امام حسين (ع)
نسيم روزگار، سوم شعبان سال چهارم هجري قمري را ورق زد،
نوري طالع شد،ستار ه اي به درخشيد،
دومين فرزند ،على (ع) وفاطمه( س) جهان بشريت را منور ساخت،جشن وسرور افلاكيان راغرق شادي كرد، خبر مسرت بخش ولادتش پيامبر گرامى اسلام (ص ) را راهي خانه حضرت على (ع) و فاطمه (س ) ساخت، اراده فرمود نورديده اش رابه بيند.
او را در پارچه اى سفيد پيچيده و خدمت رسول اكرم (ص ) تقديم داشتند آن حضرت به گوش راست او اذان و به گوش چپش اقامه گفت.روزهاى اول ولادتش , امين وحى الهى نام شبير يعني حسين را از طرف خداوند براي او به ارمغان آورد ولادت ايشان ده ماه وبيست روز پس ازتولد برادرشان امام حسن (ع) اتفاق افتاده است.
هفتمين روز ولادت , گوسفندى را به عنوان عقيقه ذبح كردند , سرنوزاد را تراشيده هم وزن موى سر او نقره صدقه دادند . دوران خوش كودكي ،دامن پرمهر مادر ، زانوي محبت پدر ، روي شانه ودوش پيامبر (ص) ، ابراز علاقه شديد وي وبوسه هاي پدرانه اش برلب وصورت وپيشاني ولب خندهاي مليح او باحسين وبيان جمله معروف پيامبر( ص): حسين مني وانا من حسين، يعني حسين از من است ومن از حسينم، وخاطرات زيباي حضور خانوادگي در زير عبا ،كه حديث شريف كسا آن را به تصوير كشيده است ،وعضو مؤثر جريان مباهله بودن ، به سرعت گذشت،هنوز بيش از شش سال وچندماه از عمر شريف خود را سپري نكرده بود كه با رحلت جانكاه جد بزرگوارش پيامبر گرامي اسلام (ص) مواجه گشت ، وپس از آن شاهد انحراف ولايت از مسير اصلي خود، وبيست وپنج سال خانه نشيني ومظلوميت پدر و گريه هاي پرمعني مادر ودر نهايت هجو م به خانه وحي ، و شهادت مادر بود، مدت سى سال با پدر زيست . پدرى كه جز به انصاف حكم نكرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانيد , در تمام اين مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت كرد,ومانند يك سرباز فداكار، به اتفاق برادر بزرگوارش امام حسن( ع) در جنگهاى جمل , صفين و نهروان شركت داشت.پس از شهادت حضرت على (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به حسن بن على( ع ), فرزند بزرگ اميرالمؤمنين( ع ), منتقل گشت امام حسين (ع ) يار،و همراه برادر بود. وقتى بنا به مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبوربه پذيرش آتش بسي به نام صلح با معاويه شد،امام حسين( ع ) شريك رنج هاي وي گرديد حتى يك روز كه معاويه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسين( ع) دهان آلوده اش را به بدگويى نسبت به امام حسن( ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان ع) گشود, امام حسين (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاويه بشكند و سزاى ناهنجاريش را به كنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سكوت و خاموشى فراخواند ،امام حسين( ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه برآمد, و با بيانى رسا و كوبنده خاموشش ساخت .چون امام حسن (ع) از دنيا رحلت فرمود, امامت به امام حسين (ع ) منتقل شد، وي مي ديد كه معاويه با اتكا به قدرت اسلام , بر اريكه حكومت اسلام به ناحق تكيه زده , سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامى و قوانين خداوند است ، از اين حكومت پوشالى مخرب به سختى رنج مي برد, ولى شرايط براي قيام ومباره فراهم نبود،و نمي توانست او را از جايگاه حكومت اسلامى پايين بكشد, فعلا وظيفه سكوت است، چنانچه برادرش امام حسن( ع ) نيز وضعى مشابه او داشت.امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشكار سازد پيش از هر جنبش و حركت مفيدى اورا به قتل مي رسانند، او از مرگ نمي ترسد وشهادت را فوز عظيم مي داند ،لكن مي داند به علت عدم آگاهي مردم، دستگاه فريب كار معاويه،اين قيام را، يك شورش معرفي كرده ،خون او، وهمراهانش را پايمال مي كنند، ونتيجه اي عايد اسلام نخواهد شد، ناچار صبررا پيشه ساخت.بنابراين تا معاويه زنده بود, چون برادر زيست و علم مخالفت هاى بزرگ نيفراخت , جز آن كه گاهى محيط و حركات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم رابه آينده نزديك اميدوار مي ساخت ،در تمام مدتى كه معاويه از مردم براى ولايتعهدى يزيد,بيعت مي گرفت , حسين (ع) به شدت با اومخالفت كرد, و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و وليعهدى او را نپذيرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاويه گفت و نامه اى كوبنده براى او نوشت، معاويه هم در بيعت گرفتن براى يزيد, به او اصرارى نكرد ،زيرا براساس تجارب گذشته مي دانست كه مقابله باحسين (ع) براي دستگاه حكومت سنگين تمام مي شودوبايد با اومدارا كرد، معاويه بن ابوسفيان درگذشت ويزيد پس از معاويه بر تخت حكومت اسلامى تكيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند و براى اين كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت كند, مصمم شد براى نامداران و شخصيتهاى اسلامى پيامى بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور, نامه اى به حاكم مدينه به نام وليد بن عقبه نوشت و در آن يادآور شد كه براى من از حسين( ع )بيعت
بگير و اگر مخالفت نمود اورا به قتل برسان فرماندار مدينه از امام (ع) دعوت كرد اين خبر را به امام حسين (ع )رساند و جواب مطالبه نمود. امام حسين( ع ) از مجلس خارج شد، وپاسخ رابه جلسه بعدي موكول كرد.
منبع : كتاب ياحسين، كربلا نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحيم:
تصاويركمترديده شده /چشمه ي سلطان ولي روستاي كريز
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تصاويركمترديده شده /چشمه ي سلطان ولي كريز
استان خراسان رضوي،شهرستان كاشمر،بخش كوهسرخ روستاي كريز/
حاوي تعدادي درخت بيد،درخت توت،درخت گردووجنگل وهمچنين يك چشمه ي آب كه درلابلاي علفها پنهان شده است وديده نمي شود/احمداسماعيلي كريزي
لطفااز"وبلاگ چشمه سلطان ولي كريز"ديدن فرماييد:
Ahmadesmaeili.blogfa.com