منبع: www.basij.ir
آيت الله شهيد علي قدوسي در پنجم رجب سال 1306 خورشيدي در شهرستان نهاوند در يك خانواده روحاني تولد يافت پدر وي مرحوم آيت الله ملا احمد قدوسي بود كه از علماي معروف زمان خود و به علم و تقوي شهرت خاصي داشت و تحصيلات خود را در نجف اشرف گذرانيده بود و پس از آخرين استقاصه از محضر مرحوم آيت الله ميرزا محمد حسين شيرازي و مرحوم آيت الله ميرزا حبيب الله رشتي و مرحوم آيت الله آخوند ملا كاظم خراساني با مقام اجتهاد به نهاوند مراجعت و مرجعيت عام داشتند مرحوم شهيد قدوسي آخرين فرزند اين خانواده بود كه از همان كودكي نبوغ و استعداد وي مشهود بود و دوران تحصيلات ابتدايي و دوران متوسطه را در نهاوند مي گذراند وچون در نهاوند در آن موقع مدارس بالاتري نبود از پدرش مي خواهد كه براي ادامه تحصيلات به ساير شهرستانها برود در آن موقع وضع دبيرستانها چندان رضايت بخش نبود و احتمال انحراف نوجوانها زياد بود با مخالفت پدرش روبرو ميشود و پيشنهاد مي شود كه براي ادامه تحصيل قم آمده به فرا گرفتن دروس اسلامي بپردازد مرحوم شهيد قدوسي به اين پيشنهاد چندان تمايلي نداشت ولي جريان دفعتاً پيش مي آيد كه مرحوم شهيد قدوسي را عوض مي كند و راهي قم مي نمايد خلاصه جريان اين است :
يكي از مبلغين كه براي تبليغ به نهاوند آمده بود و مردي مبارز و متدين بود و سالها در زندان رضا خان پدر شاه مخلوع شكنجه و آزار ديده و تازه آزاد شده بود و شناخت چنداني به خانواده آيت الله قدوسي پدر مرحوم شهيد قدوسي نداشت پس از اقامه نماز هر روز منبر مي رود و يك روز در ضمن صحبت اظهار مي دارد ديشب خواب ديدم پيغمبر اكرم (ص) را كه به دست مبارك خود عمامه بر سر پسر كوچك حضرت آقا ( اشاره به پدر مرحوم شهيد قدوسي ) گذاشت اگر چنين پسري ايشان دارد و در مسجد مي باشد او را به من نشان دهيد ، كه از طرف حاضرين در مسجد مرحوم شهيد قدوسي به او معرفي مي گردد و او پس از ختم و پايين آمدن او را بغل كرد و مصافحه مي كند و مي گويد بگو كه مقامي عالي در انتظار توست و مردم مسجد همه به او تبريك مي گويند از آن شب دفعتاً تحول عجيبي در مرحوم شهيد قدوسي پيدا مي شود و بلافاصله از پدرش مي خواهد كه او را براي تحصيل قم بفرستد .
مقدمات حركت او به قم فراهم مي شود و در سال 1321 كه مرحوم شهيد قدوسي بيش از پانزده سال نداشت قم آمده و ابتدا مورد توجه مرحوم آيت الله صدر كه يكي از گردانندگان حوزه علميه قم بود و شناختي از پدر مرحوم شهيد قدوسي داشتند قرار مي گيرد ولي چون امكان حجره و محل سكونت طلاب در آن موقع خيلي كم بود در ابتداي دوران تحصيل با سختي و مشكلات زيادي روبرو مي گردد ولي با كوششي خستگي ناپذير به تحصيل مشغول مي شود و دروس مقدماتي را طي چندين سال تمام و وارد درس خارج مي شود .
ايشان در امور سياسي نيز كاملاً مداخله داشت و در جريان نهضت دكتر مصدق و فداييان اسلام با نواب صفوي همكاري مي نمود و با او همفكري داشت و همچنين در مخالفت با حزب توده كه در آن موقع اوج گرفته بود فعاليتهاي زيادي داشت بعد از كودتاي 28 مرداد وي به تحصيل خود ادامه مي دهد و درس خارج را در محضر آيت الله بروجردي و امام خميني و ساير علماي حاضر در حوزه فرا مي گيرد و همچنين درس فلسفه و تفسير را نزد علامه طباطبايي ادامه مي دهد و از جمله شاگردان ممتاز استاد علامه بود و از هم حوزه هاي مرحوم شهيد دكتر بهشتي و مطهري مي باشد شهيد قدوسي بعد از سالها تلمذ نزد علامه طباطبايي چنان مورد توجه ايشان قرار گرفت كه استاد او را به دامادي خود پذيرفت .
شهيد قدوسي قبل از خرداد 1341 به درجه اجتهاد نائل و از آن سال به بعد همراه ديگر روحانيون متعهد حوزه به مبارزه مي پردازد و از جمله كساني بود كه اعتقاد به تحرك حوزه داشتند و معتقد بود كه از لحاظ حركت اجتماعي و نوع تشكيلات و دروس و مسائل مطرح شده بايد حوزه تحرك جديدي داشته باشد وكلاً در آن زمان نهضتي شروع شده بود كه بتواند هرچه بيشتر حوزه را براي دنياي امروز و رهبري يك جامعه در اين زمان آماده نمايد .
شهيد قدوسي و عده ديگر از روحانيون حوزه مخصوصاً آيت الله منتظري مخفي در فكر تشكيل جمعيتي بودند كه هدف آنها همان تحرك و نهضت و اصلاح هرچه بيشتر حوزه علميه بود و جالب كه در آن زمان حتي روشنفكران مسلمان آشنايي كمي با حركتهاي تشكيلاتي و سازمان مبارزاتي داشتند . اين جمعيت داراي شاخه هاي تشكيلات كاملاً جديد و بي سابقه در بين روحانيون بود و ايشان در اين كار سهم بسزايي داشتند . مدتي بعد و در حدود سال 1344 اين جمعيت توسط ساواك شناسايي شد و تمام روحانيوني كه در آن شركت داشتند از جمله خود شهيد قدوسي دستگير و زنداني شدند بعد از مدتي وي از زندان آزاد گرديد و باز به طور بسيار مخفيانه به كارهاي قبلي خود ادامه مي داد شهيد قدوسي از جمله كساني بود كه اهميت زيادي براي روشنفكران مسلمان قائل بود و ارتباط فكري و تماس زيادي با دانشگاهيان مبارز داشت و نيز برخوردهاي فكري بسياري با بعضي از جواناني كه بعداً جزء موسسين سازمانهاي مبارزه مسلحانه شدند داشت و سعي بسيار در ايجاد ارتباط و تماس ايدئولوژيكي بين اين روشنفكران و روحانيت مبارز نمود و اهداف خود را در مورد اصلاح حوزه علميه دنبال نمود و مديريت مدرسه حقاني را پذيرفت .
شهيد قدوسي مردي متواضع و متين و پركار و خليق بود و در عين حال در كارها قاطعيت بسيار داشت و با بي نظمي بسيار مخالف بود و براي اولين بار شروع به امتحان گرفتن از طلاب نمود وي بسيار سعي نمود كه طلاب علاوه بر خواندن دروس اسلامي از دروس جديد مثل رياضيات و طبيعي و زبان خارج كاملاً استفاده نمايند و در تمام سطوح ، دروس كلاسيك دبيرستاني را جزء دروس اسلامي قرار مي داد و همچنين دروس اقتصاد و جامعه شناسي و روانشناسي كه در آن زمان در حوزه معمول نبود جزء برنامه طلاب مدرسه حقاني قرار داد و برنامه هاي مدرسه مذكور با همفكري شهيد مظلوم آيت الله بهشتي و عده اي ديگر از دوستان ايشان انجام مي شد در طول اين مدت مدرسه حقاني به عنوان مركزي براي مبارزه با رژيم نبود و بسيار از شاگردان وي به زندان افتاده و يا فراري و در تبعيد بودند و ساواك به طور مرتب براي دستگيري مبارزين به اين مدرسه حمله مي نمود و در اين مدت مرحوم شهيد قدوسي كاملاً تحت نظر ساواك و چند بار بازداشت گرديد و گاه و بيگاه به منزل ايشان مي ريختند و مزاحمت ايجاد مي كردند و به تعبير ساواكيها مدرسه حقاني را يك پايگاه مبارزاتي با رژيم مي دانستند ، از جمله برنامه هاي ديگر شهيد قدوسي ايجاد مدرسه طلبگي براي خواهران بود و قبل از ايجاد اين مدرسه تقريباً هيچ گونه محلي براي اين كه خواهران مانند برادران بتوانند دروس اسلامي را فراگيرند وجود نداشت و ايشان براي اين كار مكتب توحيد را ايجاد كردند كه با استقبال بي نظير روبرو شد و بسياري از خواهران كه مايل بودند بتوانند ايدئولوژي اسلامي را فراگيرند به اين محل روي آوردند و بعداز مدتي بسياري ديگر از اين نوع مدارس به وسيله افراد ديگر تأسيس گرديد از جمله درس شهيد قدوسي درس اخلاق ايشان بود كه بسيار جالب و درخور خواستار بسيار داشت و در سالهاي آخر قبل از انقلاب شهيد قدوسي براي ايجاد ارتباط و اتحاد بيشتر طلاب و دانشجويان كلاسهاي مرتبي براي دانشجويان ايجاد كرد كه بسياري از دانشجويان براي يادگيري دروس اسلامي به اين كلاسها آمدند و باعث ايجاد ارتباط بيشتر طلاب و دانشجويان گرديد . بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ابتدا ايشان براي پياده كردن برنامه هايي كه هيئت مدرسين در مورد حوزه و مسائل ديگر داشتند در قم فعاليت داشت و سپس به فرمان رهبر انقلاب مسئوليت دادستاني كل انقلاب را پذيرفت بعد از پذيرفتن اين مسئوليت بسياري از شاگردان ايشان در دادگاههاي انقلاب مسئوليتهاي مختلف را عهده دار شدند و سهم مهمي در گرداندن و نظم دادن دادگاهها داشتند شهيد قدوسي با اين كه مريض و از ناراحتي كبدي فوق العاده زجر ميبرد ولي هيچ گاه از كار كوتاه نيامده و مي توان گفت كار ايشان شبانه روزي بود .
حاصل زندگي شهيد قدوسي شش فرزند بود كه پسر بزرگ ايشان دانشجوي دانشگاه مشهد و از دانشجويان پيرو خط امام بود و فعاليتهاي زياد قبل و بعد از انقلاب داشت و يكبار هم به زندان افتاد ودر روز 17 شهريور 57 در جريان يك درگيري مسلحانه در مشهد زخمي شد ولي موفق به فرار گرديد و بعد از انقلاب از مسئولين انجمن اسلامي دانشگاه مشهد بود و سپس در قسمت تحقيقات دفتر تحكيم وحدت فعاليت مي كرد و بعد از شروع جنگ تحميلي عراق به جبهه رفت و در روز 28 صفر در هويزه با 160 نفر ديگر از همرزمان در محاصره قواي بعثي قرار گرفت و تماماً شهيد مي گردند . شهيد قدوسي در شهادت اين فرزند لايق و ممتاز آنچنان استقامت و بردباري و صبر نمود كه از حد توصيف خارج است سرانجام خود نيز در روز شنبه 14 شهريور 1360 در جريان توطئه يك بمب گذاري در دادستاني شربت شهادت نوشيد جالب اين كه يكي از دوستانش مي گفت كه همواره ايشان نگران بود و گريه مي كرد كه نكند مرا كسالت و مرض از پا درآورد و شهادت نصيبم نشود خداوند منان انشاالله درجات عاليش را متعالي گرداند و به بازماندگانش صبر و استقامات عطا فرمايد .
والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته

برچسبها: زندگينامه شهيد آيت الله علي قدوسي،
ادامه مطلب
شهيد وحيد دستجردي به روايت كتاب ها/ از هوادري جنبش ملي شدن نفت ايران تا خاطره آيت الله علي دواني در جلد 10 نهضت روحانيون ايران
خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)- در جلد نخست پيشتازان شهادت در انقلاب سوم كه از سوي دفتر تحقيقات اجتماعي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي سال 1360 منتشر شده، آمده است: «شهيد دستجردي در سال 1304 در اصفهان ديده به جهان گشود. وي پس از دوران دبستان و دبيرستان، در سال 1328 وارد آموزشگاه شهرباني شد. در دوران حضور در شهرباني، دورههاي تخصصي انتظامي، دوره ستاد و دوره عالي را پشت سر نهاد. وحيد دستجردي، از هواداران جنبش ملي شدن نفت ايران بود. شهيد دستجردي پس از سيودو سال خدمت در ردههاي گوناگون شهرباني، بازنشسته شد.
نگرش و كاركردش در دوران خدمت، چندبار حكومت محمدرضا شاه پهلوي را به بيرون كردن وي از شهرباني واداشت، گرچه اين كار انجام نشد. شهيد دستجردي از مقلدان امام(ره) به شمار ميرفت و در انجام دستورهاي ديني بسيار پايبند بود. او همواره كوچكترين وظايف شرعي را هم رعايت ميكرد. در سالهاي 1356 تا 1357 حكومت دستنشانده پهلوي، به دستور استكبار جهاني به سركردگي آمريكا و صهيونيسم بينالملل، بر آن بود كه به كشتار مردم در شهرهاي گوناگون ايران بپردازد، تا مگر بتواند جلو پيشروي انقلاب اسلامي را در ايران بگيرد. از اينرو، سرتيپ هوشنگ دستجردي ناگزير شد در 1357 درخواست بازنشستگي كند تا نقشي در تبهكاريهاي آنها نداشته باشد. دستجردي در همان سال، با لباس غيرنظامي در راهپيمايي پرشور و انقلابي مردم شركت ميكرد.» (صص192-191)
شهيد دستجردي پس از انقلاب اسلامي
در ادامه اين كتاب درباره شهيد دستجردي ميخوانيم: «سرانجام، در 22 بهمن 1357 نظام 2500 ساله شاهنشاهي در ايران، سرنگون و به زبالهدان تاريخ سپرده شد، سفارت اسراييل در تهران تعطيل گرديد، پنجاههزار مستشار نظامي آمريكايي كه بر تاروپود كشور چنگ انداخته بودند، اخراج شدند، جلو تاراج نفت و ديگر داراييهاي كشور گرفته شد و با رهبري امام خميني(ره) نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران پايهگذاري گرديد؛ نظامي كه مهمترين شعارش، رد هر گونه استعمار و بيگانهدوستي و اجراي سياست «نه شرقي و نه غربي» بود.پس از پيروزي انقلاب اسلامي، شهيد دستجردي كه بازنشسته بود، بار ديگر به خدمت فراخوانده شد و مسووليتهاي چندي؛ چون رييس شهرباني اصفهان، سرپرست اداره بازرسي و معاون انتظامي را در دست داشت. شهيد دستجردي، در 24 اسفند 1359 به سمت رياست شهرباني كل كشور رسيد.
علي دواني در جلد 10 نهضت روحانيون ايران(ملحقات)، كه از سوي مركز اسناد انقلاب اسلامي در سال 1377 منتشر شده، مينويسد: «پس از به بار نشستن انقلاب پرشكوه اسلامي در ايران، گروهك مجاهدين خلق كه خود را در رسيدن به اهدافش ناكام ميديد، ترور مسوولان رده بالاي جمهوري اسلامي ايران را در صدر كارهايش قرار داد. گروهك منافقين از انجام ترورها، سرنگون كردن نظام نوپاي جمهوري اسلامي را در سر داشت. آن گروهك پس از منفجر كردن ساختمان مركزي حزب جمهوري اسلامي در ميدان سرچشمه تهران در هفت تير 1360 و به شهادت رساندن 72 تن از برجستگان رده بالاي نظام اسلامي، در هشتم شهريور 1360 به انفجار ديگري در ساختمان نخستوزيري آن شهر دست يازيد.
مسعود كشميري، عضو گروهك مجاهدين خلق، پيشتر به شيوه منافقانهاي در شوراي امنيت كشور رخنه كرده بود. وي در آن روز با بمب جاسازي شده در كيفش، بيآنكه بازرسي شود، وارد ساختمان نخستوزيري گرديد. او چون دبير نشست شوراي امنيت ملي كشور هم بود، درست نزديك به شهيد محمدعلي رجايي و شهيد حجتالاسلام دكتر محمدجواد باهنر نشست. كشميري پس از خواندن قرآن و به كار انداختن بمب ساعتي، از اتاق بيرون ميرود. ناگهان بمب منفجر ميگردد و رييس جمهور و نخستوزير شهيد ميشوند.
وحيد دستجردي هم كه در آن نشست حضور داشت، به سختي زخمي ميگردد، ولي خود را به مهتابي ساختمان ميرساند و به پايينميپرد. شش روز پس از آن، در چهاردهم شهريور 1360 در اثر سوختگي شهيد به شهادت ميرسد.»
محمدمهدي كتيبه، شاهد آن رويداد، ميگويد: «تيمسار وحيد دستجردي در اين حادثه كنار دست آقاي باهنر نشسته بود ... آقاي دستجردي در اين حادثه سوختگي زيادي داشت ... در همان روز شهادت دستجردي، منافقين با انفجار ديگري نيز آيتالله شيخ علي قدوسي، دادستان كل انقلاب، را شهيد ميكنند.»
شهيد در نگاه بزرگان و نهادها
حضرت امام(ره) به مناسبت شهادت شهيد دستجردي و شهيد آيتالله شيخعلي قدوسي، پيامي فرستادند كه بدين شرح است: «اينجانب، شهادت دادستان كل انقلاب(شهيد قدوسي) و سرهنگ وحيد دستجردي كه در راس شهرباني و قواي انتظامي در حال انجام وظيفه بودند و به اين تحفه الهي نايل شدند، را به ملت ايران، به حوزه علميه قم و قواي مسلح تبريك و تسليت عرض ميكنم و از خداي متعال، رحمت براي آنان و صبر و شكيبايي براي خانواده محترمشان خواستارم.»(صحيفه امام، ج15، ص173)
بنياد شهيد و امور ايثارگران در سالگرد آن شهيد و طي بيانيهاي يادآور ميشود: «شهيد معزز سرتيپ وحيد دستجردي، از جمله افراد مؤمن، متعهد و انقلابي بود كه به آرمانهاي مقدس انقلاب اسلامي عشق ميورزيد. شهيد دستجردي در فاجعه بمبگذاري نخستوزيري در هشتم شهريور 1360 مجروح شد و در چهاردهم شهريور همان سال بر اثر جراحات وارده به درجه رفيع شهادت نايل آمد.»
منبع:www.ibna.ir

ادامه مطلب
شهادت آيت الله قدوسي و سرتيپ وحيد دستجردي
دردوازدهم مرداد 1306 شمسى ، در شهر كوچك نهاوند فرزندى به دنيا آمد كه نامش را على ناميدند . پدرش ( ملااحمد ) ، از علماى بزرگ شهر بود كه پس از سالها تحصيل در حوزه علميه نجف به درجه اجتهاد نايل شد و به زادگاه خود برگشت و به ارشاد مردم پرداخت .
على دوران كودكى و نوجوانى را تحت تربيت درست خانواده سپرى كرد . با خواندن ، نوشتن ، قرآن ، نماز و احكام شرعى آشنا شد و در پانزده سالگى سال ( 1321 ) وارد حوزه علميه قم شد و در مدرسه فيضيه حجره اى تهيه نمود .
على در حوزه علميه قم به تحصيلات خود ادامه داد و در نهايت تنگدستى از تحصيل دست برنداشت . مقدمات علوم اسلامى را نزد استادانى فرزانه مانند آية الله صدوقى فراگرفت و از محضر استادان اخلاق حوزه علميه قم بهره جست . او از ابتداى طلبگى به تهذيب اخلاق ، ساده زيستى ، نظم و استفاده از فرصت ها اهميت بسيار مى داد . پشتكار او موجب شد تا دروس مقدمات و سطح حوزه را به پايان برساند و وارد عالى ترين مرحله دروس حوزه شود . على سالها در درس خارج آية الله بروجردى و امام خمينى شركت كرد و از خرمن دانش آنها ، خوشه ها چيد .
بسيارى از خطبه هاى نهج البلاغه را حفظ بود . علاقه بسيارى به اهل بيت داشت و همواره در مجالس سوگوارى شركت مى كرد . بسيار محتاط بود و از غيبت و دروغ بسيار پرهيز مى جست و به درس و بحث علاقه وافرى نشان مى داد .
گلى در بوستان حوزه
علامه طباطبايى با ورود به حوزه علميه قم فلسفه را در حوزه احيا كرد ، قدوسى مقدمه اى از دروس هيئت و فلسفه را نزد او فراگرفت . اخلاق ، علم و فروتنى علامه طباطبايى همه شاگردانش را شيفته خود ساخته بود . وى پس از آشنايى با سجاياى عالى عرفانى استاد ، از هر فرصتى استفاده مى جست و از رهنمود هاى اخلاقى آن عارف وارسته ، براى تهذيب نفس استفاده مى نمود .
شهيد قدوسى روز به روز به علامه طباطبايى علاقه مندتر مى شد . او از رهنمود هاى سازنده اخلاقى استاد بخوبى استفاده كرد و بدين سان توانست تحت تربيت او ، به خود سازى بپردازد .
مجاهد پيرو امام
آية الله قدوسى با انديشه هاى سياسى امام خمينى بخوبى آشنا بود . او پس از افشاگيري هاى امام خمينى در سال 1341 كه عليه لايحه كاپيتولاسيون و ديگر مصوبات خائنانه دولت و مجلس صورت پذيرفت ، هماره همدوش همفكرانش به پشتيبانى از قيام همت گماشت . او در قيام 15 خرداد 1342 و تبعيد امام خميني (ره) در 13 آبان 1342 همراه همه طلبه ها ، استادان و مردم انقلابى به صحنه آمد و به مبارزه با رژيم پهلوى پرداخت .
اوج مبارزات آية الله قدوسى در آن دوران ، همكارى گسترده او با هيات مدرسين بود . هيات مدرسين نخستين تشكيلات منسجم روحانيت بود كه در سال 1337 در زمان مرجعيت آية الله العظمى بروجردى تاسيس شده بود . اين هيات در سالهاى 1341 - 1342 بسيار فعال بود . اعلاميه هاى فراوان از سوى هيات مدرسين در سراسر كشور پخش و جنايت هاى رژيم پهلوى برملا شد . هيات مدرسين با انتشار اعلاميه ها و پشتيبانى اساتيد حوزه علميه قم ، نهضت امام خمينى (ره) را به مردم آشكار ساخت .
اين هيات كه بعد به گروه يازده نفرى شهرت يافت ( و امروزه با نام جامعه مدرسين شناخته مى شود ) نخستين هسته مبارزه مخفى عليه رژيم پهلوى بود و در پوشش اهداف اصلاحى نظام آموزشى حوزه علميه قم ، به فعاليت هاى سياسى مى پرداخت . آية الله قدوسى از بنيانگذاران اين هيات بود . هيات مدرسين در سال 1345 به دست ساواك كشف و افراد آن تحت تعقيب ماموران پهلوى قرار گرفتند . آية الله قدوسى در اين ماجرا دستگير شد . اما چون ساواك نتوانسته بود مداركى عليه او پيدا كند ، پس از چند ماه از زندان آزاد شد .
آية الله قدوسى پس از آزادى ، در تابستان 1345 به زادگاه خود برگشت و به اقامه نماز جماعت در مسجد جامع نهاوند پرداخت . او پس از نماز منبر مى رفت و هميشه در ضمن سخنرانى از امام خمينى (ره ) ياد مى كرد . ساواك چند بار به وى تذكر داد كه نبايد اسمى از امام برده شود اما او نمى پذيرفت . بدين علت سخنرانى او تعطيل شد و آية الله قدوسى به قم برگشت .
از پايگاه فضيلت تا شهادت
ايام پديدارى مدرسه حقانى از فصول درخشان زندگى آية الله قدوسى است . آية الله قدوسى با همفكرى برخى از استادان برجسته انقلابى حوزه علميه در پى تغييرات بنيادى در ساختار ادارى - آموزشى حوزه علميه قم برمى آيد . بدين خاطر تصميم مى گيرند نقشه خود را ابتدا در مدرسه اى آغاز نمايند تا پس از موفقيت ، در سراسر حوزه هاى علميه اجرا نمايند . آية الله العظمى ميلانى كه با برنامه هاى اصلاحى آنان موافق بود مدرسه علميه اى را در قم به آنها واگذار مى نمايد .
مدرسه حقانى در سال 1343 با مديريت آية الله قدوسى و با همكارى شهيد بهشتى ، آية الله مصابح يزدى و آية الله جنتى آغاز به كار مى نمايد . آية الله قدوسى با دعوت از اساتيدى با تجربه و انقلابى مانند آية الله مشكينى ، آية الله جنتى و ساير علما بنيه علمى مدرسه را تقويت نمود . نظم در حوزه هاى علميه در جايگاه خود قرار نداشت . مدرسه حقانى نخستين مدرسه علميه قم بود كه بسيار منظم بود . آية الله قدوسى نظم شديدى را در مدرسه به اجرا درآورد . و در مدت چهارده سال اداره مدرسه ، هماره به رعايت مقررات مقيد بود .
حضور و غياب در كلاس ، برگزارى امتحانات و پيگيرى مدام رشد علمى - اخلاقى طلاب از امتيازات اين مدرسه بود .
اندك اندك آوازه مدرسه حقانى به همه جا پخش شد . بسيارى از جوانان به اين مدرسه روى آوردند و تجمع انبوه استادان جوان و انقلابى در مدرسه ، ساواك را به هراس انداخت . مدرسه حقانى پايگاه مبارزان شناخته شده بود . ساواك بارها به مدرسه حمله كرد ، اما به دليل مديريت كارآمد آية الله قدوسى كارى از پيش نبرد .
در آن زمان آموزش زبان انگليسى در حوزه هاى علميه مطلوب نبود اما در مدرسه حقانى براى آشنايى طلاب با زبان هاى خارجى ، به اين مهم اقدام ورزيد . برخى از دروس دانشگاهى مانند جامعه شناسى ، روان شناسى و اقتصاد نيز در اين مدرسه از سوى استادان دانشگاه تدريس مى شد .
برخى از كتاب هاى درسى حوزه ، كتابهاى آموزشى نبودند . سبك نگارش آنها براى تدريس مناسب نبود و بسيار از متون درسى براى قرن هاى پيشين تدوين شده بود . مدرسه حقانى نخستين گام را براى تغيير كتب درسى برداشت . كتاب صرف ساده ، بسيار شيوا و روان از سوى دو تن از استادان مدرسه تدوين شد و به عنوان متن درسى در مدرسه تدريس گرديد .
آية الله قدوسى هماره طلبه ها را به تهذيب اخلاق سفارش مى كرد . درسهاى اخلاق او ، هر هفته روح تشنه طلاب را با پند هاى آسمانى سيراب مى ساخت . خطبه همام و برخى ديگر از سخنان روح بخش امام على عليه السلام را براى طلبه ها ، از حفظ مى خواند و با صدايى لرزان و چشمانى گريان طلاب را با اوصاف پرهيزگاران آشنا مى ساخت .
قدوسى با تمام توان در راه پيشبرد هدف هاى اصلاحى مدرسه تلاش مى كرد . رهبر انقلاب ، حضرت آية الله العظمى خامنه اى در اين باره فرموده است :
" چند خصوصيت در ايشان وجود داشت . كه نه تنها من ، بلكه همه را جذب مى كرد ، يكى از آنها صداقت و صفاى اين مرد بود ... خصوصيت دوم پركارى و پشتكارى ايشان بود ... اگر رياست مدرسه حقانى با كسى غير از آقاى قدوسى بود من باور نمى كردم كه اين مدرسه به اين اندازه از ارزش و آثار مى رسيد .
مدرسه حقانى از زمانى كه آية الله قدوسى مديريت آن را بر عهده گرفت ، تا پيروزى انقلاب اسلامى ، يكى از سنگر هاى مبارزه در برابر رژيم پهلوى بود . طلاب مدرسه همگى مقلد امام بودند . ساواك بارها به مدرسه يورش برد و شمارى از طلبه ها را دستگير كرد . بسيارى از اعلاميه ها در اين مدرسه تكثير مى شد .
مدرسه حقانى ، مدرسه علميه نمونه قم بود . نظام آموزشى و ادارى مدرسه چنان به موفقيت رسيد كه متوليان بسيارى از مدارس علميه قم و مشهد از الگوى موفق اين مدرسه درس گرفته ، و به اصلاح نظام ادارى - آموزشى مدارس پرداختند .
بسيارى از طلاب جوان ، با علم ، خوشفكر ، متقى و آگاه به مسائل سياسى اين مدرسه ، پس از پيروزى انقلاب اسلامى در مسئوليت هاى اجرايى ، قضايى و سياسى ، خدمت هاى شايانى به انقلاب نمودند . "
مدرسه حقاني
شهيد قدوسي با هم فكري شهيد بهشتي و ديگر ياران و هم فكرانش بسياري از رشته هاي علمي جديد و مورد نياز را به حوزه وارد كردند و دروسي را كه سال هاي متمادي تدريس آنها در حوزه هاي علميه متروك شده بود ، دوباره احيا كردند ، علاوه بر اين در باب اصلاح و تغيير متون آموزشي و تهيّه ي متون جديد قدم هاي بلند و ارزشمندي را برداشتند . دروسي كه در مدرسه ي حقاني تدريس مي شد :
اولاً : از حيث كيفيت ؛
ثانياً : از حيث نوع دروسي كه ارايه مي شد با دروس مدارس ديگر متفاوت بود .
شهيد قدوسي و شهيد بهشتي اعتقاد داشتند كه در بعضي كتب درسي حوزه ، تطويل زياد هست و بايد اين كتاب ها تلخيص شود ، لذا برخي از نسخه هاي خلاصه شده ي كتاب هاي حوزه در مدرس ي حقاني تدريس مي شد ، از جمله ي اين كتاب ها :
- كتاب " رسائل " كه در حوزه تدريس مي شد ، توسط آيت الله مشكيني تلخيص شد و " رسائل الجديده " نام گرفت ، بخشي از كتاب " مكاسب " مرحوم شيخ انصاري نيز خلاصه شد .
- در برخي از دروس نيز به جاي كتاب هايي كه در حوزه تدريس مي شد ، كتاب هاي ديگري برگزيده و تدريس شد . مثلاً به جاي " جامع المقدمات " كتاب " صرف ساده " تدريس مي شد كه اين كتاب به سفارش شهيد قدوسي و توسط بعضي از اساتيد تأليف شد و اين كتاب صرف تخصصي بود كه الان نيز از دروس رايج در مدارس ديني است .
- به جاي " سيوطي " كتاب " بدايع العربيّه " خوانده مي شد كه هم با زبان ساده تر و هم با مثال ها و تمرين همراه بود كه اين كتاب نيز به سفارش شهيد قدوسي تأليف شد .
- هم چنين كتاب " البليغ " به جاي كتاب " مختصر المعاني " تدريس مي شد .
- علاوه بر كتاب هاي فوق كتاب هاي " فلسفتنا " و " اقتصادنا " دو اثر ارزشمند آيت الله سيد محمّد باقر صدر نيز جزو كتاب هاي درسي مدرسه ي حقاني بود .
- به سفارش شهيد قدوسي مرحوم علامه طباطبايي كتاب هاي " بدايع الحكمه " و " نهاية الحكمه " را به منظور مقابله با انديشه هاي التقاطي و براي استفاده ي طلاب مدرسه ي حقاني تأليف نمود .
با تدبير شهيد قدوسي و شهيد بهشتي دروسي كه در حوزه از برنامه ي درسي طلاب كنار گذاشته بودند و يا اجباري نبود ، در مدرسه ي حقاني مورد توجه قرار گرفت و جزو دروسي شد كه طلبه ها حتماً بايد آن ها را مي خواندند . دروسي چون تاريخ اسلام ، تفسير قرآن ، نهج البلاغه ، معارف يا محاوره ي عربي كه در مدارس ديگر مورد توجه نبود ، در مدرسه ي حقاني جزو دروس اجباري به شمار مي رفت . علاوه بر دروس ذكر شده مورد ديگري كه شهيد قدوسي تاكيد خاصي بر آن داشت و حتي شخصاً آن را تدريس مي كرد درس « اخلاق » بود كه جزو دروس اختياري ديگر مدارس ديني به شمار مي رفت . در مدرسه ي حقاني دروس جديدي نيز تدريس مي شد كه اين درس ها از دروس رايج در سيستم آموزشي كلاسيك به شمار مي آمدند . دروسي چون : رياضيات ، جامعه شناسي ، روان شناسي ، اقتصاد ، فلسفه ي غرب ، نويسندگي ، فلسفه ي هگل و زبان انگليسي را در بر مي گرفتند .
شهيد قدوسي و آيت الله بهشتي توجه خاصي نسبت به اهتمام طلبه هاي مدرسه ي حقاني براي يادگيري داشتند ، به نظر آن ها طلاب مدرسه ي حقاني در صورتي مي توانستند از عهده ي مسئوليت هايي كه در آينده بر عهده مي گرفتند برآيند كه مجتهدين جامعي از علوم قديم و جديد باشند . از اين رو ، اهتمام خاصي نسبت به يادگيري زبان انگليسي توسط طلاب داشتند و حتي شهيد بهشتي فلسفه ي هگل را به زبان انگليسي تدريس مي كردند و تأكيد داشتند ، ترجمه هايي كه با توجه به اين از كتاب هاي نويسندگان خارجي انجام شده داراي اشكالات و نواقص زيادي است ؛ پس به منظور درك منظور واقعي نويسنده ، طلاب نسخه ي انگليسي كتاب را مطالعه كنند . با وجود مخالفت هايي كه در سطح حوزه نسبت به استفاده از وسايلي چون راديو وجود داشت ، شهيد قدوسي طلاب را تشويق مي كرد به منظور تقويت زبان انگليسي شان ، از برنامه هاي انگليسي راديو استفاده كنند . حتّي شهيد بهشتي براي طلبه هايي كه وقت بيشتري را براي يادگيري درس زبان اختصاص مي دادند ، مبلغي را براي هر ساعت تعيين كرده بودند كه به اين گونه افراد پرداخت مي شد .
در كنار توجهي كه به اصلاح سيستم آموزشي و نيز نوع دروسي كه در مدرسه ي حقاني تدريس مي شد وجود داشت ، شهيد قدوسي در انتخاب اساتيد دقّت بسياري مي نمود . اين اساتيد بايد
اولاً : از نظر سياسي افراد قابل اعتمادي مي بودند و ذهن شاگردان مدرسه را به انحراف نمي كشاندند ؛
ثانياً از توانايي علمي بالايي برخوردار مي بودند ؛
ثالثاً به نوآوري هايي كه در مدرسه صورت گرفته بود اعتقاد داشته و خودشان را با نظم و ضوابط مدرسه هماهنگ مي كردند .
از اين رو يكي از مهم ترين جنبه هاي مديريتي شهيد قدوسي ، انتخاب اساتيد واجد شرايط براي مدرسه بود و در سايه ي اين تلاش ها مدرسه ي حقاني كادر علمي بسيار قوي اي داشت . تعدادي از اساتيدي كه در مدرسه ي حقاني دروس عمومي و مقدماتي را تدريس مي كردند ، از اساتيد مسلمي بودند كه در حوزه ي علميه دروس عالي را تدريس مي كردند ، به طور مثال آيت الله خزعلي كه در حوزه در سطوح عاليه تدريس مي كرد در مدرسه ي حقاني « مختصر » را تدريس مي نمود ، يا آيت الله جنّتي در حالي كه در حوزه درس هاي تخصصي را تدريس مي كرد در مدرسه ي حقاني دروسي چون « مغني » يا « سيوطي » را تدريس مي نمود . اساتيدي چون آيت الله مؤمن ، آيت الله جوادي آملي ، آيت الله مصباح يزدي ، آيت الله ميانجي ، آيت الله بشيري ، آيت الله صانعي كه از اساتيد برجسته ي حوزه بودند از جمله اساتيد مدرسه ي حقاني بودند و با سيستم مدرسه ي حقاني كاملاً هماهنگ بودند و حتّي اصلاح مطالب برخي از دروس توسط اين اساتيد انجام شد . اساتيدي نيز كه غير روحاني بودند - از اساتيد دانشگاه و يا دبيران آموزش و پرورش - نيز براي تدريس در مدرسه ي حقاني استفاده مي شد . چنان كه دكتر نمازي درس اقتصاد را تدريس مي نمود يا دكتر احمد بهشتي تدريس درس ادبيات را برعهده داشت . مرحوم شهيد بهشتي و آيت الله شهيد قدوسي شخصاً نيز بعضي دروس را تدريس مي نمودند . شهيد بهشتي تدريس فلسفه ي غرب ، فلسفه ي هگل و بعضاً تدريس درس زبان را عهده دار بود . شهيد قدوسي نيز تدريس درس هايي چون حفظ قرآن ، درس اخلاق و گلستان و نيز دروسي كه استاد نداشت را شخصاً به عهده گرفته بود . با وجود اين كه شهيد قدوسي به لحاظ علمي حايز درجه ي اجتهاد بود و مي توانست دروس تخصصي تري نيز تدريس كند اما با توجه به تراكم كاري مديريت مدرسه ، در عمل امكان فعاليت بيشتري در اين زمينه وجود نداشت . تدريس اين دروس فرصت مناسبي براي شهيد قدوسي بود تا ضمن آموزش ، شناخت مناسبي از روحيّات و خصوصيّات فردي شاگردان مدرسه داشته باشد . وقت و انرژي زيادي كه شهيد قدوسي در تدريس اين دروس مي گذاشت با استقبال شاگردان مدرسه رو به رو شده بود و با وجود اين كه استثنائاً در كلاس هاي درس وي حضور و غياب صورت نمي گرفت ، اما كسي غيبت نمي كرد .
شيوه ي مديريت شهيد قدوسي در مدرسه ي حقاني
مديريت شهيد قدوسي در مدرسه ي حقاني آميزه اي از عشق و احساس مسئوليت بود ، براي ايشان طي دوره ي مديريت شان موارد زيادي پيش آمد كه از نياز ها و منافع شخصي شان صرف نظر نمودند تا امور مدرسه از روندي مناسب برخوردار باشد . حضور ايشان در مدرسه ظرف زماني خاصي نداشت و چه بسا از صبح زود تا نيمه هاي شب براي رسيدگي به كارها در مدرسه حضور داشت .
از شهيد قدوسي نقل شده كه ايشان گفته بودند : « به ندرت اتفاق مي افتد كه من بچه هايم را زماني كه بيدار هستند ببينم . »
شهيد قدوسي معتقد بود كه هر كس كه داوطلب طلبگي مي شود بايد از چند شرط اساسي برخوردار باشد : « اولاً در انتخاب طلبگي هدف متعالي داشته باشد ، ثانياً مسير صحيحي را براي دست يابي به هدف انتخاب كند و خود را به يادگيري چند كتاب درسي محدود نكند ؛ ثالثاً طلبه بايد از پشتكار و استقامت لازم براي دست يابي به هدف برخوردار باشد و در نهايت طلبه بايد آمادگي گذشت در راه هدفش را داشته باشد . »
به اعتقاد ايشان كساني كه اين شرايط را نداشته باشند و يا به دنبال هدف هاي خاصي به اين سلك درآمده باشند ، راهي به سر منزل مقصود پيدا نمي كنند . شهيد قدوسي نسبت به اتلاف وقت طلاب حساسيّت زيادي به خرج مي داد و برنامه هاي مدرسه را طوري برنامه ريزي مي كرد كه شاگردان مدرسه بيشترين استفاده را از وقت شان بكنند . در اين زمينه شهيد قدوسي حتي افراط و تندروي سياسي شاگردان مدرسه را تأييد نمي كرد و رضايت نمي داد تا شاگردان مدرسه بيشترين وقت خود را به فعاليت هاي سياسي اختصاص دهند و از اين آينده نگري ايشان و اهميتي كه به تربيت شاگردان براي مسئوليت هاي خطيري كه در آينده بايد برعهده مي گرفتند نشأت مي گرفت . بعضي برنامه ها و سخنان ايشان نشان مي داد كه به تحقق حكومت اسلامي به طور كامل باور دارند .
براي نمونه ، در مواردي ايشان در برخورد با طلبه هايي كه در انجام وظايف شان كوتاهي مي كردند براي نشان دادن عنوان مسئوليت هايي كه در آينده برعهده مي گرفتند ، مسئوليت هايي چون مديريت بيمارستان يا مسئوليت هايي كه سنخيّتي با مقام روحانيّت نداشت را به عنوان مشاغل آينده ي آنها بيان مي كرد كه باعث تعجب شاگردان و اساتيد مدرسه مي شد .
شهيد قدوسي در كنار توجهي كه به نظم امور مدرسه داشت ، به شدت مراقب تربيت اسلامي شاگردان مدرسه بود . به نظر وي شخصيت و تربيت اسلامي طلاب مقدم بر يادگيري علم و دانش است و چه بسا ضعف هاي علمي و درسي شاگردان قابل حل است ، ولي فردي كه به لحاظ عقيدتي و اجراي واجبات و مستحبات دچار ترديد باشد هرگونه سرمايه گذاري بر روي چنين افرادي اشتباه است . ايشان به اجراي واجبات و مستحبات توسط طلاب حساسيت زيادي داشت و در اخراج طلبه اي كه در اين زمينه ضعفي داشت ترديد نمي كرد .
شهيد قدوسي هر از چند گاهي نيمه هاي شب به مدرسه مي رفت و كنترل مي نمود كه كدام يك از شاگردان نماز شب مي خواند . در اين زمينه آيت الله صانعي خاطره اي را نقل مي كند كه شهيد قدوسي شخصاً به ايشان گفته بود : « من از يكي از مراجع اجازه گرفته ام كه به طور غير رسمي و به طوري كه صاحب حجره متوجه نشود ، گاهي در اتاق ها را باز كنم ببينم آيا آقايان مثلاً اول صبح مشغول تلاوت قرآنند يا خوابند به طوري كه آنها متوجه نشوند . من اين اجازه را گرفتم چون شبهه مي كنم كه در اتاق را بدون اجازه باز كنم . من به ايشان گفتم شما به هر حال ناظر امور مدرسه هستيد و مجاز هستيد . ايشان گفت : نه ، احتياطاً من از مراجع اجازه گرفتم . گاه مي گفت : بعد از نيمه هاي شب به مدرسه سر مي زنم كه ببينم آيا طلبه ها در آن موقع براي نماز شب آماده اند يا نيستند ، چه مقدارشان آماده ي نمازند و چه مقدارشان نيستند . »
اين مجاهد نستوه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، از طرف امام خميني (ره) به دادستاني كل انقلاب اسلامي ، منصوب شد و در اين سنگر به خدمت پرداخت . سرانجام اين عالم رباني در اثر انفجاري توسط منافقين كوردل به فيض شهادت نائل آمد و در حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد .
سالگرد شهادت سرتيپ وحيد دستجردي ، رئيس وقت شهرباني كشور (1360 ش)
سرهنگ هوشنگ وحيد دستجردي در سال 1304 در اصفهان به دنيا آمد . وي پس از پشت سر گذاشتن دروس ابتدايي و متوسطه ، در سال 1328 وارد آموزشگاه شهرباني شد و پس از 32 سال خدمت در پست هاي مختلف باز نشسته شد .
اين شهيد بزرگوار كه از طرفداران نهضت اسلامي به رهبري امام خميني (ره) به شمار مي رفت ، پس از پيروزي انقلاب ، در اسفند 1357 به خدمت دعوت گرديد و در 24 اسفند 1359 به رياست شهرباني كل كشور منصوب شد . سرهنگ وحيد دستجردي سرانجام در واقعه انفجار دفتر نخست وزيري در 8 شهريور 1360 به شدت زخمي شد و شش روز بعد بر اثر جراحات وارده ، به شهادت رسيد .
منبع :habilian.com ، www2.irna.ir
مدرسه علميه الزهراء(س) گلدشت

ادامه مطلب
14 شهريور ماه شهادت آيت الله قدوسي و سرتيپ هوشنگ وحيد دستجردي
چهاردهم شهريور ماه سالروز شهادت آيت الله قدوسي و شهيد هوشنگ وحيد دستجردي است كه به دليل خدمات ارزنده خود به انقلاب اسلامي توسط دشمنان اسلام به مقام رفيع شهادت دست يافتند . شهيد قدوسي در سال 1306 هجري شمسي در خانواده اي روحاني در شهر نهاوند به دنيا آمد و پس از سالها تلاش و دفاع از آرمانهاي اسلام و سي و يك ماه خدمت به عنوان دادستان كل انقلاب اسلامي به دنبال انفجار يك بمب آتش زا در محل دادستاني كل انقلاب اسلامي به فيض شهادت نائل شد . همچنين در چنين روزي سرتيپ هوشنگ وحيد دستجردي كه خدمات ارزندهاي را به ميهن اسلامي ارايه كرده بود در سمت رييس شهرباني كل كشور در سال 1360 هجري شمسي و در حادثه بمب گذاري به درجه رفيع شهادت نائل شد .

ادامه مطلب
زندگينامه سرتيپ وحيد دستجردي
مادي ها وسيستم آبياري كشاورزان
رودخانه زاينده رود داراي نهرهاي بزرگي در دو طرف خود مي باشد و حدود 700 سال پيش از ميلاد احداث گرديده است اين نهر ها به دليل اين كه در زمان مادها صورت گرفته به نام (( مادي ))معروف گرديده است . هم اكنون تعداد بسياري از آنها مورد استفاده قرار مي گيرد.
شيخ بهايي به لحاظ اهميت آب در اصفهان و مشكلات توزيع آب اقدام به جمع آوري اسناد و مدارك پيشينيان كرده و رود خانه زاينده رود را از پل كله به پايين به 33 سهم تقسيم و معروف به طومار شيخ بهايي مي باشد كه حدود 400 سال پيش انجام گرديده كه از اسناد تاريخي و افتخار آميز پيشينيان است . نحوه تقسيم از پل كله به پايين به 9 بلوك تقسيم گرديده كه سهم هريك عبارت است از:
ايشان 4 سهم – گركن 2 سهم – النجان 4 سهم – جي و برز رود 6 سهم – كراج 3 سهم – براآن 4 سهم – رودشتين 6 سهم كه جمعاً 33 سهم مي باشد ، منطقه دستگرد جزو بلوك جي و برزرود مي باشد.
ياد آوري مي گردد كه اكثر زمين هاي كشاورزي دستگرد داراي حقابه (سهم آب) مي باشد و در سند آن ها قيد گرديده است كه حق الشرب از مادي و... مي باشد بعضي از زمين ها حقابه اي نداشتند كه به آنها بيرون آبه مي گفتند و زماني كه آب فراوان بوده به آن زمين ها آب مي دادند
منابع آبي و تامين كننده آب كشاورزي در منطقه دستگرد خيار:
1 – مادي نايج معروف به جوي جلفا : كه از نزديكي كوه قائميه از رودخانه منشعب شده و تا جلفاي اصفهان ادامه داشته و مقداري از زمين هاي كشاورزي دستگرد از آن آبياري مي گرديد كه هم اكنون به علت خشكسالي به صورت مخروبه در آمده.
2-مادي شايج معروف به مادي دستگرد :كه از نزديكي كوه قائميه از رودخانه منشعب شده و تا خيابان باغ درياچه ادامه داشته كه برخي از زمين هاي كشاورزي منطقه دستگرد از آن آبياري مي شده كه هم انون به علت خشكسالي مخروبه شده است.
3-مادي آسياب كه به آن آب 250 هم مي گويند :كه از نزديكي كوه قائميه از رودخانه منشعب شده و تا محله آب 250 كنوني ادامه داشته و برخي ديگر از زمين هاي كشاورزي دستگرد از آن آبياري مي گرديده است كه متاسفانه اين مادي نيز به علت خشكسالي ازبين رفته است.
4-چشمه آقا احمد :واقع در درچه كه آب اين چشمه به رودخانه سازير و به مقدار آب ريخته شده در رودخانه ، مادي هاي ياد شده از رودخانه آب برداشت مي كرده اند.
5- قنات اراضي يا – محموديه : منبع آبي اين قنات از صحراهاي روستاي افجد به صورت رو باز و حالت زهكش شروع گرديده است و تا گردنه آبنيل و اردوگاه شهيد بهشتي واقع در شهر ابريشم ادامه داشته و سپس به علت شيب زمين به صورت قنات در آمده و تا جاده ورودي شهرك اميريه ادامه داشته است و در اين مكان به سه قسمت زير تقسيم گرديده است :
الف : قنات اراضي يا ، زمين هاي بالادست خيابان جانبازان فعلي ((سواركاران قديم)) را آبياري مي كرده است.
ب : قنات محموديه : محدوده كلينيك شبانه روزي آتيه فعلي را آبياري مي كرده است.
ج :مورد سوم كه لَت نام داشت و مقداري از زمين هاي كشاورزي فعلي را آبياري مي كرده و هم چنين از زير اتوبان گذر و زمين هاي زير دست خيابان قائميه (كندليا) را آبياري مي كرده است.
**لازم به ذكر است كه اين قنات اكثراً در تابستان ها خشك مي گرديده است ، كه در حال حاضر هيچ اثري از آن وجود ندارد.
د : مادي هزار جريب يا مادي سرباز خانه كه از روستاي هورتِمَن نزديك كرسگان از رودخانه منشعب گرديده و تا دانشگاه علوم پزشكي فعلي ادامه داشته كه زمين هاي پادگان و هزار جريب را آبياري نموده و هم اكنون مادي به صورت بتني در آمده و از كانال سمت راست نكو آباد منشعب مي گردد و تا سازمان كشاورزي در شهرك اميريه ادامه دارد كه هنوز مورد استفاده قرار مي گيرد و در شهرك اميريه قابل رويت مي باشد ضمناً هيچ منطقه اي از زمين هاي كشاورزي دستگرد از اين مادي آبياري نمي گرديده است.
آبياري با تلمبه هاي آبكشي :
اولين چاه آب در منطقه دستگرد در حدود 60 سال پيش توسط مرحوم حاج ارباب در صحراي پافان ( پاپون ) نزديكي صحراي وُن (سر واره دشت ورز مقابل باغ كاهگلي)به صورت دستي حفر و موتور آبكشي روي آن نصب گرديد و از آن زمان به بعد مورد استفاده كشاورزان قرار گرفته كه هم اكنون نيز در اختيار آقاي ميرزا حيدر علي صالحيان فرزند مرحوم حاج مانده علي صالحيان مي باشد كه قديمي ترين چاه در اين منطقه است دومين چاه آب نيز درصحراي پافان توسط حاج محمدصادق دهخدا احداث شد. بنا به نياز كشاورزان چاه ها يكي پس از ديگري حفر شده اند و مورد استفاده قرار گرفته كه متاسفانه در چند سال اخير به دليل خشكسالي هاي پي در پي و خشك شدن رودخانه كليه چاه ها ي منطقه دچار مشكل شده اند.
اميد است با دعاي شما سروران گرامي و نزول رحمت الهي از اين بحران خشكسالي گذر كرده و شاهد جاري شدن آب در رودخانه و مادي هاي سنتي باشيم.
جاده خاكي صحراي پافان(پاپون)به طرف صحراي وُن
سمت راست تصوير مادي آسياب كه آب در آن جاري است.(۱۳۷۳)
تلمبه مرحوم حاج محمدصادق دهخدا واقع در صحراي پافان(پاپون)سال ۱۳۷۳
با تشكر از همكاري جناب آقاي غلامرضا رمضاني پور كه
مطالب وتصاوير را در اختيار ما قرار دادند
[ چهارشنبه ۱۱ دي۱۳۹۲ ] [ 16:8 ] [ مدير ]
[
منبع: blogfa.com
گالري تصاوير
ضمن عرض خوش آمد گويي با توجه به كاربر محور بودن انجمن همه مطالب سايت مورد تائيد نمي باشد و نام كاربري كارشناسان سايت با رنگ آبي و سبز مشخص شده است.
لطفا بعد از واردشدن در جيميل و كليك بر آيكن گوگل +1 انجمن گفتگوي ديني را در جستجوي گوگل ارتقاء دهيد . تعداد حمايت ها:
وبلاگ : 0
14شهريور سالروز شهادت آيت الله قدوسي و سرتيپ دستجردي توسط منافقين كوردل1360
در دوازدهم مرداد 1306 شمسى ، در شهر كوچك نهاوندفرزندى به دنيا آمد كه نامش را على ناميدند. پدرش (ملااحمد)، از علماى بزرگ شهر بود كه پس از سالها تحصيل در حوزهعلميه نجف به درجه اجتهاد نايل شد و بهزادگاه خود برگشت و به ارشاد مردم پرداخت .
على دوران كودكى و نوجوانى را تحتتربيت درست خانواده سپرى كرد. با خواندن ، نوشتن ، قرآن ، نماز و احكام شرعى آشناشد و در پانزده سالگى سال ( 1321)وارد حوزه علميه قم شد و در مدرسه فيضيه حجره اى تهيه نمود.
على در حوزه علميه قم بهتحصيلات خود ادامه داد و در نهايت تنگدستى از تحصيل دست برنداشت . مقدمات علوم اسلامى رانزد استادانى فرزانه مانند آية الله صدوقى فراگرفت و از محضر استادان اخلاق حوزهعلميه قم بهره جست . او از ابتداى طلبگى به تهذيب اخلاق ، ساده زيستى ، نظم واستفاده از فرصتها اهميت بسيار مى داد. پشتكار او موجب شد تا دروس مقدمات و سطححوزه را به پايان برساند و وارد عالى ترين مرحله دروس حوزه شود. على سالها در درسخارج آية الله بروجردى و امام خمينى شركت كرد و از خرمن دانش آنها، خوشه هاچيد.
بسيارى از خطبه هاى نهج البلاغه را حفظ بود. علاقه بسيارى به اهل بيت داشتو همواره در مجالس سوگوارى شركت مى كرد. بسيار محتاط بود و از غيبت و دروغ بسيارپرهيز مى جست و به درس و بحث علاقه وافرى نشان مى داد.
ويرايش توسط صلوات : 14/06/1390 در ساعت 23:28
ليست موضوعات جهت اطلاع رساني
ليست موضوعات تصادفي اين انجمن :
وبلاگ : 0
گلىدر بوستان حوزه
علامه طباطبايى با ورود به حوزهعلميه قم فلسفه را در حوزه احيا كرد، قدوسى مقدمه اى از دروس هيئت و فلسفه را نزداو فراگرفت. اخلاق ، علم و فروتنى علامه طباطبايى همه شاگردانش را شيفته خود ساختهبود. وى پس از آشنايى با سجاياى عالى عرفانى استاد، از هر فرصتى استفاده مى جست واز رهنمودهاى اخلاقى آن عارف وارسته ، براى تهذيب نفس استفاده مى نمود.
شهيدقدوسى روز به روز به علامه طباطبايى علاقه مندتر مى شد. او از رهنمودهاى سازندهاخلاقى استاد بخوبى استفاده كرد و بدين سان توانست تحت تربيت او، به خود سازىبپردازد.
ويرايش توسط صلوات : 14/06/1390 در ساعت 23:24
وبلاگ : 0
مجاهد پيرو امام
آية الله قدوسى با انديشه هاى سياسى امام خمينى بخوبىآشنا بود. او پس از افشاگيريهاى امام خمينى در سال 1341 كه عليه لايحهكاپيتولاسيون و ديگر مصوبات خائنانه دولت و مجلس صورت پذيرفت ، هماره همدوش همفكرانش به پشتيبانى از قيام همت گماشت . او در قيام 15 خرداد 1342 و تبعيد امامخميني (ره) در13 آبان 1342 همراه همه طلبه ها، استادان و مردم انقلابى به صحنه آمد و بهمبارزه با رژيم پهلوى پرداخت .
اوج مبارزات آية الله قدوسى در آن دوران ، همكارىگسترده او با هياءت مدرسين بود. هيات مدرسين نخستين تشكيلات منسجم روحانيت بود كهدر سال1337 در زمان مرجعيت آية الله العظمى بروجردى تاءسيس شده بود. اين هيات درسالهاى 1341 - 1342 بسيار فعال بود. اعلاميه هاى فراوان از سوى هياءت مدرسين درسراسر كشور پخش و جنايتهاى رژيم پهلوى برملا شد. هيات مدرسين با انتشار اعلاميه ها وپشتيبانى اساتيد حوزه علميه قم، نهضت امام خمينى (ره ) را به مردم آشكار ساخت .
اينهيات كه بعد به گروه يازده نفرى شهرت يافت (و امروزه با نام جامعه مدرسين شناختهمى شود) نخستين هسته مبارزه مخفى عليه رژيم پهلوى بود و در پوشش اهداف اصلاحى نظامآموزشى حوزه علميه قم ، به فعاليتهاى سياسى مى پرداخت . آية الله قدوسى ازبنيانگزاران اين هيات بود. هيات مدرسين در سال 1345 به دست ساواك كشف و افراد آنتحت تعقيب ماموران پهلوى قرار گرفتند. آية الله قدوسى در اين ماجرا دستگير شد. اماچون ساواك نتوانسته بود مداركى عليه او پيدا كند، پس از چند ماه از زندان آزادشد.
آية الله قدوسى پس از آزادى ، در تابستان 1345 به زادگاه خود برگشت و بهاقامه نماز جماعت در مسجد جامع نهاوند پرداخت . او پس از نماز منبر مى رفت و هميشهدر ضمن سخنرانى از امام خمينى (ره ) ياد مى كرد. ساواك چند بار به وى تذكر داد كه نبايداسمى از امام برده شود اما او نمى پذيرفت . بدين علت سخنرانى او تعطيل شد وآية الله قدوسى به قم برگشت .
وبلاگ : 0
از پايگاه فضيلت تا شهادت
ايام پديدارى مدرسه حقانى از فصول درخشان زندگى آيةالله قدوسى است . آية الله قدوسى با همفكرى برخى از استادان برجسته انقلابى حوزهعلميه در پى تغييرات بنيادى در ساختار ادارى - آموزشى حوزه علميه قم برمى آيد. بدينخاطر تصميم مى گيرند نقشه خود را ابتدا در مدرسه اى آغاز نمايند تا پس از موفقيت ،در سراسر حوزه هاى علميه اجرا نمايند. آية الله العظمى ميلانى كه با برنامه هاىاصلاحى آنان موافق بود مدرسه علميه اى را در قم به آنها واگذار مى نمايد.
مدرسهحقانى در سال 1343 با مديريت آية الله قدوسى و با همكارى شهيد بهشتى ، آية اللهمصابح يزدى و آية الله جنتى آغاز به كار مى نمايد. آية الله قدوسى با دعوت ازاساتيدى با تجربه و انقلابى مانند آية الله مشكينى ، آية الله جنتى و سايرعلما بنيه علمى مدرسه را تقويت نمود. نظم در حوزه هاى علميه در جايگاهخود قرار نداشت . مدرسه حقانى نخستين مدرسه علميه قم بود كه بسيار منظم بود. آيةالله قدوسى نظم شديدى را در مدرسه به اجرا درآورد. و در مدت چهارده سال اداره مدرسه، هماره به رعايت مقررات مقيد بود.
حضور و غياب در كلاس ، برگزارى امتحانات وپيگيرى مدام رشد علمى - اخلاقى طلاب از امتيازات اين مدرسه بود.
اندك اندك آوازهمدرسه حقانى به همه جا پخش شد. بسيارى از جوانان به اين مدرسه روى آوردند و تجمعانبوه استادان جوان و انقلابى در مدرسه ، ساواك را به هراس انداخت . مدرسه حقانىپايگاه مبارزان شناخته شده بود. ساواك بارها به مدرسه حمله كرد، اما به دليل مديريتكارآمد آية الله قدوسى كارى از پيش نبرد.
در آن زمان آموزش زبان انگليسى در حوزههاى علميه مطلوب نبود اما در مدرسه حقانى براى آشنايى طلاب با زبانهاى خارجى ، بهاين مهم اقدام ورزيد. برخى از دروس دانشگاهى مانند جامعه شناسى ، روان شناسى واقتصاد نيز در اين مدرسه از سوى استادان دانشگاه تدريس مى شد.
برخى از كتابهاىدرسى حوزه ، كتابهاى آموزشى نبودند. سبك نگارش آنها براى تدريس مناسب نبود و بسياراز متون درسى براى قرنهاى پيشين تدوين شده بود. مدرسه حقانى نخستين گام را براىتغيير كتب درسى برداشت . كتابصرف ساده ، بسيار شيوا و روان از سوى دو تن از استادان مدرسه تدوين شد و بهعنوان متن درسى در مدرسه تدريس گرديد.
آية الله قدوسى هماره طلبه ها را بهتهذيب اخلاق سفارش مى كرد. درسهاى اخلاق او، هر هفته روح تشنه طلاب را با پندهاىآسمانى سيراب مى ساخت . خطبه همام و برخى ديگر از سخنان روح بخش امام على عليهالسلام را براى طلبه ها، از حفظ مى خواند و با صدايى لرزان و چشمانى گريان طلاب رابا اوصاف پرهيزگاران آشنا مى ساخت.
منبع: askdin.com

ادامه مطلب
اختصاصي دانش روز:
سالروز شهادت آيت الله قدوسي و سرتيپ وحيد دستجردي
دانش روز: ۱۴ شهريور ماه سالروز شهادت آيت الله قدوسي و سرتيپ وحيد دستجردي نامگذاري شده است
به گزارش دانش روز، در دوازدهم مرداد ۱۳۰۶ شمسى، در شهر كوچك نهاوند فرزندى به دنيا آمد كه نامش را على ناميدند. پدرش ملااحمد، از علماى بزرگ شهر بود كه پس از سالها تحصيل در حوزه علميه نجف به درجه اجتهاد نايل شد و به زادگاه خود برگشت و به ارشاد مردم پرداخت
على دوران كودكى و نوجوانى را تحتتربيت درست خانواده سپرى كرد. با خواندن ، نوشتن ، قرآن ، نماز و احكام شرعى آشناشد و در پانزده سالگى سال( ۱۳۲۱) وارد حوزه علميه قم شد و در مدرسه فيضيه حجره اى تهيه نمود.
على در حوزه علميه قم به تحصيلات خود ادامه داد و در نهايت تنگدستى از تحصيل دست برنداشت . مقدمات علوم اسلامى رانزد استادانى فرزانه مانند آيه الله صدوقى فراگرفت و از محضر استادان اخلاق حوزهعلميه قم بهره جست . او از ابتداى طلبگى به تهذيب اخلاق ، ساده زيستى ، نظم واستفاده از فرصتها اهميت بسيار مى داد. پشتكار او موجب شد تا دروس مقدمات و سطح حوزه را به پايان برساند و وارد عالى ترين مرحله دروس حوزه شود. على سالها در درس خارج آيه الله بروجردى و امام خمينى شركت كرد و از خرمن دانش آنها، خوشه ها چيد. بسيارى از خطبه هاى نهج البلاغه را حفظ بود. علاقه بسيارى به اهل بيت داشت و هم واره در مجالس سوگوارى شركت مى كرد. بسيار محتاط بود و از غيبت و دروغ بسيارپرهيز مى جست و به درس و بحث علاقه وافرى نشان مى داد.
گلي در بوستان حوزه
علامه طباطبايى با ورود به حوزه علميه قم فلسفه را در حوزه احيا كرد، قدوسى مقدمه اى از دروس هيئت و فلسفه را نزداو فراگرفت.اخلاق ، علم و فروتنى علامهطباطبايى همه شاگردانش را شيفته خود ساخته بود. وى پس از آشنايى با سجاياى عالى عرفانى استاد، از هر فرصتى استفاده مى جست واز رهنمودهاى اخلاقى آن عارف وارسته ، براى تهذيب نفس استفاده مى نمود.
شهيد قدوسى روز به روز به علامه طباطبايى علاقه مندتر مى شد. او از رهنمودهاى سازندهاخلاقى استاد بخوبى استفاده كرد و بدين سان توانست تحت تربيت او، به خود سازى بپردازد.
مجاهد پيرو امام
آيه الله قدوسى با انديشه هاى سياسى امام خمينى بخوبىآشنا بود. او پس از افشاگيريهاى امام خمينى در سال ۱۳۴۱ كه عليه لايحه كاپيتولاسيون و ديگر مصوبات خائنانه دولت و مجلس صورت پذيرفت ، هماره همدوش همفكرانش به پشتيبانى از قيام همت گماشت . او در قيام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و تبعيد امامخميني (ره) در۱۳ آبان ۱۳۴۲ همراه همه طلبه ها، استادان و مردم انقلابى به صحنه آمد و بهمبارزه با رژيم پهلوى پرداخت .
اوج مبارزات آيه الله قدوسى در آن دوران ، همكارى گسترده او با هياءت مدرسين بود. هيات مدرسين نخستين تشكيلات منسجم روحانيت بود كهدر سال۱۳۳۷ در زمان مرجعيت آيه الله العظمى بروجردى تاءسيس شده بود. اين هيات درسالهاى ۱۳۴۱ – ۱۳۴۲ بسيار فعال بود. اعلاميه هاى فراوان از سوى هياءت مدرسين درسراسر كشور پخش و جنايتهاى رژيم پهلوى برملا شد. هيات مدرسين با انتشار اعلاميه هاوپشتيبانى اساتيد حوزه علميه قم، نهضت امام خمينى (ره ) را به مردم آشكار ساخت .
اينهيات كه بعد به گروه يازده نفرى شهرت يافت (و امروزه با نام جامعه مدرسين شناختهمى شود) نخستين هسته مبارزه مخفى عليه رژيم پهلوى بود و در پوشش اهداف اصلاحى نظام آموزشى حوزه علميه قم، به فعاليتهاى سياسى مى پرداخت . آيه الله قدوسى ازبنيانگزاران اين هيات بود. هيات مدرسين در سال ۱۳۴۵ به دست ساواك كشف و افراد آنتحت تعقيب ماموران پهلوى قرار گرفتند. آيه الله قدوسى در اين ماجرا دستگير شد. اماچون ساواك نتوانسته بود مداركى عليه او پيدا كند، پس از چند ماه از زندان آزادشد.
آيه الله قدوسى پس از آزادى ، در تابستان ۱۳۴۵ به زادگاه خود برگشت و بهاقامه نماز جماعت در مسجد جامع نهاوند پرداخت . او پس از نماز منبر مى رفت و هميشهدر ضمن سخنرانى از امام خمينى(ره )ياد مى كرد. ساواك چند بار به وى تذكر داد كه نبايداسمى از امام برده شود اما او نمى پذيرفت . بدين علت سخنرانى او تعطيل شد وآيه الله قدوسى به قم برگشت .
از پايگاه فضيلتتا شهادت
ايام پديدارى مدرسه حقانى از فصول درخشان زندگى آيهالله قدوسى است . آيه الله قدوسى با همفكرى برخى از استادان برجسته انقلابى حوزهعلميه در پى تغييرات بنيادى در ساختار ادارى – آموزشى حوزه علميه قم برمى آيد. بدينخاطر تصميم مى گيرند نقشه خود را ابتدا در مدرسه اى آغاز نمايند تا پس از موفقيت ،در سراسر حوزه هاى علميه اجرا نمايند. آيه الله العظمى ميلانى كه با برنامه هاىاصلاحى آنان موافق بود مدرسه علميه اى را در قم به آنها واگذار مى نمايد.مدرسهحقانى در سال ۱۳۴۳ با مديريت آيه الله قدوسى و با همكارى شهيد بهشتى ، آيه اللهمصابح يزدى وآيه الله جنتى آغاز به كار مى نمايد. آيه الله قدوسى با دعوت ازاساتيدى با تجربه و انقلابى مانند آيه الله مشكينى ، آيه الله جنتى و سايرعلمابنيه علمى مدرسه را تقويت نمود. نظم در حوزه هاى علميه در جايگاهخود قرار نداشت . مدرسه حقانى نخستين مدرسه علميه قم بود كه بسيار منظم بود. آيهالله قدوسى نظم شديدى را در مدرسه به اجرا درآورد. و در مدت چهارده سال اداره مدرسه، هماره به رعايت مقررات مقيد بود.حضور و غياب در كلاس ، برگزارى امتحانات وپيگيرى مدام رشد علمى – اخلاقى طلاب از امتيازات اين مدرسه بود.
اندك اندك آوازهمدرسه حقانى به همه جا پخش شد. بسيارى از جوانان به اين مدرسه روى آوردند و تجمعانبوه استادان جوان و انقلابى در مدرسه ، ساواك را به هراس انداخت . مدرسه حقانىپايگاه مبارزان شناخته شده بود. ساواك بارها به مدرسه حمله كرد، اما به دليل مديريتكارآمد آيه الله قدوسى كارى از پيش نبرد.در آن زمان آموزش زبان انگليسى در حوزههاى علميه مطلوب نبود اما در مدرسه حقانى براى آشنايى طلاب با زبانهاى خارجى ، بهاين مهم اقدام ورزيد. برخى از دروس دانشگاهى مانند جامعه شناسى ، روان شناسى واقتصاد نيز در اين مدرسه از سوى استادان دانشگاه تدريس مى شد.برخى از كتابهاىدرسى حوزه ، كتابهاى آموزشى نبودند. سبك نگارش آنها براى تدريس مناسب نبود و بسياراز متون درسى براى قرنهاى پيشين تدوين شده بود. مدرسه حقانى نخستين گام را براىتغيير كتب درسى برداشت . كتابصرف ساده ، بسيار شيوا و روان از سوى دو تن از استادان مدرسه تدوين شد و بهعنوان متن درسى در مدرسه تدريس گرديد.آيه الله قدوسى هماره طلبه ها را بهتهذيب اخلاق سفارش مى كرد. درسهاى اخلاق او، هر هفته روح تشنه طلاب را با پندهاىآسمانى سيراب مى ساخت . خطبه همام و برخى ديگر از سخنان روح بخش امام على عليهالسلام را براى طلبه ها، از حفظ مى خواند و با صدايى لرزان و چشمانى گريان طلاب رابا اوصاف پرهيزگاران آشنا مى ساخت. قدوسى با تمام توان در راه پيشبرد هدفهاى اصلاحى مدرسه تلاش مى كرد. رهبرانقلاب ، حضرت آيه الله العظمى خامنه اى در اين باره فرموده است : ” چند خصوصيت در ايشان وجود داشت . كه نه تنها من ، بلكه همه را جذبمى كرد، يكى از آنها صداقت و صفاى اين مرد بود… خصوصيت دوم پركارى و پشتكارىايشان بود… اگر رياست مدرسه حقانى با كسى غير از آقاى قدوسى بود من باور نمى كردمكه اين مدرسه به اين اندازه از ارزش و آثار مى رسيد.
مدرسه حقانى از زمانى كه آيه الله قدوسى مديريت آن را بر عهده گرفت ، تا پيروزى انقلاب اسلامى ، يكى ازسنگرهاى مبارزه در برابر رژيم پهلوى بود. طلاب مدرسه همگى مقلد امام بودند. ساواكبارها به مدرسه يورش برد و شمارى از طلبه ها را دستگير كرد. بسيارى از اعلاميه هادر اين مدرسه تكثير مى شد.
مدرسه حقانى ، مدرسه علميه نمونه قم بود. نظام آموزشى و ادارى مدرسه چنان به موفقيت رسيد كه متوليان بسيارى از مدارس علميه قم و مشهد ازالگوى موفق اين مدرسه درس گرفته ،وبه اصلاح نظام ادارى – آموزشى مدارسپرداختند.
بسيارى از طلاب جوان ، با علم ، خوشفكر، متقى و آگاه به مسائل سياسىاين مدرسه ، پس از پيروزى انقلاب اسلامى در مسؤ وليتهاى اجرايى ، قضايى و سياسى ،خدمتهاى شايانى به انقلاب نمودند. “اين مجاهد نستوه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، از طرف امام خميني (ره ) به دادستاني كل انقلاب اسلامي ، منصوب شد و در اين سنگر به خدمت پرداخت . سرانجام اين عالم رباني در اثر انفجاري توسط منافقين كوردل به فيض شهادت نائل آمد و در حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد . روحش شاد و يادش گرامي باد .
سالگرد شهادت سرتيپ وحيد دستجردي, رئيس وقت شهرباني كشور ۱۳۶۰ ش
سرهنگ هوشنگ وحيد دستجردي در سال ۱۳۰۴ در اصفهان به دنيا آمد. وي پس از پشت سر گذاشتن دروس ابتدايي و متوسطه، در سال ۱۳۲۸ وارد آموزشگاه شهرباني شد و پس از ۳۲ سال خدمت در پست هاي مختلف باز نشسته شد. اين شهيد بزرگوار كه از طرفداران نهضت اسلامي به رهبري امام خميني (ره) به شمار مي رفت، پس از پيروزي انقلاب، در اسفند ۱۳۵۷ به خدمت دعوت گرديد و در ۲۴ اسفند ۱۳۵۹ به رياست شهرباني كل كشور منصوب شد. سرهنگ وحيد دستجردي سرانجام در واقعه انفجار دفتر نخست وزيري در ۸ شهريور ۱۳۶۰ به شدت زخمي شد و شش روز بعد بر اثر جراحات وارده، به شهادت رسيد. ياد اين شهيد بزرگوار گرامي و راه مقدسش پر رهرو باد

ادامه مطلب
شهادت آيتالله قدوسي و سرتيپ وحيد دستجردي
شهيد قدوسي در سال 1306 ه ش در خانواده اي روحاني در شهر نهاوند به دنيا آمد. او تحصيلات مقدماتي اش را در زادگاهش به انجام رساند و در سال 1323ه ش وارد حوزه علميه قم شد و دوره كامل فقه و اصول را در محضر آيت الله العظمي بروجردي و امام خميني ره به پايان رسانيد و به در جه اجتهاد نايل آمد. شهيد قدوسي فلسفه را از استاد بزرگوار خويش علامه طباطبايي فراگرفت. قدوسي در ميدان مبارزه عليه رژيم شاهنشاهي از پيشگامان بود و سابقه مبارزاتي وي به سالها پيش از 15 خرداد 1342 بر مي گردد. شهيد قدوسي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به فرمان امام خميني ره به سمت دادستان انقلاب اسلامي برگزيده شد و پس از سي و يك ماه خدمت به دنبال انفجار يك بمب آتش زا در محل دادستاني كل انقلاب اسلامي به فيض عظماي شهادت نايل آمد. همچنين در اين روز سرتيپ وحيد دستجردي كه خدمات شاياني به كشور و انقلاب كرد توسط منافقين كوردل به درجه رفيع شهادت نايل آمد.رييس شهرباني كل كشور( شهيد دستجردي) در سال 1360هجري شمسي درحادثه بمب گذاري دفترنخست وزيري به درجه شهادت نايل آمد.
منبع : تقويم SunCalender

ادامه مطلب
|
« آيت الله سيد محمود طالقاني به روايت اسناد برگزاري اجلاس سران عدم تعهد در تهران نمايش اقتدار، شكوه و عظمت جمهوري اسلامي بود »
|
قيام خونين 17 شهريور و پيامد هاي آن
قيام خونين 17 شهريور و پيامدهاي آن |
مقدمه: شروع نهضت امام خميني(ره) و مبارزات بي بديلش در آغاز دهه ي چهل و قيام 15 خرداد،اسلام سياسي را در سطحي گسترده روياروي رژيم قرار داد. تلاش هاي فكري و سياسي حضرت امام(ره) به عنوان رهبر نهضت با توجه به گستره وسيع هواداران اسلام انقلابي در ميان روشنفكران ديني،سرانجام در ميان مجموعه مخالفان سياسي رژيم،جايگاه استوار و خدشه ناپذير آن را تثبيت كرد و به عنوان خمير مايه فكري انقلاب توانست همه جريان هاي موجود را باخود همراه ساخته يا به حاشيه براند. اما اين نهضت به جرقه اي نياز داشت كه در هفده دي 1356 افروخته شد و انقلاب را در شكل تازه اي كه عبارت از رويارويي آشكار و مستقيم با رژيم پهلوي بود به حركت در آورد و فضاي نسبتا مساعد سياسي سال هاي پس از 1355 نهضت را سرعت و شتاب بيشتري بخشيد، كه طبيعتا واكنش دولت، سركوب خونين و قهرآميز همه خيزش هاي انقلابي در تمامي مناطق كشور بود.يكي از مقاطع حساس مبارزات ملت مسلمان ايران عليه رژيم پهلوي، قيام 17 شهريور 1357 مي باشد كه در اين نوشتار به بررسي قيام و آثار آن خواهيم پرداخت. در پي سياست سركوب خونين در اواخر بهار تا اواسط تابستان سال 1357 از شدت و گستره اعتراضات و فعاليت هاي مخالفان رژيم تا حد زيادي كاسته شد و در تير ماه همان سال، اوضاع كشور كاملا رو به آرامش نهاد. ناظران خارجي و مفسران سياسي رژيم به اين جمع بندي دست يافتند كه شاه پس از يك رشته در گيري با شورشيان و سركوب مخالفان از دي ماه 1356تا خرداد ماه 1357، اكنون ابتكار عمل را به دست گرفته و كاملا بر اوضاع مسلط است و اكنون هيچ خطر جدي رژيم را تهديد نمي كند. شاه در اين دوران در يك مصاحبه تشريح كرد كه "هيچ قدرتي توان كنار نهادن مرا نخواهد داشت. چه 700 هزار تن نيروي از من پشتيباني مي كنند، همه كارگران و اكثريت مردم پشت سرم هستند و من قدرتمندم."(1) اما شهريور ماه سال 1357 كه مصادف با ماه رمضان بود. در شب هاي اين ماه مبارك، در اكثر مجالس مذهبي ومساجد از اسارت و خفقان و نبودن آزادي و توهين رژيم به مقدسات ملت ايران صحبت مي شد و مردم اعتراض خود را در قالب راه پيمايي نشان مي دادند. در شب هاي هفتم،هشتم و نهم شهريور ماه به هنگام تظاهرات بين مردم و عوامل رژيم درگيري به وجود آمد. اين درگيري منجر به كشته و زخمي شدن تعدادي از هم وطنان در ميدان ژاله شد. يكي از شاهدان عيني واقعه شب هاي ماه رمضان در اين باره چنين مي گويد "مردان و زنان، در ميدان ژاله تا انتهاي خيابان ژاله جمع شده بودند و آقاي علامه نوري سخنراني مي كردند. بعد از گذشت چند شب، گاردي ها از قبل در ميدان ژاله خاك اره و بنزين ريخته بودند تا بدين وسيله مانع هرگونه تظاهراتي شودند، بعد از اتمام سخن راني، در حدود ساعت دوازده ونيم و به هنگام بلند شدن مردم، يكدفعه كبريت كشيدند و خيابان آتش گرفت. در آن شب به طرف مردم تيراندازي شد و مردم در كوچه هاي اطراف پراكنده شدند."(2) لذا مي توان بيان داشت نطفه ي روز خونين 17شهريور،در شب هاي ماه رمضان و بعد از روي كار آمدن دولت به اصطلاح آشتي ملي شريف امامي ـ در پنجم شهريور ـ بسته شد. روز سيزدهم شهريور ماه كه مصادف با عيد فطر بود دولت اجازه داد، مردم در سراسر كشور براي برپايي نماز عيد فطر گرد هم آيند. نماز عيد در چند نقطه تهران از جمله در ميدان ژاله به امامت علامه يحيي نوري خوانده شد و بعد از اتمام نماز،مردم درحالي كه پيراهن هاي خونين شهداي شب هاي قبل را بر سر چوب زده بودند در مسير خيابان شهباز به راه پيمايي پرداختند. با برگزاري نماز عيد فطر در ساير مناطق تهران، راه پيمايي عظيمي انجام گرفت. اهميت تظاهرات و حضور مردم در اين راه پيمايي گسترده، از ديد مفسران خارجي پنهان نماند. خبر گزاري آسو شيتد پرس درچهارده شهريور در تلكس خبري خود،تفسيري از جورج كرايسكي آورد و نوشت" شاه ايران با يك انقلاب گسترده عمومي كه شديدترين تهديد براي سلطنت وي است، مواجه شده است،بيشتر ناظران معتقدند كه شاه 58 ساله،تاج و تخت خود را حفظ خواهد كرد؛ اما به قيمتي گزاف. دوستان و دشمنان شاه همه عقيده دارند كه اعتراضات عمومي روز افزون در هفت ماه گذشته، محمدرضا شاه پهلوي را به طرف ديواري رانده است كه فقط دو مجراي خروج دارد: تفويض اساسي قدرت به مردم و يا ديكتاتوري شديدترازآن چه كه منتقدانش تا به حال به وي نسبت داده اند.(3) اما روزهاي چهاردهم و پانزدهم نيز تهران شاهد راه پيمايي و تظاهرات مردم عليه رژيم بود. روز پانزدهم دو اقدام مهم از سوي رژيم صورت پذرفت. يكي منع تشكيل اجتماعات و غيرقانوني اعلام شدن راه پيمايي ها از سوي دولت و ديگري، طرح مذهبي جلوه دادن رژيم و ايجاد اختلاف ميان روحانيون بود كه از سوي ساواك به شاه پيشنهاد شد.(4) ليكن درروز شانزدهم شهريور ماه به رغم تلاش ساواك و ممنوعيت راهييمايي از جانب دولت،مردم تظاهرات باشكوهي برگزار كردند. راه پيمايي و تعطيلي عمومي روز 16 شهريور همان طور كه شهيد باهنر در خطبه هاي نماز عيد در قيطريه بيان داشته بود به علت گرامي داشت يادشهداي خيابان ژاله ي تهران كه در درگيري هاي شب هاي ماه رمضان به شهادت رسيده بودند، انجام پذيرفت. در طول مسير راه پيمايي كه از قيطريه شروع و به ميدان آزادي ختم شد مردم شعارهايي همچون "مرگ بر اين سلطنت پهلوي " ، ما پيرو قرآنيم ، ما شاه نمي خواهيم "،سكوت هر مسلمان ،خيانت است به قرآن " بر زبان ها جاري بود؛ به طوري كه ساواك درباره ي تظاهرات 16 شهريور گزارش داده است"قشريون مذهبي و گروه هاي بر انداز مذهبي، بدون توجه به اعلاميه منع تظاهرات و بدون مجوز از طرف دولت پس از گذشتن از خيابان شاهرضا به طرف ميدان شهيادحركت و با اين تظاهرات مقاصد باطني خود را بيشتر نمايان كردند و شعارها و مطالبي را مطرح ساختند كه مغاير با اساس و بنيادهاي سياسي،اجتماعي و نظام موجود در كشور بود. گروه هاي مذكور، در تظاهرات مذكور با وقاحت هرچه تمام تر، به تمام مقدسات ملي و ميهني حمله كردند."(5) به دنبال تظاهرات گسترده ي روز پنج شنبه شانزدهم شهريور ماه و دعوت مردم به برگزاري تظاهرات در روز جمعه هفدهم شهريور ماه، انقلاب وارد يكي ديگر از برهه هاي حساس خود شد. پايداري و استقامت ملت ايران به خصوص در راه پيمايي روز شانزدهم شهريور ماه رژيم را با چالشي جدي مواجه ساخت؛ به طوري كه در اولين ساعات روز جمعه هفدهم شهريور ماه ارتشبد غلامعلي اويسي از راديوي تهران و حومه اعلام حكومت نظامي كرد. به موجب اين اعلاميه علاوه بر تهران در يازده شهر ديگر كشور به مدت 6ماه حكومت نظامي اعلام شد. مردم تهران كه از حكومت نظامي اطلاعي نداشتند پيش از ساعت 6صبح، سيل اسا روي به خيابان ها آوردند. مركز تجمع آنان ميدان ژاله بود و طبق برنامه قبلي خود را براي رساندن به ميدان ژاله كه آن روزها به دليل شهادت تعداد زيادي از مردم به ميدان شهدا تغيير نام داده بود آماده كردند. همين كه مردم به خيابان هاي اطراف ميدان رسيدند ناگهان با ديدن تانك ها و زره پوش هاي نظامي رژيم غافلگير شدند. سرانجام ماموران رژيم پس از چند بار اخطار به متظاهرين حدود ساعت 9 صبح از زمين و هوا به قتل عام مردم پرداختند. وحشي گري نيروهاي نظامي رژيم ساعت ها ادامه داشت و در اطراف ميدان پيكر شهيدان و مجروحاني بود كه در صحنه نا برابر همچنان باقي مانده و خون هايي كه هر گوشه اي از ميدان را گلگون كرده بود. حضرت امام روز هجدهم شهريور ماه با ارسال پيامي به ملت ايران ضمن ابراز همدردي با ملت، كشتار وحشيانه را محكوم نمودند و دولت آشتي ملي را دولتي تحميلي و غيرقانوني اعلام داشتند.(6) اما اين واقعه خونين داراي پيامدهايي نيز بود كه اينك به آنها خواهيم پرداخت. 1ـ ترديد و تزلزل در اراده رژيم در رويارويي با ملت: به دنبال كشتار 17شهريور اراده و عزم رژيم در رويارويي با ملت سخت به ترديد و تزلزل افتاد. چرا كه شيوه هاي موسوم اعم از سركوب و سازش در عمل شكست خورده بود، اجراي طرح حكومت نظامي كه بر اساس نظريه مشاوران امنيتي و ساواك، بهترين سياست ممكن جهت برقراري امنيت تلقي مي شد، نتيجه عكس بخشيد. و لذا شاه براي يافتن يك راه حل فوري و ضربتي براي پايان دادن به اوضاع آشفته و انقلابي كشور با صاحب نظران امور ايران و كارشناسان داخلي ،رايزني نمود. حاصل اين گفت و گوها شاه را به اين نتيجه رساند كه ريشه همه نارضايتي ها در توسعه فساد و سوء استفاده هاي كلان مادي نهفته است. اما وضعيت كشور به حدي آشفته بود كه رژيم سخت سر در گم شده بود و سرانجام آمريكا با پيام شفاهي برانسكي از طريق اردشير زاهدي ـ سفير ايران در آمريكا ـ شاه را بار ديگر به سوي سياست مشت آهنين متمايل ساخت كه نتيجه آن تشكيل كابينه نظامي به رهبري ارتشبد ازهاري بود.2ـ تزلزل ارتش: حوادث 17شهريورو ادامه حكومت نظامي،انسجام ارتش را متزلزل و اراده آن را با ترديد مواجه ساخت.استقرار طولاني مدت ارتش در ميدان هاومراكز مهم شهر كه مي بايست همانند نيروهاي انتظامي با انقلابيون مقابله كند،از كارآمدي ارتش و توان آن كاست.چرا كه ارتش اساسا به منظور حفظ امنيت مرزها و پاسداري از كشور در برابر تهديدات خارجي به وجود آمده بود.اما اكنون ارتش مي بايست تحت فرمان فرمانداري هاي نظامي شوراي امنيت استان عمل كند كه خواه ناخواه با هيات دولت و ساير مراكز قدرت در نحوه و اجراي فرامين حكومت نظامي اختلاف نظر مي يافت. اين واقعيت با توجه به ساختار ارتش شاهنشاهي كه شكاف عميقي ميان كادر فرماندهي با نيروهاي مسلح از نقطه نظر گرايش هاي سياسي و تمايلات ملي و مذهبي وجود داشت موضع ارتش را به عنوان سركوبگر مخالفان سخت تضعيف مي كرد.امام خميني (ره) يك روز پس از 17 شهريور در اعلاميه اي در نجف خطاب به ملت ايران، شاه را دستوردهنده ي اعلان حكومت نظامي و مسئول كشتار مردم دانست و به ارتشيان هشدار دادند در كنار مردم قرار گيرند و از همين زمان باتلاش رهبران محلي انقلاب، بسياري از ارتشيان به ملت پيوستند. 3ـ گسترش اعتصابات و تضعيف روز افزون دولت: از مهم ترين پيامدهاي 17شهريور توسعه اعتصابات به شكلي فراگير در سراسر كشور بود كه ضربه اي مهلك بر پيكره اقتصادي و نيز حيات رژيم وارد آورد.مهم ترين ويژگي دوره تازه اعتصابات كه در اندك زماني پس ازكشتار 17شهريور آغاز شدماهيت كاملا سياسي آن بود كه با هدف از پا در آمدن رژيم و فلج ساختن آن صورت مي پذيرفت. با توسعه ي اعتصابات، آثار ضعف و دوگانگي در مجموعه نظام سياسي آشكارا چهره نمود و رژيم را در مانده ساخت. زيرا در همان حال صاحبان سرمايه سخت به هراس افتاده بودند و از هرگونه سرمايه گذاري جديد به شدت ترس د اشته و خوداري مي كردند. در نتيجه ي بحران بيكاري رو به افزايش نهاد، فرار سرمايه ها و خروج ذخاير ارزي تشديد گرديد و رژِيم در سراشيبي سقوط قرار گرفت.4ـ تحكيم بخشيدن رهبري حضرت امام(ره) : شريف امامي درآغاز تصدي نخست وزيري و درباره برنامه ها و سياست هاي دولت آشتي ملي در مورد بازگشت امام خميني(ره) اعلام كرده بود كه بازگشت ايشان به كشور بلامانع است.(7) و از اعزام هياتي به منظور مذاكره و بازگشت ايشان به نجف خبر داد. اما حضرت امام در همان روز اول نخست وزيري شريف امامي را "نيرنگ شيطاني شاه" خواند و پيشنهاد آشتي با روحانيون را "وعده ي پوچ و فريبكارانه " دانست و مردم را به مقاومت و مبارزه تشويق كرد. (8) با وقوع حادثه 17شهريور، حضرت امام، مسئول كشتار مستقيم مردم را شاه دانست و خواستار انهدام رژيم پهلوي شد. با شكست دولت آشتي ملي در پيشبرد سياست هاي خود و ناكامي در جلب همكاري و مشاركت نيروهاي سياسي و مذهبي مخالف، رژيم را به اخراج حضرت امام از نجف متقاعد ساخت تا ايشان را هر چه بيشتر در انزوا و تنگنا قرار دهد. لذا با تباني و همكاري دولت هاي ايران و عراق، ماموران امنيتي حكومت بعث، منزل حضرت امام را به محاصره گرفتند.اين فشار كه به منظور سكوت اجباري امام صورت گرفت نتيجه معكوس داد. حضرت امام كه حاضر به تمكين از سياست هاي دولت عراق نشده بود عازم پاريس گرديد و اين سياست شاه كه تصور مي كرد بدين وسيله خطر مبارزه انقلابي حضرت امام (ره) را رفع كرده است در حقيقت يك خطاي استراژيك محسوب شد،زيرا با عزيمت امام به پاريس، وي در مواجه مستقيم با محافل خبري و سياسي جهان قرار گرفت و توانست در سطحي گسترده تر، آرمان ها و مواضع انقلاب را براي تمام جهانيان باز گو كند. اين مسائل موجب شد تا تمامي نيروهاي ملي و مذهبي چاره اي جز پيوستن به صفوف انقلاب تحت زعامت حضرت امام را نداشته باشند و اين معنايي جز رهبري بلا منازغ و بي همتاي حضرت امام نبود.5- تعميق شكاف بين مردم و حكومت پهلوي : 17شهريور 1357 جدايي ميان ملت و حكومت را عميق تر كرد و امكان هر نوع پيوستگي يا سازش را از بين برد. همچنين مشي مبارزه مسالمت آميز در چار چوب قانون اساسي به منظور احياي نظام مشروطه به شدت زير سوال رفت و روحيه تندروي و افراط گرايي در ميان طيف هاي گوناگون مبارز و مخالف فرا گير شد و تلاش ها براي سرنگوني رژيم پهلوي به شكلي قهر آميز و انقلابي مورد حمايت قرار گرفت.6- تشديد سر در گمي آمريكا در برابر مسائل ايران : هم زمان با بحراني شدن اوضاع و واقعه 17 شهريور، روساي جمهور مصر، اسرائيل و آمريكا روز 19 شهريور با شاه گفت و گو كردند. شاه در گفت و گو با كارتر واقعه 17 شهريور را يك طرح شيطاني از سوي كساني دانست كه از برنامه ايجاد فضاي باز سازي كشور بهره مند شده و از آزادي هاي اعطا شده عليه وي سوءاستفاده كردند. او خواستار ادامه حمايت هاي آمريكا شد و هشدار داد در غير اين صورت دشمنانش او را غافلگير ساخته و بر وي پيشي خواهند جست. (9) كارتر نيز در پاسخ به در خواست هاي شاه او را از جهات گوناگون مطمئن ساخت و حمايت صريح خود را از اقدامات سركوب گرانه شاه اعلام كرد.دو روز پس از حادثه 17 شهريور اردشير زاهدي – سفير ايران در آمريكا – با وارن كريستوفر – معاون وزارت امور خارجه آمريكا – در واشنگتن ديدار نمود. كريستوفر ضمن تاكيد بر حمايت دولت آمريكا از ايران، خواستار رعايت اعتدال در اجراي حكومت نظامي شد. اما زاهدي اعلام كرد، كمونيست هاي سازمان يافته تظاهرات را ترتيب مي دهند و دولت آمريكا همراه با نيروهاي اپوزيسيون توطئه براندازي شاه را تدارك ديده است. كريستوفر اين اتهام را ناروا خواند و اظهار داشت تضعيف اعتماد به نفس شاه در اين زمان مهم ترين عامل بروز و گسترش شورش هاست.(10) به هر حال، حقيقت اين است كه تا وقوع حادثه 17 شهريور هيچ يك از سران كاخ سفيد در رياست جمهوري، وزارت خارجه و سازمان سيا، بحران ايران را جدي و نگران كننده نمي دانستند. آنان با اظهار نظرهاي سطحي و خوشبينانه درباره توانا يي ترديد ناپذير شاه در كنترل اوضاع كشور و خاورميانه به حمايت خود ادامه مي دادند.(11)در واقع مي توان گفت واقعه 17 شهريور نخستين زنگ خطر را براي زمامداران آمريكا به صدا در آورد. از همين زمان گروهي از سران آمريكا به بررسي دقيق تر و بازنگري كارشناسانه در حوزه مسائل ايران ترغيب شدند كه ماحصل اين بررسي ها چيزي جز سردرگمي هر چه بيشتر آمريكا در امور ايران نبود كه با توصيه هاي ضد و نقيض به شاه همراه مي شد و در نتيجه مسير انقلاب را هر چه بيشتر هموار مي ساخت. نتيجه گيري: بي ترديد، قيام 17شهريور را مي توان به عنوان يكي از نقاط عطف مبارزات ملت مسلمان ايران عليه رژيم پهلوي دانست. ابعاد عظيم كشتار و سركوب مردم بي گناه در اين روز باعث شد تا انقلابيون و رهبران آن ها در حركت خود مصمم تر گردند و در اين بين رهبري مدبرانه حضرت امام خميني(ره) نقشي به سزا داشت. حمايت هاي سران به اصطلاح دموكرات آمريكا از رژيم پهلوي در سركوب مبارزين نيز باعث گرديد تا ادعاهاي به اصطلاح حقوق بشري و دموكراتيك آن ها در بين مردم رنگ ببازد و ماهيت اصلي آنان براي مردم ايران هرچه بيشتر نمايان گردد. در مجموع بايد گفت قيام خونين 17 شهريور عاملي موثر در تشديد مبارزات مردمي و تسريع در سقوط رژيم پهلوي به شمار مي رود.
منابع |

ادامه مطلب
كمك به حجاج
يكي از مسائلي كه در سفرزيارتي حج وعمره دربين زائرين مشهود است، سبقت در انجام عبادات ومناسك، است ،ونوعا هركسي دوست دارد از تمامي وقتش به نحو كامل استفاده نموده حتي از استراحتش بكاهد،خوابش را كاسته وبيش از ديگران عبادت كند ،نماز بخواند ،طواف كند ،تلاوت قرآن داشته باشد، حق هم همين است زيرا همه به اين قصد مشرف شده اند،لكن در بسياري ازموارد عوامل كاروان از قبيل مدير ، روحاني وسايرخدمه ، از اين سبقت درعبادات محروم هستند،وناچار بايد زمينه عبادت وانجام مناسك را براي ديگران فراهم نمايند،در اين راستا، اسماعيل خثعمي مي گويد :به امام صادق (ع) عرض كردم ، هنگامي كه ما به مكه مي آييم ، همراهان ما به طواف مي روند ومرا مي گذارند تاوسائل آنهارا حفظ ونگهداري نمايم .حضرت فرمودند : اجر شما از آنها بيشتر است.
وروايت ديگري از پيامبر اكرم (ص)نقل شده است كه ، فرمودند : كسي كه ، به حاجي يا رزمنده اي كمك كند(اورا تجهيز كند) ياپشت سر ، از خانواده او مراقبت نمايد ، ياروزه داري را افطاري دهد ، براي او همانند اجر ، حاجي ، رزمنده،و روزه دار،خواهد بود ، بدون اينكه از اجر آنها چيز ي كاسته شود.
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي

ادامه مطلب
حج نيابي
يكي از اموري كه در سفر پرخير وبركت مكه مكرمه مرسوم است نيابت در انجام اعمال حج ياعمره از طرف ديگران است در مورد عمره مفرده معمولا نيابت بصورت تبرعي ، براي بستگان سببي يانسبي ويا به نيابت از ائمه معصومين( ع) انجام مي شود لكن درحج تمتع گاهي فردي از طرف شخصي كه حج واجب براو مستقر شده و به علت ازدست دادن توان جسمي ،فكري ، يافوت موفق به انجام اين فريضه نگرديده است بااجرت يابدون اجرت به نيابت از او صورت مي پذيرد،وانجام اين مناسك علاوه برمنوب عنه براي نائب نيز داراي ثواب فراواني است،در روايتي از پيامبر گرامي اسلام( ص)نقل شده است : همانا خداوند عزوجل بوسيله يك حج سه نفر را داخل بهشت مي كند : ميت، وكسي كه از طرف او حج انجام د اده ،وكسي كه فردي را براي حج ازطرف ميت اعزام كرده است.
وروايت ديگري"از امام صادق( ع) درمورد اجر وپاداش كسي كه از طرف ديگري حج انجام مي دهد سوال شد، فرمودند: به كسي كه از طرف ديگري حج بجا مي آورد اجر وثواب ده حج داده مي شود وخودش وپدرش ومادرش وپسرش ودخترش وبرادرش وخواهرش وعمويش وعمه اش ودائي اش وخاله اش آمرزيده مي شود وخداوند واسع وكريم است (يعني بيشتر از اين هم پاداش مي دهد.)" 80
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي

ادامه مطلب
فضيلت عمره
درمورد فضيلت عمره مفرده از ائمه معصومين( ع) روايات فراواني نقل شده است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم: پيامبرگرامي اسلام (ص) فرمودند : عمره، حج كوچك است.
درروايت ديگري راوي مي گويدازامام صادق( ع) سوال كردم پيرامون فرمايش خداونددرمورد حج اكبر ؟ فرمودند: حج اكبروقوف به عرفات ورمي جمرات است وحج اصغر عمره است .
وپيامبر (ص)نيز در روايت ديگري فرموده اند : بدان عمره حج اصغر است، و عمره بهتر است از دنيا وآنچه در آن است ، وحج بهتر از عمره است ،
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي

ادامه مطلب
دعا هائي كه مستجاب مي شود
پيامبر اسلام (ص) فرمودند : دعاي چهار نفر رد نمي شود تااينكه براي آنها درب هاي آسمان باز شده ودعاي آنها به عرش مي رسد .( يعني مستجاب مي شود.) يكي دعاي پدر در مورد فرزند، ودعاي مظلوم درمورد كسي كه به اوظلم كرده است . دعاي معتمر تاوقتي كه برگردد ، ودعاي روزه دار تاوقتي كه افطار كند .
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي