هجرتی دوباره
هشتم ذيحجه است روز خاصی است ،روزترویه است ، روزى كه همه مردم از مكه عازم رفتن به عرفا ت ومشعرو منى هستند، احرامی دگر می بندندآماده انجام مناسک حج، و هر كس در راه مكه جا مانده ، چندساعتی بیشتر فرصت باقی نیست تاخودرا به خانه خدارسانده با عجله تمام اعما ل عمره تمتع را پشت سر گذارد وبا احرام حج لبیک گویان خودرا به موقف رساند, اماآن حضرت که حدود چهارماه در مكه مانده است،عرفات ومشعرومنی وقربانگاه دیگری در نظرگرفته است، در چنين روزى با اهل بيت و ياران خود, مكه را به طرف عراق ترک می گوید، با اين كار هم به وظيفه خويش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پيغمبر (ص), يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نكرده بلكه عليه او قيام كرده است . در آن زمان که امام حسین (ع) تصمیم به حرکت به طرف کوفه گرفت برادرشان محمد بن حنفیه در مکه بود ،خدمت امام رسید ،او بیش از همه چیز نگران جان امام بود پیشنهاد های مختلفی را به ایشان ارائه نمود وبا دلسوزی تمام وی را از این حرکت منع کرد وحتی ملتمسانه از امام می خواست که به یمن یاجای دیگری برود تا از شر یزید در امان باشد لکن امام فرمودند برادرم اگر در روی کره زمین هیچ جایگا وپناه گاهی پیدا نشود ،با یزید بیعت نخواهم کرد سپس بایکدیگر خداحافظی کردند وامام حرکت خود را از مکه آغازکرد. کاروان حسینی راه خودرا به طرف کوفه ادامه می دهد از آن طرف يزيد كه خبر حركت مسلم به سوى كوفه را دريافته بود واز ناتوانی نعمان بن بشیر فرماندار وقت کوفه یا مماشات وی با فرستاده امام،و بيعت كوفيان با او آگاه شده ,واحساس می کرد کوفه از چنگ وی خارج شده است لذا عبید الله بن زياد [1] را كه از طرفداران پرمکر وفریب وباتجربه حکومت بنی امیه بودودرآن زمان فرمانداری بصره را به عهده داشت باحفظ سمت به سوی کوفه روانه کرد.
حیله اموی
ابن زیاد با حیله ونیرنگ خاصی وباصورت نقاب بسته وبه نام امام حسین (ع) وارد کوفه شد ومردمی که منتظر قدوم امام (ع) بودند با حضورگرم وشعار برضد حکومت یزیدی از وی استقبال کردند او درکنار دارالاماره چهره پلید خود را نمایان ساخت وبه مقر فرمانداری وارد شد،مردم از این برنامه منافقانه سخت در حیرت وسر گردانی قرار گرفته بودند، ابن زياد از ضعف ايمان و دو رويى و ترس مردم كوفه استفاده نمود و با تهديد وارعاب , آنان را از دور مسلم پراكنده ساخت , بزرگانی چون هانی را به قتل رسان وتعداد فراوانی از افراد مؤثرو طرفداران مسلم ونویسندگان دعوتنامه برای امام حسین (ع) را شناسائی و زندانی نمود، مسلم به تنهايى با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگفت انگیز وشجاعانه شهيد شد. از آن طرف کاروان حسینی به کوفه نزدیک می شود در بین راه خبر شهادت مسلم (ع) واوضاع کوفه را نیز مطلع شده اند قبل از رسیدن به کوفه حربن یزید ریاحی با لشکری به استعداد هزار نفر راه را بر کاروان بست وموضوع را به ابن زیاد گزارش کرد،کسب تکلیف نمود ومنتظردستوربود.
توقف برای همیشه
حرمانع حرکت کاروان به سوی کوفه است ،اما قافله حرکت خود را به طرف کربلا ادامه داد تا سرانجام روز دوم محرم الحرام سال شصت ویک هجری قمری برای همیشه در کربلا متوقف شد، ابن زياد یکی دیگر از سردمداران حکومت یزیدی به نام عمربن سعد[2] که حکم فرمانداری ری را دریافت نموده وعازم محل مأموریت خود بود شناسائی نموده وچون نسبتا چهره موجهی در بین مردم داشت وقبول فرماندهی از طرف وی می توانست درتوجیه حضور بقیه عوام الناس دربرابر امام (ع) مفید باشد،حکم فرمانداری وی را به حالت تعلیق درآورده ومشروط به قبول فرماندهی لشکر ومقابله باامام حسین (ع) نمود،عمر بن سعد نیز باتوجیهاتی وبه عشق تصدی ملک ری ، پذیرفت وعازم کربلا شد،ابن زیاد مردم دو رو و خيانتكار و بي ايمان آن روز كوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت , و كار به جايى رسيد كه عده اى از همان كسانى كه براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشيدند ودر رکاب عمربن سعد وسایر فرماندهان آماده نبرد با امام حسین (ع) شدند، مذاکراتی بین عمر بن سعد وامام حسین( ع) در کربلا نقل شده است ،تا اینکه آخرین فرمانده شمربن ذی الجوشن [3] بود که بالشکرش روز تاسوعا نهم محرم الحرام به نیروهای عمر بن سعد ملحق شد ،ودستور آغاز جنگ ودر صورت تعلل عمربن سعد.فرمان عزل وی وتصدی فرماندهی کل نیروها را باخود همراه داشت ، پس از ورود درهمان عصر روز نهم اعلام جنگ دادند لکن امام حسین( ع) آن شب را برا ی پرداختن به عبادت ونماز و وصیت مهلت خواستند وصبح روز عاشورا این جنگ نابرابر آغاز شد،وشهادت حضرت ابا عبدالله الحسین( ع)را پس از11 سال امامت درسن 57 سالگی به همراه یاران باوفایش رقم زد .وننگ ابدی بر پیشانی بنی امیه ویزید وهمه ظالمین تاریخ را در پی داشت .و جهت زنده نگه داشتن این حادثه عظیم ،از همان اوان شهادتش تا كنون , دوستان و شيعيانش , و همه آنان كه به شرافت و عظمت انسان ارج مي گذارند, همه ساله سالروز قيام و شهادتش را با سياهپوشى و عزادارى محترم مي شمارند, و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز ميدارند. پيشوايان معصوم مانیز همواره به واقعه كربلا و زنده نگه داشتن آن عنايتى خاص داشتند. غير از اين كه خود به زيارت مرقدش مي شتافتند و عزايش را بر پا مي نمودند، در فضيلت عزادارى و محزون بودن براى آن بزرگوار, گفتارهاى متعددى ايراد فرموده اند.
[1] - عبيداللّه ، فرزند زياد بن ابيه است، زياد كسى بود كه به خاطر ارتباط فراوان مردان با مادرش، كسى نتوانست نسب او را مشخص كند و نام پدر وى را ذكر كند. از اين رو، او را زياد پسر پدرش (زياد بن ابيه) مىناميدند ، مادرش، كنيزى زناكار و مجوسى به نام مرجانه، بود.که برخی اورا ایرانی می دانند، پس از عاشورا كه اسراى اهل بيت عليهمالسلام را در كوفه وارد دارالاماره كردند، حضرت زينب عليهاالسلام خطاب به ابن زياد، او را ،ابن مرجانه، خواند كه اين، اشاره به نسب ناپاك او بود،وی از سرداران مشهور اموى بود كه در سال 54 هجرى قمری از طرف معاويه به حكومت خراسان گمارده شد و در سال 56 هجری قمری از آنجا عزل و به حكمرانى بصره منصوب گرديد. پس از مرگ معاويه و روى كار آمدن يزيد و ورود مسلم بن عقيل به كوفه، با حفظ سمت، والى كوفه نيز شد و اوضاع را تحت كنترل در آورد و مسلم بن عقيل را به شهادت رساند و پس از آن، فرمان قتل سيد الشهدا( ع ) و ياران او و اسارت اهل بيت عليهمالسلام را به عمر بن سعد كه فرمانده سپاه كوفه در كربلا بودصادر کرد ، پس از مرگ یزید او ادعای خلافت کرد لکن مردم كوفه او و يارانش را از شهر بيرونكردند و در صدد انتقام گرفتن از خون شهداى كربلا برآمدند. وى كه به شام گريخته بود، در سا ل 65 هجری قمری براى خاموش ساختن انقلاب توابين به فرماندهی سلیمان بن صرد خزاعی به جنگ آنها شتافت وآنان را سرکوب کرد.سرانجام او در يكى از درگيرىها با سپاه مختار، در سال67 هجری قمری به دست ابراهیم بن مالک اشتر به هلاكت رسيد،سن اورا هنگام مرگ 39 سال ذکر کرده اند، وسرش را از بدن جدا کرده نزد مختار بردند.
[2] - عمر بن سعد بن ابی وقاص پدرش به عقیده اهل سنت یکی از افراد عشره مبشره است یعنی کسانی که پیامبر (ص) به آنها وعده بهشت داده بود،وی در نبرد قادسیه درزمان خلیفه دوم فرمانده سپاه اسلام بود وبا شکست رستم فرخ زاد ،ایران وعراق به دست وی فتح گردیده است . عمربن سعد در زمان حکومت یزید توسط ابن زیاد به حکومت ری برگزیده شد لکن قبل از عزیمت وی به محل حکومت جدید ابن زیاد،اورا مناسب ترین فرد برای مقابله با امام حسین( ع) تشخیص داد لذا حکم اورا مشروط به پذیرش فرماندهی سپاه کربلا نمود. عمر سعد به خاطر حب ریاست این مأموریت را پذیرفت ، درمورد تعداد سپاه كوفه اختلاف فراوانی وجود دارد ،برخی تعدادنیروهای کوفه را 33 هزار نفر ذکرنموده اند: عمر سعد با 6000، سنان با 4000، عروه بن قيس با 4000 ، شمر با 4000، شيث بن ربعي با 4000 و آنچه كه بعد اضافه شدند، يزيد بن ركاب كلبي با 2000، حصين بن نمير با 4000، مازني با 3000، نصر زماني با 2000 نفروبرخی مجموع نیروها را 12000 نفر وعدد رقم های دیگری نیز ذکر شده است. او دهم محرم سال شصت ویک هجری به حسین (ع) و یارانش حمله کرد و بیش از هفتاد تن از آنان را شهید کرد وزن وفرزندان را به اسارت گرفت واموال آنهارا غارت کرد. وگزارش آن را تقدیم ابن زیاد کرد،اما پس از حادثه کربلا با وجود اصرار ابن زیاد، یزید حکومت ری را به او نداد و عمر بن سعد از کار خویش پشیمان شد وی که شوهر خواهر مختار نیزبود تا زمان قیام مختارخانه نشین شد.و سرانجام درسال ۶۶ هجری در کوفه به دست لشکریان مختار ثقفی کشته شد .
[3] - شمر بن ذی الجوشن از قبیله بنی کلاب است هرچندفاطمه کلابیه مادر حضرت ابوالفضل( ع) نیز از همان قبیله است لکن هیچ نسبت فامیلی نزدیک بین آنها وجود ندارد، گفته شده است که پدروی به دليل سينهي متورم و زره مانندش ویا بعلت اینکه اولین مرد عربی بوده که زره پوشیده به ذيالجوشن ملقب شده است وی از شاميان ساكن كوفه بودوپس از فتح مکه، اسلام آورده است ،او محضر رسول اکرم (ص) را درك كرده بود و از اصحاب آن جناب به شمار ميرفت. از مادر شمر به پلیدی یاد کردهاند، تا جایی که گفتهاند وی هنگام جابهجایی گوسفندانش، به گناه آلوده شد و شمر از را ه نامشروع به دنیا آمد امام حسین (ع ) نیز در واقعه کربلا، شمر راپسر زن بزچران خطاب کرده است . شمر روحيهي جاه طلبی و فرصتطلبي داشت و به همین دليل در عرصههاي گوناگون تاريخ اسلام حاضر بود، شمر به دلیل شرایط سنی در دوران حكومت خلفا نقش چنداني نداشت با آمدن حضرت علی( ع) به کوفه شمر دركاب علي(ع) بود ودر جنگ صفین اورا یاری کردو به سختي مجروح شد، به گونهاي كه شمشير، استخوان پيشاني وي را شكافت وآثار آن تاآخر باقی بود، لکن پس از جنگ صفين با روي آوردن به امويان، به طور آشكار در صف مخالفان خاندان عصمت و طهارت(ع) ودرکنار معاویه قرار گرفت .با شهادت حضرت علي(ع)، شمر را در ركاب امام مجتبی( ع) در برابر معاويه ميبينيم. در واقعه کربلا از سران اصلی سپاه عمر سعدو قاتل اصلی امام حسین( ع) بود. در آخرین ساعتهای روز دهم محرم، زمانی که حسین (ع ) جراحتهای زیادی در سر و بدن داشت، شمر، با چکمه و خنجر برهنه بر سینه او نشست و سر او را از تن جدا کرد. پس از بازگشت اهل بیت( ع ) به مدینه شمر نیز با پایان یافتن مأموریتش به کوفه بازگشت. گفته شده است که اونماز میخواند و از خداوند طلب بخشش میکرد و در توجیه شرکت در قتل امام حسین (ع) میگفت که از امرای خود فرمان بر داری کرده است سرانجام در سال 66 هجری قمری، درقیام مختارازوی انتقام گرفته شد واورا به هلاکت رساندند وسر از بدنش جداکردند.
منبع : کتاب "یا حسین کربلا "نوشته حجت الا سلام والمسلمین علی اسماعیلی کریزی
barrud.rasekhoonblog.com
وبلاگ"چشمه سلطان ولی کریز"