«حاج صفرقلی رحمانیان» پیرترین رزمنده دفاع مقدس متولد 1285 هجری شمسی كه هم اكنون 103 سال دارد، اما خودش می گوید كه آن زمان برایش دیر شناسنامه گرفته اند و سن واقعی اش را حدود 114 سال می داند. در شهرستان فسا زندگی می كند، در عین اشتغال به كار كشاورزی و كارگری، به مدت 66 ماه در دهه هفتم عمر پربركت خویش در مناطق عملیاتی هشت سال دفاع مقدس حضور داشته است. او مصداق زاهد شب و شیر روز است و كارنامه دوران جوانی اش نیز مانند امروزش درخشان است. در سال 1388 به همت مركز فرهنگی دفاع مقدس خرمشهر و شركت پست جمهوری اسلامی ایران تمبر بزرگداشت پیرترین رزمنده دفاع مقدس با تصویر او چاپ و در موزه آستان قدس رضوی نگهداری می شود.
لينک مطلب
فرمانده دسته هرچی به این بسیجی تذكر داد كه ساكت شود و به صحبت های فرمانده لشكر گوش كند، توجهی نمی كرد. شیطنتش گل كرده بود و مثلاً می خواست نشان بدهد كه بچه بسیجی از فرمانده لشكرش نمی ترسد. خلاصه فرمانده دسته یك برخورد ی با این بسیجی كرد.
لينک مطلب
شهیدی آشنا، در زیر پای تو مكان دارد
تفكر كن، كجا پا می نهی سودایی عاشق
تفحص كن دراینجا شاهدی دلداده جان دارد
هنوز از پیكر پاكش بجوشد خون آزادی
حیاتی تازه و زنده شهید قهرمان دارد
لينک مطلب
چمران از قلب بیروت سوخته و خراب تا قله های بلند كوههای جبل عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانیهای بسیاری به یادگار گذاشته و همیشه در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته است . به گزارش گروه دفاع مقدس خبرگزاری « مهر» : دكتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران ، خیابان پانزده خرداد متولد شد. وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیك پامنار، آغاز كرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ سپس در دانشكده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الكترومكانیك فارغ التحصیل شد. چمران یك سال به تدریس در دانشكده فنی پرداخت. وی در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریكا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروف ترین دانشمندان جهان در كالیفرنیا ومعتبرترین دانشگاه آمریكا - بركلی - با ممتاز ترین درجه علمی موفق به اخذ مدرك دكترای الكترونیك و فیزیك پلاسما گردید.
لينک مطلب
سال 1366،ارد.گاه رمادیه 9،به نقل از روحانی آزاده حسین شاکری.
اواسط روز بود و آرامش خاصی به جو آسایشگاه 3 همچون آسایشگاه های دیگر قاطع، حکمفرما بود. تصویر کوچکی از امام خمینی (ره) در دسترس بچه ها بود و به عنوان تیمّن و تبرّک (البته مخفیانه) دست به دست می گشت. در آن محیط بحرانی که دشمن مدام تلاش می کرد تا با شکنجه های جسمی، جسم بچه ها را بشکند و با شکنجه های روحی روح بچه ها را خرد کند، هرچند یکبار که بچه ها چشمهایشان به تمثال مبارک امام(ره) می افتاد،الحقّ و والانصاف تجدید روحیه می شدند و به یاد آن جمال نورانی از سخنان پر معنایش می گفتیم و با خاطرات گفتنی و شنیدنی اش گل می گفتیم و گل می شنیدیدم.
نمی دانم چه شد که ناگهان قفل در به صدا در آمد! تا ما آمدیم بجنبیم، ستوان «سامی» و جمعی از سربازان عراقی وارد آسایشگاه شده بودند.
همه گیج شده بودیم و رنگ از رخ برادری که عکس دستش بود حسابی پریده بود. فریاد عراقی بلند شد،یا الله، پنج نفر پنج نفر بنشینید. می خواهیم تفتیش کنیم.
شرایط سختی بود چون اگر عکس را می گرفتند نه تنها آن فرد بلکه روزگار همه ی بچه ها را سیاه می کردند. تنها یک جلد قرآن مجید داخل آسایشگاه بود و برادری که عکس دستش بود به فکرش رسید که آن را لای قرآن بگذارد. بچه ها ظاهری آرام داشتند ولی در دلها آشوبی به پا بود. همه آیه ی «وجعلنا» و« آیة الکرسی» می خواندند. ستوان سامی دستور داد سربازان همه چیز را به هم بریزند و خود نیز مستقیم به سراغ تنها قرآنی که روی طاقچه بود رفت!
درست صفحه ای را باز کرد که عکس در آن بود! بادیدن این صحنه دلهایمان فرو ریخت چرا که او یک آدم دَدمنش و وحشی بود. ما که زیر چشمی نگاه می کردیم عکس را می دیدیم. وی با کمال تعجب پس از یکی دو دقیقه صفحه را ورق زد! در طول یک ساعت و اندی که سربازان همه چیز ما را از ساکمان گرفته تا لحاف و تشک و پتو، جیب پیراهن و بلوز و ... را تفتیش کردند، ستوان تمام صفحات قرآن را چندین با ورق زد، اما تصویر امام را ندید! پس از آن که کارشان تمام شد، بیرون رفتند و همان برادر با آرامش خاطر رفت و عکس را برداشت.
لينک مطلب
به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا»، شهید دانشآموز «حمیدرضا مرادی نظرآبادی» در سال 1343 در شهر كرمانشاه دیده به جهان گشود؛ او دوران كودكی خود را در آغوش گرم و پرمهر خانوادهای مؤمن و مذهبی گذرانده و دوران تحصیلی را تا چهارم دبیرستان ادامه داد.
حمیدرضا پس از اخذ دیپلم به عضویت سپاه پاسداران درآمده و با پشت سر گذاشتن دورههای مختلف آموزشی ـ نظامی، داوطلبانه عازم جبهههای حق علیه باطل شد.
وی در جبهه، رشادتهای فراوانی از خود نشان داد تا اینكه در تاریخ 30 بهمن 1362 در عملیات «والفجر 5 » در منطقه چنگوله هنگام نبرد با مزدوران بعثی عراقی بر اثر گرفتن موج انفجار به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
پیكر پاك این شهید پاسدار 19ساله به كرمانشاه منتقل شد و در گلزار شهدای باغ فردوس شهر كرمانشاه به خاك سپرده شده است.
این شهید دانشآموز بر خواندن سوره واقعه مداومت میكرد تا از قیامت غافل نشود؛ همچنین علاقه خاصی به خواندن كتابهای استاد مطهری داشت
لينک مطلب
طلبه جوان هر روز میرفت دبیرستانها درس انگلیسی میداد. پولش هم میشد مایه امرار معاش. میگفت اینطوری استقلالم بیشتره، نواقص حوزه رو بهتر میفهمم و با شجاعت بیشتری میتونم نقد کنم. بهشتی تا آخر هم با حقوق بازنشستگی آموزش و پرورش زندگی میکرد.
***
از بهشتی پرسید؛ روحانی هم میتونه تو شورای شهر بره؟ گفت: روحانی همه جا میتونه بره به شرط اینکه علم اون رو داشته باشد نه اینکه تکیهاش به علوم حوزوی باشه.
لينک مطلب
ارسطو یا پرستو؟
یادداشتی از شهید احمد رضا
احدی
رتبه اول کنکور پزشکی سال
64
ساعتی قبل از شهادت
چه کسی می داند جنگ چیست؟
چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟
چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هرجا، به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟
به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟
لينک مطلب
سال تحصیلی به آخر رسیده بود . بوی تابستان می آمد . محمد حسین با معدل عالی قبول شده بود . مرضیه و فرشته هم که خوب می دانستند محمد حسین هرگز از درس آنها غافل نیست ، کارنامه ی قبولی خود را مثل ظرف چینی گرانبهایی در دست داشتند و هرکدام به گوشه ای رفته بودند و در تنهایی نمره های بالا و مهر قبولی در خرداد را نگاه می کردند .
لينک مطلب
آنچه در زیر می خوانید گزارشی تحلیلی- توصیفی- روایی از عملیات غرورآفرین کربلای 2 می باشد. عملیاتی که در آن سپاه اسلام، شهید محمود کاوه فرمانده لشکر ویژه شهدا را از دست داد. در این گزارش عملکرد تیپ 9 بدر در این عملیات و نیز نحوه شهادت این سردار بزرگ مورد تحلیل قرار گرفته است؛
عملیات کربلای 2 از جمله عملیاتهایی است که در قالب عملیات متوسط رزمندگان اسلام دسته بندی شده و در اواخر سال چهارم جنگ انجام شد. از جمله ویژگی های مهم این عملیات حضور یک گردان از اسیران داوطلب عراقی در زیر مجموعه تیپ 9 بدر در این عملیات است که به نوبه خود برای اولین بار در طول جنگ این اتفاق افتاد. دومین ویژگی شهادت شهید محمود کاوه فرمانده لشکر ویژه شهداست که آوازه شجاعت و دلاور مردی آن زبانزد همگان بود. لذا به منظور توجه بیشتر به این دو خصوصیات عملیات، دو گزارش مستند که یکی عملکرد تیپ 9 بدر در عملیات و دیگر نحوه شهادت شهیدمحمود کاوه فرمانده قهرمان لشکر ویژه شهدا در ادامه شرح عملیات ارائه می گردد.
شرح مختصر عملیات:
لينک مطلب
عملیات كربلای 2از جمله عملیاتهایی است كه درقالب عملیات متوسط رزمندگان اسلام دسته بندی شده و در اواخر سال چهارم جنگ انجام شد. از جمله ویژگی های مهم این عملیات حضور یك گردان از اسیران داوطلب عراقی درزیر مجموعه تیپ 9 بدر در این عملیات است كه به نوبه خود برای اولین بار در طول جنگ این اتفاق افتاد. دومین ویژگی شهادت شهید محمود كاوه فرمانده لشكر ویژه شهدا كه آوازه شجاعت و دلاور مردی آن زبانزد همگان بود. لذا به منظور توجه بیشتر به این دو خصوصیات عملیات دو گزارش مستند كه یكی عملكرد تیپ 9 بدر درعملیات ودیگری نحوه شهادت شهید محمود كاوه فرمانده قهرمان لشكر ویژه شهداء در ادامه شرح عملیات ارائه می گردد. با تشكر از دوستان مركز مطالعات و تحقیقات جنگ كه ما را در آماده سازی این نوشتار یاری كردند.
شرح مختصر عملیات:
عملیات كربلای 2 در 10شهریور 1365درمنطقه حاج عمران، با شركت یك تیپ از لشكر 10 سید الشهداء (ع) و تیپ 9 بدر، 12قائم، 21امام رضا 105قدس، 155 شهداء كه در مجموع به استعداد 28 گردان از سپاه انجام شد.
هدف های عملیات عبارت بودند از: ترمیم خط پدافندی، خارج كردن عقبه خودی از دید و تیر دشمن و دست یابی به راه كارهای مناسب به منظور عمق دادن به منطقه برای عملیات بعدی، مانور عملیات از دو محور طرح ریزی شده بود: محور راست شامل ارتفاعات گردكوه (معروف به شهید صدر)، تخته سنگی، تپه شهدا و تپه سرخ و 2محور چپ، شامل ارتفاعات 2519، واراس و یال های آن، تپه تخم مرغی، شیار «انه»، و دو یال ارتفاع مسكران.
لينک مطلب
وقتی به پایگاه موشكی ساحل خور عبدلله برگشتیم، فرمانده گردان حمزه را دیدم. ماجرا را ترسان به او گفتم. انتظار داشتم بگوید «تو غلط كردی با این نیروها عقب آمدی...» و در دلم این جوابها را آماده كرده بودم كه بگویم «هیچ كار نمیشد كرد فرمانده» یا «به من چه مربوط ... اینها خودشان دنبال آمدند» كه فرمانده برخلاف انتظام چیز دیگری گفت. او حتی مرا تشویق كرد كه جان بچهها را نجات دادهام. از آن روز من شده بودم مسئول دسته یك.
ادامه مطلب
وصیت نامه شهید «عباس كریمی قهرودی» فرمانده لشكر 27 محمدرسول الله(ص)
خبرگزاری فارس: «عباس كریمی قهرودی» شهید «عباس كریمی قهرودی» در وصیت نامه خود آورده است:شهادت برای من یك فیض بزرگی است من لیاقت یك شهید را ندارم و امیدوارم كه آنها كه قبل و بعد از من به درجه شهادت نائل آمدهاند من را در آن دنیا شفاعت نمایند.
*«عباس كریمی قهرودی» در سال 1336 در روستای «قهرود» از توابع كاشان دیده به جهان گشود. وی در سال 1358 و همزمان با اولین روزهای تاسیس سپاه به این نهاد مقدس پیوست.وی زمانی كه در سال 1363 در عملیات بدر به شهادت رسید ، مدال فرماندهی لشكر 27 محمدرسول الله را بر سینه داشت. آن چه می خوانید تنها وصیتنامه به دست آمده از شهید حاج عباس كریمی است :
لينک مطلب
به نام الله پاسدارحرمت خون شهیدان
نجوای عاشقانه
سلام برشهداء ،سلام برمجنونهای وادی جنون ، سلام برقدمهایی که دروادی مقد س طوی( فاخلع نعلیک ) راشنیدند .سلام برجسمهای پودرشده و آمیخته باخاک ، سلام برپیکرهای بی پلاک و سلام برپلاکهای بی پیکر ، سلام برقمقمه های لب تشنه ، سلام برسربندهای قناسه دیده ، سلام برتفنگهای بی فشنگ ، سلام برهفت شهرعشق ، سلام بردوکوهه و فکه ، سلام برطلائیه و شلمچه ، سلام برهویزه و دهلاویه ، سلام برکرخه و اروند ، سلام برجزیره مجنون ، و سلام بر ........
آری سلام برتوکه مرابه حضورطلبیدی ، اکنون آمده ام تادروادی طوی ( قالوا بلی )ی ِتورابه تماشابنشینم به من بگوکدام وصف والایت راشرح دهم و کدام خصیصه ات رابازگوکنم .
لينک مطلب
.: RASEKHOON.NET:.