سنگر و نماز خانه
بالاخره پس از چند روز اقامت در قرارگاه مشترک تیپ و لشکر در فاو که اتاقکی بیش نبود، کم کم خطوط تثبیت میشد و فراغ بیشتری پیدا میکردیم و قرار شد که یک سنگر جمعی ساخته شود که بتوانیم جای خواب و نماز جماعت داشته باشیم و استقرار بیسیمهای تیپ و لشکر با جای خواب یکی نباشد. از مهندسی بیل مکانیکی آورده بودند و شهید فرو مندی که معاون لشکر بود، دستور ساخت سنگر را داد و مکان آن را معیین نمود. من هم خواهش کردم که سنگر را با قبله تنظیم کنند، تا برای نماز جماعت مشکلی نداشته باشیم که مورد موافقت قرار گرفت. شهید فرومندی هرشب خودش نماز شب میخواند و هنگام اذان صبح اذان میگفت. صدای نسبتا خوبی داشت و دیگران را برای نماز جماعت بیدار میکرد. امامت جماعت به عهده من بود. پس از نماز چند دقیقهای سخنرانی می کردم و بعد کمی می خوابیدم.
شهید فرومندی در تدارک شیر
شهید فرومندی خودش برنامة چایی را ردیف میکرد و گاهی همراه با چای از شیر خشکهای به غنیمت گرفته شده از عراقیها شیر هم درست میکرد. سفرة صبحانه آماده میشد. بچهها باشهید فرومندی شوخی میکردند. و میگفتند که ایشان نقش مادر را هم ایفا میکند و صبح به صبح به همه شیر میدهد. روزهای اول برخی از خوردن شیر احتیاط میکردند و میگفتند، شاید مسموم باشد. لکن روزهای بعد که امتحان شده بود. مشکل نداشتند و همه استفاده میکردند. اتفاقاً مقدار شیر خشکهای غنیمتی زیاد بود و خوشمزه هم بود.
منبع: کتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی