خاطرات انقلاب(32) ازکتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی
فاجعة انفجار حزب جمهوری اسلامی
پاسی از شب هفتم تیر ماه60 گذشته بود. حجت الاسلام آقای ناطق نوری آن شب نیز برای انجام کاری یا دیدن آقای لاجوردی دادستان انقلاب اسلامی به اوین آمده بود. ناگاه خبر رسید که انفجار مهیبی در حزب جمهوری اسلامی رخ داده و تعدادی از افراد شهید شدهاند. هر چه آقای ناطق و آقای لاجوردی خواستند، تلفنی خبری کسب کنند، میسر نشد و خبر دقیقی بدست نیامد. در اتاق بزرگی که شبیه نمازخانه بود، اینجانب و آقایان ناطق و لاجوردی و تعدادی دیگر از افراد جمع شده بودیم، همه ناراحت، مضطرب و نگران و درصدد کسب خبر بودند. راجع به موضوع انفجار و حال دکتر بهشتی و سایر افراد صحبت می شد. خبرهای پراکنده و غیرموثقی می رسید. لکن هیچ کدام قانع کننده نبود.
آخرین خبر از فاجعة انفجار
نهایتاً اعلام شدکه آقای بهشتی حال عمومیش خوب است؛ لکن یکی از پاهایش قطع شده است. این خبر با اینکه تلخ بود، ولی مقداری هم آرامشبخش بود. زیرا آنچه برای جمع حاضر مهم بود، زنده ماندن دکتر بهشتی بود. به صراحت گفته میشد که اگر بهشتی زنده بماند، و لو اینکه پا هم نداشته باشد، مشکل نیست. زیرا آنچه برای اداره کشور و نظام جمهوری اسلامی مهم است فکر و اندیشه و مغز دکتر بهشتی است. لذا شب را با نگرانی و اندوه فراوان هر کدام در گوشهای روی کف اتاق که موکت فرش بود، و کولر هم نداشت و یا به علت قطع یا کمبود برق روشن نبود، به استراحت پرداختیم و منتظر خبرهای تکمیلی.
اجرای حکم
شب از نیمه گذشته بود. تعدادی از اعضای گروهک فرقان که اعتراف به قتل شهید مطهری و شهید مفتح کرده بودند، و تعدادی از اعضای گروهک منافقین که در جریان درگیری مسلحانه با مردم همراه با آلات و ادوات تروریستی دستگیر شده بودند و اتهام آنها محرز بود و توسط دادگاه محکوم به اعدام شده بودند، جهت اجرای مراسم اعدام به پشت ساختمان اداری و بالای تپههای اوین منتقل شدند. جمعاً یازده نفر بودند و ما هم به عنوان ناظرهمراه مأمورین رفتیم، تا شاهد مراسم اجرای حکم باشیم. با اینکه نوعاً در مورد زنها حکم اعدام صادر نمیشد و همیشه با یکی دو درجه تخفیف و با دیدة اغماض با آنها رفتار میشد، مگر موارد بسیار حادّی که دستشان آلوده به خون مردم بود؛ لکن با او صاف فوق ناچار یکی از معدومین زنی بود، با حجاب کامل یعنی چادر و مقنعه چانه دار و دستکش و بدون اینکه اسم واقعی خودش را بگوید (لکن در حین درگیری و با آلات وادوات قتل و جرح دستگیر شده بود) محکوم به اعدام گردیده بود و پس از قرائت حکم دادگاه و شروع به اجرای حکم توسط جوخه آتش یکی از اعضای باند گروهک تروریستی فرقان (قاتل شهید مطهری و شهید مفتح) شروع به اذان گفتن کرد؛ که پس از گفتن چند جمله اذان، از ترس زبانش بند آمد و اشتباه کرد. حرکات و رفتار آنها انسان را به یاد خوارج میانداخت. نهایتاً همه آنها تیر باران شدند. ما از صحنه برگشتیم و همانطور که گفته شد، در فاصله اجرای حکم اعدام این چند نفر و برگشتمان به اتاق محل استراحت، آقایان ناطق و لاجوردی که همچنان در پی کسب خبر نسبت به سلامت یا شهادت دکتر بهشتی بودند، خبر سلامتی و قطع یکی از پاهای ایشان را تایید کردند. شب بسیار تلخی بود.
خبر ترور آیت الله خامنه ای
لازم به یادآوری است که روز ششم تیر ماه نیز خبر ترور آیت الله خامنهای را در اوین شنیدیم که موجب تاثر و تاسف شدید شد. لکن بعداً اعلام گردید، ایشان را سریعاً به بیمارستان رساندهاند و الحمد لله حال عمومی ایشان خوب است و جای نگرانی نیست.
منبع : کتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام والمسلمین علی اسماعیلی کریزی