کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
1395/8/9 يكشنبه

استاندار یزد:

دستاوردهای نیروهای نظامی و امنیتی استان،‌ نتیجه همدلی و مشارکت سازمان قضایی یزد است

استاندار یزد گفت: دستاوردهای نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی استان،‌ نتیجه همدلی و مشارکت سازمان قضایی نیروهای مسلح یزد با دست اندرکاران برقراری نظم و امنیت در استان بوده است.

سیدمحمد میرمحمدی، در مراسم تکریم و معارفه رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح استان یزد با اشاره به نقش موثر رئیس سابق سازمان قضایی استان در شورای تأمین گفت: آقای مهدی تشکری به دلیل برخورداری از تجارب و آگاهی از مباحث حقوقی،‌ با نظرات و پیشنهادهای سازنده، کمک های شایانی به بحث تأمین امنیت استان در شرایط مختلف کرده است.
وی صبوری،‌ متانت و اخلاقی مداری را از جمله ویژگی های رئیس سابق سازمان قضایی نیروهای مسلح استان یزد عنوان کرد.
این مقام مسئول با اشاره به ضرورت رعایت حقوق شهروندی از سوی مسئولان،‌ خاطرنشان کرد: دقت نظر در حفظ حقوق افراد به ویژه نیروهای مسلح از دیگر ویژگی های مهدی تشکری در یزد بود.
استاندار یزد در ادامه، در مورد ضرروت جلوگیری از ورود هرگونه آسیب به بحث امنیت تصریح کرد: کنترل و نظارت نقش مهمی در شناسایی عناصر آسیب زای امنیتی ایفا می‌کند.
میرمحمدی افزود: خوشبختانه به لطف هماهنگی و همدلی نیروهای مسلح و مسئولان استان،‌ شاهد حاکمیت امنیت مطلوب در استان یزد هستیم.
استاندار در پایان از تمام مسئولان اداری، نظامی،‌ انتظامی و امنیتی استان خواست تا با همکاری شایسته و مستمر رئیس جدید سازمان قضایی نیروهای مسلح استان یزد را همراهی کنند.
 

ادامه مطلب



[ یک شنبه 9 آبان 1395  ] [ 4:56 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
1395/8/9 يكشنبه

فرمانده انتظامی استان یزد:

سازمان قضایی نیروهای مسلح یزد، پشتیبان نیروهای نظامی و انتظامی استان است

فرمانده انتظامی استان یزد با اشاره به کاهش قابل توجه جرایم نیروهای مسلح استان گفت: سازمان قضایی نیروهای مسلح یزد، پشتیبان نیروهای نظامی و انتظامی استان است.

سردار ایرج کاکاوند در مراسم تکریم و معارفه رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح استان یزد، نگاه مثبت رئیس سابق این سازمان به نیروهای نظامی و انتظامی را از عوامل مهم کاهش جرایم بین کارکنان حوزه انتظامی دانست.
وی بیان کرد: علی‌رغم افزایش متعدد مأموریت‌های نیروهای انتظامی در سطح استان یزد و ارتقای خوب امنیت عمومی،‌ سطح جرائم پایوران فرماندهی انتظامی استان به شدت کاهش داشته است.
وی سازمان قضایی نیروهای مسلح را پشتیبان و یاور نیروهای نظامی و انتظامی عنوان کرد و ادامه داد: امنیت فعلی استان یزد مدیون تلاش شبانه‌روزی تمام دستگاه‌های انتظامی، نظامی، امنیتی و قضایی در این استان است.
فرمانده انتظامی استان در ادامه، اخلاق خوب رئیس سابق سازمان قضایی نیروهای مسلح استان یزد را از جمله ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری وی دانست و گفت: مهدی تشکری با حضور در جلسات صیانت و آگاه‌سازی نیروهای مسلح،‌ نقش مهمی در پیشگیری از وقوع بسیاری از آسیب‌های فردی ایفا کرده است.

سردار کاکاوند با اشاره به تغییر دیدگاه در نیروهای مسلح گفت: انجام اقدامات پیشگیرانه در سطح نیروهای مسلح موجب کاهش جرایم شد.
وی با بیان اینکه حفظ و تامین امنیت در کشور بر عهده نیروهای مسلح است ادامه داد: با وجود افزایش ماموریت‌ها در سطح استان همچنین ارتقای چشمگیر امنیت و نظم اجتماعی در سطح جامعه، جرایم نیروهای مسلح کاهش یافته و این جای افتخار و قدردانی دارد.
وی با تاکید بر ضرورت حفظ انسجام و همدلی در سطح نیروهای مسلح و نیروهای قضایی و انتظامی اظهار داشت: تداوم وحدت و همدلی تاحد زیادی موجب کاهش جرم و تخلف در بین نیروهای مسلح خواهد شد.
سردار کاکاوند اضافه کرد: مواردی که ممکن بود در بین نیروهای مسلح در سطح استان تسری پیدا کند و اتفاقات ناگواری را رقم بزند، به واسطه حضور و پیش‌بینی و اقدامات پیشگیرانه سازمان قضایی نیروهای مسلح کاهش یافت و تا حد زیادی کنترل شد.
وی با بیان اینکه نیروهای مسلح تامین‌کننده نظم و امنیت در جامعه هستند عنوان کرد: اجرای دو فریضه امر به معروف و نهی از منکر نیز از وظایف این نیروها به شمار می‌رود که خوشبختانه در این زمینه نیز خوش درخشیده‌اند.
فرمانده نیروی انتظامی استان یزد ادامه داد: در زمینه کنترل و اجرای فریضتین نیز تلاش‌های زیادی در سطح نیروهای نظامی و انتظامی انجام گرفت به ویژه که در سطح کارکنان همواره این دو مهم دنبال شده و توجه ویژه‌ای به آن می‌شود.
 
 
 
 
 
 

ادامه مطلب



[ یک شنبه 9 آبان 1395  ] [ 4:54 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
1395/8/9 يكشنبه

معاون سازمان قضایی نیروهای مسلح:

آئین دادرسی ویژه برای جرایم علیه امنیت ملی تدوین می‌شود

معاون قضایی و حقوقی سازمان قضایی نیروهای مسلح گفت: معاونت حقوقی قوه قضائیه درصدد است برای جرائم علیه امنیت، آئین دادرسی ویژه‌ای تدوین کند.

حجت‌الاسلام‌ والمسلمین محمد مصدق در آئین تکریم و معارفه دادستان نظامی استان خراسان شمالی اظهار داشت: خوشبختانه معاونت حقوقی قوه قضائیه درصدد است برای جرائم علیه امنیت آئین دادرسی ویژه بنویسد.

معاون قضایی و حقوقی سازمان قضایی نیروهای مسلح به اهمیت اقدامات دادسراهای نظامی اشاره کرد و افزود: دادسراهای نظامی به خاطر مخاطبانی که دارد از اهمیت بالایی برخوردار است.

وی وضعیت قضایی نیروهای مسلح را مناسب دانست و اظهار داشت: یکی از برنامه‌های ما کاهش وقوع جرم در نیروهای مسلح بود که اکنون شاهد کاهش این آمار هستیم و به آن افتخار می‌کنیم.

رئیس‌کل دادگستری خراسان شمالی نیز در این آیین بر ضرورت تقویت نیروهای مسلح تأکید کرد.

حجت‌الاسلام نورالله قدرتی اظهار داشت: ایران کشوری قوی است که باید روند تقویت آن ادامه یابد. مسئولان ما بیدار هستند و می‌دانند که نباید ریالی از بودجه نیروهای مسلح کم شود تا خدشه‌ای به اقتدار آن‌ها وارد نشود.

وی افزود: نظام ما در بخش‌های مختلف اقتصادی، فرهنگی و نظامی در معرض دشمنی دشمنان است و تاکنون به برکت خون شهدا سرپا و پایدار مانده و خواهد ماند.

در پایان این مراسم از زحمات محمد کوشکی دادستان نظامی استان تقدیر و احمد منصوری نسب به‌عنوان دادستان نظامی جدید استان معرفی شد.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

ادامه مطلب



[ یک شنبه 9 آبان 1395  ] [ 4:53 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
1395/8/9 يكشنبه

در مراسمی با حضور حجت الاسلام بهرامی

رئیس جدید سازمان قضایی نیروهای مسلح استان یزد معرفی شد

در مراسمی با حضور جمعی از مقامات، یوسف مسیبی به عنوان رئیس جدید سازمان قضایی نیروهای مسلح استان یزد معرفی شد.

رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح  در این مراسم با حساس خواندن شغل و جایگاه قضات گفت: حرکت قضات در دنیا همانند حرکت بر لبه پرتگاه است.

حجت الاسلام والمسلمین شکرالله بهرامی با اشاره به اینکه همه مردم توجه ویژه ای به حرکات و رفتار و اقدامات قضات دارند، اظهار داشت: حرکت قضات همانند حرکت بر لبه پرتگاه است.

وی با حساس خواندن نقش و مسئولیت قضات بیان کرد: افرادی که مسئولیت ویژه در نظام دارند یا شغل آنها از حساسیت ویژه ای برخوردار است و با حق و حقوق مردم و سر کار دارند باید مراقبت کنند تا از خط و مدار تقوا خارج نشوند.

بهرامی بر لزوم مراقبت قضات از نفس خود تاکید کرد و افزود: کوچکترین اشتباه یک قاضی او را به پرتگاه جهنم سقوط خواهد داد.

رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به نکته‌ای که مدام از برخی ماموران مجری قانون شنیده می‌شود، مبنی بر اینکه «ماموریم و معذور»، عنوان کرد: مامور، معذور نیست بلکه وظایفی که بر عهده او گذاشته را به عنوان یک تکلیف انجام داده و عملی می‌کند.

بهرامی ادامه داد: به طور قطع باید حرکت بر مدار حکمت را مدنظر خود قرار دهیم زیرا حرکت بر مدار حکمت، خیر دنیا و آخرت را به دنبال دارد.

 در این مراسم از تلاش‌های مهدی تشکری تقدیر و یوسف مسیبی به عنوان رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح در استان یزد معرفی شد.
مسیبی پیش از این دادستان نظامی استان هرمزگان بوده است.


ادامه مطلب



[ یک شنبه 9 آبان 1395  ] [ 4:52 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
 

سید مصطفی خمینی، اولین فرزند امام خمینی در 21 آذر 1309 دیده به جهان گشود. او از همان سنین کودکی تحت تأثیر محیط زندگی خانوادگی خود که به طور کامل مذهبی و علمی بود، رشد کرد و تحصیل را از مکتبخانه‏های محلی شروع کرد و پس از فراگیری آموزشهای دورۀ ابتدایی در مدارس دولتی، به حوزۀ علمیۀ قم وارد شد و به فراگیری علوم و تحصیلات حوزوی پرداخت. دیری نگذشت که نبوغ خود را در حوزه علمیۀ قم نشان داد و از اقران خود پیشی گرفت. او به زودی پله‏های ترقی را پیمود و پس از گذراندن دوره‏های مقدماتی، سطح و خارج در 27 سالگی به درجۀ اجتهاد نایل آمد. او در کنار تحصیل و تدریس، تألیف را نیز شروع کرد که تا پایان حیاتش هیچ گاه متوقف نگردید و آثار متعددی را به یادگار گذاشته‏اند.

سید مصطفی با تأثیرپذیری از محیط حوزۀ علمیه قم و شخصیت و دیدگاههای امام‌خمینی(س)، به فعالیتهای سیاسی نیز روی آورد و با شروع نهضت امام خمینی(س) به‌طور جدی وارد آن شد و در مقاطع مختلف نهضت در ایران، تبعید در ترکیه و ادامۀ‌تبعید در عراق تا اول آبان 1356 که به صورت مشکوکی درگذشت؛ به فعالیتهای‌سیاسی خود ادامه داد و به عنوان یکی از ارکان نهضت اسلامی، فعالیتهای دامنه‏داری را انجام داد. در پایان مرگ رازگونۀ وی نیز به گسترش فزایندۀ نهضت اسلامی و فراگیر شدن و غیرقابل کنترل شدن آن، کمکهای شایان و انکارناپذیری کرد. چنانچه از
غروب او با عناوینی چون:
ستارۀ صبح انقلاب،سپیده‏گشای انقلابودمیدن فجر انقلابنام برده شد.

علت انتخاب موضوع، اهمیت و جایگاه ویژۀ ایشان در نهضت امام خمینی(س) و تاریخ انقلاب اسلامی می‏باشد. شخصیت توأمان علمی و سیاسی حاج آقا مصطفی، نزدیکترین فرد نسبت به امام خمینی؛ امین و رابط امام خمینی(س) با اجزای گسترده و پیچیدۀ نهضت اسلامی در ایران و نقاط مختلف جهان و دیدگاههای مترقی وی نسبت به نوع و نحوۀ مبارزه با حکومت؛ ثبات در فراز و نشیبهای فعالیت سیاسی، بویژه در عراق و مواردی از این قبیل؛ مسائلی هستند که بر اهمیت موضوع و لزوم بررسی محققانه و مستند آن صحّه می‏گذارند؛ علت دیگر این است که علیرغم وجود مواد خام تاریخی، اسناد، خاطرات و نگارش مقالاتی در زمینۀ موضوع حاضر، هنوز اثر منسجمی که بتواند به صورت تفصیلی و همه‏جانبه، حیات فردی، اجتماعی و سیاسی سید مصطفی را در بر بگیرد، تألیف نشده است، بنابراین یکی از هدفهای پژوهشِ حاضر، تحقق این مسأله می‏باشد؛ البته به طور مسلّم، اسناد، خاطرات و مطالبی که تاکنون ناگفته مانده است جهت غنای مطالب، استفاده شده‏اند.

آخرین نکته‏ای که پژوهش حاضر را توجیه می‏کند، این است که حاج آقا مصطفی اثری که بازگوکنندۀ جنبه‏های مختلف زندگی خود بویژه نقش سیاسی وی باشد، از خود بر جای نگذاشته است؛ البته بایستی به این نکته اشاره کرد که این پژوهش نیز نمی‏تواند جامعترین اثر در مورد موضوع مورد اشاره باشد؛ زیرا اسناد بسیاری در سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی ترکیه و بویژه عراق وجود دارد که بیانگر فعالیتها و عملکرد حاج آقا مصطفی می‏باشد؛ ولی تاکنون یا منتشر نشده‏اند یا ممکن است در اسناد موجود در ایران نیز مطالبی مفید وجود داشته باشد که تاکنون به علل عدیده‏ای قابل دسترسی و استفاده نبوده‏اند. این کاستیها با گذشت زمان بر طرف خواهند شد.

از نقاط قوّت و برتری پژوهش حاضر، نسبت به کارهای قبلی، مستند بودن کامل آن می‏باشد. گرچه ممکن است برخی منابع و مآخذ از اطمینان کافی و لازم برخوردار نباشند؛ ولی هیچ مطلبی بدون ذکر منبع مربوطه مورد استفاده قرار نگرفته است. نکته‏ای
که وجود دارد این است که شخصیت و عملکرد آقا مصطفی در مقاطع مختلف، تحت‏الشعاع شخصیت و عملکرد امام خمینی قرار گرفته و کمتر به وی توجه شده است.

در اثر حاضر سعی شده است به سؤالات زیر پاسخ داده شود: جایگاه شخصیتی، علمی، مبارزاتی و دیدگاههای سید مصطفی خمینی در نهضت امام خمینی(س) چه بود؟ همراهی سید مصطفی با امام خمینی(س) و نهضت ایشان در مراحل مختلف آن چه جایگاهی در تاریخ انقلاب اسلامی دارد؟ حیات علمی و اجتماعی وی چه مراحلی را پشت سر گذاشته است؟ دیدگاههای او چه تأثیری در روند مبارزه و پیروزی انقلاب اسلامی داشت؟ چرا رژیم پهلوی از میان برداشتن سید مصطفی را برای ضربه زدن به موقعیت و روند نهضت و تهدید قدرت امام خمینی(س) انتخاب کرد؟ و بالأخره مرگ اسرارآمیز و به تعبیری شهادت او، چه تأثیری در انسجام نهضت، فعالیت مبارزین و در نتیجه در روند انقلاب داشت؟

پژوهش حاضر شامل یک مقدمه، سه بخش کلّی، نتیجه‏گیری و کتابشناسی می‏باشد. بخش اول شامل دو فصل می‏باشد که هر کدام چند گفتار را در بر می‏گیرند؛ این بخش به ترسیم حیات فردی، اجتماعی و علمی سید مصطفی می‏پردازد. بخش دوم شامل سه فصل و چندین گفتار است که حیات سیاسی وی را به طور مجزا در ایران، ترکیه و عراق مورد بررسی قرار می‏دهد. در بخش سوم درگذشت اسرارآمیز سید مصطفی و پیامدهای آن مورد مطالعه قرار گرفته است. این بخش نیز شامل دو فصل و گفتارهای مختلف است. اثر حاضر با یک نتیجه‏گیری از کلّ مطالب کتاب و ذکر کتابشناسی به پایان می‏رسد.

در پایان لازم می‏دانم که از سازمانها و بزرگوارانی که در انجام پژوهش حاضر، نگارنده را یاری کرده‏اند کمال تشکر و سپاسگزاری را داشته باشم. در ابتدا بایستی از مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، که تأمین هزینه‏ها، منابع و مراحل مختلف نظارت را بر عهده داشته است تشکر کنم. بویژه از ریاست محترم ستاد شناخت و ترویج اندیشه‏های امام خمینی(س)، حجت‏الاسلام والمسلمین جناب آقای مقدّم، که تیزبینانه بر‌اجرای طرح نظارت داشته و با ارائۀ نکات دقیق و مهم بر غنای مطالب افزوده‏اند،
کمال امتنان را دارم. از ناظرین محترم طرح: آیت‏اللّه‏ بیات و جناب آقای حمید بصیرت‏منش که در کلیۀ مراحل پژوهش حاضر نظریات اصلاحی و راهنماییهای آنها کارساز بوده است، سپاسگزارم. همچنین از مسئولین محترم مرکز اسناد انقلاب اسلامی به ترتیب، ریاست مرکز: حجت‏الاسلام والمسلمین حاج آقای حسینیان؛ معاون اطلاع‏رسانی: جناب آقای جلالی؛ مسئولین بخش اسناد: آقایان زریری و بسطامی؛ مسئول کتابخانه: سرکار خانم عامری و سایر عزیزانی که به نحوی نگارنده را در تکمیل اثر حاضر یاری کرده‏اند، صمیمانه سپاسگزارم و پیشرفت روزافزون آنها را از ایزد منّان خواستارم.

سجاد راعی گلّوجه

تهران ـ تابستان 1383

بخش اول حیات فردی، اجتماعی و علمی

فصل اول: حیات فردی و اجتماعی

فصل دوم: حیات علمی

فصل اول حیات فردی و اجتماعی

 

ادامه مطلب



[ یک شنبه 9 آبان 1395  ] [ 12:26 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
[ یک شنبه 9 آبان 1395  ] [ 12:23 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
شهادت آيت‌الله مصطفي خميني به روايت همسرش

در سال 1356 بحراني گريبان سلطنت پهلوي را گرفت كه پي‌آمد‌هاي آن پايان عمر رژيم را حتمي كرد. و آن بحراني بود كه با شهادت آيت‌الله سيد مصطفي خميني آغاز شد. ايشان در واپسين ساعات روز 30/7/56 در منزل خود در شهر نجف اشرف به شيوه‌اي نامعلوم به شهادت رسيد.
شهيد مصطفي خميني از بدو شروع نهضت اسلامي همراه حضرت امام خميني بود. ايشان اول بار در سال 1342 و پس از شروع نهضت دستگير شد و پس از مدتي حبس، به تركيه تبعيد شد. پس از تغيير تبعيد‌گاه حضرت امام خميني ايشان نيز در سال 1344 از تركيه به عراق رفت و در شهر نجف ساكن شد. آيت‌الله سيد‌مصطفي خميني حدود 13 سال در حوزه علميه نجف اشرف به تدريس و تأليف و تربيت طلاب علوم ديني مشغول بود و در كنار فعاليتهاي علمي خود با انقلابيون مسلمان مرتبط بود و گاه تدارك آنان از ناحيه ايشان صورت مي‌گرفت. روحيه انقلابي وي، مشوق بسياري از مبارزان براي فراگيري فنون نظامي و چريكي بود. بيشتر اين فعاليتها نمي‌توانست از نظر جاسوسان رژيم شاه به دور باشد. به همين دليل اگر هم درگذشت اين روحاني مبارز را رويدادي طبيعي بدانيم، شخصيت مبارزاتي او انعكاسي جز شهادت، آن هم به دست رژيم شاه در اذهان مردم متبادر نمي‌كرد. هر چند خاطرات به جاي مانده از آن زمان نيز دلالت بر شهادت ايشان دارد. حجت‌‌الاسلام سيد محمود دعايي دربارة آن روز مي‌گويد: «متأسفانه در بيمارستان پزشك كشيك پس از معاينات اوليه تشخيص داد ايشان از دنيا رفته‌اند. با علائمي كه روي پوست بدن وجود داشت مشخص بود كه مرگ طبيعي نبوده و ناشي از يك مسموميت است.»
خانم معصومه حائري يزدي، همسر شهيد حاج‌آقا مصطفي نيز در اين باره چنين مي‌گويد: «همان شب كه حاج آقا مصطفي اين طور شد، قرار بود كه ساعت 12 به منزل ما ميهمان بيايد. من سخت مريض بودم. آقاي دعايي كه همسايه ما بود برايم دكتر آورد. از طرف ديگر آقا مصطفي شبها مطالعه داشتند. آن شب ايشان گفته بود اگر ميهمان آمد، من در را باز مي‌كنم، شما بخوابيد. ما ديگر نفهميديم كه ميهمانان چه موقع آمدند و كي رفتند و چه شد. صبح زود وقتي براي ايشان صبحانه مي‌برند مي‌بينند آقا مصطفي نشسته ولي سرش به پايين خم شده است. فوراً رفتم بالا. ديدم دستهاي آقا مصطفي بنفش است و تكه‌هاي بنفش را روي سينه‌اش هم ديدم. آقا مصطفي را بلافاصله به بيمارستان انتقال داديم. وقتي خواستند از جسد او كالبد شكافي كنند، امام اجازه اين كار را نداد و فرمودند عده‌اي بي‌گناه دستگير مي‌شوند و دستگيري اينها ديگر براي ما آقا مصطفي نمي‌شود. از طرف دولت بعث عراق نيز از اعلام نظر پزشكان جلوگيري شد و نگذاشتند پزشكان نظر خود را اعلام كنند. چون صد در صد مسموميت بود، حتي پزشكان را تهديد كردند.»
«مرگ غيرمنتظره آيت‌الله سيد‌ مصطفي خميني در حالي كه هيچ‌گونه بيماري قبلي نداشت با شروع فعاليتهاي سياسي جديد امام در نجف از نظر همه ياران و شاگردان امام نمي‌توانست بدون ارتباط باشد. دليل آنان اين بود كه حاج‌آقا مصطفي از شروع نهضت در سال 1341 در كنار امام قرار داشت، دست راست ايشان محسوب مي‌شد و يك چهره انقلابي بود كه با روحانيون، روشنفكران، دانشجويان مسلمان و مبارز داخل و خارج كشور ارتباط داشت. از اين رو ساواك با به شهادت رساندن وي كوشيد يك مخالف جدي را از سر راه رژيم برداشته و امام را تنها بگذارد.»
«پيكر آيت‌الله مصطفي خميني را ساعت 10 صبح از نجف به كربلا بردند و در آب فرات غسل دادند.» و پس از تشييع با شكوهي در ايوان طلاي مرقد حضرت امير(ع) دفن شد. نقل است كه حضرت امام پس از شهادت وي به همسر بزرگوارشان فرمودند: «امانتي خداوند متعال به ما داده بود و اينك از ما گرفت. من صبر مي‌كنم، شما هم صبر كنيد و صبرتان هم براي خدا باشد.»
فرداي شهادت آيت‌الله مصطفي خميني حوزه‌هاي علميه نجف در عراق، و قم و تهران تعطيل شد و علماي طراز اول ايران با برگزاري مجالس ختم، ياد و نام اين روحاني مبارز را گرامي داشتند. با نگاه به اسناد به جاي مانده از ساواك روشن مي‌شود كه مسؤولين اين سازمان امنيتي به هيچ‌ وجه پيش‌بيني برپايي مجالس ختم و بزرگداشت اين شهيد را آن هم با حجمي كه در سند‌هاي اين كتاب آمده، نمي‌كردند. به همين جهت مديريت اداره كل سوم (پرويز ثابتي) با صدور دستور‌العملي به مراكز ساواك در شهر‌هاي مختلف از آنان مي‌خواهد كه مراقب برپايي مجالس ختم آيت‌الله سيد مصطفي خميني باشند و اگر تمجيدي از حضرت امام خميني(ره) شد از برگزاري مجالس جلوگيري كنند. گستره اين مجالس در سراسر كشور به نحوي بود كه مي‌توان گفت فضاي سياسي كشور در اين برهه از زمان تحت تأثير مستقيم اين حادثه و بيشترين دلمشغولي نيرو‌هاي امنيتي و انتظامي رژيم شاه متوجه اين امر بوده است.
ثابتي، كه معمولاً تحليل‌هاي ساواك را از حوادث روز مي‌نوشت در بولتني با عنوان «وضعيت هدفهاي 312» مي‌نويسد: «فوت مصطفي خميني پسر روح‌الله خميني در عراق به علت سكته قلبي در تاريخ 30/7/36 [30/7/56] مستمسك جديدي به دست روحانيون افراطي و هواداران آنها داد تا مجدداً زمينه تحريك متعصبين مذهبي را فراهم نمايند. به مناسبت فوت ياد شده مجالس متعددي در تهران و ديگر شهر‌هاي كشور برگزار گرديد و روحانيون افراطي فرصتي پيدا كردند تا از متوفي و پدرش تجليل نمايند. در جريان برگزاري مجالس مذكور تعدادي از وعاظ افراطي مبادرت به عنوان مطالب تحريك‌آميز و خلاف مصالح عمومي نمودند و عده‌اي از متعصبين مذهبي نيز‌ شعار‌هايي به نفع خميني و علي شريعتي دادند. نكته حائز توجه در برگزاري مجالس مذكور تعداد مجالس تشكيل شده و هماهنگي كلام روحانيون وعاظي بود كه در اين مجالس سخنراني مي‌كردند و اين نشان مي‌داد كه فعاليتها عموماً در جهت و محور مشخص قرار دارد و متعصبين مذهبي و روحانيون افراطي از كانالهاي مختلف با يكديگر در ارتباط هستند. اين هماهنگي و ارتباط در مراسمي كه به مناسبت چهلمين روز درگذشت متوفي در قم و برخي ديگر از شهرهاي كشور برپا گرديد مجدداً تجلي پيدا كرد ضمن آنكه وسعت تبليغات گذشته را نيز به همراه داشت. در مراسمي كه به مناسبت چهلمين روز فوت ياد شده در شهر قم برگزار گرديد، عده كثيري از طبقات مختلف مردم شهر قم و عده‌اي از دانشجويان متعصب مذهبي مراكز عالي آموزشي شركت داشتند كه بعد از پايان اين مراسم تظاهراتي از طرف عده‌اي از شركت‌كنندگان در مجلس مذكور و خيابانهاي شهر قم انجام گرفت و شيشه‌هاي شعب بانكها در اين شهر توسط اخلالگران شكسته شد. اخلالگران حتي قصد اشغال مدرسه فيضيه را كه بعد از تظاهرات اخلالگرانه طلاب علوم ديني در سال 2534 [1354] تعطيل شده بود داشتند كه با مقاومت مأمورين انتظامي مواجه و متفرق گرديده‌اند. در اين مجلس قطعنامه‌اي در 13 ماده نيز قرائت و طي آن بازگشت خميني به ايران درخواست شده بود.»
اين تحليل، هر چند از ديدگاهي امنيتي نگاشته شده است، امّا از آن جهت كه شهادت آيت‌الله سيد‌مصطفي خميني از عوامل عمده شتابزاي نهضت اسلامي ايران بوده است با ديگر تحليلها و تفسير‌ها مشابه است. مصاحبه‌گر جريده لوموند كه گفت و گويش با حضرت امام خميني انعكاس وسيعي در سال 1356 در جهان داشت، قبل از آغاز مصاحبه‌اش در مقدمه‌اي مي‌نويسد: «وي [امام خميني] از سال 1965 به بعد يعني پس از طي يك دوران تبعيد در تركيه، در نجف بسر مي‌برد و مرگ (يا قتل) پسرش دليلي براي شورشهاي متوالي شده است كه هر چهل روز يك بار ايران را به لرزه در مي‌آورد.»

_____________________
. روزنامه كيهان؛ شماره 15478؛ ص 12.
. كوثر؛ ص 293.
. رجبي، حسن؛ زندگينامه سياسي امام خميني از آغاز تا هجرت؛ ص 397.
. شهيدي ديگر از روحانيت؛ ص 118.
. روزنامه قدس؛ شماره 113؛ صص 4 و 6.
. يادواره نهضت اسلامي در چهره انقلاب اسلامي؛ ص 72.

منبع:انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك، مركز بررسي اسناد تاريخي، ج اول، بخش مقدمه

 

ادامه مطلب



[ یک شنبه 9 آبان 1395  ] [ 12:21 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

لطفا خلاصه زندگينامه حاج آقا مصطفي خميني (فرزند امام خميني) را بيان كنيد.

 

در سال 1309 ش. در شهر مقدس و مذهبي قم در خانه پاک و بي آلايش دانشمند و مجتهدي بزرگ از فضلاي حوزه علميه، فرزندي چشم به جهان گشود که بعدها منشاء تحولات عظيمي در تاريخ ايران شد.
اين نوزاد را به مناسب نام جد شهيدش ((سيد مصطفي))((مصطفي)) نام نهادند.
او در دامن پدري بزرگواري و مادري پاک سرشت و در محيطي پر از معنويت و صفا و صميميت رشد کرد و دوران کودکي را با پايان رساند.

تحصيلات
هفت سال از سن اين مولود مبارک گذشت، و در اين مدت شخصيت کودکي او رقم زده شد.
در سال 1316 ش. قدم به مدرسه گذاشت و براي تکميل شخصيت خدادادي و فطري خود و نوشيدن جرعه هاي علم و دانش راهي مدرسه گرديد، دوران ابتدايي را در مدرسه هاي ((باقريه)) و ((سنايي)) قم در سال 1323 - 1324 به پايان رساند.
علاقه فراوان وي به اسلام و روحانيت و راهنمايي هاي پدر بزرگوار و دوستان دل سوزش موجب گرديد که بعد از اتمام دوران ابتدايي در سال 1324 به صف طلاب حوزه پيوسته و در رديف سربازان امام زمان عليه السلام قرار گيرد. او در راه فراگيري علوم اهل بيت عليه السلام تلاشي بي وقفه و فوق العاده داشت و خود را به طور کامل جهت کسب دانش و علم وقف کرده بود، از اين رو در اندک زماني به رشد فرهنگي و علم بالايي دست يافت، و در کمتر از شش سال دروس سطح حوزه را به پايان رسانيد.
ايشان در اين دوره از اساتيدي مثل آيات بزرگوار شيخ مرتضي حائري، شهيد صدوقي، سلطاني و شيخ عبدالجواد اصفهاني بهره جست.
آية الله ابطحي کاشاني از ياران شهيد، درباره علاقه و هوش سرشار ايشان به درس مي گويد: ((گاهي به حجره ما مي آمد و گاهي من به منزل ايشان مي رفتم و با هم به درس مي رفتيم (درس آقاي سلطاني، درس آقاي شيخ عبدالجواد اصفهاني) و از آن پس نيز با هم با درس خارج مي رفتيم (درس ‍امام، درس آقاي بروجردي، درس آقاي داماد) و خارج از درسها هم، با هم مباحثه اي داشتيم (تقريرات آقاي نائيني، رساله هاي شيخ انصاري در آخر مکاسب و...)
خصوصيتي که در شهيد حاج آقا مصطفي سراغ داشتم، اين بود که از همان اول حالت تعبد نسبت به مطالب علمي نداشت ؛ يعني مثلا اگر شيخ انصاري يا هر بزرگواري مطلبي را گفته است سربسته نمي پذيرفت، بلکه مانند امام در مقام تجزيه و تحليل بر مي آيد و مي تواند گفت از همان اوايل روح اجتهاد داشت و همين هم باعث ترقي او شد)).

اساتيد
ايشان بعد از شش سال تحصيل در 22 سالگي حدود سال 1330 ش به دوره تخصصي (خارج حوزه) خارج اصول و فقه وارد شده و در فقه و اصول از اساتيدي بهره برد که عبارتند از آيات عظام:
1. آية الله العظمي حجت
2. آية الله العظمي بروجردي
3. آية الله العظمي محقق داماد
4. آية الله العظمي امام خميني (پدر گراميشان)
5. آية الله العظمي شاهرودي
6. آية الله العظمي خويي
7. آية الله العظمي محمد باقر زنجاني
8. آية الله العظمي سيد محسن حکيم
شهيد حاج آقا مصطفي علاوه بر اجتهاد در فقه و اصول، در علوم معقول و منقول نيز داراي تبحر بوده است و دانش حکمت و فلسفه را از اساتيد فن و حضرات آيات:
1. آية الله فکور يزدي
2. آية الله والد محقق
3. آية الله علامه طباطبايي
4. آية الله سيدابوالحسن رفيعي قزويني
فراگرفته و به سن 30 سالگي نرسيده بود که جامع معقول و منقول شد.

استعداد و نبوغ
در مورد استعداد ايشان حضرت آية الله العظمي خامنه اي، رهبر معظم انقلاب اسلامي مي فرمايد:
((در درس امام جزء بهترين شاگردان بود، اگر نگوييم بهترين شاگرد. و در عين حال خود او يک مدرس معروف بود، فلسفه و فقه درس ‍ مي داد...))
شهيد حاج آقا مصطفي از جمله کساني بود که براي فهم و درک مطلب از هيچگونه سؤ ال کردن و مباحثه با استاد ابايي نداشت، آية الله ختم يزدي از ياران شهيد مي گويد:
((يکي از خصوصياتش اين بود که در هر جلسه اي شرکت مي کرد از مسائل علمي سخن مي گفت و مجلس را ره يک مجلس علمي مبدل مي ساخت و دنبال هر مطلبي را که مي گرفت خيلي بحث مي کرد... خارج فقه را که امام در نجف اشرف شروع کردند و مدت پانزده سال طول کشيد (از بيع تا خلل در نمار) شهيد حاج آقا مصطفي بيشترين اشکال را مي گرفتند...))
و بالاخره خود شهيد مي گويد:
((... من در عمرم فقط چند سالي تقليد کردم و خيلي زود از تقليد کردن بي نياز شدم.))

تأليفات
شهيد مصطفي خميني علاوه بر تدريس علوم اسلامي داراي آثار و تاءليفات زيادي نيز مي باشد که آثار قلمي او نشانگر عظمت علمي و فکري آن مرحوم است و هر شخصيت علمي سياسي را از نوشته هايش مي توان شناخت و براي همين منظور اگر کسي بخواند مرحوم مصطفي را از نزديک شناخته و ابعاد علمي ايشان را درک کند مي تواند با مراجعه به آثار ايشان به اين مقصود نايل آيد. در اين خصوص مرحوم حاج سيد احمد خميني برادر بزرگوار آن شهيد مي گويد:
((اجازه بفرماييد در اين مورد مقدمه اي عرض کنم و آن اين است که معمولا افراد در بازدهي علمي و اجتهادي و يا تخصصي خودشان نيازمند به طي مراحل هستند که بعد از آن مراحل مي توانند تز و يا اجتهاد خود را در معرض بهره برداري ديگران قرار دهند، که متاءسفانه ايشان پس از از اتمام مراحل لازم و در آغاز تقرير و بيان نظريات علمي و اجتهادي خود به شهادت مي رسد و در عين حال کتابهايي از ايشان باقي مانده است...)
تاءليفات زنده ياد حاج آقا مصطفي (ره)
1. القواعد الحکميه (حاشيه بر اسفار)
2. کتاب البيع (دوره کامل مباحث استدلالي بيع در سه جلد)
3. مکاسبه محرمه (در دو جلد)
4. مبحث اجاره
5. مستند تحريرالوسيله
6. تعليقه اي بر عروة الوثقي
7. تفسيرالقرآن الکريم (در چهار جلد که ناتمام مي باشد)
8. تحريرات في الاصول (از اول اصول تا استصحاب تعليقي)
9. شرح زندگاني ائمه معصومين عليه السلام (تا زندگاني امام حسين عليه السلام)
10. کتاب الاصول
11. القواعد الرجاليه
12. کتابي در مبحث نکاح
13. حاشيه بر شرح هدايه، ملاصدرا
14. حاشيه بر مبداء و معاد ملاصدرا
15. حواشي بر وسيله النجاة آقا سيد ابوالحسن اصفهاني
16. تطبيق هيئت جديد بر هيئت نجوم اسلامي
17. حاشيه بر خاتمه مستدرک.
لازم به ذکر است که در مجله حوزه شماره 82 - 81، تعداد 40 عنوان از آثار ايشان را آورده، است.

سير و سلوک
حاج آقا مصطفي در کنار علم و دانش و فقاهت، مبارزه و جهاد را نيز در همان مکتب آموخت و پا به پاي امام امت(ره) در صحنه هاي سياسي و مبارزاتي قدم نهاد، چرا که جهاد و شهادت را از سرور خود امام حسين عليه السلام آموخته بود.
او در فتواي فقهي خود از آيه ((ولن يجعل الله للکافرين علي المومنين سبيلا)) تنها حرمت ازدواج با کافران را نمي فهميد بلکه تمامي سلطه هاي شوم از خدا بي خبران را بر مسلمين حرام مي دانست.
بيشتر از هر جهادي او مبارزه با شيطان دروني را لازم مي ديد و کسب تقوا و پرهيز از تبعيت هواي نفس را بزرگترين جهاد و بنا به فرموده پيامبر صلي الله عليه و آله ((جهاداکبر)) مي دانست و در اين راه به حد اعلاي مبارزه رسيد و خود را به گروه سالکان الي الله و اولياي پاک الهي رساند.
حجة السلام و المسلمين رحيميان يکي از يارانش مي گويد:
((يکي از خصوصيات حاج آقا مصطفي اين بود که ايشان مقيد به پياده روي از نجف به کربلا در تمام زيارتهاي مخصوصه امام حسين عليه السلام بود در سال معمولا چند مناسبت بود (15 شعبان، عرفه، اربعين، اول و نيمه رجب) که مردم از نجف به کربلا پياده مي رفتند و ايشان هر سال در چند مناسبت پياده به کربلا مي رفتند. گاهي مي شد که کف پاي ايشان تاولهايي مي زد که خونابه از آن راه مي افتاد و کاملا مجروح مي شد ولي باز هم به راه رفتن ادامه مي داد.))
آقا مصطفي موقعي که به زيارت مي رفت در بين راه مثل ساير زوار - بدون اينکه خود را آقازاده و صاحب علم و شهرت بداند - به صورت طبيعي اعمال و کارهايش را انجام مي داد. و علاوه بر زيارت اميرالمؤ منين عليه السلام و سيد الشهداء عليه السلام به زيارت دوره مسجد سهله و مسجد کوفه مي رفت و هر هفته طبق عادت طلاب نجف شب هاي چهارشنبه به مسجد سهله، محلي که بسياري از افراد در آنجا به خدمت امام زمان عليه السلام رسيده اند رفته و در آن محل بيتوته مي کرد.
آري او که رسيدن به قرب الهي را در توسل به اهل بيت عليه السلام ديده بود نگاهي به جراحت پا و يا خستگي راه و يا اينکه خود کارهايش را انجام مي دهد، و يا اينکه ديگران به او اعتناء داشته باشند يا نه، نمي کرد و براي زيارت امام حسين عليه السلام و حضرت امير عليه السلام همه مشکلات را به جان خريده و گاهي قريب صد کيلومتر فاصله نجف و کربلا را پياده مي پيمود.
شهيد در سير و سلوک به مقامي رسيده بود که در دستورالعملي اخلاقي مي گويد:
((بدان اي برادرم، دوست عزيز و بزرگوارم، پس از فهم آنچه در اين سطور آمد و بعد از آن که به علوم عادي آگاه گرديدي و رسوم ظاهري را بر پا داشتي، بايد تلاش بي امان را براي رسيدن به برترين مقصد، والاترين هدف، شيرين ترين مسلک و دلپذيرترين شيوه پيشه کني و آن ((جان جهان شدن)) است.
رسيدن به اين مقام والا و بلند، جز با دور کردن پستيها، تيرگيها و حجابهاي مادي و مدت و جلب صفات کمال و برتر، از راه عمل به دستور شرع انور و حرکت بر مقتضاي ايمان و کوشش در اجراي فرامين الهي و احکام عملي، بدني و قبلي نشايد.
... شگفتا! آيا وجدانت اجازه مي دهد، با توان و قدرتي که او ارزاني داشته، برخوان گسترده اش او را، نافرماني و سرکشي کني ؟ آيا مي پسندي توان، اراده و حکمت او را در آنچه ناروا شمرده به کارگيري و بي حرمتي روا داري ؟ پناه مي بريم به خداي داناي شنوا از شيطان رانده شده از درگاه خدا.
... جهاد اکبر را پيشه کن، تا الگويي حق نما گردي و مشمول پاداش شهيدان، که در سخنان معصومين آمده است :
...بارالها! طعم عفو، شيريني آمرزش و رحمت خود را بر ما بچشان، تا از سياهيهاي ذلت بيرون بياييم و لباس کفر و نفاق را از تن بدريم. به تو شکوه مي بريم که تو ملجا هر شکايتي.))

شهيد مصطفي در نگاه بزرگان
شخصيت علمي و سياسي و عرفاني و عبادي شهيد بر همگان روشن است و ما بخاطر تبرک و تيمن کلام عده اي از بزرگان را زينت بخش صفحات مي گردانيم :
امام خميني :
((من اميد داشتم که اين مرحوم (حاج آقا مصطفي) شخص خدمتگذار و سودمند براي اسلام و مسلمين باشد ولي ((لا راد لقضائه و ان الله لغني عن العالمين)).
آية الله العظمي بهاء الديني (ره):
... ابن الامام، بل هو الامام، بل له اب مثل الامام، شديد الحب بالامام، لا لاجل الابوة، و الامام شديد الحب لا لاجل ابنوة، بل لجهات اخر لامجال لذکرها.
آية الله حاج آقا مصطفي خميني : دانشهاي عقلي و نقلي، سياست اسلامي و ديني را در جواني ياد گرفته، و به جايي رسيده بود، که از نخبگان زمان ما، بلکه عصرها و زمانها بود. درست گفتار و نيک سيرت بود، با کمال زيرکي و هوشياري به نفوس، آگاهي داشت، در انقلاب اسلامي و حوادث آن نقش ‍ بسيار ارزنده اي داشت... فرزند امام بود، بلکه خود، امامي بود، بلکه پدري مثل امام داشت...))
مقام معظم رهبري حضرت آية الله العظمي خامنه اي :
((مرحوم سيد مصطفي خميني (ره) يکي از شخصيت هاي بالقوه و بالفعل اسلام بود. روزي که ايشان شهيد شدند، در حدود سنين 48 - 47 سالگي بودند و در آن سن جزء ممتازين کساني بود، که در حوزه هاي علميه قم، نجف، مشهد، و... وجود داشت، بنده ايشان را به عنوان يک چهره برجسته حوزه علميه قم از سالهاي قبل مي شناختم.))
آية الله معرفت:
((تواضع و فروتني از ويژگيهاي آن مرحوم بود و اين در حالي بود که ايشان هم به دليل فرزندي امام (ره) و هم به خاطر ويژگيهايي فردي از موقعيت اجتماعي بالايي برخوردار بود... ايشان جلوتر از پدر بزرگوارشان حرف نمي زد، و اصولا نمي توان آن مرحوم را از والد جدا دانست. خيلي از افراد اعتقاد داشتند که ايشان در تمام ابعاد همانند زماني است که امام(ره) در سنين جواني بودند.))

ويژگيهاي عاطفي
بعد ديگر زندگاني اين شهيد عزيز روح بلند و عاطفي اوست که مهرباني و عطوفت با سرستش عجين شده بود، هميشه با ديگران برخوردي صميمي و مهربان داشت، از بيماران عيادت مي کرد و در اين مورد توجهي به وضعيت مالي عيادت شدگان نمي کرد بلکه افراد بي بضاعت و کم در آمد را در خانه محقر و پر مهر و محبت آنها عيادت مي کرد و با کمال تواضع و فروتني در کنارشان نشسته و وارد صحبت مي گرديد و گاهي براي شاد کردن آنان و همچنين عمل نمودن به دستورات و سفارشات ائمه معصومين عليه السلام هداياتي با خود به خدا دردمندان مي برد.
درباره رفتار حاج آقا مصطفي خواهر گراميشان مي گويد:
((ايشان نبست به اشخاص زير دست بسيار مهربان بودند ولي هرگز نسبت به اشخاص متکبر فروتني نداشتند با اين که درشت اندام بودند در موقع نشستن هيچ وقت تکيه نمي داند و گاهي مي گفتند ايشان ساعتها در بيروني بدون اين که به جايي تکيه داده باشند نشسته اند، مي گفتيم : دادش خسته نمي شويد؟ مي گفتند: اين طور بهتر است، انسان بايد خودش را بسازد، و همچنين هيچ وقت روي تشک نمي خوابيدند و فقط يک بالش زير سرشان مي گذاشتند...))
و يکي از دوستانش مي گويد:
((چند روز به منزل امام نرفتم. يک شب ايشان (حاج آقا مصطفي) به منزل ما تشريف آورد. از خانواده سراغ مرا گرفته بود. گفته بودند: کسالتي دارد. لذا، بدون هيچ تکلفي ((ياالله)) گفت و وارد شد. خانواده ام خواست اتاق را جمع و جور کند، ايشان گفت: نه همشيره، همين طور خوب است زحمت نکشيد، نشست و احوالپرسي کرد، بعد گفت : حضرت امام از شما خبر گرفته که چرا پيدايتان نيست.))

در صحنه سياست
شهيد مصطفي در مکتبي بزرگ شده بود که سياست با آن عجين شده و عين ديانت بود، لذا از همان روزهاي اول که پدر بزرگوارش حضرت امام(ره) در اين مسير قدم نهاد با کمال جديت و تلاش حرکت کرد به گونه اي که حاج آقا احمد خميني از بستگان ايشان مي گويد:
((اگر درباره امام مي گويند، حرکتهاي ايشان پيامبر گونه است، بايد درباره مرحوم حاج آقا مصطفي نيز گفته شود که حرکت ايشان علي وار بود نسبت به پيامبر گونه بودن امام.))
ايشان بعد از دستگيري امام در شب 15 خرداد 42 نقش به سزايي در به حرکت در آوردن نيروهاي مردمي داشت و همان زمان با تمام نيرو فرياد زد که : مردم خميني را گرفتند، مردم خميني را بردند و اين صدا به صورت برق در سر تا سر قم پيچيد و هنوز صبح 15 خرداد طلوع نکرده بود که ميان مردم رفته و با انبوهي از جمعيت به طرف صحن معصومه عليه السلام به راه افتادند و از دستگيري امام اعلام انزجار و تنفر نمودند.
فعاليتهاي ايشان به حدي بود که ساواک درباره وي آورده است :
((در شهرستان قم پسر آية الله خميني، که معمم مي باشد، به جاي وي نشسته و دستورهاي او را به مورد اجرا مي گذارد و اعلاميه هايي تهيه و براي روحانيون مي فرستد...))
موقعي که امام در ((قيطريه)) تحت نظر بود مصطفي تنها رابط امام با ديگر روحانيون و مبارزان به شمار مي آمد و فرمانهاي امام را به ديگران مي رساند، در همين رابطه ساواک مي نويسد:
((طبق اطلاع واصله اخيرا پسر آية الله خميني با افراد متنفذ و مخالف دولت در تمامي مي باشد، چون مشاراليه مي تواند با پدرش ملاقات نمايد از اين لحاظ رابط بين پدرش و افراد مخالف دولت است.))
در پي دستگيري امام در 13 آبان 43 ش ايشان با جمع آوري اشخاص و ملاقات با مراجع قم موضوع را با مردم در ميان مي گذارد و به منزل آية الله مرعشي نجفي مي رود ولي از آنجا که دژخيمان شاهنشاهي از وجود او وحشت داشتند به منزل آية الله ريخته و مصطفي را دستگير مي کنند و به تهران مي فرستند، ايشان 57 روز در زندان بودند که با فشارهاي مردم و ديگر نيروها در هشتم دي ماه 43 آزاد مي شود به اين شرط که به ترکيه پيش ‍ امام برود.
شهيد مصطفي چنان استوار در مقابل ساواک و نيروهاي حکومتي در اين مدت ايستاد که آنها را به تنگ آورده بود. او مدت 9 روز تحت بازجويي بود و در پاسخ به اين سؤ ال ساواک که، انگيزه امام از سخنراني برضد کاپيتولاسيون چه بوده است ؟ نوشت : ((اين يک مساءله اي است که تحميل بر ملت شده است و تقريبا حکم حيثيت فروشي، آزادي فروشي و شخصيت فروشي است.))
و در پاسخ اينکه، منظور امام از دخالت در کار دولت چيست ؟ مي نويسد: ((... دخالت از باب امر به معروف و نهي از منکر است که از اصول اصليه و منکر آن کافر و تارک آن مرتکب کبيره مي باشد و چنانچه سه مرتبه گناه را مرتکب شود، در صورتي که حد شرعي از تعزير است در فواصل اجرا مي شود، مستلزم قتل مي باشد.))
تيزهوشي شهيد مصطفي در امور سياسي سبب مي شد که هر گونه حرکت از طرف دشمن، با شکست مواجه گردد، ساواک تلاش داشت با بازداشت امام و فرزندش مصطفي منزل امام بسته باشد و کساني که مقلد او هستند با مشاهده اين عمل به کسان ديگري مراجعه کنند. ولي آقامصطفي براي خنثي کردن اين مساءله از زندان نامه اي به آن مضمون به آقاي اشراقي مي نويسند:
((بعدالحمد و الثنا فان جناب العلامة الفاضل حجة الاسلام آقا حاج شيخ شهاب الدين اشراقي دامت برکاته از قبل حقير وکيل هستند. در اخذ وجوه شرعيه اي که بناست به دست من برسد که از قبل آقاي والد مدظله وکيل هستم و وکيل در توکيل مي باشم و آن را به مصارف شرعيه و محال مقرره برسانند و يا آن که حفظ کنند تا تکليف براي بعد از آن مقرر شود و نيز مي توانند رسيد داده و امضا فرمايند.))
25 رجب المرجب 1384 سيد مصطفي خميني.))
موقع آزادي، در هشتم دي ماه 43 به حاج آقامصطفي گفته بودند که بايد طوري وارد شهر قم شود که سر و صدا ايجاد نشود ولي ايشان بلافاصله بعد از آزادي وارد قم مي شوند و مردم با ديدن ايشان شعار مي دهند و تا خانه او را همراهي مي کنند و چون اصولا او کسي نبود که با تهديد و ارعاب از ميدان به در رود از اين رو حکومت بيش از پنج روز تحمل نياورده و در روز يکشنبه سيزدهم دي ماه 43 ماءموران ساواک به خانه امام يورش برده و شهيد مصطفي را دستگير و روز چهاردهم دي ماه به ترکيه تبعيد مي کنند.

مصطفي و امام در تبعيدگاه
حاج آقا مصطفي به مدت يک سال در شهر ((برساي)) ترکيه به حالت تبعيد مي ماند اما باز آرام ننشسته و سعي در بازگشت به ايران مي کند و با رئيس سازمان امنيت ((برساي)) گفت و گو مي کند تا با نصيري در مورد بازگشت وي به ايران صحبت کند ولي نصيري شرايط گوناگوني مطرح مي کند، گرچه او شرايط را مي پذيرد ولي در آخر نصيري شرط مي کند که بايد در خانه روستايي خود باشد و دو نفر ماءمور مراقب او باشند و چنانچه کسي از جلو خانه وي عبور کند کشته خواهد شد. با اين شرط حاج آقا مصطفي منصرف مي شود.
حاج آقا مصطفي همراه پدر بزرگوارش سه شنبه 13 مهر ماه 44 ش از ترکيه به عراق تبعيد مي شوند و روز جمعه 23 مهر 44 وارد نجف اشرف مي گردند.
رژيم شاه از حرکات مردم بعد از تبعيد امام به ترکيه به وحشت افتاده بود، زيرا هسته هاي مبارزاتي کانونهاي گرم فعاليت عليه حکومت گشته بود و از جمله اين حرکتها ترور ((حسين علي منصور)) بود که شهيد بخارايي در دادگاه موقع بازجويي و محاکمه علنا اعلام مي کند: ((وقتي شما مرجع تقليد مرا از کشور تبعيد مي کنيد، من هم شما را از اين جهان تبعيد مي کنم.))
براي جلوگيري از حرکات فراوان و خاموش کردن آتش قهر مردم تصميم گرفت امام را به نجف تبعيد کند و چنين نماياند که چون آنجا حوزه علميه است حضرت امام خود براي درس و بحث آنجا رفته و خيال مي کرد چون مراجع فراواني در نجف وجود دارد امام تحت الشعاع قرار خواهد گرفت و در بين آن مراجع نمي تواند قد علم کند.
حضرت امام پس از ورود به نجف از آنجايي که رژيم مطالبي را به حضرتش ‍ نسبت مي داد، تعدادي از افراد علماء نسبت به ايشان حساسيت بدي داشتند، و امام با توجه به اين حساسيتها، اقدام به تشکيل بيت و دفتر نکرده و حتي در اوايل شهريه هم پرداخت نکردند.
در چنين شرايطي حاج آقا مصطفي نقش جالبي ايفاء کرد، ايشان در مجالس ‍ علمي علما شرکت با سؤ الات و اشکالهاي خود محيط درس و اذهان استادان و طلبه ها را به خود متمايل مي کرد و اين سؤ ال براي همه آنها پيش ‍ مي آمد که اين کيست که در مباحث اين چنين با تبحر و قوت وارد مي شود. نمود علمي حاج آقا مصطفي موجب جلب افکار به سمت امام شد.
پس از اينکه ايشان با اين کار خود افکار را متوجه اين کانون نهفته کرد به امام اصرار کرد که درس را شروع کند؛ امام چون در معقول بيشتر تبحر داشتند اگر اصول را شروع مي کردند بيشتر جلوه داشتند ولي براي اينکه چنين توهمي پيش نيايد که ايشان خواسته اند چيزي را عرضه کنند که مورد توجه واقع شوند، درس فقه را شروع کردند يکي از مستشکلان زبده در درس ‍ ايشان، شهيد حاج آقا مصطفي بود که زياد بحث و جدل مي کرد و با کار خود، از يک طرف اشکال کردن را رونق مي داد و از طرف ديگر اعلميت امام را ثابت مي کرد.
علاوه بر اين از نظر حفاظتي نيز بسيار با هوش و فعال بودند، يکي از طرحهاي شهيد بزرگوار اين بود که براي حفاظت جان امام که هم رژيم ايران و هم رژيم عراق از ايشان ناراضي بودند اين بود که بايد عده اي از طلاب و شاگردان روحاني حضرت امام آموزش نظامي ببينند و حفاظت جان امام بر عهده خود شاگردان حضرت باشد که در همين رابطه تعداد زيادي از ياران امام در نجف و لبنان دوره هاي نظامي ديده و از سال 1355 ش. به طور کامل حفاظت جان امام والا را بر عهد گرفتند.
و مورد ديگري که بر هوش و ذکاوت سياسي شهيد مصطفي دلالت دارد اين بود که بختيار به عراق سفر کرد و از اهدافش ملاقات با حضرت امام بود تا از حيثيت امام و آبروي او براي ادامه مبارزات خودش بهره گيرد و لذا به هر قيمتي که باشد مي خواست با امام ملاقات نمايد، در اين ميان حاج آقا مصطفي با تجربه و هوش و استعداد فراواني که داشت که چنين دسيسه اي اطلاع پيدا کرد و مي دانست که افتادن در اين گونه دامي موجب رفتن آبروي روحانيت و امام است به همين سبب به شدت با ملاقات امام مخالفت کرد.
امام و حاج آقا مصطفي که از ترکيه با فشار حکومت ايران و عراق تبعيد مي گردند حضرت آية الله پسنديده را در حضرت امام چگونگي ورود به بغداد و نجف را اينگونه بيان مي کند:
((بعد از ترکيه به بغداد مي روند، در بغداد (آن ها را) در خيابان رها مي کنند و مي گويند خودشان بروند يک ماشين کرايه کنند که به کاظمين يا جاي ديگري بروند.
بعد از اينکه اينها به بغداد مي رسند خبر به يکي از علماي کربلا مي رسد ايشان موقعيت خيلي خوبي داشت به علماء و مردم اطلاع مي دهد و جمعيت زيادي براي استقبال امام به نجف مي برند، در تمام ميدانها جمعيت استقبال کننده بود.))
حاج آقا مصطفي در عراق نيز از مبارزه دست نکشيد و به دنبال اوج گيري نهضت رهايي بخش فلسطين، تلاش فوق العاده به عمل آوردند که برادران روحاني خارج از کشور به پايگاههاي فلسطين بروند و در آن جا دوره ببينند، خود ايشان هم در مسائل نظامي کار کرده بودند و حتي با اسلحه هاي سنگين هم دوره ديده و آن طور که خودشان نقل مي کردند، حتي ورقه هدايت تانک را نيز داشته، در منزل خود هم اسلحه هايي تهيه کرده بودند و طلابي را که هنوز در مرحله ابتدايي بودند و هنوز به پايگاههاي فلسطين نرفته بودند در آن جا با اسلحه هاي سبک تعليم و آموزش مي دادند و اصولا ايشان عنايت خاصي به مبارزه مسلحانه داشتند و به آيه شريفه ((و اعدو الهم ما استطعيتم من قوة...)) تمسک مي جست و از اين که مسلمانان چرا آموزش نظامي ندارند و تعليمات نظامي نمي بينند اظهار تاءسف و تاءثر مي کردند.
فعاليتهاي ايشان سبب شد که در 21 خرداد 1348 ش. به دنبال برانگيختن آية الله العظمي حکيم بر ضد رژيم بعث، دستگير و به بغداد برده شد، و رئيس جمهور وقت (حسن البکر) به او هشدار داد که اگر مردم را بر ضد اين رژيم تحريک کنيد و با مخالفان رژيم عراق روابط داشته باشيد ناچار تصميمي درباره آنان مي گيريم که موجب ناراحتي پدرتان شود و جالب اين که همين تهديد را سپهبد نصيري در سال 1342 ش. کرده بود.

پرواز به سوي ملکوت
ترس در حکومت ايران و عراق از فعاليتهاي شهيد حاج آقا مصطفي عاقبت باعث شد که تهديدشان را عملي کنند و تصميمي را که گفته بودند به انجام رسانند و شب يکشنبه اول آبان 1356 ش. مصطفي را در حالي که 47 بهار از عمرش مي گذشت به طرز مشکوکي مسموم و به شهادت رسانند.
مرحوم حاج سيد احمد خميني درباره شهادت وي مي گويد:
((آنچه مي توانم بگويم و شکي در آن ندارم اين که ايشان را شهيد کردند، زيرا علامتي که در زير پوست بدن ايشان، روي سينه ايشان، روي سر و دست و پا و صورت ايشان و هم چنين لکه هاي بزرگ حکايت از مسموميت شديد مي کرد و من شکي ندارم که او را مسموم کردند، اما چگونه اين کار صورت گرفته نمي دانم ولي همين قد مي توانم بگويم که ايشان چند ساعت قبل از شهادت در مجلس فاتحه اي شرکت کردند که در آن جا بعضي از ايادي رژيم پهلوي دست اندرکار دادن چاي و قهوه مجلس بوده اند.))
1. ضربه روحي بر امام
2. پيشگيري از خطرهاي فردا، هر دو رژيم پي برده بودند که حاج سيد مصطفي، خميني دوم است و بي ترديد با نظريات و ديدگاههاي سياسي و مذهبي که دارد و با شجاعت و شکست ناپذيري که در اوست، فردا خميني ديگر خواهد بود.
3. پديد آوردن رعب و وحشت
4. پايان دادن به روشنگري هاي در نجف.

پيامدهاي شهادت
شهادت حاج آقا مصطفي درست مثل زندگي او ضربه اي مهلک بر حکومت ستم شاهي بود، خون او بود که گروههاي مردمي را به حرکت در آورد و جرقه انقلاب زده شد و بر خلاف تصور رژيم و با شنيدن خبر شهادت حاج آقا مصطفي بازار نجف تعطيل شد.
جنازه شهيد توسط ياران و شاگردان در روز اول آبان به کربلا برده شد. در اين مراسم جمعيت انبوهي شرکت کردند، بيش از هفتاد دستگاه ماشين جنازه را به کربلا بردند و بازگرداندند.
شهيد سيد مصطفي را با آب فرات غسل دادند و در محل خيمه گاه حسين عليه السلام کفن کردند و پس از طواف در حرم حضرت سيد الشهداء عليه السلام و حضرت عباس عليه السلام ساعت 7 بعد از ظهر به نجف اشرف بازگرداندند.
روز دوشنبه دوم آبان (10 ذيقعده) جنازه آن شهيد حدود ساعت 9 صبح از مسجد بهبهاني (واقع در بيرون دروازه نجف) با شرکت انبوهي از علما و فضلا، طلاب، کسبه، اصناف و ساير اهالي نجف اشرف به طرف صحن مطهر علوي تشييع شده و در مقبره علامه حلي دفن گرديد.
امام در مسجد بهبهاني حضور يافت و پس از مکث کوتاه و خواندن فاتحه با گامي استوار و قامتي آراسته به خانه برگشت و در مراسم تشييع و خاک سپاري شرکت نکرد.
در کشورهاي ديگر نيز از جمله پاکستان، افغانستان، عربستان، کويت، بحرين، قطره، لندن، اروپا، آمريکا، کانادا، هند و سوئد مجالس عزاداري و در بعضي جاها تظاهرات صورت گرفته و سيل تسليت از نقاط مختلف جهان به طرف نجف سرازير شد.
در ايران نيز مردم مجلس عزا برپا کردند و پس از سالهاي، نام خميني را شنيدند و خطبا و سخنرانان در منابر نام امام را بر زبان راندند. اولين مجلس ‍ ختم از طرف جامعه روحانيت مبارزه تهران و علماي تهران در مسجد جامع برگزار شد که انبوهي از جمعيت در آن شرکت داشتند، آقا طاهر اصفهاني، خطيب مجلس بود که در بهت و سکوت و تاءثر فوق العاده حضار سخن گفتند. و هر بار که نام امام خميني را مي برد فرياد صلوات پياپي آن جمعيت فشرده لرزه بر اندام بيگانه پرستان مي انداخت.
مجلس بزرگداشت شهيد حاج آقا مصطفي نيز در مسجد ارک از طرف شهيد بهشتي، مطهري، مفتح منعقد گرديد و آقا دکتر حسن روحاني از امام خميني و نقش موثر ايشان در بيدار جوامع اسلامي و مبارزه با ايادي استعمار و شخصيت علمي حاج آقا مصطفي سخن گفتند.
حوزه علميه قم نيز تعطيل و شهر قم سر تا سر سياه پوش شد و از طرف آيات عظام گلپايگاني، مرعشي و ساير مراجع، مجالسي ترتيب داده شد.(716)و بدين ترتيب دشمن که براي خاموش کردن صداي حاج آقا مصطفي او را به شهادت رسانده بود، اينک با سيل بنيان کني روبرو گرديده ؛ سيلي که از مجالس فاتحه حاج آقا مصطفي آغاز گرديد و با رشادتهاي قهرمانان 19 دي 1356 ش. در قم و مجالس چهلم آنان در تبريز، اصفهان، يزد و مشهد، خروشان تر شد و سرانجام حکومت ستم شاهي را در هم کوبيد و بساط عدل را گسترد.
در آخر از باب تبرک وصيت نامه شهيد را پايان بخش مطالب خود قرار مي دهيم.
((فکر مي کنم قبلا وصيتي کرده باشم ولي علي اي تقدير وصي خود را پدر بزرگوار خود اولا و در مرتبه بعد مادر و مخدره حليله و برادر احمد است بعد از اقرار بما جاء به النبي الاعظم صلي الله عليه و آله جميع کتابهاي خود را در اختيار حسين قرار مي دهم به شرط آنکه تحصيل علوم قديمه کند در غير اينصورت به کتابخانه مدرسه آقاي بروجردي در نجف اشرف تحويل دهند چه آنکه نوعا از وجوه تحصيل شده و خلاف احتياط است که ارث برده شود، چيز ديگر هم ندارم مگر بعضي مختصر است آن هم ديگر احتياج به گفتار ندارد.))

منبع: پرسمان دانشجويي

.

ادامه مطلب



[ یک شنبه 9 آبان 1395  ] [ 12:20 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 
زندگينامه آيت الله سيد مصطفي خميني

روز اول آبان سالگرد شهادت آيت الله حاج سيد مصطفي خميني اولين فرزند حضرت امام خميني (ره) است .
شهيد مصطفي خميني‌ در 21 آذر 1309 ه‍ ش برابر با 21 رجب 1349 ه‍ ق در محله الونديه شهرستان قم در منزل اجاره‌اي متولد شد. به مناسبت نام پدر بزرگ پدري‌اش «شهيد سيدمصطفي موسوي‌» او را نيز مصطفي ناميدند. مادر گرامي‌اش خانم خديجه ثقفي در انتخاب اين اسم براي فرزندش مي‌گويد :
«من خيلي دوست داشتم كه نامش مصطفي باشد و نمي‌دانم آقا چه دوست داشتند، ولي من ايشان را راضي كردم و گفتم كه چون نام پدرتان مصطفي بوده است‌، بسيار مناسب است و آقا هم راضي شدند و اسمش را محمد گذاشتيم‌، لقبش را مصطفي و كنيه‌اش را ابوالحسن گذاشتيم‌، ابوالقاسم نگذاشتيم كه هر سه مشابه حضرت رسول (ص‌) نشود.2» سيد مصطفي ديرتر از كودكان ديگر زبان باز كرد، به‌گونه‌اي كه تا چهار سالگي فقط چند كلمه را مي‌توانست بگويد؛ اما ديري نپاييد، او را به مكتب‌خانه‌اي در نزديكي منزلشان گذاشتند. اين اقدام تأثير فراواني در حرف زدن وي بر جاي گذاشت و نگراني اطرافيانش برطرف شد.3
او در دامن مادري با تقوا و پدري دانشمند و در محيطي آكنده از معنويت و عرفان رشد كرد. گرچه در بسياري از رفتارهاي فردي و اجتماعي مانند ساير كودكان بود، ولي گه‌گاه با رفتار و كردارش كه از نبوغ و استعدادي سرشار حكايت مي‌كرد، ديگران را به شگفتي وا مي‌داشت‌. مصطفي كودكي لاغر اندام ولي شجاع و جسور بود. پس از طي دوران كودكي راهي دبستان شد. تا پنجم ابتدايي در دبستان «باقريه‌» و «سنايي‌» قم به تحصيل پرداخت‌.4 در چهارده سالگي به تحصيل مقدمات علوم و معارف ديني پرداخت‌. او داراي نبوغ و هوش سرشاري بود و بدين جهت به سرعت از همرديفان خود پيشي گرفت‌. آية‌الله حاج شيخ جعفر سبحاني از اساتيد بنام حوزه علميه قم و يكي از مراجع تقليد درباره نبوغ او چنين مي‌گويد:
«از جمله خصوصيات ايشان در درس‌، در درجة اول استعداد قويشان بود؛ حافظه‌اي قوي هم داشت‌. بيشتر اشخاص خوش فهم و خوش فكر، از حافظه‌اي قوي برخوردار نيستند؛ ولي ايشان در عين حال كه فهمي خوب و دقتي بسيار داشت‌، داراي حافظه خوبي هم بود؛ به همين دليل با اصرار من ؛ ايشان همة الفية ابن مالك را حفظ كرد و نه تنها حفظ مي‌كرد، بلكه خوب هم مي‌خواند. گاهي كه من مطلبي درباره زندگي علما نقل مي‌كردم‌، ايشان علاقه‌مند شد كه آن بخش از كتاب نخبة‌المقال را (كتابي در موضوع تراجم و رجال‌) كه راجع به علما بود، حفظ كند. بعدها كه معقول را نزد ديگران مي‌خواندند، قسمتي از اشعار منظومه را هم حفظ كرده بودند و مي‌خواندند. هم عمق فكري و هم ذكاوت داشت و در كنار اين دو، داراي حافظه‌اي قوي بود. يكي از مواهبي كه ايشان داشت‌، فكر زايا بود. گاهي در يك مسأله‌، اگر طرف مقابل هم مثل ايشان حال و حوصله داشت‌، شايد يك ساعت و نيم بحث مي‌كردند. ايشان مي‌توانست مسأله را به صورت ممتد با طرف مقابل بحث كند.5» به علت علاقه و استعداد درخشان توانست طي مدت دو سال و چند ماه كتابهاي سيوطي‌، حاشيه ملاعبدالله، معالم‌الاصول‌، شمسيه‌، مطول و بخشي از شرح لمعه را به پايان برساند.6
در هفده سالگي‌، پس از پايان دوره مقدمات حوزه معمم شد خانم فريده مصطفوي‌، خواهر ايشان در اين مورد مي‌گويد: «... به ياد دارم در روزي كه ايشان ملبس شد، حضرت امام در يك مجلس مهماني‌، عده‌اي از دوستان را براي ناهار دعوت كردند تا ايشان تشويق شود و با تشريفات خاصي عمامه بر سر ايشان گذاشتند. اين براي ما يك خاطره جالبي بود كه مي‌ديديم‌، او با شادي و خوشحالي زيادي با لباس جديد از مهمانها پذيرايي مي‌كند.»7
دوره سطح حوزه را به مدت پنج سال نزد حضرات آيات‌: مرتضي حائري يزدي‌، محمدجواد اصفهاني‌،شهيد محمد صدوقي و سيدمحمدباقر سلطاني فرا گرفت‌. ضمن اشتغال به فراگيري فقه و اصول‌، فلسفه را نيز نزد آية‌الله سيد رضا صدر آغاز كرد و منظومه حكمت سبزواري را نزد وي فرا گرفت و خود نيز به تدريس آنها در مدرسه حجتيه قم پرداخت‌. پس از آن جهت فراگيري «اسفار» به حوزه درس آية‌الله سيدابوالحسن رفيعي قزويني و علامه سيدمحمدحسين طباطبايي روي آورد.8
سيد مصطفي در بيست و يك سالگي در درس خارج آيات عظام سيدحسين طباطبايي بروجردي‌، و سيدمحمد حجت كوه‌كمري حضور يافت‌. نزديك به سيزده سال فقه و اصول را نزد والد گرامي‌اش فرا گرفت‌. از محضر درس آية‌الله سيدمحمد داماد نيز بهره گرفت‌.9 در آن زمان مرحوم آية‌الله العظمي بروجردي امتحاني را در سطح طلاب شاخص حوزه علميه قم گذاشته بودند كه پس از اعلام نتايج‌، حاج آقا مصطفي يكي از چهار نفر طلبه ممتازي بود كه معرفي شد.10
برفراز كرسي اجتهاد
حاج آقا مصطفي پس از تلاش فراوان در 27 سالگي به درجه اجتهاد نائل آمد، اجازه اجتهاد او از طرف امام خميني (ره‌) بود. عارف واصل آية‌الله حاج سيدرضا بهأالديني كه ساليان طولاني با ايشان حشر و نشر داشت‌، در خصوص مقام علمي او چنين مي‌نويسد: «بسمه تعالي‌. الحاج مصطفي آية‌الله جمع بين‌المعقول و المنقول و السياسة الاسلامية و الدينيه في شبابه و بلغ مابلغ من نوادر زماننا بل من نوادر الاعصار و الازمان‌...»
«آيت‌الله حاج آقا مصطفي دانش‌هاي عقلي و نقلي‌، سياست اسلامي و ديني را در جواني كسب كرد و به آن مراتبي كه بايد برسد، رسيد. او از نخبگان زمان ما بود، بلكه از شخصيت‌هاي برجسته روزگار به شمار مي‌آمد» در مدت توقف دوازده ساله در حوزه نجف سيدمصطفي خميني به بهره‌گيري از حضور آيات عظام و مراجع تقليد حوزة علميه نجف‌اشرف آقايان‌: سيدابوالقاسم خويي‌، سيدمحمود شاهرودي و سيدمحسن حكيم پرداخت‌. از محضر درس آية‌الله سيدحسن بجنوردي نيز استفاده كرد. مرحوم آية‌الله سيدعباس خاتم يزدي در اين باره مي‌گويد: «مرحوم بجنوردي تعبير فوق‌العاده‌اي در خصوص آقا مصطفي داشت و آن اين بود كه‌: من از ايشان استفاده مي‌كنم ؛ درست همان حرفي كه مرحوم نراقي در مورد شاگرد خود، شيخ انصاري دارد.12» سيدمصطفي در سال 1340 ش در مدرسه حجتيه قم به تدريس اصول‌، فقه و فلسفه (منظومه سبزواري ) پرداخت‌.13 و اسفار ملاصدرا را براي جمعي از طلاب تدريس نمود و حاشيه‌اي نيز بر آن نوشت‌.14 آية‌الله العظمي خامنه‌اي در خصوص حوزة تدريس حاج آقا مصطفي مي‌فرمايند:
«او يك مدرس معروف بود. فلسفه درس مي‌داد، فقه درس مي‌داد و به‌عنوان يك چهره برجسته در ميان طلاب حوزه و فضلا و مدرسين معروف بود.15»
در دوران تبعيد، پس از انتقال از تركيه به عراق‌، در نجف‌اشرف بخشي از وقت خود را به تدريس خارج اصول اختصاص داد. حجة‌الاسلام سيدعلي‌اكبر محتشمي‌پور مي‌گويد:
«در سال 1346 ش‌، عده‌اي از طلاب مبرز و فضلاي سرشناس حوزه نجف از جمله مرحوم حجة‌الاسلام والمسلمين حاج شيخ علي‌اصغر طاهري (كني‌) و حجج‌اسلام آقايان علي‌پور، سجادي‌، روحاني‌، برقعي و... و اينجانب با توجه به اينكه جاي درس و بحث اصول فقه حضرت امام در حوزه علميه نجف‌، خالي بود و با عنايت به فوق‌العادگي‌ِ مراتب علمي و سيطره و تسلط كامل آية‌الله حاج آقا مصطفي خميني به علوم و مباحث عقلي و همچنين فقه و اصول و شناخت دقيق ايشان از مباني ارزندة حضرت امام و ساير فرهيختگان حوزه تصميم گرفتيم تا در كنار حضور در محفل درس فقه حضرت امام‌، از حاج آقا مصطفي درخواست كنيم تا درس خارج اصول را در نجف براي طلاب و فضلا شروع كنند كه اين درخواست مورد اجابت معظم‌له قرار گرفت و از آن تاريخ تا پايان عمر شريف و پر بركتشان به مدت ده سال‌، يك دورة اصول فقه را با سبك تحقيقي نوين‌، تدريس فرمودند كه درخشش علمي ايشان بيشتر روشن گرديد و محصول آن‌، مجلدات كتاب «تحريرات في‌الاصول‌» است‌.16»

تأليفات
با اينكه حاج آقا مصطفي هنوز جوان بود، ولي ديري نپاييد كه در زمينه‌هاي تحقيق و تأليف نيز توجه همگان را به خود جلب نمود. مرور اجمالي بر تأليفات ايشان‌، بهترين گواه بر نبوغ و فقاهت پوياي آن محقق و فقيه فرزانه است‌.17 1ـ القواعد الحكميه (حاشيه براسفار ملاصدرا)
2ـ حاشيه بر شرح هدايه ملاصدرا
3ـ حاشيه بر مبدأ و معاد ملاصدرا
4ـ كتاب البيع (اين كتاب در سه جلد بوده‌؛ ولي در حال حاضر فقط جلد اول و بحث ولايت فقيه از جلد دوم آن موجود است‌) 5ـ كتاب الاجاره
6ـ مستند تحريرالوسيله
7ـ الحاشية علي‌العروة الوثقي
8ـ كتاب الخيارات
9ـ المكاسب المحرمه
10ـ الواجبات في‌الصلاة
11ـ كتاب الصوم
12ـ تحريرات في‌الاصول (8 جلد)
13ـ كتاب الطهارة
14ـ القواعدالرجاليه
15ـ حاشيه بر مستدرك مرحوم ميرزاحسين نوري
16ـ شرح زندگاني ائمه معصومين
17ـ تطبيق هيئت جديد بر هيئت و نجوم اسلامي
18ـ تفسيرالقرآن الكريم (4 جلد)
19ـ الفوائد و العوائد
20ـ الخلل في‌الصلاة

ازدواج
حاج آقا مصطفي در سال 1335 شمسي با خانم معصومه حائري دختر آية‌الله حاج شيخ مرتضي حائري يزدي ازدواج نمود. خانم خديجه ثقفي همسر امام خميني (ره‌) دربارة چگونگي اين ازدواج مي‌گويد: «يك وقت شايع شد كه با آقا مرتضي حائري وصلت كرده‌ايم‌، به‌طوري كه مصطفي مي‌گويد: وقتي آقاي حائري از صحن حرم بيرون مي‌آيد، رفقا مي‌گويند كه پدر زنت آمد. اين شايعه به گوش آقا رسيده بود و يك شب آقا از من پرسيد كه دختر آقاي حائري را ديده‌اي‌؟ من هم كمي توضيح دادم‌. آقا گفت‌: چطور است اين دروغ را راست كنيم‌؟ گفتم كه هر طوري صلاح مي‌دانيد. فردا صبح هم آقا پيغام فرستاده بود و ظهر، آنها جواب داده بودند و باز آقا پيغام داده بود كه همان شب بروند براي صحبت‌؛ بعد به ما خبر دادند كه مردها رفته‌اند و ما زنها هم بعداً رفتيم و قرار عقد گذاشته شد.18»
اولين فرزند آنها محبوبه بود كه به جهت ابتلا به بيماري مننژيت درگذشت‌. دومين فرزند حسين‌، نام داشت كه هم‌اكنون در كسوت روحانيت است‌. سومين فرزند آنها مريم است كه تا دوره دكترا تحصيل كرده است‌. يورش ناگهاني مأموران ساواك در روز 13 دي 1343 به منزل امام براي دستگيري حاج آقا مصطفي سبب ترس و وحشت همسر او شد كه با سقط جنين و از بين رفتن فرزند چهارم ايشان همراه بود.19

مبارزات و فعاليت‌هاي سياسي
فداييان اسلام
شهيد مصطفي خميني قبل از شروع نهضت امام خميني (ره‌) تا حدودي با جريانهاي سياسي جامعه آشنايي داشت و نسبت به جريانهاي مذهبي همفكري و گرايش داشت يكي از مؤثرترين تشكلهاي سياسي و مذهبي‌، جمعيت فداييان اسلام بود كه با تكيه بر مباني فكري ديني به مبارزات دامنه‌داري از سال 1320 تا 1334 دست زد. سيد مصطفي با رهبر اين جمعيت‌؛ يعني شهيد سيدمجتبي نواب صفوي آشنا بود و در جلسات آن شركت مي‌كرد. با نفر دوم اين جمعيت نيز كه شهيد عبدالحسين واحدي بود، ارتباط دوستانه و نزديكي داشت‌. آية‌الله صادق خلخالي در خاطرات خود در اين خصوص مي‌گويد: «]سيدمصطفي‌[ هيچ‌گاه حاضر نبود زير بار ظلم و ستم برود و از اين جهت ايشان‌، بي‌اندازه به مرحوم نواب و مرحوم واحدي علاقه داشت و با آنها در جلسات خصوصي شركت مي‌كرد. مخصوصاً در منزل آية‌الله شهيد صدوقي (قدس سره‌)، كه شهيد واحدي مدتي در آنجا مخفي بود.20»
آشنايي و ارتباط سيدمصطفي با بنيانگذاران جمعيت فداييان اسلام‌، موجب شد كه از همان دوره جواني توجه خاصي به مبارزه با رژيم پهلوي داشته باشد. خود حاج آقا مصطفي خميني در اين باره مي‌گويد: «جمعيتي در ايران معروف بودند به فداييان اسلام‌، رئيس آنها مردي بود به نام نواب صفوي (مجتبي‌) كه واقعاً دلير و توانا و از روي احساس‌، سنگ اسلام را به سينه مي‌زد و نمي‌توان او را دور از حقيقت دانست‌؛ و مرد شماره دو آنها، دوست عزيز خودم‌، شهيد عبدالحسين واحدي بود. اين طايفه‌، دير زماني در قم زيست مي‌كردند و آن وقت ما قم بوديم و از دور آنها را مي‌پاييديم‌. تا آن كه شبانه‌، عده‌اي با چوب و چماق‌، در پيش چشم چند صد نفر طلبه‌، بر آنان هجوم بردند و آنان را زدند كه ديگر كار به آخر رسيده‌، ديگر نتوانستند در قم بمانند و در نتيجه رحل اقامت را به تهران بردند.... سرانجام به دست پسر رضاخان جلب شدند و با سكوت مرگبار علما، آنها را تيرباران كردند، گرچه دوست من عبدالحسين را در جاي ديگر از بين بردند و داغش را به دل ما گذاردند21...»

لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي
آية‌الله سيدمصطفي خميني‌، در زمان تصويب لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي (شانزدهم مهر 1341) كه طي آن توطئه اسلام‌زدايي و مذهب‌ستيزي رژيم پهلوي‌، وارد مرحله نويني شد و در واكنش به آن‌، مبارزات جدي و رسمي امام عليه رژيم پهلوي آغاز شد به همراه مادرش در عراق به سر مي‌برد و سرگرم زيارت عتبات عاليات بود. ساواك در سند شماره‌: «103 تاريخ 17/3/42» آورده است‌:
«آيت‌الله خميني براي آن كه مبارزه خود را حادتر نمايد زن و بچة خود را به اتفاق پسرش مصطفي خميني به نجف‌فرستاد و در شهرهاي ايران با پيك‌هايي كه مي‌فرستد با علماي زير تماس دارد...»22 در يكي ديگر از گزارشهاي ساواك كرمانشاه به اداره كل سوم در تاريخ 27/11/42 آمده است‌: «محترماً برابر گزارش مأمور ويژه به طوري كه فرزند كوچك آقاي سيداحمد زنجاني اظهار داشته سال گذشته مصطفي خميني به اتفاق مادرش (فرزند آيت‌الله خميني‌) به كرمانشاه آمده و چند شب در منزل سيدزنجاني بوده و سپس به عراق رفته‌اند و اضافه نموده كه مصطفي خميني مخالف دولت است و تعدادي نوار ضبط صوت كه سخنراني‌هاي آقاي خميني روي آن ضبط شده با خود به عراق برده و در نجف و كربلا به وسيله بلندگو آن را پخش نموده‌...»
سيدمصطفي پس از بازگشت از سفر عتبات عاليات‌، در كنار امام قرار گرفت‌، و به فعاليت‌هاي سياسي عليه حكومت پهلوي مشغول شد. حجة‌الاسلام تقي درچه‌اي در خاطرات خود راجع به فعاليت‌هاي ايشان مي‌نويسد: ]در ايام قبل از 15 خرداد 1342[ آن زمان كه در منزلي ـ جنب مدرسه حجتيه ـ به راهنمايي ايشان‌، با جمعي از دوستان طلبه به‌طور خصوصي و مخفيانه در تنظيم متن سخنراني‌هاي امام (ره‌) كار مي‌شد، يكي دو نفر از افراد، صفحات چاپ شدة سخنراني را تفكيك و تنظيم مي‌كردند و يكي منگنه مي‌زد و ديگري جزوه‌ها را شمارش و دسته‌بندي مي‌نمود و آن ديگري براي پخش و توزيع در شهرستانها (بويژه تهران‌) فعاليت داشت و هر يك به نوعي در كمال آرامش و سكوت كه صدا از منزل خارج نشود و خداي ناكرده اتفاقي از ناحيه ساواك پيش نيايد و زحمات هدر نرود، شاهد بوديم كه شهيد حاج آقا مصطفي (ره‌) چون يك مدير و مدبر و يا يك فرمانده عملياتي‌، گاهي شجاعانه مي‌نشست و گاهي اطراف دوستان طلبه قدم مي‌زد و راهنمايي مي‌كرد، افراد را به شوق بيشتر وامي‌داشت و چون به اصل كار معتقد بود و آن را اسلامي محض مي‌دانست‌، با سخنان متناسب و جملاتي از احاديث ائمه اطهار (عليهم‌السلام‌) به افراد اعتقاد بيشتري مي‌بخشيد. گاهي براي رفع خستگي و تجديد ذائقه‌، طنزي را بيان و اديبانه‌، بازگو مي‌كرد... در كار مبارزاتي بسيار با علاقه‌، دلسوخته و عاشقانه تلاش مي‌كرد.24»

قيام پانزده خرداد
به دنبال سخنان تاريخي امام خميني (س‌) در عصر عاشوراي سال 1383 ق برابر با سيزدهم خرداد 1342 ش‌، در مدرسه فيضيه‌، رژيم شاه تصميم به دستگيري و بازداشت آن حضرت گرفت‌.
مأموران رژيم نيمه شب 15 خرداد منزل امام (ره‌) را به محاصره در آورده‌، ايشان را دستگير و بلافاصله به تهران منتقل كردند. در تهران ابتدا به باشگاه افسران بردند و در سلولي انفرادي زنداني كردند و ساعاتي بعد به پادگان قصر (بي‌سيم‌) انتقال داده و با صدور قرار بازداشت موقت‌، زنداني كردند.25
امام خميني شب‌هاي محرم در منزل آقا مصطفي مي‌خوابيدند؛ بنابراين نخستين كسي كه در جريان دستگيري ايشان قرار گرفت‌، حاج آقا مصطفي بود. او ابتدا سعي كرد كه از بردن امام ممانعت كند، اما تلاش او بي‌فايده بود؛ زيرا مأموران او را تهديد كردند كه اگر پيش بيايد، به سويش شليك خواهند كرد. امام خميني نيز وي را از آمدن نهي كردنددستور پدر او را از تلاش براي همراهي با ايشان منصرف كرد.26 سيدمصطفي با مشاهده اين وضعيت با تمام نيرو فرياد زد : «مردم‌! خميني را بردند...»27
آقاي محمود بروجردي (داماد امام‌) در خاطرات خود از آن روزها، ضمن تأييد مطالب ذكر شده‌، يادآور مي‌شود كه سيدمصطفي پس از دستگيري امام آرام و قرار نداشت و دنبال راه چاره بود و به نزديكان مي‌گفت‌: «چه بايد كرد؟».
گرچه آقا مصطفي از ابتداي نهضت امام با ايشان و در كنار ايشان بود؛ ولي از اين پس حضور وي در صحنه نهضت امام‌، وارد مرحله نويني شد. از ساعات اوليه بامداد، مأموريت سنگين خود را در غياب رهبر نهضت شروع كرد. آقاي محمود بروجردي كه از نزديك شاهد فعاليت‌هاي او بوده در ادامه خاطراتش از آن روز، مي‌گويد:
«مردم گروه گروه جمع شدند و پس از ساعتي حاج آقا مصطفي‌، پيشاپيش مردم قم به طرف صحن مطهر [حضرت معصومه (س‌)] حركت كردند. ساعت نُه صبح‌، صحن مطهر مملو از جمعيت شد. شعارهاي مختلفي به گوش مي‌رسيد. از قبيل «يا مرگ يا خميني‌!»، «خميني بت‌شكن آزاد بايد گردد!»، «ما مرجعمان را مي‌خواهيم‌»... شهيد حاج آقا مصطفي روبروي ايوان آيينه در صحن‌، روي يك منبر كوتاهي نشسته بود و مردم او را احاطه كرده بودند. تا اينكه‌، نيروهاي نظامي از هوا و زمين در خيابانهاي قم به مردم حمله كردند و رفت و آمدها به بيت آيت‌الله زنجاني براي تعيين تكليف‌، مرتب ادامه داشت‌، تا اينكه يك نفر از مدرسين حوزه به نام حاج شيخ اسماعيل ملايري از طرف مراجع آمد و پيام داد كه مردم به خانه‌ها بروند. تا دستور بعدي‌، حاج آقا مصطفي در اينجا با سخناني همراه با شدت ناراحتي و گريه از مردم سپاسگزاري كرد و چنين بيان كرد: «من از شما مردم خوب و غيرتمند قم كه به مناسبت بازداشت پدر پيرم اين همه ناراحت و نگران هستيد و اين احساسات را ابراز مي‌داريد، تشكر مي‌كنم‌. اين ادامة حضور شما در صحنه سبب مي‌شود كه پدرم‌، زودتر آزاد گردند و به خدمت شما بيايند.28»
پس از بازداشت امام (ره‌) مسئوليت‌هاي گوناگوني پيش‌روي سيدمصطفي خميني قرار گرفت‌؛ از يك سو بايد براي آزادي امام تلاش مي‌كرد و از ديگر سو شبكه نهضت اسلامي را فعال نگه مي‌داشت و افزون برآنها مديريت بيت امام را برعهده بگيرد. گزارشهاي ساواك كاملاً گوياي اين مطلب است‌:
«الف‌: در شهرستان قم پسر آية‌الله خميني كه معمم مي‌باشد به جاي وي نشسته و دستورهاي او را مورد اجرا مي‌گذارد. و اعلاميه‌هايي تهيه و براي روحانيون مي‌فرستد.29»
ب‌: «بعد از دستگيري و بازداشت آية‌الله خميني پسر وي به نام سيدمصطفي كه معمم نيز مي‌باشد امور جاريه را انجام مي‌دهد و پولهايي هم توسط بازاريان تهران جهت پرداخت شهريه طلاب رسيده كه شهريه ماه جاري طلاب حوزه علميه قم وسيله نامبرده پرداخت گرديده است‌.30»
در دوازدهم مرداد 1342 امام خميني (ره‌) از بازداشتگاه خارج و به منزلي در داووديه تهران و پس از مدتي به قيطريه انتقال يافت‌. از اين تاريخ به بعد بود كه سيدمصطفي اجازه ملاقات و ارتباط مستقيم با امام را يافت‌. ساواك تهران در گزارشي چنين آورده است‌: «طبق اطلاع واصله اخيراً پسر آية‌الله خميني با افراد متنفذ و مخالف دولت در تماس مي‌باشد، چون مشاراليه مي‌تواند با پدرش ملاقات نمايد از اين لحاظ رابط بين پدرش و افراد مخالف دولت است‌.»31 ساواك شميرانات در نامة ديگري به تاريخ 31/5/42 جزييات بيشتر و دقيق‌تري از فعاليت‌هاي حاج آقا مصطفي براي رياست ساواك تهران ارسال نمود كه متن آن به شرح ذيل است‌:
«محترماً به عرض مي‌رساند به طوري كه در اطلاعيه‌هاي مربوطه مشروحاً به عرض رسانيده اغلب اشخاص وسيله تلفن با نامبرده بالا قرار ملاقات در نقاط مختلف كه با علائمي به يكديگر مي‌فهمانند گذارده و با اين ترتيب تماس‌هايي به راحتي بين آنان صورت مي‌گيرد كه چون خارج از منطقه اين بخش بوده به علاوه مقدورات و امكانات اجازه مراقبت بيشتري به اين بخش نمي‌دهد....32» ساواك بيش از اين نتوانست نظاره‌گر تلاشها و اقدامات حاج آقا مصطفي باشد به همين جهت طي دستوري شهرباني را موظف به احضار ايشان نمود:
«به قرار اطلاع روز شنبه (16/6/42) سپهبد نصيري رئيس شهرباني كل كشور و فرماندار نظامي تهران و حومه مصطفي خميني فرزند آية‌الله خميني را به دفتر كار خود احضار و خطاب به نامبرده اظهار داشته اخبار و اطلاعاتي مي‌رسد مبني بر اينكه وي داراي فعاليت‌هاي مشكوكي است و با برخي از روحانيون مخالف تماسهايي دارد و به همين جهت اخطار مي‌كند چنانچه مشاراليه در رويه خويش تجديدنظري به عمل نياورد و تماس و مراوده خود را با روحانيون مزبور و افراد ناراحت قطع نكند با عكس‌العمل شديدي از طرف مقامات و مراجع مربوطه روبرو خواهد شد.33»
در بسياري از شهرستانها در اعتراض به دستگيري و بازداشت امام خميني (ره‌) گروههاي مختلف به پاخاسته و با تشكيل جلسات سّري مذهبي ـ سياسي‌، فعاليت‌هاي دامنه‌داري را عليه رژيم و در جهت پيشبرد نهضت دنبال كردند. در تبريز نيز مبارزات گسترده‌اي به وجود آمد. به همين جهت عمال رژيم در سيزدهم آذر 1342 اقدام به دستگيري عده‌اي از علماي تبريز نموده‌، آنان را به تهران انتقال دادند.34
حاج آقا مصطفي در اعتراض به اين اقدام به ملاقات آية‌الله العظمي سيدمحمدهادي ميلاني رفت‌: «طبق اطلاع واصله پس از دستگيري عده‌اي از علماي تبريز سيدمصطفي خميني فرزند آية‌الله خميني شديداً برعليه دولت فعاليت مي‌نمايد و چند روز قبل گويا براي تماس با ميلاني به مشهد رفته است‌.35» مأموران ساواك كليه تحركات و اقدامات آقا مصطفي را تحت مراقبت شديد قرار داده و گزارش مي‌كردند. حتي ساعت مسافرت وي به قم و نوع وسيله نقليه را در گزارش خود، آورده‌اند.36 ناصر مقدم مديركل اداره سوم ساواك طي نامه‌اي به ساواك تهران در تاريخ 10/11/42 ضمن تأكيد مجدد بر مراقبت بيشتر از حاج آقا مصطفي دستور مي‌دهد بيوگرافي كامل وي را به همراه يك قطعه عكس او، تهيه نمايند.37
در همين ايام و در حالي كه اهالي قم زمستان سخت و طاقت‌فرسايي را طي مي‌كردند امام خميني (ره‌) عليرغم اينكه خود در محاصره مأموران امنيتي رژيم قرار داشت‌، از وضعيت اسف‌بار و تأثربرانگيز فقراي قم غافل نبوده‌، طي نامه‌اي به حاج آقا مصطفي وي را مأمور رسيدگي به وضعيت آنان نمود:
«جناب نورچشمي به قراري كه مطلع شدم وضع فقراي قم بسيار بد است‌. اين معني اينجانب را كاملاً ناراحت كرده است‌. مع‌الوصف با وضع حاضر آن طوري كه بايد و شايد نمي‌توانم به بندگان محترم خداي تعالي خدمت كنم‌. شما از قول من پس از اظهار تشكر از اشخاصي كه كمك كردند به اهالي محترم و ثروتمندان معزز تذكر دهيد كه خداي تعالي اين روزها را براي امتحان پيش مي‌آورد خوب است كه از امتحان الهي سرفراز بيرون بياييد و هر كس به مقدار مقدور خود به سادات محترم و ساير فقرا كمك كند اگر خداي نخواسته كسي در اين سرما تلف شود، همه مسئول هستيم و از انتقام خداي تعالي مي‌ترسم‌. والسلام عليكم و عليهم و رحمت‌الله؛ مقداري وجه فرستاده شد اين مبلغ كه شصت هزار تومان است با وجوهي كه اهالي محترم مي‌دهند در تحت نظر معتمدين محل هر طور صلاح است تقسيم شود چه خاكه ذغال و چه آذوقه و لباس‌.
روح‌الله الموسوي الخميني‌»
ساواك در تاريخ شانزدهم فروردين 1343، با آزادي امام خميني (ره‌) موافقت كرد و ايشان روانه قم شدند. سيد مصطفي با درايت و تدبيري كم‌نظير به ساماندهي امور مختلف در مسير پيشبرد نهضت پرداخته‌، براي رسيدن به اهداف موردنظر تلاش مي‌كرد. نمونه‌اي از اقدامات وي‌، سازماندهي و پشتيباني از نهضت امام خميني (ره‌) در منطقه خليج فارس است كه ساواك توانست به آن پي ببرد: «طبق اطلاع واصله شيخ رضا ناطق فرزند مجيد كه از مريدان خميني است مبلغ چهارصد تومان وسيله سيدمصطفي خميني (پسر خميني‌) جهت هزينه سفر به شيخ‌نشين قطر دريافت نموده ضمناً براي آن كه كسي نفهمد مشاراليه از مريدان خميني است نامه‌اي از آيت‌الله گلپايگاني گرفته و اقدام به گرفتن گذرنامه و برگ خروج از كشور نموده است و تا چند روز ديگر از فرودگاه مهرآباد تهران يا فرودگاههاي آبادان و شيراز عازم قطر مي‌شود. نامبرده اظهارنظر نمود كه‌: مقرر است پس از رسيدن به قطر رساله و نوشتجات خميني را ايادي او براي خيرالله لشگر بندرعباسي به قطر بفرستند تا وسيله من ميان اهالي قطر توزيع شود.39» مجموعه گزارشهاي ساواك در مورد مسافرت حاج آقا مصطفي به شهرهاي اصفهان‌، مشهد41 و خمين‌حاكي از حساسيت ساواك نسبت به ايشان است‌.

لايحه كاپيتولاسيون
براساس لايحه كاپيتولاسيون‌، رئيس و اعضاي هيئت‌هاي مستشاري نظامي و كارمندان اداري و فني امريكايي و خانواده‌هايشان در ايران از مصونيت و معافيت قضايي برخوردار مي‌شدند. اين لايحه را در خرداد ماه 1343 دولت حسنعلي منصور مطرح كرد و سوم مرداد همان سال در مجلس سنا به‌عنوان يكي از بندهاي الحاقي به قرارداد وين به تصويب رساند. اين لايحه يك بار هم در 21 مهر 1343 در مجلس شوراي ملي مطرح و تصويب شد. امام خميني (ره‌) پس از اطلاع از قانون مزبور اعلام نمودند كه در اين زمينه در چهارم آبان 1343 سخنراني خواهند نمود.
مقامات دولتي وقتي از اين تصميم با خبر شدند فردي را به نام «حسن مستوفي‌» به قم فرستاده تا ايشان را از اين حركت بازدارند. ولي امام حاضر به ديدار با آن شخص نشدند ـ او بناچار با حاج آقا مصطفي ديدار كرد و گفت‌: «... امريكا به منظور كسب وجهه در ميان مردم با تمام قدرت فعاليت مي‌كند و پول مي‌ريزد و از نظر قدرت در موقعيتي است كه هرگونه حمله به آن به مراتب خطرناكتر از حمله به شخص اول مملكت است‌! آيت‌الله خميني اگر اين روزها بنا دارند نطقي ايراد كنند، بايد خيلي مواظب باشند كه به دولت امريكا برخوردي نداشته باشد كه خيلي خطرناك است و با عكس‌العمل تند و شديد آنان مواجه خواهد شد. ديگر هر چه بگويند ـ حتي حمله به شخص شاه ـ چندان مهم نيست‌.43» در برابر اين تهديدات مصطفي با قاطعيت پاسخ داد :
«آيت‌الله خميني (ره‌) به وظيفه خودشان هر جور كه صلاح بدانند عمل مي‌كنند، اين‌گونه حرفها هم نمي‌تواند ايشان را در اجراي وظيفه و رسالتي كه برعهده دارند به تجديدنظر وا دارد.44»
امام خميني در موعد مقرر نطق تاريخي خود را در برابر جمعيتي نزديك به شش هزار نفر ايراد نمود. همچنين با انتشار اعلاميه‌اي از كاپيتولاسيون به عنوان «سند بردگي ملت ايران‌» نام بردند. سخنراني و اعلاميه امام واكنش‌هاي خشم‌آلود مقامات سياسي و امنيتي رژيم را برانگيخت‌. آنان تصميم گرفتند، امام را به تركيه تبعيد كنند. بنابراين در نيمه شب سيزدهم آبان 1343 ايشان را دستگير و پس از انتقال به تهران‌، بلافاصله به تركيه تبعيد كردند. حاج آقا مصطفي در ساعات اوليه روز سيزدهم آبان 1343 راهي خانه علما و مراجع گرديد. ابتدا با آية‌الله ميرزاهاشم آملي ديدار كرد. سپس راهي ملاقات و گفتگو با آية‌الله شهاب‌الدين نجفي مرعشي شد. شهرباني قم هم‌، با هماهنگي ساواك در ساعت 1015 صبح ايشان را دستگير45 و همان روز روانه ساواك قم نمود. ساواك قم هم‌، طي نامه‌اي به رياست ساواك تهران چنين نوشت :
«چون نامبرده فوق پس از دستگيري پدرش (آية‌الله خميني‌) در صبح روزجاري با جمع‌آوري اشخاص و مراجعه به منزل آيات و تحريك بازاريان ايجاد تشنج مي‌نمود لذا توسط مأمورين ساواك و شهرباني قم دستگير و به همراه اين نامه اعزام مي‌گردد.46» شهيد مصطفي پس از انتقال به تهران در زندان قزل‌قلعه بازداشت گرديد.47 روز چهاردهم آبان 1343 شعبه 7 بازپرسي دادستاني ارتش‌، قرار بازداشت موقت وي را صادر نمود.48 حاج آقا مصطفي پس از رؤيت حكم صادره در ذيل آن چنين نوشت : «بسمه تعالي‌. به اصل قرار و كيفيت بازداشت و به قرار بازداشت‌كننده شديداً معترضم‌. سيدمصطفي خميني‌» اما، به اعتراض ايشان توجهي نشد و شعبه 7 بازپرسي دادستاني ارتش در تاريخ 23/8/1343 قرار بازداشت را كه توسط دادگاه عادي شماره يك اداره دادرسي ارتش مورد تأييد قرار گرفته بود، به رياست ساواك اعلام و بدين ترتيب بازداشت ايشان ادامه پيدا كرد50 و به مدت 57 روز در زندان قزل‌قلعه به سر برد.51 ابتدا در تاريخ 14/8/43 يعني در بدو ورود به زندان‌، بازجويي مختصري از وي به عمل آمد؛52 پس از آن از تاريخ 19/8/1343 الي 28/8/1343 بازجويي‌هايي مفصل به عمل آمد كه در آن به تفصيل به مراتب فعاليت‌هاي تحصيلي و علمي‌، فعاليت‌هاي سياسي و روابط خود با امام خميني (ره‌) و ساير افراد پاسخ داده است‌.53 هنگامي كه امام خميني (ره‌) در شهر بورساي تركيه استقرار يافت‌، بدون اينكه از دستگيري فرزندشان مطلع باشد در تاريخ 19/8/43 وي را به‌عنوان وكيل تام‌الاختيار خود تعيين نمود. حضرت امام در اين راستا مرقوم داشته‌اند: «بسم‌الله الرحمن الرحيم
الحمدالله علي السرأ و الضرأ والسلام علي محمد و آله الطاهرين‌. و بعد، نور چشم محترم كه مورد وثوق اينجانب است‌، وكيل است از طرف حقير در كلية امورم‌. آنچه از وجوه از قبيل سهمين مباركين‌، مُطالب هستم به ايشان بدهند براي تأمين شهرية طلاب محترم‌؛ و وكيل هستند در اخذ و دستگردان سهمين مباركين و هر نحو وجهي كه بايد به من برسد، و در اعطا به محاّل مقرر خود. و وصي اينجانب هستند. و وصيتنامه‌ام در يكي از دفاتر موجود است‌. قضاي چندين سال صوم به‌عهده دارم احتياطاً، و دو ـ سه سال هم نماز احتياط كنند. كتب من از مصطفي است‌. اثاثية خانه مطلقاً از مادر مصطفي است‌. بقية وصيتنامه‌ام عمل شود. مراد از «نورچشمي‌» كه در صدر ورقه نوشته‌ام‌، فرزند بزرگم‌، آقا مصطفي خميني ـ ايّده‌الله تعالي ـ است‌، «و أُوصِيه‌ِ بِتَقوَي‌اللهِ و إِطَاعَة‌ِ أَمرِه‌ِ ؛ و أرَجُو مِنه‌ُ الدُّعَأَ فِي الحَيوة‌ِ و الوَفَاة‌ِ».54 5 رجب المرجب 1384
روح‌الله الموسوي الخميني‌»
رژيم پهلوي قصد داشت با زنداني كردن حاج آقا مصطفي در ميان مبارزان و مجاهدان نهضت امام خميني رعب و وحشت ايجاد نمايد و ارتباط آنان را با حضرت امام (ره‌) و فرزند گرامي‌اش به يك‌باره قطع كند و ادامه نهضت را با مشكل مواجه سازد. در مقابل حاج آقا مصطفي نيز با هوشياري و درايت در تلاش بود تا به طرق مختلف اين اتصال و همبستگي را حفظ نمايد. بنابراين در تاريخ 4/9/1343 وقتي از حكم پدر اطلاع مي‌يابد، طي نامه‌اي از زندان حجة‌الاسلام والمسلمين شهاب‌الدين اشراقي را از جانب خود براي انجام مسايل مقلدين امام‌، وكيل و نماينده خود معرفي مي‌كند، و اين‌گونه حضور معنوي امام خميني را در ميان مردم همچنان پابرجا و مستمر نگاه مي‌دارد.55
حاج آقا مصطفي در مدت بازداشت در زندان هيچ درخواستي جز رفتن به نزد امام خميني (ره‌) در تركيه را مطرح نكرد. هدف وي از اين درخواست عزيمت نزد حضرت امام (ره‌) و كسب تكليف از ايشان بوده است‌. ضمن اينكه در آن شرايط همگان به ويژه ايشان براي سلامت حضرت امام (ره‌) و احتمال خطر جاني براي ايشان جداً نگران بودند. بنابراين از هر طريق ممكن مي‌كوشيد اطلاعي در اين خصوص به دست آورد. گزارشهاي ساواك حاكي از اين است كه ايشان از مراجع و روحانيون در اين زمينه استمداد جسته است‌: «در ظرف چند روز اخير آية‌اله‌زاده‌، فرزند آية‌الله خميني به اطلاع بعضي از علما و روحانيون حوزه علميه قم رسانيده كه پس از تبعيد آية‌الله خميني مشاراليه (آيت‌الله‌زاده‌) كوچكترين اطلاعي از سرنوشت و حتي سلامت و حيات نامبرده ندارد و بدين طريق از آنان بالاخص از آية‌الله خوانساري براي به دست آوردن خبري از آية‌الله خميني استمداد نموده است‌...56» مقامات ساواك فكر مي‌كردند كه دور شدن سيدمصطفي از كانون نهضت يعني قم و حتي تهران‌، به احتمال زياد به روند نهضت لطمه جدي وارد خواهد كرد و از مقام و منزلت امام خميني (ره‌) نيز كاسته خواهد شد. به همين جهت با آزادي سيدمصطفي از زندان به شرط تبعيد به تركيه موافقت كردند. سيدمصطفي در ساعت شش بعدازظهر، تاريخ 8/10/1343 از زندان قزل‌قلعه آزاد گرديد.57 همزمان اداره دادرسي ارتش نيز قرار بازداشت ايشان را به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضايي تهران تبديل و طي نامه‌اي به ساواك اعلام نمود.58
حاج آقا مصطفي بلافاصله پس از آزادي عازم قم شد. حسن بديعي رئيس ساواك قم گزارش ورود فرزند ارشد حضرت امام خميني را اين چنين به ساواك تهران گزارش نموده است‌:
«... سيدمصطفي خميني ساعت 10 صبح روز 9/10/43 به قم وارد شد و پس از زيارت مردم در مجلسي كه به مناسبت خاتمه درس طلاب‌، آقاي نجفي ترتيب داده بود، رفت و سپس به منزل خود عزيمت نمود. اهالي در منزل از مشاراليه ديدن مي‌كنند. اتفاق قابل عرضي نيست‌.59»
روحانيون‌، طلاب علوم ديني و مردم پس از اطلاع از آزادي وي به سوي خانه ايشان رفتند و از وي ديدن كردند.60
تبعيد به تركيه
چنان كه پيش از اين نيز اشاره شده‌، شرط آزادي وي از زندان اين بود كه بعد از ديدار با خانواده‌اش در قم‌، در تركيه به امام خميني (ره‌) ملحق شود. وي پس از ورود به قم و مشورت با برخي از آيات عظام‌، از اين سفر منصرف شد.61 آيات عظام به اين دليل كه اين تبعيد براساس خواست و مصلحت حكومت پهلوي و به منظور دور كردن حاج آقا مصطفي از كانون نهضت و جلوگيري از تداوم آن در غياب رهبري نهضت و فعاليت مؤثر وي بود، با آن موافق نبودند. ضمن اينكه حاج آقا مصطفي پس از اطلاع از جريان اعزام نماينده روحانيون مرحوم سيد فضل‌الله خوانساري به تركيه و ملاقات با حضرت امام و مكاتبه امام با مراجع و خانواده‌، تا حد زيادي نگراني‌هايش نسبت به شرايط جسمي و امنيتي امام برطرف شد.
مأمورين ساواك به دستور رياست ساواك تهران‌، حاج آقا مصطفي را از لحظه آزادي تحت‌نظر داشتند. آنها از اين نكته مهم آگاه بودند كه اگر وي به مدت طولاني در قم بماند، چون ماه رمضان نيز نزديك بود، در اين ماه تبليغات گسترده‌اي به نفع امام خميني (ره‌) صورت خواهد گرفت‌؛ بنابراين در متقاعد كردن وي براي تغيير تصميم و رفتنش به تركيه سعي بسيار كردند، اما چون به نتيجه‌اي نرسيدند، در سيزدهم دي ماه 1343 يعني پنج روز پس از آزادي از زندان‌، دوباره او را دستگير و بلافاصله به تهران منتقل كردند. او شب را در باشگاه نخست‌وزيري سپري كرد و فرداي آن روز در ساعت 30/5 بعدازظهر با هواپيما به استانبول اعزام گرديد.62 از استانبول نيز به محل تبعيد امام (ره‌) در شهر بورسا انتقال يافت‌. در اولين برخورد امام (ره‌) با سيدمصطفي در بورسا، قبل از همه چيز از او پرسيدند: «با پاي خود آمدي يا شما را آوردند؟» ايشان پاسخ مي‌دهد كه مرا آورده‌اند. امام مي‌گويند: «اگر با پاي خود آمده بودي‌، همين الان شما را برمي‌گرداندم‌.63»
خبر تبعيد حاج آقا مصطفي به تركيه به سرعت پخش شد و نگراني‌هايي در مجامع حوزوي قم‌، نجف‌، كربلا و كاظمين ايجاد نمود.64 تحرك و جنب‌وجوش جديدي مشاهده و اين امر سردمداران رژيم را به تكاپو واداشت‌. ساواك در گزارش شماره «26378 تاريخ 12/12/43» گفته است‌:
«طبق اطلاع اخيراً مجدداً در شهرستان قم بين روحانيون ايجاد تشنج و ناراحتي شده و به روحانيون تهران از طرف آنها نامه‌هايي نوشته شده داير بر اينكه ما هر چه تحقيق كرديم از فرزند آيت‌الله خميني اطلاعي در دست نيست و در كشور تركيه هم ديده نشده و اين فكر در روحانيون قم قوت گرفته كه امكان دارد او را از بين برده باشند. گفته مي‌شود آيات‌اله نجفي و حائري و چند نفر ديگر از روحانيون درجه اول قم مراتب را به آيات‌اله نجفي‌، آملي‌، آشتياني و تنكابني نوشته‌اند و از آنها خواسته‌اند كه از دولت خواسته شود محل فرزند آيت‌الله خميني را اعلام دارند. ضمناً قرار بوده روز پنج‌شنبه 29/11/43 آقاي هيراد رئيس دفتر مخصوص شاهنشاهي نزد آيت‌الله آملي برود و ايشان از او خواهد خواست كه محل فرزند آية‌الله خميني را اطلاع دهند تا براي روحانيون از وجود و سلامت او يقين حاصل شود و جلوي تشنج فعلي گرفته شود.»
از يك سو جّو حاكم بر كشور تركيه و نظام تحميلي لائيك برآن و از سوي ديگر، عدم امكان ارتباط آسان مبارزين ايراني با امام و حاج آقا مصطفي در آنجا، شاهد كاهش فعاليت‌هاي سياسي و افزايش فعاليت‌هاي علمي آنها مي‌باشيم‌. كه ثمره آن تدوين چند كتاب فقهي است كه قبلاً به آنها اشاره شد. حجة‌الاسلام محمدرضا ناصري به نقل از حاج آقا مصطفي در اين زمينه خاطره زير را بازگو كرده است‌: «حاج آقا مصطفي (ره‌) در تركيه يار و همراه امام (ره‌) بود. وقتي امام (ره‌) كتاب تحريرالوسيله را مي‌نوشتند، مسايل آن را با ايشان بحث مي‌كردند. حاج آقا مصطفي (ره‌) مي‌گفت‌: در آن موقع‌، گاهي سر بحث‌، قيل و قال ما به حّدي بالا مي‌گرفت كه ساواكي‌ها مي‌آمدند و مي‌گفتند: آقا دعوا نكنيد، پدر و پسر كه با هم دعوا نمي‌كنند. بعد از آن كه بحث ما تمام مي‌شد و با هم مي‌نشستيم و چاي مي‌خورديم‌، مي‌گفتند: «اين چه دعوايي است كه بعد آن با هم مي‌نشينند و چاي مي‌خورند؟65» پس از چند ماه توقف در تركيه‌، به تدريج بازگشت حاج آقا مصطفي به ايران مطرح شد. باتوجه به دوري امام خميني (ره‌) از ايران و ويژگيهاي منحصر به فرد سيدمصطفي براي پر كردن خلأ ناشي از عدم حضور امام خميني (ره‌) و لزوم فعال نگهداشتن نهضت اسلامي و حفظ گسترش شبكة اطلاع‌رساني و ارتباطي آن‌، بازگشت سيدمصطفي به ايران اهميت بالايي داشت‌. امام خميني (ره‌) نيز به‌طور كامل با اين كار موافق بودند.
در اين زمان‌، حكومت پهلوي تحت فشارهاي فزايندة افكار عمومي و اعتراضات روزافزون مبارزين‌، به ويژه روحانيون در مورد پايان دادن به تبعيد امام خميني (ره‌) و سيدمصطفي‌، قرار داشت و در جستجوي يافتن راه‌حلي براي دور شدن از اين بحران بود. سيدمصطفي با درك اين موقعيت‌، سعي كرد از طريق رئيس سازمان امنيت بورسا، مقامات ساواك را براي بازگشت به ايران متقاعد كند. ساواك نيز، هم به دليل فشارهاي داخلي و هم مكاتبات و گفتگوهاي رئيس سازمان امنيت بورسا؛ ابتدا با درخواست سيدمصطفي با تعيين شروطي موافقت نشان داد؛ البته آنان با پيش كشيدن شرطهاي دشوار، سعي مي‌كردند سيدمصطفي را منصرف نمايند. براي روشن شدن بيشتر اين مسأله به مكاتبات سيدمصطفي با مأمورين امنيتي تركيه و گزارشهاي ساواك در اين راستا توجه فرماييد: «بسمه تعالي
جناب سرهنگ چنتر
متمني است لطفاً اقدام فرماييد كه بنده بتوانم به ايران مراجعت كنم چه آن كه از اوضاع خانوادگي هيچ اطلاعي در دست نيست و بدين جهت هم آقاي والد ناراحت هستند البته از بذل لطف دريغ نخواهيد فرمود و ناراحتي من هم براي بچه‌هايم موجب ناراحتي ايشان مي‌باشد البته هر چه زودتر اقدام خواهيد فرمود.
تاريخ 29 اسفند 43
سيدمصطفي خميني‌»
البته آنچه در اين نامه به عنوان بي‌خبري و نگراني از خانواده عنوان شده است‌، تا حدودي صحت داشته‌؛ ولي واقعيت اين بود كه ايشان مي‌خواست با توسل به اين بهانة مؤثر اجازة بازگشت به ايران و يا رفت و آمد آزادانه بين ايران و تركيه را از مقامات ايراني به دست آورد. شايان ذكر است كه همزمان با تلاشهاي سيدمصطفي در تركيه‌، در ايران نيز از سوي روحانيون تلاشي در حال انجام بود. در يكي از گزارشهاي ساواك استان مركز به تاريخ 7/6/1344 چنين آمده است‌: ساواك قم گزارش مي‌نمايد:
«آية‌الله نجفي‌، نامه به آقاي نخست‌وزير نوشته و تقاضا نموده كه خميني آزاد شود و اگر امكان ندارد، آقا مصطفي پسر خميني آزاد و اجازه رفت و آمد بين تركيه و ايران به وي داده شود. در غير اين صورت اجازه داده شود دو نفر به تركيه عزيمت نموده و در شهر بورسا (نه آنكارا) با خميني ملاقات نمايند.67»
به دنبال گفتگو و مكاتبة مقامات سازمان امنيت تركيه با دولت ايران‌، رئيس ساواك در واكنش به درخواست سيدمصطفي در ذيل گزارش نوشت‌: «آمدن او مانعي ندارد؛ ولي اگر كوچكترين عمل خلافي بكند و يا تماسهايي غيرمعقول بگيرد، يا اشخاص ناباب را بپذيرد، در مناطق جنوبي ايران زنداني خواهد شد.»68
همچنين در ذيل گزارش ديگري نوشت‌: «به دوستان ترك توجه داده شود كه نامبرده بايستي به خط خود تعهد بنمايد و محل توقف او هم بايد در قم نباشد در خمين يا جايي كه سازمان تعيين مي‌نمايد مي‌تواند سكونت نمايد.69» بخش 321 ادارة كل سوم ساواك نيز براي محكم‌كاري و پيشگيري از هرگونه عواقب ناشي از بازگشت سيدمصطفي به ايران‌، خطاب به مقامات ساواك‌، به ترتيب سلسله مراتب توضيحات زير را نوشت‌: «ضمناً لازم مي‌داند به عرض برساند كه چون سيد مصطفي از طرف پدرش وكيل در توكيل مي‌باشد كه در اموال منقول و غير منقول وي به هر نحو كه صلاح بداند دخل و تصرف كند. چنانچه به كشور مراجعت نمايد، سيل وجوه شرعيه كه تاكنون به علت عدم حضور آية‌الله خميني و سيدمصطفي در ايران راكد بود، مجدداً به حساب خميني سرازير خواهد شد و معلوم است كه اين وجوه به وسيلة سيدمصطفي به چه مصارفي خواهد رسيد. مضافاً براينكه تعهدنامه ضميمه نيز، هيچگونه ضمانت اجرايي نخواهد داشت‌. منوط به رأي عاليست‌.70»
سيد مصطفي برآن بود، با توجه به خلاء حضور حضرت امام در كانون مبارزه «حوزه علميه قم‌» و براي پيشبرد اهداف نهضت اسلامي و منويات امام خميني حتي‌الامكان به ايران برگردد، لذا با عنايت به اهميت فوق‌الحد موضوع‌، ايشان به برخي از شرايطي كه از سوي به اصطلاح مقامات امنيتي طرح شده بود موافقت نمودند، اين در حالي بود كه رئيس ساواك براي ممانعت معظم‌له براي ايران شرايط بسيار سختي را در فرا روي ايشان قرار داده بود، از جمله در سند شماره «46551/231 تاريخ 16/5/44» رئيس ساواك دستور داده است‌:
«مي‌تواند بيايد، مشروط برآن كه در دهات خود در نزديكي خمين زندگي نمايد و بايد دو نفر ژاندارم و دو نفر مأمور آگاهي از شهرباني مراقب بوده كه با يك نفر غير از اهل منزل خود و بستگان درجة يك تماس نگيرد و اگر هر كس از اطراف منزل رد شد به وسيله تيراندازي بايد معدوم شود. در غير اين صورت نمي‌تواند بيايد.71»
مقامات ريز و درشت ساواك با همه تعهدات غلاظ و شدادي كه براي انصراف ايشان از مراجعت به ايران وضع كرده بودند، با اين وصف و با مطالعه همه جانبه شرايط و پيامدهاي دور و نزديك‌، بازگشت آن عزيز رحيل را به ايران تحت هر شرايطي ممنوع اعلام كردند.

تبعيد به عراق يا تبعيدگاه ثانوي
درست در ايامي كه شاه و مقامات ساواك تلاش داشتند از پذيرش بازگرداندن شهيد حاج سيدمصطفي سرباز زنند و جريان آن را مشمول مرور زمان سازند،نيروهاي مبارز داخل ايران طي نامه‌ها، تلگرافها و طومارهاي متعدد براي مقامات و نهادهاي حكومتي دولت تركيه از جمله رياست جمهوري‌، دولت و مجلس آن كشور و همچنين با مراجعات مكرر به سفارتخانه‌هاي تركيه در كشورهاي مختلف نسبت به تبعيد امام و سرنوشت ايشان ابراز نگراني و به دولت تركيه اعتراض كردند. دولت تركيه با مشاهده و دريافت اين حقيقت كه امام خميني (ره‌) صرفاً يك شخصيت درون‌مرزي ايران نيست‌، بلكه موقعيت فرامرزي دارد، خود را در تنگناي سياسي شديدي احساس كرد. بدين جهت رژيم ايران را تحت فشار قرار داد تا امام خميني (ره‌) و حاج آقا مصطفي را به جاي ديگري منتقل كنند.72 بنابراين از اواسط سال 1344 براي مقامات رژيم پهلوي مسلم شد كه بايد اين مسئله را هر چه سريعتر براي دولت تركيه حل كنند. محمدرضا پهلوي طي پيام شفاهي براي آية‌الله سيداحمد خوانساري كه به وسيله جعفر شريف‌امامي در تاريخ 17/6/1344 فرستاد، اعلام كرد: «خميني را به عراق مي‌فرستم و يا به ايران خواهم خواست‌»
با مطالعه واكنشي كه رژيم پهلوي در مقابل تلاش‌هاي فرزند ارجمند امام خميني (ره‌) براي بازگشت به ايران نشان داده بود، مي‌توان فهميد كه بازگرداندن به ايران كاملاً منتفي است‌؛ لذا عوامل رژيم پهلوي چاره‌اي جز انتقال معظم له را به كشوري ديگر ندارند. اما اينكه چرا كشور عراق و شهر نجف را انتخاب كردند دلايل ديگري دارد.74 نكته مهم و قابل تذكر اين است كه امام خميني (ره‌) و حاج آقا مصطفي هيچ تقاضا و درخواستي در خصوص انتقال به عراق مطرح نفرمودند. گزارش سازمان امنيت تركيه در تاريخ 30/6/1344 اين نكته را تأييد مي‌كند:
«آقاي آية‌الله خميني از طريق فرزندش ملاسيد مصطفي تماس حاصل كرد و اطلاع يافت كه به او اجازه داده شده است كه به عراق برود. آقاي خميني و پسرش از اين پيشنهاد بي‌اندازه خوشحال شدند و علاقه‌مندي خود را براي رفتن به عراق ابراز داشتند. ايشان اظهار كردند كه علاوه بر دوستان بسياري كه در آنجا دارند، بسياري از مردم آنجا از فرقه ايشان (مقصود شيعه بايد باشد ـ مترجم‌) مي‌باشند75....»
سرانجام در روز سه‌شنبه 13 مهر ماه 1344 (9 جمادي‌الثاني 1385) هواپيماي حامل امام و حاج سيدمصطفي خميني از تركيه به سوي عراق پرواز كرد و در ساعت 2 بعدازظهر در فرودگاه بغداد به زمين نشست‌.76 امام خميني (ره‌)، به همراه فرزندشان از بغداد رهسپار كاظمين شدند. دو روز در اين شهر در مهمانخانه جمالي كه صاحبش اصالتاً ايراني بود، توقف كردند. حاج آقا مصطفي ساعتي پس از ورود به كاظمين و كمي استراحت‌، چون پولي به همراه نداشتند و روحانيون و مبارزين ايراني مقيم عراق از ورود آنها اطلاعي نداشتند، از همان مسافرخانه به نجف‌اشرف تلفن كرد. ايشان به منزل آقاي شيخ نصرالله خلخالي‌، از افراد قديمي و مورد اعتماد امام خميني و مراجع وقت تلفن كردند تا وي را در جريان امر قرار دهند. اما در اين روزها وي در نجف نبود و به مسافرت رفته بود. حاج آقا مصطفي به ناچار به منزل آيت‌الله خويي تلفن كرد؛ مستخدم آية‌الله خويي مورد خطاب حاج آقا مصطفي قرار گرفت و از همين گفتگو خبر ورود امام خميني (ره‌) و حاج آقا مصطفي در نجف منتشر گرديد. در ساعات پاياني بعدازظهر نيز آقاي خلخالي از مسافرت برگشت و مشتاقان امام براي اطلاع از اين رخداد به مدرسه آيت‌الله بروجردي نجف‌، كه معمولاً شيخ نصرالله خلخالي بعدازظهرها آنجا مي‌رفت‌، هجوم آوردند.
دولت عراق نيز با مشاهده جنب و جوش ياران و دوستداران امام‌، در روز دوم ورود آن حضرت به عراق‌، يكي از وزيران دولت به نام عبدالرزاق محي‌الدين (وزير وحدت عراق‌) را به ديدن امام فرستاد. مشاراليه از سوي عبدالسلام عارف‌، رئيس جمهور عراق‌، اين مأموريت را انجام مي‌داد و ظاهراً با گشاده‌رويي از امام و فرزندشان استقبال و اعلام مي‌كند كه هر نوع تسهيلاتي لازم داشته باشند، دولت حاضر است آنها را تأمين كند. در روز دوم ورود امام به كاظمين‌، علماي طراز اول نجف نيز هركدام‌، يكي از فرزندان خود را براي عرض خيرمقدم راهي بغداد كردند.
در روز سوم ورود امام و آقا مصطفي به كاظمين‌، عصر آن روز ـ پنج‌شنبه پانزدهم مهر 1344، آن دو به همراه كساني كه به استقبالشان آمده بودند، به اتفاق هم به سوي سامرا حركت كردند. در سامرا خبر ورود آنها پيچيده بود و كارواني نيز همراه ايشان بود؛ مجلس جشني نيز به همين مناسبت در مدرسه آيت‌الله ميرزاحسن شيرازي‌، معروف به ميرزاي شيرازي‌، برپا گرديد. عصر روز جمعه شانزدهم مهر 1344 امام‌، حاج آقا مصطفي و استقبال‌كنندگان همراه آنها، راهي كربلا شدند. در 30 كيلومتري شهر، در قصبه «مسيّب‌» افرادي از طلاب علوم ديني و مردم كربلا و نجف به استقبال آمده بودند.77 حضرت امام و فرزندشان با استقبال شاياني وارد كربلا شدند و پيش از همه به زيارت مرقد مطهر امام حسين (ع‌) و شهداي كربلا شتافتند. مدت توقف در كربلا بيش از دو شهر قبلي‌، يعني يك هفته به طول انجاميد. باتوجه به اكثريت جمعيت شيعه در كربلا كه بسياري از آنها نيز ايراني‌الاصل بودند، استقبال بسيار خوبي‌، عليرغم ممانعت‌ها و توطئه‌ها و شايعات‌، كه از سوي عوامل رژيم پهلوي پخش مي‌شد، از امام خميني (ره‌) و حاج آقا مصطفي به عمل آمد.78 مقصد نهايي‌، نجف‌اشرف بود. شيخ نصرالله خلخالي در نجف براي آنها منزلي با اسباب و اثاثيه مورد نياز تدارك ديده بود.79 عاقبت عصر جمعه 23 مهر 1344، امام و حاج آقا مصطفي همراه كاروان عظيمي‌، رهسپار نجف شدند. پس از ورود به نجف‌، ابتدا به زيارت حرم علوي شتافتند، آن گاه راهي خانه‌اي شدند كه در خيابان شارع الرسول اجاره شده بود. در نخستين شب ورود، برخي از علماي بلندپايه نجف از جمله‌، آيت‌الله سيدمحمود شاهرودي‌، آيت‌الله سيدابوالقاسم خويي و شماري از علماي حوزه علميه نجف از آنها ديدار كردند. آيت‌الله سيدمحسن حكيم نيز در دومين شب ورود آنها به ديدارشان رفت‌. البته در كليه مراحل انتقال امام و حاج آقا مصطفي به عراق تا استقرار در نجف‌، تلاش‌هاي پنهاني وجود داشت كه ورود آنها را عادي جلوه دهد و در نهايت‌، نگذارند استقبال باشكوهي صورت گيرد.80
به هر صورت با استقرار امام و فرزندشان مرحله ديگري از نهضت اسلامي شروع شد كه متفاوت‌تر از دوره‌هاي قبل بود. در اين مرحله‌، حاج آقا مصطفي پس از امام‌، نقش اول را در هدايت نهضت اسلامي برعهده داشت‌. در اين دوره كه حدود سيزده سال به طول انجاميد، در دوازده سال آن‌، معظم‌له حلقه اتصال اجزاي نهضت اسلامي در ايران و نقاط جهان‌، با كانون آن در نجف بود.
ادامه مبارزه در نجف
به‌طور مسلم قبل از تبعيد امام خميني (ره‌) و حاج آقا مصطفي به نجف‌، بين مبارزين ايراني با گرايشهاي فكري اسلامي و گاهي غيراسلامي‌، ارتباطهايي وجود داشته‌، ولي از انسجام و استحكام لازم برخوردار نبوده است‌. با ظهور رهبر سياسي ـ مذهبي و قدرتمندي چون امام خميني (ره‌)، مبارزان مسلمان از ايران‌، عراق‌، كشورهاي اسلامي‌، اروپا و امريكا متوجه نجف شدند و با وجود اختلاف نظرها و برخورداري از سطوح مختلف فكري و مبارزاتي‌، رهبري امام خميني (ره‌) را پذيرفتند. در مقاطعي‌، حتي نيروهاي چپگرا و مخالفين رژيم پهلوي با گرايشهاي غيراسلامي نيز سعي فراواني به عمل آوردند كه از حمايت امام خميني (ره‌) برخوردار شوند، اما موفق نشدند. با توجه به تنوع ديدگاههاي مبارزان و پيچيدگي جريان مبارزه و كنترل‌ها، مراقبت‌ها و تلاش‌هايي كه سعي در نفوذ در شبكه نهضت اسلامي داشت و بيت و اطرافيان امام‌، كانون توجه بود، حاج آقا مصطفي يكي از با اهميت‌ترين و سخت‌ترين نقش‌ها را در ايجاد و برقراري رابطه با مبارزان عليه حكومت پهلوي در سطوح مختلف برعهده گرفت‌. چنان كه اشاره شد، محوريت و مركزيت ارتباطهاي سيدمصطفي‌، با مبارزين مسلمان بود. قابل ذكر است كه حاج آقا مصطفي درگير امور مالي بيت امام نبود و صرفاً به امور اجرايي و ارتباطهاي نهضت امام خميني (ره‌) و نظارت بر آنها همت مي‌گماشت‌. در يكي از گزارشهاي ساواك در تاريخ 18 اسفند 1352 آمده است‌:
«مصطفي خميني كه سرپرستي قسمت اجرايي فعاليت‌هاي خميني را برعهده دارد، در ضمن‌، مسئوليت‌ارتباطات خارج از عراق نيز برعهده وي است‌و با سفرهايي كه انجام مي‌دهد بر فعاليت‌هاي خارج نظارت مي‌نمايد.83» اقدام براي نشر افكار انقلابي و انديشه‌هاي امام خميني (ره‌) از طريق توزيع رسالة عمليه‌، اعلاميه‌ها، پيامها، نامه‌ها و نشر سخنان آن حضرت در ايران و ساير كشورها از طريق شبكه مبارزين صورت مي‌گرفت‌. راهنمايي ياران امام‌، استفاده و اغتنام فرصت‌ها از طريق ياران ايشان و مشورت با آنها در مواقع ضروري و مقتضي‌، دريافت و پرداخت كمك‌هاي مالي‌، دريافت وجوه شرعي و غيره‌، غالباً برعهده حاج آقا مصطفي بود؛ عمده‌ترين انگيزة سفرهاي متعدد حاج آقا مصطفي به كشورهاي اسلامي از جمله عربستان سعودي‌، سوريه و لبنان ارتباط با مبارزين مسلمان و راهنمايي آنها و حتي ترويج انديشه آموزش نظامي و مبارزة مسلحانه بود كه در بسياري موارد در قالب زيارت دو طرف انجام مي‌گرفت‌. بدين ترتيب پس از امام خميني (ره‌) محور نهضت اسلامي‌، حاج آقا مصطفي بود. حجة‌الاسلام سيدعلي‌اكبر محتشمي‌پور مي‌گويد: «در بررسي‌هايي كه كارشناسان ساواك كرده بودند، ايشان را يك شخصيت بسيار خطرناك بعد از حضرت امام براي كيان و هستي رژيم سلطنتي شناخته بودند.»84
حجة‌الاسلام سيدرضا برقعي درباره نقش ارتباطي و سياسي حاج آقا مصطفي مي‌گويد: «در آنجا ]نجف‌[ حضرت امام براي ايشان‌، محدوديت‌هاي قم را قابل نبودند. اين موضوع به چند دليل بود. از جمله آن كه نياز به حضور حاج آقا مصطفي در صحنه‌، مشخص بود، افراد بسياري بودند كه در زواياي جامعه در شكل‌هاي گوناگون‌، مي‌توانستند پيام‌رسان امام باشند. ارتباط حضرت امام با همه اينها كار مشكلي بود. حاج آقا مصطفي مجموعه‌اي از افراد را كه قريب بيست نفر بودند، زير نظر داشت‌. اين افراد با تمام محيط خارج از نجف از نظر سياسي در ارتباط بودند. شايد در تمام مدتي كه حضرت امام در نجف بودند، تعداد انگشت‌شماري توانستند مستقيماً با خود ايشان تماس بگيرند. حاج آقا مصطفي در منزل تلفن داشت و به اين وسيله‌، بسياري از كارها را انجام مي‌داد.
از طريق حاج آقا مصطفي‌، كارهاي بيرون از نجف در رابطه با امام هماهنگ مي‌شد و ايشان با تيزهوشي و تيزبيني خاصي كه در مسايل سياسي داشت‌، حد و حدود ارتباط افراد را با امام تنظيم مي‌كرد. به برخي افراد اصلاً اجازه ملاقات با امام را نمي‌داد؛ مثلاً، تيمور بختيار زياد سعي كرد كه با امام در ارتباط باشد، به وسيله بسياري از افراد پيغام و سلام فرستاد كه به نحوي براي حفظ وجهة خود در مخالفت با رژيم با امام ديدار كند، ولي به او اجازه داده نشد...85»
البته امام در جريان اين امر بود و خود ايشان به صراحت گفته بودند: به هيچ‌وجه حاضر به همكاري با تيمور بختيار عليه رژيم پهلوي نيستند.
حجة‌الاسلام سيدعلي‌اكبر محتشمي‌پور كه از ياران نزديك امام و حاج آقا مصطفي در نجف بود، در خصوص ارتباط سيدمصطفي با مبارزين سياسي ـ مذهبي ايران‌، مي‌گويد:
«با عنايت به اين كه حاج آقا مصطفي يك شخصيت سياسي داراي انديشه و تفكر خاص و راه‌، روش و منش مشخص در رابطه با مسايل سياسي و مبارزاتي بود، وقتي از ايران شخصيت‌هايي مثل آيت‌الله بهشتي‌، آيت‌الله مطهري‌، حجة‌الاسلام والمسلمين هاشمي رفسنجاني‌، آيت‌الله جنتي‌، آيت‌الله موسوي اردبيلي و آقاي شيخ علي تهراني و ديگران در ارتباط با مسايل مبارزاتي از قم‌، تهران و ساير مناطق به نجف مي‌آمدند، اگر يك جلسه با امام ملاقات و مذاكره داشتند، در حاشيه آن‌، جلساتي نيز با حاج آقا مصطفي داشتند و نظريات ايشان را هم دريافت و منتقل مي‌كردند؛ چرا كه نيروهاي داخل‌، ديدگاهها و نظرگاههاي حاج آقا مصطفي را هم در رابطه با كيفيت مبارزه و نحوه شكل‌گيري انقلاب مي‌طلبيدند و درخواست داشتند.86» حاج آقا مصطفي به مبارزيني كه حول محور نهضت امام خميني (ره‌) و متناسب با اهداف مبارزاتي و تفكر ايشان بودند و به صحت گفتار و كردار آنها اطمينان داشت‌، مأموريت‌هايي را در راستاي نهضت اسلامي محول مي‌كرد. البته اين مأموريت‌ها به نوعي از سوي امام خميني (ره‌) نيز به حساب مي‌آمد. برخي مأمور انتقال وجوه شرعي از ايران به نجف بودند و گاهي اين انتقال از طريق كشور اسلامي ثالثي مثل عربستان سعودي‌، لبنان يا سوريه صورت مي‌گرفت و گاهي نيز مستقيماً با سفر ياران امام و دوستان حاج آقا مصطفي به نجف عملي مي‌شد. مأموريت‌هاي سياسي و اجتماعي هم به همين طريق انجام مي‌گرفت‌. نمونه‌اي از اين مأموريت‌ها و فعاليت‌ها در ذيل آورده مي‌شود. ساواك اصفهان به تاريخ نهم مرداد 1345 گزارش داده است‌: «حاج آقا مصطفي خميني پسر آقاي خميني طي نامه‌هايي به آقاي مستجابي سر دفتر 168 اصفهان يادآور شده كه خاطر آقاي خميني از اينكه شنيده‌اند، عده‌اي از روحانيون اصفهان و البته دستگاههاي دولتي در اصفهان به نام دين‌، مؤسسه‌اي باز كرده و از حقوق امام زمان (عج‌) جهت اين كار استفاده مي‌نمايند، ناراحت شده‌، مصطفي خميني از نامبرده خواسته است كه تحقيق كند اين موضوع حقيقت دارد يا خير؟87»
بنا به گزارش بعدي ساواك‌، حاج سيدمرتضي مستجابي از دوستان سيدمصطفي خميني مي‌باشد و با روحانيون مبارز مخالف حكومت پهلوي‌، ارتباط و تماس دارد.88
سفر به كشورهاي اسلامي
بخشي از فعاليت‌هاي سياسي فرزند ارشد حضرت امام‌، پس از انتقال به عراق‌، سفر به كشورهاي اسلامي بود. اين سفرها معمولاً در ماه‌هاي فصل تابستان و گاهي نيز در موسم حج صورت مي‌گرفت‌. جنبه اصلي اين سفرها، فعاليت سياسي و براي تداوم نهضت امام خميني بود؛ ولي گاهي هم جنبه زيارتي و سياحتي داشت‌.
برخي مسايل مربوط به نهضت امام باتوجه به تنگناهاي موجود در فضاي سياسي عراق به آساني قابل رسيدگي و حل و فصل نبود؛ اما در فضاي مساعد كشورهايي چون سوريه و لبنان و با ارتباطاتي كه از طريق مبارزيني كه به آن كشورها سفر مي‌كردند، پيشبرد امور مبارزاتي‌، سهل و ممكن بود. در اين ارتباطها، اطلاعات مربوط به نهضت مبادله مي‌شد و نهضت تقويت و تداوم مي‌يافت‌.89 حاج آقا مصطفي براي آموزش نظامي‌، اهميت زيادي قائل بود. خود او نيز آموزشهايي ديده بود و به مبارزين و روحانيون ايران در نجف توصيه مي‌كرد كه در پايگاههاي الفتح در جنوب لبنان يا سوريه‌، آموزش ببينند. در اين راه تا جايي كه مي‌توانست به افراد مساعدت مي‌كرد. حجة‌الاسلام سيدحميد روحاني به نقل از آقا مصطفي مي‌گويد: «...وظيفه روحانيت همان وظيفه انبياست‌. چنان كه وظيفه انبيا (ع‌) در مقابل ظلم و ستم و بيدادگري‌، قيام مسلحانه است‌، وظيفه روحانيت هم‌، چنين است و اين حقيقت از آيه شريفه «و اَعِدّوالَهُم ما استَْطَْعتُم من قُوَّة‌ٍ وَ مِن‌ْ رِباط اُِلخَيْل‌ِ تُرَهِبُون‌َ بِه‌ِ عَدُوّاللهِ وَعَدُوَّكُْم‌» روشن و آشكار است و مي‌توان گفت كه معاني خاتميت در اسلام مبسوطاليد بودن زعماي اسلام و مراجع تقليد است‌.90»
سيدمصطفي بارها به سوريه و لبنان سفر كرد و در آن كشور با مبارزين ايراني ديدار و گفتگو كرد. آقاي جلال‌الدين فارسي يكي از اين مبارزين بود كه بارها با ايشان ديدار و گفتگو كرد. آقاي فارسي در خاطراتش مي‌گويد: «شهيد آية‌الله حاج سيدمصطفي خميني‌، چند ماه پيش از شهادتش در نجف‌، به قصد عمره از عراق خارج شد. ابتدا به دمشق و سپس به بيروت آمد. اين افتخار را به بنده داد كه با حجج اسلام‌؛ سيدمحمد موسوي بجنوردي و حاج احمد آقا، تشريف‌فرما شدم‌. سال پيش هم كه به اتفاق آقاي بجنوردي به دمشق آمدند يكي ـ دو روزي را در زبداني و منزل بنده گذرانيدند. با آن شهيد بزرگوار در مسايل لبنان و فلسطيني‌ها، توافق و همدلي داشتيم‌. از گزارشي كه درباره اين‌گونه امور به او مي‌دادم‌، خشنود مي‌گشت و به پاداش يا سپاس آنچه كار خير و حق مي‌دانست‌، محبتي مي‌فرمود.91»
در يكي از گزارش‌هاي ساواك در تاريخ 17/5/1356 راجع به سفر سيدمصطفي همراه برادرش سيداحمد به لبنان و سوريه آمده است‌:
«مسافرت سيدمصطفي از نجف و سيداحمد خميني از ايران به سوريه و بيروت‌، صحت دارد و نامبردگان طبق قراري كه با هم داشتند به دمشق وارد شدند و از آنجا به اتفاق‌، جهت برگزاري حج عمره به عربستان سعودي مسافرت كردند و پس از مراجعت به سوريه‌، سيدمصطفي روز 15/5 و سيد احمد روز 16/5/36 به نجف آمدند.
نظريه يكشنبه‌: خبر صحت دارد. به احتمال قوي سيدمصطفي در سوريه با شيخ نصرالله خلخالي‌، نماينده خميني ملاقات و گفتگوهايي انجام داده و در لبنان نيز با موسي صدر، رهبر شيعيان اين كشور تماس و احياناً در مورد جنگ لبنان و آسيب‌هايي كه به شيعيان وارد شده مذاكراتي انجام داده و باتوجه به اين كه خميني در بهمن ماه سال 35 ]1355[، اعلاميه‌اي در مورد جنگ لبنان صادر و از مسلمانان تقاضا كرده‌، به مسلمانان لبنان كمك كنند، احتمالاً سيدمصطفي در اين مسافرت‌، كمك‌هايي به موسي صدر، جهت پرداخت به شيعيان نموده است‌.92»
در گزارشهاي نمايندگي ساواك در لبنان به موارد ديگري از فعاليت‌هاي سيدمصطفي اشاره شده است‌. در يكي از اين گزارشها به تاريخ 29 شهريور 1352 آمده است‌:
«... ساليانه حدود چهار ميليون تومان پول از ايران‌، توسط صرافها و اشخاص مختلف براي خميني به بيروت ارسال مي‌گردد كه اين پولها در بيروت توسط مصطفي خميني كه هر چند يك بار به بيروت مي‌آيد، جمع‌آوري و به عراق برده مي‌شود.93» يا در گزارش ديگري به تاريخ هجده اسفند 1352 اشاره شده كه سيدمصطفي با سفرهاي خارج از عراق خود، كه لبنان و سوريه از عمده‌ترين آنها بوده‌اند. برفعاليت مبارزين نظارت مي‌كند.
«مصطفي خميني كه سرپرستي قسمت اجرايي فعاليت‌هاي خميني را به‌عهده دارد، در ضمن مسئوليت ارتباطات خارج از عراق نيز به عهده وي بوده و با سفرهايي كه انجام مي‌دهد، بر فعاليت‌هاي خارج نظارت مي‌نمايد.»
حج كانون تبادل اخبار و اطلاعات
پس از انتقال حضرت امام خميني و فرزندشان به عراق و استقرارشان در نجف‌اشرف‌، آنها برخلاف تركيه به طرق مختلف با مبارزان و همراهان نهضت اسلامي در ايران و ساير نقاط جهان ارتباط برقرار كردند. يكي از كانال‌هاي ارتباط، زائراني بودند كه از ايران و كشورهاي اسلامي همجوار ايران براي زيارت به عتبات عاليات‌، مكه مكرمه‌، مدينه منوره و سوريه مي‌رفتند. همه ساله امكان آن وجود نداشت كه حاج آقا مصطفي به حج بروند و در آنجا با مبارزين و مخالفين رژيم پهلوي كه براي اعمال حج مي‌آمدند، ديدار و اخبار و اطلاعات را مبادله كنند؛ اين امكان در چند نوبت فراهم شد و حاج آقا مصطفي ضمن بهره‌مندي از فيض الهي و معنوي حج‌، به پيشبرد نهضت اسلامي نيز از آن طريق‌، كمك‌هاي شاياني كرد.
گزارشي از نمايندگي ساواك در بغداد به ساواك مركز، در تاريخ دوازدهم اسفند 1344 موجود مي‌باشد كه در آن آمده است‌: «سيدمصطفي مصطفوي در سال جاري‌، عازم مكه مي‌باشد.» در زير آن گزارش پي‌نوشتي بدين شرح اضافه شده است‌: «به كليه منابع اطلاع دهيد كه مراقبت نمايند. به سركار سرهنگ شيخان اطلاع داده شود، عكس نامبرده تكثير و به منابع و همكاران داده شود. به منابعي كه با ساواك تهران نيز همكاري مي‌كنند، اطلاع داده شود.94» به تاريخ هجده اسفند 1344 مديركل اداره سوم ساواك (مقدم‌) طي مكاتبه‌اي با اداره كل دوم ساواك‌، خواستار شده است كه به نمايندگي ساواك در عربستان سعودي دستور داده شود كه اعمال و رفتار سيدمصطفي و همراهانش را تحت كنترل و مراقبت قرار دهند.95 گزارش اداره‌كل دوم ساواك به تاريخ 25 اسفند 1344 حاكي است كه سيدمصطفي در روز 23 اسفند 1344 وارد عربستان‌سعودي شده است‌.
«طبق اطلاع واصله نامبرده ساعت 00:20 روز 23/12/44 با هواپيماي سعودي وارد جدّه گرديد و وسيله يكي از اعضاي سرپرستي حج كه از دوستان كاملاً مورد اعتماد او مي‌باشد استقبال گرديد و از تنها وسيله كه همراه داشته بازديد سطحي به عمل آمد ولي چيز قابل ملاحظه‌اي در آن رؤيت نگرديد. مشاراليه پس از انجام مراسم گمركي به دفتر آقاي ابوزيد وكيل مطوفين رفته و پس از قدري استراحت در حدود يك ساعت در اطراف مدينة الحاج به گردش پرداخته و سپس در حدود ساعت 00:23 به منزل ابوزيد رفته شب را در آنجا به سر برده است و قرار است كه با اتومبيل به شهر مدينه مسافرت و در منزل آقاي سيد محمد لواساني سكونت نمايد. نامبرده ضمن صحبت اظهار داشته كه منتظر شخصي به نام سيد محمدصادق لواساني است كه از تهران با پرواز 145 به جده خواهد رفت و از اين كه دولت شاهنشاهي ايران به او ويزاي خروجي داده اظهار تعجب نموده است‌. خواهشمند است دستور فرماييد كه در مورد سوابق آقاي سيدمحمد صادق لواساني و اين كه آيا به اين شخص اجازه خروج داده شده است يا خير؟ اين اداره كل را مطلع گردانيد.96»
پس از گزارش فوق‌، اداره كل ساواك از خروج سيدمحمدصادق لواساني براي عزيمت به حج جلوگيري به عمل آورد.97 سفارت ايران در عربستان سعودي نيز مراقب اعمال سيدمصطفي بوده است‌. در ديداري كه سفير ايران با امير مكه و مدينه به عمل آورد، از وي خواست كه به ايشان اجازه هيچ‌گونه فعاليت سياسي عليه دولت ايران داده نشود.98 عليرغم آن همه كنترل و مراقبت از فرزند امام‌، ايشان موفق شد با چندين نفر از مبارزين ايراني تماس بگيرد و پيام امام خميني (ره‌) را به آنها و از طريق آنها به ايران برساند. در گزارشها آمده است‌، كه در ديدار با برخي مخالفين رژيم‌، با آنها در مورد نحوة سخنراني و فعاليت‌ها در ماه‌هاي محرم و صفر صحبت و تبادل‌نظر كرده است‌. در يكي از گزارشهاي ساواك تهران به اداره كل دوم ساواك در تاريخ 24 فروردين 1345 در مورد تبادل‌نظر و طرح‌ريزي وي با مبارزين ايراني براي ماه‌هاي محرم و صفر آمده است‌: «طبق اظهارات سيدعبدالرضا حجازي‌، آقاي شيخ مجدالدين محلاتي ]فرزند آيت‌الله بهأالدين محلاتي شيرازي‌[ و آقاي مصطفي خميني پسر آيت‌الله خميني در مدينه و مكه صحبت‌هايي كرده و تصميماتي براي ايام محرم گرفته‌اند. ضمناً سيدعبدالرضا حجازي اضافه نمود عده‌اي روحاني مخفيانه عازم عراق مي‌باشند كه به آيت‌الله خميني ملاقات نموده و دستوراتي بگيرند.99» به دنبال گزارش‌هايي ديگر در اين خصوص‌، اداره كل سوم ساواك طي بخشنامه‌اي به ساواك‌هاي قم‌، شيراز و مشهد دستور زير را صادر كرد:
«اطلاع واصله حاكي است مصطفي خميني فرزند آيت‌الله خميني كه در سال جاري به مكه عزيمت نموده با پاره‌اي از عناصر افراطي منجمله مجدالدين محلاتي از روحانيون مخالف شيراز تماس و تصميماتي براي ماه‌هاي محرم و صفر گرفته‌اند چون امكان دارد اين قبيل افراد در مراجعت به ايران تحريكاتي بنمايد دستور فرماييد با مراقبت كامل از عوامل شناخته شده در اين مورد پيش‌بيني‌هاي لازم به عمل آورده و نتيجه را اعلام نمايند. مقدم‌»100
مطالعه اسناد مربوط نشان مي‌دهد حاج آقا مصطفي در جريان حج برخي وجوه شرعي فرستاده شده از ايران را براي تحويل به امام خميني (ره‌) دريافت كرده است‌.101 ايشان در اين سفر، با حجة‌الاسلام شهيد فضل‌الله مهديزاده محلاتي كه از روحانيون مبارز بود، در مكه ديدار كرد و پس از پايان حج براي ديدن امام خميني (ره‌) با هم به نجف رفتند. آقاي محلاتي در خاطراتش مي‌گويد كه در جريان حج‌، اعلاميه‌هايي را كه تهيه كرده بوديم‌، پخش كرديم و فعاليت‌هاي خود را در مكه به امام خميني (ره‌) گزارش داديم‌. وي در مدت توقف در نجف‌، در منزل حاج آقا مصطفي اقامت داشته است‌. همچنين يادآور مي‌شود كه در سال‌هاي آينده چند سفر ديگر كه مكه رفتم‌، كيفيت به همين منوال گذشت‌؛ يعني در آنجا عليه رژيم پهلوي فعاليت كرده است و از آنجا پيش امام خميني (ره‌) در نجف رفته و پس از ملاقات و تبادل اطلاعات‌، به ايران برگشته است‌.102
سيدمصطفي در سال 1353 نيز در موسم حج به مكه و مدينه رفت و ضمن به جا آوردن حج‌، با ايرانيان طرفدار امام خميني (ره‌) ديدار و گفتگو كرد. ساواك كه به شركت وي در حج حساس بود، از ماهها قبل در اين زمينه تحقيق كرده‌، اطلاع داشت كه وي در مراسم حج شركت خواهد كرد. در يكي از گزارشهاي ساواك كه از نمايندگي ساواك در لبنان است به بخش 334 اداره كل سوم ساواك در تاريخ 27/8/1353 چنين آمده است‌:
«قرار است مصطفي خميني براي مراسم حج به مكه برود و به همين علت نيز شايع است كه بعضي از ايرانياني كه طرفدار خميني هستند در صددند در مراسم حج از فرصت استفاده كرده‌، با وي ملاقات نمايند.103» در ماه‌هاي قبل از موسم حج‌، ساواك افرادي را كه احتمال مي‌داد با سيدمصطفي ارتباطي در جريان حج برقرار كند، به ويژه آنهايي كه وجوه شرعي را از ايران به وي تحويل مي‌دادند، تحت كنترل و مراقبت قرار مي‌داد. در گزارشي كه نمايندگي ساواك در لبنان به تاريخ 16/10/1353 به بخش 334 اداره كل سوم ساواك ارسال كرده‌، چنين آمده است‌: «آخوندي به نام موسي ده‌سرخي كه در رستم‌آباد شميران مسجدي به نام امام مهدي ]ع‌[ دارد، در زمان حج مسئول ترتيب دادن ملاقات ايرانيان با مصطفي خميني بوده و گويا مبالغي پول نيز براي خميني جمع‌آوري كرده است‌. ترتيب ملاقات ايرانيان با مصطفي خميني با وساطت اين شخص‌، خارج از محل كاروان نامبردگان انجام مي‌گرفت‌.» در زير اين گزارش مديركل اداره سوم ساواك پي‌نوشت كرده است‌:
«وسيله ساواك تهران‌، شناسايي و در اطراف وي تحقيق و سپس دستگير و منزل وي بازرسي و از او تحقيق شود. 18/10/10453» در حج آن سال‌، شهيد حاج شيخ فضل‌الله محلاتي نيز كه جزو حجاج بوده با حاج آقا مصطفي چندين بار ديدار و گفتگو كرده است‌. در يكي از گزارشهاي ساواك به نقل از آقاي محلاتي آمده است‌:
«يواشكي چند بار در مساجد و معابر با وي صحبت و در مورد سلامتي آقاي خميني سؤال كردم و در مورد بدبختي‌ها و ستمگريهاي اخير ساواك نيز با وي صحبت نمودم‌.105»
ساواك تهران در گزارشي كه در مورد نحوه ديدارهاي فرزند امام خميني با ايرانيان تهيه كرده‌، چنين آورده است‌: «شب 30/9/53 و 1/10/53 و 2/10/53، سيدمصطفي خميني از ساعت 00:24، بالاتر از مقام ابراهيم مي‌نشست‌. در اين موقع افرادي كه با او ملاقات كرده‌اند، عبارتند از: شيخ فضل‌الله محلاتي‌، سيد زنجاني كه مشهور است به شبستري‌، كتابدار كتابخانه چهلستون مسجد جامع تهران‌، شيخ ابوالقاسم نجات‌، شيخ غلامحسين مراغه‌اي و چند نفر ديگر كه شناخته نشدند سيدعبدالرسول حجازي را در همان ساعات در بيت ديدم لكن نزد مصطفي نرفت و گفت من چكار به مصطفي دارم‌. محلاتي مكرر به نزد مصطفي مي‌رفت و افرادي را با خودش مي‌برد كه دست او را ببوسند و چند نفر هم مبالغي به او پول دادند.106» در گزارش ديگري نيز آمده است‌:
«ساعت 30:21 شب 29/9/53 در خانه كعبه‌، سيدمهدي لواساني چند نفر از حجاج را به شرح زير طواف مي‌داد: اسماعيل محمد اسماعيلي‌؛ ماشأالله چنگيزپور، يعقوب حاجيان‌، ابراهيم مراغه‌چي‌، ولي‌الله رهنما، سيدمهدي ابراهيمي‌، حسين حيدرخاني‌، علي‌اكبر ناظم‌زاده‌، حسن ملك‌پور، علي فخيم و تعدادي زن‌، ناگهان پس از خاتمة طواف‌، سيدمهدي لواساني فرياد زد، حجاج‌، سيدمصطفي خميني اينجا تشريف دارند، بياييد دست آقا را ببوسيد و بلافاصله جملگي به سر و روي پسر خميني ريخته و او را بوسيدند به طوري كه مصطفي منقلب شد و لواساني گفت‌: آقا را اذيت نكنيد و سپس با گريه و زاري از او جدا شدند. نظريه شنبه‌: نامبردگان فوق همه از مقلدين خميني هستند.107»
گزارشهاي ديگري نيز وجود دارد كه از ديدار حاج آقا مصطفي با برخي از روحانيون معاود عراقي ساكن شهرهاي خرمشهر و قم و كشور كويت حكايت مي‌كند.108
در سال 1355 در گزارشهاي ساواك آمده است كه امسال امام خميني (ره‌) به حج خواهد رفت و يا اين كه پسرش سيدمصطفي را به مكه اعزام خواهد كرد كه چنين اتفاقي صورت عملي به خود نگرفته است‌. در يكي از گزارشها نيز به سفر سيدمصطفي همراه برادرش سيداحمد به حج عمره در مرداد 1356 اشاره شده است‌.109
در مجموع‌، رهاورد سفرهاي حاج آقا مصطفي به مكه مكرمه براي پيشبرد نهضت اسلامي ارزنده و قابل توجه بوده است‌؛ وي عليرغم كنترل‌ها و مراقبت‌هاي كامل مأموران ساواك‌، توانست با مبارزين ايراني و مقلدين امام خميني (ره‌) ديدار گفتگو و تبادل‌نظر كند و احياناً اعلاميه‌ها، نامه‌ها و ساير اسناد و مدارك و دستورهاي امام خميني (ره‌) را از طريق آنان به ساير كشورها، ارسال كند.

سيدمصطفي و دولت عراق
برخورد و ارتباط فرزند امام خميني در طول اقامت دوازده ساله‌اش در عراق با دولت آن كشور، همسو و هماهنگ با مشي حضرت امام خميني (ره‌) بود.
رويه و سياست دولت عراق در قبال امام خميني (ره‌) و فرزندشان‌، تا حدود زيادي از روابطش با دولت ايران تأثير مي‌پذيرفت‌. در زمانهايي كه روابط دو كشور تيره بود، دولت عراق سعي داشت از امام خميني (ره‌) به‌عنوان اهرمي عليه دولت ايران بهره بگيرد. در زمانهايي نيز كه روابط دو كشور بهبود مي‌يافت‌، دولت عراق به همكاري بيشتر با ساواك عليه مبارزين ايراني مقيم عراق‌، روي مي‌آورد و عرصه را بر حضرت امام و ياران ايشان در نهضت و مبارزه‌، تنگ مي‌كرد. در تاريخ 23 مهر، 1344 وزير وحدت عراق دكتر عبدالرزاق محي‌الدين با امام خميني (ره‌) ديدار و پس از ابلاغ سلام رئيس جمهور عراق‌، كوشيد تا با عرضه امكانات تبليغاتي‌، از ايشان عليه دولت ايران‌، بهره‌برداري تبليغاتي بكند. اين امر در جهان سياست يك موضوع مرسوم بود و مخالفين رژيم‌هاي مختلف نيز چنين فرصتي را مغتنم مي‌شمردند و در عمل يك نوع انتفاع دوجانبه‌اي را دنبال مي‌كردند؛ با اين وصف حضرت امام خميني (ره‌) (چنان كه بعداً هم بارها پيش آمد) با اين امر مخالفت كرد و تا پايان تبعيدشان در عراق حاضر به همكاري با حكومت عراق عليه دولت ايران نشدند.110
پس از به قدرت رسيدن حزب بعث مدت كوتاهي ظواهر امر حكايت از آن داشت كه روابط ايران و عراق روبه بهبودي است‌؛ زيرا هيأت‌هاي بلندپايه‌اي به دو كشور مسافرت كردند تا براي حل اختلافات ميان دو كشور، مذاكره كنند. اين مذاكرات در چهارماهه آخر سال 1347 صورت گرفت‌. در فروردين 1348 دولت عراق اعلام كرد كه اروندرود جزيي از قلمرو عراق است‌. واكنش دولت ايران به اين اقدام دولت عراق‌، لغو معاهده مرزي 1316 بود كه وزارت امورخارجه ايران در 30 ارديبهشت 1348 در مجلس سنا، رسماً اعلام كرد.111 به دنبال اين جريانات‌، روابط دو كشور به تيرگي كامل گراييد. سران حزب بعث يكي از راههاي مبارزه و در نهايت تضعيف حكومت ايران را اتحاد با مخالفان آن كشور در نظر گرفتند و فعاليت‌هايي را برآن اساس شكل دادند. از جمله تلاش مي‌كردند به هر شكل ممكن به امام خميني (ره‌) نزديك شوند و از ايشان درخواست نمايند كه با صدور بيانيه‌اي اعمال و رفتار دولت ايران را محكوم نمايد؛ اما امام خميني (ره‌) هرگز آن را نپذيرفتند و اعلام كردند كه اختلاف ما با دولت ايران يك اختلاف اساسي و عقيدتي است و برطرف شدني نيست‌؛ اما اختلافاتي كه اكنون بين دولت‌هاي ايران و عراق بوجود آمده است‌، زودگذر و رفع‌شدني است‌؛ بنابراين آن حضرت هرگز حاضر به همكاري با دولت عراق در مبارزه عليه حكومت پهلوي نشدند.112 در آن مقطع تاريخي رژيم بعثي عراق فشارهاي خود را عليه حوزه علميه نجف‌اشرف و به ويژه بيوت مراجع تقليد و از جمله مرحوم آيت‌الله حكيم تشديد نموده بودند. از اين‌رو آيت‌الله حكيم‌، ممنوع‌الملاقات بود و كسي جرأت نزديك شدن به بيت ايشان را نداشت‌، حاج آقا مصطفي از اولين افرادي بود كه پس از بازگرداندن آقاي حكيم از بغداد به كوفه‌، به ديدار وي رفت‌. اين ديدار براي حزب بعث قابل چشم‌پوشي نبود، بنابراين در 21 خرداد 1348 رئيس سازمان امنيت و فرماندار نجف به حضور امام رسيدند و اظهار داشتند كه از طرف شوراي فرماندهي حزب بعث مأموريت دارند، سيدمصطفي را به بغداد اعزام كنند و در اين مورد ظاهراً از امام اجازه خواستند. ايشان گفتند كه اگر اعزام او به بغداد منوط به اجازة من است‌، من هرگز چنين اجازه‌اي نمي‌دهم‌؛ ولي اگر غير از اين است‌، خود مي‌دانيد. به هر صورت مأموران‌، فرزند ارجمند امام را با خود بردند و به بغداد اعزام كردند.113 در بغداد، «حسن‌البكر به ايشان اظهار مي‌دارد كه ما چندين بار از پدر شما خواستيم كه به نفع دولت عراق و عليه كشور شاهنشاهي ايران‌، اقداماتي معمول دارد و هر بار از اين امر شانه خالي كرده‌اند، شما از پدرتان بخواهيد كه در تأمين نظر ما اقدام نمايد. سيدمصطفي اظهار مي‌دارد كه من اجازه ندارم كه از طرف پدرم به شما قولي بدهم و تصور مي‌كنم حرف ايشان همان حرف اولي باشد و سپس از پيش احمد حسن‌البكر مرخص مي‌شود.»114 در گزارش سفارت ايران در بغداد نيز به تاريخ پنجم تير 1348 در اين مورد آمده است :
«بازگشت به نامه سري شماره 1/4/8538 مورخ 31/3/1348 راجع به دستگيري سيدمصطفي خميني اشعار مي‌دارد موضوع مورد تأييد مي‌باشد و از قرار شايع سرهنگ علي هادي وتوت‌، پس از چند روزي كه به استانداري كربلا منصوب شده بود از آيت‌الله خميني درخواست مي‌نمايد كه عليه دولت شاهنشاهي فتوي صادر نمايد و نامبرده با پرخاش و پرت كردن گذرنامه خود، مي‌گويد من وطن خود را به عراق نمي‌فروشم و هركاري مي‌خواهيد بكنيد و از شركت در نماز جماعت هم به عنوان اعتراض خودداري مي‌نمايد. عراقي‌ها به تصور اين كه سيدمصطفي پسر مشاراليه تلقيناتي كرده است‌، چند روزي وي را توقيف مي‌كنند؛ ولي بعداً تغيير جهت داده و به تصور تحبيب سيدمصطفي كه بيشتر بتوانند در روحيات پدرش نفوذ پيدا نمايند، نامبرده را از زندان آزاد مي‌سازند.115» در يكي از گزارشهاي ساواك نيز اشاره شده است كه‌: مقامات عراقي از سيدمصطفي خواسته‌اند كه پدرش را وادار به صدور اعلاميه‌اي عليه دولت ايران كند و در ازاي اين عمل به وي قول داده‌اند كه آيت‌الله حكيم را از عراق اخراج و ترتيب جانشيني امام خميني را به جاي آيت‌الله حكيم بدهند. اين پيشنهاد نيز به شدت از سوي حضرت امام خميني (ره‌) با اين استناد كه آقاي حكيم بزرگ ماست و اين كار را نمي‌تواند انجام دهد، رد شده است‌.116
غائله ديگري كه براي امام خميني (ره‌) و به تبع حاج آقا مصطفي پيش آمد و در پشت آن غائله نيز حزب بعث قرار داشت‌، مطرح شدن همكاري با تيمور بختيار عليه حكومت ايران بود. بختيار به منظور دستيابي به قدرت و براندازي حكومت محمدرضا پهلوي به هر دري مي‌زد تا با مخالفان رژيم پهلوي ارتباط برقرار كند و توافق آنها را براي همكاري مشترك عليه حكومت پهلوي جلب كند. در آن هنگام كه امام خميني (ره‌) رهبري نهضت اسلامي و مبارزه ضد حكومت پهلوي را در سطح گسترده‌اي برعهده داشتند، بختيار سعي در نزديكي به ايشان و همكاري مشترك عليه رژيم ايران كرد. تلاش‌هاي تيمور بختيار در سال‌هاي 1348 و 1349 با همكاري بعثي‌ها به هيچ‌وجه‌، قرين موفقيت نشد و امام خميني (ره‌) همان پاسخي كه به متحدجويي سران حزب بعث داده بودند، براي تيمور بختيار نيز همان پاسخ را تكرار كردند. آخرين ترفند تيمور بختيار اين بود كه در يكي از ملاقاتهاي استاندار كربلا، همراه او به صورت ناشناس و بدون اعلام قبلي در جلسه ملاقات با امام خميني (ره‌) حضور يافت‌؛ اما در آن جلسه نه كسي او را به امام معرفي كرد و نه امام حتي يك كلمه با او سخن گفت‌. پس از رفتن او، امام از روي قرائني دريافتند كه وي بختيار بوده‌، از اين‌رو در مرحله بعدي‌، وقتي كه استاندار كربلا از امام تقاضاي ملاقات كرد، امام در پاسخ گفتند: به شرطي اين ملاقات را مي‌پذيرد كه رجال غير عراقي با وي همراه نباشد.117

شهادت
آيت‌الله سيدمصطفي خميني‌، پس از دوراني پر از رنج‌، تلاش و مبارزه در سحرگاه يكشنبه اول آبان ماه 1356 (برابر با نهم ذي‌قعده 1397 ه‍ ق‌) در سن 47 سالگي در نجف به‌طور ناگهاني و مرموز در خانه خود درگذشت‌. اولين كسي كه از اين واقعه آگاه شد و ديگران را نيز مطلع نمود، خادمه منزل حاج آقا مصطفي به نام صغرا خانم بود. او مشاهدات خود را به شرح ذيل بازگو مي‌كند:
«شب‌، آخر قرار بود براي آقا مهمان بيايد. چون دير وقت بود، ايشان آمدند و به من گفتند: صغرا برو بخواب‌، من خودم در را باز مي‌كنم‌. من هم اول به حرم رفتم‌، نماز خواندم‌، زيارت كردم‌، بعد به خانه آمدم و خوابيدم‌. صبح كه طبق معمول‌، صبحانة آقا را بالا بردم‌، ديدم آقا روي كتاب‌هايشان خم شده‌اند، فكر كردم كه خوابشان برده است‌، صدايشان كردم و گفتم‌: آقا... آقا خوابتان برده‌... كه ديدم جواب نمي‌دهند و زير چشمشان هم به رنگ خرما شده است‌. پايين رفتم و خانم ايشان را كه مريض بود، صدا كردم و خودم هم به كوچه رفتم و فرياد زدم كه آقا مصطفي (ره‌) مريض شده است كه در اين هنگام آقاي دعايي مرا ديد و با يكي دو نفر ديگر به بالا آمد و آقا را به بيمارستان بردند و ديگر نمي‌دانم چه شد.118»
خانم معصومه حائري يزدي‌، همسر مرحوم آقا مصطفي‌، دومين نفري بود كه از درگذشت شوهرش مطلع شد. ايشان نيز در اين زمينه گفته‌اند:
«او ]حاج آقامصطفي‌[ مردي بسيار قوي و از سلامت كامل برخوردار بود، هيچ‌گونه ناراحتي و بيماري نداشت‌، به همين دليل برخلاف آن چه شايع كردند سكته قلبي‌، خيلي بعيد به نظر مي‌رسيد.

 

اميد اسلام - شهيد آيت الله حاج سيد مصطفي خميني به روايت اسناد ساواك 

 

 

http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=392

 


ادامه مطلب



[ یک شنبه 9 آبان 1395  ] [ 12:17 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

 

تولّد سيّد مصطفي خميني

مصطفي خميني

ستاره ناشناخته

 

فقيه مجاهد، آيت اللّه سيّدمصطفي خميني شخصيتي بود که به‏رغم آوازه بلندش در تاريخ انقلاب اسلامي هنوز ناشناخته است؛ بزرگ‏مردي که فقه و اجتهاد را در ميدان جهاد و هجرت محک زده بود و به حقّ پيش‏قراوليِ شهيدان انقلاب زيبنده نام اوست. او مصطفاي امام و انقلاب اسلامي است. حاج آقا مصطفي با کوله‏باري از علوم و معارف نابي که در مکتب پدر و ديگر بزرگان حوزه آموخته بود، مسير دشوار مبارزه را پا به پاي امام طي کرده بود. شهادتش تندر خروش و فرياد و قيام را در سال 56 در سرتاسر ايران، و بلکه جهان اسلام، به جنبش درآورد.

 

تولّد

 

آيت‏اللّه سيّد مصطفي خميني در سال 1309 ش در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. نامش را به مناسبت نام جدّش مصطفي گذاشتند. کودکي خود را در فضايي ملکوتي و در دامن خورشيد فروزنده اسلام و پدري بزرگوار و مادري پاک‏سرشت و در محيطي پر از معنويّت و صفا و صميميّت سپري نمود.

 

تحصيلات

 

آيت‏اللّه سيّد مصطفي خميني تحصيلات ابتدايي را در مدرسه‏هاي باقريّه و سنايي قم به پايان رساند. علاقه فراوان وي به علوم اسلامي و روحانيّت و هم‏چنين راهنمايي‏هاي پدر بزرگوار و دوستان دل‏سوزش موجب گرديد که بعد از اتمام دوران ابتدايي به صف طلاّب حوزه علميّه بپيوندد. وي در راه فراگيري علومِ اهل‏بيت تلاش فوق‏العاده‏اي داشت و همين امر با عث شد که در اندک‏زماني به مراتب علمي و فرهنگي چشم‏گيري دست يابد و در کم‏تر از شش سال دروس سطح حوزه را نزد استاداني همچون آيات بزرگوار شيخ مرتضي‏حائري، شهيد صدوقي، سلطاني و شيخ عبدالجواد اصفهاني به پايان رسانَد.

وي بعد از شش سال تحصيل دروس سطحِ حوزه، در 22 سالگي به دوره تخصّصي خارج اصول و فقه وارد شد و از محضر استادان بزرگواري همچون آيات عظام حجّت، بروجردي، محقّق داماد، امام خميني، شاهرودي، خوئي، محمد باقر زنجاني و محسن حکيم بهره برد و در 27 سالگي به درجه اجتهاد نائل گرديد.

آيت‏اللّه سيّد مصطفي خميني در سال 1309 ش در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. نامش را به مناسبت نام جدّش مصطفي گذاشتند.

استعداد و نبوغ

 

حاج آقا مصطفي خميني از جمله بهترين شاگردان حضرت امام بود. وي از چنان هوش سرشاري برخوردار بود که علاوه بر فقه و اصول، در علوم معقول و فلسفه و کلام نيز در اندک‏زماني به مراتب بالاي علمي دست يافت. او منظومه حکمت را نزد يکي از استادان فلسفه آموخت و بلافاصله به تدريس آن پرداخت و طولي نکشيد از استادان برجسته حکمت شناخته شد. او اسفار را از علاّمه مرحوم سيّد ابوالحسن رفيعي قزويني و علاّمه عالي‏قدر سيّد محمّدحسين طباطبايي فرا گرفت. به برکت هوش سرشار و استعداد فوق‏العاده‏اي که داشت هنوز به سي سالگي نرسيده بود که در دانش‏هاي معقول و منقول از جمله افراد صاحب نظر حوزه شد.

 

تأليفات

 

سيّد مصطفي خميني از نوابغ و برجستگان حوزه‏هاي علميّه بود که در زمان کوتاهي در عرصه علم و عمل به مدارج عالي نائل شد. وي در کنار تحصيل و تدريس علوم اسلامي در فرصت‏هايي که پيش مي‏آمد به تأليف و نگارش مي‏پرداخت هرچند به قول برادر بزرگوارشان مرحوم حاج سيّداحمد خميني، «متأسفانه سيّد مصطفي پس از اتمام مراحل لازم و آغاز تقرير و بيان نظريات علمي و اجتهادي خود به شهادت رسيد»، اما در زمينه‏هاي مختلف کتاب‏هاي ارزنده‏اي را به يادگار نهاده است که از جمله آنهاست: 1. تفسير قرآن در چهار جلد (ناتمام)؛ 2. تحريرات في الاصول (3 جلد)؛ 3. قواعد الحکميه: حاشيه و تعليقه بر اسفار ملاصدرا؛ 4. حاشيه بر هدايه ملاصدرا؛ 5. حاشيه بر طبيعيات اسفار ملاصدرا؛ 6. حاشيه بر مبدأ و معاد ملاصدرا؛ 7. حاشيه بر بخش‏هايي از عروة الوثقي؛ 8. القواعد الرجاليه؛ 9. حاشيه بر خاتمه مستدرک الوسائل.

طبق آنچه در ويژه‏نامه شماره 81 و 82 مجله حوزه آمده است، شماره آثار مرحوم آيت‏اللّه شهيد مصطفي خميني به بيش از چهل عنوان کتاب مي‏رسد.

آيت الله شهيد سيد مصطفي خميني

مبارزات سياسي

 

حاج آقا مصطفي خميني در دامن مکتبي بزرگ شده بود که سياست در آن عين ديانت به حساب مي‏آيد. لذا از همان روزهاي اول دوره جواني به دنبال پدر بزرگوارش در اين مسير قدم نهاد و با کمال جديّت و تلاش مشغول فعّاليّت شد. وي از سويي تحت تأثير شخصيّت نستوه پدر بزرگوارش حضرت امام خميني رحمه‏الله قرار داشت و از سويي ديگر به سبب شناخت عميق و متفکّرانه‏اي که نسبت به مسائل سياسي و فرهنگي روز کشور و جهان داشت، از همان سال‏هاي نوجواني و جواني به سوي مبارزات سياسي کشيده شد و توانست در روند حرکت پيروزمندانه انقلاب اسلامي ايران نقش مهمّي را ايفا نمايد. او کوشيد تا در تمامي سال‏هاي زندگي دست از جهاد و مبارزه برنداشته و همواره در مسير حمايت از دين و احکام الهي گام بردارد. ايشان در آغاز جواني با فداييان اسلام آشنا شد و با بنيان‏گذاران آن رابطه‏اي صميمي داشت.

وي بعد از دستگيري حضرت امام رحمه‏الله در 15 خرداد سال 42، نقش بسزايي در به حرکت درآوردن نيروهاي مردمي داشت و قيام غرورانگيز مردم قم را رهبري کرد و با اين فرياد که «مردم، خميني را گرفتند» همه را بر ضدّ حکومت پهلوي بسيج نمود. او در تبعيدگاه ترکيه افزون بر ياري امام، پيام‏رسان نهضت اسلامي بود و از هر فرصتي که به‏دست مي‏آمد، براي هدايت و مبارزه و افشاگري استفاده مي‏کرد.

 

مبارزه در زمان تبعيد

 

مرحوم حاج آقا مصطفي خميني رحمه‏الله حتي در روزگاري که در عراق و نجف اشرف دوره تبعيد را مي‏گذراند در مقابل جنايت‏هاي استکبار جهاني به رهبري آمريکاي جهان‏خوار و صهيونيست‏ها و دستگاه جبّار شاه و دولت بعث عراق سکوت نکرد و افزون بر مبارزه با نظام شاه از مبارزه با نظام بعث عراق نيز غافل نشد. فعّاليت‏هاي ايشان به حدّي بود که سبب شد در 21 خرداد سال 48 از طرف حزب بعث دستگير شده، به بغداد برده مي‏شود و رئيس جمهور عراق، حسن البکر، به او هشدار مي‏دهد که در صورت ادامه مخالفت، نظام عراق ناچار به تصميمي خواهد شد که موجب ناراحتي پدر بزرگوار او شود.

 

سير و سلوک

 

فقيه ربّاني سيّد مصطفي خميني مبارزه با شيطان دروني را لازم مي‏ديد و تقوا و پرهيز از تبعيّت هواي نفس را بزرگ‏ترين جهاد مي‏شمرد. او علاوه بر تحصيل دانش، رسيدن به قرب الهي را در توسّل به اهل بيت، عليهم‏السلام ، مي‏ديد و حلّ همه مشکلات را در توسّل به ائمه مي‏دانست. و در اين راه همه مشکلات را به جان مي‏خريد. از جمله براي زيارت امام حسين عليه‏السلام سالانه چندبار مسافت قريب به صد کيلومتر فاصله نجف و کربلا را پياده مي‏پيمود.
آيت‏اللّه سيّد مصطفي خميني تحصيلات ابتدايي را در مدرسه‏هاي باقريّه و سنايي قم به پايان رساند. علاقه فراوان وي به علوم اسلامي و روحانيّت و هم‏چنين راهنمايي‏هاي پدر بزرگوار و دوستان دل‏سوزش موجب گرديد که بعد از اتمام دوران ابتدايي به صف طلاّب حوزه علميّه بپيوندد.

شهادت مظلومانه

 

وقتي حکومت‏هاي ايران و عراق نتوانستند فعاليّت‏هاي سياسي حاج آقا مصطفي را متوقّف کنند و وجودش را خطري جدّي براي حکومت‏هايشان تشخيص دادند، به فکر عملي کردن تهديدهاي خود افتادند و سرانجام در روز يکشنبه اوّل آبان 1356 ش، در حالي که بيش از 47 بهار از عمر او نمي‏گذشت، به طرز مشکوکي او را مسموم کردند و به شهادت رساندند. مرحوم حاج سيّد احمد خميني در اين‏باره مي‏فرمايند: «آنچه مي‏توانم بگويم و شکي در آن ندارم اين‏که ايشان را شهيد کردند؛ زيرا علامتي که در زير پوست بدن ايشان روي سينه، روي سر و دست و پا و صورت ايشان بود، حکايت از مسموميّت شديد مي‏کرد و من شکي ندارم که او را مسموم کردند. اما چگونه اين کار صورت گرفته، نمي‏د انم. ولي همين‏قدر بگويم که ايشان چند سا عت قبل از شهادت در مجلس فاتحه‏اي شرکت کردند که در آن‏جا بعضي از ايادي رژيم پهلوي دست‏اندرکار دادن چاي و قهوه بوده‏اند».

 

آيت اللّه مصطفي خميني در نگاه امام

حضرت امام خميني رحمه‏الله در توصيف حاج آقا مصطفي فرمودند: «من اميد داشتم که اين مرحوم (حاج آقا مصطفي) شخص خدمت‏گزار و سودمند براي اسلام و مسلمين باشد، ولي «لا رادَّ لَقضائِهِ وَ اِنَّ اللّهَ لَغَنيٌ عَنِ العالمين»؛ [تقدير الهي چيز ديگري بود و هيچ امري نمي‏تواند قضا الهي را مانع گردد]».

 

شهادت آيت الله حاج سيد مصطفي خميني

 

علاّمه سيّدمصطفي از نگاه بزرگان

 

 

حضرت آيت اللّه بهاءالديني رحمه‏الله

آيت‏اللّه بهاءالديني رحمه‏الله درباره حاج آقا مصطفي خميني مي‏فرمودند: «آيت اللّه حاج آقا مصطفي خميني دانش‏هاي عقلي و نقلي و سياست اسلامي و ديني را در جواني ياد گرفته و به جايي رسيده بود که از نخبگان زمان ما، بلکه عصرها و زمان‏ها، بود. درست‏گفتار و نيک سيرت بود. با کمال زيرکي و هوشياري به نفوس آگاهي داشت. در انقلاب اسلامي و حوادث آن نقش بسيار ارزنده‏اي داشت».

 

مقام معظّم رهبري حضرت آيت‏اللّه خامنه‏اي

مقام معظم رهبري در تجليل از شخصيّت حاج آقا مصطفي مي‏فرمايند: «سيّد مصطفي خميني يکي از شخصيت‏هاي بالقوّه و بالفعل اسلام بود. او شخصيّتي همه‏جانبه داشت و چنين به نظر مي‏رسيد که همه خصوصيّات مثبت در وجود ايشان در حال رشد و ترقّي است. بنده ايشان را به عنوان يک چهره برجسته حوزه علميه قم از سال‏هاي قبل مي‏شناختم و تجليل از مقام [و] منزلت وي در واقع احترام به حضرت امام رحمه‏الله و تجليل از ارزش‏هاي اسلامي و انقلابي محسوب مي‏شود».

 

لطف خفّي

 

سيّد مصطفي خميني پروانه ناآرام خورشيد انقلاب بود. همه‏جا و در همه حال يار و فدايي پدر بود. سيّد مصطفي در کنار امام هم جان مي‏گرفت و هم نور مي‏يافت و هم هستي‏اش را در پيکره به‏ضعف نشسته انقلاب پانزده خرداد تزريق مي‏نمود. لذا خون سيّد مصطفي جان انقلاب مي‏شود و شهادتش الطاف خفيه الهي را بر اين ملّت فرو مي‏بارد و در يک کلام شهادت اين اميد آينده اسلام، خود، عامل حيات دوباره انقلاب اسلامي مي‏شود.

 

تهيه و تنظيم براي تبيان: گروه دين و انديشه


ادامه مطلب



[ یک شنبه 9 آبان 1395  ] [ 12:15 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۷۴۸۲۷
-
 

 

امروز سی و چهارمین سالگرد شهادت حاج مصطفی خمینی است، «مرگ مشكوكی» كه انقلابیون آن را شهادت نامیدند و مراسم چهلم آن زنجیره‌ای از اعتراضات را رقم زد كه به انقلاب بهمن 1357 انجامید.
به گزارش مشرق به نقل از قانون،همسر حاج مصطفی خمینی، دختر مرتضی حائری است. خدیجه ثقفی، همسر امام خمینی(ره) درباره اینكه چگونه این وصلت صورت گرفته است، می‌گوید: «یک وقت شایع شد كه با آقا مرتضی حائری وصلت كرده‌ایم‌، به‌طوری كه مصطفی می‌گوید: وقتی آقای حائری از صحن حرم بیرون می‌آید، رفقا می‌گویند كه پدر زنت آمد. این شایعه به گوش آقا رسیده بود و یک شب آقا از من پرسید كه دختر آقای حائری را دیده‌ای‌؟ من هم كمی توضیح دادم‌. آقا گفت‌: چطور است این دروغ را راست كنیم‌؟ گفتم كه هرطوری صلاح می‌دانید. فردا صبح هم آقا پیغام فرستاده بود و ظهر، آنها جواب داده بودند و باز آقا پیغام داده بود كه همان شب بروند برای صحبت‌؛ بعد به ما خبر دادند كه مردها رفته‌اند و ما زن‌ها هم بعداً رفتیم و قرار عقد گذاشته شد.» این عقد در 24 سالگی سید مصطفی خمینی و در تاریخ 17 فروردین 1333 صورت گرفت.

معصومه حائری در طول این سال‌ها هیچ علاقه‌ای به حضور در عرصه‌های رسانه‌ای و اجتماعی نداشته است و از این نظر در نقطه مقابل دیگر عروس امام خمینی، فاطمه طباطبایی قرار می‌گیرد. خبرنگار قانون سعی كرد به بهانه هفتاد و پنجمین سالگرد رحلت پدربزرگ او، آیت‌الله شیخ عبدالكریم حائری یزدی و نیز سالگرد شهادت همسر، با او مصاحبه‌ای كند اما پس از پیگیری فراوان متوجه شد خانم حائری كسالت پیدا كرده‌اند و برای استراحت نزد دختر خود، خانم مریم خمینی در سوئیس رفته‌اند.

اولین فرزند وصلت معصومه حائری و مصطفی خمینی دختری به نام محبوبه بود كه به جهت ابتلا به مننژیت درگذشت. مریم خمینی دومین دختر حاج مصطفی خمینی است. تحصیلات دكترا دارد و مدتی در دوبی و اكنون در سوئیس به شغل پزشكی مشغول است.

تنها پسر مصطفی خمینی، حسین نام دارد. او از ابتدای انقلاب به فعالیت‌های سیاسی پرداخت، فعالیت‌هایی كه با خط انقلابیون پیرو خط امام زاویه داشت و اینگونه شد كه امام خمینی به او نامه نوشت و به او گوشزد كرد كه جوانى براى همه خطرهایى دارد كه پس از گذشت ایام انسان متوجه مى‏‌شود. امام خمینی(ره) همچنین در این نامه نوشت: «من میل دارم كسانى كه به من مربوط هستند در این كوران‌هاى سیاسى وارد نشوند. من امید دارم كه شما مجاهدت در تحصیل علوم اسلامى، با تعهد به اخلاق اسلامى و مهار كردن نفس امارة بالسوء، براى آتیه مورد استفاده واقع شوى. من علاوه بر نصیحت پدرى پیر به شما امر شرعى مى‌ كنم كه در این بازی‌هاى سیاسى وارد نشوى و واجب شرعى است كه از این برخوردها احتراز كنى. من به شما امر مى‏كنم كه به حوزه علمیه قم برگرد و با كوشش به تحصیل علوم اسلامى- انسانى بپرداز. از خداوند تعالى توفیق شما و همه محصلین را خواستارم».

حسین خمینی، پسر 46 ساله آیت‌الله مصطفی خمینی، بعد از فوت امام(ره) هم وارد سیاست شد و حتی در سال 1383 به ایالات متحده آمریكا و عراق سفر كرد و دیدارهایی هم در آن كشور داشت اما از سال 1384 به كشور برگشته است و اكنون در قم زندگی می‌كند.

مصطفی خمینی فرزند دیگری هم داشت كه یورش ناگهانی مأموران ساواک در روز 13 دی 1343 به منزل امام برای دستگیری حاج آقا مصطفی سبب ترس و وحشت همسر او شد كه با سقط جنین و از بین رفتن فرزند چهارم ایشان همراه بود.
 

ادامه مطلب



[ یک شنبه 9 آبان 1395  ] [ 12:13 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

  اماکن تاریخی وزیارتی نجف اشرف

 

 

 

 

 

 

 

 

http://www.pro.uploadpa.com/?file=1431600910167824_1%20124.jpg

 

 

 

 

 

 

 

 

1-   ساختمان بارگاه ملکوتی امیر المؤمنین( ع)

گفته شده است: نخستین ساختمان حرم مطهر درسال 155 هجری قمری در دوران هارون الرشید عباسی بنا شده است و ساختمان امروزی از آثار صفویه است وگنبد عظیم وایوان روحبخش آن به دستور نادر شاه افشار باخشتهای طلائی تزیین شده است ،آئینه کاری توسط هنر مندان اصفهانی در سال ها ی بعد انجام شده است ، قبر مطهر حضرت درون صندوقی از خاتم وضریحی نقره ای قرار دارد صندوق خاتم از ساخته های دوران شاه اسماعیل صفوی واز نفایس روزگار به شمار می رود ،ضریح مطهر توسط هنرمندان هندی وچینی در سال 1345هجری قمری در هند به همت رهبرشیعیان اسماعیلی ساخته وتقدیم حرم تقدیم حرم مطهر گردیده است .رواقهای اطراف توسط هنرمندان ایرانی تزیین شده است ،صحن از ساخته های دوران صفوی است ،

 

2-      موضع الاصبعین

 اصبع ،به معنی انگشت است،واصبعین یعنی دوانگشت ، مکانی در ضریح مطهر پیش روی حضرت ، قرار دارد که موضع الاصبعین نامیده می شود ،در خصوص شأن این مکان چنین گفته اند : مره بن قیس پس از حمله به نجف اشرف،با کمال بی ادبی وارد حرم مطهر امام علی (ع) شد و خواست نبش قبر کند که از ضریح مطهر دوانگشت خارج شد واورا همانند شمشیر به دو نیم کرد وسپس تبدیل به سنگ شد.وسنگهای آن تامدت ها در بیرون شهر نجف قابل دیدن بود.

3-      درب های حرم مطهر امام علی( ع)

الف: شرق حرم مطهر درب بزرگی وجود دارد مشهور به  باب الذهب که باب الرضا( ع) نیز به آن گفته می شود و در کنار آن سمت راست درب کوچک تری به نام  باب مسلم بن عقیل واقع شده است

ب : سمت شمال صحن مطهر دربی به نام  باب الطوسی وجود دارد ، که احتمالا این نام گذاری به پاس خدمات شیخ طوسی انجام شده است . 

ج :در سمت جنوب صحن ملکوتی حضرت امام علی (ع) دربی به نام باب القبله وجود دارد.

د: سمت غرب حرم مطهر دربی به نام  باب سلطانی وجود دارد که به باب الفرج نیز مشهور است.

4-      بیوتات اطراف حرم امام علی (ع)

الف : مسجد عمران بن شاهین دردالان منتهی به باب الطوسی که توسط حاکم عراق در نیمه قرن چهارم هجری توسط عمران ساخته شده است .

ب : مسجد خضراء در زاویه شمال شرقی صحن که در سال 1385هجری قمری باز سازی شده است وبه عنوان حوزه علمیه استفاده می شود.

ج : تکیه بکتاشیها محل تجمع صوفیان بکتاشی ترک در دوران عثمانی ساخته شده است ودرحال حاضر به عنوان انبار آستانه استفاده می شود محل آن  در شمال غرب صحن مطهر قرار گرفته است .

د: مسجد بالاسر حضرت که  در دالان سمت غربی صحن قرار دارد وکاشیهای متعلق به قرن ششم هجری درآن، به چشم می خورد.                                                                

5-      قبرستان وادی السلام

 یکی ازاماکن مقدس وبزرگ ترین قبرستان جهان اسلام، وادی السلام است ،در روایتی آمده است: هرمؤمنی در شرق یاغرب دنیا، دیده از جهان برگیرد به روح او ندا می رسد که به وادی السلام ملحق شود وبه این منظور فرشته ای است، به نام ملک نقاله که ارواح مؤمنان را از سر تاسر جهان به این گورستان می آورد.

6-      مقام حضرت حجت (عج ) این مقام در گورستان وادی السلام قرار دارد وجایگاه مقدسی است که به آن حضرت نسبت داده می شودومکان دیگری در این جا نیز وجود دارد که گفته می شود ، نشانگر غیبت صغری امام زمان (عج )است.

7-      آرامگاه حضرت هود وصالح (ع)

دوتن از انبیاء الهی که قصه آنان در قرآن کریم ذکر شده است وهرکدام دارای کرامات ومعجزاتی بودند ودر راه تبلیغ دین،واعتلای کلمه توحید،زحمات فراوانی کشیدند،لکن  مردم بجای تبعیت و فرمان برداری از دستورا ت پیامبران خود به اذیت وآزار آنان پرداختند ودر نهایت به همین علت مورد غضب خداوند قرار گرفتند وعذاب الهی بر آنها نازل شد، آرامگاه حضرت هود وصالح ع)در بخش آغازین گورستان وادی السلام واقع شده است ،وحرم مطهر این بزرگواران ، محل زیارت ،مؤمنین ومتدینین است

8-      مقام حضرت زین العابدین( ع)

در زمانی که هنوز قبر مطهرعلی بن ابیطالب( ع) حالت اختفاء داشت ،و برای  مردم عادی قابل دسترسی نبود،یکی از کسانی که عارفانه به زیارت قبر مطهرامام امیر المؤمنین (ع ) شتافت ودر زمزمه عارفانه خود با جد بزرگوارش دعای پر فیض وبرکتی را به نام زیارت امین الله به یاد گار گذاشت حضرت امام زین العابدین( ع) بود،وشاید هم بخاطر رعایت مسائل امنیتی وبر ملا نشدن محل قبر مطهر علی ع) برای نا محرمان، نمی توانستند کنار مرقد منور ایشان حاضر شده ، اقامت نمایند، بیتوته کنند وبه عبادت به پردازند، وبه ناچار باید مکان دیگری را برای این کار در نظر می گرفتند ،لذا جایگاهی است واقع در غرب شهر نجف اشرف به نام مقام امام زین العابدین( ع)  ومشهور است ، که حضرت امام سجاد (ع) هنگام زیارت قبر جد خود در آن جا  به نماز ایستاده است 

9-      صافی صفا

 در نجف اشرف کنار بحر النجف مقامی وجود دارد که به امام علی( ع) نسبت داده می شودو مردم آن را صافی صفا نام گذاشته اند. درآنجا آرامگاه یک مؤمن نیکوکاری ا ست از اهالی یمن که پیکرش ،بنا به وصیت وی از راه های دور آورده شد تادر این زمین مبارک به خاک سپرده شود.تاریخ نگاران گفته اند: روزی حضرت علی( ع) بر لب، بحر النجف ،تنها ایستاده و در خلوت خویش به نشانه های خداوند متعال می اندیشید ، ناگهان چیز سیاه مانندی از دور نمایان گشت، هنگامی که نزدیک شد، مردی بود اعرابی که بر شتر خود بار سنگینی حمل می نمود. وی نزدیک امام ،رسید معلوم شد، آن بار سنگین, جنازه است.اعرابی بر امام سلام کرد بدون آنکه او را شناخته باشد، سپس امام علی( ع) از وی پرسید : از کجا آمده ای ؟ گفت: از یمن امام پرسید ؟ در اینجا به دنبال چه هستی؟ و این جنازه کیست ؟آن مرد گفت : این پیکر پدرم است ، آورده ام تا در این زمین به خاک بسپارم. امام گفت: آیا این فاصله را پشت سر گذاشته ای تا آن جنازه را اینجا دفن کنی ؟ چرا در همان جا، ( یمن) او را دفن نکردی ؟مرد گفت : به خداوند قسم ،این وصیت اوست, که پس از مرگ او را در این خاک دفن کنم. امام گفت: از او نپرسیدی چرا این وصیت را کرده است؟ مرد گفت: آری پرسیدم و در جوابم گفت: در این خاک مردی دفن خواهد شد که در نزد خدا و پیامبرش شأن بلند مرتبه ای  دارد و هر کس در کنار او دفن شود خداوند آنچه را که ناپسند است از وی دور خواهد ساخت و شفاعت او را به دست خواهد آورد و داخل بهشت خواهد شد.وآن مردی که اینجا دفن خواهد شد نیکوهایی دارد که کتابها گنجایش ، یاد آوردن آنهارا ندارند، و عقل ها نیز به آنها احاطه نخواهند داشت. این کافی ا ست که دوست داشتنش ایمان و دوست نداشتنش, کفر است. وی بهترین مردم بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله) و الگویی ا ست برای الگوپذیران.امیر مؤمنان (ع) از او  پرسید : آیا این مرد را می شناسی؟ گفت: نه.امام (ع ) فرمود: آن مرد من هستم در آن هنگام اعرابی بر پای امام ع) افتاد و آن را می بوسید و گریه می کرد. امام ع) گفت: چونکه پدرت این وصیت را کرده است و تو از راه دوری آمده ای من نیز نماز و دفن او ر ابر عهده می گیرم . مرد گفت: خوشا به حال پدرم که وصیت کرد در پیش تو دفن شود و من شما را در اینجا یافتم و او به وسیله نماز خواندن و دفن کردن توسط شما، مشرف خواهد شد.سپس امام (ع) از او پرسید: پدرت در زندگی اش چه می کرد؟ مرد گفت: ای امیر مؤمنان( ع) به خداوند قسم که او همیشه تورا به یاد می آورد . و دائماَ از او می شنیدم که به نام تو از خداوند متعال طلب نجات می کرد و در نماز شب، فراوان این را از خداوند می خواست.پس بعد از دفن آن مؤمن نیکوکار اهل یمن ، افراد بسیاری ازبزرگان و مؤمنین در کنار ایشان به خاک سپرده شده اند و در این مکان مسجدی قدیمی وجود دارد که گفته شده است امیرالمؤمنین( ع) آنجا نماز خوانده اند،  تاریخ ساخت آن به قرن هفتم یا هشتم هجری باز می گردد. و امروزه ساختمان وسیعی ا ست که هر بیننده ای می تواند آن را از دور  ببیند و روی آن گنبدی ا ست که با زیباترین و با شکوه ترین نقش ها و نوشته ها و منبت کاری های اسلامی تزیین شده است و درکنار مقام امام زین العابدین (ع) واقع شده است . 

10-    مسجد حنانه این مسجد درمیانه بزرگ راه نجف،کوفه قراردارد،یکی از معانی حنانه صدای ناله بچه شتر در فراق مادرش بیان شده است. پس از واقعه کربلا هنگامی که لشکریان عمر سعد به طمع گرفتن جایزه از ابن زیاد سرهای مقدس شهدا را از بدن جدا کرده وهریک سری با خود حمل می کردند ، حامل سرمقدس امام حسین (ع) در این مکان توقف کرده،وسر را روی زمین گذاشت، تا به استراحت بپردازدوسپس ادامه مسیردهد، به گفته راویان هنگامی که سر امام حسین (ع) در این مکان قرار داده شد،فریاد عجیبی از زمین بلند شد، وهمانند بچه شتری که در فراق مادرش سر وصدا می کند به ناله پرداخته ویا تعظیم کرده است واز این رو به حنانه مشهور شده است وگفته شده است که بعد از شهادت حضرت علی( ع) شب هنگام جنازه آن حضرت را دراین مسجد قرار داده اند . 

 

 

 

 

 

 

 

 

7.gif

 


برچسب‌ها: تاریخ, اماکن, کربلا, نجف کاظمین, کوفه

 

 

تاریخ اماکن عتبات عالیات (56) از کتاب یاحسین کربلا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی


ادامه مطلب



[ شنبه 8 آبان 1395  ] [ 6:01 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
 
 

شهادت آیت الله قاضی طباطبایی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شهید والامقام آیت الله سید محمود قاضی طباطبایی از حماسه‌‏آفرینان و شخصیت‏‌های علمی، فکری و مبارزاتی و نخستین امام جمعه تبریز در سال 1333 هجری قمری در تبریز متولد شد، پدرش حاج میرزا باقر و عمویش میرزا اسدالله از علمای بنام تبریز بودند. شهید قاضی از بیست عالم، فقیه و متفکر شیعی که همگی از مشاهیر صاحب ‏نظر معاصر در علوم عقلی و نقلی می‏‌باشند به دریافت اجازه روایی و فقهی نائل گردید1.

آیت آلله قاضی رحمه الله یکی از بزرگان اخلاق بود که دستورالعمل‌های اخلاقی او می‌­تواند راه‌گشای همه نسل­‌‎ها برای رسیدن به مراحل عالی معنویت باشد­. حضرت امام خمینی رحمه الله درباره او می‌فرماید: «قاضی، کوهی بود از عظمت و مقام توحید2». شهید آیت الله قاضی طباطبایی همچنان که در تلاش‌­های علمی کوشا بود، در مبارزات سیاسی نیز شرکت فعالانه داشت، آن شهید بزرگوار دارای روحیه انقلابی و اراده­ای خلل ناپذیر بود و در پرونده قطوری که ساواک در مورد ایشان تهیه کرد این نکته مشهود است.

شهید قاضی در تبریز تنها نماینده تام الاختیار حضرت امام راحل بود و نقش ایشان در شکل دادن به مبارزات مردم تبریز نیز شایان توجه است، بنابراین محور مبارزه در آذربایجان شرقی و مرکز مبارزات، مسجد شعبان بود که شهید قاضی طباطبایی امامت آنجا را عهده دار بودند. دشمنان از روی خشم و عصبانیت او را خمینی آذربایجان نامیدند اما این عنوان با برکت عزت و کرامت را برایش به ارمغان آورد و زیبنده آن اسوه تقوا و شجاعت بود.

آن عالم ربانی تا جان داشت بدون هراس از مخالفان و معاندان برای احیای ارزش‌‏های دینی اهتمام ورزید. مرحوم شهید قاضی طباطبایی بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب از طرف امام رحمه الله به سمت امام جمعه تبریز منصوب شد و نخستین نماز جمعه را در این شهر بزرگ برپا کرد3.

مجاهد عظیم الشان آیت الله قاضی طباطبایی ذریه پاک ائمه اطهار علیهم السلام در شامگاه روز دهم آبان سال 1358 مصادف با عید سعید قربان سال 1399 هجری بعد از ادای فریضه نماز مغرب و عشاء و در حال مراجعت از مسجد به منزل مورد هجوم عوامل سرسپرده استکبار تحت نام گروه فرقان قرار گرفته و شهد شهادت نوشید، وسنگر خون بار محراب بار دیگر خونین شد.

سید احمد سجادی

پی‌نوشت‌ها:

1) زندگی و مبارزات شهید آیت‌‏الله‏ قاضی‏ طباطبایی، ص 111-112- دیدار با ابرار، ج 40، قاضی طباطبایی قله شجاعت و ایثار، محمد ابراهیم‌‏نژاد، صص 35- 36 و ص 56.

2) محمد حسین حسینی طهرانی، روح مجرد، تهران، انتشارات حکمت، 1414 ه - ق، ص 285 .

3) زندگی و مبارزات شهید آیت‌‏الله قاضی طباطبایی به نقل از رساله خطّی خاندان آل امیر عبدالوهّاب به قلم شهید قاضی طباطبایی.

 

راسخون*


ادامه مطلب



[ شنبه 8 آبان 1395  ] [ 5:58 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

  اماکن تاریخی وزیارتی نجف اشرف

 

 

http://www.pro.uploadpa.com/?file=1431600910167824_1%20124.jpg

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1-   ساختمان بارگاه ملکوتی امیر المؤمنین ع)

گفته شده است: نخستین ساختمان حرم مطهر درسال 155 هجری قمری در دوران هارون الرشید عباسی بنا شده است و ساختمان امروزی از آثار صفویه است وگنبد عظیم وایوان روحبخش آن به دستور نادر شاه افشار باخشتهای طلائی تزیین شده است ،آئینه کاری توسط هنر مندان اصفهانی در سال ها ی بعد انجام شده است ، قبر مطهر حضرت درون صندوقی از خاتم وضریحی نقره ای قرار دارد صندوق خاتم از ساخته های دوران شاه اسماعیل صفوی واز نفایس روزگار به شمار می رود ،ضریح مطهر توسط هنرمندان هندی وچینی در سال 1345هجری قمری در هند به همت رهبرشیعیان اسماعیلی ساخته وتقدیم حرم تقدیم حرم مطهر گردیده است .رواقهای اطراف توسط هنرمندان ایرانی تزیین شده است ،صحن از ساخته های دوران صفوی است ،

 

2-      موضع الاصبعین

 اصبع ،به معنی انگشت است،واصبعین یعنی دوانگشت ، مکانی در ضریح مطهر پیش روی حضرت ، قرار دارد که موضع الاصبعین نامیده می شود ،در خصوص شأن این مکان چنین گفته اند : مره بن قیس پس از حمله به نجف اشرف،با کمال بی ادبی وارد حرم مطهر امام علی ع) شد و خواست نبش قبر کند که از ضریح مطهر دوانگشت خارج شد واورا همانند شمشیر به دو نیم کرد وسپس تبدیل به سنگ شد.وسنگهای آن تامدت ها در بیرون شهر نجف قابل دیدن بود.

3-      درب های حرم مطهر امام علی ع)

الف: شرق حرم مطهر درب بزرگی وجود دارد مشهور به  باب الذهب که باب الرضا ع) نیز به آن گفته می شود و در کنار آن سمت راست درب کوچک تری به نام  باب مسلم بن عقیل واقع شده است

ب : سمت شمال صحن مطهر دربی به نام  باب الطوسی وجود دارد ، که احتمالا این نام گذاری به پاس خدمات شیخ طوسی انجام شده است . 

ج :در سمت جنوب صحن ملکوتی حضرت امام علی ع) دربی به نام باب القبله وجود دارد.

د: سمت غرب حرم مطهر دربی به نام  باب سلطانی وجود دارد که به باب الفرج نیز مشهور است.

4-      بیوتات اطراف حرم امام علی ع)

الف : مسجد عمران بن شاهین دردالان منتهی به باب الطوسی که توسط حاکم عراق در نیمه قرن چهارم هجری توسط عمران ساخته شده است .

ب : مسجد خضراء در زاویه شمال شرقی صحن که در سال 1385هجری قمری باز سازی شده است وبه عنوان حوزه علمیه استفاده می شود.

ج : تکیه بکتاشیها محل تجمع صوفیان بکتاشی ترک در دوران عثمانی ساخته شده است ودرحال حاضر به عنوان انبار آستانه استفاده می شود محل آن  در شمال غرب صحن مطهر قرار گرفته است .

د: مسجد بالاسر حضرت که  در دالان سمت غربی صحن قرار دارد وکاشیهای متعلق به قرن ششم هجری درآن، به چشم می خورد.                                                                

5-      قبرستان وادی السلام

 یکی ازاماکن مقدس وبزرگ ترین قبرستان جهان اسلام، وادی السلام است ،در روایتی آمده است: هرمؤمنی در شرق یاغرب دنیا، دیده از جهان برگیرد به روح او ندا می رسد که به وادی السلام ملحق شود وبه این منظور فرشته ای است، به نام ملک نقاله که ارواح مؤمنان را از سر تاسر جهان به این گورستان می آورد.

6-      مقام حضرت حجت عج ) این مقام در گورستان وادی السلام قرار دارد وجایگاه مقدسی است که به آن حضرت نسبت داده می شودومکان دیگری در این جا نیز وجود دارد که گفته می شود ، نشانگر غیبت صغری امام زمان عج )است.

7-      آرامگاه حضرت هود وصالح ع)

دوتن از انبیاء الهی که قصه آنان در قرآن کریم ذکر شده است وهرکدام دارای کرامات ومعجزاتی بودند ودر راه تبلیغ دین،واعتلای کلمه توحید،زحمات فراوانی کشیدند،لکن  مردم بجای تبعیت و فرمان برداری از دستورا ت پیامبران خود به اذیت وآزار آنان پرداختند ودر نهایت به همین علت مورد غضب خداوند قرار گرفتند وعذاب الهی بر آنها نازل شد، آرامگاه حضرت هود وصالح ع)در بخش آغازین گورستان وادی السلام واقع شده است ،وحرم مطهر این بزرگواران ، محل زیارت ،مؤمنین ومتدینین است

8-      مقام حضرت زین العابدین ع)

در زمانی که هنوز قبر مطهرعلی بن ابیطالب ع) حالت اختفاء داشت ،و برای  مردم عادی قابل دسترسی نبود،یکی از کسانی که عارفانه به زیارت قبر مطهرامام امیر المؤمنین ع ) شتافت ودر زمزمه عارفانه خود با جد بزرگوارش دعای پر فیض وبرکتی را به نام زیارت امین الله به یاد گار گذاشت حضرت امام زین العابدین ع) بود،وشاید هم بخاطر رعایت مسائل امنیتی وبر ملا نشدن محل قبر مطهر علی ع) برای نا محرمان، نمی توانستند کنار مرقد منور ایشان حاضر شده ، اقامت نمایند، بیتوته کنند وبه عبادت به پردازند، وبه ناچار باید مکان دیگری را برای این کار در نظر می گرفتند ،لذا جایگاهی است واقع در غرب شهر نجف اشرف به نام مقام امام زین العابدین ع)  ومشهور است ، که حضرت امام سجاد ع) هنگام زیارت قبر جد خود در آن جا  به نماز ایستاده است 

9-      صافی صفا

 در نجف اشرف کنار بحر النجف مقامی وجود دارد که به امام علی ع) نسبت داده می شودو مردم آن را صافی صفا نام گذاشته اند. درآنجا آرامگاه یک مؤمن نیکوکاری ا ست از اهالی یمن که پیکرش ،بنا به وصیت وی از راه های دور آورده شد تادر این زمین مبارک به خاک سپرده شود.تاریخ نگاران گفته اند: روزی حضرت علی ع) بر لب، بحر النجف ،تنها ایستاده و در خلوت خویش به نشانه های خداوند متعال می اندیشید ، ناگهان چیز سیاه مانندی از دور نمایان گشت، هنگامی که نزدیک شد، مردی بود اعرابی که بر شتر خود بار سنگینی حمل می نمود. وی نزدیک امام ،رسید معلوم شد، آن بار سنگین, جنازه است.اعرابی بر امام سلام کرد بدون آنکه او را شناخته باشد، سپس امام علی ع) از وی پرسید : از کجا آمده ای ؟ گفت: از یمن امام پرسید ؟ در اینجا به دنبال چه هستی؟ و این جنازه کیست ؟آن مرد گفت : این پیکر پدرم است ، آورده ام تا در این زمین به خاک بسپارم. امام گفت: آیا این فاصله را پشت سر گذاشته ای تا آن جنازه را اینجا دفن کنی ؟ چرا در همان جا، ( یمن) او را دفن نکردی ؟مرد گفت : به خداوند قسم ،این وصیت اوست, که پس از مرگ او را در این خاک دفن کنم. امام گفت: از او نپرسیدی چرا این وصیت را کرده است؟ مرد گفت: آری پرسیدم و در جوابم گفت: در این خاک مردی دفن خواهد شد که در نزد خدا و پیامبرش شأن بلند مرتبه ای  دارد و هر کس در کنار او دفن شود خداوند آنچه را که ناپسند است از وی دور خواهد ساخت و شفاعت او را به دست خواهد آورد و داخل بهشت خواهد شد.وآن مردی که اینجا دفن خواهد شد نیکوهایی دارد که کتابها گنجایش ، یاد آوردن آنهارا ندارند، و عقل ها نیز به آنها احاطه نخواهند داشت. این کافی ا ست که دوست داشتنش ایمان و دوست نداشتنش, کفر است. وی بهترین مردم بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله) و الگویی ا ست برای الگوپذیران.امیر مؤمنان ع) از او  پرسید : آیا این مرد را می شناسی؟ گفت: نه.امام ع ) فرمود: آن مرد من هستم در آن هنگام اعرابی بر پای امام ع) افتاد و آن را می بوسید و گریه می کرد. امام ع) گفت: چونکه پدرت این وصیت را کرده است و تو از راه دوری آمده ای من نیز نماز و دفن او ر ابر عهده می گیرم . مرد گفت: خوشا به حال پدرم که وصیت کرد در پیش تو دفن شود و من شما را در اینجا یافتم و او به وسیله نماز خواندن و دفن کردن توسط شما، مشرف خواهد شد.سپس امام ع) از او پرسید: پدرت در زندگی اش چه می کرد؟ مرد گفت: ای امیر مؤمنان ع) به خداوند قسم که او همیشه تورا به یاد می آورد . و دائماَ از او می شنیدم که به نام تو از خداوند متعال طلب نجات می کرد و در نماز شب، فراوان این را از خداوند می خواست.پس بعد از دفن آن مؤمن نیکوکار اهل یمن ، افراد بسیاری ازبزرگان و مؤمنین در کنار ایشان به خاک سپرده شده اند و در این مکان مسجدی قدیمی وجود دارد که گفته شده است امیرالمؤمنین ع) آنجا نماز خوانده اند،  تاریخ ساخت آن به قرن هفتم یا هشتم هجری باز می گردد. و امروزه ساختمان وسیعی ا ست که هر بیننده ای می تواند آن را از دور  ببیند و روی آن گنبدی ا ست که با زیباترین و با شکوه ترین نقش ها و نوشته ها و منبت کاری های اسلامی تزیین شده است و درکنار مقام امام زین العابدین ع) واقع شده است . 

10-    مسجد حنانه این مسجد درمیانه بزرگ راه نجف،کوفه قراردارد،یکی از معانی حنانه صدای ناله بچه شتر در فراق مادرش بیان شده است. پس از واقعه کربلا هنگامی که لشکریان عمر سعد به طمع گرفتن جایزه از ابن زیاد سرهای مقدس شهدا را از بدن جدا کرده وهریک سری با خود حمل می کردند ، حامل سرمقدس امام حسین ع) در این مکان توقف کرده،وسر را روی زمین گذاشت، تا به استراحت بپردازدوسپس ادامه مسیردهد، به گفته راویان هنگامی که سر امام حسین ع) در این مکان قرار داده شد،فریاد عجیبی از زمین بلند شد، وهمانند بچه شتری که در فراق مادرش سر وصدا می کند به ناله پرداخته ویا تعظیم کرده است واز این رو به حنانه مشهور شده است وگفته شده است که بعد از شهادت حضرت علی ع) شب هنگام جنازه آن حضرت را دراین مسجد قرار داده اند . 


برچسب‌ها: تاریخ, اماکن, کربلا, نجف کاظمین, کوفه

 

 

 

 

 

 

تاریخ اماکن عتبات عالیات (56) از کتاب یاحسین کربلا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

 

7.gif

 


ادامه مطلب



[ شنبه 8 آبان 1395  ] [ 5:47 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 28 :: 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4282218 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب