کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان

  خواب شاه : از یاد داشت های متفرقه حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

 

خواب شاه

 

Image result for ‫علی اسماعیلی کریزی /تصاویر‬‎

 

 

 

خواب شاه : از یاد داشت های متفرقه حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

این شعرا در کوران انقلاب اسلامی سال های 1356 در شهر مقدس قم نوشته ام :

خدا یک شب به خواب شاه آمد * خمینی با خدا همراه آمد *

شهنشاه سیه روز ونگون بخت* زوحشت برزمین افتاد از روی تخت *

توگوئی طبق فرمان الهی * فروافتاده است از تخت شاهی*

به زحمت دوباره رفت بالا * چنین فرمود: با باریتعالی*

نمی دانی که ما هستیم درخواب * چرا این وقت شب گشتی شرفیاب *

تو گر لطفی به شاهنشاه داری * خمینی را چرا همراه داری*

اگر خواهی سراغ ما بیائی * از این پس سعی کن تنها بیائی *

که این آقا مرابد بخت کرده * به ما شاهنشهی سخت کرده *

نمی دانی چه آورده به روزم * که می باید به روز خود بسوزم*

یکایک عکس هایم پاره گردید* هم فامیل من آواره گردید*

تمام اختیارات از کفم رفت * دوباره باز آبجی اشرفم رفت *

چنان آتش زده بر جسم وجانم * که دود آید برون از دود مانم *

مرامعقول جائی بود وجاهی * برای خویش بودم پادشاهی *

مقامی داشتم ، وا لا مقامی * حریمی داشتم بااحترامی*

عجب شخصیتی بودم خدایا * چه اعلیحضرتی بودم خدایا*

همیشه شاه اردن آرزو داشت* که مثل من شود ارباب نگذاشت *

همین سلطان حسین شاه مراکش *زمن تقلید می فرمود ،جاکش *

همه چیزم زفیصل نیز سر بود* فقط قدری دماغش گنده تر بود*

شدم محبوب جمله پادشاهان * خصوصا پادشاه انگلستان *

ولی در شیک پوشی ورشادت * به من می کرد الیزابت حسادت *

به هر صورت جلالی داشتم من * شکوه لایزالی داشتم من*

علم کردم یکی حزب سیاسی * برای حفظ قانون اساسی *

عجب حزبی زحزب توده بهتر *زهر حزبی که قبلا بود بهتر*

شدند عضوش تمام کارمندان * که بهتر بود از رفتن به زندان *

دریغا چیز خوبی ساختم من * چه رستاخیز حزبی ساختم من *

ترقی دادمش این چند ساله * به مردم کردمش هرروز حواله *

ولیکن آخر آنرا ول نمودم * خمینی گفت ومن کنسل نمودم *

چنان کوبید محکم میخ خود را * که کردم منقضی تاریخ خود را *

هر آن کاری که او فرمود کردم* غرور خویش را نابود کردم

* زپشت رادیو گفتم به تأکید * که گ،...... خوردم غلط کردم ببخشید*

ولی او راد یو را کرد خاموش * نکرده ناله وعجز مرا گوش *

چنا ن از دست ایشان کرده ام دق * که صد رحمت به مرحوم مصدق *

خداوندا، بگو به آیت الله * چه می خواهی دگر از دست این شاه *

مرایکباره کرده سنگ رو یخ * کشد چون گاومیشی سوی مسلخ *

چنین که کار وبار را کرده مشکل * مرا از آریا مهری چه حا صل *

چنین که تیره روز وتیره بختم * چه سودی می برم از تاج وتختم *

زبی خوابی شدم یک هفته ناخوش * هنوز خوابیده است کوروش *

بیا کوروش که ما ری...... این جا * دمی راحت نخوابیدیم این جا *

اگر گفتم تو آسوده بخوابی * پشیمانم بیا مرد حسا بی *

بیا وبا خمینی رو برو شود * تو هم چون من اسیر خشم او شو*

بیا کوروش که وقت خواب بگذشت *عجایب خلقتی دیدم در این دشت *

نه او را تکیه بر انگیس است * نه با دنیای چپ در لفت ولیس است *

نه امریکا بود پشت وپناهش * درخت سیب بود تکیه گاهش *

خدا خالقا پروردگارا * بگو آسوده بگذارند مارا *

اگر او آیت الله است باشد * به شاهنشاه می باید به شا .... *

نه قاتل بودم این جانب نه دزدم * که این شد دست آخر دستمزدم *

چه خدمت ها کردم دانه دانه * که ماند نام نیکم جاودانه *

نرجاندم زخود یک دم سیا را * فرستادم حقوق ما فیا را *

بدادم نفت هار ا بشکه بشکه* که هر چه زود چاهش بخشکه *

خریدم تانک ها را دسته دسته * بدادم پول هارا بسته بسته *

ولی با این همه کار وسیاست * ولی با این همه هوش وکیاست *

نفهمیدم شما ئی که خدائی * چپی یا این که مأمور سیائی *

شعور خودرا بکار انداختم من * شمارا عاقبت نشناختم من *

خدا فرمو د ساکت باش ابله * ندیدم از تو ابله تر شهنشه *

نه هرکه چپ نشد عضو سیا بود * نه هر که چپ گرا بود بی خدا بود *

مرا نشناختن ازتو عجب نیست * خدا نشناسی شاهان طبیعی است *

تو بر طبق اصول دیپلماسی * فقط ارباب خود رامی شناسی *

نه از چپ رفته ای هر گز نه از راست * رهی رفتی که ارباب تو می خواست *

به دست او به این قدرت رسید ی * طناب از گرده مردم کشیدی *

به امر او بر این مسند نشستی * قلم های مخالف را شکستی *

به حکم او شدی خصم فلسطین * به صهیونیزم دادی نفت وبنزین *

نه نفت این که بازور گلوله * نمودی خون مردم توی لوله *

زمین از خون مردم لاله گون شد * وطن یکپارچه حمام خون شد *

ازاین خوش خدمتی ها بهر ارباب * فراوان کرده ای، ای شاه قصاب *

سگی بودی نگهبان در سرایش * مرتب دم تکان دادی برایش *

کنون ای پادشاه دم بریده * زمان قدرت مردم رسیده *

غریبی درد بی درمان غریبی * سر آمد دوره مردم فریبی *

به پایان آمد آن ایام شیرین * که می گفتی سخن از مذهب ودین *

هزاران قتل کردی با مهارت * ولی غافل نبودی از زیارت *

مسلمان می شدی در وقت لازم * به مشهد می شدی یک باره عازم *

تو دست انداختی حتی خدا را * خودت را خوانده بودی سایه ما *

نکردی لحظه ای فکرش که شاید * از این کارت خدارا خوش نیاید *

کنون این سایه بی مایه من * نمی خواهند مردم سایه من *

همی گویند بامن پیر وبرنا * که یارب سایه بر گیر از سر ما *

خدا رو بر خمینی کرد وفرمود * بکن فوتی براین بیچاره موجود*

خمینی در پی دستور الله * به شاهنشاه فوتی کرد کوتاه *

یکی طوفان بر آمد تند وبی تاب * حضور شاه شد شرفیاب *

زوحشت پادشاه داد گستر * مرتب داد می زد توی بستر *

به بالا پرت شد از جانب تخت * شهنشاه عظیم الشأ ن بد بخت *

سرش خورد از عقب محکم به دیوار * از آن خواب گران گردید بیدار *

ندید آن جا خمینی یا خدارا * فقط گوشش شنیداین صدارا *

مکن توبه زاعمال بد خویش * به خوان ای شاه شاهان اشهد خویش *

منبع : نوشته های متفرقه حجت الا سلام والمسلمین علی اسماعیلی کریزی






[ سه شنبه 20 بهمن 1394  ] [ 12:25 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4179027 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب