شعرزیبای گرگ... فریدون مشیری بنام خداوند بخشنده مهربان kariz24852 شعرزیبای گرگ... بنام خداوند بخشنده مهربان گفت دانایی که گرگی خیره سر هست پنهان درنهادهر بشر لاجرم جاریست پیکاری سترگ روزوشب مابین این انسان وگرگ زوربازوچاره این گرگ نیست، صاحب اندیشه داند چاره چیست ای بسا انسان رنجورپریش سخت پیچیده گلوی گرگ خویش وی بسا زور آفرین مرددلیر هست درچنگال گرگ خوداسیر هرکه گرگش رادراندازد به خاک رفته رفته میشود انسان پاک وانکه ازگرگش خوردهردم شکست گرچه انسان می نمایدگرگ هست وانکه باگرگش مدارامیکند خلق و خوی گرگ پیدا می کند درجوانی جان گرگت رابگیر وای اگراین گرگ گرددباتوپیر روز پیری گرکه باشی همچوشیر ناتوانی در مصاف گرگ پیر مردمان گریکدگر رامیدرند گرگهاشان رهنما ورهبرند اینکه انسان هست این سان دردمند گرگها فرمانروایی می کنند وان ستمکا ران که باهم محرمند گرگهاشان آشنایان همند گرگها همراه وانسانها غریب باکه بایدگفت این حال عجیب barrud.rasekhoonblog.com فریدون مشیری [ جمعه 28 خرداد 1395 ] [ 4:27 PM ] [ احمد ] نظرات 0