خاطرات سفرهاي تبليغي (11) از كتاب خاطرات زيبا نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
نقش نمايندة جنگلباني
درپي بيان حوادث سال 54 مدرسه فيضيه روي منبر واعتراض خبر نگار روزنامه رستاخيز ، فردي كه قبلاً ذكر شد در اين روستا سكونت داشت و بعنوان نماينده جنگلباني در منطقه انجام وظيفه مي‌كرد و نسبتا آدم روشني بود و اهالي روستا هم او را قبول داشتند و به وي احترام مي‌گذا شتند، به حمايت از خبرنگار روزنامه رستاخيز وارد ماجرا شد. و گفت: بله اين حرفها خلاف امنيت است و نبايد مطرح شود و حتما بايد گزارش شود. لكن اين كار را به من واگذار كنيد تا بتوانم با قلم بهتري جمله بندي كنم و به مبادي ذيربط گزارش كنم و سطح اين خبر، خبر روزنامه‌اي نيست و با توجه به اهميت آن اجازه دهيد، خودم اقدام كنم تا براي ديگران نيز درس عبرتي باشد. يك مقداري هم عليه مواضع من تند حرف زد و موضع مخالف گرفت و تقريباً همه خاطر جمع شدند، كه ايشان اقدام خواهدكرد. آن شب مردم پراكنده شدند. برخي از افراد در فرصتهاي بعدي مرا نصيحت مي‌كردند، كه اين جور حرفها را جلو جمع مطرح نكنم و برخي نيز مخفيانه از من حمايت مي‌كردند
لكن آقاي حاتمي (نماينده جنگلباني) بعداً به من گفت: شما خاطر جمع باش ولي كمي رعايت كن و اگر آنجا موضع تندي عليه شما گرفتم معذرت مي‌خواهم، فقط خواستم شرّ اين افراد را از سر شما كوتاه كنم و ما به هيچ جا گزارش نخواهيم كرد. البته قبلاً توضيح دادم كه اكثر مردم روستا مقلد امام خميني بودند و نسبتا افراد آگاهي در آن زمان محسوب مي‌شدند
خاطرات سفرهاي تبليغي (11) از كتاب خاطرات زيبا نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
