کد خبر: 63088 | جمعه، 9 بهمن 1394 - 15:01 |
اگر بابام را آورده ای بیا تو، اگر نیاورده ای برو |
شهیدخبر(شهیدنیوز): وقتی به خانه آن شهید رفتم و در زدم، دخترک در خانه را باز کرد. |
به باز خوانی خاطرات شهدا باشگاه ایثار و شهادت شهید خبر (تلنگر) :دیدم یدالله کلهر ناراحت و افسرده است. پرسیدم: چی شده؟ چرا این قدر ناراحتی؟ گفت: راستش امروز صحنه ای دیدم که نمی توانم یک لحظه فراموشش کنم. گفتم: چه صحنه ای؟ گفت: در فرصتی مرخصی برای سرکشی به خانه یکی از شهدا رفته بودم. می دانستم که دختر کوچکی دارد. اسباب بازی برایش تهیه کرده بودم. وقتی به خانه آن شهید رفتم و در زدم، دخترک در خانه را باز کرد. تا مرا دید فهمید که یکی از دوستان پدرش هستم. بدون این که به اسباب بازی که توی دستم بود، نگاه بیندازد گفت: اگر بابام را آورده ای بیا تو، اگر نیاورده ای برو. و در را به رویم بست. این واقعه موجب تاثر حاجی شده بود. تا چند روز او را می دیدم که گرفته و ناراحت است. شاید به خاطر همین مسائل بود که حاضر نمی شد زیاد به خانواده و تنها دخترش سربزند، تا آنجا که دختر چهار ساله اش او را نمی شناخت. شهید یدالله کلهر نیز مانند شهدای دیگر نماد شجاعت و اسقامت بود.
انتهای پیام/ مجتبی غلامی
|