تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 5:04 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

اى كسانى كه ایمان آورده‏اید به درگاه خدا توبه‏اى راستین كنید امید است كه پروردگارتان بدیهایتان را از شما بزداید و شما را به باغهایى كه از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد در آن روز خدا پیامبر [خود] و كسانى را كه با او ایمان آورده بودند خوار نمى‏گرداند نورشان از پیشاپیش آنان و سمت راستشان روان است مى‏گویند پروردگارا نور ما را براى ما كامل گردان و بر ما ببخشاى كه تو بر هر چیز توانایى.

 

سوره التحریم / آیه 8

 

 







نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 5:04 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

گفتگوی بنده و خدا ...

گفتم: خسته‌ام

گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله

     .:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.

گفتم: هیشکی نمی‌دونه تو دلم چی می‌گذره

گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه

     .:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.

گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم

گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید

     .:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16) ::.

گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!

گفتی: فاذکرونی اذکرکم

     .:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.

 

 







نظرات 0

 

در بسیاری از شهرهای ایران هنوز هم «دعانویسی» در میان مردم طرفداران و معتقدان بی شمار دارد. هنوز هم عده یی هستند که کتاب «جامع الدٌ î ع î واتٍ» را گذاشته اند جایی در گوشه و کنار اتاق نمور و نیمه تاریکشان و با دعانویسی و یا گشایش برای دیگران گذران زندگی می کنند. دعانویسان ایران را حدود ۱۰ هزار خانوار دانسته اند که در سراسر کشور

 

پراکنده اند. بیشتر دعانویسان بی سوادند و عده کمی از آنها خواندن و نوشتن می دانند. گروه بزرگی از دعانویسان در حوالی شیراز یا گود های تهران ساکن اند. در بعضی شهرها حتی خاندان هایی هستند که نسل اندر نسل به دعا نویسی شهره اند و پسر و پدر و پدر پدر را مردم به شفابخشی و مستجاب الدعوگی می شناسند.  اگر دردی داشته باشید و از پزشکی ناامید شده باشید، دعانویسان برایتان روی تکه کاغذی می نویسند؛« وî نïنîزًٌلï مًنî القïرآنٍ ما هïو شîفاءً و رîحمهï لًلٍمïومًنًینٍ و لا یîزیدï الظالمین الا خساراً برîحٍمتًکî یا اîرحم الراحًمینٍ» و از خداوند می خواهند تا به حق ۱۴ معصوم شما را شفا عنایت فرماید. دعایشان را با گلاب یا آب پاک درمیان ظرفی می شویند و آب یا گلاب را به شما می خورانند یا به سر و رویتان می پاشند. کاغذ دعانویسی ساده و بی خط است و باریک و دراز و اغلب در پارچه سبز رنگی پیچیده و به دست «دعا گیرنده» داده می شود.

 


ادامه مطلب




نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 5:00 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند " چه کسی مرده است ؟ " چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است.

 

 

قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدّل کرده ام . یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته ، ‌یکی ذوق می کند که ترا تابلوی فرش کرده ، ‌یکی ذوق می کند که ترا با آب طلا نوشته ، ‌و دیگری به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده... ! آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا ما موزه سازی کنیم ؟

قرآن !
من شرمنده توام اگر حتی آنان که ترا می خوانند و ترا می شنوند ، ‌آنچنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمرّه می نشینند، که اگر چند آیه از ترا به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند " احسنت ...! " گوئی مسابقه نفس است

قرآن !‌
من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای، حفظ کردن توبا شماره صفحه، ‌خواندن تو آز آخر به اول، ‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند، ‌حفظ کنی، تا اینچنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند.

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو . آنانکه وقتی ترا میخوانند چنان حظ میکنند ،‌گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم

 

 

 







نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 5:00 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian


در ایه 79 سوره اسرا خداوند متعال به پیامبر (صلی الله علیه و اله ) می فرماید که : " و من اللیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا " یا رسول الله ! پاسی از شب را به سحر خیزی بپرداز . امید است که پروردگارت تو را ذر مقامی ستوده قرار دهد ."
داستان زیر نمونه ای از این عطایای الهی را به شب زنده داران نشان می دهد :
لذت حضور
عالم بزرگوار آقا محمد تقی مجلسی در خاطرات خود می گوید : در یکی از شبها پس از اینکه از نماز شب و تهجد سحری فارغ شدم ، حال خوشی برایم ایجاد شد و از آن حالت فهمیدم که در این هنگام هر حاجت و درخواستی از خداوند نمایم ، اجابت خواهد شد فکر کردم چه درخواستی از تمور دنیا و آخرت از درگاه خداوند متعال نمایم که ناگاه صدای گریه فرزندم محمد باقر در گهواره بلند شد و من بی درنگ به خداوند متعال عرضه داشتم : پروردگارا ! به حق محمد و آل محمد ، این کودک را مروج دینت و ناشر احکام پیامبر بزرگت قرار ده و او را به توفیقاتی بی پایان موفق گردان
و این چنین بود که دعای این عارف سحر خیز به اجابت رسید و فرزند دانشمندش آنچنان توفیقاتی در ترویج دین و نشر احکام پیامبر به دست آورد که موافق و مخالف را به حیرت واداشت تا جائی که امروزه هیچ پژوهشگری در حوزه دین و علوم اسلامی از تالیفات این عالم وارسته و سخت کوش بی نیاز نمی باش

منبع:سایت کانون گفتمان قرآن

 

 







نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 4:57 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

زهرا اگر نبود نبی کوثری نداشت .................. کوثر اگر نبود علی یاوری نداشت

آن خلقت یگانه که ریحانة النبی است ............. نوری بود که غیر علی همسری نداشت//

 دریای بیکران عفاف و نجابت است ................ عصمت بدون فاطمه بحر و بری نداشت//

معنای لفظ ام ابیهاست یک کلام ................ حق بی وجود فاطمه پیغمبری نداشت//

 

بر طاق عرش با خط زیبا نوشته شد .............. بی فاطمه یتیم عرب مادری نداشت//

 حیدر دلیل خلقت احمد بود ولی ................ گر فاطمه نبود خدا حیدری نداشت//

زهرا اگر نبود دو عالم به پا نبود ............ بی فاطمه سفینه حق لنگری نداشت//

زهرا اگر نبود جهان و جنان چه بود ............ عرض و سما و مهر و مه و اختری نداشت//

امضا نداشت حکم رسالت بدون او .......... پیغمبری به دهر چنین دختری نداشت//

نور الست شافعه صبح محشر است ........ بی فاطمه ازل و ابد سروری نداشت//

پیغمبری اگر به زنان می رسید فاش ......... چون فاطمه زنی به زنان برتری نداشت//

خورشید راستین که طلوعات زهروی است ..... جز منشاء جلال خدا بستری نداشت//

در پرتوش جلال خدا جلوه گر ببین .......... بی نور او خدا به بشر مظهری نداشت//

درک مقام او ندهد بر کسی وصال ......... قرآن ز قدر، سوره بالاتری نداشت//

سرالصلواة، راز حیات و ممات اوست ......... خلقت بدون فاطمه زیب و بری نداشت//

 قرآن، نماز، نافله، محراب، ناله، اشک ........ زهرا اگر نبود دگر مشتری نداشت//

کعبه، نجف، مدینه، بقیع، کربلا، دمشق ...... بی فاطمه به دیده کس منظری نداشت//

فتح الفتوح حیدر صفدر به نام اوست ........... بی رمز و راز، شیر خدا خیبری نداشت//

ساقی علی است، بانی میخانه کوثر است ...... بی فاطمه شراب و خم و ساغری نداشت//

  در زاد روز اوست که روح خدا دمید ............ عالم بدون او اثر کوثری نداشت//

او هدیه داد اصل ولا را به شیعیان .......... ور نه تشیع علوی رهبری نداشت//

چون فاطمه محب ولایت مدار نیست .......... زهرا اگر نبود علی لشکری نداشت//

سنگر نشین مرز تولی ست فاطمه ............ جز بیت او ولایت و دین سنگری نداشت//

زهرا مدار نیست مسلمان بی قیام .......... بی فاطمه قیام علی محوری نداشت//

 روی زمین فضای زمان غصه دار اوست ......... ورنه جهان نمایش نیلوفری نداشت//

ای یاوری که منتقم مادری بیا ............ مادر بجز ترنم تو یاوری نداشت//

 

 







نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 4:56 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

از جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منقول است که: مردی از اعراب مهاجر که فردی فقیر مستمند بود، پس از نماز عصر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طلب کمک و مساعدت نمود. حضرت فرمود که من چیزی ندارم. سپس او را به خانه فاطمه (سلام الله علیها) که در کنار مسجد و در نزدیکی خانه رسول خدا

 

قرار داشت، راهنمایی نمودند. آن شخص به همراه بلال (صحابی و مؤذن رسول خدا) به در خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) آمد و بر اهل بیت رسول خدا سلام گفت و سپس عرض حال نمود. حضرت فاطمه (علیها السلام) با وجود اینکه سه روز بود خود و پدر و همسرش در نهایت گرسنگی به سر می‌بردند، چون از حال فقیر آگاه شد، گردن‌بندی را که فرزند حمزه، دختر عموی حضرت به ایشان هدیه داده بود و در نزد آن بزرگوار یادگاری ارزشمند محسوب می‌شد، از گردن باز نمود و به اعرابی فرمود: این را بگیر و بفروش؛ امید است که خداوند بهتر از آن را نصیب تو نماید. اعرابی گردن‌بند را گرفت و به نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشت و شرح حال را گفت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از شنیدن ماجرا، متأثر گشت و اشک از چشمان مبارکش فرو ریخت و به حال اعرابی دعا فرمود. عمار یاسر (از اصحاب پیامبر) برخاست و اجازه گرفت و در برابر اعطای غذا، لباس، مرکب و هزینه سفر به اعرابی، آن گردن‌بند را از او خریداری نمود. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از اعرابی پرسید: آیا راضی شدی؟ او در مقابل، اظهار شرمندگی و تشکر نمود. عمار گردن‌بند را در پارچه ای یمانی پیچیده و آنرا معطر نمود و به همراه غلامش به پیامبر هدیه داد. غلام به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و جریان را باز گفت. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) غلام و گردن‌بند را به فاطمه (علیها السلام) بخشید. غلام به خانه‌ی صدیقه اطهر آمد. زهرا (علیها السلام)، گردن‌بند را گرفت و غلام را در راه خدا آزاد نمود. گویند غلام در این هنگام تبسم نمود. هنگامی که علت را جویا شدند، گفت: چه گردن‌بند با برکتی بود، گرسنه‌ای را سیر کرد و برهنه‌ای را پوشانید، پیاده‌ای را صاحب مرکب و فقیری را بی‌نیاز کرد و غلامی را آزاد نمود و سرانجام به نزد صاحب خویش بازگشت

 

 







نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 4:54 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 

 

 

امیدوارم حالت خوب باشد .راستی دستت درد نکند که در مراسم ختم من شرکت کردی. از بقیه بر و بچ هم تشکر کن .

ا ز فاتحه های که برایم فرستادید بسیار متشکر بازم برام بفرستید .بسیار بسیار نیاز مند هستم .شب اول قبر که نکیر و منکر تشریف فرما شدند

حسابی ترسیده بودم .تا وقتی زنده بودم امتحان به این سختی نداده بودم
نمی دانم چه مرگم هم شده بود تقلبم هم نمی امد اصلاً نمی شد تقلب کرد
تستی هم نبود که الا بختکی مثل کنکور بزنم .مو را از ماست می کشیدند .
خلاصه بعد از کلی سوال وجواب از انها و خجالت ازما خلاص شدیم
.

 


ادامه مطلب




نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 4:53 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

شعبی می گوید : در قصر حکومتی نزد "عبدالملک مروان " خلیفه اموی نشسته بودم که سر بریده " مصعب بن زبیر " را آوردند و برابر او گذاشتند در این حال مضطرب و ناراحت شدم . خلیفه پرسید : چرا اینقدر ناراحتی ؟ گفتم : ماجرای شگفت انگیزی است ، در همین جا نزد " عبید الله بن زیاد " بودم دیدم که سر مبارک امام حسین ( علیه السلام ) را آوردند و پیش او گذاشتند و پس از مدتی در همین مکان خدمت " مختار ثقفی " رسیدم دیدم که سر ابن زیاد را آوردند و مجدداًچندی نگذشت که در همین جا سر مختار را پیش مصعب آوردند و اکنون نیز سر مصعب را پیش تو می بینم .
عبدالملک بعد از شنیدن این ماجرا از کثرت تاثر و ناراحتی فورا از جای خود بلند شد و دستور داد تا آن قصر را خراب کرده و با خاک یکسان کنند که شاید به خیال خود جلوی تقدیر الهی را بگیرد .
یا حق
با استفاده از کتاب آموزه های وحی در قصه های تربیتی ، عبدالکریم پاک نیا ، انتشارات فرهنگ اهل بیت ، چاپ چهارم 1386 ص 61

 







نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 4:13 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

از خداوند منان نیرو خواستم ضعیفم آفرید که تواضع بندگی را بیاموزم.
از او سلامتی و تندرستی خواستم که کارهای بزرگ انجام دهم ناتوان و ضعیفم آفرید که کارهای بهتری انجام دهم.

از او ثروت خواستم که سعادتمند شوم فقرم بخشید که عاقل باشم.
از او قدرت خواستم که ستایش دیگران را به دست آورم شکستم بخشید که بدانم .
پیوسته نیازمند اویم.

از او همه چیز خواستم که از زندگی لذت ببرم آنچه خواستم به من نداد.
آنچه بدان امید داشتم به من بخشید و دعاهای نگفته ام مستجاب شدند و آنها
این بودند:

من هستم در میان انسانها و غرق در نعمات پروردگار

 

 







نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 4:11 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

هنگامی که خداوند بنده ای را دوست داشت ، او را مورد آزمون قرار می دهد و هنگامی که او را بسیار دوست بدارد او را ویژه خود قرار می دهد گفتند : چگونه او را ویژه خود می سازد ؟ بهار-بیست دات كام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

 







نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 4:09 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

گلستان خانه

خانواده بوستانی است که پدر و مادرْ، باغبان، فرزندان شکوفه های این باغ و میوه های این بوستان نند. اگر کودکان از عاطفه سیراب نشوند، پژمرده می شوند و اگر سایه پرمهر پدر و مادر بر سر کودکان نباشد، گرمای شعله های هستی سوز، برگ و بار این مزرعه را می سوزاند. اگر دل و فکر نوجوانان از معرفت و محبت سرشار نشود، هرگز در باغ زندگی، این نونهالان به بار نمی نشینند. تغذیه روحی فرزندان به مراتب، لازم تر و مهم تر از تأمین نیاز جسم و مواد لازم برای بدن آنهاست. آری وقتی نگاه پرمهر پدر به چشم فرزند دوخته می شود، وقتی دست نوازشگر مادر، گیسوان دختر را لمس می کند، وقتی عاطفه بستری برای استراحت کودکان می گردد، وقتی حوصله و عنایت و توجه، فضای رشد و شکوفایی بچه ها را در خانه تأمین می کند، می توان به طراوت این باغ و شادابی گل های خانه امید بست.

اولین مدرسه

 


ادامه مطلب




نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 4:07 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian
 
اگر نماز، انسان را از فحشا و منكر باز مى‏دارد، چرا بعضى نمازگزاران مرتكب خلاف مى‏شوند؟
اولاً تخمه پوك، هیچ گاه سبز نمى‏شود و نماز بدون حضور قلب، تخمه پوك است. نمازى سبب دورى انسان از مفاسد مى‏شود كه با حضور قلب باشد وگرنه حركت لب و كمر چنین خاصیّتى را ندارد.
 
 
اگر مدرسه و دانشگاه به انسان رشد علمى مى‏دهد به این معنا نیست كه هركس به مدرسه و دانشگاه رفت به آن رشد مى‏رسد، بلكه به این معناست كه مدرسه و دانشگاه بستر رشد است به شرط آنكه با جدّیّت درس بخوانید و آنچه را مى‏خوانید بفهمید. نماز نیز اگر با اصول و شرایطى كه دارد اقامه گردد، مانع فحشا و منكر مى‏شود. «اِنّ الصّلوةَ تَنهى‏ عن الفحشاءِ و المُنكر»( سوره عنكبوت، آیه 45)
ثانیاً نمازگزارى كه گاهى خلاف مى‏كند، اگر اهل نماز نبود خلافش بیشتر بود، زیرا همین نمازگزار براى صحیح بودن نمازش مجبور است بدن و لباسش پاك باشد، لباس و مكانش از مال مردم نباشد و همین مقدار مراعات احكام و مسائل، سبب دور شدن او از برخى گناهان و منكرات مى‏شود، همان گونه كه پوشیدن لباس سفید، انسان را از نشستن روى زمین آلوده باز مى‏دارد.
 
 
 
 






نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 4:04 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

تجلّى قرآن در شعر شاعران بر چند گونه است:

1. تجلّى واژگانى
در این شیوه شاعر از پاره اى از واژه ها و تركیب هاى واژگانى قرآنى وام مى گیرد و بر شیوایى و فصاحت و بلاغت و بلندى معناى شعر خود مى افزاید, واژگانى را از قرآن مى گیرد كه ریشه قرآنى داشته باشند, حال مستقیم و یا غیرمستقیم كه مى تواند از شعر شاعران دیگر گرفته باشد. تجلّى واژگانى خود به دو شیوه تجلّى واژگانى مستقیم و تجلّى واژگانى مترجم, تقسیم مى شود.
الف. تجلّى واژگانى مستقیم
در این شیوه, واژه یا تركیبى قرآنى با همان تركیب و ساختار عربى خویش, بى هیچ دگرگونى یا با اندك تفاوتى در شعر راه مى یابد, مانند این بیت:
نوشته اند بر ایوان جنة المأوى كه هر كه عشوه دنیا خرید واى بر او (حافظ)
كه تركیب جنة المأوى تركیبى است قرآنى و برگرفته از آیه شریفه: (ولقد رءآه نزلة أخرى. عند سدرة المنتهى. عندها جنة المأوى) (نجم/13 ـ 15).

 


ادامه مطلب




نظرات 0

تعداد کل صفحات : 11 :: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >