کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان

اس ام اس ولادت امام علي النقي الهادي

اس ام اس ولادت امام علي نقي

اس ام اس ولادت امام علي نقي

اس ام اس ولادت امام علي النقي الهادي

SMS Veladat Imam Ali NaQi Hadi

خجسته ميلاد بزرگ مشعل‏ دار هدايت

حضرت امام هادى عليه ‏السلام بر پويندگانِ راه حق مبارك باد

اس ام اس ولادت امام علي النقي الهادي

SMS Veladat Imam Ali NaQi Hadi

ميلاد دهمين منظومه كهكشان هستى، طلايه ‏دار پاكى و هدايت

امام على‏ النقى عليه ‏السلام گرامى باد

اس ام اس ولادت امام علي النقي الهادي

SMS Veladat Imam Ali NaQi Hadi

از فرش تا عرش، امتدادِ فرشته است و نور … مدينه

چشم به راهِ طلوعِ دهمين خورشيد، لحظه‏ ها را مي‏ شمارد . . .

اس ام اس ولادت امام علي النقي الهادي

SMS Veladat Imam Ali NaQi Hadi

 

ز سوي عرش رحمن، نويد شادي آمد

بشارت اي محبان، امام هادي آمد

كجايي يابن زهرا بده عيدي مارا

كه روح عشق و ايمان امام هادي آمد

اس ام اس ولادت امام علي النقي الهادي

SMS Veladat Imam Ali NaQi Hadi

گلــي از گلشن طــه به جهان رو كرده

كه جهــان را ز صفا جنّت رضوان كرده

نور چشمان جواد است، بُوَدْ نام علي

كه خدايش ز شرف، ناطق قرآن كرده

اس ام اس ولادت امام علي النقي الهادي

SMS Veladat Imam Ali NaQi Hadi

طلوع ستاره‏  تابناك ولايت، خورشيد عدالت، فرزند ايمان، مهبط انوار رحمان،

مفسر بزرگ آيه‏ هاي قرآن، حضرت امام علي النقي(ع) تهنيت باد.

اس ام اس ولادت امام علي النقي الهادي

SMS Veladat Imam Ali NaQi Hadi

امشب اي دل، مرا شب شادي است

در كف ما برات آزادي است

باب رحمت ز هر طرف شد باز

شب ميلاد حضرت هادي(ع) است

اس ام اس ولادت امام علي النقي الهادي

SMS Veladat Imam Ali NaQi Hadi

ز سوي عرش رحمن، نويد شادي آمد

بشارت اي محبان، امام هادي آمد

كجايي يابن زهرا بده عيدي مارا

كه روح عشق و ايمان امام هادي آمد

اس ام اس ولادت امام علي النقي الهادي

SMS Veladat Imam Ali NaQi Hadi

اي نور خدا امام هادي

وي مكتب عشق را منادي

اي در كف تو لواي قرآن

وي مجري آيه هاي قرآن

در اوج طلوع روشنائي

آيينه ي پاك حق نمائي

اس ام اس ولادت امام علي النقي الهادي

SMS Veladat Imam Ali NaQi Hadi

مژده اى دل كه دلربا آمد

دلربايى گره گشا آمد

محنت و درد و غم فرارى شد

شادى و رحمت و صفا آمد

ولادت امام هادي(عليه السلام) مبارك باد

اس ام اس ولادت امام علي النقي الهادي

SMS Veladat Imam Ali NaQi Hadi

ميلاد امام پاكي و روشنايي، ستاره‏ي راهنماي بشريت

گنجينه‏ي ارزشمند كرامت، قله‏ي بلند فضيلت

گلبرگ درخت رحمت، برگزيده‏ي خداوند سرمد، حضرت امام هادي (ع) تهنيت باد

اس ام اس ولادت امام علي النقي الهادي

 

www.bisms.ir/اس-ام-اس-ولادت-امام-علي-النقي-الهادي/

br نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: اس ام اس ولادت امام علي النقي الهادي،
ادامه مطلب
 

 

پرتوى از سيره و سيماى امام موسى كاظم(عليه السلام)

حضرت امام موسى بن جعفر(عليه السلام)، معروف به كاظم و باب الحوائج و عبد صالح در روز يكشنبه 7 صفر سال 128 قمرى در روستاى «ابواء»، دهى در بين مكّه و مدينه، متولّد گرديد.

نام مادر آن حضرت، حميده است.

آن حضرت در 25 رجب سال 183 قمرى، در زندان هارون الرّشيد عبّاسى در بغداد، در 55 سالگى به دستور هارون مسموم گرديد و به شهادت رسيد.
مرقد شريفش در كاظمين، نزديك بغداد، زيارتگاه شيفتگان حضرتش مىباشد.

امام موسى بن جعفر همان راه و روش پدرش حضرت صادق(عليه السلام) را بر محور برنامه ريزى فكرى و آگاهى عقيدتى و مبارزه با عقايد انحرافى، ادامه داد.

آن حضرت با دلائل استوار، بىمايگىِ افكار اِلحادى را نشان مىداد و منحرفان را به اشتباه راه و روششان آگاه مىساخت.
كمكم جنبش فكرى امام(عليه السلام)درخشندگى يافت و قدرت علمىاش دانشمندان را تحت الشعاع خود قرار داد.
اين كار بر حاكمان حكومت عبّاسى سخت و گران آمد و به همين دليل با شيفتگان مكتبش با شدّت و فشار و شكنجه برخورد كردند.

از اينرو،امام كاظم(عليه السلام) به يكى از شاگردان معروفش به نام هشام هشدار داد به خاطر خطرهاى موجود، از سخن گفتن خوددارى كند و هشام هم تا هنگام مرگ خليفه از بحث و گفتگو خوددارى كرد.
ابن حجر هيتمى گويد:«موسى كاظم وارث علوم و دانش هاى پدر و داراى فضل و كمال او بود وى در پرتو عفو و گذشت و بردبارى فوق العاده كه در رفتار با مردمِ نادانِ زمان از خود نشان داد، لقب كاظم يافت، و در زمان او هيچ كس در معارف الهى و دانش و بخشش به پايه او نمىرسيد.»

امام كاظم(عليه السلام) در برابر دستگاه ظلم و ستم عبّاسى موضع سلبى و منفى را در پيش گرفت و دستور داد تا شيعيان در دعاوى و منازعات خود، به دستگاه دولتى روى نيارند و به آنان شكايت نبرند و سعى كنند با قرار دادن قاضى تحكيم در ميان خويش، منازعات را فيصله دهند.

امام(عليه السلام) درباره حاكمان غاصب زمانش فرمود: «هر كس بقاى آنان را دوست داشته باشد از آنان است و هر كس از آنان باشد وارد آتش گردد.» بدين وسيله آن حضرت، خشم و نارضايتى خود را از حكومت هارون پياپى ابراز مىفرمود و همكارى با آنان را در هر صورت حرام مىدانست و اعتماد و تكيه بر آنان را منع مىكرد و مىفرمود:

«برآنان كه ستمكاراند تكيه مكنيد كه گرفتار دوزخ مىشويد.»امام كاظم(عليه السلام)، على بن يقطين، يكى از ياران نزديك خويش را از اين فرمان استثنا كرد و اجازت داد تا منصب وزرات را در روزگار هارون عهده دار گردد و پيش از او، منصب زمامدارى را در ايّام مهدى بپذيرد.

او نزد امام موسى(عليه السلام)رفت و از او اجازت خواست تا استعفا دهد و منصب خود را ترك كند، امّا امام او را از اين كار بازداشت و به او گفت: «چنين مكن، برادران تو به سبب تو عزّت دارند و به تو افتخار مىكنند، شايد به يارى خدا بتوانى شكست ها را درمان كنى و دست بينوايى را بگيرى يا به دست تو، مخالفان خدا درهم شكسته شوند.

اى على! كفّاره و تاوان شما، خوبى كردن به برادران است، يك مورد را براى من تضمين كن، سه مورد را برايت تضمين مىكنم، نزد من ضامن شو كه هر يك از دوستان ما را ديدى نياز او را برآورى و او را گرامى دارى و من ضامن مىشوم كه هرگز سقف زندانى بر تو سايه نيفكند و دم هيچ شمشير به تو نرسد و هرگز فقر به سراى تو پاى نگذارد.

اى على! هر كس مؤمنى را شاد سازد، اوّل خداى را و دوم پيامبر را و در مرحله سوم ما را شاد كرده است.»

سخن چينى درباره امام(عليه السلام)

پاره اى از فعّاليّت هاى امام كاظم(عليه السلام) به وسيله سخن چينان به هارون الرّشيد مىرسيد و اين امر، كينه و خشم او را برمىانگيخت.

يك بار به او خبر دادند كه از سراسر جهان اسلام، اموالى هنگفت نزد امام موسى بن جعفر(عليه السلام) جمع آورى مىگردد و از شرق و غرب براى او حمل مىشود و او را چندين بيت المال است.

هارون به دستگيرى امام(عليه السلام) و زندانى كردن او فرمان داد، يحيى برمكى آگاه شد كه امام(عليه السلام) در پى كار خلافت براى خويش افتاده است و به پايگاه هاى خود در همه نقاط كشور اسلامى نامه مىنويسد و آنان را به سوى خويش دعوت مىكند و از مردم مىخواهد كه بر ضدّ حكومت قيام كنند، يحيى به هارون خبر داد و او را عليه امام(عليه السلام) تحريك كرد.

هارون امام را به زندان افكند و از شيعيانش جدا ساخت و امام(عليه السلام) روزگارى دراز، شايد حدود چهارده سال، در زندان هارون گذراند.
امام(عليه السلام) در زندان نامه اى به هارون فرستاد و در آن نامه نفرت و خشم خود را به او ابراز فرمود، متن نامه چنين است:

«هرگز بر من روزى پربلا نمىگذرد، كه بر تو روزى شاد سپرى مىگردد، ما همه در روزى كه پايان ندارد مورد حساب قرار مىگيريم و آنجاست كه مردم فاسد زيان خواهند ديد.»امام كاظم(عليه السلام) در زندان، شكنجه ها و رنجهاى فراوان را تحمّل كرد، دست و پاى مباركش را به زنجير مىبستند و آزارهاى كشنده بر او روا مىداشتند.
سرانجام زهرى كشنده به او خوراندند و مظلومانه او را به شهادت رساندند.

صفات برجسته امام كاظم(عليه السلام)

حضرت امام موسى كاظم(عليه السلام) عابدترين و زاهدترين، فقيه ترين، سخىترين و كريمترين مردم زمان خود بود، هر گاه دو سوم از شب مىگذشت نمازهاى نافله را به جا مىآورد و تا سپيده صبح به نماز خواندن ادامه مىداد و هنگامى كه وقت نماز صبح فرا مىرسيد، بعد از نماز شروع به دعا مىكرد و از ترس خدا آن چنان گريه مىكرد كه تمام محاسن شريفش به اشك آميخته مىشد و هر گاه قرآن مىخواند مردم پيرامونش جمع مىشدند و از صداى خوش او لذّت مىبردند.

آن حضرت، صابر، صالح، امين و كاظم لقب يافته بود و به عبد صالح شناخته مىشد، و به خاطر تسلّط بر نفس و فروبردن خشم، به كاظم مشهور گرديد.

مردى از تبار عمر بن الخطاب در مدينه بود كه او را مىآزرد و على(عليه السلام) را دشنام مىداد.
برخى از اطرافيان به حضرت گفتند: اجازه ده تا او را بكشيم، ولى حضرت به شدّت از اين كار نهى كرد و آنان را شديداً سرزنش فرمود.

روزى سراغ آن مرد را گرفت، گفتند: در اطراف مدينه، به كار زراعت مشغول است.
حضرت سوار بر الاغ خود وارد مزرعه وى شد.

آن مرد فرياد برآورد: زراعت ما را خراب مكن، ولى امام به حركت خود در مزرعه ادامه داد وقتى به او رسيد، پياده شد و نزد وى نشست و با او به شوخى پرداخت، آن گاه به او فرمود: چقدر در زراعت خود از اين بابت زيان ديدى؟ گفت: صد دينار.
فرمود: حال انتظار دارى چه مبلغ از آن عايدت شود؟ گفت: من از غيب خبر ندارم.

امام به او فرمود: پرسيدم چه مبلغ از آن عايدت شود؟ گفت: انتظار دارم دويست دينار عايدم شود. امام به او سيصد دينار داد و فرمود: زراعت تو هم سر جايش هست. آن مرد برخاست و سر حضرت را بوسيد و رفت. امام به مسجد رفت و در آنجا آن مرد را ديد كه نشسته است. وقتى آن حضرت را ديد، گفت: خداوند مىداند كه رسالتش را در كجا قرار دهد. يارانش گرد آمدند و به او گفتند: داستان از چه قرار است، تو كه تا حال خلاف اين را مىگفتى.

او نيز به دشنام آنها و به دعا براى امام موسى(عليه السلام) پرداخت. امام(عليه السلام) نيز به اطرافيان خود كه قصد كشتن او را داشتند فرمود: آيا كارى كه شما مىخواستيد بكنيد بهتر بود يا كارى كه من با اين مبلغ كردم؟و بسيارى از اين گونه روايات، كه به اخلاق والا و سخاوت و شكيبايى آن حضرت بر سختيها و چشمپوشى ايشان از مال دنيا اشارت مىكند، نشانگر كمال انسانى و نهايت عفو و گذشت آن حضرت است.

بعد از شهادت

سندى بن شاهك، به دستور هارون الرّشيد، سمّى را در غذاى آن حضرت گذارد و امام(عليه السلام) از آن غذا خورد و اثر آن در بدن مباركش كارگر افتاد و بيش از سه روز مهلتش نداد.

وقتى امام به شهادت رسيد، سندى گروهى از فقها و بزرگان بغداد را بر سر جنازه اش آورد و به ايشان گفت: به او نگاه كنيد، آيا در وى اثرى از ضربه شمشير يا اصابت نيزه مىبينيد؟گفتند: ما از اين آثار چيزى نمىبينيم و از آنها خواست كه بر مرگ طبيعى او شهادت دهند و آنها نيز شهادت دادند!آن گاه جسد شريف آن حضرت را بيرون آورده و آن را بر جسر (پل) بغداد نهادند و دستور داد كه ندا دهند: اين موسى بن جعفر است كه مرده است، نگاه كنيد. عابران به او نگاه مىكردند و اثرى از چيزى كه نشان دهنده كشتن او باشد، نمىديدند.

يعقوبى در تاريخش مىگويد: پس از آن كه امام كاظم(عليه السلام) مدّت درازى را در زندان هاى تاريك هارون الرّشيد گذراند، به ايشان گفته شد: چطور است كه به فلان كس نامه اى بنويسى تا درباره تو با رشيد صحبت كند؟

امام فرمود: پدرم به نقل از پدرانش حديثم كرده: «خداوند به داود(عليه السلام) سفارش كرده كه هر گاه بنده اى، به يكى از بندگان من اميد بست، همه درهاى آسمان به رويش بسته مىشود و زمين زير پايش خالى مىگردد.»در مدّت زندان آن حضرت، اقوال مختلفى وجود دارد.
آن حضرت، چهار سال يا هفت سال يا ده سال يا به قولى چهارده سال در زندان به سر برده است.

حضرت امام موسى كاظم، سى و هفت فرزند پسر و دختر از خود به جاى گذارده كه والاترينشان حضرت على بن موسى الرّضا(عليه السلام) مىباشد.

از ميان كلمات و سخنان ارزنده حضرت امام موسى كاظم(عليه السلام)، چهل حديث را برگزيدم كه هر يك با نورانيّت ويژه اش، روشنگر دلهاى اهل ايمان و پاكباختگان وادى حقيقت و عرفان است.

اويني*

br نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: پرتوى از سيره و سيماى امام موسى كاظم(عليه السلام)،
ادامه مطلب
 
گوشه اي از زندگاني امام موسي كاظم سلام الله عليه

ابو الحسن موسى بن جعفر(ع)، امام هفتم از ائمه اثنى عشر عليهم السلام و نهمين معصوم از چهارده معصوم(ع) است . آن حضرت در ابواء(منزلى ميان مكه و مدينه) در روز يكشنبه هفتم صفر سال 128 يا 129 ه.ق. متولد شد. به جهت كثرت زهد و عبادتش معروف به العبد الصالح و به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به الكاظم گرديد.

كنيه آن حضرت ابو ابراهيم بوده ولى به ابو على نيز معروف بوده‏اند.مادر آن حضرت حميده كنيزى از اهل بربر(مغرب) يا از اهل اندلس(اسپانيا) بوده است و نام پدر اين بانو را «صاعد بربرى» گفته‏اند.حميده به «حميدة البربرية» و «حميدة المصفاة» نيز معروف بوده است.برادران ديگر امام از اين بانو اسحاق و محمد ديباج بوده‏اند.

امام موسى الكاظم(ع) هنوز كودك بود كه فقهاى مشهور مثل ابو حنيفه از او مسأله مى‏پرسيدند و كسب علم مى‏كردند.بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق(ع) (148 ه.ق.) در بيست سالگى به امامت رسيد و 35 سال رهبرى و ولايت شيعيان را بر عهده داشت.

قد متوسط و رنگ سبزه سير و محاسن انبوه داشت. نقش نگينش «حسبي اللّه» و به روايتى «الملك للّه وحده» بود.

در زمان حيات امام صادق(ع) كسانى از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ايشان اسماعيل امام خواهد شد. اسماعيل در زمان حيات پدر از دنيا رفت ولى كسانى مرگ او را باور نكردند و او را همچنان امام دانستند. پس از وفات حضرت صادق(ع)عده‏اى از اينان چون از حيات اسماعيل مأيوس شدند، پسر او محمد بن اسماعيل را امام دانستند و اسماعيليه امروز بر اين عقيده هستند و پس از او پسر او را امام مى‏دانند و سپس پسرش را و ... به تفصيلى كه در كتب اسماعيليه مذكور است.

پس از وفات حضرت صادق(ع) بزرگترين فرزند ايشان عبد اللّه نام داشت كه بعضى او را عبد اللّه افطح مى‏دانند. اين عبد اللّه مقام و منزلت پسران ديگر حضرت صادق(ع)را نداشت و به قول شيخ مفيد در ارشاد متهم بود كه در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترين برادرانش از جهت سن و سال بود ادعاى امامت كرد و برخى نيز از او پيروى كردند. اما چون ضعف دعوى و دانش او را ديدند روى از او برتافتند و فقط عده قليلى از او پيروى كردند كه به فطحيه موسوم هستند.

اسحاق برادر ديگر امام موسى الكاظم(ع) به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود و امامت برادرش موسى كاظم(ع)را قبول داشت و از پدرش روايت مى‏كرد كه او تصريح بر امامت آن حضرت كرده است. برادر ديگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردى سخى و شجاع و از زيديه جاروديه بود و در زمان مأمون در خراسان وفات يافت.

اما جلالت قدر و علو شأن و مكارم اخلاق و دانش وسيع حضرت امام موسى كاظم(ع) به قدرى بارز و روشن بود كه اكثريت شيعه پس از وفات امام صادق(ع) به امامت او گرويدند و علاوه بر اين بسيارى از شيوخ و خواص اصحاب حضرت صادق(ع)مانند مفضل بن عمر جعفى و معاذ بن كثير و صفوان جمال و يعقوب سراج نص صريح امامت حضرت موسى الكاظم(ع)را از امام صادق(ع)روايت كرده‏اند و بدين ترتيب امامت ايشان در نظر اكثريت شيعه مسجل گرديد.

حضرتش در علم و حلم و تواضع و مكارم اخلاق و كثرت صدقات و سخاوت و بخشندگى ضرب المثل بود. بدان و بدانديشان را با عفو و احسان بى‏كران خويش تربيت مى‏فرمود. شب ها به طور ناشناس در كوچه‏هاى مدينه مى‏گشت و به مستمندان كمك مى‏كرد. مبلغ دويست، سيصد و چهارصد دينار در كيسه‏ها مى‏گذاشت و در مدينه ميان نيازمندان قسمت مى‏كرد. كيسه‏هاى موسى بن جعفر در مدينه معروف بود و اگر به كسى يك صره (كيسه) مى‏رسيد بى‏نياز مى‏گشت. مع ذلك در اتاقى كه نماز مى‏گزارد جز بوريا و مصحف و شمشير چيزى نبود.

مهدى خليفه عباسى امام را در بغداد بازداشت كرد اما بر اثر خوابى كه ديد و نيز تحت تأثير شخصيت امام از او عذرخواهى نمود و به مدينه‏اش بازگرداند. گويند كه مهدى از امام تعهد گرفت كه بر او و فرزندانش خروج نكند. اين روايت نشان مى‏دهد كه امام كاظم(ع)خروج و قيام را در آن زمان صلاح و شايسته نمى‏دانسته است.

ايشان با آن كه از جهت كثرت عبادت و زهد به «العبد الصالح» معروف بوده‏اند به قدرى در انظار مردم مقامى والا و ارجمند داشته‏اند كه او را شايسته مقام خلافت و امامت ظاهرى نيز مى‏دانستند و همين امر موجب تشويش و اضطراب دستگاه خلافت گرديده و مهدى به حبس او فرمان داده است.

زمخشرى در ربيع الابرار آورده است كه هارون فرزند مهدى در يكى از ملاقات ها به امام پيشنهاد نمود فدك را تحويل بگيرد و حضرت نپذيرفت، وقتى اصرار زياد كرد فرمود مى‏پذيرم به شرط آنكه تمام آن ملك را با حدودى كه تعيين مى‏كنم به من واگذارى. هارون گفت حدود آن چيست؟ امام فرمود يك حد آن به عدن است حد ديگرش به سمرقند و حد سومش به افريقيه و حد چهارمش كناره دريا تا ارمينيه و خزر است. هارون از شنيدن اين سخن سخت برآشفت و گفت: پس براى ما چه چيز باقى مى‏ماند؟ امام فرمود: مى‏دانستم كه اگر حدود فدك را تعيين كنم آن را به ما مسترد نخواهى كرد (يعنى خلافت و اداره سراسر كشور اسلام حق من است). از آن روز هارون كمر به قتل موسى بن جعفر(ع)بست.

هارون در سفرش به مدينه هنگام زيارت قبر رسول اللّه(ص) در حضور سران قريش و رؤساى قبايل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام عليك يا رسول اللّه، السلام عليك يا ابن عم، و اين را از روى فخر فروشى به ديگران گفت. امام كاظم(ع) حاضر بود و فرمود: السلام عليك يا رسول اللّه، السلام عليك يا ابت (يعنى سلام بر تو اى پدر من). مى‏گويند رنگ هارون دگرگون شد و خشم از چهره‏اش نمودار گرديد.

درباره حبس امام موسى(ع)به دست هارون الرشيد، شيخ مفيد در ارشاد روايت مى‏كند كه علت گرفتارى و زندانى شدن امام، يحيى بن خالد بن برمك بوده است. زيرا هارون فرزند خود امين را به يكى از مقربان خود به نام جعفر بن محمد بن اشعث كه مدتى هم والى خراسان بوده است سپرده بود و يحيى بن خالد بيم آن را داشت كه اگر خلافت به امين برسد جعفر بن محمد بن اشعث را همه كاره دستگاه خلافت سازد و يحيى و برمكيان از مقام خود بيفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شيعه بود و قائل به امامت امام موسى(ع)، و يحيى اين معنى را به هارون اعلام مى‏داشت. سرانجام يحيى بن خالد، پسر برادر امام را به نام على بن اسماعيل بن جعفر از مدينه خواست تا به وسيله او از امام و جعفر نزد هارون بدگويى كند.

مى‏گويند امام هنگام حركت على بن اسماعيل از مدينه او را احضار كرد و از او خواست كه از اين سفر منصرف شود و اگر ناچار مى‏خواهد برود از او سعايت نكند. على قبول نكرد و نزد يحيى رفت و بوسيله او پيش هارون بار يافت و گفت از شرق و غرب ممالك اسلامى مال به او مى‏دهند تا آنجا كه ملكى را توانست به سى هزار دينار بخرد.

هارون در آن سال به حج رفت و در مدينه امام و جمعى از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در كنار قبر حضرت رسول(ص) گفت يا رسول اللّه از تو پوزش مى‏خواهم كه موسى بن جعفر را به زندان مى‏افكنم زيرا او مى‏خواهد امت تو را بر هم زند و خونشان را بريزد. آن گاه دستور داد تا امام را از مسجد بيرون بردند و او را پوشيده به بصره نزد والى آن عيسى بن جعفر بن منصور فرستادند. عيسى پس از مدتى نامه‏اى به هارون نوشت و گفت كه موسى بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز كارى ندارد يا كسى بفرست كه او را تحويل بگيرد و يا من او را آزاد خواهم كرد.

هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربيع سپرد و پس از مدتى از او خواست كه امام را آزارى برساند اما فضل نپذيرفت و هارون او را به فضل بن يحيى بن خالد برمكى سپرد. چون امام در خانه فضل نيز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنيدن اين خبر در خشم شد و آخرالامر يحيى امام را به سندى بن شاهك سپرد و سندى آن حضرت را در زندان مسموم كرد. چون آن حضرت وفات يافت سندى جسد آن حضرت را به فقها و اعيان بغداد نشان داد كه ببينند در بدن او اثر زخم يا خفگى نيست. بعد او را در باب التبن در موضعى به نام مقابر قريش دفن كردند.

بنا به گفته شيخ مفيد در ارشاد امام موسى الكاظم(ع)سى و هفت فرزند پسر و دختر داشت كه هجده تن از آنها پسر بودند و على بن موسى الرضا(ع) امام هشتم افضل ايشان بود. از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسى و محمد بن موسى و ابراهيم بن موسى بودند. يكى از دختران آن حضرت فاطمه معروف به معصومه سلام الله عليها است كه قبرش در قم مزار شيعيان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را كمتر و بيشتر نيز گفته‏اند. تاريخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر يا پنجم يا بيست و پنجم رجب سال 183 ه.ق. در 55 سالگى گفته‏اند.

امام هفتم(ع)با جمع روايات و احاديث و احكام و احياى سنن پدر گرامى و تعليم و ارشاد شيعيان، اسلام راستين را كه با تعاليم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد(ع)نظم و استحكام يافته بود حفظ و تقويت كرد و در راه انجام وظايف الهى تا آنجا پايدارى نمود كه جان خود را فدا ساخت.

گوشه اي از صفات امام كاظم عليه السلام

حضرت امام موسى كاظم(عليه السلام) عابدترين و زاهدترين، فقيه ترين، سخى ترين و كريمترين مردم زمان خود بود، هر گاه دو سوم از شب مى گذشت نمازهاى نافله را به جا مى آورد و تا سپيده صبح به نماز خواندن ادامه مى داد و هنگامى كه وقت نماز صبح فرا مى رسيد، بعد از نماز شروع به دعا مى كرد و از ترس خدا آن چنان گريه مى كرد كه تمام محاسن شريفش به اشك آميخته مى شد و هر گاه قرآن مى خواند مردم پيرامونش جمع مى شدند و از صداى خوش او لذّت مى بردند.

آن حضرت، صابر، صالح، امين و كاظم لقب يافته بود و به عبد صالح شناخته مى شد، و به خاطر تسلّط بر نفس و فروبردن خشم، به كاظم مشهور گرديد.

شيخ مفيد درباره آن حضرت مي گويد : " او عابدترين و فقيه ترين و بخشنده ترين و بزرگ منش ترين مردم زمان خود بود ، زياد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت . اين جمله را زياد تكرار مي كرد : « اللهم اني أسألك الراحة عند الموت و العفو عند الحساب »
(خداوندا در آن زمان كه مرگ به سراغم آيد راحت و در آن هنگام كه در برابر حساب اعمال حاضرم كني عفو را به من ارزاني دار )".

امام موسي بن جعفر ( ع ) بسيار به سراغ فقرا مي رفت . شب ها در ظرفي پول و آرد و خرما مي ريخت و به وسايلي به فقراي مدينه مي رساند ، در حالي كه آن ها نمي دانستند از ناحيه چه كسي است . هيچكس مثل او حافظ قرآن نبود ، با آواز خوشي قرآن مي خواند ، قرآن خواندنش حزن و اندوه مطبوعي به دل مي داد ، شنوندگان از شنيدن قرآنش مي گريستند ، مردم مدينه به او لقب " زين المجتهدين " داده بودند . مردم مدينه روزي كه از رفتن امام خود به عراق آگاه شدند ، شور و ولوله و غوغايي عجيب كردند . آن روزها فقراي مدينه دانستند چه كسي شب ها و روزها براي دلجويي به خانه آن ها مي آمده است .

امام‌ ( ع‌ ) با آن‌ كرم‌ و بزرگوارى‌ و بخشندگى‌ خود لباس‌ خشن‌ بر تن‌ مى‌كرد ، چنان كه‌ نقل‌ كرده‌اند : " امام‌ بسيار خشن‌ پوش‌ و روستايى‌ لباس‌ بود " و اين‌ خود نشان‌ ديگرى‌ است‌ از بلندى‌ روح‌ و صفاى‌ باطن‌ و بى‌اعتنايى‌ آن‌ امام‌ به‌ زرق‌ و برق هاى‌ گول‌ زننده‌ دنيا .

امام‌ موسى‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) نسبت‌ به‌ زن‌ و فرزندان‌ و زيردستان‌ بسيار با عاطفه‌ و مهربان‌ بود . هميشه‌ در انديشه‌ فقرا و بيچارگان‌ بود ، و پنهان‌ و آشكار به‌ آنها كمك‌ مى‌كرد .

مردى از تبار عمر بن الخطاب در مدينه بود كه او را مى آزرد و على(عليه السلام) را دشنام مى داد. برخى از اطرافيان به حضرت گفتند: اجازه دهيد تا او را بكشيم، ولى حضرت به شدّت از اين كار نهى كرد و آنان را شديداً سرزنش فرمود. روزى سراغ آن مرد را گرفت، گفتند: در اطراف مدينه، به كار زراعت مشغول است. حضرت سوار بر الاغ خود وارد مزرعه وى شد.

آن مرد فرياد برآورد: زراعت ما را خراب مكن، ولى امام به حركت خود در مزرعه ادامه داد وقتى به او رسيد، پياده شد و نزد وى نشست و با او به شوخى پرداخت، آن گاه به او فرمود: چقدر در زراعت خود از اين بابت زيان ديدى؟ گفت: صد دينار. فرمود: حال انتظار دارى چه مبلغ از آن عايدت شود؟ گفت: من از غيب خبر ندارم. امام به او فرمود: پرسيدم چه مبلغ از آن عايدت شود؟ گفت: انتظار دارم دويست دينار عايدم شود. امام به او سيصد دينار داد و فرمود: زراعت تو هم سر جايش هست. آن مرد برخاست و سر حضرت را بوسيد و رفت. امام به مسجد رفت و در آنجا آن مرد را ديد كه نشسته است.

وقتى آن حضرت را ديد، گفت: خداوند مى داند كه رسالتش را در كجا قرار دهد. يارانش گرد آمدند و به او گفتند: داستان از چه قرار است، تو كه تا حال خلاف اين را مىگفتى. او نيز به دشنام آنها و به دعا براى امام موسى(عليه السلام) پرداخت. امام(عليه السلام) نيز به اطرافيان خود كه قصد كشتن او را داشتند فرمود: آيا كارى كه شما مىخواستيد بكنيد بهتر بود يا كارى كه من با اين مبلغ كردم؟و بسيارى از اين گونه روايات، كه به اخلاق والا و سخاوت و شكيبايى آن حضرت بر سختيها و چشمپوشى ايشان از مال دنيا اشارت مى كند، نشانگر كمال انسانى و نهايت عفو و گذشت آن حضرت است.

منابع:

- بحار الانوار، مجلسى، ج 48
- اعيان الشيعة، ج 2
- الارشاد الى حجج الله على العباد
- الكامل فى التاريخ(حوادث سال 183)
- تاريخ بغداد، ج 13
- سير اعلام النبلاء، ذهبى، ج 6.

شهيدآويني*

br نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: گوشه اي از زندگاني امام موسي كاظم سلام الله عليه،
ادامه مطلب
 

كدام نقل درست است، روز ولادت امام موسي كاظم(ع) يا شهادت امام حسن مجتبي(ع)؟

 

 

 

 

كدام نقل درست است، روز ولادت امام موسي كاظم(ع) يا شهادت امام حسن مجتبي(ع)؟

 

 

هفتم صفر؛

 

 

هفتم صفر از سال ها پيش در ميان بزرگان و علماي حوزه به عنوان روز شهادت قوي تر بوده است و جنبه عزا و سوگواري در آن بيشتر است تا جنبه شادي و گراميداشت ولادت امام موسي كاظم(ع) و اين سيره همچنان تا امروز ادامه دارد.
به گزارش فرهنگ نيوز ، روز هفتم ماه صفر در تقويم هاي رسمي كشور به عنوان روز ولادت امام موسي كاظم(ع) نامگذاري شده است. اما هفتم ماه صفر در ميان مراجع و علمابه خصوص در شهر قم به عنوان روز شهادت امام حسن مجتبي(ع) روز عزا و تعزيه است و علماي شيعه همواره به اين موضوع ملتزم بوده اند. سابقه اين موضوع در شهر قم از زمان حضرت آيت الله حائري شيرازي است و هنوز هم علما و مراجع بر اساس همان سنت، روز هفتم صفر را روز شهادت امام حسن مجتبي (ع) مي دانند و مجلس عزاداري برپا مي نمايند.
 
هفتم صفر از سال ها پيش در ميان بزرگان و علماي حوزه به عنوان روز شهادت قوي تر بوده است و جنبه عزا و سوگواري در آن بيشتر است تا جنبه شادي و گراميداشت ولادت امام موسي كاظم(ع) و اين سيره همچنان تا امروز ادامه دارد. 
 
همچنين از شاگردان مرحوم شيخ عبدالكريم حائري مؤسس حوزه علميه و ايت الله بروجردي نيز نقل ميشود نظر اين دو بزرگوار در خصوص سالروز شهادت امام حسن مجتبي روز هفتم ماه صفر بوده است و با تعطيلي دروس اين روز را به عزاداري ميپرداختند حوزه علميه نجف هفتم ماه صفر را به مناسبت شهادت امام حسن مجتبي (عليه السلام) تعطيل ميباشد و مراسم سوگواري برگزار ميكنند.
 
نظر مراجع و آيات عظام درباره عزاداري هفتم صفر
 
 
پاسخ آيت الله صافي گلپايگاني (دامت بركاته) :  
برپائي مجلس ميلاد ائمه عليهم السلام بسيار خوب و مناسب است اما چون هفتم صفر بنا بر بعضي اقوال مصادف با سالروز شهادت امام حسن مجتبي عليه السلام مي باشد و از طرفي تمام ماه محرم و صفر ماههاي حزن آل الله و كاروان داغدار و مصيبت زده حضرت سيدالشهداء عليه السلام است سزاوار است در اين دوماه مجلس روضه وعزا برپا نموده و از مجالس جشن وسرور جدا اجتناب نمود.ان شاءالله مجمع مقدس شما عزيزان مورد توجه و عنايت خاصه حضرت بقيةالله ارواحنا فداه قرار بگيرد و همه از منتظران امر فرج آن حضرت بوده باشيد
 
 
پاسخ آيت الله وحيد خراساني(دامت بركاته)  :
بسم الله الرحمن الرحيم 
به آنچه فقيه محقق ، موسس حوزه علميه (قدس سره) فرموده اند ، بايد عمل شود
 
 
متن جوابيه آيت الله شبيري زنجاني(دامت بركاته)  :
بسمه تعالي
عزاداري روز هفتم ماه صفر به عنوان سوگواري سبط (عليه السلام) و تعطيل بازار كه سنت شيعيان بوده از شعائر ديني است كه بايد محفوظ بماند و با ذكر مناقب امام هفتم (عليه السلام) منافات ندارد ./  اول صفر 1430
 
پاسخ آيت الله سيد صادق روحاني(دامت بركاته): 
باسمه جلت اسمائه، جماعتي از محققين و علما مانند شيخ مفيد، شهيد و كاشف الغطاء بعد از تحقيق، روز هفتم صفر را روز شهادت آن حضرت نوشته اند من هم موقعي كه در اين مورد تحقيق مي كردم، تقريبا اطمينان به اين پيدا كردم بنابراين مقتضاي تعظيم شعائر، اقامه مجلس عزا، تعطيلي بازار، خروج دسته جات و عزاداري در اين روز است، و وظيفه صدا و سيما بر پايي عزاداري است و تولد امام كاظم (ع) در اين روز مانع نبايد بشود.  
 
پاسخ مرحوم ايت الله آيت الله بهجت(ره) :
بسمه تعالي مناسب است در جمع بين دو قول (( مشهور )) در روز هفتم صفر به شهادت سبط اكبر، امام مجتبي (( عليه آلاف التحية و الثناء)) و تولد امام موسي الكاظم عليه السلام ، ترتيب مجالس براي هر دو امام بزرگوار به اينكه مصائب امام دوم عليه السلام و مناقب امام هفتم عليه السلام عليه السلام را متذكر و يادآور باشند و به همين احتياط حاصل مي شود . والسلام 
 
پاسخ آيت الله مكارم شيرازي(دامت بركاته) :
بسمه تعالي
البته نظر مشهور طبق آنچه مرحوم كليني ( ره ) در كافي آورده اين است كه شهادت آن حضرت در آخر ماه صفر است ولي با توجه به روايت ديگري كه مربوط به هفتم ماه صفر است سزاوار است نسبت به آن روز نيز احترام رعايت شود.
هميشه موفق باشيد. 
 
پاسخ مرحوم ايت الله فاضل لنكراني(ره)  :
بسمه تعالي و له الحمد در اين كه بايد يك روز اختصاص به حضرت امام مجتبي عليه السلام داشته باشد ترديدي نيست و با توجه به اينكه روز 28 صفر روز رحلت خاتم الانبيا (ص) هم هست و بدين لحاظ شهادت سبط اكبر عليه السلام تحت الشعاع قرار مي گيرد، لذا خوب است كه روز هفتم صفر را به اين عنوان اختصاص دهند كه (( مشهور )) هم همين است 
 
 
پاسخ ايت الله آيت الله سيستاني(دامت بركاته)  :
بسمه تعالي بزرگداشت شهادت سبط اكبر امام حسن مجتبي عليه السلام و ترتيب مجالسي براي آن حضرت و ذكر مصائب و يادآوري مناقب آن امام از مصاديق تعظيم شعائر است . و من يعظم شعائرالله فانها من تقوي القلوب 
 
پاسخ مرحوم آيت الله ميرزا جواد تبريزي(ره)  :
محرم و صفر ماه هاي حزن بر سيدالشهداء و خاندان اهل بيت عليهم السلام مي باشد و بايد به مجالس عزاداري روضه خواني بگذرد.والله العالم
 
لازم به ذكر است كه بنابر اسناد موجود، قول هفتم صفر از زمان امام كاظم«عليه السلام» رواج داشته و از سوي قاسم بن ابراهيم الرسّي«البرسي» 169-246 هجري قمري عنوان شده است. 
 
قبل از ورود به بحث لازم است كه قاسم بن ابراهيم را از ديدگاه رجالييون معرفي كنيم:
نجاشي رجالي بزرگ در مورد قاسم بن ابراهيم اينگونه مينويسد: « قاسم پسر ابراهيم طباطبا پسر اسماعيل پسر ابراهيم پسر حسن مثنّي پسر امام مجتبي«عليه السلام»است. او صاحب كتاب(تثبيت الامامة) ميباشد كه از امام صادق«عليه السلام» با واسطه و از امام كاظم«عليه السلام» بدون واسطه روايت ميكند».
 
ابوالحسن العمري در كتاب (المجدي في انساب الطالبييّن) مي نويسد: «كنية او ابامحمّد فردي عفيف و زاهد بوده است و از سلاطين جور وقت دوري جسته و هدايا و مراحم آنان را اگر چه از طلا و نقره بوده، نپذيرفته است و مردم را به وصايت امام رضا«عليه السلام» دعوت مي كرده و از سال 220هق تا 246 هق كه از دنيا رحلت نمود، درجبل الرسّ«كوهي در نزديك حله» مخفي بوده است.
همچنين آقا بزرگ تهراني از او تمجيد بسيار نموده است و فرموده است: او سيدي شريف و از سادات بني الحسن«عليه السلام» است.
 
از اين روايت قاسم بن ابراهيم، بزرگاني از فقهاء همچون شهيد اول، كفعمي، والد شيخ بهائي، شيخ بهائي در(توضيح المقاصد)، علامه مجلسي در (بحار الانوار)، شيخ عبدالله بحراني در (عوالم العلوم)، شيخ محمد حسن نجفي در (جواهر الكلام)، شيخ جعفر كاشف الغطاء در (كشف الغطاء) و شيخ عباس قمي در (انوار البهيّه)«قدس سرهم» پس از قرن هفتم تا زمان حاضر تبعيت نمودهاند؛ كه به برخي از اين روايات اشاره ميكنيم:
 
اسناد وارده در كتب حديثي مبني بر شهادت در روز 7 ماه صفر
 
 
سند اول: «تثبيت الامامة»
قديمي ترين منبعي كه در اين زمينه تا به حال يافت شده كتاب « تثبيت الامامة»تاليف«سيد قاسم بن ابراهيم الرسي» است كه در سال 246 وفات يافته است. وي كه خود از نوادگان حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام است، از زهاد و عباد و علماي زمان خويش بود كه داراي تأليفات فراواني است. گفتني است وي از روات احاديث هم بوده است و بدون واسطه از حضرت موسي بن جعفر عليه السلام روايت نقل ميكرده است. وي در كتاب خويش چنين آورده است.
«الامام الحسن عليه السلام ابوه الامام اميرالمومنين علي عليه السلام، امه فاطمه الزهراء سلام الله عليها، ولادته: ولد في المدينه ليلة النصف من شهر رمضان في السنة الثالثة للهجره، القابه: التقي، الزكي، السبط، وفاته: توفي في السابع من شهر صفر سنة خمسين من الهجرة»
 
سند دوم: قول شهيد اول
يكي ديگر از كساني كه قائل بودند شهادت سبط اكبر حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام در هفتم ماه صفر واقع شده است، شهيد اول (متوفاي 786) مي باشند ايشان در كتاب شريف «دروس» مي فرمايند: الامام، الزكي، ابومحمد الحسن بن علي سيد شباب اهل الجنه ولد بالمدينه يوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة اثنتين من الهجرة... و قبض بها مسموما يوم الخميس سابع صفر سنة تسع و اربعين من الهجرة.[1]
 
سند سوم :«مرحوم كفعمي»
يكي ديگر از كساني كه قائل به شهادت امام حسن مجتبي در هفتم ماه صفر شده است، علامه بزرگوار و محدث كبير مرحوم كفعمي صاحب كتاب شريف «مصباح»مي باشد ايشان در اين كتاب چنين مي فرمايد:
»ولد في يوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة ثلاث من الهجرة و توفي يوم الخميس سابع شهر صفر سنة خمسين من الهجرة.[2] 
 
سند چهارم: پدر بزرگوار شيخ بهايي
يكي ديگر از بزرگاني كه قايل به شهادت امام حسن مجتبي عليه السلام در هفتم صفر مي باشد مرحوم علامه شيخ حسين والد مكرم شيخ بهايي در كتاب«وصول الاخبار الي اصول الاخبار» مي باشد وي كه متوفاي سال 984 هجري است در كتاب خويش ميفرمايد: « هو الامام الزكي ابومحمد سيد شباب اهل الجنه ولد بالمدينه يوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة اثنتين من الهجرة مسموما في المدينة يوم الخميس سابع شهر صفر سنة تسع او ثمان و اربعين و قيل سنة خمسين من الهجره عن سبع و اربعين سنة.[3]
 
اسناد وارده در كتب حديثي مبني بر شهادت در روز 28 ماه صفر و نقد در تاريخ 7 صفر
در حالي كه پيش از شهيد اول، در كتب تاريخي شيعي همچون «فرق‌الشيعة» اسماعيل نوبختي، «المقالات و الفرق» سعد بن عبدالله اشعري، «اصول كافي» شيخ كليني، «مسارالشيعة» شيخ مفيد، «مصباح‌المتجهد» شيخ طوسي، «اعلام‌الوراء» و «تاج‌المواليد» مرحوم طبرسي، «روضةالواعظين» فتال نيشابوري و «كشف‌الغمة» اربلي تاريخ وفات امام حسن مجتبي (ع) را آخر صفر يا ۲۸ صفر ذكر ‌كردند، اما از زمان شهيد اول به بعد، هفتم صفر نيز در كنار ۲۸ صفر به عنوان روز شهادت آن حضرت (ع) مطرح شده است و عالماني از شيعه همچون شيخ بهائي جبل عاملي و پدرش شيخ حسين عاملي، كاشف الغطاء و صاحب جواهر به بيان اين تاريخ مي‌پردازند اما با بررسي اسناد مرتبط با اين ديدگاه، مشاهده مي‌شود كه اينان سخن شهيد اول را در اين ارتباط پذيرفته‌اند؛ ولي در اينكه مستند سخن شهيد چيست، مطلبي در دست نيست. يك احتمال وجود دارد كه سخن وي به كتاب قاسم رسي (۲۴۶ ق) مستند باشد كه در قسمت پاياني آن كتاب، تاريخ شهادت امام مجتبي (ع) در هفتم صفر ثبت شده است؛ ولي اين گزارش از چند جهت در خور نقد است:
 
۱- كتاب تثبيت الامامة رسي درباره امامت اميرالمومنين (ع) است، نه تاريخ ولادت و شهادت امامان (ع).
۲- مطلبي كه در پايان كتابش آمده، تاريخ شهادت دو امام هادي (ع) و عسكري (ع) را هم ثبت كرده است؛ در حالي كه قاسم رسي پيش از امام هادي (ع) از دنيا رفت، بنابراين اين مطلب پاياني كتابش از او نيست.
۳- چون روز شهادت امام مجتبي (ع) به لحاظ تاريخ شمسي، مطابق نهم حَمَل (فروردين) بوده است و در خط كوفي به گونهٔ شكسته آن، سابع و تاسع همانند يكديگر نوشته مي‌شود، احتمالا سابع صفر به جاي تاسع حَمَل، ثبت شده و اين اشتباه در نسخه‌اي ثبت شده و آن نسخه به دوران شهيد راه يافته و مستند گزارش او قرار گرفت. (به نقل از حجت‌الاسلام و المسلمين يدالله مقدسي)
 
مطلب دوم:ولادت امام كاظم«عليه السلام» صفر يا ماه ذي الحجه؟
ولادت امام كاظم «عليه السلام» در روز هفتم صفر با اينكه بين علما شهرتي پيدا كرده است ولي؛
 
اولاً: بزرگاني چون شيخ كليني در(اصول كافي) و شيخ مفيد در (الارشاد و مسارّ الشيعه) و شيخ طوسي«قدس سرهم» در (تهذيب الاحكام)به قول ولادت آن حضرت درهفتم صفر اعتنا نكرده و از بيان آن ساكت ماندهاند.
ثانياً: فحولي از علما چون شهيد اول در(الدروس)، شيخ محمد حسن نجفي در(جواهر الكلام) و شيخ جعفر كاشف الغطاء«قدس سرهم» در (كشف الغطاء) آن را ضعيف شمردهاند.
 
ثالثاً: در تاريخ ولادت امام كاظم«عليه السلام»رواياتي وارد شده است كه بزرگان از محدثين چون احمد بن خالد برقي در (المحاسن)، شيخ كليني در (اصول كافي)، محمد بن حسن صفّار در (بصائر الدرجات) و ابن جرير طبري شيعي«قدس سرهم» در (دلائل الامامة)از ابي بصير به طرق مختلف از امام صادق«عليه السلام» روايت كرده اند:كه اين ولادت پس از ايام حج سافل 127هـ و هنگام مراجعت حضرت صادق«عليه السلام» به مدينه و در اولين منزل پس از جحفه به نام ابواء بوده است. كه به تصريح معجم البلدان ابواء 33 ميل (حدود 53 كيلومتر) تا جحفه فاصله دارد.
 
مطلب مهم: روايت ابي بصير قرينهاي است بر اتمام حج و بازگشت به مدينه در همان سالي كه امام كاظم«عليه السلام» در ابواء به دنيا آمده، و اين دلالت دارد بر اينكه امام كاظم در ماه ذي الحجه ديده به جهان گشود نه در ماه صفري كه درسال 128هـ نقل شده است.
 
رابعاً: ابن جرير طبري«قدس سره» متوفاي قرن چهارم در روايت ديگر از امام عسكري«عليه السلام» در (دلائل الامامة)، تصريح بر وقوع ولادت آن حضرت در ماه ذي الحجة نموده است.
 
همچنين حجت الاسلام شهاب مرادي هم در وبلاگش به ريشه هاي تاريخي اين موضوع مهم اشاره كرده:
 
 
 از ديرباز در حوزه هزار ساله نجف اشرف هفتم صفر را روز شهادت امام مجتبي عليه السلام مي دانند و شيعيان عراق و ساير كشورها نيز در اين روز براي سبط اكبر؛ امام مجتبي عليه السلام اقامه عزا مي كنند اما در ايران شهادت سبط اكبر بيست و هشتم صفر است همزمان با رحلت پيامبر اعظم. چرا؟
 
 به دليل اختلاف روايت؛ دو قول براي روز شهادت امام حسن مجتبي نقل شده است:
 
1. بيست و هشتم صفر؛ بر اساس نقل شيخ كليني و شيخ مفيد و شيخ طبرسي. رضوان الله عليهم
2. هفتم صفر؛ بر اساس نقل شهيد اول، كفعمي، شيخ بهايي، علامه مجلسي، مرحوم صاحب جواهر، شيخ كاشف الغطاء و محدث قمي، رضوان الله عليهم
 
هرچند حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي موسس معظم حوزه علميه قم فقط هفتم صفر براي امام مجتبي اقامه عزا مي كردند و به امر ايشان در آن روز بازار هم براي اقامه عزا تعطيل مي شده و هنوز هم در برخي از بيوت مراجع در قم روز هفتم صفر براي امام مجتبي روضه برپا مي شود اما همچنان در تقويم رسمي كشور هفتم صفر روز ولادت امام موسي بن جعفر عليهما السلام درج مي شود كه بنابر برخي پژوهش هاي انجام شده قطعا ماه ولادت ايشان ذي الحجه است و هفتم صفر ولادت آقا موسي بن جعفر سلام الله عليه نيست! و اگر هم ولادت باشد نكته مهم اين است كه محرم و صفر ماه حزن اهل بيت است و بسياري از بزرگان ما مانند استاد فقيد ما آقاي مجتهدي رحمه الله تقيّد داشتند كه در روز هفتم صفر مجلس روضه تشكيل شود و روضه امام مجتبي يا امام كاظم خوانده شود و تاكيد مي كردند اين روزها حتي اگر تولد امام معصوم هم باشد، روز سرور نيست، روزهاي اسارت اهل بيت امام حسين و ماه حزن است!
 
و نكته جالبي كه مي فرمودند اين بود كه "چون ناصرالدين شاه تولدش در اين روز بود و براي اينكه روز تولدش مصادف با شبِ وفات امام جسن مجتبي نباشد تا بتوانند جشن بگيرند اين دست كاري را در تقويم كرده اند." كه در حد يك احتمال مي شود پذيرفت اما قابل تامل است چون واقعا تولد او در همين روز بوده ششم صفر و قبل از آن قول بيست و هشتم مرسوم نبوده و الان هم فقط منحصر به ايران است!
 
 
آيت الله محمد غروي عضو شوراي عالي حوزه، در اين رابطه بيان كرد كه آنچه در ميان عامه مردم در رابطه با سالروز شهادت امام حسن مجتبي (ع) مشهور و معروف است روز 28 صفر است. اما بزرگان و علما روز 7 صفر را به عنوان روز شهادت اين امام همام، روز عزا و تعزيه مي دانند.  
 
 
غروي با بيان اين كه تمام شيعيان در دنيا به غير ايران هفتم صفر را به عنوان روز شهادت امام حسن مجتبي(ع) عزاداري مي كنند، مي گويد: در كشور ما اين روز به عنوان سالروز ميلاد امام هفتم(ع) تبريك گفته مي شود در حالي كه در كل عالم اسلام، شيعيان در اين روز عزادار هستند.  من در سفرهاي تبليغي كه به كشورهاي مختلف اروپايي، آسيايي و حاشيه خليج فارس داشته ام، دريافتم كه شيعيان اين مناطق از اين مسئله ناراحت هستند و اعتراض مي كردند كه چرا وقتي همه ما در عزا هستيم ايران اين روز را جشن مي گيرد و تبريك مي گويد. در تاريخ روايتي مبني بر شهادت امام حسن مجتبي(ع) در هفتم صفر وجود دارد كه از زمان صفويه تصميم گرفته شد اين روايت به ۲۸ صفر منتقل شود تا در اين روز دو مناسبت رحلت رسول ا...(ص) و شهادت امام حسن مجتبي(ع) و در ۲۹ صفر هم شهادت امام رضا(ع) واقع شود.
 
 اين مسئله در عصر صفويه ترويج شد كه برخلاف واقعيت هاي تاريخي است. به همين دليل تمام شيعيان به غير از شيعيان ايران در روز هفتم صفر به عزاداري مي پردازند. در گذشته تمام شيعيان دنيا، هفتم صفر را به عنوان سالروز شهادت امام حسن مجتبي(ع) عزاداري مي كردند اما در عصر صفويه در ايران مناسبت هفتم صفر را به ۲۸صفر تغيير دادند.
 
 در منابع كهن تنها به سال تولد امام كاظم(ع) در سال ۱۲8ه. ق اشاره شده است بعدها در منابع دست دوم قيد ماه صفر اضافه شد و در منابع بسيار متاخر نزديك به قرن دهم به بعد از جمله در كتاب بحرالانساب قيد هفتم صفر ذكر شده است و بنابر تتبعي كه شده تنها كتابي كه ميلاد امام را به هفتم صفر نسبت مي دهد همين كتاب است و تمام كتاب هاي بعد به اين كتاب استناد نموده اند حتي در اصول كافي فقط سال تولد امام ذكر شده است.
 
تاريخ واقعي تولد امام موسي كاظم(ع) : در جلد دوم اين كتاب در صفحه ۳۰، در حديث ۱۱۳۰ آمده است كه ابي بصير نقل مي كند كه من سال ۱۲۸ ه. ق همراه با امام صادق(ع) به حج مشرف شدم. وقتي از حج برگشتيم و به شهرك ابواء (بين مكه و مدينه) رسيديم، مادر امام كاظم(ع) درد زايمانشان گرفت و آن حضرت، آن جا به دنيا آمدند. بنابراين وقتي در راه بازگشت از موسم حج حضرت به دنيا آمده باشند بسيار بعيد است كه ايشان در ماه صفر به دنيا آمده باشند؛ پس تاريخ هفتم صفر به عنوان سالروز ميلاد امام كاظم(ع) اصلا صحت ندارد و علماي شيعه بنا را به اين گذاشته بودند كه دو ماه محرم و صفر عزا باشد و همان طور كه حسينيه ها و مساجد همه سياهپوش مي شوند و اين سياهپوشي تا آخر ماه صفر ادامه يابد.
 
در مقابل ماه شعبان تمام يادبودهايش جشن و سرور و تولد باشد و يادبود عزا در شعبان گرفته نشود اين ماه براي سرور و شادي و ماه محرم و صفر هم براي يادبودهاي عزا باشد.
 بنابر اين ميلاد امام كاظم(ع) يا ۱۷ ماه ذي الحجه يا ۲۷ ذي الحجه سال ۱۲۸ ه. ق بوده است. چون ذي الحجه آخرين ماه سال قمري است و ميلاد امام(ع) هم در روزهاي آخر اين ماه واقع شده است به همين دليل گاهي در تاريخ اشتباه شده و به جاي سال ۱۲۸ ه.ق سال ۱۲۹ ه. ق نوشته شده است.
 
 اين مدرس حوزه علميه قم با اشاره به اين كه ذكر روز هفتم صفر به عنوان ميلاد امام كاظم(ع) پس از درگذشت مرحوم بروجردي و در زمان پهلوي در تقويم ها ثبت شد، مي گويد: من تاكنون در هيچ تقويمي قبل از رحلت مرحوم آيت ا...بروجردي، نديدم كه ميلاد امام باقر(ع) و امام كاظم(ع) در اوايل ماه صفر ذكر شود و اين ماجرا پس از درگذشت مرحوم بروجردي(ره) كه علما عليه شاه قيام كردند، انجام شد. شاه تصميم گرفت عليه حوزه اقدامي كند و چون حوزه هفتم ماه صفر را شهادت امام حسن مجتبي(ع) مي دانست، در مقابل ، شاه در تقويم ها اين روز را به عنوان ميلاد امام كاظم(ع) مطرح كرد كه ثبت شد. هنوز هم پس از گذشت سال ها از اين موضوع، دفاتر مراجع و علما هفتم صفر را به عنوان شهادت امام حسن مجتبي(ع) مي دانند و عزاداري مي كنند. اما صداوسيما و رسانه ها اين روز را به عنوان روز ميلاد مطرح مي كنند. حتي در قم در صحن حرم حضرت معصومه(س) دعوايي پيش آمد سخنران كاروان كربلايي ها كه براي عزاداري به حرم آمده بود، در سخنانش گفته بود از مظلوميت هاي امام دوم (ع) اين است كه در مهد تشيع در ايران در روز شهادت ايشان جشن مي گيرند و تبريك مي گويند.
 
وي هم‌چنين اظهار كرد: از لحاظ اسناد تاريخي، مرحوم شيخ كفعمي در قرن 9 در كتاب «مصباح بلدالامين»، هفتم صفر را زمان شهادت امام حسن مجتبي(ع) اعلام كرده و لذا معمول شيعيان غير ايراني، مخصوصا شيعيان عراق اين است كه هفتم صفر را شهادت امام حسن(ع) مي‌دانند و عزاداري مي‌كنند. 
 
ظاهرا قبل از تشكيل دولت صفوي، ساير شيعيان و عمدتا شيعيان عراق، 7 صفر را شهادت امام حسن مجتبي(ع) اعلام مي‌كردند و اين‌كه شهادت امام حسن(ع) 28 ماه‌ صفر اعلام شده، البته از لحاظ منابع تاريخي درست است؛ يعني هم مرحوم شيخ كليني در «كافي» و هم مرحوم شيخ مفيد در «الارشاد» 28 صفر را اعلام كرده‌اند و شيخ تبريزي صاحب «اعلام‌الوري» گرچه خمير‌مايه اصلي‌اش از «الارشاد» شيخ مفيد است، اما همه اين بزرگان 28 صفر را شهادت امام حسن(ع) اعلام كرده است. 
 
غروي در مورد ثبت شهادت امام حسن(ع) در دوران صفويه گفت: در زمان صفويه چون تشيع مذهب رسمي شده بود، با مشورت علما براي اينكه اعلام عزا و تعطيل رسمي كنند، لذا وفات پيامبر(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع) را در يك روز در آخر ماه صفر جمع كردند تا هم عزاداري شكوه‌مند‌تري برگزار شود و هم از تعدد تعطيلي جلوگيري شود و اين‌ باعث شد كه ساير شيعيان به خصوص شيعيان عراق مخالفت خود را با اين تقويم اعلام كنند.  اين استاد حوزه علميه قم در ادامه خاطرنشان كرد: مرحوم آيت‌الله‌العظمي شيخ عبدالكريم حائري يزدي كه درس خوانده نجف و كربلا بود، بعد از هجرت از نجف به سوي ايران، اين روش را از علماي نجف و كربلا به ايران و قم انتقال داد و از آن وقت به بعد، علما در اين روز براي امام حسن(ع) عزاداري مي‌كنند. 
 
وي در مورد ميلاد امام كاظم(ع) و امام باقر(ع) هم اظهار كرد: اعلام ميلاد امام كاظم(ع) در هفتم صفر در ميان شيعيان سابقه ندارد و از زمان صفويه و بعد از مشورت با علما قرار شد كه در دو ماه محرم و صفر تمام حسينيه‌ها و مساجد، سياه‌پوش باشد. زماني كه براي تبليغ به كشور‌هاي خارجي مي‌رفتيم، با اين مشكل مواجه بوديم؛ يعني آن‌جا، هفتم صفر براي شهادت امام حسن(ع) عزاداري مي‌كردند، در حالي كه رسانه‌هاي ايران تبريك و جشن و سرور داشتند و اين دو رفتار متناقض، براي آن‌ها سؤال‌برانگيز بود. 
 
وي در مورد تاريخ تولد امام كاظم (ع) نيز گفت: علامه شوشتري صاحب «قاموس‌الرجال» گفته است كه «لم يعين احد شهره»؛ يعني هيچ‌كس ماه‌ تولد امام كاظم(ع) را تعيين نكرده است، چه برسد به روز تولد! و در منابع تاريخي فقط سال‌ تولد ذكر شده است؛ ولي شيخ تبريزي در كتاب «إعلام‌الوري» و «تاج‌الوليد» و هم‌چنين مرحوم «ابن شهرآشوب» در كتاب «مناقب آل ابي‌طالب » روز تولد امام كاظم(ع) را 7 صفر اعلام كرده‌اند و هيچ نقل ديگري در اين زمينه نيست، اما قبل از قرن 5 و 6 هجري؛ يعني مرحوم «شيخ كليني» در «كافي» يا مرحوم «شيخ مفيد» در«الارشاد» هيچ روز و ماهي را براي تولد امام كاظم(ع) اعلام نكرده‌اند، لذا كلام علامه شوشتري به بعد از قرن 6 مربوط مي‌شود، بالاخره تعيين تولد امام كاظم(ع) مربوط به متأخرين است. 
 
وي در مورد عزاداري يا جشن در 7 صفر اعلام كرد: برنامه‌‌هايمان با ساير شيعيان جهان بايد هماهنگي داشته باشد و آن بناي 500 ساله علماي شيعه كه از زمان صفويه پايه‌گذاري شده بود را هم برهم نزنيم، لذا تولد امام باقر(ع) در سوم صفر و تولد امام كاظم(ع) در هفتم صفر را از مراسم‌هاي جشن در محرم و صفر خارج كنيم، مخصوصا، تولد امام باقر(ع) كه در ماه رجب گرفته مي‌شود. 
 
غروي  درباره جشن‌ و سرور در 7 صفر گفت: چه لزومي دارد كه اين روز جشن گرفته شود، در حالي كه در اين روز تمام علما در قم و جهان عزادار‌ هستند و آن‌چه از ابتداي رسميت يافتن تشيع رخ داد بنا بر اين نبوده است كه براي هر معصومي جشني برپا كنند، بلكه فقط براي ميلاد حضرت رسول(ص)، امام علي(ع)، امام حسين(ع) و البته امام صادق(ع)، امام رضا(ع) و امام زمان(عج) جشن و سرور گذاشته شود و هيچ‌كس نمي‌تواند از منابع تاريخي نشان بدهد كه شيعه از ابتدا بنا بر جشن گرفتن تمام مواليد معصومين(ع) داشته است، لذا به طريق اولي نبايد جشن و سروري در زمان سياه پوشي جامعه ديني براي عزاي امام حسين(ع) رخ دهد. 
 
وي در پايان خاطرنشان كرد: اينكه در 7 صفر عزاداري براي امام حسن(ع) داشته باشيم، علاوه بر اينكه احترام به شيعيان غير ايراني و علماست، بلكه همان‌طور كه گفته شد، از مرحوم شيخ كفعمي نقل به شهادت امام حسن(ع) در 7 صفر وجود دارد، لذا گرچه نقل شهادت در 7 صفر نسبت به 28 صفر ضعيف‌تر است، ولي اگر 2 روايت داريم، كه يكي روايت نقل سندي بلااشكال است و ديگري روايتي ضعيف است، اما عمل علما طبق آن روايت ضعيف است نه آن روايت قوي، لذا عمل را مرجح مي‌دانند، فلذا علما مبنايشان در مسائل فقهي هم اين‌گونه است؛ يعني عمل را اقوي از سند مي‌دانند.

 

 

br نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: كدام نقل درست است، روز ولادت امام موسي كاظم(ع) يا شهادت امام حسن مجتبي(ع)؟،
ادامه مطلب
 

 

 

اس ام اس ولادت امام موسي كاظم

امام موسي

 

مژده اي دل كه شب ميلاد كاظم آمده

 فاطمه بر ديدن موسي بن جعفرآمده

كاظمين امشب چراغان ازوجود كاظم است

خانه ي صادق چراغان از حضور كاظم است

 

 

 ميلاد هفتمين فخر عالم امكان باب الحوئج ، موسي بن جعف بر شما مبارك باد.

 

 
بر در دروازه‏ ي حاجات دل

تا سحرم مست مناجات دل

راز و نياز دل ما ذكر دوست

نيست كسي هر آنچه باشد از اوست

 

دست طلب به سوي او روز و شام

مسئلت از غير جمالش حرام

 هر كه اسير بي قرار يار است

به شوق او هميشه ره سپار است

 

 ديده ببندد همه دم به راهش               جان بدهد بر سر يك نگاهش

به سر رود به سوي جانانه ‏اش              تا كه رسد بر در ميخانه اش

 

بر در ميخانه گدايي رواست

اگر كه ساقي كرم مرتضاست

ز مرتضي اگر كرم بخواهيد

اگر كه لطف دم به دم بخواهيد

 

دل به طهوراي ولايت بريد                  حاجت خود به باب حاجت بريد

نگويم اين را كه خدا عالم است                باب حوائج به خدا كاظم است

 

ز كاظمينش كه نديدم بسي

نيامده به دست خالي كسي

اگر كه دستي برود به سويش

نمي‏ رسد مگر به آرزويش

 

يوسف زهرا كه به زندان شدي

به قلب من هميشه مهمان شدي

به كاظمين تو اسيرم اسير                جان رضا بيا و دستم بگير

 

مژده‏ ي ميلاد تو، نفحه ي باد صباست

رايحه ‏ي ياد تو با دل ما آشناست

آمدي و باب هر حاجت دلها شدي

باب حوائج تويي، نام تو ذكر خداست

عرش الهي اگر، جلوه گه حق بود

بار گه ات كاظمين، خود حرم كبرياست

قبله ي قدوسيان، كوي مصفاي تو

نام دل آراي تو، كعبه ي حاجات ماست

يوسف زهرايي و گوشه ‏ي زندان و چاه

كنج سيه چال تو، به غصه ات مبتلاست

شادي ميلاد تو، توأم اشك است و آه

 

چونكه غمين هر دل از كوفه و شام بلاست

 

محفل مولودي‏ ات، كرببلايي شده

گوشه‏ ي لبخند ما، همره اشك عزاست

 

امام موسي

 

 

 آمد اين مژده از حى تبارك

ميلاد موسى بن جعفر مبارك

 

آن درگهى كه پايه‏اش از عرش برتر است

دولت‏سراى حضرت موسى بن جعفر است

آيينه جمال خداوند سرمدى

هم مظهر علوم و خصال پيمبر است

 

ولادت امام موسي كاظم مبارك باد

 

حضرت موسي بن جعفر رهبر راه ولاست

باطن نوراني‏اش آيينه ايزدنماست

 

ميلاد با سعادت هفتمن اختر تابناك آسمان ولايت مبارك باد

 

ميلاد نور مبارك

 

بزم مارا باز آمد عالم آرايى دگر

كز قدومش بزم ما گرديده سينايى دگر

قرنها بگذشته از موسى و شرح رود نيل

آمده اينك به فتح نيل موسايى دگر

 

ولادت امام حلم و شكيبايي باب الحوائج امام  موسي كاظم بر شما مبارك

 

شده دل وادى سينا به تجلاى موسى

كه كليم خدا آيد به تماشاى موسى

 

سر زد مهى زيبا از نسل كوثر

شد جلوه‏ گر نور موسى بن جعفر

تابنده خورشيد عشق و عقيده

امام صادق را فروغ ديده

 

ماه مدينه شمع جمع هستى

بر ما دهد درس يكتا پرستى

هفتم وصى خاتم النبيين

سلاله طاها و آل ياسين

 

امام موسي

داده خداوند جلى

حميده را دسته گلى

آمد موسى طور انّما

روشن چشم رسول مصطفى

صادق آل مرتضى چشم تو روشن

ولى حق نور هدى چشم تو روشن

مولود اين هفتم ولى

بادا مبارك بر على

 

سلام بر تو كه نيازمندان را باب الحوائجي.

سلام بر نام معطر و زيبايت، كه الهام بخش ِ صبوري ، شكيبايي ، بردباري و حلم است.

ولادت  هفتمين فخر عالم امكان  امام موسي كاظم عليه السلام تهنيت باد

امام هفتم ما فرمودند: «هر كس مي خواهد قوي ترين مردم باشد، بر خدا تكيه كند».

امام موسي كاظم:سه چيز تباهى مى‏آورد: پيمان شكنى، رها كردن سنّت و جدا شدن از جماعت.

 

امام موسي كاظم:خير برسان و سخن نيك بگو و سست رأى و فرمان‏برِ هر كس مباش

  

ميلاد اسوه صبر و تقوا امام موسي كاظم مبارك باد

 

امام موسي

 

زمين را از صفا زيور ببنديد

به اوج آسمان اختر ببنديد

به مژگان خاك اين ره را زداييد

بر آن بال ملائك را گشاييد

به اشك ديدگان ره را بشوييد

شميم عشق را اينك ببوييد

كه مى‏ آيد گلى از آسمان ها

كه مستش مى ‏شود دل‏ها و جان ها

 

***

 

از اين تك گل دل صحرا بهارى ست

دگر پايان هجر و بى قرارى ست

خريدار جمالش قدسيانند

هميشه زائرش قدوسيانند

ز صبرش در عجب درمانده ايوب

ز اشك ديده‏ اش وامانده يعقوب

 

***

هزاران يوسف زيباى كنعان

خريدار رخ آن ماه تابان

گل است و در دل زندان اعدا

فتاده يوسف زهرايى ما

***

امام موسي

اگرچه برهمه عالم اميراست

ولى در چاه محنتها اسير است

بگو با آن دل بى رحم صياد

مبند او را به زنجيرى ز بيداد

***

كبوتر را به زنجيرى نبنديد

به حال غربتش ديگر نخنديد

اگر بستيد اين زخم زبان چيست

دگر دشنام او هرگز روانيست

زنيدم تا زيانه هرچه آيد

ولى دشنام بر حيدر نشايد

***

صادق آل نبى را داده حّى بى نياز

از براى تشنگان علم، دريايى دگر

گرچه زهرا را به عالم نيست همتايى، ولى

شد حميده با چنين فرزند،زهرايى دگر

***

اى صبا بر گو به زهرا ديده روشن چون خدا

داده بر فرزند تو شمس دلارايى دگر

گر كه مريم مام يك عيسى بود، حق از كرم

داده بعد از پنج عيسى بر تو عيسايى دگر

***

يوسفى آمد كه يوسف هم بود زندانيش

زانكه زندان رفتن او راست معنايى دگر

تا كنداز ريشه بنياد بنى العباس را

زد قدم امروز انسان ساز فردايى دگر

 ***

تا كه در عالم به آقايى رساند شيعه را

حق به آقايى خود آورده آقايى دگر

غير آل للَّه ‏ما را نيست در محشر شفيع

از در دربار آنان پس مرو جايى دگر

در جزا برگ عبور ما به امضاءبسته است

معتبر جز مهر آنان نيست امضايى دگر

***

چو اشك ديده ‏ى عشاق حق، دلهامصفاشد

قلوب شيعيان از روشنى چون طور سيناشد

اگر بينى فضاى آفرينش گشته عطر آگين

گل روى امام موسى كاظم شكوفا شد

***

به روز هفتم ماه صفر در شهر پيغمبر

جمال ديگرى از ذات پاك حق،هويدا شد

قدم زد در جهان مولاى عالم موسى جعفر

كه از يمن قدومش، غرق زيور، عرش اعلاشد

***

چه خورشيدى زمين و آسمان را كرده نورانى

چه ماه پر فروغى در سپهر مجد،پيداشد

ز چرخ چارمين با موكب عزّو شرف امشب

پى عرض ادب سوى زمين نازل مسيحا شد

نه تنها ديده ى آل محمّد شد به او روشن

كه چشم چرخ پير از ديدن آن ماه، بينا شد

***

امام موسي

در اين فرخنده ميلاد وصى هفتم طاها

نزول رحمت بى منتها ذات يكتا شد

نه تنها آشنايانش،كه در سر تا سر گيتى

هر آن كس واقف از اوصاف او گرديدشيدا شد

***

حميده مادر والامقام و ارجمنداو

بنازد زان كه او هم مادر فرزند زهراشد

به پاس مقدمش از جانب ربّ غفور امشب

براى دوستدارانش، برات عفو،امضاءشد

به آن باب الحوائج ملتجى شد هر گرفتارى

يقين دارم كه از كار و دلش هر عقده ‏اى وا شد

شده دل وادى سينا به تجلاى موسى

كه كليم خدا آيد به تماشاى موسى

 

 

***

به طواف حر م رفتم به هواى تو بودم

همه جا با خيال تو به ولاى تو بودم

***

دل بيت الحرام عشق ز تو گيرد تمنا

حجر الاسود هستى به تو دارد تولا

چه لياقت مرا مولا كه كنى يك نگاهم

منم آن عاشق مسكين كه تو را از تو خواهم

***

دلم از كاظمين تو به خدا رونتابد

نرود از سر كويت كه به جز تو نيايد

تويى آن هفتمين مولا كه ز هفت آسمانت

ز ملك مى ‏رسد تبريك به دل شيعيانت

 ***

زيور آرا شد زمين تا عرش اعلى

چونكه شد نور رخ موسى هويدا

به به از شان و جلال و عزت و جاهش

خرم افزا شد زمين از ديدن روى گرامش

عالم از اين مولد فرخنده گرديده طرب زا

چونكه شد نور رخ موسى هويدا

***

بر امام منتظر بادا مبارك اين ولادت

تهنيت بر شيعيان حضرتش از اين ولادت

رسيد شادى شيعيان به عرش اعلى

چونكه شد نور رخ موسوى هويدا

مبارك مبارك مبارك

  

بخش تاريخ و سيره معصومين تبيان

br نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: اس ام اس ولادت امام موسي كاظم،
ادامه مطلب
 

عمليات ثامن الائمه ( شكست حصر آبادان سال 5 مهرماه 1360 )

 


در دورترين منطقه جنوب غربي ايران، جزيره اي به نام آبادان قرار دارد كه از جنوب، آب هاي گرم خليج فارس و از شمال و مشرق رودخانه هاي كارون و بهمنشير و از غرب، اروندرود آن را در برگرفته اند. اروند رود – كه تنها رودخانه قابل كشتيراني در ايران است و تا پيش از جنگ تحميلي عراق عليه ايران، بنادر بزرگ و فعال خرمشهر و آبادان در مسير اين آبراه واقع بوده اند. آبادان را از عراق جدا مي كند. تاريخ شهر آبادان با تاريخ صنعت كشورمان و به ويژه پالايشگاه آن گره خورده است.


محاصره شهر آبادان

پس از تجاوز عراق در 31 شهريور 1359 و اشغال سريع بخش هايي از خاك ايران، خرمشهر مهم ترين شهر بندري ايران، پس از 40 روز مقاومت دليرانه، با خيانت آشكار ليبرال ها و منافقين، به دست دشمن افتاد. پس از سقوط خرمشهر، رژيم عراق در صدد برآمد تا جزيره آبادان را هم اشغال كند و تلاش كرد تا از طريق شرق كارون و شمال بهمنشير وارد آبادان شود، زيرا عبور از اين قسمت آسان تر از عبور از رودخانه كارون در جنوب خرمشهر بود. با چنين وضعيتي آبادان در يك محاصره 330 درجه اي قرار مي گرفت و عبور از رودخانه بهمنشير مي توانست آن را با خطر جدي روبه رو كند. دشمن مي پنداشت اگر بتواند از اين رودخانه بگذرد، آبادان را براي هميشه از آن خود كرده است.

عراقي ها براي تصرف آبادان در 8 آبان 1359، در منطقه ذوالفقاري روي رودخانه بهمنشير پل شناور نصب و با عبور دادن قسمتي از نيروهاي خود، وارد جزيره آبادان شدند و از آن جهت منطقه ذوالفقاري را انتخاب كرده بودند كه با استفاده از پوشش نخلستان ها بتوانند از ديد رزمندگان اسلام دور مانده و به راحتي وارد شهر گردند.

عمليات ثامن الائمه (ع) گر چه به عنوان يكي از چهار عمليات بزرگ و برجسته در چارچوب سلسله تلاش هايي كه براي آزاد سازي مناطق اشغالي انجام گرفت، به شمار مي رود ولي اين عمليات به منزله « نقطه عطف» و «حلقه واسط» براي انتقال استراتژي جنگ از وضعيت گذشته به وضعيت جديد بود. سردار محسن رضايي در اين باره مي گويد:

«عمليات ثامن الائمه(ع) نقطه عطف است و به عنوان مبداء آغاز استراتژي مرحله دوم جنگ است و يكي از نقاط اعتماد به نفس در استراتژي مرحله دوم، عمليات ثامن الائمه (ع) بود كه حلقه واسط و مبداء تحول بود.»
رزمندگان اسلام شبانه سلاح بر دوش، پياده و سواره به منطقه شتافتند و با جانبازي و فداكاري بسيار، چنان مقاومتي از خود نشان دادند كه دلاوري ها و شجاعت هاي آنان در اين منطقه به نام «حماسه ذوالفقاري» به عنوان برگ زريني در تاريخ دوران دفاع مقدس به ثبت رسيد. در اين نبرد 280 نفر از نيروهاي بعثي به هلاكت رسيده و 130 نفر به اسارت در آمدند و رزمندگان ايران توانستند از نفوذ نيروهاي دشمن به شهر آبادان جلوگيري به عمل آوردند.

نيروهاي عراقي بعداز اين شكست، سعي كردند از طرف فياضيه (بين ايستگاه 12 و خرمشهر) به سمت آبادان پيشروي كنند كه در اين منطقه نيز با مقاومت دلاورمردان اسلام مواجه و مجبور به عقب نشيني شدند. اين عمليات تا 18 آبان 1359، ادامه داشت و سرانجام نيروهاي بعثي از روستاي نخلستان عبادي نيز پاكسازي و تا 4 كيلومتري شمال رودخانه بهمنشير مجبور به عقب نشيني شدند.

بعداز اين حماسه، جهاد سازندگي موفق شد، جاده اي در ميان باتلاق هاي اطراف آبادان احداث كند. اين جاده نيروهاي دشمن را دور مي زد و به جاده آبادان – ماهشهر وصل مي شد. از طريق اين جاده كه به جاده وحدت معروف بود، تداركات نظامي نيروهاي ايراني آسان تر و سريع تر انجام مي گرفت.

به دنبال صدور فرمان امام خميني (ره) در چهاردهم آبان 1359، مبني بر اين كه :
«حصر آبادان بايد شكسته شود»

نيروهاي مسلح تمام تلاش و امكانات خود را براي شكستن محاصره آبادان به خاطر اجراي فرمان امام خميني(ره) به كار بستند.

صدام كه خود را ناتوان از تصرف آبادان مي ديد، بعداز يازدهمين نشست سران عرب در «امان» كه در 6 آذر 1359، تشكيل شد، چنين گفت:
«ما نمي خواهيم كشورگشايي كنيم. ما فقط مي خواستيم، تهديد ايران را از شهرهاي خود دور سازيم!»

اين گفته بيانگر ناتواني عراقي ها در پيشروي، در خاك ايران بود.

مقام معظم رهبري در مورد تاثير سخنان امام (ره) در نجات آبادان چنين فرودند:
«آبادان در معرض حمله و خطر بود، مثل خونين شهر، منتهي همين تاكيد امام كه تكليف شرعي كردند كه مبادا آبادان سقوط بكند، نيروهاي رزمنده را كه در آن جا بود، تقويت كردند. البته در آبادان سپاه آن روز برتر از ارتش بود. بعداً ارتش هم در آبادان مستقر شد و در يك مورد كه نيروهاي دشمن از بهمنشير عبور كردند و وارد جزيره آبادان شدند، بسيج توده اي مردم و شرافت نظامي عده اي از نظاميان ما حماسه آفريد و عراقي ها را در جايي كه واقعاً بيرون كردن دشمن از آن جا بسيار دشوار بود، كوبيدند. عده اي را كشته و تار و مار كردند و عده اي را به داخل رودخانه انداختند و عده اي هم كه توانستند، فرار كردند. عامل اصلي در حفاظت از آبادان همان فرمان امام بود و داغي كه از سقوط نيمي از خونين شهر در دل برادران وجود داشت.»


منطقه عمليات

منطقه عمليات ثامن الائمه (ع) در شرق رودخانه كارون و در حد فاصل شمال شهر آبادان وجنوب منطقه دارخوين قرار داشت و شامل سرپل دشمن به وسعت 150 تا 180 كيلومتر مربع مي شد كه در اشغال نيروهاي عراقي بود. عوارض حساس منطقه، رودخانه كارون و دو جاده اهواز – آبادان و ماهشهر – آبادان بودند و عوارض مصنوعي منطقه نيز بيشتر شامل مواضع و استحكامات دشمن نظير خاكريزهاي متعدد، مواضع تانك، سنگرهاي اجتماعي و انفرادي مي شدند. با توجه به اهميت دو پل قصبه و حفار براي دشمن كه به منزله معبر و محل اتصال عقبه هاي او در شرق كارون بودند، مواضع واستحكامات فراوان و تعداد زيادي نيروي رزمي در اين دو محور وجود داشتند.


وضعيت دشمن

دشمن براي استقرار در منطقه سرپل، واقع در شرق رودخانه كارون، دچار تناقض بود؛ از يك سو به لحاظ اهميت منطقه و ضرورت حفظ آن مي بايست از نيروي بسياري استفاده مي كرد و از سوي ديگر، با توجه به محدوديت عقبه خود، تجمع اين ميزان نيرو برايش ناممكن بود. در عين حال، شناخت عراقي ها از توان نيروهاي خودي در عقب راندن دشمن – به ويژه پس از ناكامي ارتش در عمليات هاي سوم آبان 1359 و بيستم دي 1359 – آن ها را مطمئن كرده بودكه مورد تعرض جديد قرار نخواهند گرفت.

استعداد و آرايش يگان هاي دشمن در اين منطقه برابر اسناد به دست آمده از تيپ 8 مكانيزه ارتش عراق در 26 مرداد 1360 عبارت بودند از:

1- تيپ 8 مكانيزه از لشكر 3 زرهي كه به سه گردان مكانيزه و يك گردان تانك در شمال سرپل و جنوب سلمانيه مواضع پدافندي را اشغال و تحكيم كرده بود.
2- تيپ 6 زرهي از لشكر 3 زرهي كه با سه گردان تانك و يك گردان مكانيزه در قسمت مركزي و شرقي در شمال جاده ماهشهر – آبادان مستقر بود.
3- تيپ 44 پياده از لشكر 11 پياده، كه با يك گردان تحت امر لشكر 3 زرهي در قسمت جنوبي منطقه سرپل و جنوب جاده ماهشهر – آبادان پدافند مي كرد.
4- تيپ 12 زرهي لشكر 3 در غرب كارون در احتياط قرار داشت و گردان هاي تانك الطارق و سيف سعد و چند گردان جيش الشعبي، گردان پياده از تيپ 44 و گردان 1 از تيپ 33 نيروي مخصوص نيز در منطقه شرق كارون استقرار داشتند.  برابر شواهد، قراين و اسناد موجود، در پي گسترش حملات رزمندگان اسلام به منطقه اشغالي سرپل در نيمه اول سال 1360، دشمن دچار اضطراب شده و احتمال حمله نيروهاي خودي را پيش بيني مي كرد. بااين حال، عراقي ها همچنان به استقرار در مناطق اشغالي اصرار داشتند و اين امر بدين دليل بود كه عراقي ها تصور مي كردند كه نيروهاي اسلام از انجام دادن عمليات دقيق و برنامه ريزي شده در سطحي گسترده ناتوان هستند. در واقع فرماندهي عراق احتمال تدارك حمله از محور شرق رودخانه را پيش بيني مي كرد اما به هيچ وجه تصور نمي كرد اين حمله، گسترده و همه جانبه باشد.
5- استعداد دشمن در اين منطقه برابر يك لشكر تقويت شده بود، ضمن اين كه فرمانده سپاه سوم مي توانست از احتياط لشكرهاي 5 مكانيزه و 9 رزهي كه در جنوب غربي اهواز و سوسنگرد مستقر بودند، براي تقويت لشكر 3 زرهي استفاده كند.


طرح عمليات

الف ) اهداف و ماموريت

هدف اصلي عمليات، انهدام نيروهاي دشمن در شرق رودخانه كارون وتصرف و تامين منطقه بود. در طرح اوليه سپاه آمده بود:

«سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مستقر در آبادان و دارخوين و ماهشهر ماموريت دارند تا به همآهنگي و همكاري كامل لشكر 77 پياده خراسان از محور فياضيه و دارخوين به طور گسترده و از سه محور ايستگاه 12 و ايستگاه 7 و جاده ماهشهر– آبادان تك نمايند و نيروهاي دشمن را كه از كنار كارون تا جاده ماهشهر – آبادان گسترش داشتند، به طور كامل محاصره و بعداز انهدام دشمن، در منطقه متصرفه پدافند نمايند.»
سران نظامي اميدوار بودند با انجام عمليات ثامن الائمه (ع) تهديد احتمالي دشمن براي تصرف آبادان كه عراق آن را به صورت اهرم فشاري عليه ايران در تبليغات خود مورد استفاده قرار مي داد، خنثي شود. از سوي ديگر، در اين عمليات پس از پاكسازي شرق رودخانه كارون، نيروهاي خودي از خطوط پدافندي آزاد شده و امكان به كارگيري آن ها در مراحل بعدي آزاد سازي مناطق اشغالي فراهم مي شد.

ب ) سازمان رزم خودي

تركيب نيروهاي عمل كننده در اين عمليات، شامل ارتش، سپاه، بسيج و نيروهاي ژاندارمري به اين شرح بود:

- لشكر 77 با سه تيپ شامل 9 گردان نيروي پياده؛
- سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با 16 گردان نيروي پياده كه در سازمان سه قرارگاه تيپي عمل مي كرد؛
- تيپ 37 زرهي شيراز؛
- گردان 251 تانك از لشكر 16 زرهي؛
- گردان 107 ژاندارمري؛
- گروه رزمي 291 تانك؛
- جهاد سازندگي، علاوه بر احداث جاده وحدت در فروردين 1360، امور مقدماتي مهندسي عمليات را انجام داد.

پس از حذف بني صدر براي نخستين بار بود كه نيروهاي عمل كننده در چنين مقياسي با هم تركيب شده به نحو شايسته اي با يكديگر همكاري و هم آهنگي مي كردند، چنان كه اين اقدام، الگوي مناسبي براي ادامه همكاري ارتش و سپاه در ساير عمليات ها شد.

ج) طرح مانور

در طرح مانور، سه محور عمده و يك محور فرعي براي انجام عمليات در نظر گرفته شده بود: محور شمالي شامل منطقه دارخوين و محمديه و محور جنوبي شامل محور فياضيه و ايستگاه 7 بود. بر اساس اين طرح، تلاش فرعي نيروها براي پشتيباني نيز در محور جاده ماهشهر – آبادان انجام مي شد. در اين ميان، محور دارخوين و فياضيه با هدف تصرف و تامين پل هاي حفار و قصبه داراي اهميت بيشتري بودند و در صورت برخورداري نيروهاي خودي از سرعت عمل، امكان انهدام و اسارت بسياري از افراد دشمن در اين محور وجود داشت.

و همين ضرورت، در آرايش نيروها مؤثر بود، كه به اين ترتيب مشخص شد:

محور دارخوين – محمديه: پنج گردان از سپاه (چهار گردان آفندي و يك گردان احتياط) و سه گردان از ارتش (دو گردان آفندي و يك گردان احتياط) و يك گردان تانك در احتياط و پشتيباني.
محور فياضيه: پنج گردان از سپاه (چهار گردان آفندي و يك گردان احتياط) و سه گردان از ارتش (يك گردان آفندي و دو گردان احتياط).
محور جاده ماهشهر – آبادان: دو گردان از سپاه (يك گردان آفندي و يك گردان احتياط) و دو گردان از ارتش ( يك گردان آفندي و يك گردان پدافند).

براي پشتيباني عمليات، سه گردان توپخانه و 50 قبضه سلاح پدافند هوايي در نظر گرفته شده بود.

در مجموعه، به نظر مي رسيد، دشمن به دليل برخورداري از نيروهاي احتياط و به ويژه امكان به كارگيري لشكرهاي 5 مكانيزه و 9 زرهي تحت امر سپاه سوم، در موضع برتري قرار داشت، ليكن نيروهاي خودي با توجه به شناخت دقيق از دشمن، ويژگي برتر عملياتي، تركيب جديد سپاه و ارتش – كه پيش از اين هرگز در اين سطح وجود نداشت – و بهره برداري مناسب از زمين، از موقعيت بهتري برخوردار بودند. افزون بر اين، دشمن به لحاظ درك و باوري كه از توان نيروهاي خودي داشت، به طور نسبي در غافل گيري به سر مي برد و اين عوامل در مجموع مي توانست دست يابي به پيروزي را آسان كند.

در اين ميان، افزايش قابل توجه نيروهاي سپاه در مقايسه با عمليات هاي پيشين و نقش طراحان نظامي سپاه در طرح ريزي و هدايت عمليات، از جمله ويژگي هاي عمليات ثامن الائمه (ع) و عامل برتري نيروهاي خودي در برابر دشمن بود.

بدين ترتيب، عمليات ثامن الائمه (ع) به منظور شكستن محاصره آبادان و انهدام نيروهاي دشمن در شرق رودخانه كارون پس از آماده سازي مقدمات آن، آغاز شد.
شرح عمليات

عمليات در ساعت 1 بامداد روز پنجم مهر 1360 آغاز شد. قواي ايران در ساعات نخست عمليات، باتهاجم به مواضع دشمن و در هم شكستن مقاومت نيروهاي آنان، خاكريزهاي اول دشمن را تصرف وتأمين كردند. مقاومت اوليه نيروهاي عراقي در برخي از محورها و به ويژه تداوم آن در منطقه پل حفار، نشان دهنده هوشياري نسبي دشمن بود. بنابر گزارش اسيران عراقي، اسارت يكي از نيروهاي خودي در منطقه عملياتي تيپ 8 مكانيزه در محور دارخوين سبب هوشياري دشمن شده بود، ولي شناخت نادرست فرماندهان نظامي عراق نسبت به توان نيروهاي خودي كه بر مبناي برآوردهاي عمليات هاي ناكام پيشين ايجاد شده بود، سبب شد در برابر حمله نيروهاي خودي واكنش مناسبي نشان ندهند.

با روشن شدن هوا و ادامه پيشروي نيروهاي خودي از محور شمالي به سمت پل مارد و تهديد عقبه نيروهاي دشمن، نخستين ضربه شكننده بر نيروهاي عراقي وارد آمد. بااين حال، نيروهاي دشمن در منطقه پل حفار همچنان مقاومت مي كردند. گستردگي محورهاي تهاجم و عقب ماندگي دشمن سبب شد تا نيروهاي خودي با به دست گرفتن ابتكار عمل و ادامه پيشروي در محورهاي مختلف، دشمن را تحت فشار قرار دهند.
از سوي ديگر، در پي تغيير وضعيت ميدان نبرد، فرماندهي نيروهاي دشمن تلاش مي كرد تا تاريك شدن هوا به مقاومت در پل حفار ادامه دهد. دشمن قصد داشت، باتقويت منطقه، ابتدا منطقه سرپل را حفظ كند و پس از آن، با نصب پل روي رودخانه كارون، نيروهاي محاصره شده را نجات دهد وسپس، با استقرار در منطقه غرب رودخانه كارون، از ادامه پيشروي نيروهاي خودي جلوگيري كند.

بر همين اساس، دشمن در اولين اقدام با وارد كردن تيپ 10 زرهي گارد جمهوري، سعي كرد، پل حفار را حفظ كرده و با استقرار تيپ 16 زرهي از لشكر 6 زرهي درغرب رودخانه كارون، از پيشروي نيروهاي خودي جلوگيري كند. تهاجم رزمندگان به نيروهاي تيپ 10 سبب شد تا اين نيروها در همان لحظات اوليه حضور در منطقه سرپل، محاصره شده و عقب نشيني كنند، در صورتي كه اگر در حمله به تيپ 10 تأخير صورت مي گرفت، بي گمان نيروهاي تيپ 10 دشمن پس از حضور در منطقه، دست به ضد حمله مي زدند.
با آزاد شدن جاده ماهشهر – آبادان در ساعت 8:32 بامداد روز پنجم مهر و پيشروي نيروهاي خودي از شمال به جنوب وتصرف پل قصبه، امكان مقاومت از عراقي ها گرفته شده بود.

در بعد از ظهر همان روز بخشي از پل حفار تصرف شده بود ولي عراقي ها براي باز نگه داشتن عقبه نيروهاي محاصره شده خود در شرق كارون، همچنان مقاومت مي كردند، چنان كه با تاريك شدن هوا حركت ستون نيروهاي دشمن از اهواز به سمت خرمشهر ديده مي شد.

بدين ترتيب، روز اول عمليات در حالي به پايان رسيد كه دشمن به دليل عقب ماندگي، توان مقابله با نيروهاي خودي را نداشت و تنها، به تاريك شدن هوا، باز نگاه داشتن پل حفار براي تقويت منطقه و يا امكان عقب نشيني نيروهاي محاصره شده اميد بسته بود. در روز دوم عمليات (ششم مهر)، در حالي كه پيشروي نيروهاي خودي همچنان ادامه داشت، دشمن واكنش جدي از خود نشان نداد و از بعدازظهر همان روز نيروهاي عراقي به تدريج تسليم شده و يا عقب نشيني كردند و سرانجام در پايان اين روز عملاً منطقه سرپل دشمن آزاد شد.

در روز سوم عمليات نيز در پي پاكسازي منطقه، محاصره آبادان به پايان رسيد و فرمان امام خميني مبني بر شكستن حصر آبادان، در مدت 48 ساعت آفند تحقق يافت و نيروهاي خودي پس از پاكسازي كامل منطقه، در ساحل شرقي رودخانه كارون استقرار يافتند. در اين عمليات علاوه بر آزاد سازي منطقه اشغالي در شرق رودخانه، بخش وسيعي از نيروهاي خودي – كه درگير پدافند در منطقه بودند – آزاد و براي عمليات هاي بعدي آماده شدند.


نتايج عمليات ثامن الائمه (ع)

در اين عمليات سلحشوران اسلام به نتايج مهمي دست يافتند، از جمله:

1- ساحل شرقي رودخانه كارون تصرف و تامين گرديد.
2- آبادان از محاصره يك ساله خارج شد.
3- بيش از 150 كيلومتر مربع از اراضي اشغال شده، آزاد گرديد.
4- بيش از 3 هزار نفر از نيروهاي دشمن كشته و زخمي شدند و 1656 نفر نيز به اسارت در آمدند.
5- تعداد 90 دستگاه تانك و نفربر، 100 دستگاه انواع خودرو دشمن منهدم گرديد و تعداد 3 فروند هواپيما و يك فروند هليكوپتر عراق نيز سرنگون شدند.

همچنين 100 دستگاه تانك، 60 دستگاه نفربر، 3 دستگاه لودر و 150 دستگاه خودرو به غنيمت گرفته شد.
صدام پس از اين شكست 7 تن از فرماندهان خود را تيرباران كرد.
با توجه به نقش شجاعانه لشكر 77 پياده با تصويب شوراي عالي دفاع درتاريخ يازدهم مهر 1360، به لشكر پيروز خراسان تغيير نام داد.


پيامدهاي شكسته شدن محاصره آبادان

موفقيت عمليات ثامن الائمه (ع) درابعاد مختلف پيامدهايي به همراه داشت كه آن را در دو محور عمده، داخلي و خارجي ارزيابي مي كنيم.

الف - پيامدهاي داخلي

1- با انجام موفقيت آميز اولين عمليات وسيع ايران در جبهه ها ، روحيه نيروهاي رزمنده تقويت وتوانمندانه تر از پيش به نبرد با دشمن پرداختند.
2- از نظر سياسي وضعيت سياسي كشور منسجم تر شد و كمتر از يك هفته بعد از اين عمليات، مردم با شركت در سومين انتخابات رياست جمهوري، حضرت آيت الله خامنه اي را به رياست جمهوري برگزيدند، كه اين امر منجر به موفقيت بيشتر در سياست هاي خارجي نظام نيز گرديد.
3- با تثبيت دولت اسلامي و وحدت نظر مسئولين نظام، موضع گيري هاي قاطعانه و به موقعي در قبال مسائل خارجي انجام گرفت.

ب - پيامدهاي خارجي

مهم ترين پيامد خارجي اين عمليات تشكيل شوراي همكاري خليج فارس توسط كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس، به منظور جلوگيري از گسترش و نفوذ انقلاب اسلامي و ياري رساندن به رژيم متجاوز عراق بود، همچنين تحركات نظامي امريكا در خليج فارس به منظور اعمال فشار بر ايران و حمايت از كشورهاي منطقه بيشتر شد.
امريكا با اعزام ناوگان نظامي خود در خاورميانه و آب هاي درياي عمان، مانورهايي انجام داد و تهاجم تبليغي گسترده اي را عليه ايران آغاز كرد و با نشر اكاذيب و شايعات، وحشت بي مورد رژيم هاي منطقه را از ايران بيشتر كرد.

منبع  ( سايت ساجد ) براي سلامتي باز ماندگان شهدا و شهداي اين عمليات صلوات

br نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: عمليات ثامن الائمه ( شكست حصر آبادان سال 5 مهرماه 1360 )،
ادامه مطلب
 
عيد قربان در روايات

رسول الله صلى الله عليه و آله : مَن أحيَا اللَّيالِيَ الأَربَعَ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ : لَيلَةَ التَّروِيَةِ ، ولَيلَةَ عَرَفَةَ ، ولَيلَةَ النَّحرِ ، ولَيلَةَ الفِطرِ .

 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

 هر كس اين چهار شب را شب زنده دارى كند، بهشت براى او واجب است: شبِ ترويه، شب عرفه، شب عيد قربان و شب عيدفطر.

كتاب «حج و عمره در قرآن و حديث»  ، صفحه 343

 

الإمام الباقر عليه السلام : لَمّا أقبَلَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله مِن مُزدَلِفَةَ مَرَّ عَلى جَمرَةِ العَقَبَةِ يَومَ النَّحرِ ، فَرَماها بِسَبعِ حَصَياتٍ ، ثُمَّ أتى إلى مِنى ، وذلِكَ مِنَ السُّنَّةِامام باقر عليه السلام :

 رسول خدا صلى الله عليه و آله چون از مزدلفه آمد ، روز عيد قربان بر جمره عقبه گذشت وهفت سنگ بر آن زد، سپس به منى آمد واين از سنّت است.

كتاب«حج و عمره در قرآن و حديث» ، صفحه 355

معاوية بن عمار: از امام صادق عليه السلام درباره «روز حجّ اكبر» پرسيدم. فرمود: روز عيد قربان است و حج اصغر، عمره است

 

الإمام عليّ عليه السلام : سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَخطُبُ يَومَ النَّحرِ ، وهُوَ يَقولُ : هذا يَومُ الثَّجِّ والعَجِّ ، والثَجُّ : ما تُهريقونَ فيهِ مِنَ الدِّماءِ ، فَمَن صَدَقَت نِيَّتُهُ كانَت أوَّلُ قَطرَةٍ لَهُ كَفّارَةً لِكُلِّ ذَنبٍ ، والعَجُّ : الدُّعاءُ ، فَعِجّوا إلَى اللّه ِ ، فَوَالَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لا يَنصَرِفُ مِن هذَا المَوضِعِ أحَدٌ إلاّ مَغفورًا لَهُ ، إلاّ صاحِبَ كَبيرَةٍ مُصِرًّا عَلَيها لا يُحَدِّثُ نَفسَهُ بِالإِقلاعِ عَنها .

امام علي عليه السلام : شنيدم رسول خدا صلي الله عليه وآله روز عيد قربان ، خطبه مي خواند ومي فرمود :

 امروز ، روز «ثجّ» و«عجّ» است . ثجّ ، خون قرباني هاست كه مي ريزيد . پس نيّت هركس صادق باشد ، اولين قطره خونِ قرباني او كفّاره همه گناهان اوست ، و«عجّ» ، دعاست . پس به درگاه خداوند دعا كنيد ، قسم به آن كه جان محمّد صلي الله عليه وآله در دست اوست ، از اينجا هيچ كس بر نمي گردد ، مگر آمرزيده شود ، جز كسي كه گناه كبيره انجام داده وبر آن اصرار ورزد ودر دل خود ، تصميم بر ترك آن ندارد .

كتاب «حج و عمره در قرآن و حديث» ، صفحه 361

 

مُعاوِيَةُ بنُ عَمّار :سَأَلتُ أباعَبدِاللّه ِ عليه السلام عَن يَومِ الحَجِّ الأَكبَرِ ، فَقالَ : هُوَ يَومُ النَّحرِ ، والحَجُّ الأَصغَرُ العُمرَةُ .

معاوية بن عمار:

 از امام صادق عليه السلام درباره «روز حجّ اكبر» پرسيدم. فرمود: روز عيد قربان است و حج اصغر، عمره است.

كتاب «حج و عمره در قرآن و حديث» ، صفحه 455

 

الإمام عليّ (ع) خطب يوم الأضحى ، فكبّر و قال ـ : الله أكبر ، الله أكبر ، لا إله إلاّ الله و الله أكبر ، الله أكبر ، و لله الحمد ، الله أكبر على ما هدانا ، و له الشكر

امام على عليه السلام ـ در سخنرانى روز عيد قربان، پس از تكبير ـ :

خدا بزرگ است. خدا بزرگ است. خدايى جز خداى يگانه نيست. خدا بزرگ است. خدا بزرگ است. سپاس، از آنِ خداست. خدا بزرگ است بر آنچه كه ما را هدايت كرد و شكر براى اوست، به خاطر آنچه كه ما را بدان مبتلا ساخت. سپاس، از آنِ خداست براى آنچه كه از چارپايان اهلى به ما روزى كرد.

كتاب «موسوعه امام علي بن ابيطالب عليه السلام فارسي جلد9»  ، صفحه 355

 

الإمام زين العابدين عليه السلام ـ مِن دُعائِهِ يَومَ الأَضحى ويَومَ الجُمُعَةِ ـ : اللّهُمَّ هذا يَومٌ مُبارَكٌ مَيمونٌ ، وَالمُسلِمونَ فيهِ مُجتَمِعونَ في أقطارِ أرضِكَ ، يَشهَدُ السّائِلُ مِنهُم وَالطّالِبُ وَالرّاغِبُ وَالرّاهِبُ ، وأنتَ النّاظِرُ في حَوائِجِهِم .

 

امام زين العابدين عليه السلام ـ در ضمن دعايش در روز عيد قربان و روز جمعه ـ :

پروردگارا! اين روز، روزى بابركت و خجسته است و مسلمانان در اين روز، از اطراف زمين تو گرد آمده اند. خواهنده ، جوينده ، اميدوار و بيمناك، همه حاضرند و تو، به نيازهايشان مى نگرى.

كتاب «خير و بركت از نگاه قرآن و حديث» ، صفحه 519

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند متعال در روز عيد فطر و عيد قربان ، به زمين با عنايت مى نگرد. پس ، از خانه ها بيرون آييد تا رحمت به شما برسد

 

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : يَسُحُّ اللّه ُ عز و جل مِنَ الخَيرِ في أربَعِ لَيالٍ سَحّا : لَيلَةِ الأَضحى ، وَالفِطرِ ... .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند در چهار شب ، پيوسته خير فرو مى ريزد: شب عيد قربان و عيد فطر... .

كتاب «مراقبات ماه رمضان»، صفحه 459

 

تهذيب الأحكام عن عبدالرحمن بن الحجّاج عن الإمام الصادق عليه السلام : «مَن زارَ قَبرَ الحُسَينِ عليه السلام لَيلَةً مِن ثَلاثٍ غَفَرَ اللّه ُ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ وما تَأَخَّرَ» .

قُلتُ : أيُّ اللَّيالي ـ جُعِلتُ فِداكَ! ـ؟ قالَ : «لَيلَةُ الفِطرِ ، ولَيلَةُ الأَضحى ، ولَيلَةُ النِّصفِ مِن شَعبانَ» .

تهذيب الأحكام ـ به نقل از عبد الرحمان بن حَجّاج ، از امام صادق ـ :

«هر كس يك شب از سه شب ، قبر حسين عليه السلام را زيارت كند ، خداوندْ گناهان گذشته و آينده اش را مى آمرزد».

گفتم: فدايت شوم! كدام شب ها؟ فرمود: «شب عيد فطر ، شب عيد قربان و شب نيمه شعبان».

كتاب «مراقبات ماه رمضان» ، صفحه 463

 

رسول الله صلى الله عليه و آله : مَن قامَ لَيلَتَيِ العيدَينِ مُحتَسِبا للّه ِ ، لَم يَمُت قَلبُهُ يَومَ تَموتُ القُلوبُ .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس دو شب عيد [ فطر و قربان] را به خاطر پاداش خدا به عبادت بپردازد ، در آن روز كه دل ها مى ميرند ، دل او نمى ميرد.

كتاب «مراقبات ماه رمضان» ، صفحه 465

 

الامام الباقر عليه السلام :اُدعُ فِي العيدَينِ ويَومِ الجُمُعَةِ ، إذا تَهَيَّأتَ لِلخُروجِ بِهذَا الدُّعاءِ :

 

اللّهُمَّ مَن تَهَيَّأَ وتَعَبَّأَ وأعَدَّ وَاستَعَدَّ لِوِفادَةٍ إلى مَخلوقٍ رَجاءَ رِفدِهِ وطَلَبَ نائِلِهِ وجَوائِزِهِ وفَواضِلِهِ ونَوافِلِهِ ، فَإِلَيكَ يا سَيِّدي وِفادَتي وتَهيِئَتي وتَعبِئَتي وإعدادي وَاستِعدادي رَجاءَ رِفدِكَ وجَوائِزِكَ ونَوافِلِكَ ، فَلا تُخَيِّبِ اليَومَ رَجائي ، يا مَن لا يَخيبُ عَلَيهِ سائِلٌ ولا يَنقُصُهُ نائِلٌ ، فَإِنّي لَم آتِكَ اليَومَ بِعَمَلٍ صالِحٍ قَدَّمتُهُ ولا شَفاعَةِ مَخلوقٍ رَجَوتُهُ ، ولكِن أتَيتُكَ مُقِرّا بِالظُّلمِ وَالإِساءَةِ ، لا حُجَّةَ لي ولا عُذرَ ، فَأَسأَلُكَ يا رَبِّ ، أن تُعطِيَني مَسأَلَتي وتَقلِبَني بِرَغبَتي ، ولا تَرُدَّني مَجبوها ولا خائِبا ، يا عَظيمُ يا عَظيمُ يا عَظيمُ ، أرجوكَ لِلعَظيمِ ، أسأَلُكَ يا عَظيمُ أن تَغفِرَ لِيَ العَظيمَ ، لا إلهَ إلاّ أنتَ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ

وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَارزُقني خَيرَ هذَا اليَومِ الَّذي شَرَّفتَهُ وعَظَّمتَهُ ، وتَغسِلُني فيهِ مِن جَميعِ ذُنوبي وخَطايايَ ، وزِدني مِن فَضلِكَ إنَّكَ أنتَ الوَهّابُ.

 

امام باقر عليه السلام:

 روز عيد فطر و عيد قربان و روز جمعه ، چون آماده بيرون رفتن شدى ، اين دعا را بخوان:

«خداوندا! هر كس كه آماده و مهيّا شود و به اميد عطا و بخشش و جايزه و احسانِ آفريده اى ، ساز و برگ رفتن به حضور او فراهم سازد ، پس ـ اى سرور من ـ باريابى و آمادگى و تهيّه ساز و برگ و آماده شدنِ من ، به درگاه توست و به اميد بخشش و جايزه ها و احسان هاى تو. پس امروز نااميدم مكن! اى آن كه هيچ نيازمندى از درگاهش محروم نمى شود و هيچ برخوردارى ، از او نمى كاهد! من امروز كار شايسته اى به درگاهت نياورده ام و به شفاعت آفريده اى هم اميد نبسته ام؛ ليكن با اعتراف به ستم و بدى ، به درگاهت آمده ام. نه دليلى دارم و نه عذرى.

 

پروردگارا! از تو مى خواهم كه خواسته ام را بدهى و مرا با درخواستى برآورده برگردانى و مرا نااميد و بى بهره بر نگردانى! اى بزرگ ، اى بزرگ ، اى بزرگ! براى خواسته بزرگ به تو اميدوارم. اى بزرگ! از تو مى خواهم كه گناه بزرگ مرا ببخشايى. معبودى جز تو نيست.

خداوندا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و نيكىِ امروز را كه شرافت و عظمتش بخشيده اى ، روزى ام كن و در اين روز ، مرا از همه گناهان و لغزش هايم بشوى و از احسان خود بر من بيفزاى! همانا تويى تو بسيار بخشنده».

كتاب «مراقبات ماه رمضان» ، صفحه 481

امام صادق عليه السلام: يك روز عيد فطر يا عيد قربان ، به پيامبر خدا گفتند: خوب بود در مسجدِ خود نماز مى خواندى. فرمود: «دوست دارم كه به طرف آفاق آسمان بيرون آيم»

 

منتهى المطلب : رُوِيَ عَن عَلِيٍّ عليه السلام أنَّهُ خَرَجَ يَومَ العيدِ ، فَلَم يَزَل يُكَبِّرُ حَتَّى انتَهى إلَى الجَبّانَةِ .

منتهى المطلب: روايت شده است كه على عليه السلام روز عيد بيرون آمد. پيوسته تكبير گفت تا آن كه به محلّ برگزارى نماز در بيرون شهر [كوفه] رسيد.

كتاب «مراقبات ماه رمضان»  ، صفحه 485

 

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ تعالى يَطَّلِعُ فِي العيدَينِ إلَى الأَرضِ ، فَابرُزوا مِنَ المَنازِلِ تَلحَقكُمُ الرَّحمَةُ .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند متعال در روز عيد فطر و عيد قربان ، به زمين با عنايت مى نگرد. پس ، از خانه ها بيرون آييد تا رحمت به شما برسد.

 

الإمام الصادق عليه السلام :

 

قيلَ لِرَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَومَ فِطرٍ أو يَومَ أضحى : لَو صَلَّيتَ في مَسجِدِكَ .

فَقالَ : «إنّي لاَُحِبُّ أن أبرُزَ إلى آفاقِ السَّماءِ».

امام صادق عليه السلام:

 يك روز عيد فطر يا عيد قربان ، به پيامبر خدا گفتند: خوب بود در مسجدِ خود نماز مى خواندى.

فرمود: «دوست دارم كه به طرف آفاق آسمان بيرون آيم».

كتاب «مراقبات ماه رمضان» ، صفحه 487

آويني*

br نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: عيد قربان در روايات،
ادامه مطلب
 
آوينِي*
خنجر شوق بر حنجر نفس
 

عيد قربان جلوه گاه تعبد و تسليم ابراهيميان حنيف است . فصل قرب يافتن مسلمآنان به خداوند، در سايه عبوديت است .

اگر ابراهيم خليل ، در اجراى فرمان پروردگارش ، خنجر بر حنجر اسماعيل مى نهد، اگر اسماعيل ذبيح ، پدر را در اجراى امر خدايى ، تشويق و ترغيب مى كند، اگر شيخ الانبياء در نهادن كارد بر حلقوم فرزندش ، لحظه اى ترديد و توقف نمى كند؛ همه و همه ، نشانه مسلمانى آن پدر و پسر و شاهد صداقت در عقيده و عشق ، و وفادارى در قلمرو بندگى است .

عيد قربان ، مجراى فدا كردن عزيزترين يعنى خدا است .

عيد قربان ، مجراى فيض الهى و بهانه عنايت رحمانى به بندگان مومن و مسلم و مطيع است .

قربانى تو در اين چيست ؟

در راه خدا، چه چيز فدا مى كنى ؟

با چه وسيله ، به استان پروردگار، تقرب مى جويى ؟ و كدام فديه را به قربانگاه صدق ، عشق ، اخلاص و وفا مى آورى ؟

براى اولياء الله عيد قربان مجمع الشواهد صدق در گفتار، كردار، ادعا و عمل است . تو نيز، اگر بتوانى رضاى خويش را فداى رضاى حق كنى ، اگر بتوانى از خواسته دل در راه خواسته دين چشم بپوشى ، اگر بتوانى از داشته ها و خواسته ها بگذرى ، آنگاه ، به مرز عبوديت و به حوزه قربانگاه قدم نهاده اى .

مگر خليل الرحمان چه كرد؟ تو نيز اگر پير و مشى و مرام ابراهيمى ، نبايد هيچ چيز از آنچه دارى و به آن دلبسته اى ، همچون زن و فرزند، مال و منال ، پول و پس انداز، خانه و خادم ماشين و مسكن ، و... حجاب چهره جانت ، مانع بندگى و فرمانبرداريت شود و آنگاه كه پاى دين و خدا به ميان آيد، بسادگى و بصراحتى ابراهيمى و بصداقتى اسماعيلى درگذرى و امر مولا را مقدم بدارى .

بگذر از فرزند و مال و جان خويش

تا خليل الله دورانت كنند

سر بنه در كف ، برو در كوى دوست

تا چو اسماعيل ، قربانت كنند

اينجاست كه قربانى وسيله قرب مى شود و عيد قربان روز تقرب به خداوند.

آن هم نه قرب مادى و جسمى - كه خدا از محدوده حس و جسم بيرون است - بلكه قرب معنوى و تقرب ارزشى كه در سايه ايمان و عمل است .

آنچه انسان را به خدا نزديك مى كند، طاعت است .

و آنچه از ساحت قرب ربوبى دور مى سازد، معصيت است .

خدا به ما نزديك است ، حتى نزديكتر از رگ كردن ، كه خود فرموده است :

- و نحن اقربب اليه من حبل الوريد - ما از او دوريم ، چرا كه به جرم و گناه ، گرفتاريم و مجرم هرگز محرم نخواهد شد.

دوست نزديكتر از من به من است

وين عجبتر كه من از وى دورم

اگر پاى از مرز طاعت فراتر ننهيم ، اگر با تيغ گناه ، دامن عصمت ندريم ، اگر دست تعدى ، به حريم حرمات الله نگشاييم ، آنگاه خواهيم ديد كه هر جا باشيم در قربانگاهيم و هر سو كه برويم ، به او تقرب پيدا مى كنيم ، و هر روزمان عيد قربان مى شود. بفرموده حضرت على :

كل يوم لا يعصى الله فيه فهو يوم عيد

هر روزى كه در آن ، خدا نافرمانى نشود روز عيد است .

جلوه ديگر اين روز، ذبح است .

قربانى كردن گوسفند، چه از سوى حاجى در منا و چه از سوى ما در شهرها مان ، تكريم آن حماسه معنوى و ايثار عظيم است كه ابراهيم و اسماعيل از خود نشان دادند و به مسلخ رفتند، آن فداكارى همواره بايد در خاطره ها زنده بماند، تا درسى مى باشد فرا روى ابراهيميان هميشه و همه جا.

رها شدن از تعلقات و ذبح كردن تمنيات در پيش پاى اراده الهى ، درس ديگران قربانى است ،

تيغ اراده و عفاف ، بايد بر خنجر نفسانيات نهاد و خون نفس اماره را ريخت و از شر اين وسواس خناس نجات يافت .

تا چه حد حاضرى كه خواست خدا را بر خواهش دل مقدم بدارى ؟

تا كجا مى توانى طاعت و اطاعت الله را، با هواى نفس مبادله نكنى ؟

نفس كشتن و جهاد با دشمن درونى ، سخت تر از مبارزه با دشمن ، آشكار و برونى است .

از اين رو جهاد اكبر نام گرفته است .

ذبح قربانى در ديد عرفانى اهل نظر، رمزى از ترك هواهاى نفسانى و روى آوردن به رضاى الهى است .

ثمرات اين ذبح نيز، بايد چونان قربانى گوسفند به ديگران برسد.

و... چنين است كه آنكه مالك هواى نفس شود و ديو هوا را به بند كشد، هم خويشتن از وسوسه ها و زيانهاى آن آسوده خاطر است ، هم جامعه از صدمه هوا پرستيهاى او مصون !

آرى !... امروز، عيد است .

عيد قربان و تقرب به خدا، آن هم در سايه عبوديت و بندگى .

ما، بنده آنيم كه در بند آنيم .

حال كه چنين است ، چرا در بند نفس و بند زر و سيم و بند خواسته ها و داشته ها؟!

دل به خدا بدهيم و در بند عبوديت او باشيم ، تا از هر قيد و بندى آزاد شويم .

بندگى خدا، اميدبخش است .

و روز عيد قربان مى تواند براى ما اوج اين آزادى برين باشد.

خجسته باد عيد قربان عيد صالحان و ارس ته ، و عيد اهل طاعت و تسليم .

بمناسبت ده ذى الحجه عيد قربان و حضور مهمانان خدا در موسم حج

br نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: خنجر شوق بر حنجر نفس،
ادامه مطلب
 

 

پيامك (اس ام اس SMS) ويژه عيد قربان

 

آويني*

 

همزمان با عيد قربان دلت را قرباني محبت ،عشق ،صميميت و مهرباني من كن .

عيد قربان ، پر شكوهترين ايثار
و زيباترين جلوه ي تعبد
در برابر خالق يكتا بر شما مبارك

عيد سعيد «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارك!!!

روز اوج بندگي و تجلي ايثار ابراهيمي مبارك.

عيد اضحي رسم و آئين خليل آزرست بعد آن،
عيد غدير، روز ولاي حيدر است
عيد قربان و پيشاپيش عيد سعيد غدير مبارك

 

 

صداي پاي عيد مي آيد.
عيد قربان عيد پاك ترين عيدها است
عيد سر سپردگي و بندگي است.
عيد بر آمدن انساني نو
از خاكسترهاي خويشتن خويش است.
عيد قربان عيد نزديك شدن دلهايي است
كه به قرب الهي رسيده اند.
عيد قربان عيد بر آمدن روزي نو و انساني نو است 
اين عيد مبارك

عيد قربان، جشن رهيدگي از اسارت نفس
و شكوفايي ايمان و يقين و انشاالله عمل صالح
بر همه شيعيان و مسلمانان مبارك باد

فرا رسيدن دهم ذيحجه عيد سعيد قربان،
 روز اعلام تقرب جستن به پيشگاه الهي
را به تمامي مسلمانان و موحدين جهان تبريك مي‌گويم.

ابراهيم، اسماعيلش را قرباني كرد...
و حسين، اكبرش و اصغرش و قاسمش و عباسش و همه چيزش را ...
عيد قربان مبارك

زندگي‌تان به زيبايي گلستان ابراهيم و پاكي چشمه زمزم
عيدتان مبارك

خاك عرفات را , آب زمزم را , كوه حرا را , جرات ابراهيم را ,
 طاقت اسماعيل را , وصال معشوق را صاحب كعبه نصيبت كند .
 عيدتان مبارك .

عيد اضحي رسم و آئين خليل آزرست
بعد آن ،عيد غدير، روز ولاي حيدر است
عيد قربان و پيشاپيش عيد سعيد غدير مبارك.

خدايا :موري هم صحبت سليمان ،گوسفندي لايق قربان ،
عنكبوتي محافظ قرآن،سگ اصحاب كهف همنشين انسان !!!
و من ؟؟؟؟؟!!!!!

زندگي‌تان به زيبايي گلستان ابراهيم و پاكي چشمه زم‌زم...

عيد سعيد «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارك!!!

روز اوج بندگي و تجلي ايثار ابراهيمي مبارك

عيد قربان ، مجراى فيض الهى و بهانه عنايت رحمانى
به بندگان مومن و مسلم و مطيع است .

عيد قربان عيد رهيدگي از اسارت نفس
روز ذبح تمام تمايلات دل،
روز جشن شكوفايي ايمان و يقين،
روز فخر رضوان بر زمين و زمان مبارك

"و فديناه بذبح عظيم"
و اينگونه خدا خواست قرباني تا عاشورا به تاخير افتد.

اعياد بر شما مبارك
بر پيكر عالم وجود جان آمد
صد شكر كه امتحان به پايان آمد
از لطف خداوند خليل الرحمن
يك عيد بزرگ به نام قربان آمد

اي عزيزان به شما هديه ز يـزدان آمد
                                    عيد فرخنده ي نوراني قربان آمد
حاجيان سعي شما شد به حقيقت مقبول
                                    رحمت واسعه ي حضرت سبحان آمد

خوشا «ذي‌الحجه» روز عيد قربان
                                        شروع داستان عشق و ايمان
خواهي كه تو را كعبه كند استقبال
                                        مايي و مني را به منا قربان كن

 عيد قربان، يعنى فدا كردن همه «عزيزها»
در آستان «عزيزترين»،
و گذشتن از همه وابستگى ها به عشق مهربان ترين . . .

عيد قربان، عيد ذبح ميوه ي دل ابراهيم و ايثار سبز اسماعيل
عيد بر آمدن انساني نو از خويشتن خويش،
عيد رهيدگي از اسارت نفس
عيد لبيك به دعوت حق بر شما مبارك . . .

 آنگاه كه ابراهيم، اسماعيل را به قربانگاه عشق برد
اين ذات اقدس الهي بود كه جلوه گر شد.
اين عشق آموختني است
عيد سعيد قربان مبارك . . .

عيد قربان به حقيقت زخداوند كريم
آفتابي به شب ظلمت انسان آمد
جمله دلهاچو كويري ست پر از فصل عطش
بر كويـر دل ما نعمت باران آمد . . .

خوشا آنان كه با حق آشنايند / مطيع محض فرمان خدايند

چو ابراهيم اسماعيل خود را / فداي امر الله مي نمايند

نشانم ده صراط روشنم را / خودم را، باورم را، بودنم را

خداوندا من از نسل خليلم / به قربانگاه مي آرم «منم» را

قربان، عيد سر سپردگي و بندگي مبارك

اي تو جان نوبهاران، خوش رسيدي، خوش رسيدي!

اي تو شور آبشاران، خوش رسيدي، خوش رسيدي!

آمدي چون ماه تازه، تيغ بر كف، خنده بر لب

آمدي اي عيد قربان! خوش رسيدي، خوش رسيدي!

br نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: پيامك (اس ام اس SMS) ويژه عيد قربان،
ادامه مطلب
 

 

پيامك (اس ام اس SMS) ويژه عيد قربان

 

همزمان با عيد قربان دلت را قرباني محبت ،عشق ،صميميت و مهرباني من كن .

عيد قربان ، پر شكوهترين ايثار
و زيباترين جلوه ي تعبد
در برابر خالق يكتا بر شما مبارك

عيد سعيد «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارك!!!

روز اوج بندگي و تجلي ايثار ابراهيمي مبارك.

عيد اضحي رسم و آئين خليل آزرست بعد آن،
عيد غدير، روز ولاي حيدر است
عيد قربان و پيشاپيش عيد سعيد غدير مبارك

 

 

صداي پاي عيد مي آيد.
عيد قربان عيد پاك ترين عيدها است
عيد سر سپردگي و بندگي است.
عيد بر آمدن انساني نو
از خاكسترهاي خويشتن خويش است.
عيد قربان عيد نزديك شدن دلهايي است
كه به قرب الهي رسيده اند.
عيد قربان عيد بر آمدن روزي نو و انساني نو است 
اين عيد مبارك

عيد قربان، جشن رهيدگي از اسارت نفس
و شكوفايي ايمان و يقين و انشاالله عمل صالح
بر همه شيعيان و مسلمانان مبارك باد

فرا رسيدن دهم ذيحجه عيد سعيد قربان،
 روز اعلام تقرب جستن به پيشگاه الهي
را به تمامي مسلمانان و موحدين جهان تبريك مي‌گويم.

ابراهيم، اسماعيلش را قرباني كرد...
و حسين، اكبرش و اصغرش و قاسمش و عباسش و همه چيزش را ...
عيد قربان مبارك

زندگي‌تان به زيبايي گلستان ابراهيم و پاكي چشمه زمزم
عيدتان مبارك

خاك عرفات را , آب زمزم را , كوه حرا را , جرات ابراهيم را ,
 طاقت اسماعيل را , وصال معشوق را صاحب كعبه نصيبت كند .
 عيدتان مبارك .

عيد اضحي رسم و آئين خليل آزرست
بعد آن ،عيد غدير، روز ولاي حيدر است
عيد قربان و پيشاپيش عيد سعيد غدير مبارك.

خدايا :موري هم صحبت سليمان ،گوسفندي لايق قربان ،
عنكبوتي محافظ قرآن،سگ اصحاب كهف همنشين انسان !!!
و من ؟؟؟؟؟!!!!!

زندگي‌تان به زيبايي گلستان ابراهيم و پاكي چشمه زم‌زم...

عيد سعيد «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارك!!!

روز اوج بندگي و تجلي ايثار ابراهيمي مبارك

عيد قربان ، مجراى فيض الهى و بهانه عنايت رحمانى
به بندگان مومن و مسلم و مطيع است .

عيد قربان عيد رهيدگي از اسارت نفس
روز ذبح تمام تمايلات دل،
روز جشن شكوفايي ايمان و يقين،
روز فخر رضوان بر زمين و زمان مبارك

"و فديناه بذبح عظيم"
و اينگونه خدا خواست قرباني تا عاشورا به تاخير افتد.

اعياد بر شما مبارك
بر پيكر عالم وجود جان آمد
صد شكر كه امتحان به پايان آمد
از لطف خداوند خليل الرحمن
يك عيد بزرگ به نام قربان آمد

اي عزيزان به شما هديه ز يـزدان آمد
                                    عيد فرخنده ي نوراني قربان آمد
حاجيان سعي شما شد به حقيقت مقبول
                                    رحمت واسعه ي حضرت سبحان آمد

خوشا «ذي‌الحجه» روز عيد قربان
                                        شروع داستان عشق و ايمان
خواهي كه تو را كعبه كند استقبال
                                        مايي و مني را به منا قربان كن

 عيد قربان، يعنى فدا كردن همه «عزيزها»
در آستان «عزيزترين»،
و گذشتن از همه وابستگى ها به عشق مهربان ترين . . .

عيد قربان، عيد ذبح ميوه ي دل ابراهيم و ايثار سبز اسماعيل
عيد بر آمدن انساني نو از خويشتن خويش،
عيد رهيدگي از اسارت نفس
عيد لبيك به دعوت حق بر شما مبارك . . .

 آنگاه كه ابراهيم، اسماعيل را به قربانگاه عشق برد
اين ذات اقدس الهي بود كه جلوه گر شد.
اين عشق آموختني است
عيد سعيد قربان مبارك . . .

عيد قربان به حقيقت زخداوند كريم
آفتابي به شب ظلمت انسان آمد
جمله دلهاچو كويري ست پر از فصل عطش
بر كويـر دل ما نعمت باران آمد . . .

خوشا آنان كه با حق آشنايند / مطيع محض فرمان خدايند

چو ابراهيم اسماعيل خود را / فداي امر الله مي نمايند

نشانم ده صراط روشنم را / خودم را، باورم را، بودنم را

خداوندا من از نسل خليلم / به قربانگاه مي آرم «منم» را

قربان، عيد سر سپردگي و بندگي مبارك

اي تو جان نوبهاران، خوش رسيدي، خوش رسيدي!

اي تو شور آبشاران، خوش رسيدي، خوش رسيدي!

آمدي چون ماه تازه، تيغ بر كف، خنده بر لب

آمدي اي عيد قربان! خوش رسيدي، خوش رسيدي!

آويني*

br نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: پيامك (اس ام اس SMS) ويژه عيد قربان،
ادامه مطلب
 

 

پيامك (اس ام اس SMS) ويژه عيد قربان

 

 شهيدآويني*

 

 

همزمان با عيد قربان دلت را قرباني محبت ،عشق ،صميميت و مهرباني من كن .

عيد قربان ، پر شكوهترين ايثار
و زيباترين جلوه ي تعبد
در برابر خالق يكتا بر شما مبارك

عيد سعيد «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارك!!!

روز اوج بندگي و تجلي ايثار ابراهيمي مبارك.

عيد اضحي رسم و آئين خليل آزرست بعد آن،
عيد غدير، روز ولاي حيدر است
عيد قربان و پيشاپيش عيد سعيد غدير مبارك

 

 

صداي پاي عيد مي آيد.
عيد قربان عيد پاك ترين عيدها است
عيد سر سپردگي و بندگي است.
عيد بر آمدن انساني نو
از خاكسترهاي خويشتن خويش است.
عيد قربان عيد نزديك شدن دلهايي است
كه به قرب الهي رسيده اند.
عيد قربان عيد بر آمدن روزي نو و انساني نو است 
اين عيد مبارك

عيد قربان، جشن رهيدگي از اسارت نفس
و شكوفايي ايمان و يقين و انشاالله عمل صالح
بر همه شيعيان و مسلمانان مبارك باد

فرا رسيدن دهم ذيحجه عيد سعيد قربان،
 روز اعلام تقرب جستن به پيشگاه الهي
را به تمامي مسلمانان و موحدين جهان تبريك مي‌گويم.

ابراهيم، اسماعيلش را قرباني كرد...
و حسين، اكبرش و اصغرش و قاسمش و عباسش و همه چيزش را ...
عيد قربان مبارك

زندگي‌تان به زيبايي گلستان ابراهيم و پاكي چشمه زمزم
عيدتان مبارك

خاك عرفات را , آب زمزم را , كوه حرا را , جرات ابراهيم را ,
 طاقت اسماعيل را , وصال معشوق را صاحب كعبه نصيبت كند .
 عيدتان مبارك .

عيد اضحي رسم و آئين خليل آزرست
بعد آن ،عيد غدير، روز ولاي حيدر است
عيد قربان و پيشاپيش عيد سعيد غدير مبارك.

خدايا :موري هم صحبت سليمان ،گوسفندي لايق قربان ،
عنكبوتي محافظ قرآن،سگ اصحاب كهف همنشين انسان !!!
و من ؟؟؟؟؟!!!!!

زندگي‌تان به زيبايي گلستان ابراهيم و پاكي چشمه زم‌زم...

عيد سعيد «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارك!!!

روز اوج بندگي و تجلي ايثار ابراهيمي مبارك

عيد قربان ، مجراى فيض الهى و بهانه عنايت رحمانى
به بندگان مومن و مسلم و مطيع است .

عيد قربان عيد رهيدگي از اسارت نفس
روز ذبح تمام تمايلات دل،
روز جشن شكوفايي ايمان و يقين،
روز فخر رضوان بر زمين و زمان مبارك

"و فديناه بذبح عظيم"
و اينگونه خدا خواست قرباني تا عاشورا به تاخير افتد.

اعياد بر شما مبارك
بر پيكر عالم وجود جان آمد
صد شكر كه امتحان به پايان آمد
از لطف خداوند خليل الرحمن
يك عيد بزرگ به نام قربان آمد

اي عزيزان به شما هديه ز يـزدان آمد
                                    عيد فرخنده ي نوراني قربان آمد
حاجيان سعي شما شد به حقيقت مقبول
                                    رحمت واسعه ي حضرت سبحان آمد

خوشا «ذي‌الحجه» روز عيد قربان
                                        شروع داستان عشق و ايمان
خواهي كه تو را كعبه كند استقبال
                                        مايي و مني را به منا قربان كن

 عيد قربان، يعنى فدا كردن همه «عزيزها»
در آستان «عزيزترين»،
و گذشتن از همه وابستگى ها به عشق مهربان ترين . . .

عيد قربان، عيد ذبح ميوه ي دل ابراهيم و ايثار سبز اسماعيل
عيد بر آمدن انساني نو از خويشتن خويش،
عيد رهيدگي از اسارت نفس
عيد لبيك به دعوت حق بر شما مبارك . . .

 آنگاه كه ابراهيم، اسماعيل را به قربانگاه عشق برد
اين ذات اقدس الهي بود كه جلوه گر شد.
اين عشق آموختني است
عيد سعيد قربان مبارك . . .

عيد قربان به حقيقت زخداوند كريم
آفتابي به شب ظلمت انسان آمد
جمله دلهاچو كويري ست پر از فصل عطش
بر كويـر دل ما نعمت باران آمد . . .

خوشا آنان كه با حق آشنايند / مطيع محض فرمان خدايند

چو ابراهيم اسماعيل خود را / فداي امر الله مي نمايند

نشانم ده صراط روشنم را / خودم را، باورم را، بودنم را

خداوندا من از نسل خليلم / به قربانگاه مي آرم «منم» را

قربان، عيد سر سپردگي و بندگي مبارك

اي تو جان نوبهاران، خوش رسيدي، خوش رسيدي!

اي تو شور آبشاران، خوش رسيدي، خوش رسيدي!

آمدي چون ماه تازه، تيغ بر كف، خنده بر لب

آمدي اي عيد قربان! خوش رسيدي، خوش رسيدي!

br نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: پيامك (اس ام اس SMS) ويژه عيد قربان،
ادامه مطلب
 

 

روز عيد قربان

امروز صبح، وقتي علي كوچولو از خواب بيدار شد، ديد مادر خونه رو حسابي تمييز كرده و پدر مشغول آب و جارو كردن حياط و آب دادن به گل هاست. با خودش فكركرد، مگر امروز چه روزيه كه صبح به اين زودي پدر و مادر مشغول تميز كردن خونه هستند؟ از رختخواب بلند شد و رفت طرف حياط، با صداي بلند به پدر سلام كرد و پدر با مهرباني جوابش رو داد. علي كوچولو رفت و كنار حوض نشست، آبي به دست و صورتش زد. بوي گل هاي رنگارنگ توي حياط پيچيده بود. علي كوچولو از پدرش پرسيد: «بابا! مگه امروز چه روزيه كه مثل روزهاي عيد، از صبح زود خونه رو تمييز مي كنيد؟» پدر با لبخندي گفت: «پسرم امروز هم عيدِ، يه عيد بزرگ براي همه مسلمان ها. امروز روز عيد قربانه».

عيد قربان چه روزيست؟

كوچولوهاي گُلم! روزدهم ماه ذي حجه، يك روز خوب از روزهاي خوب خداست. روز عيد قربان. هر سال كه ماه ذي حجه شروع مي شه، مسلمانان از سراسر دنيا براي زيارت خانه خدا، كعبه، به مكّه مي رن و اون جا دور هم جمع مي شن. به اين سفر يك ماهه مي گن سفر حج و به اين مسلمون ها كه به حج مي رن مي گن حاجي تو سفر حج، حاجيان بايد كارهايي رو كه خداوند دستور داده انجام بدن. يكي از اين كارها اينه كه در روز دهم ماه ذيحجّه، هر كدوم از حاجيان بايد يك گوسفند را قرباني كنند. بچه ها! اين روزه روز عيد قربانه.

داستان عيد قربان

بچه هاي گُلم! مي دونيد چرا روز دهم ماه ذي حجه را عيد قربان ناميده اند؟ سال ها پيش، يعني در زمان حضرت ابراهيم عليه السلام كه يكي از پنج پيامبر بزرگ خدا بود در دو شب، يعني شب نهم ماه ذي حجه و دهم ماه ذي حجه در خواب به اون حضرت وحي شد كه روز دهم ذي حجه براي رضايت خداوند مهربون، تنها فرزندش كه اسماعيل نام داشت رو به مني كه يك كوه در نزديكيِ مكّه بود، ببره و اونو قرباني كنه. حضرت ابراهيم عليه السلام هم كه خداي مهربان را خيلي دوست داشت، بدون هيچ ترديدي، صبح روز دهم ذي حجه، پسرش رو به مني برد و دست و پاي اونو بست و تصميم گرفت كه به فرمان خداوند اونو قرباني كند، ولي همين كه خواست با چاقو گلوي اسماعيل را ببره از سوي خداوند فرمان رسيد كه: «اي ابراهيم! تو از آزمايش الهي سربلند بيرون آمدي، اكنون فرزندت را رها كن و به جاي اسماعيل اين گوسفند را كه برايت هديه فرستاديم، قرباني كن». حضرت ابراهيم عليه السلام هم بسيار خوشحال شد و پسرش رو بوسيد و به جاي او، اون گوسفند را قرباني كرد. از اون زمان تا حالا، هر سال حاجيان در مني، گوسفندي رو قرباني مي كنند. اون روز را هم روز عيد قربان ناميدند.

علاقه به خدا خيلي قشنگه

گل هاي قشنگم! هر انساني در زندگي خودش به چيزي يا كسي علاقه پيدا مي كند. ممكنه اين علاقه به پدر يامادر يا خواهر و برادر باشد يا اين كه پدر و مادرها به فرزندانشون علاقه مند شن، ولي هميشه يادمون باشه كه علاقه و محبّت خداوند مهربان، يه چيز ديگه است و از هر محبتي در دنيا بالاتر و با ارزش تره. اگر خدا به حضرت ابراهيم عليه السلام وحي كرد كه پسرش اسماعيل را قرباني كنه، براي اين بود كه حضرت ابراهيم پسرش اسماعيل را خيلي دوست داشت. براي همين هم خداوند خواست اورا امتحان كنه تا ببينه كه حضرت ابراهيم، خداي مهربون را بيش تر دوست داره يا پسرش رو. وقتي حضرت ابراهيم عليه السلام به فرمان خدا عمل كرد و به مني رفت، يعني ثابت كرد خداوند بزرگ را بيش تر از هر كس و هر چيزي در دنيا دوست داره و از اين آزمايش الهي سربلند بيرون آمد. چقدر خوبه كه ما هم در زندگي، خداي مهربان را بيش تر از هر كس و هر چيزي دوست داشته باشيم و هميشه و در هر حالي، به فكر خداي بزرگ و مهربانمون باشيم واون وقت خداي مهربان هم ما رو بيش تر دوست داره.

عيد قربان وكمك به نيازمندان

روز عيد قربان، پدر بزرگِ مريم كوچولو به ياد سال هاي پيش كه به حج رفته بود، يك گوسفند قرباني كرد. آخه پدربزرگ چند سال پيش به سفر حج رفته بود و از اون به بعد، هر سال، روز عيد قربان، گوسفندي را قرباني مي كنه و از گوشت اون به نيازمندان و كساني كه فقير هستند مي ده. پدربزرگ هميشه به مريم كوچولو و بقيه نوه هاش مي گه: «يكي از كارهاي خوبي كه باعث رضايت و خشنودي خداي مهربان از ما مي شه، اينه كه به ياد فقرا و نيازمندان باشيم و هر قدر كه مي تونيم به اون ها كمك كنيم تا اون ها هم خوشحال باشند و بتونن مثل بقيه زندگي كنند». چقدر خوب و قشنگه كه روزهاي عيد با كمك كردن به اين افراد، هم اونها را شاد كنيم و هم خداي مهربان را.

هر روز مثل روز عيد

روزهاي عيد كه از راه مي رسن، توي خونه ها غوغا به پا مي شه. از همون صبح روزهاي عيد، بوي گل و گلاب مي ياد، يكي گل مياره، يكي شيريني مي ده، يكي شربت مي ده. خلاصه همه شاد و شادمانن. به خصوص بچه ها كه روزهاي عيد رو خيلي دوست دارن. لباس هاي تمييز و نو مي پوشند و همراه بزرگ ترها به مهماني مي رن و از بزرگ ترها عيدي هم مي گيرند. روز عيد قربان هم يكي از همين عيدهاست. البته عيد قربان يكي از عيدهاي بزرگ ما مسلمان هاست، ولي بچه ها چقدر خوبه كه ما هر روزمان عيد باشه، اون هم عيدواقعي. به فرمايش امام اوّل ما حضرت علي عليه السلام ، «در هر روز كه در اون گناه و معصيت نباشه، عيده» و باعث شادي دل هامون، مي شه. پس اگر ما هر روز، مواظب باشيم كه گناه نكنيم و كارهاي خوبي كه رضايت خداوند مهربان را به دنبال داره انجام بديم، هر روزمون روز عيده.

روزهاي عيد، روز دعا

بچه هاي نازنينم! روزهاي عيد براي ما مسلمونا، روزهاي قشنگي هستند. همه ما مسلمون ها روزهاي عيد رو خيلي دوست داريم، در روزهاي عيد، خيلي خوبه كه ما به دعا و نماز و راز و نياز با خداي مهربان بپردازيم. در اين روزها، خداي مهربون هم براي شاد كردن بنده هاش، درهاي رحمتش رو به روي ما بيش تر از هميشه باز مي كنه و ما رو مي بخشه. در روز عيد قربان هم مسلمون ها، صبح روز عيد به نماز مشغول هستند؛ يعني همه با هم نماز عيد قربان مي خونند. شما هم اگر تونستيد، روز عيد قربان با بزرگ ترها به نماز عيد بريد و نماز بخونيد؛ چون خدا عبادت بچه ها را خيلي دوست داره.

حوزه *

br نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: روز عيد قربان،
ادامه مطلب
 
عيد قربان ؛ عيد رهايي از دنيا
   

عيد از نظر اسلام

عيد، زمان تغيير است؛ تغييراتي در انسان و در طبيعت. حركت طبيعت به سمت تكامل، و حركت انسانها به سوي علم و معرفت، همواره با شادماني و نشاط توأم است خاصه آنكه وقتي  انسان معناي جديدي كشف ميكند ، ابتهاج زائد الوصفي تمام وجود آدمي را در بر ميگيرد ، آن لحظه‏ي تازه عيد ناميده ميشود .

در روايت معروفي از اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ آمده است: «هر روزي كه انسان در آن به زشتي و گناه آلوده نگردد آن روز عيد است» چرا كه زشتي مهمترين بستر ظهور نزاع ميان آدميان است وباعث برهم خوردن آرامش دروني و بيروني انسان‏ها مي‏گردد و اين همان چيزي است كه با عيد يعني آرامش و شادماني منافات دارد .

داستان عيد قربان

در شب‏هاي نهم و دهم ماه ذوالحجه، به حضرت ابراهيم ـ علي نبينا و آله و عليه السلام ـ وحي شد كه در روز دهم بايد براي رضايت خداوند، فرزندش «اسماعيل» را به منا در نزديكيِ مكّه ببرد و قرباني كند.

امتحاني بسيار بزرگ بود؛ ولي پدر و پسر از آن سربلند بيرون آمدند. حضرت ابراهيم(ع) با وجود علاقه‏ي شديد به فرزندش، او رو به منا برد و دست و پاي او را بست و تصميم گرفت كه به فرمان خداوند او را قرباني كند. حضرت اسماعيل(ع) هم به او دلداري داد و گفت كه تسليم فرمان خداوند است.

اما به خواست خدا، چاقو گلوي اسماعيل را نيريد و از سوي خداوند فرمان رسيد كه: «اي ابراهيم! تو از آزمايش الهي سربلند بيرون آمدي، اكنون فرزندت را رها كن و به جاي اسماعيل اين گوسفند را كه برايت هديه فرستاديم، قرباني كن».

حضرت ابراهيم(ع) هم بسيار خوشحال شد و پسرش را بوسيد و به جاي او، گوسفندي كه از بهشت براي او فرستاده شده بود را قرباني كرد.

اين روز را "عيد الاضحي" يا "عيد قربان" مي‏نامند ؛ و اكنون قرن‏هاست كه مسلمانان با اقتدا به آن حضرت، در حج و غير حج، و در منا و غير منا، شتر و گاو و بز و گوسفند قرباني مي كنند، و در راه خدا انفاق مي‏نمايند.

عيد قربان ؛ عيد رهايي از تعلقات

عيد قربان, عيد جان باختن و قرباني كردن جان خويش در پاي معشوق است...

عيد قربان، عيد سرسپردگي و بندگي به درگاه احديت است...

عيد قربان، عيد زاييده شدن انساني نو از پس آن منيت‏هاي هوي و هوس است...

عيد قربان, سر بريدن «نفس» است ؛ و پا بريدن از «شيطان»...

عيد قربان, عيد ابراهيم است و «اسماعيلش» ؛ و عيد محمد است و «ذبح عظيمش» حسين... و مگر نه اينكه در قنوت نماز عيد قربان، خداي را مي‏خوانيم كه: «اين روز، روزي است كه آن را براي مسلمانان عيد قرار دادي، و براي محمد و آل محمد مايه‏ي شرف و كرامت...»؟

اعمال شب عيد قربان

شب دهم ماه ذوالحجة از ليالى متبرك است. اين شب از جمله چهار شبى است كه درهاى آسمان در آن باز است. اعمال معروف آن:

1. احياء و شب زنده داري با عبادت.

2. زيارت امام حسين عليه السلام .

3. دعاء يا دائِمَ الْفَضْلِ عَلىَ الْبَرِيَّةِ ...

اعمال روز عيد قربان

1. غسل: كه در اين روز سنّت مؤكد است و حتي بعضى از علماء آن را واجب دانسته اند.

2. خواندن نماز عيد است؛ به همان نحو كه در عيد فطر ذكر شد. لكن در اين روز مستحب است كه افطار بعد از نماز، از گوشت قربانى باشد.

3. قرباني كردن: قرباني كردن، نماد اصلي عيد قربان است. با اين عمل، انسان حيوان حلال‏گوشتي را به عنوان تحفه و هديه قرباني مي‏كند و گوشت آن را براي تقرب جستن به حق، بين خويشانودان" و "مستمندان" تقسيم مي‏كند.

4. خواندن دعاهائى كه وارد شده پيش از نماز عيد و بعد از آن. شايد بهترين دعاهاى اين روز دعاى چهل و هشتم صحيفه كامله باشد: اَللّهُمَّ هذا يَوْمٌ مُبارَكٌ... و دعاى چهل و ششم را نيز بخواند يا مَنْ يَرْحَمُ مَنْ لا يَرْحَمُهُ الْعِبادُ ...

5. خواندن دعاى ندبه.

6. خواندن تكبيرات است براى كسى كه در منى باشد عقيب پانزده نماز كه اوّلش نماز ظهر روز عيد است وآخرش نماز صبح روز سيزدهم و كسانى كه در ساير شهرها هستند بخوانند عقيب ده نماز از ظهر روز عيد تا صبح دوازدهم و تكبيرات اين است:

«اللّهُ اَكْبَرُ اللّهُ اَكْبَرُ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَكْبَرُاللّهُ اَكْبَرُاللّهُ اَكْبَرُ ولِلّهِ الْحَمْدُ اللّهُ ــ خدا بزرگتر از توصيف است .... معبودى جز خدا نيست و خدا بزرگتر است ... و ستايش خاص خدا است» ..

«الله اَكْبَرُ عَلى ما هَدانا اَللّهُ اَكْبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِنْ بَهيمَةِ الاْنْعامِ ــ خدا بزرگتر است بر آنچه ما را راهنمائى كرد خدا بزرگتر است بر آنچه روزى ما كرد از چهارپايان انعام (شتر و گاو و گوسفند) » ...

«وَالْحَمْدُلِلّهِ عَلى ما اَبْلانا ــ و ستايش خاص خدا است براى آنكه آزمود ما را».

و مستحب است تكرار اين تكبيرات عقب نمازها به قدر امكان و خواندن بعد از نوافل.

 

عيد شما مبارك

در استقبال از سپيده، بايد سپيد پوشيد... و دو ركعت نماز، به زلالي باران خواند... و از خود تا خدا طواف كرد...

عيد سعيد قربان بر همه بندگان صالح خدا مبارك باد.

منبع:موسسه تحقيقاتي ولي عصر(عج)

br نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: عيد قربان ؛ عيد رهايي از دنيا،
ادامه مطلب
 
 
عيد قربان؛ روز ذبح نفس با تيغ تقوا
   

عيد قربان كه پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهي و شعور) و منا (سرزمين آرزوها، رسيدن به عشق) فرا مى رسد، عيد رهايى از تعلقات است. رهايى از هر آنچه غيرخدايى است. در اين روز حج گزار، اسماعيل وجودش را، يعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنيوى پيدا كرده قربانى مى كند تا سبكبال شود.

صداي پاي عيد مي آيد. عيد قربان عيد پاك ترين عيدها است عيد سر سپردگي و بندگي است. عيد بر آمدن انساني نو از خاكسترهاي خويشتن خويش است. عيد قربان عيد نزديك شدن دل هايي است كه به قرب الهي رسيده اند. عيد قربان عيد برآمدن روزي نو و انساني نو است.

... و اكنون در منايي، ابراهيمي، و اسماعيلت را به قربانگاه آورده اي. اسماعيل تو كيست؟ چيست؟ مقامت؟ آبرويت؟ موقعيتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاكت؟ ... ؟

اين را تو خود مي داني، تو خود آن را، او را - هر چه هست و هر كه هست - بايد به منا آوري و براي قرباني، انتخاب كني، من فقط مي توانم " نشاني ها "يش را به تو بدهم:

آنچه تو را، در راه ايمان ضعيف مي كند، آنچه تو را در "رفتن"، به "ماندن" مي خواند، آنچه تو را، در راه "مسئوليت" به ترديد مي افكند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگي اش نمي گذارد تا "پيام" را بشنوي، تا حقيقت را اعتراف كني، آنچه ترا به "فرار" مي خواند، آنچه ترا به توجيه و تاويل هاي مصلحت جويانه مي كشاند، و عشق به او، كور و كرت مي كند، ابراهيمي و "ضعف اسماعيلي" ات، ترا بازيچه ابليس مي سازد.
... و اكنون در منايي، ابراهيمي، و اسماعيلت را به قربانگاه آورده اي. اسماعيل تو كيست؟ چيست؟ مقامت؟ آبرويت؟ موقعيتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاكت؟ ... ؟

در قله بلند شرفي و سراپا فخر و فضيلت، در زندگي ات تنها يك چيز هست كه براي به دست آوردنش، از بلندي فرود مي آيي، براي از دست ندادنش، همه دستاوردهاي ابراهيم وارت را از دست مي دهي، او اسماعيل توست، اسماعيل تو ممكن است يك شخص باشد، يا يك شيء، يا يك حالت، يك وضع، و حتي، يك " نقطه ضعف"!

اما اسماعيل ابراهيم، پسرش بود!

سالخورده مردي در پايان عمر، پس از يك قرن زندگي پر كشاكش و پر از حركت، همه آوارگي و جنگ و جهاد و تلاش و درگيري با جهل قوم و جور نمرود و تعصب متوليان بت پرستي و خرافه هاي ستاره پرستي و شكنجه زندگي. جواني آزاده و روشن و عصياني در خانه پدري متعصب و بت پرست و بت تراش! و در خانه اش زني نازا، متعصب، اشرافي: سارا.

و اكنون، در زير بار سنگين رسالت توحيد، در نظام جور و جهل شرك، و تحمل يك قرن شكنجه "مسئوليت روشنگري و آزادي"، در "عصر ظلمت و با قوم خو كرده با ظلم"، پير شده است و تنها، و در اوج قله بلند نبوت، باز يك "بشر" مانده است و در پايان رسالت عظيم خدايي اش، يك "بنده خدا" ، دوست دارد پسري داشته باشد، اما زنش نازا است و خودش، پيري از صد گذشته، آرزومندي كه ديگر اميدوار نيست، حسرت و يأس جانش را مي خورد.

خدا، بر پيري و نااميدي و تنهايي و رنج اين رسول امين و بنده وفادارش - كه عمر را همه در كار او به پايان آورده است، رحمت مي آورد و از كنيز سارا - زني سياه پوست - به او يك فرزند مي بخشد، آن هم يك پسر! اسماعيل، اسماعيل، براي ابراهيم، تنها يك پسر، براي پدر، نبود، پايان يك عمر انتظار بود، پاداش يك قرن رنج، ثمره يك زندگي پرماجرا، تنها پسر جوان يك پدر پير، و نويدي عزيز، پس از نوميدي تلخ.

و اكنون، در برابر چشمان پدر - چشماني كه در زير ابروان سپيدي كه بر آن افتاده، از شادي، برق مي زند – مي رود و در زير باران نوازش و آفتاب عشق پدري كه جانش به تن او بسته است، مي بالد و پدر، چون باغباني كه در كوير پهناور و سوخته ي حياتش، چشم به تنها نو نهال خرّم و جوانش دوخته است، گويي روئيدن او را، مي بيند و نوازش عشق را و گرماي اميد را در عمق جانش حس مي كند.
در قله بلند شرفي و سراپا فخر و فضيلت، در زندگي ات تنها يك چيز هست كه براي به دست آوردنش، از بلندي فرود مي آيي، براي از دست ندادنش، همه دستاوردهاي ابراهيم وارت را از دست مي دهي، او اسماعيل توست، اسماعيل تو ممكن است يك شخص باشد، يا يك شيء، يا يك حالت، يك وضع، و حتي، يك " نقطه ضعف"!

در عمر دراز ابراهيم، كه همه در سختي و خطر گذشته، اين روزها، روزهاي پايان زندگي با لذت "داشتن اسماعيل" مي گذرد، پسري كه پدر، آمدنش را صد سال انتظار كشيده است، و هنگامي آمده است كه پدر، انتظارش نداشته است!

اسماعيل، اكنون نهالي برومند شده است، جواني جان ابراهيم، تنها ثمر زندگي ابراهيم، تمامي عشق و اميد و لذت پيوند ابراهيم!

در اين ايام، ناگهان صدايي مي شنود:

"ابراهيم! به دو دست خويش، كارد بر حلقوم اسماعيل بنه و بكُش"!

مگر مي توان با كلمات، وحشت اين پدر را در ضربه آن پيام وصف كرد؟

ابراهيم، بنده خاضع خدا، براي نخستين بار در عمر طولاني اش، از وحشت مي لرزد، قهرمان پولادين رسالت ذوب مي شود، و بت شكن عظيم تاريخ، درهم مي شكند، از تصور پيام، وحشت مي كند اما، فرمان فرمان خداوند است. جنگ! بزرگترين جنگ، جنگِ در خويش، جهاد اكبر! فاتح عظيم ترين نبرد تاريخ، اكنون آشفته و بيچاره! جنگ، جنگ ميان خدا و اسماعيل، در ابراهيم.

كرپن ها، همان روحانيان دين "مهر" بوده اند و به دليل قرباني كردن "گاو" از سوي ايشان، واژهي "قرباني" نيز از همينان برگرفته شده است.

عيد قربان ريشه در دوران ماقبل تاريخ بشر دارد. انسان اوليه كه از فهم طبيعت عاجز است، براي به دست آوردن ترحم خدايان دست به قرباني كردن حيوانات و انسان ها مي زند. اين رسم نزد همه ملل و اديان به اسامي مختلف موجود بوده است. اين سنت طولاني بشري در اسلام نيز پذيرفته شده است.

در روايات مختلف ديني آمده است كه ابراهيم در سن بالا داراي فرزندي شد كه او را اسماعيل نام نهاد و برايش بسيار عزيز و گرامي بود. اما مدتها بعد، هنگامي كه اسماعيل به سنين نوجواني رسيده بود، فرمان الهي چندين بار در خواب به ابراهيم نازل شد و بدون ذكر هيچ دليلي به او دستور داده شد تا اسماعيل را قرباني كند.

او پس از كشمكشهاي فراوان دروني، در نهايت با موافقت خالصانه فرزندش، به محل مورد نظر مي روند و ابراهيم آماده سر بريدن فرزند محبوب خود مي شود. اما به هنگام انجام قرباني اسماعيل خداوند كه او را سربلند در امتحان مي يابد، گوسفندي را براي انجام ذبح به نزد ابراهيم مي فرستد.

اين ايثار و عشق پيامبر به انجام فرمان خدا، فريضه اي براي حجاج مي گردد تا در اين روز قرباني كنند و از اين طريق براي يتيمان و تهيدستان خوراكي فراهم سازند. در اين روز همچنين مستحب است كه نماز عيد قربان برپا گردد. نماز عيد قربان بايد در فاصله زماني طلوع آفتاب روز عيد تا ظهر خوانده شود و شامل دو ركعت است.

اولين معنايي كه از عيد به ذهن مي رسد، تغييراتي است كه انسان از ظاهر خود و يا در طبيعت مي بيند . اين آرايش ظاهري همچون پوشيدن لباس نو و آمدن بهار طبيعت به يك معنا عيد ناميده شده است .
عيد قربان ريشه در دوران ماقبل تاريخ بشر دارد. انسان اوليه كه از فهم طبيعت عاجز است، براي به دست آوردن ترحم خدايان دست به قرباني كردن حيوانات و انسان ها مي زند. اين رسم نزد همه ملل و اديان به اسامي مختلف موجود بوده است. اين سنت طولاني بشري در اسلام نيز پذيرفته شده است.

در روايتي از امير المومنين علي عليه السلام آمده است كه : هر روزي كه انسان در آن به زشتي آلوده نگردد آن روز عيد است چرا كه زشتي مهمترين بستر ظهور نزاع ميان آدميان است و باعث بر هم خوردن آرامش دروني و بيروني انسان ها مي گردد و اين همان چيزي است كه با عيد يعني آرامش و شادماني منافات دارد .

از سوي ديگر حركت انسان ها به سوي علم و معرفت همواره با شادماني و نشاط توأم است خاصه آن كه وقتي انسان معناي جديدي كشف ميكند ، ابتهاج زائد الوصفي تمام وجود آدمي را در بر ميگيرد ، آن لحظه تازه عيد ناميده ميشود .

معناي ديگري كه از عيد عارفان به ما آموخته اند، جان باختن و قرباني كردن جان خويش در پاي معشوق است. و نماد ظاهري آن ايام حج و عيد قربان است كه حيواني را انسان به عنوان تحفه و هديه به طرف جايگاه معيني مي برد تا براي كامل شدن عبادت قرباني كند. مولوي در اين معنا گفته است:

خويش فربه مي نماييم از پي قربان عيد                      كان قصاب عاشقان بس خوب و زيبا مي كشد

كشته شدن در پاي محبوب و قرباني كردن خود مهمترين تعريفي است كه مولوي از عيد به ما مي دهد.

در تمامي اين تعريف ها عيد براي انسان مطرح شده است، يعني ما در شرايط ويژه اي احساس مباركي و نو شوندگي داريم . اما به نظر مي رسد اين تازگي قبل از آن كه در رابطه با ما معني شود در باره توليد كننده اين شرايط يعني خداوند بايد معنا شود. چون خداوند "بديع السموات و الارض است " و خود را با عنوان "فتبارك الله احسن الخالقين" به ما معرفي نموده است . و از سوي ديگر اين مباركي در تمامي ملك و ملكوت عالم جاري است، لذا از اين خداي بزرگ و مبارك ميتوان هر لحظه طعم مباركي را چشيد به همين دليل اگر عيدي است اولاً از آن خداست نه از آن آدميان، و اين معنا با ساير تعاريف آمده در باب عيد يك فرق گوهري دارد كه آن محوريت خداست .

قرباني رمز فداكاري و از خودگذشتگي و دادن جان در راه محبوب و حد نهايي تسليم در برابر معبود است يعني همچنان كه خون اين قرباني را در راه تو اي خالق يكتا بي دريغ مي ريزم حاضرم بدون هرگونه تعقل در راه دفاع از حريم دين و اجراي فرامين آسماني تو از جان خود نيز بگذرم و خون خود را تقديم پيشگاه اقدست نمايم.

زماني كه حيواني در روز عيد قربان در وادي منا به دست حجاج مسلمان ذبح مي شود و نغمه روحاني "بسم الله وجهت وجهي للذي فطر السموات والارض" طنين در فضاي قربانگاه مي افكند خاطره اعجاب انگيز و الهام بخش دو عبد موحد و دو بنده با اخلاص خدا ابراهيم و اسماعيل را در دل ها زنده مي سازد.

پدري پير و كهنسال با چهره اي نوراني و ملكوتي كه آثار عظمت و جلالت روحي از سيماي متين و آرام او نمايان است بر بالين فرزند جوان و خوش سيماي خود ايستاده آستين بالا مي زند و تيغ برنده اي را در پي حكم غيبي الهي بر گلوي فرزند مي نهد.
قرباني رمز فداكاري و از خودگذشتگي و دادن جان در راه محبوب و حد نهايي تسليم در برابر معبود است يعني همچنان كه خون اين قرباني را در راه تو اي خالق يكتا بي دريغ مي ريزم حاضرم بدون هرگونه تعقل در راه دفاع از حريم دين و اجراي فرامين آسماني تو از جان خود نيز بگذرم و خون خود را تقديم پيشگاه اقدست نمايم.

فرزند نيز بدون ترس و وحشت و با حالت تسليم مي گويد پدر به آنچه مامور گشته اي عمل كن كه من هم به خواست خدا از صبركنندگان خواهم بود و سرانجام ابراهيم با موفقيت كامل از اين امتحان بزرگ الهي سربلند بيرون آمده و به درجه اي از اخلاص و فداكاري در راه خدا مي رسد كه خداوند مي فرمايد: ذبح عظيمي فدايش كرديم.

لذا خداوند براي بزرگداشت اين خاطره توحيدي و اخلاص الهي مقرر فرموده هر سال در موسم حج در وادي مني توسط زوار بيت الله الحرام گوسفند، گاو و يا شتري ذبح گردد تا آن صحنه فوق العاده درخشان چون نوري براي هميشه در تاريخ انسانيت بدرخشد و خاطره ازخودگذشتگي آن دو بنده مخلص (ابراهيم و اسماعيل) سندي براي نمايش شرف و فضيلت آدميت باشد.

لذا مسلمين در روز عيد قربان موظفند با تشكيل مجامع عمومي و برگزاري نماز عيد و انشاي خطبه شركت عظيم و آسماني خود را در اين عيد مبارك به گوش جهانيان برسانند و رعب و ترس از اتحاد و همبستگي خود را در قلب دنياي استكبار و كفر و نفاق بيفكنند.

در روايت هاى مكررى نقل شده كه در روز عيد اضحى قربانى كنيد تا گرسنگان وبيچارگان از خوردن گوشت سير شوند؛ آنان كه روزها بلكه ماه ها توان تهيه گوشت براى خانواده خويش را ندارند، در اين روز فرخنده كه براى همگان عيد است و بسيار خجسته و مبارك است، خوشحال گردند و از خوردن گوشت حلال، بى منت، سير شوند.

و امروز روز "تكبير" است؛ تكبيرى گويا، كوبنده، محكم و بامحتوا، تكبيرى كه بازتابش كاخ ستمگران را به لرزه درآورد و قلب ستم ديدگان را شاد سازد؛ تكبيرى كه دشمنان را براى هميشه از ضربه زدن به اسلام، نوميد گردان.

برگرفته از سايت تبيان



علي معروفي
 
   
   
   
   
با سلام
كاربر گرامي؛ در ارتباط با موضوع مد نظرتان براي جنابعالي و ديگر خوانندگان محترم دعاي مخصوص امام سجاد عليه السلام در عيد قربان را ذكر مي كنيم.
«اللّهمّ هذا يوم مبارك ميمون، و المسلمون فيه مجتمعون في اقطار ارضك، يشهد السّائل منهم، و الطّالب و الرّاغب و الرّاهب، و انت النّاظر في حوائجهم، فاسألك بجودك و كرمك، و هوان ما سألتك عليك، ان تصلّي على محمّد و آله، و اسألك اللّهمّ ربّنا بانّ لك الملك، و لك الحمد، لا اله الّا انت الحليم الكريم، الحنّان المنّان، ذو الجلال و الإكرام، بديع السّماوات و الأرض، مهما قسمت بين عبادك المؤمنين من خير او عافية او بركة او هدى او عمل بطاعتك، او خير تمنّ به عليهم، تهديهم به اليك، أو ترفع لهم عندك درجة، او تعطيهم به خيرا من خير الدّنيا و الآخرة أن توفّر حظّي و نصيبي منه ...»
خداوندا! امروز روز مباركى است و مسلمانان در همه جاى عالم در پيشگاهت حاضرند، بعضى از ايشان از تو طلب حاجت مى‏كنند و بعضى خواستار رحمت تو هستند و بعضى مشتاق لطف و كرمت و بعضى ترسان از قهر و غضب، و تو ناظر بر تمام حوايج ايشان هستى، پس خداوندا از درگاه با عظمتت درخواست مى‏كنم كه به جود و كرم خود بر حاجت ناچيز من توجه كنى؛ بر محمد و آل محمد درود و تحيت بفرستى و اى خداوند بزرگ كه پروردگار همه جهانيان و تنها پادشاه ملك وجود تويى و حمد و ثنا مخصوص ذات مقدس توست و خدايى جز تو در جهان هستى وجود ندارد و تويى كه به صفت حلم و بخشندگى و مهربانى و عطا و بخشش متّصفى و داراى عظمت و جلال مى‏باشى و پديدآورنده آسمانها و زمين هستى، از تو درخواست مى‏كنم هرگاه خواستى كه در ميان بندگانت خير، نيكويى، سلامتى، عافيت، بركت، هدايت و توفيق عمل و طاعت خودت را تقسيم كنى و يا هر خوبى كه به ايشان عطا مى‏كنى تا بدان وسيله به سوى تو هدايت شوند و يا آن كه درجه و مقام آنان را در نزد خود بالا ببرى و يا آن كه بدان وسيله خير دنيا و آخرت را به ايشان مرحمت كنى، از همه آنها به من بهره كافى و نصيبم را مرحمت فرما.

«اسالك اللّهمّ بانّ لك الحمد، لا اله الّا انت ان تصلّي على محمّد، عبدك و رسولك، و حبيبك و صفوتك، و خيرتك من خلقك، و على آل محمّد الأبرار، الطّاهرين الأخيار، صلاة لا يقوى على احصائها الّا انت، و ان تشركنا في صالح من دعاك، في هذا اليوم من عبادك المؤمنين، يا ربّ العالمين، و ان تغفر لنا و لهم، انّك على كلّ شي‏ء قدير. اللّهمّ اليك تعمّدت بحاجتي، و بك انزلت اليوم فقري و فاقتي و مسكنتي، و انّي بمغفرتك و رحمتك اوثق منّي بعملي، و لمغفرتك و رحمتك اوسع من ذنوبي، فصلّ على محمّد و آل محمّد، و تولّ قضاء كلّ حاجة هي لي بقدرتك عليها، و تيسير ذلك عليك، و بفقري اليك و غناك عنّي، فانّي لم اصب خيرا قطّ الّا منك، و لم يصرف عنّي سوءا قطّ احد غيرك، و لا ارجو لأمر آخرتي و دنياي سواك ...»
خداوندا! من بدان جهت از تو درخواست مى‏كنم كه تو يگانه مالك آفرينش هستى و همه حمدها و ثناها مخصوص ذات پاك تو مى‏باشد و خدايى جز تو وجود ندارد؛ كه بر محمد- بنده و فرستاده‏ات و حبيب و برگزيده و گلچين از ميان خلقتت- و بر آل پاك و نيكوكارش درود فرستى، درود و تحيتى كه از نظر عظمت كسى جز تو قادر بر شمارش آن نباشد و ما را هم در اجر و ثواب دعاى بندگان مؤمنت كه امروز به درگاهت دعا مى ‏كنند شريك سازى، اى پروردگار جهانيان، و اين كه از گناهان ما و ايشان درگذرى كه تو بر هر كارى توانايى. خداوندا من با اعتمادى كه به تو دارم، حاجتم را به درگاه تو آورده‏ام و امروز فقر و بيچارگى و درماندگيم را به تو عرضه مى‏كنم چون من به آمرزش و بخشش و رحمت تو بيش از عمل خودم اطمينان و يقين دارم و آمرزش و بخشش تو بيشتر از گناهان من است، پس خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست و با كرم خود برآوردن‏ تمام حاجاتم را كه در برابر قدرت تو سهل است، تعهد فرما، خداوندا در اثر فقر و نيازى كه من به درگاه تو دارم و بى ‏نيازى تو از بندگان، هرگز خيرى جز از جانب تو به من نرسيده و جز تو كسى درد و رنجى را از من برطرف نكرده و من در امور دنيا و آخرتم بجز از تو به كسى اميدوار نيستم.
 
«اللّهمّ من تهيّأ و تعبّأ و أعدّ و استعدّ لوفادة الى مخلوق رجاء رفده و نوافله و طلب نيله و جائزته، فاليك يا مولاي‏ كانت اليوم تهيئتي و تعبئتي و اعدادي و استعدادي رجاء عفوك و رفدك و طلب نيلك و جائزتك. اللّهمّ فصلّ على محمّد و آل محمّد، و لا تخيّب اليوم ذلك من رجائي، يا من لا يحفيه سائل، و لا ينقصه نائل، فانّي لم آتك ثقة منّي بعمل صالح قدّمته، و لا شفاعة مخلوق رجوته، الّا شفاعة محمّد و اهل بيته عليه و عليهم سلامك، اتيتك مقرّا بالجرم و الإساءة الى نفسي، اتيتك ارجو عظيم عفوك الّذي عفوت به عن الخاطئين، ثمّ لم يمنعك طول عكوفهم على عظيم الجرم ان عدت عليهم بالرّحمة و المغفرة، فيا من رحمته واسعة، و عفوه عظيم، يا عظيم، يا عظيم، يا كريم، يا كريم، صلّ على محمّد و آل محمّد، وعد عليّ برحمتك، و تعطّف عليّ بفضلك، و توسّع عليّ بمغفرتك ...»
خداوندا! هر كسى خود را براى اميد به صله و بخششهاى مخلوقى آماده مى‏سازد و به زحمت و رنج مهياى رفتن به نزد او مى‏شود، پس مولاى من در اين روز عيد، من هم مهيا و آماده شده و به درگاهت آمده‏ام تا از عفو و بخششت و لطف و احسانت برخوردار شوم، پس اى پروردگار بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا در اين روز عيد از لطف و كرمت نااميد مفرما.
اى خدايى كه اصرار و پافشارى محتاجان عالم تو را از بخشش و عطا بازنمى‏دارد و كرم و احسانت چيزى از گنجينه جودت نمى‏كاهد، خداوندا من اكنون با اطمينان به عمل صالحى كه قبلا انجام داده باشم به درگاه تو نيامده‏ام و اميدى هم به شفاعت مخلوقى جز شفاعت محمد و اهل بيتش- درود تو بر او و بر ايشان باد- ندارم، بلكه در حالى براى عرض نياز به درگاهت آمده‏ام كه به گناه خود و ستمى كه بر نفسم روا داشته‏ام اقرار دارم، در حالى آمده‏ام كه به عفو و بخششت اميد بسته‏ام، عفوى كه شامل حال همه خطاكاران مى‏شود و از جرم و گناه همه گناهكاران جهان بيشتر و فراگيرتر است و پايدارى آنان بر ارتكاب گناهان بزرگ، تو را از لطف و عنايت بر ايشان بازنمى‏دارد پس اى خداوندى كه رحمت تو گسترده و عفو و بخششت بزرگ است اى خداى بزرگ، بخشنده و كريم بر محمد و آل محمد درود فرست و به رحمت و كرمت به من توجه فرما و با گذشت و مغفرت خود به من وسعت عطا كن ...»

«اللّهمّ انّ هذا المقام لخلفائك و اصفيائك، و مواضع امنائك في الدرجة الرّفيعة الّتي اختصصتهم بها قد ابتزّوها، و انت المقدّر لذلك لا يغالب امرك، و لا يجاوز المحتوم من تدبيرك، كيف شئت و انّى شئت، و لما انت اعلم به غير متّهم على خلقك، و لا لارادتك، حتّى عاد صفوتك و خلفاؤك مغلوبين، مقهورين، مبتزّين، يرون حكمك مبدّلا، و كتابك منبوذا، و فرائضك محرّفة عن جهات اشراعك، و سنن نبيّك متروكة اللّهمّ العن أعداءهم من الأوّلين و الآخرين، و من رضي بفعالهم، و اشياعهم، و اتباعهم. اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد، انّك حميد مجيد، كصلواتك و بركاتك و تحيّاتك على اصفيائك ابراهيم و آل ابراهيم و عجّل الفرج و الرّوح و النّصرة و التّمكين و التّأييد لهم ...»
خداوندا! اين مقام (نماز عيد) مخصوص رسولان و خلفاء و برگزيدگان توست و آنانى كه امانتداران تو مى‏باشند و به واسطه دارا بودن اين درجه عالى كه تو به آنان اختصاص دادى و آنان به خاطر عشق و محبت به تو اين مقام را كسب كردند و تو بر ايشان مقدر ساختى و هر كسى نمى‏ تواند بر فرمان قطعى تو غالب آيد و فضاى حتمى تو قابل تغيير و تبديل نمى‏باشد و هر طور و هركجا مشيّت تو به چيزى تعلّق گيرد آن چيز موجود شود و چون تو بر حكمت همه چيز داناترى و در كيفيت آفرينش كسى نمى‏تواند تو را بر خلاف حكمت متّهم سازد و بر اراده تو ايراد بگيرد، تا آنجا كه برگزيدگان و خلفاى تو در زمين به حكم مشيت و اراده تو مغلوب دشمنان شده و مقام خلافت تو را نااهلان ربودند در حالى كه مى‏بينند فرمان تو را چگونه تغيير و تبديل داده‏اند؛ كتاب و شريعت تو را پشت سر انداخته و واجبات تو را از راه شريعت بكلى دگرگون ساخته‏اند و سنتهاى پيامبرت، رها شده است، خداوندا! بر دشمنان ايشان از اوّلين و آخرين لعنت فرست و بر هر كسى كه به عمل بد آنان راضى بوده و از آنها پيروى كرده و با آنان همراهى نموده همه آنها را از رحمتت دور كن خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست كه تو ستوده و بزرگى، چنان درود، بركات و تحيّاتى كه بر برگزيدگانت؛ ابراهيم و آل ابراهيم مى‏فرستى و فرج عاجل و آسايش و نصرت و اقتدار كامل به ايشان عطا فرما.

«اللّهمّ و اجعلني من اهل التّوحيد و الإيمان بك، و التّصديق برسولك، و الأئمّة الّذين حتمت طاعتهم، ممّن يجري ذلك به و على يديه، آمين ربّ العالمين. اللّهمّ ليس يردّ غضبك الّا حلمك، و لا يردّ سخطك الّا عفوك، و لا يجبر من عقابك الّا رحمتك، و لا ينجيني منك الّا التّضرّع اليك و بين يديك. فصلّ على محمّد و آل محمّد، و هب لنا يا الهي من لدنك فرجا بالقدرة الّتي بها تحيي اموات العباد، و بها تنشر ميت البلاد، و لا تهلكني يا الهي غمّا حتّى تستجيب لي، و تعرّفني الإجابة في دعائي، و اذقني طعم العافية الى منتهى اجلي، و لا تشمت عدوّي، و لا تمكّنه من عنقي، و لا تسلّطه عليّ ...»
خداوندا! مرا از اهل توحيد و ايمان به خودت و تصديق به پيامبر و ائمه كه طاعتشان را بر همه مسلمانان فرض كرده‏اى- آن كسانى كه امر اطاعت خودت را به دست آنان جارى ساخته‏اى- قرار بده! اى پروردگار جهانيان اين دعاى مرا اجابت كن. خداوندا! غضب تو را جز حلم و بردباريت و قهر و خشمت را جز عفو و بخششت چيزى فرو ننشاند و از كيفر و عذابت جز به رحمت تو پناهى نيست و از قهر و سطوتت مرا جز تضرع و زارى به درگاهت راه نجاتى نيست، پس خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست و از جانب خود در كار من فرج و گشايشى عطا فرما با همان‏ قدرتى كه مردگان را دوباره زنده مى‏كنى و سرزمينهاى خشك و مرده را سبز و خرّم مى‏سازى، اى خداى مهربان مرا با غم دنيا و آخرت هلاك مساز، دعايم مستجاب فرما و اجابت آن را به من الهام كن و طعم عافيت را تا آخر عمر به من بچشان و مرا به شماتت دشمنان مبتلا مكن و دست دشمنان را از من كوتاه كن و هيچ دشمنى را بر من مسلط مگردان.

«الهي ان رفعتني فمن ذا الّذي يضعني؟ و ان وضعتني فمن ذا الّذي يرفعني؟ و ان اكرمتني فمن ذا الّذي يهينني؟ و ان اهنتني فمن ذا الّذي يكرمني؟ و ان عطّبتني فمن ذا الّذي يرحمني؟ و ان اهلكتني فمن ذا الّذي يعرض لك في عبدك او يسألك عن امره؟ و قد علمت انّه ليس في حكمك ظلم و لا في نقمتك عجلة و انّما يعجل من يخاف الفوت و انّما يحتاج الى الظّلم الضّعيف و قد تعاليت يا الهي عن ذلك علوّا كبيرا ...»
خداوندا! تو اگر مرا بلند كنى و رفعت مقام بدهى چه كسى مى‏تواند مرا خوار و ذليل سازد؟ و اگر تو مرا خوار و ذليل گردانى چه كسى مى‏تواند عزيز و گرامى بدارد؟ و اگر تو مرا گرامى بدارى كيست كه بتواند مرا خوار و ذليل كند؟ و اگر تو مرا ضعيف و زبون كنى چه كسى قدرت دارد كه مرا قوى و گرامى گرداند؟ و اگر تو مرا عذاب كنى چه كسى بر من ترحم مى‏كند؟ و اگر بخواهى تو مرا هلاك كنى چه كسى قادر است كه بر حكم نافذ تو نسبت به بنده‏ات اعتراض نمايد؟ و يا درباره آن از تو سؤال نمايد؟ البته اين را مى‏دانم كه در حكم تو ستم و ظلمى وجود ندارد و در انتقام تو شتاب و عجله‏اى نيست، چون كسى در كار انتقام تعجيل مى‏كند كه بترسد از اين كه قدرتش را از دست بدهد و كسى ستم مى‏كند كه ضعيف و ناتوان باشد در صورتى كه تو خداوندا بالاتر از همه اينها هستى.

اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد، و لا تجعلني‏ للبلاء غرضا، و لا لنقمتك نصبا، و مهّلني، و نفّسني، و أقلني عثرتي، و لا تبتلني ببلاء على اثر بلاء، فقد ترى ضعفي و قلّة حيلتي و تضرّعي اليك، اعوذ بك اللّهمّ اليوم من غضبك، فصلّ على محمّد و آله، و أعذني، و أستجير بك اليوم من سخطك، فصلّ على محمّد و آله، و أجرني و أسألك أمنا من عذابك، فصلّ على محمّد و آله و آمنّي، و استهديك، فصلّ على محمّد و آله، و اهدني، و أستنصرك فصلّ على محمّد و آل محمّد، و انصرني، و أسترحمك فصلّ على محمّد و آله، و ارحمني، و أستكفيك فصلّ على محمّد و آله، و اكفني، و أسترزقك فصلّ على محمّد و آله، و ارزقني، و أستعينك فصلّ على محمّد و آله، و أعنّي، و أستغفرك لما سلف من ذنوبي، فصلّ على محمّد و آله و اغفر لي، و أستعصمك فصلّ على محمّد و آله، و اعصمني، فانّي لن اعود لشي‏ء كرهته منّي ان شئت ذلك، يا ربّ، يا ربّ، يا حنّان، يا منّان، يا ذا الجلال و الإكرام، صلّ على محمّد و آله، و استجب لي جميع ما سألتك، و طلبت منك، و رغبت فيه اليك، و ارده، و قدّره، و اقضه، و امضه، و خر لي في ما تقضي منه، و بارك لي في ذلك، و تفضّل عليّ به، و اسعدني بما تعطيني منه، و زدني من فضلك وسعة ما عندك، فانّك واسع كريم، و صل ذلك بخير الآخرة و نعيمها، يا ارحم الرّاحمين.» [و كان عليه الصّلاة و السّلام يدعو بعد ذلك بما بدا له‏ و يصلّي ألف مرّة على محمّد و آله عليهم الصّلاة و السّلام أبد الآبدين.]. (صحيفه سجاديّه: دعاى چهل و هفتم.)
خداوندا! بر محمد و آلش درود فرست و مرا هدف تير بلا مگردان و به من فرصت و مهلتى عطا فرما و غمهايم را زايل كن و لغزشهايم را كم كن و مرا به بلايى در پى بلايى مبتلا مگردان، خداوندا تو ضعف و بيچارگى مرا مى ‏بينى، ناله و زاريم را به درگاهت مى‏ شنوى، خداوندا من امروز از شرار قهرت به لطف و كرمت پناه آورده‏ام، پس بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا در سايه رحمتت پناه بده و امروز من از خشم و انتقامت به مغفرت و گذشت تو پناه آورده‏ام پس بر محمد و آل محمد، درود فرست و مرا پناه بده و از درگاهت ايمنى از عذاب را درخواست دارم، به لطف و كرمت مرا ايمن گردان، خداوندا! من از تو هدايت مى ‏طلبم، بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا هدايت فرما و از تو يارى مى ‏طلبم، بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا يارى و نصرت فرما، خداوندا من از پيشگاه تو رأفت و مهربانى درخواست مى‏كنم، بر محمد و آل محمد درود فرست و بر حالم رحمت فرما خداوندا من از درگاهت روزى و يارى و كمك مى ‏خواهم بر محمد و آل محمد درود فرست و به من كمك كن. و از گناهان گذشته خود طلب آمرزش مى ‏كنم، پس خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و از گناهانم در گذر و از تو عصمت و ترك معصيت مى‏طلبم، خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا توفيق ترك معصيت مرحمت فرما، كه من هرگز به كارى كه مورد رضاى تو نباشد بر نگردم، اگر مصلحت بدانى و اراده فرمايى. اى پروردگار! اى پروردگار، اى كه منتهاى مهربانى و احسان و لطف نسبت به مخلوق خود دارى اى صاحب جلال و احسان، بر محمد و آل محمد درود فرست و همه آنچه را كه از تو درخواست كردم و با شوق و اميد از درگاهت طلبيدم اجابت كن و با اراده حتمى و قضا و قدر خود مقدّر فرما و آنچه را كه از مقدّرات نصيب من فرمودى مايه سعادت و خوش‏حاليم‏ قرار بده و از فضل و كرم و رحمت و بزرگواريت مقرون به خير و نيكى فرما و از لطف خود افزونتر مرحمت كن و از رحمت واسعه خود برخوردارم ساز كه تو گشايش دهنده و بخشاينده‏اى و خيرات اين دنيا را به نعمتهاى ابدى متصل گردان اى بخشنده‏ترين بخشايندگان ...
امام سجاد عليه السلام پس از اين دعاى شريف هر درخواست و دعاى مهمى كه داشت معروض مى‏ داشت سپس هزار مرتبه صلوات بر پيامبر گرامى (ص) مى ‏فرستاد.
موفق باشيد
 
   
   
   
   
   

منبع :موسسه تحقيقاتي ولي عصر(عج)

br نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: عيد قربان؛ روز ذبح نفس با تيغ تقوا،
ادامه مطلب
 

 

اس ام اس عيد قربان
 

 

اس ام اس عيد قربان (3)

 

از ديشب در آغل باز بود الانم بازه !

خودت ميدوني ، ميتوني فرار كني !

وگرنه ….!

عيد قربان مبارك

 

#######|||||||||||||||||||||#######

 

عيد را بهانه كنيم تا به همه كساني كه دوستشان داريم

سلامي بكنيم ، نام شما در انديشه و مهرتان در قلب ماست . . .

عيد قربان بر شما مبارك

 

#######ا|||||||||||||||||||||||||||#######

 

در موعود نگاه زيبايت ، اسماعيل شده ام

كه قرباني چشم هاي روشنت باشم

بگو كدام قربانگاه را براي آخرين نفسم برگزيده اي

اي خليل من !

 

#######"""""""""""""""""""""""""""""""""""######

 

بر پيكر عالم وجود جان آمد / صد شكر كه امتحان به پايان آمد

از لطف خداوند خليل الرحمن / يك عيد بزرگ به نام قربان آمد . . .

 

#####||||||||||||||||||||||||||||||||||||#######

 

خدايا ،قبله ام ، سجاده ام حرف دلم آخر تويي تو

خدايا معبد ومعبود دنيا و سر شوريده ام آخر تويي تو

عيد بر  شما مبارك

 

#######|||||||||||||||||||||||||||||||#######

 

عيد قربان كه پس از وقوف در عرفات و مشعر و منا فرا مى رسد

عيد رهايى از تعلقات است. رهايى از هر آنچه غيرخدايى است

در اين روز، اسماعيل وجود را، يعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنيوى پيدا كرديم

قربانى كنيم تا سبكبال شويم.

 

#######||||||||||||||||||||||||||||######

 

نشانم ده صراط روشنم را / خودم را، باورم را، بودنم را

خداوندا من از نسل خليلم / به قربانگاه مي آرم «منم» را

قربان، عيد سر سپردگي و بندگي مبارك

 

######||||||||||||||||||||||||||||||||||#######

 

خدايا قسمت مي دهم هر لحظه كمكم كني تا نفسم را

به قربانگاه درگاهت عرضه كنم و تو قرباني شدن و نلرزيدن و نلغزيدن را عنايت فرما

عيد سعيد قربان مبارك

 

######||||||||||||||||||||||||||||||||||######

 

نام نويسي جهت اعزام فوري به حج تمتع امسال شروع شده است ..... جهت اقدام به دفتر تهيه و ارسال چارپايان جهت ذبح در عيد قربان مراجعه فرماييد .

 

######*****************************#######

 

دوست داشتم جيگرتو بخورم اما حيف بايد تا عيد قربان صبر كنم

 

######***********************************#######

 

سلام خوبي؟

الان كجايي؟

راستي بهت تبريك مي گم

واقعا بايد خوشحال باشي نه؟

كاري كه تو كردي واقعا شاهكار بود خيلي خيلي حرفه اي هستي

هيچكي فكرشم نمي كرد بتوني ديروز از زير تيغ فرار كني

تو باعث افتخار بقيه گوسفندايي

 

######***************************************######

 

ميگن گوسفندا همشون آنفولانزاي خوكي گرفتن تو رو خدا تو نگيري ها

من يكي رو تو حساب كردم. عيد قربان مارو جلو در و همسايه ضايع نكن






[ چهارشنبه 25 شهریور 1394  ] [ 12:23 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4052613 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب