کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان

شعر  " خواب شاه "
 

خدا یک شب به خواب شاه آمد / خمینی با خدا همراه آمد

شهنشاه جوانمرد جوانبخت / ز وحشت بر زمین افتاد از تخت

تو گویی طبق فرمان الهی / فرو افتاده است از تخت شاهی

به صد زحمت دوباره رفت بالا / چنین فرمود با بار‌ی‌ تعالی

نمی‌دانی که ما هستیم در خواب؟؟ / چرا این وقت شب، گشتی شرفیاب؟

تو که لطفی به شاهنشاه داری / خمینی را چرا همراه داری؟

اگر خواهی سراغ ما بیایی / از این پس سعی کن تنها بیایی

که این آقا مرا بدبخت کرده / به ما شاهنشهی را سخت کرده

نمی‌دانی چه آورده به روزم / که می‌باید به روز خود بگوزم

یکایک عکس‌هایم پاره گردید / همه فامیل من آواره گردید

تمام اختیارات از کفم رفت / دوباره باز آبجی اشرفم رفت

چنان آتش زده بر جسم و جانم / که دود آید برون از دودمانم

مرا معقول جایی بود و جاهی / برای خویش بودم پادشاهی

مقامی داشتم، والا مقامی / حریمی داشتم، با احترامی

عجب شخصیتی بودم، خدایا! / چه اعلی‌حضرتی بودم، خدایا!

همیشه شاه اردن آرزو داشت / که مثل من شود، ارباب نگذاشت

همین سلطان حسن، شاه مراکش / ز من تقلید می‌فرمود جاکش

همه چیزم ز فیصل نیز سر بود / فقط قدری دماغش گنده‌تر بود

شدم محبوب جمله پادشاهان / خصوصاً پادشاه انگلستان!

ولی در شیک‌پوشی، در رشادت! / به من می‌کرد الیزابت، حسادت!

به هر صورت، جلالی داشتم من / شکوه لایزالی داشتم من

علم کردم یکی حزب سیاسی / برای حفظ قانون اساسی

عجب حزبی، ز حزب توده بهتر / ز هر حزبی که قبلاً بوده، بهتر

شدند عضوش تمام کارمندان / که بهتر بود از رفتن به زندان

دریغا، چیز خوبی ساختم من / چه رستاخیز خوبی ساختم من

ترقی دادمش این چند ساله / به مردم کردمش هر روز اماله

ولیکن آخر آن را ول نمودم / خمینی گفت و من "کنسل" نمودم

چنان کوبید محکم، میخ خود را / که کردم منتفی تاریخ خود را

هر آن کاری که او فرمود کردم / غرور خویش را نابود کردم

ز پشت رادیو گفتم به تأکید / که "گه خوردم، غلط کردم، ببخشید."

ولی او رادیو را کرده خاموش / نکرده لابه و عجز مرا گوش

چنان از دست ایشان کرده‌ام دق / که صد رحمت به مرحوم مصدق

خداوندا بگو با آیت‌الله / چه می‌خواهی دگر از جان این شاه؟

مرا یک‌ باره کرده "سنگ رو یخ" / کشد چون گاومیشی سوی مسلخ

چنین که تیره روز و تیره بختم / چه سودی می‌برم از تاج و تختم؟

چنین که کار ما را کرده مشکل / مرا از آریامهری چه حاصل؟

ز بی‌خوابی شدم یک هفته ناخوش / هنوز آسوده خوابیده ست کوروش

بیا کورش که ما ریدیم اینجا / دمی راحت نخوابیدیم اینجا

اگر گفتم تو آسوده بخوابی / پشیمانم، بیا مرد حسابی

بیا و با خمینی روبه‌رو شو / تو هم چون من اسیر خشم او شو

بیا کورش که وقت خواب بگذشت / "عجایب خلقتی دیدم در این دشت"

نه او را تکیه‌ای بر انگلیس است / نه با دنیای چپ، در لفت و لیس است

نه آمریکا بود پشت و پناهش / درخت سیب باشد تکیه‌گاهش!

خدایا! خالقا! پروردگارا! / بگو آسوده بگذارند ما را

اگر او آیت‌الله است، باشد / به شاهنشاه  می‌باید بشاشد؟

نه قاتل بودم اینجانب نه دزدم / که این شد دست آخر، دستمزدم

چه خدمت‌ها که کردم دانه دانه / که مانَد نام نیکم جاودانه

نرنجاندم ز خود، یکدم "سیا" را / فرستادم حقوق "مافیا" را

عیالم را فرستادم به بغداد / به آقای "خوئی" پیغام ما داد

بدادم نفت‌ها را بشکه بشکه / که هرچه زودتر چاهش بخشکه

خریدم تانک‌ها را دسته دسته / بدادم پول‌ها را بسته بسته

ولی با این‌همه کار سیاست / ولی با این‌همه هوش و کیاست

نفهمیدم شمایی که خدایی / چپی؟ یا این‌که مأمور سیایی؟

شعور خود به کار انداختم من / شما را عاقبت نشناختم من
***
خدا فرمود، ساکت باش، ابله! / ندیدم از تو ابله‌تر شهنشه

نه هر که چپ نشد، عضو سیا بود / نه هر که "چپ‌گرا" شد، بی‌خدا بود

مرا نشناختن از تو، عجب نیست / خدا نشناسی شاهان طبیعی است

تو بر طبق اصول دیپلماسی / فقط ارباب خود را می‌شناسی

نه از چپ رفته‌ای هرگز، نه از راست / رهی رفتی که ارباب تو می‌خواست

به دست او، به این قدرت رسیدی / طناب از گرده ی ملت کشیدی

به امر او بر این مسند نشستی / قلم‌های مخالف را شکستی

به حکم او شدی خصم فلسطین / به اسرائیل دادی نفت و بنزین

نه نفت است این، که با زور گلوله / نمودی خون مردم توی لوله

زمین از خون مردم، لاله‌گون شد / وطن، یکپارچه حمام خون شد

از این خوش خدمتی‌ ها بهر ارباب / فراوان کرده‌ای، ای شاه قصاب

سگی بودی، نگهبان در سرایش / مرتب دم تکان دادی برایش

کنون ای پادشاه دم بریده / زمان قدرت مردم رسیده

"غریبی، درد بی‌درمان غریبی" / سرآمد دوره‌ی مردم‌فریبی

به پایان آمد آن ایام شیرین / که می‌گفتی سخن از مذهب و دین

هزاران قتل کردی با مهارت / ولی غافل نبودی از زیارت

مسلمان می‌شدی در وقت لازم / به مشهد می‌شدی یک‌باره عازم

تو دست انداختی حتی خدا را / خودت را خوانده بودی سایه ما!

نکردی لحظه‌ای فکرش که شاید / از این کارت، خدا را خوش نیاید

کنون، ای سایه ی بی‌مایه من / نمی‌خواهند مردم، سایه ی من

همی گویند با من پیر و برنا / که یارب، سایه برگیر از سر ما
***
خدا رو بر خمینی کرد و فرمود / بکن فوتی بر این بیچاره موجود

خمینی در پی دستور "الله" / به شاهنشاه فوتی کرد کوتاه

یکی طوفان برآمد، تند و بی‌تاب / حضور شاه، طوفان شد شرفیاب

ز وحشت پادشاه "دادگستر" / مرتب داد می‌زد توی بستر

به بالا پرت شد از جانب تخت / شهنشاه عظیم الشأن بدبخت

سرش خورد از عقب، محکم به دیوار / از آن خواب گران گردید بیدار

ندید آنجا خمینی، یا خدا را / فقط گوشش شنیدی این صدا را!

بکن توبه ز اعمال بد خویش / بخوان ای شاه شاهان، اشهد خویش

احمداسماعیلی کریزی

http://barrud.rasekhoonblog.com/

 






[ سه شنبه 28 دی 1395  ] [ 10:59 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4060876 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب