خاطرات انقلاب(25) ازکتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی
منزل آقای ابو الفضلی
آن روز( بیستم بهمن ماه) پسر عمو شیخ اسماعیل و حاج علیرضا ابوالفضلی را در دانشگاه تهران دیدم و با هم به منزل آقای ابوالفضلی که در فلکة دوم تهران پارس، منطقة خاک سفید بود، رفتیم. شب را آنجا ماندیم. صدای تیراندازیهای پراکنده از داخل شهر میآمد. لکن این صداها و جنگ و گریزهای شبانه، بین مأمورین نیروهای مسلح و جوانان امری عادی بود. لذا حساسیت چندانی بخرج ندادیم و فردای آن روز یعنی بیست و یکم بهمن، صبح زود با پسر عمو شیخ اسماعیل، منزل آقای ابوالفضلی را ترک کردیم و به طرف میدان فوزیه (میدان امام حسین فعلی) حرکت کردیم مشاهده نمودیم که در اطراف پادگان نیروی هوایی، به شدت درگیری است و صدای تیر اندازی میآید و تعدادی از مردم درب منازل مشغول درست کردن سنگر با کیسههای شن هستند. داخل کوچه خانم بیحجابی را دیدیم که کلنگی به دست داشت و میخواست موزائیکهای پیاده رو را بکند و از زیر آنها کیسه خالی برنجی، که به دست داشت، را پر از شن نماید و برای دفاع سنگر درست کند. وضع عجیبی بود. با پسر عمو که دو نفری معمم بودیم، کمی پیاده جلوتر رفتیم تا به میدان فوزیه (امام حسین) رسیدیم. دیدیم قسمت پایین و زیرگذر میدان، تانکی را آتش زدهاند که حاکی از درگیری شدید شب گذشته بود. پس از پرس و جو از مردم با خبر شدیم که دولت بختیار در یک توطئه حساب شده، این درگیری را به وجود آورده است.
توطئة دولت بختیار
هنگام ورود امام خمینی به ایران، مراسم ورود امام به فرودگاه و استقبال مردم فیلم برداری شده بود؛ لکن چون تلویزیون در اختیار دولت بختیار بود، از پخش آن ممانعت کرد. از طرفی مردم خیلی مشتاق دیدن این مراسم بودند -بلا تشبیه خیلی شدیدتر از جام جهانی و پخش مستقیم که مردم همه پای تلویزیون مینشینند و خیابانها خلوت میشود- لذا مردم به دیدن مراسم ورود امام خیلی علاقه داشتند و از طرفی روز نوزده بهمن تعدادی از افسران و همافران نیروی هوائی با لباس فرم نظامی در مدرسة علوی، از جلو امام رژه رفتند و عکس آنها در روزنامة کیهان چاپ شده بود. این مطلب برای دولت بختیار و ارتشیان وفادار به شاه، خیلی سنگین بود. لذا خواستند این افراد را سرکوب کنند، تا درس عبرتی برای دیگران بشود.
به قول خودشان دیگر کسی به خود اجازه ندهد آنهم با لباس فرم نظامی از امام حمایت کند. لذا اعلام کردند که شب بیست و یکم بهمن ساعت هشت ونیم، مراسم ورود امام خمینی از تلویزیون پخش میشود. این اعلام موجب شد که مردم خیا بانها را خلوت کنند و به منازل جهت تماشای فیلم بروند و افسران و همافران که آماده باش بودند و داخل پادگان بسر میبردند، همه در آسایشگاه و آنهم با لباس راحتی تجمع نمایند. به عبارتی پادگان هم خلوت باشد. در این مرحله به نیروهای گارد جاویدان که با صطلاح جان فدایان شاه بودند و برای هرگونه عملیاتی آمادگی داشتند، دستور دادند که به پادگان نیروی هوائی وآسایشگاه محل تجمع افسران، حمله کنند و تعدادی تانک را نیز در مقابل دربهای ورودی پادگان مستقر نمایند.
با ورود نیروهای گارد به داخل پادگان، نیروی هوائی کسانی که داخل بودند، ولو اینکه بعضاً طرفدار انقلاب و امام هم نبودند، چون هجوم بیرونی را دیدند، با هم متحد شدند و درب اسلحه خانه نیروی هوائی را باز کرده و تعدادی سلاح در اختیار نیروهای داخل قرار گرفت و بعضاً توسط آنها به دست مردم افتاد. درگیری بین نیروی هوائی و نیروهای گارد جاویدان، شدت یافت و نیروهای گارد از فرماندهی در خواست کمک کردند و فرماندهی تعدادی دیگر تانک و نیرو اعزام کرد که با هوشیاری مردم و جلوگیری آنها، این نیروهای کمکی به پادگان نیروی هوائی نرسیده یا بدست مردم اسیر شده یا فرار کردند و سلاح و مهما ت آنها بدست مردم افتاد و تانکها را آتش زدند. منجمله یکی از آنها در زیرگذر میدان فوزیه (امام حسین) مشاهده شد.به خواست خدا این توطئه برای آنها نتیجه عکس داد.
اوضاع داخلی خیابانها
من و پسر عمو شیخ اسماعیل به طرف میدان توپخانه و ناصر خسرو و شمس العماره رفتیم. عدهای میگفتند که انقلابیون میخواهند رادیو را تصرف کنند. پیرمردی از معاودین عراقی را دیدم که با لهجه عربی آمیخته به فارسی، از مردم میخواست که دعا کنند. حمد بخوانند و آیة الکرسی قرائت کنند. صحنههای جالبی بود. ساعتهای حدود یک و نیم بعد از ظهر روز بیست ویکم بود که نفربری را در خیابان مشاهده کردیم، که تعدادی افراد عادی با اسلحه روی آن سوار بودند و اظهار شادی میکردند و نوید پیروزی میدادند و در بین مردم زمزمهای بود که ارتش اطلاعیه داده و اعلام بیطرفی کرده است.
منبع: کتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام والمسلمین علی اسماعیلی کریزی
barrud.rasekhoonblog.com
"لطفابه گروه یاران خراسانی بپیوندید"
https://t.me/joinchat/AgHf1UEiG0g0BBjJ-3ZOsw
احمداسماعیلی کریزی/خراسان/کاشمر
baghdasht1.blogfa.com