مركزاسنادانقلاب اسلامي*
قيام خونين 15 خرداد
قيام 15 خرداد، نقطه عطفي در تاريخ مبارزات ملت ايران به رهبري حضرت امام خميني (ره) ميباشد. در سحرگاه 15 خرداد 1342، عوامل رژيم شاه به خانه ساده و بيآلايش حضرت امام در قم يورش بردند و امام خميني (ره) كه روز پيش از آن در روز عاشوراي حسيني در مدرسه فيضيه قم، طي سخنان كوبندهاي پرده از جنايات شاه و اربابان آمريكايي و اسرائيلي او برداشته بودند، دستگير و به زنداني در تهران منتقل شدند. هنوز چند ساعتي از اين حادثه نگذشته بود كه خيابانهاي شهر قم زير پاي مردان و زنان مسلمان و انقلابي كه به قصد اعتراض از خانههايشان بيرون آمده و به حمايت از رهبرشان فرياد برآورده بودند، به لرزه درآمد. همين صحنه در تهران و چند شهر ديگر به وجود آمد تظاهرات مردم رژيم را سخت به وحشت افكند و براي سركوب اين قيام تاريخي به اسلحه روي آورد. در اين روز حدود 15 هزار نفر مسلمان انقلابي به خاك و خون كشيده شدند و بدين ترتيب تاريخ ايران اسلامي در روز 15 خرداد ورق خورد و فصل جديدي در رويارويي مستضعفان با مستكبران گشوده شد. پس از اين واقعه در تهران و قم و ساير شهرها دولت به دستگيري و محاكمه روحانيون و مردم ادامه داد. زندانها از روحانيون و بازاريها و كسبه پر شد و عدهاي نيز محاكمه و اعدام شدند. جريان 15 خرداد هر چند ظاهرا با سركوب خونين به نفع شاه تمام شد اما در حقيقت ماهيت رژيم ستمشاهي را بيش از پيش براي همگان آشكار كرد و نقطه آغازي براي توفان عظيم انقلاب اسلامي گرديد كه ظرف 15 سال با مجاهدت و ايثار و جانبازي عده زيادي از حق طلبان و مجاهدان راه خدا به پيروزي رسيد و تاروپود رژيمي كه اقتدار خود را در وابستگي به ابرقدرتها و نيروي نظامي ميدانست مانند تار عنكبوت از هم گسست.

ادامه مطلب
ماه محرّم 1342 كه مصادف با خرداد بود فرا رسيد. امام خميني اين فرصت را براي دعوت مردم به قيام عليه رژيم مستبد شاه غنيمت شمرد. روز عاشورا جمعيت صدهزار نفري در تهران با داشتن عكسهايي از امام به تظاهرات پرداختند و در مقابل كاخ مرمر (محل استقرار شاه) براي اوّلين بار در پايتخت شعار «مرگ بر ديكتاتور» سر دادند. روزهاي بعد نيز در دانشگاه و بازار و مقابل سفارت انگليس تظاهرات گستردهاي در حمايت از قيام امام برپا بود.
امام خميني عصر عاشوراي سال 1383 هجري قمري (13 خرداد 1342 شمسي) در مدرسۀ فيضيه نطق تاريخي خويش را كه آغازي بر قيام 15 خرداد بود ايراد كرد. بخش عمدهاي از سخنان امام در بيان نتايج زيانبار سلطنت دودمان پهلوي و افشاي روابط پنهاني شاه و اسرائيل اختصاص داشت. در همين سخنراني بود كه امام خميني با صداي بلند
خطاب به شاه فرمود:
آقا! من به شما نصيحت ميكنم؛ اي آقاي شاه! اي جناب شاه! من به تو نصيحت ميكنم؛ دست بردار از اين كارها. آقا! اغفال دارند ميكنند تو را. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروي، همه شكر كنند... اگر ديكته ميدهند دستت و ميگويند بخوان، در اطرافش فكر كن... نصيحت مرا بشنو... ربط مابين شاه و اسرائيل چيست كه سازمان امنيت ميگويد: از اسرائيل حرف نزنيد... مگر شاهْ اسرائيلي است؟[1]
سخنان امام خميني همچون پتكي بر روح شاه كه جنون قدرت و تكبّر فرعوني او زبانزد خاص و عام بود فرود آمد. شاه فرمان خاموش كردن صداي قيام را صادر كرد. نخست جمع زيادي از ياران امام خميني در شامگاه 14 خرداد دستگير و ساعت سه نيمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) صدها كماندوي اعزامي از مركز، منزل حضرت امام را محاصره كردند و ايشان را در حالي كه مشغول نماز شب بود دستگير و سراسيمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زنداني كردند و غروب آن روز به زندان قصر منتقل نمودند. خبر دستگيري امام به سرعت در شهر قم و مناطق اطراف پيچيد. زن و مرد از روستاها و منازل خويش در شهر بهسوي منزل قائد خود حركت كردند. شعار اصلي جمعيت «يا مرگ يا خميني» بود كه از تمام فضاي قم به گوش ميرسيد. خشم مردم آنچنان بود كه ابتدا مأمورين پليس پا به فرار گذاشتند. آنها پس از تجهيز قوا به ميدان آمدند. نيروهاي كمكي نظامي نيز از پادگانهاي اطراف به شهر قم گسيل شدند. هنگامي كه سيل جمعيت از حرم حضرت
معصومه بيرون آمدند، رگبار مسلسلها گشوده شد و تا ساعتي چند درگيري شديد ادامه داشت. حمام خون به راه افتاده بود. هواپيماهاي نظامي از تهران به پرواز درآمدند و در فضاي شهر قم براي ايجاد رعب بيشتر ديوار صوتي را شكستند. قيام با سركوبي شديد كنترل شد. كاميونهاي نظامي، اجساد شهدا و مجروحين را به سرعت از خيابانها و كوچهها به نقاط نامعلومي بردند. غروب آن روز شهر قم حالتي جنگزده و غمگنانه داشت.
صبحگاه 15 خرداد خبر دستگيري رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شيراز و ديگر شهرها رسيد و وضعيتي مشابه قم پديد آورد. مردم ورامين و شهركهاي اطراف بهسوي تهران سرازير شدند. تانكها و ابزار زرهي و نيروهاي نظامي براي جلوگيري از ورود معترضين به شهر در سه راهي ورامين با جمعيت درگير شدند و جمع زيادي از راهپيمايان را به خاك و خون كشيدند. جمعيت انبوهي در حوالي بازار تهران و مركز شهر نيز گرد آمده و با شعار «يا مرگ يا خميني» بهسوي كاخ شاه به حركت درآمدند. از جنوب شهر تهران نيز سيل جمعيت به سمت مركز راه افتاده بود و در پيشاپيش آنها طيب حاج رضايي و حاج اسماعيل رضايي، دو تن از جوانمردان جنوب شهر تهران با گروه خود در حركت بودند. اين دو تن بعداز چندي دستگير و در 11 آبان 1342 تيرباران شدهو هوادارانشان به بندرعباس تبعيد گرديدند.
نزديكترين نديم هميشگي شاه، تيمسار حسين فردوست در خاطراتش از به كارگيري تجربيات و همكاري زبدهترين مأمورين سياسي و امنيتي امريكا براي سركوب قيام و همچنين از سراسيمگي شاه و دربار و امراي ارتش و ساواك در اين ساعات پرده برداشته و توضيح داده است كه چگونه شاه و ژنرالهايش ديوانهوار فرمان سركوب صادر ميكردند. ارتشبد فردوست در توضيح وخامت اوضاع مينويسد: به اويسي (فرماندۀ لشكر گارد ويژه) گفتم «تنها راه اين است كه هر چه آشپز و نظافتكار و اسلحهدار و غيره در لشكرداري مسلح كني»[2]سرانجام مأمورين نظامي و پليس شاه با تيراندازيهاي گسترده و مستقيم و به كارگيري هرچه در توان داشتند بر قيام مردم فائق آمدند. اسداللّه علم نخستوزير شاه در خاطراتش از اين روز خطاب به شاه مينويسد:
اگر ما عقبنشيني كرده بوديم ناآرامي به چهار گوشه ايران سرايت ميكرد و رژيم ما با تسليم ننگآوري سقوط ميكرد. در آن موقع حتي اين را به شما[شاه]عرض كردم كه اگر خود من
هم از مسند قدرت به زير كشانده شوم شما هميشه ميتوانيد با محكوم كردن و اعدام من بهعنوان مسبّب آنچه واقع شده خود را نجات دهيد![3]
روز 15 خرداد در تهران و قم حكومت نظامي برقرار شد اما عليرغم آن، روزهاي بعد نيز تظاهرات وسيعي برپا بود كه در هر مورد به درگيري خونين انجاميد.
15 خرداد 42 مبدأ انقلاب اسلامي مردم ايران بود. امام خميني پس از نوزده روز حبس در زندان قصر به زنداني در پادگان
نظاميعشرتآباد منتقل شد.
شاه دو روز بعد از نهضت 15 خرداد، قيام مردم را بلوا و اقدامي وحشيانه، و نتيجه اتحاد ارتجاع سرخ و سياه ناميد و سعي كرد تا آن را به خارج از مرزها و كساني همچون جمالعبدالناصر نسبت دهد. سستي ادعاهاي شاه بر هيچ كس پوشيده نبود. برخلاف ادعاهاي مكرر شاه، عناصر چپ و كمونيستها نه تنها هيچگونه مشاركتي در اين قيام نداشتند بلكه حزب توده و ديگر كمونيستهاي ايران در نوشتهها و مواضع خويش به تكرار تفسير راديو مسكو و روزنامههاي شوروي از وقايع 15 خرداد ميپرداختند. حزب كمونيست شوروي، قيام 15 خرداد را حركتي كور و ارتجاعي بر ضد اصلاحات مترقّيانه شاه! ميدانست.[4]ادعاي كذب ديگر شاه (در مورد دخالت دولت مصر) نيز عليرغم تلاش و دسيسه ساواك هيچگاه از سوي احدي باور نشد. استقلال تمامعيار قيام 15 خرداد آنچنان برملا و فاحش بود كه اينگونه انگها نميتوانست كمترين لطمهاي بدان وارد سازد.
با دستگيري رهبر نهضت و كشتار وحشيانه مردم در روز 15 خرداد 42، قيام ظاهراً سركوب شد. امام خميني در حبس از پاسخ گفتن به سؤالات بازجويان، با شهامت و اعلام اينكه هيأت حاكمه ايران و قوۀ قضاييۀ آن را غير قانوني و فاقد صلاحيت ميداند، اجتناب ورزيد. حضرت امام در سلول انفرادي پادگان عشرت آباد نيز فرصت را از دستنداد و به مطالعه كتب تاريخ معاصر و از آن جملهتاريخ مشروطيت ايرانو كتابي از آثار جواهرلعل نهرو پرداخت. پس از دستگيري امام خميني اعتراضات گستردهاي از سوي روحانيت و اقشار مختلف مردم
از سراسر كشور آغاز و خواستار آزادي رهبر خويش شدند. جمعي از علماي برجسته كشور به نشانۀ اعتراض به تهران هجرت كردند. بيم سوء قصد به جان رهبر انقلاب واكنش گستردهاي در مردم برانگيخته بود. تعدادي از علماي مهاجر در جريان يورش مأمورين ساواك دستگير و براي مدتي زنداني شدند. شاه كه وقايع 15 خرداد را لطمهاي به ثبات و تضمينهاي دادهشده به امريكا ميديد، درصدد بود تا اين وقايع را كمبها، و اوضاع را كنترلشده و عادي جلوه دهد. از سوي ديگر خشم مردم از ادامۀ بازداشت امام رو به فزوني بود. از اين رو رژيم ناگزير شد در تاريخ 11مرداد 1342 حضرت امام را از بازداشتگاه به منزلي تحت محاصره نيروهاي امنيتي در منطقه داووديه تهران منتقل نمايد. مردم تهران به محض اطلاع از انتقال رهبر، به سمت داووديه سرازير شدند. ساعاتي از ازدحام جمعيت نگذشت كه رژيم ناگزير از پراكندن جمعيت و محاصرۀ علني منزل، توسط نيروهاي نظامي گرديد. عصر سيزده مرداد، روزنامههاي رژيم شاه خبري جعلي را مبني بر تفاهم مراجع تقليد با مقامات دولتي منتشر ساختند. اطلاع از خبر و تكذيب آن خبر براي امام خميني ممكن نبود. اما علماي وقت با انتشار بيانيههايي هرگونه تفاهم را تكذيب كردند. در اين ميان اطلاعيه آيتاللّه العظمي مرعشي نجفي(ره) بسيار تند و افشاگرانه و مؤثر بود. پس از اين وقايع، امام خميني تحتالحفظ مأموران رژيم به منزلي واقع در محله قيطريه
تهران منتقل شد و تا روز آزادي و بازگشت به قم در 15 فروردين سال43 در همين محل محاصرهشده اقامت داشت.
رژيم شاه در آغاز سال 1343 با اين تصور كه شدت عمل در ماجراي قيام 15 خرداد مردم را متنبه و مبارزين را وادار به سكوت كرده است، كوشش داشت تا وقايع سال گذشته را فراموششده جلوه دهد. در شامگاه 16 فروردين 43 بدون اطلاع قبلي، امام خميني آزاد و به قم منتقل ميشود. به محض اطلاع مردم، شادماني سراسر شهر را
فراميگيرد و جشنهاي باشكوهي در مدرسه فيضيه و شهر به مدت چند روز برپا ميشود. سه روز از آزادي امام نميگذرد كه نطق انقلابي آن حضرت مهر بطلاني بر همۀ تصورات و تبليغات رژيم ميزند. امام در اين سخنراني ميگويد:
امروز جشن معني ندارد. تا ملّت عمر دارد، غمگين در مصيبت پانزدۀ خرداد است.[5]
رهبر انقلاب در نطق خويش به تفصيل، ابعاد قيام 15 خرداد را برشمرده و در پاسخ به گزارش كذب روزنامهها مبني بر تفاهم ايشان با
رژيم ميفرمايد:
در سرمقاله نوشته بودند كه با روحانيت تفاهم شده و روحانيون با «انقلاب سفيد» شاه و ملّت موافق هستند! كدام انقلاب؟ كدام ملّت؟... خميني را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد كرد. با سرنيزه نميشود اصلاحات كرد.[6]
تحليل بردن نيروهاي مبارز در حوزۀ علميه از طريق ايجاد اختلاف بين علما و مراجع، ترفندي بود كه ساواك پس از آزادي امام خميني در پي آن بود. امام با آگاهي از اين توطئه در نطق تاريخي خود در مسجد اعظم قم (26 فروردين 43) فرمود:
اگر كسي به من اهانت كرد، سيلي به صورت من زد، سيلي به صورت اولاد من زد، واللّه تعالي راضي نيستم در مقابل او كسي بايستد دفاع كند؛ راضي نيستم. من ميدانم، من ميدانم كه بعض از افراد يا به جهالت يا به عمد ميخواهند تفرقه مابين اين مجتمع بيندازند... من كه اينجا نشستهام دست تمام مراجع را ميبوسم؛ تمام مراجع اينجا، نجف، ساير بلاد، مشهد، تهران، هر جا هستند، دست همۀ علماي اسلام را من ميبوسم. مقصد بزرگتر از اين است آقا. من دست برادري دراز ميكنم به تمام ملتهاي اسلام، به تمام مسلمين دنيا؛ در شرق و غرب عالم.[7]
امام خميني در اين نطق نيز عليه روابط پنهاني شاه و اسرائيل افشاگري كرد و فرياد كشيد:
اي مردم! اي عالَم! بدانيد ملت ما مخالف است با پيمان با اسرائيل. اين ملت ما نيست؛ اين روحانيت ما نيست؛ دين ما اقتضا ميكند كه با دشمن اسلام موافقت نكنيم.[8]
امام از شاه با عنوان «مَردَك» ياد كرده و خطاب به او فرمود:
اشتباه نكنيد، اگر خميني هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نميكند. اشتباه نكنيد، ما به همان سنگري كه بوديم، هستيم. با تمام تصويبنامههاي مخالف اسلام كه گذشته است، مخالفيم؛ با تمام زورگوييها مخالفيم...[9]
ملت عزيز شيعه از اسرائيل و عمال اسرائيل متنفرند، و از دولتهايي كه با اسرائيل سازش ميكنند متنفر و منزجرند.[10]
اوّلين سالگرد قيام 15 خرداد در سال 1343 با صدور بيانيۀ مشترك امام خميني و ديگر مراجع تقليد و بيانيههاي جداگانۀ حوزههاي علميه گرامي داشته شد و بهعنوان روز عزاي عمومي معرفي شد.[11]در تير ماه سال 1343، مجاهد بزرگ آيتاللّه طالقاني و آقاي مهندس مهدي بازرگان از سران نهضت آزادي ايران كه به حمايت از قيام 15 خرداد برخاسته بودند در دادگاههاي نظامي شاه محاكمه و به زندانهاي طويلالمدت محكوم شدند. امام خميني بيانيهاي صادر كرد و در آن هشدار داد كه:
رأيدهندگان بايد منتظر سرنوشت سختي باشند.[12]
همچنين امام خميني پيشنهاد كرد به منظور پيگيري اهداف نهضت، روحانيت ايران در سراسر كشور جلسات هفتگي منظم داشته و قيام ملت را هدايت كنند.
1 .همان؛ ص 245ـ248. |
2 .ظهور و سقوط سلطنت پهلوى؛ ج 1، ص 510. |
3 .گفتگوهاى من با شاه: خاطرات محرمانه امير اسداللّه علم. |
4 . نگاه كنيد به پاورقى 14 همين مقاله. |
5 .صحيفه امام؛ ج 1، ص 272. |
6 .همان؛ ص 268ـ269. |
7 .همان؛ ص 307ـ308. |
8 .همان؛ ص 300. |
9 .همان؛ ص 303. |
10 .همان؛ ص 262. |
11 .كوثر: مجموعه سخنرانيهاى حضرت امام خمينى(س)؛ ج 1، ص169ـ178. |
12 .صحيفه امام؛ ج 1، ص 261. |
www.jamaran.ir/fa/4934

ادامه مطلب
۱۳۹۴
زندگينامه ي امام خميني (ره)
در روز بيستم جمادي الثاني 1320 هجري قمري مطابق با 30 شهريور 1281 هجري شمسي (24 سپتامبر 1902 ميلادي) در شهرستان خمين از توابع استان مركزي ايران در خانواده اي اهل علم و هجرت و جهاد و در خانداني از سلاله زهراي اطهر سلام الله عليها، روح الله الموسوي الخميني پاي بر خاكدان طبيعت نهاد.
او وارث سجاياي آبا و اجدادي بود كه نسل در نسل در كار هدايت مردم و كسب معارف الهي كوشيده اند. پدر بزرگوار امام خميني مرحوم آيه الله سيد مصطفي موسوي از معاصرين مرحوم آيه الله العظمي ميرزاي شيرازي (رض)، پس از آنكه سالياني چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلامي را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نايل آمده بود به ايران بازگشت و در خمين ملجا مردم و هادي آنان در امور ديني بود. در حاليكه بيش از 5 ماه از ولادت روح الله نمي گذشت، طاغوتيان و خوانين تحت حمايت عمال حكومت وقت، نداي حق طلبي پدر را كه در برابر زورگوئيهايشان به مقاومت برخاسته بود، با گلوله پاسخ گفتند و در مسير خمين به اراك وي را به شهادت رساندند. بستگان شهيد براي اجراي حكم الهي قصاص به تهران (دارالحكومه وقت) رهسپار شدند و بر اجراي عدالت اصرار ورزيدند تا قاتل قصاص گرديد.
بدين ترتيب امام خميني از اوان كودكي با رنج يتيمي آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد. وي دوران كودكي و نوجواني را تحت سرپرستي مادر مومنه اش (بانو هاجر) كه خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آيه الله خوانساري (صاحب زبده التصانيف) بوده است و همچنين نزد عمه مكرمه اش (صاحبه خانم) كه بانويي شجاع و حق جو بود، سپري كرد اما در سن 15 سالگي از نعمت وجود آن دو عزيز ني محروم گرديد.
حضرت امام از سنين كودكي و نوجواني با بهره گيري از هوشي سرشار، قسمتي از معارف متداول روز و علوم مقدماتي و سطح حوزه هاي دينيه، از آن جمله ادبيات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمين و علماي منطقه (نظير آقا ميرزا محمود افتخار العلما، مرحوم ميرزا رضا نجفي خميني، مرحوم آقا شيخ علي محمد بروجردي، مرحوم آقا شيخ محمد گلپايگاني و مرحوم آقا عباس اراكي و بيش ازهمه نزد برادر بزرگش آيه الله سيدمرتضي پسنديده) فرا گرفت و در سال 1298 هـ ش عازم حوزه علميه اراك شد.
تحصيل و تدريس
اندكي پس از هجرت آيه الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي رحمه الله عليه (نوروز 1300 هجري شمسي، مطابق با رجب المرجب 1340 هجري قمري) امام خميني نيز رهسپار حوزه علميه قم گرديد و به سرعت مراحل تحصيلات تكميلي علوم حوزوي را نزد اساتيد حوزه قم طي كرد. كه مي توان از فرا گرفتن تتمه مباحث كتاب مطول (در علم معاني و بيان) نزد مرحوم آقا ميرزا محمد علي اديب تهراني و تكميل دروس سطح نزد مرحوم آيه الله سيدمحمد تقي خوانساري، و بيشتر نزد مرحوم آيه الله سيد علي يثربي كاشاني و دروس خارج فق و اصول نزد زعيم حوزه قم آيه الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي رضوان الله عليهم نام برد.
روح حساس و جستجوگر امام خميني باعث مي شد تا ايشان تنها به ادبيات عرب و دروس فقه و اصول بسنده نكند و به ديگر رشته هاي علمي نيز علاقمندانه روي آورد. از اينرو همزمان با فراگيري فقه و اصول نزد فقها و مجتهدين وقت به فراگيري رياضيات و هئيت و فلسفه نزد مرحوم حاج سيدابوالحسن رفيعي قزويني و ادامه همين دروس به اضافه علوم معنوي و عرفاني نزد مرحوم آقا ميرزا علي اكبر حكمي يزدي و عروض و قوافي و فلسفه اسلامي و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شيخ محمد رضا مسجد شاهي اصفهاني و اخلاق و عرفان را نزد مرحوم آيه الله حاج ميرزا جواد ملكي تبريزي و عاليترين سطوح عرفان نظري و عملي را به مدت شش سال نزد مرحوم آيه الله آقا ميرزا محمد علي شاه آبادي ـ اعلي الله مقاماتهم ـ بپردازد.
پس از رحلت آيه الله العظمي حايري يزدي تلاش امام خميني به همراه جمعي ديگر از مجتهدين حوزه علميه قم به نتيجه رسيد و آيه الله العظمي بروجردي (رض) به عنوان زعيم حوزه علميه عازم قم گرديد. در اين زمان. امام خميني به عنوان يكي از مدرسين و مجتهدين صاحب راي در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته مي شد و زهد و وارستگي، تعبد و تقواي او زبانزد خاص و عام بود. همين خصلتهاي متعالي كه از طريق سالها مجاهده با نفس و رياضتهاي شرعي و تجربه مباني و مفاهيم عرفاني در متن زندگي شخصي و اجتماعي به دست آمده بودند و همچنين مشي سياسي حضرت امام كه سخت معتقد به حفظ كيان حوزه ها و اقتدار روحانيت و زعامت ديني به عنوان تنها پناهگاه مردم در آن روزها ي خطير و پرآشوب بود، اين عوامل موجب مي شدند تا آن حضرت عليرغم شايستگيها و اختلاف نظرها، همواره علم و فضل و تلاش خويش را در خدمت به تحكيم حوزه تازه تاسيس علميه قم و به عنوان مدافعي دلسوز در كنار آيه الله العظمي حايري و آيه الله العظمي بروجردي باقي بماند. پس از رحلت آيه الله بروجردي نيز امام خميني علي رغم رويكرد گسترده طلاب و فضلا و جامعه اسلامي به ايشان به عنوان يكي از مراجع تقليد، از هر گونه اقدامي كه شائبه موقعيت طلبي و مقام خواهي داشته باشد به شدت پرهيز داشت و دوستان خويش را همواره به بي اعتنايي به اينگونه مسائل فرا مي خواند. در زماني كه آگاهان جامعه اسلامي گرد وجود او را به عنوان منادي اسلام راستين گرفتند و آرزوهاي خويش را در تقوي و علم و آگاهيهاي وي يافتند، كمترين تغييري در مشي و منش امام خميني پديد نيامد و اين تكيه كلام هميشگي او بود كه مي فرمود:
«من خود را خادم و سرباز اسلام و ملت مي دانم».
حضرت امام طي سالهاي طولاني در حوزه علميه قم به تدريس چندين دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامي در مدرسه فيضيه، مسجد اعظم، مسجد محمديه، مدرسه حاج ملاصادق، مسجد سلماسي و.. .. همت گماشت و در حوزه علميه نجف نيز قريب 14 سال در مسجد شيخ اعظم انصاري (ره) معارف اهل بيت و فقه را در عاليترين سطوح تدريس نمود و در نجف بود كه براي نخستين بار مباني نظري حكومت اسلامي را در سلسله درسهاي ولايت فقيه بازگو نمود. به گفته شاگردان ايشان درس امام خميني از معتبرترين كانونهاي درسي حوزه محسوب مي شد و در برخي از دوره هاـ سالهاي تدريس در حوزه علميه قم ـ شاگردان حاضر در محضر استاد به 1200 نفر هم رسيده بود كه در ميان آنان دهها تن از مجتهدين مسلم و شناخته شده حاضر بودند و ازمكتب فقه و اصول امام خميني بهره مي بردند. از بركات سالها تدريس امام خميني تربيت صدها و بلكه به اعتبار مدت طولاني تدريس هزاران عالم و فرزانه اي بوده است كه هر يك از آنها اينك روشني بخش حوزه هاي دينيه اند و مجتهدان و فقيهان و عرفاي برجسته و مطرح امروز در حوزه علميه قم و ديگر مراكز ديني در زمزه شاگردان مكتب آن حضرت مي باشند و متفكراني همچون علامه شهيد استاد مطهري و شهيد مظلوم دكتر بهشتي افتخارشان اين بود كه سالها از محضر آن عارف كامل فيض برده اند. و امروزه چهره هاي درخشان روحانيتي كه انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي را در مصادر امور كشور راهبري مي كنند از تربيت يافتگان مكتب فقهي و سياسي امام خميني بشمار مي روند.
صفات بارز امام
امام خميني (ره) از نظر علم و عمل، درك عميق معرفتي و نيز تقواي عملي و علمي، از بزرگ ترين شخصيت هاي اسلامي به شمار مي آمد. ايشان هم چنين در انديشه ديني و تسلط بر معارف تشيع، وارستگي، تهذيب نفس، شجاعت، درك زمان، شناخت جامعه، رأفت با دوستان و شدت با دشمنان بي نظير بود. اراده پولادين وي كه ريشه در ايمان و اتكايش به خداوند داشت، اجازه نمي داد هيچ مانعي در عملي ساختن مقاصد والايش جلودار شود. ايشان در عين حال انساني بسيار مهربان، سرشار از عطوفت، خويشتن دار و پرهيز كار بود و صبر و استقامت، مانع از آن بود كه سخت ترين حوادث، خللي در اراده ايشان در رسيدن به هدف ايجاد كند.
قاطعيت امام (ره):
زماني كه امام خميني (ره) امري را وظيفه و تكليف شرعي خويش تشخيص مي دادند، اگر ساير افراد هم با آن مخالفت مي كردند، با قاطعيت تمام و بدون هيچ ترس و واهمه اي آن را دنبال كرده و انجام مي دادند. ايشان در زمان پهلوي، خطاب به فرستاده رژيم شاه مي گويند: «اين را بدانيد تا زنده هستم، اگر در خانه ام را هم به رويم ببنديد، از پاي نخواهم نشست و با اين نيش قلم، عليه شما خواهم نوشت و اگر نشد، از شكاف در سخنم را به مردم خواهم رساند».
سيماي مردمي امام (ره):
جمله ويژگي هاي رهبري الهي امام خميني (ره) آميختگي بعد الهي با روح مردم داري ايشان بود. حضرت امام (ره) پيوسته خود را خدمتگزار و عاشق مردم مي دانستند. ايشان مي فرمودند: «مردم شريف ايران! من فرد فرد شما را چون فرزندان خويش مي دانم و شما مي دانيد كه من به شما عشق مي ورزم و شما را مي شناسم، شما هم مرا مي شناسيد».
نظم در زندگي:
امام خميني در پيروي از فرمايش امام علي (ع)، در رعايت پرهيزكاري و نظم در امور، از نمونه هاي كامل به شمار مي روند كه ضمن تهذيب نفس و تقوا، براي تمامي ساعات شبانه روز برنامه اي خاص داشتند. تمامي كارهاي ايشان، از جمله مطالعه، عبادت، دعا و نيايش، رسيدگي به امور مسلمانان و كشورهاي اسلامي، استراحت و اوقات فراغت و انجام امور برنامه و زمان مشخصي داشتند. ايشان ضمن پشتكار و خستگي ناپذيري، بر خدا توكل مي كردند كه همين ويژگي ها، سبب بهره برداري هرچه بهتر از ساعات پر بركت عمر ايشان به شمار مي رود.
امام و نماز:
نماز، ارتباط بين بنده و خداوندگار عالميان و صفا دهنده روح آدمي است كه آن را جاني تازه مي بخشند. نقل مي كنند در روزهايي كه امام خميني (ره)، در بيمارستان تحت معالجه و عمل جراحي بودند و زير دستگاه اكسيژن قرار داشتند، نماز ظهر و عصر آن روز را به همان وضع ادا نمودند و حتي در آن حال، نماز شب خود را نيز ترك نكردند.
حضرت امام خميني (ره)، براي نماز تميزترين جامه را بر تن مي كردند. ايشان سپس با دقت وضو مي گرفتند و محاسن مبارك خود را شانه مي كردند. بعد عطر مي زدند و پس از گذاشتن عمامه بر سرشان به نماز مي ايستادند. حتي در هنگام بيماري و با وجود زخمي بزرگ در ناحيه شكم، ايشان موقع نماز، تميزترين جامه ها را بر تن مي كردند.
امام و دوستي با فرزندان:
امام خميني (ره) در عين داشتن صلابت و صراحت، پدري مهربان و دل سوز و ياري امين براي اطرافيان و آشنايان نيز بودند. يكي از فرزندان اين بزرگوار در وصف پدر چنين مي گويد: «امام با افراد خانواده بسيار گرم و مهربان بودند، ولي در عين حال به خاطر جذبه اي كه داشتند، از ايشان حساب مي برديم. امام همه اولادشان را به يك نظر نگاه مي كردند، به طوري كه بعد از اين همه سال، متوجه نشديم كدام يك از فرزندانشان را بيش تر دوست داشته اند».
آينده نگري و عاقبت سنجي امام:
آينده نگري و عاقبت انديشي در امور، از ويژگي هاي شخصيتي امام خميني (ره) به شمار مي رفت كه همواره به آن توجه وافري داشتند. ايشان در جايي فرموده بودند: « در اين مبارزه، بذري را كه الان مي كاريم، ممكن است پنجاه سال ديگر به نتيجه برسد».
بصيرت و بينش امام
بصيرت، بينايي و ديدن مسائل و عمق زواياي امور، از ويژگي هاي شخصيتي امام خميني (ره) به شمار مي رفت كه در فراز و نشيب هاي مسايل، از آن استفاده مي كردند. ايشان نقل مي كنند كه: « گاهي كسي پيش من آمده، شروع به صحبت مي كند (؛ولي) هنوز حرفش تمام نشده، مي فهمم كه آن چه مي خواهد بگويد، چه نقشه اي دارد و چه نتيجه اي مي خواهد از اين ملاقات بگيرد.»
امام خميني (ره) از همه علوم لازمه براي موفقيت در نهضت بهره مند بود. او عالمي اسلام شناس، سياستمدار، مردم شناس، آگاه به مسائل روز دنيا و تاريخ عمومي و تاريخ اسلام بود كه از فلسفه و عرفان و اخلاق و همه علوم تخصصي حوزوي در حد بسيار بالايي برخودار بود به گونه اي كه نه تنها در حركت هاي خود نياز علمي به كسي نداشت؛ بلكه از استادان مشهور به شمار مي رفت. يكي از نزديكان امام مي گويد: «يكي از اساتيد نجف مي گفت: من بيست سال در نجف درس خواندم و خيال مي كردم مستغني شده ام، اما وقتي امام نجف آمدند و من به درس او رفتم! ديدم خير، هنوز چيزي نفهميده ام».
امام (ره) و طرح مباحث نظري حكومت:
با تبعيد شدن امام خميني (ره) به نجف اشرف، ايشان در بهمن 1348، سلسله درس هايي را درباره حكومت اسلامي و ولايت فقيه مطرح نمودند. امام در آن درس ها، دورنماي مبارزه و هدف هاي نهضت را ترسيم، و مباني فقهي، اصولي و عقلي حكومت اسلامي و مباحث نظري حكومت داري را ارائه كردند. با انتشار اين مطالب در قالب كتاب ولايت فقيه، شور تازه اي در ميان مبارزان به وجود آمد.
امام (ره) و طرح مسايل نوين فقهي:
دوران تبعيد امام خميني (ره) در تركيه، با سختي هاي زيادي همراه بود، به گونه اي كه حتي ايشان حق پوشيدن لباس روحانيت را نداشت. اين دوران تبعيد، يازده ماه به طول انجاميد. ترك ها براي منزوي ساختن ايشان، چندين بار محل سكونت را تغيير دادند، اما امام چون كوهي استوار در مقابل دشمنان ايستاده و با وجود همه مشكلات، با استفاده از فرصت به دست آمده در تركيه، به تدوين كتاب تحرير الوسيله پرداختند كه در آن، براي اولين بار از احكام جهاد، دفاع، امر به معروف و نهي از منكر، در رساله هاي عمليه ياد شده بود.
امام، عرفان و تعقل:
بيش تر عرفا، سير و سلوك را امري نفي كننده تعقل، يا جداي از آن مي دانند و عقيده دارند كه راه عرفان، جداي از طريق عقل است و مسايل عرفاني، يافتني است، نه گفتني. امام خميني (ره) نه تنها در پيمودن اين مسير، عقل را مردود نمي شمردند؛ بلكه براي طرح مباني عرفاني و خداشناسي، استدلال عقلي هم مي كردند. در واقع امام، با تأثير پذيري از قرآن و تعاليم اهل بيت (ع) براي عنصر تفكر و انديشه، احترام خاصي قائل بوده و از تعقل به شدت حمايت مي كردند. در عرفان ايشان، تفكر و تحقيق، يكي از اركان و سلوك به شمار مي آيد.
امام و درس اخلاق:
پس از رحلت آيت الله حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي، استاد بزرگ اخلاق، امام خميني (ره) اين درس را در عصر روزهاي جمعه ادامه دادند كه البته بعدها توسط كارگزاران رضاخان به تعطيلي كشيد. يكي از شاگردان اين كلاس مي گويد: «امام، در هفته يك بار درس اخلاق داشتند كه يك هفته انسان را كنار از گناه نگاه مي داشت و تحت تأثير آن، او را از تمايلات مادي و حيواني باز مي داشت».
امام و توصيه به تهذيب نفس در جواني:
حضرت امام خميني (ره) در نامه اي كه به فرزندشان حاج احمد آقا نگاشت، در مورد چگونگي استفاده از دوران جواني، چنين سفارش مي كند. «عزيزم! از جواني به اندازه اي كه باقي است، استفاده كن در پيري همه چيز از دست مي رود؛ حتي توجه به آخرت و خداي تعالي. از مكرهاي بزرگ شيطان و نفس اماره آن است كه جوانان را وعده طول عمر مي دهد و تا لحظه آخر با وعده هاي پوچ، انسان را از ذكر خدا و اخلاص براي او باز مي دارد تا مرگ برسد و در آن حال، ايمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، مي گيرد».
امام (ره) از ديدگاه مقام معظم رهبري:
مقام معظم رهبري، عظمت روح و شخصيت والاي امام خميني (ره) را چنين بيان مي كنند: « نام آور بزرگ دوران معاصر، يعني امام روح امام خميني (ره) دانشمندي پارسا و خردمندي پرهيزكار و حكيمي سياست مدار و مؤمني نوانديش و عارفي شجاع و هوشمند و فرمانروايي عادل و مجاهدي فداكار بود. او فقيه و اصولي و فيلسوف و عارف و معلم اخلاق و اديب و شاعر بود. در او خصلت هاي برجسته خداداد، در آميخته با آن چه او خود از معارفي قرآني آموخته و دل و جانش را به آن زيور داده بود، شخصيت عظيم و جذاب و تأثير گذاري پديد آورده بود كه هر يك از چهره هاي برجسته يك قرن اخير جهان ـ كه قرن رجال بزرگ و مصلحان نام آور ديني و سياسي و اجتماعي است ـ در برابر آن كم جاذبه و يك بُعدي و كوچك به نظر مي آمدند».

ادامه مطلب
www.hamshahrionline.ir/details/53739
زندگينامه: امام خميني (۱۲۸۱-۱۳۶۸)

روحالله الموسوي الخميني در روز بيستم جماديالثاني روز كوثر ولادت فاطمه زهرا (س) ۱۳۲۱ق/ ۱۲۸۱ش، در خانوادهاي از اهل علم و مبارزه و تقوا و هجرت ديده به جهان گشود.
و در پنج ماهگي، پدرش آقا مصطفي به جرم حمايت از مظلومين به دست اشرار محلي به شهادت رسيد. روحالله در آغوش مادري مهربان (بانو هاجر) و سرپرستي عمهاي دلسوز (صاحبه خانم) و دايهاي پرهيزگار (ننه خاور) پرورش يافت و همزمان آموزشهاي اوليه سواركاري و تفنگداري و تيراندازي را طي كرد.
دوره اول (از 1281- 1300ش)
دوران كودكي و نوجواني روحالله همزمان با بحرانهاي سياسي و اجتماعي ايران سپري شد. وي از همان ابتداي زندگي، با درد و رنج مردم و مشكلات جامعه آشنا بود و تأثر خود را با ترسيم خطوطي به صورت نقاشي بروز مي داد، و همراه خانواده و اطرافيان در سنگر دفاع ساخته و پرداخته و در كوران حوادث و مسائل به مجاهدي تمام عيار تبديل ميشد.
سيد مصطفي خميني / سيد احمد خميني / سيد حسن خميني /
برخي از حوادث متأثركننده اين دوران مثل بمبباران مجلس در نقاشي ها و مشق هاي خوشنويسي دوران كودكي و نوجواني او منعكس شده و در دسترس است. از جمله قطعه شعري است در دفترچه يادداشت دوران نوجواني (9-10 سالگي) با عنوان: غيرت اسلام كو جنبش ملي كجاست خطاب به ملت ايران:
هان اي ايرانيان، ايران اندر بلاست
مملكت داريوش دستخوش نيكولاست
ميتوان از آن نوشته به عنوان اولين بيانيه سياسي دوران نوجواني روحالله ياد كرد، و دغدغه ذهني او را راجع به مسائل مملكتي فهميد. تمايلات روحالله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدي است كه در نهضت جنگل، وي با سخنراني و سرودن شعر در وصف ميرزا، اقدام به جمعآوري كمكهاي مردمي براي حمايت از نهضت جنگل نموده و بالاخره مصمم ميشود كه خود شخصاً به نهضت جنگل بپيوندد. و در فرصتي به جنگل سفر ميكند و پايگاه ميرزا را از نزديك ميبيند.
- تحصيلات روحالله
روحالله با بهرهوري از استعداد فوقالعاده، رشتههاي مختلف علوم را به سرعت طي كرد. علاوه بر فقه و اصول و فلسفه، عرفان را نيز در عاليترين سطح نزد اساتيد برجسته آن زمان در خمين، اراك و قم طي كرد و در مدت 6 سال جهش فوقالعاده اي داشت حتي اسفار را پشت سر گذاشت و از فضلا و شخصيتهاي برجسته حوزه علميه قم به شمار ميآمد.
- اولين خطابه رسمي روحالله
روحالله ضمن تحصيل در اراك در ايام 19 سالگي در مراسم بزرگداشت ركن اعظم مشروطه مجتهد طباطبائي اولين خطابه خود را قرائت كرد و تحسين حاضرين را برانگيخت. اين خطابه در واقع بيانيۀ سياسي بود كه به جهت قدرداني از زحمات و خدمات علمدار مشروطيت از جانب حوزه علميه اراك از زبان يك طلبه جوان قرائت ميشد.
از قول روحالله نقل شده ... پيشنهاد شد منبر بروم، استقبال كردم آن شب كم خوابيدم، نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلكه به خود فكر ميكردم فردا بايد روي منبري بنشينم كه متعلق به رسولالله است.
از خدا خواستم مدد كند كه از اولين تا آخرين منبري كه خواهم رفت، هرگز سخني نگويم كه جملهاي از آن را باور نداشته باشم ... و اين خواستن عهدي بود با خدا بستم، اولين منبرم طولاني شد، اما كسي را خسته نكرد ... و عده اي احسنت گفتند، وقتي به دل مراجعه كردم از احسنت گوييها خوشم آمده بود، به همين خاطر دعوت دوم و سوم را رد كردم و چهار سال هرگز به هيچ منبري پا نگذاردم.
دوره دوم زندگي روحالله (از 1300ش-1320)
اين دوره از زندگي روحالله با هجرت به قم آغاز شده است، با سياست هاي دينزدايي رضاخان و تا 1320 ادامه دارد، در اين دوره روحالله مشغول تحصيل و تدريس و تأليف كتاب و آشنايي با علماي برجسته مبارزي همچون حاج آقا نورالله اصفهاني و مدرس و برخي ديگر مي باشد. در اين دوره اختناق رضاخاني؛ هدف علما حفظ حوزه قم بود. اهميت آن در آن زمان كمتر از تأسيس حكومت اسلامي در سال 57 نبود.
دوره سوم ( از 1320-1340)
اين دوره از زندگي امام با 40 سالگي آغاز ميشود و مصادف است با دو حادثه مهم، يعني بروز جنگ جهاني دوم و اشغال ايران، خروج رضاخان از ايران و آغاز سلطنت محمدرضا. بنابر اعتقاد امام اين زمان فرصت مناسبي براي قيام اصلاحي بود.
با همه كوشش ها و اقدامات روحالله قيام مورد نظر صورت نگرفت. امام در اين دوره عالمي است كامل و جامع الشرايط، رهبري است هوشيار با پشتوانه دانش و بينش سياسي با كولهباري از تجربه دوران 20 ساله رضاخاني، كه شناخت كاملي از اوضاع ايران و جهان دارد، لذا با صدور بيانيهاي در 11 جماديالثاني 1363ق/1323ش زمان مناسب قيام را يادآوري ميكند: امروز، روزي است كه نسيم روحاني وزيدن گرفته و براي قيام اصلاحي بهترين روز است، اگر مجال را از دست بدهيد و قيام براي خدا نكنيد و مراسم ديني را عودت ندهيد، فرداست كه مشتي هرزهگرد و شهوتران بر شما چيره و تمام آيين و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود كنند.
دوره چهارم زندگي امام (از 1340-1368)
اين دوره همزمان با دو حادثه ناگوار آغاز ميشود يكي رحلت آيتالله بروجردي (10 فروردين 1340) كه ضايعهاي براي جهان اسلام و در عين حال رفع موانع براي دشمنان ايران و اسلام بود. ديگري رحلت آيتالله كاشاني قهرمان مبازره با استعمار انگليس كه روزگاري نامش لرزه بر اندام دشمنان ايران و اسلام ميانداخت.
همزمان با تسلط امريكا بر امور مملكت، فشار بر رژيم براي اجراي اصلاحات آمريكايي افزايش يافت و در قالب اصلاحات ارضي و لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي با چشماندازي ظاهراً مردم فريب رخ نمود ولي در باطن از اتحاد شومي خبر مي داد و تسلط آمريكا و اسرائيل و عوامل آنها را بر كليه شئون مملكت فراهم ميكرد.
در اين زمان امام در برابر اصلاحات آمريكايي به شدت ايستاد و رژيم شاه به تلافي، در دوم فروردين 1342 كه مصادف بود با شهادت امام جعفر صادق (ع) به مدرسه فيضيه يورش برد. در اين حادثه تعدادي شهيد و مجروح شدند.
امام در پيامي به مناسبت چهلم فاجعه فيضيه دست به افشاگري زد : من مصمم هستم كه از پاي ننشينم تا دستگاه فاسد را به جاي خود بنشانم. امام نطق تاريخي خود را در 13 خرداد 1342 در مدرسه فيضيه ايراد كرد و شاه فرمان خاموش كردن فرياد امام را صادر كرد. در شامگاه 14 خرداد امام دستگير و به زندان قصر منتقل شد.
صبح 15 خرداد خبر دستگيري امام به تهران و ساير شهرها رسيد و مردم به خيابانها ريخته با شعار يا مرگ يا خميني به سوي كاخ شاه به حركت درآمدند و قيام با شدت سركوب شد و به خون نشست.
قيام (15 خرداد 42) عليالظاهر با تبعيد رهبر انقلاب به تركيه و سپس عراق از جوشش و جنبش افتاد. واقعه مرموز شهادت آقا مصطفي فرزند امام در 56 روح تازه اي به جنبش دميد. چاپ مقالهاي توهينآميز به امام و روحانيت در 17 دي ماه 1356 در روزنامه اطلاعات اعتراض شديد جامعه مذهبي را برانگيخت و قيام 19 دي ماه 1356 را به دنبال داشت.
مراسم چهلم شهداي 19 دي قم به صورت پيامي در تبريز و اصفهان و يزد و شيراز و شهرهاي ديگر ادامه يافت و به كشتار فاجعه 17 شهريور 57 منجر شد همچنين فرار شاه و ورود امام را به وطن نويد داد.
مردم در پي استقبال بي سابقه خود در بهشت زهرا سخنراني تاريخي امام خود را شنيدند و حكم سرنوشتساز ايشان را در لغو حكومت نظامي در 21 بهمن 57 با جان دل گردن نهادند و در پيشگيري از حملات نيروهاي رژيم با، مناطق حساس را سنگربندي و در مدت 24 ساعت مبارزه بيامان، طرحهاي كودتاچيان را نقش بر آب و هرگونه فرصت را از آنها سلب كردند. و بالاخره پيروزي قيام 15 خرداد در شب 22 بهمن 57 به گوش رسيد.
از صبحدم 22 بهمن تا 13 خرداد 1368(رحلت امام) حوادث سنگين بيشماري با محدوديت و نقش خصمانه آمريكا و حمايت همه جانبه دول غربي با كمك گروهها و احزاب متعدد چپ و راست در ايران در مقابله با انقلاب اسلامي بروز كرد.
اين حوادث آن قدر گسترده بود كه در اين مختصر نميگنجد، فقط در يك جمله ميتوان گفت هر كدام از آن حوادث به تنهايي ميتوانست مسير انقلاب را منحرف كند و به شكست بكشاند، اما الطاف الهي و هوشمندي امام و وفاداري و آگاهي ملت ايران، تمام توطئهها را خنثي كرد به گونهاي كه ملت ايران، در سال 1368 در حالي كه با پيكر مطهر امام خويش پس از 11 سال تحمل سختيها و مشكلات وداع ميكرد، جمعيت چندين برابر بيشتر از لحظه ورود بود.
متن كامل وصيتنامه سياسي الهي امام خميني / اساس انديشه امام در گفتوگو با سيد صادق طباطبايي / ابعاد عرفاني و فلسفي انديشه امامخميني / خميني(ره) تجسم زيباشناختي امامت شيعي / هجرت تاريخي / سياست اخلاقگرا / پايان افسانه جدايي دين و سياست / صبر شرط رهبريست / تصويري ناتمام از مردي تمام / در حديث ديگران / امام(ره) در حلقه حكمت خالده /
عشق و پايداري مردم عميقتر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب جدي تر و نظام شان علي رغم همه توطئهها و حوادث پر ثباتتر از هر زمان ديگر بود. روانش شاد و راهش پر رهرو باد.
موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

ادامه مطلب
شادي روح سردار شهيد محمّديزداني كريزي صلـــــوات
سردار شهيد محمّديزداني كريزي /قائم مقام گردان كوثر لشگر21امام رضا(ع)خراسان،محل شهادت شلمچه /عمليات كربلاي 5/نوزدهم ديماه سال يكهزاروسيصدوشصت وپنج هجري شمسي

ادامه مطلب
حضرت صادق(ع) فرمودند: هنگامى كه نيمه شعبان مى شود از افق اعلى منادى نداء مى كند: اى زائرين حسين عليه السّلام به اهل خود برگرديد در حالى كه آمرزيده شده ايد، ثواب و اجر شما بر خدا است كه پروردگار شما بوده و بر محمّد است كه پيغمبر شما مى باشد.
-ابى بصير، از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام و حسن بن محبوب، از ابى حمزة، از حضرت على بن الحسين عليهما السّلام،از قول اين دو امام بزرگوار نقل مي كنند كه فرمودند:
كسى كه دوست دارد صد و بيست و چهار هزار پيامبر با او مصافحه كنند بايد قبر حضرت حسين بن على عليهما السّلام را در نيمه ماه شعبان زيارت كند چه آنكه ارواح انبياء عليهم السّلام از خدا اذن گرفته تا آن جناب را زيارت كنند پس به ايشان اذن داده مى شود، پنج تن از ايشان اولو العزم هستند.
عرض كرديم: ايشان چه كسانى هستند؟
امام عليه السّلام فرمودند: حضرات نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمّد صلى اللَّه عليهم اجمعين.
محضر مباركش عرضه داشتيم: معناى اولو العزم چيست؟
حضرت فرمودند: يعنى مبعوث شده اند به شرق و غرب زمين، به جنّ و انس.
-صافى برقى، از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام حضرت فرمودند: كسى كه حضرت ابا عبد اللَّه عليه السّلام را سه سال پشت سر هم كه بينشان فاصله نباشد در نيمه شعبان زيارت كند گناهانش آمرزيده مى شود.
-حضرت امام باقر عليه السّلام فرمودند: گناهان كسى كه در نيمه شعبان امام حسين عليه السّلام را زيارت كند آمرزيده مى شود و در آن سال گناه و لغزشى برايش نوشته نمى شود تا سال تمام گردد و اگر در سال آينده حضرت را زيارت كرد گناهانش آمرزيده مى گردد.
-حضرت ابو عبد اللَّه عليه السّلام فرمودند: كسى كه قبر حضرت امام حسين عليه السّلام را در يكى از سه شب زيارت كند خداوند منّان گناهان گذشته و آينده اش را مى آمرزد.
راوى گفت: عرض كردم: فدايت شوم آن سه شب كدام مى باشد:
حضرت فرمود: شب عيد فطر، شب عيد قربان، شب نيمه ماه شعبان.
-حضرت ابو عبد اللَّه عليه السّلام فرمودند: كسى كه حضرت امام حسين عليه السّلام را شب نيمه شعبان و شب عيد فطر و شب عرفه در يك سال زيارت كند خداوند متعال ثواب هزار حج و هزار عمره قبول شده برايش مى نويسد، و هزار حاجت از حوائج دنيا و آخرش روا مى گردد.
پي نوشت:
كامل الزيارات / ترجمه ذهنى تهرانى، ص592تا597. /آ

ادامه مطلب

* اين، آيندهي قطعي شماست
ملت ايران به فضل پروردگار، با هدايت الهي، با كمكهاي معنوي غيبي و با ادعيهي زاكيه و هدايتهاي معنوي ولياللهالاعظم ارواحنافداه خواهد توانست تمدن اسلامي را بار ديگر در عالم سربلند كند و كاخ با عظمت تمدن اسلامي را برافراشته نمايد. اين، آيندهي قطعي شماست. جوانان، خودشان را براي اين حركت عظيم آماده كنند. نيروهاي مؤمن و مخلص، اين را هدف قرار دهند. بيانات در ديدار جمعي از ايثارگران و خانوادههاي شهدا 1376/05/29

ادامه مطلب
آن تفاوت آشكار اين است كه آنان را از گناهان محفوظ و مصون داشته، از عيوب مبرّا كرده، از پليدى پاك گردانيده، از اشتباه منزهشان داشته، آنان را خزانه داران علم و حكمت و پرده داران سرّ خود قرار داده و آنان را با دليلها تأييد كرده است.
اگر اين گونه نبود، همه مردم با هم يكسان بودند و هر كس مى توانست ادعاى امامت كند كه در اين حال، حقّ از باطل و عالم از جاهل، تشخيص داده نمىشد.
متن حديث:
أَحْيى بِهِمْ دينَهُ، وَأَتَمَّ بِهِمْ نُورَهُ، وَجَعَلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ إِخْوانِهِمْ وَبَني عَمِّهِمْ وَالاَْدْنَيْنَ فَالاَْدْنَيْنَ مِنْ ذَوي أَرْحامِهِمْ فُرْقاناً بَيِّناً يُعْرَفُ بِهِ الْحُجَّةُ مِنَ الْمَحْجُوجِ، وَالاِْمامُ مِنَ الْمَأْمُومِ، بِأَنْ عَصَمَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ، وَبَرَّأَهُمْ مِنَ الْعُيُوبِ، وَطَهَّرَهُمْ مِنَ الدَّنَسِ، وَنَزَّهَهُمْ مِنَ اللَّبْسِ، وَجَعَلَهُمْ خُزّانَ عِلْمِهِ، وَمُسْتَوْدَعَ حِكْمَتِهِ، وَمَوْضِعَ سِرِّهِ، وَأَيَّدَهُمْ بِالدَّلائِلِ، وَلَوْلا ذلِكَ لَكانَ النّاسُ عَلى سَواء، وَلاَِدَّعى أَمْرَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ كُلُّ أَحَد، وَلَما عُرِفَ الْحَقُّ مِنَ الْباطِلِ، وَلا الْعالِمُ مِنَ الْجاهِلِ.
«الغيبة، طوسى، ص۲۸۸، ح۲۴۶؛ احتجاج، ج۲، ص۲۸۰؛ بحارالأنوار، ج۵۳، ص۱۹۴»/آ
*اين كلمات، از جمله مطالبى است كه امام زمان عليهالسلام در جواب نامه احمد بن اسحاق مرقوم داشته است. آن حضرت(عليه السلام) بعد از اشاره به نكاتى چند، به حقيقت و شأن و مقام امامت و امام پرداخته و خصوصياتى را براى امام بيان فرموده است.
