خاطرات انقلاب(36) ازکتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی
نحوة کار اداری
در ابتدای شروع به کار ( سال شصت ) ما کاری به ساعت اداری نداشتیم و میتوان گفت ساعت کاری ما بعد از اذان صبح شروع میشد و تا آخر شب ادامه داشت. یعنی زمستان و تابستان، بلافاصله پس از نماز صبح به محل کار میآمدیم و نوعاً ساعتهای10،11 شب به منزل بر میگشتیم و احیاناً اگر خانم یا فرزند خردسالمان مریض میشدند، باید یا خودشان به دارو و درمان خود میپرداختند و یا صبر میکردند، تا آخرهای شب پس از حضور در منزل به کلینیکهای شبانه روزی مراجعه میکردیم. منزلی را در خیابان طالقانی مشهد (خیابان ابوذر فعلی) پشت سیلوی گندم (طرف طلاب) با اوصافی که قبلاً ذکر شد، اجاره کرده بودم و با وجود امکان از منازل سازمانی استفاده نمیکردم. پس از گذشت چند سال از انقلاب و باز گشت آرامش نسبی به کشور و رفع ضرورت کار شبانهروزی و تنظیم ساعات کار اداری درطی سی سال خدمت، همیشه تقیّد به نظم و انضباط اداری داشته و نوعاً قبل از ورود سایرکارکنان، وارد اداره شده و لحظاتی بعد از بقیه خارج میشدم. لذا وقتی که به کارکنان میگفتم، باید منظم باشید هیچ کس نمیتوانست بگوید: شما به عنوان رئیس اداره چرا بینظم رفت و آمد میکنید. در طی این مدت ( خدمت بیش از سی سال ) فقط حدود یک هفته از مرخصی استعلاجی استفاده کردهام آن هم پس از حادثهای بود که در حین ماموریت مشهد به بیرجند در معیت آقایان سرهنگ بیاتی وحجت الاسلام سید ابوالفضل حسینی، جهت انجام کار قضائی عازم آن منطقه بودیم و درکیلومتر بیست سه راه شادمهر به طرف بیرجند، برای ما پیش آمد و ماشین واژگون شد. راننده سرباز حمید مهرجویا بود که خونریزی مغزی پیدا کرد؛ لکن الحمد لله از مرگ نجات یافت و جناب بیاتی نیز دچار شکستکی از ناحیه پا شد و من و حاج آقای حسینی هم جراحات و صدماتی دیده بودیم و پس از انتقال به بیمارستان تربت حیدریه و بعد مشهد چند روزی را واقعا قادر به حضور در اداره نبودم و حتی برای تجدید وضو احتیاج به کمک داشتم. امّا بقیه ایام را حتّی گاهی با تب شدید پشت میزکارم حاضر شده ام. و خداوند نیز با لطف خودش به ما کمک فراوانی کرده است.
منبع : کتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام والمسلمین علی اسماعیلی کریزی