خاطرات دفاع مقدس ( 30) از كتاب خاطرات زيبا نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
منطقة عملياتي والفجر مقدماتي
بعد از والفجر مقدماتي يك شب با آقاي علي اكبر يزدي نژاد به ديدن رزمندگان خط مقدم واقع در تپههاي رملي منطقة چومو رفتيم. شب عجيبي بود. تا صبح روي سر بچهها خمپاره و منور زدند. ما هم مقداري رملها را عقب زديم و جان پناهي براي خود درست كرديم و پس از سركشي از سنگرها و احوالپرسي رزمندگان و صرف شام در جمع آنها آخر شب به استراحت پرداختيم و همان طوركه بيرون دراز كشيده بوديم، هر لحظه منتظر بوديم كه يك گلوله هم روي شكم ما بيفتد. لكن لياقت شهادت نداشتيم و حادثهاي پيش نيامد.
ديداري با شهيد همت
بعد از عمليات والفجر يك باتفاق حجت الاسلام محسن قمي كه در آن زمان به عنوان دادستان كل سپاه انجام وظيفه ميكرد و جهت سركشي از جبهه به منطقه آمده بود، در قرارگاه تاكتيكي خدمت شهيد همت،كه فرمانده عمليات سپاه بود، رسيديم؛ تا هم خسته نباشيدي به ايشان بگوييم و هم از اوضاع عمليات مطلع شويم. ايشان ضمن توضيح وضعيت جنگ و عمليات انجام شده وتعداد تلفات دشمن و خودي فرمودند: شدت آتش دشمن طوري بود كه حتي كمپوت وكنسروي در منطقه نبوده، مگر اينكه تركشي به آن اصابت كرده است. لكن بچهها مظلومانه مقاومت كردهاند.
منبع : كتاب خاطرات زيبا نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي