کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان


معرفی سردار شهید محمد علی صادقی طرقی (به مناسبت روز پاسدار)
 

تصویر شهید کد شهید: 6522188 تاریخ تولد : 1338/01/03
نام : محمدعلی‌ محل تولد : کاشمر
نام خانوادگی : صادقی‌ ط‌رقی‌ تاریخ شهادت : 1365/10/19
نام پدر : عبداله‌ مکان شهادت : خرمشهر
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : جنوب غرب
شغل : پاسدار انقلاب اسلامی یگان خدمتی : تیپ21امامرضا
گروه مربوط : سرداران شهرستان‌ها
نوع عضویت : فرمانده هان رده دو مسئولیت : فرمانده‌گردان‌
گلزار :  
 
 
زندگی نامه شهید
محمد علی صادقی طرقی در فروردین سال 1338 ه ش در روستای کریز دربخش کوهسرخ در شهرستان کاشمر به دنیا آمد .او دوره ابتدایی را در زادگاهش گذراند .
 
به ادامه مطلب مراجعه کنید
 
 

 


.در همین دوران بود که یک روز در دبستان عکس شاه را پاره کرده بود، آموزگار گفت :اگر کسی نگوید که چه کسی این کار را کرده است ، همه را تنبیه می کنم .«محمد علی» بلند شد و اعلام کرد که او چنین کاری کرده است .
آموزگار با مشاهده شهامت دانش آموز کسی را تنبیه نکرد و حتی او را تشویق و تحسین کرد و به جرات او آفرین گفت ؛ ولی خواست که یک بار دیگر تکرار نشود .
چند سال بعد در جشن مدرسه ، عکس شاه و کتابها را به زمین ریخت و ماموران پاسگاه ژاندارمری او را یک شبانه روز بازداشت و سپس آزاد کردند .
پس از دوره ابتدایی در کارهای کشاورزی به کمک پدر شتافت .پسر عمه «محمد علی» در تهران راننده یک مامور ساواکی بود .با کمک او در یک مرغداری نزدیک «تهران» به کار پرداخت .کارگری در مرغداری موقعیتی برایش فراهم آورد تا به کمک پسر عمه اش و آشنایان محدودشان به دنبال تهیه عکس ، نوار و اعلامیه امام خمینی باشد .
«علیرضا» از «محمد علی» می گوید :در مرغداری کار می کردیم . محمد علی برای آوردن دان مرغ به شهر رفت .اول اعلامیه ها را تحویل می گرفت ، داخل کیسه دان می گذاشت و به مرغداری می آمد و بعد از نیمه شب با رفتن به تهران آنها را توزیع می کرد .
محمد علی در جهت انجام سنت نبوی با خانم فاطمه راد پیمان ازدواج بست که ثمره آن چهار فرزند دختر و پسر به نام محمد ، زهرا ، سمیه و میثم می باشند . وی به فرزند دختر علاقمند بود و آنان را فرشته الهی می نامید .
گر چه محمد علی برای کار به تهران رفته بود ؛ ولی هیچگاه از خانواده و روستایش غفلت نکرد و به فکر انقلاب بود ،وی اولین بار عکس امام را به روستا آورد و در میان مردم توزیع کرد .
محمد علی در پایین آوردن مجسمه شاه در میدان مرکزی کاشمر نقش داشت و از عوامل اصلی بود .در تشویق و تحریک روستاییان در پخت نان برای تظاهرات مشهد پیشگام بود .با بلندگو از مردم استمداد جست و نان های پخت سه روز را با کامیون یکی از آشنایان به مشهد برد که مامورین او را دستگیر و پس از بازجویی و شکنجه جسمی و روحی در خیابان رهایش کردند .
وی با تشکیل سپاه به توصیه پسر عمه و دوستانش به خیل سبز پوشان سپاه پیوست .پس از مدتی به مشهد منتقل گردید و به سپاه کاشمر آمد .در مرداد 1358 به «سقز» رفت و در مقابله با منافقان و اشرار فرمانده گروهان بود. 
از سقز به «سنندج» رفت و در خرداد سال 1359 به «کاشمر» برگشت و در پادگان آموزشی مربی تاکتیک شد .
او طی سال 1360 در حفاظت بیت امام خدمت کرد و خاطره شبی که حضرت امام با یک لیوان چای و پیش دستی میوه در یک سینی به پشت بام آمده بودند و از او که در حال نگهبانی بوده است پذیرایی کرده بودند هرگز از یاد نمی برد .
پس از بازگشت از «جماران» به تیپ هجده جواد الائمه اعزام شد و تا تیر 1361 معاون فرمانده گردان یاسین بود .سال بعد از آن چهار ماه در« لبنان» به آموزش نظامی نیروهای حزب الله مشغول بود .
او حدود یک سال مسئول واحد بسیج سپاه «کاشمر» بود که در انجام دادن امور بسیج و وظایف محوله شب و روز نمی شناخت .وی در تمام روستاهای شهرستان و مساجد شهر کاشمر برای جذب نیرو سخنرانی می کرد .
مسئولیت هایش هیچگاه مانع حضورش در جبهه نبرد نگردید . در بیشتر عملیات جنگ تحمیلی شرکت و فعالیت داشت .
 

جسارت ، شهادمت و شجاعت محمد علی صادقی مثال زدنی بود .


همرزمانش به دلیری و نترس بودنش به دیده تحسین و تمجید می نگریستند .
نام «محمدعلی صادقی» با نام گردان کوثر گره خورده بود و در بین رزمندگان معروف بود که گردان کوثر به دهان شیر هم می رود .روزی محمد یزدانی در جلسه ای با شنیدن جمله یاد شده با خوش ذوقی گفت :راست است که گردان کوثر به دهان شیر هم می رود ؛ ولی شیر هم روزی دهانش را خواهد بست .
منبع:"افلاکیان خاکی"نوشته ی علی اکبر نخعی،نشر کنگره ی بزرگداشت سرداران و23000شهید خراسان-1384
 

 
 
وصیت نامه شهید

بسم الله الرحمن الرحیم

انّا لله و انّا الیه راجعون

شکر می کنم خدای بزرگ را که به من توانایی و جسم سالم عطا فرمود تا بتوانم در راه اسلام با دشمنان قرآن با کافران بجنگم .

اینجانب محمد علی صادقی فرزند عبدالله از روستای کریز کوهسرخ از روی اختیار و با رضایت کامل و آرامش قلب این وصیت نامه را می نویسم . من به انقلاب اسلامی ایران و مکتب الهی و رهبری امام امت و خط و مشی سیاسی ایشان و انقلاب در جهت رواج اسلام و آئین مقدس الهی ایمان دارم و شهادت که نهایت آروزی هر مسلمان مؤمن و متعهد است با آغوش باز پذیرایم . ملتهای دنیا بدانند که ما با روحی آزاد ، با چشمانی باز ، با گوشی شنوا ، با اراده خودمان برای رضای خدا و پیروی از اسلام عزیز و سربلندی امام امت که همانا سربلندی اسلام است و برای در هم کوبیدن کاخهای سر به فلک کشیده و برای آزادی مسلمانان در بند زندانهای یهودیان پا به میدان نبرد می گذاریم و به یاری خداوند متعال تا رفع فتنه در جهان دست از جنگ و نبرد بر نمی داریم ما پیرو حضرت امام حسین (ع) هستیم و به قول امام مانند ایشان قیام کردیم و همانند ایشان به شهادت می رسیم . خدایا تو را شکر و سپاس می گویم که بر ما منت نهادی و این چنین رهبری را بعد از گذشت قرنها بر ما وارد کردی تا از گمراهی به نور هدایت شویم بار پروردگارا ما را شکر گذار نعمت عظما قرار بده و توفیق خدمت در جبه هاب نور را به ما عنایت فرما . بار خدای من با کوله بار سنگین به طرف تو حرکت می کنم . من اختیار از خودم ندارم هر زمانی که صلاح دانستی این چند قطره خون کثیف را به درگاهت از من بپذیر . پروردگارا مدتها است که در جبهه هستم و دوستان و رفقایم یکی یکی از کنارم رفتن و من دارم رنج می برم که سعادت شهادت برای هر انسانی نیست ولی کرم شما بی کران است .

قومان و دوستان حزب الهی،همه شما آگاهید و می دانید که مسلمان مسئولیت زیادی دارد و تمام حرکتها زیر ذرّبین پروردگار است باید مو اظب باشیم که ریاستها،قدرتها و زرق وبرق دنیا گولمان نزند.امروز حجت بر همه تمام است.124هزار پیامبر برای انسان کردن ما آمدن و بعد از آنکه امام امت می فرمایند جبهه امروز از اهم واجبات است و هیچ چیز نمیتواند مانع از جبهه رفتن شود.دیگر توجیه کردن سر خودمان را کلاه می گذاریم .برادران عزیز  در هر زمان عمر و عاص هست،منافق هست ،کار شکن است ،همه نوع انسان هست ،در کشور در موقعیت بسیار حساس قرار گرفته ایم امتحان خدا فرا رسیده ،خوشا به حال آنهایی که در امتحان قبول شوند.برادران حزب الله انتظار این را نداشته باشیم و کار را به جایی نرسانیم که امام امت آن پیر مرد 80ساله عصایش را بردارد و به طرف جبهه حرکت کند که بعد روز قیامت نه جواب خدا را خواهیم داشت هم اینکه نسلهای آینده بیایند و بر ما لعنت بگویند.در تمام میان قشرها انسان نا باب هست.حرکت اینها باعث دل سردی شما نشود،بگذارید تا اینها غرق در دنیا شوند.آیا اینها در دنیا خواهند ماند ؟نه،همه می میرند.اما خوشا به حال آنهایی که زیبا رفتند و میروند.امروز آن روحانی که در حوزه دارد درس فقه می خواند نمیتواند عذر بیاورد.نه دانشگاهی ،نه معلّم و نه کشاورز،هیچ کس دلیلی ندارد.تمام سنگرهای پشت خط با پیام امام جمع شد و خوب هم شد تا خودمان را بهتر بشناسیم،ما آرزو داشتیم در زمان امام حسین (ع) باشیم خداوند منّت گذاشت نصیبمان کرد آن زمان را.

سخنی کوتاه با پدر و مادرم:

امیدوارم که مرا ببخشید و حلال کنید.خوبی های شما به هیچ عنوان برای من قابل جبران نیست و از عهده من خارج است،با چه زحمتی مـرا بزرگ کـردید  اما در طول 7سـال جنگ هیچ موقع از رفتن من به جبهه جلوگیری نکردید.شما ان شاء الله در پیشگاه حضرت زهرا (علیه اسلام)رو سفید هستید که فرزندتان به خواست نائب برحق حضرت زهرا (س) جواب مثبت گفت . پدر و مادر مهربانم بعد از شهادتم ابراز ناراحتی نکنید چون من راه خوبی را انتخاب کرده ام و امیدوارم که پرچم به خون افتاده ام را برادرانم بردارند و در جبهه های نور حاضر شوند که می دانم سر پیچی نمی کنند اما خواهران عزیزم می دانم که داغ برادر سخت است اما تحملش هم در این راه بسیار آسان است حضرت زینب (س) چقدر علاقه داشت به حضرت امام حسین (ع) اما چون برای رضای خدا بود به آسانی تحمل کرد و پیامش را هم به تمام جهان رسانید . امیدوارم که درس گرفته باشید از مکتب این بی بی بزرگوار سخنی چند با همسرم امیدوارم که مرا حلال کنید و ببخشید که نتوانستم زندگی را برایت فراهم کنم که باعث آسایش شما و فرزندانم باشد و از اینکه من نمی توانستم به زندگی ام برسم ، نه اینکه خدای ناخواسته در رابطه با شما بی تفاوت بودم آن چیزی که باعث می شد که من کم تر به زندگی ام برسم بار مسئولیتی بود که بر دوشم سنگینی می کرد .

امیدوارم که فرزندانم را با سواد کنید و خوب تربیت کنید تا بتوانند درک کنند که ما برای چه قیام کرده ایم و اینکه بهتر بتوانند برای ملت محروم و اسلام خدمت کنند . اولیای من ، من از شما می خواهم که همیشه به یاد خداوند متعال باشید که به یاد خدا بودن دوای همه درد ها و شفای قلبها می باشد .

در آخر از همه افرادی که مرا می شناسند طلب عفو و بخشش می کنم شکر کنید خداوندی را که منت گذاشت و برایمان این چنین رهبری را عنایت فرمود .

همه شما را به خدا می سپارم .      

12/8/1365   

 

 

 

 محمد علی صادقی

 

barrud.rasekhoonblog.com

 

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

وبلاگ"بررودکریز"

 

barrud.mizbanblog.com

 

 

 

 

 

 

 






[ پنج شنبه 17 دی 1394  ] [ 6:40 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4058466 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب