کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان

    خاطرات سفرهای تبلیغی (13) از کتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

خاطرات سفرهای تبلیغی (12) از کتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

سفری به اقلید فارس

قبل از ماه مبارک رمضان (قبل از پیروزی انقلاب) جهت تبلیغ به شهرستان اقلید در استان فارس رفتم و در مدرسه علمیه با تعدادی دیگر از طلاب ساکن شدیم. آیت الله ابطحی که ا ما م جماعت مسجد جامع و ازعلما‌ی معروف آنجا بود، طلاب را به روستا‌ها اعزام می‌کرد. اقلید شهر بسیار خوش آب و هوایی بود. طوریکه از داخل هر منزلی چشمه آب سرد و گوارائی جوشان و جاری بود. مردم منطقه نوعاً لُر و بعضاً ترک بودند.

روستائی در اقلید فارس

توسط حاج آقا‌ی ابطحی به یکی از روستا‌های اطراف اعزام شدم و در منزل یکی از اهالی محل اقامت نمودم. مردم کمتر اهل مسجد بودند وگاهی حاضرین از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی‌کرد. آنهم از این تعداد برخی خانم بودند که پشت پرده می‌نشستند و با دستگاه‌های دستی نخ می‌ریشتند و پشم را تبدیل به نخ می‌کردند که وقتشان در مسجد تلف نشود!

کم رنگی ماه رمضان در روستا

صبحهاگاهی توی روستا می‌آمدم و می‌دیدم که نوعاً ا‌هالی با موتورِ ایژ، مقداری نان و آب در ترک موتور بسته وعازم صحرا هستند، انگار ماه رمضان پایش به این منطقه نرسیده بود. از همان تعداد انگشت شمار مسجدی هم دو سه نفر بیشتر روزه نمی‌گرفتند. روزه خوردن امری عادی بود. البته هوای تابستان و فصل کار هم بود. بعضاً نقل می‌کردند: در برخی از روستا‌ها سعی می‌شود عروسی‌ها را در ماه رمضان برگزار کنند و ظهر برای همه سفره مفصلی بیندازند و به همه غذا بدهند.  baghdasht1.blogfa.com
 
 

 

 

 
 
 
 
 

 

  • خاطرات سفرهای تبلیغی (13) از کتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

    مجلس ترحیم درماه رمضان

    چند روزی از ماه رمضان سپری شد.(قبل از پیروزی انقلاب اسلامی) یکی از اهالی محل مرحوم شد. در منزل وی جلسه ترحیم گرفته بودند. از من خواستند جهت شرکت در مراسم و قرائت فاتحه به منزل ایشان بروم. وقتی وارد شدم چیزهائی را در روز ماه مبارک رمضان دیدم که هرگز ندیده بودم. یعنی ساعت ده صبح ماه رمضان (پنجم یا ششم رمضان) داخل این مجلس چای و قهوه و قلیان و خرما و امثال آن بطور مفصل چیده بودند و همه ا‌هالی می‌خوردند. حتی از آن چهار پنچ نفر مسجدی هم که داشتم، برخی مشغول خوردن بودند. من با ناراحتی تمام فاتحه‌ای خواندم و محل را‌ ترک کردم. از تمامی روستا‌های اطراف نیز مردم جهت شرکت در این مجلس‌ ترحیم می‌آمدند و برای آمرزش آ ن مرحوم همه روزه می‌خوردند.  به چند نفر از کسانی که قبلاً در مسجد آنها را دیده بودم و بعنوان افراد مؤمن آنها را می‌شنا ختم. گفتم: فلانی شما چرا روزه می‌خورید؟ چرا دستور خدا را زیر پا می‌گذارید و این گناه کبیره را مرتکب می‌شوید؟ خیلی خونسرد اظهار می‌داشتند اگر نخوریم صاحب عزا ناراحت می‌شود خیلی به من فشارآمد ودر صدد چاره‌ای بودم.

    ترک محل  

  •  

  • ازحضور مردم در مسجد و تاثیر ارشاد مایوس شده بودم. لذا شب در مسجد اعلام کردم و گفتم: به علت عدم حضور اهالی در مسجد و عدم رعایت شئونات ماه مبارک رمضان، تصمیم گرفته‌ام روستا را‌ ترک کنم. ساکم را آماده کردم. چون وسیله رفت و آمد فقط موتور سیکلت بود آمدم جلو کوچه، از هر کسی تقاضا کردم بهانه‌ای گرفت و طفره رفت. بعد یکی از افراد محل گفت: شما اگر تا ظهر اینجا بمانی کسی شما را به شهر بر نمی‌گرداند و ما اهالی را سپرده‌ایم که شما را نبرند. زیرا رفتن شما از اینجا برای ما خوب نیست و پیش حاج آقای ابطحی آبروی ما می‌ریزد. و می‌گویند: این روستا نتوانسته روحانی خود را نگه دارد و قول می‌دهیم که در مسجد حاضر شویم. لذا اینجانب را منصرف کرد. و آن شب مسجد مملو از جمعیت شد و منهم صحبتهای ناگفته را با مردم در میان گذاشتم و ارشاد کردم. دو سه شبی حضور جمعیت خوب بود و کم کم به حال اولیه برمی‌گشت. البته شبهای احیا به طور نسبی جمعیت در مسجد حاضر می‌شد. لذا از رفتن منصرف شده و با هر خون دلی بود، آنجا ماندم.
     


 

baghdasht1.blogfa.com

 






[ شنبه 29 خرداد 1395  ] [ 4:04 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4062194 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب