کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 24 اسفند 1394 توسط احمد
 

خاطرات دفاع مقدس( 2) ازکتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

 

در خدمت شهید ولی الله چراغچی

 

 

Image result for ‫علی اسماعیلی کریزی /تصاویر‬‎

 

 

 

 

پس از آن به تیپ21 امام رضا(ع) رفتیم. فرمانده تیپ شهید ولی الله چراغچی بود. نیروهای وی در بلندیهای مشرف به شهر مندلی عراق مستقر بودند و نیروهای دشمن نیز مستقیما منطقه را زیر آتش داشتند. مجبور شدم لباس روحانیت را در بیارم و لباس سپاهی بپوشم و فقط عمامه را به به عنوان علامت روحانیت روی سر نگه داشته بودم. البته کلاه آهنی نیز همراه بود و گاهی که فشار دشمن زیاد بود یا مجبور بودیم فاصله بین دو سنگر را به صورت خمیده و حالت دویدن طی کنیم،کلاه را بنا به توصیه شهید چراغچی با عمامه عوض می‌کردم و عمامه را دست می‌گرفتم.

داخل سنگر‌ها هنگام سخنرانی دوباره کلاه و عمامه را جابجا می‌کردم. و عمامه سر می‌گذاشتم. در یکی از گروهانهای مستقر در بلندیهای مشرف به شهر مندلی عراق، شهید فلاح هاشمیان از پاسداران کاشمر فرمانده گردان بود. داخل سنگر ایشان سخنرانی می‌کردم. چند مرتبه گلوله خمپاره به اطراف سنگر و روی آن اصابت کرد؛ لکن سخنرانی با یک وقفه کوتاه دوباره ادامه می‌یافت. همه تشنه شنیدن مسائل معنوی و بیان آیات و روایات معصومین(علیه السلام) بودند. هیچ کس نمی‌گفت زیر بمباران گلوله، مثلاً سخنرانی چه معنائی دارد.

دیداری با شهید ترابی

در تپه‌های حیدک و صیدک از گردان شهید ترابی سرکشی نمودیم. شهید ترابی قاری قرآن بود و نیرو‌های تحت امرش بسیار با روحیه بودند. شهید چراغچی نیز که به عنوان فرمانده تیپ بود با همه احوالپرسی و معانقه می‌کرد و چون امام خمینی فرموده بودند که من بازوی رزمندگان را می‌بوسم، ایشان مقید بود با هر بسیجی که احوالپرسی می‌کرد، بازوی او را نیز می‌بوسید و ما هم همانند ایشان عمل می‌کردیم. آنچه بر آنجا حاکم بود، صفا، خلوص، صمیمیت، یکرنگی و ایثار بود. خلاصه همه‌اش معنویت بود و شبها‌ی تاریک و نماز شب و صدا‌ی یا قدوس و الهی العفو جوانان کم سن و سال و اشکها‌ی جاری آنان. آنانی که هنوز بعضاً مویی به صورتشان نروئیده بود، انسان را به یاد شب عاشورا ویاران امام حسین(علیه السلام) می‌انداخت و به حال آنها غبطه می‌خوردم. پس از بازدید مناطق عملیاتی و خطوط مقدم مندلی و نفت شهر، با فرماندهان محترم مهدیان پور و چراغچی و تعدادی دیگر از فرماندهان من جمله اکبر شاکری که فرمانده گردان بود، خداحافظی کرده و سرانجام عازم منطقه ایلام شدیم.

 

منبع : کتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام والمسلمین علی اسماعیلی کریزی

 






[ دوشنبه 24 اسفند 1394  ] [ 3:38 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4052880 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب