خاطرات دفاع مقدس ( 25) از کتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی
سردار نظر نژاد یا همان بابا نظر خودمان
پس از عملیات کربلای پنج، گاهی در جبهه جنوب سری هم به سنگر بابانظر میزدیم و شب را آنجا میماندیم. او مثل همه فرماندهان اهل خلوص و نماز شب بود. صندوقچة سینهاش پر از خاطرات بود. خاطراتی مربوط به دوران ستم شاهی و ورزشهای خودش و پهلوانی و خاطراتی مربوط به بعد از انقلاب و جبهه و پشت جبهه که نوعاً خاطرات جذاب و زیبائی بود، که برای ما تعریف میکرد.
یک شب هم ماشین ما که جلو سنگر پارک بود، مورد اصابت چند ترکش واقع شد. البته شب بسیار خوبی بود. غیر از سرکشی از بقیة سنگرها و احوالپرسی آنها، بقیة وقت را در سنگر بابانظر بودیم.
منبع : کتاب خاطرات نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی