زندگینامه حجت الاسلام والمسلمین علی اسماعیلی کریزی
زندگی نامه
خورشید بود و ماه بود و ستاره، کوه بود و دشت بود و رودخانه، درخت بود و جنگل و خاشاک بیابان وچرخ ایام طبق سنت دیرینة الهی و براساس ارادة خالق کون و مکان در گردش بود.
بامداد چهاردهم فروردین یک هزار و سیصد و سی و چهار شمسی، در بخش کوهسرخ از توابع شهرستان کاشمر، در روستایی بین دو نهر بنام کریز با درختانی سرسبز و کوههایی سربفلک کشیده که آبشار زیبا و پرطراوتی را در آغوش عطوفت دارد و بیابانهای خشک وخشن، امّا سرشار از معادن و نعمتهای مختلف خدادادی از مادری به نام معصومه، از سلسلة مرحوم حاج احمد یزدانی و از پدری به نام غلام حسین از قبیلة مرحوم کربلایی اسماعیل، که هر دو قبیله در تعهّد، تدیّن، تقوا، حفظ امانت و صداقت در منطقه، شهره عام و خاص بودند طفلی به جهان چشم گشود. مادر به خانهداری اشتغال داشت و پدر به کشاورزی و بعضاً در کنار آن دامداری. پدر و مادر که قلبشان و تمامی وجودشان سرشار از حبّ اهل بیت(علیهم السلام) و انس با قرآن بود -طوری که مادر در ایام فراقت هر سه روز یک ختم قرآن داشت و پدر نیز در خلال کار و اشتغالات فراوان، آنی از قرائت قرآن و توجه به معانی آیات غافل نبود- وی را علی نامیدند و از ابتدا با تعالیم دینی آشنا نمودند، باشد که نورچشمشان گردد. بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد.
تعلیمات دینی قبل از سن مدرسه
دوران سختی بود. سایه شوم حاکمیت طاغوت، همه جا را فرا گرفته بود. مدارس جدید کمتر به مبانی دینی میپرداختند و افراد متدیّن به شدّت از فرستادن فرزندانشان به این گونه مدارس، گریزان بودند. لذا ازسن پنج سالگی طبق سنت روستا، وی را به مکتب خانه فرستادند و در محضر اساتید محلی مرحومین علی محمد صمیمی، آقای مجنونی، کربلایی شیخ توفیقی، قرآن کریم وکتبی همچون صد کلمة امیرالمؤئمنین(علیه السلام) حیات القلوب و طوفان و امثال آن را همراه با اصول و فروع دینی و برخی واجبات و محرمات آموخت. روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار.
مدرسة کلاسیک
سرانجام پس از تردیدهای فراوان، به خاطر جوّی که برمدارس جدید حاکم بود؛ - زیرا نوعاً کسی که تحصیلات جدید را ادامه میداد از تعالیم دینی جدا میشد- با توصیة برخی از معلمین آموزش و پرورش که در جوّ آن روز نسبتاً افراد متدیّنی بودند وکمی دیرتر از سن مدرسه اجازة ثبت نام درکلاس اول ابتدایی توسط پدر صادر شد. لکن با معلمین شرط کردند که در ماه مبارک رمضان، در کلاسهای تجوید و قرائت قرآن کریم -که در مسجد روستا توسط استاد: مرحوم شیخ حسن اداره میشد- شرکت نماید.
دوران دبستان
باتوجه به زمینة تعالیم قرآنی در مدرسه همیشه از شاگردان ممتاز بوده و به همکلاسی هایم نیز در زمینه ی املاء و انشاء و قرائت فارسی کمک می کردم و توجهاً به صبغة دینی و اقامة نماز از کلاس سوم ابتدایی که توسط پدر وادار به آن شده بودم، سال چهارم ابتدایی به بعد بعضاً نماز ظهر و عصر را در مدرسه امامت می کردم و با صدای بلند میخواندم تا دیگران یاد بگیرند.
حوزه علمیه
پس ازاتمام دوره ابتدایی درنیمة دوم سال 1348هجری شمسی پدرم با تشویق وترغیب فراوان و طبق آرزوی دیرینه اش، اینجانب را به همراه پسرعمویم شیخ اسماعیل از روستای کریز به شهرستان کاشمر آورده و در مدرسه ی علمیّة مرحوم حاج سلطان به متصدی مدرسه، مرحوم آیت الله سعیدی سپردند و حجرهای برای دو نفر در مدرسه تهیه و پس از تحویل لوازم اولیّة کمی که با خود از روستا آورده یا بعضاً آن را خریداری نموده بودند، تنها گذاشته و خودشان بازگشتند.
لازم به یادآوری است که مرحوم آیت الله سعیدی بر درس و بحثهای حوزه نظارت مستقیم میکردند و دفتری داشتند، شبیه دفتر تعیین وقتِ محاکم قضایی، که با نظم خاصّی اسامی همه طلاب مدرسه در آن قید شده بود و هر ماه، مواد درسی تا ماه بعد اعلام میشد و سر ماه امتحان گرفته میشد و دروس حوزه ازکتاب نصاب الصبیان شروع میشد. علاوه برآن برای هر فردی سی مسئله از ابتدای رسالة علمیه و سی صفحه، از گلستان سعدی و پس ازاتمام گلستان سی صفحه از کتاب کلیله و دمنه، جهت رونویسی تعیین میگردید و اگر کسی در آزمون قبول نمیشد، تجدید محسوب شده و شهریه حوزه را -که ماهی سی تومان پول و حواله پانزده کیلو نان سنگگ بود- دریافت نمیکرد.
زندگی نامه مختصر حجت الاسلام والمسلمین علی اسماعیلی کریزی نقل از کتاب خاطرات زیبا