تاريخ : چهارشنبه 4 آذر 1388  | 8:21 AM | نويسنده : Mohammad ali Hajian
   بسم رب السالکین

 داستانی در مورد نوه ی پسر حضرت علی(ع) یعنی نوه ی امام حسن (ع) سیده نفیسه رو براتون تعریف کنم:

 

او دختر زید ابن حسن ابن علی ابن ابی طالب است...او بسیار زاهد و پر کار بود.. قبرش در قاهره مصر مزار معروفی است و مردم بسیار از او تعظیم می کنند و به نام او سوگند یاد میکنند. قبر مبارکش زیارتگاه خاص و عام است و به طاهره و کریم الدارین ملقب است.او در سال یکصد و چهل و پنج هجری در مکه معظمه متولد شده و در مدینه منوره به زهد و عباد به سر میبرده و با جناب اسحاق موتمن پسر امام جعفر صادق (ع) ازدواج کرده که نتیجه ی این ازدواج یک پسر و دختر بود....

سید نفیسه

 

 

او با شوهر و فرزندان خود به مصر آمدند و پس از هفت سال در ماه رمضان به سال دویست و هشت هجری بدرود حیات گفت... و روحشبه شاخسار جنان پرواز کرد..پس از درگذشت شوهرش میخواست جنازه اش را به مدینه حمل کند و در بقیع کنار جدش امام حسن مجتبی(ع) دفن کند ولی مردم مصر از او خواهش کردند تا او را در مصر دفن کند تا مایه ی برکت اهل مصر باشد...

 
بهشت

 

آن بانو قائم اللیل و صائم النهار بود شبها را تا صبح شب زنده داری میکرد و روزها را روزه میگرفت و گویند در هر سه شبانه روز یک بار غذا میل میکرد که مبادا از شب زنده داری باز بماند و در آخرین دقایق زندگی و در حال احتضار هم روزه دار بود.... جمعی از اطرافیانش خواهش کردند که روزه را افطار کند فرمود: عجبا من سی سال روزه دارم که خدا را با حال روزه ملاقات و دیدار کنم چگونه میشود من از ارزوی سی ساله امصرف نظر کنم....در آن زمان که سیده نفیسه در مصر بود امام شافعی( یکی از 4 امام اهل سنت) ساکن مصر بود به زیارت آن بانو میرفت و از پشت پرده سخن میگفت و طلب دعای خیر میکرد و در آن زمان احمد ابن طولون حکومت مصر را داشت ظلم و تعدی و ستم فراوان به مردم میکرد اهالی مصر از ستم او به سیده نفیسه شکایت کردند و گفتند: ما در زیر چکمه ی ظلم این ستمگر بیدادگر له شدیم سیده نفیسه فرمود: چه روزهایی احمد بیرون می آید؟ عرض کردن: فلان روز در آن روز آن بانوی بزرگوار شیعه و تشیع رفت و سر راه احمد نشست و چون موکب احمد نزدیک شد او را مورد خطاب قرار داد و گفت:

بهشت خدا

 

به حکومت رسیدید اسراف در ظلم و جنایت کردید به قدرت رسیدید اعمال قدرت و زورگویی کردید و مسلم می دانید تیرهای دعای سحر به هدف خواهد رسید و خطا نخواهدکرد و چنان در قلب ستم کاران خواهد نشست که آنانرا از پای در آورد و به خصوص از دلی که شما آزردید و جسد هایی که لخت و عریان گذاشتید ناله بیرون آید....احمد ابن طولون بعد از اینکه این سخنان را شنید استغفار کرد و دست از تعدی و ظلم کشید... مردی به هر دری میزد گفتاریش بر طرف نمیشد و هرچه نظر میکرد و متوسل میشد گره از کارش باز نمیشد تا اینکه شبی پیامبر اسلام خاتم الانبیا محمد المصطفی(ص) را در خواب دید و حضرت به او فرمود نظر نفیسه کن هرچند یک دینار باشد که خداوند حاجتت را روا خواهد کرد.....

امام حسن

 

بانو نفیسه به دست خودش در خانه اش  قبرش را حفر کرد شب و روز می رفت و میان قبر نماز میخواند و در میان قبر ششهزار ختم قرآن خواند........ و در وقت جان دادن سوره ی انعام را می خواند تا به این آیه ی شریفه رسیر" لهم دار السلام عند ربهم" یعنی برای ایشان خانه ی امن و امان است در پیشگاه پرودگار و روحش پرواز کرد.....

برگرفته از کتاب منتخب التواریخ صفحه ی 207







نظرات 0