کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
خاطرات سفرهای تبلیغی ( 1) از کتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی
 

 

خاطرات سفرهای تبلیغی

 

 

 

 

http://www.pro.uploadpa.com/?file=1431600910167824_1%20124.jpg

 

 

با مردم خوب کاشان

سالهای 1352 اولین سفر تبلیغی خود را از کاشان که نزدیک قم بود. آغازکردم. البته طلبه جوانی بودم و تجربه سفر تبلیغی نداشتم. دوستان طلبه از خون گرمی مردم کاشان و علاقة آنها به روحانیت برایم صحبت می‌کردند. قدری هم دلهره داشتم. قصدم این بود که به یکی از روستا‌های اطراف کاشان جهت تبلیغ بروم. لذا با برخی دوستان سه چهار روز مانده به ماه مبارک رمضان از قم عازم کاشان شدیم ودر مدرسة مرحوم آیت الله یثربی در جمع سایر طلابی که مثل ما بودند، اسکان یافتیم. پس از چند روزی توسط یکی از دوستان با آیت الله امامی کاشانی که داماد مرحوم آیت الله مدنی کاشانی بود و با آیت الله امامی کاشانی امام جمعه موقت تهران نیز نسبتی دارد، آشنا شدم. ایشان پیش نماز مسجد بازار کاشان بود (فکر می‌کنم مسجد سلیمانیه) ایشان از من خواست تا در حضور خودش یک منبر بروم. من هم قبول کردم. پس از پایان منبرگفتند: منبرت خوب است. شما در همین مسجد جامع بازار از نیم ساعت به اذان ظهر منبر برو و اول اذان منبر را تمام کن. (ایام ماه مبارک رمضان بود) این پیشنهاد برای من که سابقة مطالعه و منبر نداشتم، خیلی سخت بود. لکن نتوانستم رد کنم در عین حالی که هیچ آمادگی برای منبر آن هم در شهر و داخل مسجد بازار را نداشتم، وظیفه سنگین شد. داخل همان بازار یک مدرسه‌ای بود که تحت نظارت آیت الله حاج آقا رضا مدنی کاشانی اداره می‌شد. آنجا در حجرة یکی از طلاب به نام آقای حسین پیروزی مستقر شدم. شبها را مجبور بودم تا صبح مطالعه کنم، تا بتوانم نیم ساعت در مسجد بازار سخنرانی کنم. ا لبته برکاتی هم برایم داشت. زیرا حداقل سی منبر یاد گرفتم و از نیمه‌های ماه مبارک با مسجد آیت الله صبوری واقع در گذر بابا ولی- که آن هم بخشی از بازار و البته جدای از بازار مرکزی بحساب می‌آمد. با معرفی یکی از دوستانی که منبر مرا دیده بود ارتباط برقرار شد-  بعد از نماز صبح آنجا هم نیم ساعت صحبت می‌کردم و مرحوم آیت الله صبوری گاهی خودش تا آخر منبر می‌نشست و به من آقای کا شمری خطاب می‌کرد و تشویق می‌نمود. حالا مشکلی که وجود داشت، این بود که برخی از مومنین مسجد آیت الله صبوری سؤال می‌کردند: آیا شما جای دیگری هم منبر می‌روید. که ما هم بیائیم و استفاده کنیم و اینجانب ضمن پاسخ مثبت، با لطایف الحیلی آنها را رد می‌کردم. زیرا همان منبری که ظهر در مسجد بازار می‌رفتم، همان منبر را در این مسجد تکرار می‌کردم و توان آماده نمودن دو سخنرانی برای دو منبر،که موضوع جداگانه‌ای داشته باشند، را نداشتم. البته احتیاط می‌کردم و همیشه یک سخنرانی زاپاس برای خودم ذخیره داشتم، که اگر جائی گرفتار شدم، بتوانم یک جلسه را پشت سر بگذارم. لکن قابل ادامه نبود. نهایتاً به خیر گذشت و مشکل خاصی پیش نیامد.

 

منبع: کتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی






[ پنج شنبه 6 خرداد 1395  ] [ 3:14 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4079461 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب