خاطرات دفاع مقدس( 3) ازکتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی
شبی در ایلام
محل استقرار نیروهای خراسان در ایلام بین دو تپه یا به عبارتی داخل درهای واقع شده بود و درختان فراوانی داشت. شبیه مناطق جنگل. آن منطقه معروف به ششتار بود. همه جا زیر درختها که نوعی استتار نیز محسوب می شد، چادرهای رزمندگان سرپا بود. شبها نسبتاً سرد میشد. مجبور بودند روی چادرها پلاستیک کشیده و داخل آنها برای گرما از چراغهای نفتی به نام علاء الدین و امثال آن استفاده کنند و برای استفاده از سرویس بهداشتی از چراغ دستی فانوس. روشنائی برخی از چادرها را با موتور برق تأمین کرده بودند. در هر یک از چادرها تعدادی از رزمندگان اسکان یافته بودند و ضمن آموزشهای روزانه و شبانه وآمادگی رزمی کامل جهت هجوم به دشمن، منتظر دستور فرماندهان بودند شب را در جمع رزمندگان ماندم و با آنان دیدار نموده و برای استراحت به چادری که یکی از دوستان به نام آقای شعبانی مستقر بود، رفتیم. همه رزمندگان داخل چادرها از روحیة بسیار بالا و شادی برخوردار بودند و شب بسیار خوبی بود.
عبور از جلو کله قندی
پس از دیدار رزمندگان در منطقه ششتار ایلام، عازم جبهههای جنوب شدیم. در مسیر راه باید از جلو تپهای به نام کله قندی عبور میکردیم. عراقیها بالای تپه مستقر بودند و به منطقه اشراف داشتند. هر ماشینی که روز از آنجا عبور میکرد، باید با سرعت زیاد و از راههای فرعی و پشت تپههایی که اشراف کمتری هست، بگذرد. باز هم از تیراندازی آنها در امان نبود. ماشین ما را هم به رگبار بستند؛ لکن توانستیم از چنگ آنها فرار کرده و جان سالم بدر بریم.
منبع : کتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام والمسلمین علی اسماعیلی کریزی