تاريخ : یک شنبه 17 مرداد 1389  | 11:58 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

اسلام برای ازدواج اهداف و آثاری را بیان کرده است. برای تحقق این اهداف همه اعضای خانواده مسئولیت‌های ویژه یا مشترکی دارند و باید روابط خود را با سایر اعضا به گونه‌ای تنظیم کنند که تا حد توان به اهداف و آثار موردنظر اسلام در خانواده دست یابند. در این مقاله به مسئولیت‌های متقابل زن و شوهر در خانواده می‌پردازیم.

 

 ۱) سازگاری اولیه:

 

‌اساس تشکیل خانواده، ازدواج دو بزرگسال با جنسیت‌های مخالف است. اولین وظیفه این دو، سازگاری و تطابق با یکدیگر است. همانندی و تشابهات زن و شوهر، آنها را به زندگی مشترک برانگیخته است. با وجود این دو شخصیت متفاوت و منحصر به فرد هستند که خلق و خو، عواطف و انگیزه‌ها و ارزش‌های ویژه‌ای دارند. زن و شوهر باید برای سازگاری، بخشی از حقوق مستقل دیگری را بپذیرد. تعالیم اسلام برای تنظیم روابط زن و شوهر توصیه‌هایی به هر دو دارد که با ابعاد روانشناختی آنها متناسب است.

 

در کلمات اولیای دین به دو نکته مهم روانشناختی در برخورد با زن اشاره شده است. اولین نکته به تفاوت روانی زن و مرد باز می‌گردد. ویژگی‌های روانی و شخصیتی زن با مرد متفاوت است و مرد نباید براساس ویژگی‌هایی که در خود و سایر مردان می‌بیند، زن را بسنجد و انتظار داشته باشد که از لحاظ روانی کاملا با او هماهنگ باشد. اگر مرد بر این شیوه اصرار ورزد، به شخصیت زن ضربه خورده و موجب آسیب‌روانی او می‌شود. بنابراین لازم است مرد، زن را با همه ویژگی‌های مخصوص او بپذیرد و در برخی ابعاد خود را با او هماهنگ سازد.

 

نکته دوم، توصیف زن در کلمات اولیای دین(ع) به ریحانه است. این کلمه به لطافت آسیب‌پذیری عاطفی و احساسی بودن زن اشاره دارد. در مقابل “قهرمان” که از زن نفی شده به معنای سرخدمتگزار خانه است که مدیریت، دلیری و پهلوانی از آثار آن است. از تقابل این دو کلمه می‌توان برداشت کرد که عناصر زیباشناختی، آرامش‌بخشی و عاطفی در زن غلبه دارد و کمتر می‌توان استواری از او انتظارداشت.

 

از سوی دیگر مردان نیز به دلیل شرایط ویژه اجتماعی معمولا بیش از زنان دچار تنیدگی می‌شوند. زیرا در نظام خانواده از نظر اسلام مسئولیت اداره خانواده در ابعاد مختلف از جمله اقتصادی بر عهده مرد است. مردان در جامعه متحمل سختی‌هایی می‌شوند که آستانه تحریک‌پذیری آنها را پایین می‌آورد. افزون بر این وضعیت درونی خاص مردان زمینه بروز برخی رفتارها از جمله برتری‌طلبی و پرخاشگری را در آنها فراهم می‌کند. زن باید این واقعیت روانشناختی مرد را پذیرفته و به نحوی آن را تعدیل کند. تنها به این طریق زنان می‌توانند مسئولیت مهم حمایت روانی از مردان را در رویارویی با مشکلات ایفا نمایند.

 به نظر می‌رسد توجه زن و مرد به ویژگی‌های طرف مقابل به سازگاری آنها بسیار کمک می‌کند.

به عبارت دیگر خانواده از فردیت‌های گوناگون تشکیل شده است که با پذیرش اصول اساسی زندگی مشترک و پایبندی به آن در جامعه فراتر گرد آمده‌اند. عدم شناسایی فردیت و تلاش برای یکسان‌سازی آمرانه فضای خانواده، هزینه‌های عاطفی، شخصیتی سنگینی را بر اعضای آن تحمیل می‌کند که خودبیگانگی اعضا کمترین و فروپاشی خانواده تا بزرگترین پیامد رفتار و نگرش فوق است.

 

 ۲) استمرار روابط مطلوب:

 

پس از سازگاری و تطابق اولیه، استمرار روابط مطلوب و رضایت‌بخش زن و شوهر از وظایف مهم آنهاست و ملاک مطلوبیت این روابط براساس آیات قرآن معاشرت به معروف است. معروف را آداب و شیوه‌های رفتاری مناسب در یک جامعه دانسته‌اند که عقلا آن را به رسمیت می‌شناسند یا هر عملی که افکار عمومی‌آن را رفتاری شناخته شده و مانوس بداند و با ذائقه اجتماعی سازگار باشد. در متون اسلامی‌به هر یک از زن و مرد توصیه‌هایی شده که زمینه‌ساز رابطه مناسب بین آنهاست. مسئولیت‌های مرد در قبال همسرش به چند امر باز می‌گردد:تامین شرایط اقتصادی، برآورده ساختن نیازهای عاطفی، احترام و بزرگداشت زن، مصاحبت نیکو با او، مدارا و مسامحه در موارد اختلاف و عفو و گذشت نسبت به رفتارهای نامناسب زن در خانواده.از سوی دیگر مسئولیت‌های زنان در خانواده نیز اهمیت بسیار دارد به‌گونه‌ای که براساس تعلیم اسلام، مهمترین مسئولیت زن پس از تکالیف دینی در قبال همسر اعلام شده است. اساسی‌ترین وظیفه زن تامین نیازهای عاطفی و جنسی همسر است که از نظر ارزش، معادل دشوارترین تکلیف دینی مرد یعنی جهاد شمرده شده است. ابراز عشق و محبت به همسر از وظایف مهم زنان است.

 

از زنان خواسته شده است که در حد توان خود رضایت همسر را در همه جوانب زندگی جلب کنند. این امر را می‌توان از عوامل بسیار موثر در قوام خانواده و روابط مطلوب زن و شوهر از دیدگاه اسلام دانست.

 






نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 17 مرداد 1389  | 11:54 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

نقش زن در تحکیم رابطه همسران غیرقابل انکار است. در گذرگاه‌های مختلف زندگی بشر، آثار عمیقی از رد پای زنان؛ هم در زندگی‌های پایدار و هم در زندگی‌های مترلزل و فرو ریخته شده، به چشم می‌خورد . این امر خود نشان‌گر اهمیت مسئولیت خطیر زنان در عرصه ی حفظ ، تداوم و تعادل یک رابطه ایده‌آل و مستمر در مبحث همسران می‌باشد. 

 

مردها دوبار تربیت می‌شوند؛ یک‌بار توسط والدینشان، بطور‌ی که بتوانند فرزند خوبی برای آنها باشند و بار دوم توسط همسرشان به‌نحوی که بتوانند شوهر خوبی برای همسرشان باشند، اما اگر در این راستا قدمی برداشته نشود، تحولی صورت نخواهد گرفت.

 

تفاوت‌های فردی همواره در طبیعت خلقت انسان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و بر همین الزام، پیوسته تعارفات کوچک و بزرگ میان همسران وجود داشته است. زنان قابلیت‌‌‌های بسیاری برای برانگیختن نقاط قوت رفتاری در شوهرشان دارند. تقریباً همه مردان می‌توانند یک شخصیت مثبت داشته باشند و این ، بستگی به‌شیوه رفتاری همسرشان دارد. به‌عبارتی می‌توان گفت:مردها دوبار تربیت می‌شوند؛ یک‌بار توسط والدینشان، بطور‌ی که بتوانند فرزند خوبی برای آنها باشند و بار دوم توسط همسرشان به‌نحوی که بتوانند شوهر خوبی برای همسرشان باشند، اما اگر در این راستا قدمی برداشته نشود، تحولی صورت نخواهد گرفت. در اینجا می‌خواهیم بخشی از شگردهای همسرداری یا اصطلاحاً سیاست‌های زنانه را در جهت ارتقاء استقامت پایه‌های یک زندگی مشترک، در محور روابط همسران، از نظر بگذرانیم، بنابراین این مطلب را صرفاً زنانی بخوانند که می‌خواهند بدانند «چگونه می‌توان شوهر خود را به‌مهری مستمر و عمیق آلوده‌ گرداند؟!» 

 

1- صادق باشید، چون تنها در این صورت است که حق دارید از همسرتان توقع رفتار و گفتار صادقانه داشته باشید. 

 

ادامه مطلب




نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 17 مرداد 1389  | 12:20 AM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

تله موش

موش ازشكاف دیوار سرك كشید تا ببیند این همه سروصدا برای چیست  .  مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی   مشغول باز كردن بسته بود .

موش لب هایش را لیسید و با خود گفت :« كاش یك غذای حسابی باشد  .»

اما همین كه بسته را باز كردند ، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد   ؛ چون صاحب مزرعه یك تله موش خریده بود .

موش با سرعت به مزرعه برگشت تا این خبر جدید را به همه ی حیوانات   بدهد . او به هركسی كه می رسید ، می گفت :« توی مزرعه یك تله موش آورده اند، صاحب   مزرعه یك تله موش خریده است  . . . »

مرغ با شنیدن این خبر بال هایش را تكان داد و گفت : « آقای موش ،   برایت متأسفم . از این به بعد خیلی باید مواظب خودت باشی ، به هر حال من كاری به   تله موش ندارم ، تله موش هم ربطی به من ندارد

میش وقتی خبر تله موش را شنید ، صدای بلند سرداد و گفت : «آقای   موش من فقط می توانم دعایت كنم كه توی تله نیفتی ، چون خودت خوب می دانی كه تله موش   به من ربطی ندارد. مطمئن باش كه دعای من پشت و پناه تو خواهد بود

موش كه از حیوانات مزرعه انتظار همدردی داشت ، به سراغ گاو رفت اما گاو هم با شنیدن خبر ، سری تكان داد و گفت : « من كه تا حالا ندیده ام یك گاوی   توی تله موش بیفتد.!» او این را گفت و زیر لب خنده ای كرد ودوباره مشغول چرید   شد .

سرانجام ، موش ناامید از همه جا به سوراخ خودش برگشت و در این فكر   بود كه اگر روزی در تله موش بیفتد ، چه می شود؟

در نیمه های همان شب ، صدای شدید به هم خوردن چیزی در خانه پیچید زن مزرعه دار بلافاصله بلند شد و به سوی انباری رفت تا موش را كه در تله افتاده بود   ، ببیند .

او در تاریكی متوجه نشد كه آنچه در تله موش تقلا می كرده ، موش   نبود ، بلكه یك مار خطرناكی بود كه دمش در تله گیر كرده بود . همین كه زن به تله   موش نزدیك شد ، مار پایش را نیش زد و صدای جیغ و فریادش به هوا بلند شد. صاحب مزرعه   با شنیدن صدای جیغ از خواب پرید و به طرف صدا رفت ، وقتی زنش را در این حال دید او   را فوراً به بیمارستان رساند. بعد از چند روز ، حال وی بهتر شد. اما روزی كه به   خانه برگشت ، هنوز تب داشت . زن همسایه كه به عیادت بیمار آمده بود ، گفت :« برای   تقویت بیمار و قطع شدن تب او هیچ غذایی مثل سوپ مرغ نیست  .»

مرد مزرعه دار كه زنش را خیلی دوست داشت فوراً به سراغ مرغ رفت و   ساعتی بعد بوی خوش سوپ مرغ در خانه پیچید .

اما هرچه صبر كردند ، تب بیمار قطع نشد. بستگان او شب و روز به   خانه آن ها رفت و آمد می كردند تا جویای سلامتی او شوند. برای همین مرد مزرعه دار   مجبور شد ، میش را هم قربانی كند تا باگوشت آن برای میهمانان عزیزش غذا بپزد .

روزها می گذشت و حال زن مزرعه دار هر روز بدتر می شد . تا این كه   یك روز صبح ، در حالی كه از درد به خود می پیچید ، از دنیا رفت و خبر مردن او خیلی   زود در روستا پیچید. افراد زیادی در مراسم خاك سپاری او شركت كردند. بنابراین ، مرد   مزرعه دار مجبور شد ، از گاوش هم بگذرد و غذای مفصلی برای میهمانان دور و نزدیك   تدارك ببیند .

حالا ، موش به تنهایی در مزرعه می گردید و به حیوانان زبان بسته   ای فكر می كرد كه كاری به كار تله موش نداشتند !

نتیجه ی اخلاقی  :  اگر شنیدی مشكلی برای كسی پیش آمده است و ربطی   هم به تو ندارد ، كمی بیشتر فكر كن. شاید خیلی هم بی ربط نباشد







نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 17 مرداد 1389  | 12:19 AM | نويسنده : Mohammad ali Hajian
مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.

وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه می کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه می کنی ؟ 

دختر گفت: می خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی زد و گفت :با من بیا٬ من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی. 

وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را برسانم؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نیست! 

مرد دیگرنمی توانست چیزی بگوید٬ بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد. 

شکسپیر می گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن!






نظرات 0
تاريخ : شنبه 16 مرداد 1389  | 6:02 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian
مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای دكتر تعریف كرد.دکتر گفت به فلان سیرک برو آنجا دلقکی هست ، اینقدر می خنداندت تاغمت یادت برود.

مرد لبخند تلخی زد و گفت من همان دلقکم !







نظرات 0
تاريخ : شنبه 16 مرداد 1389  | 6:00 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

دو مرد که به تازگی عمل قلب سختی را انجام داده بودند، در اتاق بیمارستانی بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند. تخت او در کنار تنها پنجره ی اتاق بود. اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد. و همیشه به پهلوی راست و پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد. آنها ساعت ها با یکدیگر صحبت می کردند. از همسر، از خانواده و ...

هر روز بعد از ظهر بیماری که تختش کنار پنجره بود می نشست و تمام چیزهایی که بیرون پنجره می دید برای هم اتاقیش توصیف می کرد. بیمار دیگر در مدت این یک ساعت با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون جانی تازه می گرفت.

این پنجره رو به یک پارک بود که دریاچه ای زیبایی داشت. مرغابیها و قوها در دریاچه شنا می کردند و کودکان با قایق های تفریحی شان در آب سرگرم بودند. خانواده هایی روی چمن ها نشسته بودند و عده ای هم روی نیمکت ها با هم گپ می زدند. درختان کهن به منظره ی بیرون زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دوردست دیده می شد. همان طور که مرد در کنار پنجره این جزییات را توصیف می کرد هم اتاقیش چشمانش را می بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می کرد.

چند روزی به همین منوال سپری شد.

یک روز صبح، پرستاری که برای شستشوی آنها آب می آورد جسم بی جان مرد را کنار پنجره دید که در خواب و با آرامش از دنیا رفته بود. پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست که آن مرد را از اتاق خارج کنند. مرد دیگر خواهش کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند. و آنرا در زاویه ای قرار دهد که او بتواند فضای بیرون را ببیند.  پرستار این کار را با رضایت انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد اتاق را ترک کرد.

آن مرد به آرامی و با درد بسیار خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد. بالاخره او می توانست این دنیا را با چشمان خودش ببیند.

در عین ناباوری او با یک دیوار مواجه شد . مرد پرستار را صدا زد و با حیرت گفت: ولی هم اتاقی من منظره ای دل انگیز را برای من توصیف می کرد؟ اما اینجا که فقط دیوار است.

پرستار هم متعجب به مرد، به بیرون و به تخت خالی اتاق نگاهی کرد و گفت: " آن مرد اصلا نابینا بود و حتی نمی توانست دیوار را ببیند."







نظرات 0
تاريخ : شنبه 16 مرداد 1389  | 5:59 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

بالاخره دكتر وارد شد ، با نگاهی خسته ، ناراحت و جدی .

دكتر در حالی كه قیافه نگرانی به خودش گرفته بود گفت :"متاسفم كه باید حامل خبر بدی براتون باشم , تنها امیدی كه در حال حاضر برای عزیزتون باقی مونده، پیوند مغزه ."

"این عمل ، كاملا در مرحله أزمایش ، ریسكی و خطرناكه ولی در عین حال راه دیگه ای هم وجود نداره, بیمه كل هزینه عمل را پرداخت میكنه ولی هز ینه مغز رو خودتون باید پرداخت كنین ."

اعضا خانواده در سكوت مطلق به گفته های دكتر گوش می كردن , بعد از مدتی بالاخره یكیشون پرسید :" خب , قیمت یه مغز چنده؟";

دكتر بلافاصله جواب داد :"5000$ برای مغز یك مرد و 200$ برای مغز یك زن ."

موقعیت نا جوری بود , أقایون داخل اتاق سعی می كردن نخند ن و نگاهشون با خانمهای داخل اتاق تلاقی نكنه , بعضی ها هم با خودشون پوز خند می زدن !

بالاخره یكی طاقت نیاورد و سوالی كه پرسیدنش آرزوی همه بود از دهنش پرید كه : "چرا مغز آقایون گرونتره ؟ "

دكتر با معصومیت بچگانه ای برای حضار داخل اتاق توضیح داد كه : " این قیمت استاندارد عمله ! باید یادآوری كنم كه مغز خانمها چون استفاده میشه، خب دست دومه و طبیعتا ارزونتر !!!!!!!!!!!!!! . "







نظرات 0
تاريخ : جمعه 15 مرداد 1389  | 11:52 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 

تعریف: به تمامی تركیبات شیمیایی گفته می شود كه مصرف آنها باعث دگرگونی در سطح هوشیاری مغز شود. مثل حالت سرخوشی و لذت، خواب آلودگی و سستی.انواع: 1)depressant
مواد مخدری كه واكنش های مغز را اهسته میكند.
اثرات: - كم شدن سرعت تنفس و ضربان قلب - كم شدن فشارخون - خواب اور
مثال: هروئین - تریاك - مورفین

2)stimulant
مواد مخدری كه به سیستم عصبی بدن سرعت میبخشد.
اثرات:
- بیشتر شدن سرعت تنفس و ضربان قلب - بیشتر شدن فشارخون
*برای ایجاد احساس هیجان و جلوگیری از خواب استفاده میشود.
مثال: كوكائین - نیكوتین

3)hallucinogen
مواد مخدری كه باعث حالتهایی مثل هذیان میشود.
اثرات:
- از دست دادن حافظه - لرزش - حالت استفراغ - عوض شدن اخلاق
مثال: LSD - PCP

4)inhalnt
مواد مخدری كه از طریق استنشاق (توسط دماغ) استفاده میشود.
اثرات: - اهسته شدن فرایند مغز - بیشتر شدن ضربان قلب - سردرد
مثال: ماریجوانا

برخی سرعت مسمومیت توسط مواد مخدر:
- خوردن: بین 20 تا 30 دقیقه
- تزریق كردن
a) رگ: بین 15 تا 30 ثانیه
b)ماهیچه: بین 3 تا 5 دقیقه
- استنشاق: بین 5 تا 8 ثانیه
- ریختن در چشم: بین 3 تا 5 دقیقه


ادامه مطلب




نظرات 0
تاريخ : جمعه 15 مرداد 1389  | 11:50 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

مرد مسنی به همراه پسر 25 ساله اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلی های خود نشسته بودند قطار شروع به حرکت کرد. به محض شروع حرکت پسر 25 ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش رو از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس میکرد فریاد زد : پدر نگاه کن درخت ها حرکت میکنن. مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد .
کنار مرد جوان زوج جوانی نشسته بودند که حرفای پدر و پسر را میشنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک کودک 5ساله رفتار میکرد متعجب شده بودند. ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه حیوانات و ابرها با قطار حرکت میکنند . زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه میکردند. باران شروع شد. چند قطره روی دست مرد جوان چکید او با لذت ان را لمس کرد و چشم هایش را بست و دوباره فریاد زد : پدر نگاه کن باران می بارد اب روی من چکید.
زوج جوان دیگر طاقت نیاوردند و از مرد مسن پرسیدند :
چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمیکنید؟
مرد مسن گفت: ما همین الان از بیمارستان بر میگریم .
امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می تواند ببیند.







نظرات 0
تاريخ : جمعه 15 مرداد 1389  | 11:45 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

حکایت مرد سنگ شکن

روزی روزگاری سنگ شکن فقیری بود که زیرآفتاب و باران، روزگار را به خرد کردن سنگ های کنار جاده می گذرانید.روزی با خود گفت:"آه!اگر می توانستم ثروتمند شوم،آن وقت می توانستم استراحت کنم." فرشته ای در آسمان پرسه می زد. صدایش را شنید و به او گفت:" آرزویت اجابت باد"همین طور هم شد. سنگ شکن فقیر ناگهان خود را در قصری زیبا یافت که تعداد زیادی خدمتکار به اوخدمت می کردند. حالا می توانست هزچقدر که می خواست استراحت کند. اما روزی آمد که سنگ شکن به این فکر افتاد که تا نگاهی به آسمان بیندازد.


ادامه مطلب




نظرات 0
تاريخ : جمعه 15 مرداد 1389  | 11:44 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

شیخ ابی سعید ابی الخیر را گفتند: فلان کس بر روی آب می رود. شیخ گفت: «سهل است، وزغی و صعوه ای بر روی آب می برود.» شیخ را گفتند: فلان کس در هوا می پرد. شیخ گفت: «زغنی و مگسی نیز در هوا بپرد.» او را گفتند: فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می برود. شیخ گفت: «شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می شود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بجنبد و با خلق داد و ستد کند و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خدا غافل نباشد».







نظرات 0
تاريخ : جمعه 15 مرداد 1389  | 11:42 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

روزی روزگاری نه در زمان های دور، در همین حوالی مردی زندگی می کرد که همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا می کرد "بخت با من یار نیست" و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد.

پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار کردن بخت خود به فلان کشور نزد جادوگری توانا برود.

او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی رسید. گرگ پرسید: "ای مرد کجا می روی؟"

مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"

گرگ گفت: "می شود از او بپرسی که چرا من هر روز گرفتار سردردهای وحشتناک می شوم؟"

مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد.



او رفت و رفت تا به مزرعه ی وسیع رسید که دهقانانی بسیار در آن سخت کار می کردند.

یکی از کشاورز ها جلو آمد و گفت: "ای مرد کجا می روی؟"

مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"

کشاورز گفت: "می شود از او بپرسی که چرا پدرم وصیت کرده است من این زمین را از دست ندهم زیرا ثروتی بسیار در انتظارم خواهد بود، در صورتی که در این زمین هیچ گیاهی رشد نمی کند و حاصل زحمات من بعد از پنج سال سرخوردگی و بدهکاری است؟"

مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد.



او رفت و رفت تا به شهری رسید که مردم آن همگی در هیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ.

شاه آن شهر او را خواست و پرسید: "ای مرد به کجا می روی؟"

مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"

شاه گفت: "آیا می شود از او بپرسی که چرا من همیشه در وحشت دشمنان بسر می برم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم، با ثروت بسیار و سربازان شجاع تاکنون در هیچ جنگی پیروز نگردیده ام؟"

مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد.

 

 

پس از راهپیمایی بسیار بالاخره جادوگری را که در پی اش راه ها پیموده بود را یافت و ماجراهای سفر را برایش تعریف کرد.

جادوگر بر چهره مرد مدتی نگریست سپس راز ها را با وی در میان گذاشت و گفت: "از امروز بخت تو بیدار شده است برو و از آن لذت ببر!"
و مرد با بختی بیدار باز گشت ...



به شاه شهر نظامیان گفت: "تو رازی داری که وحشت برملا شدنش آزارت می دهد، با مردم خود یک رنگ نبوده ای، در هیچ جنگی شرکت نمی کنی، از جنگیدن هیچ نمی دانی، زیرا تو یک زن هستی و چون مردم تو زنان را به پادشاهی نمی شناسند، ترس از دست دادن قدرت تو را می آزارد.
و اما چاره کار تو ازدواج است، تو باید با مردی ازدواج کنی تا تو را غمخوار باشد و همراز، مردی که در جنگ ها فرماندهی کند و بر دشمنانت بدون احساس ترس بتازد."
شاه اندیشید و سپس گفت: "حالا که تو راز مرا و نیاز مرا دانستی با من ازدواج کن تا با هم کشوری آباد بسازیم."

مرد خنده ای کرد و گفت: "بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر تو نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است!"
و رفت ...



به دهقان گفت: "وصیت پدرت درست بوده است ، شما باید در زیر زمین بدنبال ثروت باشی نه بر روی آن، در زیر این زمین گنجی نهفته است، که با وجود آن نه تنها تو که خاندانت تا هفت پشت ثروتمند خواهند زیست."
کشاورز گفت: "پس اگر چنین است تو را هم از این گنج نصیبی است، بیا با هم شریک شویم که نصف این گنج از آن تو می باشد."

مرد خنده ای کرد و گفت: "بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر گنج نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است!"
و رفت ...



سپس به گرگ رسید و تمام ماجرا را برایش تعریف کرد و سپس گفت: "سردردهای تو از یکنواختی خوراک است اگر بتوانی مغز یک انسان کودن و تهی مغز را بخوری دیگر سر درد نخواهی داشت!"
شما اگر جای گرگ بودید چکار می کردید؟


بله. درست است! گرگ هم همان کاری را کرد که شاید شما هم می کردید، مرد بیدار بخت قصه ی ما را به جرم غفلت از بخت بیدارش درید و مغز او را خورد.

 

 


دیوانگی است قصه‌ ی تقدیر و بخت نیست
از نام سرنگون شدن و گفتن این قضاست

در آسمان علم ، عمل برترین پر است
در کشور وجود هنر بهترین غناست

میجوی گرچه عزم تو ز اندیشه برتر است
میپوی گرچه راه تو در کام اژدهاست







نظرات 0
تاريخ : جمعه 15 مرداد 1389  | 12:50 AM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

یه روز یه آقایی نشسته بود و روزنامه می خوند که یهو زنش با ماهی تابه می کوبه تو سرش.

مرده میگه: برای چی این کارو کردی؟

زنش جواب میده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه کاغذ پیدا کردم که توش اسم سامانتا نوشته شده بود ...

مرده میگه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش سامانتا بود. زنش معذرت خواهی می کنه و میره به کارای خونه برسه.

نتیجه اخلاقی۱: خانمها همیشه زود قضاوت میکنند




سه روز بعدش مرده داشته تلویزیون تماشا می کرده که زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگ دوباره می کوبه تو سرش! بیچاره مرده وقتی به خودش میاد می پرسه: چرا منو زدی؟


زنش جواب میده: آخه اسبت زنگ زده بود!

نتیجه اخلاقی 2: متاسفانه خانمها همیشه درست حدس می زنند







نظرات 0
تاريخ : جمعه 15 مرداد 1389  | 12:48 AM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

محتویات بسته فروش

-          گوشی

-          شارژر

-          باتری

-          هدست سیمی استریو ( بدون برند واکمن )

-      کابل  USB

-      کارت حافظه  2 گیگابایتی M2

-          دفترچه راهنما

 

موقعیت K850 در میان سایر گوشی‏های سونی اریکسون

این گوشی یکی از جدیدترین‏های سونی اریکسون است که حداقل تا فصل دوم سال 2009، قهرمان و باعث افتخار این شرکت خواهد بود؛ چرا که شروعی است برای تولید گوشی هایی با دوربین 5 مگاپیکسل.

براساس سیاست‏های شرکت سونی اریکسون گوشی‏های این شرکت یا برای طرفداران تکنولوژی‏های جدید ساخته شده و یا برای کسانیکه خواهان زیبای گوشی هستند؛ اما K850i گستره‏ی وسیع تری از مشتریان را دربر می‏گیرد و برای هر دو گروه مناسب است.

دوربین این گوشی شباهت زیادی به دوربین‏های دیجیتال دارد و شکل ظاهری آن نیز با گوشی‏های دیگر سونی اریکسون بسیار متفاوت است به طوریکه دو کلید کمکی حساس به لمس آن به قسمت بالای صفحه کلید و درون قاب صفحه نمایش گوشی منتقل شده و کلیدهای جهت‏دار وارد محدوده ‏ی صفحه کلید عددها گردیده است. K850i یک گوشی پیشرفته و در عین حال با کاربری بسیار آسان می‏باشد. این گوشی تنها تلفن همراهی است كه میتواند 2 نوع كارت حافظه را بكارگیرد.

پردازنده اینتل 203 این گوشی سرعت منو بالا و كیفیت پردازش دوربین و تصویر نمایش فوق العاده را دراختیار شما میگذارد.

لازم به ذکر است که سه قهرمان قبلی این برند یعنی K800i,K750i,T610i هر یک در نوع خود اولین بودند به طوریکه T610i اولین گوشی بود که در آن از دوربین استفاده شده بود، K750i نیز اولین گوشی با کیفیت بالای عکس برداری و ترکیبی از قابلیت ها مثل برنامه پخش موسیقی، رادیو و بازی به شمار می آمد. K800i هم دارای قابلیت‏های چند منظوره جاوا، اینترفیس پیشرفته و پلت- فورم A1/A100 بوده و دوربین آن در زمان تولید بالاترین کیفیت را داشته است. اما آیا K850i هم یکی از همین اولین‏ هاست؟ در پاسخ باید گفت که تنها تفاوت این گوشی با مدل‏های قبلی دوربین 5 مگاپیکسلی آن است در حالیکه N95 نوکیا هم دوربین 5 مگاپیکسل دارد. ولی با توجه به قیمت بالای آن به جرأت می‏توان پیش بینی کرد که K850i رقیب خوبی برای N95 باشد.

پیش از این K800i سونی اریکسون در رقابت با N93 پیروز شد زیرا با اینکه N93 یک اسمارت فون بود ولی از نظر طراحی و راحتی استفاده در سطح پایین تری نسبت به K800i قرار داشت.

اما در مورد K850i,N95 نمی‏توان چنین پیش بینی هایی کرد زیرا این دو گوشی از بسیاری جهات شبیه به هم هستند. با این وجود اسمارت فون N95 نسبت به رقیب خود عملکرد قدرتمندتری داشته و لی درب کشویی آن نیز این روزها طرفداران زیادی ندارد.

در کمال تعجب باید گفت که اینترفیس و برنامه‏های K850i کاملا تغییر یافته و حتی شبیه به اینترفیس گوشی‏های سونی اریكسون ندارد. بنابراین کسانیکه با خرید این گوشی انتظار دارند یک گوشی مثل گوشی‏های قبلی سونی اریکسون داشته باشند، کاملا ناامید خواهند شد.

گوشی K850 رقیبان سرسخت بسیاری دارد و به همین دلیل احتمالا نسخه ویرایش شده و ارتقاء یافته‏ی آن زودتر از موعد وارد بازار خواهد شد تا بتواند رقبای خود را شکست دهد. در کل این گوشی نقطه شروع پیشرفت سونی اریکسون است.

 

طراحی و کنترل ها

طراحی K850 دارای زاویه ها و گوشه ‏های تیز و مربع شکل بوده و از این نظر کمی با گوشی‏های قبلی متفاوت است این گوشی کوچک و ضخیم است و در نگاه اول بزرگتر از K800i به نظر می‏رسد، اما هنگامیکه آنها را در کنار هم قرار می‏دهیم K850i باریک‏تر از K800i می‏باشد.

K850i در دو رنگ سبز و آبی لاجوردی تولید شده است. البته سطح پلاستیکی روی گوشی در هر دو مشکی است و تنها رنگ اطراف کلیدهای جهت‏دار و نوارهای کناری گوشی با یکدیگر تفاوت دارند. لبه های کناری K850i آبی رنگ، به رنگ نقره ای و سطح پشت آن از جنس پلاستیک شفاف می‏باشد که برای یک گوشی، کمی غیر عادی به نظر می‏رسد. سطح رویی هر دو رنگ K850i ، از نوعی پلاستیک شفاف ساخته شده که به راحتی چربی و اثر انگشتان را به خود جذب می‏کند.

از آنجاییکه تمام بخش های گوشی به جز بخش های کناری از جنس پلاستیک شفاف است و چربی و آلودگی را جذب می‏کند، این امر ممکن است برای عده ای آزاردهنده باشد. سطح پلاستیکی گوشی دارای یک لایه نازک و محکم فلز‏ مانند است که هم از اجزای داخلی محافظت می‏کند و هم باعث سختی گوشی در زیر انگشتان می شود. اگر بخش پشتی گوشی با سطوح سخت برخورد کند ترک های کوچکی روی آن پدیدار می شود؛ ولی این ترک ها بیشتر نشده و به راحتی نیز دیده نمی شوند.

پوشش پشت گوشی را نمی‏توان از آن جدا کرد ولی اگر قسمت پایینی آن یعنی جایی که پورت استاندارد گوشی قرار گرفته را به دقت نگاه کنید، دریچه ای را می بینید که در داخل آن باتری، سیم کارت و محل قرار گرفتن کارت حافظه M2 یا microSD جای گرفته اند.

دریچه مخصوص کارت حافظه K850i دو منظوره است یعنی برای قرار دادن کارت M2 ریز تراشه آن باید رو به بالا باشد ولی برای گذاشتن microSD ریز تراشه باید رو به پایین قرار گیرد؛ البته مطمئنا نمی‏توان هر دوی آنها را به صورت همزمان استفاده کرد. برای گذاشتن یا برداشتن کارت حافظه نیازی به خاموش کردن آن نیست و دارای قابلیت تعویض سریع یا Hot swap می‏باشد.

اگر بخواهید کارت حافظه را به شیوه غلطی وارد گوشی کنید ممکن است بر اثر فشار دادن آن به داخل، نوار باریک فلزی محفظه آسیب دیده و یا در بدترین حالت اتصال کارت حافظه با قطعات گوشی از بین برود. برای حل این مشکل کافیست با یک جسم تیز محفظه را محکم نگاه دارید. برنامه‏ ی پخش موسیقی این گوشی می‏تواند از حافظه داخلی و هم از حافظه جانبی گوشی استفاده نماید.

حس گر حرکتی داخلی

K850i دارای حس گر حرکتی است اما بر خلاف گوشی‏های قبلی نظیر W580i,W710i ، به منظور تشخیص وضعیت صفحه نمایش به کار می رود؛ یعنی هنگام تماشای عکس یا ویدئو با چرخاندن گوشی به صورت افقی، تصویر نیز افقی می شود. همچنین این حس گر برای برخی بازیهای خاص نیز مورد استفاده قرار می‏گیرد. تا کنون تنها گوشی آیفون دارای این ویژگی می‏باشد. البته نوکیا هم مدت هاست که از این حس گرها برای چرخاندن اتوماتیک تصویر استفاده می‏کند، اما حس گرهای نوکیا هیچ کاربردی در برنامه‏های دیگر گوشی ندارند.

HSDPA / 3G / EDEG / GPRS

K850i اولین گوشی ساخت سونی اریکسون است که همه نوع ارتباطی را فراهم می‏کند. تنها نکته ای که باید به آن اشاره کرد نبود اینفرارد است، که علت آن قدیمی شدن این استاندارد و ظهور پروتکل های جدید انتقال اطلاعات، مثل USB بی سیم می‏باشد.

در آخر

موسسه بین المللی استاندار CELLPHONE در نشریه می 2009 با برسی 40 تلفن همراه گوشی K850I , K850am را به عنوان برترین تلفن های همراه تا سال 2010 معرفی كرد.

 







نظرات 0

تعداد کل صفحات : 102 :: 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 >