کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
 
خاطرات دفاع مقدس ( 27) از كتاب خاطرات زيبا نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي

 

در جمع رزمندگان پادگان ايلام

 

 

 

http://www.pro.uploadpa.com/?file=1431600910167824_1%20124.jpg

 

 

 

 

 

 

در تاريخ سيزدهم تير ماه شست و چهار روز پنج شنبه در محل پادگان نودودو‌ي زرهي اهواز كه ستاد فرماندهي لشكر پنج نصر آنجا مستقر بود، با برادر باقر قاليباف فرماندة وقت لشكر ديدار داشتم و قرار شد، جهت سخنراني و توجيه نيرو‌ها به پادگان ايلام اعزام شويم. ساعت يك و نيم بعد از ظهر در معيت برادران جواد صابري و علي اكبر يزدي‌نژاد و محمد باقر لطفعلي و برادر اصغر برغباني كه فرمانده گردان بود، عازم ايلام شديم. ساعت نه ونيم شب به پادگان ايلام محل اجتماع نيروهاي خراسان رسيديم و با برادر فرومندي معاون لشكر نصر و يكي ديگر از فرماندهان گردان‌ها به نام برادر قرقي ملاقات نموده، شب را آنجا مانديم و فرداي آن روز در جمع نيروهاي پادگان سخنراني نمودم و تا ظهر روز جمعه دربين نيروها حضور داشتم. سپس پادگان را به مقصد ديگري جهت انجام وظيفه ترك نموديم.

 

بازديد از مناطق عملياتي

 

پس از عمليات كربلاي پنج اينجانب كه با ماموريت سه ماهه در اهواز بودم، قرار بود؛ در مورخه 21/1/66 با آقايان علي شمس و شهيد رضائي و تعدادي ديگر از نيروهاي شاغل در دادستاني سپاه كه عبارت بودند: از آقايان كوشكستاني/مزيناني/قدمياري/حاتمي / سعيدي از منطقة عملياتي فاو و منطقة كربلاي پنج بازديد نماييم.

 

صبح از منطقة عملياتي فاو بازديد شد و نهار را آمديم به مكان هتل خرمشهر كه مخروبه‌اي بيش نبود و به عنوان جان‌پناه و سنگر از آن استفاده مي‌شد. هر لحظه گلوله توپ يا خمپاره‌اي به سقف هتل اصابت مي‌كرد و مقداري خاك به طبقه پائين مي‌ريخت؛ لكن ما مشغول خوردن نهار و شوخي و خنده بوديم. فقط يكي از برادراني كه در جمع ما بود خيلي ترسيده بود. طوري كه نتوانست نهار بخورد و پس از خروج از آن مكان اجازه خواست تا با ماشينها‌ي عبوري به اهواز برگردد كه همه موافقت كردند و بقيه با ماشين تويوتا لنكروس كه به ماشين فرماندهي مشهور بود و رانندگي آن را آقاي شمس به عهده داشت، عازم منطقه شلمچه شديم. در اين هنگام يك جابجائي داخل ماشين صورت گرفت. علت هم اين بود كه من گفتم، نمي‌شود هميشه يك نفر جلو ماشين باشد و بايد جا‌هايتان را عوض كنيد. لذا آقاي رضائي كه جلو نشسته بود، رفت عقب ماشين و فرد ديگري بجاي او آمد جلو.

 

منبع : كتاب خاطرات زيبا نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي

 

 

 
 

 






[ یک شنبه 19 اردیبهشت 1395  ] [ 4:20 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4071016 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب