ناگفته های شهادت سردار شوشتری

پرده اول: سرنوشتی که یک لحظه تغییر کرد
فرماندهان ارشد سپاه از جمله فرمانده کل سپاه پاسداران سردار عزیز جعفری برای تودیع و معارفه فرمانده ارشد جدید جنوب شرق و قرارگاه قدس به زاهدان آمده بودند. تعداد زیادی از مردم، فرماندهان نظامی، سران طوایف، مسوولین ارشد استانی و... در سالن مورد نظر جمع بودند.
سردار جعفری به یکباره می گوید تصمیمش عوض شده و می خواهد بهجای سردار خضرایی، آقای شوشتری را معرفی کند. همراهان می گویند که دیگر فرصتی نیست. عزیز جعفری می گوید از خود شوشتری بپرسیم. سردار شوشتری دستهایش را به علامت کسب اجازه برای سخن گفتن بالا می کند ولی به یکباره رها می کند و می گوید هرچه شما امر کنید، قبول می کنم، موافقم!
چند روز بعد؛ وقتی از سردار شوشتری ماجرای دست بلند کردنش را پرسیدند، گفت: دستم را بلند کردم که بگویم من مشکل دارم، اجازه بدهید خود سردار خضرایی باشد. من هنوز خانواده ام در مشهد هستند. اما یک حسی در درونم گفت از امام رضا خجالت نمی کشی؟ او مشکلات تو را حل می کند، قبول کن. لذا دستم را سریع پایین آوردم و مخالفتی نکردم.
پرده دوم: خدمتگزاری شبانه روزی سردار 61 ساله
فروردین ماه سال 88 شهید شوشتری ضمن حفظ سمت جانشینی نیروی زمینی سپاه مأموریت خود را در سیستان وبلوچستان آغاز می کند. او که پیش از این در مناطق مرزی مانند کردستان و غرب کشور سالها فرماندهی کرده است، کار در مرزهای شرقی را هم بهخوبی بلد است. شبانه روزی فعالیت و تلاش می کند.
تمام فکر سردار این شده بود تا ناامنی های جنوب شرق را تبدیل به امنیت پایدار کند. برای این کار، مهمترین روش را واگذاری امنیت جنوب شرق كشور به مردم خود آن منطقه می دانست و می گفت تنها دادن سلاح کافی نیست بلکه باید به مردم این منطقه برای رفع مشکلاتشان در ابعاد مختلف نقش های پررنگ داد.
امروز برای شهید شدن بیشتر آماده هستیم، چون آن روز یک آرزوهایی توی دلمان بود، اما امروز همه آرزوهایمان تمام شده. امروز برای شهادت از هر روزی آماده تر هستیم
در کنار این موضوع، مسائلی همچون محرومیت زدایی، دیدار با سران طوایف و برپایی بیمارستان های صحرایی را به صورت دوره ای و مرتب دنبال میكرد. چه بسیار مردم محرومی که هزینه درمان خود را نداشتند و به صورت رایگان در این بیمارستان های صحرایی درمان شدند.
این اقدامات خالصانه موجب شد که خیلی زود نام سردار "نورعلی" در منطقه طنین انداز شود. باور بعضی ها نمیشد كه یک سردار 61 ساله اینقدر انرژی داشته باشد.

سردار شوشتری تنها وقتش را به دیدار سران طوایف و جلسات امنیتی کلان اختصاص نمی داد. هر زمانی که فرصتی پیش می آمد، خودش مستقیم به مناطق محروم می رفت و حتی برای ایجاد اشتغال جوانان آن منطقه دست بهکار میشد.
ارتباطش چنان با مردم صمیمی شده بود که خیلی از آنها حتی شماره موبایل شخصی او را هم داشتند و هروقت با مشکلی برخورد می کردند، مستقیما به خود او زنگ می زدند و او هم صمیمانه جوابشان را می داد و مشکلشان را پیگیری می کرد.
یکبار در یکی از مناطق بلوچستان نام بیش از 300 زن بلوچ را به او دادند که بیسرپرست شده بودند. در بلوچستان تعداد زیادی از ازدواج ها ثبت نمی شوند، زنان پس از طلاق یا فوت همسرشان از بسیاری خدمات از جمله بیمه و... محروم می مانند. سردار، بیمه این زنان را خود شخصا پیگیری کرد و به مسئولین استانی می گفت نیاز به آوردن مدرک نیست و پس از آن هم تمام آنها را تحت پوشش کمیته امداد قرار داد.
سردار بهاینجا نیز اكتفا نكرد و دستور داد تا برای آنها اشتغال ایجاد شود. بعد از شهادت شوشتری برخی از همان زنان می گفتند که دوباره ما بی سرپرست شدیم و بچه هایمان یتیم. سردار حتی برای خانواده اعدامیان هم كار میكرد و میگفت اگر كسی اعدام شده، خانواده او چه گناهی كرده است؟ به خانواده فقرا سركشی كرده و مشكلات آنها را برطرف میكرد، به طوری كه بعد از شهادت ایشان در هر روستایی تا اسم سردار شوشتری آورده میشود، مردم غصهدار می شوند.
پرده چهارم: سنگ اندازیها شروع میشود
با آمدن سردار، برخی جریانهای وهابی در منطقه شروع به تبلیغات مسموم علیه وی کردند و تلاش می کردند که مردم بلوچ را از او دور کنند. ولی صداقت سردار کار را به جایی رساند که برخی از سران طوایف را که سالها بود باهم درگیر بودند، با واسطهگری سردار با هم آشتی کردند. برای همین بود که عوامل استکبار تنها گزینه باقی مانده در مواجهه با سردار شوشتری را ترور وی قرار دادند.
عامل انتحاری ریگی که قبلا به جرم حمل کراک و دزدی دستگیر شده بود و صبح زود از پاکستان برای اقدام تروریستی به همایش آمده بود نیز خود را در میان حصیر بافها پنهان کرده بود که ناگهان صدای مهیبی همه را در بهت فرو برد. هرکسی به گوشه ای پرتاب شد. پیرمرد و کودک خردسال جنازههایشان تکه تکه شد
پرده پنجم: گزارش چند ماه خدمت
روز قبل از حادثه، در تهران به دفتر فرمانده نیروی زمینی سپاه رفت، گزارش اقداماتش را با حزن و اندوه خاصی می داد، می گفت، آقای اسدی! در بلوچستان عده ای نان خوردن هم ندارند. خیلی از کسانی که قاچاقچی هستند، به دلیل فقر مالی است. او ادامه داد که سپاه در این منطقه تمام قد وارد میدان شده و به بسیاری از مشکلات منطقه رسیدگی کرده از مسائل بهداشتی تا امنیتی؛ ا لآن وضع استان بسیار مطلوب شده است، گزارش که تمام شد، گفت ولی این استان آینده خیلی بهتری هم خواهد داشت.

احمد کاظمی که از غرب آمد و فرمانده نیروی زمینی سپاه شد، شوشتری را نیز با خود آورد و به عنوان جانشین خود منصوب کرد. پس از شهادت کاظمی، شوشتری حالات عجیبی داشت، گویا خودش نیز میدانست که بعد از احمد کاظمی نوبت اوست. یکبار در گعدهی دوستانهای گفت: "از خدا خواسته ام اینجا -بلوچستان- محل شهادتم شود و دلم گواهی می دهد که خداوند آرزوی مرا برآورده خواهد کرد. بعد از احمد کاظمی و دیگر یاران، من تنها شده ام و به همین خاطر انتظار شهادتم را می کشم. امیدوارم خداوند با شهادت من، مشکلات این منطقه و معضلات آن را حل کند." حرف هایش بهگونه ای بود که می دانستیم همینطور خواهد شد.
پرده هفتم: آخرین سخنرانی قبل از شهادت
قبل از آخرین همایش که قرار بود در پیشین برگزار شود، در جلسه ای با حضور برخی از سران طوایف و معتمدین سیستان و بلوچستان گفت: "اگر امروز هم هر دیوانه و هر ابلهی دستش به این کشور دراز شود، دستش را قطع می کنیم. ما همان آدم ها هستیم و با همان انگیزه و همان اراده. حالا درست است که موهایمان سپید شده است، اما امروز برای شهید شدن بیشتر آماده هستیم، چون آن روز یک آرزوهایی توی دلمان بود، اما امروز همه آرزوهایمان تمام شده. امروز برای شهادت از هر روزی آماده تر هستیم."
پرده هشتم: سفر آخر
مشهد که بود خادم حرم امام رضا هم شد. یکبار یکی از خادمین به او گفته بود "من چند سالی در سیستان و بلوچستان بوده ام و به لحاظ محرومیت با هیچ جای ایران قابل قیاس نیست، بهتر است که دیگر از خدمت کردن دست بکشید و بیایید مشهد و استراحت کنید، سردار هم جواب داده بود: نه!، الان خدمت کردن در سیستان و بلوچستان لازم است و باید به مردم محروم این استان خدمت کرد."
برای آخرین بار که در سفر آخرش برای خادمی حرم امام رضا مشهد آمده بود، به یکی از خادمین گفته بود که شاید این آخرین کشیک من دم در طلای حرم باشد!
پرده آخر: ساعت پرواز 9 صبح
محل همایش بعدی، منطقه پیشین بلوچستان بود. شب قبل از حادثه تروریستی پیشین برخی از بلوچها تابلوهایی با شعارهای "ای رهبر آزاده آمادهایم، آماده"، "ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند"، در سالن همایش نصب کردند و معتقد بودند که این شعارهای ملی و مذهبی ماست و ما به حمایت رهبری زنده هستیم. برخی از برادران پاسدار گفتند در محل همایش با توجه به اوضاع امنیتی یک ایست بازرسی برپا کنیم ولی این کار را نکردند زیرا شوشتری همه برنامهها را به خود مردم واگذار کرده بود و هیچ دخالتی نداشت و اینبار هم با ایست بازرسی مخالفت کرد و گفت: این کار را نکنید و بگذارید مردم بلوچ خودشان کارها را بكنند.

عقربه های ساعت، 9 صبح را نشان می داد که شوشتری وارد محل برگزاری همایش شد و در ابتدای کار به قسمتی رفت که تعدادی از بلوچ ها در حال حصیر بافی بودند. یک پیرمرد به همراه نوه خردسالش هم در میان حصیربافها بودند. عامل انتحاری ریگی که قبلا به جرم حمل کراک و دزدی دستگیر شده بود و صبح زود از پاکستان برای اقدام تروریستی به همایش آمده بود نیز خود را در میان حصیر بافها پنهان کرده بود که ناگهان صدای مهیبی همه را در بهت فرو برد. هرکسی به گوشه ای پرتاب شد. پیرمرد و کودک خردسال جنازههایشان تکه تکه شد.
برخی افراد که کمی از شوک خارج شده بودند، به دنبال شهید شوشتری می گشتند. سردار کمی حالت نشسته به خود گرفته بود با همان حال شهادتین را به زبان جاری می کرد و لحظاتی بعد هم به همرزمان شهیدش کاظمی، باکری و برونسی پیوست.
چهل پله بعد از ملاقات خدا
چهلمین روز شهادت شهدای وحدت

26 مهر 88 بود که خبری تلخ به سرعت در رسانه ها منتشر شد و اکنون چهل روز گذشت؛ به همین سرعت! چهل روز گذشت از خبری تلخ ، چهل روز از شهادت شهدای وحدت سردار شهید نورعلی شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه و سردار شهید رجب علی محمد زاده فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان و جمعی از سران طوایف و مردم ، در حمله تروریستی به همایش سران طوایف در شهرستان سرباز گذشت. هنوز باور نمی کنم که دیگر نمی توان شوشتری و محمد زاده را دید. نمی دانم شاید هم اصلا باورم نشود شوشتری و محمد زاده به آرزوی خود که همان شهادت بود رسیدند و ما ماندیم و این دنیای فانی... یا شایسته تر این که به قول شهید آوینی، آن ها مانده اند و زمان ما را با خود برده است .
شهید شوشتری
شهید شوشتری حداقل 7 بار مجروح شده .
شهید بزرگوار سرلشکر پاسدار نورعلی شوشتری انسانی بود که خود را بر اساس ارزش هایی که حضرت امام (ره) تعیین کرده بودند، تربیت کرده و رشد داده و در این مسیر راه تعالی را هم طی کرده بود.وی انسانی بود که واقعا دارای نفس مطمئنه بود در سخت ترین شرایط جنگ که ما خدمت وی بودیم، هم چون عملیات کربلای 5، واقعا مثل یک کوه استوار در مقابل دشمن، هدایت صحنه های نبرد را بر عهده داشت. سردار شوشتری مستحکم در برابر دشمن می ایستاد اما در جمع دوستان از اخلاق بسیار خوشی برخوردار بود.او در کل بین بسیجیان، رزمندگان و سربازان به یک انسان دارای اخلاق و منش عالی اشتهار داشت. از نظر رفتار، فرد بسیار مودبی بود و افراد، ناخود آگاه نسبت به وی احساس احترام می کردند.دلیل اینکه او فرمانده شد، این بود که افرادی که دورش جمع بودند، وی را به عنوان یک فرمانده قبول داشتند و تمام سلسله مراتب فرماندهی، واقعا به ایشان احترام می گذاشتند و او را قبول داشتند.
قطعا خون این شهید باعث وحدت، هم دلی و یکپارچگی بیشتر امت و اقشار ملت خواهد بود. قطعا دشمنان بدانند که راه شهید شوشتری بسته نیست.
در طراحی ها و برنامه ریزی ها فرد بسیار مدیر و مبتکری بود. مسائل را از همه جنبه ها نگاه می کرد.این طور نبود که یک زاویه کار را ببیند ، فردی جامع نگر بود. لذا در عملیات های مختلف طراحی هایشان دقیق و موفق بود و نه تنها در عملیات رزمی بلکه در سایر عرصه ها نیز که وارد می شد، فرد موفقی بود.شوشتری بسیار شجاع بود، در عملیات های مختلف حداقل 7 بار مجروح شده و جانباز انقلاب اسلامی بود. با این که عمری از او گذشته بود؛ شجاعت درونی اش کاملا محفوظ بود و لذا هرجا که برای انقلاب اسلامی خطری وجود داشت؛ در خط مقدم بود و در پیشبرد اهداف مقدس امام (ره) و مقام معظم رهبری، سربازی پاک باز بود که در همه صحنه ها حضور می یافت و در همین مسیر بود که خود عاشقانه پذیرفت که علاوه بر مسئولیت جانشینی نیروی زمینی سپاه، مسئولیت فرماندهی قرارگاه قدس سپاه را بر عهده بگیرد و مجددا در دل بیابان ها برود و برای امنیت این کشور جان فشانی کند و بالاخره در همین راه نیز جان خود را به عنوان ارزشمندترین سرمایه وجودش تقدیم ملت شریف ایران کرد.واقعا زندگی با سعادت و درخشانی داشت تمام مقاطع زندگی سردار شوشتری سرشار از خدمت، ایثار و جهاد بود و با سعادت از دنیا رفت.
دشمنان بدانند که راه شهید شوشتری بسته نیست .
مأموریت اخیری که به شهید شوشتری داده بودند، برای تحکیم وحدت بین شیعه و سنی، وحدت بین آحاد اقشار ملت ایران در سیستان و بلوچستان (که یک استان بسیار حساس و مرزی و از لحاظ استراتژیک بسیار با اهمیت است)؛ وی مأموریت داشت که با برپایی همایش بین شیعه و سنی در سیستان و بلوچستان بود آن هم در نقطه مرزی پیشین، با کمال اخلاص و اعتقاد قلبی کار را انجام دهد.

قطعا خون این شهید باعث وحدت، هم دلی و یکپارچگی بیشتر امت و اقشار ملت خواهد بود. قطعا دشمنان بدانند که راه شهید شوشتری بسته نیست.
بارزترین خصوصیات اخلاقی شهید شوشتری اخلاص، ایمان، تکیه بر قابلیت ها و ظرفیت های مردمی در برقراری امنیت برای کشور بود. بر استفاده از ظرفیت های مردمی بسیار تأکید داشت و لذا شهید وحدت ملی هم شد، دیدگاه وی، مردمی بود و بدون هیچ ملاحظات امنیتی در میان مردم، سران و قبایل بود.
اگر شوشتری نبود طرح مجموعه قبور شهدای گمنام در کوهسنگی محقق نمی شد .
فرماندهان بزرگ جنگ، بعضی عملیات ها را مدیون شهید شوشتری اند و شجاعت، دلاوری و مقاومت و ایستادگی ایشان زبانزد است. پس از دفاع مقدس هم با شناختی که از شرایط کشور داشت، در مسیر سازندگی، طرح های بزرگی را اجرا کرد. البته در کشور طرح های زیادی اجرا کرد، اما خراسان در روند توسعه خود مدیون شوشتری است و بسیاری از طرح های بزرگی که الان می بینید مانند کارخانه ها و طرح های زیربنایی و زیرساختی اجرا شده، حاصل تلاش هایی است که شهید شوشتری به صورت گمنام انجام داد و کسی اطلاع نداشت؛ اما افرادی که از نزدیک با ایشان آشنا و در جریان کارهای وی بودند می دانستند که او طرح های بزرگی را اجرا کرد.نکته دیگری که باید در مورد شوشتری گفت: زمان شناسی، دشمن شناسی و سیاسی بودن وی است.
شهید محمدزاده از سرداران گمنام، زحمت کش و مخلصی بود که همه چیز خود را فدای این کشور، ولایت و رهبر و اسلام کرد.
او فردی بود که هم دشمن را خوب می شناخت، هم نیاز زمانه را می شناخت و هم به موقع اقدام می کرد روزی در دفاع، روزی در توسعه و روزی هم که دشمنان جنگ نرم را علیه جمهوری اسلامی راه اندازی کردند به موضوع وحدت بین شیعه و سنی، به موضوع توسعه در شرق کشور و به ایجاد الفت و انس بیشتر بین مردم توجه و اعتنا کرد. از ویژگی های ارزشمند دیگر ایشان افتاده بودن، بی ادعا بودن و ... بود. شهادت زیبنده شوشتری بود. شهادت زیبنده مردان خدایی است که در دوره های سخت، امتحان ها را گذرانده اند. شهید شوشتری جزو آن هایی بود که در دشواری ها و در گردنه های مختلف انقلاب، از مقابله با ضد انقلاب گرفته تا دفاع مقدس، تا سازندگی و تا جنگ نرم، شایسته ظاهر شد. صادقانه بگویم اگر شوشتری نبود طرح مجموعه قبور شهدای گمنام در کوهسنگی محقق نمی شد. بسیاری از خدمات بزرگ در حوزه های فرهنگ، اجتماع و اقتصاد از برکت وجود شوشتری بود.
شهید محمدزاده
شهید محمد زاده عملکرد واقعا درخشانی از خود بر جای گذاشت
شهید محمد زاده یکی از سرداران بزرگ استان خراسان است و در عملیات هایی هم چون عملیات های کربلای 1، 4 و 5 و امثال آن در لشکر 5 نصر یکی از فرماندهان بسیار شجاع، خط شکن و بسیار دارای استقامت بود. وقتی کاری به وی محول می شد، سعی می کرد با تمام وجود آن کار را به نحو احسن انجام دهد و همین طور بود که توانست در لشکر پیروز 5 نصر که متعلق به استان خراسان است، عملکرد واقعا درخشانی از خود به یادگار بگذارد.داشتن چنین شخصیتی با چنین خصوصیاتی باعث شد که وی به عنوان فرمانده تیپ در این لشکر معرفی شود و بعد باز هم به خاطر همین توان مندی های خوبی که داشت و به خاطر اخلاص و داشتن قدرت فرماندهی، به فرماندهی سپاه استان سیستان و بلوچستان منصوب شد و به حق در دورانی که مسئولیت آن جا را بر عهده داشت، خدمات بسیار ارزنده ای را انجام داد.از این نظر، او واقعا دست راست سردار سرلشکر شهید حاج نورعلی شوشتری بود. این دو شهید با هم در جبهه بودند، با هم رزم کردند و با هم جهاد کردند و در کنار هم به خون غلتیدند.
شهید محمد زاده همه چیز خود را فدای اسلام کرد
شهید محمد زاده یکی از سرداران مخلصی بود که پس از سپری کردن دوران دفاع مقدس عاشقانه مسئولیت در آن استان بسیار حساس مرزی را پذیرفت.لذا او از سرداران گمنام، زحمت کش و مخلصی بود که همه چیز خود را فدای این کشور، ولایت و رهبر و اسلام کرد.