کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
خاطرات انقلاب(21) ازکتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

 

بیداری مردم انقلابی کریز

 

 

 

Image result for ‫علی اسماعیلی کریزی /تصاویر‬‎

 

 

 

یک خاطره از روستای خودمان کریز کوهسرخ، ایام و مناسبتهای فراوانی آنجا منبر رفته و سخنرانی می‌نمودم. خصوصا پس از هجرت به قم با توجه به تعطیلی دروس حوزه در فصل تابستان فرصت را مغتنم شمرده و مسایل انقلاب و جنایات رژیم پهلوی را نسبت به علما و مراجع و احکام اسلام برای مردم بیان می‌کردم. سال پنجاه و شش اعلامیة امام خمینی را روی منبر خواندم و برخی از افراد به پاسگاه اطلاع داده بودند (البته یکی دو نفر بیشتر نبودند که آنها هم از طرف مردم شناخته شده بودند وجرأت فعالیت زیادی نداشتند و گاهی ممکن بود مزاحمتهایی ایجاد کنند.) و پاسگاه قصد دستگیری اینجانب را داشت، که با همکاری مردم و حمایت آنها، موفق به دستگیری نشدند. البته مردم روستا به برکت وجود روحانیون زیاد و اتفاق فکری روحانیون محل، خصوصاً سه چهار نفری که در قم تحصیل می‌کردیم و اهالی به ما اعتماد داشتند. و ما با هم متحد و متفق بودیم و همه یک خط فکری را دنبال می‌کردیم. موضع واحد داشتیم. یکدیگر را احترام می‌کردیم و از انقلاب و امام خمینی حمایت می‌کردیم و سخنان و اهداف ایشان را برای اشخاص در مجالس و محافل بازگو می‌کردیم. برای جوانا ن و نوجوانان کلاس می‌گذاشتیم. (و خودم مدتی را در مسجد پس از نماز صبح حدود نیم ساعت به ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه پرداختم و مبانی حکومت اسلامی را از زبان امیرالمومنین برای حاضرین تبیین کردم.) لذا مردم خیلی زودتر از سایر جاها انقلاب و امام را شناختند و از آن حمایت کردند. و یکپارچه مقلد امام خمینی شدند و جزء اولین روستا‌های انقلابی کاشمر به حساب می‌آمدند.

دستگیری آقای عربی وتعقیب اینجانب توسط ساواک

خرداد پنجاه و شش مأمورین ساواک آقای شیخ محمد علی عربی را شبانه از مدرسة حجتیه قم دستگیر و روانه زندان کردند. خفقان و خشونت خیلی شدید بود. با اندک اتهامی و بعضاً اتهامات واهی افراد بازداشت می‌شدند و پس از شکنجه‌های طاقت‌فرسا به زندانهای طویل‌المدت محکوم می‌گردیدند. تعداد دیگری از دوستان طلبه نیز دستگیر شده بودند. و خبری از سرنوشت آنها نبود. زیرا نه اجازه ملاقات می‌دادند و نه کسی می‌توانست از وضعیت آنها کسب خبر نماید. بعد مطلع شدم که به شدت دنبال دستگیری من هستند، لابد کسی زیر شکنجه علیه من چیزی را اعتراف کرده بود. به آقای شیخ مهدی اسماعیلی که اهل قاین بود و چند روزی بود از مدرسة حجتیه دستگیرش کرده بودند و بعد از مدتی آزاد شد، گفته بودند که فلانی را اگر می‌شناسی، آدرس منزلش رابده (چون من متأهل بودم و در بیرون مدرسه مستاجر بودم) و چنانچه آدرس وی را نمی‌دانی، شما را سوار ماشین می‌کنیم و داخل خیابانها می‌چرخیم و اگر او را دیدی به ما معرفی کن تا دستگیرش کنیم. لکن ایشان با اینکه از دوستان من بود گفته بود: نه. آدرس وی را نمی‌دانم. قبلاً در مدرسة حجتیه بوده و حالا متاهل شده و قیافه‌اش را هم دقیقاً نمی‌شناسم. چون آشنایی کمی با هم داشته‌ایم و ممکن است فرد دیگری را اشتباهی به شما معرفی نمایم. لذا پس از آزادی ایشان از زندان و اطلاع از موضوع مجبور شدم خانواده را به روستا منتقل کنم و تا حدّی کنترل شده، رفت و آمد نمایم؛ تا گرفتار مأمورین نشوم. البته بعداً مشخص شد که جریان دستگیری آقای عربی و تعقیب من و برخی از دوستان مربوط به جلسه‌ای بود که در منزل مر حوم حجت الاسلام جلالی کاشمری به صورت هفتگی در قم داشتیم. جلسه برای تمرین منبر و حفظ نهج‌البلاغه بود و در حاشیه مسایل سیاسی و بحثهای روز هم مطرح می‌شد. یکی از کسانی که قبلاً در جلسه شرکت می‌کرد و به حوزه مشهد منتقل شده بود و توسط ساواک دستگیر گردیده بود، برای رهایی خودش یا برای خود شیرینی یا هر انگیزة دیگر، مسایل سیاسی زیادی را به صورت اغراق‌آمیز و بعضاً غیرواقعی در مورد جلسه و اعضای آن و فعالیتهای هر یک از آنان مطرح کرده بود و ساواک هم که دنبال سوژه می‌گشت، اقدام به شناسایی و دستگیری افراد می‌کرد که یکی از آنها آقای عربی بود. لکن نسبت به اینجانب الحمدلله موفق به دستگیری نشدند.

منبع : کتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام والمسلمین علی اسماعیلی کریزی






[ سه شنبه 13 بهمن 1394  ] [ 6:25 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4184971 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب