اى كسانى كه ایمان آوردهاید به درگاه خدا توبهاى راستین كنید امید است كه پروردگارتان بدیهایتان را از شما بزداید و شما را به باغهایى كه از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد در آن روز خدا پیامبر [خود] و كسانى را كه با او ایمان آورده بودند خوار نمىگرداند نورشان از پیشاپیش آنان و سمت راستشان روان است مىگویند پروردگارا نور ما را براى ما كامل گردان و بر ما ببخشاى كه تو بر هر چیز توانایى.
سوره التحریم / آیه 8
گفتم: خستهام
گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.
گفتم: هیشکی نمیدونه تو دلم چی میگذره
گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.
گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم
گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16) ::.
گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!
گفتی: فاذکرونی اذکرکم
.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.
ادامه مطلب
قرآن !
من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند " چه کسی مرده است ؟ " چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است.
قرآن !
من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدّل کرده ام . یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته ، یکی ذوق می کند که ترا تابلوی فرش کرده ، یکی ذوق می کند که ترا با آب طلا نوشته ، و دیگری به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده... ! آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا ما موزه سازی کنیم ؟
قرآن !
من شرمنده توام اگر حتی آنان که ترا می خوانند و ترا می شنوند ، آنچنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمرّه می نشینند، که اگر چند آیه از ترا به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند " احسنت ...! " گوئی مسابقه نفس است
قرآن !
من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای، حفظ کردن توبا شماره صفحه، خواندن تو آز آخر به اول، یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند، حفظ کنی، تا اینچنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند.
خوشا
به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو . آنانکه وقتی ترا میخوانند چنان حظ میکنند ،گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم
منبع:سایت کانون گفتمان قرآن
در ایه 79 سوره اسرا خداوند متعال به پیامبر (صلی الله علیه و اله ) می فرماید که : " و من اللیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا " یا رسول الله ! پاسی از شب را به سحر خیزی بپرداز . امید است که پروردگارت تو را ذر مقامی ستوده قرار دهد
."
داستان زیر نمونه ای از این عطایای الهی را به شب زنده داران نشان می دهد :
لذت حضور
عالم بزرگوار آقا محمد تقی مجلسی در خاطرات خود می گوید : در یکی از شبها پس از اینکه از نماز شب و تهجد سحری فارغ شدم ، حال خوشی برایم ایجاد شد و از آن حالت فهمیدم که در این هنگام هر حاجت و درخواستی از خداوند نمایم ، اجابت خواهد شد فکر کردم چه درخواستی از تمور دنیا و آخرت از درگاه خداوند متعال نمایم که ناگاه صدای گریه فرزندم محمد باقر در گهواره بلند شد و من بی درنگ به خداوند متعال عرضه داشتم : پروردگارا ! به حق محمد و آل محمد ، این کودک را مروج دینت و ناشر احکام پیامبر بزرگت قرار ده و او را به توفیقاتی بی پایان موفق گردان
و این چنین بود که دعای این عارف سحر خیز به اجابت رسید و فرزند دانشمندش آنچنان توفیقاتی در ترویج دین و نشر احکام پیامبر به دست آورد که موافق و مخالف را به حیرت واداشت تا جائی که امروزه هیچ پژوهشگری در حوزه دین و علوم اسلامی از تالیفات این عالم وارسته و سخت کوش بی نیاز نمی باش
زهرا اگر نبود نبی کوثری نداشت .................. کوثر اگر نبود علی یاوری نداشت
آن خلقت یگانه که ریحانة النبی است ............. نوری بود که غیر علی همسری نداشت//
دریای بیکران عفاف و نجابت است ................ عصمت بدون فاطمه بحر و بری نداشت//
معنای لفظ ام ابیهاست یک کلام ................ حق بی وجود فاطمه پیغمبری نداشت//
بر طاق عرش با خط زیبا نوشته شد .............. بی فاطمه یتیم عرب مادری نداشت//
حیدر دلیل خلقت احمد بود ولی ................ گر فاطمه نبود خدا حیدری نداشت//
زهرا اگر نبود دو عالم به پا نبود ............ بی فاطمه سفینه حق لنگری نداشت//
زهرا اگر نبود جهان و جنان چه بود ............ عرض و سما و مهر و مه و اختری نداشت//
امضا نداشت حکم رسالت بدون او .......... پیغمبری به دهر چنین دختری نداشت//
نور الست شافعه صبح محشر است ........ بی فاطمه ازل و ابد سروری نداشت//
پیغمبری اگر به زنان می رسید فاش ......... چون فاطمه زنی به زنان برتری نداشت//
خورشید راستین که طلوعات زهروی است ..... جز منشاء جلال خدا بستری نداشت//
در پرتوش جلال خدا جلوه گر ببین .......... بی نور او خدا به بشر مظهری نداشت//
درک مقام او ندهد بر کسی وصال ......... قرآن ز قدر، سوره بالاتری نداشت//
سرالصلواة، راز حیات و ممات اوست ......... خلقت بدون فاطمه زیب و بری نداشت//
قرآن، نماز، نافله، محراب، ناله، اشک ........ زهرا اگر نبود دگر مشتری نداشت//
کعبه، نجف، مدینه، بقیع، کربلا، دمشق ...... بی فاطمه به دیده کس منظری نداشت//
فتح الفتوح حیدر صفدر به نام اوست ........... بی رمز و راز، شیر خدا خیبری نداشت//
ساقی علی است، بانی میخانه کوثر است ...... بی فاطمه شراب و خم و ساغری نداشت//
در زاد روز اوست که روح خدا دمید ............ عالم بدون او اثر کوثری نداشت//
او هدیه داد اصل ولا را به شیعیان .......... ور نه تشیع علوی رهبری نداشت//
چون فاطمه محب ولایت مدار نیست .......... زهرا اگر نبود علی لشکری نداشت//
سنگر نشین مرز تولی ست فاطمه ............ جز بیت او ولایت و دین سنگری نداشت//
زهرا مدار نیست مسلمان بی قیام .......... بی فاطمه قیام علی محوری نداشت//
روی زمین فضای زمان غصه دار اوست ......... ورنه جهان نمایش نیلوفری نداشت//
ای یاوری که منتقم مادری بیا ............ مادر بجز ترنم تو یاوری نداشت//
امیدوارم حالت خوب باشد .راستی دستت درد نکند که در مراسم ختم من
شرکت کردی. از بقیه بر و بچ هم تشکر کن
.
ا ز فاتحه های که برایم فرستادید
بسیار متشکر بازم برام بفرستید .بسیار بسیار نیاز مند هستم .شب اول قبر که نکیر و
منکر تشریف فرما شدند
حسابی ترسیده بودم .تا وقتی زنده بودم امتحان به این سختی
نداده بودم
نمی دانم چه مرگم هم شده بود تقلبم هم نمی امد اصلاً نمی شد تقلب
کرد
تستی هم نبود که الا بختکی مثل کنکور بزنم .مو را از ماست می
کشیدند
.
خلاصه بعد از کلی سوال وجواب از انها و خجالت ازما خلاص شدیم
.
ادامه مطلب
شعبی می گوید : در قصر حکومتی نزد "عبدالملک مروان
"
خلیفه اموی نشسته بودم که سر بریده " مصعب بن زبیر " را آوردند و برابر او
گذاشتند در این حال مضطرب و ناراحت شدم . خلیفه پرسید : چرا اینقدر ناراحتی ؟ گفتم
:
ماجرای شگفت انگیزی است ، در همین جا نزد " عبید الله بن زیاد " بودم دیدم که سر
مبارک امام حسین ( علیه السلام ) را آوردند و پیش او گذاشتند و پس از مدتی در همین
مکان خدمت " مختار ثقفی " رسیدم دیدم که سر ابن زیاد را آوردند و مجدداًچندی نگذشت
که در همین جا سر مختار را پیش مصعب آوردند و اکنون نیز سر مصعب را پیش تو می بینم
.
عبدالملک بعد از شنیدن این
ماجرا از کثرت تاثر و ناراحتی فورا از جای خود بلند شد و دستور داد تا آن قصر را
خراب کرده و با خاک یکسان کنند که شاید به خیال خود جلوی تقدیر الهی را بگیرد
.
یا حق
با استفاده از کتاب
آموزه های وحی
در قصه های تربیتی ، عبدالکریم پاک نیا ، انتشارات فرهنگ اهل
بیت ، چاپ چهارم 1386 ص
61
از خداوند منان نیرو خواستم ضعیفم آفرید که تواضع بندگی را بیاموزم.
از او ثروت خواستم که سعادتمند شوم فقرم بخشید که عاقل باشم.
از او همه چیز خواستم که از زندگی لذت ببرم آنچه خواستم به من نداد.
من هستم در میان انسانها و غرق در نعمات پروردگار
از او سلامتی و تندرستی خواستم که کارهای بزرگ انجام دهم ناتوان و ضعیفم آفرید که کارهای بهتری انجام دهم.
از او قدرت خواستم که ستایش دیگران را به دست آورم شکستم بخشید که بدانم .
پیوسته نیازمند اویم.
آنچه بدان امید داشتم به من بخشید و دعاهای نگفته ام مستجاب شدند و آنها
این بودند:
خانواده بوستانی است که پدر و مادرْ، باغبان، فرزندان شکوفه های این باغ و میوه های این بوستان نند. اگر کودکان از عاطفه سیراب نشوند، پژمرده می شوند و اگر سایه پرمهر پدر و مادر بر سر کودکان نباشد، گرمای شعله های هستی سوز، برگ و بار این مزرعه را می سوزاند. اگر دل و فکر نوجوانان از معرفت و محبت سرشار نشود، هرگز در باغ زندگی، این نونهالان به بار نمی نشینند. تغذیه روحی فرزندان به مراتب، لازم تر و مهم تر از تأمین نیاز جسم و مواد لازم برای بدن آنهاست. آری وقتی نگاه پرمهر پدر به چشم فرزند دوخته می شود، وقتی دست نوازشگر مادر، گیسوان دختر را لمس می کند، وقتی عاطفه بستری برای استراحت کودکان می گردد، وقتی حوصله و عنایت و توجه، فضای رشد و شکوفایی بچه ها را در خانه تأمین می کند، می توان به طراوت این باغ و شادابی گل های خانه امید بست.
گلستان خانه
اولین مدرسه
ادامه مطلب
اگر نماز، انسان را از فحشا و منكر باز مىدارد، چرا بعضى نمازگزاران مرتكب خلاف مىشوند؟ |
اولاً تخمه پوك، هیچ گاه سبز نمىشود و نماز بدون حضور قلب، تخمه پوك است. نمازى سبب دورى انسان از مفاسد مىشود كه با حضور قلب باشد وگرنه حركت لب و كمر چنین خاصیّتى را ندارد. |
ثانیاً نمازگزارى كه گاهى خلاف مىكند، اگر اهل نماز نبود خلافش بیشتر بود، زیرا همین نمازگزار براى صحیح بودن نمازش مجبور است بدن و لباسش پاك باشد، لباس و مكانش از مال مردم نباشد و همین مقدار مراعات احكام و مسائل، سبب دور شدن او از برخى گناهان و منكرات مىشود، همان گونه كه پوشیدن لباس سفید، انسان را از نشستن روى زمین آلوده باز مىدارد.
تجلّى قرآن در شعر شاعران بر چند گونه است:
1. تجلّى واژگانى
در این شیوه شاعر از پاره اى از واژه ها و تركیب هاى واژگانى قرآنى وام مى گیرد و بر شیوایى و فصاحت و بلاغت و بلندى معناى شعر خود مى افزاید, واژگانى را از قرآن مى گیرد كه ریشه قرآنى داشته باشند, حال مستقیم و یا غیرمستقیم كه مى تواند از شعر شاعران دیگر گرفته باشد. تجلّى واژگانى خود به دو شیوه تجلّى واژگانى مستقیم و تجلّى واژگانى مترجم, تقسیم مى شود.
الف. تجلّى واژگانى مستقیم
در این شیوه, واژه یا تركیبى قرآنى با همان تركیب و ساختار عربى خویش, بى هیچ دگرگونى یا با اندك تفاوتى در شعر راه مى یابد, مانند این بیت:
نوشته اند بر ایوان جنة المأوى كه هر كه عشوه دنیا خرید واى بر او (حافظ)
كه تركیب جنة المأوى تركیبى است قرآنى و برگرفته از آیه شریفه: (ولقد رءآه نزلة أخرى. عند سدرة المنتهى. عندها جنة المأوى) (نجم/13 ـ 15).
ادامه مطلب
.: RASEKHOON.NET:.