کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان

 

 مادر موسي:

** : مادر موسي چو موسي را به نيل * در فكند از گفته رب جليل*

 خود ز ساحل كرد با حسرت نگاه*گفت كي فرزند خرد بي گناه*

گر فراموشت كند لطف خداي*چون رهي زين كشتي بي ناخداي*

 گر نيارد ايزد پاكت به ياد*آب، خاكت را دهد ناگه به باد*

وحي امد كين چه فكر با طل است*رهرو ما اينك اندر منزل است*

پرده شك را بر انداز از ميان*تا ببيني سود كردي يا زيان*
ما گرفتيم آنچه را انداختي*دست حق را ديدي و نشناختي؟*

در تو تنها عشق و مهر مادريست*شيوه ما عدل و بنده پروريست*

نيست بازي كار حق، خود را مباز*آنچه برديم از تو باز آريم باز*
سطح آب از گاهوارش خوشتر است*دايه اش سيلاب و موجش مادر است*

رودها از خود نه طغيان مي كنند*آنچه مي گوييم ما، آن مي كنند*

ما، به دريا حكم طوفان مي دهيم*ما به سيل و موج فرمان مي دهيم*

نسبت نسيان به ذات حق مده*بار كفر است اين به دوش خود منه*

به كه بر گردي ، به ما بسپاريش*كي تو از ما دوست تر مي داريش*

نقش هستس نقشي از ايوان ماست*خاك و باد و آب سر گردان ماست*

 قطره اي كز جويباري مي رود*از پي انجام كاري مي رود  *

ما بسي گم گشته باز آورده ايم*ما بسي بي توشه را پرورده ايم*

ميهمان ماست هر كس بي نواست*آشنا با ماست چون بي آشناست*

ما بخوانيم ار چه ما را رد كنند*عيب پوشيها كنيم ار بد كنند*

سوزن ما دوخت هر جا هر چه دوخت*ز آتش ما سوخت هر شمعي كه سوخت*

كشتي اي ز آسيب موجي هو لناك*رفت وقتي سوي غرقاب هلاك*

بندها را تار و پود از هم گسيخت*موج از هر جا كه راهي يافت ريخت*

هرچه بود از مال و مردم را ببرد*زان گروه رفته طفلي ماند خرد*
طفل مسكين چون كبوتر پر گرفت*بحر را چون دامن مادر گرفت*

موجش اول وهله چون طومار* كرد*تند باد، انديشه پيكار كرد*

بحر را گفتم دگر طوفان مكن*اين بناي شوق را ويران مكن*
در ميان مستمندان فرق نيست*اين غريق خرد بهر غرق نيست*

صخره را گفتم مكن با او ستيز*قطره را گفتم ، بدان جانب مريز*

امر دادم باد را ،كان شير خوار*گيرد از دريا ، گذارد در كنار*
سنگ را گفتم به زيرش نرم شو* برف را گفتم كه آب گرم شو*

صبح را گفتم به رويش خنده كن*نور را گفتم دلش را زنده كن*

لاله را گفتم كه نزديكش به روي*ژاله را گفتم كه رخسارش بشوي*

خار را گفتم كه خلخالش مكن*مار را گفتم كه طفلك را مزن*

رنج را گفتم كه صبرش اندك است*اشك را گفتم مكاهش كودك است*

گرگ را گفتم تن خردش مدر*دزد را گفتم گلوبندش مبر*

بخت را گفتم جهان داريش ده*هوش را گفتم كه هوشياريش ده*

تيرگيها را نمودم روشني*ترس ها را جمله كردم ايمني*

ايمني ديدند و نا ايمن شدند*دوستي كردم مرا دشمن شدند*

كا رها كردند اما پست و زشت*ساختند آيينه ها اما ز خشت*

تا كه خود بشناختند از راه، جاه*چاهها كندند مردم را به راه*

روشنيها خواستند اما ز دود*قصر ها افراشتند اما به رود*

قصه ها گفتند بي اصل و اساس*دزدها بگماشتند از بهر پاس*

جامها لبريز كردند از فساد*رشته ها رشتند در دوك عناد*

درس ها خواندند اما درس عار*اسبها راندند اما بي فسار*

ديو ها كردند ، دربان و وكيل*در چه محضر محضر حي جليل*

وا رهانديم آ ن غريق بي نوا*تا رهيد از مرگ شد صيد هوا*

آخر آن نور تجلي دود شد*آن يتيم بي گنه نمرود شد*

رزمجويي كرد با چون من كسي*خواست ياري از عقاب و كركسي*

برق عجب، آتش يسي افروخته*وز شراري خانمانها سوخته*

خواست تا لاف خداوندي زند*برج و باروي خدا را بشكند*

راي بد زد گشت پست و تيره راي*سر كشي كرد و فكنديمش ز پاي*

ما كه دشمن را چنين مي پروريم*دوستان را از نظر چون مي بريم*

آنكه با نمرود اين احسان كند*ظلم كي با موسي عمران كند*

اين سخن پروين نه از روي هواست*هر كجا نوريست ، ز انوار خداست*

 

 

 

 

 






[ یک شنبه 25 تیر 1396  ] [ 4:25 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4065220 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب