرود) - سلحشور

 جبرئیل از عرش اعلا (سرود) - سلحشور

 خوبی یاری که گرفتیم (مدیحه سرایی) - سلحشور

 شب شبه نوره مستی ما جوره (سرود) - میرداماد

 دست و دلبز ترین شاه به دنیا (سرود) - میرداماد

 در زیبایی توی حق پیدا شده (سرود) - میرداماد

 شب که چشامون داره شوق (سرود) - سلحشور

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ شنبه 29 خرداد 1395  ] [ 12:24 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

آخرین فایلهای سرود و آواز

  عنوان زمان

تا رسیدن به شما یک قدم فاصله است

00:25

پیمانه شو پیمانه شو

6:29

پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو

1:09

پرتو یاد خدا گر دهد آرامش دل

2:49

پر بگشا به آسمان

7:56

بیا تا گل بر افشانیم

4:30

بیا بیا که تویی بهر عشق و شوق و صفا

1:51

به هر حالی که باشی با خدا باش

1:07

به شوق قبله دل بی قرار می گردیم

00:23

به حریم خلوت خود شبی

00:38

به به از این رایحه دلنواز

00:40

بندگی باید کرد

1:07

برخیز سحر ناله و آهی می کن

00:57

بر دیده روشن

1:17

بخشنده ای که سابقه لطف و رحمتش

00:52

باوجود تو نظر بازی بیجا عیب است

1:36

بامدادان که فرق نکند لیل و نهار

3:44

باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم

1:25

باد بهاری وزید

4:35

ی دوست شکر بهتر یا آنکه شکر سازد

3:30

ای دل و جان عاشقان شیفته جمال تو

4:23

ای دل قبول محفل اهل ولا شوی

1:03

ای در میان جانم و جان از تو بی خبر 2

1:20

ای در میان جانم و جان از تو بی خبر 1

00:54

ای خوشا آن دل آزاری نمی آید از او

00:52

ای حبیب اشک جاری به سویت آمدم با بی قراری

00:16

ای به ذکر روی تو

1:59

ای برتر از سپهر جلال و مقام تو

00:52

ای باید و نباید تو مایه امان ما

1:28

ای آنکه بجز نام تو هستی نبود

00:56

ای آشنا ای که پرسی کیست بهر کرم

1:24

ای اهل ولا شد گاه صفا

3:04

انا فی اذان

3:31

امروز جمال تو سیمای دیگر دارد

2:12

الاای که جانم باصفا گردد

00:51

الا ای فروزنده خورشید من

1:24

الا یاایها ساقی

1:23

الا ای تشنه ی سرچشمه نور

00:47

آفرید از گل و آیینه تو را

  عنوان زمان

از مکتب والی نجف

00:27

از گل سوری قیام و از بنفشه بین رکوع

00:37

از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود

1:44

از شبنم عشق خاک آدم گل شد

1:34

از بوستان وصل تو هر گل که چیده ام

1:16

ارمغان بهانه ای

00:24

ارغوان ریخته بر دکه خضراء چمن

00:42

خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم

4:25

هوای خویشتن بگذار اگر داری هوای او

6:50

گم شدن در عاشقی دین من است

3:13

چون عاشق روی تو شدم

1:12

جانا حدیث شوقت در داستان نگنجد

3:23

ای که در حضرت او

3:43

ای دل به کوه عشق گذاری نمی کنی

5:23

شب می گذرد دفتردل را بگشایید

2:45Sorod

افتاده بالم اینجا

1:33

تا به خاک قدمت روی نیاز است مرا

4:25

بیا ای بلبل خوش لهجه من

9:19

ای واقف اسرار ضمیر همه کس

00:55

ای که تو جان جها

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  عنوان زمان

ای ز دردت خستگان را بوی درمان آمده

5:45

ای دوای درون خسته دلان

9:39

ای خدا این وصل را هجران مکن

6:23

دلا بسوز که سوز تو کارها کند

4:42

چشم دل باز کن که جان بینی

1:17

چشم بگشا به گلستان

1:10

جان گدازی اگر به آتش عشق

3:35

تا کی به تمنای وصال تو یگانه

00:40

وصف تو از جرعه و جان آزاد است

1:19

جانان من چرا رفتی

2:29

بی حکم تو

2:54

بی تو ای آرام جان

2:51

هر عاشقی شام و سحر یاد رخ یارش کند

3:07

نیکوتر از دیار محبت، دیار نیست

2:10

عاشقان را زخم با مرحم یکیست

9:31

شورش بلبل و سحر باشد

6:55

شکسته شد دل

4:05

شبی رسی به سراپرده صفای سحر

6:51

شبانگاهان تا حریم فلک

2:52

سحرگهان که موذن برآورد آواز

 

 

 

نی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

با قامت عصمت و حیا

2:01

با دست طلب پای تو در سلسله تا چند

5:36

با اشارات خدای مهربان می رسد صبحی دگر

00:37

آنجا که عشق باشد دردم اثر بیافتد

00:30

آن نکته تویی

3:10

آن کو ز عشق زاید

1:15

آن صانع لطیف که بر فرش کائنات

1:05

آمده ام که تا به خود گوش کشان کشانمت

1:04

آمد به درت امیدواریم

4:36

آفرید از گل و آئینه و لبخند تو را

1:03

ای همه میل دل من سوی تو

00:51

ای مثل دریابی کران

00:48

ای مثل دریا بی کران

00:35

ای گرامی چشمه ی جوشان عشق

00:23

ای که با سلسله زلف دراز آمده ای

2:43

ای فلک بی من مگرد

1:00

ای عاقلان، من عاشقی دیوانه ام

6:24

ای عاشقان ای عاشقان جان می رسد

00:49

ای ساربان آهسته رو که آرام جانم می رود

2:55

ای ربوده دلم به رعنایی

 

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ شنبه 29 خرداد 1395  ] [ 12:21 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

حسن کاتب - کلیپ بسیار زیبای مولانا علی (تقدیم به مدافعان حرم) - صوتی

04:09

حسن کاتب - کلیپ بسیار زیبای مولانا علی (تقدیم به مدافعان حرم) - تصویری

04:09

حسن کاتب - کلیپ بسیار زیبای امیری حسین - صوتی

05:31

حسن کاتب - کلیپ بسیار زیبای امیری حسین - تصویری

05:31

حسن کاتب - کلیپ بسیار زیبای خطوط قرمز شیعه - صوتی

04:44

حسن کاتب - کلیپ بسیار زیبای خطوط قرمز شیعه - تصویری

04:44

حسن کاتب - کلیپ بسیار زیبای قدم قدم - صوتی

06:24

حسن کاتب - کلیپ بسیار زیبای قدم قدم - تصویری

06:24

اجرای جدید سرود زیبا و خاطره انگیز "باز هم مرغ سحر" توسط کودکان (پیشنهاد ویژه)

4:02

دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبای مدافعان حرم با صدای علیرضا افتخاری

05:17

نماهنگ بسیار زیبای وارثین (شهدای مدافع حرم لشگر فاطمیون) کیفیت بالا

06:16

نماهنگ بسیار زیبای وارثین (شهدای مدافع حرم لشگر فاطمیون) کیفیت پائیین

06:16

نماهنگ "جایی که باید باشیم"

5:52

حسن خانچی - سرود بسیار زیبای یا حبیبی یا حبیب العالمین ... به همراه گروه تواشیح نور الزهراء سلام الله علیها

04:46

موزیک ویدیوی «بی‌بیِ بی‌حرم» با صدای حامد زمانی و عبدالرضا هلالی (کیفیت HD)

5:56

دکلمه مرحوم فرج‌الله سلحشور - قطعه توبه

13:38

دکلمه مرحوم فرج‌الله سلحشور - قطعه فتح نامه

15:31

میلاد هارونی - نماهنگ کاخ سیاه

03:22

نماهنگ زیبای عشق و حرم

4:46

میلاد هارونی - کلیپ اشک آیینه 1

04:24
 

ادامه مطلب



[ شنبه 29 خرداد 1395  ] [ 12:11 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
[ شنبه 29 خرداد 1395  ] [ 12:10 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سید مهدی میر داماد - سال 1394 - ولادت امام حسن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • مجموعه سخنرانی پیرامون شخصیت بزرگوار ام المومنین خدیجه کبری (سلام الله علیها)
  •  
  • ادعیه ، مناجات ، و نواهای ماه مبارک رمضان
  • دعای اللهم هذا شهر رمضان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • دعای اللهم هذا شهر رمضان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • مجموعه سخنرانی پیرامون شخصیت بزرگوار ام المومنین خدیجه کبری (سلام الله علیها)
  •  
  • ادعیه ، مناجات ، و نواهای ماه مبارک رمضان
  • دعای اللهم هذا شهر رمضان

 

 

 

 

 

 

 

 

  •  
  • شعر خوانی مرحوم استاد حمید سبزواری در محضر رهبر معظم انقلاب
  • ادعیه ، مناجات ، و نواهای ماه مبارک رمضان
  • دعای اللهم هذا شهر رمضان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • مجموعه سخنرانی پیرامون شخصیت بزرگوار ام المومنین خدیجه کبری (سلام الله علیها)
  •  
  • ادعیه ، مناجات ، و نواهای ماه مبارک رمضان
  • دعای اللهم هذا شهر رمضان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  عنوان زمان
میرداماد _ رمضان 91 _ شب ولادت امام حسن مجتبی _ از آسمون او تا به هفتم ، شده عشقم زبون زد بین مردم - سرود 5:37
میرداماد _ رمضان 91 _ شب ولادت امام حسن مجتبی _ تا که دستم پر از تمنا شد ، چشم من مهمان دریا شد - مدح 16:32
میرداماد _ رمضان 91 _ شب ولادت امام حسن مجتبی _ دل من باز دوباره هوای میخونه داره - سرود 9:59
میرداماد _ رمضان 91 _ شب ولادت امام حسن مجتبی _ من یار ندارم ، دلدار ندارم ، جز با علی و آل علی کار ندارم - سرود 3:11
ولادت امام حسن علیه السلام(شب پانزدهم رمضان ۹۱ حاج منصور و طاهری و سازور)-مسجد ارگ تهران 01:04:16
سر رسوائی دارم/تب بالائی دارم(کلیپ شام میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام-حاج محمود کریمی) 11:58
تو میخونه با چشمام عکس تورو روی دیوار میکشم(کلیپ شام میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام-حاج محمود کریمی) 12:11
شب میلاد امام حسن مجتبی(ع) - بخش اول(حاج محمود کریمی-حاج سعید حدادیان) 06:24
شب میلاد امام حسن مجتبی(ع) - بخش دوم(حاج محمود کریمی-حاج سعید حدادیان) 16:44
شب میلاد امام حسن مجتبی(ع) - بخش سوم(حاج محمود کریمی-حاج سعید حدادیان) 04:42
شب میلاد امام حسن مجتبی(ع) - بخش چهارم(حاج محمود کریمی-حاج سعید حدادیان) 06:40
شب میلاد امام حسن مجتبی(ع) - بخش پنجم(حاج محمود کریمی-حاج سعید حدادیان) 03:31
شب میلاد امام حسن مجتبی(ع) - بخش ششم(حاج محمود کریمی-حاج سعید حدادیان) 01:48
شب میلاد امام حسن مجتبی(ع) - بخش هفتم(حاج محمود کریمی-حاج سعید حدادیان) 02:26
شب میلاد امام حسن مجتبی(ع) - بخش هشتم(حاج محمود کریمی-حاج سعید حدادیان) 03:13
چراغونی کنید خیابونا رو 07:09
رمضان بهشت خدا شده ز گل جمال تو یا حسن 06:03
سفره امام حسن همه رنگ سبزه 09:32
ما کویر نگاه تو دریا 12:55
نشسته رو لبام لخته خون این دل ای خدا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام
  عنوان زمان
حاج محمود کریمی و حاج سعید حدادیان - میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام رمضان 93 - با خوب و بد گدا می سازه (سرود) 15:12
حاج محمود کریمی و حاج سعید حدادیان - میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام رمضان 93 - با خوب و بد گدا می سازه (سرود) 15:12
حاج محمود کریمی - میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام رمضان 93 - ماه من از پرده بیرون شو (مدح) 14:28
حاج محمود کریمی - میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام رمضان 93 - آنکه در ماه خدا شد ماه بی همتا تویی تو (مدح) 17:56
حاج محمود کریمی - میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام رمضان 93 - روشن شد آسمون (سرود) 15:21
حاج محمود کریمی و حاج سعید حدادیان - میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام رمضان 93 - اگه یه سری بزنه (سرود) 10:01
حاج محمود کریمی و حاج سعید حدادیان - میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام رمضان 93 - اگه یه سری بزنه (سرود) 10:01
حاج سعید حدادیان - میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام رمضان 93 - دعای مجیر و مناجات 17:44
میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام 93 - حاج عبدالرضا هلالی : سرود 11:16
میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام 93 - حاج عبدالرضا هلالی و موسی رضایی : مدح ، سرود 10:40
میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام 93 - موسی رضایی و حامد خمسه : مدح ، سرود 11:24
میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام 93 - حامد خمسه : مدح ، سرود 12:31
میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام 93 - روح الله بهمنی و حامد خمسه : مدح ، سرود 9:09
میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام 93 - حاج عبدالرضا هلالی ، روح الله بهمنی و وحید قاسمی : شعر خوانی و روضه 13:14
حاج میثم مطیعی | مدح امام حسن مجتبی (ع) 1392/5/1 11:12
شب پانزدهم رمضان91-حدادیان-قسمت دوم(مولودی امام حسن(ع)) 22:45
شب پانزدهم رمضان91-حدادیان-قسمت اول(مولودی امام حسن(ع)) 09:07
میرداماد _ رمضان 91 _ شب ولادت امام حسن مجتبی _ باز امشب بی قرارم ، دیوونه پی یارم - سرود 8:24
میرداماد _ رمضان 91 _ شب ولادت امام حسن مجتبی _ ترانه ی لب کمیته ، حسن کریمه اهل بیته - سرود 6:41
میرداماد _ رمضان 91 _ شب ولادت امام حسن مجتبی _ اول تو را سرشته و انسان درست کرد - مدح

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  عنوان زمان
حاج محمود کریمی - میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام رمضان 93 - با خوب و بد گدا می سازه (سرود)  
سید هادی شاهرودی - میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام رمضان 93 - مدح و سرود  
حاج محمود کریمی - میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام رمضان 93 - ای فروزنده ز رخ حسن خدات (مدح)  
حاج محمود کریمی - میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام رمضان 93 - پرواز می کنم به بام تو (سرود)  
حاج محمود کریمی - میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام رمضان 93 - نفس نفس می زنم برای تو (سرود) 9:57
حاج محمود کریمی - میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام رمضان 93 - شعر خوانی 6:31
سید مجید بنی فاطمه - میلاد امام حسن مجتبی (ع) سال 93 - نیمه ماه خدا شد ، ماه پیدا می شود (مدح) 7:57
سید مجید بنی فاطمه - میلاد امام حسن مجتبی (ع) سال 93 - اگر چه عاشق ناقابل شماست دلم (مدح) 7:53
سید مجید بنی فاطمه - میلاد امام حسن مجتبی (ع) سال 93 - بازم از عرش اعلا خبر اومد (سرود) 7:56
سید مجید بنی فاطمه - میلاد امام حسن مجتبی (ع) سال 93 - ماه خدا با ماه فاطمه کامل میشه (سرود) 4:55
سید مجید بنی فاطمه - میلاد امام حسن مجتبی (ع) سال 93 - قرائت دعای مجیر و مناجات 16:59
حاج حسن خلج - ولادت امام حسن مجتبی (ع) سال 93 - عطری ز شمیم اهل بیت آمده است (مدح) 8:11
حاج حسن خلج - ولادت امام حسن مجتبی (ع) سال 93 - بدون عشق مسلمان شدن محال محال (مدح و روضه) 8:07
حاج منصور ارضی - شب پانزدهم رمضان 93 - مناجات - (تصویری) 8:04
حاج منصور ارضی و حاج حسین سازور و حاج ابوالفضل بختیاری - شب پانزدهم رمضان 93 - دعای مجیر و ولادت امام حسن مجتبی (ع) - (صوتی) 57:36
صابر خراسانی-شعر خوانی در مدح و منقبت حضرت امام حسن مجتبی (ع) 03:39
محمدرضا طاهری-میلاد امام حسن مجتبی (ع) 03:59
سید مهدی میر داماد - میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام رمضان 93 - وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد (مدح) 13:11
سید مهدی میر داماد - میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام رمضان 93 - بالا بگیر کشکول گدایی تو (سرود) 6:03
سید مهدی میر داماد - میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام رمضان 93 - کیه مست و قلندره حیدر حیدر (ع) (سرود)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  عنوان زمان
حاج سید مجید بنی فاطمه - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - این هدیه خورشیده (سرود) 6:05
حاج امین مقدم - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - تا که دستم پر از تماشا شد (مدح) 3:37
حاج قاسم صرافان - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - روح تو را از نور زهرا آفریدند (شعرخوانی) 8:31
حاج محمد رضا طاهری و استاد کلامی زنجانی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - مدح امیرالمومنین و شعرخوانی 4:14
همخوانی در مدح حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) 06:03
حاج مرتضی طاهری-مداحی به مناسبت میلاد امام حسن مجتبی (علیه السلام) 06:18
شعرخوانی حاج محمود کریمی در مدح حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) 1393 03:57
حاج محمدرضا طاهری - ولادت امام حسن مجتبی رمضان ۹۳ - خنده امشب زیر چتر یاس مهمان می شود (مدح) 19:52
حاج محمدرضا طاهری - ولادت امام حسن مجتبی رمضان ۹۳ - شبای ماه خدا ماه تویی (سرود) 8:43
حسین طاهری و احد قدمی - ولادت امام حسن مجتبی رمضان ۹۳ - حالمون خدائیه (سرود) 10:30
محمد اسداللهی - ولادت امام حسن مجتبی رمضان ۹۳ - گفتی کجاست مشکل کارت که حل کنم (مدح) 1:40
محمد اسداللهی - ولادت امام حسن مجتبی رمضان ۹۳ - دلها رو داده به دست باد، زهرا (س) (سرود) 1:19
کربلایی جواد مقدم - ولادت امام حسن مجتبی رمضان ۹۳ - در مملکت ری وطنی دارم و بس (مدح) 3:59
کربلایی جواد مقدم - ولادت امام حسن مجتبی رمضان ۹۳ - گدایی مال گدا و کرامت مال کریمه (سرود) 2:50
کربلایی جواد مقدم و محمد اسداللهی - ولادت امام حسن مجتبی رمضان ۹۳ - قلب من داره می زنه با تو (سرود) 3:13
کربلایی جواد مقدم و محمد اسداللهی - ولادت امام حسن مجتبی رمضان ۹۳ - بازهم حرفای احساسی (شور) 5:17
کربلایی جواد مقدم - ولادت امام حسن مجتبی رمضان ۹۳ - مس دلمو آقا امشب تا صبح طلا کن (شور) 2:35
کربلایی جواد مقدم - ولادت امام حسن مجتبی رمضان ۹۳ - بی ابالفضل دنیایی ندارم (شور) 3:38
کربلایی جواد مقدم - ولادت امام حسن مجتبی رمضان ۹۳ - زین پس به جای واژه کرببلا بگو بهشت (شور) 6:22
کربلایی جواد مقدم - ولادت امام حسن مجتبی رمضان ۹۳ - دل صبوره، راه تو دوره (شور)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  عنوان زمان
حاج محمود کریمی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - رمضان بهشت خدا شده (مدح) 10:32
حاج محمود کریمی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - بیان روایت و روضه 2:59
حاج محمود کریمی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - ستاره بارونه آقام اومده (سرود) 6:01
حاج منصور ارضی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - کار ما نیست غزل بافتن از نام حسن (مناجات) 9:17
حاج منصور ارضی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - دعای ابوحمزه ثمالی (بخش اول) 9:33
حاج منصور ارضی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - دعای ابوحمزه ثمالی (بخش دوم) 8:17
حاج منصور ارضی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - روضه و دعای ابوحمزه (بخش سوم) 6:25
حاج حسین سازور - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - همه میخانه به صف (سرود) 2:36
حاج حسین سازور - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - سرمایه ام همین دو سه خط شعر ساده است (مدح) 8:08
حاج حسین سازور - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - همه نا امیدا رو من برای امید شکار می کنم (سرود) 2:47
حاج سید مجید بنی فاطمه - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - سلام ای پسر بارون (سرود) 1:56
حاج سید مجید بنی فاطمه - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - اگر چه عاشق ناقابل شماست دلم (مدح) 14:22
حاج سید مجید بنی فاطمه - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - باز تو دلم امیده (سرود) 7:18
حاج سید مجید بنی فاطمه - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - دست و من خدا گرفت به پا قدم تو امشب (سرود) 4:44
حاج سید مجید بنی فاطمه - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - حالا که من از حرم دورم (شور) 1:05
استاد ولی الله کلامی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - شعرخوانی 7:40
کربلایی حسین طاهری - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - من زنده نسیم مسیحا دم تو ام (مدح) 7:24
کربلایی حسین طاهری - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - شبیه پیمبر یه چیز دیگه است (سرود) 3:58
حاج سید مجید بنی فاطمه - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - بر مجلس ما صفا بده زهرا جان (مدح) 14:13
حاج امین مقدم - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - سرود آذری

 

 

 

مجتبی علیه السلام - مهربونی، آرومه جونی، روزی رسونی (سرود

میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام
  عنوان زمان
حاج محمود کریمی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - ستاره بارونه تو این کرمخونه (سرود) 6:20
حاج محمود کریمی و حاج سعید حدادیان - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - ای جان ای جان جانان من آمد (سرود) 3:21
حاج محمود کریمی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - مدح و روضه 12:32
حاج محمود کریمی و حاج سعید حدادیان - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - تو میخونه با چشمام (سرود) 3:24
حاج محمود کریمی و حاج سعید حدادیان - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - من هم اهل یمنم (سرود) 4:40
حاج محمود کریمی و حاج سعید حدادیان - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - بالا مکان بمان به همان لا مکانی ات (سرود) 2:04
حاج احمد نیکبختیان - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - توی سینه دل بی قراره (سرود) 6:42
حاج عبدالرضا هلالی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - مدح و مناجات 10:59
حاج عبدالرضا هلالی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - مدح و مناجات 11:51
حاج موسی رضایی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - باوقار زیبا نگار (سرود) 10:08
حاج موسی رضائی و سید محمد حسین یونسی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - اونیکه میگه فقط گدای حسنم (سرود) 10:59
حاج روح الله بهمنی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - عاشق توام خدایی (سرود و مدح) 9:57
حاج روح الله بهمنی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - اونیکه میگه شده مدینه وطنم (سرود) 12:55
حاج محمود کریمی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - رنگ سبز شال آقا (سرود) 7:27
حاج امین مقدم - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - گل زهرا حسن (ع)(سرود) 6:30
حاج محمود کریمی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - روزگار تلخ را می کند عسل حسن (ع)(سرود) 2:09
حاج ولی الله کلامی زنجانی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - شعرخوانی 14:25
حاج محمود کریمی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - حرارت عشقت چه آتشی داره (سرود) 4:56
حاج محمود کریمی و کربلایی حسین طاهری - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - شبیه یمبر یه چیز دیگه است (سرود) 7:12
حاج محمود کریمی و حاج ولی الله کلامی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - شراب اگه عوض شده پیمونه سبزه (شعر خوانی)
)
11:10
سید مهدی میر داماد - سال 1394 - ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام - اگر چه عاشق ناقابل شماست دلم (مدح) 16:00
سید مهدی میر داماد - سال 1394 - ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام - ماه امشب در میاد دنیا میشه زیبا (سرود) 16:42
سید مهدی میر داماد - سال 1394 - ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام - جار میزنم جار علنی ، همیشه در قلب منی (سرود) 4:10
سید مهدی میر داماد - سال 1394 - ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام - روضه حضرت قاسم علیه السلام 7:21
کربلایی جبار بذری - سال 1394 - ولادت امام حسن مجتبی (ع) -وقال اللهِ معبود مگه میشه بی علی بود - شور 1:46
کربلایی جبار بذری - سال 1394 - ولادت امام حسن مجتبی (ع) -اول تو را نوشته و انسان درست کرد - مدح 5:19
کربلایی جبار بذری - سال 1394 - ولادت امام حسن مجتبی (ع) - مگه چه خبره آسمونیا شادند - شور 3:50
کربلایی جبار بذری - سال 1394 - ولادت امام حسن مجتبی (ع) - امشب مدینه شد از بوی عطرش معطر - مدح 3:28
حاج محمدرضا بذری - سال 1394 - ولادت امام حسن مجتبی (ع) - نشسته ام بنویسند گدا گدا آقا - مدح 8:04
حاج محمدرضا بذری - سال 1394 - ولادت امام حسن مجتبی (ع) - ماه امشب در میاد دنیا میشه زیبا - مدح 8:30
حاج محمدرضا بذری - سال 1394 - ولادت امام حسن مجتبی (ع) - مستی چشمات عالم و بیمار میکنه - مدح 5:25
كربلايي سید صادق موسوی - سال 1394 - ولادت امام حسن مجتبی (ع) - فرزند ارشد حیدری - شور 3:16
كربلايي سید صادق موسوی - سال 1394 - ولادت امام حسن مجتبی (ع) - از کربلا دارم یه خاطره - شور 00:57
حاج محمدرضا بذری - سال 1394 - ولادت امام حسن مجتبی (ع) - روضه و مناجات 18:20
کربلایی جواد مقدم - سال 1394 - میلاد امام حسن (ع) - حس خوبیست که امشب به زبان آمده است ( مدح ) 6:58
کربلایی جواد مقدم - سال 1394 - میلاد امام حسن (ع) - اومده امشب شبِ سرور و شبِ ظهور امام حسن ( سرود ) 4:02
کربلایی جواد مقدم - سال 1394 - میلاد امام حسن (ع) - مهربونی ، آروم جونی، روزی رسونی ( سرود ) 8:54
حاج محمود کریمی - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - ماه من از تو ندیدم قمری زیباتر (مدح) 14:55
حاج محمود کریمی و حاج سعید حدادیان - سال 1394 - ولادت امام حسن (ع) - من دیوونه برات هلاکم (سرود) 13:13
 

ادامه مطلب



[ شنبه 29 خرداد 1395  ] [ 12:04 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

دریافت فایل pdf به عنوان نسخه چاپی اشعار

سال 94

دریافت فایل:

شور – ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام

عزیز پیغمبر مولا یا حسن،گل پسر حیدر مولا یا حسن

مولا یا حسن مولا یا حسن...

تویی ولیُ الله مولا یا حسن،چشم تو عینُ الله مولا یا حسن

روی تو وجهُ الله مولا یا حسن،امام ثارُالله مولا یا حسن

مولا یا حسن مولا یا حسن...

قبله ی دلهایی مولا یا حسن،ماه دل آرایی مولا یا حسن

سیّد و مولایی مولا یا حسن،هستی ِ زهرایی مولا یا حسن

مولا یا حسن مولا یا حسن...

ای به همه عالَم آقا و ولی،جلوه ی اوصاف آن حیّ جلی

عنایتی کن ای نور ازلی،تا که بگویم من ذکر یا علی

مولا یا علی مولا یا علی

علی علی مولا مولا یا علی...

سال 94

دریافت فایل:

سرود میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام 

سبط اکبر مولا حسن جان مولا حسن جان مولا حسن جان

جان حیدر مولا حسن جان مولا حسن جان مولا حسن جان

شده ذکرت گرمی ِ دلها،یا حسن ای یوسف زهرا

کریم ِ آل احمدی،از همه ی خوبا سرآمدی

مولا مولا مولا مولا....

ای جان ما مولا حسن جان مولا حسن جان مولا حسن جان

یا مجتبی مولا حسن جان مولا حسن جان مولا حسن جان

تو که ماه ِ ماه ِ قرآنی،به تن ِ اهل ولا جانی

غلامم بر غلامانت،پدر و مادرم به قربانت

مولا مولا مولا مولا...

ای بی بدل مولا حسن جان مولا حسن جان مولا حسن جان

شیر جمل مولا حسن جان مولا حسن جان مولا حسن جان

ای امام ِ اهل دین آقا،یا مُعزَّ المؤمنین آقا

می باشد بر اهل ولا،صلح تو چون قیام کربلا

مولا مولا مولا مولا...

ای محترم مولا حسن جان مولا حسن جان مولا حسن جان

بِنما کرم مولا حسن جان مولا حسن جان مولا حسن جان

آره آقا با دو چشم تر،حرمت رو میسازیم آخر

ازونجا با اشک ِ دو عین،میریم به سوی مرقد حسین

مولا مولا مولا مولا...

سال 94

دریافت فایل:

سرود میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام 

خنده به لبهای تموم ِ خلقُ الله،که اومده دنیا کریم ِ آلُ الله

عاشقا به نوا و زمزمه،این شده گُل ِ رو لب ِ همه

تهنیت یا علی یا فاطمه،مرحبا

یا حسن یا امام ِ مجتبی...

به دامن ِ عصمت نور ُ هُدا آمد،خورشید ِ زیبای ماه ِ خدا آمد

این پسر جَلَوات ِ داوره،هستی و نور چشم حیدره

مُصحفی روی دست مادره،عاشقا

یا حسن یا امام ِ مجتبی...

از زندگی ما بی ولای تو سیریم،به زودی این جشن و مدینه میگیریم

ای آقا برای ما کن دعا،که بشیم همسفر با این خوبا

روزیمون شه مدینه کربلا،ای آقا

یا حسن یا امام ِ مجتبی...

سال 94

دریافت فایل:

شور – ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام

من که همیشه به ولای تو اسیرم،آرزوم اینه یه روز برات بمیرم

آقا بذار که سائل شما بمونم،من یک گدا و تویی نعم الامیرم

دلداری و غمخواری و سروری و سالاری

تو آینه ی جمال ِ آن خالق داداری

تو گل پسر ِ فاطمه و حیدر ِ کرّاری

جانم حسن گل زهرا...

 

اسمت طنین ِ نفس ِ منه حسن جان،جز راه ِ عشقت تا روز ِ ابد نمیرم

آرزو دارم به زودی آقا ایشالا،ولادتت رو تو مدینه جشن بگیرم

تو وادی لطف تو کسی نمیشه مأیوست

قلب همه ی اهل ولا انیس و مأنوست

با نابودی ِ آل سعود میاییم به پابوست

جانم حسن گل ِ زهرا...

سال 94

دریافت فایل:

سرود مسجدی – میلاد امام مجتبی علیه السلام

یا حسن یا حسن ذکر اهل ولا،مبارک میلاد ِ امام ِ مجتبی

 کریم ِ عترت ِ طاها خوش آمد،ولی ّ خالق ِ یکتا خوش آمد

بهار علی و زهرا خوش آمد

بگو از دل و جان با شور ِ تولّا،مبارک میلاد امام مجتبی

یا حسن یا حسن ذکر اهل ولا،مبارک میلاد ِ امام ِ مجتبی

تویی عشق همه مولا یا حسن،به لبها زمزمه مولا یا حسن

عزیز فاطمه مولا یا حسن

میگویم تا گیرم صله ای از مولا مبارک میلاد امام مجتبی

یا حسن یا حسن ذکر اهل ولا،مبارک میلاد ِ امام ِ مجتبی

تجلّی ِ نور حیّ قدیمی،چو بسم ا... الرّحمن الرّحیمی

وَ ما سائلیم و تو هم کریمی

بشنو از سائلان این شور و این آوا مبارک میلاد امام مجتبی

یا حسن یا حسن ذکر اهل ولا،مبارک میلاد ِ امام ِ مجتبی

الا ای عطای تو بی قرینه،به یاد تو باشد سوزی به سینه

دعا کن به زودی آییم مدینه

بگوییم همنوا با مهدی ِ زهرا مبارک میلاد امام مجتبی

                                   یا حسن یا حسن ذکر اهل ولا،مبارک میلاد ِ امام ِ مجتبی
 

(سرود)

دریافت فایل:

سرود – میلاد  کریم اهل بیت علیهم السلام
 

آمده فصل طراوت/موسم شادی دلها

نیمه ی ماه خدا و/میلاد یوسف زهرا

مبارکه،خنده روی صورت زیبای مولا

مبارکه،شادی و شور و سرور قلب زهرا

مبارکه جشن میلاد کریم آل طاها

ماگدایان امام حسن هستیم/سائل نان ِ امام حسن هستیم

دین و ایمانم/حسن حسن جانم...

عیان به گلشن عصمت/جلوه ی حیّ جلی بود

مصحف رحمت و رأفت/به روی دست علی بود

نیمه ی ماه،حاجت دلهای مشتاقان روا شد

به سائلا،موقع لطف و عنایات خدا شد

آی عاشقا،جشن میلاد امام مجتبی شد

مبتلایان ِ امام حسن هستیم/ما گدایان امام حسن هستیم

دین و ایمانم/حسن حسن جانم...

امام حسن میدونی که/حاجت دلها همینه

بده به عاشقا امشب/یه کربلا یه مدینه

یا سیدی،ای قرار این دل پابست ماها

عشق شماس،همه ی سرمایه،بود و هست ماها

ایشالا که،حرمت میشه به پا با دست ماها

بی نوایان امام حسن هستیم/ما گدایان امام حسن هستیم

دین و ایمانم/حسن حسن جانم...

(شور)

دریافت فایل:

(زمزمه)

دریافت فایل:

شور – ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام
 

جانم حسن حسن،ای جان وجانانم حسن...

نخل ولا را ثمری/دخت نبی را پسری

از قدمت ماه خدا/گرفته نور دگری

 

لطف و کرامات تو را/حدّ و نهایت نبود

کار تو در وادی حق/به جز عنایت نبود

 

بی سر و سامان تو ایم/ای گل زهرا یا حسن

جُزو ِ گدایان توایم/ای گل زهرا یا حسن

 

خانه ی زهرا و علی/لاله فشان شد ز شعف

از افق نور خدا/سر زده خورشید شرف

 

از قدم خیر حسن/جلوه شده قرص قمر

فاطمه مادر شده و/شیر خدا گشته پدر

 

نور رخت سر زده از/وادی سَینا یا حسن

سائل در گاه تو ایم/اُنظُر اِلینا یا حسن

 

ما به تو عبدیم ز قدیم/معنی رحمان و رحیم

بسته ایم آقا دل خود/به بذل دستان کریم

 

هر که شود خاک رَهَت/دُرّ دو عالم بشود

هر که شود بر تو اسیر/حُرّ دو عالم بشود

 

ای شرف ارض و سما/ای قمر ماه خدا

کن تو دعا تا که شویم/اهل مناجات و دعا

 

ای به مدینه حرمت/قبله گه اهل ولا

کن تو دعا تا که شود/روزی ما کرببلا

(سرود مسجدی)

دریافت فایل:

سرود مسجدی - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام

 

غرق گل شد فضا/آمده دلربا/حسن ِ مجتبی/سبط طاها

آمد آمد مقتدای همه/جان حیدر پسر فاطمه

مولا مولا یا حسن یا حسن...

 

نام او ذکر لب/جلوه حُسن رب/ماه ماه خدا/آمد امشب

ای فرزند عالم و عالمه/ جان حیدر پسر فاطمه

مولا مولا یا حسن یا حسن...

 

یار پیر و جوان/رحمت بی کران/دلبر عاشقان/یا حسن جان

نامت باشد بر لبم زمزمه/ جان حیدر پسر فاطمه

مولا مولا یا حسن یا حسن...

 

سید العالمین/بر نبی نور عین/ای امام ِ حسین/یا حسن جان

هستی هستی به کرم خاتمه/ جان حیدر پسر فاطمه

مولا مولا یا حسن یا حسن...

 

(سرود مسجدی)

دریافت فایل:

سرود - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام

 

حُبّ تو خَیر النّعَم حسن ای عزیز زهرا

سرّ وجود و عدم حسن ای عزیز زهرا

کریم آل کرم حسن ای عزیززهرا

تو کوثر و هل اتایی/تو حسن ِ مجتبایی

این به همه گشته ثابت/تو ماه ماه خدایی

حسن حسن یبن حیدر...

 

قصیده ی مدحش و میخونیم همیشه هرجا

چقدر قشنگه گریه شوق و خنده ی مولا

شده گلستان با مقدم او خونه ی زهرا

اومده روح سیادت/گوهر بحر سعادت

دارن میگن کُلّ عالم/مبارکه این ولادت

حسن حسن یبن حیدر...

 

قسم به وَالفجر و قدر و طاها دوست دارم من

قسم به ایثار و صدق و تقوی دوست دارم من

قسم به نام علی و زهرا دوست دارم من

آرزوی ما همینه/با شعفی بی قرینه

بگیریم این جشن خوب و/ایشالا یک شب مدینه

حسن حسن یبن حیدر...

(سرود)

دریافت فایل:

سرود - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام
 

یا حسن یا حسن مولا،ذکر دل همینه

پر زده دل مشتاقان،تا شهر مدینه

اومده قمر حیدر،نسیم سحر حیدر

اولین پسر حیدر،اومد امام حسن

ای کریم اهل بیت،واژه و مضمون و بیت

در یبان مدح تو،نا توان باشد

سیدی مولا حسن،ای گل زهرا...

آمد از کرم ایزد بود و هست علی

نور افشان شده چون مَه بر روی دست علی

بَه بَه بر مه رخسارش،هر عطر از سوی گلزارش

دلها گشته گرفتارش،جان من به فداش

بر جمال او سلام،یوسفش همچون غلام

خوبی اوصاف او،بیکران باشد

سیدی مولا حسن،ای گل زهرا...

زیبایی ِ جمالش چون خورشید سحر است

نیمه ی رمضان ماه زهرا جلوه گر است

مولا محو تماشایش،بوسد صورت زیبایش

بر آن ایزد یکتایش،گوید شکر و سپاس

ای عزیز مصطفی،یا امام ِ مجتبی

مهر تو در سینه ی،عاشقان باشد

سیدی مولا حسن،ای گل زهرا...

 

(سرود)

دریافت فایل:

سرود - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام

 

اومده دنیا گل گلزار قرآن

یوسف کنعان زهرا،جان جانان

صلواتی هدیه کن از جنس ایمان

به امام مجتبی امشب

اومده یوسف طاهایی/سوره ی کوثر زهرایی

ماه کرم،خورشید دل آرایی

یا حسن بن علی مولا...

 

همه دنیا شده آلاله بارون

خونه مولا شده آلاله بارون

حرم زهرا شده آلاله بارون

شاد ِ شاه لافتی امشب

صفای گل به چمن اومده/تمام هستی من اومده

کریم عالم،امام حسن اومد

یا حسن بن علی مولا...

 

ای گل زهرایی ِ احمد شمائل

به گوشه چشمی از عالم برده ای دل

بده آقا بر من ِ مسکین ِ سائل

یه برات کربلا امشب

با دلی که مست مدهوشه/برا گرفتن رَه توشه

ذکر ما یا حَسَنه پای شیش گوشه

یا حسن بن علی مولا...

(سرود)

دریافت فایل:

سرود - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام

 

جلوه ی قمر فاطمه خوش آمد/اولین پسر فاطمه خوش آمد

نوای یا حسن حسن ذکر جان همه

خوش آمدی خوش آمدی پسر فاطمه

به به/چه جمالی و چه روی ماهی

جونم/به فدای او بشه الهی

ذکرم/با همه جان و تن/یا حسن یا حسن

ای عزیز مصفی یا حسن/نور چشم مرتضی یا حسن

سوره ی کوثر مادر تویی/یا امام مجتبی یا حسن

یا امام مجتبی یا حسن...

گدایی به سر کوی تو قشنگه/خنده ی علی بر روی تو قشنگه

ملائکه محو رخ و حُسن و خطّ و خالت

تبارک الله می خونن،به گل جمالت

بَه بَه/به تجلیات پیغمبریت

جانم/به شکوه و جلوه ی حیدریت

عالم/میخونه تبارک/علی جان مبارک

خدا داده بر تو قرص قمر/شب غم شده با نورش سحر

همه حوریان شدن واله ِ/صورت قشنگ این گل پسر

یا امام مجتبی یا حسن...

 

هر کسی به راهت در سُلوک و سیره

ز لطف و کرمت عاقبت به خیره

شب دلامون روشن از ماه عشق شماست

راه سعادت به خدا راه عشق شماست

خوبه/که همیشه یاد تو بخونیم

آقا/کرمی که نوکرت بمونیم

خیلی/دوست دارم فدات شم/خاک زیر پات شم

گرمی ِ تموم دلها تویی/جلوه ی لاله به صحرا تویی

آرزوی دل شیدا تویی/پسر ارشد زهرا تویی

یا امام مجتبی یا حسن...
 

(سرود)

دریافت فایل:

شور - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام

 

ای گل گلشن علی و زهرا یا حسن

ذکر تو روشنای وجود من

عطر تو، تو فضای کلّ عالم پر شده

ریگ ِ بیابون دل از ولایت دُر شده

گل پسر عَلَوی ِ زهرا/خوش آمدی خوش آمدی مولا

ای گل فاطمه حسن حسن جانم حسن

یا حسن یا حسن جانم حسن

 

وقت سُرور ِ دلای مُحبّ حیدره

قنداقت روی دست پیمبره

گلبوسه ی نبی به صورتت دیدن داره

لاله ی حُسن تو به طلعتت دیدن داره

هم نوه ی اول رسولی/هم پسر اول بتولی

ای گل فاطمه حسن حسن جانم حسن

یا حسن یا حسن جانم حسن

 

ای که حقیقت عطا و لطف و رحمتی

ای کریم ، بر گداها عنایتی

حل کن آقای خوب من همه مشکل هارو

ای پسر علی ، مدینه ای کن دلها رو

یا سیِدی مارو هدایت کن/مارو فدایی ولایت کن

ای گل فاطمه حسن حسن جانم حسن

یا حسن یا حسن جانم حسن

(سرود مسجدی)

دریافت فایل:

سرود هیئتی/مسجدی - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام
 

خانه ی آل عبا غرق سُرور و شعف است

بهر دیدار حسن ، خیل مَلَک صف به صف است

هستی پیغمبر آمد خوش آمد

گل پسر حیدر آمد خوش آمد

بر دو جهان سَروَر آمد خوش آمد

نور دل مادر آمد خوش آمد

یا مولا یا مجتبی...جانم حسن گل زهرا

 

همچو قرآن شده او جلوه روی رحل سما

خط و خالش به خدا دل برد از اهل سما

حقیقت ایمان آمد خوش آمد

تمامی قرآن آمد خوش آمد

به جسم عالم جان آمد خوش آمد

آینه ی یزدان آمد خوش آمد

یا مولا یا مجتبی...جانم حسن گل زهرا

 

صبر تو صبر خدا رزم تو رزم مرتضی

صلح تو به رتبه چون نهضت سرخ کربلا

عزیز آل مصطفی یا مولا

گل پسر خیر النسا یا مولا

تجلّی حُسن خدا یا مولا

امام ِ شاه کربلا یا مولا

یا مولا یا مجتبی...جانم حسن  گل زهرا

(سرود)

دریافت فایل:

سرود هیئتی/مسجدی - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام
 

میخوانم اِن یکاد و تبارک/میلاد گل زهرا مبارک

قرص هلال فاطمه آمد/کریم آل فاطمه آمد

ای ماه انجمن/جانم امام حسن

یا مولا یا مولا یا حسن...

سر زده از سپهر پیغمبر/نیمه ی ماه حق ، ماه حیدر

شعف به دل چیره و غالب شد/بیت الکرم دارای صاحب شد

ای عطر یاسمن/جانم امام حسن

یا مولا یا مولا یا حسن...

صله ای بی قرینه میخواهیم/هم نجف ، هم مدینه میخواهیم

به شادی صدیقه ی کبری/تصدقی به ما بده آقا

ای صاحب ِ کرم/ما را ببر حرم

یا مولا یا مولا یا حسن...

(سرود)

دریافت فایل:

سرود - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام

 

ای مرا جان،جان ِ جانان،یا حسن جان یا حسن جان

نور قرآن،روح ایمان،یا حسن جان یا حسن جان

ای گل گلشن دلها/آیه ی کوثر طاها

یوسف حیدر و زهرا

یا حسن یا حسن مولا...

 

شد مدینه،رشک رضوان،از قدوم ِ، سبط طاها

وه چه زیبا،جلوه گر شد،خنده های،شوق مولا

حُسن او حُسن طاهایی/روح او روح مولایی

نور او نور زهرایی

یا حسن یا حسن مولا...

 

ای علی جان،از عنایت،یک نگاهی،کن تو مارا

هم مدینه،خواهم از تو،هم نجف هم، کربلا را

حقّ این مولد زیبا/هر چه هست خیر دو دنیا

روزی ِ ما نما آقا

یا حسن یا حسن مولا...

(سرود)

دریافت فایل:

سرود - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام

 

نیمه ی ماه خدا شده عیان،کوکب هل اتی

اومده کریم آل فاطمه،حسن ِ مجتبی

اومده جانان فاطمه/یوسف کنعان فاطمه

جلوه ی ی جمال سرمد/اومده ابا محمد

یا حسن ای گل زهرا...

بین ِ گهواره به سمت آسمون،داره اشاره

ملائک شدن به ماه صورتش،گرم نظاره

قبله ی اهل ولایته/کعبه ی جود و کرامته

مظهر ربّ رحیمه/آقامون خیلی کریمه

یا حسن ای گل زهرا...

توی آسمون دل ماه ِ رُخش،کرده جلوه گری

اومده ناب ترین مُدَرّس ِ،مکتب دلبری

عالم از نورش مُزَیَّنه/جشن مولودیّ ِ حسنه

همه دنیا شده گلشن/یا علی چشم تو روشن

یا حسن ای گل زهرا...

تو نسیم جانی و بهار دل،بی تو گردد خزان

محفل ذکر تو داده آبرو،بر زمین و زمان

ای به مُلک ِ جان ما امیر/از کرامت دست ما بگیر

دل به الطاف تو بستیم/سر راه ِ تو نشستیم

یا حسن ای گل زهرا...

جان فدای صبر بی نهایتت،ای مرا نور عین

صلح تو برای حفظ دین حق،چون قیام حسین

ای صفابخش ِ هر انجمن/اَلدَّخیلُک یا امام حسن

حاجت دلم همینه/به زودی بیام مدینه

یا حسن ای گل زهرا...

(سرود مسجدی)

دریافت فایل:

سرود مسجدی - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام

 

ذکر زیبای حسن جان  رونق هر انجمن شد

عالمی روشن ز نور ماه سیمای حسن شد

دل اهل ولا،مصفّا آمده          کریم اهل بیت،به دنیا آمده

حسن جانم حسن...

 

غنچه های ناز خنده بر رخ حیدر مبارک

حضرت زهرای مرضیه شده مادر مبارک

پر از خوشحالی است،کلام اهل بیت

به ما عیدی دهند،تمام اهل بیت

حسن جانم حسن...

 

یا حسن ای عشق رویت گوهر دریای سینه

کِی شود آیم کنار ِ تربت تو در مدینه

مدینه ای نما،همه هست مرا

تو را جان حسین،بگیر دست مرا

حسن جانم حسن...

(سرود مسجدی)

دریافت فایل:

سرود هیئتی/مسجدی - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام
 

یا امام ِ مجتبی یا مولا یا مولا

یا مولا یا مولا یا مولا یا مولا

اَهلاً وَ سَهلاً ، ای مقتدا                    یا حسن ِ مجتبی

خوانم برایت اِن یکاد و هم تبارک

ولادت نورانی ات بادا مبارک

نغمه ی یاس  و یاسَمَن             خوش آمدی امام حسن

یا امام ِ مجتبی یا مولا یا مولا

یا مولا یا مولا یا مولا یا مولا

نیمه ی ماه رمضان شد              آسمان گلباران شد

آمد به دنیا بر همه محبوب و دلبر

حیدر شده بابا و زهرا گشته مادر

نوای قلب شاد من                خوش آمدی امام حسن

یا امام ِ مجتبی یا مولا یا مولا

یا مولا یا مولا یا مولا یا مولا

آمده دنیا سبط اکبر                        نور دل پیمبر

بیت ولایت رَشک ِ گلزار بهشت است

مِهر رخش بر ما بهار سرنوشت است

بگو چو بلبل چمن               خوش آمدی امام حسن

یا امام ِ مجتبی یا مولا یا مولا

یا مولا یا مولا یا مولا یا مولا

غمی عظمی دارم به سینه          در فراق ِ مدینه

کبوتر دلم به وادی اش نشسته

شدم ز دوری اش حزین و دلشکسته

روزی ِ عاشقان نما                 زیارت مدینه را

یا امام ِ مجتبی یا مولا یا مولا

یا مولا یا مولا یا مولا یا مولا

 

 

 

94

دریافت فایل:

سرود میلاد امام مجتبی علیه السلام

مبارکه به کلّ خلقُ الله،ولادت ِ کریم ِ آلُ الله

ماه ِ خدا شد چه خوب و زیبا،از مقدمِت ای امام ِ دلها

سبطُ النّبی یا عزیزَ الزّهرا،ولی ِ خدای ِ منّان

مولا حسن جان حسن جان حسن جان...

قِبلَم روی ِ خدا منظر ِ تو،خود ِ خدا ستایشگر ِ تو

شخص پیمبر به تو می نازد،ساقی ِ کوثر به تو می نازد

زهرای اطهر به تو مینازد

روی تو نمای ِ قرآن

مولا حسن جان حسن جان حسن جان... 

لحظه لحظه به لب دعای تو،آرزومه بشم فدای تو

بر مهر روی تو دل میبازیم،تو انتهایی وَ ما آغازیم

آخر برا تو حرم میسازیم

ولای تو رُکن ِ ایمان

مولا حسن جان حسن جان حسن جان...

سال 94

دریافت فایل:

سرود مسجدی – میلاد امام حسن مجتبی علیه اسلام

در نیمه ی ماه خدا دل شد معطّر

از عطر نام ِ مجتبی آن سبط اکبر

آمد به دنیا،محبوب دلها،فرزند حیدر،دلبند زهرا

شد غرق شادی عالَم سراسر،ا... و اکبر ا... و اکبر

ا... و اکبر ا... و اکبر ا... و اکبر ا... و اکبر

زیبایی ِ رخساره ی او بی نهایت

ماه از جمال ِ این پسر دارد خجالت

ای جان فدای ِ این وَجه ِ نیکو،هرچه بگویم،کم گفتم از او

دلها شده از نورش منوّر،ا... و اکبر ا... و اکبر

ا... و اکبر ا... و اکبر ا... و اکبر ا... و اکبر

احمد خصال و حیدر و زهرا سرشت است

مولا و آقای جوانان ِ بهشت است

اوج سماوات خاک حریمش

یار گدایان دست ِ کریمش

دارد به سائل لطف ِ مکرّر،ا... و اکبر ا... و اکبر

ا... و اکبر ا... و اکبر ا... و اکبر ا... و اکبر

ای سیره ی تو مُصحف ِ نور ِ سعادت

ای مکتب تو مکتب صبر و شهادت

ما را دعا کن در راه ِ ایمان

سرباز ِ اسلام باشیم حسن جان

با عزم ِ راسخ همراه ِ رهبر،ا... و اکبر ا... و اکبر

ا... و اکبر ا... و اکبر ا... و اکبر ا... و اکبر

سال 94

دریافت فایل:

سرود مسجدی – ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام

مهر تولّا و شرف از افق سر زده

نور دو چشم ِ علی و فاطمه آمده

ذکر همه شده به شور و نوا،خوش آمدی یا حسن ِ مجتبی

ای جان حسن جان،جانانم حسن جان

قرآنم حسن جان،ایمام حسن جان

یا مولا حسن جان یا مولا حسن جان...

آینه ی روی خدا ثمر ِ کوثری

سبط نبی و اوّلین پسر حیدری

کریم ِ اهل بیت طاها تویی

گل پسر ِ امّ ابیها تویی

از همه سر آمد،ای جان محمّد،گویمت خوش آمد

با لبهای خندان

یا مولا حسن جان یا مولا حسن جان...

هوایی ِ مدینه و کربلاییم همه،ما را ببر مدینه ای پسر ِ فاطمه

از حرم ِ تو دل خدایی شود،کبوتر ِ کرببلایی شود

ای شمس ولایت،خورشید هدایت،بر ما کن عنایت

نور حیّ سبحان

یا مولا حسن جان یا مولا حسن جان...

(شور)

دریافت فایل:

شور – ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام
 

همه به تماشا بشینید،خنده ی مولا رو

رو دست زهرا ببینید،نور دل طاها رو

به نیمه ی ماه خدا مسته دل من

چه با صفاست،خنده ی گلستان به چمن

بوسه زده نبی به روی زیبای حسن...یا مولا

رویای همه حسن جان/مولای همه حسن جان

آقای همه حسن جان/پسر فاطمه حسن جان...

جون ِ ما فدای عشقت...

 

عشق امام ِ حسنه،آبروی قلب ما

تا حرمش پر کشیدن،آرزوی قلب ما

حسن حسن نوای دلای عاشقمون

حسن حسن ذکر لب هر پیر و جوون

حسن حسن ترانه ی اهل آسمون...یا مولا

خیلی خوبه که گدات شم/دلداده ی یک نگات شم

من نوکر نوکرات شم/پسر فاطمه فدات شم

جون ِ ما فدای عشقت...

 

ای قمر ماه خدا،بیا خداییمون کن

به فدای لطف و کرمت،کربلاییمون کن

این دعا بر روی لبامونه دم همه دم

یا حسن ای شاه عنایت و ماه کرم

داریم همه آرزوی دیدار حرم...یا مولا

ای روی تو قرص مهتاب/ای مهر تو گوهر ناب

آقا گداهات و دریاب/مددی به حق ارباب

جون ِ ما فدای عشقت...

(سرود مسجدی)

دریافت فایل:

سرود مسجدی - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام

صل علی محمد،فرزند زهرا آمد

صل علی محمد،امام حسن خوش آمد

ای روشنای دلها،خوش آمدی یا مولا

ای نور چشم زهرا،خوش آمدی یا مولا

از نور طلعت تو،عرش خدا چراغان

از مقدم تو گشته،ارض و سما چراغان

دلها ز عطر نامت،بوی خدا گرفته

بیت الکرم ز رویت،روح و صفا گرفته

قنداقه ی تورا چون،در بر گرفته مادر

دیدند اهل عالم،یاسین کنار کوثر

 

در خانه ی ولایت،قرآن مصطفایی

والشّمس و عادیات و،وَالّیل و وَالضّحایی 

از چشم هر فرشته،اشک شعف روان است

مژگان تو چو تیر و،ابروی تو کمان است

بر ماندگان ِ در راه،هادی ِ راه ربّی

جانم فدایت آقا،تو ماه ماه ربّی

از آسمان حُسنَت،شور و شعف میبارد

گلبوسه ی پدر بر،رویت تماشا دارد 

روشن شده دلم از،انوار ماه عشقت

ما را نما حسن جان،فدای راه عشقت

با کاسه های خالی،در راه تو نشستیم

ای سَروَر کریمان،ما سائل تو هستیم

هر کس که بنده ات شد،آزاد عالمین است

غمگین عشقت آقا،دلشاد عالمین است

در راه دین و قرآن،رزق دلت بلا بود

صلح تو همتراز ِ،نبرد کربلا بود

ای جنّت ِ اُمیدم،خاک رفیعت آقا

مرغ دلم زده پر،سوی بقیعت آقا

(سرود)

دریافت فایل:

سرود - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام
 

سر زده از بیت ولا/جلوه ی رحمان و رحیم

آی گداها شادی کنید/اومده میلاد کریم

اومده نور ازلی/بر همه مولا و ولی

آینه ی حُسن خدا/یوسف زهرا و علی

سید و مولا یا حسن...

از دیدنش بین فلک/عجب شده ولوله ای

فاطمه امشب به همه/عاشقا میده صله ای

پیک سُروره برامون/خنده ی هر پیر و جوون

نیمه ی این ماه خدا/اومده ماه رمضون

سید و مولا یا حسن...

ای گل زهرا یا حسن/کعبه دلها یا حسن

ماه دل آرا یا حسن/اُنظُر الینا یا حسن

بحر عنایات و کرم/جلوه ی تو در نظرم

مهر تو نور سحرم/مارو ببر تا به حرم

سید و مولا یا حسن...

 

(سرود مسجدی)

دریافت فایل:

سرود هیئتی/مسجدی- ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام
 

نیمه ی این ماه زیبا،زده غنچه یاس زهرا

شده شادی رزق دلها،چونکه حیدر گشته بابا

اومده اومده یوسف طاها...

یا حسن جان یا حسن جان یا حسن جان یا حسن جان

یا حسن یا حسن ای گل زهرا...

ای عزیز قلب حیدر،روشنی چشم مادر

حرم پر لاله ی دین،زوجودت شد معطر

حسن ای حسن ای جان پیمبر...

یا حسن جان یا حسن جان یا حسن جان یا حسن جان

یا حسن یا حسن ای گل زهرا...

هرکه ماه ِ روی تو دید،شادی او بی قرین شد

خنده زن از دیدن تو،رحمة لّلعالمین شد

گل فشان آسمان و هم زمین شد...

یا حسن جان یا حسن جان یا حسن جان یا حسن جان

یا حسن یا حسن ای گل زهرا...

دل اهل آسمانها،به ولایت زنده گشته

هر که سلطان شد در عالم،بر حریمت بنده گشته

قمر از رخ تو شرمنده گشته...

یا حسن جان یا حسن جان یا حسن جان یا حسن جان

یا حسن یا حسن ای گل زهرا...

ای گل خیر النسایی،ای عزیز هل اتایی

کرمی کن یبن حیدر،که شوم من کربلایی

که شود همه هستی ام خدایی...

یا حسن جان یا حسن جان یا حسن جان یا حسن جان

یا حسن یا حسن ای گل زهرا...
 

(سرود مسجدی)

دریافت فایل:

سرود مسجدی - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام

 

به گلشن عترت/یاس چمن آمد

گل پسر زهرا/امام حسن آمد

آقای من مولا/مولای من مولا

امام حسن مولا امام حسن مولا...

امام حسن مولا...

 

به دیده ی عالم/عجب درخشانی

به دامن زهرا/چون مهر تابانی

اُمید من من مولا/خورشید من من مولا

امام حسن مولا امام حسن مولا...

امام حسن مولا...

 

شده گل افشانی/تمامی عالم

ایمان من شد با/ولایتت محکم

ایمان من مولا/قرآن من مولا

امام حسن مولا امام حسن مولا...

امام حسن مولا...

 

ما سائلان جمله/نشسته بر راهیم

امشب ز تو ما یک/مدینه می خواهیم

دلدار من مولا/سالار من مولا

امام حسن مولا امام حسن مولا...

امام حسن مولا...

(سرود مسجدی)

دریافت فایل:

سرود مسجدی - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام
 

ای مه ماه رمضان ، یا امام ِ مجتبی یا حسن

دلبر هر پیر و جوان ، یا امام ِ مجتبی یا حسن

خرّمی ِ باغ جنان ، یا امام ِ مجتبی یا حسن

نور جلی یا مولا/جان علی یا مولا

سَروَر من یا مولا/امام حسن یا مولا

امام حسن یا مولا...

خاک سر کوی تو ایم ، قدمت آرزوی عاشقان

در خم گیسوی تو ایم ، کرمت آرزوی عاشقان

معتکف رو ی تو ایم ، حرمت آرزوی عاشقان

یار قدیم یا مولا/شاه کریم یا مولا

دلبر من یا مولا/امام حسن یا مولا

امام حسن یا مولا...

ارشد اولاد علی ، عشق تو آبروی ما همه

حُسن خداداد علی ، نام تو بر لب ما زمزمه

شاخه ی شمشاد علی ، مددی ای پسر فاطمه

یار و شفیع یا مولا/شمس بقیع یا مولا

یاور من یا مولا/امام حسن یا مولا

امام حسن یا مولا...

(سرود)

دریافت فایل:

سرود - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام

 

نیمه ی ماه خدا/دل ما مسروره

جاری از کوثر دل/آیه های نوره

دنیا زیبا شده امشب/دلها شیدا شده امشب

گلبارونه همه عالم/حیدر بابا شده امشب

جانم حسن گل زهرا...

پسر مولامه/دین و هم دنیامه

همه عالم بدونن/که حسن آقامه

تا که جون دارم میخونم/با ذکرش امشب دیوونم

خیلی آقاست ، خوب میدونم/هستیم و مدیون اونم

جانم حسن گل زهرا...

تو دو عالم پیچیده/بوی عطر یاسمن

دوست دارم که جون بدم/با نوای یا حسن

زمزمش آب وضومه/خوندن براش آبرومه

شهادت در راه عشقش/این جون دادن آبرومه

جانم حسن گل زهرا...
 

(سرود)

دریافت فایل:

سرود مهدیه ای - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام

آینه ی نَبَوی،گل پسر علوی،ای گل زهرا کریم آل طه

دلبر ما یا حسن،سیدنا یا حسن، ای گل زهرا کریم آل طه

آمده دنیا جلوه ی مهتاب/گوهر نایاب،سید الارباب

ای امام مهربان خوش آمدی/دلخوشی سائلان خوش آمدی

خورشید هل اتی تویی/ماه ِ ماه ِ خدا تویی

ستاره ی هدی تویی/ماه ِ ماه ِ خدا تویی

نور دیده ونگار فاطمه/لاله و باغ و بهار فاطمه

ای جمال تو تجلی خدا/ای همه دار و ندار فاطمه

یا امام مجتبی،امام حسن...

دلم ترانه خونه،شعر شعف میخونه، ای گل زهرا کریم آل طه

دوّم ولی اومده،اِبنُ العلی اومده، ای گل زهرا کریم آل طه

دفتر شعرم شد غزلبارون/هر دلی شاد و هر لبی خندون

ما اسیر و مبتلای حسنیم/شکر حق که ما گدای حسنیم

خدا عشق ِ این آقارو/با گل شیعیان سرشت

اومده دنیا سیّد ِ/جوانان اهل بهشت

فقر ما و کرمِت مولا مولا/چشم ما و قدمِت مولا مولا

کی میشه با سرنگونی دشمن/ما بسازیم حرمِت مولا مولا

یا امام مجتبی،امام حسن...

غرق گناهم آقا،من روسیاهم آقا،نما عنایت تو ای شمس ولایت

نیمه ی ماه خدا،به عبد غرق خطا،نما عنایت تو ای شمس ولایت

ای که هم رحمن،هم رحیم هستی/ما همه مسکین،تو کریم هستی

بر نمیگرده یا مولی المَوالی/از در ِ خونَت کسی دست ِ خالی

خورشید ایمان و مذهب/عاشق تو شد جون به لب

روزی ما کن به زودی/یک مدینه ، جان ِ زینب

ای به مُلک ِ ماسوی سَروَر حسن/ای عزیز آل پیغمبر حسن

هم سُرور سینه ی حیدر حسن/هم فروغ دیده ی مادر حسن

یا امام مجتبی،امام حسن...

(سرود)

دریافت فایل:

سرود ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام

 

*ای کریم آل طه گل زهرا گل زهرا

نوری و تبارک آقا،مقدمت مبارک آقا

ای ولایت مَحَک آقا،مقدمت مبارک آقا

عشق تو مولا/شد آبرویم/اشک سُرورم/آب وضویم

دلبرم ای جان و جانانم/حسن حسن یا حسن جانم

باغ گل و عطر ِ ریحانم/حسن حسن یا حسن جانم

فروغ چشمان گریانم/حسن حسن یا حسن جانم

محبتت همه ایمانم/حسن حسن یا حسن جانم

ای پسر ارشد شاه لافتی/جلوه شده از رخ تو نور خدا

گهواره ی تو کعبه ی فرشته ها

دلبر و دلربا حسن سیّد و مقتدای من

سَروَر من آقای من امام حسن امام حسن

یوسف زهرا مولا مولا مولا مولا...

یوسف زهرا یوسف زهرا

 

*ای بهشت قرب دلها گل زهرا گل زهرا

خدا روی لوح جانها/ذکر یا حسن نوشته

خنده هات به روی مادر/می بره دل از فرشته

آغوش مادر/هر کس تو را دید

دیده ستاره/همراه خورشید

سرود عشق تو میخوانم/حسن حسن یا حسن جانم

قدر ِ ولای تو می دانم/حسن حسن یا حسن جانم

به بزم لطف تو مهمانم/حسن حسن یا حسن جانم

همیشه عبد تو می مانم/حسن حسن یا حسن جانم

اهل ولا به بند عشقت اسیرن/بی تو و لطف و کرم تو می میرن

آسمونا ذکر حسن جان میگیرن

ابالحسن طلوع قرص قمرت مبارکه

یا فاطمه تولّد گل پسرت مبارکه

یوسف زهرا مولا مولا مولا مولا...

یوسف زهرا یوسف زهرا

 

*ای جمال تو دل آرا گل زهرا گل زهرا

گرمی ِ کلام مایی/همدم مُدام مایی

جان فدای راه تو که/دوّمین امام مایی

آیینه دار ِ/ربُّ الرّحیمی/که تو کریم و/ابن الکریمی

حُبّ تو جاری به شَریانم/حسن حسن یا حسن جانم

نور تو پاکی ِ بارانم/حسن حسن یا حسن جانم

ولایت آیات قرآنم/حسن حسن یا حسن جانم

به عشق رویت مسلمانم/حسن حسن یا حسن جانم

کِی میشه ما دل به غم تو ببازیم/کِی میشه ما به مرقد تو بنازیم

کِی میشه ما حرم برا تو بسازیم

ما میسازیم برای تو با خشت جون گنبد طلا

شبیه گنبد طلای اربابمون تو کربلا

یوسف زهرا مولا مولا مولا مولا...

یوسف زهرا یوسف زهرا

(سرود)

دریافت فایل:

شور - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام

 

کعبه جان قبله ی دلها حسن،یاحسن

مصحف روی تو دل آرا حسن،یاحسن

گل پسر ارشد مولا حسن،یاحسن

ای همه هستی زهرا حسن،یاحسن

آینه ی طلعت سرمد تویی

زینب آغوش محمد تویی

حسن حسن...

 

حسن حسن سرود اهل ولا،یاحسن

حسن حسن نغمه ی ارض و سما،یاحسن

حسن حسن ذکر دل اولیا،یاحسن

حسن حسن شور مناجات ما،یاحسن

ما شب تیره و سحر گاه،تو

ما همه مسکین و شهنشاه تو

حسن حسن...

 

به لطف و جود،خاتمه یا حسن،یاحسن

بر لب خلق زمزمه یا حسن،یاحسن

پشت و پناه ما همه یا حسن،یاحسن

کریم آل فاطمه یا حسن،یاحسن

لطف خدا دست عنایات تو

چشم دو عالم به کرامات تو

حسن حسن...

 

یوسف دل برده ی بازار تو،یاحسن

طبیب جان همیشه بیمار تو،یاحسن

صفای گل از گل رخسار تو،یاحسن

قلب بهشتیان گرفتار تو،یاحسن

نور دل همه سلام علیک

ای گل فاطمه سلام علیک

حسن حسن...

(سرود)

دریافت فایل:

سرود - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام

 

آمده امید دل همه/آمده حسن ِ بن فاطمه

آمده چشمه ی جود و سخا/چهارمین لاله آل عبا

زینت ماه پر فیض خدا/آمده گل زهرا

خانه ی مرتضی شده/غرق سُرور و شادی و شور

به مصحف خیر النّسا/گردیده نازل سوره ی نور

آمده حمد و قدر و هل اتی/کوثر و فجر و شمس و وَالضّحی

آمده جلوه ی بدروالدّوجا/آمده گل زهرا..

یا حسن ای عزیز فاطمه...

 

سر زده نور رحمانُ الرّحیم/آمده کریم و ابن الکریم

عالمی گشته باغ یاسمن/آمده روشنای انجمن

ذکر دلها شده نام حسن/آمده مولای من

ز برکت ِ قدوم او/شهر مدینه شده بهشت

روز ازل به لوح  جان/نام حسن را خدا نوشت

من بر او عاشقی دیرینه ام/نور او روشنای سینه ام

سنگ غم خورده بر آیینه ام/عاشق مدینه ام

یا حسن ای عزیز فاطمه...

(سرود)

دریافت فایل:

(سرود)

دریافت فایل:

(سرود)

دریافت فایل:

سرود - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام

 

مهمانی ِ خدای بخشنده ی رحیم است

ای مسکینان بیایید ، که میلاد کریم است

او چو شمع و همه پروانه اش/عالمی سائل میخانه اش

منصب او کریم اهل بیت/صد چو حاتم گدای خانه اش

ای گل فاطمه یا مجتبی...

گشته از شور و شادی،پر شعف حال طاها

آمد آمد به دنیا ، کریم آل طاها

خانه ی فاطمه گشته غوغا/آمده نوگل خیر النّسا

مصطفی و علی و فاطمه/محو ِ ماه جمال مجتبی

ای گل فاطمه یا مجتبی...

نیمه ی ماه یزدان،آمده جان ِ جانان

عیدی بر عاشقانش،میدهد شاه مردان

غنچه ی گلشن حق وا شده/جلوه گر،طفل مَه سیما شده

عاشقان،نوکران،بی قراران/گل بریزید علی بابا شده

ای گل فاطمه یا مجتبی...

ای آنکه منصب تو،باشد مولی الموالی

آمدیم ای حسن جان،ما با دستان خالی

ما که دل بر عطای تو بستیم/بر سر کوی لطفت نشستیم

میزنیم بانگ عزت همه جا/ما گدایان مجتبی هستیم

ای گل فاطمه یا مجتبی...

ای جودت بی نظیر و، ای حُسنَت بی قرینه

آقا گشته دل من ، خیلی تنگ ِ مدینه

ای دو عالم به عشقت مبتلا/ای مس جان ز لطف تو طلا

روزی جمع ما کن آقا جان/هم بقیع،هم نجف،هم کربلا

ای گل فاطمه یا مجتبی...


 

(سرود)

دریافت فایل:

شور - ولادت کریم اهل بیت علیهم السلام

 

ای نور عنایت/خورشید ولایت

قنداقه ات ای مولا/دل برده ز ما فیها

ای دین و ایمانم/مولا حسن جانم

ما بر تو ای آقا/مجنون و شیداییم

از یُمن ِ میلادت/مست تولاییم

ما آرزومند ِ صله ، از دست زهراییم 2بار

خوش آمدی مولا حسن جان ، ای گل زهرا...

 

ای دلبر دلها/ای عالی اعلا

خوش آمدی ای مولا/ای نور دل زهرا

ای جان و جانانم/مولا حسن جانم

شیر خدا امشب/خوشحال و خورسند است

پیدا ز سیمایش/گلهای لبخند است

قلبش ز شور و شوق و شادی امشب آکنده است 2بار

خوش آمدی مولا حسن جان ، ای گل زهرا...

 

 

 

 

         


ادامه مطلب



[ شنبه 29 خرداد 1395  ] [ 12:02 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
     
1 نیمه ماه -( در نیمه ی ماه با صفای رمضان ) رضا 775
2 ماه تمام -( در نیمه ی ماه ماه تمام آمده است ) رضا 587
3 رباعی در میلاد امام حسن مجتبی (ع) -( میلاد همایونی دلبر شده آست ) رضا 597
4 نور ولا -( در ماه خدا نور ولا آمده است ) رضا 551
5 میلاد امام حسن مجتبی (ع) -( از میان ماه ماهی سرزده ) سید محسن احمدزاده 552
6 محفل عشق -( محفل ما ساقیا امشب به عشقت منجلی است ) سید محسن احمدزاده 638
7 متن مولودی ولادت امام حسن مجتبی با سبک -( اومده دنیا حضرت دریا ) علی 1051
8 متن اشعار ولادت و مدح امام حسن مجتبی -( از نان تو بلند شده بوی دیگری ) علی 1533
9 اشعار ولادت امام حسن مجتبی -( حس این جمله چه زیباست: حسن را عشق است ) علی 1544
10 شعر ولادت امام حسن مجتبی -( از سمت مدینه خبر آورد نسیمی ) علی 1534
11 اشعار مدح و ولادت امام حسن مجتبی (ع) -( مثل موجی که به روی آب بازی می کند ) علی 1098
12 اشعار ولادت امام حسن مجتبی -( شکر خدا به عشق شما مبتلا شدیم ) علی 1484
13 متن اشعار ولادت امام حسن مجتبی از حاج غلامرضا سازگار -( ماه من از پرده بیرون شو ببین ماه خدا را ) علی 1366
14 متن اشعار ولادت امام حسن مجتبی (ع) -( رها کردم از سینه ام آه را ) علی 898
15 متن اشعار ولادت امام حسن مجتبی -( با چنین چشم سیاهی انتخابم روشن است ) علی 719
16 متن اشعار ولادت امام حسن مجتبی با سبک -( تو كی هستی كه همه مردم عالم ) علی 1060
17 متن اشعار ولادت امام حسن مجتبی با سبک -( داره ستاره چاووشی میخونه ) علی 933
18 متن مولودی ولادت امام حسن مجتبی -( حسن حسن مولا مولانا حسن ) علی 1343
19 متن اشعار ولادت امام حسن مجتبی با سبک شور -( پسر ارشد علی و زهرا ) علی 1292
20 متن اشعار ولادت امام حسن مجتبی با سبک شور -( من که همیشه به ولای تو اسیرم ) علی 1013
21 متن اشعار ولادت امام حسن مجتبی با سبک شور -( عزیز پیغمبر مولا یا حسن ) علی 953
22 اشعار ولادت امام حسن مجتبی با سبک شور از محمد مبشری -( توی دلامون شد غوغا ، خیمه ی شادی شد بر پا ) علی 848
23 اشعار ولادت امام حسن مجتبی با سبک زمزمه -( تو کریم اهل بیتی ، نور چشم مصطفایی ) علی 1091
24 تک بیتی در مدحت امام حسن مجتبی (ع) -( ما را فقیر درگه جانان نوشته اند ) رضا 1309
25 بهترین عیدی -( بهترین عیدی در این ماه خدایی یا حسن ) سید محسن احمدزاده 845
26 سرود ولادت امام حسن مجتبی از محمد مبشری -( یوسف زهرا حسنه ، سید مولا حسنه ) علی 1109
27 متن مولودی ولادت امام حسن مجتبی با سبک -( شب شور و مستی دل ما عاشقا ) علی 1114
28 متن مولودی ولادت امام حسن مجتبی با سبک -( تو اومدی و دنیا زیبا شد ) علی 1067
29 متن اشعار ولادت امام حسن مجتبی با سبک -( شب شب میلاد کریم اهل بیتُ ) علی 1114
30 اشعار ولادت امام حسن مجتبی به سبک شور -( کرامتت باز دوباره گل کرده ) علی 752
31 سرود ولادت امام حسن مجتبی -( مه ماه رمضان کامل شد ) علی 894
32 اشعار ولادت امام حسن مجتبی (ع) با سبک از صمدی -( دست کرامت خدا حسن حسن حسن حسن ) علی 934
33 متن اشعار مدح و ولادت امام حسن مجتبی با نوا حاج منصور ارضی -( نشسته ام بنویسم گدا گدا آقا ) علی 1472
34 متن سرود ولادت امام حسن مجتبی از حاج امیر عباسی -( مبارکه به کلّ خلقُ الله ، ولادت ِ کریم ِ آلُ الله ) علی 1342
35 سرود ولادت امام حسن مجتبی از امیر عباسی -( سبط اکبر مولا حسن جان مولا حسن جان مولا حسن جان ) علی 902
36 مولود رمضان -( ماه رمضان شد در والا آمد ) سید محسن احمدزاده 949
37 میلاد امام مجتبی -( ازنیمه ماه رمضان ماه بر آمد ) سید محسن احمدزاده 1739
38 میلاد کریم اهل بیت -( به سال سوم هجرت مدینه مسرور است ) سید محسن احمدزاده 1109
39 اعیاد ماه شعبان -( در حدیث آمد رسول موتمن ) سید محسن احمدزاده 1349
40 غزلی در مدح ولادت و شهادت امام حسن مجتبی(ع) از سید حجت بحرالعلوم -( در نیمه های ماه بشارت رسیده بود ) سید محسن احمدزاده 1498
41 شعر ولادت امام حسن مجتبی(ع)از مجتبی خرسندی -( شهر حضرت پيمبر ) علی 1590
42 شعر ولادت امام حسن مجتبی(ع)از مجتبی خرسندی -( ابری به بارش آمد وباران عشق ریخت ) علی 1727
43 متن سرود ولادت امام حسن مجتبی(ع) از مجتبی خرسندی با سبک -( شب شب شادی کل گداهاست ) علی 2482
44 سرود شور ولادت امام حسن مجتبی(ع) با سبک -( باز امشب رویاییه حالم ، من به عشق آقا می بالم ) علی 2276
45 شعر ولادت امام حسن مجتبی(ع) باسبک -( آینه دار پیغمبره و ، تو صداش عطر حیدره و ) علی 1862
46 متن مولودی و سبک ولادت امام حسن مجتبی(ع) -( ذکر مدامم یا حسن ، اوج مرامم تا حسن ) علی 2071
47 شعر ولادت امام حسن مجتبی(ع) با سبک -( آقای با کرامت ، مولای با سخاوت ) علی 2111
48 اشعار ولادت امام حسن مجتبی(ع) با سبک -( آسمون غرق ستاره ، شده از جلوه ی حیدر ) علی 1992
49 سرود ولادت امام حسن مجتبی(ع) -( آمده فصل طراوت ، موسم شادی دلها ) علی 1857
50 سرود میلاد امام حسن مجتبی (ع) از رضا رسولی -( آسمونا شد پر ستاره - دل دیونه بی قراره ) سید محسن احمدزاده 2036
 

ادامه مطلب



[ شنبه 29 خرداد 1395  ] [ 12:01 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۶۱۴۷۲
تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۳/۲۸ - ۱۵:۲۱:۲۰
 
امام جمعه بجنورد:

اقتصاد باید قوی و مقاوم باشد/طلاق های عاطفی نتیجه بد اخلاقی ها است

 
امام جمعه بجنورد با بیان اینکه باید توان کشور در عرصه های مختلف افزایش یابد، گفت: یکی از عرصه هایی که نیازمند توامندی در آن هستیم اقتصاد است که باید هم قوی و هم مقاوم باشد.
اقتصاد باید قوی و مقاوم باشد/طلاق های عاطفی نتیجه بد اخلاقی ها است,
به گزارش اترک نیوز، حجت الاسلام ابوالقاسم یعقوبی امام جمعه بجنورد در خطبه های این هفته نماز جمعه در محل مصلای امام خمینی (ره) بجنورد اظهار کرد: توانمندی در عرصه اقتصادی سبب می شود تا دشمن از راه زندگی و شکم نتواند ما را شکست دهد.
وی با اشاره به سخنان مقام معظم رهبری در جمع مسئولان نظام افزود: عرصه های جمعیتی، دفاعی و علمی جزو عرصه هایی هستند که باید تقویت شود.
حجت الاسلام یعقوبی تاکید کرد : اگر جمعیت کشور افزایش نیابد، سی سال آینده نسلی پیر خواهیم داشت.
وی همچنین با اشاره به هدر رفت 35 میلیون تن مواد غذایی در کشور گفت: اگر صرفه جویی در مصرف داشته باشیم و درست مصرف کنیم با این مقدار مواد غذایی 15 میلیون نفر می توانند زندگی راحتی داشته باشند.
قائم مقام نماینده ولی فقیه در خراسان شمالی در ادامه با اشاره به میلاد امام حسن(ع) گفت: طرح های اطعام ایتام و احسان کمیته امداد از  جمله طرح های هستند که با مشارکت در آن از بسیاری از نیازمندان دستگیری کنیم.
حجت الاسلام یعقوبی همچنین به طرح گلریزان ستاد دیه برای آزادی زندانیان جرائم غیرعمد اشاره کرد و افزود: عده ای زیادی  برای مسائل مالی در زندان به سر می برند که با مشارکت در این طرح می توان در آزادی آنان سهیم شد.
رئیس شورای فرهنگ عمومی استان در بخش دیگری از سخنان خود با تاکید بر خوش اخلاقی گفت: ریشه بسیاری از طلاق های عاطفی بد اخلاقی ها است.
وی بااشاره به حدیثی از امام حسن مجتبی(ع) خاطرنشان کرد: باید تقوا داشته باشیم و هرآنچه را که در فضای مجازی مطرح می شود و نسبت به درست بودن آن مطمئن نیستیم بازگو کنیم.
پیش از خطبه های نماز جمعه بجنورد علامه 'مجاهد عبدالکریم'امام جماعت مسجد ایالت کالیفرنیای آمریکا در باره موقعیت مسلمانان در جهان سخنرانی کرد.
انتهای پیام/
 

 

 


ادامه مطلب



[ جمعه 28 خرداد 1395  ] [ 4:54 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 53 :: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4064055 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب