جملات قصار
مقدمه
مجموعه حاضر، بیانات کوتاه و جملات تلخیص یافته رهبر معظم انقلاب اسلامی است که علاوه بر جنبه کاربردی برای مؤسسات، نهادها، ناشران و مراکز، کلید واژهای مهم برای محققان و پژوهشگران و مدخلی اساسی برای فهرست نمایههای موضوعی خواهد بود.
این مجموعه به صورت روزآمد از رهنمودهای معظم له عرضه و تکمیل میشود و در اختیار کاربران محترم قرار میگیرد.
نظرها و پیشنهادهای واصله، ما را در تکمیل و تجهیز بیشتر این پایگاه یاری خواهد رساند.
1-1-6- تشکلها، احزاب، مسائلجناحى
4-2-6- مسجد، اذان، ائمهى جمعه و جماعات
8-2- آیةاللَّهالعظمى بروجردى
8-3 - آیةاللَّهالعظمى گلپایگانى
8-4- آیةاللَّهالعظمى مرعشى نجفى
8- 22 - سید جمالالدین اسدآبادى
آنچه که این کشور را نجات مىدهد، اسلام است؛ همچنان که در دوران دفاع مقدس، آنچه که این ملت را نجات داد، اسلام بود.
اتحاد مسلمین و صفاى دل آنان، شرط اصلى اعلاى کلمهى اسلام است.
اسلام این مردم را به خیابانها آورد؛ شاه را سرنگون کرد و حکومت را به آنها داد.
انقلاب بزرگ اسلامى ما، تمام مسلمانان دنیا را امیدوار کرده است.
ایستادگى و مقاومت، تنها راه دفاع از اسلام و انقلاب است.
با تمام وجود از اسلام و انقلاب و نظام دفاع کنید.
براى تداوم انقلاب و خط امام به مجاهدت سختترى نیازمندیم.
حفظ نظام از واجبترین فرائض است.
ملت ایران قدرت دارد اسلام و جمهورى اسلامى را حفظ کند.
میراث حضرت امام، نظام جمهورى اسلامى است.
نظام جمهورى اسلامى محصول تلاش عظیم امام و امت است.
همهى مسلمین در مقابل اسلام بدهکار و مسئولند.
آزادى فکر و بیان یکى از ارزشهاى انقلاب بود.
اساس مسئله براى یک ملت، استقلال و آزادى است.
استقلال و آزادى به بهترین وجه در کشور ما وجود دارد.
امروز خوشبختانه در ایران، آزادىِ فکر کردن و فکر را بیان کردن، در دنیا کمنظیر است.
عقیدهى ما بر این است که رشد و تکامل انسانها بدون فضاى آزاد امکان ندارد؛ در فضاى استبدادى امکانپذیر نیست که افراد و جامعه رشد کنند؛ استعداد انسانها باید در فضاى آزاد رشد کند؛ انسانها هم در این فضا تعالى و تکامل پیدا مىکنند.
کجرویها و انحرافها دیده شود تا به نام آزادى دچار بىبندوبارى نشویم؛ چون آزادى مرز بسیار ظریف و دقیقى با بىبندوبارى دارد؛ باید مراقب بود که به عنوان و نام آزادى در گرداب بىبندوبارى نیفتیم؛ زیرا بىبندوبارى در نهایت منتهى خواهد شد به نفى آزادى و هرج و مرج؛ وجود استبداد، تحمیل و فشار را توجیه و زمینه را براى استبداد فراهم مىکند.
ما براى آزادى خیلى احترام و ارزش قائلیم و به صورت مبنایى هم معتقدیم که آزادى باید در جامعه باشد؛ آزادى فکر، عقیده و رفتار.
ما به معناى حقیقى کلمه به آزادى و وجود آن معتقدیم؛ منتها آزادى یک مسئله است؛ عدم مدیریت، عدم نظارت و عدم دقت در آنچه مىگذرد، مسئلهى دیگرى است.
مراد از آزادى همان آزادى بیان و آزادى فکر است.
ملت ایران مزهى استقلال و طعم آزادى و عزت را چشیده است.
آدم مستقل وابسته به خدا است.
اساس مسئله براى یک ملت، استقلال و آزادى است.
استقلال فرهنگى، مهمتر از استقلال سیاسى و اقتصادى است.
استقلال ملت و کشور، به تلاش و زحمت کارگران بستگى دارد.
استقلال و آزادى به بهترین وجه در کشور ما وجود دارد.
استقلال یک ملت جز با استقلال فرهنگى تأمین نمىشود.
باید بتدریج به سمت استقلال کامل اقتصادى برویم.
تا رسیدن به یک استقلال اقتصادى کامل، هنوز فاصله داریم.
ملت ایران مزهى استقلال و طعم آزادى و عزت را چشیده است.
هدف جمهورى اسلامى، تضمین استقلال کامل ملت است.
هر ملتى که دم از استقلال بزند، دشمن استکبار به حساب مىآید.
اصلاحات، یا اصلاحات انقلابى و اسلامى و ایمان است و همهى مسئولان کشور، همهى مردم مؤمن و همهى صاحبنظران با این اصلاحات موافقند؛ یا اصلاحات، اصلاحات امریکایى است و همهى مسئولان کشور، همهى مردم مؤمن و همهى آحاد هوشیار ملت با آن مخالفند.
اصلاح این است که هر نقطهى خرابى، هر نقطهى نارسایى، هر نقطهى فاسدى، به یک نقطهى صحیح تبدیل شود.
اگر اصلاحات، پیشرفت و نوآورى براساس ارزشهاى انقلاب نباشد، جامعه دچار ناکامى خواهد شد.
انقلاب، خودش یک اصلاح بزرگ است.
تداوم اصلاحات، در ذات و هویت انقلاب نهفته است.
همهى انسانهایى که از هر فسادى رنج مىبرند، دلشان با این شعار مىتپد و طرفدار اصلاحاتند.
آزادانهترین انتخابات، مستقلترین مجلس، مردمىترین حکومت، در جمهورى اسلامى است.
انتخابات مجلس مظهر دخالت مردم در سرنوشت خود و کشورشان است؛ چون مجلس مرکز قانونگذارى است.
انتخابات و مجلس شوراى اسلامى مهم است.
اهمیت انتخابات مجلس این است که شما با انتخاب نمایندهى مجلس، در واقع سرنوشت کشور را در چهار سال آینده رقم مىزنید.
حضور مردم در صحنهى انتخابات و رأى دادن، خود یک کار سیاسى است که مردم باید انجام بدهند.
دشمن مىخواهد مجلس ضعیف باشد و انتخابات شور و شوق نداشته باشد و رأىدهندگان کم باشند.
شرکت در انتخابات یک وظیفه است.
قشرهاى مختلف مردم کوشش کنند که امر انتخابات و مجلس را همیشه مهم بشمارند.
همچنانى که اصل انتخابات یک تکلیف الهى است، انتخاب اصلح هم تکلیف الهى است.
1-1-6- تشکلها، احزاب، مسائلجناحى
امام، اهل تشکیلات و حزب و امثال آن نبود؛ اما تدبیر زیادى داشت.
خصوصیت و فرق یک تشکیلات انسانى با ماشین این است که ماشین ارادهیى از خود ندارد. ... ولى دستگاه انسانى و بشرى اینگونه نیست. در هر بخشى یک اراده وجود دارد. ... همهى این ارادهها باید کار کنند. ... آقایانى که در بخشهاى مختلف مشغول هستید، کمال جد و جهد را بکنید، تا آن کارى که به عهدهى شماست، به بهترین وجهى انجام بگیرد.
سه وظیفهى اساسى بر دوش تشکلها [ى دانشجویى] است: یکى اینکه مجموعهى دانشجویى را از لحاظ روحى و معنوى تغذیه کنند. ... مسئولیت دوم، مسئولیت سیاسى است. ... مسئلهى سوم ... رابطهى شماها با خودهایتان.
مسایل جناحى و گروهى را کنار بگذارید.
هیچ گروهى نباید به فکر باشد که آن گروه دیگر را نفى بکند. من همیشه گفتهام که تشکلها، گروهها و مجموعهها، حق اثبات خود را دارند؛ اما حق نفى دیگران را ندارند.
آفت جوامع بشرى این است که کسانى با داشتن پول، با داشتن پشتیبان، با داشتن قوم و عشیره - چه قوم و عشیره به شکل قدیمى آن، چه قوم و عشیره به شکل مدرن و امروزى آن؛ یعنى حزب بازى و گروه بازى - حقوق عمومى را ندیده بگیرند؛ حق مردم را تضییع کنند؛ فرصتها را منحصراً به اشغال خود در بیاورند و جلوى عدالت را بگیرند.
متأسفانه حرف جناح و خط و خطوط، بیش از اندازه همهگیر شده است. البته یک مقدارش بد نیست؛ نمکى است در مجموعهى نظام! به قول خودشان، جناح راست، جناح چپ؛ افتخار هم مىکنند. بنده از این اسمها - راست و چپ و امثال اینها - هیچ خوشم نمىآید. وقتى خیلى همهى شئون زندگى را بگیرد، حقیقتاً دیگر کسل کننده و زننده مىشود. نبایستى روى این جناح و اینطور چیزها خیلى تکیه کرد.
اگر ما بیدار باشیم، غفلت و یااشتباهى نکنیم، دشمن نمىتواند کارى بکند.
امروز روز بیدارى ذهنهاست.
امروز کشور و ملت احتیاج دارد به این که مردم، تیزبین ، هوشیار، بیدار و دشمنشناس باشند؛ بفهمند دشمن چه مىکند.
امروز نیاز زمانه در درجهى اول، هوشیارى و بیدارى و آگاهى و حفظ جرأت و قدرت اقدام است.
بیدارى و آمادگى ملت، دستور اسلام است.
دشمن بیدار است، شماها هم باید بیدار باشید.
وقتى دشمنِ معاندِ بیدارى در مقابل ماست، ما باید لحظه به لحظه بیدارى خود را حفظ کنیم.
وقتى یک نسل بیدار شد، چه در میدان بیاید و پیش برود، و چه سرکوبش کنند و توى خانه بنشیند، باز برنده است.
همچنانى که دشمن در دشمنى کردن، روشهاى خود را تغییر مىدهد، ما باید هوشیارى و بیدارى خود را زیاد کنیم.
یکى از علامتهاى بیدارى یک ملت این است که لحظهها را بشناسد و بفهمد اهمیت این لحظه چقدر است.
اگر منکر بزرگى باشد، برخورد حکومت احیاناً ممکن است برخورد قانونى و خشن هم باشد. قوّت و اقتدار و سرپنجهى پولادین با مردم ضعیف بد است؛ دست خشن، هنگام چیدن گلبرگ مضر است؛ اما هنگام جابهجا کردن صخرهها لازم است. بگذارید آدمهایى که متخلفند، احساس ناامنى کنند.
اتحاد مسلمین و صفاى دل آنان، شرط اصلى اعلاى کلمهى اسلام است.
اتحاد مسلمین، به معناى انصراف مسلمین و فِرَق گوناگون از عقاید خاص کلامى و فقهى خودشان نیست؛ بلکه اتحاد مسلمین به دو معناى دیگر است که هر دوى آن باید تأمین بشود: اول این که فِرَق گوناگون اسلامى )فِرَق سنى و فِرَق شیعه( ... حقیقتاً در مقابله با دشمنان اسلام، همدلى و همدستى و همکارى و همفکرى کنند. دوم این که فِرَق گوناگون مسلمین سعى کنند خودشان را به یکدیگر نزدیک کنند و تفاهم ایجاد نمایند و مذاهب فقهى را باهم مقایسه و منطبق کنند.
در عین این که دولتها و قدرتها و ادارهکنندگان جهان، براى مصالح دولتها و مسایل سیاسى خود، به سمت وحدت پیش مىروند، تمام تلاشهاى استکبار در جهت تضعیف ملتها و بخصوص ملت اسلام و ایجاد اختلاف بین اینها بهکار مىرود.
مأموریت سلاطین فاسد، ممانعت از اتحاد مسلمانان است.
البته ما از جهات مختلف هیچ انتظار نداشتیم که این ارتدادها و بریده شدنهاى به این معنا وجود نیاید: اولاً به خاطر اینکه تبلیغات جهانى علیه این راه زیاد است؛ ثانیاً به خاطر اینکه پشتوانهى آن تبلیغات جهانى، احساسات درونى خود انسان است؛ انسان میل به دعت، راحت، ثروت و عشرت دارد. راهى که انسان باید سخت در آن حرکت کند، با این چیزها نمىسازد؛ بنابراین جنود جهل در وجود انسان به غرایز نفسانى مؤید است؛ در حالى که جنود عقل مؤید به آن غرایز نیست. بنابراین تعجبى ندارد که ما به کمک غرایز و میل به دعت، آسایش، بىدغدغگى و زندگى راحت خود، مغلوب جنود جهل شویم. جهت سوم این است که ما در تبلیغات، آدمهاى خیلى متبحر و ماهرى نبودیم؛ شیوههاى علمى را بلد نبودیم تا بتوانیم آنچنان فضاى افکار عمومى را در خدمت انقلاب قبضه کنیم تا کسى نتواند این فضا را علیه انقلاب و به زیان آن در تصرف بگیرد. بنابراین، این حالت به وجود آمده و زاویه زدنها زیاد شده است.
تردید نسبت به آینده، ترفند تبلیغاتى دشمن است.
حقیقتاً الان این کسانى که تبلیغات اسلامى مىخواهند بکنند، به نظر من اگر یک دوره آثار مرحوم شهید مطهرى را نگاه بکنند، به چیزى احتیاج ندارند.
سلامت محیطهاى کارى با تبلیغات اسلامى و فعالیت صحیح انجمنهاى اسلامى تأمین و تضمین خواهد شد.
ما مسلمین، به شیوههاى تبلیغاتى دشمن وقوف پیدا نکردهایم.
آنچه که از مطبوعات یک جامعه مورد انتظار است، این است که معلومات مردم را بالا ببرند.
این کار و این مسئولیت به معناى اثرگذارى مستمر برروى ذهن و فکر یک مجموعهیى از مردم است که همین داراى اهمیت است؛ هر چند آن مجموعه وسیع نباشد و کوچک باشد.
[روزنامه] وسیلهى بسیار مؤثر و برّایى است.
کار مطبوعات به خاطر همین تأثیرى که بر روى ذهن و به تبع آن عمل و رفتار یک مجموعهیى از مردم دارد؛ نمىتواند به عنوان یک شغل محض و شغل کاسبانه مطرح بشود.
صدا و سیما، باید استقلال فکرى و عملى ملت ایران، نظام جمهورى اسلامى و اصل «نه شرقى و نه غربى» را با ارایه ى فرهنگ و اندیشه و هنر خودى و اصیل و غنى، ترویج و تحکیم کند.
صدا و سیما، باید ... در برابر فرهنگ و هنر و اندیشهى تحمیلى و بیگانه، حالت تهاجمى داشته باشد.
صدا و سیما، ... باید با انتخاب بهترین شیوهها و بلیغترین زبانها، غبار غربت و انزوا را از چهرهى مفاهیم عمیق اسلام و حقایق درخشانِ قرآن بسترد و ارمغانى را که ملتهاى مسلمان در سراسر جهان، از نظام جمهورى اسلامى انتظار مىبرند؛ در دسترس آنان قرار دهد.
در ارایهى تصویر و صدا، لازم است از هر گونه ارایهیى که متضمّن بدآموزى در اندیشه و رفتار باشد، اجتناب شود تا این ابزار مهم و همگانى، وسیلهى فساد و افساد نگردد.
صدا و سیما نه وسیلهیى صرفاً براى سرگرمى یا خبررسانى، که مدرسهیى عمومى براى همهى قشرها در سراسر کشور است و برنامههایى که از آن پخش مىشود چه مثبت و چه منفى، آثارى عمیق در روحیه و فکر و رفتار و فرهنگ و بینش مخاطبان خود بر جاى مىگذارد.
اطلاعرسانى و خبر، یکى از وظایف عمدهى صدا و سیما است.
تنوع و جذابیت در صدا و بخصوص سیما شرط لازم توفیق آن رسانه است، ولى این نباید موجب گرایش به شیوههاى زیانبخش و مخرب گردد.خبرنگاران لحظات نابودشدنى و زوالیافتنى را تثبیت و ابدى مىکنند.
گزارشگرى و خبررسانى، یک حرفهى باارزش است.
خبرنگارى که در دشوارترین مناطق وارد عرصهى خبررسانى مىشود و خود را به آب و آتش مىزند، نمىشود فرض کرد او صرفاً در صدد فرونشاندن آتش کنجکاوى شخصى است، یا براى بهدست آوردن یک مابهازاى مالى تلاش مىکند.
هر حادثه وقتى در چاردیوارىِ سکوت و بىاعتنایى و غفلت قرار بگیرد، خواهد مرد و فراموش خواهد شد. پایدار شدن حوادث بستگى دارد به اینکه مبلّغان و خبررسانانى امین، صادق و با انگیزه داشته باشند.
به مسئلهى خبررسانى باید به این چشم نگاه کرد که به نیت ترویج خیر باشد.
در دعا مىخوانیم: «افضل زاد الرّاحل الیک عزم ارادة»؛ برترین توشهى رهروان این راه، عزم و اراده است. اگر این اراده و عزم وجود داشته باشد، نیروها در وجود انسان بهکار مىافتند؛ استعدادها شکوفا مىشوند و فکر و جسم - هر دو - کار مىکنند. ... کار کسانى که در عالم خبر و گزارش و کارهاى ذهنى و فکرى در ارتباط با مردم هستند، از این جهت بسیار اهمیت پیدا مىکند.
خبرگزاریهاى عمده دنیا، در دست صهیونیستها و سرمایهداران عمده است.
خبرگزارى باید درست مثل نبضِ دستگاه عمل کند. ... بسیار دقیق و منظم. موارد زاید، اخبار ضعیف و گزارشهاى غیر مربوط به مسائل اصلى کشور، باید بر کنار باشد. خبرها در جهت سیاستهاى جارى باید تنظیم و مرتب شود. خبرهاى خارجى یا خبرهاى دنیا را که مىگیرید، عین آنچه که این چند خبرگزارى صهیونیستى معروف دنیا در کانال خبرىشان مىریزند، داخل ذهن مردم تلمبه نکنید! بررسى کنید ببینید این چیزى را که فلان خبرگزارىِ فلان جا گفته، صحیح است؟
استکبار، یعنى گردن کلفتى و قلدرى و آدمکشى و شرم نکردن و ابا نکردن و تجاوزِ توأم با وقاحت و سر را بالا گرفتن و سینه را سپر کردن.
امروز که شما به کل نظام غربى نگاه مىکنید، از این خصوصیت استکبار و سلطه، نشانههایى را مىبینید. البته، در دنیا هیچ دولتى پُرروتر و وقیحتر از رژیم امریکا، سلطه و استکبار را آشکار نمىکند؛ اما این خصوصیت، مخصوص امریکا هم نیست. در کل نظامهاى غربى و کسانى که تابع آنها هستند - مثل دولتهاى ارتجاعى و وابسته و نظامهایى که براى خودشان قدرتى هستند - خصوصیات سلطه خودش را نشان مىدهد؛ اگر چه دنیا آنها را بهعنوان ابرقدرت نپذیرد.
امریکا و استکبار جهانى همچنان در فکر این هستند که سلطهى خودشان را به هر شکلى که بتوانند، به این ملت برگردانند.
این طبیعت نظامهاى قلدر است که با هر ملت استقلالطلب به ستیز برخیزند.
تسخیر لانهى توطئه و جاسوسى ... جهادى ابتدایى بود علیه استکبار ... و بطلان تلقینات دهها سالهى آنان براى مرعوب کردن ملتها.
ما در دنیا اعلام کردهایم که انقلاب اسلامى، با نظام سلطه مخالف است. نظام سلطه، یعنى اینکه دولتها و قدرتهایى زور بگویند و ملتها و گروهها و کشورها و دولتهایى، آن زور را قبول کنند. طرفین، طرفین نظام سلطهاند و ما نظام سلطه را رد کردیم و رد مىکنیم و با آن به مبارزه بر مىخیزیم. ما در نظام سلطه، طرفین را مقصر مىدانیم؛ هم سلطهگر و هم سلطهپذیر را. استکبار، به معناى همین نظام سلطه است.
امریکا و استکبار جهانى همچنان در فکر این هستند که سلطهى خودشان را به هر شکلى که بتوانند، به این ملت برگردانند.
دولت امریکا امروز در چشم ملت ایران، منفورترین دولتها بعد از دولت غاصب صهیونیستى است.
قدرت استکبارى و جهنمى امریکا ماندنى نیست و از بین خواهد رفت.
مرعوب شدن از توانائیها و اقتدارات امریکا یک چیز بسیار غلط است.
هرجا که نشانى از امریکا داشته باشد، سیهروزى و بدبختى بر مردم آنجا حاکم است.
هیچ ملتى تا به حال مثل ملت ما، رژیم مستکبر و زورگوى امریکا را تحقیر نکرد.
ملت ما باید در روابط بینالمللى خوارى نبیند و اهانت نشود. هیچکس حقندارد اهانت به ملت ایران را در کمترین برخورد با دیگران قبول کند. اگر کسى اهانتپذیر است، براى خودش اهانتپذیر است؛ براى ملت ایران نمىشود؛ حقندارد. ملت ایران، ملتى سرافراز و بزرگ و جاندار است و نشان داده است که قدرت حضور در صحنههاى دنیا را دارد.
اگر شما ملاحظه مىکنید که امروز جمهورى اسلامى در سطح جهان و سیاست بینالملل به عنوان یک نظام پابرجا و تثبیتشده معرفى گردیده است، و یا اگر امروز کشورهاى غربى ... با طرق مختلف سعى مىکنند رضایت ملت ایران را جلب کنند و سابقهى نامطلوب خودشان در رفتار با ملت ایران را به دست فراموشى بسپارند، ... همهى این واقعیتها محصول و نتیجهى تلاشهاى گذشته و مجاهدتهاى امروز شماست.
عزت و حکمت و مصلحت، یک مثلث الزامى براى چارچوب ارتباطات بینالمللى ماست. ... عزت یعنى تحمیل هیچکس را قبولنکردن. ... حکمت، یعنى حکیمانه و سنجیده کار کردن. ... مصلحت، یعنى مصلحت انقلاب، و این مصلحت همهجانبه است.
اگر بخواهیم اصول سیاست خارجى را که بر پایهى عزت و حکمت و مصلحت استوار است، بر اوضاع و شرایط پیچیدهى امروز دنیا و وضع خاص خودمان تطبیق کنیم، بلاشک فراست، ابتکار عمل، پُرکارى، دقت و پایبندى شدید به اصول و آرمانها، جزو وظایف عمومى دستگاه دیپلماسى ماست.
امریکا در همهى جنایاتى که امروز در فلسطین اتفاق مىافتد شریک جرم است.
انتفاضهى ملت فلسطین، قیام یک ملت است.
باید تا مطلعالفجر نجات ملتهاى مسلمان، مخصوصاً ملت شجاع و مظلوم فلسطین دست از تلاش نکشیم.
رژیم صهیونیستى رژیمى گستاخ و وحشى و بىاعتنا به قوانین انسانى و مقررات بینالمللى است.
ظلمى که امروز به ملت فلسطین مىشود، هیچگاه به مجموعهى یک ملت نشده است.
علاج زخم فلسطین فقط قطع غدهى سرطانى حکومت صهیونیستى است و این کاملاً ممکن است.
غده سرطانى اسرائیل را تنها از طریق همین مبارزات مىتوان ریشهکن ساخت.
فلسطین اکنون صحنه دلاورى مظلومانه و غریبانه یک نسل و ملت مظلوم است.
فلسطین پارهى تن اسلام است.
ما اعلام مىکنیم که حتى یک روز و یک ساعت با دولت غاصب و غیرقانونى و خبیث اسرائیل دوستى و محبت و کوچکترین رابطه نداشته و نخواهیم داشت.
ما جهاد با صهیونیستها را واجب مىدانیم.
ما خود را همواره نسبت به ملت مقاوم و مظلوم لبنان داراى تکلیف دانسته و خواهیم دانست.
مسئلهى فلسطین مسئلهى اول بینالمللى اسلامى است.
ملت فلسطین فهمیده است که راه نجات فلسطین آماده شدن براى فداکارى است. شهادت را تجربه کرده و فهمیدهاند که دشمن در مقابل شهادتطلبى و نترسیدن از مرگ ناتوان است.
ملتهاى مسلمان به عنوان یک فریضه دینى مکلفند از قیام مردم مظلوم فلسطین حمایت کنند.
هر کجا که دفاع از فلسطین باشد، ما در آنجا حضور داریم.
امروز ملت فلسطین - زن و مرد - در صفآرایى معنوى در درون خود توانستهاند جانب معنویت را غلبه بدهند و پیروز کنند؛ و این ملت پیروز خواهد شد.
ماجراى زندان «ابوغریب» ... داغ ننگى بر پیشانى امریکاییها شد؛ و این داغ به این آسانیها پاک نخواهد شد.
صحنه عراق امروز آزمایشگاهى است براى مردم عراق و امت اسلامى. ملتهاى مسلمان امروز شاهد اتفاقات مهمى هستند که سرنوشت آنها را رقم خواهد زد و نمىتواند در مقابل این حوادث ساکت بنشینند و هیچگونه عکسالعملى نداشته باشند.
اقدام آمریکا در تعیین حاکمى بیگانه بر عراق در واقع بازگشت به همان شیوههاى کهن استعمارگرى، در عصر حاضر است.
ورود امریکاییها به عراق غلط بود، ماندنِشان غلط بود، رفتارشان با مردم غلط بود، حاکم امریکایى بر سر مردم گذاشتن غلط بود و آمدنِشان به سمت کربلا و نجف غلط بود.امروز دولتهایى ادعاى طرفدارى از حقوق بشر را مىکنند که بزرگترین اهانتها را به بشر کردهاند! رژیمهایى داعیهى آزادى بیان و فکر را در دنیا بلند کردهاند که بزرگترین اختناقها و استبدادهاى عالم، از آثار وجود شوم آنهاست!
چهقدر وقیح است که امریکا و انگلیس و دولتهایى مانند آنها، ادعاى طرفدارى از حقوق بشر و احترام به آزادى انسان را مىکنند!
حرف و تعارف زیاد است، ادعاى حقوق بشر زیاد مطرح مىشود؛ اما صادقانه و واقعى نیست.
کسانى که دم از طرفدارى از حقوق بشر مىزنند و در یک چشم به هم زدن، حقوق ملتى را پامال مىکنند.
این بیدارى خیلى ارزش دارد و همین بیدارى بود که حادثهى 29 بهمن را در سال 1356 بهوجود آورد.
بیستودوم بهمن تحولى در کل تاریخ بشر و در تاریخ جهان بود.
بیستودوم بهمن روز تجدید عهد با اسلام، انقلاب و ادامه راه روشن امام خمینى است.
بیستودوم بهمن و دهه فجر براى ما روز بازیابى خاطره انقلاب است.
پیروزى انقلاب اسلامى در ایران سرآغاز حاکمیت ارزشهاى معنوى بوده است.
در دههى فجر، اسلام تولدى دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطهیى تعیین کننده و بىمانند به شمار مىرود.
در واقع با ورود امام بزرگوار، این نظام پوسیدهى فاسد و اصل نظام پادشاهى ... پوچ و نابود و دود شد و از بین رفت.
دههى انقلاب از رشحات اسلام است.
دههى فجر آن آئینهیى است که خورشید اسلام در آن درخشید و به ما منعکس شد.
دههى فجر آنچنان باید برگزار شود که نمایشگر شکوه و عظمت حقیقى انقلاب باشد.
دههى فجر، دههى تجدید قواى نیروهاى انقلابى با تجدید یادها و خاطرههاى پرشکوه آن روزهاست؛ دههى تجدید عهد و میثاق ملت ما با انقلاب است؛ دههى گرامیداشت بزرگترین معجزهى الهى در این روزگارهاست.
دههى فجر، دههى فجر و طلوع انقلاب است. به همین خاطر بزرگداشت آن بایستى بااهمیت انجام بگیرد.
دههى فجر عیدى است که یک تاریخ سرتاپا ظلم و طغیان را قطع کرد.
دههى فجر مقطع رهایى ملت ایران است.
دههى فجر و بیستودوم بهمن را قدر بدانید.
روز دوازدهم [بهمن] به یک معنا، روز شروع قدرت اسلام است.
مراسم روز بیستودوم بهمن براى ما جزو حساسترین و پرمعناترین مراسم است.
خاطرهى پیدایش و ولادت انقلاب، همراه با دورهیى از معارف انقلاب است.
حضرت امام قیام مردم در پانزده خرداد را راهگشاى حرکت انقلاب قرار داد.
امروز بعد از چهل سال که از واقعهى پانزدهم خرداد مىگذرد، شما ملاحظه مىکنید که نهضت مظلوم امام، دنیاى اسلام را فراگرفته است.
سوم خرداد یک روز فراموش نشدنى است.
یکى از همین آقایان که رئیسجمهور یک کشور آفریقایى و جزو شخصیتهاى برجستهى سیاسى آفریقا و بلکه دنیا محسوب مىشد، خصوصى به من گفت شما با پیروزى در خرمشهر، معادلهها را عوض کردید و امروز دنیا به چشم دیگرى به شما نگاه مىکند.
تسخیر لانهى توطئه و جاسوسى ... جهادى ابتدایى بود علیه استکبار ... و بطلان تلقینات دهها سالهى آنان براى مرعوب کردن ملتها.
تسخیر لانهى جاسوسى جهادى ابتدایى علیه استکبار بود.
در چنین روزى در بحبوحهى طلوع خورشید حق و عدل، که با مشعلگردانى و تدبیر الهىِ آن رهبر نستوه، از روزن دلهاى یکایک مردم این مرز و بوم سرکشیده بود، دست شوم استکبار، خشمگین و سرگردان، بىتدبیر و هدف، جمعى از نونهالاندانشآموز را هدف گرفت و مشتى برگهاى نورس بهارى را بر زمین ریخت، تا خون آن جگرگوشگان معصوم، باز همزودتر دامن دیوان آدمىخوار را بگیرد و موج خشم آگاهانهى مردم، خس و خاشاک راه پیروزى را بروبد.
در روز سیزدهم آبان دست نیرومند انقلاب گریبان استکبار را گرفت و آن را از مسند موهوم شکستناپذیرى به زیر کشید.
در شب سیزدهم آبان، دستهاى آلوده و خشن استکبار، امام جبههى حق را که همهى کاخنشینان را به مبارزه دعوت مىکرد، ربود.
در میان ایاماللَّه انقلاب که یادگارهاى دوران مبارزهى بیستوچند سالهى ملت شجاع و پیروز ما و هر کدام حامل خاطرهیى و پرتوى از امام راحل عظیم ماست، سیزدهم آبان، داراى ابعاد متنوعتر و پیامهایى عمیقتر و بنیانىتر است.
شما دانشجویان و دانشآموزان و جوانان، براى نسل آینده و دورهى بعد، پایههاى اصلىِ انقلابید.
روز سیزدهم آبان به عنوان یک عید شناخته نمىشود، اما به عنوان یک روز ملى شناخته مىشود.
اولین مضمون سیزده آبان عبارت است از رویارویى رژیم امریکا با نهضت اسلامى و بیدارى اسلامى.
در روز قدس باید فریاد مرگ با امریکا، اسرائیل و ارتجاع فضاى سراسر کشورهاى اسلامى را پر کند.
روز قدس باید روز آمادگى براى آزادسازى قدس باشد.
روز قدس را گرامى بدارید و آن را بزرگ بشمارید.
روز قدس روز آرمانها و اهداف مقدس و اسلامى این امت است.
روز قدس یکى از مهمترین روزها در جهان اسلام است.
شرکت فعالانه مسلمانان در مراسم روز جهانى قدس سبب قدرت و قوت مبارزین فلسطین خواهد شد.
ملت بزرگ ما در روز قدس با حضور یکپارچه فریاد رساى خود را در حمایت از ملت فلسطین به گوش جهانیان مىرساند.
ملت مسلمان ایران با شرکت در راهپیمایى روز جهانى قدس این روز عزیز را زنده نگه دارند.
روز نوزدهم دى بدون شک یکى از ایاماللَّه است. این روز در تاریخِ بعد از خود و مسیر حرکت در طول انقلاب و نهضت، تأثیر اساسى داشت.
روز نوزدهم دى نقطهى عزیمت در نهضت و انقلاب اسلامى ایران است.
حادثهى هفتم تیر موجب شد که خط امام بتواند حاکمیت خود را بر عرصهى عظیم انقلاب تثبیت کند.
حادثهى هفتم تیر یک حادثهى تلخ و غمانگیز و درعینحال تعیینکننده و پرفایده براى انقلاب بود.
این حادثه نشان داد که حتى ضربههاى سهمگینى از این قبیل هم نمىتواند به استحکام بناى جمهورى اسلامى که به ایمان و حضور مردم تکیه کرده است، خللى وارد کند.
از نظر اسلام، خانواده یک رکن بزرگ است. اگر باشد و سالمش باشد و تربیت درست باشد، در پیشرفت کار جامعه به صورتى که اسلام مىخواهد، تأثیر زیادى دارد. اسلام مىخواهد این کانون تشکیل بشود و به وجود بیاید.
اگر خانوادهها صحیح، قوى، سالم، بىانحراف و طبق سنت الهى تشکیل بشوند، آن وقت جامعه، جامعهى سالمى خواهد بود.
در کار ازدواج و این مراسم، ... به نظر اسلام آن چیزى که اصل و محور است، تشکیل کانون خانوادگى است.
مسئلهى مادرى، مسئلهى همسرى، مسئلهى خانه و خانواده، مسائل بسیار اساسى و حیاتى است. در همهى طرحهایى که ما داریم، بایستى «خانواده» مبنا باشد.
در خانواده همسر و مادر عضو اصلى است. زن در این مجموعه، جاى بسیار اساسى و رفیعى دارد. به همین خاطر، وقتى اصل خانواده -یعنى زن - متزلزل است، در آنجا هیچچیزى در جاى خودش قرار ندارد.
کانون خانواده، جایى است که عواطف و احساسات باید در آنجا رشد و بالندگى پیدا کند؛ بچهها محبت و نوازش ببینند؛ شوهر که مرد است و طبیعت مرد، طبیعت خامترى نسبت به زن دارد و در میدان خاصى، شکنندهتر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است - حتّى نه نوازش مادر - باید نوازش ببیند.
آن زنى که خود را در دامنه آن قلهیى مىداند که در اوج آن حضرت فاطمهى زهرا(علیهاالسّلام) _ بزرگترین زن تاریخ بشر _ قرار دارد، زن ایرانى است.
اسلام با کار کردن زنان نه تنها موافق است، بلکه تا آنجایى که با شغل اساسى او که مهمترین شغل اوست - یعنى تربیت فرزند و حفظ خانواده - مزاحم نباشد، شاید لازم هم مىداند.
اسلام فعالیت اسلامى زنان را با رعایت حجاب و حدود اسلامى تشویق مىکند.
اگر در کشورى زنان آن کشور بتوانند به آن صفا و معنویت و رُقاء و تعالى فکرى برسند، هیچ مشکلى در آن مملکت باقى نمىماند.
دختر شلوار تنگِ لباس چسبان پوشیده، وقتى سوار یک دوچرخهى تشریفاتى هم بشود و در خیابان بیاید، این تبرج است.
زن اسلامى، شخصیتى است که راه و هدف را تشخیص مىدهد و براى آن فداکارى مىکند.
زنِ امروز ایران، در صحنهى علم و سیاست و هنر و در گونهگون فعالیتهاى اجتماعى، از گذشته بسى فعالتر و میداندارتر است.
زنان مسلمان باید در تمام شئونات زندگى فردى و اجتماعى، حضرت فاطمهى زهرا(سلاماللَّهعلیها) را الگو قرار داده و پیروان راستین آن حضرت باشند.
زن باید تبرّج - یعنى خودنمایى - نداشته باشد؛ ممنوع است. این، در فرهنگ اسلامى ممنوع است. زن باید خودنمایى نکند. اگر محیط جامعه، محیط خودنمایى زن شد، به کلى همه چیز به هم مىریزد و اولین چیزى هم که ضربه مىبیند، امور جدى جامعه است. خانواده، سلامت جوانها و عفاف و عصمت آنها ضربه مىبیند.
زن در کشور ما، سرباز خط مقدم انقلاب شد.
زن مسلمان باید در راه فرزانگى و علم تلاش کند.
زن هم مىتواند به بالاترین مقامات از لحاظ معنوى برسد.
شخصیت زن که به برکت انقلاب اسلامى احیاء شد باید با پرهیز از تجملگرایى حفظ شود.
صلاح زنان در جامعه، صلاح مردان را به دنبال دارد و در این ارتباط زنان نقش برجستهیى را برعهده دارند.
ما براى زن ارزش واقعى انسانى قائلیم.
نباید زنان به سمت تجملگرایى سوق پیدا کنند.
نقش زنان در انقلاب و جنگ، یک نقش تعیینکننده بود.
ورزش زنان، کار لازمى است. زنان هم نصف جمعیت کشورند؛ باید ورزش بکنند؛ اما محیط ورزش زنان، بایستى به گونهیى باشد که با حدود اسلامى، مطلقاً مساسى پیدا نکند.
این عاطفهاى که زن و مرد نسبت به هم ابراز مىکنند، به آرامش درونى خانواده کمک مىکند. اینجاست که زن یک نقش اساسى ایفا مىکند. بعضیها خیال مىکنند اگر زنى کارش عبارت از همان کار داخل خانه باشد، این اهانت به زن است؛ نه، این هیچ اهانت نیست؛ بلکه مهمترین کار براى زن، این است که زندگى را سر پا نگهدارد.
مسئلهى مادرى، مسئلهى همسرى، مسئلهى خانه و خانواده، مسائل بسیار اساسى و حیاتى است. در همهى طرحهایى که ما داریم، بایستى «خانواده» مبنا باشد.
بهترین روش تربیت فرزند انسان، این است که در آغوش مادر و با استفاده از مهر و محبت او پرورش پیدا کند.
یکى از وظایف مهم زن، عبارت از این است که فرزند را با عواطف، با تربیت صحیح، با دل دادن و رعایت و دقت، آن چنان بار بیاورد که این موجود انسانى - چه دختر و چه پسر - وقتى که بزرگ شد، از لحاظ روحى، یک انسان سالم، بدون عقده، بدون گرفتارى، بدون احساس ذلت و بدون بدبختیها و فلاکتها و بلایایى که امروز نسلهاى جوان و نوجوان غربى در اروپا و امریکا به آن گرفتارند، بار آمده باشد.
زنانى که فرزند خود را از چنین موهبت الهى محروم مىکنند، اشتباه مىکنند؛ هم به ضرر فرزندشان، هم به ضرر خودشان و هم به ضرر جامعه اقدام کردهاند. اسلام، این را اجازه نمىدهد.
بعضیها هم ازدواج را که یک امر عاطفى و انسانى و وجدانى است، به صحنهى تفاخر تبدیل مىکنند.
بناى کار ازدواج، بر سازش دختر و پسر است
در ازدواج، اصل قضیه یک امر انسانى است؛ نه یک امر مادّى. اسلام مهریه را قرار داده است؛ اما مهریه این را بهصورت یک معاملهى دادوستدى نمىکند.
در کار ازدواج و این مراسم، ... به نظر اسلام آن چیزى که اصل و محور است، تشکیل کانون خانوادگى است.
ما در این زمینهها - هم در مورد ازدواج جوانان، و هم در مورد لوازمى که ازدواج دارد - سفارشهاى زیادى هم به مسئولان دولتى کردهایم. ... امیدواریم که این مقدمات فراهم بشود و انشاءاللَّه مشکل ازدواج به شکلى حل گردد.
اگر در جامعه قناعت وجود داشته باشد، زیادهروى و اسراف و ریخت و پاش نباشد، اگر حرص و افزونطلبى در امور مادى نباشد، این جامعه به بهشت و گلستان تبدیل مىشود.
امام بزرگوار ما خودش مظهر همین معنا بود؛ آدمى بود که تعیّنات دنیوى، حقیقتاً برایش ارزش نداشت. آدم این را در آن مرد معنوى و بزرگوار مىدید که تعیّنات، تعلّقات و تکلّفات دنیوى، اصلاً براى خودش ارزش نداشت!
اینجانب از اینکه کسانى مىکوشند تا در میان مردم ما رسم تجملگرایى و اسراف و ولخرجى را شایع کنند، شدیداً نگران و متأسفم؛ و از اینکه مردم فداکار و انقلابى ایران در امور شخصى به مصرفگرایى سوق داده شوند و قناعت انقلابى را از یاد ببرند، به خدا پناه مىبرم.
با تجملات زیادى، جامعه زیان مىکند.
تجملات براى یک جامعه، مضر و بد است. ... باید بنا را بر سادگى گذاشت.
عزیزان من، یکى از شعارهاى ما قبل از پیروزى انقلاب ... «ساده زیستى» بود؛ زندگى ساده و کمتر بهره بردن از جلوههاى دنیا! بعد که انقلاب، پیروز شد، سعى کردیم باز هم همین روش، همین شعار و همین مبنا را دنبال کنیم.
کودک ذخیرهى ارزشمندى براى هر جامعه است.
امروز، [شما جوانان] عناصر مؤثرید؛ ولى فردا ستونهاى انقلاب هستید. توجه کنید انقلاب را با ریشهها و مبانى فکرى و منطقیش، بدرستى بشناسید.
پیشرفتهایى که در المپیادهاى ریاضى و فیزیک و شیمى و ... به دست آوردیم، نشان داد ما جوانهایى داریم که از استعدادهاى بالایى برخوردارند.
جوان، آن هم داراى علم و معرفت، آن هم در صراط تحصیل دانش براى ادارهى کشور در آینده داراى ارزش است.
جوان مظهر امید است.
جوان و نوجوان، چشمهى جوشان نیرو و استعداد است.
حقیقتاً جوانان موتور یک جامعه هستند.
محبوبترین انسانهاى جامعه در نزد پروردگار، جوانهاى پارسا و پرهیزگار و مؤمن هستند.
مهمترین مظهر قدردانى از جوانى همین است که از این صفا و نورانیت و از این ناآلودگى و پیراستگىِ طبیعىِ انسان جوان استفاده کنید و خود را در زمینههاى تزکیه و اخلاق پیش ببرید؛ این انشاءاللَّه ذخیرهى همهى زندگى شما خواهد شد.
مهمترین مظهر قدردانى از جوانى همین است که ... خود را در زمینههاى تزکیه و اخلاق پیش ببرید؛ این انشاءاللَّه ذخیرهى همهى زندگى شما خواهد شد.
هرجا جوانهاى ما خواستند و همت گماشتند، به هدف رسیدند و رسیدیم.
دشمن براى تباه کردن و ضایع کردن نیروى کار، وارد میدان مىشود. چگونه؟ با دو عامل: عامل فساد اخلاقى و عامل اعتیاد.
فساد و اعتیاد و هرزگیهاى گوناگون بر اثر فقر پیش مىآیند.
امروز یکى از برنامههاى حتمى دشمنان در سرتاسر کشور این است که فساد و بیکارگى و تنبلى و اعتیاد را رواج بدهند.
اگر طبابت باشد، اما پرستارى نباشد، طبابت هم نخواهد توانست علاج بیمارى بیمار را بکند. بخش مهمى از بهبود حال بیماران ما، مرهون دست نوازشگر پرستاران است.
این حرفهى پرستارى، ترکیب عجیبى است ... از یک سو، ترکیبى است از رحمت و عطوفت و مهربانى و مراقبت، و از سوى دیگر، دانش و معرفت و تجربه و مهارت.
پرستاران شایستهى احترام، تجلیل و ستایش از طرف مردم ومسئولینهستند.
پرستارى حرفهى شریف و ارزشمندى است که کمتر به مقام معنوى و قداست والاى آن توجه شده است.
در روز ولادت زینب کبرى (سلاماللَّهعلیها) جا دارد که روز پرستار را گرامى بداریم.
عزیزان من! این موقعیت را قدر بدانید، این خدمتگزارى را بزرگ بشمارید، از خدا به خاطر آن سپاسگزارى کنید که شما را به این کار مهم موفق کرده است و آن را هر چه مىتوانید، بهتر انجام بدهید.
لازم مىدانم که از همهى پرستاران سراسر کشور صمیمانه تشکر کنم.
من این میلاد مسعود را ... و بخصوص این روز را - که روز پرستار نامگذارى شده است - به همهى پرستاران کشور، که قشر زحمتکش و ارزشمندى هستند، ... تبریک عرض مىکنم.
نقش پرستار، چه قدر نقش پُربها و پُراثرى است.
اگر احساس تعهد به علم، انسان و انسانیت نبود، بلاشک امروز پیشرفتهایى که شما در پزشکى ملاحظه مىکنید، کشف و حاصل نشده بود؛ این را قدر بدانید. این احساس تعهد، خیلى ارزشمند است.
پزشکان ما در بخشى از کشور متراکمند؛ خیلى از جاها حقیقتاً دچار کمبود پزشک یا لااقل پزشک متخصص هستند؛ براى این باید فکرى کرد.
نظام پزشکى باید مأمن پزشکان باشد؛ لیکن بیش از آن باید مأمن آبروى پزشکى باشد.
احترام به استاد، احترام به علم است.
امروز همه باید تکریم به معلمان را، در فضاى فرهنگى جامعه و در ذهن مردم بیش از پیش تشدید کنند.
این معلمان چهقدر عزیزند! این شغل معلمى چهقدر ارزشمند است! این مرتبهى تعلیم چه قدر والا و بلند است، که همهى انسانهاى فرزانه، انسانهاى بزرگ و برجسته، هرجایى که باشند، خود را پروردهى دست معلم مىدانند و سایهى معلم را بر سر خودشان حس مىکنند!
تکریم نسبت به معلم و بزرگداشت او به معناى واقعى کلمه، آثار بسیار مثبتى را در فرهنگ جامعه و تعلیم و تربیت باقى مىگذارد.
شما معلمان و مربیان و نسل جوان هستید که فردا را مىسازید و استکبار جهانى را مأیوس مىکنید و نقطهى امید روشن را ... در دل مستضعفان عالم زنده نگه مىدارید.
شما معلمان هستید که فردا را مىسازید.
معلم با آموختن به یک انسان کلید بهرهبردارى از گنجینهیى تمام نشدنى را به او مىدهد.
معلم متحول کنندهى جان لایعلم انسانها به روان عالم است.
نقش معلم و مربى در جامعهى ما، نقش تراز اول است.
استحصال از دریا یک کار مفید، کار تولیدى و خدمت به مردم است.
مسئولین باید امر صیادى را خیلى جدى بگیرند.
استقلال ملت و کشور، به تلاش و زحمت کارگران بستگى دارد.
این کارى که شما [کارگران] براى توسعه و پیشرفت کشور مىکنید، این یک عبادت قطعى است.
شما کارگرها نقش مهمى در کشور دارید. بار اصلى تولید روى دوش شماست.
قشر عزیز کارگر مایهى افتخار ما و نظام جمهورى اسلامى است.
کارگران در دو جبههى کار و جنگ تلاش ارزندهیى از خود نشان دادند.
کارگر شأن معنوى و انسانى بالایى را در جامعه دارد.
همهى ذرات عالم کارگرند.
ارزش کارگر آنقدر والاست که پیغمبر دست او را بوسید.
خیال نکنید بدون عشق و ایمان مىشود کارى کرد! این روح را تقویت کنید. اینکه من این قدر تکیه مىکنم که نیروهاى مؤمن و حزباللهى را در بخشهاى مختلف کار و تشکیلات دولتى بیاورید و به کار بگمارید، براى خاطر این است که نیروى مؤمن و دل مؤمن، این روح را تأمین خواهد کرد. به جسم اکتفا نکنید.
در گزینش افراد ملاحظه کنید، کسانى باشند که این خصوصیات را رعایت بکنند -هم جهات اسلامى، هم جهات انقلابى، هم جهات ارزشى را - تا کار، واقعاً چنان که باید و شاید، پیش برود و هیچ لنگى و مشکلى پیدا نکند و به ابتکار، میدان بدهید.
در محیط کار، سعى کنید از همهى توان و استعداد و ابتکار خودتان استفاده کنید.
ماهیت کارِ کارمند، خدمت است.
محیط کارمندى، محیط شرافت و پاکدامنى و محیط کار براى اسلام و مسلمین است.
نگذارید ساعتى از ساعات کار شما، به بطالت یا به کم کارى بگذرد.
الان مسئلهى اشتغال حقیقتاً جزو چند مسئلهى درجهى اول ماست.
امروز مسئلهى اشتغال در کشور ما یک مسئلهى بسیار مهم و اساسى است و اگر برنامهریزىِ خوب و کارآمد و عمل جدى دنبال این عنوان وجود داشته باشد، به وضوح مشکلات بتدریج کاهش پیدا خواهد کرد.
پرداختن به مسئلهى اشتغال و فعالیت تولیدى و مفید، وظیفهیى است که از معنا و مفهوم جمهورى اسلامى مىجوشد.
پرداختن به مسئلهى اشتغال یکى از مهمترین گرهگشاییها در کار مردم است و گرهگشایى، سیرهى علوى است.
محور همهى سیاستهاى کلان اجرایى باید ایجاد اشتغال در کل کشور باشد. معناى اشتغال این است که جوانِ مستعدِ آمادهى به کار، فرصت تلاش و فعالیت به دست بیاورد تا هم نیاز شخصى خود را از این راه برطرف کند و هم به پیشرفت و آبادانى کشور و رونق اقتصادى آن کمک کند
من وقتى در وضع کشور خودمان نگاه مىکنم، مىبینم یکى از چیزهایى که مىتواند جلوى این بىعدالتى را به شکل منطقى و اصولى سد کند، همین کار تعاونى است.
تعاون در کشور ما مىتواند سرانگشت گرهگشایى باشد.
به نظر من، یکى از راهحلها و اساسىترین و منطقىترین و بنیادىترین کارهایى که مىتواند در این کشور براى استقرار عدالت انجام بگیرد، «تعاون» است.
همین تعاون مىتواند کشور را - بخصوص امروز - از لحاظ اقتصادى هم نجات بدهد.
من با مسئولان کشور، ... بارها این را تکرار کردهام و گفتهام که نقطهى بنبست شکنمان، عبارت است از ایجاد اشتغال، آن هم از منابع نو؛ و «تعاون» مىتواند یک بازوى قوى در این راه باشد.
دایم در فکر کیفیت دادن باشید.
محکمکارى و استحکام و بالا بردن کیفیت کار را مراقب باشید.
یک کار اساسى بایستى به بهترین کیفیتها عرضه شود، تا ماندگار باشد.
اگر ملتى داراى وجدان کار باشد، محصول کار او خوب خواهد شد.
تذکرى که مىخواستم عرض کنم این است که دو چیز را از آغاز سال شروع کنیم و به عنوان شعارى براى خودمان قرار بدهیم. آن دو چیز عبارت است از وجدان کار و انضباط اجتماعى که دو شاخص بسیار مهم است.
هر کس و در هر کجا که هستیم، وجدان کار را در کارى که به گردن گرفتیم و تعهد کردیم، رعایت کنیم.
خاصیت برنامهریزى خروج از روزمرگى است.
[نظم و انضباط] کشور و ملت ما را به شادابى خواهد رساند و کار آنها را پیش خواهد برد.
ملت هوشمند، نجیب و شجاع ایران در تمدن امروز جهان نقش اساسى دارد.
مىبینید که ما براى کار کردن، هنوز خیلى جا داریم. براى ابتکار، براى جمع کردن نیروهاى خوب و کارآمد و به کار گرفتن استعدادهاى درست، خیلى جا داریم. ... عین همین را حتى وزارت ارشاد و بخشهاى به حسب ظاهر غیر صنعتى و غیر تولیدى دارند. فرض کنید وزارت ارشاد، مسئلهى مسافر و جهانگرد و آمدن و رفتن و امثال اینها را دارد. کشورهایى در دنیا هستند که اصلاً از این طریق زندگى مىکنند؛ یعنى همین کارى را که ما با نفتمان مىکنیم، آنها با نمایش دادن مىکنند. ما چینىهاى ته صندوقمان را در مىآوریم؛ دانه دانه مىفروشیم و پولش را مىخوریم! آنها این چینىها را پشت ویترین مىگذارند؛ مردم مىآیند و تماشا مىکنند؛ همان پول را از این طریق به دست مىآورند.
وقتى ما به میراث فرهنگى رسیدیم، سرمایهیى مىشود که از آن در بخش گردشگرى سود و بهرهاش را مىبریم.
اگر در مسایل رفاه زندگى عمومى و ایجاد تسهیلات و رفع مشکلات غرق شویم، به طورى که جهتگیریهاى انقلابى را به دست غفلت بسپریم، به ابهت و هیبتانقلاب ضربه زدهایم و جاذبهى آن را در دنیا مخدوش کردهایم و این، مطمئناً به کارایى ما ضربه خواهد زد. بنابراین، این دو در کنار هم مطرحند.
امروز در کشور، رقابت مشروع و مقبول از نظر مردم و ما، فقط رقابت براى خدمت کردن به مردم است.
انقلاب، زندگى و نشاط و ایمان مردم را به آنها برگرداند.
باید ترتیبى داده بشود و مکانیسمى به وجود بیاید که کارگزاران حکومتى، خودشان را به معناى حقیقى کلمه، خدام و خدمتگزاران مردم بدانند.
بزرگترین مبارزهى با امریکا، خدمت به این مردم است.
جمهورى اسلامى آن هندسهى معیوب را ندارد؛ بعکس، یک نوع حالت مرکزگریزى و دور از مرکزگرایى در طبیعت جمهورى اسلامى هست. ممکن است بهطور قهرى در مواردى از این طبیعت تخلف بشود؛ اما طبیعت دستگاه و برنامهریزى دستگاه، همان است. هنوز از پیروزى انقلاب دو ماه نگذشته بود که امامبزرگوار به بنده مأموریتى دادند و من را به بلوچستان فرستادند و گفتند چونشمانسبت به مسائل بلوچستان سابقه دارید، به آنجا بروید و به وضع محرومیت آن منطقه برسید؛ این اولین نشانهى یک حرکت بود؛ در حالى که امام بهبلوچستان نرفته بودند! این حالتى است که از طبیعت دستگاه مىجوشد. شما سراغ جاهاى محروم بروید.
جوانهاى عزیز و آحاد مردم کشورمان باید طعم شیرین خدمات دولتى را در کام خود حس کنند.
جهت کلى سیاستهاى ما، باید تأمین منافع طبقات محروم باشد.
حقیقتاً مردم ولىنعمت ما و کارگزاران این نظام هستند.
در مسایل داخلى تأمین عدالت اجتماعى و امنیت عمومى و رعایت طبقات ضعیف و محروم، یک رکن اصلى است.
علاج مشکلات ما در این است که سازندگى کشور را در کنار تأمین روحیهى انقلابى در مردم و حفظ همان صلابت و چهرهى باعظمت و هیبت انقلاب ببینیم. اگر به رفاه عمومى نیندیشیم و به سازندگى کشور فکر نکنیم، مطمئناً نظام جمهورى اسلامى نخواهد توانست الگو و تجربهى مطلوب را به دنیا ارایه بدهد.
فلسفهى وجود بنده و امثال بنده و دیگر مسئولان، خدمت است. ماها نوکر و خدمتگزار مردم هستیم؛ اعتبار و آبروى ما به این است؛ اسلام این را براى ما معین کرده است؛ ما حقى به گردن مردم نداریم؛ مردم به گردن ما حق دارند.
ما اصلاً براى خدمت به مردم آمدهایم. فلسفهى وجود ما خدمت به مردم است.
ما معتقدیم که در نظامى اسلامى و در جامعهیى که برکات و نعمات متعلق به همهى مردم است، چنانچه کسانى هستند که در محرومیت به سر مىبرند، مسلماً حق آنان تضییع شده و حقوقشان داده نشده است.
مسئولین تا نفس دارند باید به این مردم خدمت کنند. بایستى در بین مسئولین مسابقه خدمتگزارى و خدمترسانى به مردم برقرار باشد.
نهضت خدمترسانى به مردم یک مبارزه بزرگ و سنگین است.
هرکه مىخواهد با امریکا مبارزهى اساسى بکند، باید به این مردم خدمت کند.
همه مسئولان در سه قوه، باید نهضتى را براى خدمترسانى به مردم شروع کنند.
همه مسئولین باید در خدمت به مردم از یکدیگر سبقت بگیرند و یک نهضت خدمت به مردم راه بیندازند.
از خصوصیات امام تقید به قانون بود و اینکه کارى خلاف قانون انجام نگیرد.
حضرت امام مقید به قانون بودند.
قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران که به حق از مجموعههاى کمنظیرى است که در دست ما قرار دارد و خیلى به آرمانهاى اسلامى ما نزدیک است، در نزد مردم ما قداست دارد.
قانون یعنى جادهیى که باز مىشود تا مسئولان اجرایى از آن جاده حرکت کنند و با تلاش خود گوشه و کنار و زوایاى کشور را آباد و اصلاح کنند. این جاده بازکنى به عهدهى قانون است و قانون را هم نمایندهى شما در مجلس وضع مىکند.
ملاک عدل و اقامهى آن، قانون است ... و ملاک قانون، شرع است.
یکى از شعارهاى بسیار خوب جناب آقاى خاتمى مسئلهى «قانونگرایى» بود.
[قانون اساسى] در سرنوشت رفاه و چگونگى زیست مردم از نقش مؤثرى برخوردار است. لذا باید سرلوحهى کردار قوهى مجریه و سایر قوا قرار گیرد.
2-5-5- مستضعفان، فقر، عدالت اجتماعى
امیدوارم خداى متعال توفیق دهد، تا بتوانیم در همین خط صحیح و درستى که بهاعتقاد ما همهى آرمانهاى انقلاب: رفع محرومیت و فقر، کمک به مستضعفان، زنده کردن و احیاى ارزشهاى اصیل اسلام ناب و ... با تداوم این خط تأمین مىشود، حرکت کنیم و انشاءاللَّه با تقویت و ترویج و توسعهى آن، به طرف اهداف مقدسمان پیش برویم.
این انقلاب و نظام مدیون پابرهنههاست.
حرکت به سمت گشودن گرههاى مردم و ایجاد یک زندگى سالم و مرفه وظیفهى اسلامى همه است.
خط انقلاب، خط دفاع از مظلومین و مستضعفان است.
راه ما، راه اسلامى است که مستضعفان و مظلومان را خوشحال مىکند.
رفاه مادّى، به معناى ترویج روحیهى مصرفگرایى نیست.
سیاست ادارهى کشور باید در جهت سود طبقات محروم و رفع محرومیت از آنها باشد.
عدالت اجتماعى، بدین معنى است که فاصلهى ژرف میان طبقات و برخورداریهاى نابحق و محرومیتها از میان برود.
عدالت، یعنى کمک به مردم محروم و ضعیف. عدالت، یعنى اینکه برنامهها و حرکت کلى کشور، در جهت تأمین زندگى مستضعفان باشد.
قشرهاى محروم و دورافتاده، روستائیان، عشایر و کسانى که مشکلات بیشترى دارند، نه تنها در بخشهاى اقتصادى بلکه در انواع و اقسام خدمات فرهنگى باید در اولویت قرار گیرند.
نیرویى که انقلاب و نظام را حفظ خواهد کرد، همین طبقات محروم جامعه هستند.
وظیفه داریم فقر و محرومیت را در کشور از بین ببریم و به زندگى این قشر بیشتر رسیدگى کنیم. این، وظیفهى ما و وصیت امام است.
ما در این زمینهها - هم در مورد ازدواج جوانان، و هم در مورد لوازمى که ازدواج دارد - سفارشهاى زیادى هم به مسئولان دولتى کردهایم؛ از جمله مسئلهى مسکن، که من مدتهاست به وزارت مسکن سفارش کردهام. آنها دارند اقدامهایى هم مىکنند؛ ساخت مسکنهاى موقت اجارهیى، براى زوجهاى تازه ازدواج کرده. امیدواریم که این مقدمات فراهم بشود و انشاءاللَّه مشکل ازدواج به شکلى حل گردد.
ما هم همیشه این غصّه را در دل داریم که چرا مسئلهى مسکن در جمهورى اسلامى به معناى حقیقى حل نشده است. نمىخواهیم بگوییم که همهى خانوادهها یک مسکن ملکى داشته باشند. چون معلوم نیست داشتن مسکن ملکى، خیلى امتیاز باشد، بعضىها با مسکن اجارهیى، از جهات مختلف راحتتر و برایشان بهتر است. ترجیح مىدهند پول خانه را در کار دیگر بیندازند و خانه اجاره کنند. این گونه افرادى هستند، لکن آن افرادى که واقعاً مستضعف و محرومند، اجاره برایشان سنگین است، باید یک سرپناهى از خودشان داشته باشند.
من همیشه دنبال این بودهام و به مسئولان هم همیشه براى مسکن و وام و سایر نیازهاى زندگى جوانان سفارش کردهام. ما اینها را مفروض مىگیریم؛ اما مىخواهم بگویم که مسئولیت این کار در درجهى اول، مسئولیت خانوادگى و شخصى است.
اگر بخواهید جسم را به قدرت، به زیبایى، به توانایى، به بروز قدرتها و استعدادهاى گوناگون برسانید، باید ورزش کنید.
اگر در یک جملهى کوتاه از من بپرسند که شما از جوان چه مىخواهید، خواهم گفت: تحصیل، تهذیب و ورزش.
طلبهها باید ورزش کنند؛ طلبهها باید کوهنوردى بروند.
کوهنوردى امتیازات برجسته و ممتازى دارد. مهمترینش همان عزم و ارادهى بین انسان و انگیزههاى درونى خود او است.
من مىخواهم ورزش جانبازان را هم، به طور مؤکّد متذکر شوم. البته، الحمدللَّه ورزش جانبازان خوب بود. الحمدللَّه در میدانها خوب بوده. همینطور که شما گفتید، در المپیک مدالها و افتخارات بیشتر و چهرههاى بهترى کسب کردند؛ اما بخصوص، روى اینها کار بکنید. علت آن هم این است که جانبازان، سابقهى جبهه دارند. اینها یک قهرمانى را انجام دادند، یعنى وضع جسمانى آنها، نشاندهندهى قهرمانى است. کارى است که کردند و یک پرونده، با اینها همراه است. بنابراین، اینها آنجا امتحان دادند؛ باز هم مىتوانند در میدانهاى ورزشى، انشاءاللَّه امتحان بدهند.
من ورزش را براى همه لازم مىدانم. [کوهنوردى] یک ورزش سنگین، خیلى باابهت و خوب است؛ بنابراین لازم است.
ورزش زنان، کار لازمى است. زنان هم نصف جمعیت کشورند؛ باید ورزش بکنند؛ اما محیط ورزش زنان، بایستى به گونهیى باشد که با حدود اسلامى، مطلقاً مساسى پیدا نکند.
ورزش کوهپیمایى و راهپیمایى در کوه کارى است که مىتواند عمومى، یعنى براى زن و مرد و بچه و بزرگ باشد؛ از همهى ورزشهاى دیگر هم کمخرجتر است.
ورزش، اطمینان و اعتماد نفس در انسان ایجاد مىکند. جوان را به خودش مطمئن و خاطر جمع مىکند. خاصیت طبیعى ورزش این است که آنها را از آن حالت خمود و رکود بیرون مىآورد.
اگر در جنگ تحمیلى کمک مردم نبود، محال بود دولت بتواند به تنهایى آن را اداره کند.
این جنگ، حقیقتاً یک گنج است؛ یک گنج حقیقى است که تمامشدنى هم نیست.
این فداکاریهاى بزرگ در کنار حضور مستمر رزمندگان ملت ما در جبهههاى گوناگون کارزار انقلابى، توانسته است اسلام را سربلند، و دست بیگانگان را از میهن کوتاه، و ایران را بلندآوازه و آبرومند سازد. این مجاهدتها توانسته است راه ملت ایران را به سوى هدفهاى متعالى اسلام بگشاید و در دنیاى تاریک و اسیر مادیت و شهوت، دریچهیى به معنویت به روى او باز کند و به او عزت و شخصیت ببخشد.
تنها راه براى دفاع از اسلام و انقلاب، ایستادگى و مقاومت است.
جبهههاى جنگ و دفاع مقدس، در طول سالهاى متمادى، از خون عزیزان بسیجى رنگین شد و ناصیهى انقلاب را درخشان کرد.
در دوران دفاع مقدس، آنچه که این ملت را نجات داد، اسلام بود.
راه جهاد با دشمنان اسلام دشوار است ولى باید آن را طى کرد.
ما مدت هشت سال از حیثیت، ناموس، دین، تمامیت ارضى، مردم، انقلاب، حکومت، نظام اسلامى و قرآن دفاع کردیم و چنین دفاعى، مقدس است.
ملت ایران به برکت وحدت کلمه هم در جنگ، هم در بسیج نیروها براى میدانهاى دفاع مقدس، پیروز شد.
ملت رشید ایران به دفع تجاوز برخاست و با دفاع مقدس از کیان اسلام و میهن اسلامى، سیلى محکمى بر دشمن نواخت.
ملت ما ثابت کرد که مىتواند از خودش دفاع کند.
هفتهى دفاع مقدس، یادآور حادثهیى عظیم و به بار نشستن نتایجى عظیمتر در سیر انقلاب ماست و هیچگاه از ذهن ملت محو نخواهد شد.
کسانى که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت مىکردند، منتظران حقیقى بودند.
آمادگى رزمى هم براى روز مبادا لازم است؛ اما آن چیزى که براى همه لازم است، آمادگى معنوى، یعنى آمادگى فکرى، آمادگى روحى، آمادگى سیاسى و حفظ وحدت، اتصال و ارتباط نیروها با یکدیگر، ارتباط مستحکم و دوستانه ملت و دولت، و شناختن چهرهى دشمن در هر لباسى است. دشمن با شکلهاى مختلفى خود را به مقابلهى با انقلاب مىکشاند. همیشه با لباس نظامى وابسته به فلان دولت بیگانه، جلو نمىآید.
آنچه که امروز نیروهاى مسلح ما را در میان همگان، سرافراز و ممتاز مىکند این است که نیروهاى مسلح ما فقط به اتکاى سلاح، شخصیت و تواناییهاى خود را نشان نمىدهند، بلکه همراه با سلاح و آمادگى رزمى، از نیروى ایمان و انگیزه قلبى برخوردارند.
باید انگیزهها، ایمانها، معرفتها و عشقى که همهى وجود انسان با آن حرکت مىکند؛ را آماده نگهداشت. اگر این آمادگى بود، آنگاه آمادگى رزمى به کار مىآید؛ اگر این آمادگیها نبود، نه سلاح، نه تجهیزات، نه انضباط، نه سایر آمادگیهاى پادگانى و استقرارى و غیره به کار نخواهد آمد.
براى حفظ مرزها و امنیت مردم، آمادگى رزمى به معناى حقیقى کلمه، جزو وظایف همگانى و عمومى است. نیروهاى مسلح در این زمینه وظایف سنگینى را برعهده دارند.
آنچه مىتواند به معناى حقیقى کلمه یک مجموعهى نظامى را در درجهى اول ارزشگذارى کند، مسائل معنوى و باطنى است.
ارتش امروز، یک ارتش منظم، محکم، منضبط و با تجهیزات عالى است.
ارتش، یک سرمایه و ذخیره و اندوخته براى این ملت است.
اعتقاد و ایمان قلبى نقش بسیار سازندهیى در تقویت ارتش دارد.
امروز ارتش در چشم مردم، عزیز است.
بحمداللَّه امروز ارتش ما، یک ارتش متدین است.
به فضل پروردگار، ارتش جمهورى اسلامى ایران - همانطورى که امام بزرگوار مىخواستند و آرزو مىکردند و بارها بر زبان آورده بودند - یک ارتش مردمى و خدایى است.
حضرت امام قلباً براى ارتش احترام قائل بودند.
واقعیتها به ما ثابت مىکنند که ارتش جمهورى اسلامى ایران در میان ارتشهاى همگن خود در هر نقطهى عالم یک ارتش ممتاز است.
عمدهى ارتش، نیروى زمینى است
امروز، نیروى زمینى داراى هدف است و تهدید جدى و منطقهى حفاظت حقیقى دارد که باید حفاظت کند.
نیروى زمینى باید آمادگى حقیقى داشته باشد.
نیروى زمینى ارتش جمهورى اسلامى ایران، بایستى مثل سد فولادین غیرقابل نفوذ باشد.
حضور ایمان و انگیزه و روشن بینى و آزادىخواهى در جمع نیروهاى مسلح - و بخصوص نیروى هوایى - مسئلهیى است که هم نباید هرگز فراموش شود، هم همین مسئله بود که حوادث و افتخارات بعدى را رقم زد.
در دوران جنگ، نیروى هوایى ارتش جمهورى اسلامى ایران کارها و اقداماتى کرد که هر یک از آنها به عنوان یک افتخار ملى قابل ثبت است.
بحمداللَّه امروز نیروى دریایى ما این جرأت را پیدا کرده که دست به ساخت وسایلى بزند که در گذشته تصورش را نمىکرد که بتواند چنین وسایلى بهوجود آورد.
بسیج و سپاه پاسداران همچون دو بازوى جمهورى اسلامى باقى و نیرومند خواهند ماند.
روز سوم شعبان را - که بحق «روز پاسدار» نام گرفته است - به همهى پاسداران در سرتاسر میهن بزرگ اسلامى تبریک عرض مىکنم.
سپاه پاسداران، رکن رکین و پایهى محکم دفاع از انقلاب در کشور است.
سپاه داراى شأن معنوى و انقلابى است؛ ولید و فرزند انقلاب است؛ تربیتشدهى دامان انقلاب است و به گردن انقلاب هم حق دارد.
سپاه، نهاد بسیار ارزشمندى است.
سپاه پاسداران به فضل الهى همچنان یک هدیهى الهى به ملت ایران است و امیدواریم همچنان که تا امروز ثابت شده، مکرر ثابت شود که این تشکیلات مبارک، هدیهیى به تاریخ ایران است و بُرد آن فراتر از یک نسل و دو نسل این کشور خواهد بود و برکات آن براى این کشور، ماندگار و همیشگى خواهد بود.
آنچه همواره بهعنوان نقطهى روشن در مجموعهى عملکرد سپاه از آغاز تشکیل تا امروز در مقابل چشم بینندگان قرار دارد، عبارت است از همت و تصمیم آگاهانه، تحلیل درست و حرکت و اقدام و آمادگى کامل. انقلاب، زنده و پویاست. پاسدار انقلاب، پاسدار چنین موجود زنده و پویا و متحرک و پیشروندهیى است.
از خدا مىخواهم که با بسیجیان محشور شوم.
افتخار مىکنم که یک بسیجى باشم.
اگر بخواهیم انقلاب و کشور بیمه باشد و جمهورى اسلامى آسیبناپذیر باشد؛ باید روزبهروز این شور و شوق، این حرکت عمومى مردم و این بسیج عظیم نیروهاى ملت را تقویت کنیم.
بسیجى باید از همه جهت نمونه باشد.
بسیجى بایستى در وسط میدان باشد تا فضیلتهاى اصلى انقلاب زنده بماند.
بسیج یک افتخار و ارزش است.
بسیج، یکى از برکات پروردگار عالم بر کشور و بر انقلاب و بر امام بزرگوار ما بود.
بسیجى گل سرسبد خیل عظیم انقلاب و اسلام است.
بسیجى، یعنى دل با ایمان، مغز متفکر، داراى آمادگى براى همهى میدانهایى که وظیفهیى انسان را به آن میدانها فرا مىخواند.
بسیجى، یک عنوان ارزشمند و والا است.
بهترین جایى که این گروههاى مقاومت بسیج دارند، همین مساجد است.
به عنوان یک بسیجى، هرجا که انقلاب به وجود من نیاز داشته باشد، حاضرم خدمت کنم.
جبهههاى جنگ و دفاع مقدس، در طول سالهاى متمادى، از خون عزیزان بسیجى رنگین شد و ناصیهى انقلاب را درخشان کرد.
سعى کنید روحیهى بسیجى را براى کشور، انقلاب و اسلام حفظ کنید.
محور دفاع از انقلاب، همین آحاد عظیم میلیونى بسیج هستند. بسیج در زندگى معمولى، جزیى از تودههاى میلیونى مردم است؛ اما باید سازماندهى و آموزش و بازآموزى داشته باشد. نباید بهآموزشى که طى چند ماه داده مىشود، اکتفا کرد؛ بلکه بایستى آن را تکرار نمود.
اگر یک فرد بسیجى، در مدرسه و دانشگاه و حوزهى علمیه و کارخانه و مزرعه و اداره مشغول است، بداند که جزو ارتش عظیم مردمى و انقلابى است و باید به آن افتخار کند.
انتظارى که امام از بسیج داشت، آمادگى و حضور دایمى بود؛ زیرا بسیج، پشتوانهى اصلى انقلاب است.
بزرگترین وظیفهى نیروى انتظامى، حفظ ارزشهاست.
پلیس باید ملجأ مردم باشد.
محبوبیت نیروى انتظامى در قاطعیت بر اساس قانون است.
هر وقت مردم پلیس را مىبینند، باید احساس محبت و آرامش کنند.
نیروى انتظامى مجموعهیى است که امنیت و نظم اجتماعى را به مردم هدیه مىکند.
ارتش و سپاه و نیروهاى مشمول، ضمن آن که آمادگیهاى رزمى را حفظ مىکنند، در شرایط صلح کامل، باید در خدمت آبادانى و بازسازى کشور باشند. بنابراین، خدمت وظیفهى عمومى، خدمت واقعاً مقدسى است که در جنگ و صلح، در صف اول نیازهاى ملت و کشور قرار دارند. همهى خانوادهها و همهى آحاد جوانان، باید اهمیت آن را درک کنند و با شوق و علاقه به آن بشتابند. معافیت از این خدمت - جز در مواردى که باید مشخصاً تعیین شود - کارى بر خلاف قاعده و ضد ارزش است.
اگر امنیت نباشد، اقتصاد هم نیست، تلاش براى سازندگى و افتخارآفرینى هم نیست.
اگر امنیت و یا وحدت نباشد، اختلافات و جنجال باشد، دایماً تشنج سیاسى باشد، اول کسى که ضربه مىخورد دولت است؛ چون نمىتواند وظایف خود رإ انجام بدهد.
امنیت، نعمت بزرگى است.
ایمانى که در نظام اسلامى وجود دارد، حصار امنى براى امنیت ملى است.
دشمن، امنیت ملى ما را هدف گرفته است. امنیت ملى براى یک ملت، از همه چیز واجبتر است.
ناامنى، بزرگترین خطرى است که یک ملت را تهدید مىکند.
یکى از عوامل موفقیت دستگاههاى اطلاعاتى ما، احساس مسئولیت عمومى مردم نسبت به تحرکات دشمن و آمادگى آنها براى دفاع از مرزهاى انقلاب است.
مردم باید هوشیارى اطلاعاتى خود را حفظ کنند و در مقابل تحرک دشمن حساسیت داشته باشند.
صحنهیى که شما درگیر آن هستید، صحنهى بسیار عجیبى است. شاید در میان سنگرهایى که جمهورى اسلامى مبارزه مىکند، هیچ سنگرى بافضیلتتر از سنگر شما نباشد؛ چون همیشه و در همه جا، خطر از ناحیهى نفوذ اطلاعاتى دشمن بیشتر است.
سنگر عظیمى در اختیار شماست [وزارت اطلاعات]؛ مواظب باشید اخلاصتان را از دست ندهید.
در عالم ملکوت، علما و بزرگان و زهاد و عبّاد با حسرت به جایگاه شهدا نگاه مىکنند.
ارزش شهادت بالاترین ارزشهاست و زمان، همه چیز به جز خون شهید را کهنه مىکند.
بازماندگان و عزیزان شهدا باید همواره شکرگزار خداوند باشند.
پیام شهداى هفدهم شهریور حفظ اسلام، قرآن و حدیث است.
خاطرهى شهدا را باید در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.
رسم شهادت و سنت الهى قتل فىسبیلاللَّه، با نظام اسلامى زنده شد.
زنده نگه داشتن یاد شهداى انقلاب باعث تداوم حرکت انقلاب است.
شهادت، بالاترین پاداش و مزد جهاد فىسبیلاللَّه است.
شهادت، مرگ انسانهاى زیرک و هوشیار است.
شهادت، نشانهى استوارى است.
شهادت، یعنى وارد شدن در حریم خلوت الهى.
شهداى ما مظهر عقلانیت دینى و مدافع حقانیت و عدالت بودند.
عزت امروز اسلام و مسلمین ثمره خون شهدا است.
عظمت ما به خاطر شهادت جوانان و فرزندان این ملت است.
یاد شهدا باید همیشه در فضاى جامعه زنده باشد.
شهادت، مرگ تاجرانه است.
ارزش فداکارى جانبازها هم، ارزش بسیار والایى است. آنها هم پیش خدا خیلى ارزش دارند. البته باید جانبازهاى عزیز توجه داشته باشند که آن لطف و فیض الهى را براى خودشان، نگه دارند. شهدا این امتیاز را دارند که از پل گذشتند و مسئلهى آنها تمام شد. اما جانبازها در این دنیا هستند و با مسایل این دنیا سروکار دارند؛ باید خودشان را خیلى مراقبت کنند. باید خودشان را خیلى حفظ کنند. در این صورت انشاءاللَّه جانبازان جزو برجستگانِ پیش خداى متعال هستند.
اگر این ایثارگریها نبود، معلوم نبود که کشور، تمامیت ارضى داشته باشد یا نه. امنیت داشته باشد یا نه. دشمن داخل کشور ما باشد یا نه. و آیا چنین امکانى وجود داشته باشد که کسى بتواند براى کشور، کار و تلاش کند و سازندگى به وجود آورد.
اینکه بعضى شهید مىشوند، بعضى جانباز یا اسیر و بعضى هم به سلامت برمىگردند، یک اجر دارد. اینهایى هم که به سلامت برگشتند، این اجرِ در معرض فداکارى قرار گرفتن را دارند. این یک فداکارى و یک اجر است. یک فداکارى دیگر هم، فداکارى خانوادهها، یعنى مادر و پدر یا همسر است که عزیزشان را به میدان جنگ مىفرستند.
جانبازان جزو بندگان محبوب خدا هستند.
جانبازان عزیز در مجاهدتهاى خود بخشى از جسم و سلامتىشان را در راه خدا انفاق کردند.
جانبازان و مجروحان عزیزمان که واقعاً تجسم فداکاریند، شهیدان زندهاند.
خانوادههاى عزیز اسرا و مفقودین با صبر و تحمل بزرگوارانهى خود، تلخى اسارت و فقدان عزیزان ملت را قابل تحمل کردند.
خانوادههاى معظم شهیدان و جانبازان عزیز ارزندهترین یادگاریهاى دوران حماسهى دفاع مقدس هستند.
خداوند متعال به شما جانبازان اجر خواهد داد، زیرا شما خودتان را به او تقدیم کردید.
در حقیقت، شما مسئولان کشور و همهى ما، مدیون آحاد مردم و بخصوص ایثارگران از مردم هستیم که با جان و توان و زحمات خودشان، این امکان را براى ما فراهم کردند.
در خانوادههاى شما، دو فداکارى مطرح است؛ یکى فداکارى آن رزمنده است؛ آن کسى که مىرود و جانش را در میدان جنگ، کف دست مىگیرد. حالا این کسى که جانش را کف دست گرفته است، گاهى شهید مىشود، گاهى جانباز مىشود. جانبازها هم از لحاظ ارزش معنوى، در آن حدى که خود آنها کارى را انجام دادهاند، مثل شهدا هستند. هر دو به جبهه رفتهاند. هر دو جانشان را کف دست گرفتهاند. هر دو آماده شدهاند براى اینکه در راه خدا فداکارى کنند. اتفاقاً آن یکى به فیض شهادت نایل و این یکى به فیض جانبازى نایل شد. بنابراین از این جهت، هر دو یکسانند.
سد واقعى، اسلام واقعى و اسلام قرآن است. اسلامِ «لن یجعلاللَّه للکافرین على المؤمنین سبیلاً» و «ان الحکم الاللَّه» است. اگر یک خرده دایره را اضیق بکنید و به وسط دایره - به مرکز - نزدیکتر بشوید، اسلامِ «اناللَّه اشترى منالمؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة» است. اسلامِ شماها است که بدنهایتان پر از ترکش است. بر سرتا پاى شماها نشانهى عملیات و جنگ و جهاد فىسبیلاللَّه و امثال آن است؛ چه جانبازهاى عزیز، چه خانوادههاى شهدا، چه آنهایى که رفتند و بحمداللَّه زنده و سرحال - به کورى چشم دشمن - برگشتند. مانع اصلى این است.
شما جانبازان به معناى واقعى کلمه «شهید» هستید.
صبر و استقامت جانبازان موجب سربلندى و افتخار اسلام است.
من مىخواهم ورزش جانبازان را هم، به طور مؤکّد متذکر شوم. البته، الحمدللَّه ورزش جانبازان خوب بود. الحمدللَّه در میدانها خوب بوده. همینطور که شما گفتید، در المپیک مدالها و افتخارات بیشتر و چهرههاى بهترى کسب کردند؛ اما بخصوص، روى اینها کار بکنید. علت آن هم این است که جانبازان، سابقهى جبهه دارند. اینها یک قهرمانى را انجام دادند، یعنى وضع جسمانى آنها، نشاندهندهى قهرمانى است. کارى است که کردند و یک پرونده، با اینها همراه است. بنابراین، اینها آنجا امتحان دادند؛ باز هم مىتوانند در میدانهاى ورزشى، انشاءاللَّه امتحان بدهند.
هم خانوادههاى شهداى عزیزمان و هم خانوادههاى اسراى عزیزمان و هم جانبازان عزیزمان و خانوادههاى گرامیشان، قدر خودشان را بدانند و مطمئن باشند که عمل آنها امروز خیلى ارزش داشته و دارد و تأثیر زیادى براى عظمت اسلام داشته و خواهد داشت.
شهید، نعمت شهادت و جرعهى جام شیرین شهادت را نوشید؛ولى جانباز آن فرصت را نیافت؛ اما رنج زندگى را همواره به جان خرید. جانبازان هم شهیدند؛ آنها شهید زندهاند.
آزادگان عزیز ما دلیل دیگرى بر توانایى ملت ایران در مقابله با توطئههاى دشمنان بودند.
آزادگان عزیز و ملت ایران حجت را بر مسئولین تمام کردند.
جمهورى اسلامى با داشتن ذخائر ارزشمندى چون آزادگانِ مقاوم، هرگز در برابر دشمن احساس ضعف نخواهد کرد.
خانوادههاى عزیز اسرا و مفقودین با صبر و تحمل بزرگوارانهى خود، تلخى اسارت و فقدان عزیزان ملت را قابل تحمل کردند.
آزادگان ما هم که لحظات دشوار اسارت در دست دشمن را با همهى وجود خود لمس کردهاند، هریک در رتبهى یک شهید قرار دارند و کار و وظیفهى بزرگى را به انجام رساندهاند.
این بزرگواران یک واحدند، یک شخصیتند. شک نمىشود کرد که هدف و جهت آنها یکى است. پس ما بهجاى اینکه بیاییم زندگى امام حسن مجتبى (علیهالسّلام) را جدا، و زندگى امام حسین (علیهالسّلام) را جدا، و زندگى امام سجاد (علیهالسّلام) را جدا تحلیل کنیم - تا احیاناً در دام این اشتباه خطرناک بیفتیم که سیرهى این سه امام، به خاطر اختلاف ظاهرى با هم، متعارض و متخالفند - باید یک انسانى را فرض کنیم که دویست و پنجاه سال عمر کرده، و در سال یازدهم هجرت قدم در یک راهى گذاشته، و تا سال دویست و شصت هجرى، این راه را طى کرده است.
زندگى ائمه (علیهمالسّلام) را، ما باید به عنوان درس و اسوه فرا بگیریم؛ نه فقط به عنوان خاطرههاى شکوهمند و ارزنده.
همهى کارهاى ائمه (علیهمالسّلام) - غیر از آن کارهاى معنوى و روحى که مربوط به اعلاء نفس یک انسان و قرب او به خداست، «بینه و بین ربّه» - یعنى درس، حدیث، علم، کلام، محاجّه با خصوم علمى، با خصوم سیاسى، تبعید، حمایت از یک گروه و رد یک گروه، در این خط است؛ براى این است که حکومت اسلامى را تشکیل بدهند. این، مدعاست.
بیدار کردن مردم، بیدار کردن دنیا، بیدار کردن بشریت، کار بزرگ پیامبر اکرم و دعوت نبوى بود.
شاید بتوان گفت بزرگترین برکات این ولادت عظیم - ولادت پیامبر اکرم - عبارت از هدیه کردن توحید و عدالت به جوامع بشرى بود.
شما دربارهى امیرالمؤمنین مطالب زیادى شنیدهاید؛ همین قدر کافى است عرض شود که هنر بزرگ امیرالمؤمنین این بود که شاگرد و دنبالهرو پیامبر بود.
مبارکترین مولودى که در طول تاریخ متولد شده است، وجود مقدس نبىمکرم اسلام (صلّىاللَّهعلیهوالهوسلّم) است.
نبى مکرم اسلام جداى از خصوصیات معنوى و نورانیت و اتصال به غیب و آن مراتب و درجاتى که امثال بنده از فهمیدن آنها هم حتّى قاصر هستیم، از لحاظ شخصیت انسانى و بشرى، یک انسان فوقالعاده، طراز اول و بىنظیر است.
یک شخصیت عظیم، با ظرفیت بىنهایت و با خُلق و رفتار و کردار بىنظیر، در صدر سلسلهى انبیا و اولیا قرار گرفته است.
پیامبر اکرم معلم بشر و برافرازندهى پرچم تعلیم و تربیت و تکریم کار و تلاش بود. آن بزرگوار فریاد عدالت و تکریم انسان و برداشتن تبعیضها در جامعه و اهتمام به معنویت و فضیلت روحى و معنوى را در جهان بلند کرد.
این ولادت[ولادت پیامبر اکرم] براى تاریخ بشریت، طلیعهى رحمت الهى بود. در قرآن از وجود پیغمبر به عنوان «رحمة للعالمین» تعبیر شده است. این رحمت، محدود نیست؛ شامل تربیت، تزکیه، تعلیم و هدایت انسانها به صراط مستقیم و پیشرفت انسانها در زمینهى زندگى مادى و معنویشان هم هست.
آن حضرت [امیرالمؤمنین] تجسم آیات قرآن در میان مسلمین و تجسم عدلِ مطلق و «اشدّاء على الکفار و رحماء بینهم» بود.
اگرچه به پیروى از امیرالمؤمنین مفتخریم، لیکن خجلیم از اینکه با این انتساب، نمىتوانیم مایهى آبرو و عزتى براى آن بزرگوار باشیم. خیلى فاصله است بین ما و عملکرد و رفتارهاى ما با درسى که امیرالمؤمنین به ما داد.
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) جزو شخصیتهاى نادرى است که ... نه فقط در میان شیعیان، بلکه در میان همهى مسلمانان و بلکه در میان انسانهاى آزاداندیش غیرمسلمان، محبوب بوده است.
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) یکى از مظلومترین چهرههاى تاریخ است.
بیشترین دشمنان را، على (علیهالسّلام) داشته؛ اما بیشترین ستایشگران را هم -حتى کسانى که به دین و راه او اعتقادى نداشتند - آن بزرگوار داشته است.
على (علیهالسّلام) ظلمستیز بود و با ظلم و ظالم در هر سطح و با هر کیفیتى مىجنگید. راه او، راه ما و کسانى است که ادعاى پیروى از امیرالمؤمنین دارند.
آن بزرگوار محدثه بود، یعنى فرشتگان بر او فرود مىآمدند، با او مأنوس مىشدند و سخن مىگفتند.
این زندگى جهادى فاطمهى زهرا(علیهاالسّلام)است که بسیار عظیم است و فوقالعاده است و حقیقتاً بىنظیر است، و یقیناً در ذهن بشر چه امروز و چه در آینده یک نقطه درخشان و استثنایى است.
حضرت فاطمهى زهرا(علیهاالسّلام) به عنوان یک بانوى بزرگ این فرصت و قدرت را بازیافت تا خود را به بلندترین مرتبه کمال انسانى به اوج نقطه برساند.
دخت گرامى رسول اکرم معماى ناشناختهى ذهن و معارف بشرى است و آن حضرت را فقط با پیامبر اسلام و امیرالمؤمنین مىتوان مقایسه کرد.
در واقع فاطمهى زهرا فجر درخشانى است که از گریبان او، خورشید امامت و ولایت و نبوت درخشیده است.
علو درجهى معنوى و ملکوتى امالائمة النجباء حضرت فاطمهى زهرا(سلاماللَّهعلیها) براى ذهن قاصر ما قابل درک نیست.مقام حضرت فاطمهى زهرا در خور آن است که عقول برجستهى انسانهاى بزرگ در آن بیندیشند.
[فاطمهى زهرا] آسمان بلند و رفیعى است که در آغوش آن، ستارههاى فروزان ولایت قرار گرفته است.
زندگى امیرالمؤمنین و فاطمهى زهرا نمونه است.
امام حسن مجتبى کارى کرد که جریان اصیل اسلام در مجراى دیگرى، جریان پیدا بکند؛ منتها اگر نه به شکل حکومت - زیرا ممکن نبود - لااقل دوباره به شکل نهضت جریان پیدا کند.
دوران امام مجتبى(علیهالصّلاةوالسّلام) و حادثهى صلح آن بزرگوار با معاویه، یا آن چیزى که به نام صلح نامیده شد، حادثهى سرنوشتساز و بىنظیرى در کل روند انقلاب اسلامىِ صدر اول بود.
صلح امام حسن، صددرصد منطبق بر استدلال منطقى بود.
اگر عشق به امام حسین و ذکر مصائب این بزرگوار نبود، معلوم نبود که نهضت ما با این کیفیت به پیروزى برسد.
امام حسین (علیهالسّلام) عظیمترین مبارز و مجاهد تاریخ اسلام است.
ماجراى امام حسین، نجاتبخشى یک ملت نبود، نجاتبخشى یک امت نبود، نجاتبخشى یک تاریخ بود.
محبت مردم به حسینبنعلى (علیهالسّلام) ضامن حیات و بقاى اسلام است.
حسینبنعلى (علیهالسّلام) مظهر عزت راستین و نمودار کامل افتخار حقیقى است؛ هم در چشم ما مردمِ اسیر در دستگاه مادى عالم، و هم براى رستگاران عالم ملکوت.
حرکت امام حسین، حرکت عزت بود؛ یعنى عزت حق، عزت دین، عزت امامت و عزت آن راهى که پیغمبر ارائه کرده بود.
نوجوانها و جوانها هم دخترها هم پسرها و بقیهى اشخاص در دورههاى مختلف، طهارت و صداقت و سلامت و نشاط حسینبنعلى را الگوى خود قرار دهند.
از دعاهاى معتبر - بخصوص صحیفهى سجادیه - با توجه به معانى و مفاهیمش حتماً استفاده کنید، ولو کم؛ اینها انسان را در همهى میدانها قوى مىکند و در دل و روح و باطن خود احساس قدرت و قوّت مىکند؛
شخصیت امام سجاد (علیهالسّلام) از آن شخصیتهاى دست نیافتنى است. نه اینکه فقط در عمل دست نیافتنى است، حتّى در ذهن هم دست نیافتنى است. از آن خورشیدهاى تابانى است که ما فقط مىتوانیم شعاعش را از دور ببینیم.
این بزرگوار که حدود هجده سال دوران امامتشان طول کشید، الگوى کامل تلاش و مبارزه و مجاهدت خستگىناپذیر و پُر از مشکلات براى اشاعهى دین و کلمهى حق و راه انداختن جریان فکرى درست در دنیاى آن روز بود.
زندهکردن سخن حق در دنیاى مادّى و منحط و گمراه کننده و غرق در فساد کارى است که امام باقر(علیهالسّلام) یکتنه به کمک معدودى از اصحاب خود، در دنیاى بزرگ آن روز اسلام انجام مىداد.
ما نمىتوانیم عظمت ... امام صادق(ع) و بقیهى اولیا را حتّى درست تصور کنیم؛ ذهن ما کوچکتر از آن است که بتواند عظمت شخصیت آن بزرگمردان را در خود بگنجاند و تصور کند.
امام موسىبنجعفر(علیهالسّلام) نیز همهى زندگى خود را وقف این جهاد مقدس [تحقق بخشیدن به هدف پیامبر معظّم اسلام(صلّىاللَّهعلیهواله)] ساخته بود؛ درس و تعلیم و فقه و حدیث و تقیه و تربیتش در این جهت بود.
اساس کار وجود مقدس علىبنموسىالرّضا(علیهالصّلاةوالسّلام) کار فرهنگى و تبلیغى بوده است؛ در این سفر حضرت به خراسان هم ببینید چقدر مباحثات و مناظرات انجام گرفته است.
علىبنموسىالرضا (علیهآلافالتحیةوالثناء) با یک سیاست الهى به جنگ دشمن رفت.
جوادالائمه (علیه السلام) مظهر مبارزه ی با باطل و کوششگر برای حکومت الله بود.
در نبرد بین امام هادى (علیهالسّلام) و خلفایى که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادى (علیهالسّلام) بود.
شیعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرى (علیهماالسّلام) در آن شدت عمل روزبهروز وسعت پیدا کرد و قوىتر شد.
در شهر سامرا عدهى قابل توجهى از بزرگان شیعه در زمان امام هادى (علیهالسّلام) جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیلهى آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیاى اسلام برساند.شیعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرى (علیهماالسّلام) در آن شدت عمل روزبهروز وسعت پیدا کرد و قوىتر شد.
هر کس تصور کند که ائمه (علیهالسّلام) از زمان امام حسین تا زمان امام حسن عسگرى یک روز از حرکت به سمت ایجاد حکومت علوى منصرف شدند، اشتباه کرده است.
اعتقاد به مهدویت و وجود مقدس مهدى موعود (ارواحنافداه)، امید را در دلها زنده مىکند.
انتظار، یعنى دل سرشار از امید بودن نسبت به پایان راه زندگى بشر.
جامعهیى مىتواند پذیراى مهدى موعود (ارواحنافداه) باشد که در او آمادگى و قابلیت باشد.
دورانى خواهد رسید که قدرت قاهرهى حق، همهى قلههاى فساد و ظلم را از بین خواهد برد و چشمانداز زندگى بشر را با نور عدالت منور خواهد کرد؛ معناى انتظار دوران امام زمان این است.
روز نیمهى شعبان، روز امید و ایمان به آینده، روز مجاهدان پاکباز و صادق و روز نگاه به آیندهى روشن و تلاش براى آن است.
شیعهى خوب کسى است که حضور امام زمان را حس کند و خود را در حضور او احساس نماید. این، به انسان امید و نشاط مىبخشد.
عید بسیار بزرگ و مسعود میلاد حضرت خاتمالاوصیا، حضرت ولىّعصر و صاحبالزمان (ارواحنالهالفداوعجّلاللَّه تعالىلهالفرج) را به همهى شیعیان عالم و به همهى کسانى که در هر نقطهى عالم، از ستم و ظلمات حکومتهاى طاغوتى رنج مىبرند و امیدى مىطلبند، تبریک عرض مىکنم.
قطب عالم امکان و ملجأ همهى خلایق، اگر چه غایب است و ظهور نکرده؛ اما حضور دارد.
کسى که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینههاى صلاح را آماده کند و کارى کند که بتواند براى تحقق صلاح بایستد.
یکى از مهمترین روزهاى سال، همین روز نیمهى شعبان است که هم مصادف با ولادت ذىجود مسعود حضرت بقیةاللَّه (ارواحنافداه) شده است، و هم شب و روز نیمهى شعبان - با قطع نظر از ولادت این بزرگوار در این شب و روز - از لیالى و ایام متبرک هستند.
کسى که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینههاى صلاح را آماده کند و کارى کند که بتواند براى تحقق صلاح بایستد.
در این شهر عزیز، سه نقطهى برجسته در میان این همه نقاط روشن، چشم را به خود جلب مىکند: اول، حرم مطهر و مضجع شریف حضرت فاطمهى معصومه است؛ آن بزرگوارى که سرچشمهى جوشان و خروشان انقلاب، نخستین بار از کنار مرقد او جوشید و برکاتش به همهى عالم و بخصوص به دنیاى اسلام رسید.
ببینید این زینب کبرى(سلاماللَّهعلیها) دختر همین فاطمهى زهرا(سلاماللَّهعلیها)، به مقتدرترین سلاطین زمان خودش، در وقتى که خود او اسیر در دست آن سلطان ظالم و سفاک است، مىگوید که هر کار مىتوانى بکنى، بکن؛ اما نخواهى توانست ما را از صحنهى تاریخ بیرون ببرى و راه ما را محو و پاک کنى تا بشریت نتواند این راه را برود.
بخش عمدهیى از حماسهى بزرگ ماندگار عاشورا متعلق به حضرت زینب کبرى(سلاماللَّهعلیها) است.
حضرت زینب، آن کسى است که از لحظهى شهادت امام حسین، این بار امانت را بر دوش گرفت و شجاعانه و با کمال اقتدار، آنچنان که شایستهى دختر امیرالمؤمنین است، در این راه حرکت کرد.
دختر والاى امیرالمؤمنین، زینب کبرى(سلاماللَّهعلیها) جزو شخصیتهاى بارز دنیاى اسلام بوده است.
زینب تالى تلو مقام امامت است.
گاهى رنج و زحمت زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج چندین سالهى زینب کبرى از این قبیل است.
اخلاص و تقوا و رابطهى با خدا را سرلوحهى کار خود قرار دهید.
اگر دو عامل «صبر و استقامت» و «استعانت و کمک گرفتن از خدا» نباشد، راه طى نخواهد شد.
انسان همواره در معرض ابتلاء و امتحان قرار دارد و تنها با رعایت و حفظ تقوا مىتواند به خود مصونیت بخشد.
جهاد، مقاومت و صبر؛ بدون برخوردارى از نفس تزکیه شده امکانپذیر نیست.
ما باید اصلاح، تقوا و دلنبستن به دنیا را سرلوحهى اعمال و رفتار خود قرار دهیم.
آن چیزى که این حرکت را در ایران اسلامى، اینطور مستقیم به سمت هدف تا امروز هدایت کرده است، همین ایمان و ارتباط شما با خداست ، این روحیهى دعا و تضرعى است که در نیروهاى بسیج هم هست.
انسان با دعا کسب قدرت مىکند؛ نیروى قلبى و روحى خودش را که پشتوانهى نیروى جسمى است، افزایش مىدهد.
این بزرگوار در آن حدّ اعلاى نورانیّت و رقّت و توجه و حضور، [در دعاى کمیل] از بهترین و زیباترین کلمات براى رساندن عالیترین مفاهیم دعا و تضرع استفاده کرده.
این صحیفهى سجادیه را اگر چنانچه مطالعه بکنید، اگر جنبهى دعایى این کلمات را شما ندیده بگیرید، هر دعایى مثل یک درس عالى از معارف اسلامى و قرآنى است.
با دعا است که ارادهى نیرومند و پولادین ، کارآیى پیدا خواهد کرد.
با دعا و توکل و تدبیر و شناختن دشمن، انشاءاللَّه کید دشمن را بایستى از بین برد.
براى یک انسان مؤمن بزرگترین افتخار است که در مقابل عظمت خداى خود اشک بریزد ، به حال خود گریه کند، بر گناهان خود و بر عمرى که در گناه گذشته است، تأسف بخورد.
تضرّع و دعا و توجه و از خداى متعال در نیمهى شب درخواستن، در کسب موفقیت خیلى مؤثر است.
تلاشها و تدبیرها و برنامهریزیها، همهاش خوب است، امّا پشتوانهى اینها، تضرّع و دعاست که وقتى که مشکلات مىآید، انسان بایستى دعا کند.
در این دعاهایى که از ائمه (علیهمالسّلام) به ما رسیده است، درسهاى بزرگى از معارف اسلام هست.
دعا و تضرع در برابر عظمت خداوند متعال، بزرگترین افتخار براى انسان مؤمنى است که از هیچ کس و هیچ قدرتى در دنیا نمىهراسد.
یکى از سلاحهاى ما دعا است. «لایملک الا الدعاء» ما سلاح دعا و تضرع و بکاء را داریم.
آینده این ملت، انقلاب و جهان به قرآن وابسته است.
استمرار انقلاب اسلامى به دلیل رسوخ و نفوذ عمیقى است که قرآن در میان جامعهى ما دارد.
اگر بخواهید قرآن در خانهها، بین بچهها، بین بزرگها، بین زن و مردها رواج پیدا کند، بایستى قهرمانان قرآنى را احترام کنید. این است که ما به اینها احترام مىکنیم. اینها حامل قرآنند، اینها عزیزند. زبان اینها عزیز است، لبها و دلهاى اینها عزیز است؛ چون با قرآن مأنوس است. جان ما به قربان قرآن!
امروز شعار دنیاى اسلام باید بازگشت به قرآن و عمل به آن باشد.
اندیشه کردن در قرآن کلید نجات انسان و تقرب به خداست.
بچههایتان را قرآنى کنید؛ همچنان که هستند. شما جوانان عزیز که دلهاى پاک و نورانیتان با قرآن، آشناست، این را قدر بدانید. آن کسانى که این توفیق را پیدا کردهاند که قرآن را حفظ کنند، آن محفوظ خودشان را قدر بدانند؛ خیلى قیمت دارد، خیلى عزیز است. آن وقت با قدر دانستن، آن حرکت ادامه پیدا خواهد کرد و راه به سمت نور سرچشمهى قرآن، دیگر تمام نخواهد شد. آن وقت امت اسلامى به برکت قرآن، خواهد توانست در جاى خودش قرار بگیرد.
پیروزى انقلاب اسلامى، قرآن را به ما باز گرداند و راه قرآن را به روى ما باز کرد.
ترجمهى شعرى قرآن اصلاً کار موفقى نیست.
ترجمهى قرآن باید رواج پیدا کند.
جامعهى اسلامى با نزدیک شدن به فهم قرآن رشد مىکند و استحکام مىیابد.
جامعهى اسلامى با نزدیک شدن به قرآن استقلال پیدا مىکند.
چیزى که به ما ایمان لایزال مىدهد و دل و پاى ما را محکم مىسازد قرآن است.
حفظ قرآن را ترویج کنید.
حفظ قرآن، فهمیدن مفاهیم و ترجمهى کلمه کلمهى قرآن، براى کسانى که به زبان عربى آشنایى ندارند، لازم است. وقتى که کلمات قرآن را فهمیدید، آن وقت تدبر لازم است. حتى آن کسى که الفاظ عربى را هم خوب بلد است، اگر تدبر نکند، بهرهى کمى از قرآن خواهد برد.
در قرآن، تدبّر لازم است - تدبر، یعنى اندیشیدن در مفاهیم قرآنى - این سخن عمیقى است، این سخن بزرگى است؛ باید در آن تدبر کرد.
شما براى این درس قرآن، اهمیت ویژه قایل بشوید، تا این نوجوان به قرآن گرایش پیدا کند؛ بخصوص در سن کودکى باید قرآن را حفظ کنند، باید قرآن در سینهها باشد، تا در دلها نفوذ کند، تا در محیط جامعه تحقق پیدا کند.
عزت و قدرت در سایهى تقوا و تمسک به قرآن و نترسیدن از غیر خدا ممکن است.
عزیزان من قرآن، ضامن سعادت ماست؛ قرآن، ضامن بقاى جمهورى اسلامى و همه چیز ماست. خوشا به حال ملت ما اگر قرآن و عترت را با هم داشته باشند؛ کوشش کنید با هم داشته باشید. ملتهاى دیگر هم خدا کند گرایش پیدا کنند، تا قرآن و عترت با هم باشند که این دو از هم جدا شدنى نیستند.
قرآن اساس اسلام و اساس هر حرکت و نهضت و بناى جدید انسانى است.
قرآن دریاى متلاطم فیض و رحمت و هدایت الهى است. اگر با قرآن مأنوس بشویم، خیلى از بابهاى هدایت به روى ما باز خواهد شد.
قرآن کتاب معرفت و برکت است.
کتاب انقلاب ما قرآن است.
گویندهى آن، ذات اقدس الهى است. کلمات آن هم مال ذات اقدس الهى است - یعنى الفاظش، نه فقط مفاهیمش - لذا بایستى در آن دقت کرد، باید آن را فهمید، باید در آن غور کرد. اینها حاصل نمىشود، مگر با انس با متن قرآن.
معرفت، نجات، سلامت، رشد و تعالى و تقرب انسان به سوى خداى متعال از دستاوردهاى قرآن کریم است.
مقدمهى عمل به قرآن فهم آن و مقدمهى فهم قرآن، فهم معانى و تدبر در آن است.
من عقیدهام این است که حفظ قرآن، باید از بچگى شروع بشود.
وقتى قرآن وارد جامعه مىشود، حضور قرآن، حلاوت خود را به کامها مىچشاند. امروز قرآن در کشور ما سیطره دارد. قدم اول، یاد گرفتن متن قرآن است؛ و این باید روز به روز زیاد بشود. اگر بخواهیم همه، قرآن را یاد بگیرند، عدهیى باید در اوج قرار بگیرند - مثل همه چیز دیگر - همین طور که اگر بخواهید ورزش، همگانى بشود، بایستى عدهیى قهرمان را جلوى چشم مردم نگه دارید.
امیرالمؤمنین این خطبهها را با بهترین بیانها و با بهترین و زیباترین تعابیر و پر از هنرهاى بدیعى بیان کردهاند.
نهجالبلاغه گنجینهى عظیمى است که به این زودیها حتى نمىتوان به موجودى آن پى برد و بعد از شناخت است که نوبت بهرهبردارى از آن فرا مىرسد.
هر کدام از این خطبههاى نهجالبلاغه که انسان مقدارى در آنها ژرفنگرى مىکند و قدرى ذهن و استعداد و ذوق خود را در وقت مناسب و در هنگام اقبال دل و اقبال ذوق به کار مىاندازد، عوالم عجیبى را از معارف مىیابد.
از دعاهاى معتبر - بخصوص صحیفهى سجادیه - با توجه به معانى و مفاهیمش حتماً استفاده کنید، ولو کم؛ اینها انسان را در همهى میدانها قوى مىکند و در دل و روح و باطن خود احساس قدرت و قوّت مىکند.
اگر «اللّهم»ها و جملههاى خطابى و انشایى صحیفهى سجادیه را به جملههاى خبرى تبدیل کنند، یکى از پُرمطلبترین کتابهاى حدیث شیعه در زمینهى بیان معارف الهى مىشود؛ چه در زمینهى اعتقادى، چه در زمینهى عبادى، چه حتّى در زمینهى سیاسى و اجتماعى.
شما باید در این صحیفهى سجادیه غور کنید. من گمان مىکنم که صحیفهى سجادیه از لحاظ احتواء بر معارف عالیهى اسلامى در همهى بخشها، کمتر از نهجالبلاغه نیست.
صحیفهى سجادیه یک دوره معارف ناگفتهى اسلامى است. واقعاً گاهى معارفى که در دعاهاى ما وجود دارد، در هیچ روایتى نیست؛ اگر هم باشد، به این وضوح و با این تأثیر نیست.
4-2-6- مسجد، اذان، ائمهى جمعه و جماعات
اذانِ با توجه، به دلها امید مىدهد.
اسلام امریکایى، چیزى به نام اسلام است که در خدمت منافع قدرتهاى استکبارى و توجیهکنندهى اعمال آنهاست؛ بهانهیى براى انزواى اهل دین و نپرداختن آنان به امور مسلمین و سرنوشت ملتهاى مسلمان است؛ وسیلهیى براى جدا کردن بخش عظیمى از احکام اجتماعى و سیاسى اسلام از مجموعهى دین و منحصر کردن دین به مسجد است (و مسجد نه به عنوان پایگاهى براى رتق و فتق امور مسلمین - چنانکه در صدر اسلام بوده است - بلکه به عنوان گوشهیى براى جداشدن از زندگى و جدا کردن دنیا و آخرت).
از بزرگترین کارهاى امام عزیز ما ایجاد و تأسیس نماز جمعه بود.
تا وقتى ائمه محترم جمعه و مردم قدر نماز جمعه را مىدانند، ... بلاشک در جامعهى اسلامى خوف تزلزل نیست.
تریبون نماز جمعه در حفظ قوام معنوى و حصار ایمنى جامعه داراى نقشى فوقالعاده است.
امامت جمعه به معناى نمایندگى کل روحانیت و نظام اسلامى است.
انقلاب از خانهى مذهب - یعنى مسجد و مدرسهى دینى - آغاز شد و جهتگیرى مذهبى در انقلاب روزبهروز افزایش پیدا کرد و نقش مذهب و ارزشهاى معنوى، آنقدر قوى شد که کسانى را بهمیدان انقلاب کشاند که معمولاً در هیچ انقلابى، اینگونه آدمها به میدان نمىآیند.
اینجانب همهى مردم - بخصوص جوانان - را به پُر کردن مساجد و حضور در نمازهاى جمعه و جماعت و گرم نگهداشتن مراسم عزادارى سالار شهیدان حسینبنعلى توصیه مىکنم.
بانگ اذان، دلهاى افسرده را روشن مىکند.
بهترین جایى که این گروههاى مقاومت بسیج دارند، همین مساجد است.
چندى پیش، من راجع به اذان سفارش کردم و البته گفتم که صبحها با بلندگو در همهجا اذان نگویند، تا مردم از خواب بیدار نشوند. مثل اینکه بعضى از مؤمنین، این قسمت دومش را بیشتر از قسمت اول گوش کردند! آنچه که مقصود ما بود، این بود که در سحرها، هر جایى یک بلندگو صدا نکند؛ ولى معنایش این نبود که به هنگام سحر، صداى اذان در شهرى مثل تهران به گوش نرسد! نه، در جایى مثل تهران، اقلاً در چند مسجد از مساجد مهم، خوب است که با بلندگو اذان پخش بشود؛ حتّى اذان صبح. در شهرهاى کوچک هم به فراخور وسعت آن شهر، مىبایست اذان صبح در چندجا پخش بشود. اما در ظهر و شب اذان بگویند؛ هم اذان بلندگو، هم جلوى مساجد، هم داخل مساجد و هم در خیابانها، تا مردم به اذان گفتن عادت کنند.
حضرات ائمهى محترم جمعه و جماعات و گویندگان مذهبى نیز تا سرحد امکان باید براى پُربار کردن و محتوا بخشیدن به این مراسم تلاش کنند و این کانونهاى معنویت و صفا را گرم نگهدارند.
در این کشورهاى اسلامى که امروز ائمهى جمعه و جماعاتشان، تشکیلات به وجود مىآورند و مسجدها رونق پیدا مىکنند و کانون تحرک مىشوند، تا دیروز مسجدها متعلق به یک مشت پیرمرد از کار افتاده بود. امروز آن مسجدها، جاى جوانان و کانون جنبشهاست. این را شما کردید. این را حرکت شما و قائد عظیمالشأنتان - آن مرد الهى - بود که انجام داد.
در نقاط مختلف جهان، دشمنان اسلام به مساجد - که پایگاه حریت انسان و جایگاه رابطهى او با خدا و مرکزى براى کسب آگاهى از شیطنتهاى شیاطین زر و زور است - با بغض و کینهیى عمیق مىنگرند و تا آنجا که بتوانند، با وجود و حضور و فعالیت آنها ستیزه مىکنند. هماکنون مسجدالاقصى، قبلهى دوم مسلمین - که بحمداللَّه پایگاه بیدارى و مبارزه نیز شده است - مورد جسارت صهیونیستهاى پلید قرار گرفته، و در فرانسه و هند نیز مسجد در معرض اهانت و تخریب واقع شده است.
سفارش دیگرى که من مىخواهم بکنم، این است که همهى خانوادهها و همهى مردم - مخصوصاً جوانان - به نماز و مسجد و عبادت و جلسات قرآن اهمیت بدهند. هرچه امروز این کشور از عظمت و عزت و قدرت به دست آورده است، در سایهى قرآن و اسلام و نماز و عبادت و ذکر خداست. هم باید به درس و کار توجه شود، وهم به تدین؛ که تدین پشتوانهى همهى اینهاست. با نماز و مسجد و عبادت و جلسات دینى و جلسات قرآن باید انس پیدا کنید.
شعایر اسلامى و مساجد و نمازهاى جمعه و عزاداریها، از جمله عواملى است که در پیروزى انقلاب و تداوم آن، نقش تعیینکنندهیى داشته است. ملتهاى مسلمان اکنون در همه جاى عالم، با بهرهگیرى از تجربهى ملت ایران، به مساجد و شعایر دینى اهتمام خاصى نشان مىدهند. نهضت فلسطین و بسى نهضتهاى دیگر، امروزه از مساجد و نمازهاى جمعه و جماعت، نیرو و توان مىگیرد. سزاوار است که ملت عزیز ایران، نقش این شعایر را همواره به یاد داشته باشد.
طبق بینش ما، یادگارهاى اسلامى عزیزند. مىشد اسلام به مردم بگوید بروید در زمین صافى بایستید و نماز بخوانید و عبادت کنید؛ در صورتى که به عمارت مسجد دستور داده است؛ «انّما یعمر مساجد اللَّه». آباد کردن مسجد ملاک است و تجسم و تجسد خارجى این کار مورد نظر اسلام مىباشد؛ چون تأثیر بسزایى دارد. در مورد شخصیتها هم همینطور است.
مساجد به شکل شایسته غبارروبى شود و خدمت به مسجد، کارى مردمى و همگانى شمرده شود.
مسجدها در وقت نماز، سرشار و مالامالِ از انسانهاى ذاکر و ساجد و راکع باشد.
4-2-7- امر به معروف و نهى از منکر
امر به معروف و نهى از منکر را اقامه کنید.
امر به معروف و نهى از منکر که یکى از ارکان اساسى اسلام و ضامن برپاداشتن همهى فرایض اسلامى است، باید در جامعهى ما احیا شود.
امر به معروف و نهى از منکر هم جزو مهمترین مسائلى است که جوانها باید به آن اهتمام کنند.
جوانان در محیط خودشان، امر به معروف و نهى از منکر کنند.
در امر به معروف، مرحلهى قبل از عمل، قلب انسان است. اگر انسان بخواهد صادقانه به معروف امر کند، باید خود به آن معروف دلبسته باشد؛ والّا صادقانه نخواهد بود.
همهى آحاد مردم باید وظیفهى امر کردن به کارهاى خوب و نهى کردن از کار بد را براى خود قایل باشند.
حجِ امروزِ ما با حجى که آرزوى ماست، انصافاً هنوز خیلى فاصله دارد.
کسانى که به حج مىروند و مىآیند واقعاً باید مثل کسانى باشند که «یوم ولدته امّه»؛ پاکیزهى پاکیزه شده باشند.
حج یک آبشار جارى و یک شط عظیم شستشوى معنوى و روحى است.
حج برترین جایگاه برائت از مشرکین شناخته شده است.
حج مظهر توحید، و کعبه خانهى توحید است.
حج مىتواند دلبستگیهاى اسارتآفرین را از دلها بشوید.
حج مىتواند روح توحید را در دلها زنده کند.
حج و اجتماع عظیم بر گرد خانهى توحید، باید مظاهر شرک را نفى کند.
فریاد برائت مسلمانان در حج، فریاد برائت از استکبار جهانى است.
حج یک واجب استثنایى و یک مراسم عجیب و پُر رمز و راز است.
حج، یک حرکت عبادى خالصِ عمیق - خضوع، خشوع، ذکر، عبادت، تضرع و توسل - و با حالت اجتماع است. در کنار هم قرار دادن این دو چیز، مسئله را خیلى پُرمعنا مىکند.
این مملکت، مملکت حزب اللهىهاست؛ آینده متعلق به حزباللهىهاست؛ نه اینکه مال آنهاست، نه، متعلق به ملت ایران است؛ اما مؤمنین، انقلابیون و حزباللهىها هستند که هرجا مشکل اصلىیى پیدا شود، باید آن را حل کنند و به فضل پروردگار بنبستها را خواهند شکافت.
انسان همیشه به نماز محتاج است و در عرصههاى خطر، محتاجتر.
حقیقتاً این نمازهایى که ما مىخوانیم، در واقع اداى بندگان خدا را درمىآوریم. بنده به خودم که مراجعه مىکنم، اینطورى مىبینم، چون بندگان برجستهى خدا طور دیگرى نماز مىخوانند؛ تسبیح که مىکنند، تسبیح از دل و جانشان برمىخیزد؛ سجده که مىکنند، در واقع دلشان سجده مىکند.
مدیران دستگاههاى ادارى و دولتى، خود متصدى اقامهى نماز در آن دستگاهها شوند.
نماز برترین چیزى است که مىتواند همهى افراد جامعهى مسلمان را به تهذیب اخلاقى و تعالى روحى و معنوى برساند.
نماز تسلّابخش و آرامشگر دلهاى مضطرب و خسته و به ستوه آمده، و مایهى صفاى باطن و روشنى روان است.
نماز جمعه یکى از پایههاى اساسى حفظ نظام اجتماعى و مهمترین عامل حفظ روحیه و ایمان مردم است.
همگان نماز را که داروى شفابخش روح و مایهى صفا و آرامش و نورانیت است، بر همهى کارهاى دیگر مقدم دارند و در هیچ شرایطى خود را از آن محروم نسازند و هرگز به بهانهى مشغله و گرفتارى، این حضور رهایىبخش در محضر آفریدگار رحیم و کریم و عزیز را از دست ندهند.
بارها امام مىفرمود که ما کار را براى رسیدن به «نتیجه» نمىکنیم؛ بلکه مأمور به انجام «تکلیف» هستیم. ... آن کس که براى انجام تکلیف کار مىکند، پیروزیش به این نیست که به مقصود خود دست پیداکند؛ بلکه زمانى احساس پیروزى مىکند که موفق شود به تکلیفش عمل کند. ما براى اداى تکلیف حرکت مىکنیم، حتّى براى پیروزى هم تلاش نمىکنیم. البته، پیروزى را دوست مىداریم، هیچ کس نیست که از پیروزى بدش بیاید، هیچکس نیست که براى پیروزى کار نکند؛ اما هدف نهایى چیزى است که حتّى از پیروزى هم بالاتر مىباشد و آن جلب رضاى خدا و اداى تکلیف است.
امام بزرگوار ما به برکت محرم و با همین تحلیل و منطق، خون را بر شمشیر پیروز کرد. این یک نمونه است که شما دیدید.
اهمیت اربعین در آن است که با تدبیر الهى در این روز خاندان پیغمبر و یاد نهضت حسینى براى همیشه جاودانه شد.
حادثهى کربلا باید زنده بماند.
حکومت و حاکمیت و اعلاى کلمهى اسلام و ایجاد امید به برکت اسلامى در دل مستضعفان عالم، آثار محرم است.
اینجانب همهى مردم - بخصوص جوانان - را به ... گرم نگهداشتن مراسم عزادارى سالار شهیدان حسینبنعلى توصیه مىکنم.
درسى که اربعین به ما مىدهد، زنده نگهداشتن یاد حقیقت و خاطرهى شهادت در مقابل طوفان تبلیغات دشمن است.
روح نهضت ما و جهتگیرى کلى و پشتوانهى پیروزى آن، همین توجه به حضرت ابىعبداللَّه(علیه الصّلاةوالسّلام) و مسایل مربوط به عاشورا بود.
عاشورا اسلام را نگه داشت.
قمهزدن هم از آن کارهاى خلاف است. ... کار غلطى است که عدهیى قمهها را بگیرند و به سرهاى خودشان بزنند. ... کجاى این، عزادارى است؟! این جعلى است. اینها چیزهایى است که از دین نیست. بلاشک خدا راضى نیست. ... این قطعاً خلاف است. امام حسین به این معنا راضى نیست.
کسانى که از خاندان وحى و نبوت اسیر شدند، عزیزترین و شریفترین انسانهاى تاریخ اسلام بودند.
واقعهى کربلا در روز عاشورا یک فصل عظیم از تاریخ ماست.
یکى از بزرگترین نعمتها براى جامعهى شیعى ما، نعمت خاطره و یاد حسینبنعلى، محرم و عاشورا است.
ماه محرم، ماه تعلیم مجاهدت فىسبیلاللَّه به وسیلهى برترین خلایق، حضرت اباعبداللَّه (علیهالسّلام) است.
احترام عاشوراى حسینى و محرم براى مردم ما یک فریضه و امر بزرگ و مهم بهشمار مىرود.
اگر کسى معناى دعا، مثلاً دعاى ابوحمزهى ثمالى، یا دعاى امام حسین در روز عرفه را بفهمد و توجه بکند ... امکان ندارد از این دعاى به این بلندى خسته بشود؛ یعنى این گفتگویى که در این دعا انجام گرفته، بین این بندهى برگزیده و شایسته و بامعرفت، و خدا، اینقدر پُرجاذبه و نافذ و حقیقى است - یعنى بیان کنندهى آن خواستهاى فطرى انسان است - که امکان ندارد کسى هیچ وقت از آن خسته بشود. من توصیهام به جوانها این است که عبادت را با توجه انجام دهند.
بعدازظهر روز عرفه یکى از ساعات بهشت است.
در حقیقت برکات عظیم روز عرفه آن را به معناى یک روز عید و برکت و رحمت از طرف پروردگار به ما معرفى مىکند.
دعاى امام حسین در عرفه، یا همین دعاى ابىحمزه، یا آن مناجات شعبانیه، اینها در زبان عرب، جزو زیباترین متنهاى ادبى است.
روز عرفه را قدر بدانید.
روز عرفه، روز دعا و توسل و تضرع است.
روز عرفه یک فرصت است.
یادم است هنوز بالغ نبودم که اعمال روز عرفه را بجا مىآوردم.
دعاهاى ماه رمضان، به انسان نورانیت مضاعفى مىبخشد.
روزه، توجه به خداى متعال، ذکرها و دعاهایى که در این ماه غالباً دلها به آنها متمایل و متوجه مىشوند، جزو سفرهى ضیافت الهى است؛ از این سفره حداکثر استفاده را بکنید.
کنترل اهواى نفسانى در رمضان، آسانتر از همیشه است.
ماه رمضان، بهار خودسازى انسان و انس با خداست.
ماه رمضان در هر سالى، قطعهیى از بهشت است که خدا در جهنم سوزان دنیاى مادّىِ ما، آن را وارد مىکند و به ما فرصت مىدهد که در این ماه، خود را بر سر سفره الهى وارد بهشت کنیم. بعضى همان سى روز را وارد بهشت مىشوند؛ بعضى به برکت آن سىروز، همه سال را، بعضى همه عمر را، بعضى هم از کنار آن غافل عبور مىکنند، که مایه تأسف و خسران است.
ماه رمضان، فرصت عروج و اعتلاى روح انسان است.
ماه مبارک رمضان ماه ضیافت و رحمت الهى است.
من همهى شما عزیزان را به توجه به دعا در این ایام، توجه به نماز، اقبال به روزه و استفادهى از روزها و شبهاى ماه رمضان دعوت مىکنم.
ماه رمضان، ماه کفّنفس و خویشتندارى است.
ماه رمضان، ماه ذخیرهسازى تقواست.
روزه به ما کمک مىکند تا باتقوا شویم.
به برکت روزه و توجه و خشوعى که لازمهى روزه است، فرصت و توفیق کار نیک براى انسان وجود دارد.
از اول شب قدر، از هنگام غروب آفتاب، سلام الهى - «سلام هى حتّى مطلع الفجر» - شروع مىشود، تا وقتى که اذان صبح آغاز مىگردد. این چند ساعتِ این وسط، سلامِ الهى و امن الهى و خیمهى رحمت خداست که بر سراسر آفرینش زده شده است. آن شب، شب عجیبى است؛ ... این شب را قدر بدانید و آن را به دعا و توجّه و تفکّر و تأمّل در آیات خلقت و تأمّل در سرنوشت انسان و آنچه که خداى متعال از انسان خواسته است و بىاعتبارى این زندگى مادّى و این که همهى اینچیزهایى که مىبینید، مقدّمهى آن عالمى است که لحظهى جان دادن دروازهى آن عالم است، بگذرانید.
امروز که خداى متعال اجازه داده است که شما زارى، تضرع و گریه کنید، دست ارادت به سوى او دراز کنید، اظهار محبت کنید، اشک صفا و محبت را از دل گرم خودتان به چشمهاى خودتان جارى کنید. این فرصت را مغتنم بشمارید؛ ... این فرصت، فرصت زندگى و حیات است که براى بازگشت به خدا در اختیار من و شماست؛ و بهترین فرصتها ایامى از سال است، که از جملهى آنها ماه مبارک رمضان، و در میان ماه مبارک رمضان، شب قدر است!
شب قدر، فرصتى براى مغفرت و عذرخواهى است؛ از خداى متعال عذرخواهى کنید.
ماه شعبان یکى از فرصتهاى مغتنمى است که در اختیار ماست.
ماه شعبان، ماه دعا و ماه عبادت است.
رجب، بیشتر ماه نماز است؛ شعبان، بیشتر ماه دعا و روزه است.
ماه شعبان دالان و دهلیز ماه رمضان است.
روز عید غدیر، ولایت اسلامى - یعنى رشحه و پرتوى از ولایت خدا در میان مردم - تجسم پیدا کرد و این چنین بود که دین کامل شد.
علت اهمیت عید غدیر، مسئلهى ولایت است.
عید غدیر، حقیقتاً یکى از عظیمترین اعیاد اسلامى است.
غدیر در محتوا و روح حقیقى خود فقط متعلق به شیعیان نیست، بلکه به همهى دنیاى اسلام تعلق دارد؛ چون حادثهى غدیر برخاستهى از روح و مضمون حقیقى اسلام است.
روز عید فطر، روز طهارت و پاکیزگى است.
روز عید فطر، عید عبادت و عید مغفرت است.
روز عید فطر، مظهر اجتماع و اتحاد و برادرى مردم با داشتن دل به سوى خداست.
این روز براى همهى مسلمانان جهان عید است.
بعثت نبى اکرم (صلّىاللَّهعلیهوالهوسلّم) حرکت عظیمى در تاریخ بشر بود که نجات انسانها، تهذیب نفس و اخلاق بشر و مقابله با مشکلات و مصائب بشرى در همهى دورانها را دنبال مىکرد.
بزرگداشت مبعث، بیش از آنچه صرفاً تجلیل از یک خاطرهى گرامى باشد، مطرح کردن درسهاى بزرگ بعثت پیغمبر است، که امروز همهى بشریت - بخصوص جامعهى مسلمانان - به آنها نیاز دارد.
عید سعید نوروز ... سرآغاز بهار طبیعت و بهار جسم و جان انسان است.
عید نوروز که عید تازگى و طراوت و شادى زمین و زمان است، را ... به همهى ملت شریف و عزیزمان ... تبریک عرض مىکنم.
عید نوروز وسیلهیى براى احساس همبستگى ملتهاى متعدد است.
امروز حکومتهاى دنیا، غالباً آلوده است. ما خدا را شکر مىکنیم که نسخهى حکومت اسلامى را در اینجا پیدا کردیم. به نظر ما حکومت با قانون اساسى ما، راقیترین نوع حکومتهاست؛ یعنى حکومتى که با نظام ولایت فقیه معرفى مىشود. بعضى از این مسئله تحاشى مىکنند!
در حکومت اسلامى - یعنى حکومت فقیه عادل و فقیه متقى - هم حضور مردم هست، هم حضور معنویت و ارزشهاى اسلامى و حضور تقوا هست؛ این، بالاتر از همه است.
مسئلهى ولایت فقیه، اساس نظام و ستون فقرات نظام است.
ولایت فقیه عادل، یعنى حکومت کسى که دین و اسلام را مىشناسد و مىداند چگونه باید بر مردم حکومت کرد؛ و نیروى تقوا هم به او کمک مىکند که از این خط منحرف نشود.
ولایت فقیه، مترقیترین چیزى است که مىتوان به یک جامعهى بشرى پیشنهاد کرد.
ولایت فقیه، یک فرهنگ و یک جریان است.
ولایت فقیه، جایگاه مهندسى نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگیرى از انحراف به چپ و راست است؛ این اساسىترین و محورىترین مفهوم و معناى ولایتفقیه است.
نقش ولایتفقیه این است که در این مجموعهى پیچیده و در هم تنیدهى تلاشهاى گوناگون نباید حرکت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛ نباید به چپ و راست انحراف پیدا شود.
پاسدارى و دیدهبانىِ حرکت کلى نظام به سمت هدفهاى آرمانى و عالىاش، مهمترین و اساسىترین نقش ولایتفقیه است.
آنچه که براى کشور ما و براى عناصر فرهنگى مهم است، گسترش کیفى فرهنگ است.
اساس و ریشهى فرهنگ عبارت است از عقیده و برداشت و تلقى هر انسانى از واقعیات و حقایق عالم، و نیز خلقیات فردى و خلقیات اجتماعى و ملى.
استقلال یک ملت فقط با استقلال فرهنگى تأمین مىشود.
بخش عمدهى فرهنگ، همان عقاید و اخلاقیات یک فرد یا یک جامعه است.
به کار فرهنگى به معناى واقعى کلمه اهتمام ورزید.
به نظر ما مقولهى فرهنگ از نظر تأثیرش در آیندهى یک ملت و یک کشور، با هیچ چیز دیگرى قابل مقایسه نیست.
پایههاى اساسى فرهنگ هم، همین ادبیات و هنر است.
دستگاه حکومت و دستگاه دولت، نسبت به فرهنگ جامعه - عمدتاً مسئلهى عقیده و اخلاق - بههیچوجه بىمسئولیت نیست و نمىتواند بىتفاوت باشد.
فرهنگ اسلامى تسلیم در مقابل خدا و برآشفتن در مقابل بدیها و کجىها و نابسامانیهاست.
فرهنگ انقلاب ما فرهنگ توحید و عبودیت است.
فرهنگ شامل ادبیات، هنر، علم، عادات و اخلاق جامعه و سنن موجود و شامل خصلتهاى ملى است.
فرهنگ عمومى، فرهنگ در دانشگاهها، فرهنگ در مقطع دبستان و دبیرستان - یعنى حیطهى کار آموزش و پرورش - بسیار بسیار مهمّ است. به اینها اهمیت بدهید.
آنچه که براى کشور ما و براى عناصر فرهنگى مهم است، گسترش کیفى فرهنگ است. یعنى تربیت شاعر، نویسنده، هنرمند و تربیت کسانى که بتوانند تولید هنرى بکنند و پایگاه هنرى را پیش ببرند.
آن چیزى که خطر جدى است، تهاجم فرهنگى است.
اشکال ضایعات فرهنگى این است که زود فهمیده نمىشوند.
انقلاب فرهنگى و اصل فرهنگ ملى و اسلامى ما، در معرض تهدید دشمنان قرار دارد.
این جزو وظایف دولت اسلامى است که در این آشفته بازار احتمالى، یا حتى غیر آشفته بازار، در بازار عرضهى فرهنگ و عقیده و اخلاق، نگذارد عائلهى او - یعنى ملت - دچار گمراهى بشوند؛ یعنى همان احساسى را که انسان نسبت به زن و بچهى خودش دارد، همان را باید نسبت به دیگران هم داشته باشد.
برگشت به فرهنگ فاسد و منحط غرب در جامعهى انقلابى و اسلامى ما محال و ممنوع است.
بسیارى از مشکلات امروز و دیروز ملت ایران، ناشى از تدابیر و اعمال خصومت و بغض و کینهى دشمنان اسلام است که انواع مشکلات اقتصادى و فرهنگى را تزریق مىکنند تا شاید بتوانند نظام جمهورى اسلامى را متزلزل کنند!
تهاجم فرهنگى یعنى یا تهاجم به وسیلهى ابزارهاى فرهنگى، یا تهاجم به وسیلهى عناصر فرهنگى.
ما دشمنان فرهنگى زیادى داریم، مبارزه با اسلام و انقلاب به صورت فرهنگى، یک چیز جدى است. این چیزى که ما به آن تهاجم فرهنگى مىگوییم، یک امر واقعى و حقیقى است. الان باورهاى سیاسى ما، با ابزارهاى فرهنگى دشمنان هدفگیرى مىشود. باورهاى دینى ما هدفگیرى مىشود. عادات حسنهى ملت ما مورد تهاجم قرار مىگیرد و هدفگیرى مىشود. این کار خیلى هم دقیق انجام مىگیرد.
مىدانید عقبهى فرهنگى دشمن تا کجاهاست؟ مجلات، روزنامهها، رادیوها، ماهوارهها، تشکیلات عظیم، کتابنویسیها، مزدورهاى قلمبهدست و قلمبهمزد، همه، عقبهى فرهنگى استکبارند!
از خصوصیات هنر این است که ایده و فکر را بهطرف مقابل منتقل مىکند.
جهتگیرى هنر باید خیلى دقیق و روشن و درست باشد.
ما مردم باهنر و بااستعدادى داریم.
مایهى هنرى جوانهاى ما خیلى زود مىشکفد و مىجوشد.
هر آنچه به هنر آمیخته شود، آراسته و خواستنى مىشود و جلوه و جذابیت مىیابد و دلها به آن شوق پیدا مىکند.
هنر حقیقى خواهد توانست تفکر انقلاب را عمق ببخشد.
هنرِ نمایش، از بسیارى از دیگر هنرها، زبانِ رساتر و بلیغترى دارد.
[فرهنگ قرآنى و اسلامى] باید در نمایشنامهها، فیلمها، سینما، تلویزیون و رادیوى ما انعکاس یابد.
چند سال است به سینماگران مىگوییم قدرى روى قصه کار کنید؛ قصهیى که بناست شما در سینما به آن جان بدهید و تجسم ببخشید.
ملتى که سینما ندارد، مثل انسانى است که زبانى از زبانهاى مورد تفاهم و تکلم را بلد نیست.
ترجمهى شعرى قرآن اصلاً کار موفقى نیست.
در میان شعراى انقلاب، بعضیها واقعاً خوب و برجستهاند.
زبانى که مىتواند پیام انقلاب را به اعماق جامعه رسوخ دهد، زبان شعر و ادبیات است.
سعدى و حافظ هم شعر عشقى محض دارند. اینطور نیست که همهى اشعار آنها عرفانى باشد.
شعر و هنر زیباترین قالب براى همهى پیامهاى نوین و مایهى گسترش و نفوذ این پیامهاست.
کسى که از تئاتر، نقاشى، عکس یا شعر چیزى نمىفهمد، راههاى معرفت به رویش بسته است.
قصهنویسى و داستاننویسى، ضعف عمده ماست که من بارها هم این را گفتهام و خواستهام تقویت شود؛ متأسفانه کار جدّى از طرف دوستان ما انجام نمىگیرد. البته این چند سالى است که رمان و قصهنویسى قدرى رواج یافته است؛ منتها نه در جهت صحیح.
در این بخش [رمان] متأسفانه بسیار ضعیف هستیم.من تابلوى «عصر عاشورا»ى آقاى فرشچیان را که خود ایشان چند سال قبل به من هدیه داده، در منزل دارم و هر وقت آن را نگاه کردم، گریه کردم. با اینکه سینهى من از روضههاى صبح عاشورا و عصر عاشورا پُر است - چه کسى بیشتر از ماها مىداند که در این بارهچه نوشتهاند و گفتهاند - و در عین حال که مىگویند آدمهایى که اهل این چیزها هستند، خودشان گریه نمىکنند؛ اما آقاى فرشچیان دارد روضهیى مىخواند که ماها را مىگریاند. ببینید این چه هنر پُرفایده و پُرمغز و پُرمعنایى است.
کسى که از تئاتر، نقاشى، عکس یا شعر چیزى نمىفهمد، راههاى معرفت به رویش بسته است.
آنجایى که نوشتههاى شما حاکى از اخلاص است، آن نقطه انسان را تکان مىدهد.
به نظر من، نقش هنرمند مسلمان، نقش فوقالعاده برجستهیى است.
یکى از معجزات انقلاب، پرورش هنرمندان و روایتگران تاریخ انقلاب است.
آن هنرمندانى که هنرشان در خدمت بیگانگان است، هرچند هنرشان هم بالاست و بعضیشان از لحاظ هنرى بسیار برجستهاند، ولى من در هنرى که آنها دارند، ارزشى حس نمىکنم.
هنرمند حقیقت را بهتر و زودتر مىفهمد.
هنرمند مىتواند هدایت بیافریند و لذت روحى ببخشد.
اگر موسیقىیى - حالا اسمش را موسیقى سنتى بگذارید، یا موسیقى غیرسنتى - که یکى از دستگاههاى معمولى موسیقى خودمان را هم با ساز سادهیى مىزند، اما شعر، یک شعر برانگیزانندهى مهیج شهوت باشد، حرام است؛ خواننده هر کس مىخواهد باشد. آن صداى خوش و سازى که با هم به کار بیفتد، تا جوانى را فرضاً به عمل حرام شرعى تحریک کند، کار حرامى است.
بنده کلاً با موسیقى غربى در رادیو مخالفم.
موسیقى شاد، به معناى موسیقى مرقص نیست.
موسیقى مىتواند لهوى نباشد.
موسیقیهاى تند و محرک خارجى، اشکال دارد.اثر معمارى را انسان تحسین مىکند و چون متعلق به ماست، مال ایرانیهاست به آن افتخار هم مىکند.
الان در زمینهى سازندگى، در زمینهى معمارى، در زمینهى کارهاى زیربنایى ... در داخل کشور به دست عناصر خودى کارهایى انجام مىگیرد که در گذشته فکرش هم نمىشد کرد.
قصهگویى، هنر بسیار خوبى است. قصههاى خوب، سازندهى شخصیت کودک است. همان قصههاى قدیمى را که ما از مادر خودمان، از مادر بزرگ، یا از پیرزن دیگرى در کودکى شنیدهایم، حالا که آدم مرور مىکند، مىبیند در آنها چهقدر حکمت هست! انسان، بعضى از خصال و تفکرات خودش را که ریشهیابى مىکند، به این قصهها مىرسد. قصه چیز خیلى مهمى است، منتها قصههاى خوب.
سعى کنید در این قصهگویى و در این کار هنرى، اولین چیزى را که در این کودک ایجاد مىکنید، ایمان باشد؛ هیچ چیز، معادل ایمان نیست. شما از این بچه، هرچه بخواهید بسازید، باید در او ایمان به وجود بیاورید.
باید به فکر آن روز [آینده] بود و آن روز دست شماست؛ دست آموزش و پرورش، دست معلّمین و مربیان است. شما هستید که باید امروز، آن روز را ترسیم کنید. با چى؟ با تربیت جوان. شما این عامل و این گلوله را پرتاب مىکنید؛ خودش به هدف مىخورد. شما باید ماشه را بچکانید و این، همین کار تربیتى است که شما باید امروز انجام بدهید.
دانشآموزانِ نونهالى که در اختیار دستگاه فرهنگى کشور قرار دارند، عزیزترین و سرشارترین سرمایه و ذخیرهى آیندهى این ملتند.
در بلندمدت، هیچ چیز به اندازهى تعلیم و تربیت اهمیت ندارد.
در محیط آموزش و پرورش باید کارى بشود که حتى یک استعداد، از میان این میلیونها نوجوان و جوان ایرانى هدر نرود.
شما مسئولان آموزش و پرورش، به حیث اینکه معلمان و برنامهها و بقیهى ابزار و ادوات کار در اختیار شماست، اولین سنگِ بناهاى شخصیت فکرى هر موجود بشرى را که در این کشور پهناور و بزرگ رو به رشد است، دارید مىگذارید.
قدر تعلیم و تربیت و معلمى که یک سنگر فرهنگى است را بدانید.
مردم هم، قدر معلمان و کارگزاران تعلیم و تربیت را بدانند.
من به شما فرهنگیان عزیز مىگویم که مسئلهى فرهنگ و تعلیم و تربیت، مسئلهى اول در نظام ماست.
امروز دشمنان نمىخواهند دانشگاه و درس و مدرسه و معلم باشد.
دانشگاه جهتدار و دیندار، به شدت متمایل به ارزشهاى انقلابى و اسلامى است.
دانشگاه که قوام اصلى آن به استاد و دانشجوست، حقیقتاً پایهیى براى آیندهى کشور محسوب مىشود.محیط دانشگاه، باید محیط دینى باشد. باید این را تأمین کنیم. و این نمىشود، مگر اینکه شما که رؤسا و مسئولان دستگاههاى دانشگاهى کشور هستید ... صددرصد با تعصب دینى و انقلابى و پایبندى شدید و اصرار بر اینکه باید دین حاکمیت پیدا کند و چترى بر زندگى محیط دانشگاه بزند، این هدف را تعقیب کنید. از کلمهى تعصب نترسید. تعصب جاهلى بد است. عصبیتى که از روى جهالت نباشد، خیلى هم خوب است. عصبیت، معنایش جهالت نیست.
دانشگاه نظام جمهورى اسلامى، باید کسانى را تربیت بکند که تکیهى این نظام، به آنها باشد. یعنى این نظام، از لحاظ علمى و عملى و مدیریت و گشودن گرههاى ریز و درشت بر سر راه زندگى این ملت، به آنها تکیه کند.
به نظر من، دانشجوى موفق کسى است که خوب درس بخواند، خوب تهذیب اخلاق بکند و خوب ورزش بکند.
دانشجویان به عنوان نیروهاى متخصص در آینده کشور نقش مهمى خواهند داشت.
اگر آن استاد، یا آن مسئولى که با این معیارها تطبیق مىکند، مىگذارید، این را باید دیگر همه احترامش کنند و واقعاً روى چشم بگذارند. دانشجو هم باید او را احترام کند.
اگر دانشگاه ما دانشگاه اسلامى است، یکى از بزرگترین مظاهرش بایستى احترام بیش از حد معمول دنیا به اساتید باشد؛ مخصوصاً از طرف شاگردان. شاگرد باید به استاد، بىقید و شرط احترام کند. اگر آن استاد بد هم است، باید او را احترام کنند. فرض کنید استاد کافرى را آوردند و در یک کلاس پُرحزباللهى گذاشتند. آیا این حزباللهىها باید به این کافر احترام کنند، یا باید اهانت نمایند؟ نخیر، باید احترامش کنند، از او تجلیل نمایند، او را بر خودشان مقدّم بدارند؛ چون استاد آنهاست، هیچ دلیل دیگر نمىخواهد. این درحالى است که گفتیم این شخص اصلاً معتقد به اعتقاد اینها نیست؛ چه رسد که استادى مؤمن و مسلمان باشد. بههرحال، احترام استاد در محیط دانشجویى و دانشگاهى بایستى خیلى محفوظ باشد.من شنیدهام که در برخى از محافل سیاسى حساس دنیا گفته شده که ما نخواهیم گذاشت یک ژاپن اسلامى در این منطقه بهوجود بیاید. آن ژاپن اسلامى، شما هستید. این حرف بیخود هم گفته نشده است؛ براى خاطر اینکه کشور ما بر حسب آمار از لحاظ - به قول رایج معروف - نرخ سرعت رشد علمى و تحقیقى در بُرههیى از زمان و در همین چند ساله، بالاترین نرخ رشد را در دنیا داشته است.
در بعضى از مراکز سیاسى یا سیاسى - علمىِ امریکا گفتهاند ما نمىخواهیم یک ژاپن اسلامى بهوجود بیاید! ژاپن اسلامى یعنى شما. گفتهاند نمىخواهیم بگذاریم ملت ایران از خود پیشرفت علمى نشان دهد. اینها حرکت ملت ایران را مىبینند؛ این خودباورى را مىبینند.
آنچه موجب نگرانى است، این است که مبادا نیروهاى مؤمن ما، ارزش کار علمى را در این مملکت دست کم بگیرند.
اسلام دین «علم» و «پایبندى به ارزشهاى معنوى» است.
باید علم و پژوهش را به عنوان یک باور عمومى در بیاوریم تا یک همت همگانى بر این کار گماشته شود؛ یعنى حقیقتاً مسئلهى کل نظام بشود.
بنده چند سال است مرتب به دانشگاهها سفارش مىکنم که بیایید تولید علم کنید؛ کار هم دارند مىکنند، اما این کار اگر با روحیهى علمباورى و بارور شدن ذهن انسان براى تولید علم همراه نباشد، ابتر خواهد بود.
در دانشگاههاى ما به طور جدى باید روى آن چیزهایى که مربوط به بخش پژوهش است، تکیه شود. مىتوان دانش فنى را وارد کرد - کمااینکه الان داریم این کار را مىکنیم؛ دانش فنىِ یک پدیدهى صنعتى را وارد مىکنیم - لیکن این مثل آن است که ما در چاهى آب دستى بریزیم تا بتوانیم بعد همان آب را استخراج کنیم؛ براى بلند مدت، این کار فایدهیى ندارد؛ باید علم از درون بجوشد؛ آن هم بر طبق آنچه که مورد احتیاج کشور است. بنابراین باید بر جریان علم در کشور، درونزایى حاکم باشد؛ این کار باید در دانشگاهها جدى گرفته شود؛ افزایش سهم بودجهى پژوهش، یکى از این کارهاست.
علم و پژوهش، براى کشاورزى و صنعت و معدن و بسیارى از بخشهاى دیگر کشور مقدمه است.
مسئلهى علم و تولید علم و شکوفا کردن استعدادها در داخل، یک امر جدى و حیاتى است.
ملت ایران به دنیا کم، چیز یاد نداده است. ملت ما چند قرن، دانش، صنعت، پیشرفت، علم، فرهنگ و فلسفهى خود را به دنیا یاد داده است.
موضوع علم و پژوهش در کشور، یک موضوع جدى است؛ ... از جملهى چیزهایى است که زیرساخت همهى پیشرفتهاى کشور در امور توسعهى مادى و صنعتى و به تبع آن مالى و سیاسى و بینالمللى است.
ما باید از محاصرهى موجود که کشورهاى جهان سوم در آن قرار گرفتهاند، خودمان را خارج کنیم. این فقط وظیفهى ما نیست، بلکه وظیفهى همهى ملتهاى دنیاست که در دورهیى از کاروان علم عقب ماندند. من اعتقاد راسخم - که این اعتقاد با نظر خبرگان و کارشناسان فن تأیید شده است - این است که ما مىتوانیم این کار را بکنیم. این مُهر «نمىتوانیم» و «نمىتوانید» را که یکى از بخشهاى عمدهى سیاست فرهنگى دشمنان بوده، بایستى از ذهن خودمان پاک کنیم.
ما شعار نهضت نوآورى علمى و جنبش نرمافزارى را مطرح کردهایم؛ انتظار این بوده است که اهل علم، اهل دین، اهل قلم، اهل دانشگاه و اهل حوزه در این جهت حرکت کنند، و بسیارى حرکت کردهاند؛ اما مىبینیم بعضى با این نیاز حقیقى - که حرکت علمى، نیاز حقیقىِ این کشور است - همراهى نکردند.
دانشگاه باید بتواند یک جنبش نرمافزارىِ همهجانبه و عمیق در اختیار این کشور و این ملت بگذارد تا آن کسانى که اهل کار و تلاش هستند، با پیشنهادها و با قالبها و نوآوریهاى علمىِ خودى بتوانند بناى حقیقى یک جامعهى آباد و عادلانهى مبتنى بر تفکرات و ارزشهاى اسلامى را بالا ببرند.
این خود یک حقیقت و توقع بجایى است که باید اهل علم در محیط دانشگاه به تولید علم، به نگاه مبتکرانه و سازنده در زمینهى علم - به همان چیزى که بنده از آن به نهضت نرمافزارى در محیط علمى تعبیر کردم - بپردازند؛ ما نیاز به این موضوع داریم. البته دستگاههاى دولتى بزرگترین مسئولیت را دارند.
نسل دانشپژوه و محقق و پژوهندهى کشور ما بداند؛ امروز اگر برترى علمى با غربىهاست، در آیندهى نه چندان دورى با همت و ارادهى شما مىتوان کارى کرد که فردا آنها از شما یاد بگیرند.
مرزهاى دانش را بشکنید. اینکه من مىگویم نهضت نرمافزارى، انتظار من از شما جوانها و اساتید این است. تولید علم کنید. به سراغ مرزهاى دانش بروید. فکر کنید. کار کنید. با کار و تلاش مىشود از مرزهایى که امروز دانش دارد، عبور کرد؛ در بعضى رشتهها زودتر و در بعضى رشتهها دیرتر.
[روحانیت] بودند که با ستمگران به مبارزه برخاستند و پناه مظلومان و مستضعفان شدند.
از خصوصیات روحانیت شیعه این بوده که همیشه با مردم بوده است.
اگر زحمات حوزههاى علمیه از آغاز تا امروز نبود، یقیناً چیزى از دین و حقایق دینى باقى نمىماند.
بهعقیدهى من یکى از واجبات هر طلبهیى این است که کتابهاى آقاى مطهرى را یک دور از اول تا آخر با دقت بخواند و مباحثه کند.
حوزههاى علمیه، مزرع علماى دین و پرورشگاه نهالهاى بالندهى فقاهت در آینده است.
روحانیون باید دانشجویان را همانند فرزندان خود مورد محبت و عطوفت قرار دهند.
روحانیون مظهر اسلام هستند.
طلبه و روحانى، بایستى ساده باشند و مظهر سادگى روحانیت هم، سادگى طلبگى است.
عالم دین باید فکر سیاسى روشن و زنده و متناسب با زمان داشته باشد.
محبوبیت روحانیت در تجمل و اشرافیگرى او نیست، در سادگى و بىپیرایگى اوست.
نسبت شهدایى که بعد از انقلاب، در کسوت روحانیت به شهادت رسیدند؛ بیش از دو برابر نسبت شهدایى است که از بقیهى قشرهاى مردم، به شهادت رسیدند.
وحدت دین و سیاست این است که حوزههاى علمیه هرگز از سیاست دور نشوند.
وحدت حوزه و دانشگاه خیلى دشمن دارد. از کثرت دشمن، کشف کنید کثرت اهمیت را.
باید با عمل و زبان تبلیغ کرد.
برادرها، اگر پول و امکانات هنرى نداریم، اگر فعلاً ترجمهى قرآن، به زبان سعدى زمانه نداریم؛ مىتوانیم که اخلاق داشته باشیم؛ «المؤمن بُشره فى وجهه و حزنِه فى قلبه». آن چیزى را که باید ابراز کنید، با اخلاق سراغ دلهاى جوانان بروید؛ ما یک راه میانبُر داریم و آن، زبان خوش است. روحهاى جوانها، وراى قالبهاى آنهاست؛ آن وقت، تبلیغ انجام خواهد شد.
گاهى اوقات یک مبلّغ، کارى مىکند که صد فقیه نمىتوانند آن کار را بکنند.
آمیزش عرفان با فلسفه در فلسفهى جدید - یعنى فلسفهى ملاصدرا - بهخاطر این است که فلسفه وسیله و نردبانى است که انسان را به معرفت الهى و خدا مىرساند؛ پالایش مىکند و در انسان اخلاق بهوجود مىآورد.
راه فلسفه باید راه تدین و افزایش ارتباط و اتصال انسان به خدا باشد؛ این را باید در آموزش فلسفه، در تدوین کتاب فلسفى، در دروس فلسفى و در انجمن فلسفه رعایت کرد.
«فلسفه» براى نزدیک شدن به خدا و پیدا کردن یک معرفتِ درست از حقایق عالم وجود است؛ لذا بهترین فلاسفهى ما - مثل ابنسینا و ملاصدرا - عارف هم بودهاند.
فلسفه و کلام و عرفان وجوه تفارقى دارند، وجوه اشتراکى هم دارند؛ ما باید اینها را به عنوان علوم عقلى یا به یک معنا حکمت، که شامل همهى اینها بشود، مورد توجه قرار دهیم و دنبال کنیم.
فلسفهى اسلامى پایه و دستگاهى بوده که انسان را به دین، خدا و معرفت دینى نزدیک مىکرده است.
نباید بگذاریم فلسفه به یک سلسله ذهنیات مجرد از معنویت و خدا و عرفان تبدیل شود؛ راهش هم تقویت فلسفهى ملاصدراست؛ یعنى راهى که ملاصدرا آمده، راه درستى است. آن فلسفه است که انسان را وادار مىکند هفت سفر پیاده به حج برود و به همهى زخارف دنیوى بىاعتنایى کند.
آن اسلامى که متکى به فقاهت و فقها نباشد، اسلام انقلاب نیست.
اسلام واقعى، اسلامى متکى بر دانش و بینش فقهاى اسلامى است.
فقاهت شیعه پایههاى بسیار مستحکمى داشته و دارد.
فقه سنتى یعنى فقهى که بر اساس اسلام، حدیث، متون و احکام اسلامى استخراج شود.
ما باید به طرف هرچه بیشتر پیاده کردن فقه اسلامى برویم.
آیندهى مملکت در دست دانشآموزان است.
اینکه من روى مسائل مربوط به دانشآموز و آموزش و پرورش و مسائل تحصیل و تربیت، این همه تکیه مىکنم و هرجا و با هر کسى که احساس بکنم به نحوى با مسائل تعلیم و تربیت ربط دارد ارتباط برقرار مىکنم و نظرم را مىگویم، دنبال کار را مىگیرم، به خاطر این است که من از آینده مىترسم.
دانشآموزان نونهالى که در اختیار دستگاه فرهنگى کشور قرار دارند، عزیزترین و سرشارترین سرمایه و ذخیرهى آیندهى این ملتند.
سربازان حقیقى انقلاب شما هستید و انقلاب، چشمانتظارِ شماست.
لازم است که مردم را کتاب خوان بکنیم؛ اما از این واجبتر، آن است که استعداد نویسندگى را در بین مردم پیدا کنیم و تولید کتاب بکنیم.
امروز کتابخوانى و علمآموزى، نه تنها یک وظیفهى ملى، که یک واجب دینى است.
براى یک ملت، خسارتى بزرگ است که افراد آن، با کتاب سر و کارى نداشته باشد.
توقع من از همهى مردم این است که کتاب و کتابخوانى را جدى بگیرند.
در جامعهى اسلامى، کتابخوانى باید همگانى و فراگیر شود.
در جامعهى کتابخوان، پدیدآورندهى کتاب و عرضهکنندهى آن، باید گرامى داشته شود.
دین و دنیاى بشر و جسم و جان انسان، به برکت کتاب تأمین و تغذیه مىشود.
فرآیند کمال بشرى به وسیلهى کتاب تحقق مىیابد.
کتاب خواندن براى یک ملت، یک فریضه و یک واجب است.
کتابخوانى باید همانند کارهاى روزانه در زندگى مردم وارد شود.
کتاب خوب، یکى از بهترین ابزارهاى کمال بشرى است.
کتاب، دروازهیى به سوى جهان گستردهى دانش و معرفت است.
کتاب، مادر تمدنها و نیز عصارهى آنها است.
کتاب یکى از ارزشمندترین فرآوردههاى بشرى و گنجینهى بزرگترین ثروتهاى بشر، یعنى دانش و تحقیق است.
من مىگویم بایستى جوانان، پیران، مردان، زنان، شهریها، روستاییها و هر کسى که با کتاب مىتواند ارتباط برقرار کند، باید کتاب را در جیبش داشته باشد و تا یک جا بیکار نشست - مثل اتوبوس، تاکسى، مطب پزشک، اداره، درِ دکان وقتى که مشترى نیست، در خانه به هنگام اوقات فراغت - کتاب را دربیاورد و بخواند.
این روشنفکرىِ دوران قاجار است که بیمار متولد شد. روشنفکرى ایران متأسفانه بیمار و وابسته متولد شد یک چند نفر هم که آدمهاى سالم و خالصى بودند، گم شدند. بعضى از آنها وابسته به روسیهى آن روز - مثل میرزا فتحعلى آخوند زاده - یا وابستهى به اروپا و غرب - مثل میرزا ملکم خان و امثال آنها - بودند.
به نظر ما روشنفکرى، نه ضدیت با مذهب دارد، نه ضدیت با تعبّد. انسان مىتواند روشنفکر باشد و «بهشتى» یا «مطهرى» یا «باهنر» بشود.
تقلیدِ حرفِ این و آنکه روشنفکرى نیست! روشنفکر این جوانِ مسلمانى است که امروز دارد حرفى مىزند که هنوز که هنوز است، شرق و غرب دنیا در فهم حقیقت آن، درماندهاند! قبول دارند که این انقلاب هست، ولى هنوز نمىدانند چیست!
در روشنفکرى حقیقى، آفرینش هست، نوآورى هست، اتکا به جوشش درونى هست.
روشنفکر حقیقى، جماعت حزباللَّهاند. روشنفکر اینها هستند. غیر جماعت حزباللَّه، یا مرتجعند، یا وابستهاند، یا مقلدند؛ آن هم مقلدهاى بد و زشت!
غربِ مسلطِ به تکنولوژى و علم، آن روزى که خواست در ایران، پایگاه تسلط خود را مستحکم بکند، از راه روشنفکرى وارد شد. از میرزا ملکم خانها و امثال آنها، تا تقىزادهها استفاده مىکرد.
من همینقدر به شما بگویم که من سالهاى سال با محیط روشنفکرى کشور، دمساز و دمخور بودهام، آدمهایش را دیدهام، آدمهاى خوبى را که در این محیط وارد شدند، دیدهام؛ و بعد چگونه خارج شدهاند! یعنى محیط روشنفکرى یک محیط عجیبى است؛ و روى این محیط خیلى سایش هست.
امروز دنیا دنیاى امواج است. با امواج و کامپیوتر همهى مفاهیم از این طرف به آن طرف دنیا منتقل مىشود.
زمانهى ما زمانهى ارتباطات نزدیک است، اما این ارتباطات نزدیک همیشه به سود شیطان و شیطنتها نیست؛ به سود معنویتها و اصالتها هم هست.
فنآورى پیشرفته و دانش پیچیدهى بشرى همان قدر که سهولت و سرعت را در اختیار مردم عادى گذاشته، به همان اندازه و بیشتر، امکانات و سهولت و سرعت را در اختیار انگیزههاى ناپاک قرار داده است.
کامپیوتر براى دورهى آینده مثل خط است؛ باید بتوانید از آن استفاده کنید. این ابزارى است که همهى دنیا را در خودش مُندَمِج مىکند.
کامپیوتر براى دورهى آینده مثل خط است؛ همچنان که امروز اگر کسى بلد نباشد بخواند و بنویسد، در مقابل او هیچ چیز نیست.
اگر نتوانیم معضل بىسوادى را حل کنیم، اصل انقلاب و ایدههاى آن لطمه خواهد خورد.
براى گسترش سواد و زدودن بىسوادى، همهى دستگاهها و کل نظام باید حرکت و احساس مسئولیت کنند.
بىسوادى لکه ننگ براى یک ملت است.
نهضت سوادآموزى، یک نهضت دینى و یک وظیفهى اسلامى است و کسانى که در این راه تلاش مىکنند، باید با این نیت گام بردارند.
آنهایى که محاصرهى اقتصادى مىکنند، مىخواهند جمهورى اسلامى نتواند از طریق رشد صنعتى و فنى و علمى، روى ملتها تأثیرگذارى کند.
اگر امنیت نباشد، اقتصاد هم نیست، تلاش براى سازندگى و براى افتخارآفرینى هم نیست.
الان در زمینهى سازندگى، در زمینهى معمارى، در زمینهى کارهاى زیربنایى ... در داخل کشور به دست عناصر خودى کارهایى انجام مىگیرد که در گذشته فکرش هم نمىشد کرد.
تا آنجا که بتوانیم باید کشور را از مسئلهى نفت جدا کنیم که البته این هم محسوس است. ... کارى کنید که ما بتوانیم از تنوّع در تولید اقتصادى و صادرات و استفادهى داخلى کشور برخوردار باشیم.
کارى کنید که ما بتوانیم از تنوع در تولید اقتصادى و صادرات و استفادهى داخلى کشور برخوردار باشیم و انشاءاللَّه از همهى ظرفیتهاى کشور استفاده کنیم.
این آمارگیرى که شما مىخواهید انجام بدهید، کار بزرگ و بسیار لازم است.
مسئلهى آمارگیرى، مسئلهى بسیار مهمى است.
انگلیسیها نفت ایران را ملک شخصى خود به حساب آورده بودند و دهها سال استفادهى غاصبانه مىکردند و مال ملت ایران را تقریباً مفتِ مفت مىبردند و دربار سلطنت هم براى اینکه چهار روز بیشتر به حکومت ننگین خود ادامه دهد، با انگلیسیها همکارى مىکرد؛ اما این بساط را نهضت ملى شدن صنعت نفت به هم زد.
امروز قدرتهاى بزرگ جهان، چه به خاطر انرژى -نفت و گاز - چه به خاطر بازارها، چه به خاطر فروش محصولاتشان، و چه به خاطر پشتوانهى سیاسى و اقتدار نظامىشان، ناچارند دامنهى سیطره و نفوذ خود را در دنیا توسعه دهند.
تا آنجا که بتوانیم باید کشور را از مسئلهى نفت جدا کنیم که البته این هم محسوس است. ... کارى کنید که ما بتوانیم از تنوّع در تولید اقتصادى و صادرات و استفادهى داخلى کشور برخوردار باشیم.
امروز قیمت نفت ارزان است؛ این پولى که تولید کنندگان نفت براى نفت مىگیرند، حقیقتاً شاید بشود گفت که یک دهم آن پولى است که باید بگیرند. همین حالا پولى که دولتهاى وارد کنندهى نفت به عنوان مالیات دریافت مىکنند، بیشتر از سودى است که کشورهاى صادر کنندهى نفت از پولِ فروش نفت به دست مىآورند.
تا آنجایى که مىتوانید، باید وابستگى اقتصادى کشور به نفت را کم کنید.
بانکدارى اسلامى ... مسئلهى بسیار مهمى است. اگر بتوانیم این حقیقت را به معناى جامع کلمه در جامعه به وجود بیاوریم، فتح عظیمى در دنیا خواهد بود. فتح، فقط فتح قلعهها و سنگرها نیست. اگر کارگزاران دستگاه بانکى بتوانند این را به معناى جامع و کامل مسئله اجرا و پیاده کنند، بزرگترین سنگر اقتصادى امروز دنیاست. خصوصیت بانکدارى اسلامى و از لوازم آن، دادوستد پول بر اساس غیر ربا، تنظیم مبادلات پولى بر اساس قوانین اسلامى و معاملات اسلامىِ صحیح است، که در آنها ظلم و استثمار و کنز و تبعیض و اختلاف طبقاتى و امثال اینها به وجود نمىآید.
برادرانى که در دستگاه بانکى کشور مشغول کار و خدمت هستند، تکلیفشان را بر اساس تفکر اسلامى و دینى دنبال کنند و انجام بدهند.
اسراف مسئولان دولتى، از اسراف مردم عادى مضرتر است؛ زیرا که این اسراف در بیتالمال است.
این را من مىخواهم از شما به طور جد بخواهم که مراقب باشید، این امانت و این روحیّهى امانتدارى نسبت به آنچه که از مردم در اختیار ماست - بیتالمال و آنچه که مربوط به ثروتهاى عمومى کشور است - اختلال پیدا نکند.
پول ما، امکان ما، بیتالمال ما، قدرت امضاى ما، قدرت اشارهى ما، تصمیم ما، اینها که مال خودمان نیست، مال مردم است. معناى نظارت بر دستگاهها، استفادهى بهینه از این پولى است که در اختیارشان گذاشتهایم.
جوانان باید عمر خود را صرف کارهاى سازنده و بابرکت کنند.
دانشجویان باید در سازندگى و ترسیم حرکت عمومى جامعه نقش داشته باشند.
مرد و زن، همه باید براى آباد کردن کشور تلاش کنند؛ اما جوانان سهم بیشترى دارند.
همه باید احساس بکنند که بار سازندگى کشور بر دوش آنهاست. ما خودمان باید کشور را بسازیم؛ کسى کشور را براى ما آنچنان که مورد نیاز ماست، نخواهد ساخت. ما خودمان هستیم که خانهى خودمان را برطبق نیازهاى خودمان مىسازیم.
صنعتى شدن کشور یک مقولهى ملى و همگانى است و همه باید در این باره احساس مسئولیت کنند.
علم و تخصص را هرجا هست، قدر بدانید. ما دوست داریم که تخصص و علم بىقدر نشود.
عوامل را توأم کنید تا اینکه بتوانید به صورت جهشى پیش بروید. با اینکه ما از لحاظ علم و صنعت، از دنیا عقب هستیم، در عین حال من واقعاً امیدوارم؛ به خاطر اینکه کمک الهى مىتواند پشت سر ما قرار بگیرد؛ البته اگر ما بخواهیم و آن را جستجو و طلب کنیم. انشاءاللَّه خداوند به شماها کمک کند.
ما اگر صنعت فرامعمولىِ برترِ قابل صدور نداریم، اگر سلاحهاى آن چنانى یا دانش فنى آن چنانى براى صدور به دنیا در اختیار نداریم، اما متاع معنوى ارزشمندى که امروز در همه جاى دنیا مىتواند مستمع براى خودش داشته باشد، داریم.
ما با افتخار، دنبال مغزهاى مؤمن و متخصص داخلى هستیم.
همهى آنچه که در اختیار شماست؛ اراده، ثروت، قدرت، علم، صنعت و همه و همه مىتواند در خدمت هدف عالم وجود قرار بگیرد.
کشاورزى باید رشد کند.
کشاورزى و دامدارى براى ما، در درجهى اول اهمیت قرار دارد.
مسئولین مملکت باید به معناى حقیقى کلمه، کشاورزى را در اولویت قرار دهند.
براى مقابلهى با شیوع فساد اقتصادى و مالى، باید لباس مبارزه به تن کرد.
اگر با فساد اقتصادى مبارزه نشود، هر سرمایهدارى وسوسه و تشویق مىشود که به جاى وارد شدن به کار پُردردسر تولید و مقدمات آن و راههاى طولانى دیگر، برود مشغول بند و بست و کارهاى فسادانگیز بشود.
اگر دستهاى سودجو بتوانند فساد اقتصادى را در میان مسئولان رایج کنند، ضربهیى به آن کشور مىخورد که با هیچ چیز جبران نمىشود.
مبارزهى با فساد، یک جهاد واقعى و البته کار بسیار دشوارى است.
من خواهش مىکنم دوستان در دولت، مسئلهى مبارزهى با فساد اقتصادى را آنچنان جدى بگیرند که نوبت به قوهى قضاییه نرسد.
اگر خود دولت وارد میدان مبارزه با فساد اقتصادى نشود و خود مسئولان با فساد مبارزه نکنند ... قوهى قضاییه نمىتواند به تنهایى مبارزه کند؛ یک مقدار جلوگیرى مىکند، اما خیلى به نتیجه نمىرسد.
فساد اقتصادى انگیزهى سرمایهگذارى سالم و مشروع را از بین مىبرد.
مناسبات اقتصادى و اجتماعى غلط یعنى رواج قاچاق، رباخوارى، مصرفگرایىِ افراطى و گرایش به تفاخر در استفاده از مصنوعات خارجى.
اینکه ما تأکید کردیم که باید با مفاسد اقتصادى و قاچاق مبارزه شود، بهخاطر این است که این پدیدهها، اساس پیشرفت کشور را دچار آسیبهاى جدى مىکنند.
امام بزرگوار با انقلاب، مسلمانان را نشاط بخشید.
امام بزرگوار ما از عنصر عشق مردم به امام حسین حداکثر استفاده را در جهت هدف امام حسین کردند.
امام خمینى به اسلام عزت بخشید و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز درآورد.
امام خمینى زنده است تا اسلام ناب محمدى زنده است و او زنده است تا پرچم عظمت اسلام و وحدت مسلمین و نفرت از ظالمین برافراشته است.
امام خمینى زنده است تا امید زنده است و تا حرکت و نشاط هست و تا جهاد و مبارزه هست.
امام خمینى، یک حقیقت همیشه زنده است.
انقلاب اسلامى معجزهیى بزرگ بود که به وسیلهى امام فقیدمان اتفاق افتاد.
او آن «روح اللَّه» بود که با «عصا» و «ید بیضاى موسوى» و بیان و فرمان «مصطفوى» به نجات مظلومان کمر بست.
او ودیعهى خدا در دست ما، حجت خدا بر ما و نشانهى عظمت الهى بود.
این انقلاب بىنام خمینى در هیچ جاى جهان شناخته شده نیست.
تمامى ابعاد جامعهى ایران به یاد و نام امام خمینى وابسته است.
حضرت امام خمینى مظهر تقوا، توجه، معرفت، اخلاص و عملبراىخدابود.
دوستان و دشمنان انقلاب بدانند راه ما، همان راه امام خمینى خواهد بود.
شخصیت، تصویر، حقیقت و حضور امام در جامعه، بسیار ملموس و پررنگ است.
فاصلهى میان امام خمینى و امثال اینجانب، فاصلهیى ژرف وناپیمودنىاست.
ما مرده بودیم، امام ما را زنده کرد.
ما میراث بزرگ امام خمینى و همهى ارزشها و اصول آن را حفظ خواهیم کرد.
نقطهى اساسى کار امام خمینى این بود که در ارادهى الهى و تکلیف شرعى محو مىشد.
یکى از خصوصیات برجستهى حضرت امام که در قضیهى قطعنامه هم مشخص شده، قاطعیت در انجام وظیفه است.
امام راحل ما، این تجدید کنندهى حیات اسلام در میان ملت ما و امت اسلامى، از این دو خصوصیت - صبر و ایمان - برخوردار بود.
محور همهى اصول و قواعد کار امام بزرگوار ما در دو چیز خلاصه مىشد: اسلام و مردم.
مهمترین کارى که امام بزرگوار ما در سطح دنیاى اسلام انجام داد، این بود که ابعاد سیاسى و اجتماعى اسلام را احیاء کرد.
8-2- آیةاللَّهالعظمى بروجردى
[آیةاللَّهالعظمى بروجردى] در فقاهت مبتکر شیوهیى جدید و در رجال و حدیث صاحب سبک بود.
شایسته است که حوزههاى علمیه روشهاى علمى و تحقیقى آن بزرگوار [آیةاللَّهالعظمى بروجردى] را که همچنان از تازگى برخوردار است، تعقیب و تکمیل کنند.
8-3 - آیةاللَّهالعظمى گلپایگانى
این شخصیت والاى علمى کهنسال [آیةاللَّهالعظمى گلپایگانى]، در میان مراجع عظام تقلید، یکى از موفقترین و سعادتمندترینها بودند.
8-4- آیةاللَّهالعظمى مرعشى نجفى
فقدان این عالم جلیل [آیةاللَّه العظمى مرعشى] حقاً ضایعهیى بزرگ است.
حضرت آیةاللَّهالعظمى مرعشى نجفى از اساطین حوزه علمیه و از ارکان علمى و عملى آن محسوب مىشدند.
[آیةاللَّهالعظمى اراکى] یک قرن، دل و جانِ منور و پاکیزهى خود را در برابر جلوههاى رنگارنگ دنیاى فانى، تسلیمناپذیر و تسخیرناپذیر نگاه داشت.
مرحوم علامهى طباطبایى اگر از علماى زمان خود بیشتر نبود، قطعاً کمتر هم نبود.
مرحوم علامهى طباطبایى در شرایطى که فلسفه در حوزه شأن قابل توجهى نداشت، آن را احیاء کرد.
مرحوم علامهى طباطبایى فلسفه را در حوزهى علمیهى قم زنده کرد.
مرحوم آقاى اشرفى اصفهانى یکى از یادگارهاى بسیار برجسته و کمنظیر تاریخ انقلاب ما هستند.
آن روز که علوم ائمه و معارف ائمه در حال گم شدن بود، امثال شیخ صدوق و مفید مجاهدت مىکردند.
شخصیتى نقل مىکرد که وقتى من به جوامع دانشگاهى و نخبگان فکرىِ خارج از کشور مىروم، مىبینم آنها دنبال شیخ انصارى و ملاّصدرا هستند.
امروز جوانان ما، دانشجویان ما، معلمان ما، کارگران ما، اگر مىخواهند در زمینهى افکار اسلامى عمق پیدا کنند و پاسخ سؤالات خود را پیدا نمایند، باید به کتابهاى شهید مطهرى مراجعه کنند.
انقلاب اسلامى در بطن و متن کتابهاى استاد شهید مطهرى است.
این نظام جمهورى اسلامى، بر پایهى آن تفکر و برداشتى از اسلام بنا شده که آقاى مطهرى آن را ارائه کرده.
شهید مطهرى انصافاً نادرهى زمان ما بود.
کتابهاى شهید استاد مطهرى را خوانده و متن درسى خود قرار بدهید.
مرحوم آیتاللَّه شهید مطهرى حقاً و انصافاً براى دیروز و امروز و فرداى کشور معلم بزرگى بود؛ یک متفکر دینشناسِ مؤمنِ بااخلاص و پُرکار.
[شهید مطهرى] خلاصهیى بود از اندیشههاى اصلاحى عمیق امام که سالیانى دراز بر روى این اندیشهها ایشان توقف کرده بودند.
حقیقتاً الان این کسانى که تبلیغات اسلامى مىخواهند بکنند، به نظر من اگر یک دوره آثار مرحوم شهید مطهرى را نگاه بکنند، به چیزى احتیاج ندارند.
مرحوم آقاى بهشتى(رضواناللَّهعلیه) یک عنصر قوى، مستحکم و بشخصه یک پرچم برافراشته در مسیر انقلاب بود.
شخصیت ایشان و نقاط برجستهیى که در ایشان[شهید بهشتى] وجود داشت و خدمات ماندگارى که براى نظام اسلامى و کشور کرد، فراموش نخواهد شد.
مرحوم شهید بهشتى، هم در فقه و هم در فلسفه یک فرد مبرز و تحصیل کرده و زحمت کشیده بود.
شهید بهشتى گل سرسبد و درةالتاج شهداى هفتم تیر است.
شهید بهشتى یک انسان فقیه، فیلسوف اسلامى و آگاه به اسلام بود.
این انقلاب شخصیتى مثل شهید بهشتى را نمىتواند آسان به دست بیاورد.
سخنرانیهاى پرمغز این دانشمند عالىقدر [علامه جعفرى] که سرشار از نکتههاى عمیق و درسهاى به یادماندنى براى نسل جوان و دانشپژوه کشور بود، در شمار حسنات علمى و فکرى دوران حاضر محسوب مىگردد.
خاموشى این چراغ فروزان [علامه جعفرى] حقاً خسارتى بزرگ براى جویندگان معارف عمیق اسلامى به شمار مىآید.
[رجایى] همان انقلابىِ فروتنى بود که حاضر شد آبروى خود را نثار انقلاب کند و خدا به پاداش آن ایثار چهرهى آبرومند او را جاوادنه ساخت.
این دو عنصر خدمتگزار [رجایى و باهنر] باید همیشه به عنوان عناصر فراموش نشدنى در تاریخ دولت خدمتگزار جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى در خاطرهها زنده بمانند.
هرگز خاطرهى مسئولیت کوتاهمدتِ درخشان این دو عزیز[رجایى و باهنر] از یاد ما و ملت بیرون نخواهد رفت.
شهید چمران جزو عناصر بسیار برجستهى ما بود.
شهید چمران داراى ابعاد مختلف علمى، جهادى و عرفانى بود.
شهید عزیزمان آقاى شاهآبادى، براى ما برادر بسیار ارجمندى بود.
مرحوم شاهآبادى یک اسوه بود.
ایشان[شهید صدوقى] مرد بسیار عاقل و باتدبیر و دوراندیشى بود.
بنده از نزدیک و به رأىالعین مشاهده کردم که مرحوم شهید صدوقى یک عالم دینىِ چند جانبه بود.
من جناب آقاى مصباح را نزدیک به چهل سال است مىشناسم و به ایشان ارادت قلبى دارم؛ ایشان فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسایل اساسى اسلام هستند. اگر خداى متعال به نسل کنونى ما این توفیق را نداد که از شخصیتهایى مثل مرحوم علامهى طباطبایى، یا مرحوم شهید مطهرى استفاده کنند اما بحمداللَّه این شخصیت عزیز و عظیم، خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر مىکنند.
وجود شریف حضرت آقاى مصباح (دامتبرکاته)، واقعاً از مفاخر زمان ما و از برکات خدا بر ملت و بر حوزهها و بر جوانهاى ماست.
او مانند دیگر مردان حق از روزى که قدم در راه انقلاب نهادند همواره سر و جان خود را براى نثار در راه خدا بر روى دست داشتند.
این شهید [امیر صیاد شیرازى] و همکارانش در سپاه و ارتش مجموعهى توانایى را تشکیل دادند و عملیات امام رضا، فتحالمبین و سپس بیتالمقدس را طراحى و اجرا کردند و بتدریج کارایى انقلاب و اسلام و یک ملت مؤمن را در این منطقهى بسیار خطیر، مقابل چشم همه گرفتند.
سرزمینهاى داغ خوزستان و گردنههاى برافراشتهى کردستان، سالها شاهد آمادگى و فداکارى این انسان پاکنهاد و مصمم و شجاع (شهید صیاد شیرازى) بوده و جبهههاى دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خودگذشتگى او حفظ کرده است.
خون مردان پاکدامن و پارسا همچون صیاد شیرازى و شهید لاجوردى بدنامى و سیاهرویى منافقان را در تاریخ و در دل این ملت همیشگى خواهد کرد.
[شهید آیةاللَّه قدوسى] مظهر صفا و صداقت بود و دریغ بر این مرد که از دست ما رفت.
شهید قدوسى جزو آن چهرههایى است که در انقلاب ما مىشود او را به عنوان یک الگو مطرح کرد.
در بین جمع برادران شوراى عالى قضایى ... آن کسى که صددرصد با شهید بهشتى همفکرى و همگامى داشت، مرحوم قدوسى بود.
درخشانترین هنر شهریار آن است که وظیفهى تاریخى خود را شناخت و با همهى وجود و به کمال خلوص، به آن عمل کرد.
زبان شعر آقاى شهریار در اشعار ترکى، بسیار زبان بلند، گیرا، قوى و پرجاذبهیى است که از شعر «حیدر بابا» هم کاملاً مشهود است.
در طول هفتاد سال اخیر، به جز عدهى معدودى از قبیل امیرکبیر و بعدها هم چند نفرى که بسیار معدود بودند، بیشتر کسانى که زمام امور تحصیلات عالیه در این کشور بهدست آنها بوده است و مسایل آموزش عالى به اراده و تدبیر آنها ارتباط پیدا مىکرده، بقیه کسانى بودهاند که منافع ملت ایران در مقابل منافع بیگانگان، براى آنها از هیچ رجحانى برخوردار نبود و بیشتر به فکر چیزهاى دیگرى بودند تا آیندهى این ملت و این کشور!
یکى از نامهاى داراى افتخار در تاریخ ما - به همان اندازهیى که واقعیت دارد - امیرکبیر است. امیرکبیر در کشور ما سه سال در رأس دولت بوده است. معلوم مىشود سه سال وقت خیلى زیادى است. همهى کارهایى که امیرکبیر انجام داده و همهى خاطرات خوبى که تاریخ و ملت ما از این شخصیت دارد، محصول سه سال است.
8- 22 - سید جمالالدین اسدآبادى
سید جمالالدین اسدآبادى سرسلسلهى حرکات و نهضتهاى اسلامى در دنیاى اسلام به حساب مىآید.
شما ببینید دربارهى مباحث مربوط به شیعه، چه کتابهاى استدلالىِ قوىیى نوشته شده است. کتابهاى مرحوم شرفالدین و کتاب مرحوم علامهى امینى -الغدیر - سرتاپا استدلال، بتون آرمه و مستحکم است.
شهادت [نواب صفوى] غوغایى در دلهاى جوانانى که او را دیده و شناخته بودند، به وجود آورده بود.
مرحوم نواب صفوى براى من، خیلى جاذبه داشت و بکلى من را مجذوب خودش کرد. هر کسى هم که آن وقت در حدود سنین ما بود، مجذوب نواب صفوى مىشد؛ از بس این آدم، پُرشور و بااخلاص، پر از صدق و صفا و ضمناً شجاع و صریح و گویا بود.
فردوسى خداى سخن است.
من موافقم که از فردوسى تجلیل شود، شاهنامه تحلیل بشود و حکمت فردوسى استخراج گردد.
قصیدهگوى ما باید مثل فرخى قصیده بگوید.
مرحوم آقاى امینى (رحمةاللَّهعلیه)، صاحب الغدیر - که او هم جزو افتخارات آذربایجان و تبریز بود - یک وقت به مشهد آمده بود، آنجا براى ما بیان مىکرد که من در نجف به دوستانم گفتم، هیچ کارى در دنیا وجود ندارد که نشود آن را انجام داد؛ همهى کارها را مىشود انجام داد.
مرحوم آقاى نجفى یک شخصیت ممتاز و انسان معنوى بود. مرحوم شهید مطهرى ایشان را در قم دیده بود. به من مىگفت ایشان اهل مکاشفه و معنا بودند. کتابى دارد به نام «سیاحت غرب» که در احوال عالم برزخ و پس از مرگ، به شکل داستانى نوشته شده است. مرحوم مطهرى مىگفتند من احتمال قوى مىدهم که اینها مکاشفانه است.
اقبال، معمار و طراح پاکستان و تحقق بخشنده به ملیت مستقل مسلمان در شبهقاره است.
مدرّس خصوصیت عمدهاش این بود که هیچ عامل ارعاب و تهدید و تطمیع و فریبگرى در او اثر نمىکرد. همان وقتى که علىالظاهر فضا را بر ضد او آنچنان متشنج کرده بودند که علیهاش شعار مىدادند، او ایستاد و حرف خودش را زد.
این هفتهى دولت فرصتى است براى مردم، که دولتِ خودشان را ... مورد بازنگرى قرار دهند، تا به دولت براى اصلاح ضعفها و رشد نقاط قوت کمک کنند.
حمایت از رئیس جمهور و دولت واجب است.
در کشور ما، هفتهى دولت، هفتهى ولادت دولت نیست؛ بلکه هفتهى دولتمان را یادبود شهادت قرار دادیم؛ این چیز خیلى پُرمعنا و مهمى است.
مردم باید از دولت، مسئولین دولتى و قوهى مجریه حمایت کنند.
توفیقات نظام، در توفیقات دولت - به عنوان بخش اصلى ادارهکنندهى کشور - تجسم پیدا مىکند.
پشتیبانى و حمایت از قوّهى مجریه و قوّهى قضاییه و مسئولان بالاى کشور لازم است و تضعیف آنها حرام مىباشد. همه باید این را رعایت کنند.
همکارى، کمک، و پشتیبانى دلسوزانهى مردم از مسئولین، لازم و واجب است.
هر حرکت و گفتارى که روح اعتماد مردم به این قوا و کارگزاران آن را متزلزل و در این پشتیبانى، اندک خللى وارد سازد، حرام شرعى و خیانت ملى است.
حمایت از رئیس جمهور بر یکایک افراد واجب است
امروز، حمایت از این رئیس جمهورِ منتخبِ مورد علاقهى مردم، بر یکایک افراد واجب و لازم است.
مردم باید از این دولت حمایت بکنند.
امروز حمایت و کمک به مسئولان کشور، یک واجب و فریضهى شرعى است.
پشتیبانى و حمایت از قوّهى مجریه و قوّهى قضاییه و مسئولان بالاى کشور لازم است و تضعیف آنها حرام مىباشد.
نظام اسلامى و هر نظامى به قوهى قضاییهیى نیاز دارد که هم مقتدر و هم مورد اعتماد باشد؛ این دو رکن در کنار هم لازم است.
اهمیت قوهى قضاییه به این است که با اعتماد به نفس و رعایت ضوابط و موازین، کار خود را با قدرت و قاطعیت دنبال کند.
مجلس باید همیشه، رأى و ارادهى ملت مسلمان و انقلابى را به کرسى بنشاند.
مجلس، جاى افرادى از بطن تودههاى انقلابى مردم است.
مجلس شوراى اسلامى امید نظام و مظهر اقتدار و اختیار ملت است.
مجلس شوراى اسلامى ایران که با رأى مردم به وجود آمد، یکى از آزادترین و فعالترین مجتمعهاى مشورتى جهان است.
مجلس شوراى اسلامى مىتواند مظهر بسیار خوبى براى وحدت باشد.
مجلس مرکز قانونگذارى است. قانون یعنى جادهیى که باز مىشود تا مسئولان اجرایى از آن جاده حرکت کنند و با تلاش خود گوشه و کنار و زوایاى کشور را آباد و اصلاح کنند. این جاده بازکنى به عهدهى قانون است و قانون را هم نمایندهى شما در مجلس وضع مىکند؛ بنابراین مجلس خیلى مهم است.
مجلس یکى از نهادهاى اساسى کشور است؛ نباید آن را تضعیف کرد.
نمایندگان مجلس، به اتکاى آراى مردم و طبق وظیفه، حرفهاى خودشان رإ مىزنند و تصمیم مىگیرند و قانون معین مىکنند.
اجتماع خبرگان رهبرى در نظام جمهورى اسلامى، تعیینکنندهترین و مهمترین رکن از ارکان این نظام است.
مجلس خبرگان، پایگاه و جایگاه بسیار رفیع و باعظمتى دارد.
مجلس خبرگان، نقطهى اتکاى مردم نسبت به ثبات نظام اسلامى است.
مجلس محترم خبرگان حساسترین وظائف را در نظام جمهورى اسلامى برعهده دارد.
مجلس محترم خبرگان مجمع گروهى از علماى بزرگ و مجتهدین و برجستگان در آگاهى و تعهد اسلامى و انقلابى است.
مسئولیت مجلس خبرگان، سنگینتر از همهى ارکان جمهورى اسلامى است.
حکومت و ادارهى امور جامعه در اسلام مسئلهى بسیار مهمى است و اگر منتخبان مردم و خبرگان امت دور هم جمع مىشوند و دربارهى این مسئله و حواشى و لوازم آن بحث مىکنند، هر دقیقهى این بحثها مىتواند مهم و سرنوشتساز و موجب جلب ثواب الهى باشد.
حضرت امام همیشه از شوراى نگهبان حمایت مىکردند و آن را بسیار بزرگ مىدانستند.
حقیقتاً منافعى که شوراى نگهبان براى نظام داشته، با بسیارى از نهادهاى اصولى نظام از لحاظ اهمیت، قابل مقایسه نیست!
شوراى نگهبان متعلق به نظام و قانون اساسى است؛ تا الان هم خیرش خیلى به نظام رسیده است.
شوراى نگهبان یک ارگان مقدسى است و بر اساس تقوا بنا شده است.
فقهاى شوراى نگهبان شخصیتهاى برجسته و مورد قبول هستند.
کسانى که وارد صحنهى انتخابات مىشوند، اشخاصى هستند که شوراى نگهبان - که امین مردم در این قضیه است - پاى اسم آنها را امضا کرده و اعلام صلاحیت نموده است.
9-6- شوراهاى اسلامى شهر و روستا
ما امیدوار هستیم که تشکیل شوراهاى جدید در سرتاسر کشور، شروعى براى یک مسابقهى خدمترسانى به مردم باشد؛ چون اصل این شوراها براى خدمترسانى است.
همکارىیى که بحمداللَّه الان بین اعضاى شوراى شهر و همچنین بین شوراى شهر و شهردار وجود دارد را با همهى نیرو حفظ کنید.
شهرداریها و شوراى شهر که بعد از این انتخابات بر سرکار آمدند، باید جزو کسانى باشند که خدمت به مردم را سرلوحه کار خود قرار دهند.
شهردارى جمهورى اسلامى طرفدار ضعفا و محرومین است.
شهردار توجه داشته باشد که شوراى شهر ریشهى اوست؛ شوراى شهر هم مدیرى را که انتخاب کرده، با همهى وجود تقویت کند.
شوراى شهر، شهردار را تقویت کند؛ چون سربازى است که او را به وسط میدان فرستاده است؛ بنابراین باید پشت جبههى او را بهطور کامل داشته باشد. آن سرباز هم خود را از ریشه و اصل و پایهى خود منقطع نداند؛ متصل به آنجا و منبعث از آنجا بداند.
شهرداریها و شوراى شهر که بعد از این انتخابات بر سرکار آمدند، باید جزو کسانى باشند که خدمت به مردم را سرلوحه کار خود قرار دهند.
کارهاى سازمان تأمین اجتماعى خدمات بزرگى است و هرچه کار این سازمان توسعه پیدا کند و محکمتر شود، خدمات بهترى انجام خواهد داد.
بنیاد مسکن از برکات مستمر و صدقات جاریهى امام راحل است و باید حفظ شود.
انجمنهاى اسلامى باید از لحاظ بینش اسلامى و سطح فکر و نیز در صحنه عمل چهره درخشانى از خود نشان دهند و براى بالا بردن شخصیت و حیثیت انجمنهاى اسلامى دلسوز و عاقل باشند. خلاف واقع نگویند، غیبت نکنند، بدخواه نباشند و تحت تأثیر بدخواهان نیز قرار نگیرند.
انجمنهاى اسلامى، چشم بیناى نظام اسلامى و زبان گویا در احیاء مفاهیم و تعالیم اسلامى هستند.
انجمنهاى اسلامى نباید با دخالت در کار مدیریت، آنها را تضعیف کنند.
باید دقت شود تا عناصر ناشایست، فرصتطلب، سوء استفادهگر و بدخواه نتوانند در انجمنهاى اسلامى نفوذ کنند.
سلامت محیطهاى کارى با تبلیغات اسلامى و فعالیت صحیح انجمنهاى اسلامى تأمین و تضمین خواهد شد.
مدیران باید در تقویت انجمنهاى اسلامى بکوشند و با آنها روابط صمیمانهیى داشته باشند.
مدیران و انجمنهاى اسلامى با کمک به یکدیگر و در یک همکارى مشترک مىتوانند محیط کار را سالم و اسلامى کنند و با شناسایى و معرفى کسانى که به فساد، اختلال در کار، رشوهخوارى، دلسرد کردن مراجعین و ایجاد نارضایتى در مردم مىپردازند مانع از نفوذ عناصر دشمن در تشکیلات عظیم کشور شوند.
وجود انجمنهاى اسلامى در نظام ما امر لازمى است و اشخاص نمىتوانند در مورد لزوم آن قضاوت کنند.
ما مىخواهیم اگر چنانچه کسى در یک خانوادهیى مریض شد، بیش از رنجِ مریضدارى رنجِ دیگرى نداشته باشد.
صندوقهاى قرضالحسنه، یکى از نهادهاى اسلامى اصیل هستند.
قیام «فدائیان اسلام» رنگ و خصوصیت اسلامى داشت.
از جملهى کارهاى بسیار اساسى، باسواد کردن و کتابخوان کردن زنان است.
باید صحنهى جامعه را از سه دشمن بزرگ، یعنى فقر و ناامنى و بىسوادى پاک کنیم.
برادران و خواهران نهضت سوادآموزى در حال جهادند.
بنده به مسئولان آموزش و پرورش در بخشهاى مختلف کشور جداً توصیه مىکنم که اساس هدفشان ... باسواد و مؤمن بار آوردن بچهها باشد؛ این چیزى است که شما در نزد خداوند مسئول آن خواهید بود؛
به مردم هم - به کسانى که هدف کار شما هستند؛ بىسوادها - جداً سفارش مىکنیم که این امکان را قدر بدانند و سوادآموزى بکنند.
بىسوادى، واقعاً یک آفت و لکهى ننگى براى یک ملت، و یک وسیلهى حرمان براى فرد است؛ از تمام معارفى که انسان مىتواند از طریق خواندن و قرائت بهدست بیاورد، محروم مىماند. ... وقتى انسان از سواد محروم بود، از یک دریاى عظیم و از یک عالَمى محروم است.
در مورد سوادآموزى آن چیزى که در دل من است این است که در امر سواد در درجهى اول، توسعهى سواد مورد نظر است، در درجهى دوم هم تعمیق سواد؛ نباید کار متوقف بشود.
عناصر جبههى ملى و نهضت آزادى که در دولت موقت بودند، هیچ اعتقادى به حضور روحانیون و فقها در انقلاب نداشتند.
عناصر ملىگرا و غربزده نمىتوانستند حاکمیت ولایت فقیه را در کشور ایران و جمهورى اسلامى ببینند.
اگر نهضت جنگل رنگ و بوى و انگیزهى اسلامى نداشت، یقیناً این همه با آن مقابله نمىشد.
حوادث طبیعى نوعى امتحان الهى از افراد بشر است.
براى ما، مسئلهى محیط زیست، یا مسئلهى حفظ منابع طبیعى، مسئلهى تجملاتى نیست؛ یک مسئلهى حیاتى است.
درخت، مظهر حیات در طبیعتى است که ما آن را با نگاه عامیانه، بىجان مىپنداریم.
درخت و گیاه، نمایشگر یک معجزهى عظیم الهى هستند.
در ماجراى کاپیتولاسیون تنها فریاد و نطق افشاگر امام خمینى بود که مردم را رهبرى کرد.