حوزه*
ولادت حضرت امام علی (ع)
ـ زلال وحی
ـ یک جرعه آفتاب
ـ اشاره
ـ چراغ راه
ـ گفتار مجری
ـ زلال قلم
ـ شعر
ـ کوتاه و گویا
ـ آوردهاند که...
ـ نکتههای ظریف
ـ شکرستان
ـ نظر شما چیه؟
ـ کتابستان
زلال وحی
به کوش: امین عظیمی
«وَ مِنَ النَّاسِ مَن یشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللهِ وَ اللهِ رَؤُفٌ بِالعِبادِ. (بقره: 207)؛ گروهی از مردم (با ایمان و فداکار، همچون علی(ع) در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر(ص)، جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است».
نکته: همین که علی(ع) در آن شب خطرناک به جای پیامبر خوابید، خداوند به دو فرشته خود، جبرئیل و میکائیل فرمود: کدام یک از شما حاضرید فدای دیگری شوید؟! هیچ کدام از آنها حاضر نشدند. خداوند فرمود: اینک مشاهده کنیدکه چگونه علی بن ابی طالب(ع) حاضر است جان خود را فدای رسول خدا کند.
پیامها
1. در راه خدا، استقبال از خطر و آمادگی برای جانفشانی، همچون دریافت خطر است. با توجه به شأن نزول آیه، ستایش از کسی استکهجان خود را در مرعض خطر قرار داد، هر چند حادثهای اتفاد نیفتاد. «مَن یشرِی نَفسَهُ».[110]
«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلاً. (احزاب: 23)؛ در میان مؤمنان مردانی هستندکه بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاندبعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارنتد و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند».
نکته: دانشمند معروف اهل سنت، «حاکم ابوالقاسم حسکانی» با سند، از علی(ع) نقل میکندکه فرمود: فَینا نَزَلَت «رِجالٌ صَدَقوُا ما عَاهَدوُا اللهَ عَلَیهِ»، «فَأَنَا وَ اللهِ المُنتَظَرُ وَ ما بَدَّلَتُ تَبدِیلاً!»؛ آیه رجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ درباره ما نازل شده است، و من به خدا همان کسی هستن که انتظار (شهادت) را میکشم، (و قبلا مردانی از ما همچون حمزه سید الشهدا(ع) شربت شهادت نوشیدند) و من هرگز در روش خود تغییر نداده، بر سر پیمانم ایستادهام».[111]
انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین. (آل عمران: 61)؛ هر گاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».
پیامها:
1. علی بن ابی طالب(ع)، جان رسول الله صلی الله علیه و آله است. «أنفسنا» اهل بیت پیامبر(ع) که علی نیز جزء آنان است مستجاب الدعوة هستند. «أبناءنا»، «نساءنا»، «أنفسنا».[112]
عم یتساءلون عن النباء العظیم (نبأ: 1 و 2)؛ آنها از چه چیز از یکدیگر سؤال میکنند؟! از خبر بزرگ و پراهمیت (رستاخیز)!
نکته
نبا عظیم، به چندمعنی تفسیر شده: قیامت، قرآن، تمام اصول عقاید دینی اعم از مبدأ و معاد، ولی قرائن موجود در مجموعه آیات این سوره نشان میدهد که تفسیر آن به «معاد» از همه برتری داردغ ولی در روایات زیادی که از اهل بیت(ع) و بعضی از طرق اهل سنت نقل شده، «نبا عظیم» (خبر بزرگ) به مسئله ولایت و امامت امیر مؤمنان علی(ع) که مورد اختلاف و گفتوگو از سوی جمعی بود، یا به مسئله «ولایت به طور اعم» تفسیر شده است. این روایات گاه از خود علی(ع)، و گاه از امامان دیگر(ع) نقل شده است. روز جنگ صفین مردی از لشکر شام در حالیکه سلاح بر تن پوشیده و قرآنی حمای کرده بود، وارد میدان شد، و سوره عم یتساءلون عن النبإ العظیم را تلاوت میکرد؛ علی(ع) شخصاً به میدان او آمد و به او فرمود: «أتعرف النبأ العظیم الذی هم فیه مختلفون؛ آیا میدانی نبا عظیمی که در آن اختلاف دارند چیست؟!» آن مرد در جواب گفت: نه، نمیدانم! امام فرمود: منم آن نبا عظیم که درباره آن اختلاف دارید و در ولایت او به نزاع برخاستهاید، شما از ولایت من باز گشتید، پس از آنکه پذیرفتنید، و در قیامت بار دیگر آنچه را قبلا در این زمینه دانستهاید، خواهید دانست».[113]
و العادیات ضبحاً فالموریات قدحاً فالمغیرات صبحاً فاثرن به نقعاً فوسطن به جمعاً (عادیات: 1 ـ 5)؛ سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالی که نفسزنان به پیش میرفتند، و سوگند به افروزندگان جرقه آتش (در برخورد سمهایشان با سنگهای بیابان)، و سوگند به هجومآوران سپیدهدم که گرد و غبار به هر سو پراکندند، و (ناگهان) در میان دشمن ظاهر شدند».
نکته: در شان نزول این آیات آمده که لشگریان اسلام به فرماندهی حضرت علی(ع) از تاریکی شب استفاده کرده و به سوی میدان نبرد پیش رفتهاند و در نزدیکی قبیله دمن کمین کرده، صبحگاهان همچون صاعقه بر آنها یورش بردند و پیش از آنکه دشمن بتواند عکسالعملی از خود نشان دهد، قدرت آنها را درهم شکستند.[114]
یک جرعه آفتاب
شریفترین بینیازی، وانهادن آرزوهاست.[115]
گناهی که تو را زشت نماید نزد خدا بهتر است از کار نیکی که پسندت آید.[116]
این دلها همچون تنها به ستوه آید، پس برای ـ آسایش ـ آن سخنان تازه حکمت باید.[117]
با پاداش دادن به نیکوکار بدکار را بیازار.[118]
ستیز، تدبیر را باطل کند.[119]
در دگرگونی روزگار گوهر مردان است پدیدار.[120]
جوانمردی مهرآورتر از خویشاونید است.[121]
بزرگترین عیب آن بود که چیزی را زشت انگاری که خود به همانند آن گرفتاری.[122]
بسا سخن که از حمله کارگرتر بود.[123]
اندکی که دوام دارد، به از بسیاری که ملال آرد.[124]
اشاره
محمدکاظم بدرالدین
امام علی(ع)، پیشوای نخست شیعیان، در سیزدهم رجب سال 30 عام الفیل، درون خانه خدا، چشم به جهان گشود. از کودکی، تحت تعلیم وتربیت پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد(ص) قرار گرفت. نخستین مردی بود که اسلام آورد، در همه غزوهها و جنگهای پیامبر(ص) ـ جز غزوه تبوک ـ شرکت داشت و همواره در رنجها و دشواریها، یاور و حامی رسول خدا بود. «ابوالحسن»، «ابوتراب»، «ابوالحسین» و «ابوالریحانتین» از کنیهها و «امیرالمؤمنین»، «ولی الله»، «اسدالله»، «مرتضی»، «وصی»، «یعسوب الدین» و... از القاب ایشان است.
با نهجالبلاغه
از زبان بزرگان
امام خمینی(ره)
«و اما کتاب نهجالبلاغه که نازله روح اوست (علی(ع)) برای تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیت و در حجاب خود و خودخواهی، خود معجونیست برای شفا و مرهمیست برای دردهای فردی و اجتماعی».[125]
«ما مفتخریم که کتاب نهجالبلاغه که بعد از قرآن بزرگترین دستور زندگی مادی ومعنوی و بالاترین کتاب رهایی بخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ما است».[126]
مقام معظم رهبری(ره)
«امیرالمؤمنین علی(ع) این چهره ناشناخته، این انسان والا، این نمونه کامل مسلمانی که اسلام میخواهد انسانها آنچنان ساخته بشوند، در لابهلای اوراق و سطور نهجالبلاغه کاملاً شناسایی و تعریف میشوند».[127]
«نهج البلاغه یک اثر هنری است، یک اثر فوق العاده هنری است از لحاظ زیبایی کلمات و شیوایی معتبر است ما هیچ گوینده فارسی و هیچ نویسنده و هنرمند و هیچ شاعری را در زمان خود و در هیچ زمانی سراغ نداریم که بتواند با زبان شیوای علی(ع) حرف بزند».[128]
«نهج البلاغه مجموعهای از عمدهترین مباحث و معارف اسلامی است. همه آنچه که برای یک انسان مسلمان و یک جامعه سالامی لازم است، در نهج البلاغه آمده است«.[129]
«این انقلاب در سایه آموزشهای امیرالمؤمنین(ع) و با اتکا به قرآن ونهجالبیلاغه، به پیروزی رسیده است. امروز روز استفاده هرچه بیشتر از نهجالبلاغه است».[130]
عدالت شریفتر است
علی(ع) الگویی کامل در زمینه اجرای عدالت است. بخش عمدهای از سخنان آن حضرت0ع) نیز درباره تعریف عدل و مبانی عدالت است. روزی فردی از ایشان میپرسد که آیا «عدالت» شریفتر و بالاتر است یا «بخشندگی»؟ علی(ع) پاسخی به این مضمون فرمودند: «عدل از بخشندگی شریفتر است به این دلیلکه عدل جریانها را در مجرای طبیع خود قرار میدهد اما بخشندگی اینگونه نیست وجریانها را از مجرای طبیعی خود خارج میکند. عدالت قانونی است عام و کلی اما بخشندگی حالتی استثنائی و غیر کلی است. بنابراین عدل از بخشندگی بالاتر و شریفتر است».[131]
دو نمونه عملی عدالتورزی
علی(ع) نسبت به نحوه عدالت والیان و کارگزارن و دادرسان، دقیق بود. گفتهاند: «ابوالأسود دوئلی» از یاران مخلص و دوستان صمیمی علی(ع) بود. او مردی دانشمند و دارای فضایل اخلاقی بود. بهگونهای که علی(ع) در دوران خلافتش او را قاضی منطقهای قرار داد ولی پس از مدتی علی(ع) او را عزل کرد. او از علی(ع) سؤال نمود: آیا از من خیانت و انحرافی دیدی؛ حضرت فرمود: «نه، خیانتی از تو ندیدم؛ ولی هنگام قضاوت صدای تو بلندتر از صدای دو نفری است که برای حل اختلاف خود به حضور تو میآیند».[132]
علی(ع) در مسیر پیاده کردن عدل در جامعه، از کوچکترین بیعدالتی چشمپوشی نمیکرد. در سفینة البحار آمده است: علی(ع) به قنبر امر کرد تا مردی را که مرتکب گناه موجب حدّ شده بود را حدّ بزند. قنبر تحت تأثیر قرار گرفت و سه تا زیانه بیشتر زد. علی(ع) آن مرد را وادار کرد تا قنبر را سه تازیانه، برای جبران آنزیادی بزند.[133]
چراغ راه
جرج جرداق (نویسنده معروف مسیحی)
«ای جهان، چه میشد اگر هر چه قدرت و قوه داری، به کار میبردی و در هر عصری مانند علی را با آن عقلش، با آن زبانش و با آن ذوالفقارش، به عالم میبخشیدی».[134]
ایلیا پاولویچ پطروشفسکی (مورخ و خاورشناس روسی)
علی تاسرحدور و عشق، پایبند دین بود. راستگو و در امور اخلاقی بسیار خردهگیر بود. از مالپرستی به دور و بیشک، هم مردی سلحشور بود وهم شاعر».[135]
جبران خلیل جبران (نویسنده مشهور مسیحی)
«علی(ع)، روح کلی بودکه آهنگ ابدیت را در فضای عرب منعکس کرد و چون بزرگتر از زمان خودش بود، مردم نه او را شناختند و نه سخنش را درک کردند... علی از دنیا درگذشت؛ در حالی که شهید عظمت خود شد».[136]
جانین (شاعر آلمانی)
«علی را جز آنکه دوست بداریم و شیفته او باشیم، چارهای نداریم».[137]
توماس کارلایل (فیلسوف و نویسنده معروف انگلیسی)
«او جوانمردی بلندقدر و بزرگ نفس بود از سرچشمه وجدانش مهر و نیکویی سیلآسا سرازیر میگشت. از دلش شعلههای نیرومندی و دلاوری زبانه میکشید. شجاعتر از شیرژیان بود؛ اما شجاعتی ممزوج با مهربانی ولطف و رأفت ودلنرمی ...».[138]
میخائیل نعیمه (نویسنده مسیحی معاصر لبنانی)
«علی تنها در میدان جنگ قهرمان نبود، در همه جا قهرمان بود؛ درصفای دل، پاکی وجدان، جذابیت سحرآمیز بیان، انسانیت واقعی، حرارت ایمان، آرامش شکوهمند، یاری مظلومان، تسلیم حقیقت بودن در هر نقطه و هرجا که رخ بنماید».[139]
بارون کار دایفو (دانشمند فرانسوی)
«علی(ع)، مولود حواث نبود؛ بلکه حوادث را او به وجود آورده بود».[140]
جرجی زیدان (نویسنده معروف مسیحی)
«اگر بگویم مسیح از علی بالاتر است، عقلم اجازه نمیدهد واگر بگویم علی از مسیح بالاتر است، دینم اجازه نمیدهد».[141]
گفتار مجری
نخستینها
نخستین مسلمان
پیامبر اکرم(ص) فرمود: ای علی! تو نخستین مؤمن در میان مؤمنان، و نخستین مسلمان در میان مسلمانان هستی..؛ یا علی انت اول المؤمنین ایماناً و اول المسلمین اسلاماً[142] و...
نخستین نمازگزار با پیامبر(ص)
پیامبر اکرم(ص) فرمود: نخستین کسی که با من نماز خواند، علی(ع) بود؛ اول من صلی معی علی.[143]
نخستین کسی که جانش را در طبق اخلاص نهاد
امام سجاد(ع) فرمود: نخستین کسی که جانش را برای خداوند فروخت، علی بن ابیطالب بود؛ اول من شری نفسه للله علی بن ابیطالب.[144]
نخستین کسی که در روز رستاخیز برمیخیزد
پیامبر اکرم(ص) فرمود: ... او (علی) نخستین کسی است که در روز رستاخیز برمیخیزد؛ ... و اول الناس فی القیام یوم القیامة.[145]
نخستین کسی که وارد بهشت میشود
پیامبر اکرم(ص) فرمود: نخستین کسی که از اهل بهشت وارد بهشت میشود، علی بن ابیطالب(ع) است؛ ان اول اهل الجنة دخولاً الیها علی بن ابیطالب.[146]
زلال قلم
با طنین گامهای امروز، تحولی فراتر از نوروز رسیده است. همه ساعتها به رایحهای از پرنده و جنگل دعوت شدهاند. غزلهای شاد شاعران، ترجمهای رسا از «سیزدهم رجب» است. نگاهها به سمت رویش نهج البلاغه چرخیده است.
روزی چنین، خورشیدش بینظیر است و ثانیههایش، قیمیت. امروز چند درجه سپیدتر از آینههاست. علی(ع) آمده است. فقط کعبه میتواند به گنجایش چنین نوری ببالد. پیامی بر لب امروز است که لهجه بیداری، آن را به قرائت نشسته است: «ها علی بشر کیف بشر». دلها به کعبهای درخشان اقتدا کردهاند و به چشماندازی از نور و گل. از قبلهگاه یقین، تصنیف سبز ولایت را بشنو!
نفس نور
علی(ع) به دنیا، دنیای دیگری زا شگفتی معرفی کرده است. امروز روز یگانهای است. امروز حتی اگر به شب هم برسد، باز احساس میکنی در حوالی صبح قدم میزنی. نگاه کن که چگونه در میان بهت و حیرت و در این هوای خورشیدی بر کویر تلخ جهالت، باران گرفته است! در این هوای تازه و دلپذیر، تاریخ هم نفسی تازه کرده استغ آن هم پس از خستگیهای مکرر. مردی از نژاد آسمان، از تبار روشین، نشاطآور بزم خاک است. دف زنان ببال ای دل! زمین خودش را تا نفسهای نور کشانده است: تا نزدیک نوزادی در آغوش «فاطمه بنت أسد». همه جا در تسخیر آینه است.
مولودیخوانی
سبزترین تصویر امروز، چکههای «می» عرشی از مولودی خوانی فرشتگان است. قامت موزون دین، جلوهای دیگر یافت در لباس خوشرنگ ولایت. عدالت، عاشقانه و مظلوم به دنیا آمده است. نسیم تازه شعر میوزد. به سیمای عشق لبخند شوق میزنیم و وجودمان پر از آفتاب میشود. از حس طلایی ایمان، رنگ میگیریم، همه در باغستان امید، کامیابی میجوییم و بهروزی میبینم و دلشادی میبریم.
همه سهم داریم از بغل بغل آواز بهار. درختان چهار فصل ـ حتی ـ سرزندهتر از این واقعه را ندیدهاند.
شعر
ترجمه چند بیت از قصائد مختلف سروده «ابن ابی الحدید»
ای علی! تو فراتر از آن هستی که بستانیدت. زبان آورترین سخنوران در مدح تو عاجزترین عاجزان است.
مجد و عظمت تو خواستار آن نیست که کس برایت زبان سپاس و ستایش گشاید که تو از هرچه جز خداست، بینیازی و حال آنکه سپاس از دیگرن مدح و ثنای آنان را در پی دارد.
فضیلت تو در اوج جلالت است و هرچه شب از پی روز آید و روز از پی شب، نقصان نپذیرد و حال آنکه هر فضیلت دیگر باگذشت زمان دستخوش نقصان گردد.
ای آنکه در سرزمین دل من جای گرفتهای؛ دل من مرتع پهناور محبت تو است.
اگر مدرم به اندوختن عبادتها و قربانیها پردازند، اندوخته من و توسه من محبت تو است و همین مرا بس.
ای برق فروزنده اگر بر سرزمین نجف گذر کردی از جانب من بگوی ای خاک پاک آیا میدانی کیست که در سینه تو غنوده است؟
سوگند به خاک پایش که چشمانم را جز غبار راه او سرمهای نیست.
در سراسر عمر مدح او خواهم گفت هر چند ملامتگران ملامتم کنند.
با آنکه سخنوری نام آورم، زبانم از ذکر مدایح تو عاجز آید.
به خاطر اوست که زمان آفریده شده و ستارگان میدرخشند و غروب میکنند و شب تاریک میشود و روز برمیدمد.
آیین «اعتزال» آیین من است و به خاطر تو است که هر کس دعوی تشیع کند، دوستش دارم.[147]
شعر
از جنس کدامین مینابی
مرتضی علی
ای بر لب هر زمزمه نامت غزلیتر!
چشمان تو از کوثر و زمزم عسلیتر
خورشیدتر از روی تو این خاک ندید است
ای تیغه مشرق به جلای تو جلیتر
تو آخر عشقی و زبان دلی و نیست
از جذبه چشمان تو بیناللملیتر!
سرباز کن ای راز که در غربت این چاه
هر چشم به اعجاز لبت خشک، ولی تر!
ای دامنه نور حرا در عرفاتت
تا چون کبوتران حرم از دل قفس
با دست تو پیمان محمد(ص)، عملیتر
از جنس کدامین مینابی که به نامت
یک جرعه از نگاه غزلهای تو بس است
لب میشود از سکر شرابی ازلیتر
جز نام بلندت چه بخوانم؟ چه بگویم؟
از صولت شمیر خدا کیست علیتر؟!
ای اولین بهار ولا، مرتضی علی
گل میکنی به سینه ما مرتضی علی؟
عمری اسیر فاصلههای تنیدهایم
با خاطرات مانده به جا مرتضی علی
با یاد تو به غربت شبها نشستهایم
یک شب به خواب ما تو بیا مرتضی علی
یک شب بیا بتاب به چشمان بستهام
بشکن سکوت پنجره را مرتضی علی
پر واکنم به سوی شما مرتضی علی
ای آفتاب عاطفه! یا مرتضی علی!
منصور علی اصغری
کوتاه و گویا
علی(ع)، نامی آسمانی است که از عطوفت و شمشیر، قشنگترین امتزاج ممکن را ساخت است.
همراه با اوقات نقرهای رنگ «ابوطالب»، برای آغوش گرم پیامبر نیز عطر «برادر» میآید.
علی(ع) آمده است و همراه خود طلوع تضمین ده را برای کوچه باغهای انسانیت آورده است.
بیا بر سینهها گل سلام و صلوات را بکاریم و گلبانگ میلاد ولایت را در جانها بگسترانیم که علی(ع) آمده است.
امروز، میعادگاه ملکوت و مستی است؛ زیباترین نقطه تلاقی مهر و روشنی. پیشوایی آمده است همراه با وقتهای کارساز مکاشفه و ذوالفقار.
تمام تلاش روزگار این بود که به اینجا برسد تا از عشق و خرد بگوید؛ از علی(ع) بگوید.
کدام اتفاق از این سبزتر که کعبه لب بگشاید: نقطه شروع پرتوهای ولایت، منم!
این معنویت نامحدود! / زود است حتی در زمین / نام تو برده ود / زمین فقط / پنج تابستان به عدالت تن داد. ]زنده یاد سلمان هراتی[
زمین اگر چشم داشت / بزرگواری تو این سان غریب نمیماند. ]زنده یاد سلمان هراتی[
آن قسمت از زمین / که نام تو را نبرد / یخبندان است. ]زنده یاد سلمان هراتی[
تو آن بهار ناتمامی / که زمین عقیم / دیگر هیچ گاه / به این تجربت سبز تن نداد. آن یک بار نیز / در ظرف تنگ فهم او نگنجیدی. ]زنده یاد سلمان هراتی[
هیچ ستاره نیست که وام دار نگاه تو نیست / لبخند تو، اجازه زندگی است.
]سیدعلی موسوی گرمارودی[
دری که به باغ بینش ما گشودهای / هزار بار خیبری تر است / مرحبا به بازوان اندیشه و کردار تو! ]سیدعلی موسوی گرمارودی[
خجسته باد نام خداوند! / که نیکوترین آفریدگاران است / و نام تو، / که نیکوترین آفریدگانی. ]سیدعلی موسوی گرمارودی[
دانه که باشی، به شکفتن محتاجی. نسیم که باشی، به رفتن و انسان که باشی، به علی(ع). ]عرفان نظرآهاری[
آوردهاند که...
هفده شتر میان سه نفر مشترک بود. هر سه نفر خدمت علی(ع) شرفیاب شدند و عرض کردند: نصف (1/2) این شترها از یکی، و ثلث (1/3) آنها از دیگری و (1/9) آنها از سومی است. میخواهیم آنها را طوری تقسیم کنیم که هیچ باقی نیاید. چگونه شترها را زنده میان خودمان تقسیم کنیم؟
چون هفده شتر قابل قسمت نبود برای آنکه این تقسیم امکانپذیر شود، علی(ع) یکی از شترهای خود را بر شترهای آنان اضافه کرد تا شماره آنها به هجده برسد. آنگاه به کسی که 1/2 میخواست، نصف هجده (یعنی 9 شتر) داد. و به کسی که 1/3 میخواست ثلث هجده (یعنی شش شتر) داد و به کسی که 1/9 میخواست، 1/9 از 18 (یعنی دو شتر) داد. و شتر خودش باقی ماند و آن را به خانه بازگردانید.[148]
دعانویس!
صاحب کتاب شریف «الغدیر»، علامه امینی(ره) میفرمود: در بغداد کنفرانس از علما و شخصیتهای برجسته برپا شد. من نیز به مناسبتی دعوت شدم. وقتی به سالن وارد شدم، همه صندلیها اشغال شده بود. عبایم را در وسط سالن پهن کردم و روی آن نشستم ـ گویا میخواستند که به ایشان اهانت کنند ـ در این میان پسر بچهای سراسیمه وارد سالن شد تا مرا دید، گفت: همین است و بیدرنگ ازمحل بیرون رفت. با خود گفتم نکند زیر کاسه نیم کاسهای باشد.
ـ بعد معلوم شد ما در آن بچه غش کرده بود و دعانویسی که عمامهای شبیه عمامه علامه امینی داشته، برایش دعا نوشت و ما در او خوب شده است و بچه خیال کرده بود آن دعا نویس همین آقا است ـ لحظهای بعد شخصی همراه بچه آمد و از من پرسید: آقا شما دعا مینویسی؟ گفتم: آری! آن گاه کاغذی برداشتم و در آغاز آن «بسم الله الرحمن الرحیم» و سپس آیهای از قرآن را نوشتم وکاغذ را پیچیدم و به او دادم و گفتم: ان شاءالله خوب میشود. وقتی او رفت، گوشه عبایم را به صورتم انداختم. به مولا علی(ع) متوسل شدم و با گریه عرض کردم. «السلام علیک یا مولای یا امیرالمؤمنین(ع)» در این جلسه آبروی مرا در میان این افرادی که حتی اجازه نشستن روی یک صندلی را به من ندادند، حفظ کن. یا علی! دستم به دامانت! همان لحظه آن پسر بچه به داخل سالن پرید و گفت: مادرم خوب شد. آنگاه اهل مجلس با سلام و صلوات، من را در بهترین جای سالن نشاندند.[149]
نکتههای ظریف
امام باقر(ع) همسری داشت که خیلی به او علاقمند بود؛ ولی پس از مدتی او را طلاق دادو از او جدا شد. افرادی، علت این جدایی را از آن حضرت(ع) پرسیدند. و تعجب کردند که چرا آن حضرت، همسر مورد علاقهاش را طلاق داده است.
امام باقر(ع) در پاسخ فرمود: «روزی من نام علی(ع) را نزد او بردم، او اخم کرد و ناراحت شد (دریافتم که دشمنی با علی(ع) در دل او وجود دارد)، از این رو او را طلاق دادم و نخواستم سنگی از سنگهای جهنم با بدن من تماس بگیرد.[150]
از امام صادق(ع) پرسیدند: چرا ذوالفقار را ذوالفقار نامیدند؟ فرمود: به خاطر اینکه امیرالمؤمنین(ع) او را بر هر کس میزد، ایجاد فقر میکرد در او در دنیا و آخرت. در دنیا زندگی را از او میگرفت و در آخرت او را از بهشت محروم میکرد.[151]
حضرت علی(ع) دید «عاصم بن زیاد» لباس خشن پوشیده و ترک دنیا کرده؛ فرمود: چرا به خود و زن و فرزندت رحم نمیکنی؟ مگر خداوند به تو طیبات را حلال نکرده است؟ عاصم در جواب گفت: یا علی! مگر شما لباس خشن به تن نکردهاید؟ نان جوین نمیخورید؟ فرمود: وای بر تو. من با تو فرق دارم. خداوند بر رهبران عادل واجب کرده که زندگی را همانند ضعیفترین مردم عصر خویش قرار دهند تا فقرا به خاطر فقرشان طغیان نکنند.[152]
امام فخر رازی یکی از علمای اهل تسنن است که در تفسیر کبیرش در ذیل آیه مباهله (آل عمران: 60) مطلب مهمی یادآور شده. او میگوید طبق این آیه، شیعیان علی(ع) میوانند ثابت کنند که علی بن ابیطالب از همه انبیاء حتی انبیاء اولوالعزم نیز افضل است. زیرا خداوند در این آیه از علی(ع) تعبیر به نفس محمد(ص) فرموده است همانطور که محمد(ص) اشرف از همه انبیا است، علی هم که نفس اوست، باید از همه انبیاء افضل باشد.[153]
شکرستان
از روی مزاح
یک روز پیامبر(ص) با علی(ع) خرما میخوردند. پیامبر(ص) از روی مزاح، هستههای خرماهایی را که میخورد، پیش روی علی(ع) مینهاد. وقتی که از خوردن خرما فارغ شدند، همه هستهها در نزد علی(ع) جمع شده بود. پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: «یا علی انک لاکول؛ ای علی! تو پر خور هستی!»
علی(ع) در پاسخ از روی مزاح عرض کرد: «الاکول من یأکل الرطب و النوا؛ پر خور کسی است که خرما را با هستهاش بخورد!»[154]
نظر شما چیه؟
س: خیلی مشتاقیم بدانیم خداوند چگونه است و شما چگونه او را دیدهاید؟
ج: دیدهها او را آشکار نتوانند دید؛ اما دلها با ایمان درست بدو خواهند رسید . به هر چیز نزدیک است. نه بدان پیوسته واز آنها دوراست، نه جدا و گسسته. گوینده است، نه به اندیشه و نگرش. اراده کننده است، نه از روی آرزو و خواهش.
سازنده است، نه با پا و دست. کار با نرمی و پوشیدگی کندو نتوان گفت پوشیده است. بزرگقدر است و ستمکار نباشد. بیناست و نیروی بیناییاش به کار نباشد. مهربان است، نه از روی نازک دلی. سرها در برابر او فرو افتاده وخوار است و دلها از بیم او بی قرار.[155]
س: این درست که خوف از خدا باید همیشه در دل ما باشد همان گونه که امید به او؛ اما چه موقع بیشتر باید از عقاب خدا ترسید؟
ج: چون دیدی پروردگارت پی در پی نعمتهای خود به تو میرساند و تو او را نافرمانی میکنی، از او بترس.[156]
س: عدهای از مردم این سؤال را در ذهن دارندکه برای سعادت خود به دنبال جمع مال بروند یا علم بیندوزند و حتی این مسئله، موضوع انشای مدارس نیز شده است؛ نظر شما چیست؟ علم یا ثروت؟
ج: دانش به از مال است؛ که دانش تو را پاسبان است وتو مال را نگهبان. مال با هزینه کردن کم آید و دانش با پراکنده شدن بیفزاید و پرورده مال با رفتن مال ـ با تو ـ نپاید.[157]
س: شهوتها از عواملی هستند که در سقوط بشریت سهم به سزایی داشتهاند. چه چیز شهوت انسان را برمی انگیزاند؟
ج: مال، مایه شهوتهاست.[158]
سوال فرضی از استاد شهید مرتضی مطهری
امروزه در برخی از محافل و بازارها، عکس و پوستر از تمثال مبارک حضرت علی(ع) و شمشیر ذوالفقار و... وجود دارد، نظر شما در خصوص این تصاویر چیست؟
استاد: علی0ع) خصی به این عظمت، در نظر بعضی از ما مردم، یک شخصیت تحریف شده عجیبی است؛ بعضی از مردم علی را فقط و فقط به پهلوانی میشناسند و بس. و گاهی من نمیدانم به وسیله چه اخاصی ـ حتماً به وسیله اشخاص بسیار مغرض ـ یک عکسهایی از علی(ع) منتشر میشودغ یک شمشیری که مثل زبان مار، دو تا زبانه دارد، بازوها و قیافهای که انسان نمیفهمد آخر اینها از کجا گرفته شده است؟ اولاً، عکس و مجسمه علی0ع) و پیغمبر(ص) قطعاً در دنی نبوده است. میآیند و میگویند در فلان موزهای که در پاریس است، پیدا شده است. ثانیاً چون اسلام جلو اینها را گرفته بود، برای این که مبارزه با انسان پرستی کرده باشد، خود مسلمانها چجنین کاری نکردهاند. این دنیای اروپایی که شما امروز میبینید، این طور در تمدن ترقی کردهاند؛ آن زمانها از وحشی ترین ملتهای دنیا بودند. عکس علی کجا بود که کسی بردارد؟ یک قیافههای عجیب که انسان هیچ باور نمیکند این همان علی عابد است، این همان علی استکه شبها از خوف خدا میگریسته است. چون سیمای یک عابد، سیمای یک متهجد، سیمای یک حکیم، سیمای یک قاضی، سیمای یک ادیب، یک جور دیگر است. هر یک از بزرگان دینمان را که در نظر بگیریم، سیما و چهرهای که برای آنان ترسیم میکنند، غیر از آن چیزی است که بوده است.[159]
کتابستان
1. نهج البلاغه
شیخ عباس قمی، الفصول العلیه، انتشارات نسیم کوثر، چاپ اول، بهار 1383.
حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ترجمه احمد روحانی، انتشارات دارالهدی.
حمیدرضا کفاش، یکصد و ده درس زندگی از سیره عملی حضرت علی(ع)، انتشارات عابد.
فضائل حیدری، انتشارات الماس، چاپ اول، اسفند 1385.
محمدجواد نجفی، ستارگان درخشان، ج 3 (علی بن ابی طالب)، کتابفروشی اسلامیه.
ناصر باقری بیدهندی، دادرسی علوی، انتشارات فداییان اهل بیت(ع)، چاپ اول، 1383.
حسن نجف لو (نجفی) صد منقبت از مناقب علی(ع)، انتشارات عطرآگین، چاپ اول، 1384.
مسلم قلی پور گیلانی، کوثر کلام (گذری بر مفاهیم نهج البلاغه)، انتشارات زائر، چاپ اول، 1380.
مصطفی محمدی اهوازی، چهل داستان از کرامات امام علی(ع)، انتشارات نصر، چاپ اول، 1378.
سیدرضا باقریان موحد، علی(ع) مظهر زیباییها، انتشارات فکرآوران، چاپ اول، 1379.
ستایشگران خورشید (مجموعه شعر شاعران معاصر در مدح مولا(ع)، به کوشش محمدجواد غفورزاده (شفق)، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1380.
پی نوشت ها:
[110]. تقسیر نور، ج 1، ص 326.
[111]. تفسیر نمونه، ج 17، صص 245 و 246.
[112]. تفسیر نور، ج 2، ص 78.
[113]. تفسیر نمونه، ج 26، صص 10 و 11.
[114]. نک: همان، ج 27، ص 244.
[115]. نهجالبلاغه، ترجمه دکتر سیدجعفر شهیدی(ره)، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، تهران، 1373، ص 366؛ کلمات قصار شماره 34.
[116]. همان، صح 369؛ شماره 46.
[117]. همان، صفحه 394؛ شماره 197.
[118]. همان، صفحه 392؛ شماره 177.
[119]. همان، صفحه 392؛ شماره 179.
[120]. همان، صفحه 397؛ شماره 217.
[121]. همان، صفحه 401؛ شماره 217.
[122]. همان، صفحه 423؛ ص شماره 353.
[123]. همان، صفحه 432؛ شماره 394.
[124]. همان، صفحه 440؛ شماره 444.
[125]. نک: «کوثر کلام ـ گذری بر مفاهیم نهج البلاغه»، مسلم قلیپور گیلانی، انتشارات زائر، چاپ اول، 1380؛ پیام امام(ره) به کنگره نهجالبلاغه.
[126]. وصیتنامه سیاسی ـ الهی امام خمینی(ره).
[127]. مسلم قلی پور گیلانی، همان، سخنان مقام معظم رهبری در کنگره چهارم نهج البلاغه، 1363.
[128]. همان، مقام معظم رهبری، سال 1365.
[129]. مقام معظم رهبری، کنگره نهجالبلاغه، سال 1365.
[130]. مسلم قلی پور گیلانی، همان، ص 20، مقام معظم رهبری کنگره نهج البلاغه، سال 1363.
[131]. سیدرضا باقریان موحد، علی(ع) مظهر زیباییه، انتشارات فکرآوران، چاپ اول، پاییز 1379، ص 90، با نگاه به نهج البلاغه، حکمت 437.
[132]. هادی قطبی، 63 داستان از زندگانی امام علی0ع)، انتشارات احمدیه، چاپ اول، آبان 1381، ص 67.
[133]. همان، ص 73 ؛ به نقل از سفینة البحار، ج 2، ص 167، ماده عدل.
[134]. عبدالفتاح عبدالمقصود، امام علی بن ابیطالب، ج 1، ص 18.
[135]. احمد محسنزاده، آفتاب نجف، انتشارات دارالنور، چاپ اول، 1381، ص 130.
[136]. اکبر اسدعلیزاده، امام علی(ع) از نگاه اندیشمندان غیرشیعه، انتشارات مؤسسه امام صادق(ع)، 1381، صص 77 و 78.
[137]. سید یحیی برقعی، چیکده اندیشهها، ص 296.
[138]. صوت العدالة الانسانیة، ص 1229؛ نقل از: چهل داستان از کرامات علی(ع)، مصطفی محمدی اهوازی، ص 123.
[139]. شهید مطهری(ره)، سیری در نهجالبلاغه، ص 19.
[140]. فضل الله کمپانی، علی کیست؟، ص 357.
[141]. علی میرخلفزاده، کرامات العلویه، انتشارات مهدی یار، چاپ دوم، پاییز 1378، ص 287.
[142]. علی اکبر مهدی پور، «علی، اول...»، نشر موعود، چاپ اول زمستان 1379، نقل از مختصر تاریخ دمق لابن عساکر،ج 17، ص 346.
[143]. همان، به نق از کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج 11، ص 616.
[144]. همان، به نقل از بحارالانوار، ج 36، ص 42.
[145]. همان، به نقل از: ینابیع المودة، ص 83.
[146]. همان، به نقل از: ارجح المطالب، ص 661.
[147]. اقتباس از «علویات سبع»، سروده ابن ابی الحدید معتزلی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، انتشارات بشارت، چاپ اول، 1374.
[148]. ناصر باقری بیدهندی، دادرسی علوی، انتشارات فداییان اهل بیت، چاپ اول، 1383، ص 247؛ به نقل از ثمرات الانوار، ج اول.
[149]. مصطفی محمدی اهوازی، چهل داستان از کرامات امام علی(ع)، انتشارات نصر، چاپ اول، 1378، صص 106 ـ 107، به نقل از «داستانها و پندها»، ج 9، ص 52.
[150]. محمد محمدی اشتهاردی، حکایت های شنیدنی، انتشارات علامه، چاپ دوم، زمستان 1382، ص 225.
[151]. علی اکبر کرخی، گلبرگ های معرفت، جلد اول، انتشارات حضرت معصومه(س)، چاپ اول، 1383، ص 119.
[152]. حمیدرضا کفاش، یکصد و ده درس زندگی از سیره عملی حضرت علی(ع)، انتشارات عابد، چاپ هجدهم، 1382، صص 91 ـ 92.
[153]. علی میرخلف زاده، کرامات العلویه، انتشارات مهدی یار، چاپ دوم، پاییز 1378، ص 187.
[154]. نک: حمیدرضا کفاش، یکصد و ده درس زندگی از سیره عملی حضرت علی(ع)، انتشارات عابد، چاپ هجدهم، شهریور ماه، 1382، ص 89؛ به نقل از زهرالربیع، ص 7.
[155]. محمدجعفر محمدزاده، گفتوگویی فراسوی زمان با امام علی(ع)، انتشارات افلاک، چاپ اول، 1380، از: نهج البلاغه، خطبه 79.
[156]. همان، از: نهجالبلاغه، ترجمه شهیدی، کلمات قصار، شماره 25.
[157]. همان، از: نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، کلمات قصار، شماره 147.
[158]. همان، از: نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، کلمات قصار، شماره 58.
[159]. صدوده سؤال از استاد مطهری، تدوین: مجید باقری، انتشارات خادم الرضا(ع)، چاپ ششم، بهار 1383، صص 152 ـ 153.؛ به نقل از حماسه حسینی؛ ص 119.