از پیروان او (نوح )ابراهیم بود؛ (83)
(به خاطر بیاور) هنگامى را كه با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد؛ (84)
هنگامى كه به پدر و قومش گفت: «اینها چیست كه مىپرستید؟! (85)
آیا غیر از خدا به سراغ این معبودان دروغین مىروید؟! (86)
شما درباره پروردگار عالمیان چه گمان مىبرید؟! (87)
(سپس) نگاهى به ستارگان افكند... (88)
و گفت: «من بیمارم (و با شما به مراسم جشن نمىآیم)!» (89)
آنها از او روى برتافته و به او پشت كردند (و بسرعت دور شدند.) (90)
(او وارد بتخانه شد) مخفیانه نگاهى به معبودانشان كرد و از روى تمسخر گفت: «چرا (از این غذاها) نمىخورید؟! (91)
(اصلا) چرا سخن نمىگویید؟!» (92)
سپس بسوى آنها رفت و ضربهاى محكم با دست راست بر پیكر آنها فرود آورد (و جز بت بزرگ، همه را درهم شكست). (93)
ادامه مطلب
امیرمؤمنان علیه السلام مىفرماید:
هنگامى كه قائم قیام كند، با عدالت رفتار مىكند. ظلم و ستم در زمان او رخت برمى بندد، راهها امن مىشود. زمین بركاتش را بیرون مىفرستد و هر حقى به صاحبش بر مىگردد.(61)
در حدیث دیگرى فرمود:
یك پیرزن از عراق تا شام گام مىسپارد... زنبیلش بر سرش باشد، نه درندهاى او را مىآزارد و نه از چیزى هراس مىكند.(62)
امام باقر علیه السلام نیز فرمود:
یك پیرزن فرتوت از مشرق تا مغرب مىرود، بدون اینكه احدى براى او مانع ایجاد كند.(63)
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه وَمَنْ دَخَلَهُ كانَ امِناً؛ هركس وارد آنجا (مسجدالحرام) شود در امان خواهد بود؛(64) فرمود:
فَمَنْ بایَقَهُ، وَدَخَلَ مَعَهُ، وَمَسحَ عَلى یَدِهِ، وَدَخلَ فى عَقْدِ اَصحابِهِ، كانَ امِناً؛ هركس با او بیعت كند و همراه او وارد مسجدالحرام شود، با او دست دهد و در زمره یاران او قرار بگیرد؛ در امان خواهد بود.(65)
و در تفسیر آیه شریفه سیروا فیها لَیالِىَ وَایَّاماً امِنینَ؛ بگو: شبها و روزها در آنجا با ایمنى كامل سیر كنید؛(66) فرمود:
مَعَ قائِمِنا اَهلَالبَیْتِ؛ همراه با قائم ما اهلبیت.(67)
این دو حدیث بسیار جالب است. چراكه بدون این توضیح، معناى آیه درست نمىشود.(68)
امام صادق در مقام تشریح گستره عدل مهدوى فرمود:
وَاصْطَلَحتِ السِّباعُ وَالْبَهائِمُ؛ حتى درندگان و حیوانات با یكدیگر آشتى مىكنند.(69)
منبع: کتاب امام مهدى و شکوفائى فرهنگ و تمدن اسلامى در جهان
نوشته دکتر علی اکبر ولایتی
در اوج غریزه ، پاکدامن باش!
اسلام به عنوان آیینى جاودانه و آسمانى كه حاوى دستوراتى سعادتبخش براى بشر است، نهاد خانواده را به عنوان
كانونى مقدس، پایدار، عاطفى و پاك، ترسیم كرده است تا میهمانى كه به عنوان همسر، وارد عرصه زندگى مىشود ، با آرامش، عزت، محبت و شادمانى، یك مجموعه رو به گسترش را اداره كند.
قرآن مجید به پدران و مادران مسلمان دستور مىدهد تا فرزندانشان را كه هنوز از نعمت تأهل برخوردار نشدهاند ، به این امر مقدس تشویق كرده ، زمینههاى زندگى سالم و حیات طیبه را براى آنان فراهم سازند و اگر شرایط ازدواج براى كسى وجود نداشته باشد ، اسلام راهكار بسیار ارزشمندى را معرفى مىكند. راهكارى كه هم اجرایى است و براى تحقق آن مانعى وجود ندارد و هم پشتوانه بزرگى براى ورود به عرصه حیات اجتماعى در آینده است و آرامش را براى اعضاى خانواده، مهیا مىسازد. این راهكار مهم، عفتورزى است.
عفت ورزیدن براى یك انسان و مخصوصا برای جوان، ضرورت یك زندگى سالم، بانشاط و آرام است. ضرورتى كه تنها در سایه دین به دست مىآید و در سایه خردمندى، رشد و كمال مىیابد.
جوان امروز، نیازمند این آموزههاست و پشت كردن به آنها، موجب سستى پیوند خانوادگى، نفوذ و حضور دیگران در عرصه زندگى، اختلاف، عدم اعتماد به یكدیگر، بیمارىهاى روحى - روانى، وسواس، سوءظن و ... خواهد شد.
ادامه مطلب

بنیادشهید وامورایثارگران در تاریخ 22/12/1358 با فرمان بنیانگذار جمهوری اسلامی
ایران حضــرت امام خمینی (ره) با هدف خدمت رسانی به خانواده های معظم شهداء و
جانبازان جنــگ تحمیلی به ریاست حجه الاسلام والمسلمین حاج آقای کروبی تاسیس
گردید، پس ازپایان جنـــــگ تحمیلی امورات مربوط به جانبازان گرانقدر به عهده بنیاد
مستضعفان واگذارگردید که این بنیاد به نام بنیادمستضعفان وجانبازان تغییرنام پیداکرد.
در سال 1383 با توجه به مطــــــالعات صورت پذیرفته وموازی بودن ارائه خدمات در
بنیادشهید وبنیاد مستضعفان وجــــانبازان وستاد آزادگان طی دستورمقام معظم رهبری
به لحاظ ارائه خدمات مطلوب وبهیـــنه وارج نهادن به مقام شامخ این عزیزان سه بنیاد
فوق الذکر ادغام وبنیادشهیدوامورایثارگران شکل گرفت که علاوه بر رســــالتهای متعدد
ارائه خدمات در خورتوجه به خانواده های مکرم شهداء وجانبازان گـــــرانقدر وآزادگان
سرافراز را بر عهده دارد.
سازمان بنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ مفتخر است به چیزی در حدود 02/11
درصد از جامعه معزز ایثارگری را باتعداد 1161پرسنل و14 منطقه ارائه خدمات نماید.
امیداست اقدامات صورت پذیرفته علاوه بر جلب رضایت این عزیزان موجبات مرضای
حق تعالی را نیز فراهم نموده باشد. انشاا...
آدرس : میدان هفتم تیر روبروی مسجد الجواد (ع) سازمان بنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ
لينک مطلب
روز سوم خرداد سالگرد حماسه آزادی و فتح خرمشهر پس از بیش از یك سال و نیم اشغال به دست بعثیان است. خرمشهر برای ملت ایران تنها یك شهر نیست، بلكه تاریخ گویای پایداری، ایثار، مقاومت و جاودانگی انقلاب است
لينک مطلب
یادش بخیر آن روز که هر چه می رفتیم خسته نمی شدیم .پاهایمان ،دستهایمان، تمام حرفهایمان بوی خدا می داد.دلمان که می گرفت روی شانه های ستاره ای بی دنباله آوار می شدیم و خیس خیس چشم هایمان دعای فرج می خواند الغوث الغوث الغوث...
لينک مطلب
امروز روز مبارزه با سلاح های شیممیایی ومیکربی است.سلاح هایی مرگبار که مجروحین توسط این سلاحها نیز باید تاپایان عمر با اثرات مخرب آن دست در گریبان باشند.ایران عزیز ما بارها در طول جنگ با صدام بمباران شیمیایی گردید.مطلب زیر راجع به جنایت بمبارن شیمیایی شهرستان سر دشت می باشد که حدود 20سال پیش در چنین روزی به وقوع پیوست وهزاران نفر از هموطنان عزیزمان شهید ومجروح شدند.به امید نابودی کامل همه سلاحهای کشتار جمعی در جهان.
لينک مطلب
عاشقی شیوه مردان بلاکش باشد...
منبع : کتاب نکته های ناب از آیت الله العظمی بهجت
لينک مطلب
به گزارش خبرنگار «تابناك»، با سقوط خفت بار صدام و افشاي هزاران زاويه پنهان و آشکار رخدادهاي جنگ تحميلي، آنچه امروز ديده ميشود و در برابر چشم جهانيان قرار گرفته است، اقرار دشمنان به تواناييهاي مردان مردي است که دورههاي عالي جنگ را پشت سر نگذاشته، همه پيشبينيها و محاسبات دشمنان را باطل کرده و حماسهاي سترگ از خود و ملتي سرافراز به جاي گذاشتند.
دکتر «الجنابي»، محقق عراقي در گفتوگو با «تابناک»، بخشهاي ناگفته و جديدي از واقعيات جنگ تحميلي هشت ساله صدام علیه ایران را بيان کرد.

«الجنابی» در آغاز این گفتوگو اظهار داشت: شاه حسين اردني، همواره در تلاش بود، پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، خود را در کنار رژيم بعثي صدام قرار دهد. او که پيش از انقلاب اسلامي از شاه ايران کمکهاي نقدي و غير نقدي دريافت ميکرد، در آن شرایط براي اداره امور کشور خود، دست نياز به سوي صدام دراز کرد.
حسين اردني که در ادبيات مردم منطقه خاورميانه به حسين دورهگرد شهره بود، در جنگ تحميلي همواره تلاش ميکرد خود را در صحنههاي گوناگون از جنگ تحميلي در کنار صدام قرار دهد و به اين وسيله، اتحاد خود و اعراب را با صدام به نمايش گذارد.
تصوير معروف کشيدن توپ توسط وي و صدام عليه مواضع رزمندگان و شهرهاي بيدفاع ايران، يادآور يکي از اين خوشخدمتيها در برابر صدام و دلارهاي نفتي عراق بود.
وی در ادامه سخنان خود بیان داشت: شاه حسين که به صورت ذليلانهاي درگذشت و پس از تحمل سرطاني شديد، در يک شب کودتا، فرزندش عبدالله را جانشين برادر خود کرد، دستخطهاي محرمانهاي دارد که برخي از آنها، گوياي استيصال صدام، ارتجاع عرب منطقه و استکبار جهاني در رويارويي با ایران در سالهاي جنگ تحميلي است.
او برخي از اين دستخطها را براي صدام خوانده بود و صدام نيز در يادداشتهاي روزانه خود که منشيهايش برايش تهيه ميکردند، به اين خاطرات اعتراف نموده است.
به گفته الجنابی، شاه حسين در بيان آغاز جنگ تحميلي ميگويد، صدام با افتخار، تلفني به من گفت: «من (صدام) به کمک هيچ کشور عربي براي فتح ايران نياز ندارم».
او به حسين اردني گفته بود: روح سعد بن ابي وقاص در من حلول کرده است و بار ديگر، با اقتدار شکستي تاريخساز را عليه فارسها آغاز خواهم کرد.
این پژوهشگر عراقی در ادامه افزود: حسين اردني همچنین يادآور شده است که صدام از هر گونه توهين به ملت بزرگ ايران دوري نميکرد و همواره در ديدارهايش با وي و سران خود فروخته عرب به اين مسايل اشاره ميکرد.
در بخشهاي ديگري از اين ناگفتههاي دوران جنگ تحميلي، وي نقل ميکند که، صدام پس از روبهرو شدن با نيروهاي ايراني در آغاز جنگ تحميلي از مقاومت سنگين آنها در تعجب بوده و در نخستين ديداري که صدام با پادشاه اردن در بغداد داشته است، به حسين اردني گفته است،" در محاسباتش دچار اشتباه شده، اما ميکوشد آنها را رفع کند".
وي با اشاره به اين که صدام از ضربات کوبنده نيروي هوايي ايران، دچار شگفتي شده، صدام را چهار هفته پس از آغاز جنگ بسيار ملتهب و نگران ديده است.

پادشاه وقت اردن در بخش دیگری از خاطراتش گفته است: اين وضعيت صدام با يک سال پس از جنگ تحميلي و با آغاز حملات ايرانيها بيشتر شد، به گونهاي که در این مدت، بيش از 65 درصد نيروي هوايي عراق نابود شده و در نبرد در دريا، توان عراق کاملا از بين رفته بود. همچنين صادرات نفت اين کشور، دچار مشکل شديدی بود و او از من خواست که بندر عقبه اردن را براي صادرات نفت و واردات سلاح و کالا به عراق در اختيار حکومت وي گذارم.
حسين اردني در بيان حالات صدام در جريان عمليات کربلاي 5 مينويسد: هجوم ايرانيها براي گرفتن بصره، صدام را به شدت پريشان کرده بود، به گونهاي که او براي نخستين بار پس از آغاز جنگ تحميلي از عراق بيرون رفت و چند ساعتي را در نشست اضطراري سران عرب که براي اين عمليات تشکيل شده بود، در «فاس» مراکش گذراند. در اين باره بايد گفت، اضطراب وي به اندازهاي بود که من و حسني مبارک، به ديدارش در بغداد رفتيم؛ او شکست سنگيني در کنار شهر بصره خورده بود.
صدام به ما گفت که خود براي کنترل عمليات به بصره رفته است. ايرانيها به اندازهاي سريع عمل کرده بودند که همه خطوط پدافندي شکسته شده بود. او در آنجا مجبور به اين اعتراف شده بود که اکنون نه تنها گلوي حکومتش بلکه گلوي حکومت بسياري از کشورهاي عربي به دست ايرانيان به شدت فشرده شده است.
الجنابی به نقل از شاه حسین میگوید: در آنجا حسنی مبارک از وعده ارسال سلاح و نيرو و کمکهاي نظامي ارتش مصر در عمل به صدام خبر داد و من نيز سه گردان پشتيباني را به همراه مهمات کافي در اختيار ارتش عراق گذاشتم و اينها همه در حالي بود که خود شاه حسين نيز به آن اعتراف و آن را به صدام گوشزد ميکند که نگران پيروزيهاي ايرانيان است.
وی افزود: و به اين ترتيب، صدام از همراهي شاه حسين بسيار سپاسگزاري و از اين که اردن با همه امکانات در کنار او و حکومتش است، قدرداني ميکند و ميگويد که پس از جنگ جبران خواهد کرد و ادامه داده بود که به نظر من، از هر گونه سلاحي براي پيشروي به ايرانيان بهره برده است. به علاوه حسين اردني با کولهباري از نوکري استعمار اين جهان را ترک کرد.
نکته ديگر آن که صدام، خصوصي به او گفته بود ايرانيان مرگ را همچون آهنهاي ذوب شده در دستان خود نرم ميکنند و با چشم پوشي از جان خود، آگاهانه به استقبال مرگ رفته و مواضع ما را مورد تهاجم قرار ميدهند.

دکتر الجنابي ميافزايد: اسناد بسيار بيشماري از خيانتهاي شاه حسين به ملت عراق و همکاري وي با صدام و جنايت عليه ايران اسلامي موجود است که بسياري از آنها در کتابخانه ملي و سلطنتي اردن و در آرشيو سلطنتي اين کشور موجود است. وي خيانت را تا به آنجا رسانده بود که زمينه انتقال منافقين از خاک اردن را فراهم کرده بود.
گفتني است، صدام براي نخستين بار پس از حمله به کويت تلفني به شاه حسين گفته بود که به اين دليل پوشيدن لباس نظامي پس از فتح کويت خودداري کرده که در جنگ با اين کشور، مردي را در برابر خود نميبيند و آنچه باعث شد، او لباس نظامي در جنگ برابر ايران بپوشد، اين بود که وي با مرداني بسيار آهنين و جنگي رودرو بود.
لينک مطلب
قانون اول:
خداوندا! اعتراف میکنم به اینکه قرآن را نشناختم و به آن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم. اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم ، روز بعد باید حتمآ یک جزء کامل بخوانم.
تاریخ اجراء: 04/05/6913
قانون دوم:
پروردگارا! اعتراف میکنم از اینکه نمازم را بیمعنی خواندم و حواسم جای دیگری بود. در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم. اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم ، روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) را بخوانم.
تاریخ اجراء: 11/05/1369
قانون سوم:
خدایا! اعتراف میکنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ، ولی نشدم. حداقل هرشب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرب بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را بجا بیاورم ، روز بعد باید 20 ریال صدقه و 8 رکعت نماز قضا بجا بیاورم.
تاریخ اجراء: 26/05/1369
قانون چهارم:
خدایا! اعتراف میکنم از اینکه شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم. حداقل در هر هفته باید دوشب نماز شب بخوانم و بهتر است شب پنجشنبه و شب جمعه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را بجا بیاورم ، باید بجای هر شب 50 ریال صدقه و 11 رکعت نماز را بجا بیاورم.
تاریخ اجراء: 16/06/1369
قانون پنجم:
خدایا! اعتراف میکنم به اینکه «خدا میبیند» را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خودم کارکردم. حداقل در هرهفته باید دوصبح زیارت عاشورا و صبحهای جمعه باید سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم ، باید هفته بعد 4 صبح زیارت عاشورا و یک جزء قرآن بخوانم و اگر صبح جمعهای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم ، باید قضای آن را در اولین فرصت به اضافه 2 حزب قرآن بخوانم.
تاریخ اجراء: 13/07/1369
قانون ششم:
حداقل باید در آخرین رکوع و در کلیه سجدههای نمازهای واجب صلوات بفرستم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم ، باید به ازای هر صلوات 10 ریال صدقه بدهم و 100 صلوات بفرستم.
تاریخ اجراء: 18/08/1369
قانون هفتم:
حداقل باید در هر 24 ساعت ، 70 بار استغفار کنم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا آورم ، در 24 ساعت بعدی باید 300 بار استغفار کنم و باز هم 300 به 600 تبدیل می شود.
تاریخ اجراء: 30/09/1369
قانون هشتم:
هرکجا که نماز را تمام میخوانم ، باید در هفته 2 روز را روزه بگیرم. بهتر است که دوشنبه و پنجشنبه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم ، در هفته بعد به جای دو روز ، 3 روز و به ازای هر روز 100 ریال صدقه باید بپردازم.
تاریخ اجراء: 19/11/1369
قانون نهم:
در هر روز باید 5 مسئله از احکام حضرت امام (ره) را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم ، روز بعد باید 15 مسئله بخوانم.
تاریخ اجراء: 14/01/1370
قانون دهم:
در هر 24 ساعت باید 5 بار تسبیحات حضرت زهرا (س) برای نماز یومیه و 2 بار هم برای نماز قضا بگویم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم ، باید به ازای هر یکبار ، 3 مرتبه این عمل را تکرار کنم.
تاریخ اجراء: 15/03/1370
لينک مطلب
خفته بودم مرز دریای بلور/ موج زد، پاهای من شد خیس نور
از کرانها بوی توفان می وزید/ بوی خون با عطر ریحان می وزید
خواب دیدم یک نفر فریاد زد/ چفیه را در من دوباره داد زد
باز گویی یاوه گویی می کنم/ باز در خود، واژه جویی می کنم
باز هم باید کمی خلوت کنم/ از کسان آشنا، غیبت کنم
باز هم امشب هوایی گشته ام/ باز شاید، نینوایی گشته ام
یک نفر در من مرا حد می زند/ آنچنان محکم، که باید می زند
باز هم ای مثنوی، برخاستی/ هان! بگو ای خامه، هرچه خواستی
پیله ای بر شاخ طوبی یافتند/ چفیه را از تارتارش بافتند
تار، بر دارِِ خدایش می زدند/ پودی از آل عبایش می زدند
سرمه آلود، اشک حوران می چکید/ بر تنش رگهای غیرت می کشید
می چکید از شاخ طوبی آبِ رز/ در سه خم زد چفیه ها را رنگرز
چفیه را تا رنگی از مجنون زدند/ در غدیر و کوثر و در خون زدند
چفیه شد سرخ و سپید و شد سیاه/ رنگ خون ورنگ مولا، رنگ چاه
آن که در خم غدیر افتاده بود/ رنگ خاکستر گرفت و رنگ دود
شد سیاه آن چفیه، آری شد سیاه/ رنگ داغ و درد و سوز وآه و چاه
گفت: چفیه، رنگ ماتم می شوی/ پرچم غم... پرچم غم می شوی
گفت: ای چفیه سیاهت می کنم/ خادم مولای آهت می کنم
چفیه ای کاندر خم خونش زدند/ رنگ مجنون... رنگ مجنونش زدند
چفیه های سرخ یعنی خون خشک/ یک نشان از چاه و اشک و بوی مشک
خون فرق عابد پارینه پوش/ میچکد از فرق و می خشکد به دوش
سرخ یعنی خاک دشت کربلا/ سرخ پیوندی حنایی با بلا
سرخ یعنی حجله ی پاها و تیغ/ سرخ یعنی نعش کاوه بر ستیغ
سرخ یعنی اشک چشم مرتضی/ سرخ یعنی خشم...خشم مرتضی
چفیه های کوثری شد خیس نور/ رنگ دریا، رنگ دریای بلور
گفت ای چفیه سپیدت می کنم/ چون سپیده دم شهیدت می کنم
گفت: رنگت شد نشان استخوان/ همنشین حنجر مولاییان
رنگ نور و رنگ نور ونور باش/ روشن شبهای تار هور باش
لاله را در چفیه پرپر خواستند/ چفیه را در خون شناور خواستند
آسمان از درد غیرت چاک شد/ چفیه از بالا سفیر خاک شد...
استخوان در زخم حنجر هر که داشت/ چفیه را برداشت، بر زخمش گذاشت
مرهم زخم تن روح است این/ بادبان کشتی نوح است این
محرم حلقوم های زمزمه/ ناله های یا علی، یا فاطمه
چفیه شبگردی است در یک شهر خواب/ خفته ای بر دست مجنون، روی آب
چفیه یعنی از زمین بگریخته/ خویش را از آسمان آویخته
چفیه یعنی محض یاد علقمه/ در عطش بخشیدن یک قمقمه
چفیه یعنی یال های کول شیر/ هیبت شیران دشتِ تیغ و تیر
چفیه یعنی مد عا بی ادعا/ یک شکایت نامه در دست دعا
چفیه یعنی ابجد عشق علی/ کودکی در مکتب مشق علی
چفیه یعنی ترس..ترس از ترس عشق/ چفیه یعنی چار حرف از درس عشق
حرف اول...اول چزابه ها/ ابتدای چاه و چشم و لابه ها
حرف چمران در سماع و هلهله/ زیر بارانهای داغ چلچله
دومین از فاطمه دارد نشان/ از فدک... از فرق... فزت و زفغان
حرف دوم قصه فهمیده ها/ یادگار فاو و فکه دیدهها
حرف سوم سومین حرف ولی/ ابتدا و انتهای یاعلی
حرف سوم، سومین حرف شهید/ سومین حرف بسیجی و سپید
حرف آخر... آخر آه است... آه/ انتهای نعره و چاه است چاه
حرف آخر... اول هور است و هو/ انتهای فکه را کن جستجو
چفیه را در خاک فکه جستهام/ چفیه ها را تکه تکه جسته ام
چفیه ها مظلومهای عالمند/ آخرین هابیلهای آدمند
چفیه از روز ازل مظلوم بود/ از غدیر از پیشتر معلوم بود
چفیه را ابلیس، چنگش میکشید/ دست قابیلان، به سنگش میکشید
چفیه را در نینوا آتش زدند/ دوش میثم بوده و دارش زدند
چفیه تا بوده ست، تنها بوده است/ رانده از دنیای "تن"ها بوده است
چفیه را از آسمانها رانده اند/ چفیه را در آسمانها خوانده اند
کرخه ها جاری است در خطهای او/ بستر خونست این شطهای او
روزگاری چفیه ها بر دوش بود/ سفره و سجاده و تن پوش بود
اشکهای نیمه ی شب، ژاله بود/ چفیه ها گلبرگ خیس لاله بود
لاله مهمان اقاقی گشته بود/ چفیه ی نمناک، ساقی گشته بود
چفیه بر بالای چمران می نشست/ پای منبر در جماران می نشست
ای قلم دیگر نمی گویی چرا؟/ از پس و خنجر نمی گویی چرا؟
چفیه ی چمران مگر از یاد رفت؟/ پرچم کاوه مگر با باد رفت؟
من به آوینی تظلم کرده ام/ همتی !...آیینه را گم کرده ام
چفیه افتاده به خاک جاده ها/ دستگیری کن از این سجاده ها
آی... میگویند فصلِ مرد نیست/ چفیه ها این روزها شبگرد نیست
ای خدا ! دست من و دامان تو/ بی سرو سامان منو، سامانِ تو
ترس دارم چفیه ها دیگر شوند/ در هجوم نقش، بازیگر شوند
ای زبان از آنچه گفتی شرم کن/ ای قلم، سر در خط آزرم کن
مستمع شاید نخواهد بشنود/ آنچه راباید، نخواهد بشنود
می نشینم مرز دریای بلور/ موج آید خیس گردم، خیس نور
تا که توفان از کران ها در رسد/ باز فصلِ خوب مردان، سر رسد
من نشستم مثنوی ننشسته است/ شعر جوشان است وخامه خسته است
دم فرو بستم ز سرالخفیهها/ چفیهها... وا چفیهها... وا چفیهها
لينک مطلب

این وصیت نامه ها انسان را می لرزاند و بیدار مىكند»
«و تو اى خواهر دینىام: چادر سیاهى كه تو را احاطه كرده است ازخون سرخ من كوبنده تر است.»
«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، كه شمایید كه دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان مىكشید.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را مى بینى و دشمن تو را نمى بیند.»
حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست
خواهرم: از بى حجابى است اگر عمر گل كم است نهفته باش و همیشه گل باش.»
«از تمامى خواهرانم مىخواهم كه حجاب این لباس رزم را حافظ باشند.»
«یك دختر نجیب باید باحجاب باشد.»
«خواهرم: حجاب تو مشت محكمى بر دهان منافقین و دشمنان اسلام مى زند.»
«تو اى خواهرم... حجاب تو كوبنده تر از خون سرخ من است.»
به پهلوى شكسته فاطمه زهرا(س) قسمتان مىدهم كه، حجاب را حجابرا، حجاب را، رعایت كنید.»
«خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان: بىاعتنایى شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهدشد.»
«شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوىمعنویت و صفا مىكشاند.»
«از خواهران گرامى خواهشمندم كه حجاب خود را حفظ كنند، زیرا كهحجاب خونبهاى شهیدان است.»
«مادرم... من با حجاب و عزت نفس و فداكارى شما رشد پیدا كردم.»
«اى خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهى چادر تو مىترسد تاسرخى خون من.»
«خواهرم: زینبگونه حجابت را كه كوبندهتر از خون من استحفظ كن.»
« خواهران ما در حالى كه چادر خود را محكم برگرفتهاند و خود راهم چون فاطمه و زینب حفظ مىكنند... هدفدار در جامعه حاضرشدهاند.»
لينک مطلب
شهر کاظمین در کشور عراق در سال 1314 (ه.ش) در استقبال از دومین فرزند نورسید، خانوادهی سید حیدر صدر آغوش گشود. سید محمدباقر تحت تعالیم پدر که از مراجع تقلید و علمای برجسته عصر بود پرورش یافت و از چشمه محبت مادری فاضله که فرزند آیتالله شیخ عبدالحسین آل یاسین بود سیراب گشت. چهار سال بعد گلی دیگر در این گلستان شکفت که او را آمنه نام نهادند و سالها بعد زندگی پیوندی تا پای جان بین این خواهر وبرادر ایجاد کرد. چند ماه بعد پس از تولد آمنه سید حیدر بار سفر بست و به دیار باقی شتافت و حجتالاسلام سید اسماعیل صدر، برادر ارشد سید محمد باقر صدر سرپرستی او و آمنه را عهدهدار گردید. سید محمد باقر 5 ساله بود که راهی دبستان شد در همان سالهای آغازین آثار نبوغ و هوشمندی در وی هویدا گشت از این رو مسؤولین آموزش و پرورش او را برای تحصیل در مدرسه تیزهوشان انتخاب کردند و به خانوادهی صدر پیشنهاد دادند تا حمایت مالی دولت را جهت تحصیل محمدباقر در دانشگاههای اروپا در سالهای آینده بپذیرند. اما او و خانوادهاش حاضر به پذیرش این شرایط نشدند و سرانجام با بهرهگیری از رهنمودهای آیتالله شیخ محمدرضا آلیاسین و آیتالله شیخ مرتضی آلیاسین جهت تحصیل علوم حوزوی راهی حوزهی علمیه شد. علوم اولیه را نزد برادرش سید اسماعیل صدر فرا گرفت و در دوازده سالگی (1325 ه.ش) به حوزهی علمیه نجف وارد شد و از محضر اساتیدی چون آیتالله شیخ محمدرضا آلیاسین و آیتالله العظمی سید ابوالقاسم خویی بهره جست. سید محمدباقر پیش از رسیدن به سن بلوغ کلیه مراحل اجتهاد را گذراند و از معدود افرادی بود که در تاریخ فقه شیعه پیش از رسیدن به سن بلوغ شرعی صاحب فتوا شد وی در 20 سالگی تدریس کفایته الاصول را آغاز کرد و در 25 سالگی به تدریس «خارج اصول» پرداخت و 28 ساله بود که به تدریس خارج فقه را بر مبنای کتاب ارزشمند «العروه الوثقی» آغاز کرد.
منبع:كتاب یادواره شهید آیت الله سید محمدباقر صدر |
لينک مطلب
.: RASEKHOON.NET:.