در جمع رزمندگان پادگان ایلام
در تاریخ سیزدهم تیر ماه شست و چهار روز پنج شنبه در محل پادگان نودودوی زرهی اهواز که ستاد فرماندهی لشکر پنج نصر آنجا مستقر بود، با برادر باقر قالیباف فرماندة وقت لشکر دیدار داشتم و قرار شد، جهت سخنرانی و توجیه نیروها به پادگان ایلام اعزام شویم. ساعت یک و نیم بعد از ظهر در معیت برادران جواد صابری و علی اکبر یزدینژاد و محمد باقر لطفعلی و برادر اصغر برغبانی که فرمانده گردان بود، عازم ایلام شدیم. ساعت نه ونیم شب به پادگان ایلام محل اجتماع نیروهای خراسان رسیدیم و با برادر فرومندی معاون لشکر نصر و یکی دیگر از فرماندهان گردانها به نام برادر قرقی ملاقات نموده، شب را آنجا ماندیم و فردای آن روز در جمع نیروهای پادگان سخنرانی نمودم و تا ظهر روز جمعه دربین نیروها حضور داشتم. سپس پادگان را به مقصد دیگری جهت انجام وظیفه ترک نمودیم.
بازدید از مناطق عملیاتی
پس از عملیات کربلای پنج اینجانب که با ماموریت سه ماهه در اهواز بودم، قرار بود؛ در مورخه 21/1/66 با آقایان علی شمس و شهید رضائی و تعدادی دیگر از نیروهای شاغل در دادستانی سپاه که عبارت بودند: از آقایان کوشکستانی/مزینانی/قدمیاری/حاتمی / سعیدی از منطقة عملیاتی فاو و منطقة کربلای پنج بازدید نماییم.
صبح از منطقة عملیاتی فاو بازدید شد و نهار را آمدیم به مکان هتل خرمشهر که مخروبهای بیش نبود و به عنوان جانپناه و سنگر از آن استفاده میشد. هر لحظه گلوله توپ یا خمپارهای به سقف هتل اصابت میکرد و مقداری خاک به طبقه پائین میریخت؛ لکن ما مشغول خوردن نهار و شوخی و خنده بودیم. فقط یکی از برادرانی که در جمع ما بود خیلی ترسیده بود. طوری که نتوانست نهار بخورد و پس از خروج از آن مکان اجازه خواست تا با ماشینهای عبوری به اهواز برگردد که همه موافقت کردند و بقیه با ماشین تویوتا لنکروس که به ماشین فرماندهی مشهور بود و رانندگی آن را آقای شمس به عهده داشت، عازم منطقه شلمچه شدیم. در این هنگام یک جابجائی داخل ماشین صورت گرفت. علت هم این بود که من گفتم، نمیشود همیشه یک نفر جلو ماشین باشد و باید جاهایتان را عوض کنید. لذا آقای رضائی که جلو نشسته بود، رفت عقب ماشین و فرد دیگری بجای او آمد جلو.
منبع : کتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی