اطلاعات دینی برخی روستایی ها
سفری داشتم به شهرضای اصفهان. (قمشه) دهه آخر صفر بود. (قبل از پیروزی انقلاب) طلاب زیادی بودند که توسط یکی از مسئولین حوزة علمیة اصفهان سازماندهی شدند و هر کدام به روستائی اعزام گردیدند. روستاهای اطراف بروجن البته روستاهای دور افتاده. اطلاعات مذهبی مردم بسیار پائین بود و بسیاری از مسائل حلال و حرام را نمیداستند مثلاً به یکی از طلبهها که میخواستند او را با اسب به روستای خودشان ببرند و این طلبه نمیتوانست سوار اسب شود گفته بودند: آقا سید شما رودة گرگ نخوردهای که نمیتوانی سوار اسب شوی. و این آقا سید از آنها سئوال کرده بود: مگر شما روده گرگ میخورید؟ گفته بودند: بله و اگر نخوریم نمیتوانیم در این شرایط زندگی کنیم. لذا لازم بود با زبان خوش مسائل طهارت و نجاست و حلال و حرام وضو و نماز و اصول دین و فرو ع دین و تقلید را آهسته آهسته به آنها تعلیم دهیم. کاری پر زحمت و مشقت بار بود لکن در مجموع شیرین. انسان احساس میکردکه رسالت خودش را انجام میدهد.