امام (ع) وارد مکه می شود

ورود امام (ع) به مکه مکرمه سوم شعبان است ، مصادف با روز ولادت آن حضرت یعنی سرآغاز تولد دوباره ای برای مبارزه باکفر وشرک ونفاق، آمدن آن حضرت به مكه , همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد, در بين مردم مكه و مدينه انتشار يافت , و اين خبر تا به كوفه هم رسيد. كوفيان ازامام حسين( ع) كه در مكه به سر مي برد دعوت كردند تا به سوى آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل , پسر عموى خويش را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفى را از نزديك ببيند و برايش بنويسد. مسلم به كوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نايب امام( ع ) با او بيعت كردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسين (ع ) نگاشت و خواستار حركت فورى امام (ع ) به کوفه شد، از طرف مقابل هم فرماندار وقت کوفه نعمان بن بشیر[1] اوضاع را طی نامه ای برای یزید نوشت. هر چند امام حسين (ع ) كوفيان را به خوبى مي شناخت , و بي وفايى آنان را در زمان حكومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد كرد, و ليكن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصميم گرفت كه به سوى كوفه حركت كند.
هجرتی دوباره
هشتم ذيحجه است روز خاصی است ،روزترویه است ، روزى كه همه مردم از مكه عازم رفتن به عرفا ت ومشعرو منى هستند، احرامی دگر می بندندآماده انجام مناسک حج، و هر كس در راه مكه جا مانده ، چندساعتی بیشتر فرصت باقی نیست تاخودرا به خانه خدارسانده با عجله تمام اعما ل عمره تمتع را پشت سر گذارد وبا احرام حج لبیک گویان خودرا به موقف رساند, اماآن حضرت که حدود چهارماه در مكه مانده است،عرفات ومشعرومنی وقربانگاه دیگری در نظرگرفته است، در چنين روزى با اهل بيت و ياران خود, مكه را به طرف عراق ترک می گوید، با اين كار هم به وظيفه خويش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پيغمبر (ص), يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نكرده بلكه عليه او قيام كرده است . در آن زمان که امام حسین( ع) تصمیم به حرکت به طرف کوفه گرفت برادرشان محمد بن حنفیه در مکه بود ،خدمت امام رسید ،او بیش از همه چیز نگران جان امام بود پیشنهاد های مختلفی را به ایشان ارائه نمود وبا دلسوزی تمام وی را از این حرکت منع کرد وحتی ملتمسانه از امام می خواست که به یمن یاجای دیگری برود تا از شر یزید در امان باشد لکن امام فرمودند برادرم اگر در روی کره زمین هیچ جایگا وپناه گاهی پیدا نشود ،با یزید بیعت نخواهم کرد سپس بایکدیگر خداحافظی کردند وامام حرکت خود را از مکه آغازکرد. کاروان حسینی راه خودرا به طرف کوفه ادامه می دهد از آن طرف يزيد كه خبر حركت مسلم به سوى كوفه را دريافته بود واز ناتوانی نعمان بن بشیر فرماندار وقت کوفه یا مماشات وی با فرستاده امام،و بيعت كوفيان با او آگاه شده ,واحساس می کرد کوفه از چنگ وی خارج شده است لذا عبید الله بن زياد [2] را كه از طرفداران پرمکر وفریب وباتجربه حکومت بنی امیه بودودرآن زمان فرمانداری بصره را به عهده داشت باحفظ سمت به سوی کوفه روانه کرد.
حیله اموی
ابن زیاد با حیله ونیرنگ خاصی وباصورت نقاب بسته وبه نام امام حسین( ع) وارد کوفه شد ومردمی که منتظر قدوم امام (ع) بودند با حضورگرم وشعار برضد حکومت یزیدی از وی استقبال کردند او درکنار دارالاماره چهره پلید خود را نمایان ساخت وبه مقر فرمانداری وارد شد،مردم از این برنامه منافقانه سخت در حیرت وسر گردانی قرار گرفته بودند، ابن زياد از ضعف ايمان و دو رويى و ترس مردم كوفه استفاده نمود و با تهديد وارعاب , آنان را از دور مسلم پراكنده ساخت , بزرگانی چون هانی را به قتل رسان وتعداد فراوانی از افراد مؤثرو طرفداران مسلم ونویسندگان دعوتنامه برای امام حسین (ع) را شناسائی و زندانی نمود، مسلم به تنهايى با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگفت انگیز وشجاعانه شهيد شد. از آن طرف کاروان حسینی به کوفه نزدیک می شود در بین راه خبر شهادت مسلم( ع) واوضاع کوفه را نیز مطلع شده اند قبل از رسیدن به کوفه حربن یزید ریاحی با لشکری به استعداد هزار نفر راه را بر کاروان بست وموضوع را به ابن زیاد گزارش کرد،کسب تکلیف نمود ومنتظردستوربود.
[1] - نعمان بن بشیر بن سعد خزرجی انصاری، کنیه اش ابو عبدالله بود ،در ابتدا ازمحبین اهل بیت( ص) بود پدرش، بشیر اولین فردی بود که در جریان سقیفه با ابوبکر بیعت کرد ،مادرش عمره ،دختر رواحه وخواهر عبدالله بن رواحه انصاری بود که در جنگ موته با جعفربن ابی طالب شهید شد وی بعد از قتل عثمان پیراهن خونین عثمان و نامه همسر او را به شام نزد معاویه برد و اوضاع مدینه را گزارش داد و از جمله یاران او شد. او به همراه مسلمه بن مخلد تنها انصاری بودند که در جنگ صفین مقابل علی (ع) قرارگرفتند. گفته می شود عمره زن باوفای مختار دختر وی بوده،نعمان سال ۵۳ هجری قمری قاضی دمشق شد و سپس والی یمن و بعد از معاویه به عنوان عامل یزیدبه مدت نه ماه والی کوفه گردید. نوع رفتار و حکومت او درکوفه و ماجراهایی که پس از حضورمسلم بن عقیل در کوفه پیشآمد سببشد تا یزید او را از کار برکنارکرده و عبید الله بن زیاد را به جای او بگمارد. پس از این او مدتی حاکم حمص بود. پس از مرگ یزید با عبد الله بن زبیر بیعتکرد، اما مردم حمص او را نپذیرفتند، بر او شوریدند و وی را پس از تعقیب کشتند. این ماجرا در سال ۶۵ هجری رویداد.
[2] - عبيداللّه ، فرزند زياد بن ابيه است، زياد كسى بود كه به خاطر ارتباط فراوان مردان با مادرش، كسى نتوانست نسب او را مشخص كند و نام پدر وى را ذكر كند. از اين رو، او را زياد پسر پدرش (زياد بن ابيه) مىناميدند ، مادرش، كنيزى زناكار و مجوسى به نام مرجانه، بود.که برخی اورا ایرانی می دانند، پس از عاشورا كه اسراى اهل بيت عليهمالسلام را در كوفه وارد دارالاماره كردند، حضرت زينب عليهاالسلام خطاب به ابن زياد، او را ،ابن مرجانه، خواند كه اين، اشاره به نسب ناپاك او بود،وی از سرداران مشهور اموى بود كه در سال 54 هجرى قمری از طرف معاويه به حكومت خراسان گمارده شد و در سال 56 هجری قمری از آنجا عزل و به حكمرانى بصره منصوب گرديد. پس از مرگ معاويه و روى كار آمدن يزيد و ورود مسلم بن عقيل به كوفه، با حفظ سمت، والى كوفه نيز شد و اوضاع را تحت كنترل در آورد و مسلم بن عقيل را به شهادت رساند و پس از آن، فرمان قتل سيد الشهدا (ع ) و ياران او و اسارت اهل بيت عليهمالسلام را به عمر بن سعد كه فرمانده سپاه كوفه در كربلا بودصادر کرد ، پس از مرگ یزید او ادعای خلافت کرد لکن مردم كوفه او و يارانش را از شهر بيرونكردند و در صدد انتقام گرفتن از خون شهداى كربلا برآمدند. وى كه به شام گريخته بود، در سا ل 65 هجری قمری براى خاموش ساختن انقلاب توابين به فرماندهی سلیمان بن صرد خزاعی به جنگ آنها شتافت وآنان را سرکوب کرد.سرانجام او در يكى از درگيرىها با سپاه مختار، در سال67 هجری قمری به دست ابراهیم بن مالک اشتر به هلاكت رسيد،سن اورا هنگام مرگ 39 سال ذکر کرده اند، وسرش را از بدن جدا کرده نزد مختار بردند.
منبع : کتاب یاحسین کربلا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی
وبلاگ بررود کریز
barrud.mizbanblog.com